‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسماللهالرحمنالرحیم، الحمدلله ربالعالمین و صلیالله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آل محمد فعال طیبین الطاهرین و لعنتالله علی القوم الظالمین من الان الی.
**رب اشرح لی صدری و یسر لی امری، واحلل عقده من لسانی یفقهوا قولی.**
یک دغدغه و سؤالی که گاهی مطرح میشود و سؤالی درست و بهجاست، این است که ما وقتی میخواهیم به تاریخ اهل بیت مراجعه کنیم، به عنوان یک منبع، به عنوان یک سند، چکار کنیم که دچار تحلیل تاریخنگاران نشویم؟ اسیر تحلیلها نشویم؟ تاریخ را بتوانیم درست تحلیل بکنیم و درست بفهمیم؟ وقایع تاریخی را بتوانیم تشخیص بدهیم که این واقعاً اتفاق افتاده یا نه؟ درست بتوانیم این دغدغه مهم است و دغدغه درستی است، خصوصاً در مورد تاریخ پیغمبر اکرم و خصوصاً خیلی خاصتر تاریخ حکومت امیرالمومنین و خود شخص امیرالمومنین.
مسائل فراوانی که داریم، چارهای نداریم جز اینکه به تاریخ اهل بیت، به سیره اهل بیت مراجعه کنیم. ولی گرفتاری همین است که دچار تحلیلها و تفسیرهای فراوانی میشویم و میمانیم که واقعاً تاریخ امیرالمومنین را چه شکلی باید فهمید؟
با چه شاغولی باید پیش رفت که گمراه نشویم؟ کمتر به آن پرداخته شده و شاید خیلی روی این بحث کار افتاده نشده که ما خود تاریخ را هم وقتی میخواهیم مرور بکنیم، یک محکی داریم برای حقانیت اینکه این تاریخ هست یا نیست؟ درسته یا غلطه؟ تحلیلش چطور است؟
آن هم قرآن کریم. خیلی جالب است، قرآن پشتوانه تاریخ است. دعای کریمه فرمود که این قرآنی که ما نازل کردیم **تبیان لکل شی**، همه چیز را بیان میکند، همه چیز را توضیح میدهد.
ما ارتباطمان با قرآن یک ارتباط منقطعی است واقعاً. و انقطاع هم به این معنا نیست که قرآن کم میخوانیم، کم قرائت داریم، کم تلاوت داریم، که حالا مثلاً اگر کرسیهای تلاوت را بیشتر کردیم، یک قاری خوشلحن و خوشصدایی هم آمد و خواند و ما گفتیم "اللهالله"، این ارتباط با قرآن برقرار شده است. ارتباط با قرآن این نیست.
ارتباط با قرآن این است که قرآن به عنوان یک سند بالادستی باید به آن اعتنا کرد. شما تاریخ هم که میخواهید بخوانید، تاریخ را به قرآن عرضه کنید. آقا مگر تاریخ هم به قرآن عرضه میشود؟ بله.
عرض اول، یک خاطرهای را نقل بکنم خدمتتان. یک شب محضر یکی از اساتید بودیم. این استاد عزیز ما فرمودند که من امروز (یا شبش فرمودند که) خدمت مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت بودم. همان روز خاطره را تعریف میکردند. همان روز، محضر صبحهای جمعه، مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت مجلس روضهای داشتند. خیلی هم مقید بودند. هنوزم که هنوزه مجلس روضهشان بعد از خودشان، برقرار است. وصیت کردند که با یکسوم اموالم، این جلسه را بعد از من ادامه دهید.
مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت بعد از مجلس روضه که تشریف آوردند منزل، این استاد عزیز ما مشرف شده بودند محضر ایشان. منزل ایشان. مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت فرموده بودند: "امروز تو مجلس روضه، مداح داشت وصف امام زمان را میخواند." حالا مداح هم مداح مؤمن و خوبی است و مقید. اهل اشعار سبک و خفیف و اینها نیست. اشعار وزنی نمیخورد.
آقای بهجت فرموده بودند که: "این مداح شروع کرد در وصف امام زمان شعر خواندن. آقا جان کجایی و ما دلتنگ شماییم و دورت بگردم و دنبالت میگردم." حالا آن مرد الهی را ببینید، تحلیل و نگاه را ببینید.
آقای بهجت فرموده بودند که: "من در دلم با خودم اینطور گفتم: گفتم این آقا که هی بابت دوری از امام زمان غصه میخورد و این اشعار را دارد میخواند، **عدل امام زمان بین ما موجود است.**" عدل یعنی چه؟ مُعادل. مُعادل امام زمان چیست؟ بفرمایید: "قرآن، کتابالله و عترت."
