نسبت هیجان، احساسات و عقلانیت با مدل مدیریتی علی(ع)
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد؛ اللهم صل علی محمد و آل محمد من الآن الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری ولل عقدة من لسانی.
عنوان جلسه ما در این چند جلسهای که محضر عزیزان بودیم، این بود: «چرا علی تنها ماند؟»؛ تأملی بر الگوی مدیریتی امیرالمومنین علیهالسلام. نکته بسیار مهم این است که ما این بحث را که امیرالمومنین دچار چالشهایی شدند و مسائلی برایشان پیش آمد، از یک زاویه دیگری داریم بررسی میکنیم. معمولاً وقتی این بحث مطرح میشود، پیرامون این است که خب امیرالمومنین غریب بودند، تنها بودند، یار نداشتند و همه اینها، ولی نکتهای که محل بحث ماست، درباره خود مدل مدیریتی امیرالمومنین است که خب چرا امیرالمومنین یار نداشت؟ چرا یاری برای خود جمع نکرد؟ چرا نتوانست یاری جمع بکند؟ میگوییم: «علی مثلًا به خاطر عدالتش مورد هجوم قرار گرفت؛ چون خیلی عدالت شدیدی داشت.» درست، ولی این همه ماجرا نیست. اتفاقاً مردم وقتی یک همچین حاکم عادلی را میبینند که باید عاشقش بشوند، تنها میماند؟ مگر میشود در طول تاریخ کسی به خاطر عدالتش مظلوم واقع بشود، به خاطر عدل تنها واقع بشود؟ خود عدالت که باید عاملی باشد برای اینکه دور و بر حضرت شلوغ بشود. افراد، حامیان و یاوران و انصار امیرالمومنین باید زیاد باشد. اساساً مدل مدیریتی امیرالمومنین یک مدل خاصی است.
با ما کار داری؟ با مدل مدیریت؟ بحث مدیریت خیلی بحث مهمی است. معمولاً هم توی جلسات ماها، جلسات مذهبی خیلی به مباحث پرداخته نمیشود. مدیریت فقط مال یک مدیر کل و یک وزیر و اینها نیست. همه ما مدیریم، همه ما احتیاج به علم مدیریت داریم. اصلاً تربیت فرزند یعنی مدیریت. شما مدیریت میکنی تربیت فرزندت را. مدیریت منزل، مدیریت محل کار، هر که هرجایی دارد کار میکند بحث مدیریت سرش است. یک معلم برای کلاسش، یک روحانی مسجد را مدیریت میکند، یک مادر منزل را مدیریت میکند، یک شوهر خانواده را مدیریت میکند. بعضی هم که از بچهآوردن و تعداد فرزند بیشتر و اینها میترسند به خاطر این اشتباه است که نمیدانند اصلاً تعداد… میگوید: «من از تربیتش میترسم؛ بچه کمتر میآورم، تربیتش راحتتر باشد.» این بندگان خدا نمیدانند که اصلاً تعداد فرزند ربطی به مدیریت ندارد. مثل اینکه به یک معلم بگوییم آقا به جای اینکه تو کلاس شما ۳۲ نفر باشند، ۳۱ نفر بدیم یا ۱۸ نفر داریم که مدیریتشون راحت باشه. معلم میداند بین ۵ نفر و بین ۵۰ نفر مدیریتش فرقی ندارد. امکانات یک بحث دیگری است که امکانات تفاوت میکند: جا کم است، نیمکت کم است، امکانات کم است. نحوه مدیریت ۵ نفر با ۵۰ نفر تفاوتی ندارد. اتفاقاً گاهی تربیت فرزند وقتی که بچه کم تعداد است، تربیت تعداد بچه بیشتر مشکلتر است؛ خیلی آثار و تبعات فراوان. یکی دو تا نیست. اونی که لازم است، مدیر. یک پدر باید بلد باشد مدیریت کند، یک مادر باید بلد باشد مدیریت کند. تو تربیت این اصل. هر روز تو خانوادههامون روبهروی مدیریت بحران دائماً مواجهیم. پدری که پسرش را زن میدهد، دخترش را شوهر میدهد، این با مباحث مدیریتی مواجه است. اختلاف بین دخترش و دامادش، پسرش و عروسش؛ اختلاف بین عروسش و دخترش؛ امشب خواهر... اختلاف بین عروسش و همسرش که میشود مادرشوهر؛ اختلاف بین پسرش و مادرخانمش؛ اختلاف بین پسرش و پدر. همه اینها را مدیریت بکند، پدر عاقل پدری است که بتواند همه اینها را مدیریت کند. همه ما به علم مدیریت نیاز داریم. اصلاً مدیریت بخشی از دینداری است، فقط بحث سیاسی نیست که بگوییم آقا این مثلاً تو سطح کلان جامعه، در مورد مسئولین.
