تمثیلی زیبا در شرافت و جایگاه ماههای رجب، شعبان و رمضان [02:00]
به جا آوردن اعمال وارد شده => راه استفاده از این ماهها [04:24]
نکتهای پیرامون نحوه خواندن دعای "یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ" [05:08]
حالات معنوی خاص؛ نتیجه و اثر برخی دستورات خاص در ادعیه مانند تبتّل، گرفتن ریش و … [09:23]
عمل خاصی که منجر به رسیدن حضرت ابراهیم (علیهالسلام) به مقام 'خلیلالرحمن' شد [12:06]
ذکر برخی اعمال، آداب و اذکار وارد شده در ماه رجب [14:28]
استحباب خواندن ۱۰ هزار سوره توحید در ماه رجب [17:48]
مقام و عظمت دو نفری که در ماه رجب متولد شدند: امام باقر و امام هادی (علیهماالسلام) [20:28]
عالم به هنگام شنیدن نام معصومه (سلاماللهعلیها) لبخند میزند [24:51]
در ماه رجب شب اول 'لیلةالجوائز' است و در ماه رمضان شب آخر [26:38]
راز اعطای حکمت به حضرت لقمان (علیهالسلام) در بیان امام باقر (علیهالسلام) [28:57]
زیارت جامعه کبیره: سلام بر معدنهای حکمت الهی [30:24]
ای فرزند آدم، مگر من عبادت فردا را از تو خواستم که تو روزی فردا را میخواهی! [35:15]
دزدی روزی را زیاد نمیکند بلکه 'فقط آن را حرام' میکند [41:23]
شرط امام خمینی (ره) در ازواج با همسرشان [44:24]
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد
(اللّهم صَلِّ علی محمد و آل طیبین الطاهرین و لعنة الله علی أعدائهم الظالمین مِن الآنَ اِلی قِیام یَومِ الدّین).
تبریک عرض میکنم آغاز ماه مبارک رجب را خدمت همه عزیزان. میلاد امام باقر (علیه السلام) شب بسیار بابرکتی است، شب بسیار بزرگی است و ماهی بسیار با فضیلت و بابرکت. این سه ماه، در رأس تمام ماههای سال، ماه رجب، شعبان و رمضان هستند.
مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب شریف مفاتیحالجنان، اعمال مربوط به سال را وقتی میخواهد شروع بکند و ماهها را وقتی میخواهد اعمالش را مطرح بکند، با ماه رجب آغاز میکند و همان اول میفرماید که: «بدان که این ماه و ماه شعبان و ماه رمضان در شرافت تماماند». شرافت اینها در اوج است.
ماه رجب و شعبان و رمضان؛ بعضی بزرگان تشبیه کردهاند و گفتهاند که خب ماه رمضان فضیلتش از رجب و شعبان بالاتر است. شب قدر را خدای متعال در ماه رمضان قرار داد، نزول قرآن را در ماه رمضان قرار داد، روزه واجب را در ماه رمضان قرار داد. ماه رمضان فضیلتش خیلی بالاست.
مرحوم آیتالله حائری شیرازی (رحمتالله علیه) مثال قشنگی دارد؛ ایشان میفرمایند که: «حرم اهل بیت رفتید، دیگر؟ حرم امام رضا (علیه السلام)، مثلاً فرض بفرمایید که شما میخواهید به ضریح امام رضا (علیه السلام) برسید. اول وارد حرم میشوید، میآیید توی این صحنها، از صحنها وارد رواق میشوید، رواق به ضریح میرسد، درست است آقا؟»
ایشان میفرماید که: «ماه رجب و شعبان و رمضان هم این شکلی است. ماه رمضان و خصوصاً شب قدر در حکم ضریح، ماه شعبان در حکم رواق، ماه رجب در حکم ورودی صحن است.»
ما امشب وارد حریم میهمانی خاص خدای متعال شدیم، وارد ماه رجب. انشاءالله بتوانیم از این شبها خوب استفاده بکنیم، از این روزها خوب استفاده بکنیم. وارد رواق بشویم در ماه شعبان که ماه پیامبر است و انشاءالله از ماه شعبان هم وارد ضریح که ماه رمضان است و انشاءالله شب قدر از بهرهها و عنایتهای خاصی که خدای متعال به اولیای خاصش عنایت میکند، نصیب ما هم بشود.
یکی از راهکارهای استفاده کردن از ماه رجب، همین اعمالی است که برای ماه رجب گفتهاند. خب، بعد نماز این دعایی که امشب هم بعد از نماز مغرب خواندید که در تعقیبات نماز وارد شده، نکتهای فقط دارد که بنده این نکته را عرض بکنم خدمتتان. به دردتان بخورد این نکته.
دعایی که برای ماه رجب جزء اعمال وارد شده که بعد نمازها بخوانی، توی مفاتیح کامل توضیحیاش را مرحوم شیخ عباس قمی نفرمودند. یک نکته فنی دارد این. انشاءالله یادگاری امشب عرض میکنم، انشاءالله مراقبت به آن داشته باشید.
مرحوم شیخ عباس قمی فقط گفتند که (البته اشاره کردهاند به روایت)، من روایتی که ایشان آورده را بخوانم، بعد توضیحاتش را عرض بکنم. ایشان میگوید که: «یک آقایی به نام محمد بن زَکوان که معروف به سَجّاد بود، چون خیلی سجده میکرد و گریه میکرد، آنقدر در سجده گریه کرد که نابینا شد.» محمد بن زکوان با "ذال"، میگوید که: «من به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم. گفتم: فدای شما بشوم، این ماه رجب، به من دعایی یاد بدهید که من این را بخوانم تو این ماه و برایم سود داشته باشد.»
