پا گذاشتن بر روی برخی تمایلات و خواستهها؛ راه رسیدن به بهشت [1:44]
سختیهای دنیا اختصاصی به مؤمنین ندارد، بلکه کافرین هم در سختی هستند [5:01]
مزد بهشتی مؤمن به هنگام فقر و تنگدستی [7:08]
توصیف بهشت در بیان پیامبر اکرم (صلاللهعلیهوآله) [11:23]
شنیدن موسیقی بهشتی؛ مزد ترک موسیقی حرام در دنیا [14:21]
پیامبر اکرم (صلاللهعلیهوآله): صدای حلقه در بهشت "یا علی" است [21:54]
ثواب های عظیمِ نهفته در اعمال به ظاهر کوچک [24:45]
امام صادق (علیهالسلام): با دست خودم زائر امام رضا (علیهالسلام) را به بهشت میبرم [27:40]
تأثیر مصیبت امام حسین (علیهالسلام) بر آسمان و زمین [35:50]
همه بندگان در قیامت گریاناند مگر چشمی که بر امام حسین (علیهالسلام) گریه کرده [38:00]
غوغای ورود حضرت صدیقه طاهره (سلاماللهعلیها) به صحنه قیامت و کیفیت انتقام از قاتلان اباعبدالله (علیهالسلام) [43:06]
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم. اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا أَبِیالْقَاسِمِ الْمُصْطَفَی مُحَمَّدٍ. (اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ) وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ، وَ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ مِنَ الْآنَ إِلَی قِیَامِ یَوْمِ الدِّینِ. رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی.
شبهای قبل در مورد این موضوع گفتوگو کردیم: رابطه شوق به بهشت و صبر، و از آن طرف رابطه صبر با ورود به بهشت. کسی که میخواهد صبور شود، باید شوق به بهشت داشته باشد. و کسی هم که میخواهد وارد بهشت شود، باید صبر داشته باشد. آیه قرآن در سوره مبارکه «نازعات» فرمود: «وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوَی فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَی». آنکه از خدا بترسد و خودش را از این تمایلات آلوده دنیایی و حیوانی، نگهداری و مراقبت کند، آخر کارش بهشت است. پس راه رسیدن به بهشت این است که آدم باید پا بگذارد روی یک سری تمایلاتش، روی یک سری خواستههایش که برایش سخت است. این سختی را چه چیزی شیرین میکند؟ چه چیزی ساده میکند؟ همین شوق به بهشت، همین توجه به بهشت، یادآوری بهشت.
ما خیلی نیاز داریم به اینکه از بهشت و جهنم –حالا این شبها ما بیشتر در مورد بهشت صحبت کردیم– خیلی نیاز به این داریم که بیشتر در مورد بهشت و جهنم گفتوگو بکنیم، یادآوری بکنیم، دائماً به خودمان یادآوری بکنیم؛ به شوق بیاییم نسبت به بهشت، و نسبت به جهنم هم آدم هراس داشته باشد، پرهیز داشته باشد.
آیاتی از قرآن دارد میفرماید که در سوره مبارکه «حاقه»: «وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ». روز قیامت بعضیها نامهشان را به دست راستشان میدهند؛ اصحاب یمین. حالا توضیحاتی هم دارد که چرا اینها به دست راست داده میشود؟ دست راست اصلاً آنجا چیست؟ امشب واردش نمیشوم. «فَیَقُولُ هَآؤُمُ اقْرَؤُوا کِتابِیَهْ». نامه را که میگیرد، سند افتخار، یک برگ زرین، برایش دستش میگیرد، میگوید: «اقْرَؤُوا کِتابِیَهْ»؛ بیایید بخوانید نامهام را، ببینید چهکسانی ثبت شدهاند اینجا. «إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ». من از قبلم حالیم بود، میدانستم یک روزی حساب و کتابی در پیش است. «فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَاضِیَةٍ». حالا هم که آمده اینجا، خوش است. از زندگی خودش راضی است. «فِی عِیشَةٍ رَاضِیَةٍ فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٍ». در یک بهشت درجه یک و بلندی جا دارد. «قُطُوفُها دَانِیَةٌ». این سایه و شاخهها آمده پایین، در دسترسش است. «کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا». اینجایش را میخواستم، این آیهاش را عرض بکنم. به آنها خطاب میشود که: «کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا»؛ بخورید، بنوشید، نوش جانتان. «بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِی الْأَیَّامِ الْخَالِیَةِ». اینها مزد زحماتتان است، نسبت به آن «فِی الْأَیَّامِ الْخَالِیَةِ». ایامی که تمام شد، گذشت، هیچی از آن نمانده است.
یک سختی بود، یک چند روزی. میدیدید مؤمن و کافر هر دو سختی دارند. قبلاً هم عرض کردم در همین جلسات، اینطور نیست که حالا فقط کسی که میخواهد مسیر خدا را برود برایش سخت است، نه. مگر آنهایی که مسیر شیطان را می روند، سختی ندارند؟ مگر کشورهای دیگر که حالا مثلاً احکام اسلام را جاری نمیکنند، مردمش حالا آنقدر هم مقید نیستند، مگر مشکلات ندارند؟ مگر تورم فقط مال ایران است؟ مگر مشکلات اقتصادی فقط مال اینجاست؟ کفار مگر مشکل ندارند؟ این همه مشکلات ناامنی، این همه مشکلات اقتصادی، این همه مشکلات سیاسی. پس اینهایی که در فرانسه این «جلیقهزردها» این همه مدت هی تظاهرات میکنند، خوشی زده زیر دلشان؟ یا در کشورهای دیگر همه دارند این مشکلات را.
فرق مؤمن با غیر مؤمن این است. «وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا یَرْجُونَ»؛ خیلی تعبیر قشنگی است. قرآن میفرماید که شماها هم زخم برمیدارید، شماها هم اذیت میشوید، دشمن شما هم اذیت میشود، غیر مؤمنین هم اذیت میشوند؛ ولی شما دلتان به یک چیزهایی خوش است از جانب خدا که آنها همین را ندارند. شما با اینها آرام میشوید که آنها ندارند. این فرق مؤمن و غیر مؤمن است. مؤمن دلخوشیهایی دارد، وعدههایی به او دادهاند، یک شوقی دارد، با آرامش این مشکلات را پشت سر میگذارد. البته خیلی از این مشکلات هم مشکلاتی است که به هر حال باید آدم از ریشه حل بکند. یعنی فقط این نیست که تحملش بکنیم. مشکلات را که فقط نباید تحمل کرد. مشکلات را اول باید حل کرد. ولی یک وقتی هم هست که ما سعیمان را میکنیم، حل نمیشود، دست ما نیست، از ما بر نمیآید، از عهده ما خارج است. اینجا مؤمن شوق دارد، مشتاق است، دلش گرم است به اینکه خدا جبران میکند.