**عدل امام زمان بین ما موجود است، تو با این عدلی که در دست توست، تو با این عدلی که در دست توست چه کردهای که به دنبال آن عدل دیگر میگردی؟** مرحبا به این جمله. خیلی این جمله کار ازش میآید. تو با این معادل امام زمان چه کردی که دنبال آن معادل هستی؟ یک وجودند، دو تا صورت دارند دیگر. امام زمان به شکل انسانی بخواهند تجلی بکنند، میشوند این قالبی که الان دارند. به شکل لفظ بخواهند تجلی بکنند، میشوند قرآن. این قرآن به شکل انسان بخواهد تجلی بکند، میشود امام زمان. الان به صورت معناست. تو با این چه کار کردی که دنبال او میگردی؟
خیلی حرف عجیبی است، خیلی حرف خاصی است. روزی یک جزء بخوانیم، یا مثلاً چند روز یک بار ختم قرآن بکنیم و این است؟ نه! **"تبیان لکل شی"** یک کتابی است که منبع مرجع است. دائم باید به آن مراجعه کرد، دائم باید به آن سر زد، دائم باید از آن سؤال کرد، دائم باید از آن آدرس خواست.
در یک بحثی تشبیه میکردیم قرآن را به این نرمافزارهای جدیدی که آمده، نرمافزارهای "Waze" را نمیدانم دیدهاید یا نه. البته فارسیشان مثل اینکه "نرمافزار دال" را زدهاند. نرمافزار را دارم. مشهدم خب خیلی جاهایش را بلد نیستیم. هر جا هم دعوت میکنند، سریع یک سرچ میزنیم، آدرس را بهش میدهیم و زمان را میدهد. خلاصه انقدر راه داری، این راهها شلوغ است، اینجاها خلوت است، اینجا پلیس است، آنجا ترافیک است، آنجا تصادف است، پمپ بنزین است، آنجا چیست، همه را به شما آمار میدهد. هر جای مشهد هم که ما آدرس میدهیم، قشنگ این را میزنیم، راحت میرویم. برو راست، برو چپ، ۸۰۰ متر دیگر برو جلو، برو راست، بدون دور بزن.
در حد عصمت قبولش داریم. هرچه هم آدرس داده درست است. اینجا مازندران، قم، تهران: راه بیفت، برو راست، مستقیم، دور بزن، برگرد، چراغ قرمز است، پلیس است، سمت راست ۲۰۰ متر جلوتر یک چیزی است. این میشود حرکت با این نرمافزار. یعنی دائم باید به آن مراجعه کرد. نه اینکه فقط دستم بگیرم، حفظ کنم: آبکوه ۱۳، وارد که میشوی کوچه اول سمت چپ، شمالی ۲. دوباره بخوانم، من میخوانم شما گوش بده، ببین درست میخوانم. و این کلمه از توکتم شمالی حروفش تو اداش مشکل نیست. حالا مثلاً آبکوه، مثلاً آن کوهش را باید با "کاف" عربی بگوییم، مثلاً این میشود مشغولیت ما با قرآن.
مخارج و توی تجوید و کلمات و تهش دیگر توی معنی کلمات. آدرس نمیگیریم ازش. آدرس گرفتن چه شکلی است؟ یک بخشش این است. شما تاریخ اهل بیت را عرضه کنی به قرآن. خیلی جالب است. میشود تاریخ اهل بیت را عرضه کرد به قرآن؟ بله. بعد ببینیم که این میشود واقعاً یا نمیشود.
یک بحث مرحوم علامه طباطبایی دارد. این خیلی این جمله از ایشان فوقالعاده جمله عجیبی است. "لایَبیان لکل شیء" در سوره مبارکه **نحل** میفرمایند که: "اهل بیت نیستند که قرآن را تبیین میکنند." **تبیان لکل شیء** اهل بیت نیستند که قرآن را تفسیر میکنند. قرآن است که خودش، خود را تفسیر میکند. **تبیان لکل شیء حتی نفسه.** این تعبیر علامه طباطبایی است. "همه چیز را تبیین میکند، حتی خودش را."
روایت چیست؟ قرآن همه آدرسها را دارد میدهد. یکی از آدرسها هم آدرس خانه پیغمبر است. آدرس معمولاً برعکس. این را شنیدهایم. قبول دارید این را اصلاً؟ امیرالمومنین، کدام امیرالمومنین؟ شما قبول داری امیرالمومنینی که قرآن بگوید؟ قرآنی که علی بگوید؟ نه!
خب اشتباه میگویند. منم که تعریف میکنم، همه چیز علی قلابی. یک وقت بهت نندازند. از علی اگر چیزی شنیدی، اول بیا به من بده، من بهت میگویم علی این بوده یا نبوده. خیلی جالب شد. تحلیل تاریخ، کسی کلاه سر کسی نمیگذارد، ماجرای جعلی درست نمیشود. عرضه کنیم به قرآن، از قرآن دربیاوریم.