«بنویس بسم الله الرحمن الرحیم و تو هر روزی از ماه رجب در صبح و شب بعد نمازها (چه نمازهای روز، چه نمازهای شب) این را بگو: "یا مَن اَرجُوه لِکُلِّ خیرٍ و آمَنُ سَخْطَه عِندَ کُلِّ شَرٍّ یا مَن یُعطِی الکَثیرَ بِالقَلیل یا مَن یُعطِی مَن سَأَلَهُ و یُعطِی مَن لَم یَسأَلهُ و لَم یَعرِفهُ تَرَحُّماً مِنهُ و کَرَماً، اَعطِنی بِمَسأَلَتی إیّاکَ جَمیعَ خَیرِ الدُّنیا و جَمیعَ خَیرِ الآخِرة و اَصْرِفْ عَنّی بِمَسأَلَتی إیّاکَ جَمیعَ شَرِّ الدُّنیا و جَمیعَ شَرِّ الآخِرة فَاِنَّهُ غَیرُ مَنقُوصٍ ما اَعطَیتَ و زِدنی مِن فضلک یا کریم".» که خود محتوای دعا خیلی زیبا و لطیف است.
حالا اولین نکته مربوط به این دعا را عرض بکنم، بعد یک مروری به محتوا داشته باشیم. خب، ما تا اینجا میرسیم به "یا ذَالجلال و الإکرام" (که میرسیم)، چه کار میکنیم؟ یک دست، محاسن را میگیریم، یک دست هم انگشت دست راست را تکان میدهیم. این نکتهای است که باید به آن توجه داشته باشید.
این "یا ذَالجلال و الإکرام" حضرت وقتی یاد دادند دعا را به محمد بن زکوان، فرمودند "بنویس". این شروع کرد نوشتن. به سر "یا ذَالجلال و الإکرام" که رسید، راوی میگوید: «اینجا حضرت خودش محاسنشان را گرفتند.» حضرت داشتند یاد میدادند. اول امام صادق (علیه السلام) اول گفتم "دعا را بنویس". من هم داشتم یادداشت میکردم. تا *"فَاِنَّهُ غَیرُ مَنقُوصٍ ما اَعطَیتَ و زِدنی مِن فضلک یا کریم"* رسیدند و دیدم خود حضرت محاسنشان را گرفتند. انگشت سبابه دست راست را شروع کردند تکان دادن. دعا را شروع کردند از اول. کاری که ما انجام میدهیم، از اول شروع کردم دعا را خواندم تا همینجایی که من یادداشت کرده بودم، خواندم. دیدم یک جمله هم به آن اضافه کردند: *«یا ذَالجَلالِ و الإکرامِ یا ذَا النَّعماءِ و الجُودِ یا ذَا المَنِّ و الطَّّولِ حَرِّمْ شَیبَتی عَلَی النّارِ.»*
معلوم شد داستان روایت چه بود. قضیهاش چیست، باید چه کار کرد؟ پس از اول دعا باید محاسن را گرفت، نه فقط سر "یا ذَالجلال و الإکرام". عرض کردم اینجا شیخ عباس قمی خیلی تصریح نکردند، واضح نگفتند، ولی متن عربی روایت وقتی میخوانید، این مطلب در میآید.
پس چه شد؟ امام صادق (علیه السلام) "بنویس". "شروع کردم نوشتن." به این *"زِدنی مِن فضلک یا کریم"* که رسید، میگوید: «دیدم خود حضرت محاسنشان را گرفتند، انگشت را تکان دادند.» با یک حالت تضرع و التجاء و با یک حال معنوی خاص، همینها را شروع کردند خواندن. این عبارت هم به آن اضافه کردند: *«یا ذَالجَلالِ و الإکرامِ»*.
محاسن را ... خب، این آبرو دارد پیش خدا. دیگر یعنی ما میخواهیم یک چیزی را وسط بگذاریم. محاسن را. بین خودمان هم هست، میگوییم: «ریش گروه گذاشتیم.» گاهی خودمان میگوییم، یک جورایی مثلاً داریم دست به این محاسن میکشیم به علامت اینکه خدایا یک رحمی، یک کمکی به این ریشهایمان، این محرم شریعتی ندارد. حالا آنی که محاسن دارد، یکی هم نداشت، مال بغلی را میگرفت. میگفتش که این محاسن را میگیرم یعنی خدایا من این ریشهها را انگار به درگاه تو گرو گذاشتم، به این ریشههای من مثلاً (حالا اگر ریش سفید هم که باشد، که اصلاً دیگر خدا رحمت خاصش را شامل این محاسن میکند).
انگشت دست راست را هم که آدمی انگشت سبابه را (مالِ آن حالت اضطرار است)، و چه کنم، چه کنم. حالا چه انگشت این جوری کند، چه دست را این جوری کند. تو روایت هم داریم؛ اینها خیلی جالب است، باعث حال معنوی هم میشود در آدم. این مسائل ظاهری را اهل بیت به ما یاد دادند، چون اینها حال معنوی برایمان میآورد. این یک ادا اطوار درآوردن نیست. بعضی "انگشت را این جوری، این جوری باید بگیرم" مثلاً این جوری نیست که یک "ادا" نیستش؛ این یک اثری دارد، یک حالی میآورد، یک توجهی میآورد. این انگشت را آدم تکان میدهد به علامت اینکه من متحیرم، راه گم کردهام، من بیچارهام. تو بعضی روایات دیگر دارد دست را مثلاً دستش را این جوری، این جوری کند. تو بعضی دعاها دارد دو تا دستهایش را این شکلی، این شکلی کند. تو بعضی دیگر (حالا همین حالتی که ما قنوت میگیریم)، تو بعضی روایات دیگر در مورد *«تبتّل إلیه تَبتیلاً»* (آیه قرآن)، دستور این مدلی بگیرند. این معنایش چیست؟ میخواهد یکی از جا بلند شود، بگوید: «من ناتوان.» اینها همش هر کدام لطایفی دارد، لطافت دارد، ظرافت دارد، ریزهکاری دارد.
