آثار عبادات هفتگی
شرافت روز جمعه بر سایر روزهای هفته
ختم قرآن در حج
!! توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تولید شده است !!
**بسم الله الرحمن الرحیم**
اللهم اجعل ثواب مجلسی ثواب و قرائت القرآن. در کتاب «فضل القرآن» کافی شریف، حدیث چهارم، ابوحمزه سمالی از امام باقر (علیه السلام) نقل میکند:
«من ختم القرآن بمکة من جمعة الی جمعة.» اگر کسی در مکه از جمعه تا جمعه ختم قرآن کند (چه از جمعه تا جمعه کمتر و چه بیشتر از یک ختم) و ختم آن در روز جمعه باشد یا یک بار ختم قرآن در جمعه انجام دهد، «کُتبَ لَهُ مِنَ الاَجرِ وَ الحَسَناتِ مِن اَوَّلِ جُمُعَةٍ کَانَت فِی الدُّنیا آخِرَ جُمُعَةٍ تَکونُ فیها.» برای او اجر و حسنات، از اولین جمعهای که در دنیا بوده تا آخرین جمعهای که او در آن حضور دارد، نوشته میشود.
«وَ اِن خَتمَهُ فِی سَائِرِ الاَیَّامِ فَ کَذلِک.» اگر در سایر ایام هم ختم قرآن کند، اینگونه برایش مینویسند. شنبه تا شنبه، یکشنبه تا یکشنبه؛ این مطابقت ایام که هفتگی، مثلاً بنا باشد انجام شود و روزش مطابقت کند. حالا اگر یک هفته نشد، دو هفته ختم قرآن. اینجور با برنامه باشد.
حالا چه سِری است؟
۱. یکی اینکه روز جمعه، خود جمعه شرافت دارد؛ از جهت اعمال. حسنات در آن «تضاعف فیه الحسنة» حسنات و اجر در آن مضاعف است؛ چون اشرف و سید الایام است. بین ایام، بهترین و مهمترین روز، روز جمعه است که اصلاً به یک معنا همردیف با اعیاد اضحلی، فطر و غدیر است. چهار عید وجود دارد و یکی از آنها روز جمعه است.
۲. از طرفی، ختم قرآن با این برنامه که حالا چطور مطابقت پیدا میکند با جمعه اول انسان تا جمعه آخر انسان، اسرار و نکات خاصی دارد که بحثش مفصل است. اصلاً، ختم. حالا اگر کمتر هم شد، یعنی بنا را داشته باشد که از جمعه تا جمعه...
رفیقی دارم به حج مشرف میشوند. اصل سفارشی که بهشان میشود و بزرگان معمولاً میگویند همین ختم قرآن است. کسی بتواند یک ختم قرآن در مکه و یک ختم قرآن در مدینه داشته باشد، این خیلی برکت دارد. حالا بحثِ مکه و مدینه و برکات اینها، برکات اعمال و برکات چه اعمالی و اینها، زیاد میدانید برای اینها. انشاءالله نصیب بشود.
بحث اقل و اکثر را: «مَن خَتَمَ القُرآنَ بِمَکَّةَ اَقَلَّ مِن جُمُعَةٍ اِلی جُمُعَةٍ اَو اَکثَرَ مِن جُمُعَةٍ اِلی جُمُعَةٍ.» ختم در روز جمعه. جمعه را معمولاً مؤنث به کار میبرند، این «ذالک» مذکر است. جمعه را معمولاً مؤنث میگیرند، مگر اینکه به اعتبار «یوم» یعنی مضاف و محذوف گرفته باشند؛ به اعتبار «یوم» مذکر است. فضاها و امنیت، اینها... خدا چه میخواهد. اگر بشود، مثال بد باشد.
