‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمدلله ربالعالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد (اللهم صل علی آل محمد و عجل فرجهم).
موادالطیبین الطاهرین و لعنتالله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین.
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
اللهم العن قتلة امیرالمومنین علی بن ابیطالب (علیه السلام).
هدیه به روح نازنین آقا امیرالمومنین (علیه السلام) تا انشاءالله مجلس مورد نظر آقا امیرالمومنین باشد. شب قدرمان مورد عنایت امیرالمومنین باشد. دلهایمان آماده شود برای اینکه انشاءالله از این نهایت استفاده را ببریم. (صلوات بلند) اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
ماه رمضان، ماه مهمانی خداست. درباره این ماه زیاد شنیدهایم. کلامی که از پیغمبر اکرم، حضرت محمد مصطفی (اللهم صل علی محمد و آل محمد) نقل شده است که حضرت فرمودند: در ماه رمضان، همه مهمان خدای متعال هستند. مهمانی مرحله مرحله دارد، مرتبه مرتبه دارد. بعضی وقتها یک مهمانیهایی دوره است، دوره آموزشی. میآورند برای محک زدن. مثلاً مربی تیم ملی فوتبال یک لیستی میدهد، میگوید: این لیست، فلان روز میآید. خب اولش خیلی خوشحال میشوند، دعوت شدهاند. میگوید: "ما را به تیم ملی چیکار کردن؟" خب، آنهایی که با روزنامه و ورزش و اینها سروکار دارند، خبر دارند. دیگر بعضیها میآیند تو انتخابی، تو دوره انتخابی اول مهماناند، قبول شدهاند، دعوت شدهاند. میآیند. مربی تستهای ویژهای میگیرد. میبیند نه، بازیکن خوبی است، ولی به درد جام جهانی، به درد اینکه ما بخواهیم ببریم اصل ماجرا، این آدم را، این به درد آنجا نمیخورد.
ماه رمضان ماه مهمانی است، ولی مهمانی انتخابی. ماه رمضان انتخاب میکنند برای مهمانی اصلیتر. آن مهمانی اصلی کجاست؟ دیشب یک اشارهای (تو ماه رمضان انتخاب میکنند برای...) البته خوشحالم که دعوت شدیم، خوشحالیم. خدا به ما اجازه داده روزه بگیریم، الحمدلله خدا را شکر. دغدغه خط خوردن داشته باشد. ممکن است به آن مهمانی اصلی، تازه تو خود دنیا هم باز ما مهمانی اصلی داریم. مهمانی مهمتر از ماه رمضان داریم. آقا! مگر از ماه رمضان مهمانی مهمتر داریم؟ بله، یک مهمانی داریم که شب قدر، شب نوزدهم، اصل دعاها مال آن مهمانی است. یک مهمانی هست تو ماه رمضان. از شب اولی که وارد ماه رمضان شدی، از روز اولی که آمدی تو ماه رمضان، هر روز دعا کردی (آنهایی که اهلش بودند، بعد از نمازها دعا کردن)، شبهای قدر دعا میکند، تو دعای ابوحمزه دعا میکند: "خدایا! منو تو این ماه رمضان برام اینو بنویس." بفرمایید. مهمانی مهمتر از ماه رمضان. خدا: "همونی که زدم نابودش کردم." مهمانی مهمتر از ماه رمضان! خدا از ماه رمضان، حج خصوصیترین حج پذیراییاش (بیشتر بخوانم اینها را، کمتر بشنویم).
دعای ابوحمزه کیا میخوانند؟ تو دعای ابوحمزه، سه جا شما دعای اصلی حج (خدایا به من حج بده، خدایا هم انسان هر سال من حج میخوام. زیارت قبر پیغمبر میخوام. هم زیارت قبر ائمه میخوام. من حرم دوست دارم). این دعای ماه رمضانی ماست. بسته عمر، بسته. خدا لعنت کند آن سعودیهایی که مقصر کار بودند، آن جنایت را به بار آوردند، آن فضاحت را به بار آوردند. خدا لعنت کند آنهایی هم که از عمد شروع کردند تخریب مکه و حج و حاجی و روی زمین، آنهایی که چشم ندارند ببینند دور خانه خدا شلوغ باشد. برداشتند فیلم ساختهاند توی تلویزیون خودمان، پیرزنه اسمش برای حج در میآید ( نمیدانم دیدهاید یا نه؟) میآید، میرود حجش را پس میدهد، پولش را میگیرد، میرود به یتیم کمک میکند، یک زندانی را آزاد میکند.