اینکه صورت را روی خاک بگذاری، در مورد حضرت ابراهیم (علیه السلام) دارد که خدا او را به مقام خلیل الرحمن رساند، چون بعد نمازها پیشانیاش را و سمت راست صورت و سمت چپ صورتش را به خاک میمالید. تو یک روایت دیگر دارد، دستش را به خاک میزد، به تمام تنش میمالید. بعضی علما مقیدند به این؛ دستشان را میزنند به مهرشان، بعد روی سر و صورت و بدنشان میکشند. رهبر معظم انقلاب بعد نمازها این کار را میکنند همیشه. اینها همش آداب است؛ اینها ادب بندگی است، خیلی لطافت میآورد. آدم وقتی با دقت و توجه این کار را انجام میدهد، خود این حال معنوی آدم را عوض میکند.
پس یکی از اعمال ماه رجب، بعد خود دعا خیلی لطافت دارد. "ای کسی که من به او امید هر خیری را دارم و از او توقع دارم که مرا در امان بدارد از هر شری، ای کسی که زیاد به کم عطا میکنی، ای کسی که عطا میکنی به کسی که از تو درخواست میکند، ای کسی که عطا میکنی به کسی که اصلاً تو را نمیشناسد و درخواست هم نمیکند ترحماً منه و کرماً". "تو دلت میسوزد، تو محبت داری، تویی که به آنهایی که درخواست نمیکنند و اصلاً نمیشناسنت عطا میکنی". "حالا حالا من آمدم با درخواست ازت یک چیزی میخواهم". *"مَسئَلَتی إیاک"*. چه میخواهم؟ *"جمیع خیر الدنیا و جمیع خیر الآخره"*. «همه خوبیهای دنیا، همه خوبیهای آخرت ازت میخواهم که با این درخواستی که ازت کردم همه شر دنیا و همه شر آخرت را ازم دفع کنی. *فإنه غیر منقوص ما أعطیت و زدنی من فضلک یا کریم*». چیزی که تو عطا کنی نقص ندارد. تازه آنقدر که گفتم میدانم تو بیشتر از اینها هم داری، بیشتر هم به ما بدهای کریم.
آدم اینها را مقید باشد بعد هر نمازی تو این ماه رجب آنقدری که میتواند با توجه، فقط این عبارات، دقت داشته باشد. خب، دعاهای خیلی خوبی در ماه رجب سفارش شده. اعمال خیلی خوبی سفارش شده. ماه رجب روزه بگیریم. لااقل سه روزش را دیگر سعی کنیم روزه بگیریم. اگر هم نمیتوانیم روزه بگیریم، هر روزی که نتوانستیم روزه بگیریم، صد بار این ذکر را بگوییم با تسبیح: *«سبحان الله الجلیل، سبحان من لا ینبغی التسبیح إلا له»*. نت و مفاتیح هست همه. *«سبحان العز الأکرم، سبحان من لبس العز و هو له أهل»*.
اگر روزه نمیتوانیم بگیریم، ذکرش هم برایمان سخت است، صدقه میتوانیم بدهیم. ولو کم، دویست تومان، پانصد تومان هر روز کنار بگذار. ثواب روزه آن روز را به واسطه صدقه به آدم میدهند. ذکر استغفار را تو این ماه زیاد داشته باشیم.
شب اول ماه رجب ملکی که به او میگویند «ملَک داعی». ما ملائکه فراوانی داریم، هر کدام کارهای خاصی دارند، اسمهای خاصی هم دارند. ملک داریم، اسمش اسماعیل است (بانگ اسم پیغمبر هم بود). ملائکه عجیب و غریب خدا تو این عالم دارد، کارهای متنوعی هم دارند. یک ملکی از امشب شروع میکند صدا زدن. از همین الانی که نماز مغرب عشا را خواندیم، اسمش هست ملک داعی با "عین". خدای متعال میفرستد برو. میگوید: «برو بندههای من را دعوت کن به میهمانی من. بگو که این ماه میهمانی من است، کسی استغفار کند من ببخشمش. کسی توبه کند من برشگردانم.» و آنجا برو اعلام کن به اینها بگو *«انا مطیع من عطانی»*. خیلی قشنگ. «برو به بندههای من اعلام کن بگو هر کی حرف من را گوش بدهد، من میخواهم از این به بعد به آنی که حرف من را گوش میدهد، حالا من حرف او را گوش بدهم.» خدا میگوید: *«انا مطیع من عطانی»*. «میخواهم من حرفگوشکنِ آن کسی باشم که حرفگوشکنِ من باشد». چون ماه رجب ماه میهمانی است. میخواهم مهمان آوردهام اینجا، میخواهم حالا تو به من بگویی چه میخواهی. انگار میخواهد بگوید تو این ماه من به "آه دل" توام. ماه میهمانی است. ماه رجب است. چه ماه بابرکتی.
از زیارت ماه رجب غافل نشویم. زیارت رجبیه. هرکی میتواند، فرصت دارد، امکان دارد، مشرف بشود زیارت امام رضا (علیه السلام)، حضرت معصومه (سلام الله علیها). نشد، حضرت عبدالعظیم. نشد، مزار شهدا دور نیست. شهید گمنام. به این زیارت رجبیه که اینجا سفارش شده را آنجا بخواند. *«الحمدلله الذی اشهدنا مشهد اولیاء»*.
یک کاری دارد در این ماه رجب بزرگان سفارش میکردند. اگر کسی میتواند (اینها را میگوییم که هم برای خود گوینده انشاءالله مروری بشود، هم آنهایی که اهل عملاند که انشاءالله همهتان اهل عمل هستید انجام بدهید، و هم برای خودتان خوب است، هم انشاءالله ثوابش را هدیه کنید به روح اموات، حقوق درگذشتگان، انشاءالله آنها هم بهرهاش را ببرند)، یکی از اعمالی که تو این ماه سفارش شده، مرحوم آیتالله العظمی بهجت هم خیلی به آن تأکید داشتند، تو کل این ماه ده هزار تا قل هو الله را تقسیم کنیم. تقریباً روزی ۳۳۴ تا مثلاً. حالا بعضی میگفتند دو دهه اول ۳۳۰ تا بگویید، دهه آخر کسریهاش را پُر کنید. حالا شما روزی ۳۳۳ تا میخواهید شبها بگویید، میخواهید روزها بگویید. از الآن دیگر میشود شروع کرد. دیگر وارد ماه رجب شدیم. در طول این ماه رجب این روزی سیصد و خردهای را آدم مقید باشد سوره قل هو الله هدیه هم بکند به روح پدر مادر، بزرگان، اموات، ذوی الأرحام.
