حرکت کششی و رانشی در مسیر عالم نور
عالم ظلمات
مراتب نورانی عوالم
نور توحید، نور عقل
چگونه میتوان به عالم نور نزدیک شد؟
نمونههایی از حرکتهای کششی و رانشی در مسیر عالم نور
شاخص رشد در مسیر عالم نور
دستورات دین مقابله با هوای نفس
مثالی جالب از تشخیص مرز دنیا دوستی و استفاده صحیح از دنیا
آیا پول جمع کردن حب دنیا است؟
نور نماز شب از چه جنسی است؟
چه کنیم در تصمیمگیریها بهترین انتخاب را داشته باشیم؟
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله طیبین الطاهرین و لعنت الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.
عرض تسلیت داریم خدمت عزیزان بابت ماه محرم الحرام. و عذرخواهی اما باید داشته باشیم؛ عزیزان، درباره جلسه هفتگی بحث با پای عقل در برزخ: این هفته ما ضبط کردیم و آماده بود برای ارسال و بله، عزیزی که باید کار را انجام میدادند، فراموش کردند کار رو و درگیر بودند و ظاهراً هنوز برای دوستان بحث را ارسال نکردند. عذرخواهی میکنیم. به هر حال همه چیز وفق مراد نیست، خصوصاً وقتی که خیلی دست و بال آدم هم باز نباشه، همه کار، اختیار همه کار با ما نیست. این معضل هست؛ لذا از عزیزانمون که احتمالاً خیلی از دوستان، شاید اکثرشون جلسه حضور دارند اینجا، عذرخواهی میکنم.
ما دو جلسهای رو قبل از این خدمت عزیزان بودیم. عنوان بحثمون هم بود "عالم نور". این پنج جلسهای که انشاءالله توی محرم خدمت عزیزان هستیم رو هم بنا داریم که انشاءالله همان بحث رو به نحو دیگری ادامه بدیم. البته من تایم دقیق جلسه رو، آنقدری که با ماست، نمیدونم چقدره؛ چون بنا شده که پرسش و پاسخ هم داشته باشیم. حالا اگر بشه دوستان یا اینجا اعلام کنند یا آن طرف با رفقا پشت صحنه... یعنی چقدر ما صحبت کنیم بعد چقدرش رو بزنیم برای پرسش و پاسخ؟ خیر خدا به شما خیر بده. ای کاش همه مثل شما انقدر دست و دلباز بودن.
دیگه مشکلی عرض کنم خدمتتون که درباره بحث عالم نور. از یک دریچهای میخواهیم واردش بشیم. این دریچه کمتر بهش پرداخته شده و بحث هم بحث یک کمی تخصصی و جانداری است. از آن بحثهایی که اگر فهمیده شود، تقریباً تمام شبهات و معضلات و مسائل ما حل میشود و لُبّ دِین فهمیده میشود. و البته بحث، بحث سختی است. یک کمی در طرح بحث دلهره داریم نسبت به اینکه بعداً هم بخواهد فایلش منتشر بشود، کمی تردید داریم. حالا عزیزانی که مخاطب جلسه هستند، عمدتاً همهشان از نخبگان هستند و الحمدلله ضریب هوشی و سطح فهم و اینها بالاست. اگر یک کمی بحث جا نیفتد و سر جایش ننشیند، همان قدری که اگر خوب فهمیده شود، همه دین فهمیده میشود، اگر یک ذره جابجا شود، آدم از کل دین خارج میشود. خیلی بحث حساسی است. حکم عمل قلب باز دارد این بحث. و حالا از خود امام حسین علیهالسلام کمک میخواهیم که مدد برسانند بشود این بحث رو به نحوی که مطلوبشان است مطرح کرد.
نکاتی که میخواهم عرض بکنم، خوب در این پنج جلسه عمدتاً مطالب از مرحوم علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) است. در آن دو جلسه سابق نکاتی را از حضرت امام (رحمت الله علیه) تقدیم دوستان کردیم و یک جزوهای هم تقدیم عزیزان شد. آن جزوه جای بررسی بیشتر دارد ولی دیگر بنا نداریم که بیشتر در آن بحث وارد بشویم. آن جزوه رو خود دوستان میتوانند مطالعه بکنند. خود آن جزوهای که تقدیم دوستان شد، جا دارد که شش هفت جلسه در موردش صحبت بشود. حالا ما یک جزوه دیگر داریم از مطالب المیزان در این باب، ۱۴۰ صفحه خام است؛ یعنی فقط متن المیزان. بنده از جاهای مختلف تفسیر المیزان، از بین این ۲۰ جلد، سلکت کردیم بخشهایی که مربوط به بحث عالم نور و این مباحث است، یک جزوه ۱۴۰ صفحهای شده تقریباً. البته خیلی مصلحت نمیبینم جزوه را به صورت خام بخواهم در اختیار دوستان قرار بدهم. قالب بحث مطرح شود، مطالبش بهتر است. بعد از این جلسات اگر لازم شد، متن ویرایش شده و مرتب شده جزوه رو میشود در اختیار دوستان قرار داد. یک تقریباً ۱۴۰ جلد صفحه آنجا داریم. یک تقریباً ۲۰ صفحهای مطلب از مرحوم آیتالله پهلوانی تهرانی که شاید بشود گفت که ایشان سرآمد شاگردان مرحوم علامه طباطبایی هستند در مسائل معرفتی و معنوی. در واقع بعد از مرحوم علامه طباطبایی، بنیه معرفتی و عرفانی مرحوم علامه طباطبایی به واسطه ایشان استمرار پیدا کرد. آثار خیلی فاخری دارد ایشان و عمدتاً از مطالب، مطالب مرحوم علامه طباطبایی است. کتاب "ثمرات حیات" چهار جلد است که دو جلدش چاپ شده. قبلاً معرفی کردیم در برخی جلسات. و آن جلساتی است که جلسات خصوصی با مرحوم علامه طباطبایی بوده تا جایی که برخی شاگردان از علما وقتی وارد جلسه میشدند، مرحوم علامه بحث را عوض میکردند. کتاب نقل است مثلاً زنگ میخورد، الان میفهمیدند مزاحم رسید. دفتر دستکتون رو جمع کنید. الان فلان آقا میخواهد بیاید برای ترجمه تفسیر. ترجمه تفسیر المیزان. هرچی سوال و مطلب دارین تا ایشون نیامده بپرسید که اگر آمد دیگه نمیتوان صحبت کرد. بحثهای خاصی بوده که مرحوم طرح میکردند. کتاب "گلشن راز" مرحوم شبستری در این جلسات شرح داده شد. البته سابقاً بحثهای دیگری بوده که مرحوم علامه داشتند. رساله "بحرالعلوم" و کتابهای دیگر. بعد جلسه خصوصی میشود. کتاب "گلشن راز" بوده، کلمات عرفا بوده، خصوصاً شرح دیوان حافظ بوده. مرحوم آیتالله پهلوانی تهرانی اینها را بخشیش رو در قالب همان دستنویس جلسات منتشر کردند که کتاب "ثمرات حیات" شده و بخشیش هم خودشان مرتب کردند. مثلاً دیوان حافظ رو شرحش رو بخش عمدهاش از مطالب علامه است. بعد با همان سبک و سیاق و مبانی نظری_معرفتی مرحوم علامه، ایشان بقیه راه را ادامه دادند. چون ۲۰۰ تا غزل رو شرحش رو از علامه گرفته بودند، بقیه غزلها رو هم با همان سبک ایشان خودشان شرح دادهاند. ده جلد کتاب شده شرح جمع کلمات عرفا رو هم بخش عمدهاش رو خدمت مرحوم علامه طرح میکنند. مرحوم علامه توضیح میدهند و البته این را کتاب مجزای خیلی براش ندارند ولی در قالب کتاب "پاسداران حریم عشق" که ۱۰ جلد است و احوالات کلمات بزرگان آنجا هست، در آن قالب ایشان دیگر خودش بسط میدهد و منتشر میکند و آثار فاخر دیگری دارد مرحوم آیتالله پهلوانی تهرانی. خصوصاً کتابی که میخواهم معرفی کنم و درخواست میکنم اگر دوستان حال و حوصله مطالعه کنند، البته نمیدانم دسترسی داشته باشید به دستتان برسد یا نه. یک کتاب خیلی خوبی که از مرحوم آیتالله پهلوانی تهرانی مانده، کتاب "فروغ شهادت" است. خیلی کتابی است در زندگی امام حسین علیهالسلام از دریچه مبانی معرفتی علامه. خیلی این کتاب کتاب خاصی است. مانند این کتاب ما نداریم. عرض میکنم، خیلی این کتاب کتاب غریبی است یعنی شاید اولین بار میتوانم بگویم همه شما اولین بار بود که اسم این کتاب رو شنیدید. ایشان "فروغ شهادت" را در مورد امام حسین علیهالسلام دارد. "جلوه نور" را در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) دارد. "ظهور نور" را در مورد امام زمان (علیهالسلام) دارد. مجموعه روایات را دستهبندی کردند و در موضوعاتی که مرتبط به آن معصوم بوده آوردهاند و توضیحاتی که دادهاند با همان مبانی معرفتی مرحوم علامه طباطبایی.