در روایت دارد: مسلمانی که میرود جنسی بخرد، بازار میرود، قیمتها را که نگاه میکند، حالا مثلاً به قول ما دلش میشکند که نمیتواند، بودجهاش را ندارد. دوست دارد تلویزیون خوبی بخرد، میرود قیمتها را نگاه میکند، میگوید خب حالا حالاها باید با همین تلویزیون قدیمی کهنهام سر کنم. میخواهد یک فرش دستبافی بخرد، میگوید با همین فرشهای ماشینی درجه چند فلان باید سر کنیم. میخواهد یک کولر خوبی بخرد، میگوید حالا با یک کولر کوچکتر فعلاً باید سر بکنیم. یا گاهی همان را هم ندارد، دلش میشکند، برمیگردد. روایت دارد: این مؤمنی که بازار میرود، جنسها را میبیند، میبیند پولش نمیرسد که بخرد، دلش میشکند. خدای متعال بابت همین به او مزد بهشتی میدهد، بهشت به او میدهد، اجر به او میدهد. هیچی گم نمیشود در درگاه خدا.
فرق مؤمن و کافر چیست؟ مگر در کشورهای غیر مسلمان نیستند کسانی که بازار بروند، از عهدهشان خارج باشد که بخواهند بخرند؟ نه آقا، آنجا اتفاقاً گاهی مشکلات در بعضی زمینهها بیشتر هم هست. قیمت مثلاً میوه گاهی به نسبت کشور ما گاهی خیلی بیشتر است. دانه ای میخرند؛ یک دانه پرتقال مثلاً میخرد، یک دانه سیب میخرد، آن هم حالا به پول خودشان هم هزینهاش زیاد است. تو ای مؤمن! یک دلخوشی داری که او ندارد. دلت به یک جای گرم است که خدا برایت جبران میکند. این فرقش است. فرمود: «هَنِیئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِی الْأَیَّامِ الْخَالِیَةِ». آن روزهایی که گذراندی سختیهایش را، امروز وقت جبران است، امروز ثمراتش را میبینی.
در سوره مبارکه «انسان» میفرماید: «وَ جَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِیرًا». «بِمَا صَبَرُوا»؛ بهشتی که دادم در ازای صبر دادم، به خاطر صبرشان به آنها جنت و حریر دادم؛ این لباسهای حریر آنچنانی. «مُتَّکِئِینَ فِیهَا عَلَی الْأَرَائِکِ». اینجا تکیه زدند. دیگر خوش خوشان! سختیها و دویدنها و دردسرها مال دنیا بود. در دنیا بود که امثال حاج قاسم سلیمانی را کسی در بستر پیدا نمیکرد. کسی خوابیده او را پیدا نمیکرد. کسی در استراحت پیدا نمیکرد. همهاش در سفر بود. خوابش هم یا در ماشین بود یا در هواپیما. مرحوم شهید عزیز و بزرگوارمان آیتالله رئیسی، رضواناللهعلیه، هم همین بود. بیشتر استراحت ایشان در هواپیما بود. یک سفری بنده میآمدم مشهد، جمعهای که شبش، شب جمعهاش آقای رئیسی را دفن کردند، دوستان لطف کردند ما را بردند در کابین خلبان، شناختند و محبت کردند و اینها. بعد خلبان آن پرواز میگفت که من خیلی پروازها با آقای رئیسی بودم و میگفت که غالباً در پروازها میدیدم که آقای رئیسی خواب است. به ایشان گفتم که خب شاید خبر نداشته باشید ایشان استراحتش در پرواز بود. یکجور تنظیم میکرد که در پرواز بخوابد. آنجا که میرود، «مُتَّکِئِینَ عَلَی الْأَرَائِکِ» میشود. به او میگویند: حالا دیگر استراحت کن، دیگر نمیخواهد بدوی. دویدنها تمام شد، خستگیها تمام شد، از این ور به آن ور رفتنها تمام شد. دیگر وقت استراحت، دیگر وقت عیش و نوش است، دیگر وقت کیف و حال است. «لَا یَرَوْنَ فِیهَا شَمْسًا وَ لَا زَمْهَرِیرًا». دیگر حتی حرارت آفتاب هم به او نمیخورد، اذیت هم ندارد که نور باشد، اذیت از اینکه این نور یککمی گرما داشته باشد.
اینها آقا، بهشتی که خدای متعال در ازای صبر میدهد. یک چند تا روایت در مورد بهشت برایتان بخوانم. میفرماید که: «اِلا بَابَ الْجَنَّةِ». حدیث از پیغمبر است. حیفم میآید که این شبها وقتمان کم است برای اینکه بیشتر در مورد بهشت صحبت بکنیم. چون خیلی روایات عجیب و غریب داریم. حالا یک چند تایش را امشب آوردم بخوانم. بیشتر هم میخواهم در مورد امام حسین (علیه السلام) در بهشت و در قیامت چند تا روایت بخوانم که روایات جالبی است. میفرماید که جلوی در بهشت -یعنی هنوز وارد بهشت نشدهاند- «شَجَرَةٌ» یک درختی است جلوی در بهشت که «إِنَّ الْوَرَقَةَ مِنهَا»، حالاً هر درختی چقدر برگ دارد، درخت جلو در بهشت هر برگش «لَایَسْتَظِلُّ تَحْتَهَا أَلْفُ رَجُلٍ مِنَ النَّاس»؛ زیر هر برگ آن درخت جلوی در بهشت هزار نفر میتوانند سایه بگیرند، راحت باشند. زیر هر برگش! تازه هنوز وارد بهشت نشده، این درخت بیرون بهشت است، جلوی در بهشت است. در بهشت چه خبر است؟ بعد این یک درختش است، این یک برگش است که هزار نفر.
فرمودند: خانه بهشتیها هر یک نفرشان، حتی آن بهشتیهای ضعیف -چون بهشت هم طبقهبندی دارد- ضعیفترین جاهای بهشت، پایین شهر بهشت، حاشیه شهر بهشت، بیامکاناتترین و ارزانترین جاهای بهشت، خانه هر یک بهشتی آنقدر امکانات و وسعت دارد که همه بهشتیها را میتواند آنجا ازشان پذیرایی کند. یک دانه بهشتی! پایین شهر، پَژو، پایین شهر؛ یعنی چهکسی؟ یعنی آنهایی که از جهنم آمدهاند که رو پیشانیشان هم زده که اینها یک مدت جهنم بودند، بخشیده شده، آمده. اینی که میآید در بهشت، همان جلو. ملأها! این روایت، این درخت بیرون بهشت بود که هر برگش هزار نفر. درش دیگر چه؟ آن روایتم که برایتان دیشب عرض کردم که در بهشت وقتی که «دقالباب» میشود، امیرالمؤمنین را صدا میزند. حالا حدش را آوردم، اگر پیدا بکنم برایتان میخوانم. بعد تازه در خود بهشت، درختها متفاوت، برگها متفاوت، نسیمها متفاوت، ساعتها متفاوت. یک ساعتهایی در بهشت هوا، یک ساعتهایی بارانی است. باد بارانهایش متفاوت است. هر کدام روایاتی دارد. آدم مست میشود وقتی که میخواند. همان که امیرالمؤمنین دیشب برایتان خواندم. فرمود: اگر بدانید آن ور چه مجالسی من علی، میروید در قبرستان، کنار قبرها مینشینید که زودتر ملکالموت بیاید ببردتتان بهشت. این است وضع.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «انا فی الجنة شجراً». خب بعضیها بعضی گناهها را ترک کردن برایشان خیلی سخت است. بعضی موقعها میگویند آقا مثلاً موسیقی حرام. حال البته هر موسیقی هم حرام نیست، موسیقی حرام برایمان سخت است. ما عادت کردیم خیلی سال است که گوش دادیم. در ماشین که مینشینیم باید روشن کنیم. بعضیها را آدم میبیند در این پروازها و قطار و اینها، این در گوشش است، علیالدوام. باشگاه هم که میرود، این علیالدوام در گوشش است، دارد میزند. در خیابان هم در گوشش است، دارد میزند. در مترو هم در گوشش است، دارد میزند. صبح تا شب باید موسیقی گوش بدهد. اینها آثار عجیبی هم دارد روی بدن. واردش میشوم. این روایت، روایت جالبی است. «شَجَرَةٌ»؛ یک درخت در بهشت. پس درختهای بهشت هم با همدیگر فرق میکنند.