مدل مدیریتی امیرالمومنین مدل ویژهای است، بحثی دارد. این جلسه و جلسات بعد انشاءالله بتوانیم کمی بحث را پیش ببریم. عرض کردیم که الگوی مدیریت امیرالمومنین، الگوی هارونی است. این را جلسات قبل مبتنی بر آن چیزی که در قرآن در سیره حضرت هارون معرفی شده، امیرالمومنین با آن مدل دارد مدیریت میکند. خب مدیریت حضرت هارون چه شکلی بود؟ مثل امروزی روز عید قربان. حضرت موسی از کوه برگشت، از کوه طور بعد از ۴۰ روز مناجات و عبادت با تورات. معلوم میشود که تو این دوره تورات هم نداشتند مردم. تورات قوانین و کتاب آییننامه بوده، کتاب قانون اساسیشان. اصلاً معنای عبری خود کلمه تورات، واژه عبری خود این کلمه به معنای قانون است. این کتاب، کتاب قانون اساسی است. حضرت موسی را قانون اساسی بیاورد، یعنی هنوز اصلاً به فروع نرسیدند این مردم، تو اصولاند، تو ابتدائیات دیناند. تو این ۴۰ روز همان اصول را از دست دادند. همان توحید و نبوت و معاد پرید. حضرت موسی میخواهد بیاید با معادباوری این مردم را بر اساس توحید، بر اساس نبوت میخواهد حکومت بکند، برمیگردد میبیند اینها همه چیز را از دست دادند. خیلی تعبیر عصبانیت که در روایات فرمودند. یک بخشی از تورات آنجا محو شد. پیش ما اهل بیت مقداری از تورات که محو شد، زیر فلان سنگ، در فلان جا؛ آدرس دقیق بده منطقه. آمده بود موسی در آنجا تورات را زمین زد، یک بخشی از تورات. چون به قول امروزیها فایلبندی شده بود، فولدر فولدر؛ یک بخش از اینکه جدا شد، حضرت موسی دیگر این را اصلاً... یعنی مردم محروم شدند اصلاً از این. اهل همه چیز را زدند. اصل خدا را شک کردند. یک گوساله را سامری گفتش که حالا الهکم و اله موسی. این خدای موسی هم همین بود، رفته با خدا مناجات کند. با آهنگ میخواهد مناجات کند. مردم از همین برگشتند. بعد به هارون نهیب زد: «مگر من به تو نگفتم بعد از من حواست به این مردم باشد؟» چند تا چیز را فرمود از خودش دفاع کرد. یکیش این بود: «و خشیت ان تقوله فرقت بین بنی.» من نخواستم تفرقه، من نخواستم دودستگی بشود. من اگر حرف میزدم، دوقطبی میشد، دودستگی میشود. من سکوت کردم. یک جامعه متحد و منحرف بهتر از یک جامعهای است که میخواهد سمت خدا برود ولی تیکهتیکه است، به جون هم همه سرمایهها و همه انرژیها دارد هدر میرود سر دعوا و درگیری، سر اختلاف. این هم ماجرای پیراهنی که جلسه قبل عرض کردم. امیرالمومنین فرمودند که من این پیراهن خلافت را میدانستم به تن او گشاد است، پیراهن پاره میشد. من دیدم یک پیراهن سالم باشد به تن نااهل باشد بهتر از این است که این پیراهن پارهپاره بشود. آبی و محکمی امیرالمومنین، الگوی مدیریتیش این است. چرا امیرالمومنین تنها شد؟ به همین عامل تنهایی امیرالمومنین. امیرالمومنین راحت میتوانست مردم را به هیجان بیاورد.
