* شخصیت فاطمه(س) فراتر از عقول ماست؛ او ملک و ملکوت عالم را با هم میبیند. [ 01:10 ]
* شیطان تا زمان پیامبر(ص) در لاک دفاعی بود؛ با رحلت ایشان سر از مخفیگاه بیرون آورد. [ 04:15 ]
* تاثیر شیاطین انس، از شیاطین جن خطرناکتر است؛ اینها زمینهساز اصلی فتنهها هستند. [ 11:08 ]
* امام صادق(ع) فرمود: شیطان برای پیشبرد نقشههایش، محتاج دروغ برخی انسانهاست. [ 18:35 ]
* مهمترین سلاح شیطان «وسوسه» است؛ حرفی که در دل میاندازد و انسان آن را ایده خود میپندارد. [ 22:35 ]
* در مواجهه با شیاطین انس، باید مغالطههایشان را رسوا و نقطهزنی کرد. [ 30:25 ]
* گریههای شبانهروزی فاطمه(س)؛ فریادی برای بیدار کردن وجدانهای خفته مدینه! [ 38:30 ]
حضرت زهرا (س) در تحلیل فتنۀ بزرگ پس از رحلت پیامبر (ص)، آن را نه یک نزاع سیاسی، بلکه طرحی شیطانی معرفی میکنند. ایشان میفرمایند با رفتنِ پیامبر، منافقان سر برآوردند و شیطان، که تا آن روز در کمین بود، میدانی برای فریب مردم یافت و آنان را به اجابت دعوت خود مشتاق دید.
عاملان اصلی این فتنه، «شیاطین انس» بودند؛ همانها که به تعبیر پیامبر (ص)، از شیاطین جن خطرناکترند. اینان با «وسواس خنّاس»، یعنی زمزمههای فریبنده و بهظاهر دلسوزانه، مردم را از قرآن و اهلبیت (ع) دور ساختند. اوج این وسوسۀ شیطانی، پشت درِ خانۀ وحی نمایان شد؛ آنجا که به نام «دلسوزی برای دین» هیزم آوردند. همانجا که عامل اصلی جنایت اعتراف کرد، با آنکه کلام فاطمه (س) نزدیک بود دلم را نرم کند، اما ناگهان کینههای قدیمیام از علی (ع) شعلهور شد. آری، همین کینۀ شیطانی بود که سبب شد در را بر یادگار پیامبر بفشارد. امان از قلبی که جایگاه وسوسۀ شیطان شود و امان از آن پهلوی شکسته...
!! توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تولید شده است !!
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین
رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
در جلسه گذشته، محضر شما عزیزان بخشهایی از خطبه فدکیه را قرائت کردیم؛ تحلیلی بود از حضرت زهرا (سلام الله علیها) که در مدینه چه گذشت. تحلیلی که از چشمهای عادی و به دور از آدمهای مادی، همچین تحلیلی برنمیآید. کسی میتواند اینجور تحلیل کند که ملک و ملکوت را با هم ببیند، عالم غیب و عالم شهادت را با هم اشراف داشته باشد.
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) شخصیت کمی نیست، خیلی شخصیت عجیبی است، خیلی شخصیت فوقالعاده؛ حتی با این کلمه «عجیب» و «فوقالعاده» هم نمیشود توصیفش کرد. او فراتر از ادراکات ما و فراتر از عقول ماست. در فضیلت او همین قدر بس که در حدیث کسا میفرماید: «وقتی ما زیر این کسا جمع شدیم، زیر این عبا جمع شدیم، جبرئیل از خدا پرسید اینها کیان که زیر این عبا جمع شدهاند؟» خدای متعال بهش توضیح داد: «هم فاطمه و ابوها و بعلها و بنوها.» این پنج تن! فاطمه (سلام الله علیها) تنها اسمی است که در این پنج تن آمده است. فاطمه و پدرش و همسرش و بچههایش.
بعد جبرئیل از خدا درخواست میکند: «میشود من هم بروم نفر ششم اینها باشم؟» خدای متعال اجازه میدهد. بعد خدای متعال توصیفاتی دارد که این پنج تن کیان؟ کسانی که به خاطر آنها، عالم را خلق کردهاند، این چرخ و فلک و آسمان و زمین و خورشید و ماه و همه اینها «لأجلهم و محبّتهم» به خاطر اینهاست، از سر عشق اینهاست وگرنه کسی جز این پنج تن لایق این همه تنعم این هستی نبود. فرمود: «حالا که داری میروی پایین، میخواهی نفر ششم اینها بشوی، این آیه را هم میبری: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ»».
کیه فاطمه زهرا؟ کسی است که میفرماید: الآن جبرئیل با خدا گفتگو کرد، الآن خدا آیه را به جبرئیل گفت، الآن است که جبرئیل آیه را برای پیغمبر بیاورد. آیهای که پیغمبر نازل نشده! این حدیث کساء است که غوغا میکند، معجزه میکند. حدیث کسا! بزرگان ما خیلی عنایت داشتند به حدیث کسا. ترک نمیشد. بعضی بزرگان، روزانه حدیث کساءشان ترک نمیشد؛ مثل مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت (رضوان الله علیه).