یک درخت در بهشت این است، کارش این است: «یَأْمُرُ اللَّهُ رِیَاحَهَا». خدا دستور میدهد به باد که برود بخورد به این درخت. «فَتَهِبُّ فَتَضْرِبُ تِلْکَ الشَّجَرَةَ». این نسیم میوزد، میرود به این درخت میخورد. شما آلات نوازندگی که در دنیا دارید مگر چی بود؟ از چوب بود و از سیم بود و بالاخره گیتار از چی درست میکند؟ سنتور از چی درست میکند؟ سیمی میکشند روی چوبی. بالاخره چوب ابزار کلیدی، ابزار آلات موسیقی است. حالا اینجا ابزار و آلات موسیقیاش خود درخت است. خواننده بهشت هم کیست آقا؟ خواننده بهشت کیست؟ حضرت داوود (علیه السلام). حضرت داوود (علیه السلام) که در دنیا وقتی میخواند، حیوانات مدهوش میشدند. حیوانات مدهوش. «یا جبال» این آیه قرآن است. میفرماید به کوهها میگفتیم وقتی که داوود میخواند، شما هم باهاش بخوانید. صوت حضرت داوود، صوت عجیبی است. خواننده بهشت حضرت داوود (علیه السلام). حالا چه میخواند آنجا، باید رفت و دید چیست. مگر آن صوت که اینقدر جاذبه دارد! این درخت است، باد بهش میخورد، بعد چی میشود؟ یک اصواتی میدهد. صوتهایی میدهد: «لَم یَسمَعِ الخَلائِقُ بِمِثلِها حُسناً». تا حالا هیچ مخلوقی در عالم همچین صدای قشنگی نشنیده بود.
بعد خدای متعال به اینها چی میفرماید؟ حالا شما وسط دار و درخت باشید، کنار دریا باشید، هوا ابری باشد، خنک باشد، معشوق به کام باشد، همسر بهشتی باشد، جام شراب باشد، میوههای آنچنانی باشد. «فِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ». هرچی که اشتها بکنی، باشد. مرحوم طبرسی در احتجاج نقل میکند، این را بگویم، موبایل پرانتز، باید بیاییم روایتم را تمام بکنم. یکی از روایاتی که ما از وجود نازنین امام زمان (ارواحنا فداه) داریم، این روایت است. خیلی روایت عجیبی است. فرصت نیست وگرنه تک تک این روایات مفصلاً روش بحث شده. مجموعه سؤالاتی پرسیدند از امام زمان که حضرت جواب دادند. مرحوم طبرسی، بازی پرانتز دیگر باز بکنم. ما دو تا طبرسی داریم. این خیابان طبرسی مشهد، اسم ایشان در واقع طبرسی نیست. فامیلی شریفشان چیست؟ طبرسی. ایشان تفرشی بوده. تفرش وقتی عربی میشود، کلمهاش میشود طبر. ایشان تفرشی بوده، صاحب «مجمعالبیان» که در حرم دفن است، ایشان طبرسی. یک مرحوم طبرسی دیگر داریم، ایشان طبرستانی، در مازندران دفن است. «احتجاج» مال طبرسی است، «مجمعالبیان» مال طبرسی. این بلوار هم که آنجاست، دم حرم، بلوار طبرسی باید بخوانند که طبرسی میخواند.
در «احتجاج» طبرسی روایت از امام زمان نقل کرد؛ طرف پرسید، سؤالاتی پرسید. یکیاش این بود. گفت: آدمی که در بهشت زن و بچه ندارد -در دنیا که بوده بچهای نداشته- آیات دیگر قرآن هم که میفرماید یکی از لذتهای بهشتی این است که خانواده بهشتی را بهش ملحق میکنند. همه با همدیگر دور هم جمع میشوند در بهشت. حالا طرف در دنیا بچه نداشته، این چی میشود؟ امام زمان جواب دادند. فرمودند: «فِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ». آیه قرآن فرمود: هرچی که تو بخواهی، همان میشود. بهشتی هوس میکند خدا بهش بچه بدهد. خدا در بهشت برایش بچه خلق میکند؛ به هر تعداد و با هر کیفیتی که بخواهد. حالا در این فضا یک نسیمی هم میآید، یک نغمهای هم میآید. این نغمه خوشی، موسیقی خوب مال کیست؟ فرمود: «هَذَا عَوَضٌ لِمَن تَرَکَ السَّمَاءَ فِی الدُّنْیَا مِنْ مَخَافَتِهِ». این مزد آنهایی است که در دنیا که بودند موسیقی حرام گوش نکردند. بله، اینجا بهش میگویند امل و بدبخت و عروسیهاشان مسخره میکنند و بالودی می آرند میخواندند. اینجا کلاً همه چیز مسخره است. خدا خیرت بدهد به اینجا میگویی زندگی؟ اینجا همهاش مسخره است. زندگی آنجاست. موسیقی آنجاست.
فرمود: «شبْرٌ مِنَ الْجَنَّةِ خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا». یک وجب بهشت از کل دنیا بهتر است. کل دنیا! کل دنیا یعنی چه؟ شما بگو مشهد، کل مشهد با همه رودخانهها و دریاچهها و جنگلها و پارکها و موجهای خروشان و پارک آبی. یک مشهد. برو استان خراسان رضوی. برو ایران. همه ایران مال شما، با همه امکانات. هرچی معدن طلا دارد و چه میدانم رامسر و کویر کجا و چون کویر هم خودش یک جاذبههایی دارد، قشنگ است. برو قاره آسیا، اقیانوسیه، اروپا. تازه همه اینها میشود دنیا. برو آسمان اول. همه آسمان اول مال تو با همه کهکشانها و ستارههایش. همه اینها آخرش دنیاست.
فرمود: یک وجب بهشت از همه اینها بهتر است. در آن روایت هم پیغمبر اکرم فرمود: دو رکعت نماز در دل شب از کل دنیا بهتر است. چرا؟ چون با آن دو رکعت در دل شب -حتی اگر نماز شب نباشد، دو رکعت نماز معمولی- خدا بهت بهشت میدهد. خدا کسی را بخواهد بهشت ببرد، به دو رکعت نمازش، خدا بهشتیاش میکند. به دو رکعت.
