شفاعت مراجع تقلید
یکی از کارکردهای دنیوی شفاعت، نجات از فتنه
قرآن در قیامت
زوجیت قرآن و عترت
جوانی در عالم برزخ
برکات انس با قرآن در قیامت
شفاعت نماز
نماز شفیع بین شیعیان و اهلبیت
شفاعت در بهشت
حقالناس سبب محروم ماندن ما از شفاعت در برزخ میشود
پرسش و پاسخ:
پیشنهاد سیر مطالعاتی
بررسی پرونده اعمال ما توسط خداوند یا امام معصوم؟!
شب قدر قبل از پیامبر
هنگامه ظهور
برای جبران حقالناس چه کنیم؟!
راهکار اُنس با قرآن
انسان ظرف است و عالم مظروف
زمان و مکان در عالم برزخ
!! توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تولید شده است !!
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَصَلَّى اللَّهُ عَلَى سَيِّدِنَا وَنَبِيِّنَا أَبِي الْقَاسِمِ مُصْطَفَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ مِنَ الْآنَ إِلَى قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.
خوب، ما امشب محضر برادران و خواهران عزیزمون در مسکو و نقاط دیگری از اروپا، مناطق دیگر بودیم و توفیقی بود که در ماه مبارک، همنشین شما خوبان باشیم، ولو به نحو مجازی. فرصت مغتنمی بود و جلسات باصفایی بود. بحمدالله خدمت شما عزیزان کسب فیض شد، خدای متعال گفتوگوها را راضی باشد و انشاءالله که اینها ذخیرهای باشد برای عقبای ما.
این جلسه را وعده کردیم که در مورد سؤالات عزیزان گفتوگو بکنیم. تا انشاءالله برادر عزیزمان، جناب حجتالاسلام حاجآقای ابوالحسنی سؤالات را آماده بکنند، به نظرم این نحو شیرینتر است که جنابعالی که حالا تواضع میفرمایید و محبت میفرمایید، اگر جنابعالی آن طرف سؤالات را قرائت بفرمایید و این طرف، نکتهای اگر هست، مطرح شود، شاید شیرینتر باشد. چون اگر به خود ما باشد، ممکن است توی یک سؤال که میرویم در جوابش دیگر برویم و نیم ساعت همینطور در پاسخ سیر کنیم. (بدین ترتیب) مقید میشویم به اینکه پاسخها را کوتاهتر و منضبطتر بدهیم.
آماده شوید. من یک نکاتی را در مورد شفاعت بگویم، انشاءالله که این نکته هم طولانی نشود تا جنابعالی مطالب ارسالی را دستهبندی بفرمایید. بحث شفاعت، ما این هفت شب گذشته مطالبی که گفتیم، تازه رسیدیم به اتوبانی که در آن اتوبان میشود دیگر همینطور رفت توی فضای شفاعت. یعنی اینها را فکر نکنیم که مثلاً مطلب نهایی بود، نه، اینها مقدمات بود، مقدمات بحث شفاعت بود. بحث شفاعت خیلی دامنه وسیعی دارد، در دنیا و در آخرت.
چند تا نکته ناب که حالا تا یادم نرفته را تقدیم بکنم. نمیدانم اینستای ما هم الان، عزیزانمان هم در اینستا خدمتشان هستیم، یک تعلق اینستاگرامی ما داریم پیدا میکنیم. ما از اینستا فراری هستیم، ولی این چند شب، خلاصه رفاقت... امشب که شب آخر است، یکم دلتنگ، میخواهد باز برود تا شش ماه بعد.
یک نکتهای که در مورد شفاعت هست و جالب است این است: ما همین تقلیدی که از مراجع بزرگوار انجام میدهیم، این خودش زمینهساز شفاعت است. مرجع تقلیدی که **صلاحیت** دارد و **اهلیت** (شفاعت) در مورد مقلدین خود (را دارد). شفاعت نه فقط در آخرت. عرض کردم، شفاعت فقط در قیامت و حتی برزخ هم نیست، در دنیا هم هست.
در مورد یکی از مراجع بزرگوار که در ذهنم هست، **میرزای شیرازی** بود، میرزای شیرازی، صاحب فتوای تنباکو. در مورد ایشان نقل شده: برخی بزرگان، لحظه وفاتشان، ایشان به ملکالموت فرموده بودند که: من اجازه قبض روح نمیدهم. جان نمیدهم، مگر اینکه از جانب خدا پیامی برای من بیاوری، (اینکه) بعد از برخی بزرگان شنیدم، حالا چون خیلی سال گذشته نسبت به شخصش، البته ۸۰، ۹۰ درصد در ذهن من است که میرزای شیرازیاَم. یک ۱۰ درصد جایی احتمال دارم که (اینکه) وقتی خدا... حافظه ما خیلی حافظه قوی نیست، لا به لای بحث هم خیلی وقتها پیش میآید که اسامی را غلط و غلوط (میگوییم). حسین زینب بنتجهش، بنده خدا همسر پیغمبر بوده (که) ما چند بار توی ماجرای دیگر به عنوان قاتل پیغمبر (گفتیم)، یک زینب دیگری (هم) بود، یهودی بود. دو سه بار اینجور شده بود، چند باری پیش آمده، اسامی قاطی پاتی میشود. لذا دیگر عزیزان این را داشته باشند، از ما بپذیرند. اگر گاهی میبینم یک جا به جا میشود، اصل مطلب روشن است.
آن اسم، بالاخره... (همان) شیرازی (بوده). دیگر احتیاط میکنم. اسم میرزای شیرازی… موقع جان دادن گفته بودند: من جان نمیدهم، مگر از جانب خدا برای من برائت بیاوری که تمام مقلدینم الان از جهنم آزاد بشوند و گناهانشان پاک بشود، بعد من وارد عالم... خیلی چیز عجیبی است! شما موقع جان دادن (در) چه فازی هستید؟ و اینها علمای ما و بزرگان ما هستند. ببینید اهل بیت (ع) چین و آنها چهکار میکنند. موقع شهادت، عهد و خواستشان را با خدای متعال مطرح کردند. آن هم همین بحث شفاعت کبری بود و در آن صورت راضی شدند به در واقع تسلیم جان. که "رَاضِیَةً مَرْضِيَّةً" هم معنایش همین است. "رَاضِیَةً مَرْضِيَّةً"، "ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً". راضیاش کرد خدای متعال. راضی شدن موقع مرگ بود. یک راضی کردن دیگر هم هست در عالم قیامت است، آن شفاعت. این آیه خودش یکی از آیات فوقالعاده در مورد شفاعت است که ما دیگر در این جلسه بحث نمیکنیم. انشاءالله اگر یک وقتی بحث سه دقیقه در قیامت را ادامه دادیم، یک جلسهاش را میگذاریم در مورد همین آیه و بحث شفاعت را در همین فضا ادامه خواهیم داد.
خلاصه، مرحوم میرزای شیرازی، که احتمالاً میرزای شیرازی بودند، ایشان موقع جان دادن تسلیم نشده بودند، مگر اینکه مقلدین ایشان بخشیده بشوند. خب وقتی ایشان حکم میکند که آقا امروز استعمال تنباکو حرام است، تا توی حرمسرا و توی دربار ناصرالدین شاه، همسر ناصرالدین شاه میزند قلیان را میشکند. مردمی وفادار و خوب و مؤمنی که اینجور صادقانه با فتوای میرزای شیرازی برخورد میکنند و خودشان را نشان میدهند به عنوان صدق و وفا، وفاداری میکند. موقع جان دادن هم ایشان میگوید...
ماه مبارک، دیگر شب عید فطر فرمود که: هر شبی از ماه مبارک چندین برابر شب قبل بخشیده میشود تا به شب عید فطر برسد که یک چیز عجیبی است. خدا همه را میبخشد. خب باز میرود تا سال بعد با همان کوله بار گناه برمیگردیم. اینجا مرجع خود ماه مبارک هم جزء شفیعان است. ماه مبارک هم شفیعه. همین روزهای که میگیرید، روزه هم شفیع است. روزهای که شما در ماه مبارک گرفتید، شفیع شماست. قرآنهایی که میخوانید، شفیع شماست.
در مورد قرآن که باز مطالب جالبی داریم. من یکی دو تا اشاره بکنم، بعد برویم سراغ سؤالات. در مورد قرآن (حدیثی) داریم که: در فتنهها به قرآن پناه بیاورید؛ (زیرا) "فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ". چون قرآن شفاعت میکند و شفاعتش پذیرفته میشود. پس معلوم میشود که یکی از کارکردهای شفاعت در دنیا، نجات در فتنههاست. اگر کسی اتصال وجودی به اهل بیت (ع) داشته باشد، در فتنههای خانوادگی کمکش میکند، در فتنههای سیاسی کمکش میکند. حالا کمکش میکند، نه یعنی همیشه اوضاع خوب میشود و بچه سر به راهش (میشود). که خدای متعال "سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ" گفته بود، آن رتبه بالای "إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ" گفته بود که ابراهیم (ع) شیعه نوح (ع) است. این حضرت نوحی بود که با آن مقام بود، پسرش اینجور بود، همسرش (اینجور) بود. از فتنهها عبور میدهد. نه یعنی زنش را رو به راه میکند، بچهاش را نمازخوان میکند. کاری میکند که آن بچه که آنجوری است، آسیبی اول به من نزند، چون مهم همین است. این نجات از فتنه "عَلَيْکُمْ أَنْفُسَكُمْ" است. مهم خود شمایید. شما هدایت میشوید. بقیه هر کسی که گمراه شد، ضرر نمیزند به شما. اگر خودت را خوب بپایی، بقیه هر چقدر منحرف بشوند، به شما آسیب نمیزند. اگر هفت میلیارد مشرک و کافر روی کره زمین باشد و شما موحد باشی. اگر شفیع بشوی با قرآن و عترت، که خود قرآن و عترت هم با هم شفیع (هستند). با هم جفتاند، به ظاهر دوتان، در واقع یکاند. اگر با اینها جفت بشوی، بر میزان یک درصد، پنج درصد، ده درصد، در این فتنهها، آن وقت همه منحرفاند، همه (درگیر) شفاعت شفاعت قرآن (هستند.)
پس در فتنهها کمک میکند و در قیامت هم آثاری دارد. یک روایتی دارد، حالا ما بخش قرآن اصول کافی را اکثر روایاتش را خواندیم. یک بحث چند سال پیش در قم داشتیم، جلسه "المیزان"ی بود، شصت، هفتاد جلسه. بحث "المیزان" رفقا گرفتند، دارند مرتب میکنند، ویرایش میکنند که منتشر بشود. آنجا اوایل جلسات، روایاتی را در مورد فضیلت قرآن از اصول کافی خواندیم. اینها را آنجا بحث کردیم. اگر عزیزی خواست مراجعه بکند، الان فقط خیلی سریع بنده روایتش را برایتان میخوانم که آیتالله جوادی آملی (در) کتاب "مواد در قرآن" (و) در بحث شفاعت، این روایت خیلی جالب است، طولانی است. حالا بنده سعی میکنم که سریع بخوانم، چون آخرش یک نکته خیلی جالبی (دارد)؛ تیکه آخر.
امام باقر (ع) به سعد خفّاف فرمودند که: "ای سعد، قرآن بیاموزید. (یعنی) قرآن یاد بگیرید. قیامت قرآن به زیباترین صورتی که مردم دیدهاند وارد محشر میشود."
(منظور) صورت مثالی قرآن است؛ زیباترین تجسم اعمال، تجسم اشیاء. همه اینها مثال دارند، عالم مثال دارند، ملکوت دارند. ممکن است شما یک خوابی ببینی، یک چهره زیبایی که حالا میگویم این ممکن است حقیقت قرآن باشد. خدا قرآن را ممکن است خواب ببینی. قرآن در دنیا این شکلی است، کتاب است. در عالم مثال و ملکوت و اینها که دیگر کتاب این شکلی نیست، آن یک چیز دیگر است، به یک صورت متفاوتی. فرمودند که: "مردم روز قیامت ۱۲۰ صفاند. ۸۰ صف اینها از امت پیغمبرند، ۴۰ صف از امتهای دیگر."