یکی از نکات کلیدی در مباحث عرفانی، یکی از واژههای بنیادین در مسلک تربیتی عرفانی مرحوم علامه طباطبایی، که همه این آنچه که میخواهیم بخوانیم و بگوییم از این بزرگان، از خود مرحوم علامه و مرحوم آیتالله پهلوانی تهرانی دو عزیز و دو بزرگوار. بنده هم اول ماجرا عرض میکنم این حرفها رو نه میفهمم، نه بلدم، نه حال میشود. ابداً ادعایی که نیست. میخواهیم تصوری هم شکل نگیرد که مثلاً این حرفهایی که زده میشود فلانی یک سر سوزن خودش درک بکند و رسیده باشد. ابداً اینطور نیست. به هر حال ماه محرم، محضر اباعبدالله. میخواهیم این کلمات رو بخوانیم و بگوییم شاید از رهگذر این صفای این ایام و نفس پاک شماها، یک تحولی انقلابی در ما هم شکل گرفت انشاءالله.
حاصل اینکه یکی از کلمات بنیادین در مسلک تربیتی عرفانی مرحوم علامه طباطبایی، واژه "مقام نورانیت" است که هم در آن جلسات خصوصی مرحوم علامه خیلی این مطرح میشود و استفاده میشود، هم در دستورات مرحوم علامه. دستورات عرفانی خاصی که با شاگردان داشتند این مطرح است. هم در این کتاب "فروغ شهادت" یک فصل مجزایی را مرحوم آیتالله پهلوانی تهرانی در این باب دارند. یک بخشیش رو اینجا مطرح میکنند. یک بخشیش رو در کتاب "جلوه نور" دارند. البته یک کتاب دیگر هم مرحوم آیتالله پهلوانی تهرانی دارند که خیلی کتاب قابل استفاده است، کتاب "نور هدایت". یک کتاب دیگر هم دارند، "سرالاسرا". "سرالاسرا" شرح حدیث معراج است. آنجا عمده مباحث اخلاقی و سلوکی و اینها به صورت دستورات عام مطرح است. در کتاب "نور هدایت" که شرح اقبال است، ما مثل این کتاب اصلاً نداریم که اقبال را از اول تا آخر؛ ادعیهای که سید بن طاووس به مناسبتهای مختلف مطرح شده، ایشان تکتک گرفتهاند و شرح دادهاند. بعضی جاها مفصلتر شرح دادهاند، بعضی جاها مختصر. مثلاً دعای شب بیست و هفتم، دعای مثلاً نمیدانم روز اول مثلاً ماه رمضون را ترجمه کردهاند. یک توضیح پس و پیش مفیدی دادهاند. همه اینها بر اساس مبانی عرفانی و تربیتی مرحوم علامه طباطبایی است که در واقع میشود مسلک مرحوم آقای قاضی و ملا حسینقلی همدانی و استاد کربلایی و در واقع نحله عرفانی معرفت نفس در نجف که خب نحله بینظیری است.
سطح معارف اینجا خیلی بالا است و انسان تازه بعضی مسائل واسش دو دو تا چهار تا حل میشود. دوزاری آدم تازه میافتد اینجا. خیلی حرفهای دین اینجاست. یکی از نکات اصلی همین بحث مقام نورانیت و در واقع آدم وقتی مقام نورانیت را... حالا اگر انسان به این مرتبه برسد که این را شهود بکند قلباً، نونش توی روغن است. ولی اگر بتواند حتی این را تصور ذهنی هم بکند، تازه میبیند که تا قبل از این هیچی از دین نفهمیده بوده و همه مسائل براش گنگ بوده. آن عالم نوری که در واقع در موردش دارد صحبت میشود، همین مقام نورانیت است. اینی که میگوییم دعوت میکند به عالم نور، هدایت میکند به عالم نور، عالم نور کجاست؟ چیست؟ مقام نورانیت. حالا در مورد این دعوت و هدایت و اینها انشاءالله بعد از متن تفسیر المیزان بیشتر خواهیم گفت.
این جلسه نکاتی را در مورد مقام نورانیت میخواهم عرض بکنم. این بحث، بحث، عرض میکنم، بحث سنگینی است و نیاز به توجه و تمرکز بسیار بالایی دارد. بخش عمدهای از کار را هم میخواهیم بگذاریم توی همان بخش پرسش و پاسخمون که طبعاً سوالات زیاد خواهد بود و گفتگو و شاید چالش زیادی داشته باشیم در این بحث؛ چون بحث، بحث بسیار دقیق، بسیار ریزهکاری است.
خب ببینید بنده حالا سعی میکنم این چند صفحه را از مرحوم آقای پهلوانی، باید از رو بخوانم ولی حالا سعی میکنم جوری باشد که خیلی حوصلهتان سر نرود و خسته و در واقع چون بحث ایشان هم چند جای مختلف این بحث رو ایشان مطرح کرده، ممکن است یک نکته الان مطرح شود، توضیح و تتمه این نکته مثلاً ۱۰ دقیقه بعدش بیاید. به گیرندهها فشار نیاورید و دست نزنید. مشکل از فرستنده است. یک کمی بحث نامرتبط است اینجا. حالا بر اساس سیری که ایشان مطرح کرده نکات را عرض میکنیم. در کتاب "فروغ شهادت" صفحه ۱۹، فصل دوم، عنوانش هست: "مقام نورانیت پیامبران و اولیا (علیهم صلوات الله)".
خب، گفتیم: «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور». این نور کجاست؟ مقام نورانیت. مقام نورانیت چیست؟ حالا این هم به مناسبت ممکن است نکاتی یادم بیاید همانجا میگویم. باز اگر توضیح بیشتر لازم داشت توی پرسش و پاسخ هم داشته باشیم. ما یک مقام نورانیت داریم، و خلقت نوری. این را فعلاً تفکیکش رو اینجا داشته باشید. اهل بیت نه تنها اهل بیت، همه ما، نه تنها ما، همه مخلوقات و اشیا عالم اینها دارای مقام نورانیت و خلقت نوری هستند. خلقت نوری جنبه مثالی اشیاست، تمثل نور. یعنی یک صورت نورانی، یک هیکل نورانی، یک شبه نورانی که خصوصاً در عالم برزخ دیده میشود. اینهایی که وارد تجربههای نزدیک به مرگ میشوند میگویند که مثلاً دیدیم یک کانال از نور است، یک دریچهای از نور، یک تونلی از نور است، همه جا نور گرفته. این نور، همان نور تمثلی است. این خلقت نوری است. یا فلان معصوم را امام با چهره نورانی دیدم. دست امام نور بود. حالا مثلاً در سوره مبارکه طه و برخی سور دیگر در قرآن ماجرای حضرت موسی اشاره شده که ایشان کف دست و دستش بیضا بود، «ید بیضا». ماجرای «ید بیضا» نورانیت از کف دست او منتشر شد. جنبه خلق، خلقت نوری. خیلی رتبه عالی نیست؛ چون تنزل مقام نور است. اونی که رتبه عالی است مقام نورانیت است.