خیلی این روایتها کارگشاست. مرحوم فیض کاشانی در کتاب شریف **وافی**، جلد ۹، صفحه ۱۷۶۸، صفحاتش زیاد است هر جلد.
آنجا چند تا روایت را میآورند. من یکی دوتایش را برایتان میخوانم. میفرمایند که: **ان القرآن نزل اربعه ارواح**، خدا قرآن را بر اساس چهار تا چیز نازل کرده: حلال و ربع حرام. یک چهارم محتوای قرآن حلالها را گفته، یک چهارم محتوای قرآن حرامها را گفته. **و ربع سنن**، یک چهارمش سنتها را گفته. **احکام**، یک چهارم قرآن هم خبر قبلیها و خبر بعدیها و خبر الانیاست. یعنی الان هستیم، یک عده با قرآن میفهمند. بعداً چی میشود؟ بیا الان کجا باید بروم؟ همان نرمافزار Waze که من مثال زدم برایتان، چه شکلی است؟
روایت بعدی، این روایت آقا خیلی قیمتی است. این را چند وقت قبل سر کلاس برای دوستان طلبه خواندم. تازه با یک علم جدیدی مواجه شدند. کسی نمیخواند برای ما. قرآن روایت امام باقر علیهالسلام: چهار قِسمت. حالا خیلی دعوا نداریم سر اینکه حالا قرآن محتوایش ۳ قسمت یا ۴ قسمت. جفتش هم درست است. حالا هر کدام از یک جهت است.
قرآن سه تا محتوا دارد. کل قرآن سه دسته است. مساوی ۶ هزار و خوردهای آیه. یک سوم فلان، یک سوم فلان، یک سوم فلان. نه، محتوایی. ممکن است مثلاً از این یک سوم، ۴ هزار آیه توی یک موضوع باشد، هزار تا آیه توی یک سوم. برابر نیست. یک سوم محتوایی. یعنی سه تا محتوا بیشتر ندارد قرآن.
یک سومش چیست؟ **سُولُ سِفُلنا و فی احبان**. یک سوم قرآن درباره ما و دوستداران ماست.
قبلنا یک سوم در مورد دشمنهای ما و دشمنهای قدیمی، کسانی که دشمنهای ما بودند قبلاً.
سنت، یک سومش هم سنت، احکام و آداب و اینها. ادامه سنت و مثل و ضربالمثل و سنت. دقت!
**وَ لَوْ اَنَّ الآیَهَ اِذَا نَزَلَتْ فِی قَوْمٍ ثُمَّ مَاتَ اُولَئِکَ** قرآن در مورد اقوام قبلی که حرف میزند، دارد یک گزارش تاریخی میدهد. غیر از این است؟ یک بحث تاریخی دیگر. در مورد قوم لوط دارد صحبت میکند، قوم صالح، فرعون، موسی.
امام باقر میفرمایند که: "اگر قرار بود قرآن در مورد این آدمهای مرده حرف بزند که خودش هم تا حالا مرده بود." خدا در مورد اینهایی که صحبت کرده، اینها از دنیا رفتند. در مورد شخص اینها که صحبت نکرده. اینها مثالاند. همیشه هستند توی طول تاریخ. برای همین، قرآن همیشه زنده است. همین الان ما قوم لوط داریم. لوط داریم، هود داریم، صالح داریم، موسی داریم، فرعون. همه اینها همین الان هستند.
کتاب تاریخ، کتاب داستان، کتاب تاریخ ابنخلدون و ابنخلدون چه فرقی میکرد آن وقت؟ زندگی ما، نه! مردهها حرف میزند. فرعون همیشه هست. اینکه شهید مطهری جمله معروف فرمود: "شمر زمانت را بشناس." توسعه اگر بخواهیم بدهیم، باید بگوییم: "فرعون زمانه را بشناس، قارون زمانه را بشناس، لوط را بشناس." همه اینها هستند.
اگر قرار بود اینها بروند و تموم بشوند که دیگر از قرآن چیزی نمیماند. قرآن دیگر زنده نبود، حرف روز نداشت. قرآن **یجری اول علی آخره**، قرآن اولش جاری بر آخرش است. یعنی همین الان همه اینها هستند. همه ماجرا الان زنده است. همین الان یک یونسی داریم افتاده توی شکم نهنگ. ذکر یونسیه را برای چی میگویند؟ روایت امام صادق فرمودند که: "ما توی زندان دنیا اسیر شدیم، ذکر یونسیه باید بگوییم، آزاد." یونس افتاد توی شکم نهنگ، یک ماجرای تاریخی خدا دارد میگوید، داستان دارد میگوید؟ یا نه! هر روز یک یونسی است، هر روز یک نهنگی است. **مادامت السماوات والارض**. تا وقتی آسمان و زمین برقرار است، آدمهایی که توی قرآناند زندهاند.