"قرآن در چهرهای میآید. بر مسلمانها رد میشود. اول کسی نمیشناسدش." اینها همهاش درش نکته است. ای کاش میشد همین روایت را بنشینیم هفت، هشت جلسه فقط روی آن بحث (کنیم)، که چقدر این روایت نکته (دارد). "قرآن در چهره مرد مسلمان، یک چهره مردی میآید از جلوی مسلمانها رد میشود. مسلمانان به او سلام میدهند. به او نگاه میکنند. میگویند: 'لا إلهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَلِيمُ الْكَرِيمُ.' حتماً یکی از ما مسلمانهاست. صفری که (مربوط) از مسلمانهاست. اینها میگویند: مال ما مسلمان (است). این چهرهاش به مسلمین میخورد. احتمالاً این جزء مسلمانهاست. فقط ارتباطش با قرآن احتمالاً بیشتر بوده، (برای) همین خیلی چهره قشنگی دارد، خیلی نورانی و خیلی جذاب است."
"از اینها رد میشود، میآید به شهدا." خیلی دوست دارم وسوسه میشوم این روایت را اندکی بحث بکنیم. مسلمین در حد خودشان میبینند، یعنی قرآن را در حد خودشان میفهمند. قرآن را از بین خودشان، قرآن هم یکی از صف مسلمین است. شهدا فکر میکنند قرآن یکی از صف شهداست. انبیاء فکر میکنند قرآن یکی از صف انبیاء است.
"صف شهدا میرسد. شهدا به او نگاه میکنند. میگویند: 'لا إلهَ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ الرَّحِیمِ. لا إلهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَلِيمُ الْكَرِيمُ'." اینها میگویند: "لا إلهَ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ الرَّحِیمِ." توی این هم نکته است. میگویند: "این حتماً جزء شهدای... به شهدا میخورد." شهدای دریاست. "تو شهدای دریا بین شهدا، شهدای خاص انقطاع بیشتری (داشتند). جان دادن در دریا هم غریبانه بود. مثلاً اگر غرق شدند، کسی نبود نجات بدهد، کسی نبود آنها را به قبله بکند، تلقین بگوید، آن این مسائل و اینها. و جسدشان توی آب رها شد." خلاصه، شهدای دریا یکی از افرادی که خدای متعال روح اینها را قبض میکند، (هستند). شهدای دریا که خیلی... و شهدا میگویند: "این خیلی نورانی است، احتمالاً جزء شهدای دریاست." خود اینها باز میگویند: "این چهرهاش به همین شهدای دریا میخورد و احتمالاً این در یک جزیرهای کشته شده."
متن خیلی جالب است: "در یک جزیره کشته شده که از آن جزیرهای که ما در آن کشته شدهایم، هراسناکتر بوده." مراتب را میبینید؟ مراتب برزخی شهدا را، شهدا... شهدای دریا، آنهایی که در یک جزیرهای مخوف... خب این شهدایی که مثلاً شهید محسن حججی که به آن نحو... الان یکی از دوستان سفارش میکرد به ما، میگفت: "از این توسل به محسن حججی غافل نشو." برکاتی (از) شهید محسن حججی دیده بودند. ایشان عالم برزخ واسطه بین... یعنی کاروانهایی را میآورد، متصل میکرد به امام حسین (ع) به خاطر نحوه شهادتش. اینجا جایگاه ویژهای در وساطت بین من (و بین مردم) و امام حسین (ع) به من دادهاند. خب هم مدل شهادت ایشان که ایشان را ذبح کردند... در اکثر شهدای مدافع حرم ذبح (شده) کشته شدند. اگر هم سراسرشان جدا شد، (آن) بعد از کشته شدن (بود). ایشان زنده زنده سر از تنش جدا شد، با لب تشنه و اسیر و غریبانه به طرز فجیع. آن هول و هراس و اینها مقام شهید را میبرد بالا.
"شهدای دریا میگویند که: این احتمالاً از ماست، فقط احتمالاً در یک جزیرهای کشته شده که آن جزیره خیلی مخوفتر از جزیره ما بوده، آن منطقه (بوده). واسه همین مقام بالاتر بهش دادند."
"قرآن، نور قرآن، تجسم قرآن میآید از شهدای دریا هم رد میشود. از هم میآید، میرسد به صف انبیاء. پیغمبران به او نگاه میکنند. میگویند: 'لا إلهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَلِيمُ الْکَرِيمُ'." همان جمله مسلمین (را میگویند). میگویند: "این احتمالاً جزء انبیاء مُرسَل است، قیافهاش میخورد به انبیاء." یعنی هر کسی در مرتبه خودش قرآن را میفهمد. هر کسی که وصف اهل بیت (ع) میکند، وصف اهل بیت (ع) نمیکند (بلکه) وصف مقدار ادراک خودش از اهل بیت (ع) را میکند. امیرالمؤمنین (ع) که قابل وصف نیست. امام حسین (ع) که نمیشود فهمید. علامه طباطبایی وصف میکند. آقای بهجت وصف میکند. کتاب "رحمت واسعه بهجت". ادراکهایشان وحشتناک خیلی بالاست. مخلصیم. خیلی (تفاوت دارد) فهم پیغمبر کجا، فهم آقای بهجت کجا، فهم فلانی کجا...
"میآید همه جمع میشوند. میگویند: این (چیست؟) التماس (میکنند.) همه میآیند دور پیغمبر، از پیغمبر میپرسند که این کیست؟" میفرمایند که: "خدا به او خشم نکرده." پیغمبر میفرمایند که: "این حجت خدا بر خلق است و این رد میشود."
"از انبیاء رد میشود. میرود، میرسد به صف فرشتههای مقرب، به صف ملائکه میرود. ملائکه به او نگاه میکنند. خیلی احساس جلالت میکنند در او. میگویند: خدا این را بزرگ کرده. مقدسش کرده. این حتماً یکی از فرشتهها، فرشتههای مقرب است. خیلی نور و جمال خاصی دارد."
"قرآن از فرشتهها هم رد میشود. میرود به ربالعزه میرسد." دیگر همان مراتب وجود و اینهایی که توی آن بخشهای صداقت رد میشود. نه یعنی ملائکه مثلاً بحث جسم و بدن و اینها نیست، مرتبه وجود (است). "میروند خدای متعال. او منبع وجود، منبع نور. زیر عرش سجده میکند. خدای متعال بهش ندا میکند: 'ای حجت من روی زمین، ای سخن راست و گویای من، سر بردار. از من بخواه، بهت عطا کنم. شفاعت کن تا قبول کنم.'"
"خدا به قرآن میگوید: 'شفاعت کن.' قرآن سر از سجده برمیدارد. خدا میفرماید که: 'بندههای من را چطور دیدی؟'" میگوید که: "خدایا، برخی احترام من را داشتند. برخی من را داشتند، من را ضایع نکردند. برخی من را ضایع کردند، حق من را سبک گرفتند. من را دروغ دانستند در حالی که من حجت تو بودم."
"خدا به او میفرماید که: 'به عزت و جلال و رفعتم قسم، امروز بهترین پاداش برایت میگذارم، بدترین کیفری را میدهم به کسی که دشمن تو (است).'"
"قرآن سرش را برمیگرداند. به یک صورت دیگری سر خود را برمیگرداند." راوی میگوید که: "من به امام باقر (ع) عرض کردم که: یا ابوجعفر، در چه صورتی برمیگردد؟" فرمود: "در صورت یک مرد ژولیده."
"وقتی میرفت بالا با چهره نورانیت خاصی داشت، برمیگردد پایین با یک چهره دیگری، با یک چهره مرد ژولیده و رنگ پریدهای که همه مردم... یک قیافه دیگری (دارد). مردی از شیعیان ما، برخی از شیعیان ما که این را میشناسند و به وسیله قرآن با دشمنان بحث میکردند، مناقشه میکردند، میآیند روبروی قرآن. قرآن بهش میگوید که: تو من را نمیشناسی؟ این مرد بهش نگاه میکند. میگوید: نه، نمیشناسم."
"قرآن برمیگردد به صورت اولش، آن صورتی که داشت میرفت بالا. ازش میپرسد که: باز من را نمیشناسی؟ این میگوید: چرا، میشناسم."
"قرآن میگوید: 'من همانم که شبهایت را به خاطر من بیخوابی کشیدی.'"
این ماه مبارک ماه نزول قرآن بود. غریبه، بهار قرآن. یک آیه بخوانی. این روایتها محشر دیوانه میکنند آدمها را. یک ماه رمضان فقط بنشینیم شرح همین روایت. قرآن چیست واقعاً؟ "بیخوابی میکشیدی به خاطر من. تو سختی افتادی." مخصوصاً این طلبههایی که (بدون) کار و زندگی و پول و سرمایه و اینها، میگذرند، میآیند توی خط قرآن برای یاد گرفتن قرآن، برای تبلیغ قرآن. اینها مثل علامه طباطبایی، اینها را باید رفت یک چرت عبای اینها را گرفت، توی کفن گذاشت که روز قیامت بقاپند ما را. ملائکه بس که اینها پیش خدا ارزش دارند. آیتالله جوادی آملیها و اینهایی که حاملان قرآناند، اینها را باید برویم التماسشان کنیم، شفاعت کنند.
"تو به خاطر من خودت را به سختی انداختی. به خاطر من آزار دیدی. طرد شدی از بعضی جاها."
"هر تاجری سود خودش را دریافت میکند، من هم امروز پشتیبان توام."
"قرآن این را میبرد پیش درگاه خدا. میگوید: 'رب من!' دو بار میگوید: 'رب من! رب من! این بنده توست. تو از حال او بهتر خبر داری. این به خاطر من رنج کشیده. مواظب من بوده. به خاطر من باهاش دشمنی شده، به خاطر من باهاش دوستی شده، به خاطر من دشمنی کرده، دوستی گرفته.'"
"خدای متعال میفرماید که: 'این بنده من را ببرید. به از لباسهای بهشتی بهش بدهید. سرش تاج بگذارید.'"
تاج خودش در عالم ملکوت یک چیزی است، ماجرای مفصلی هم دارد. این ملائکهای هم که این عمامهها، اینها که سر طلبهها و روحانیون است، جنس همان تاج ملائکه است. همین این مدل تاج ملائکه و تاج بهشتی همین فرم عمامه. جنس برزخ. "سرش تاج بگذارید. باهاش این کار را میکنند. تا او برمیگردد به قرآن، میگوید که: 'و چون با او چنین کنند او را به قرآن نمایند.'" (یعنی) "پس به او گفته میشود: 'آیا به آنچه با دوستت عمل شد، خوشنودی؟'" (اینجا) "به قرآن میگویند که: از این کاری که با رفیقت کردیم، تحویلش گرفتیم خوشحال شدی؟"
"قرآن میگوید که: 'خدایا، کم بود، اضافه کن!'"
"خدا میفرماید که: 'به عزت و جلال و مقام و ارتفاع درجهام قسم میخورم، امروز به این بابا و هرکس که همرتبه اوست، پنج تا چیز اضافهتر بدهم.' یکی اینکه: اینها جوان باشند که پیر نشوند."
چقدر نکته دارد! میزان جوانی ما در عالم برزخ و قیامت به میزان انس ما با قرآن است. جوانی دیگر آنجا سن هجده ساله است. آن مثلاً نمیدانم بیست ساله است. آن بیست و پنج ساله است. جوانی یعنی شادابی، سرحالی. سی سالشان است، چهل سالشان است، افسرده و پژمرده. بعضیها هم سنشان بالا، سرحال. امام زمان (عجلاللهفرجه)، ۱۱۰۰ و تقریباً ۸۰ سالشان است. در سیمای چهل ساله.
امروز یک اهل دلی یک جملهای گفت، ریخت ما را به هم. یک جای خیلی مقدس و پاکی بودیم امروز. توی همه خالی و با یک اهل دلی. ما نمیدانستیم، مواجه شدیم. ایشان آمد، یعنی پمپ گاز گاو پیشونی سفید. مال اینجاست. شمارت را میدهی. دیگر حالا ما هم استثنائاً شماره را دادیم و آمدیم خانه. زنگ زد. یک ماه، دو ماه در کما بودم، تازه تجربه نزدیک به مرگ داشتم. تو را نگاه کردم به دلم افتاد بهت بگویم. تشرف خدمت امام زمان. یک ساعتی شاید بیشتر صحبت کرد. یکی از نکات خیلی جالبی که گفت، از بزرگان، خیلی نکات گفت. یک نکته فوقالعادهای که گفت، خیلی بنده را به فکر فرو برد این بود؛ گفتش که: "عاشق میفهمی چی میگویم؟ امام زمان در چهره یک روحانی جوان ظهور (میکند). در سیمای حول و حوش چهل سال (است) شاداب و موفق."