حالا عزیزان ما آن بحثهای "با پای عقل در برزخ"، مباحثی که در مورد نفس مطرح شد و اینها، اینجا خیلی کمک به دردشان میخورد. مقام نورانیت چیست؟ میفهمند ریشه همه کمالات است. دوستان با حوصله دقت داشته باشند. حالا اینجا اول صبح ایرانیم دیگه، ما یک کمی توی چرتیم ولی شماها آخر شبتون، مخصوصاً یک شب هم که از ما جلوتر افتادید محرم است. سوال خیلی خوبی است. با یک دقتی که تکتک کلمات را داشته باشید، یادداشت بکنید و هرچی این کلمات رو حساب شده داشته باشید. ریشه همه کمالات، منازل و مناصب معنوی پیغمبران و اولیا، از جمله سیدالشهدا علیهالسلام، مقام نورانیت و ولایت ایشان است. پس مقام نورانیت همان ولایت است. ریشه همه کمالات اهل بیت مقام نورانیت است. ریشه همه معجزات اهل بیت مقام نورانیت است. اینی که امام حسین تربتشون شفا میدهد، از مقام نورانیت ایشان است. اینی که زیارتگاه امام حسین این برکات و آثار رو دارد، از مقام نورانیت است. اینکه روضه امام حسین، توسل به امام حسین، خرج کردن برای امام حسین، اشک بر امام حسین، هر آنچه از این آثار و این برکات که دیده میشود، اینها همه جلوه و بروز مقام نورانیت امام حسین است.
آن موقعیت معنوی امام و علیهالسلام در اثر مقام نورانیت است. آیات و روایات مقام نورانیت پیغمبران و اولیا علیهمالسلام را تبیین میکنیم، بعد ببینیم که این مقام خلافتاللهی ایشان چگونه است. پس دوباره واژه معادل و مقام نورانیت، یکی از واژههای معادلش ولایت بود که «الله ولی الذین آمنوا». خدا آنجا دارد کار میکند در حوزه حیطه مقام نورانیت. این ولایت رو دارد. و دعوت میکند به مقام نورانیت و عالم نور. یک نکته باز دوباره واژه معادل و جایگزین واژه خلافتاللهی، مقام خلافتاللهی است. «انی جاعل فی الارض خلیفه». خدا در زمین خلیفه خلق کرده. همه ما بالقوه خلیفهایم، خلیفهاللهایم. این مقام خلیفهاللهی کجاست؟ کدام حوزه وجودی ماست؟ کدام مرتبه وجودی ماست؟ مقام نورانیت، مقام نور.
و در نتیجه بستگی داشتن اجرای رسالت و امامت به مقام نورانیت و ولایت وابسته است. اجرای رسالت و امامت وابسته به مقام نورانیت است. از آنجا دارد امامت میکند. از آنجا علم غیب دارد. از آنجا هدایت در عالم امر تصرف میکند. شب قدر در مقام نورانیت امام زمان دارد تحولات رخ میدهد، نه ماده امام زمان. حضرت میفرماید: هر پروندهای میخواهم بدهم. آقا ما همین تخیلات و ذهنیات و تصورات رو داریم دیگه. اوقات ۷ میلیارد آدم روی کره زمین است. تکتک میخواهند پرونده بدهند به امام زمان. کلاً شب قدر هم ۱۰ ساعت بیشتر نیست. تابستان هم میافتد و کمتر هم هست و آقا میگویند آقا ما شب نوزدهم یک بار همه را چک کردیم، باز شب بیست و یکم آوردند رندوم میزنم، پایلوت میروم و دستتان راه افتاد، دیگه ملائکه فهمیدید دیگه چه کار میکنم. هم بقیه را خودتان بروید. اگر اینجور باشد، امام حسین در تمام به همه مجالس عنایت دارد، به همه گریهکنهاشون عنایت دارند. کدام امام حسین؟ امام حسین عنصری مادی از دنیا رفتند. امام حسین تمثلی هم حتی منظور نیست، یعنی خلقت نوری امام هم حتی منظور نیست. مقام نورانیت امام. شب قدر اتفاقات دارد در مقام نورانیت امام معصوم رقم میخورد. بعد میبینیم که همه ایشان میفهمد. بعد میبینیم از توجه داشتن همه موجودات به مقام نورانیت. همه موجودات عالم که تسبیح میکنند، تسبیحشون به واسطه مقام نورانیت است. به واسطه توجه مقام نورانیت است. وای که چقدر این حرفها شیرین و دیوانه میکند آدم را. خیلی حرفها اصلاً غوغایی است اینجا.
بریم جلو ببینیم چه خبر است. بعد میبینیم چرا پیغمبر و اهل بیت از بقیه بالاترند. چرا شیعیان اینها بالاترند. همه برمیگردد به مقام نورانیت. همه مطالب در مقام نورانیت است. همه اتفاقات هم در مقام نورانیت است. بخش اول: تبیین مقام نورانیت در روایات. دو مقام و منزلت برای پیامبران و اولیا ثابت شده است در اصطلاح و با الهام از روایات. یکیش رو بهش میگوییم مقام نورانیت. یکی بهش میگوییم مقام خلق که گفتیم خلقت نوری. باز خودش در مقام خلق که حالا این خلقت است. از خلقت توسل نوری گرفته تا برزخی و جسم عالم خلق. ما یک عالم امر داریم، یک عالم خلق. اینها را آقا امرنا مطرح کردند. حالا فایلش رو فعلاً موقتاً برداشتهاند. اگر دوستان خواستند، کانالی، گروهی دارید، فایلهای سوره مبارکه انبیا رو اگر ویرایش کردهاند رفقا، بگوییم که در اختیار دوستان قرار بدهند. این بخشهاش رو اگر دوست داشتید گوش کنید. عالم امر، عالم خلق مطرح است که عالم خلق چیست. در بحث کلام مفصلتر هم ما یک عالم امر داریم آنجا. هیچ مقدمه و هیچ واسطه و هیچ تدریجی نداریم. همه چیز آنی است. «انما امره کن فیکون». در عالم امر اراده همانا، محقق شدن همان است. عالم خلق نه. عالم خلق طول میکشد، یعنی این بچه باید بیاید یک نه ماهی حملش شود، بعد دوران صباوت، دوران نوجوان، همینجور آرام آرام. این در عالم خلق است، خلقت تقسیم میشود.
پس ما یک مقام نورانیت داریم. این مربوط به عالم امر است. یک مقام خلقی داریم که عالم خلق است. این مقام خلقی تمثل نوری، عالم برزخشان، عالم مادهشان همه اینها را در بر میگیرد. در مورد همه ما هم یکسان است. همه ما این دو مرتبه را داریم. هم مقام نورانیت داریم، هم مقام خلقی. مقام نورانیت همان مقام ولایت است که جدای از ولایت مطلقه کلیه الهیه نیست. این مقام ولایت هم همان ولایتالله است. همانی است که خدا بر ما ولایت دارد: «الله ولی الذین آمنوا». خدا همانجا دارد کار میکند. همانجایی که الله ولی مؤمنین است و دارد اینها را هدایت میکند به سمت عالم نور. همانجایی که ولایت خداست و جلوه دارد و از همان رشتهای که ولایت خدا به ما متصل است، از همانجا مقام نورانیت، عالم نور. مقام نورانیت همانجاست. توضیحاتش انشاءالله لابلایشان میفرمایند که یک توضیحی میدهند. خدا اول از ما جدا نیست. ببینید اینها دیگر امهات مباحث دین است، الفبای دین است و معمولاً هم اینها خبری ازش نیست دیگر در دانشگاه. خوب، ما ارتباطمان با خدا ارتباط این و آن وری نیست که یک ور خلقت ماییم، یک ور خلقت خدا. دوگانگی و دوتایی نداریم. رابطه، رابطهای است که درست است، دوتا هستیم. یعنی ما خدا نیستیم و خدا ما نیست. ولی این به معنای جدا بودن نیست که از یکجایی جدا کنیم بگوییم تا اینجا خدا از اینجا ما. حالا مثالهایی رو ایشون خودش هم اینجا مثالهای خوبی رو هم میزند در مورد خدا. یکی از مثالهای خوبش مثال نور و آب است.