دعای شب قدر ماست. امام سجاد گذاشته تو دهان ما. اهل بیت به ما یاد دادند: "خدایا! ما هر سال مکه میخوایم." حاجی عکس میسازند تو این شبکههای مجازی: "کعبه همین نزدیکیست." چهار پنج تا عمل برای شب نوزدهم ماه رمضان گفته. شب قدر قاتلای امیرالمومنین، صد تا استغفار، زیارت امام حسین، دعا برای حج درست و حسابی، حج مقبول. ببینید تو دعای ابوحمزه دو جا خواسته، دعای هر روز ماه رمضان سه جا خواسته، دعای امام صادق تو ماه رمضان (حضرت خواستهاند)، دعای هر شب ماه رمضان که میگوید: اگر یک بار بخوانی، گناه چهل تغییر نمازها تو ماه رمضان، دعا برای حج، دعای شب اول، دعا برای (من میخوانم) دعای شب نوزدهم: "اللهم فی ما تغذی أمر المحتوم و تفرق منه الأمر الحکیم أن تکتبنی من حجاج الحرام المبرور حجه المشهور المکفر أنتتیله و توسعه فی رزقی." حاجت تو تو دلت بیاد. "خدایا! تو این چیزایی که قضا و قدر مینویسی، امشب شب قدر." ببین سه خط دعا بود. شما که امشب بیدار موندی، با اینکه خستهای، روزهای بلند ماه رمضان با این همه کار و تشنگی و گرسنگی و (امام صادق) "خدایا! برای امشب، توی این شب قدر، جز این چیزایی که مینویسی و دیگه خط نمیزنی، امر محتوم، حتمی حتمی حتمی حتمی میخوای به من بدی، جز آن کسانی باشم که حجشان را قبول میکنی، سعیشان را مشکور میکنی، گناهانشان را میبخشی، طول عمرم بده، وسعت در رزقم."
ماه رمضان فقط تو ماه رمضان تقسیم میکنند و فقط شب قدر امشب. هرکی گرفت، گرفت. نگرفت، باخته. مرد حسابی! روزه که هستی، ولی تو سایه میتونی بری، زیر کولر میتونی بری. آفتاب داره میسوزاندت. داره میکشدت، روی پاتو نمیتونی بپوشونی. مهمانیاش خاصتر است، زحمتش بیشتر است، بله، زحمت میکشی بیشتر. تنها عبادتی که همه اعضا و جوارح، همه سلولهای بدنت خسته میشود، دوش یک ذره دو ذره نیست که باید بری عرفه. حج خیلی شیرین است. برید از اینهایی که... تو جوانیام آقا! نمیدونی میخوام امشب دهنت آب بیافته، نمیدونی چه مزهای میدهد. تو مدینه لباسها را در میآورد، لباس تهران که تنش میکند، میآید بیرون، همه به هم نگاه میکنند، گریه میکنند. شیرینی انقدر! ببین من خودم چندین سال است این لباس مقدس تنم است، ولی دارم بهت میگویم لذت لباس احرام از لباس روح، نمیدونی چقدر. نمیدونی چقدر مزه (خدایا!). ببین دیگه لباس! وای چقدر من زنده ام مکه! چقدر مزه میدهد. حج خیلی شیرین است. خدایا! این شب قدر، یک حج خوب، مشتی، باصفا، توپ (نصیب!).
امام صادق (علیه السلام) ماه رمضان که میشد، به بچههایشان سفارش میکردند. فرمودند: "بچهها! خودتونو آماده کنید. تو ماه رمضان رزق میدهند. تو ماه رمضان عمر را معلوم میکنند. تو ماه رمضان حج میدهند. آماده باش شکار کنی، بگیری برگ سفارش ماه رمضان. سفارت، سفارت میروند، چیکار میکنند؟" درسته. ماه رمضان سفارت خداست. ویزا صادر میکنند برای کجا؟ شب قدر هرکی مکه. مسجد شجریان با لباس احرام نشستی. بعد میگوید: "نیت احرام کن، بگو: لبیک اللهم لب..."
امیرالمومنین یک خطبهای دارند توی نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲ نهج البلاغه است. هرکی آقا محشر است! امیرالمومنین فرمایشی در مورد (بلندترین خطبه نهج البلاغه ۳۰ صفحه است). بعد حضرت از اول تا آخر در مورد تکبر صحبت میکند. "تکبر از بین ببرند." بعد میفرماید: "خدا حج را گذاشته برای اینکه توی شهرهای عالم." آقا! ما هیچ شهری را نداریم به اندازه مکه سنگلاخ باشد، یک بیابون. تازه الان با این کولرها شب راه میافتند. زیر کولر روشن، همه خنک میروند، خنک میآیند، راحتند، اذیت نمیشوند. خستگی میآید به گرسنگی، تشنگی، شلوغی. آقا! شلوغی پدر آدم را در میآورد وسط. خدا تو حج بندههایش را خوار... خوار؟ درست است. کنار منم منم. کنار مهمانهای خاص.