"چهره جوانی." گفت: "خیلی از هملباسهای شما به خاطر سن و سال ظاهری حضرت، به حضرت پشت میکنند."
"محاسن سفید و اینها. این آقا بچه." (آن کسی که) "خیلی تابع عمامه گنده و ریش سفید و عصا و قد خم و..." امام زمان در یک چهره شادابی ظهور میکند. گفت: "خیلیها آنجا."
"خیلی ریخت به هم ما را این جمله بزرگوار. البته یکی از صد تا جملهای بود که گفت و آن نود و نُه تای دیگر را قسم شرعی و اینها داد که حق نداری (بگویی)." و خلاصه این یک دانه هم چون تحلیلی بود، گفتم. نقلی نبود، تحلیلی بود. خلاصه اینها چیزهای خطرناک (برای) امام زمان.
چهره بسیار شاداب. حضرت جواناند. نه جهت سن و سال، دوازده قرن عمرشان است. این شادابی، شادابی قرآن است. شادابی نورانیت. توی بهشت این شکلی است. هر کس هر چقدر انس با قرآن بیشتر داشته (باشد)، شادابتر (است). در رأس جوانها دیگر امام حسن و امام حسین که امام حسن مجتبی، ایام میلاد (ایشان است). آنها دیگر سید الشباب اهل ...
"خدا به آنها که با قرآن أنس داشتهاند، (شفاعت و پاداش) میدهد."
"دومیش این است که: تندرستاند، بیمار نمیشوند." بیماری داریم، به این نحوهاش نداریم، ولی به هر حال دیگر حالات متفاوت است دیگر. بعضی خیلی قبراقاند، بعضی یک کمی پژمرده.
"سومین (پاداش این است که) داراییاند که ندار نمیشوند." یعنی از اعمال اینها چیزی کم و کسر (نمیشود).
"شاداند که اندوهگین نمیشوند و زندگانیاند که نمیمیرند."
همه اینها (باید) توضیح داده شود. اینجا روایت، بخش آخرش که همه روایت را خواندم، به خاطر اینجاش. خیلی جالب است. این بابا، آقای سعد، به امام باقر (ع) عرض کرد. میگوید: "گفتم که: فدای تو شوم، یا ابوجعفر، مگر قرآن حرف میزند؟ 'هَلِ الْقُرْآنُ یَتَکَلَّمُ؟'"
بنده خدا ذهنش توی همین کتاب است. آخه مگر وا میشود؟ مثلاً مگر ... خیلی برداشتهای بدی نسبت بهش میکنیم. بنده خدا مشکلاتی دارد. شیرازی (بوده که) با حیوانات حرف میزند، طوطی را میفهمیم حرف میزند، کلاغ حرف میزند، دیگر نمیفهمی کرکس مثلاً حرف میزند. قرآن حرف میزند؟ "لبخند زدند." فرمودند که: "خدا رحمت کند (شیعیان ضعیف ما را)."
"ضعفاشیعَتِنا." "شیعیان ضعیف ما را رحمت کند. إِنَّهُمْ أَهْلُ تَسْلِيمٍ (که) اینها هر چه ما بگوییم، قبول میکنند." این بندگان ساده دربست قبول کردند. اصلاً نفهمید من چی میگویم. این از عالم مثال و تجسم و تجسد حسین سعودی و سیر اسمایی و اینهایی که ملاصدرا گفته و فهمیده و بزرگان دیگر. این بنده خدا اصلاً تو باغ نبود. این بنده خدا. حضرت فرمودند: "قرآن این حرف را میزند. شفاعت میکند. این کار را میکند، آن کار را میکند." قرآن مگر حرف هم میزند؟ "این همه (نکته) ازت گفته، حرف میزند قرآن؟"
حضرت خندیدند. "بله، قرآن حرف میزند. هیچی، نماز هم حرف میزند."
فرمودند که: "این چهرهای دارد در عالم ملکوت. نماز شب اول قبر، نماز میآید بالا سرمان، با ما حرف میزند. نمازمان را بغل میکنیم." بعضی نمازهایشان خیلی نورانی است، با صفا. بعضی نمازها خیلی رتبه بالا (دارند)، بعضی پایین. چاق است، لاغر است، خیلی چیزها دارد. نماز است دیگر، بالاخره خودمان ساختیم. تولیدی خودمان. "اینکه گیر بود بنده خدا که حضرت فرمودند: قرآن حرف میزند، نماز هم حرف میزند." میگوید: "رنگم پرید."
اصطلاح قشنگ فارسیاش همان ریختن برگها و اینجور چیزها میشود که خیلی رایج است در بین ما مسلمانها. خلاصه این بزرگوار یکهو دید دیگر دندون و مندون و برگ و مرگ و هرچی بود، ریخت. میگوید: "گفتم که: یعنی چی؟ قرآن که حرف میزند، نماز هم حرف میزند؟"
حضرت فرمودند که: (بعد گفتش که: من این را حالا چطور بروم به مردم بگویم؟) بقیه کی بودند که این خوبشان بود؟ بنده خدا که قبول کرد از حضرت این غربت اهل بیت (ع). اینها که (به) ما رسیده، با این واسطهها رسیده که اصلاً این بنده خدا فقط گرفته، قبول کرده، دربست تحویل بعدی داده. امام خمینی آمده، یک علامه طباطبایی آمده، اینها را شکافتهاند که چی گفتند این روایات؟ نماز حرف میزند یعنی چی؟ صورت دارد در عالم ملکوت.
"میگفتم به مردم چی بگویم؟" حضرت فرمودند که: "مردم، منظورت همان شیعیانمان (است) دیگر. هر کسی که نماز را نشناسد و نفهمد، حق ما را انکار (کرده است)."
"به کیا میخواهی روایت را بگویی؟ یا طرف نماز را قبول دارد یا قبول ندارد. اگر نماز را قبول نداری که در طایفه شیعیان ما به حساب شیعیان ما نماز (را) قبول (نداری). اگر قبول نداری که شیعه ما نیستی. اگر نماز را قبول دارد، تو این آیه را برایش بخوان: 'إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ'."
"نماز از فحشا و منکر نهی میکند. نهی میکند یعنی چی؟ آقا، کی نهی میکند؟ موجود عاقل نهی میکند دیگر. تو حالا در اصطلاح علمی که میگویند باید مولویت داشته باشد، چه میدانم، مثلاً علو داشته باشد، استعلاء داشته باشد، این بحثهایی که علما در درس اصول بحث (میکنند)، یک جایگاه بالاتری باید داشته باشد، امر بکند." قرآن میفرماید: "نماز نهی میکند."
"مجاز است؟ عمامه من اجازه نمیدهد من این حرف را بزنم. اما من که اجازه نمیدهد ملکوت (را بگویم.) میگوید: نماز نهی میکند. یعنی آن صورت ملکوتی و مثالیاش نهی میکند. شفاعت یعنی همین. نماز شما شفیع شما میشود یعنی همین. اگر نماز نماز درست و درمانی باشد، در عالم ملکوت، در عالم برزخ متولد شده باشد، حیات داشته باشد، آن وجود ملکوتی و برزخی شما را، دستش را میگیرد. خیلی لغزشها برای آدم پیش (میآید). بسیاری از لغزشها را نماز جلویش را میگیرد. بسیاری از فتنهها را نماز عبور میدهد. بسیاری از مشکلات ما را نماز، خصوصاً نماز اول وقت.
اگر بیفتد (و خوانده شود.) گاهی خود نماز لعن میکند، ناراحت میشود، دل شکستگی نماز. مجتهدی میفرمود که: "خیلی از مشکلات مردم به خاطر نفرین نماز است." نماز نفرین (میکند.)
خلاصه، حضرت فرمودند که: "نماز نهی از فحشا و منکر میکند." بعد فرمودند که: "نهی وقتی میکند، حرفی است. یعنی میزند، تکلم دارد."
"نماز (از) فحشا و منکر. کیست اینها؟ اینها هم دو تا موجودند. فحشا و منکر دو نفرند. یک دو نفری، فحشا و منکر هم حقیقت فحشا و حقیقت منکر. آن دو تا، یک دو تایی است. (باید) بررسی کنیم."
"بعد فرمودند که: ادامه آیه میگوید: 'وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ'. ذکر خدا بالاتر است." فرمود: "نحن ذکر. ذکر خدا که میگویند، ما از همه اینها بالاتریم."
"یک نماز داریم: 'أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی'. نماز را بخوان برای ذکر خدا. نماز دست را میگیرد، میبرد، میگذارد توی دست ذکرالله. ذکرالله کین؟ اهل بیت (ع)."
"نماز هم که خودش یک حقیقتی بود، پس نماز باید شفیع بین ما و اهل بیت (ع) (باشد)." فرمود: "اگر اهل نماز نباشی، از شفاعت ما محروم میشوی."
یک کم داریم میفهمیم روایتها را. یک کم این سیستم دارد دستمان میآید. یعنی چی اینها؟ همهاش دارد از ملکوت خبر میدهد. نماز یک حقیقت است. هر چقدر با این صمیمیتر باشی، بهرهات از شفاعت در دنیا (و) در آخرت بیشتر میشود. یک بخشی از شفاعت توی ازدواج ماست. خیلی (مردم) لنگ این دستور (و) آن ذکر (اند). این آقا را ببینیم (که) آن (قدر) فوت بکند. و گیر اینها نباشیم، عزیزان من. اینقدر که نماز به درد ما میخورد و کمک میکند، هیچ. ولی خدایی هیچ عارفی، هیچ ماجرایی اینقدر به ما کمک (نمیکند). استاد اخلاقمان است، رفیقمان است، همه چیزمان است، نماز. آقا، همین یک دانه بس است. نماز. "نماز صفر بچسبیم."
"هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ." بنیاسرائیل (وقتی) "مَنَّ وَ سَلْویٰ" داشتند از آسمان میآمد، عسل و غذاهای آنچنانی. اینها میگفتند ما عدس میخواهیم، پیاز میخواهیم. "نماز شما بهترین چیز را میگذاریم کنار، میرویم دنبال چیزهای دیگر میگردیم." فلان ذکر، فلان برنامه. "هیچی به اندازه نماز نیست. خیر موضع از همه ذکرها بالاتر. از همه برنامهها صورت ملکوتیاش از همه اینها قویتر است. شما میخواهی بر حتی از صدقه قشنگتر نماز. باز صدقه خودش جفت (با) نماز میشود ها، اینها را داشته باشید. انفاق باز شفیع (نماز) میشود. نماز را میبرد بالا. نه، همهاش با همدیگر رفاقت دارند. این صورت ملکوت.
مختصری بود که ما یک چهل دقیقهای مقدمهای محضر شما بودیم و قرار بود پرسش و پاسخ داشته باشیم. خداحافظی. کم کم داریم میرسیم. ما خدمتتان هستیم. بعضی از... پس بگویم، بعد برویم سراغ سؤالات عزیزان.
در مورد شفاعت در عالم برزخ. پس ما گفتیم آقا: "موقع مرگ، شفاعت اهل بیت. شفاعت در برزخ. شفاعت میکنند." موقع سؤال نکیر و منکر شفاعت میکند. در مراتب برزخی و بهشتی شفاعت میکند. البته ما را از برزخ ترساندند به خاطر اینکه شفاعت کبری توی برزخ نیست. شفاعت کبری خیلی امیدبخش است و خیلی امید ما به آن شفاعت زیاد است. ولی آن توی برزخ نیست. نظام (برزخ) باید نگران (باشد) و خصوصاً مسئله حق الناس. ممکن است ما در عالم برزخ، (یعنی) ممکن است (و) احتمال زیاد بر همین است، ما بابت مسائل حق الناس توی عالم برزخ شفاعت نمیشویم. در قیامت احتمال زیاد دارد. احتمال زیاد میگویم به خاطر همان خوف و رجاء (در مورد ش) استاد است وگرنه میشود یک جور دیگر هم صحبت (کرد). احتمال زیاد دارد که ما در عالم قیامت حق الناسمان را بتوانیم با شفاعت حل بکنیم. ولی در عالم برزخ نه. برزخ حق الناسمان با شفاعت احتمال زیاد حل نمیشود.
