معارفی که اهل بیت به فرزندانشون تعلیم میدادند
به فرزندان مان چه سوره هایی بیاموزیم؟
برکات انس دائم با قرآن
اثر ساعات در قرآن خواند
تفاوت صلاة و صلوات چیست؟
صلاة به چه معناست؟
ارتباط زکات و آداب زیارت در قرآن
بهترین حرز چیست؟
تفاوت های ملائک
وظایف ملائکه مقرب
نفخ روح به چه صورت بوده؟
ماجرا نزول جناب اسرافیل به پیامبر
قبض روح انسان چگونه است؟
آثار هدیه ختم قرآن به هر معصوم
جهاد ژنتیکی
!! توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تولید شده است !!
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم اجعل ثواب مجلسی و منطقی رضاک. در کتاب «فضل القرآن»، باب ششم، یک روایت را خواندیم؛ حدیث از امام حسین (علیه السلام) میفرمایند که: «مَنْ قَرَأَ مِائَةَ آيَةٍ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فِي صَلَاتِهِ قَائِماً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ حَرْفٍ مِائَةَ حَسَنَةٍ»؛ کسی که صد آیه از قرآن را در نمازش، ایستاده بخواند، برایش بابت هر حرفی صد حسنه مینویسد. «فَإِذَا قَرَأَهَا فِي غَيْرِ صَلَاتِهِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ حَرْفٍ عَشْراً»؛ اگر در غیر نماز بخواند، خدا برای او به هر حرفی ده حسنه مینویسد. «وَ إِنِ اسْتَمَعَ الْقُرْآنَ»؛ اینجا استماعش هم هست؛ اگر قرآن را استماع میکند، خدا برایش بابت هر حرفی یک حسنه مینویسد.
خود شنیدن قرآن فضیلت جدایی دارد. حضرت آقا سفارش میکردند: یک وقتی را برای قرائت قرآن بگذارید، یک وقتی را برای تدبر در قرآن بگذارید، یک وقتی را برای شنیدن قرآن بگذارید. جداً یک ساعاتی در شبانهروز فقط قرآن گوش بدهید، جدای از اینکه میخوانید و جدای از اینکه تدبر میکنید. (حالا برای طلبه که باید جدای از اینکه مباحثه میکند، قرآن چهار مرحله داشته باشد.) سه تا قرآن داشتند، سه تا چهار تا قرآن. قرآن سالی داریم که سالبهسال تمام میشود. این قرآن ماه به ماه تمام میشود. قرآن روزانه، مثلاً یک جزء. چقدر میخوانیم؟ حالا ماه به ماه یعنی مثلاً چند ماه یک بار. دو سه ماه یک بار، هر کدامش ساعاتی داشت. ظاهراً اینطور هم هست در سیره خود اهل بیت (علیهم السلام). قرآن سحر حسابی داشته، قرآن سرشب حسابی داشته. وجود نازنین امام مجتبی (علیه السلام) هر شب قبل از خواب فقط سورۀ کهف را میخواندند؛ ۱۱۰ آیه، نزدیک به یک جزء تقریباً میشود. این مثلاً برنامه قبل از خوابشان بوده، جدای از مسبّحات. پیغمبر هر شب مسبحات را قرائت میکردند. در طول روز هم که خب، متناسب با فعالیت و ساعات، امیرالمؤمنین (علیه السلام) مشغول کار که بودند، قرآن قرائت میکردند، از حفظ. باز این یک بحث بوده. بین الطلوعین، ساعت اختصاصی قرائت قرآن بوده. امام صادق (علیه السلام) فرمودند که پدر ما بچهها را بیدار نگه میداشتند. بچه که بودیم، پدر ما را بیدار نگه داشتند، بعد نماز صبح و میگفتند هر کس که حال دارد قرآن بخواند، هرکی حال ندارد ذکر بگوید تا طلوع آفتاب. این برنامه و اُنس با قرآن دیگر روش ثابت بوده، جدای از چیزهای تعلیم و تربیتی هم که داشتند.