پذیرایی امام صادق فرمود: "حاجی مهمان خداست." البته به شما بگویم حالا اگر حج نشد، عمره. از خدا درخواست کنند. توی حج یا توی عمره، خدا بهشان میدهد. اگر دعا کنند، خدا اجابت میکند. اگر واسطه بشوند برای کسی، خدا قبول میکند. در ازای هر یک درهمی هم که خرج کرده، خدا یک میلیون درهم بهش میدهد. یک میلیون. امام باقر فرمود: "مردهها آرزوشون تو قبر اینه برگردن تو دنیا فقط یک حج." یک "له له" میزنند تو قبرستان مردهها برای یک حج. اگر بهش واجب شده باشه و نرفته باشه، که دیگه بیچاره است، آن طرف کور و تشنه است. بهش موقع مردن میگویند که: "میخوای یهودی بمیری، میخوای مسیحی بمیری، مسلمان نیست!" خانمی که عندالمطالبه مهریه گذاشته، مهریه سنگین. "استطاعت" تعلق میگیرد. امشب در مورد حج صحبت نمیکردی بهتر نبود؟ شب نوزدهم با اهل بیت باشیم، تو بهشت با شهدا باشیم، با انبیا باشیم.
تک تک روایت بخوانم. جبرئیل سوال کرد از خدای متعال: "خدایا! کسی با نیت صادقانه با پول حلال بره مکه، بره..." خدا بهش فرمود: "اجعله فی الرفیق الاعلی." "میبرمش کنار انبیا و شهدا و صالحین." دنیا میخواهیم. خانه خوب میخواهیم، بچه خوب میخواهیم، سفرهای خوب میخواهیم. امکان ندارد. فرمود: "یک دونه عمره از تمام دنیا و همه آن چیزایی که تو دنیاست بهتره." فرمود: "کسی از خانهاش میآید بیرون به نیت حج یا عمره، هر یک قدمی که برمیداره..." بعد حالا جلوتر لباس جدید که میپوشد، لباس احرام که میپوشد، خدا حسنات را تنش میکند. "لبیک" که میگوید، خدا میگوید: "لبیک و سعدیک اسمع کلامک و أنظر ما..."
ما دوست داریم که حرم امیرالمومنین، مکه حرم الله و حرم رسوله و حرم امیرالمومنین. مکه حرم خداست، پیغمبر حرم امیرالمومنین. بابا! زادگاه آقامه. کعبه علی را داده به ما. امیرالمومنین است. برای همین امیرالمومنین حج میخوایم. علی باید بنویسد برامون. "آقا جون! نصیب کن ما بریم دور زادگاه شما." ذکر علی علی مزه میدهد. جانم. کرم کن. برات سینه داری (تو کی؟) امام زمان! اصلاً جایی که یقینی است، هیچ جای دنیا را یقین نداری، هیچ وقت غیر از عرفه. امام زمان اینجا یکی از این حاجیهاست، یک عرفات. روایت فرمود، فرمود: "کسایی که حج میآیند، امام زمان هر سال..." "یتقد الناس امام یشهد الموسم." و لا روایت دیگه داره که برادرهای یوسف. نفس امام زمان، نفس مهدی فاطمه توش آمده. میشود یک حج، میشود آقامون هم ببینی. خدایا! یک مکه کنار امام زمان، سر سفره امام زمان.
همین امشب شب غدیه برای همهمان. یکی آمد خدمت مرحوم رجبعلی خیاط. "انجام بدهم اینو داشته باشید یادگاری از شب نوزدهم. بنویسید داشته باشه برای ایشون." فرمود: آیه ۸۰ سوره مبارکه اسراء، چهل شب، شب صد بار اینو بخون، مکه انشاءالله امام زمانت را میبینی. به گفتن فراوان انجام دادن، دیدن. آیه ۸۰ سوره مبارکه اسراء، صد بار چهل دفع. امام زمان. یک آقایی بود به اسم حاج محمدعلی اربابی. داستانش را بگویم براتون. امشب میخوام کم صحبت کنم. من داستانش را آوردم براتون بخوانم. جالب است، یک هوسی بیفتد و دعا. هوس رفتن مکه. هوس دیدن امام زمان تو مکه. هوس دیدن امام زمان تو طواف. هوس دیدن امام زمان تو عرفات.