این آدم (حضرت زهرا) دارد قضیه مدینه را تحلیل میکند؛ کسی که خبر دارد خدا با جبرئیل چی دارند با هم میگویند. وقتی که مدینه را تحلیل میکند، میفرماید: «یه مشت منافقِ رذلِ طرد شدهای که دوران پیغمبر، اینها محکوم شده بودند، منزوی شده بودند، یکهو سر و کلهشان پیدا شد.» سر و کلهشان که پیدا شد، مردم را دور خودشان جمع کردند. شیطانی هم که سرش را برده بود تو لباس خودش، سرش را برده بود تو کلاه خود خودش، در «مقرص» خودش، با غَین و ز (غرز)، مخفی کرده بود خودشو، قایم شده بود، حرفش خریدار نداشت، فالوور نداشت، مرید نداشت، مشتری نداشت.
منافقین آمدند، میدان را به هم ریختند، شهر را به هم ریختند، شیطان هم دید عجب فضای فراهم شد! سرش را از لاکش آورد بیرون. این تعبیر «لاک»، خیلی تعبیر قشنگی است. کلهاش را کرده بود تو لاک خودش، تو موضع دفاع بود. تا پیغمبر بود، شیطان زیر ضرب بود، شیطان زیر چک و لگد بود، شیطان روز به روز ضعیفتر میشد. این هم منتظر بود که انتقام بگیرد، نمیتوانست. چرا؟ چون پیغمبر هست. چون حرف پیغمبر خریدار دارد. پیغمبر محبوب است، موقعیتش محکم. همین که پیغمبر از دنیا رفت، این جایگاه متزلزل شد. نفس پیغمبر، جان پیغمبر، که امیرالمومنین است، را کنار گذاشتند، خانهنشینش کردند، کنارش زدند. وقتی این جوری میشود، معلوم است چه میشود. کیا میداندار میشوند؟
خیلی بحث عمیقی است. ما بیشتر به بعد قضیه مدینه و داستان سقیفه کار داریم وگرنه این بحث، بحث بسیار مبسوطی است که میشود صدها ساعت در موردش صحبت کرد و تحلیل کرد. مسائل سیاسی و اجتماعی، خیلی بحث فوقالعادهای است از معارف ناب اهل بیت که کمتر به این مباحث متاسفانه پرداخته میشود.
شیطان چه شکلی بهرهبرداری میکند؟ چه جور میشود آدمهای خوب، آدمهایی که اثرگذارند، آدمهای سالم، آدمهای ربانی و الهی، اول از میدان به در میشوند. آدمهای بیخود و سفله، آدمهای فرومایه، آدمهای پست، آدمهای بیاعتقاد، آدمهای به درد نخور، آدمهای بیدغدغه، گاهی فقط سر اینکه یک چهرهای دارند، یک جاذبهای دارند، یک شهرتی دارند، فوتبال خوبی بازی میکند، سریال خوب بازی میکند، اینها یکهو میآیند تو جامعه مطرح میشوند. جامعه به جای اینکه به آن علمای تراز اول، آن شخصیتهای ممتاز نگاهش باشد برای اینکه چکار باید بکند، آنها را میاندازد کنار، به اسم اینکه اینها افراطیاند، تندرواند، دلواپساند، به درد نخورند.
یک چهار تا اتهام اقتصادی و سیاسی به اینها میزنند: «این اختلاس کرده، اون ربا خورده، اون زمینخوار است.» که خیلیهایش نه ثابت شده است و نه ثابت بشود این شکلیه. یک عیب کوچک، یک تخلف کوچک را صد برابر بزرگنمایی میکنند. تخلفات آن آدمهای پست و فرومایه و به درد نخور، صد تا عیبشان را میکند یک خردل و کوچکنمایی میکنند. اینها کار شیطان است. به قول این جوانها زوماین و زوماوت میکند.
یک اشتباه، یک حرف غلط زده، یک کار غلط کرده، یک اعتماد غلط کرده، میبینی تو این جامعه یک کاری میکنند، یک کسی که تخلف کرده، قانون هم باهاش برخورد کرده، اشتباهش هم جبران کرده، یک کاری باهاش میکنند از غصه دق میکند، میمیرد. دیدید این ایام، آن یکی فرمانی داده، تو خیابان ریختند، بچهی مردم را کشتند. چهار روز هم خودش قهر کرده از صدا و سیما. بدون عذرخواهی و معذرتخواهی، با التماس برش میگردانند. یک پول کلانی هم دوباره بهش میدهند که کار کند. اینها مختصات جامعهای است که توش علیبنابیطالبها خانهنشین میشوند، اراذل و اوباش مسندنشین میشوند، و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) مخفیانه و شبانه کشته میشود و دفن میشود.