کلی روایت آوردم، میترسم جا بماند. آن روایت حلقه در را اول بخوانم تا ازش عبور نکردهام. پیغمبر فرمود: «إِنَّ حَلْقَةَ بَابِ الْجَنَّةِ مِن یَاقُوتٍ حَمْرَاءَ». البته ما هشت تا در داریم در بهشت، هر دری هم ویژگیهایی دارد که باز هم فقط اینها را ارجاع میدهم برای اینکه در ذهنتان باشد. بعضیها میگویند آقا خب، وقتی چیزی که نمیخواهی بگویی چرا اینقدر؟ نمیخواهم بگویم ولی اینطوری است. خب بعضیها اهل تحقیقند، ما که میگوییم خودشان میروند پیدا میکنند، مطالعه. خاصیت گفتنمان. یک حدیث مفصلی از بلال حبشی داریم که یک آقایی در مصر بلال را زیارت کرد. گفت این آقای سیاه پوست کیست؟ به او گفتند بلال حبشی است، مؤذن پیغمبر. رفت به قول ماها یقه او را گرفت، دامنش را سفت گرفت، گفت: وایسا اینجا، بین حدیث از پیغمبر چی شنیدی برایم تعریف کن. اول چند تا روایت بلال در مورد مؤذنها تعریف کرد. مرحوم صدوق در «امالی» نقل کرده. بلال مؤذن بود، پیغمبر برایش از ویژگیهای مؤذنها در قیامت گفته بودند. روایت خیلی عجیب و غریبی است که در قیامت مؤذن چطور میآیند و چکار میکنند. این گفت من ولت نمیکنم، بگو ببینم از پیغمبر در مورد بهشت چی شنیدی. هرچی که بلال از پیغمبر شنیده بود، در مورد بهشت را تخلیه اطلاعاتی. من پیغمبر را ندیدم، تو دیدی باید تعریف کنی. بابا کلی روایت مفصلی درهای بهشت را یکی یکی توصیف کرد برایش که این در چیست؟ این بابالرحمت است. آن بابالصبر است. آن بابالابتلا است. هر کدام چه مدلی قیافهاش چه مدلی است؟ چه کسانی وارد میشوند؟ آخر آخرش گفت بازم بگو. گفت: آقا دیگر پیغمبر برای من از بهشت بیشتر از این چیزی نگفته بود. بعد گریه کرد بلال. گفت چرا گریه میکنی؟ گفت: پیغمبر خیلی دوست داشت چهار نفر مثل تو بیایند، چند تا سؤال این شکلی ازش بپرسند. اگر تو میآمدی پیش پیغمبر میپرسیدی خیلی خوشحال میشد. بس که کم میآمدند از پیغمبر سؤال میکردند، گاهی اذیتش میکردند پیغمبر را.
این حدیث از پیغمبر است. فرمود: حلقه در بهشت «مِن یَاقُوتٍ حَمْرَاءَ» از یاقوت سرخ است. «عَلَی صَفَائِحَ الذَّهَبِ». روی صفحههای طلایی که وقتی که میخورد، «فَإِذَا دُقَّتِ الْحَلْقَةُ عَلَی الصَّحِیفَةِ» این حلقه وقتی میخورد به صفحه در واقع این کلون، «تَرَنَّمَتْ وَ قَالَتْ یَا عَلِیٌّ» صدایش این است. صدای گزش بلند میشود: یا علی!
در مورد ماه رجب این را یادگاری بهتون بگویم. ببینید خدا به بابت چه چیزهای سادهای چه چیزهای عجیبی میدهد. روایت امام رضا که فرمود فعلاً ارزان، حراجی خداست. تا گران نشده بخرید. حراجی خداست از الان. باشد یادگاری برای ماه رجب. بعد رجب، حالا از قبل رجب آماده باشیم.
حدیث از امام صادق (علیه السلام) که همینجور از پدران مطهرشان نقل میکنند تا امیرالمؤمنین. امیرالمؤمنین فرمودند که هرکی یک روز از رجب روزه بگیرد -چه اولش، چه وسطش، چه آخرش- یک روز روزه ماه رجب. حالا بعضیها اعتکاف میکنند، سه روز هم روزه میگیرند که دیگر چقدر. سیزده رجب روزه میگیرند. مبعث روزه. فرمود: یک روزه، یک ماه رجب «غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ». گناههای قدیم و اخیرش همه بخشیده میشود. اگر سه روز روزه بگیرد در اولش باشد یا وسطش باشد یا آخرش باشد، همه گناههاش دوباره بخشیده میشود. اگر یک شب را احیا بگیرد از شبهای ماه رجب -وضعیت اعتکاف میروند مثلاً یک شب هم بیدار میمانند تا صبح عبادت میکنند- فرمود: «اَعْتَقَهُ الله مِنَ النَّارِ». یک شب اعتکاف، یک شب احیای ماه رجب، خدا آدم را از آتش نجات میدهد. و اینجایش عجیب است. یک شب احیای ماه رجب خدا چی میدهد؟ «قَبِلَ شَفَاعَتَهُ فِی سَبْعِینَ أَلْفٍ مِنْ الْمُذْنِبِینَ». خدا اجازه میدهد هفتاد هزار گناهکار را هم یک شب احیای ماه رجب، هفتاد هزار گناهکار میگوید: خودت که آمدی هیچی، هفتاد هزار تا هم اجازه میدهم بیاوری در بهشت. اگر صدقه بدهد در ماه رجب برای خدا، خدا در بهشت ثوابی بهش میدهد: «مَا لَا عَیْنٌ رَأَت وَلَا أُذُنٌ سَمِعَت وَلَا خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ». یک ثوابی میدهد که نه تا حالا چشمی دیده، نه گوشی شنیده، نه به قلب بشر، به مغز بشر تا حالا خطور کرده. بابت یک صدقه کوچک در ماه. کاری است که خدا میکند در ماه رجب.
چند تا روایت دیگر میخواهم بخوانم. چند تا روایت ناب. چون دیگر فردا شب هم شب آخرمان است، حیفم میآید که این مطالب ناگفته بماند. هرکی که آماده است و سرحال است یک صلوات بفرستد. (اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ)
در مورد زیارت اهل بیت هم روایت عجیبی داریم در مورد آثار قیامت. مثلاً روایت از امام صادق (علیه السلام) داریم. فرمود: من نوهای دارم به نام علی، فرزند موسی که این در دیار غربت، در طوس از دنیا میرود. چه کسی منظور است؟ امام رضا (علیه السلام). این حدیث از امام صادق (علیه السلام) ظاهراً قبل از تولد امام رضا، ظاهاً که حتماً همینطور است. چون شهادت امام صادق (علیه السلام) ۲۵ شوال است. میلاد امام رضا (علیه السلام) چندم است؟ ۱۱ ذیالقعده. اول شوال است، بعد ذیقعده. ۲۵ شوال، ۱۱ ذیقعده میشود ۱۴ روز بعدش. امام صادق از دنیا که رفتند ۱۴ روز بعد امام رضا به دنیا آمدند. در همان سال به دنیا آمده. مصادف با همدیگر نشده. حدیث را وقتی فرموده امام صادق که امام رضا به دنیا نیامده، فرمود: من نوهای دارم به نام علی، فرزند موسی، در طوس از دنیا میرود. اگر کسی به زیارت او برود، «أَدْخَلْتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِیَدِی فِی الْجَنَّةِ». خودم، من امام صادق، روز قیامت دستش را میگیرم با خودم میبرمش در بهشت. کسی که برود زیارت نوه من علی بن موسی. یک دانه زیارت! «أَدْخَلْتُهُ بِیَدِی». خودم دستش را میگیرم میبرمش در بهشت. یک دانه زیارت علی بن موسی. خدا چه نعمتی به امثال ماها، مخصوصاً شماها که همیشه اینجا هستید و ماهایی که گاهی توفیق داریم مشرف میشویم، داده است. اینجا زیر سایه امام رضا (علیه السلام) زندگی میکنیم.