توی زیارت حضرت معصومه (س) میگوییم: "یَا فَاطِمَةُ اشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّهِ." تو بهشت من را شفاعت کن. یعنی حتی مراتب بهشت هم شفاعت (داریم). فقط به این نیست که جهنمی را از توی جهنم نجات بدهند، بیاورند توی بهشت. نه. خود مراتب بهشت هم شفاعت داریم. یکی پلّه پنجم است، شفاعتش میکنم میبرم بالاتر. یکی از بزرگان این را گفتهاند، منم توی "سه دقیقه در قیامت" این داستان را عرض کردم. مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت آمده بودند به شفاعت یکی از شهدایی که این ایام یک ربطی با ایشان و ایشان شفاعت کرده بودند. از آسمان چهارم برده بودند آسمان هفتم. برخی بزرگان حاضر دیده بودند که آقای بهجت (هست). نه امام رضا (ع). اهل رفاقتی بین اینها بوده.
شفاعتها توی عالم برزخ. (حالا) برزخ (را) بخوانم که خیلی جالب است و خیلی کمک میکند به فکر ما. بعدش باز چند دقیقهای خدمت همین عزیزان مسکو هستیم تا اذان مسکو هم. بعدشم باز خدمت عزیزان اینستاگرام.
مرحوم علامه طباطبایی توی این کتابی که دیشب معرفی کردیم، کتاب "ثمرات حیات"، در جلد یک، کتاب صفحه ۶۴ و ۶۵. (مرحوم آقای) تهرانی هم در "معاد شناسی"شان نقل کردهاند. بنده هم توی برخی منابر و جلسات چند بار این ماجرا را، این داستانی که علامه گفتهاند، از او که مرحوم آقای تهرانی نقل کردهاند، دقیقتر است و واسطه هم کمتر خورده. یعنی به زمان اصلی ماجرا نزدیکتر است. این را تا حالا نخواندم. اینجا میخوانم.
داستان (از) علامه طباطبایی (است که) از مرحوم آقای خویی نقل میکند. علامه و آقای خویی با هم رفیق بودهاند دیگر. چهار پنج نفر بودند اینها با هم، رفقای صمیمی بودند که از اول با هم بودند. مرحوم آقای خویی فرموده بودند که: "یک شیخ عربی بود که در ایام مختلف سال برای تبلیغ میرفت به قبائل عرب، تبلیغ تشیع میکرد." میگفت: "وقتی عبورم به قبیلهای افتاد که کنار دجله زندگی میکردند و همه سنیمذهب بودند. کنار دجله سنی بودند، کنار فرات شیعه بودند. کنار دجله (در) قبیله سنیمذهب دیدم، رفتم سراغ شیخ قبیله. مرد خوب و باصفایی بود. درش کمالاتی دیدم. باهاش مأنوس شدم."
بین آخه ماها، مخصوصاً این جریانهای متحجر که شما هم حتماً در روسیه با اینها مواجه هستید، در اروپا که باز شدیدتر، خصوصاً در لندن، در آمریکای شمالی هم، خصوصاً در کانادا هم مشغولیت دارند، هم فعالیت دارند، هم پول دارند. متاسفانه اینها میگویند که: "آقا، هر کس که اهل سنت است..." زبانم لال، عذرخواهی میکنم چون برخی از مخاطبین ما اهل سنتاند. ما از غیر مسلمین هم حتی در مخاطبینمان داریم به صورت ثابت پیگیری میکنند مباحث (را). عرض کنم که برخی از اینها به ظاهر شیعیان میگویند که: "آقا، آنهایی که اهل سنتاند اینها چون ولایت امیرالمؤمنین (ع) را قبول ندارند، اینها حرامزادهاند." پناه (بر خدا). میگوید: "هر کس که اهل سنت است، اینجوری است." یکی به خاطر (اینکه) ... یکی هم به خاطر طواف نساء و اینها که ندارد. خب این احمقها نمیدانند که اولاً: طواف نساء مراجع شیعه فتوا دادهاند که بعد از اینکه آنها از احرام در آمدند، به ذهن خودشان که طواف احرام نساء ندارم، هر طوافی که بکنند و نماز بخوانند، حکم طواف نساء را دارد و اینها را از احرام خارج میکند.
آن ورش هم اینجوری است که بغض اهل بیت (ع) را که اینها ندارند. اکثر اینها مُحب اهل بیتاند، مُحب امیرالمؤمنین. و نکته بعدی هم این است: بر فرض، اینجا اینش دیگر خیلی جالب میشود، بر فرض یک نفری هم بغض اهل بیت داشت، ما میتوانیم بهش بگوییم حرامزاده؟ قطعاً نه.
به چه نشانهای؟ به برخی نشانههایی که الان یک نمونهاش را میگویم. آقای دکتر حسامالعم (یک اسم ساختگی است.) ایشان اهل یمن بود. تز دانشگاه کارشناسی ارشدش بود یا دکترایش بود، لعن و نفرین امیرالمؤمنین بوده. سب امیرالمؤمنین، علیه امیرالمؤمنین (ع)، علیه امیرالمؤمنین بوده. (این تز) در دشمنی امیرالمؤمنین بوده. تز دانشگاهی ایشان. بعد (از) مدتی ایشان با شیعیان آشنا میشود و شیعه میشود. الان یکی از مبلغین شیعه است و کلی هم شیعه کرده. حرامزاده است؟ هر کس که به اهل بیت توهین کرد، ما میتوانیم بهش بگوییم حرامزاده؟ نه عزیز من. اگر با این حالت رفت توی عالم برزخ، توی عالم برزخ کشف میشود از اول حرامزاده بود (یا نه). که آخرین اینجوری آمد. آخرش را باید ببینی که اولش را بگویی. خیلی نکته مهمی است. تا یکی در مورد امام حسین یک چیزی میگوید، در مورد هیئت یک چیزی میگوید، محکمی باشد ولی سریع. یکی میآید میگوید: "آقا، یکی از علمای قم آمده، به نظر من، من بررسی کردم زیارت عاشورا سند ندارد." خب در قم شبنامههایی نوشته شد و گفتند: "این آقا حرامزاده است."
همهتان میشناسید ایشان را. بعضی آدمهای احمق... حرامزاده. ما در بین اهل سنت کسانی داریم که قطعاً وارد بهشت میشوند. بنده چندین روایت دارم، دیگر فرصت نشد برایتان بخوانم. با اهل سنت هم از دنیا رفتهاند. البته علاقه به دشمنان اهل بیت نشان دادهاند. اینها مراتب انسان را در شفاعت پایین میآورد. از بسیاری از برکات شفاعت آدم را محروم میکند. ولی به این معنا نیست که آدم هیچ اتصالی پیدا نکند. نکته بسیار مهم است که باید بهش توجه داشت. بالاخره مانع است دیگر. علاقه به دشمنان اهل بیت مانع است. شما چسب زخم میخواهی بزنی، اگر دستت خیس باشد، چسب نمیچسبد. مگر اینکه چسب (خیلی) چسب سفت (و محکم) باشد. این هم داریم دیگر. یک چسب خیلی سفتی داریم. دست شما هم خیس است، روی همان خیسی هم میچسبد. بعضی محبت شدید به اهل بیت دارند. یک محبتی هم به دشمنان اهل بیت دارند. آخر، محبت اهل بیت چون غلبه میکند.
برخی خدای ناکرده ممکن است یک محبت ضعیفی به اهل بیت داشته (باشند)، محبت قوی به دشمنان اهل بیت دارند. آخر آن محبّت میچربد. اینها بالاخره حساب و کتاب شفاعت را میریزد به هم.
"رئیس قبیله اهل سنت بود." ماجرای شفاعت، گل داستان. "این را بگویم و تمام کنم."
میفرمایند که: "این آقا شیخ قبیله بود و آن آقایی که برای تبلیغ رفته بود، آن شیخ عرب میگوید که: این رئیس قبیله خیلی به من احترام کرد، علاقه کرد، علاقه نشان داد و پیش خودش به من جا داد. یک روز از من پرسید که: شما از چه قبیلهای هستید؟ شیخ شما کیست؟" گفتم: "من یک فرسخی کوفه زندگی میکنم. توی نجف یک شیخی داریم، اسمش علی است." "ایام شهادت امیرالمؤمنین. از خیلی صفات خوبی میگوید. شروع کردم از سخاوت، شجاعت، عبادت، مهماننوازی و بقیه کمالات امیرالمؤمنین برایش. رئیس قبیلهمان اسمش علی است. چه آدم خوبی است!"
ببینید چقدر عالم عجیب و غریبی (است.) عالم شفاعت، وادی شفاعت. دیوانه نفهمید مراد من کیست. این بود که تا آن (که) آمد و شد من به آن محل و انس من (با) قبیله مکرر (شد). دیدم خوشش میآید و رفاقت بیشتر. "هر باری از من پرسید که: از شیخمان باز برایم تعریف خوبی دارید؟" از بس فریفته حضرت شده بود، "تصمیم گرفتم این بار که میروم آنجا، دیگر بهش بگویم منظورم امیرالمؤمنین است. دیگر رسماً شیعه میشود آنجا. (ولی) رفتم شیخ را پیدا نکردم. از بچهها سراغش را گرفتم، گفتند: از دنیا رفته. خیلی ناراحت شدم. ای دل غافل، این بابا تا مرز شیعهگری آمده بود."
میگوید: "رفتم سر قبرش." علامه طباطبایی دارند نقل میکنند. (مرحوم) محمود پهلوانی تهرانی از ایشان، عرفا اینها واسطهاند. حرف، حرف (معصوم است.) "سر قبرش رفتم، فاتحه خواندم. همان جا یک قدری خوابم برد. توی خواب دیدم نردبانی در (کنار) قبر او دیدم. توی قبرش نردبان شفاعت، نردبان اسباب ترقی (بود). وارد قبر شدم. فضایی دیدم. یک تختی دیدم. شیخ قبیله رویش نشسته بود. وارد شدم، سلام کردم. تا چشمش به من افتاد، مرحبا گفت."
بعد گلایه کرد. گفت: "گفتی و نگفتی. نگفتی، یا نگفتیا." (آن یکی دیگر میگفت.)
گفتم: "یا نگفتم." گفت: "گفتی و نگفتی." یعنی یک چیزی را گفتی، یک چیز دیگر را نگفتی.
"پرسیدم که: آن 'نگفتی' منظورش این بود که چرا اسم نیاوردی؟ پرسیدم که: این دو نفری که با تواند، کیند؟" مفصلتر توضیح میدهد. "پرسیده بود که: وضعت چطور است؟" گفت: "شب اولی که نکیر و منکر (آمده)، از من پرسیدند: امامت کیست؟" امام! ببین، اینها چیز حفظی و اعتباری اینها نیست که حفظ کرده، گوشه دهانش، مثلاً ته و پته مثلاً افتاده و فلان و اینها. آن او که توی دلت تعلق و گره خورده، آن میشود عقیده. عقیده (که) او گره خوردی شب اول قبر هم بیرون میکشند. گفتنی اصلاً نیست. "امامت کیست؟" گفتم که: "همان آقایی که رئیس قبیله اینهاست. اسمش علی است. خیلی سخاوت دارد، کرامت دارد، فلان دارد." بعد میگوید که: ((من)) "همه اینها را گفتم، خب نمیشناختم امیرالمؤمنین را."
میگوید: "یک آقایی پرده از صورت کنار زد و فرمود: منم. میگوید: "من امیرالمؤمنم."
اینجا داستان این را میگویند. میگویند که: "پرسیدم این دو نفری که کنارتاند کیند؟" جواب داد: "این دو به من درس ولایت میدهند."
اصلاً خود درسهایی که توی عالم برزخ داریم، یک شعبهای از شفاعت است دیگر. رشد علمی و بحث ترقیات علمی و اینها هنوز ادامه دارد. تحقیقات معرفتی از جنس عالم ما. یک زمینهها و ظرفیتها (و) استعدادهایی را با خودمان بردیم، آنجا بروز پیدا میکند. "بالفعل درس ولایت میدهند. امامشناسی، تاریخ اهل بیت (ع)، اینها را میگویند." حقیقت امیرالمؤمنین، مراسم ملکوتی امیرالمؤمنین را دارند بهش نشان میدهند. "دارم تفهیمش (میکنم). به من گفت: به بچههایم هم حقیقت امر را نشان بده، راهنمایی کن."