**ولکل قوم مِنها من خیر** هر قومی یک آیهای توی قرآن دارد. هر آدمی یک آیهای توی قرآن دارد. هر آدم یک معادلی توی قرآن دارد. همین الان من و شما یکی از این داستانهای قرآن، در حال من و شما را دارد میگوید. یکی یوسف، یکی یعقوب است، یکی زلیخا. شعیب، ممکن است الان مثلاً شما یوسف باشی، بعد مثلاً دو ساعت دیگر یونس بشوی. این اتفاقات فرا، راهکارش هم داده دیگر. چه شکلی نجات پیدا میکنی، چه شکلی ازش رد میشوی. اصلاً خطر را بشناسی. یوسفی بود و آمد و رفت و تمام و نه دائماً یوسف و زلیخا و ماجرا هم جایی دارد تکرار میشود؟ صحبت میکند.
این روایت هر آدم خوبی که توی قرآن دیدید اسمش آمده داشته باشید. خیلی روایت قیمتی. قیمت قلیل. ۴ هزار تا شاگرد داشتن. و روایت نقل کردن و حضرت هم بانک ۴ هزار تا شاگرد داشتند. مظلوم بودند. همین. یکی دیگر میآید حمام سفید. همین.
خب حالا ۴ هزار تا چی چیو منتقل کردند؟ اهل بیت حرفشان چی بوده؟ اینها دیگر خیلی خبری نیست.
امام صادق فرمودند: هر آدم خوبی که توی قرآن اسمش آمده یا ماییم یا شیعیانمان. هر آدم بدی هم که توی قرآن اسمش آمده یا دشمنانمان هستند یا طرفدارانشان. اینجا یک بحثی را مطرح میکند. میفهمید که بحث مفصلی را طرح میکنم.
همه ماها معادلی داریم و این آدمها الان آل سعود توی قرآن معادل دارد. اسرائیل توی قرآن معادل دارد. ترامپ توی قرآن معادل دارد. نتانیاهو معادل دارد. آقای بهجت توی قرآن معادل دارد. همینو معادلش هست. همه اینهایی که الان هستند یک معادل توی قرآن دارند. من و شما معادل داریم. اصلاً من و شما کی هستیم توی قرآن؟ میشناسیم یا نه؟ پیدا کردی شخصیتمان را توی قرآن؟ ملائکه دیگر بالاتر الان آقا مرخصی ساعتی گرفتند تشریف آوردند اینجا. تشریف آوردند این شخصیت معادل ما کیست و کجاست؟
در مورد اهل بیت چه شکلی تحلیل کنیم؟ این مقدمه بحثمان. این جمله کلیدی. و در مورد اهل بیت هم خدا معادل معرفی کرده توی قرآن. معادلهایی که اصلاً دقیق میزند. توی شخصیت. معادل پیغمبر اکرم در قرآن کیست؟ اگر گفتید. حضرت ابراهیم. حالا خوب است. حضرت ابراهیم هم خوب است. ولی نه. دقیقتر. شباهت دارند. قطعاً توی خیلی ماجراها. قرآن همه داستانش را گفته برای نماد اینکه پیغمبر اکرم میخواهد ماجرایش را بگوید؟ حضرت موسی. شخصیت معادل امیرالمومنین توی قرآن کیست؟ غوغایی است. خیلی توی این حرف نهفته است. صدها جلد کتاب از توی این در میآید.
پیغمبر اکرم فرمود: هرچه در مورد بنیاسرائیل توی قرآن آمده در مورد قوم من جاری میشود. حتی اگر آنها توی یک لانه رفته باشند، قوم من توی همان لانه میروند. طوفانی. سامری آمد و آه! چه قشنگ! چه داستانهای قشنگی! چه آدمهایی بودند تو طول! نه عزیزم! همین الان پیغمبر داریم، امتش را از وسط دریا رد میکند. بعد اینها رد میشوند، بعد گوسالهپرست میشوند. یک سامری هست: **لِكُلِّ قَوْمٍ سَامِرِیٌّ**. قشنگ است. امیرالمومنین خیلی معروفاند. مثل عمر و عاص مذاکره میکرد. کی بود؟ موسی اشعری. میدانید امیرالمومنین معادلسازی که در مورد ابوموسی کردهاند، کی را مثال زدهاند؟
حضرت فرمودند که: هر قومی یک سامری دارد. سامری امت پیغمبر ابوموسی اشعری است. هم آن روز داشتیم همزمان موسی داشتیم، همزمان پیغمبر داشتیم، همزمان امیرالمومنین داشتیم، هم امروز داریم، هم فردا داریم. سامری امت موسی شعارش **هو لامساس** بود. سامری **لامساس** یعنی چه؟ وقتی که آن گوساله را درست کرد و اینها، دچار یک بیماری شد. کسی بهش دست میزد تب میکرد! سامری. فاصله بگیرد. میرفت توی بیابان. آدم میآمد سمتش. **مَسَاس** از **مَسَّ** میآید. "دست به من، دست نزن! دست نزن! دست، دست نگهدار!"