خیلی مهم است. تو جامعه وقتی که این شکلی شد، شیاطین میبینند که «عجب! یک اسب آماده زین کرده برایمان فراهم شده است. این جامعه خودش آماده است.» به تعبیر حضرت زهرا (سلام الله علیها) «للقرتّه ملاحظین»، اصلاً به تعبیر ماها تنتان میخارد، انگار شماها آمادهاین که یکی بیاید گولتتان بزند، نزده میافتید. این میشود که یک حرف غلطی یکهو میافتد تو جامعه، همه قبول میکنند، همه تصدیق میکنند، مثل آب خوردن. زحمت ۲۳ سال پیغمبر. نه، یک عالم. نه، مثلاً امام جماعت مسجد شما. تو این مسجد امام جماعت شما ۲۳ سال زحمت کشیده، کادرسازی کرده، نیرو ساخته. با انواع و اقسام مشکلاتی که تو مسجد بوده برخورد کرده. مشکلاتی که بیرون مسجد بوده برخورد کرده. یک نقشهای داده برای اینکه آقا بعد از من این مسجد اگر میخواهید اداره کنید، این کار را بکنید. من فلانی را ساختم، ۲۳ سال روش کار کردم که بعد از من امام جماعت این مسجد باشد. صد بار هم به صد مناسبت تأکید کردم، نشان دادم. یک بار هم جمعتان کردم، سه ساعت نگه داشتم زیر آفتاب، گفتم: «دانه به دانه با این آدم دست میدهید، قول و قرار میگذارید برای بعد از من.» ۷۰ روز بعد، دست این آدم را میبندند، خانهنشینش میکنند. آدمهایی که تو این مسجد ذرهای خاصیت نداشتند، هرچی هم دستشان رسیده، امام جماعت را زدند، دور و بریهایش را زدند، فتنه کردند تو این مسجد. اینها به اسم دلسوزی امام جماعت میآیند. همه آدمهایی هم که محبت به امام جماعت داشتند و پا منبر او بودند، پشت این آدم نماز میخواندند، همان کادری که امام جماعت ساخت، خانهنشین میشوند. عجیب نیست؟ کار ۲۳ سال تو ۲۳ ساعت دود میشود؟
این فقط مال آن روز است؟ نه. مال همیشه است. این داستان همیشه زندگی بشر است. چون نقش اول این بازی، میداندار این بازی، ابلیس و شیطان است. هر جایی که ببیند زمین فراهم است، زمین آماده است، نفوذ کار میکند. کیا زمینهساز شیطان میشوند؟ آدمهای منحرف. این خیلی نکته مهمی است. به تعبیر قرآن، شیاطین انس. ما دو جور شیطان داریم: یک شیطان، شیطان انس است؛ یک شیطان، شیطان جن است. بماند که ما تو مدرسههامون حتی در حد یک درس برای بچهها شیطانشناسی نداریم. تو حوزههامون شیطانشناسی نداریم. تو دانشگاههامون شیطانشناسی نداریم. تو سریالهامون حرفی از شیطان نیست. چهار تا چیز هم برای شیطان میسازند، بیشتر اسباب تمسخر است. بماند که دستی در کار است، دست خودش در کار است که کسی حواسش به او جمع نشود. تازه اگر چیزی هم باشد، بیشتر مربوط به شیاطین جن است، در حالی که قرآن تأکید دارد به شیاطین انس: شیاطین الانس و الجن. در سوره مبارکه انعام، در سوره مبارکه ناس: «من الجنة و الناس». آن وسواس خناس که باید در موردش بیشتر صحبت کنیم، باید از شر وسواس خناس به خدا پناه برد. این وسواسی است که وسوسه که تو صدور، تو سینه مردم، دائم رقم میخورد، فعل مضارع: دائم وسوسه میکند. حالا این وسوسه یعنی چی؟ صدور یعنی چی؟ در موردش صحبت میکنیم انشاءالله به عنایت الهی.
ولی اول نکتهای که باید بهش توجه کرد اینه که اون وسوسهگر، اون شیطان خبیث، اونی که وسواس خناس دارد، همش جن نیست. یک موجود مخفی و پنهان نیست که در گوشمان نجوا میکند: انسانها. بگذار من دو تا روایت برایتان بخوانم. احتمال صد در صد میدهم، احتمال، ولی صد در صد، احتمال دیگر یقین میشود ولی به هر حال برای اینکه دروغ درنیاید، بازم باب احتمال را نمیبندم. احتمال صد در صد این روایت را تا به حال نشنیدهاید. دو تا روایت. و خیلی این روایات به بحث ما کمک میکند. اگر شماها آماده شنیدن این روایات هستید باید چکار کنیم؟ احسنت! و آل محمد.
حالا کتاب هم معرفی بکنیم. خدا رحمت کند مرحوم آقای ریشهری را. بنده خیلی به ایشان ارادت دارم. آثار خیلی فوقالعادهای از ایشان به جا مانده، یکی از یکی بهتر و قابل استفادهتر. یک کتاب غریبی از ایشان هست که بسیار گرهگشاست به نام "شناختنامه شیطان". اگر بتوانید تهیه بکنید، بیاورم تو مسجد بگذارم برای فروش. از آن کتابهای خواندنی است، همهاش روایت و آیه و روایت. معرفینامه شیطان در قرآن و در روایات ما، خیلی ناب و فوقالعادهای دارد. دو تا از روایاتی که ایشان آورده، از منابع معتبر هم، یک بحثی را دارد در مورد شیاطین الانس، شیطانهایی که انسانند. این هم شیطان است. شیطان که قرار نیست گوشیهای دراز داشته باشد مثل این چیزهایی که تو عکسها و فیلمها نشان میدهند، یک دانه هم نمیدانم گرز دستش باشد و سمه کشیده داشته باشد. نه آقا! خیلی از آدمها شیطان هستند. خیلی از همین آدمهایی که ما تو کوچه و خیابان میبینیم، شیطان. چون هم منحرف است، هم وسوسه میکند، هم دور میکند. این دو تا روایت را گوش بدهید، ببینید چقدر جالب میشود داستان.