منتها حضرت آدم میرسد. آقا این سوره قل هو الله، یکی از بزرگان مرحوم آیتالله پهلوانی تهرانی فرمانده بود که: «من سحرهای تسبیح قل هو الله برای انبیا میفرستادم. یک شب دیدم اینها همه آمدند از پیش من بابت تشکر که شما هر شب به یاد ما هستی.» قل هو الله ماه، به روح انبیا و اولیا اهل بیت. بعضی میگویند که هدیه بده، هدیه بگیر. بهترین هدیه آن طرف همینهاست. آیات قرآن است، این سورههاست، این اذکار است. ذکر شریف صلوات بر محمد و آل محمد. «اللّهم صَلِّ علی محمد و آل محمد». این هم پس یکی دیگر از اعمال ماه رجب.
این دعاهایی که برای ماه رجب سفارش شده را هر چقدرش را توانستیم در طول روز مقید باشیم انشاءالله بخوانیم. نشد هم یکی دوتاش را. یا روزی هفت هشت تا دعا، هر روزی یکی از این دعاها را آدم مقید باشد. یکی از این دعاهایی که توی ماه رجب سفارش شده خواندنش (حالا هر کدام از این دعاها آقا محتوای عجیب و غریبی دارد)، خیلی هم دعاهای لطیفی است. هر عبارتی توی این دعاها دریایی از معارف و حکمت و حقایق است. حالا انشاءالله خدای متعال معنای این دعاها را به ما بفهماند.
یکی از دعاهاش این است که به امشب هم ربط دارد: *«اللّهم اِنّی اَسئَلُکَ بِالمَولودَینِ فِی رَجَب»*. من تو را، خدایا، قسمت میدهم، درخواست میکنم از تو به آن دو نفری که در ماه رجب متولد شدند. با اینکه امیرالمؤمنین هم در ماه رجب متولد شدند، ولی اینجا به دو تا دیگر از معصومین در واقع توسل میکنیم در این دعا. این ادعیه ماه رجب هم اکثرش از جانب امام زمان به ما رسیده است. این هم یک نکته کلیدی دیگر که به آن توجه داشته باشید. توسط نواب اربعه امام زمان به ما رسیده. از جانب امام زمان. یکیاش همین دعاست. «درخواست میکنم به دو نفری که در ماه رجب متولد شدند: محمد بن علیِ ثانی و علی بن محمد المنتجب». محمد بن علیِ دوم و پسرش علی بن محمد منتجب.
خب، این دو تا امام بزرگوار کدام بزرگواران هستند؟ آن اولی روی آن اختلاف است. دقت بکنید. این هم نکته فنی امشب. دیگر چند تا نکته فنی داریم عرض میکنیم که یادگاری باش برای این ماه رجب و برای ماه رجبهای بعدی. که به هر حال خیلی ماه رجب میآید، ما نیستیم دیگر تو این دنیا. عرض میکنیم تو دعا که: «من تو را ازت درخواست میکنم به محمد بن علیِ دوم». خوب دقت کن. این "دوم" به کدام برمیگردد؟ به "محمد" برمیگردد یا "علی"؟
محمد بن علی منظور کیست؟ امام باقر (علیه السلام). اگر محمد "دوم" باشد، یعنی ثانی به محمد برگردد، "محمد دوم". یا محمد بن علیِ دوم. اگر محمد "دوم" باشد، منظور میشود امام جواد (علیه السلام). چون محمد دوم امام جواد هم محمد بن علی است دیگر. محمد پسر علی بن موسی الرضا. اگر منظور علی "دوم" باشد، محمد پسر علیِ دوم. علیِ دوم کیست؟ امام سجاد (علیه السلام). علیِ اول امیرالمؤمنین، علیِ دوم امام سجاد.
ما شواهدی داریم که نشان میدهد این، منظور امام جواد (علیه السلام) نیست. با اینکه معروف است الآن تو تقویمهای ما، میگویند که آقا دهم ماه رجب میلاد امام هادی (علیه السلام) است. ولی تحقیق کردهایم، دیگران هم تحقیقاتی انجام دادهاند، مفصل به این نتیجه رسیدیم که میلاد امام جواد (علیه السلام) در ماه مبارک رمضان است. در ماه رجب نیست. خیلی قول ضعیفی است که میلاد امام جواد در ماه رجب باشد.
پس این "محمد بن علی ثانی" منظور "علی دوم" است. محمد بن علیِ دوم که میشود امام باقر (علیه السلام) که امشب شب میلادشان است. پسرش علی بن محمد منتجب، که ایشان میشود امام هادی (علیه السلام).
خب، ما در تمام طول ماه رجب، همچین ماه بابرکتی که خدا فرموده: «من میخواهم به آه دل بنده باشم». در را باز کردهام، سفره کرم را ریختهام. *«شَهرُ اللهِ الأصَبّ»* (با "صاد"). مثل آبشاری که دارد میریزد، ماه رجب این شکلی است. رحمت گفتند در ماه رجب مثل آب روسر خلایق است. با اینکه ماه رجب همچنین ماه بابرکتی است و با اینکه میلاد امام باقر (علیه السلام) اول ماه رجب است، ولی شما تا آخر ماه رجب به این مولود ماه رجب هی واسطه میکنی پیش خدا. خدایا این ماهی است که امام باقر تو این ماه به دنیا آمد.