وقتی که شما یک لیوان آب دارید، این نور توی این لیوان آب کجاست؟ شما میگویی توی لیوان هست، آب روش است. یعنی نور با آب ترکیب شده؟ یعنی نور یک چیزی اضافه بر H2O و آب، دو تا هیدروژن میخواهد، یک اکسیژن میخواهد و مثلاً نور میخواهد تا بشود آب؟ یا نه H2O و آب آب است، نور نور است. این نور همه این آب رو پر کرده. دو تا هستند ولی نه دو تای جدا. «داخل فی الاشیا لا بالممازجة». تعبیر امیرالمؤمنین است. توی همه چیز هست ولی ممزوج نمیشود. «خارج عن الاشیا لا بالمباینة». از اشیا خارج است ولی بینونت نیست که بگوییم از اینجا دیگر خدا جدا. شما نمیتوانی بگویی از اینجا دیگر نور از آب جدا شد. تا اینجا نور، تا اینجا آب است. از اینجا به بعد دیگر آبمون نور نیست. از آنجا به بعد دیگر نور و آب نیست. در عین حال آب، آب است، نور، نور است. تازه باز این مثال مثال پرتی است. ماده مثال قشنگتری که مرحوم آقای پهلوانی تهرانی (رضوان الله علیه) میزنند، مثال حالا به شما شب جمعه، همیشه به وقت شما انشاءالله شب جمعه انشاءالله رحمت حق تعالی جاری بشود بر همه این بزرگان. آیتالله پهلوانی تهرانی به همنشینی مصاحبه امام حسین.
مثال بعدی که ایشان میزنند اینجاست که بحث دقیق و تمرکز میخواهد. مثال احاطه. مثال موج و آب. مخالفین فلسفه خیلی مثالها و خصوصاً این مثال خیلی آزاردهنده است معمولاً. احاطه خدا بر ما که احاطه قیومی است از چه جنسی است؟ از جنس احاطه آب بر موج، دریا بر موج. ما تفکیک میکنیم، میگوییم دریا دریاست، موج. این موج دریاست. دریا یک جاهاییاش موج دارد، یک جاهاییاش موج ندارد. آن جاهاییاش که موج دارد موج دریاست. آن وقتی هم که موج است و آن جایی هم که موج است، همه این موج را دریا پر کرده. درست است؟ ما موج رو اعتباراً تفکیک میکنیم از دریا. اعتباراً میگوییم دو تا. یک دریا داریم، یک موج داریم. دریای جاهایی موج دارد، یک جاهایی موج ندارد. اینها را اعتباراً تصور میکنیم. ولی آنجایی که موج است، آن آب و آن دریا همه وجود موج را پر کرده. جوری نیست که دوتا باشند ما یک موج داریم، یک دریا. دو تایی باشند که بینونت بینش بیاید و دو تا بشوند. اعتباراً دو تا تصور کردیم ولی حقیقتاً دو تایی نیست. حقیقتاً همان دریاست که همه موج رو پر کرده. این میشود رابطه خدای متعال با ما. «مَعَکُم اینما کنتم». شما هرجایی باشید خدا «مَعَکُم» است. منظور بدن ماست؟ هرجا بدنمان باشد؟ نه. هرجایی تمام مراتب وجودیتون باشد. بدنت باشد، بدن مثالیت باشد، نفست باشد، روحت باشد، سرت باشد، سریرت باشد. اصطلاحاً هر چی. هر هرچی که به تو. هرچی که تویی. هرجا هستی، خدا همونجا هست. با تو است. با تو بودنی که جدا نیست و دوتا نیست. همانجوری که میگوییم هرجای این آب باشد، نور باهاش است. این قطره توی این لیوان هرجایی باشد، آب. «الا انه بکل شیء محیط». باز یک آیه دیگر این است که خدا به هر چیزی محیط است. ایشان میفرماید مسلم است که این احاطه حق سبحانه، احاطه واجب مجرد بر ممکن است. به نحو احاطه شیء مادی بر مادی دیگر که صرف احاطه ظاهری باشد نه. به نحو احاطه شیء مادی بعد مادی دیگر. بله، الان اینجا میگوییم که این سقف بر ما احاطه دارد. احاطه خدا به ما این شکلی نیست. شما دو تایی هستید. نه سقف تو من است، نه من تو سقف هستم. سقف سقف است، من هم منم. ولی احاطه دارد. احاطه خدا بر ما این شکلی نیست. احاطهای است در عین دوتا بودن یکی، در عین یکی بودن دوتا.
مثال دیگری که میشود برایش زد، احاطه روح بر بدن است. میخواستم الان خیلی زود وارد این مثال نشوم ولی چون وقتمان کم است باید وارد شوم. الان نسبت روح با بدن ما چیست؟ کسی تصور یک وقت خدای نکرده نکند با این مثالی که عرض میکنم که فرض کنیم بعداً که یعنی خدا روح است و ما مثلاً بدن. اما بدن اینها تصور دارم. احاطه و رابطه رو الان میگوییم. همه روح توی همه بدن است. همه این بدن رو همه روح پر کرده. و همه این قوا از روح است. چشم دارد میبیند. بصر مال کیست؟ مال روح است. سمع مال کیست؟ شنیدن مال روح است. مال و بروز کرده در این چشم. بروز کرده در گوش. قدرت فعل و انجام کار بروز کرده در این دست، این سر، این سینه. و همینطور اسم «قابل». اسم «قابض». اسم «باسط». قبض و بستی که در معده صورت میگیرد، در روده صورت میگیرد، در قلب صورت میگیرد، رگها و عروق صورت میگیرد، قابضش کیست؟ نفس. باسطش کیست؟ نفس. و نکته قشنگی هم هست. تکتک این اعضا که با این کار داریم این نکته بعداً به درد میخورد. تکتک این اعضا برای خودشان یک شیء علیٰحده است. یک شیء جدای از هم. دست دست است، چشم بینی است، بینی بینایی است (یعنی شامه)، دهان دهان است. همه اینها با هم ترکیب میشوند، یک حقیقت جدیدی را شکل میدهد به اسم بدن. درست؟ که آن بدن یگانگی همه اینها با هم است. میگوییم تن من. تن یعنی مجموعه چشم و گوش و دست و پا و اینها که به یک وحدتی رسیده.
در مورد خدای متعال هم یک وحدتی بر تمام اسماء و صفات حق تعالی جاری است که آن وحدت، آن اسم جامع میشود اسم الله. اسم الله یعنی اسم قدیر در عین قدیر بودن سر جایش است. اسم باسط سر جایش است. قابل سر جایش است. «حیّ» سر جایش است. «میّت» سر جایش است. «محیط» سر جایش است. همه اینها یک اتحادی با همدیگر دارند در الله. همانجور که دست تو، چشم و گوش همه اینها با هم یک اتحادی دارند در بدن بودن. بدن که میشود وحدت، میشود جامع همه این قوا، همه این اعضا و قطعاتی که در بدن هست. یک وحدتی دارد با هم. یک جامعی دارد. آن جامع میشود بدن. همه اسماء و صفات حق تعالی یک جامعی دارد. آن جامع میشود الله. اسماء و صفات حق تعالی، صفات حق تعالی عین هم است. پس اینجا بعد حالا این چشم بروز، آن بصر است که در این جلوه کرده. همه چشم را پر کرده بصر است. نفس همه چشم را پر کرده است. سمع نفس آن همه گوش را پر کرده است. در عین حالی که دوتا هستند. یک نفس، یک بدن. دو تایی نیست. یکی است. دو تا هم هست ها. ولی دو تا یکیها. ولی نه میتوانی بگویی دو تاست. از یک حیث دو تا، چون اگر بدن نباشد نفس بروزی ندارد و کاری نمیتواند بکند. از یک جهت دیگر این بدن اصلاً چیزی نیست. فانی محض است در برابر نفس. این فانی محض است. اینی که هیچی نیست. اینی که ربط محض است.