حالا این حدیث را ببینید. میفرماید که عمارت بن زید از ابی عامر ساجی که واعظ اهل حجاز بود نقل میکند -این را مرحوم شیخ طوسی در «تهذیب» نقل کرده- میگوید که رفتم خدمت امام صادق (علیه السلام). گفتم که: آقا یابن رسولالله، کسی که زیارت امیرالمؤمنین برود ثوابش چیست؟ این ایام دیگر همه درگیر پاسپورت، چه میدانم عرض زیارتی و اینها، دیگر دارند کربلا و نجف. این هم باشد در واقع هدیه این سفر برای آن کسانی که میخواهند مشرف شوند. میگوید به امام صادق گفتم: کسی که زیارت قبر امیرالمؤمنین برود چی گیرش میآید؟ گفت که: یا ابا عمر، پدرم از پدرش -یعنی امام باقر از امام سجاد، امام حسین (علیه السلام)- نقل کرد از امیرالمؤمنین که پیغمبر اکرم فرمودند: «وَاللَّهِ لَتُقَتَلَنَّ بِأَرْضِ الْعِرَاقِ». پیغمبر به امیرالمؤمنین فرمود: به خدا قسم تو در عراق کشته میشوی علی جان. «وَ تُدْفَنُ بِهَا»؛ همانجا هم دفنت میکنند. گفت که: یا رسول الله، مال من زائر قبورنا و عمرها و تعهده. آنهایی که میآیند زیارت قبر ما، قبر ما را آباد میکنند، حواسشان جمع است، ایام مناسبتی میآیند، بقیه را میآورند، به بقیه تذکر میدهند، اینها چی گیرشان میآید؟ ثوابش چیست برای اینها؟ فرمود: یا ابا الحسن، پیغمبر به امیرالمؤمنین فرمود: «إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ قَبْرَکَ وَ قَبْرَ وُلْدِکَ بِقَاعًا مِنْ بِقَاعِ الْجَنَّةِ». نه اینکه کسی که زیارت اینها برود بعدها بهشت خواهد رفت. فرمود: علی جان، خدا قبر تو و بچههای معصومت را، خود این قبرها، بقای از بهشت است. مردم فکر میکنند رفتن نجف، رفتن در حرم. اینکه حرم نیست. قیافه دنیاییاش در و دیوار و صحن و گنبد و اینهاست. این بهشت است. این یک تکه از بهشت است که در دنیا خودش را به مردم مثل چی؟ مثل حجرالاسود. حجرالاسود چیست؟ رفتید دیگر، خیلیها مشرف شدید مکه، این سنگی که میروند، مستحب است شما طواف که میکنی، به حجرالاسود که برسی، دستت را بالا بیاوری، سلام کنی، عرض ارادت کنی بهش. حجرالاسود اصلاً سنگ نیست. حجرالاسود یک فرشته است، یک ملکی است که خدای متعال این ملک را در چشم مردم دنیا به شکل سنگ قرار داده. مردم فکر میکنند این سنگ است. این اصلاً سنگ نیست. روز قیامت همه اینها که دست تکان دادند، ملک واقعیاش میآید، میگوید آقا تو، من یادمه تو را میشناختم. حرم اهل بیت هم مردم فکر میکنند سنگ و گنبد و ضریح و اینهاست. اینها اصلاً اینها نیست، این بهشت است. یک تکه از بهشت است. یک تکه از زمین بهشت است. این یکی.
بعد فرمود که: دلهای افراد نجیبی را از مخلوقاتش و بندگان برگزیدهاش را متمایل کرد به این قبور. متمایل میکند. اینها آزار و خاریهای زیارت را تحمل میکنند، بد و بیراه میشنوند، متلک میشنوند، ولی میآیند. میآیند قبرهای شما را آباد میکنند. زیارت شما زیاد میآیند به خاطر اینکه به خدا نزدیک بشوند، به خاطر اینکه محبت به پیغمبر بکنند. علی جان، اینها میدانی کیستند؟ «الْمُخْلِصُونَ بِشَفَاعَتِی». اینها که من شفاعتشان را خاص روز قیامت خودم انجام میدهم. پیغمبر فرمود: «وَ الْوَارِدُونَ حَوْضِی». که بر حوض کوثر پیش من وارد میشوند. «وَ هُم زَوّارِی غَدٍ فِی الْجَنَّةِ». فردا هم در بهشت زائران منند. هرکی که قبر شما را آباد بکند و بیاید مزار شما، مثل این است که کنار سلمان بود، حضرت سلیمان و بیتالمقدس را آباد کرد. هرکی که زیارت شما بیاید، معادل این است که هفتاد تا حج رفته باشد و وقتی که میآید زیارت، از گناههاش در میآید مثل بچهای که از مادر متولد شده.
«فابشر و بشر اولیاک». آخر حدیث، این حدیث را گوش بدهید. سه چهار تا حدیث میخواهم بخوانم یا اول. فرمود: هم خودت خوشحال باش، هم به اولیائت بشارت بده، و به محبینات بشارت بده. علی جان، مِنَ النَّعِیمِ وَ قُرَّةِ الْعَیْنِ. از نعمتها و نور چشمهایی که خدا برای زائرین تو و بقیه بچههایت، ذریه تو قرار داده. خدا نعمتها و نور چشمیهایی میدهد که: «مَا لَا عَیْنٌ رَأَتْ»؛ چیزهایی میدهد که تا حالا هیشکی ندیده. «وَلَا أُذُنٌ سَمِعَتْ»؛ هیچ گوشی نشنیده. «وَلَا خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ»؛ اصلاً به قلب و مغز کسی خطور نکرده که خدا همچین چیزهایی دارد. که خود از زائرای شما این شکلی پذیرایی میکند.
بعد یک عبارتی آخر این روایت فرمود: این خیلی عبارت عجیبی است و باز هم این هم دلگرمی. فرمود که: «وَلَکِنْ حَسَّاتٌ مِنَ النَّاسِ». یک مشت آدم بیخود هم هست، به قول امروزی ماها، یک مشت آدم عوضی هم هست که: «یُعَیِّرُونَ زُوَّارَ قُبُورِکُمْ». اینها فقط میگردند عیب و ایراد پیدا میکنند از زائر. متلک میاندازند هی بهانهگیری میکنند برای چی میروید؟ پولتان را خرج عربها میکنید؟ بدهید به فقرا. اینها هم هستند که یکجوری ملامت میکنند زائر قبر تو را، علی جان و بچههایت را: «کَمَا تُعَیَّرُ الزَّانِیَةُ». به زنها که انگار یک زن فاحشه را دارند بابت گناهش ملامت میکنند. «أُولَئِکَ شِرَارُ أُمَّتِی». اینها بیخودترین آدمهای امت منند. «لَا نَالَتْهُمْ شَفَاعَتِی». در مورد زائرها بد و بیراه میگویند. «وَلَا یَرِدُونَ حَوْضِی». اینها کنار من هم، کنار حوض من هم نمیآیند.