حاج محمدعلی اربابی میگوید: "شب نهم ذیالحجه بود، شب عرفه بود. من عرفات بودم. چراغ دستی دستم بود. ساعت ۱۰ شب بود. دلم عجیب هوای امام زمان کرده بود." حاجیها میگویند شب عرفه عجیب همه حال و هوای امام زمان را دارند، آن شیعهها، آنهایی که با، آنهایی که حالیشان است. "این آثار مال خدا. به حق کعبه انشاءالله یک مکه بدون آل سعود، بدون وهابیان." نشستم، دلم خیلی تو حال و هوای امام زمان. بیرون چادر بودم. هیچکی نبود. دیدم یکی با صدای قشنگ، با زبان فارسی به من گفت: "آقای حاج محمدعلی!" برگشت. چهره نورانی آسمونی: "بیا کنار دست من." آمدم نشستم. فرمود: "امشب شب عرفه است. زیارت سیدالشهدا وارد شده. میخواهی من برات، میخواهی من برات یک زیارت امام حسین بخوانم؟" شروع کرد ایشون خواندن. یک حال عجیب و غریب. یک ساعت ایشون زیارت امام حسین خواند. گریه میکنی. این آقا گریه که اصلاً نمیشود توصیف کرد. خداحافظی کردیم. رفتیم. دوباره من کاظمین کنار راهآهن وایساده بودم. دوباره این آقا را دیدم. ایشون به من فرمودند: "تهران که آمدیم تهران." رفتیم خدمت شیخ محمدحسن طالقانی. ماجرا را براش گفتم. شروع کرد: "مرد حسابی! تو امام را... میشود؟ میشود امام زمان مهمان ما بشود؟"
مزه میدادم امام زمانش را. امام زمانت را مهمان کن. مخصوصاً اگه امام زمانش باباش باشه. مخصوصاً اگه دختر باشد. امام زمان به افطاری برود. امام زمانش بیاید سر سفره افطار بنشیند. مخصوصاً اگه اون امام زمان علی باشه. مخصوصاً اگه اون دختر زینب باشه. امام زمان زینبم امشب درست کردن، پذیرایی مفصلی کن از بابا. بابا علی تقسیم کرده بود. امیرالمومنین از شب اول ماه رمضان تقسیم کرده. شب اول: خانه روز اول افطاری. روز دوم امام حسین، زینب، امکلثوم. همون چه کسی سفره زینب را تقسیم کن؟ ۱۸ روز ماه رمضان. ۳۶ تا ۱۸. دوره ششم اینه که نوبت به زینب افتاده. این ماه رمضانی حال و هوای امیرالمومنین فرق گذشته. خیلی. اگه مهمون داری شماها خبر آماده کردهاید. ولی امشب زینب را بیچاره کردند. سخت است. دختر! تو هر جنازه یکی بیشتر از همه داره گریه میکنه. دخترش. دخترش. دختر بابایی. دختر باشی، زینب باشی، یک بابا داشته باشی مثل علی. از چهار سالگی کدبانوی خانهاش باشی، خانهنشینیاش را ببینی، همنشینش تو خانه تو باشی، روزهای سختی و مصیبتش را ببینی. خیلی سخت گذشت.
امشب نظر کن امیرالمومنین. زینب کبری سینی آورد با چه عشقی. میشود فهمید دیگه با چه عشقی. وقتی مثلاً دعوتی، پدرت میآید خانه، خواهرت و خواهرت دور پدرت میچرخد. غذا تدارک دیده. نان جا درست کرده. شیر. بلغور، نمک. غذای دو تا غذا برای امیرالمومنین آورده، گذاشت جلوی امیرالمومنین. امیرالمومنین نگاهی به فضا کردند، سری تکان دادند و "بکاء بکاء شدیداً." بلند بلند گریه. نگاه کرد. فرمود: "دخترم! دو تا غذا آوردی؟ میدونی هرکی تو این دنیا بیشتر از امکانات دنیا استفاده کنه، خدا تو قیامت بیشتر میخوایم شب آخری با من یک کاری کنی منو تو قیامت زیاد معطل کنم." بعد شروع کرد از زهد پیغمبر گفتن: "دخترم! من دوست دارم مثل برادرم رسول الله باشم. رسول الله اهل غذای مفصل خوردن و دو تا خورش خوردن نبود." برداشت مقداری خورد. تو کل این ماه رمضان امیرالمومنین از شب اول این ماه رمضان: "آخر هر خانهای که رفت، خب ملاقات خدا. برم با گرسنگی و تشنگی میخوام خودم را ملاقات کنم." سه لقمه از این غذا خورد. شروع کرد نماز خواندن. رکوع سجده. هی گریه میکند. هی میرود بیرون، میرود. هی به آسمان نگاه میکند. شروع کرد سوره یاسین را خواندن: "انا لل الله و انا الی... ."