روایت اول در تفسیر طبری. ابوذر غفاری که حالا ما معمولاً میگوییم ابوذر غفاری، ایشان میگوید که: «رفتم در مسجد خدمت پیغمبر. قد طال فیه الجلوس. خیلی نشستن پیغمبر طولانی شد. حضرت فرمودند که: یا اباذر! هل صلیت؟ شما نماز خواندی اینجا نشستی حالا منتظر ما؟ گفتم: نه یا رسول الله. فرمود: قم فرکع رکعتین. پاشو دو رکعت نماز بخوان.» میگوید: «رفتم نمازم را خواندم و دوباره برگشتم.» به من فرمود: «حالا پیغمبر خوب به هر حال همه عوالم را دارد میبیند دیگر! چی بوده آنجا؟ چی شده بوده؟ چه اتفاقی رقم خورده؟ ما خبر نداریم ولی به هر حال این کلام را دارد پیغمبر به ابوذر میفرماید: ببینم ابوذر، تعوذت بالله من شر شیاطین الانس و الجن؟ به خدا پناه بردی از شر شیاطین انس و جن؟» گفتم: «یا رسول الله! و هل الانس من شیاطین؟ قبل از اینکه جواب بدهد که من پناه بردم یا نبردم، میگوید: مگر انسانها هم شیطان دارند؟ شیطان میشوند؟» فرمود: «نعم، شرّ من شیاطین الجن. بله، شیطان میشوند. شیطانهایشان هم بدترند از شیاطین جن. شرشان بیشتر است.» یعنی چی؟ یعنی من شر الوسواس الخناس که قرآن فرموده، شر شیاطین انس بیشتر است یا شر شیاطین جن؟ شر شیاطینی که انسانند بیشتر است.
خب حالا شیاطین انس کیان؟ شرشان چیست؟ چکار میکنند؟ همین بحث ماست. حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمود: «شیاطین انس زمین را آماده کردند. شیاطین جن دیدند اوضاع آماده است، از لاکشان آمدند بیرون. بذرشان را کاشتند و درو کردند شیاطین انس.» بودند که کار را دست گرفتند. نه بابا! تو انسانها زمینه را آماده نکنند. شیاطین خطرناکترند. خب ما تا به حال فکر میکردیم شیاطین فقط شیاطین جناند. راه فرار ازشانم اینه که یک سوره ناس، سوره فلق بخوانیم یا اعوذ بالله بگوییم. حالا فهمیدیم شیاطین انس خطرناکترند. از اینها هم باید به خدا پناه ببریم. پناه برد به خدا از دست شیاطین انس که با یک اعوذ بالله حل نمیشود. از دستشان به خدا پناه برد، این بحث جدی ماست. چرا تو مدینه فتنه شد؟ چون از شر شیاطین انس خصوصاً و جن به خدا پناه نبردند. این شد که اینجوری دست گرفت کار را. آنقدر راحت محصول ۲۳ سال زحمت، نمیگویم کامل دود کرد، هوا کرد ولی آسیب جدی بهش زد.
۱۴ قرن ما برنگشتیم به آن روزی که پیغمبر از دنیا رفت. ۱۴ قرن است، خیلی حرف است. دوباره تکرار میکنم، اگر لازم شد ده بار دیگر هم میگویم: «یک کاری کردند که ۱۴ قرن است ما دیگر به آن روزی که پیغمبر از دنیا رفت و آن اوضاعی که آن روز بود، دیگر برنگشتیم.» چکار میتواند بکند شیطان؟ خصوصاً کیا؟ شیاطین انس.
این روایت اول. روایت دوم از امام صادق (علیه السلام). سبحان الله! از این رو فرمود: «إنّ فی من ینتحل هذا الأمر لمن یکذب.» بعضیها هستند خودشان را جزو همین امر میدانند. حالا یعنی شیعه میدانند، مسلمان میدانند، تو دستگاه اهل بیت میدانند. بعضیها از اینها هستند دروغ میگویند، خالی میبندند. جمله را داشته باشید، عجب جملهای است، عجب روایتی است. بنشینید روی این روایت صدها ساعت فکر کنید. شما مردم الحمدالله مردم بافهمی هستید. مردم سمنان خصوصاً توی این فعالیتهای سیاسی هم که مخصوصاً تو این چند ساله از خودشان نشان دادند ممتاز بودند. تو این انتخابات اخیر، با اینکه به هر حال بقایای رقم خورد، دو تا دولتی آمد که محصول سمنان و سمنانیها بودند ولی مردم سمنان موضعشان نسبت به همین شخصیتهایی که از خودشان بود، ممتاز بود. خیلی شهرها این شکلی نیستند. خیلی شهرها تعصبات قومی و قبیلهای دارند. خوب باشد، بد باشد، بالا باشد، پایین باشد، پایشان تا آخر هستند. مردم سمنان را نشان دادند. اتفاقات عجیبی تو این سالها یعنی وقایع شکوهمندی را مردم سمنان رقم زدند. من نمیخواهم دانه دانه اشاره بکنم. خیلی قضایای مهمی است اینها. تا احساس کردند یک آدمی روز رابطههایی که میدانند و میخواهند نیست، ولو از شهرشان بود، از قبیلهشان بود، زدندش کنار. این خیلی مهم است. مردم بافهمند، با بصیرتند، چقدر باشعورند، چقدر شعور سیاسیشان بالاست. شمایی که انقدر الحمدالله اهل فهمی، روی این روایت فکر کنید، ببینید این روایت چی میخواهد بگوید. خیلی از توش حرف در میآید.