«دو تا مولود چه میخواهی؟» *«اَتَقَرَّبُ بِهِمَا اِلَیکَ خَیرَ القُرَب»*. سبحانالله. تعابیر عجیب! «من میخواهم به واسطه این دو نفر تو به من بالاترین مقام قرب به خودت را عنایت کنی، به این دو مولود ماه رجب.» *«یا مَن الیه المعروف طلب»* که حالا اگر بخواهم دیگر دعا را بخوانم و عبارتش را توضیح بدهم، مفصل میشود.
آنقدر میلاد در این ماه بابرکت است. آنقدر این ذوات مقدسه برای خدای متعال محترماند. نام مبارک این حاکمیت عالم به ابتهاج میآید. یکی از بزرگان اهل معنا، دوستان ما رفته بودند خدمت ایشان. از دنیا رفته، چند سالی است. ایشان ساکن کربلا بود. ایشان البته آمده بود این اواخر توی این بیابانهای بین کربلا و نجف در یک باغی ساکن شده بود و تو بستر افتاده بود. دوستان رفته بودند دیدن ایشان. ایشان هم اهل عراق بود. بعد فیلم گرفته بودند این صحنه را که از قم اینها رفته بودند. آن بزرگوار که روی تخت هم دراز کشیده، از بزرگان اهل معنا.
به اینها میگوید که: «از کجا آمدید؟» یکیشان میگوید: «از قم آمدیم، شهر حضرت معصومه (سلام الله علیها).» این بزرگوار زد زیر گریه. گفت: «نام معصومه که میآید، عالم لبخند میزند، عین عالم لبخند میزند. نام معصومه که میآید همه ذرات عالم به رقص میآیند از شدت عشق به این ذوات مقدسه.» حالا حضرت معصومه باز مقامشان با امام باقر (علیه السلام) قابل مقایسه نیست. امام باقر جزء دوازده امام، جزء چهارده معصوم است.
آنقدر این ذوات مقدسه جایگاهشان پیش خدا ارزشمند است. آنقدر خدا اینها را دوست دارد. نام اینها بر زبان میآید خدا رحمت را جاری میکند. "خیر القُرَب" بالاترین مراتب قرب را تو ماه رجب به واسطه اینکه ما امام باقر را واسطه میکنیم، امام هادی را از خدا میخواهیم.
امشب شب اول ماه رجب، شب میلاد این بزرگوار است. شبی است که ما عیدی از همین شب اول میخواهیم بگیریم. میخواهیم از همین شب اول عیدی بگیریم. میگویند شب اول، «لَیلةُ الجَوائِز» است در ماه رجب. ماه رجب شب اول خدا جایزه میدهد. ماه رمضان شب آخر که شب عید اهل معناست. خدا تو این مهمانی یک بار اول جیبت را پُر میکند، یک بار آخر. یک بار شب اول، یک بار شب آخر. امشب یک دور همه را تطهیر میکند، پاک میکند، حسابها را صاف میکند. «مهمانی من این جوری است. من میدانم تو… من خودم میشورمت، تر و تمیزت میکنم، پاکت میکنم، زلفهایت را شانه میزنم، لباسهایت را عوض میکنم.»
خب، تو این ماه دیگر چه بخواهیم. یکی از آن چیزهایی که خیلی قیمتی در قرآن است "حکمت" است که ما تو این جلسات در مورد آن صحبت کردیم. چند کلمه در مورد این هم صحبت بکنم. خیلی دیگر وقت شریفتان را نگیرم. انشاءالله هفتههای بعد اگر عمری باشد خدمت عزیزان باشیم.
حکمت چه بود آقا؟ از آن چیزی که خدای متعال به حضرت لقمان داد. حضرت لقمان از جهت وضع ظاهری آنقدرها شخصیت ممتازی نبود. نسل و نسبی نداشت، نه چهره زیبایی داشت، نه قیافه آنچنانی و هیکل آنچنانی داشت. برده بود، سیاهپوست بود، آفریقایی بود. ولی به خاطر حکمت در تاریخ ماندگار کرد. یک سوره به نام او نازل کرد. تا ابد گفته: «شماها اگر میخواین بیاین سمت من باید قرآن بخونید. به من نزدیک بشید. تو قرآن هم یک سوره میگذارم به نام لقمان. باید یاد بگیری لقمان کیست تا بفهمی باید چه جوری باشی.» آنقدر لقمان باارزش است، آنقدر حکمت باارزش است.
خب، امشب شب میلاد امام باقر (علیه السلام) است. یک روایتی را بهتان هدیه بکنم. خیلی این روایت کمک میکند. روایت از امام باقر (علیه السلام) مرتبط با حضرت لقمان هم هست. امام باقر (علیه السلام) فرمودند که: *«قِیلَ لِلقمانَ مِن اَینَ جَمَعتَ عَلیه مِن حِکمَتک؟»* «به لقمان گفتند که: این همه حکمت را چه شکلی جمع کردی؟ از کجا آوردی؟ چه کار کردی؟ خدا آنقدر بهت حکمت داد؟» این کلام امام باقر (علیه السلام) که نقل قول از حضرت لقمان است، این شب میلاد امام باقر (علیه السلام)، این هم یادگاری امشب. دو تا نکته است. این را انشاءالله امشب داشته باشیم و خدا توفیق بدهد انشاءالله عمل بکنیم.
حضرت لقمان فرمودند: *«لا اَتَکَلَّفُ ما قَد کُفِیتُهُ وَ لا اَضِیعُ ما قَد ولیتُه.»* خیلی زیباست. گفت: «من نگاه کردم دیدم یک سری چیزها را خدا از عهده من برداشته. یک سری چیزها هم خدا گذاشته به عهده من.» چقدر لطیف. حکیم این جوری حرف میزند. مختصر و مفید. «دو تا کلمه فهمیدم. خدا به من گفته: تو کارهای نیستی، به تو چه. کار به این چیزها نداشته باش. یک سری چیزها هم خدا به من گفتش که این با تو است، گردنت است.»