این حدیث اول. حدیث دوم. بریم یکم در خود بهشت. دیشب یک اشارهای به این حدیث کردم، میخواهم کاملترش را بخوانم. حدیث از امام صادق (علیه السلام) به زراره. فرمود، تند تند میخوانم. بعضی عبارتهای عربیاش را نمیخوانم که وقت خیلی گرفته نشود. فرمود: زراره، آسمان چهل روز بر حسین بن علی گریه کرد، خون گریه. زمین چهل روز بر حسین گریه کرد، تاریک شد. با این تاریکی بر حسین گریه. خورشید چهل روز بر حسین بن علی گریه کرد، سرخ شد و کوه در قتل حسین، قطعه قطعه شدند، تیکه تیکه شدند. در داغ شهادت حسین بن علی، دریاها دچار انفجار شدند در خودشان، در مصیبت حسین بن علی. ملائکه چهل روز بر حسین بن علی گریه کردند و مخذبت منا امرت. تعابیر عجیبی است. فرمود: ما اهل بیت بعد از شهادت اباعبدالله، هیچکدام از زنهایمان دیگر مویی رنگ نکردند. «وَلَا عِدَّةَ رُوجٍ». روغن نزدند به خودشان. «وَلَا اکْتَحَلُوا». سرمه نکشیدند. «وَلَا رَجَّلُوا». حتی «أَتَانَا رَأْسُ عُبَیْدِ اللَّهِ ابْنِ زِیَادٍ». تا وقتی سر عبیدالله را برای ما آوردند، آنجا زنهای ما از عذاب در آمدند که چند سال بعد از عاشورا.
بعد فرمود که ما دائماً بعد از حسین، «مَازِلْنَا فِی عَبْرَةٍ بَعْدَهُ». دائم در اشک بودیم برای او. «وَ کَانَ جَدِّی إِذَا ذَکَرَهُ بَکَی». جد من امام سجاد هر وقت یاد امام حسین میکرد گریه میکرد تا جایی که محاسنش از اشک خیس میشد و تا جایی که هرکی به او نگاه میکرد اثر دلسوزی برای او گریه میکرد و ملائکهای که کنار قبر او هستند گریه میکنند و از گریه این ملائکه کنار قبر امام حسین همه موجودات در آسمان و زمین گریه میکنند.
بعد فرمود: عباراتی دارد بخواهم بگویم چون توضیحات دارد. فرمود در جهنم اتفاقاتی افتاد، آتش جهنم چه شد بعد از شهادت امام حسین که توضیحات دارد. بعد فرمود که: «وَ مَا مِنْ عَیْنٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ وَ لَا عَبْرَةٍ». خیلی تعابیر عجیب بکت و دمعت علیه. چشمی پیش خدا محبوبتر از چشمی نیست که بر حسین گریه کند. «وَ مَا مِنْ بَاکٍ». اینها را یادگاری داشته باشید امشب. اینها را دارم میگویم یادگاری بماند. معلوم نیست دیگر با همدیگر را اینجا ببینیم. توفیقی با شما خدمت شما. فرمود: «وَ مَا مِنْ بَاکٍ یَبْکِی هِیچْکَسی لَیْسَ یَبْکِی هِیشْکَسی یُبْکِی هِیچْکَسی یُبْکِی هِیشْکَسی لَیْسَ یُبْکِی هِیشْکَسی یُبْکِی». هیچکس نیست که بر حسین گریه میکند، «إِلَّا وَ قَدْ وَصَلَ فَاطِمَةَ». مگر اینکه این اشکش باعث اتصالش به فاطمه زهرا میشود. خریدار این اشک فاطمه زهراست. شاد میشود دل فاطمه از این اشک شما. شاد میشود. وصل میشود به فاطمه. فرمود: «وَ أَسْعَدَهَا عَلَیْهِ». و فاطمه را خوشحال میکند بابت این گریه. «وَ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ». به پیغمبر وصل میشود. «وَ أَدَّى حَقَّنَا». حق ما را ادا کرده هرکی برای ما گریه کند.
من حیفم میآید عربیاش را نخوانم. «وَ مَا مِنْ عَبْدٍ یُحْشَرُ». همه بندگان خدا در قیامت که محشور میشوند، «یُحْشَرَ عَیْنَیْهِ بَاکِیَةً». گریانند، «إِلَّا الْبَاکِینَ عَلَى جَدِّی الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلَامُ». مگر آنهایی که در دنیا بر جدم حسین گریه کردند. اینها دیگر قیامت خندانند. اینها دیگر گریان نیستند. «فَإِنَّهُ یُحْشَرُ وَ عَیْنُهُ قَرِیرَةٌ». اینها در قیامت وقتی محشور میشوند چشمشان شاد است. به معشوق رسیده. «وَ بِشَارَةٌ تُلْقَى». خوشحال بشارت روبرویش است. «وَ سُرُورٌ بَیْنَ عَلَى وَجْهٍ». شادی از چهرهاش داد میزند. گریهکن ما در قیامت: «وَ الْخَلْقُ فِی الْفِضَاءِ». بقیه همه در ناله و بیچارهگی و بیتابیاند. «وَ هُمْ آمِنُونَ». ولی گریهکنهای ما در امانند. «وَ الْخَلْقُ یُعْرَضُونَ». همه را اینجای روایت دیگر آن بخشی است که شماها را دیگر پرواز میدهد. خوب دل بدهید.
فرمود: همه در حساب و کتابند ولی گریهکنهای جدم «وَ هُمْ حُدَّاثُ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلَامُ». بقیه دارند حساب و کتاب پس میدهند، اینها وایستادهاند دارند با حسین گفتوگو میکنند. «تَحْتَ الْعَرْشِ». زیر عرش دارند با حسین گفتوگو میکنند. «وَ فِی ظِلِّ الْعَرْشِ لَا یَخَافُ یَوْمَ الْحِسابِ». هیچ هم ترس از اینکه حساب و کتابمان چی میشود و کجا میرویم ندارند. اینها رسیدهاند دیگر اصلاً فکر چیز دیگری نیستند. امام حسین را میخواستند، رسیدند. «یُقَالُ لَهُمْ». حالا میآیند ملائکهای به اینها میگویند: «ادْخُلُوا الْجَنَّةَ». بروید در بهشت. هنوز هم وارد بهشت نشدهاند. ها! هنوز در حساب و کتاب قیامت امام حسین. هنوز در حساب و کتاب قیامت دیدند، در بهشت ببینند چی میشود. دیدار با امام حسین در بهشت چه خبر است؟ اینها همه پشت در بهشتاند. میآیند به اینها میگویند: «ادْخُلُوا الْجَنَّةَ». بروید در بهشت. «یُعْبِئُونَ». میگویند: ما بهشت نمیخواهیم برویم. امام حسین اینجاست. ما میخواهیم کنار امام حسین.