فرمود: «بعضیها هستند ادعا دارند تو دستگاه ما اهل بیتند ولی دروغ میگویند.» دروغهایی میگویند، حالا چه دروغی میگویند، نگفت. امام صادق (علیه السلام) نفرمود: «حتی یحتاج الشیطان الی کذبه. شیطان نیاز به دروغ اینها دارد.» این دروغ را باید بگوید تا شیطان بتواند کار کند. خیلی روایت عجیب و عمیقی است. انسانهایی هستند که شیطان التماسشان میکند. شیطان به دست و پایشان میافتد، میگوید: «تا تو این دروغ را نگویی، تا تو این حرف را نزنی، تا تو این توییت را نزنی، تا تو این بیانیه را ندهی، من هیچ کار نمیتوانم بکنم. بزن این توییت را. کار من لنگه. ۵۰۰ هزار نفر را میخواهم بفرستم جهنم، نمیتوانم. من آخه چه جور بردارم برای دانه دانه اینها اثبات بکنم فلان آدم کشته شده تو فلان فتنه؟ نمیتوانم. تو ای بابای نامرد، تو ای بابای پست، این را بردار به دروغ بگو دختر منو گرفتن، بردن، کشتن. بعد دیگر من پشت بندش کار میکنم. تو نگویی من چکار کنم؟» اینها شیاطینی هستند که میلیون میلیون شیاطین جن محتاج کار اینها هستند. از شر اینها به خدا پناه میبریم. اصلاً اینها را شیطان انس میدانیم. یک دروغی میگوید، ذهن آدمها را منحرف میکند. نه یک سال و دو سال، صد سال، دویست سال، ۵۰۰ سال. چقدر ما نمونه تاریخی داریم برای اینها؟ یک حرف مفتی را یکی یک جایی زده، یک حرف بیخودی. حالا گاهی جاهل است، نمیداند، عمدی ندارد. یک وقتی نه بابا، حواسش جمع است، دارد چه غلطی میکند. وقتی هم برایش روشن میشود، عذرخواهی نمیکند. بحثش یک جوریه. من هی هر مثالی که میخواهم بزنم هی ذهنم میرود تو مسائل سیاسی. خب چون واقعاً بیشتر تو فضای سیاسی خودش را نشان میدهد شیاطین انس وسوسه میکنند.
وسوسه یعنی چی؟ حرفهای قشنگی که برخی علما این شکلی وسوسه را تفسیر میکنند: مرحوم آیتالله حاجآقا مجتبی تهرانی (ره) که از علمای بزرگ بود، خیلی شناخته شده نبود در زمان حیاتش. از شاگردان برجسته حضرت امام بود. در تهران بود. حالا بعد از رحلتشان چون زمان حیاتشان ایشان اجازه نمیداد عکس و فیلم از ایشان منتشر بشود، دهها سال جلسات ایشان را ضبط کردند. بعد از رحلتشان این شبکه قرآن و اینها لابد دیدهاید جلسات ایشان پخش میشود، بسیار قابل استفاده است. بنده در نوجوانی، جزو اولین سخنرانیهایی که تو سنین کم شنیدم، سخنرانی ایشان بود که رادیو پخش میکرد، رادیو معارف به ذهنم هست که پخش میکرد، خیلی اثرگذار. ایشان خیلی ملا و باسواد بود. بحثهای خیلی قشنگی هم دارد. آثارش هم چاپ شده، دهها جلد آثارش چاپ شده. بسیار هم قابل استفاده. تفسیرشان دارند، از آخر قرآن شروع شده تفسیر نور مبین که از سوره ناس شروع میشود.
آنجا کلمه وسواس را ایشان شرح میدهد یعنی چی؟ بحث لغوی میآورد که اصلاً تو لغت چیا گفتند علما در مورد تفسیر کلمه وسوسه و وسواس. و توضیحشان این است: میگوید آقا یک نغمه صیاد که میخواهد دام پهن کند، یک صدای گولزنندهایه، این فریب میدهد چیزی که قراره تو دام بیفتد. این را بهش میگویند وسوسه، میگویند وسواس. حالا وسواس، وسوسه یک صدا، یک ترنم، یک ترانه است، یک آهنگ. جالبیش هم این است که «فی صدور الناس» که هست، آدمها فکر میکنند حرف دل خودشان است. اینش خیلی. شیطان یک جوری تو گوش ما نجوا میکند، ما فکر میکنیم این حرفی است که ذهن خودمان دارد تولید میکند. خوشمان میآید، به فکرم اینطور رسید، ایده خودم است. نه بابا! ایده خودت کجا بود؟ این وسوسه شیطان است. حالا یک شیطانی است که دیده نمیشود، حرفهایی میزند. یک شیطانی هم هست که دیده میشود، حرفهایی که میزند فهمیده نمیشود که چقدر شیطنت است چون جذاب است، شیرین است.