«اونیها که دیدم گردن من نیست، خودم را به تکلف ننداختم تو آن کارها. دخالت نکردم.» «اونیها هم که گردن من بود کوتاهی نکردم.» این دو تا را انجام دادم. خدا همین جور دروازههای حکمت را به روی من باز کرد. البته این دروازههای حکمتی که به روی حضرت لقمان باز شد، شما تو زیارت جامعه کبیره خطاب به اهل بیت چه میگویید در اول زیارت؟ *«و مَعادِنُ حِکمَةِ الله»*. حکمتهای خدا، معدن شمایید. یعنی لقمان اگر لقمان شده، از شما یک چیزی به او رسیده. معدن حکمت امام باقر، معدن حکمت امام رضاست، امیرالمؤمنین، امام زمان است (سلام الله علیهم اجمعین). اینها معدن حکمت هستند. شاخهگلی از این معدن حکمت رسیده و حضرت لقمان شده لقمان. این همه اسمش عالم را گرفت.
«گفت: من نگاه کردم دیدم یک سری چیزها به من ربطی ندارد.» الآن چی است که به ماها ربطی ندارد؟ آه، باریکلا. یکی از چیزهایی که ما توش دخالت نداریم رزق و روزیمان است، تقدیراتمان است، کلیت تقدیراتمان است. تو جزئیاتش اعمالمان، دعایمان، استغفارمان اینها اثر دارد. ولی کلیتش. خدای متعال میفرماید که: «فضولی موقوف.» ضربالمثل معروف قشنگی دارد. شنیدید؟ گفت که: «طرف گفت خدایا من مثلاً از تو یک پول زیادی میخواهم، از این وضعیت بدبختی!» خداوند متعال هم به او جواب داد که: «پول بهت میدهم، ولی یک دختر لنگ هم بهت میدهم، یک سرطان هم به خودت میدهم.» بعد گفت: «نه خدایا، دیگر نمیخواهم!» گفت: «پس همان پولی که دارم بهت میدهم و قانع باش، فضولی هم موقوف.»
کلاً دیگر ما را از دایره امتحان و بلا و اینها میآورد بیرون. تا آخر، تا وقتی تو دنیایی امتحان هست، بلا هست. همه هم دارند. انبیا و اولیا آنقدر با خدا رفیق بودند، خدا آنقدر دوستشان داشت، این همه هم اطلاعات داشتند. خود همین امام باقر (علیه السلام) چه گرفتاریهای سنگینی را این بزرگوار متحمل شدند. آخر هم مرکب حضرت را سمی کردند. ایشان وقتی روی مرکب نشستند ران مبارکشان را روی مرکب گذاشتند، سم از طریق ران مبارک وارد تنشان و مسموم شدند و از دنیا رفتند. این همه دشمنی با اهل بیت، با امام باقر، با بقیه اهل بیت. امام باقر بزرگوار در چهار سالگی در کربلا حاضر بودند. کسی هم که کربلا را دیدند. در مجلس یزید با یزید گفتگو کرد امام باقر (علیه السلام). تو سن چهار سالگی رسوا کرد یزید را. امام باقر در مجلس یزید به یزید فرمودند: «تو از فرعون بدتری، این رفقایت هم از مشاورهای فرعون بدترند.» خیلی عظمت میخواهد یک کسی تو مجلس یزید این جوری حرف بزند.
بچه چهار ساله چه سختیهایی دیده، چه اطلاعاتی دیده. کربلا را دیده، شام را دیده، کوفه را دیده. زینب کبری، امام سجاد، خود امام حسین (علیه السلام). این امتحانات اطلاعات برای همه هست. اینها چیزهایی است که به من و شما ربطی ندارد. خدا به ما واگذار نکرده، حق انتخاب به ما نداده، نظر ما را نخواسته، رٵیگیری نکرده که: «آقا من تو آن خانه به دنیا بیایم؟ من تو آن شهر به دنیا بیایم؟ من این شکلی باشم؟ پوستم آن مدلی باشد؟ مرد زن باشم؟» حضرت لقمان میفرماید: «من دیدم آقا اینها به من ربطی ندارد. نسبت به این مسائل کاری نداشتم.» *«لا اَتَکَلَّفُ»*. خودم را به کلفَت ننداختم. زور نزدم. به خودم فشار نیاوردم. آقا همینه دیگر. خدا این جوری خواسته برایمان. آدم بالأخره تلاشش را میکند، میبیند نمیشود. بیماری سر میکند. میروم دکتر، دارو درمان. این ور میگویند فلان دکتر، آن ور فلان آزمایش، آن ور فلان دارو. میروم. مثکه تقدیر ما نیست. فلان مشکل خانوادگی را تحمل کنیم. بچه من این طوری است. باید تحمل کنم. بچه من مریض است. آدم سرش را میکند، تلاشش را میکند، ولی زور نمیزند. به خودش فشار نمیآورد. خدا بخواهد خوبش میکند. نه. خودم همینه. خدا حکمت میدهد به آدم در اثر این چیزها. خیلی عجیب است ها.
«تو این چیزها زور نزدم، خودم را به کلفت و سختی ننداختم.» از آن ور دیدم یک سری چیزها هم خدا انداخته گردن من. آدمها صحبت کردهاند، گفتهاند که: «ای ابن آدم، ای فرزند آدم، مگر من عبادت فردا را از تو خواستم که تو هی روزی فردا را از من میخواهی؟ فردا چی میشود؟ پسفردا چی میشود؟ آخر برج چی میشود؟ سر سال بخوان بلندمان کنند چی میشود؟ سال دیگر کجا بریم؟ چهار سال دیگر اینجا مغازه قراردادش تمام میشود.» چهار سال دیگر. ببین. چهار سال یعنی چی؟ آدم شب میخوابد. به قول آیتالله بهجت میفرمود که: «هر شب همهمان میمیریم بدون اینکه ذرهای اراده و اختیار داشته باشیم.» «وارد عوالمی میکنند ما را که ذرهای از آن خبر نداریم.» و اصلاً دیدین بچهها شبها نصف شبها خوابهای عجیب غریب و ترسناک میبینند، زار میزنند، ضجه میزنند. آدم خواب که میرود دیگر دست خودش نیست کجا میرود. وحشتناک به او نشان میدهند. آنقدر ما ناتوانیم. هر شب هم این اتفاق دارد برایمان میافتد. هر شب داریم میمیریم. نه میتوانیم خودمان را نگه داریم که خوابمان نبرد، نه میتوانیم خودمان را برگردانیم. کی میتواند خودش را خودش ... خوابیدن دیگر بیدار نشدن.