امیرالمومنین فرمود: "این ابوموسی اشعری که سامری امت پیغمبر است، قتال، جنگ." این سامری امت پیغمبر را به کی سپردند؟ به کجا سپردند؟ به قرآن سپردند. یعنی چه؟ یعنی بنشین فقط قرآن بخوان؟ روزی ۵۰ آیه؟ مثلاً یک صفحه، دو صفحه؟ دیگر حل است. کشور لیبی ۶ میلیون جمعیت دارد. ۶ میلیون جمعیت دارد. از این ۶ میلیون، ۲ میلیون حافظ قرآن. کشور لیبی. از ۶ میلیون اصل بر این است، با هر که حرف میزنی حافظ قرآن باشد، من که خلافش اثبات بشود. بعد مملکت فقر و فلاکت و بدبختی و ذلت و قذافی ملعون که تاراج برد، بیچاره کردی ملت را. الان هم که وضعیت. چقدر اینها داعشیاند. حافظ قرآن. این را بگیرید دیگر حل است. یعنی فقط بنشینیم بخوانیم، حل است؟
تدبر یعنی چه؟ حالا من چون دانشکده مهندسی هستم، خلاصه با بچههای مهندس زیاد سروکله میزنیم، از این واژههای مهندسی هم گاهی استفاده بکنیم بد نیست. مهندسی معکوس. مهندسی معکوس. مهندسی معکوس یعنی چه؟ الان این لیوان را که مثلاً به من دادند، جعبه دستمال کاغذی را مثلاً من تکنولوژی ساخت این جعبه دستمال کاغذی را ندارم. بر فرض مثال. من چکار میکنم؟ پروژه طراحی میکنم روی این جعبه. از این، من چون نقشه را که ندارم با نقشه جعبه دستمال کاغذی بسازم. باید چکار بکنم؟ باید از این جعبه به چی برسم؟ به نقشه. درست است؟ پهپاد! RQ-170 پهپاد آمریکایی آمد روی هوا. اینها گرفتند، نشاندندش. بعد مهندسی معکوس کردند، تولید انبوهش کردند. خاورمیانه پخش کردند. معکوس کردیم. از این به نقشه رسیدیم. رفتیم، رسیدیم به نقشه. این یک سیر معکوس خیلی قشنگ است. ببینید یک سیر معکوس میکند. از این به نقشه میرود، به عقب.
تَدَبُّر یعنی چه؟ پشت بری، به پشت. به نقشه برسی. این میشود تدبر. فعل مضارع. آن فعل ماضیا نیست. نقشه قرآن را پیدا کنیم. نقشه دارد میدهد. اینجوری بود. این موسی چهار تا ویژگی خوب داشته باشد. آدم را فریب بدهد. انقدر اینها ویژگیهای خوب داشتند. همین سامری که برای شما اسم آوردم، این سامری آدم به شدت بخشندهای بوده. فرعون! آقا فرعون کسی بود که هر سفره اطعامی که پهن میکرد، چند هزار نفر غذا میخوردند. مشکل داشت با این سفره پهن کردن و اطعام و غذا دادن و اینهایش. مشکل داشت؟ هرکه بد است دیگر. باید مثل این فیلمهای سینماییها، فیلمهای تلویزیونی، فیلم امام رضا میسازند. امام رضا یک تکه یک قب نور دارم میآیم پایین. همینجوری نور هست، همراهشان میآیند پایین. فیلم مختار، مثلاً حرمله را که میبینیم آدم کهیر میزند. هر بیریخت دربوداغونی هم این بوده، که هر که هرکه دیده اینجوری نیست. دانلود چهره ظاهری امیرالمومنین. روایت عجیب غریبی داریم. چهره حضرت، حضرت چهرهشان چهره معقولی بوده. کاراکترهایی که ما برای آدم جنتلمن توی ذهنمان است، اینها را امیرالمومنین نداشتند. زخم داشته مبارکشان. به نسبت متوسط پایینتر بوده. دستان مبارکشان به نسبت متوسط کوتاهتر بوده. قَصِیرَتَین. با این دو تا دست کوچک. دستان حضرت کوچک بوده. قد حضرت به نسبت کوتاه نیستند. من قد بلندها را از کمر دو نیم میکنم. قد کوتاه از فرق سر دو نیم میکنم. من که قدم کوتاه نیست. در اقتصاد شیخ صدوقی امیرالمومنین گولزننده ظاهراً آبوهوای آدم را عوض میکرد. آدم میبیند، اصلاً تشخیص میدهد، میفهمد اصلاً این نیست که نعم العبد انه ایوب. وقتی از ایوب تعریف میکند، نمیگوید آقا این خوشگل! با هر که نگاه میکرد میفهمی. نه عزیزم! مریض شد، بدنش کهیر زد، کرم از تنش بالا میرفت، زنش گذاشت رفت. ارتباطش با من قطع نشد. سحر خیلی نورانی، صادقی، شهید زنده شما. مشهدیها میگفتند که ملت از کنار آخوندها که رد میشوند، اگر ببینند طرف سبزه است، میگویند اوه اوه! این اصلاً یک ذره نور ندارد. خانه بیرون نرفته، آفتاب بهش نخورده. هرچه باشی یک چیزی میگوید.