من حالا مثالهایی را عرض بکنم. برخیاش خیلی سیاسی است، برخیاش کمتر سیاسی است. یک مناظرهای میدیدم. خب دیگر این فضای مجازی و دیگر امکانات و اینها. دیگر میبینید حرفهایی که مطرح میشد. فوتبالیاش را بگویم اول به سیاسیهایش برسیم. فوتبالیستها، مربیهایشان رفته بودند عربستان. تیمشان پیروز شده بود. این نماد غدیر را با دستشان اشاره کرده بودند، نشان داده. حالا بماند آنجا داد میزنند: «فقط حیدر امیرالمومنین است» و اینها. حالا به هر حال احساساتش، عقیدهاش، علاقهاش. من کاری به آن ندارم ولی نمادی که حالا اینجا دارد مثلاً نشان میدهد که خیلی هم باب شده خصوصاً تو کشور آذربایجان، کمتر بهش توجه دارند. کشور آذربایجانی که اکثریت مطلق شیعه است، حاکمیت شیعه است. حاکمیت صهیونیستی علیاوف، خدا انشاءالله مرگش را برساند، مملکت شیعه را تبدیل کرده به پایگاه اصلی اسرائیل تو منطقه ما! یعنی جوری که از کشورهای دیگر هم با تعجب به اینها نگاه میکنند. مثلاً مردم ترکیه با تعجب نگاه میکنند به آذربایجان، میگویند: «بابا! حاکمیت آن هم این شکلیه؟» بعد آنقدر دیگر نوکر اسرائیل نیست مثل شماها. آنجا بغض فروخوردهای است. تو این ورزشکارهایشان، فرصت پیدا میکنند اینها داد میزنند. این نماد دستی که بالا میآورند، نماد غدیر، بیشتر مال آذربایجان، مال شیعههای آذربایجان. خب باب شد. به قول امروزیها ترند شد. جاهای دیگر هم استفاده میکنند. من کار ندارم به اینکه درست است، درست نیست. حالا به هر حال ابراز عقیده است. فینفسه تحریکی توش نیست که حساسیت ایجاد کند ولی برایم جالب است که صدای عربستان در نیامد. عربستانی که آمد اینجا تیمش تو اصفهان بازی کند، مجسمه حاج قاسم سلیمانی بود، از بازی آمدند بیرون. شکایت کردند، فیفا هم به نفع اینها رأی صادر کرد. تیم بازنده اینها، صدایشان در نیامد. فلان گزارشگر فوتبالی، فلان گزارشگر خبیث فوتبالی، صدایش در آمد: «شیاطین الانس و الجن برای چی تحریکشان میکنی؟» کدام آدم میگوید که آقا تو پاشدی رفتی آنجا، نیامده آنها چیزی نگفتن، صدای این درآمده! آدمی که سال ۱۴۰۱ بازیکن تیم ما، فوتبال ساحلی، یادتونه؟ تیم ملی فوتبال ساحلی، بازیکن ما رفت تو بازیهای جهانی گل زد، شروع کرد یک حرکتی رو که بنیانگذارش هم بود که موهایش را مثلاً قیچی کرده به نماد اعتراض تو ایران به حمایت از آن جریان زن زندگی آزادی. این آقا آن روز از آن فوتبالیست حمایت کرد. فوتبالیستهای تیم ملی ما پا شدند رفتند جام جهانی، گل زدند، خوشحالی کردند. اینها را بازجویی کرد برای چی خوشحالی کردید؟ خیلی عجیب است. بازیکن ما بابت یک مشکل داخلی، رفته تو بازیهای بینالمللی، آبروی ما را پیش دنیا برده. ازش حمایت میکند. سرمربی پرافتخار تیم فوتسال پاشده رفته از عزت شیعه بودن خودش بدون اینکه توهین به کسی بکند و کسی را حساس بکند، آنجا این را داد. جالب نیست برای شما؟ شما از شیاطین انس به خدا پناه میبرید؟ بله. چکار میکنیم؟ یک پلتفرم جدید خلق قبل خواب خیلی خوبه میخوانیم، فایده هم ندارد. خب عزیز من! تو شیاطین انس و از این در چکار کردی؟ در را وا کردی، سوار شدم. بپردازم که آن هم یک داستان دیگری دارد. مغالطههای شیرین و جذاب از چه عنوانی استفاده میکند؟ وحدت. کی نگران وحدت شده؟ آدمی که خودش منشأ تفرقه بوده ۲۰ سال، از تفرقهافکنی تو فوتبال، نگران وحدت شده. جالب نیست؟ کلمه قشنگه دیگر.
وحدت. شیطان بلد است چه کلماتی استفاده کند. یک مناظره دوباره اینترنتی میدیدم. اینها نمونههایش است دیگر. هزاران نمونه میشود آورد. به اینها باید به چشم وسواس خناس نگاه کرد. شیاطین انس نگاه کرد. نه، مغالطه است. باید به خدا پناه برد از مغالطه شیاطین انس. یکی از کارهایی که باید کرد برای پناه بردن این است که باید مچ این مغالطهگر را گرفت، باز کرد چشم ملت را. باید مغالطهاش را رسوا کرد، نه اینکه خود آدمش را رسوا کنیم، بگردیم ببینیم تو زندگیاش مثلاً به کی پیام داده.