این ربط محض و تعلق محض رو بهش میگویند مقام نور. از جنس ربط محضی که در بدن داریم نسبت به نفس. الان نفس است که دارد اراده میکند حرف بزند. نفس است که رب بدن است. اصلاً معرفت نفس یعنی همین. آنی که بزرگان میگویند، همین. میگوید به این میرسد که شهود میکند رب بدنش نفسش است. و این نسبت و تعلق وقتی کشف شد، به محض اینکه کشف کرد ربوبیت نفسش بر بدنش را، ربوبیت حق تعالی برای او شهود میشود. فقط عارف دیگر معرفت کامل پیدا میکند به ربوبیت. چیست ربوبیت خدا بر ما؟ از جنس ربوبیت نفسمان بر بدن ماست. الان نفس اراده میکند یک چیزی را تصور کند، این سلولهای خاکستری فعال میشوند. اراده میکند نگاه کند. الان بنده اراده میکنم به شما نگاه کنم. شما اراده کردی به این صفحه مانیتور یا حالا لپتاپتونه، گوشیتونه، هر چی هست به این نگاه کنید. اراده کردید فیکون. و این چشم مگر اینکه چشم خودش دچار مشکلاتی باشد، ضعف بینایی داشته باشد و مانند اینها. نفس اراده کند، محقق میشود. چشم از خودش هیچی ندارد. میشود قوه بصر. دستور بدهد به چشم که ببین و چشم بگوید نمیخواهم. چشم فانی محض است در برابر قوه بصر. زبان فانی محض است در برابر قوه نطق. گوش فانی محض است در برابر قوه سمع. این را بهش میگویند مقام نور. مقام نورانیت. مقام فنا. مقام تعلق محض. مقام عین ربط. این مقام که یک شیء ... حالا همه ما این را داریم. این تعلق به خدا را داریم. توجه به این مقام نداریم. توی آن بحثهای "با پای عقل در برزخ" گفتیم. به نظرم توی این جلسه اخیر که هنوز دستتون نرسیده، توی ذهن من است که اینجا مفصل اینها را توضیح دادیم. حالا انشاءالله زودتر تمرکزی داشته باشید.
ما توجه به آن مقام نورانیتمان نداریم. اهل بیت مقاماتشان به خاطر این است که توجه به مقام نورانیت دارند. آیتالله پهلوانی، چون وقتمان رو به اتمام است، میخواهم سریعتر یک پنج دقیقه دیگر بریم و بعد بیاییم سراغ اینها. ماند دیگر نشد بیشتر. خیلی نکته همین جا دارد. کلمهبهکلمه ازشان بخوانیم. توضیح مقام نورانیت اهل بیت. «اهل بیت توجه کامل دارند به مقام نورانیت. لذا اشراف کامل دارند بر همه عالم». آنجا اگر کسی به آن مقام نورانیت خودش اشراف داشته باشد، به آن فنای خودش در آن ربط محض خودش به خدای متعال، اگر حضور و توجه داشته باشد، توجه در آن مقام همانا و ربوبیت بر همه عالم همانا. «العبودیه جوهره تنهی ربوبیه». این از آن روایاتی است که شهید مطهری هم روش بحث کردهاند. بحث خیلی قشنگی هم دارد. به نظرم مرحوم علامه در المیزان در مورد این بحث دارد میفرماید از روایت از پیغمبر اکرم «العبودیه جوهره تنهی ربوبیه». عبودیت یک جوهر است که کنهش ربوبیت است. یک حقیقت. حالا جوهر همان گوهر فارسی خودمونه. البته ما یک جوهر و تعابیر فلسفی داریم. اینی که توی روایت گفته میشود جوهر، آن جوهر فلسفی نیست که در برابر عرض است و با هم قاطی شده. این جوهر، آن جوهر نیست. این جوهر، همان گوهر فارسی خودمونه. عبودیت یک گوهری است کنهش ربوبیت، یعنی تو اگر عبد شدی و به آن مقام عبودیت خودت که عین ربط به حق تعالی است اگر توجه کردی، تو در آن مقام و ساحت خودت اگر حضور داشتی، حضور در این ساحت همانا و ربوبیت بر همه عالم همانا. تو فانی در رب استی. بر همه اشیا و موجودات عالم احاطه دارد. اشراف دارد. تو در آن مقام فانی. تو در مقام حاضر. تو مقام ربوبیت خدا بر همه اشیا. خوب وقتی تو حاضری انگار تو هم رب همه چیزی. باز دو تایی نیست که بگوییم آخر خدا رب است، ما ربیم. الان ما از امام حسین درخواست میکنیم. آخر چند چند میشود؟ خدا، امام حسین تقسیم میکنند. میگویند ببین حسین اینها از تو شفا میخواهند مثلاً مریض دارند. اینها یک دوتاش رو تو راه بینداز، دوتاش رو نه. به تو فشار بیاید نه من، من استراحت کنم. آخر از خدا بخواهیم از امام حسین بخواهیم. آخر چه کار کنیم؟ چند چندند اینها با هم؟ دعواشان میشود مثلاً. خدا ناراحت میشود میگوید خوب از خودم بخواه. امام حسین میگوید پس من چه کارم این وسط. تصورات و توهمات ماست.
اگر کسی مقام نورانیت امام را بفهمد، میفهمد که این حرفها یعنی «من أحبکم فقط أحب الله و من أبغضکم فقد أبغض الله». کسی محبت به شما داشته باشد، محبت به الله دارد. چون محبت به مقام نورانیت شما دارد. مقام نورانیت شما در عین حالی که شما رو از خدا جدا میکند و دوتا میکند، مثل موج و دریا. در عین حالی که دوتاست، دوتایی نیست. امام حسینی نیست، امام زمانی نیست، امیرالمؤمنینی نیست. هر چه از خدا فرمود: «اگر با نوافل به من نزدیک بشوی، کنت سَمْعَهُ الذی یسمع به و بَصَرَهُ الذی یبصر به و لِسَانَهُ الذی یتکلم به». «من زبانش میشوم که باهاش حرف». بهش میگویند حدیث قربِ نوافل. سرچ بکنید توی اینترنت حدیثش رو کامل. خیلی عالی است. خیلی عرفا روش «عکس قرب» مرحوم امام خمینی کتابی به نام «آداب الصلوه» نوشتند که به «آدابالصلاه امام خمینی» مشهور و به آن «کتاب قرب نوافل» نیز گفته میشود. لذا منظور حدیث قرب نوافل است. من زبانت میشوم، من چشمت میشوم. من چشمت میشوم یعنی چی؟ من چشمت هستم همین الان. من زبانت هستم همین الان. در مقام نورانیت است. توجه مقام غافلی. الان که داری نگاه میکنی تو بصیرت دارد نگاه میکند. بصر تو بصیر نیستی. یک بصیر در عالم بیشتر نداریم آن هم حق تعالی است. بصیر بودن خدا جلوه کرد در نفس تو که تو بصیر شدی. که بصیر شدی. تو بصیر شدی. دو تا هست ولی دو تایی نیست. یک بصیر است، یک سمیع است، یک ناطق است، یک متکلم است. در مقام نورانیت تو که عین فناست، عین ربط است، عین تعلق است، آنجا برایت همه مسائل روشن و واضح است که تو گوینده نیستی، تو شنونده نیستی، تو بیننده نیستی.