عزیزان من، حس این حرف غلط است که مثلاً علی بین مردم محبوب نبود. خب مگر طیف مقابل علی محبوب بود بین مردم؟ مگر حکام، سیاستمداران، زمامداران محبوب بین مردم? کی محبوب بوده بین مردم؟ سالگرد شهید رجایی آوردیم که ۲۰ روز بیشتر رئیس جمهور نبود. ۴ سال اگر میکشید با تفنگ بادی میزدند. اسطوره شد سر کار. چه مدت در رأس کار باشند؟ خود مقام معظم رهبری دوره دوم کمتر شد. تعارف که نداریم. ایشان که دیگر از جهت سلامت و جایگاه و اینها بینظیرند واقعاً. البته دولت دست ایشان نبود، دیگران بودند. ولی مسئول اینجوری است. مسئول در مظان اتهام، مسئول محبوب نیست بین مردم. مردم حرف میزنند، توقع دارند. میخواهم بگویم اینکه امیرالمومنین مظلوم شد به خاطر این نبود که معاویه محبوب بود. معاویه محبوب بود، خلیفه اول محبوب بود، خلیفه دوم مگر محبوب بود؟ انتقاد بکند. خلیفه دومی که آقا جان این را دقت بکنید، خلیفه دومی که قبل از اینکه مسلمان بشود، امینی در «الغدیر» میگوید: خلیفه دوم قبل از اینکه مسلمان بشود، یک تیمی بودند در بین قریش، کفار قریش، یک گروهی بودند اینها، گروه شکنجه و فشار بودن مسلمان. خلیفه دوم جزء این تیم بود. مسئول شکنجه زنهایی بود که مسلمان میشدند. پس مسلمانان محبوب میشوند؟! اینکه بازجو بوده! بعد از انقلاب یک ساواکی بیاید بشود رئیس جمهور؟ میشود؟ مگر میشود؟ راه شاهی بود که علی از این کارها استفاده نمیکرد. الگوی مدیریت امیرالمومنین، راهش این است که دوقطبیسازی کنی جامعه را؟ از رقیبت بترسونی؟ هیجان مردم را تحریک؟ احساس مردم را تح... کمپین راست، اینها طرفدار فلاناند، اینها ضدّ. دوقطبی پیر و جوان. خیلی جالب. جلسه قبل از ابیعبیده جراح برایتان خواندم: «علی جوان است.» حالا ببینید حالا اینهایی که با چه سابقهای آمدند بین مردم. به نظرم ابن ابیالحدید میگوید که تو هیچ جنگی از مسلمین، خلفا، خلیفه اول و دوم که رفیق بودند، دو تا خو...? خوانده شده بود. این دو نفر تو هیچ جنگی از مسلمین یک نفر از کفار نکشتند، الاغ از لشکر دشمن نکشتند.