تشخیص دادید اگر میخواهید مسائل روزمان را تحلیل بکنیم. بعضیها میگویند آقا توی مسائل سیاسی چکار بکنیم؟ آمد، فرمود: آخرالزمان دستتان اگر توی دست قرآن باشد، از هیچ فتنهای نترسید! خیلی عجیبتر است. فرمود: اگر همه دنیا علیه من بایستند، خیلی عجیب است، خیلی جرئت میخواهد کسی اینجوری حرف بزند. همه دنیا علیه من بایستند، من دستم توی دست قرآن باشد، از هیچی ترس ندارم.
الان من با این نرمافزار "Waze" بروم مثلاً ترکی، ناخاس، من دیگر ترسی ندارم. آدرس کسی را بپرسم؟ کی را پیدا کنم؟ پیدا میشود؟ نمیشود. گاهی من گم میشوم. وحشت ندارد. وحشت آن کسی است که با کسی ارتباط ندارد. حفظه نه. آن معادلسازی میداند که من الان کیستم؟ این روبرو، این کیست؟ گول ظاهر را نمیخورد. گول چهار تا خوبی که توی طرف میبیند، نمیخورد. تحلیل میکند، میفهمد. شرایط را میفهمد. الان این کدام برهه دارد اتفاق میافتد؟
الان مثلاً زمان حضرت موسی. الان زمان شرایط ابراهیم. پرتت میکنم تک و تنها توی آتش. ایران شرایط موسی، بزنی از عقب حمله میکند، فرعون! از روبرو هم دریا. بزنی به دریا. شرایط عجیبوغریب برای آدم پیش میآید. آدم گم نمیشود، میداند چکار است.
تدبر یکی برای فهم شرایط امروزمان، فهم مشکلاتمان. من کجا هستم؟ چکار باید بکنم؟ رشد من توی چیست؟ شما شخصیت معادل خودت را پیدا کن. شست و رفته از اطلاعاتی که برای آدم اتفاق میافتد. آدم میفهمد شخصیت معادلش کیست. منی که عمدتاً اطلاعاتم توی فاز شهوت است، توی فاز جنس مخالف است، سیر من سیر یوسفی است. یکی دیگر غریب و تنها بین یک جمعیتی افتاده. هیچکس حرفش حالیش نمیشود. حالیش نمیشود. این حس لوط است. یوسفی که ساخته بودند. یکی از دوستان طلبه از این طلبههای رند، فیلم یوسف هم ساختند. ولی خدا نیاورد آن روزی که فیلم از لوط را بسازم. او را میخواهم چکارش کنم؟ دوره دورهای است که توش افتادم. این شرایط الان شرایط کیست؟ شرایط کدام پیغمبر یا پیغمبر یا شخصیت دیگر. یک مؤمنی! مؤمن آل فرعون. اینها را اهل بیت تطبیق میدادند. خیلی جالب است.