خوب، حدیث بعدی از امام باقر (علیه السلام): بله، دو سه حج منتهی به ظهور، هی بدتر میشود. هر کدام یکیش قتل عام... یک... تا جایی که میگوید حتی لباس... اینجور وضع بدی پیدا ... یک قطره آب پیدا نمیکند. امکانات و رسیدگی آنها مطلقاً نیست. با برنامه درگیری داخلی هم دارند که نمیرسند. یک شعلهمسلکی از جریان مخالف سیستم موجود برایش چوب لای چرخ میزند. انگیزهها هم بیشتر است؛ چون بعد از حج ظاهراً قرار شده که سلمان استعفا بدهد و همراهش واگذار کند. بله، خدا انشاءالله همه حاجیها و زائران ما را انشاءالله به صحت و سلامتی ببرد و برگرداند.
انشاءالله! از امام باقر (علیه السلام) از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل شده: «مَن قَراعَ عَشَرَ آیاتٍ فِی لَیلةٍ.» کسی این را قبلاً به نظرم خوانده بودیم. حالا شاید شبیه... کسی ۱۰ آیه در شب بخواند، «لَم یُکتَب مِنَ الغَافِلینَ.» از غافلین محسوب نمیشود.
کسی ۵۰ آیه بخواند، «کُتِبَ مِنَ الذَاکِرینَ.» غافلین، یک مرتبه از غافلین نبودن لزوماً به معنای ذاکر بودن نیست. ۱۰ آیهای که خواند، غافل نیست. مثل اینکه هرکی جهنمی نباشد، لزوماً بهشتی نیست. این کفش، حالا در حد اینکه بله، حالا چون هم مانع باید مفقود بشود، هم مقتضی باید موجود باشد. امشب بهت حاصل باشد. این مانع را ندارد، مانع غفلت، یعنی مقتضی که مقتضی توجه و ذکر باشد، نیست.
۵۰ آیه. عدد آیات در آن نکته است. یعنی خود ساختار این آیات جوری است که تعداد این آیات کارکردی دارد. ۱۰ آیه، ۲۰ آیه... نه. دستهبندی اینها با همدیگر.
«۱۰۰ آیةٍ کُتِبَ مِنَ القَانِتینَ.» کسی ۱۰۰ آیه اگر بخواند، از قانِتین محسوب میشود. حالت قنوت: «اُغلتِی لِرَبِّکَ» که: «کَانَت مِنَ القَانِتینَ.» به نظرم بحث شروع حضرت مریم (سلام الله علیها). مقامشان مقام قنوت. «اُغلوتِی لِرَبِّکَ.» قنوت. ناصریها در دستوراتشان به شاگردها همینها را لحاظ میکنند و میکردند. یکی میگفت: «شما چله بگیرید در رکوع، در سجده.» بابی دارد، هر کدامش یک اثر جدایی دارد. هرکه از هر یک جایی در توجهی باز میشود.
«۲۰۰ آیةٍ کُتِبَ مِنَ الخَاشِعینَ.» اگر ۲۰۰ آیه بخواند، از خاشعین محسوب میشود. خشوع هم وصف قلب است. وقتی اشاره شد، خضوع قالبی. خشوع وصف قلبی است؛ دل خاشع میشود و بدن خاضع میشود. خضوع آن حالت در اختیار بودن و پایین آمدن است. اصطلاح امروزی: «پا دادن.»
لذا یکی از مراتب حجاب، عدم خضوع است. «وَ لَا تَخضَعنَ بِالقَولِ فَیَطمَعَ الَّذِی فِی قَلبِهِ مَرَضٌ.» خضوع در قول، زن با مرد، با مرد نامحرم یک جوری صحبت بکند که او برداشتهای دیگری بکند. خودش را در اختیار قرار داده، در دسترس قرار داده. خضوع که ضدش هم زَهره است. یعنی اونی که در روایت ما زن باید نسبت به نامحرم زَهره داشته باشد؛ حالت بلندمنشی، گردن فرازی و ناز و اینها. این اگر نباشد، میشود خضوع. خضوع حرام هم هست؛ خضوع در برابر نامحرم.
خضوع در برابر خدا، یک همچین حال عبدی است که در اختیار قرار داده خودش را نسبت به خدای متعال. بیخودتر. در رکوع هم از آدابش این است که جوری رکوع کنید، گردنتان را بگیرید مثل کسی که میخواهند اعدامش بکنند. گردنتان را رو... گردنتان را بکشید. با این زبان حال که: «خدایا، من اینجور در اختیار توام. اگر میخواهی گردن من را بزنی، حال من این خضوع است.»