"از خواب بیدار شدم. به قبیله رفتم، ولی بچههایشان قابل ندیدن (که) (به اینها) نگفتم." این هم شد یک مرتبه از بحث شفاعت در عالم برزخ.
یک چند دقیقهای داریم محضر عزیزان هستیم. خدمتتان (عرض شود.)
"به نظر سیر مطالعاتی برای کسب معارف اهل بیت موجود سلامت باشی."
حالا پیشنهادی که میشود، حالا خیلیها خوب به خاطر این مباحث و این معارف و اینها دوست دارند بیایند طلبه (بشوند). ما توی دو جلسه اخیر، "شهشناس". یکی جلسه هفته پیش، یکی این جلسهای که الان دارد پخش میشود. چهارم همزمان دو تا لایو: یکی اینجا خدمت شما لایویم، یکی توی یک پیج دیگر هم همزمان لایومان دارد پخش میشود که پیج مجتمع امیرالمؤمنین (ع) است. اگر سرچ بکنند عزیزان، بعد از این لایو میتوانند آنجا بروند، لایو آن بحث را ببینند. توی آن دو جلسه ما در مورد طلبگی و درس خواندن و چی بخوانیم، چیا نخوانیم، چهکارها بکنیم و اینها، دو جلسه کامل بحث کردیم. دو تا یک ساعت، نکاتی را گفتیم که حالا فایل این جلسه هم حالا یا عزیزان منتشر کردهاند یا منتشر میشود. بحث "شهشناس" اخیر را آنجا میتوانم مراجعه (کرد.)
چکیدهاش این است: برای این معارف باید رفت سمت قرآن. اتصال با قرآن باید (پیدا کرد.) پیشنهادی که به نحو عمومی میشود (داد)، ممکن است برای برخی افراد راههای دیگری بشود پیشنهاد (داد). آنی که عمومی میشود پیشنهاد داد، اول **آثار شهید مطهری (رضوان الله علیه)** به عنوان مقدمه و زمینه. آثار خیلی خوبی است. حالا یا به نحو موضوعی یا به نحو ترتیبی، سیر آسان به سخت. یا اینهایی که دانشگاه امام صادق (ع) به صورت جزوه و چکیده منتشر کرده که هم آثار را چکیده کردهاند، هم موضوعات را چکیده کردهاند. هر کدام از اینها که باشد.
در شهید مطهری در واقع مطالب علامه طباطبایی را سادهسازی کرده، سبکش کرده، در حد فهم عموم. ادبیات شهید مطهری البته یکم ادبیات قدیمی مال پنجاه سال پیش است، ولی الان نوآوری شده. برخی استادان هم تدریس کردهاند مباحث شهید مطهری را. شهید مطهری خیلی خوب است. به نظرم هر مسلمانی، هر شیعهای، دانشجو، طلبه، غیر اینها، باید با آثار شهید مطهری انس داشته باشد. یا همهاش را یا مقداریش را.
برای ارتباط با قرآن، خصوصاً "آشنایی با قرآن" ایشان که پانزده جلد است. خیلی سفارش میشود خواندنش. فایلهای بسیاری از کتابهای شهید مطهری یا کتاب گویا شده یا خود فایلهای شهید مطهری هستش، سخنرانی.
بعدش مرتبه بعدی، **آثار علامه طباطبایی**. آثار علامه طباطبایی هم مفصل و متعدد است. برخی بخشیش در "المیزان"، موضوعاتی که در "المیزان" هست. بخشیش آثار دیگر مرحوم علامه طباطبایی است. البته به لطف خدای متعال، اگر خدا توفیق بدهد و شکار کرد، انشاءالله بعد از شبهای قدر بنا داریم آثار علامه را یکی یکی شروع بکنیم. از کتاب "روش رئالیسم"، اثر فلسفی مرحوم علامه است و یک کارهای دیگری هم رفقا دارند برنامهریزی میکنند. یک مدرسه مجازی انشاءالله شکل بگیرد. یک کارهای خوبی که همین امروز فقط بحثش مطرح شد، گفتند که ما همه امکانات را در اختیار میگذاریم و نمیدانم مجموعههای مختلف را میآوریم پای کار که این کار چون طرح خیلی بکر و بدیعی است. حالا ما همچین چیزی نداشتیم. دانشگاه مجازی داریم، حوزه علمیه مجازی نداریم. حوزه علمیه هم اگر باشد، همین بحث فقه (است.) حوزه معارفی با مبانی قرآن و این مباحثی که اینجاها بود، جایی که تعلیم داده بشود، قدم به قدم پیش برویم، نبوده. توفیق بدهد. برنامهاش را داریم.
آثار علامه را خب "روش رئالیسم" خیلی کمک میکند به ما. "رسالة الإنسان" علامه، خیلی... اصلاً همه این بحثهای معادی که ما اینجا گفتیم و جاهای دیگر میخواهد مطرح بشود، همهاش چکیده و لُبّش توی آن "رسالة الإنسان" مرحوم علامه هست. وسایل توحیدی علامه که هفت تا رساله است و فوقالعاده است. همین کتاب "ثمرات حیات" بحث عمومی نیست. این استاد دیگری میطلبد و کار دیگری. این هست. کتاب "رسالة الولایة" علامه طباطبایی هست و آثار دیگر ایشان. مصاحبههای ایشان با هانری کوربن، سایر کتابهایی که مرحوم علامه، و خصوصاً "المیزان". حالا "المیزان" را یک مقداریش را تدریس کردهایم، روششناسی علامه را گفتهایم. میشود به آنها مراجعه (کرد.)
آثار علامه را اگر کسی انس باهاش داشته باشد و کمکم (کتابهایش را بخواند)، آدم میرود توی فضای "المیزان"، آثار علامه. کمکم استعداد خودش هم میفهمد کدام وریه، به کدام مباحث علاقه دارد. یک گراهایی هم دستش میآید که مثلاً این کتابها، این منابع در دسترس است، میشود رفت سمتش. خب شاگردان علامه متعددند و هر کدام توی یک فضاهایی کار کردهاند. مثلاً مرحوم آقای شجاعی، آیتالله شجاعی مباحث معاد و عوالم بعدی را مثلاً بیشتر کار (کردهاند.) آیتالله جوادی آملی مباحث قرآنی را بیشتر (کار کردهاند.) آیتالله حسنزاده آملی بحثهای معرفتی و عرفانی را بیشتر کار کردهاند. آیتالله مصباح یزدی بحث اجتماعی و سیاسی را بیشتر کار کردهاند. برخی استادان دیگر توی فضاهای انسانشناسی و معرفت نفسی علامه بیشتر ورود داشتهاند که آثار هم البته آثاری نوشتهاند و موجود هم (هست). مرحوم آقای پهلوانی تهرانی باز همین فضای ادعیه و روایات و اینها را که شرح کردهاند، با مبانی علامه طباطبایی فضایی دارند و کمکم آدم حال و هوای خودش را هم پیدا میکند و میرود توی آن فضاها. این به نظر میرسد برای انس مداوم با این معارف. البته هر بحثی هم یک سیر مطالعاتی برای خودش میخواهد که آن را هم باید از اهل فن (پرسید.) یکم طولانی شد ببخشید، چون سؤالی است که خیلی میپرسند. یکم بیشتر و سرحد پنج دقیقه پرسیدم.
"ملکات لایهلایه در قیامت... متوجه نشدیم. و اگر آنجا همه چیز بیان آشکار نیستیم؟"
در لحظه آخر، یک مثالی را دیشب که حالا با عزیزان مسکو خداحافظی کرده بودیم، ولی توی اینستا داشتیم بحث را ادامه میدادیم، یک مثالی را عرض کردم که مثلاً بحث اعتماد به آمریکا. بعضی همان اول فهمیدند که آمریکا قابل اعتماد نیست، بعضی آرام آرام، به مرور. این مثال حقایق برزخی و قیامتی این شکلی است. یعنی دفعتاً نیست که همه چیز یک آن (آشکار شود.)
عرض کردم دیگر توی آن داستان سوم "آن سوی مرگ" گفت: "صد و خردهای سال، ۱۳۵ هزار سال." چقدر بود؟ "۱۳۵ هزار سال" گفت: "من توی وادی حق الناس بودم. من را نجات دادند. مادرم آمد دست من را گرفت." همان اول مگر ایشان کمکی به مادرش و... نداشت؟ کمکی که کرده و انفاقی که کرده و به نیت مادرش. همان اول که از دنیا رفته بود، ۱۲۵ هزار سال گذشت تا نور آن عمل جلوه بکند.
آیتالله جوادی آملی توی درس میفرمودند، از قول حضرت امام (ره). حضرت امام توی همان بحثهای تقریرات فلسفهشان که یک اشارهای به برخیشان کردهاند، بقیهاش را نخواندهام. همان جا امام می... آیتالله جوادی هم این را میفهماند از قول امام. ندیدم. میفرمودند که: "امام توی درس میفرمودند که: بعضیها هستند، بعد از چند هزار سال در عالم قیام و در جهنم قیامتی یکهو داد میزنند، میگویند: 'یا...'" یادمون آمد ما به یک پیغمبری اعتقاد داریم که قرآن بهش نازل شده. ما اسمش را میدانیم، نه بقیه ویژگیها را.
فشارهای مختلف باطنمان را میریزیم بیرون. این را قبول داری؟ شرایط مختلفی قرار میگیرد. به درصد فشار بستگی دارد. "کفرم در آمد." مثلاً اگر یکی بیاید یک لگد بزند، کفر من در نمیآید. حالا مثلاً اگر اونی که لگد میزند آدم مؤمنی است، مثلاً مذهبی، مثلاً روحانی. حالا یک وقت لگد میزند. داریم دیگر. بعضی (داریم) که عمامه روی سرشان است و صلاحیتی هم ندارند. خدا همه ما را نجات بدهد. بلکه ممکن است که همین هم "قاپی" (غصب) از روحانیت است. دارد ضربهای هم به اسلام و مسلمین میزند، به بنده دارد ضربه میزند، آسیب میزند. کمکم بنده دیگر از آخوند که هیچی، از قرآن و از ذکر و از دعا و...
یکی پیام داده بود خیلی ما را نوازش کرده بود بزرگوار. گفته بود که: "یک شیادی بود مثل تو که این از برزخ و اینها میگفت و پدر ما را درآورد. من با این 'آن سوی مرگ' تو که گفتی حالم ریخت به هم، یاد آن افتادم." همین فقط بزرگوار آمده بود که این چون مثلاً یک کسی از عالم برزخ گفته بود، بعداً پدری ازشان درآورده بود، دیگر از عالم برزخ و هرکس برزخ بگوید و هر آخوند، از همه اینها بدش آمده، کفرش در آمده.
این یک چیزی است. آن باطن است. الان هم دارد نماز میخوانیم. حالا بلا تشبیه، این بزرگوار نمیخواهم ایشان را تشبیه بکنم. بلا تشبیه میشود ابلیس. شش هزار سال عبادت کرد. یکهو توی ماجرای کفرش در آمد که سجده بر حضرت آدم. این شش هزار سال مخفی کرده بود. لایهلایه بود دیگر. شش هزار سال یک تراکمی از نماز، این را پوشانده بود، نمیفهمید آن پشت چیست. استکبار دارد. یکهو یک فشاری شد، یک تکانی شد. تکان هم توی عالم ملکوت بود. دنیا نبود که آنجا عالم ابتلا نبود، عالم امتحان نبود. عالم ملکوت بود، عالم برزخ بوده. این را تکان دادند، کفر و استکبارش را ریخت بیرون.
حالا بعضیها را تکان میدهند، ایمانشان میریزد بیرون. البته شب اول قبر اگر کسی هرچی گفت، توی وجودش باشد، همان شب اول میریزد. ولی ایمان نه. ایمان. اول (انسان) یک سری گرفتاریها دارد. هی طی میشود. این لایه باطنی توی فشارهای شدیدتر و گرفتاریهای شدیدتر میآید بیرون. معلوم میشود یک ته وجودم یک اتصالی به پیغمبر است. یک علاقهای هست، یک روزنهای هست. محبت کردم، با محبت نگاه کردم. این بعد این همه لایههای فشار و عذاب و اینها میزند بیرون. پس بعضیها توی فشارها نورانیت میزند بیرون. بعضی کفرشان میزند بیرون. این کفر خدای متعال توی فشارها میکشد بیرون در دنیا و شب اول قبر (برای) نورانی... البته توی همین فشارها توی دنیا در میآید. ولی برای خیلیها توی عالم برزخ و قیامت است که مشخص میشود.
