!! توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تولید شده است !!
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسر لی امری واحلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
نکته بسیار مهمی که گاهی به نظر میرسد در مباحث فرهنگی از آن غفلت میشود یا تغافل میشود، این است که غایت کار فرهنگی کجاست؟ ما قرار است به کجا برسیم؟ خروجی فرهنگ درست چیست؟ آخر ختم به چه میشود؟ ما قرار است چهکار بکنیم؟ به کدام سمت میخواهیم برویم؟ آخر قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ نه وقوع خارجی که حالا مثلاً تصور کنیم ظهور امام زمان (عج) میخواهد اتفاق بیفتد. خود ظهور قرار است چه اتفاقی را رقم بزند؟ حسن ظهور برای چیست؟ غایت ظهور چیست؟ جنگ ما با دیگران سر چیست؟ تمدن ما با تمدن دیگران تفاوتش چیست؟ گاهی احساس میکنم این بحث واقعاً جایش خالی است، خصوصاً اگر بخواهیم از زاویه قرآن به این مسئله نگاه بکنیم، خیلی بحثی مظلوم و غریبی است.
غایت فرهنگی ما کجاست؟ نقشه راه ما چیست؟ ما قرار است چه اتفاقی برای ما بیفتد؟ اگر چه اتفاقی رخ داد، میگوییم کار فرهنگی ما ثمره مطلوب داد؟ اگر چه اتفاقی رخ نداد، میگوییم کار فرهنگی ما بیثمر بود؟ ما اصلاً قرار است برویم در مدارس، در دانشگاهها، کف خیابان، در رسانه، چه اتفاقی را رقم بزنیم؟ چهکار بکنیم؟ دیگران اینهمه کار میکنند، ما قرار است چهکار بکنیم که بگوییم حالا این درست محقق شده؟ ما مشکل داریم؛ چون گاهی این نقطه مطلوب را ما نداریم. من و شما، بچهحزباللهی هم میرویم همین ابزارها را دست میگیریم، آخر خروجیاش میشود یکی مثل قبلیها. یک ورژن جدیدتر و حزباللهیتر و خوشگلتر از همان قبلیها میدهیم بیرون. نیروی مطلوب، بچهحزباللهی ریشو، تسبیح به دست و هیئتی میآید میشود همان یکیهای قبلی که رفتند و خراب کردند. سینماگران چه اتفاقی بیفتد؟
دو تا جریان در این عالم خدای متعال به شدت اصرار دارد اینها را برجسته بکند و به شدت این دو تا غریبه در فضای گفتمانی: یکی جریان رسالت اولیای خدا و رُسُل و انبیا؛ یکی جریان شیطان. خدای متعال به جریان شیطان اصالت داده، رسمیت داده، جدی از آن حرف میزند. ما خیلی سمبولیک گرفتیم، خیلی شوخی گرفتیم مسئله شیطان را. ادبیات ما نیست. ادبیات داستانی ما شیطان بحثی ندارد. بعد تبدیل میشود به یک مسئله خرافی، خرافات. بعد فیلم میسازند از شیطان ملعون. مضحکه میشود موضوع شیطان. شیطان حرف میزند. «یارو زنه، بعد میرود تو خیابان مرد میشود.» جفتش نبوده، شیطان بوده. اون یکی نمیدانم چشم اون استادش را عمل میکند، بعد چشم برزخی پیدا میکند. در فیلمهای ما شیطان، فیلم مسئله شوخی میکنی؟ بابا مسئله شیطان تو ادبیات ما میشود «شیطونی نکن پسر، بشین سرجات.» در کتب درسی ما شیطان نیست. اصلاً شیطان مگر واژه علمی است؟ در مورد شیطان، تو بحث علمی بحث میکنیم. یک واژه است که وقتی حالت معنوی داریم در مورد شیطان، یک جاهایی، یک وقتهایی سمبولیک صحبت میکنیم. به معنویت حج و اینها که میرسیم، همه جایش صحبت میکنیم. به رَمْیِ جَمَرات که میرسیم، یک چیز سمبولیکی: «سه تا شیطون را سنگ بزن.» ادبیات داستانی کودکان، قصه برای بچهها داشته باشیم، بگیم: «سه تا یکی زد!» نکته خاصی ندارد، میتوانی بروی بعدی.