خضوع باعث خشوع میشود. در دل، دل منتقل میشود؛ چون راه اینکه دل مجاب بشود، این است که از بیرون اعضا و جوارح منقاد بشود. تأثیر بپذیرد. اگر اعضا و جوارح تأثیر پذیرفت، دل هم...
سوره قرآن هم میفرماید که وقتی آیات قرآن خوانده میشود، اینها اول پوستشان خلاصه... پوست میلرزد، بدن میلرزد، پوست نرم میشود. قالب تحولی صورت میگیرد. این منتقل میکند به قلب. حالا یا شاید اینجا البته منظورم شکل آن حس قلبی در بیرون بروز پیدا میکند. معمولاً راه این است که در دل اتفاقی بیفتد، توجهی حاصل بشود، منعطف بشویم، متوجه بشود. این است که در بیرون انسان این را تحمیل بکند؛ طالب به قلب. هر چقدر بدن حالت خضوع داشته باشد، دل...
حالا اگر کسی ۲۰۰ آیه از قرآن خواند، این به مقام خاشعین در یک شب. این هم نکته مهمی است. این مقامات تا وقتی که بخواهد ملکه بشود؛ چون اینها فعلاً حال است. با یک شبش حال است. تا ملکه شدن و مقام شدن، با استمرار لازم است. حداقل ۴۰ شب. بحث چله گرفتن که ایامش هم نزدیک است. چهار، پنج روز دیگر اولین ذیالقعده. وقت ناب چله گرفتن. این اگر ۴۰ روز با مواظبت، با دقت کسی استمرار بر کار داشته باشد، این تبدیل میشود به ملکه. زمان اینکه یک چیزی بخواهد ملکه بشود، ۴۰.
ممکن است کسی یک شب جزء غافلین باشد، یک شب جزء ذاکرین باشد، یک شب هاشمی باشد، تناسب آیاتی که میخواند. و دوباره آن شبی که جزء خاشعین شد، فردا شبش باز جزء غافلین باشد. ۱۰ آیه بخواند، فقط در مقام حداقل غافلین باشد. لذا نشان میدهد که اگر کسی میخواهد برنامهریزی داشته باشد، اینها را باید توی چلهای، توی بازی...
البته ما داریم که امام صادق (علیه السلام) فرمود: «برنامه سالیانه داریم. اگر بنا گذاشته کاری را انجام بدهی، یک سال انجام بده.» اساتید ما یک وقتی از... هر کاری را میتوانی تا آخر عمر انجام بدهی، انجام بده. خیلی اصطلاح... یعنی ما حتی دیگر چله و سالیانه و اینها نداریم. کار را انسان شروع میکند. باید یک عمر انجام دهد تا آثارش را ببینیم. وگرنه دیگر حالا میآید و میرود. نورانیتهای موقت هم دارد.
بعضاً ناصری فرموده بودند که بعضی از این اعمال که شروع میشود بعد رها میشود، انسان میشود مصداق «مَن اَرضَنَ بِهِ» خودش. یک نحو اعراض از ذکر است و یک نحو معیشت. زنگ و پله میآورد. برای آن انسان، یک کاری را شروع نکند یا چلهای را شروع نکند یا برنامهای شروع نکند. اگر شروع میکند، باید استمرار داشته باشد وگرنه نفرین خود آن عمل شامل حالش میشود.
در روایت داریم که انسان گاه یک چیزی را میداند، چون بهش عمل نکند، نفرین خود آن علم شامل حالش میشود. روح دارند، حقیقت دارند، صور برزخی دارند، ملکوت دارند، حس دارند، حیات دارند. اعمال اینطورند، علوم اینطورند، معارف اینطورند. اگر کسی معرفتی حاصل کرد، ترتیب اثر به آن معرفت نداد، خود آن معرفت نفرینش میکند. حجاب اکبر به این معناست، یعنی خود آن علم دیگر حالا نمیگذارد او رشد بکند. خود آن علم زمینگیرش میکند و تاریکش میکند. چون حق این علم را به جا نیاورده، حق علم را ادا نکرده است.