دیگر به نظرم داریم به اذان مسکو میرسیم و البته خدمت عزیزان ما که هستیم ولی میخواهیم (به) افطار (برسیم.)
"نی استاد متشکر. بزرگوارید. زحمت دادید. خیلی ممنون. سپاسگزاریم. خدا حفظتون کردیم."
و به نظرم حالا بقیه سؤالات را آقای مهندس نرمافزار زحمت (بکشند.)
"همچنان خدا حفظتون کنه."
انشاءالله ما هم عذرخواهی میکنیم که وقت عزیزان را این شبها گرفتیم. از عبادت شما را انداختیم، از انس با قرآن و اینها انداختیم. مجبور شدید شما ما را تحمل بکنید دقایقی و انشاءالله که خدای متعال از همه ما راضی باشد و انشاءالله در این شبهای رحمت و مغفرت و شبهای قدر بهترین تقدیرات، بالاترین تقدیرات برای همه ما رقم بخورد. برای جامعه مسلمین، برای مردم عالم و انشاءالله خدای متعال آقا و مولای ما را برساند به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
التماس دعا داریم از عزیزان. انشاءالله که دعاگوی ما (باشید.) بحث را ادامه میدهیم با رفقای اینستاگرامی. ولی شما دیگر بروید به نماز (و) عبادات. خدا نگهدار. التماس دعا. سلامت باشید. خداحافظ.
خوب، عرض سلام مجدد خدمت اینستاییون محترم و عزیز.
اگر سؤالی (و) نکتهای (در مورد) خداوند برخی از کارها را حتی منافات دارد با اینکه میگویند که نوبت امام اعمال دیده میشود.
الان فرض کنید که زیر ناخن من چرک است. زیر ناخن من واقعاً هم اینجا میتوانم ببینم یا نه؟ میخواهم ببینم یا نه؟ اگر من خواستم به چشم دستور میدهم، چشمم اشراف دارد ولی (میبیند) یا نه؟ چشمم الان یک لحظه برگردد بیاید پایین، این ناخن چرکی و چرک زیر ناخن. کی اراده میکند؟ نفس من اراده میکنم. چشمم (چرک) زیر ناخنم را اراده (میکند.) چشم میتواند ببیند یا نه؟ چشم قدرتش را دارد. من اراده کردم که نبیند. حالا فرض کنیم خودمان چشم شعور داشته باشد. شعور دارد ولی تابع اراده نفس است. حالا یک وقتی نفس، این را داشته باشید، مثال را دقت بکنید. فرض کنید نفس از چشم میپرسد، میگوید: "آقای چشم، دوست داری این چرک زیر ناخن را ببینی؟" میگوید: "نه، دوست ندارم." الان اینجا احاطه را دارد یا ندارد؟ قطعاً دارد ولی نمیخواهد ببیند.
امام زمان در اعمال ما، امام زمان و پیغمبر اکرم و اهل بیت، حتی علما، در اعمال ما احاطه دارند. برخی علما، بزرگ. "وَرَسُولِهِ وَالْمُؤْمِنُونَ". آیا قرآن است دیگر. توبه. "شما عمل میکنید، خدا میبیند، پیغمبر میبیند، مؤمنین هم میبینند." در رأس مؤمنین، امیرالمؤمنین (ع) است. میآید پایینتر، مؤمنان پایینتری هم هستند. از اعمال ما باخبرند. نه، باخبر میشوند ولی اولاً خودشان دوست ندارند ببینند. آقای بهجت هر وقت توی خیابان میآمدند، ذکرشان "یا ستار" بود. فراریاند از اینکه بخواهند عالم برزخ دیگران را ببینند.
"از آن جانباز مدافع حرم پرسیدم همین کتاب صدیق در قیامت." "برادر، وقتی برگشته بودی، میدیدی صورت ملکوتی افراد را؟" گفت: "که دوست نداشتم ببینم." گفتم: "یعنی میدیدی؟" گفت: "دوست نداشتم ببینم." گفت: "خیلی ناله زدم تا این اتفاق درست بشود و نبینم."
پس بعضیها هستند میتوانند ببینند ولی نمیخواهند که (ببینند.) پیغمبر اکرم میتوانند ببینند ولی نمیخواهند. اگر هم ببینند، از باب شفاعت میبینند. از باب استغفار میبینند که استغفار کنند برایمان. من که مثل اینکه الان بنده چک میکنم، نه واسه اینکه دلم خنک بشود که زیر ناخنم چرک است، در بیاورم. اگر نگاه میکنم، دید میزنم بررسی اعمال ما توسط امام. این شکلی است: "آخ جون بالاخره دیدم خوردی زمین!" نه. استغفار میکند. برای امام زمان، برای این هم یک مرتبه از شفاعت است. استغفار اهل بیت هم یک شعبهای از شفاعت اهل بیت.
البته بعضیها محروم میشوند، مثل حضرت ابراهیم (ع). ابراهیم برای آذر استغفار میکرد. بعد دیگر دید که: "فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِّلَّهِ تَبَرَّأَ مِنهُ". وقتی دید که این بابا دیگر هیچ صلاحیت ندارد و دشمن خدا (است) و هیچ رو به راه نمیشود، دیگر از او جدا شد، تبری کرد. سوار (شد) ولی از آن به بعد دیگر شفاعتش را از او گرفت. قطع رابطه کرد با آذر.
این هم همین. پیغمبر اکرم (ص) برخی هستند دیگر محروم از شفاعت پیغمبر میشوند. خطشان جداست. پس نگاه کردن و دانستن، اولاً خدا اجازه میدهد بدانم. برخی موارد نمیخواهم. انشاءالله که پاسخ گرفته (باشید.)
"پیامبر اکرم و فرشتگان در چه کسی نازل میشدند؟"
توی برخی روایات دارد که شب قدر به این معنا چون شب نزول قرآن، شب نزول همه حقایق است. این جزء اختصاصیات عالم اسلام است. توی برخی روایات هستش که این توی امم سابق نبود. آن روایتی که خدای متعال به حضرت موسی فرمود: این هست که شب قدر برای امت پیغمبر است. ده تا امتیاز دارند امت پیغمبر. عاشورا دارند، حج دارند (حج بوده ولی به این نحو نبود.) امر به معروف (و) نهی از منکر دارند، ماه رمضان، شب قدر، نماز جمعه دارند. یکیش نماز جمعه (است). معلوم میشود که شب قدر با این ویژگیهای ممتازش نبوده. اصلاً جزو بشارتهایی که به پیغمبر دادند همین بود که پیغمبر گفتند که: "آقا، امت من عمرشان کم است. امتهای قبلی ۲۰۰۰ سال، ۳۰۰۰ سال اینها عمر میکردند. امت ما صد سال تهش."
خدای متعال بشارت داد که: "این امت درسته عمرش کم است، ولی یک لیلةالقدر من میگذارم که 'خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ'. این خودش معادل ۸۳ سال است." کاری که امتهای قبلی باید توی ۸۳ سال میکردند، اثر میدیدند، امت (پیغمبر) توی شب قدر انجام بدهند، اثر ۸۳ سال آنها را میبینند. سرعت تکنولوژی (است.) این را نامهای که باید سه ماه میرفتیم تا از این ور عالم به آن ور عالم میرساندیم، الان توی سه ثانیه میرسانیم. پیشرفته است دیگر.
همان بحث ظاهر شدن باطن عالم که سرعت میرود بالا. پس شب قدر این بخشش جزء اختصاصیات عالم اسلام است و مال حکومت پیغمبر است. نزول قرآن دارد. "از هزار ماه بالاتر است." اگر این باشد که خب پس مال دوران پیغمبر است. بر پیغمبر و اهل بیت نازل شده و مسئلهای پیش نمیآید. اگر این (حالت) نباشد احتمالش هست. حالا خیلی نمیشود قاطع گفت. اگر این نباشد خب برای انبیایی که قبلاً بودند، شب قدر بر آنها نازل میشده. اگر آن جور بوده، آنها واسطه فیض بودهاند.
"به پس، اصل مسئله الان هم میروم پیش خدا، جایگاهشان چیست؟"
داریم صحبت میکنیم. پیش خدا را ما نمیتوانیم سفت نظر بدهیم. حضرت امام از قول مرحوم آیتالله شهابادی نقل میکرد. آقای شهابادی فرموده بودند که: "حتی کفاری که از دنیا میروند را لعن نکنید. کافر، خدا کافرین را لعنت (میکند و) ظالمین را لعنت (میکند.)" "مرگ بر کفار" به صورت خاص برای این شخص، لعن بر این شخص نکنید، مگر اینکه یقین پیدا کنید که این در عالم برزخ جایگاه بدی دارد و ولی خدایی به شما خبر بدهد. (این مطلب) توی جملات امام خمینی از قول آقای شیخ (شهابادی است.) یعنی حتی در مورد کفار در عالم برزخ ممکن است یک مسائل دیگری پیش (بیاید.)
یک نکته است اینکه وظیفه ما چیست، یک بحث دیگر (است.) ببینید ما ارزشگذاری نمیخواهیم روی آدمها بکنیم. ارزشگذاری با خداست. ولی در مورد بینماز ما چه وظیفهای داریم؟ توی روایت دارد: "اگر به بینماز لبخند محبتآمیز بزنی، انگار که هفتاد تا پیغمبر کشتهای." (امّا) این به این معنا نیست که تو خودت را از او بالاتر بدانی. شاید آن بینماز یک ویژگیهایی داشته باشد، آخر برود بهشت. من یک ویژگیهایی داشته باشم که آخرش در مورد این نیست.
در مورد وظیفهمان است. همانجور که معلم مثلاً وقتی میآید میبیند بچه موهایش بلند است، توی کلاس راهش نمیدهد. ناخنهایش بلند است، راهش نمیدهد. کیف نیاورده، راهش نمیدهد. دیر آمده، راهش نمیدهد. راهش نمیدهد در مقام ارزشگذاری نیستند که بگویند تو بیخودترین دانشآموز این مدرسه هستی، یک لکه ننگ روی پیشانی تو (است). نه. دارند قوانین را اجرا میکنند. اجرای قانون یک چیز است، ارزشگذاری یک چیز دیگر است. شما ممکن است ماشین یک مرجع تقلید را مثلاً ببینید که ایشان جریمه بشود، مثلاً یک وقت حواسش پرت است. بنده چندین بار برایم پیش آمده، حواسم پرت میشود، چراغ قرمز رد کردهام. من اصلاً آنقدر خودم حواسپرتی دارم که اصلاً یک چیز عجیب و غریب (است) در خانواده، در وادی خودم. آنقدر جادهها را برعکس رفتهام، خیابانها را چپه رفتهام، چراغ قرمز رد شدهام. خوب (است) که چراغ قرمز رد میشوم، برگه جریمه هم برایم میآید. دارد ارزشگذاری برای من میکند؟ کار حرام انجام دادهام. جریمه کرده. ولی همان مأمور راهنمایی و رانندگی نمازخوان (است)، جریمهات هم میکند. نکته مهم جالبی است دیگر. بحث ضابطه قانونی است. بحث، بحث ارزشگذاری یک بحث دیگر است. ارزشگذاری نمیکنم که تو خوبی یا بد. قضاوت در قضاوت بکنم.
اگر قضاوت در مورد فعل تو نکنم، که امر به معروف و نهی از منکر کلاً باید جمعش کنیم. به درد نمیخورد. خاصیت ندارد، وظایف قطعی از من. خب حالا اگر کسی نماز نمیخواند، ما وظیفه داریم از جهت قانونیاش باید تذکر بهش بدهیم. نماز نخواندن را باید باهاش یک جوری برخورد بکنیم که متوجه بشود کارش اشتباه است. البته طرد باطنیش نکنیم، سرخوردهاش نکنیم، متنفرش نکنیم. اینجا ظرافت میخواهد، لطافت میخواهد، هنر میخواهد. متوجهش بکنیم آسیبهای (احتمالی را).