مواجهه ما با شیطان این است. خدای متعال چطور گزارش میدهد درگیری ما را با شیطان؟ «عدواً من.» میدانم جدی نمیگیری. آقا! دشمن بگیر این را. این دشمن است. شوخی نکن باهاش. دشمن. واقعاً دشمن است. دشمن بگیر. «فاتخذوه عدواً.» آقای رسانهای، آقای فرهنگی، دشمن بگیر. آقای معلم، آقای طلبه، دشمن بگیر. ابلیس دشمن است. احساسش کن، باهاش درگیر باش. همینجاست. باید درگیر باشی. کار دارد. ولت نمیکند. باور داریم شیطان اینجا هست؟ چقدر باور داریم الان در جمع ما هست؟ «التی هی احسن.» با هم حرف میزنی، بهترین حرف را بزن. شیطانی بغل نشسته، بهترین حرف را نزنی سوءاستفاده میکند. در زندگی شیطان هستا! اشاره با همسرت خلوت کردی، شیطون همانجا هم هست. تو اون نطفه هم مشارکت میکند. «شارکهم فی الاموال و الاولاد.» کجاست این حرفها بین ما؟ شیطان کیست؟ تو درگیری با شیطان، خون ما در گردش است. دارد کار میکند. «فاتخذوه عدواً.» درگیریاش با تو سر چیست؟ اینهمه هست، با چی کار دارد؟ با یک چیز کار دارد. یک چیز. یک کار فقط دارد. یک چیز میخواهد: «لاقعدن لهم صراطک المستقیم.» مشکل دارم صراط مستقیم. پیغمبرم با یک چیز کار دارد: «انک لتهدی الی صراط مستقیم.» کار فرهنگی یعنی چه؟ هدایت به سمت صراط مستقیم. خروجی یعنی چه؟ خروجی باید در صراط مستقیم دربیاید. تمدن اسلامی یعنی چه؟ یعنی بروز صراط مستقیم. تمدن شیطانی یعنی چه؟ یعنی درگیری با صراط مستقیم. دو تا دین است.
بسم الله الرحمن الرحیم. «قل یا ایها الکافرون.» شما! نمیگویم دارم میخوانم، خطاب به شما دارم میخوانم. نه شما! خطاب آیه یعنی شما مخاطب قرآن. «قل یا ایها الکافرون.» ترجمه کنید: کافر. ما به که میگوییم کافر؟ بهترین عبارت درست لاییک. «کافرون.» «لا اعبد ما تعبدون.» نمیپرستم آنچه را که میپرستید. کافران! شما دارید چیزی را میپرستید، من آن را نمیپرستم. «و لا انتم عابدون ما اعبد.» شما هم نمیپرستید آنچه را من. ولا... خیلی نکته است. چرا دوباره میگوید من نمیپرستم؟ این خیلی فرصت نیست. باید رفت المیزان ذیل آیه: «فاستقم کما امرت.» آنجا باید بحث کرد. من نمیپرستم اونی که شما میپرستید. آخرِ حرف آخر بفرمایید: «لکم دینکم.» آقایان کفار، ولی دین. ولی دین منم دینی دارم. «لکم دینکم ولی دین.» دو تا دین با هم درگیرند. نگویید یک دین با یک بیدینی درگیر است. یک تمدن با یک لاتمدن درگیر است. نه. دو تا دین با هم درگیرند. دو تا جریان عبودیت با هم درگیرند. دو تا صراط با هم درگیرند. روزی ۶۰ بار داریم میگوییم دیگر: «صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم.» دو تا صراط است: صراط مُنْعَمْ علیهم، صراط مَغْضُوبْ علیهم. یک صراط: صراط مستقیم. «اهدنا الصراط المستقیم.» توضیح میدهد صراط مستقیم. صراط مستقیم: «صراط الذین انعمت.» همان صفت مُنْعَمْون علیهم. نه صراط مغضوب علیهم. دو تا صراط است. دو تا دین است. دو تا عبودیت است. تهش میشود دو تا تمدن، دو تا فرهنگ، دو تا عبودیت. دو نفر داریم در عالم: یکی خداپرست، یکی شیطانپرست. طرف واژهها به لجن کشیده شده: «شما باید ضد مسیح بشی، صلیب برعکس بندازی، شش-شش-شش داشته باشی، علامت شیطونپرست.» خب حالا نمیشود من این کارها را نکنم، زیر بار صراط مستقیمم نروم؟ آن چیست؟ یک انسان محترم، عزیز، دوستداشتنی، شیطانپرست. «یا ابت لاتعبد الشیطان ان الشیطان کان للرحمن عصیا.» حضرت ابراهیم به پدرش آزر چی گفت؟ عمویش یا به قول قرآن پدرش؟ «یا ابت لا تعبد الشیطان.» پدر جان! شیطانپرست نباش. یک وقت شیطانپرست؟ پدر حضرت ابراهیم! بالاتر از این، سوره مبارکه یاسین: «الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان.» من از شما عهد گرفتم وقتی شما را خلق کردم، عالم میثاق، عالمِ ذر، چه عهد؟ دو تا عهد گرفتم. یکیش را در سوره اعراف فرمود. یکیش را در سوره یاسین فرمود. «مرا به عنوان رب قبول داری؟» «اشهدتم علی انفسکم.» خودتان را برای خودتان شاهد گرفتم. گفتم رب قبول داری من را؟ شما چی گفتید؟ «قالوا: بله.» این یکیش. دو تا عهد گرفت. عهد دوم چی بود؟ «یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان.» شیطان پرستی در ادبیات گفتمانی ما شیطان کجایش است؟ در ادبیات سیاسی ما شیطان کجاست؟ ادبیات سیاسی امام بود. «نام شیطان، شیاطین، آمریکا شیطان بزرگ، با شیطان مراقب باشید، شیطان در مملکت وسوسه نکند مسئولین را به جان هم.» با شیطون کار داشت. ما با همدیگر کار میکنیم، اصلاً کار نداریم شیطونم این وسط هست. متشکرم ما کار میکنیم.
از یک جایی بروید بخوانید خطبه قاصعه را. شیطان صحبت کردن. بزرگترین خطبه نهجالبلاغه. من نمیدانم امیرالمؤمنین (ع) این را کجا سخنرانی کرده. بخواهم من فقط از روش برایتان بخوانم ۴ ساعت طول میکشد. کدام سخنرانی امیرالمؤمنین (ع) بود؟ یک ضرب حضرت اینهمه سخنرانی کرده؟ خطبه قاصعه نهجالبلاغه، ۱۹۱. بخوانید. شیطان صحبت کردن. بزرگترین سخنرانی تاریخی امیرالمؤمنین (ع).
شیطان عملهای دارد. کار دارد میکند. جوجهکشی دارد. در نهجالبلاغه میفرماید: «بثّ فی صدورهم.» تخم میگذارد در سینهها. منطقه ممنوعه ندارد. تخمگذاری میکند، جوجه پرورش میدهد. سینه را آشیانه میکند. چشم و گوش و دهن و دست را میگیرد. فرض که کرد، میرود بعدی. یکی مثل خودش تولید میکند. بعد حضرت فرمود: «که آن وقت دیگر حرف زدی از ناطق، اینجا شیطان است.» شیطان دارد حرف میزند. خب، کار فرهنگی ما باید چی بشود؟ خروجیاش چیست؟ عبودیت ابلیس و شیطان. ادامه آیه: «انه لکم عدو مبین و ان اعبدونی.» من را بپرستید. «هذا صراط مستقیم.» صراط مستقیم چیست؟ عبودیت. عبودیت. کی؟ خروجی کار فرهنگی باید چی باشد؟ عبد خدا. خروجی تمدن اسلامی چیست؟ تمدن!