یک مناظرهای بود بین یک نماینده فعلی در مجلس با یک نماینده سابق مجلس. حالا بنده خیلی طرفدار آن نماینده فعلی مجلس هم نیستم ولی حرف عجیبی مطرح شد. یک دفاعی هم خواست بکند آن نماینده فعلی، آن هم خیلی به من نچسبید. خوشم نیامد. از آن نماینده قبلی برگشت به این نماینده فعلی گفت که: «چه حسی داری تو اگر تو خیابان راه بروی ۲ درصد هم طرفدار نداری؟ ۹۸ درصد مردم با تو مخالفاند.» تعبیر قشنگی نبود، ربطی هم نداشت به این بحث مهمه. شما در مواجهه با شیاطین باید نقطهزن عمل کنید. حرفش جذاب است، خیلی قشنگ. یک چیزی داری میگویی که ۲ درصد جامعه هم قبولت. بماند که حالا این راست دروغ است، میشود ثابت کرد، نمیشود ثابت کرد. من با اینها کار ندارم ولی مغالطهاش را کار دارم. یکهو تو دل آدم خالی میشود. اونی که دارد نگاه میکند، تو دلش خالی میشود. «راست میگوید اینها که ۲ درصد بیشتر طرفدار ندارند. ۹۸ درصد، با خیلی خوب. ۹۸ و اینها را قبول.» یک سفر تاریخی اگر هستی، با همدیگر سفر کوتاهمدت پنج دقیقهای میرویم برمیگردیم. نماینده سابق میگفتم که فرض کن الآن زمان حضرت لوط (علیه السلام). من و تو با هم بریم تو خیابان. ۹۸ درصد موافق همجنس همسر حضرت لوط (علیه السلام) هم موافق همجنس. یک لوط مخالفش است با سه چهار تا دختر. تو جزو کدامهایی؟ چه حسی داری تو خیابان راه میروی، ۹۸ درصد مخالفت؟ من ۲ درصدی تو به فکر قوم لوط بودن خودت باش. نقطهزن عمل کرد. با شیاطین انس. شلوار فراتر از درآوردن شلوار و این حرف گرفتاری. این را منطق انحراف شیاطین انس. فرموده شیاطین انس پیغمبر به ابوذر فرمود: «بدتر از شیاطین، شرشان بیشتر است.» امام صادق (علیه السلام) فرمود: «شیطان محتاج دروغ اینهاست.» شیطان باید انحراف بیندازد. شیطان جن هی روی همان مانور برود، اسکی کند. تو دلها بیاید بگوید: «چه حرف قشنگی زد! خیلی قشنگ بودا! خیلی آدم خوبیهها! این خیلی باسوادها!» این دیگر کارهای بعدیش است که شیاطین جن انجام میدهند. آن قدم اول را باید شیاطین انس انجام بدهند.
این داستان بخش دوم. بخش کوتاه بگویم برویم تو روز. این بحث ادامه دارد. انشاءالله شبهای بعد مفصلتر بهش میپردازیم. فعلاً فقط نکته اصلی این است: در برابر وسوسهها باید چکار کرد؟ چه شکلی باید پناه برد؟ به چی باید پناه برد؟ حالا اول سوره که سه تا صحبت خواهیم کرد. خلاصه بکنیم: باید توجه کرد به خدا، ذکر یاد خدا، یاد فاطمه زهرا (سلام الله علیها). تو خطبه فدکیه وقتی فرمود شیطان آمد بیرون، شیاطین انس آمدند بیرون و قبضه کردند، شیاطین جن هم آمدند سوار شدند، یک جمله فرمود. یک خیلی مهم است: «شماها چه شکلی حرف این شیاطین باورتان شد و کتاب الله بین شما؟ قرآن داشتید، قرآن دستتان بود، برای چی منحرف شدید؟» معلوم میشود راه مبارزه با فتنه شیاطین انس و جن چیست؟ قرآن. همین که عرض کردم ۹۸ درصد ایستاد بالای ۹۸ درصد، ۹۹ و نیم درصد. یا قبول داری یا قبول نداری. قبول نداری به درک ولی آدمی که قبول دارد دیگر گول نمیخورد. قرآن دارد میگوید.
خود صدیقه طاهره (سلام الله علیها) قرآن را آورد وسط. فرمود: «اینی که شما میگویید مخالف قرآن است.» امان از این مردم جاهل و بدبخت که شنیدند فاطمه زهرا (سلام الله علیها) برایشان استدلال آورد، قرآن خواند و قبول نکردند. فهمیدم قرآن چی میگوید، قبول نکردم. چقدر اینها بدبخت بودند. ذکر خدا، ذکر خدا مهمترینش چیست؟ قرآن «صاد و القرآن الذکر». قرآنی که یادآوری میکند، ذکر ایجاد میکند. برای همین میگوید وقتی میخواهی قرآن بخوانی از شر شیطان پناه. شیطان آنجایی که بمبارانت میکند، وقتی که میخواهی بروی سراغ موشکهای آن چه میدانم درجه یک و اف ۳۵ و بی ۲ و فلان و اینهایش را خرج نمیکند بقیه جاها. با آنجایی که بمب اتم میزند، وقتی که آدم میخواهد برود سمت قرآن، رابطه با قرآن قطع بشود. کلماتی باشد، صوتی باشد، تجویدی باشد، آهنگ صدایش قشنگ است، تو معنایش نرو، تو برش نرو. راه نجات از شر شیاطین پناه بردن به قرآن.