اعمال این شکلی است. اگر کسی بنا گذاشت که کاری را انجام بدهد، باید حق عمل را... «فَ اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ»، تقوا حق دارد. «وَ جَاهَدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِه»، جهاد حق دارد. «یَتلُونَها حَقَّ تِلَاوَتِه»، تلاوت حق دارد.
مرحوم علامه طباطبایی در «المیزان»، جلد ۸، به نظرم سوره مبارکه اعراف: «وَ الوَزنُ یَومَئِذٍ الحَقُّ»، ذیل آن آیه، بحث بسیار مفصل و عالی دارد که نایاب است، جای دیگری نیست این بحث. که چطور روز قیامت، حق میزان هر عملی حقی دارد و روز قیامت با حق آن عمل انسان سنجیده میشود. تقوا حقی دارد، جهاد حقی دارد، تلاوت حقی دارد. آن مرتبهای که مرتبه حق است، مرتبه حق برسه، باید حق این را ادا بکند وگرنه به حق او نمیرسد. نه تنها به حق جهاد و تقوا اینها نمیرسد، بلکه نفرین و طرد و لعن و اینها از جانب آن عمل شامل حالش میشود. عمل قهر میکند با انسان.
فراوان داشتیم اینجور کسانی که برنامههایی را شروع میکردند، بعد رها میکردند، سریع آسیب میخوردند. مخصوصاً اگر اهل لطافت بودند. لطافت سریع میفهمیدند فلان عمل چه آسیبی... از قضا شدن نماز و قضا شدن نماز شب و اینها که فراوان ماجرا... شیخ حسنعلی نخودکی، ماجرایی که پسرشان در حوض افتاد، غرق شد در منزل. گفتش که این اثر قضا شدن نماز صبح امروز من است. نماز شب... خیلی فراوان.
این اولیا خدا. ترک اعمال. من بخواهم بگویم داستانهای فراوانی است. عملی را ترک کردن، صور مصبهات سفارش شده. اینها آثارش را وقتی نشان میدهد که انسان مداومت... آثارش کمکم ظاهر... آثار فراوان و عجیبی هم دارد. خود این صور مصبهات، سوره صاد در شب جمعه. چشمهای است برای اهل یقین. کسی شبهای جمعه سوره صاد را بخواند. حالا بیشتر سفارش میکردند در نماز نافله باشد. استمرار بر آن باشد. از آن چشمه صاد کمکم انسان بهرهمند. چشمه که یقین را... و خیلی هم مهم است سوره صاد و گنجشک... شبهای جمعه سوره اسرا.
تو ماجرای سعد بن معاذ دارد که ملائکهای که پایین آمدند در تشییع جنازه، وقتی پیغمبر در قبر گذاشتند، فشار داد. به خاطر این که با اهلش کجخلقیهایی گاهی بد بود و اینها. مادر سعد گفت که خوش به حالش! پیغمبر تو پیراهن خودشان دفن کردند، خودشان نماز خواندند، خودشان غسل دادند، خودشان کفن کردند، خودشان تشییع کردند. روی راه میرفتم، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روی پاشنه راه میرفتم. میگفتند از شدت ازدحام ملائکه در تشییع جنازه سعد، جا برای اینکه پا... وقتی دفنش کردند، مادر سعد گفت: «تو بالکی تو که دیگه عاقبت بخیر!» پیامبر فرمودند که: «قبر فشاری او را داد که هرکی جز سعد بود الان نابود میشد از این فشار.»
ازدحام ملائکه در تشییع جنازه سعد اثر انس و مداومت و با سوره توحید بود. چون زیاد معاند داشت با سوره توحید. ملائکه آمدند به چهار طرف تابوت گرفتند و ازدحام فراوان. حالا اینها هم خیلی از آثار اینجور سورهها و اینها به همان رمز است.