«وَ یَخْتَارُونَ». اینها آقا عبارات امام صادق (علیه السلام) در کتاب «کامل الزیارات». مگر پنج تا کتاب داشته باشیم در عالم که در اعتبارش بحثی نیست. یکیاش کتاب «کامل الزیارات». اینقدر این سند معتبر، این کتاب معتبر. از همچین کتابی دارم این روایت را برایتان میخوانم. در جلد یکش صفحه ۸۰ این روایت نقل شده. میفرماید که بهشت «یَخْتَارُونَ مَجْلِسَهُ». اینها مجلس امام حسین را انتخاب کردند و حدیث او. «حَدِیثُهُ». گفتوگوی با امام حسین را انتخاب کردند. میگویند ما میخواهیم همینجا کنار حسین باشیم باهاش گفتوگو کنیم. «حُورُ الْعِینِ» میآیند، حورالعینهای در بهشت کسایی را میفرستند «لَتُرْسِلَ عَلَیْهِمْ پیغام». پیغام میفرستند برای اینها که: «أَمَا قَدِ اشْتَقْنَاکُمْ». بابا ما مشتاق شماییم. زودتر بیایید دیگر. کجایید؟ کجا ماندید؟ چرا نمیآیید؟ «فَمَا یَرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ عَلَیْهِمْ». چقدر صحنه، صحنه عجیبی است. این پیک حوری که میآید به این مؤمن میگوید: آقا بیا! همسرت در بهشت گفته که من منتظرتم. گریهکن امام حسین که محو تماشای امام حسین است، اصلاً برنمیگردد به این پیک نگاه کند. «لَمَّا یَرَوْنَ فِی مَجْلِسِهِمْ مِنَ السُّرُورِ وَ الْکَرَامَةِ». بس که در مجلس امام حسین شادی و خوشی و کرامت و عزت و وقار است. ولی دشمنان امام حسین، در اوضاع دیگر، همه در سختی و التهاب و بیچارهگی من میبینند اینها چقدر خوش اند دور امام حسین.
حدیث آخر را بخوانم عرض من تمام. یک داستان دیگر هم هست در قیامت. صحنه ورود مادرش فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) به صحنه غوغای اینجا هم روایت دارد. مرحوم صدوق در «امالی» نقل کرده که روز قیامت که میشود سوار بر یک ناقهای میکنند فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) را که توضیح دادهاند این ناقه، این شتر خودش از چه جنسی، رکابش از چه جنسی است، دمش از چه جنسی است. چیز عجیب و غریبی است که در روایت با جزئیات دارد. همین که فاطمه (سلاماللهعلیها) را وارد میکنند صدا زده میشود: «غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ حَتَّى تَجُوزَ فَاطِمَةُ». همه چشمهایتان را ببندید. سرها را پایین بیندازید. ناموس خدا و ناموس امیرالمؤمنین دارد وارد میشود. فاطمه زهرا دارد میآید. آنجا هیچ پیغمبر و رسول و صدیق و شهیدی نیست مگر اینکه چشمش را پایین میاندازد تا فاطمه رد شود. فاطمه (سلاماللهعلیها) میرود به محاذات عرش. روبروی عرش میایستد. این شتر پیاده میشود. درخواستش در این صحنه چیست؟ خوب دل بدهید. چند تا عبارت که عبارت عجیبی است.
آنجا درخواست میکند: «اللَّهُمَّ احْکُمْ بَیْنِی وَ بَیْنَ مَنْ قَتَلَ وُلْدِی». خدایا وقتش رسیده که حکم کنی بین من و بین آنهایی که بچههای من را کشتند. حسن من را کشت. حسین من را کشت و بقیه بچهها.
این روایت را دقت بفرمایید. هم جیگر آدم از این مظلومیت میسوزد، هم یکی دو تا بشارت شیرین هم لابلایش دادند که بگویم جانتان امشب صفا بکند. سیراب بشود از این وعدهای که دادند بهتون. عزاداری کردید ۱۷، ۱۸ شب برای امام حسین (علیه السلام). این بشارت را امشب بشنوید. اینجا دارد که خدای متعال بهش میفرماید: «یَا حَبِیبَتِی وَ کُبْریَةُ حَبِیبِی». عزیز دلم، فاطمه جان، دختر حبیب من. «سَلِینِی». تو فقط درخواست کن، من عطا کنم. تو شفاعت کن، من اجابت کنم. «وَ بِعِزَّتِی وَ جَلَالِیَ قَسَمُ». به عزت و جلالم قسم اینجا نمیگذارم کسی با ظلم رد شود. فاطمه زهرا چی عرض میکند به خدای متعال؟ عرض میکند: «إِلَهِی وَ سَیِّدِی ذُرِّیَّتِی». اصلاً برای خودش چیزی نمیخواهد. اصلاً از ظلمهایی که به خودش شده هم چیزی نمیگوید. هیچی، بازویم را شکستند، دست رویم بلند کردند، هیچی نمیگوید. میفرماید: «ذُرِّیَّتِی وَ شِیعَتِی وَ شِیعَةُ ذُرِّیَّتِی وَ مُحِبَّةً لِي». به ذریهام خیلی ظلم کردند و به شیعیان من خیلی ظلم کردند و به شیعیان ذریهام ظلم کردند و به دوستدارانم و به ذریه من.
اینجا ندا میآید از جانب خدا: «أَیْنَ ذُرِّیَّةُ فَاطِمَةَ؟». ذریه فاطمه کجایند؟ پاشند بیایند. «بِشِیعَةِهَا». شیعیان ذریه فاطمه بیایند. «وَ مُحِبِّینَهَا». محبین ذریه فاطمه بیایند و محبین ذریه اینها. همه جمع میشوند. ملائکه رحمت میآیند: «فَتَقَدَّمَهُمْ فَاطِمَةُ حَتَّى تُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ». پیشاپیش همه حرکت میکند. همه را با خودش فاطمه زهرا میبرد در بهشت. اینجوری فاطمه زهرا وارد بهشت میشود. تک تک گریهکنها را پیدا میکند. صفا! هرکی یک بار آه کشید. هرکی یا حسین گفته. سیاهی زده. مشکی پوشیده. نذری داده. حواسش به همه هست. میفرماید: من وارد نمیشوم. همه اینها را باید با خودم ببرم. این یک صحنه.
یک جای دیگر یک اتفاق دیگر که میافتد، این هم امام رضا فرمود: شیخ صدوق در «عیون اخبار الرضا» نقل کرد. حدیث «سلسلة الذهب» هم هست. امام رضا (علیه السلام) از اجدادشان نقل کردند از پیغمبر اکرم. فرمود: «تُحْشَرُ ابْنَتِی فَاطِمَةُ». خوب دل بدهید به این روایتها. خیلی نایاب و فوقالعاده است این روایت. فرمود: دخترم فاطمه -پیغمبر فرمود- محشور میشود در قیامت. «وَ مَعَهَا ثِیَابٌ مَسْبُوغَةٌ بِالدَّمِ». همراه دخترم پیراهنهای خونی در قیامت هست. «تَتَعَلَّقُ بِقَائِمَةٍ مِنْ قَوَائِمِ الْعَرْشِ». که این پیراهنها را از ستونهای عرش آویزان میکنند. آنجا فاطمه زهرا صدا میزند: «یَا أَحْکَمَ الْحَاکِمِینَ». ای حاکمترین حاکمان! ای خدا! «اِحْکُمْ بَیْنِی وَ بَیْنَ قَاتِلِ وَلَدِی». بین من و قاتل بچهام حکم کن. که امیرالمؤمنین فرمود از پیغمبر اکرم: «وَ یَحْکُمُ الِابْنَتِی فَاطِمَةَ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ». به کعبه قسم آنجا خدا به نفع دخترم فاطمه حکم میکند. این هم حدیث بعدی.