حالا معصوم در اوج اشراف و فنا در این مقام نورانیت از آنجا همه کار میکند. شفا میدهد، احیا میکند، میمیراند، معجزه نشان میدهد. اولیای خدا در اثر مجاهدت به آنجا میرسند. اکثر ماها در اثر مرگ، در اثر مرگ فقط متوجه مقام نورانیتمان میشویم و متوجه حجابمان با مقام نورانیت. باز یک تعبیر دیگر در مورد مقام نورانیت، واژه فطرت است. فطرت هم همان مقام نورانیت است. «پکیج» ببینید! اینهاست اصل دین. خدا روزی کند بفهمیم. پرسش و پاسخ. چون خیلی کتاب کفایت میکند به نظرم. جا هم داردها. اگر ما این پنج جلسه رو بگذاریم فقط این رو یک کمی روش تصور و تصدیق داشته باشیم، جا دارد. خیلی از مسائل مربوط است. روایت رو ببینید از امیرالمؤمنین (صلوات الله و سلام علیه) در بحار جلد ۲۶ صفحه ۱ نقل میکند. برای نقدش قبول نکند و عرفا خیلی دهان علامه مجلسی رو بوسیدند که خدا خیرت بدهد که این را نقل کردی. درست است تو زیرآبش رو زدی ولی مطلب این است اصلاً اصل دین و اصل عرفان و اینها اینجاست. مربوط به حدیث نورانیت: «معرفتِی بِنوُرَانِیَّتِکَ نورانیهٌ بِمعرفتِ الله». امیرالمؤمنین فرمود: کسی من رو به مقام نورانیت اگر بشناسد، خدا مقام او را میشناسد. امام هرکی توی آینه نگاه کند خودت رو دیدهای. خوب توی آینه که نگاه کنی آ اینجاست درست است، دوتا میشود ولی دوتایی نیست، خودت هستی در آینه. هرکی به امیرالمؤمنین نگاه کند مقام نورانیت امیرالمؤمنین را میبیند. نه بدنش. باز قاطی میکنند یعنی هرکی فیزیک و مثلاً انسان ۸۰ کیلویی این را ببیند خدا رو دیده. میگویی مثلاً اهل بیت خالقیت از کانال آنها رقم خورده. رازقیت از کانال آنها رقم خورده. یعنی این امام معصومی که ۸۰ کیلو وزن دارد با این وزن و چگالی و اینها این خالقیت واسطه خالقیت و واسطه رازقیت است. نه عزیز من. مقام نورانیت امام که آنجا عین فقر است و عین هیچ است و یک کانال و یک تونل و یک دریچه است و یک آینه. به جز آینه هیچی نیست. «او مقامهٌ معرفتیٌ بنورانیتکَ نورانیهٌ بمعرفتِ الله». اگر کسی من را در مقام نورانیت بشناسد، خدا را شناخته و معرفت الله او به خدا معرفت او به من است. «معرفتی و نورانیهٌ بمعرفتِ الله». معرفت من به نورانیت است. اگر کسی هم به معرفت الله برسد، معرفت او به خدا همان و معرفت او به اهل بیت مقام نورانیت اهل بیت عرض کنم خدمتتون که و فرمود: کسی خدا را بشناسد، من را در مقام نورانیت شناخته. چه بفهمد، چه نفهمد. ادامه روایت «ذَلِکَ دِینُ الْخَالِص». این دین خالص است، همه دین مقام نورانیت است. آقا کل شریعت، همه احکام برای این است که بیاید ما رو یک تونل بزند، اتصالی برقرار بکند با مقام نورانیت. تو آن آیه فطرت در سوره مبارکه نور فرمود: «ذالک الدین القیم». گفتیم فطرت همون مقام نورانیت است. فرمود این دین قیم. دین قیم، قیم از قوام میآید، از قیام میآید. قیم داریم یک مستقیم داریم. دین قیم قوام و قیامش بر چیست؟ بر فطرت است. همه این احکام متصل به فطرت است و اتصال میدهد این فطرت رو ما رو به فطرتمان. ماییم که الان گرفتار حجاب شدیم در عالم ماده. از توجهات خودمون دور گرفتار شدیم. خدا ما را بدن داده چون رشدمان به واسطه این بدن بوده. باید در عالم ماده میآمدیم ولی مشغول اینها شدیم، غافل شدیم. ما باید خوراک میخوردیم، باید ازدواج میکردیم. اینها همه برای ما حجاب شد. دین قیم آمد که همان صراط مستقیم است که مستقیم، مستقیم یعنی قوام دارد، قیام دارد به فطرت. یعنی این احکام وقتی گرفتی، این شریعت را وقتی گرفتی، متصل میشود به فطرت. کجاست؟ مقام نورانیت. همه این دین، همه این احکام برای این است که ما را متصل به آنجا کند. آن فطرت همان مقام نورانیت است. مقام نورانیت خودمون، مقام نورانیت ائمه. درست شد که ما اگر میخواهیم متوجه مقام نورانیتمان بشویم، باید به اهل بیت توسل بکنیم. چون آنها در مقام نورانیت حاضرند، شاهداند. البته حالا رتبه وجودیشان، صحیح وجودیشان یک بحث دیگر است، بحث طینت و اینها که حالا نمیخواهم وارد آن بشوم. به واسطه آنها ما هم به مقام نورانیت خودمون و مقام نورانیت اهل بیت متوجه میشویم که همان فطرت است و همان عین تعلق فنا. به تعبیر برخی، آقای امیرالمؤمنین در این دریا فانی و غرق میشود. میگیرد سلمان را توی این آب غرق میکند. غرق میشود. همه غرق شدن دربار خداست. فنای در برابر خدا. ولی اینکه کی این را توی آن دریا غرق میکند، آن یداللهی امیرالمؤمنین است. دست قدرت امیرالمؤمنین. دست امام. دین خالص. همه دین برای همین است. همه دین آمده برای اینکه ایجاد توجه بکند یا مانع توجه را برطرف بکند.
جلسات ما گفتیم وقتمان هم تمام شده است. عدالت حق است نه ظلم. چون ظلم بکنی، ظلم مانع توجه است. وقتی کسی مظلوم واقع میشود یا فکرش پریشان میشود یا به واسطه اینکه از حقی جدا افتاده امکان و فرصتی از رشد، فرصتی برای رشد از او سلب شده. وقتی ظلم در آموزش بود، من نمیتوانستم تحصیل بکنم بعد اگر تحصیل نکردم، تعلیم ندارم. تعلیم و تربیت ندارم. تعلیم و تعلم ارتباط با تزکیه دارد. تزکیه نکردم به مقام نورانیت خودم متوجه نمیشوم. آیه میفرماید: ظلم زمینه عادلانه ایجاد کن. هر کسی میخواهد درس بخواند بتونه. خوب. دستور ظلم برای چی آمده؟ برای برخی این غایت دین است. همین که آقا مثل یک آخور مرتب باشد کسی سر توی آخور آن یکی نکند. همه با هم بخوریم. این غایت دین است. مثلاً فکر میکنند امام زمان هم میان برای اینجا. کل کره زمین را عدالت میگیرد. هرکی سرش توی آخور خودش باشد. دامداری خیلی شیک و مرتب راه میاندازند. محترمانه. شما نمیگویی محترمانه حرف میزنی ولی حقیقتش دامداری است. اگر هم دامداری بکنند این را به حساب ماده و بدن ما میگذارند. بله ماده ما حیوان است دیگه. به آن حساب عدالت رو برگزار میکنند که واسطه است، که وسیله است، که مقدمه است، که توجه ایجاد بشود. موانع توجه سلب بشود. که فطرت نورانیتش حاکم بشود. که همه در مقام نورانیت حاضر بشوند. دوران امام زمان دوران شکوفایی فطرت است. دورانی است که همه به اندازه توجهشون، به اندازه صحیح وجودیشون و بستگی به شرایط مختلف به مقام نورانیتشون توجه و همه اتفاقات در مقام نورانیت رقم میخورد. همه معجزات و کمالات مردم دوران ظهور به واسطه مقام نورانیتشان است.