سوره یس خیلی آثار دارد. به شرط اینکه کسی خودِ خودِ کلمه «یاسین» را هفت بار اولی که شروع یا... «مبین»های در سوره مبارکه یاسین آثار ویژهای دارد. یا سوره مبارکه طه. آیات اولیه سوره توحید مثلاً یک قلق خاصی دارد. جواد حیدری، ایشان خیلی تاکید داشت به خواندن معراج السعاده. میفرمود که کسی اگر معراج السعاده را بخواند و عمل بکند، سال اول طیالارض پیدا میکند. مداومت بر خواندن معراج السعاده با برنامه روزی یک. اگر این برنامه را داشته باشد، ایشان میفرماید که سال اول طیالارض پیدا میکند. تا ۱۰ نفر هم میتواند ببرد. همان سال اول. اگر ... بخواند و بفهمد، موهایش میریزد. درجات سعادت. خلاصه آثار ملکوتی اینها.
غرض اینکه اینها انس است و انس لازم. اگر کسی بخواهد در مقام با یک شب... حالا آثار در آن حد. انسان یک شبانه ملحق به خاشعین میشود، یک شب هم پیاله میشود با خاشعین. رزق خاشعین را خود اینها شب به شب آثارش فرق میکند.
اگر کسی در آن مقام باشد، کسی در مقام خاشعین باشد، امشبش غیر از فردا شب. اگر کسی یک شب قدر در مقام خاشعین... مثلاً شما فرض بفرمایید یکی شب قدر ۱۰۰ آیه قرآن خواند. این شب قدرش در چه مقامی سر شد؟ ۱۰۰ آیه فرمودند در مقام قانِتین. آن شب قدرش را هم رزق با قانِتین. حالا اگر کسی ۲۰۰ آیه هم رزق با...
به آه! شبها آثاری دارد. برخی مفصل بحث حرکات مخصوصاً دهه اول ذیالحجه که در راه که دیگر اصل ماجرا... اعمال ایام و شبها، مخصوصاً شبهای خاص. خیلی معطل نکنم.
«مَن قَراَ سَلَاسَ مِاءَةٍ آیَةٍ.» کسی ۳۰۰ آیه بخواند، «کُتِبَ مِنَ الفَائِزینَ.» از فائِزین میشود. فوز و فلاح تفاوتی دارد.
کسی ۵۰۰ آیه در شب بخواند، «کُتِبَ مِنَ الُمجتَهِدینَ.» از مجتهدین. کسانی که اهل جهادند. مجتهد در اینجا به معنای جهادگر. مجتهد محسوب.
«وَ مَن قَراَ الفَ آیَةٍ.» کسی اگر ۱۰۰۰ آیه... «کُتِبَ لَهُ قِنطارٌ.» برای او قنطار نوشته میشود. «مِنَ القِنطارِ خَمسَةَ عَشَرَ اَلفَ مِثقالٍ مِن ذَهَبٍ.» حالا برایش دارد: قنطار ۱۵ هزار مثقال طلاست. مثقال هم ۲۴ قیراط که کوچکترین مثقال مثل... و جبل احد اندازه کوه احد. «وَ اَکْبَرُهَا مَا بَینَ السَمَائِ وَ الاَرضِ.» بزرگترینش هم فاصله بین آسمان تا زمین است.
خب، این هم از این حدیث شریف. بحث «المیزان»مان که جلد ۸. مراتب قبلی مقامات در واقع پوشش میدهند. مقام، مقام قبلی... مثل مقامات دنیوی نیست که ممکن است کسی مدیر کل یک جایی باشد ولی آن مدیر فنی آن بخش مثلاً اطلاعاتی دارد که اصلاً مدیر کل اصلاً سر در نمیآورد. مقامات معنوی اینجوری نیست. مقامات معنوی قشنگ متنهای پایین را کامل پوشش میدهد. حالا بحثش اگر کسی تنزل کرد از آن مقام، برمیگردد مقام قبلی، به سقوط میکند. اشاره به این که روش مهمی هم هست.
وقتی توبه کرد، برگشت همان مرتبه قبلی؛ و دیگر آن مرتبه دیگر هیچ وقت حاصل نمیشود. استاد ما میفرمود که پرسیدم: «حضرت آدم توبه کردند، برگشتند مقام قبلی؟» من خیالم راحت شد. «توبه چه فرقی...» یعنی کسی کاری نکرده که بخواهد توبه کند؟
در حال بارگذاری نظرات...