‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد.
من الان تا به حُلولَته مِن لِسان (این جمله مبهم است، معنی آن واضح نیست و احتمالاً باید اصلاح شود). شبهای گذشته بحثمان به بحث بسیاری از فضایل اخلاقی و مکارم اخلاقی رسید. با "حیا"، به دستِ "حیا" – اگر باشد – مراقبت میکند، سر بزنگاهها آدم را نگه میدارد. خیلی آلودگیها را آدم با حیا میتواند مراقبت بکند. آدمی که با حیا باشد، خیلی هم لازم نیست برایش روایت بخوانیما، مسئله فقهی بگوییم؛ خیلی وقتها خیلی مسائل را آدم خودش میفهمد، میفهمد مشکل دارد. خودِ حیا چیز به درد بخوری است، خیلی آدم را پیش میبرد در مسیر حرکت به سمت خدا.
ولی از عجایب انسان این است که صفاتش هی مثل اتاقهای تو در تو میماند. صفت حیا، صفتی که باز خودش نیاز به یک چیز دیگر دارد. یک چیز دیگر باید باشد تا آدم با حیا باشد. امام صادق علیهالسلام فرمود: "التواضع مزرعه الخشوع و الخُضُوعِ و الخشیه و الحیا". حیا محصول چه زمینی است؟ محصول چه باغی است؟ کجا به عمل میآید؟ چه زمینی حیاپرور است؟ چه زمینهای لازم دارد حیا؟ چون روایات دقیق میگویند حیا محصول زمین تواضع است.
گفتیم برای خواستگاری وقتی دختر حیا داشته باشد، دیگر همه خوبیها را دارد. یا روایت امام صادق: ۱۰ تا مکارم اخلاقی داریم، ۹ تایش از تو حیا درمیآید. یادتان است؟ به مالک اشتر میفرمایند که: مالک! مسئول اگر میخواهی انتخاب کنی، حواست باشد کاربلد باشد، از بیوتات صالحه باشد، خانواده درست و حسابی داشته باشد. سومیش اهل حیا باشد. چقدر حیا مهم است. مسئول وقتی با حیا باشد خوب است. تو زندگیها، با آدمهای رفتوآمدهای خانوادگیتان با آدمهای باحیا باشید. حتی اگر میبینی از تواضعش- با همین تشدید- آدمهای بیحیایی با زبان به زبان چربش آدم را خلاصه میکنند ... (جمله مبهم است). تواضع، ازش خضوع میآید، خشیت میآید. پیام (پایان؟) آدمهای متواضع خیلی آدمهای خوبی هستند.
اگر سراغ دارید آدم متواضع را، پستش که جابهجا میشود اخلاقش عوض نمیشود. مرجع تقلید پای منبر نشسته بود صحبت میکرد در محضر حضرت آیتالله العظمی فلانی، دوباره به مناسبت نمیدانم چیچی در این مجلس باشکوه خدمت حضرت آیتالله العظمی تشکر میکنیم از حضرت آیتالله العظمی... آدم متواضع با حیا، تواضع قبرستان مسئول مثلاً جابهجا کردن اموات می شود (این قسمت از جمله مبهم است و نیاز به بازنویسی دارد تا مفهوم آن روشن شود).
که "اموات را از زاویه شرقی... بنده از امروز به ریاست بخش خودم دست پیدا کردم". بخش شما چیست؟ بخش جابهجایی گور به گور کردن؟ تواضع در خانه اهل بیت خیلی راحت میشود. تواضع خواه ناخواه آدم را به لطاعت (اطاعت؟) میبرد. ثروت جامعه آدمهای متکبر میسازد. تواضع محضر اهل بیت گرهگشا است. قشنگترین جایی که آدم بتواند تواضع پیدا کند، در خانه اهل بیت است.
بچه بودم، منزلمان غرب تهران، خیابان شهرآرا بود. منطقه نسبتاً مثلاً خوب تهران، منطقه به قول خودشان مرفه نشین. البته ما آن موقع مستأجر بودیم. شبها یادم است یک هیئت بود، هیئت جوانان حضرت علی اکبر. بعد این دوستان محرم، شبهای بلند، کوچههای بزرگ، جوانان علی اکبر خاصی بود دیگر. تیپهای خاص تهران آنجا بود. زیر و رو کردم، دیدم یک پسر خوشتیپ، از همین بچههایی که تو محل ما بهش میگوییم "بچه سوسول"، موهای درست کرده، لباس آنچنانی پوشیده، صورت صاف، بوی ادکلن گرانقیمت... "نوکر امام حسین!"
آخ من دلم رفت. بابا دم امام حسین گرم اینها را کرده نوکر امام حسین. کیه نوکریه (این قسمت مبهم است). بچه کوچک بودیم، خسته. یک قاشق آهنی هم میگذاشتم. آن موقع فقط یک تشکیلات بزرگی ظرفشویی هیئتها بود. تشکیلات روی سرش خواب بودی. ما همه نوکر امام حسین. دیگر برایم مهم نبود غذای من را میخورَد. جوانی چند سال بعدش که چند سال قبل از این میشود... کربلا بودیم. شب جمعه کربلا بودیم. شب جمعه بود، بعد اسمش هم با فامیلش دقیقاً تاثیر امام حسین. گفتم: "امام حسین ظهر عاشورا اشک شمر را درآورد، تو از شمر بدتری؟" گفت: "از گودی که میآمد بیرون، میگفت صدای مادری میشنیدم تو قتلگاه". فضایت را پر کردم.
به قرآن قسم کربلا خواست. امام حسین همه را متواضع میکند، همه را خم میکند. یک مجلس امام حسین سرت خم است، سرت پایین است. خُردَت میکند امام حسین. یا الله! یا الله! امشب امام زمانمان هم کربلا هستند. امام زمانم صورت آقامان هم آنجا صورت به خاک میمالد. آقامان هم نیاز دارد. آقا یک کربلا به ما بده. شب سوم تغییرات حتمی میشود. خورد بشویم، شکسته بشویم...
در حال بارگذاری نظرات...