عالم. همه عالم سیستم برای این نبوده این مدلی کار کنیم. سیستم مقام نورانیت توجه داشته باشد تا مظهر همه اسمای الله تو خلیفهالله. از آنجا اراده میکنی و محقق میشود. دنیا صحبت کنی رفتی خودت رو کشتی، گوشی درست کردی که این بستر تو رو امتداد بدهد در ماده با این همه زحمت و این همه هم زدن این ماده و متریال. به هم ریختن کل سیستم عالم و اکوسیستم و کل همه همین ماجرا. هر چی منابع زیرزمین ریختند به هم که این قوه بصر تو رو امتداد بدهند یکم آن ورتر رو ببیند. کلت رو میچرخانی. تو برو بالا توی مقام نورانیتت که مظهر اسم بصیر است. آنجا اراده میکنی کی را ببینی و میبینی. الان دارید صدای بنده را میشنوید. قطع و وصل شد. این تیکه آخر دوباره بگم. یا شما برای اینکه به رفیقت آن ور عالم متصل بشوی لازم نیست که گوشی و فلان و اینها. اینها همه امتداد قوه بصر تو در ماده است. مقام نورانیتت اسم بصیر حق تعالی است. از اسم بصیر خدا چه شکلی احاطه دارد بر همه موجودات؟ همه را میبیند به اسم بصیر خودش. تو فانی در اسم بصیر حق تعالی میشوی. اراده میکنی کی را ببینی. اراده میکند با کی گفتگو کنی. در مقام نورانیتشان است. به واسطه توجه مقام نورانیت. دوران امام زمان ما به این برمیگردیم. امام حسین علیهالسلام قیامشان برای این بود. بکنند. و بعد خیلی بخور بخور دوران یزید زیاد بود. خیلی عرقخور بود. نامرد. فلان. بلند شده. زنبازی و نمیدانم بازی و نمیدانم سگبازی و فلان و اینها. دیگر حضرت خیلی ناراحت بود. خلیفه باشد عرقخوری دیگر نکن. خداییش خود عرقخوری چیست؟ عرقخوری مانع توجه است. عرقخوری حجاب است. عقل با عرقخوری کسی نمیتواند متوجه مقام نورانیتش است. عرقخوری، شراب، اسکار، مسکرات، حجاب است و فاصله است بین ما و امام نورانیتمان. اینها اصل مطلب است. ببینید چقدر ما فاصله داریم. زبده و این معارف ناب و این حقایق زلال دین یعنی فطرت، مقام نورانیت دین یعنی توجه به این ساحت.
عرض کردم اگر نکته سوالی چیزی که قاعدتاً پاسختون رو بلد نیستیم ولی حالا بالاخره یک زوری بزنیم اگر چیزی به ذهن رسید. سخنرانی عمیقی هم بود. سلامت کسانی که سوال دارند. روی خودم دو تا سوال داشتم. آیه معروف «الله نور السماوات و الارض» اول آیه. یعنی وقتی که میآید در رابطه با این نور صحبت کند. حالا اگر انشاءالله در رابطه با نور خدا صحبت کنیم، ما این صحبتهایی که ذات خدا را برای ما معرفی میکنید آنها را نفهمیدهام. در رابطه با او است و این نوری که حالا میگوید. در رابطه با نگاه میکنی. نه. یعنی اینکه صداتون قطع و وصل میشود. بله. خدمتتون عرض کنم که البته یک کمی قطع و وصلی داریم. سلامت باشید. حالا از طرف ما نمیدانم قطع و وصل دارید یا ندارید. الان ما رو قشنگ دارید. ف من احساس میکنم که یک کمی هم صدای ما انگار دارد قطع و وصل میشود. درست است؟
سوال بعدیتون انشاءالله. ببینید اولاً که «لیس کمثله شیء». یعنی خدای متعال نه تنها مثل ندارد حتی چیزی شبیه مثل هم برایش «لیس کمثله» نیست. یعنی حتی چیزی نمیتواند تشبیه بشود به مثل خدا. یک نکته. نکته بعدی این است که ما ذات بدون تجلی نداریم. یعنی ذات حق تعالی هیچ وقت بدون تجلی و جلوه و بروز نیست. و ما اصلاً دسترسی به ذات خالی از تجلی نداریم. حالا دسترسی به ذات یک بحثی است بین عرفا که ما میتوانیم معرفت و به ذات پیدا کنیم یا نه. به اصل مطلب هم همین است که ما به معرفت به ذات هم اگر پیدا بکنیم دیگر ما از صفات رد شدیم و از تجلیات رد شدیم و رفتیم به خود خود ذات رسیدیم. اصلاً خدای متعال در مرتبه ذات اینجوری نیست که یک ذات خالیِ بدون هیچ تجلی باشد. یعنی ما همیشه حجاب تجلی رو، حالا تعبیر حجاب رو براش اگر به کار ببریم، حجاب تجلی رو همیشه داریم برای ذات حق تعالی و ابداً کسی بدون تجلی به خدای متعال راه ندارد. یک نکته. و لذا خدای متعال خودش نور است. و باز این نور، نور دارد. مثل نورِ هی. یعنی تنزل میکند. آن نور نور که میشود نور خدا، این همون در مرتبه تجلی است. این تشبیه میشود «کمشکاه فیها مصباح». این دیگر آن چیزی است که دیده میشود.
در مورد خود ما هم همین است. یعنی الان بنده و شما در مرتبه ذاتمان است که داریم با هم ارتباط برقرار میکنیم. یعنی ذات بنده اراده کرده که ببیند و بشنود و بگوید. و ذات شما اراده کرده که ببیند و بشنود. ولی من و شما هیچ وقت در هیچ ساحتی بدون تجلی نمیتوانیم با هم گفتگو کنیم و به ذات هم دسترسی داشته باشیم. من شما را دوست دارم به خاطر ذاتتان است که دوست دارم. شما به بنده اگر علاقه داشته باشید به خاطر ذات بنده است که من علاقه دارید. ولی این ذات رو هیچ وقت بدون دریچه تجلی و از غیر دریچه تجلی بهش دسترسی ندارید. ما هیچ وقت ذات همدیگر رو نمیبینیم. ما هیچ وقت به ذات همدیگر دسترسی نداریم. همیشه ذاتم. لذا امواتم همین است. توی عالم برزخم هم همین است که توی این جلسه اخیر "با پای عقل در برزخ" در مورد این توضیح داده که ما هیچ با هیچ کسی ارتباط اینجوری نداریم. اصلاً روح دیدنی نیست. من روحم در آمد دیدم روحم دارد میرود بالا، دیدم روحم. اصلاً شما روح خودت رو نمیبینی. روح دیدنی نیست. یک روحی دیدم. شما همیشه روح رو در قالب یک کالبدی دیدی. آن بدن مثالی است، بدن نوری، خلقت نوری. لذا این مقام نورانیت هم همیشه به واسطه خلقت نورانیت است که ادراک میشود و درک میشود و دیده میشود و فلان. باهاش ارتباط برقرار میشود. در مورد ذات حق تعالی ما دسترسی به این ذات بدون تجلی نداریم. این اصل مطلب و اصل نکته است. اصل حقیقت، اصل وجود، اصل نور، خود حق تعالی است ولی این نور به واسطه یک تابش تنزل یافتهای ارتباط باهاش برقرار میشود که میشود مثل النورهی.