بعد این آدمیزاد دیگر آنقدر ضعیف است که شبش معلوم نیست چی میشود تا صبح معلوم نیست چی میشود. نشسته غصه چهار میکند که این قرارداد چهار سال دیگر تمام میشود. من چه کار کنم؟ اینها تکلف است. لقمان فرمود: «من چون این جوری نبودم خدا به من حکمت داد. فکرم را درگیر آن کارها نکردم. به من چه چهار سال دیگر چی میشود؟» روزی الآنم این است. آدم برنامهریزی میکند، تلاشش را میکند. برای بلند مدت هم برنامهریزی میکند. تو روایت هم داریم برنامهریزی یک جوری باشد که اگر تا صد سالم زنده بمانی برنامهاش را داشته باشی. اشکال ندارد آدم برنامه برای بلند مدت داشته باشد، ولی باور نداشته باش که هستی. برنامه داشته باش. باور نداشته باش. وقتی باورت میشود، آن وقت داستان میشود برایت. برنامهاش را دارم، باور ندارم. «من سال دیگر مگر هستم؟ اگه باشم برنامه دارم، ولی باور ندارم که اذیت نمیکنم. سال دیگر چی میشود؟ نه سال دیگر، فردا چی میشود؟»
امام سجاد در دعای صحیفه سجادیه. خیلی این دعاهای ما عجیب و غریب است آقا. یک دعایی دارم که وقتی خبر مرگ کسی را به امام سجاد (ع) میدادند، حضرت این دعا را میخواندند. یک بخشی از این دعا این است: «خدایا با من یک کاری کن حال قلبیم یک جوری باشد که اگر این پامو برداشتم مطمئن نباشم پام را زمین میذارم.» آنقدر پامو برداشتم مطمئن نباشم پام را زمین میذارم. اینها کجا بودن؟ ما پامو، من بابا شصت سال دیگر هنوز هستم. شصت سال دیگر هم هستم.
«بر آن چیزی که با من است خودت را به سختی ننداز، به زحمت ننداز.» «بر آن چیزی که با تو است کوتاهی نکن.» عبادت با تو. حضرت عیسی (علیه السلام) فرمود که: «خدا دنیا را جز تقدیر به آدمیزاد میدهد. بالا بروی، پایین بیایی برایت وقتی یک دنیا یک چیزی نوشته، بخواهی و نخواهی بهت میدهد. بعد دنیایی که برایت نوشته و بهت میدهد این همه برایش بالا پایین ...» ولی آخرت را فقط به آن کسانی که تلاش بکنند میدهد. این روایت از حضرت عیسی (علیه السلام) است.
«آقا این روزی میرسد. بخواهد خودت را بکشی هم میرسد. همان جایی که باید میآید. سر وقتش میآید.» گفتم این قضیه را یک وقتی یکی از دوستان تعریف میکرد. تو یکی از این شهرهای کوچک استان خراسان در غسالخانه مرده را غسل داده بودند. دیده بودند مرده یکهو سرفه کرد. هیچی اینها آقا روستا بود دیگر. فضای روستایی و اینها بود. این بنده خدا زنده شد و گفت: «سردم و لرز دارم و اینها.» یک چیزی انداختند رویش. بعد گفت: «خیلی گرسنهام.» مرده. نشستند با همدیگر خوردند .و پرید تو گلویش. دوباره مُرد. برنگشت. یعنی بردندش بالا. حضرت عزرائیل پرونده را نگاه کرد، گفته: «این یک لقمه قرمهسبزی داشته کو نخورده. برشگردان بخورد بیاید.» یک لقمه قرمهسبزیاش جا مانده. «غیری، رزق من را هیچکس دیگر نمیخورد. مال خودم است. بالا بروم پایین، مرده باشم برمیگردم، بعد میروم قرمهسبزی ...» آدم آدم میکِشد صبح تا شب دروغ میگوید، تهمت میزند. گلوی پیرمرد گوشیش را میدزدد. گفتش که: «بابا این کابل کولر گازی ما را برداشتن، دزدیدن. بفروشم یک میلیون از من میخرند.» «من پول یک میلیون...»
روایت هم داریم با این مضمون که: «دزدی روزیت را عوض نمیکند. این قرار بوده بهت برسد، حرام میکند روزیات را، کثیف میکند.» همه اینهایی که دزدها دارند قرار بوده بهشان برسد. اینها روزیشان بوده، تقدیرشان بوده، خدا نوشته بوده برایشان.