قرآن گفته، به قرآن قسم. اینها همه را قرآن گفته. در سوره مبارکه نور بخوانید، تمدن اسلامی بحث کرده. «من عالم را متحول میکنم.» خدا وعده داده به کسانی که ایمان و عمل صالح دارند. «کم استخلف الذین من قبله.» بعد چه اتفاقی میافتد؟ اینها خلیفه میشوند، دین را جاری بکنند. بعد امنیت جاری میشود. آخر چی میشود؟ حرف آخر را بزن: «یعبدوننی و لا یشرکون بیشیئاً.» ظهور و تمدن و این حرفها این است. فقط من پرستیده میشوم. آخرِ آخرِ فیلم این است. آخر فیلم فقط من پرستیده میشوم. دیگر هیچکس پرستیده نمیشود. تهِ فیلم این است. تهِ کار فرهنگی این است. ما در سبک زندگی با چی کار داریم؟ مباحثی پرداختیم یا نه؟ عرایض من روشن است. آقایان، عزیزان! ما سبک زندگی تعریفمان چیست؟ آقا! الان در عالم دو تا دین داریم: شیطان چیست؟ لیبرالیسم. اسلام با قرائت شیعی، با دو بال به قول همان فوکویاما، سبز و سرخ و همه حرفها، یک دین است. بقیه دیگر همه لیبرالیسم عقلانیت به تعبیر استاد آیتالله باقری عقلانیت نکروِی. خروجیاش بعد این مدلهای مختلفی که در طول تاریخ زده، آخرش این است دیگر. بهترین متد و مدلی که به آن رسیده، لیبرالیسم است. یک دانه پیچیده، عجیب و غریب و تمدن درآورده، غوغا دارد میکند. به شدتم دین متصلب، تکفیری، خشک، زورگو، دیکتاتور، ولی جذاب! که فهمید اینها را؟ علامه طباطبایی، دهه ۴۰ رضوان الله علیه. چه کرده علامه طباطبایی در مورد لیبرالیسم؟ چی میگوید؟ بخوانید. دموکراسی چی میگوید؟ فرمود: «بدترین نوع دیکتاتوری و خشونت، دموکراسی است.» دیکتاتوری جامعه بر جامعه است. سوره آل عمران آخر: «اصبروا و صابروا و رابطوا.» کجاست این حرفها؟ کجاست دانشگاه؟ کجاست المیزان؟ کجای دانشگاه را گل بگیرند؟ گل میزان ندارد. مشغول حاشیهاند.
فرمود: «بدترین نوع حکومت و خشنترین و دیکتاتوریترین مدل یک جامعه بر جامعه دیگر دیکتاتوری دارد.» مدلهای قبلی همه یک فرد بر جامعه دیکتاتوری داشت. حالا با دموکراسی، جوامع بر هم دیکتاتوری پیدا میکنند. او فهمیده بود آن موقع. به شدت و متعهد باشی به لیبرالیسم، میبینید دیگر خصلت زامبیگونه را در اینها میبینیم. قبلاً برای کاندیدای شما نابودش میکنند مخالفینش. ابزار رسانه خیلی نرم، بدون درد و خونریزی نابود میکند. هیچکس مثل لیبرالها تیغش تیز نمیبُرد. بیسروصدا. نمیفهمد چی شد. عقلانیت شیطانی، به شرح صدر رسیده. بهترین مدلش، آخرین ورژن عبودیت شیطان. عبودیت شیطان نه یعنی مهر بگذاری جهت قبله را پیدا کنیم ببینیم کدام وری شیطان؟ الان کدام وری سجده کنیم؟ مدلی که او طراحی کرده، تن داده میشود، عبودیت. تمام شد. مدل دارد خدا، مدل دارد شیطان. مدل سیاسی دارد، مدل فرهنگی دارد، مدل چهارچوب دارد، ساختار. ساختارش هم روشن است ها. آیه و تو روایت فراوان است ماهیت عبودیت شیطان چیست؟ آقا من عبد شیطان بشوم، چهکار کنم؟ عبد شیطان میشوم همینقدر که تابع هوا شدی. «و لا تتبع الهوی فیضلک عن سبیل الله.» تابع هوا شدی از صراط خارج شد. همینقدر که دنبال هوا راه افتادی، عبد شیطانی.
در سوره مبارکه اعراف ماجرای بلعم باعورا. یک عزیزی میگفت من هر وقت بلعم را میشنود، شلغم میافتد. شلغم بابورا. بلعم باهورا. «آتیناه آیاتنا.» آیاتی از خدا. آقا چشم برزخی داشت بلعم. دعای مستجاب داشت. مقامات داشت. فرصت حرف بزنیم. قرآن میگوید: «ما آیات بهش نشان میدادیم. میدید آیات ما را.» «فتبع هوى فتبعه الشیطان.» و تابع هوا. ما بهش علم دادیم. میتوانست با این علم تا ملکوت برود. تا آسمون برود. چسبید به زمین. کیم؟ فن: شیطان. یک پشت سر هم نه جویده نجویده میگویم و میروم چون وقت نداریم. یک ساعت و پنج روز دیگر چیزی بیشتر از این نمیرسم. تند تند باید بگوییم.