فاطمه زهرا به خاطر حفظ دین پیغمبر. اگر بکش بودی، نحوه جنگ رفته، چرا در میرفتی؟ رسماً تو جنگ احد اینها فرار میکردند. پیامبر اینها را صدا کرد، آیه نازل شد. پیغمبر صداشان میکرد محل نمیگذاشتند. دیگر در میرفتند. صداشان میکرد تو دل بقیه رزمندهها را خالی میکردند. اینها تو میدون جنگ که رفته بودند، تو دل بقیه را خالی میکردند: «بدبخت میشویم.» حرف ما را گوش نمیدهند. بخوانید تفاسیر را بخوانید. پیغمبر میگفت: «مذاکره کن.» روشش هم بلدیم. حرف ما را گوش نمیدهد. دارد میجنگد. همین حضرات. «علی جوان است، خام است، بیتجربه است. ما تجربه داریم، پختهایم.» حالا جالب است. حرف جالبی است. اینها یک مشت آدمهای احساسیاند. امیرالمومنین بالأخره تو جنگ همه دیده بودند. ضربه شمشیر. یک وقت نمیدانم برایتان گفتم یا نه، نوع جنگ امیرالمومنین. فرمود از قدبلندها را از وسطها را از بالا دو نیم میکنم. یلوثون. وقتی صدا میشنیدم میفهمیدم روبهروی علی ایستادن. یلوثون تلویح تلویز. یعنی چی؟ میگویند لوس کرد خودش را. لوس به معنای خودش را خراب کردن. میشنیدم که حالا اینکه نقطه قوت امیرالمومنین، نقطه ضعف نشان داده. گفتم بابا اینها همه از علی میترسند. اسم علی میآید یک جوری میشوند. علی خوب. مصلحت نیست. تبلیغاتی انتخاباتی. دیگر اگر تقوا نبود هیچکی مثل من داهیه نداشت. داهیه شنیدید؟ میگویند راه زیرکی، مدیریت، سیاست به معنای سیاستمداری. آدمها مارموزند، آب زیر کاه. جامعه را دو تیکه میکنی، طرفدارهای فلانی، طرفدارهای فلانی. مردم بیفتند به جان هم، اضطراب، ناامنی، جنگ، درگیری. هیچکی به هیچکی رحم نکند. اون فضایی که تو دوران بنیامیه و بنیعباس حاکم شد. بنیامیه، بنیعباس. آنجا تفرقهای بود که خوب بود. تفرقه بود که به نفع ما شد، ولی تفرقه مسلمین این همه را به باد میدهد. دین از مردم. رقابتی، جناحی، سیاسی.
امیرالمومنین سکوت کرده. علی را متهم به جناحی بودن و سیاسی بودن و این حرف. دعوای سیاسی بوده، دو تا طیف. من و تو بیکار نشستیم اینجا داریم تاریخ با یک حقی معلوم نبود دیگر، باطلی معلوم نبود. دعوای حق و باطل اینجوری احساسی نیست. مردم باید بفهمند، ببینند. ببینید آقا جان مردم، مردم جمهوری اسلامیاند سریع تلفیق ندهید. آقا این دارد چقدر علیه مردم صحبت میکند. آدمها افراد تاریخیاند، کاری به الان نداریم. آدمها افراد معمولاً اینجوریند. ضربالمثل فارسی خودمان داریم: «عقلشون به چیه؟» از کدام حکیمی بوده؟ کدام حکیم ایرانی بوده: «هویج بخور برای عقل خوبه، تقویت میکند برای عقل خوبه.» عقل مردم واقعاً یعنی مردم تحت تاثیر اینکه میبینند. تحت تاثیر امور محسوساند. تحت تاثیر امور ملموساند. وسایل عینی. بعد این کار انبیا را سخت میکند. اگر خیلی از حرفها که انبیا میزنند اصلاً به چشم دیده نمیشود. سامری چرا موفق شد؟ تو این ۴۰ روزی که رفت، ۷۰ نفر از سران خوب این مردم را برداشت با خودش برد. روز اولی که میخواست برود چه روز. پیش این تند تند رفت. الیک رب لتر. به موسی گفتند: «خوب نشان بده، ما خدا را... پرپر کرد.» به قول امروزیها زد. کتلتشان. حضرت موسی برگشت گفت: «خدایا من آمدم اینجا، اینها آمدند به عنوان شاهد مناجات من الان برگرد.» یکی از آیاتی که دلالت به رجعت دارد همینه که چه جوری میشود مردهها دوباره برگردند. همینه در سوره اعراف یا در سوره طه، از جاهای دیگر هم. خدای موسی هم احمقی بوده، قرآن تاریخی نیست، یعنی همین الان هست، همین امروز هست مردم، همین امروز هستند. اون مردم الان هستند. اون آدمهایی که عقلشون به چشمشون است، تحت تاثیر میبینند. گل میزنند. حضرت موسی تنها شد، هارون تنها شد. از آب رد شدند، اینها همان آدماند، دیگر از آب رد شده. از آب رد شدند دیدند خدا آب دریا را وا کرد برای اینها. حسی بودند. کدام بند و صلوات برای اینها فرستاد. خدا دریا را برای اینها باز کرد. اینجوری نبود که بشنوند، فرعون مرد. خدا این شکلی محسوس. «چی داری ببینیم؟» صلاحیت میخواهد، استعداد میخواهد. صلاحیتی به تو داده، به ما نمیدهد. ما میخواهیم حرف بزنیم، ما میخواهیم ببینیمش. سخت است با اینها حرف زدن. وقتی قرار است که یک معصوم، یک ولی خدا عقل مردم را خطاب قرار بدهد، با عقل مردم حرف بزند، عقل مردم را بالا بیاورد، مردم بر اساس درکی عقلانیشان پیش ببرند، خیلی کارش سخت است. این است که تنها میماند. اون مدل مدیریتی که تنها میکند آدمها همینه، مظلوم میشوی. خیلی آدم شیادی است. به این مهربانی.
آمریکاییها وقتی آمدند تو عراق. حالا عراقیهایی که آمریکاییهایی که همین عراقیها رو اینها بدبخت کرده بودند. صدام محصول اینهاست. بردند صدام را با بیش از یک میلیون و دویست هزار کشته. شوخی نیست. ما تو جنگ تحمیلی ۳۰۰ هزار کشته دادیم، خیلی حرفه. بابا ۸۰ تا کشور جنگیدیم. اینها فقط ناتو بهشون حمله کردند، این هم تازه ناتو فقط حمله کرد به صدام، نه به مردم ما. ۸۰ تا کشور حمله کردند به مردم ما، ۳۰۰ هزار تا کشته دادیم. ناتو حمله کرد فقط به دولت صدام، یک میلیون و دویست هزار تا کشته. دنیا را راه انداخته بودند، لایو رو آنتن و چی و چی. از این قرصهایی که آب یخ میکند: «خوشحال با دوست شماییم، ما برای صلح آمدیم، ما شما را دوست داریم.» گول میخورد دیگر، عقل مردم به چشمشون است. زمان حضرت موسی و زمان هارون. به آن کار رسانهای سامری، بعضیها دیدم خیلی تحلیل قشنگی کردند، دمشون گرم. گفتند که پیشینه هالیوود برمیگردد به سامری. آفرین! خیلی دلیل قشنگی است. درست هم هست. کلاً رسانه محصول صهیونیست و یهود. پیشینه ایران، ماجرای سامری. اصلاً هالیوود سینما، اولین محصول سینمایی اثر سامری بود. شما تاثیر هالیوود و فیلم و سینما اینها را کم نگیرید، خیلی اثر دارد. اینی که دنیا اسم جنگ با آمریکا میآید به خودش میلرزد برای چیست؟ آمریکا ترس از مخالف نداریم. اکثراً میگوید: «بعداً اتفاق هم میافتد.» حرف ماست. پوشش برهان منطقی دارد، یک استدلال قرآنی دارد: «بیت عنکبوت است.» مثل الذین اتخذوا من دون الله او لیا کل العنکبوت اتخذت بیته. بیت العنکبوت. میرود استایلی که ۶ روزه ۶ تا کشور عربی را میگیرد. منطقه یکی بعد از دیگری پدرش در میآید. یک غزه نیم وجبی را از زمین و آسمان و زمین و زمان میزند، هیچ غلطی نمیتوانند بکنند. شکست با غزه که مظلومنمایی بشود. شکست میخورد، از تکاپو نمیافتد. یک اسباببازیهایی بود با مشت محکم میزدند تو سرش، متلاشی میشد، ولی اصلاً هم در بازی خودم بود. تو فضای تبلیغاتی دست طرف مقابل باز است، حرف میزند، تهمت میزند، بازی میسازد، میترساند. امیرالمومنین بیشتر میخورد. جنگ مهربان است، به فکر شکم زیر شکم مردم است. کاباره راه انداخته. روابطش با روم خوب است. بت صادر میکند. خیلی عجیب است. بت خلیفه پیغمبر! بت صادر میکند، لب آب بود دیگر. شام مدیترانهای است. شام محل صادرات بود دیگر. کل این مملکت اسلامی، اصل اقتصاد شام بود. عروس خاورمیانه بود. شامات که لبنان و سوریه و اینها عروس خاورمیانه است. این همه جنگل و این همه امکانات. مخصوصاً صادرات، واردات اینها دست معاویه بود. حکومت اسلامی خدا گفت: «پول در...» الان به معاویه بیشتر میخورد. اقتصاد مردم را درست میکند یا به علی؟ علی که خودش خودش را با نون جوی خشک میخورد، با دندونش. تازه اون دست قدرتمندی که خیبر را میشکوند، اون نمیتواند نون ... دهنش خیس بخورد که بتواند گاز بزند و معاویهای که تو ظرف طلا انقدر غذا میخورد که سیر نمیشد. نسایی پاش رفت. مصر نوشته: «سنن نسایی.» یکی از صحاح سته اهل سنت. یکی از شش تا کتاب معتبرشون، یکی سنن نسایی. پیغمبر گفته باشد حقیقتش من چیزی یادم نمیآید. پیغمبر در مورد معاویه گفته باشد یک جمله را فقط در مورد معاویه میدانم که پیغمبر آمدند پشت در اتاق معاویه، صداش کردند: «الهی شکم سیر نشو.» مستجاب شد. میگویند معاویه انقدر میخورد سیر نمیشد، خسته میشد، میافتاد. یکی بگوید آقا وضع اقتصادی را علی خوب میکند، یکی بگوید وضع اقتصادی با معاویه خوب میکند، کدامش را ما باور میکنیم؟ آفرین! میخواستم ببینم شما با آن عقل نورانی که دارید قبول میکنید.
من الان خطابم جمعی است. یعنی آن مردم، آن زمان. کودنی اون نورانیت عقل نبود، تابع شهوات بودند، تابع هوای نفس بودند. کار با اینها سخت است. اثبات مسئله سخت است. الان امیرالمومنین مصداق کیست؟ معاویه کیست؟ امام زمان. حالا امام زمانم آدم دارد، اصحاب دارد. بالاخره بهجت، علامه طباطبایی اینها آدمهاییاند که بوی امام زمان را میدهند. آدم مثل امام خمینی رضوان الله علیه. نگاه میکند و آل محمد. بالاخره مردم ما بله، این اورانیوم عقل را داشتند. همه دنیا وایسادند. نمیگویم حاشیه حضرت آقا نایب امام زمان نیست وگرنه مغازه خود شخص بنده که روشن است. من باکی از اعلان مواضعم ندارم که بعضی وقتها میگویند: «مطلب را باید داشت.» چرا امیرالمومنین تنها میشود؟ مدل مدیریت علی چیست؟ علی نمیخواهد مردم را با هوای نفسشان راه بندازد. کار سختی هم نیست. سختی کار انبیا، سختی کار اولیا این است. مردم باید با عقلشان قانع بشوند، مردم میشود با هیجانات راه انداخت، مردم میشود با احساسات راه انداخت. راه افتادند و اون علمی که دست این مردم است، علم حق نیست. اون احساساتم زود میخوابد. خدا حفظ کند. تعبیر خیلی زیبایی دارد ایشان. واقعاً این تعبیر حکیمانه است. خیلی زیباست. ایشان فرمود که: «آدمی که غذایی که گرم شده سرد میشود، ولی غذایی که پخته شده هیچ وقت خام نمیشود.» مردم را میشود گرم کرد. گرم کردن مغز با پختن مردم خیلی فرق میکند. گرم کردن مردم کار معاویه است، کار عبیدالله. پختن مردم کار علی است. مردم چرا امیرالمومنین وقتی بعد از عثمان آمدند در خونشون زدند. باز شما که اون روز اول شهادت رسید، شما روز اول که حقتو غصب کردند همسرت به شهادت رسید، همسرت به شهادت رسیدند که این حق با تو برگردد؟
الگوی مدیریتی، سبک مدیریت، مدل مدیریت. سردمدار این است که این را آورده بود، کی بود؟ طلحه و زبیر. اولین کسایی که پشت کردند. خیلی خب، شروع کنیم. بیت المال عادلانه تقسیم بشود. بسمه تعالی. اول از خودت. حقوق نجومی. عثمان. این مدل مدیریتی مظلوم میشود. امیرالمومنین خیلی سخت است، مظلوم میشود تا مردم حق را ببینند، مردم حق را بفهمند، مردم با عقل برسند، مردم تجربه کنند. مردم تجربه کردند خلیفه اول، خلیفه دوم پختهایم و سنجیده عمل میکنی. دیدم انقدر برخوردهای عجولانه، انقدر حکمهای عجولانه، سختگیرانه. خطبه شقشقیه امیرالمومنین را بخوانید. سوم نهج البلاغه. تعابیر عجیب در مورد اینها. هر کدام از اینها مفصل تحلیل. خلیفه اول خلیفه دوم خلیفه سوم. الهه عشق و حال. اون دو تای اول زاهد بودند. همینه دیگر، فلانی یکی از این خلفا لاتو زیرزمین خونش قرآن میخواند، فیله زیرزمین خونش قرآن میخواند برای اینکه جنها را گول بزند. زیرزمین خونه، تو خلوتش هم دارد فیلم بازی میکند. خیلی تعبیر عجیبی است تو تو این نامهای که امام زمان دادند. این نامهها جمع شده، کتاب شده. نامههای امام زمان. یکی از نامههای حضرت: «والله قسم فلانی و فلانی یک پلک به هم زدن. والله قسم فلانی و فلانی یک پلک زدن.» همه ماجرای فدک برای این بود که نشان بدهد فلانی و فلانی هیچ چیزی از قرآن سر در نمیآورد. همین حرف فاطمه. هیجان نه، با عواطف انداختن. تضاد احساسی کردن نه منطقی. خلیفه اول انبیا سلیمان داوود، داوود سلیمان ارثپور، پیغمبر ارث گذاشتند. حضرت زکریا سلیمان ارث گذاشت. پدر من تو به قرآن بیشتر آشنایی یا پدر من؟ خیلی سخت نگیره حالم به هم میریزه. اینها میان حوصله جنگ و درگیر دعوا اینها نداریم. پیغمبر نگهبان مثلاً. مخصوصاً وقتی علاقههایی باشی. یک علاقههایی به خاطر یک چیزهایی باشد که با چشم دیده. منافعی باشد که با چشمش احساس میکنی زود بهش میرسی: «فی قلوبهم العجل.» محبت گوساله افتاد تو دل این مردمی که تو این ۴۰ روز بدون موسی. امام صادق فرمود: «این ماجرا تطبیقش به ماجرای سقیفه است.» محبتهای ناحق گوساله. اگر دوستداشتنی بود، پلوش ۵۰ تا روایت، تعابیر امیرالمومنین خیلی عجیب غریب است. چندین جا میفرماید که: «من اگر حرف بزنم، نصف مسلمین کشته شده.» تحریضی کرد. فاطمه زهرا حرّها، تحریضش کرد: «من حرف بزنم نصف مسلمین رفته.» حرف بزند آبان، پروندهها را رو کنم، بگویم بگویم اگر هیچی نمانده بود حق با کیست، باطل کیست؟ که درست میگوید. هرکی سفتتر و محکمتر گفت، وقیحتر بود. مردم عاقل باشند. به همه هم سطح بالاتری قرار بگیرند که اینها اثر ندارد.