این قضیه معروف را شنیدید دیگر؟ امیرالمؤمنین جلو مسجد. «نماز بخوانم برگردم.» قضیه معروفیه، روایت معروفیه. البته حالا سندیتش را سند درست و دقیق برایش پیدا نکردم، ولی داستان معروفی است. به هر حال اصل قضیه درست است، ولو اگر روایتش هم درست نباشد اصل قضیه حقیقتی است. میگوید: «از آن دیدند این آقا اسب را مثلاً زده بود. رفته و زینش هم با خودش برده. زین دزیده رفته. رفتم تو بازار.» حالا تهرانیها وقتی چیزی دزدی را میخواهند بخرند کجا میروند؟ بازار سید اسماعیل. تو کوفه آن وسط پهنه. امیرالمؤمنین آمد. حضرت فرمودند که: «چند میفروشی؟» گفت: «مثلاً یک درهم.» «من خودم میخواستم از مسجد که آمدم بیرون بابت اینکه اسبم را نگه داشتی یک درهم بهت بدهم. این روزی یک درهمت را گرفتی، ولی با دزدی، با حرام، با گناه، با معصیت.» نادان. «با دزدی رزقش عوض.» خدا به این آدم حکمت میدهد. آدم عاقل، آدم شریف است. خدا نوشته برای من. برای چی دروغ بگویم؟ مشتری من باشه من دروغ هم نگم به کسی هم تهمت نزنم کار و کاسبی و مغازه بغلیم هم خراب نکنم. این روزیش هست. این همین جا هست. این مشتری کم میشود. «روزی با دروغ کم میشود که زیاد نمیشود.» *«وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِب»*. هم در گشایش به رویت باز میکند، هم از آنجایی که فکر نمیکنی روزی بهت میرساند. تقوا داشته باشی، دروغ نگو، گناه نکن.
«گونی که از من برداشته شده بود بهش برایش زور نزدم. اونی هم که روی گردنم گذاشته بودند ضایع نکردم.» اینهایی که وظیفه من است ضایع نکردن. وظیفه من اینهاست. بندگی خدا از من چه خواسته؟ حضرت امام (رحمة الله علیه) این مرد بزرگ و حکیم. وقتی میرود خواستگاری همسر عزیز و مکرمش، خانم ایشان خب خیلی سنش کمتر بود یعنی امام مثلاً حول و حوش سی سالشان بود، خانم ایشان تقریباً چهارده پانزده سال سنش بوده. فاصله. و سر همین هم خانم ایشان خیلی این ازدواج برایش سخت بوده از جهات مختلف سخت بوده. برای همین شرط و شروط زیاد میگذارد. چند تا شرط حسابی میگذارد برای پدرشان. (از دنیا رفته و هم مادرشان تک و تنها رفته بودند خواستگاری.) کس و کاری آنجوری. خیلی سفت و سخت میگذارند. امام قبول میکند. همه را میگوید: «خب، حالا شما اگر شرطی داری بگو.» آنها گفتند که: «یا ابوالفضل، الآن نوبت این میشود یک شرطایی میگذارد پدر ما را در ...»
امام خمینی فرمود: «من فقط با تو یک شرط دارم. گناه نکن. با من زندگی کن ولی گناه ...» هیچی دیگر. ازت... چقدر مرد بودند اینها. چقدر با عظمت بودند اینها. چقدر شیر فهم بودند اینها. خدا از ما فقط همین یک دانه را خواسته. کار خودمان را بهش برسیم. بقیهاش دیگر کار خداست. میرساند. ما گناه نکنیم، گشایش ایجاد میشود. میگوید: «تو به خاطر دینش باهاش ازدواج کن.» روایت داریم. میگوید: «خوشگل نباشه، آن طرف من خوشگلش میکنم برایت. نباشه، پولدارش میکنم برایت. باب میلت میکنم. من باب میلت میکنم. تو به خاطر دینش بگیرش. ولی اگر به خاطر پول و خوشگلیش گرفتی هم پولش را ازش میگیرم، هم خوشگلیش را میگیرم، هم خودت را به خودت واگذار.»
«هر وقت به چالش خوردیم، میگویم: "خودت برو مشکلات را حل کن."» این روایت از خدای متعال. «به من نگو. مگر آن روزی که میخواستی زن بگیری به من حواست بود که من چه میگویم؟ حالا هم که گرفتار شدی برو.» گره میاندازد تو زندگی ما. مشکلات از اینجاست. «گفت: من دیدم یک سری چیزها به عهده من نیست، زور نزدم. یک سری چیزها هم به عهده من بود، کوتاهی نکردم.» این جوری بودم. «خدا حکمت را ریخت در قلب من. این طور شدم که این همه حقایق عالم برای من معلوم شده.» در مورد حکمت انشاءالله جلسه بعد بیشتر صحبت خواهیم کرد.
شب میلاد امام باقر (علیه السلام) و شب عید است دیگر. روضه نمیخوانیم امشب. ایشالا که عنایات امام باقر (علیه السلام) و توجهات خاصشان شامل حال ما بشود در این شب مبارک و در این ماه رجب. انشاءالله قدم به قدم در این ماه ما به خدای متعال نزدیک بشویم و انشاءالله عیدی مسلمین در این ماه رجب، نابودی این ظالمینی باشد که دارند دست و پا میزنند و کم نمیگذارند تو جنایت. واقعاً آدم تعجب میکند. این همه حرص و ولع به آدمکشی، به آدمخواری، به جنایت توی اینها. آرام نمیشود. انشاءالله خدا این حرص و ولع پایانناپذیر اینها را با نابودیشان تمام بکند انشاءالله و انشاءالله این غده سرطانی رژیم منحوس و کثیف اسرائیل و آن آقابالاسر پست و پلیدش آمریکای خبیث. عیدی ما توی ماه رجب نابودی این دو رژیم کثیف و بدذات را خدای متعال قرار بدهد.
خدایا، به فضل و کرمت در فرج آقا امام زمان تعجیل بفرما. قلب نازنینش از ما راضی بفرما. عمری نوکری حضرتش قرار بده. نسل ما را نوکران حضرتش قرار بده. ارواح علما، شهدا، فقها، امام راحل و حقوقدانان از ساعتی بر سر سفره بابرکت امام باقر مهمان بفرما. شب اول قبر ما را میهمان امام باقر قرار بده. مرزهای اسلام. مجروحین این ایام، به فضل و کرمت، شفای عاجل و کامل عنایت بفرما. رهبر عزیز و حکیم انقلاب را مؤید و منصور بدار. خدایا هرچه گفتیم (خوب و صلاح ما بود)، هرچه نگفتیم (صلاح ما میدانی) برای ما رقم بزن.
بانبی و آله. رحم الله من قرأ الفاتحه مع الصلوات.
در حال بارگذاری نظرات...