علامه طباطبایی در المیزان در سوره مبارکه طه، ماجرای اینکه چطور، چطور شیطان فریب داد آدم را، زمینیاش کرد. آقا این شیطان آدم را زمین زده. عزیز من کجاست زمین نشستن؟ یک چیزهایی طراحی کردن، طراحی نکردن. انشاءالله میروند طراحی میکنند. خوب میشود. تمام شد. بنشین، برویم. التماس تمدن غرب، تمدن اسلامی. غیر از این است. بگو کار نکردن. آنها پیشرفت کردن، ما نکردیم. پیشرفت کردن. زور میگویند. اختف نشویم. بای بای. تمام شد. شیطونش کجاست؟ اللهش کجاست؟ درگیری کی با کیست؟ سر چیست؟ رنسانس شروع شده. بعد انقلاب صنعتی مگر شروع شده قبل؟ دعوا سر چی بوده؟ دعوا بعداً سر چیست؟ تا کی ادامه دارد؟ کی تمام میشود؟ قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ اینها کجاست؟ حرفهایش، بحثهایش کجاست؟ قرآن در مورد گمراهی چطور حرف میزند؟ «کثیراً.» حالا از راه به درتان کرد. از جاده خارجتان کرد. از فطرت. دهها زن فطرت. یک ابزاری من دارم در باطنم به اسم فطرت. همه سرمایه اش را گذاشته که نگذارد این فعال بشود. همه سرمایهات را باید بگذاری تا این فعال بشود. این میشود کار فرهنگی. در آموزش و پرورش چهکار باید بکنیم؟ فطرت را سالم نگهدار. نگذار فطرت آسیب برساند. فطرت محسوسه نشود. بروید ببینید حضرت امام در مورد فطرت چی گفته. غوغا کرده، رضوان الله علیه. در جنود عقل و جهل بینظیر مباحث امام در مورد فطرت. ندیدم من کسی اینجور بحث کرده باشد. فطرت. نظام سیاسی ساختیم برای اینکه محافظت کنیم از فطرت. تمام شد. فطرت هم صراط مستقیم. فطرت عبودیت میخواهد. عبودیت خدا را میخواهد. شیطون گولش میزند میبرد در عبودیت خودش. این منجر میشود به نظامهای مختلف. ما سبک زندگی. خروجی اینهاست. سبک زندگی یعنی چه؟
بسمهتعالی
سبک زندگی یعنی یک عبد چگونه زندگی میکند. یک عبد چگونه سفر میرود. عبد خدا اینگونه سفر میرود. عبد شیطان اینگونه سفر میرود. عبد خدا اینگونه تفریح میکند. عبد شیطان اینگونه تفریح میکند. مدنیت، تمدن مال کیست؟ صاحبش کیست؟ بابایش کیست؟ یا ابلیس؟ یا اونی که الان نیست. خدا. تمدن عبودیت، تمدن بندگی. عبدالله پرورش بدهیم. بالاترین مقام قرآنی، بالاترین مقام در قرآن عبودیت خداست. عبدالله. موسی دربهدر در بیابانها میرود دنبال استاد. موسی. موسی کلیمالله. با خدا حرف میزد کلیمالله. بهش استاد میخواهم نشان بدهم. آقای موسی پا میشویم میرویم مجمعالبحرین. یک جایی دو تا آب به هم میرسند. یک کانالی بین دو تا آب. آنجا قرار است یک بندهای را میخواهیم بفرستیم. سوره مبارکه کهف. این سوره کهف غوغاست. هم خود ماجرای اصحاب کهف، هم این ماجرای موسی و خضر، هم داستان بعدی ذوالقرنین هم خیلی جالب است. تمدنی ذوالقرنین. تمدن. تمدن. عبدالله. کوچولو تاریخ تمدن. اینها اصلاً بحث نمیکنیم ما. تاریخ تمدن ما کی تمدن داشتیم؟ زمان ذوالقرنین. علامه طباطبایی که احتمالات جدی که میدهند کوروش. از یک کتاب یکی از علمای مصر ایشون استفاده میکند. مخالف جدی هم دارید. این بحث تمدن بوده. زندگی میکردند. سبک زندگیشان چطور بوده؟ تمدن اسلامی راه انداخت. نخبگانی باید داشته باشی. یأجوج و مأجوج را از بر تشخیص نمیدادند. بین اینها تمدن اسلامی را راه انداخت. خندهدار است اگر مقدماتش نباشد. تکنولوژی را چهکار کنی؟ بابا تو عبد کی هستی؟ شما عبودیت بکنید. از بالا و پایین میریزند برکات. ابر را در تصرف درمیآورم. این ذوالقرنین شرق و غرب با یک قدم میرفت، میآمد. فتبع سبباً. عبد بشو. عالم در اختیار تو است. «من کان لله، کان الله له.» تو جامعه اینجوری بشو. همه عالم در اختیار. این سبک زندگی. درگیر میشویم. مسواک میزنیم. چه مرتب مسواک میزنیم. ما هم مسواک داریم. ما هم خیلی مرتبیم طراحی میکند. منم باید بیایم بازتولید کنم ادبیاتم را در چهارچوبی که او میگوید تا من را آدم حساب کند. تازه حضرت آقا فرمودند: «ما در مسائلی مثل زن مسؤولین پاسخگو نیستیم به دنیا. ما مطالبهگریم.» سازمان ملل سال ۶۰. من خیلی برایم جالب بود. میخواستم ببینم که تعارف دیپلماسی عمومی چهکار کرده؟ اولین سخنرانی جدی نماینده جمهوری اسلامی با دنیا دیده نشد. عظمت آقا یک جوری است که نمیشود اینها را دید. تو همه میرود تو هاله. اولین سخنرانی عمومی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی با دنیا تو سازمان ملل سال ۶۰. آقا چی گفت در مورد مسئله زن؟ سؤال داریم. دنیا را به چالش میکشی. بوق پیدا. «زنها را در پستو نگه داشتهاید.»
«اعبدوا الطاغوت.» کیه؟ چیست؟ از بلعمباعورا گندهتر است. سجده کند. اعلام کند. شیطان انگشت وسطش. باور کنیم خطر نفاق همین است. منافقین کسانیاند که پوشش عبودیت الله را دارند با محتوای عبودیت طاغوت و شیطان. میخواهند به دستگاه عبودیت الله قالب کنند. آن محتوایی. جهاد کبیر همین است. پارسال با همدیگر بحث کردیم. مفصل. ۱۵ ساعت شد تقریباً. شد. پارسال بحث کردیم مواظبت کند محتوا را بهت قالب نکند. «جاهل بهی.» قرآن اساسنامه عبودیتیات را داشته باش. اساسنامه عبودیتی به خوردت ندهد. پارسال حرفهایش را زدیم. چند ماه بعدش سند ۲۰۳۰ مصداقش وقتی وارد شد برای خودم جالب بود. اگر عبداللهی. اگر نیستی که خوب هستی. مال هر کی هستی. «هذه جهنم التی.» تعریف قرآن از جهنم همین مغلوب شدن فطرت، محسوس شدن فطرت، آسیب دیدن فطرت.
یک جمله خلاصه کنم از مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت. عملیاتیترش بکنیم که چهکار باید بکنیم؟ یک وقتی حالا انشاءالله یک جایی خودتان دنبالش باشید. وقتی روشن بشود بحثش. ما کارمان چیست در این عالم؟ بندگی خدا. همه حرفها این است. آخر هم همین است. ختم به این باید بشود. در مورد موسی و خضر آخر این بود که عنوان خضر را تو قرآن چطور یاد کرده؟ «فوجدا عبداً من عبادنا آتیناه رحمة من لدنا.» عبد پیدا کرد. رفت دنبال شاگردیاش. نظام تعلیم و تربیتی. معلم باید کی باشد؟ عبد. کار فرهنگی باید دست کی باشد؟ عبد. عنصر فرهنگی کیست؟ عبد. کی باید لولش بالاتر باشد در کار فرهنگی؟ هک ابتر است یعنی ابتر است. نظام سیاسی. سایر ساختارهای اجتماعی ما چقدر تفاوت همین است دیگر. تکنوکراسی چیست؟ فنسالاری یعنی چی؟ ملاک نیست عبودیت. حالا راهکار عملیاش. حرف زیاد زدی. آیتاللهالعظمی بهجت دو خط نوشتن. این غوغاست. این دو خط باید ۲۰ جلد کتاب. ساعتها بنده در مورد این دو خط ایشون بحث کردم شبهای متوالی. راه رسیدن به خدا عبودیت. مایه اصلی عبودیت ذکر. توجه. توجه به خدا. عنصر محرک و پیشبرنده در عبودیت ذکر. توجه به خدا داشته باشید. نظامسازی میکندها! اینها را توجه داشته باشید. نظامسازی. کی رسانه اسلامی است؟ وقتی که ذاکر باشد. متوجه کند نفوس را. باطنها را متوجه میکند به اهداف و آماده شیطانی. ذکر. ذکر چیست؟ ذکر عملی مراقبه. عملی است؟ مراقبه عملی. مراقبه عملی به چیست؟ مراقبه عملی به اینکه حضرت فرمود: «ذکر الله عند الحلال و الحرام.» شاخص، پارامترها را داشته باشید. حلال و حرام خدا را بدانی. حواست بهش باشد. حلال و حرام چند قسم است؟ دو قسم است آقا! داشته باشید. اینجایش خیلی جالب است. حلال و حرام عملی و حلال و حرام اعتقادی. حلال و حرام اعتقادی یعنی شما دو تا رساله باید داشته باشی. یک رساله باید دست مردم بدهی. حلال و... . حلال و حرام اعتقادی که نداریم. ننوشتن. اعتقادی ما داریم. مفصل است. شاید به اندازه ۱۰ شب بنده بحث کردم. یکی از مواردش خیلی جالب است. معصیت اعتقادی چیست در قرآن؟ این را بگویم و با همین دیگر. «قطر فی سبیل الله اموات.» یکی از معاصی اعتقادی این است که شهدا را میّت بپنداری. معصیت اعتقادی. حرام. این فکر حرام است. طرف عملش حلال است ولی فکرش حرام است. آن فکر حرام دارد تاریکش میکند. فکری. شهدا را اموات بپندارید. یعنی ارتباطی که با شهدا برقرار میکنیم از جنس ارتباطی که با اموات برقرار میکند. نه از جنس ارتباطی که با احیا برقرار میکند. من و قبرستان بغل. چطور ارتباط برقرار میکنی؟ با اموات چطور ارتباط؟ کار دستش بدانی. این دارد کار میکند. سلسلهجنبان دارد فعالیت میکند. روضه. قشنگ مطلب مینشیند به جان. وضعیت اعتقادی شهید را مرده نپندارید. شهید را زنده بدانید. خیلی هم کار. چقدر کار درمیآید. چقدر از شهید کار برمیآید. انقدر از شهید کار برمیآید. شهیدی که سر از تنش جدا کردند، بدنش را قطعه قطعه (کردند)، سرش را چهل منزل به روی نیزه زدند. منزل به منزل گرداندند، کشاندند. انقدر از این شهید کار برمیآید که یک وقتی یک دختر سهسالهای کنج خراب یاد این شهید کند، این شهید را بخواهد. این شهید خودش را به این خرابه برساند. انقدر زنده است. انقدر هست. انقدر میتواند یک دختر هوای بابا کرده. هوای شهید کرده. آخه نصف شب کدام شهیدی نصف شب بدون خرابه برود؟ شهیدی انقدر قدرت داشته باشد نصف شب بتواند یک خرابهای برود که نه در دارد نه پیکر دارد؟ امام سجاد (ع) فرمود: «هر باد سردی که آمد، لرزید.» «هر آفتابی که تابید.» رقیه برای من و تو اثبات کرد اگر بخواهیم، اگر باور داشته باشیم، میتوانیم اباعبدالله (ع) را بیاوریم کنج خراب. دلم کنج خراب زندگیام است. استنزال رزق کنیم. لا الهالاالله. شهید زنده است دیگر. این بچه چقدر باور داشت به زنده بودن اباعبدالله (ع)؟ به زنده بودن بابا؟ شروع کرد حرف زدن: «السلام علیک یا اباعبدالله، علی الارواح التی حلت بفنائک، علیک منی ابداً ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد لزیارتکم. السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.» ای بابا! که من را تو این سن و سال یتیم کرده؟ حساسه. نمیدانم دختر دارید یا نه. مت بیرون رفته بودم. گوشه سرم کبود شد. برگشتم منزل. تا آمدم دختر یک نگاه. آخرین نگاهی که با بابا کرده بودم بابا چه شکلی بود؟ خیلی عوض شده بود. بابا یک نگاه به گلو کرد. صدا زد: «من الذی قطع وریدیک؟» گردنتو بریده؟ زبان گفته نمیدانم. دلم تنگ شده. دلم لک زده تو بغلت بنشینم. با اون دستات موهایم کنی. تو من را بغل بگیری. ولی انگار کرونا برعکس است. تو انقدر کوچک شدی تو بغل من جا گرفتی. حالا من دارم موهایت را نوازش میکنم.
در حال بارگذاری نظرات...