التماس کن به امیرالمومنین. امشب بتوانی گریه کنی. شب قدر. منتظرش بودی. یک ماه رمضان، هی چشمت به این بود که شب نوزدهم. شب امیرالمومنین. امیرالمومنین. آخه مهمان امیرالمومنین باشی. بندازم. آنهایی که نرفتند نجف، خیلی چیز از دست دادی. اگه نجف نرفتی، همون حرم که میخواهی وارد بشی، خدایا! چه عظمتی. مثل "اَسبَغ بن نباته" من انقدر امشب دور خانه زینب با این دلم میچرخم تا آخر. امیرالمومنین بیشتر نداریم. همه عالم یعنی بیشتر چیزی ندارد. آیت الله کوهستانی میگوید: "علی آفرید. اونم داد. امام ما شد." کسی خدا دیگه بنده ندارد. امشب میخوام. آی زینب! هی میچرخد. امیرالمومنین میرود بیرون، میآید داخل. تمام شب را بیدار بود. زینب، دختره آمد گفت: "بابا! پدر جان!" فرمود: "انی مقتول." شب آخر است. چقدر این خانم تجربه شب آخری بابا را دارد! دل ش را نگه میداشت.
مرغابیها آمدند شروع کردم همه با هم شیون کردن، ناله زدن. "همه یا امیرالمومنین! یا امیرالمومنین!" از در که آمد بیرون دعا کرد. "دعاهای قبلی رو میرفت بیرون که زینب نَشنود." "اللهم! خدایا! مرگ رو برای من با برکت کن. ملاقاتت رو برای من با برکت کن." زینب که آمد تو مسجد، چراغی روشن کرد وایساد به نماز خواندن. آسمان نگاه کرد، دید طلوع فجر شده. اذان صبح شده. انگشت مبارک را توی گوش گذاشت. شروع کرد بلند بلند اذان. صدای اذان امیرالمومنین. مردم جمع شدن برای نماز. "لا اله الا الله." شروع کردی یک عده را برای نماز بیدار کردن. یک عده خوابیده بودند. یکی از اینهایی که خوابیده بود، از سر شب بیدار بود، منتظر بود علی تو مسجد بیاید. خسته شده بود. خاک بر سرش کنم. خستگی. شمشیرش از زیر معلوم شده بود. خواب شیطونه. روی شکم خوابیدی سمت راست این خواب علماست یا پشت خواب خواهم خواب انبیاست. هدایت علی جان. آسمانها رو از هم میپاشه، زمین و از هم جدا، کوهها رو متلاشی میکنه.
چی قایم کردی؟ چیکار میخوای بکنی؟ من کم رفت توی محراب وایساد امیرالمومنین. ابن ملجم ملعون کمین کرد. دو تا هم دست دیگه هم داشت. اون امیرالمومنین. هر کدوم مسجد کوفه قایم شدند. امیرالمومنین نماز را شروع کرد. رفت توی سجده. شبیه به ملعون شمشیرش را کشید. سقف مسجد. امیرالمومنین از سجده بلند شد. از عقب دوید: "یا صاحب! قبلاً زخم برداشته بود. فرق امیرالمومنین شکاف داشت." آرام آرام گریه کردیم. از فرق سر تا پیشونی شکافته بشود، یعنی چی؟ انگشتت میرسد. با یک دست. یعنی مقدار فرق آدم شکافته بشود, مگر چه ضربهایه؟ مگر لا اله الا الله. ضربه را زد. امیرالمومنین از شدت درد. این مرد. صدای جبرئیل بلند شد: "تهدمت و الله ارکان. به خدا قسم پایههای هدایت فرو ریخت." زینب و صدای عزای عالم بلند شد. تو خانه مضطرب است. "یا صاحب الزمان آماده. یا صاحب الزمان."
یک وقت صدای... تا صدا را شنید، با سیلی به صورت زد زینب و "و خبطت و شقت جیبها." گریبان پاره کرد. فریاد زد. همیشه بخت باید یک جا بشنود اینجور خبر. یک جا بنشیند صدایی بشنود. امشب صدای جبرئیل. یک روزی هم صدای اسب بیرون میآید. ولی خاک. دوباره صدا زد: "حسین! حسین!"
در حال بارگذاری نظرات...