کم بندگی رو به ارتباط بندگی همان مرتبه ربانیت است. من برداشتی که به این شکل هست که وقتی یکی بندگی میکند، خوب این هدایت، هدایت، هدایت خدا بر بندههایی هست که خدا میخواهد از سر حکمت است. و اینکه یکی بندگی که یکی بنده عبادت میکند دارد به یک مرتبه بالاتری میرسد و خوب این بالا به مرتبه بالاتر رسیدن پرورده شدن انسان هست و این دست خدا هست. حالا نور خدا هست که دارد آن انسان رو از مرتبه پایینتر به مرتبه بالاتر میپروراند. یک فردی وقتی دارد بندگی میکند این همون ربانیت خدا بر این بنده هست که این دارد ربانیت را ادامه میدهد. عبادت بالاتر است. کاملاً درست است. کاملاً درست است. با این تتمه و این تکمله، ما اصلاً غیر از ربوبیت حق تعالی در این عالم ربوبیتی نداریم. یک ربوبیت. یعنی همه ربوبیتها، همه پرورشها جلوه ربوبیت حق تعالی است. این هم ظهور در واقع این مسئله است. وقتی کسی دارد عبودیت میکند، این یک جلوه از جلوه ربوبیت حق تعالی است و فانی در این میشود که خود او در ربوبیتی که خدا نسبت به همه عالم دارد فانی میشود. ولایت پیدا میکند بر همه عالم. ولایت او ولایت باز دوگانه نیست که خدا ولایت دارد، این هم ولایت دارد. نه. همون ولایت خداست که این درش ذوب شد، عشق محو شد، درش فانی شد.
یک نکته گفتید حالا در تکمیل، خیلی ربط ندارد. شبهه برای کسی از عزیزان نشود. پاسخ این شبهه خوب است. یعنی خدا آخر خواسته یا نخواسته؟ خدا خواسته یا نخواسته؟ نکتهاش این است که اصلاً اگر نمیخواست که خلق نمیکرد. چون «من یشاء» را نسبت به همه ما داشته که اصلاً خلقمان کرده. اگر نداشت من اصلاً خلقمان نمیکرد. یک مرتبه دیگر ما به میزانی که ظرفیت نشان میدهیم، خدای متعال این «من یشاء» رو برای ما بروز میدهد. و نکته بعدی این است که عالم نور عالمی است که همه چیز روشن میشود و آدم میبیند که جز خدا کسی در این عالم کارهای نیست. جز او سمیعی نیست، جز او بصیری نیست، جز او ربی نیست، جز او حیاتی نیست. عین حیات خدا، عین قدرت او. قدرت محض است. ببینید الان ماه و ستاره توی آسمان است. حالا شما الان براتون مربوط است به ساعت شبهه برای ما روز است. ما الان به آسمان که نگاه میکنیم، شما که نگاه میکنید البته نمیدانم آنجا آسمان خراشهای آمریکا اصلاً اجازه میدهد شما اصلاً آسمان ببینید و چیزی هم ببینید و اینها که دود و آلودگیها و اینها هستند. اصلاً ماه و ستاره هم میبینید یا نه نمیدانم. ستاره میبینید. بعد نمیدانم دب اکبر میبینید. این چرا الان روز ما به آسمان نگاه میکنیم فقط خورشید میبینیم. ماه و ستارهها کجا رفتند؟ آمریکا. دوباره باز نه. عالم نور وقتی نور جلوهگر شد، واسطه رو کردن زمین به اوست. توجه، توجه «عمو فطرت» توجه ندارد، خودش پشت کرده که تاریک شده. شب شده. وقتی توجه کرد به خورشید، نور خورشید که افتاد ماه و ستاره دیگر دیده نمیشود. هستها. دیده نمیشود. عالم نور و مقام نورانیت این است. اصلاً غیر خدا در این عالم نمیبینی. نور خورشید در اثر توجه و رو کردن به او و اقبال. «وَجْهِيَ حَنِيفًا لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ». «فطرت الله التی فطر الناس علیها». همه اینها توی این آیه است. توجهت رو اقامه کن به سمت خدا. وجهت رو اقامه کن به سمت خدا. این همون فطرتالله است که خدا ناس را بر این خلق کرده. «ذالک الدین القیم». این همون دین است. یعنی همه دین مکانیسم توجه است. آقا یا خانم «عبدی» سوال میکنند. سالشون رو بفهمید. من سلام علیکم. دست شما درد نکند. من یادم است که چند سال پیش شنیده بودم حالا این اصل روایت که امام زمان خودش را بشناسد باید خودش را بشناسد آیا این هم منظور همین است که خودت را بشناسی یعنی آن مقام الهی و نورانی خودت را بشناسی بعد از آن طریق میتوانی امام خودت را بشناسی. صحبت خواهیم کرد ولی همان یعنی منظور بدن فیزیکی امام نیست یا مختصات تاریخی امام نیست. مختصات تاریخی ترشح خیلی خیلی اندکی است برای اینکه ما ذرهای توجه پیدا کنیم این شخص یک حقیقت ملکوتی دارد. فهمیدیم امام زمان فرزند امام حسن عسکریام. در سال مثلاً ۲۵۵، ۲۵۶ در شب نیمه شعبان. این مقدار. دوران مثلاً همراهیشان با پدرشان بود. بعد غیبت صغری، بعد غیبت کبری، بعد نواب اربعه. معرفت امام زمان. این یک کمترین ترشح برای اینکه ما بفهمیم ایشان یک حقیقت ملکوتی دارد. و چون این «اینقدر که ما بلدیم» یک ارتباط و اتصال به آن حقیقت ملکوتی امام دارد. این هم حالا بهش معرفتی میگوییم. حالا ناراحت نشود کسی. ناامید نشود به این هم میگوییم معرفت. بریده از امام نیست که بخواهد مرگ جاهلیت داشته باشد. درست شد. اتصالی به امام دارد ولی اینها معرفت نیست. معرفت یعنی آن موقعیت ملکوتی و آن اتصال حق تعالی. آنی که خلیفهالله است. خلیفهالله. شما زیارت آل یاسین رو بخونید. هر وقت میخواهید که به ما متوجه بشوید و از کانال ما به خدا متوجه بشوید. زیارت آل یاسین. «السلام علیک». سلامهایی که به امام زمان داده میشود. بعد برو بابالله. میدانیم او رو برید بخونید آل یاسین. هرچه که هست در مورد این است که او جلوه خداست. آن اتصال به حق تعالی و آن تجلی خدای متعال. آن است که امام معصوم، امام. کل زیارت جامعه کبیره همین است. از همان اولی که شما شروع میکنید: «وِلَایَتِکُمْ عَلّمَناَ اللهُ مَعَالمَ دِینِنَا». آدم تعجب میکند چطور میتوانم زیارت جامعه بخوانم به محو در امام بشوم. یعنی این امام مثلاً در یک موقعیت جغرافیایی ۵۰ ساله و یک موقعیت تاریخی ۵۰ ساله و اصلاً توجه به خدا نداشته. یاد میگیریم. میگوید خدا به واسطه شما دارد. آخر زیارت جامعه که میگوید که اگر من از شما «عقرب» به خدا پیدا میکردم، ابوجهل پیدا میکردم، وجیه تر و نزدیکتر به خدا پیدا میکردم، میرفتم در نوکر او میشدم. اسم و نشانه و نمیدانم خال ابرو چه میدانم این چیزها نیستم. من خدا رو میخواستم شما رو پیدا کردم که به خدا برسم. معرفت. البته انسان باید توجه به این حقیقت خودش و عبودیت خودش داشته باشد که بتواند دنبال این حقایق راه بیفتد. که ممنون. تشکر میکنم ازتون. خیلی بحث عمیقی بود. خیلی سخنرانی زیبای بود. تشکر میکنم ازتون. شما بیشتر از این وقت شما رو نمیگیرم. شبهای قدر در خدمتتون هستیم. این ایام التماس دعا داریم از همه دوستان. و انشاءالله که هر وقت سیمتون به امام حسین علیهالسلام وصل شد به یاد همه ما هم باشید. التماس دعا. سلامت باشید.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه یک
عالم نور، وبینار با شیعیان مقیم آمریکا
جلسه دو
عالم نور، وبینار با شیعیان مقیم آمریکا
جلسه چهار
عالم نور، وبینار با شیعیان مقیم آمریکا
جلسه پنج
عالم نور، وبینار با شیعیان مقیم آمریکا
جلسه شش
عالم نور، وبینار با شیعیان مقیم آمریکا
جلسه هفت
عالم نور، وبینار با شیعیان مقیم آمریکا
جلسه هشت
عالم نور، وبینار با شیعیان مقیم آمریکا
در حال بارگذاری نظرات...