ارزشگذاری (و) قانونی (بودن.) قانونیاش آن است که همه اعمال به واسطه آن قبول میشود. نماز. محبت امام حسین (ع) بالاخره دارد. کربلا میرود. الی ماشاءالله ما داریم کسانی که نماز نمیخوانند، اربعین هم کربلا. ما همین جا توی همین محلهمان ساقی محل (بود.) گفته بود که توی پیجش زده بودم. کجا زده بود؟ که: "عزیزان، فعلاً این یک ماهه نیاید. دارم میروم اربعین نیستم. شله (تمام شد.) فعلاً دبه ریختم، جنسهای خوب و اینها. برگردم، رفتم با امام حسین (ع) عهد کنم که جنس خوب هم تحویل ملت بدهم."
انشاءالله آخرش امام حسین (ع) دستش را میگیرد. آخر نمیدانیم، یعنی بعد ۱۰ هزار میلیارد سال، بعد ۱۰۰ سال، بعد ۵ سال. نمیدانیم کی رسول ترک. همین جا متوجه بشود توبه کند. شاید بعد از کلی ماجرا توی عالم برزخ متوجهشان کرد. نماز قاعده است. نمیشود با این قاعده در افتاد. جزء واضحات قرآن است. هیچ تردیدی در این نیست و بینمازی قطعاً مذموم است. هیچ بحثی توی آن نیست. در نگاه اهل بیت قطعاً بد است. حالا با چه مدلهایی ما باید بینماز (ها) را سر به راه بکنیم، آن دیگر بحثهای دیگری است.
خود اهل بیت (پرسیده بودند:) "آقا، نماز بالاتر است یا ولایت امیرالمؤمنین (ع)؟" فقط این را بگویم، برویم سؤال بعدی. قطعاً ولایت امیرالمؤمنین. هر کسی که ولایت امیرالمؤمنین را نداشت، اهل بیت باهاش مثلاً توی گوشش فحششان دادند. "امیرالمؤمنین (را) نداشتم." اهل بیت با مدارا، با محبت تازه خیلی از (آنها را) جذبشان کردهاند. پس یک بحث دیگری است. ما ارزشگذاری و نمره که میخواهیم بدهیم، میگوییم: اول ولایت، بعد نماز. آدم نماز ندارد، ولایت ندارد. باید با طرقی باهاش کار بکنیم ولی نسبت به او ذهنیت نباید (داشته باشیم.)
ما چند تا جلسه بحث داشتیم در مورد ظهور سفیانی داشتیم، یک بحث در مورد آرماگدون داشتیم. یک بحث در مورد (آن) جلسات "پای مهدی بمان". یکی دیگر بحث فتنههای آخرالزمان. یکی بحث سیره امام زمان (عج) که آن هم خیلی مفصل (است.) آنجا نکاتی را عرض کردیم. دیگر خدمتتان عرض کنم که در مورد امام زمان باز بحثهای دیگر ما در مورد ظهور داشتیم. حالا الان باز خیلی توی ذهنم نیست. این مباحث هست. میتوانم یک بحث دیگر (را هم نام ببرم): "حرکت عالم به سمت ظهور" که چند وقت قبل با رفقای ساکن آمریکا داشتیم. مفصل در مورد این مباحث نکاتی را عرض (کردیم.)
"در رابطه با راه روشنی که بخواهیم این را دکمه بزنیم، از آن ور در بیاید، پرینت بگیریم و اینها، مثلاً صورتحساب بیاید؟"
اینجوری که کاری نمیتوانیم بکنیم. "که به امیدوار بشویم به اینکه ما داریم حق و حقوق را ادا (میکنیم)." حلالیت بطلبیم. حلالیت ولو به نحو مطلق. یعنی در مورد این کار خاص هم لازم نیست بگویم: "آقا، من زدم گلدان شما را شکستم." به نحو مطلق: "آقا، به هر حال ما آسیبهایی زدیم، کارهایی کردیم، اموال شما ممکن است آسیب زده باشیم." به هر نحوی با یک زبان خوبی به طرف بگوییم که: "از شما درخواست میکنم اعلام کنی که من را حلال کردی." یا میگوید: "آره" یا میگوید: "نه". اگر گفت: "نه"، اینجا یک مسیر دیگر باید پیش برویم. آن هم از مسیر اهدای اعمال است. به زبان بگوید، کفایت (نمیکند). البته باز هم به زبان. اگر گفت: "نه"، ما سعی کنیم اهدای اعمال داشته باشیم. زیارت میرویم، قرآن به سر میگیریم، دعا میکنیم، لحظه افطار دعا میکنیم. قرآنهایی که میخوانیم هدیه میدهیم. دایرهاش را وسیع میکنیم، قرآن میخوانیم: "به همه کسایی که به گردن ما حق دارند ثوابش برسد."
مخصوص ماه رمضان، هر یک آیه معادل یک ختم قرآن (است.) خیلی دست ما را میگیرد. اینجوری میتوانی (که) به هر حال بارمان را سبک بکنیم با این اعمال (و) حق پیدا بکند به گردن او. این خیلی مهم است. حق پیدا کردن یک بخشیش با اهدای عمل است.
دیشب یک مثالهایی را گفتم دیگر. مثلاً اگر شما درس بدهی به او، یک کار خیر این شکلی برای او بکنی، یک چیزی یادش بدهی، حدیثی چیزی (بگویی.) این حق خیلی سنگینی به گردن (شما) پیدا میکند که اصلاً این حقالناسها را صاف میکند. بخش عمدهاش را صاف میکند. اصلاً معادل این دیگر نمیشود که بخواهد طرف حقش را از شما بگیرد چون شما حق سنگینتری (به گردن او دارید). اینها بالاخره فرمولهایی است که میشود ازش استفاده کرد برای خلاصی از حقالناس. حداکثر محاسبه خیلی خوب است. نسبت به برنامههای یک سال گذشتهام بنشینیم یک حسابرسی بکنیم. یک سالی که گذشت، مثلاً ما خانه خریدیم، ماشین خریدیم، ازدواج کردیم. محاسبه کلی. بچهدار شدیم. از این خانه جابجا شدیم. با صاحبخانهمان دعوامان شد. از آن کار در آمدم، با این دلخوری در آمدم. در مورد فلانیها اینجور گفتم. یک حسابرسی کلی یک سالی که گذشت چه اتفاقات کلانی توی زندگی ما رخ (داده؟) کدامش خوب بود؟ کدامش بد بود؟ کدام حقالناس بود؟ نبود؟ یک بررسی کلی بشود. اگر حقالناسی است، حلالیت بطلبیم. اگر حقالله (است)، روزهایی که از دست رفت، نمازهایی که از دست رفت، کمکاریهایی که داشتیم نسبت به برخی عبادات و واجبات و اینها، تصمیم بگیر (و) تصمیمش را بگیریم که در سال جدید درست (بشود.) از خدا میخواهیم که کمکمان بکند برای سال جدید. جزء تقدیرات شب قدرمان این باشد که ما را کمک (کند.) رزق به ما بدهد. رفیق خوب. شرایط خوب و مناسب و مساعد برای اینکه بتوانیم اینها را اصلاح بکنیم، روند و رویه را تغییر بدهیم. تصمیم جدی، برنامهریزی برای آینده، محاسبه گذشته. اینها میشود اصل. یعنی مهمترین کاری که ما شبهای قدر داریم همینهاست.
خوب میشود نماز توبه خواند که خیلی خوب است. بزرگان هم سفارش (کردهاند.) توسل کرد. نماز استغاثه به امام زمان (عج)، نماز استغاثه به حضرت زهرا (س). این دو تا خیلی عالی است. الان هوا هم خوب است. زیر آسمان میشود انجام داد. اینها پشت بام منزل یا توی حیاط خانه. مثلاً اعمال را انجام بدهیم. توسل کنیم به امام زمان (عج) که خیلی عنایات توش است و خیلی برکت. توسل به اهل بیت (ع). یک برنامه جدی داشته باشیم برای انس با امام حسین (ع) در طول سال. زیارت عاشورا را اگر میتوانیم بخوانیم در جهت وارث (بودن.) یک زیارتی، یک دعایی، یک چیزی (بخوانیم.) شده برویم روی بلندی وایستیم، در شبانهروز یک بار سلام بدهیم به امام (حسین). هفتهای یک بار یک مجلسی داشته باشیم که ذکر توسل به امام حسین باشد. اینها جزو وصیتهای قاضی بوده. هفته (ای) ولو چهار نفر باشیم، پنج نفر باشیم. یک چایی دم کنید. جلسه قبل عرض کردم. اینها رحمت را جاری میکند و گناهان را میشوید و ذات آدم را تطهیر میکند. بلکه صفات آدم را هم تطهیر. پاکی میآورد. خیلی اثر (بخش است). شب قدر تصمیم بگیریم برای این کارها.
نکته "وصل مسئله با قرآن راهکارهایی که انجام ب."
ببینید قرآن باید برای ما مسئله بشود. مسئلهمان نشده، از این کتاب استفاده نمیکنیم. مثلاً کتاب آموزش رانندگی. مثلاً یک بچه ده ساله با این کتاب ارتباطی ندارد. اگر زورکی هم بهش بگویند اگر بخوانی بهت جایزه میدهیم و اینها، میرود یک حفظی هم میکند. علائم راهنمایی و رانندگی. این دو تا ضربدر دارد و یک دانه (کتاب) دارد. این گردی خالیه (است)، آن گردی وسطش هم چی چی دارد. این مثلت است، آن فلانه (است). اینها را حفظ میکند. ولی اصلاً (اینکه) من احساس نیاز به اینها دارد، نه! احساس میکنم برایش فایده دارد، خاصیت دارد؟ نه! علاقهای در او ایجاد میکند؟ شور ایجاد میکند؟ عطشی ازش برطرف میکند؟ چرا؟ برای اینکه مسئله او نیست. پشت فرمان بنشیند، درگیر مسائل بشود، آن وقت همه علائم راهنمایی و رانندگی برایش مهم میشود. اصلاً خودش میرود سؤال میکند. خودش میرود به آن آییننامه مراجعه میکند.
اصلیترین نکته در مورد قرآن که چند جا بنده این را توضیح دادهام: یکی توی آن بحث "ورود به المیزان"، یکی توی آن بحث "علی انسان میسازد" توضیح دادیم. جلسات دیگری. اصل این نکته این است که ما مسئلهمان بشود قرآن. برای مسائلمان مراجعه کنیم به قرآن. مسائل ای که الان داریم با عطش. و هیچ کتابی هم مثل قرآن (نیست.) قرآن برای خود من و شما هم نازل شده. بنده خاطرات عجیب و غریبی در این مسائل دارم که نمیتوانم بعضیهاش را بگویم که یک وقتی در یک مسئلهای مثلاً آدم مراجعه به قرآن میکند و همه وجودت سؤال است. به قرآن مراجعه میکنی که این سؤال را جواب بدهد. نه با توهم و استخاره و فال و اینها منظورم نیست. با تدبر. نه تفاّل. تدبر. یک آیه را بروی توی بطن (آن.) "خدا این را به من نشان بدهد. خدا با من با این آیه حرف بزند." خدا از همه اساتید اخلاق و علما و مراجع و اینها بالاتر است. خدا از پیغمبر هم خدا از امام زمان هم بالاتر است. خدا هم حرف میزند. توی آن بحثهای مهندسی فهم قرآن ما اینها را گفتیم. "خدا حرف میزند." "خدایا، با من الان حرف بزن. حجاب من را، حجاب فهمم را کنار بزن. من از این قرآن بفهمم الان و سؤال من را جواب بدهد." برویم ببینیم جواب میگیریم یا نه؟ ما جواب گرفتیم. البته توی اضطرار. یک بار مثلاً شاید پیش آمده که واقعاً دیگر دستمان از همه جا خالی بود و داشتیم بیچاره میشدیم. یکهو دیدیم قرآن دارد قشنگ به وضوح دارد حرف میزند. این حس اضطرار و اضطراب اگر بود در مراجعه به قرآن، آدم از قرآن استفاده میکند.