شروع کردم، الان خیلی مهم بود. (پرانتز گفتم.) از دست رفت. حالا دیگر قسمت نبود میخواستم برایتان بخوانم که یادم است خیره انشاءالله. حرفم که زیاد میشود، خلاصه این مشکلات پیش میآید دیگر. وقتی مطلب زیاد است و وقت کم، طبعاً میماند یک بخشی از مطالب. ۷ مدل امیرالمومنین میتوانست مردم را تحریک بکند، هیجان ایجاد بکند، مردم با این انگیزه بیاورد کف میدون. بترساند، پرونده رو کند، آمار بدهد، کرامتهایی را رو کند، مردم نشان بدهد. امیرالمومنین برای مردم کوفه میفرمود که: «شما حرف من را گوش نمیدهید. ببین خب این حرف استدلاله. یک علم غیب هست، خب مردم داخل باشند دیگر. میبینم آن روزی که یک آقایی بر همین کوفه حاکم میشود، شما من حرف میزنم گوش نمیدهید، او قبل اینکه حرف بزند گردنتان را میزند، بعد حرفتان را میزند.» کی بود؟ حجاج بن یوسف ثقفی. جلسه قبل گفتم پسر خلیفه دوم. روزی که حجاج حاکم شد. میدانی که ماجرای کوفه ماجرای عجیبی است. شهادت حضرت مسلم، این دار الاماره کوفه. خیلی ماجراهای عجیب دید. سر جناب مسلم را اباعبدالله را توی دار الاماره بردند. برای کی؟ سر عبیدالله را آوردند. برای کی؟ حجاج. روزی که حجاج حاکم شد نصف شب خواب بود. پیغمبر فرمودند: «هر کس از دنیا برود امام زمانش را...» نشان. برگ جاهلیت مرده. من ترسیدم امشب بدون بیعت با حجاج خدای ناکرده از دنیا بروم. بدون امام زمان از دنیا آمده نصف شبی بیعت کنم. عجیب غریب است. یک نقلی که بعضی از علما نقل کردند این بود: «امشب مردم میتوانم بگویم با امام زمانم آشنا شدم.» رفتم دنبال آدم جمع بکند. چرا علی تنها ماند؟ یارانش قطع شدند. زندان ابوذر. ابوذر کجا، عثمان کجا. پیغمبر چراگاه تبعیدش کردند. سخنرانی بکند، یکی باشد. الله اکبر! جا دارد آدم خودش را بزند برای علی. عشق امیرالمومنین. پاشو سخنرانی آدم جمع کردن. مدل مدیریتی امیرالمومنین را دربیاورم مفصلی است. تبریک خود امیرالمومنین به کار مدارا کنم. سربازخانه، سرباز نکرد. جبهه، قاتل را که رسوا بشود، رس نشدن. تو به شهادت رسید، رفت. خیلی کوتاه آمدم، ببخشید زیاد صحبت کردیم. حرف از امیرالمومنین. ذکر علی العبادت. شما با نیت عبادت تحمل میکنید ما را. خدا به حق امیرالمومنین، مال غربت امیرالمومنین، حاجات ما را برطرف کند. از شیعیان و یاران ناب امام زمان قرار بدهد. و صلی الله علی سیدنا محمد و…
در حال بارگذاری نظرات...