دیگر چی؟ پناه بردن به اهل بیت. پناه بردن به امیرالمومنین (علیه السلام). پناه بردن به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است. اینها اگر مردم سالمی بودند، خودشان میآمدند در خانه فاطمه زهرا (سلام الله علیها). خودشان میآمدند از امیرالمومنین (علیه السلام) سؤال میکردند: «علی جان! تو بگو ما چکار کنیم؟ کار به کجا رسید؟» فاطمه دانه به دانه، یکی دانه به دانه یادآوری کرد. فرمود: «مگر یادتان؟» هم برایشان قرآن خواند. امشب به شب سوار شتر، امیرالمومنین (علیه السلام) تو این کوچهها چرخاندش. دانه دانه این خانهها را در زد. فاطمه زهرایی که با نامحرم حرف نمیزد، به امر خدا، برای خدا، برای مبارزه با شیاطین آمده، دارد با دانه دانه نامحرمها حرف میزند، گفتگو میکند، حجت تمام میکند. اصلاً نباید فاطمه (سلام الله علیها) بیاید. شما باید میرفتید از فاطمه (سلام الله علیها) میپرسیدید. شما باید میرفتین از امیرالمومنین (علیه السلام) میپرسیدید. خودش پاشده آمده، چه رحمتیه! چه لطفیه! چقدر دلسوزیه! لا اله الا الله! تحویل نگرفتن. برای اینکه این یاد را برای مردم زنده نگه دارد چکار میکرد؟ این فاطمه (سلام الله علیها) که انقدر اهل احتیاط بود صدایش به نامحرم نرسد، صدای گریهاش کل مدینه را پر میکرد. صدای شیونش بلند میشد به یاد مردم بیندازد: «چی شد؟ چه کردید؟ یادتان نره تو این خانه چه خبر بود؟ یادتان نره پیغمبر رو؟ این ۲۳ سال رو؟» چه زود فراموش کردید! چه زود زدین زیر همه چیز! چه نامردمی بودند؟ آمدند به امیرالمومنین گفتند: «یا علی! به فاطمه (سلام الله علیها) بگو شبا گریه نکنه، حوصلهمان سر آمد از صدای گریه. خسته شدیم.» فدای دل داغدارت بشم بانو! چقدر غریب واقع شده بودی؟ چقدر این شیاطین خوب انتقام این ۲۳ سال را گرفتند؟ دردی که تو دلشان بود خوب تخلیه کردند. لا اله الا الله! لا داغی که پیغمبر رو دل این شیاطین گذاشته بود، تو این ۲۳ سال، همه را تو این چند روز انتقام گرفت.
شیطان کار را به اینجا رساند. فاطمه زهرا (سلام الله علیها) روزهای آخر دست دعا بلند کرد: «اللهم عجل وفاتی. خدایا از این زندگی خسته، مرگ منو برسون. از این زندگی خسته شدم.» خیلی تعبیر، تعبیر عجیبی است. معدن صدر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) چی کردند؟ شیاطین چه جور میدان را دست گرفتند؟ چه جور انتقام گرفتند؟ حرف آخرم، روضه آخرم. عزیزای دلمون فیض میدهند. آن نامردی که هیزم جمع کرد پشت در خانه فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، آتش زد خانه را. نامهای دارد برای معاویه، اسباب افتخار. گفته به عنوان گزارش یک فتح بزرگ: «ببینید انتقام شیطان رو. مگر همین که آمدم پشت در صدا زدم گفتم خانه رو میخوام آتش بزنم. دیدم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) پشت در ایستاده. چه جرعتی داری تو؟ آمدی پشت این در، در خانه پیغمبر، در خانه وحی. گفتوگوهایی با من کرد. عبارت «قلبی ان یلین» نزدیک بود دلم نرم بشود. وقتی فاطمه (سلام الله علیها) با من صحبت کرد، داشتم قانع میشدم که برگردم. ولی یکهو یادم آمد از کارهایی که علی (علیه السلام) کرده: «احقادٌ بدرٌ و خیبرٌ و حنینٌ». کینههایی که از علی (علیه السلام) داشتند پی هر روز علی (علیه السلام) را تو چشم ما فرو کردند. علی فرمانده است، علی سرور است، علی امیرالمومنین است. هی از علی گفتند، هی برای علی آیه نازل شد. این کینهها تو دلم شعلهور شد. هرچی کینه داشتم، پایم را گذاشتم روی در. آنقدر این در را با پام فشار دادم، دیدم فاطمه (سلام الله علیها) پشت در...»
----------
منابع
[آیه قرآن] — «وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَىٰ ۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» (سوره احزاب، آیه ۳۳ )
[آیه قرآن] — «وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا ۚ وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ ۖ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ» (سوره انعام، آیه ۱۱۲ )
[آیه قرآن] — «مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ» (سوره ناس، آیه ۶).
[آیه قرآن] — «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ» (سوره نحل، آیه ۹۸ )
[حدیث/روایت] حضرت زهرا (س) در روزهای آخر عمرشان دعا میکردند: «اللَّهُمَّ عَجِّلْ وَفَاتِی.» (خدایا، مرگم را برسان). (بحارالانوار،ج۹۹،ص۱۴۶).
در حال بارگذاری نظرات...