البته قرائت قرآن، انس با قرآن. درسهایی که میگویند کسایی که بیان خوبی دارند. صحبت و درسهای حاج آقای قرائتی که تفسیر قرآن گفته، خیلی شیرین است. خیلیهاش را گوش دادهام. خیلیهاش را خواندهام. خیلیهاش را گوش دادهام. خیلی شیرین است که شما داری گوش میدهی، ذهنیتت را دارد عوض میکند. الان تندخوانی و توی آموزش زبان و اینها در خواب ۹۰ ساعته در خواب یاد میدهند. فایل صوتی را شب بگذار کنارت. شب فقط گوش بدهی. شب تا صبح انگلیسی حرف بزند. این در یاد گرفتن زبان شما اثر دارد. آن که زبان انگلیسی (است). این قرآن است. همین (که) به گوش آدم در (میآید) در ما اثر دارد. توی زمین ناخودآگاهمان اثر دارد. آثار فوقالعاده دارد. فایل دارد پخش میشود، داریم گوش میدهیم. خیلی آثار عجیب و غریبی دارد در آن لایههای باطنی و ضمیر ناخودآگاهمان. ارتباط ما را با قرآن بالا (میبرد.)
"میگویند انسان عالم اکبر است. اینهایی که ما میبینیم عالم صغرند. انسان عالم کبیر است. عالم اکبر مقدماتی میخواهد."
این "المیزان"مان (که) توضیح منتشر میشود. ببینید ما وجودمان به همه عالم جلوه اسماء خداست. هر کدام یکی مظهر اسم قوی است، قدرت دارد. یکی نمیدانم مثلاً مبشِّر است. یکی نمیدانم منظِّر است. یکی نمیدانم فلانه است. یک چیزی است. یک جلوهای است. در عالم چیزها توی عالم، مظهر دو تا اسماند، سه تا اسماند، پنج تا اسم. اما آن موجودی که ظرفیت دارد، مظهر تمام عالم کبیر (است.) امیرالمؤمنین کتابشان را گفتند، ولی اصل مطلب مال امیرالمؤمنین است.
فرمود: "أَتَزَعَمُ أَنَّکَ الْجِرْمُ الصَّغِيرُ وَ فِيكَ انطَوَى الْعَالَمُ الْأَكْبَرُ." تو فکر کردی یک چیز کوچکی هستی؟ نه. عالم اکبر در تو (است). ما از خورشید و ماه و از همه اینها بزرگتریم. ما نه یعنی اینکه اینجا نشسته (ایم). یعنی نفسم، قلبم، ظرفیت باطنیمان.
خداوند متعال فرمود: "آسمانها و زمین گنجایش من را نداشت که من را تحمل کند. 'یَسَعُونِی قَلْبُ عَبْدِی الْمُؤمِنُ'." دل بنده مؤمن من، گنجایش من را دارد. یک چیز فقط گنجایش خدا را دارد. الان قلب امام زمان خانه خداست. با همه اسماء و صفاتش آنجا جلوه کرده. کاملاً جلوه کرده. هیچ حجابی در آن قلب نیست. خانه مطلق خداست. خب این قلب امام زمان، ظرف عالم میشود. مزرع. همه تو مان (هست). چون هر کدام اثر یک اسمی است دیگر. همه اصفهان که جایش کجا بود؟ توی قلب امام زمان. ما هم اگر توی مسیر انسانیت حرکت کردیم، اسماء خدا در ما جلوه کرد. همه این عالم که جلوه اسماءالله (است). ما میشویم ظرف این اسماء. در ما بروز پیدا میکند. ما میشویم ظرف اینها. اینها میشوند مزرعه.
"انتخاب در دوره چه امامی چه شکلی است؟"
بر خلاصه این بحث را اگر بخواهیم وارد عالم ذر بشویم، تمام نمیشود. چکیدهاش این است: ما توی عالم ذر بر فرض هم اختیار کرده باشیم، انتخاب کرده باشیم، منافاتی با انتخابمان توی دنیا (ندارد). یعنی هیچ چیز باعث جبر ما (نیست.) اینجا زورکی من مجبور شدم این کار را بکنم چون توی عالم ذر حتماً انتخاب کردهام؟ نه. اینجا اختیار کامل داریم. عالم ذر هست یا نیست؟ چون اصلاً در بود و نبودش اختلاف (است) همین الان در بین علمای بزرگمان، در حد مرجعیت هم ما در بین مراجع تقلید کسانی داریم که عالم ذر را قبول دارند، کسانی داریم که قبول ندارند چیزی به اسم این عالم. آنهایی که قبول دارند باز خودشان چند دست (هستند). برخی میگویند این فقط یک حالت مثال بوده، یک عالم مثالی بوده. برخی یک عالم واقعی میدانند که توش اراده بوده. باز آنهایی که عالم واقعی میدانند که توش اراده بوده باز اینها چند دست (هستند). دایره اراده را وسیع میدانند، دایرهاش را تنگ میدانند. بحثهای تخصصی است. بخواهیم وارد بحث عالم ذر بشویم، چندین جلسه مفصل باید صحبت بکنیم. اصل جواب اختیاری (و) انتخابی داشتیم، این جا هم اختیار (و) انتخاب داریم. انتخاب اینجامان حکایت میکند که آنجا چی انتخاب کردیم. راه کشفش این است.
اینکه من اینجا انتخاب کردهام، همسری که اینجا انتخاب (کردهام.)
"آخر در رابطه با زمان و مکان برزخ قیامت؟"
آن زمان و مکان به این معنی ندارد. از دنیا میرود، قصه شب اول قبرش کی فروخته (میشود.)
خود عالم برزخ شب و روز دارد. شب و روزش مثل اینجا نیست. ببینید خیلی اینجاها نکته زیاد است. آخه نور، نور عقل در عالم برزخ و عالم قیامت. خورشید. خورشید پیغمبر هم، اگر بهشان گفتند "شمس" به خاطر عقل است. مشرق هم عالم عقل اول است. مغرب عالم ماده است. مشرق و مغرب در عالم ملکوت (است.) دیگر حالا اگر چیزی دیگر. حالا آخر شب و ما هم خسته و کوفته و بله.
"حضرت مریم رفت به سمت مکان شرع." آیه قرآن "مَشْرِقًا شَرْقِيًّا". مشرق به سمت مشرق (ملکوت است.) ملکوت مشرقی (شرقی است). شرق و غرب این شکلی نداریم. شرق و غرب بالا پایینی است یعنی وجودی، رتبه وجودی. اینها مغرب افول دارد. یعنی لابست. دوست ندارم. هر چیزی که غروب میکند خوشم نمیآید. این عالم ماده عالم غروب است. آن ور عالم بقا. هر کسی بهره از عالم بقا بیشتر دارد. این توی عالم این از نورانیت بهره بیشتری دارد. و شرقیتر، مشرقیتر. اشراق نور بر او بیشتر است. این میشود نور و ظلمت. شب و روز برزخ همیشگی است. یعنی در شبها یک حجابی هست. روز. حالا برخی گفتند مثلاً اینها را روز میبرند اماکن عمومی، شبها اینها را میبرند توی خانههای خصوصیشان. مثلاً اماکن عمومی دارد مثل دنیا که روز مثلاً همه میرویم بیرون، حشر و نشر با بقیه داریم. شب اختصاصی خودمان و خانواده. ویژگیهایی دارد. ارتباطات عمومی در روز همه نور عقل استفاده میکنند. شب دیگر بهرهای که روز بردهاند در واقع انگار دارند جذب میکنند و شب وقت استراحت است. این شب و روز عالم (است)، عالم برزخ. ما هر وقت که از دنیا بریم وارد شب عالم برزخ میشویم. حرفهای عجیب و غریب دیگر زدیم به آن سیم آخر و وارد شب عالم نورانیت. همین نمازها و عبادات است و اینها. و رسیدگی به پروندهمان که وضعمان تکلیف بشود. تکلیف او روشن بشود. وضع تکلیفمان معلوم بشود. آن نورانیت روز ما را شروع میکند و ما را وارد عرصه (میکند.) چون سؤال حسابرسی که (تمام نشده.) تا درگیر حساب باشد، اگر حسابش ۱۰ هزار سال طول بکشد، این ۱۰ هزار سال طول میکشد تا به رفقایش ملحق بشود. یک وقتی هم یک ثانیه طول میکشد. یک ثانیه بعد میرود. ساعت مثل دنیا نیست که این الان یک ثانیه تمام شد بگویند خب باید صبر کنی ۷ صبح اینجا آفتاب میزند. دقت بکنید و ممکن است شب و روز افراد آنجا متفاوت باشد که هست. بعضی روزهای بلندتری (و) شبهای بلندتری دارند. شبهای کوتاهتر (دارند). شبهای بلند عالم برزخ آدم دیدنی است، گفتنی نیست. ما اینجا بنشینیم با همدیگر یک چیزهایی بگوییم. انشاءالله خدا نصیب بنده بکند، امسال بروم گفتگو بکنیم که چه خبر است آن طرف. البته بازی حقالناس اینها (را) نرویم، گرفتار این میشود.
مشرق و مغرب، شب و روز عالم برزخ. خود این هم نکته بعدی. خود ساعتها هم ملکوت. شب قدر در بین شبها یک ملکوت ویژهای (دارد). ملکوت اختصاصی. شب قدر مثل بقیه شبها (نیست). روز عاشورا مثل بقیه روزها نیست. ساعت بینالطلوعین مثل بقیه ساعتها نیست. عرفا میگویند که ۲۴ ساعت کرج (است). ۲۴ ساعت چی است؟ شیر. بعد آن دوغش میشود ساعت اختصاصی چکه است. آن ماست چکیدهای که از توش درآورد. بینالطلوعین بین همه ساعتها متفاوت. توی ساعتهای شب، سحر. بین همه ساعتها دو سوم پایانی شب. الان هم شب است. الان هم ملکوت دارد. الان هم نورانیت دارد. نورانیت الان با نورانیت یک سوم، یک سوم پایانی شب میشود سحر. آن یک سوم پایانی، آن یک ملکوت و نورانیت دیگر دارد. دعای آن موقع یک چیز دیگر است. قرائت قرآن در آن وقت یک چیز (دیگر است). و این ساعتها ملکوتهاش این شکلی است و ما نماز شب میخوانیم. این نماز ساعت شب ما ملکوتش پیوند میخورد به برزخ. آن او که از دنیا رفته، این نماز از آن کانال میرسد به (او).
"پاسخ ساده. علما، بزرگان (وقتی) پرسید، بنده وقتی علما گفتم، گفتم شماها وقتی که عرصه را خالی (میکنید.)" گفتم: "بالاخره این جور جونورهایی میآیند سؤال جواب میدهند و منبر میروند و گفتگو میکنند."
"علما وقتی عرصه را خالی میکنند، بزرگان نمیآیند توی میدان. دیگر میشود اینکه اینها هم (مثل ما.)" از غربت اسلام و مسلمین. خدا انشاءالله امام زمان را برساند. از این غربتها در بیاییم. انشاءالله برخی خدا حفظشان کند (و) انشاءالله که عاقبت بخیر باشند و ما واقعاً محتاج دعای عزیزان هستیم. ما را از دعای خیرتان محروم نکنید و شبهای قدر، این شبها را قدر بدانیم، عزیزان. شب ارتباط و رفاقت با خدا. شب محبت خدا، شب رفاقت امیرالمؤمنین (ع). این شبها را قدر بدانیم.
یکی دو شب دیگر شب میلاد امام حسن مجتبی است. از توسل به ایشان غافل نشویم. دعا بکنیم. شب خدا انشاءالله دست همه را بگیرد. دست مملکتمان را از مشکلات عبور بدهد. مشکلات مادی، معنوی، دنیا، آخرت، همه را انشاءالله به آبروی اهل بیت پشت سر بگذاریم (و) روزهای خوبی را انشاءالله شاهد باشیم. این کرونا انشاءالله (تمام شود و) محبت و صفا و صمیمیت حاکم باشد. آن مجالس پرشکوه را دوباره ببینیم. حرمها را ببینیم. مثل سابق برویم زیارت با آن صفا و آن حال. (با) رفقایمان را ببینیم. مجالس باشکوه را ببینیم و انشاءالله که خدای متعال به همه ما کمک بکند و رحمتش را جاری (کند).
وَصَلَّى اللَّهُ عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه سوم
وادی شفاعت
جلسه چهارم
وادی شفاعت
جلسه پنجم
وادی شفاعت
جلسه ششم
وادی شفاعت
جلسه هفتم
وادی شفاعت
در حال بارگذاری نظرات...