حدیث بعدی میفرماید که خیلی آقا! این حدیث، حدیث زیبا و فوقالعادهای است. عجایبی در این روایت است. خوب دل بدهید. اولهاش تعابیر عجیبی دارد که جیگر آدم را ریش ریش میکند ولی آخرش بشارت عجیبی دارد. این حدیث هم باز شیخ صدوق نقل کرده در «ثواب الاعمال و عقاب الاعمال». پیغمبر فرمود: روز قیامت که میشود، «نُصِبَ لِفَاطِمَةَ قُبَّةٌ مِنْ نُورٍ». این خانمی که در دنیا که بود گنبد نداشت، حرم نداشت، زیارتگاه نداشت، قبه نداشت. حالا در قیامت خدا قبهای از نور برایش برپا میکند. «وَ أَقْبَلَ الْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلَامُ». خوب دل بدهید، توضیحی دارد بعد عرض بکنم. میفرماید: این قبه از نور برای فاطمه درست میشود. وارد میشود امام حسین (علیه السلام) زیر این قبه. با چه وضعی وارد میشود؟ «وَ رَأْسُهُ عَلَى یَدِهِ». در حالی که سر بریدهاش در آغوشش است. امام حسین (علیه السلام) با سر بریده میآید. خب این یعنی چی؟ یعنی خود امام حسین هست، پیکر با سر هم دارد ولی در وضعیتی وارد قیامت میشود با این جلوه، با این تمثل، با این سیما، با این چهره که خدایا من همان سربریده مظلومم. آمدم اینجا برای من حکم بکنی. چهره سربریدهاش را همه میبینند. «فَإِذَا رَأَتْ شَهِقَتْ لَا یَبْقَى فِی الْجَبْرِ». همین که چشم فاطمه به این تصویر میافتد که سر امام حسین از تن جداست در قیامت، مادرش فاطمه نالهای میزند که همه ملائکه به فریاد میافتند از ناله فاطمه. «وَلَا عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا بَکَی». هیچ ملک مقرب و پیغمبر و عبد مؤمنی نمیماند. گریه میکنند از دیدن این صحنه. نه به خاطر سر بریده امام حسین، از دیدن گریه این مادر در دیدن سر بریده امام حسین، از ناله فاطمه همه گریه میکنند.
آنجا خدا کسی را در یک چهره خیلی زیبایی میآورد. آن شخص را میفرستد برود قاتلان امام حسین را بردارد بیاورد. او هم میرود. آن شخص میرود برمیدارد قاتلان را میآورد. «فَیَجْمَعُ اللَّهُ قَتَلَةَ الْحُسَیْنِ». آنهایی که قاتل حسین بودند. «وَ الْمُجَهِّزِینَ عَلَیْهِ». آنهایی که تجهیزات دادند به قاتلها. «وَ مَنْ شَرِکَ فِی قَتْلِهِ». هرکی شریک در قتل امام حسین بوده. همه را میآورند. «حَتَّى الْعِطَاشَ عَلَى آخِرِهِ». یکی یکیشان را جمع میکنند. هیچکدامشان جا نمیماند. خوب دل بدهید. اینجا آن بخش آرامشبخش روایت است. همه اینها را میآورند. «فَیَقْتُلُهُمْ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ». وقت قصاص و انتقام در قیامت رسیده. امیرالمؤمنین اولین کسی است که به انتقام امام حسین میآید. سر همه اینها را میزند که انتقام بگیرد از خون امام. میرود بعدی. اینها دوباره زنده میشوند. دوباره سرشان برمیگردد. عذاب است دیگر. قرآن هم میگوید هی متلاشی میشوند، هی دوباره بدنشان برمیگردد، هی عذاب میشوند، متلاشی میشوند، بدنشان برمیگردد. یک دور عقوبت میشوند. امیرالمؤمنین انتقام میگیرد، سر بریده میشود، دوباره سر برمیگردد. نفر بعدی که انتقام میگیرد کیست؟ امام حسن مجتبی. نفر بعدی کیست؟ امام حسین. دانه به دانه ذریه فاطمه زهرا انتقام میگیرند.
اینجا به اینجا نکته قشنگ میرسد. فرمود: همه اینهایی که بغض دشمنان امام حسین را داشتند -شامل شماها هم میشود- شما مؤمنینی که جیگرتان خون بود در مصیبت امام حسین. همه میآیند آنجا وایمیستند. این ضربه را به شمر و حرمله و خولی و بدون، بدون اینها میزنند تا این داغشان آرام بشود. داغشان آرام بشود. فرمود: شیعیان ما همه میآیند چون اینها کسانی بودند که: «شَرِکُوا فِی الْمُصِیبَةِ». اینها در داغ ما شریک بودند. اینها گریه میکردند در داغ ما. آنجا هم که وقت انتقام است، خدا اینها را شریک میکند. آنجا شریک میکند. آنجایی که فاطمه زهرا دلش آرام میشود از اینکه این شمر ملعون انتقام ازش گرفته میشود، خدا به شما هم اجازه میدهد که سر از تن شمر جدا کنی.
یک خط روضه بخوانم. اذیتتان کردم امشب. طولانی شد. ببخشید. هرچی اینجا ناله زدید، آنجا تبدیل به انتقام میشود. همه این دردهایی که ظهر عاشورا تبدیل به فریاد شد در دلتان در مصیبت امام حسین، آنجا خدا از دلتان در میآورد، انتقام میگیرید از قاتلان امام حسین. پس هرچی اینجا این داغ بیشتر باشد، آنجا خدا اجازه میدهد با انتقام آرام بشویم. یک خط روضه. من در اینکه این داغمان اینجا گداخته بشود. این همان شمری است که وقتی از گودال بیرون آمد، بعضی نقل کردند کسی بهش گفت چکار کردی؟ چرا تنت دارد میلرزد؟ گفت: هیچی، کار حسین را ساختم. گفت: خب پس این لرزه بر تنت چیست؟ از اینجور نقل کرده است شمر ملعون گفت: آن لحظهای که سر از تنش جدا میکردم، یک صدای زنانهای میپیچید. هی فریاد میزد: بنیّ تتلب، پسرم! آخرش آبت ندادند و سر از تنت جدا کردند.
«عَلِی الْعَنْتَ اللَّهُ عَلَى الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ». خدایا در فرج آقا امام زمان، قلب نازنینش از ما راضی بفرما. عمر ما را نوکری حضرتش قرار بده. نسل ما را نوکران حضرتش قرار بده. اموات علما، شهدا، فقها، امام راحل، ذویالحقوق، ذویالارحام، ملتمسین دعا اساعة از سفره با برکت حضرت زهرا و امام حسین متنعم بفرما. شر ظالمین را به خودشان برگردان. اسرائیل و آمریکای جنایتکار نیست و نابود. رهبر عزیزمان را حفظ و نصرت عنایت بفرما. مشکلات دنیوی و اخروی، زمینی و آسمانی این ملت، این مملکت، این مردم شیعه و عزادار امام حسین را به فضل و کرمت دفع و رفع بفرما. هرچه گفتیم و صلاح ما بود، هرچه نگفتنی ما صلاح ما میدانیم برای ما رقم بزن. «بینِفَذَ آلِهِمْ رَحِمَ اللَّهُ مَنْ قَرَأَ الْفَاتِحَةَ مَعَ الصَّلَوَاتِ».
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
در حال بارگذاری نظرات...