ظهر عاشورا یک بحث مفصلی است. باید رویش کار جدی کرد. حالا دوستانی که اهل ذوق و اهل قلمند و اینها که اهل پایاننامهاند، روی موضوع میتوانند کار بکنند. موضوع جالبی است. توی کربلا معادلسازیها را شما ببینید. خیلی جالب است. مثلاً امام حسین حرمله را تشبیه به کی کردند؟ حضرت حرمله را تشبیه کردند به کسی که شتر صالح را کشت. حبیب بن مظاهر را تشبیه به کی کردند؟ سر نماز امام حسین که شد نماز بخواند. حسین بن نمیر، خدا لعنتش بکند، از لشکر عمر سعد داد زد، گفتش که: "تو هم میخواهی نماز بخوانی؟ نماز تو که قبول نمیشود." حبیب اهل کوفه بود دیگر. کوفی بود. همه کوفیا که بد نبودند. یک دو سه تا کوفی خوب هم داشتیم. حبیب هم اینها را میشناخت. فرماندهها بودند. حبیب هم اینها را میشناخت. برگشت گفتش که، خیلی جمله جمله قشنگی است. حالا دو جور هم نقل مَقاتل است: **اَصَلَاتُکَ مَقبُولَهٌ و صَلَاهُ ابْنِ رَسُولِ اللهِ لَا تُقْبَلُ یَا حِمَارُ خِمَارُ!** "نماز تو قبول میشود، نماز نوه پیغمبر قبول نمیشود ای حمار!" این را که گفت، حبیب! امام حسین بهش فرمودند که: "حبیب، نمیخواهد با اینها بحث بکنی. تو جایگاه تو جایگاه مؤمن آل فرعون!" خیلی قشنگ. آل فرعون بود، آمد بحث کرد که آقا برای چی اینها را میکشید؟ این مظلومین و فلان و اینها. گرفتند خود او را. خوب است، اینها کوفه انگار همه آل فرعوناند. بین اینها فقط تو مؤمن درآمدی آل فرعون. تطبیق میدهند.
آمدند توی خیمه با امام سجاد صحبت کردند. فرمودند که: "عزیزم حالت چطور است؟" ببین تک تک این شخصیتهایی که امام حسین تطبیق داده، توی کربلا قرآنی میبیند دور و برش. "حالت چطور است پسرم؟ ما ذاتُ ترید؟" خیلی قشنگ است. "چی میخواهی؟" گفت **اُرِیدُ اَنْ لا اُنْتَهی**عرض کرد **اُرِیدُ اَنْ لا اُرِیدَ** "میخواهم که چیزی نخواهم." حضرت فرمودند که: "تو کلاس کلاس ابراهیم خلیل الرحمن." چرا جبرییل آمد بغلش، گفت چی میخواهی؟ گفت: "علم او به حالی." تو ابراهیم. یعنی جلوه ابراهیمی.
ما دائماً یک جلوه قرآنی داریم از خودمان نشان میدهیم. حالا معلوم نیست. **اولائکَ الکُلُّ الاَنعَامِ کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ اَسْفَاراً**. پناه بر خدا! زار میزدند. نماز شب جمعهشان. عقرب و عشا توی یک رکعت سوره اعلا میخواندند. توی یک رکعت سوره جمعه. سوره جمعه را که میخواندند، آیه **کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ اَسْفَاراً** این را که میخواندند زار میزدند. نرفت تاریخ اهل بیت چه شکلی بخوانیم، به اشتباه نیفتیم. حالا این عرض من بود. جلسات بعد میخواهیم بالخصوص در مورد تاریخ امیرالمومنین با هم گفتگو بکنیم. بحث را تمامش بکنیم و یک متنی هم داشته باشیم. این آخر بحثم است.
الان چه ایامی است؟ ماه چیست؟ دهه کرامت. ماه ذیالقعده. گرفتند، آنهایی که اهل معنا و اهل صفا هستند چله گرفتند. چرا؟ حضرت موسی اول ذیالقعده رفت تا ۱۰ ذیالحجه چله گرفت. الان هم هست. خود حضرت موسی چطور؟ هارون چطور؟ حضرت موسی ۳۰ روز وعده داشت. به بعثت موسی. ۱۰ شب اضافی خدمت بهش خورد. توی آن ۱۰ شب اضافی سامری در دهه اول ذیالقعده. حالا سامری کیست؟ سامری هم یک توضیحاتی دادم. سامری یک چیز عجیبوغریبی است. سامری کسی بود که چشم برزخی داشت. اینها از آب دریا که رد میشدند، حضرت جبرییل تمثل کرد. ملائکه، ملائکه جسم که ندارند. تمثل میکنند. یک چهرهای خودشان را در میآورند. اگر کسی خواست اینها را ببیند، توی چهره انسانی اینها را میبیند که جبرییل. جبرییل توی قالب یک انسانی تمثل کرد که روی اسب نشسته بود. سامری انقدر دوز عرفانیاش بالا بود، این را دید. رفت از زیر پای اسب این گل را برداشت. موسی نیامد. گل را برداشت. گوساله درست کرد. این گوساله سامری با این گل. **بِمَا لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُ، وَکَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی.** "من یک چیزی دیدم که بقیه ندیدند. جبرییل را دیدم روی اسب، از زیر پایش گل برداشتم." باهاش نفسم مرا فریب داد. یعنی آدم که باز بشود با نفس فریبم داد. باشد. گوساله را درست کرد. توی این ۱۰ روز، هرکه طرفدار موسی بود و از این آب رد شده بودند و این همه ماجرا و فرعون را غرق کردند. همه بی حضرت موسی، تورات آورده، شاد و شنگول، قبراق، شب ۱۰ ذیالحجه، خوشحال، چهل شب با خدا گفتگو کرده، تورات را گرفته برگشت. آمد دید یک گوساله گذاشتند وسط، همه دور تا دور دارند سجده میکنند! صاف آمد رفت ریش و موی هارون را گرفت کشید. "این چه وضعی است؟"
این جلسه بعد ادامه ماجرا. ادامه داستان تشبیهش با تاریخ امیرالمومنین و ماجرای امیرالمومنین. هارون امت پیغمبر، امیرالمومنین نیست؟ همین الان موسی هست و سامری هست. و حضرت فرمودند که "عصر غیبت مثل آن ده روز است." الان موسی ما کوه طور است، امام زمانمان. یک هارونی هم گذاشته. این مراجع معظم تقلید، علما. سپرده به اینها. دیگر کار را خراب میکند. بعد دیگر آقا میآیند و اول خر هارون، علما را اولش میکنند. این همانجوری است که همه را از دم گردن نمیزند. اول توبیخ میکنند. بعد یک عده دلیل میآورند. یک عده هم دلیل گردنشان میرود. همیشه زندهاند این شخصیتها. اینها را باید بشناسیم. بعد وارد بحث تاریخ اهل بیت و تحلیل تاریخ اهل بیت بشویم.
یک مدحی هم چند دقیقهای داشته باشیم. مناسبت و قراقاتی که میشود. آدم میماند الان باید چکار بکنیم؟ از حضرت معصومه بخوانیم؟ از امام رضا بخوانیم؟ شهادت امام صادق را بخوانیم که رد شد؟ مناسبت زیاد است. حالا نمیدانم اگر پیشنهادی دارید برای اینکه چی بخوانیم. خوب شما بیکار نباشید. هدیه به محضر امام رضا سه تا صلوات بفرستید.
اللهم صل علی محمد و آل محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد
اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی الامام التقی النقی و حجتک علی من فوق الرض و من تحت صدیقه شهیده. صلاه کثیره تامه زاکیه متواتره مترادفه. که اول ما صلیت علی احد من اولیائک.
در حرم لب بر لب پیمانه باشد
صدا همسایهها را که اذیت نمیکند؟ یک کمی کمترش هم بکنی مشکلی نیست.
در حرم لب بر لب پیمانه باشد
از شمع دُورش چند تا پروانه باشد
بهتر است. بهتر آنکه از در هر نویدم کنند
دل اگر با غیر تو بیگانه باشد
گر بنا باشد دلم را جز تو آبادش این دل ویران همان ویران باشد
بهتر است. جان من، آقا
مرا سرگرم نقاشیها مکن
مهمان مشغول صاحب باشم بهتر
صحنتان را میزنم بر جوابم را بده
این گدا گاهی اگر دیوانه باشد
بهتر است. مدعی در این حرم از سیر بالاها
این کبوتر فکر آب و دانه بهتر است.
گُنبدَت همه باب الجمال، مال من
جای ما پشت در میخانه باشد
بهتر از من که هر بار آمدم اینجا گنهکار آمدم
تو بهم قولش اگر مردانه باشد
بهتر است. تا شب قبرم که میآیی برای این دل ما
چطور بهانه باشد
بهتر است. صبح محشر هم خودت دنبال کار بیا
پشت ما تو شاهانه باشد
بهتر است. گریه کردم شانه ضریحت بغض کرد
وقت گریه سر روی یک شانه باشد
بهتر است. این دو مرا کسانی که آمادهاند بسمالله
کربلا از تو من واقعاً شیرین
روزی ما هم از این شانه باشد
اشک میخواهم ز تو اشک میخواهم
تو دریای سبک الحسین
رزق ما از جام سقاخانه باشد
بهتر است. هر وقت دلت برای کربلای ما تنگ شد
روی بلندی به هیچ جهت کربلا را پیدا کن
سه بار از راه دور به سمت کربلا سلام بده.
تو که تبلت زورت را نمیدهد برای زیارت کربلا مینویسند.
روی بلندی هستیم. به نیت کربلا سه مرتبه سلام بدید به اباعبدالله.
صلیالله علیک یا اباعبدالله
صلیالله علیک یا اباعبدالله
صلیالله علیک یا اباعبدالله
در حال بارگذاری نظرات...