مثلاً میفهمیدیم که ما خطبۀ فدکیه حضرت زهرا (سلام الله علیها) را به بچههایمان تعلیم میدهیم. کلاس درس داشتند. خطبۀ فدکیه را یک دور معارف دینی جمع شده است. دیگر مخصوصاً در اوایل خطبه، اول خطبه که مباحث توحیدیش بینظیر است، به تأمین هست. استاد آیت الله جوادی آملی میفرمایند هیچ جای روایات اینطور توحید برای ما نگفته که حضرت صدّیقه آن اول توحید را بیان فرمودند. بعد یک دور آشنایی با دین: «إِنَّ اللَّهَ فَرَضَ الْإِيمَانَ تَطْهِيراً مِنَ الشِّرْكِ» و همینجور تکتک. یک شرح خوبی جناب آقای مرحوم آیت الله سید عزالدین زنجانی بر خطبۀ فدکیه دارند که نوعاً به سفارش حضرت زهرا (سلام الله علیها) نوشتند ایشان. مرحوم کمپانی را در خواب میبیند. مرحوم آیتالله مغربی اصفهانی، مقدمه کتاب هم ذکر شده است. میگویند که ایشان فرستاده حضرت زهرا (سلام الله علیها) بودند و این هم یک سرّ جالب است. بعد فرموده بودند که من از طرف بی بی حضرت زهرا (سلام الله علیها) آمدهام به شما پیام برسانم که بی بی فرمودند شما شرحی بر خطبۀ فدکیه بنویسید. انصافاً هم از بهترین شروحی که نوشته شده، شرح ایشان است. ایشان خیلی انسان ملا و خب ناشناس بود. با توفیق زیارت کردیم. دیدار آخر بهش گفتم که آقا، ما را شفاعت کنید محضر ارباب و جدّتون. بعد از آن شفاعت کنیم، که بعدش از دنیا رفتند. خدا رحمتشان کند.
بله، مرحوم علامه طباطبایی در این فیلمشان هست که پرسیده بودند که بعد از شما به کی مراجعه کنیم؟ در تفسیر، آقای جوادی آملی؛ لهجه آذریشان. در فلسفه، آقای زنجانی. آقای زنجانی خیلی ناشناس بود در مشهد، با اینکه شاگرد علامه طباطبایی بود، ولی خب خیلی کسی نمیشناخت. ایشان شرحشان، شرح خیلی خوبی است برای خطبۀ فدکیه. غیر از اینکه این یک بخش از معارفی بوده که اهل بیت (علیهم السلام) به بچهها تعلیم میدادند، یک بخش دیگر فرمودند: ما اشعار ابوطالب را به بچههایمان تعلیم میدهیم. اشعار ابوطالب خیلی حاوی نکاتی است. برخی قائلاند ایشان وصی بوده، حضرت ابوطالب وصی پیغمبر بوده. شخصیت ایشان، شخصیت فوقالعاده است. شناخت ابوطالب بخش دائمی و قالب معارفی است که اهل بیت (علیهم السلام) تعلیم دادند. سورهها متناسب با سن و سالها. این هم که به بچهها میگویند چه سورهای یاد بگیرند. زنان مثلاً، سوره نور یاد بدهید. جوانها، سوره یوسف یاد بدهید. میفهمیم که به زنها و دختران جوان سوره یوسف را یاد ندهید، چون مهارتهای ربودن دل آقایان را یاد میگیرند. خود اینها حساب و کتابی دارد، این ردهبندی سن و سوره. لقمان مثلاً به نظر میآید سوره تعلیمی تربیتی باشد برای سن نوجوانی، ولی معارفی خیلی سبکتر است، سن پایینتر. در صورت رعایت این دستهبندی و اُنس دائم با قرآن، خیلی برکات دارد.
حضرت میفرمایند که: «وَ إِنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ لَيْلاً»؛ اگر قرآن را شب ختم بکند. ببینید، ساعات چقدر اثر دارد در قرائت قرآن. هر ساعتی اثر خودش را دارد. اگر شب قرآن خواند، «صَلَّتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ حَتَّى يُصْبِحَ»؛ تا صبح ملائکه برایش صلوات میفرستند. بیا بر آن نماز، حالا بحث «صلات» یک وقتی شاید عرض کردم ما در فارسی بین صلات و صلوات فاصله خاصی قائل نیستیم، اینجوری نیست در روایت. مقام آمده بود، میگفتش که اینی که در قرآن آمده کدام است؟ «فَتَقَبَّلْ صَلَاتَنَا بِهَا مَقْبُولَةً» یا «فَتَقَبَّلْ صَلَوَاتِنَا بِهَا مَقْبُولَةً»؟ خب این فرقی نمیکند. ما در فارسی میگوییم صلات یا صلوات؛ آن صلوات جمع صلات است. نمازهای ما. حتی در مورد پیامبر هم در روایت ندارد «صلوات بر پیغمبر». «الصلاة علی رسول الله». ما سه نوع صلات داریم: یکی صلات ماست برای خدا، یکی صلات ماست برای پیغمبر، یکی صلات خدا و ملائکه است بر ما و بر پیغمبر. «صلاتنا صلاتنا علی الله صلاتنا لله صلواتنا لرسول صلوات الله». خود پیغمبر نمونه ساکنان خوب. خود صلات اصلاً به چه معناست؟ شیئی را وقتی کنار شیء دیگری میگذارند، این کمکم او را جذب میکند، تمایل پیدا میکند، منعطف میشود به سمت او. میگویند که «صلی علیه صلات». حالا ما میگوییم تحیت، درود. تحیت، تحیت است، دیگر صلات نیست. واژۀ عربی است. «تحیت من الله، تحیت ثنائی»، ثنا عربی، درود عمو سلامه. «صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيماً». چرا «صلی علیه» دارد؟ صلات یعنی منعطف شدن. منعطف شدن بستگی دارد که از طرف که به کی باشد. اگر از طرف ما باشد، انعطاف عبودیتی است. اگر طرف بالاتر باشد، انعطاف رحمتی است. ما اگر منعطف میشویم، داریم قرب پیدا میکنیم و داریم عبد میشویم. بالاتر دارد منعطف میشود، رحمت را دارد سرازیر میکند. «إنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ». این همان صلوات پیغمبر به ماست که در اثر زکات حاصل میشود. خیلی توجّهی دارد، لطافت و ربط زکات چیست؟ حالا دوستان ظاهراً انشاءالله ایام، مشرف میشوند محضر ائمۀ طاهرین در عتبات. در قرآن آداب زیارت این است. حالا به مناسبت به قول بعضی، بحثهایی که داریم، شانتیونی بدهیم.
عرض کنم که در سوره مبارکه مجادله، میگویند این آیات، آیه نسخ شده است، منسوخ. خب آیا حکمش نسخ شده؟ ظاهرش که نسخ نشده. ظواهر قرآن که نسخ نمیشود. حکمش نسخ شده؛ خدمت پیغمبر، قبل از اینکه پيش نجواى خود صدقه دهید. «بین یدی نجواکم صدقه». «قبل از این رفتن صدقه بدهید». بعد آنجا در آیه سوره مبارکه مجادله، آیه ۱۲، فرمود: «ذَلِكَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَأَطْهَرُ». «این طهارت میآورد برای شما، طهارت باطنی میآورد، برای اینکه از این زیارت بهرهمند بشوید، منتفع بشوید، باید طهارت داشته باشید.» چی طهارت میآورد؟ صدقه. زکات. اصلاً زکات اسمش رویش است، زوائد را میگیرد، زوائد را میزند. این خاصیت زکات است: تعلقات را میگیرد. هر عملیاتی که تعلّقزُدا باشد، طهارتزاست. به هر چیزی که طهارت بیاورد، انسان را از زیارت بهرهمند میکند، انسان سودی خواهد برد از آن زیارت. «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ». از اینها صدقه بگیر، تا هم تطهیرشان میکنی، «تُطَهِّرُهُمْ»، «تُزَكِّيهِمْ»، هم تزکیه میدهی و صلوات بفرست. بعد از تزکیه، صلوات. اول طهارت، بعد تزکیه، بعد صلوات. کلاس صلوات همان صلات و انعطاف رسول. اگر ما منعطف شویم، انعطاف ما هم که صلات از این ماده برگرفته شده. آیات قرآنی را ملاحظه بفرمایید، ببینید چقدر نکته درش پیدا میشود. اینجا دارد که اگر کسی شب قرآن را خواند، «صَلَّتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ حَتَّى يُصْبِحَ». «هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» در سوره مبارکه احزاب. «یُخْرِجُكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ». صلوات ملائکه خاصیتش چیست؟ اخراج از ظلمات. بحث مفصل نیست. ختم قرآن در شب، صلوات ملائکه را در پی دارد: از ظلمات به نور صیق میکند.
«وَ إِنْ خَتَمَهُ نَهَاراً صَلَّتْ عَلَيْهِ الْحَفَظَةُ». آنها ملائکه تا صبح برایش صلات میفرستند. ملائکه الملائ. خاطرم هست که حضرت آیت الله وحید (مدظله العالی) خیلی سفارش میکردند به اینکه سوره یاسین را شب بخوانیم و روز بخوانیم. دوبار خواندن یاسین شبش اثری دارد، روزش اثری دارد. حالا این هم میفرماید که اگر روز بخواند، حفظه. بهترین حرز همین است، همین قرآن خواندن است. این همه دنبال اینکه خیلی انسان میبیند دیگر آقا، چه کار بکنیم؟ دفعۀ سحر و دفع بلا و دفع چه و... بهترینش قرآن خواندن و اُنس با قرآن است. «صَلَّتْ عَلَيْهِ الْحَفَظَةُ». حافظین، ملائکهای که محافظت بر او صلات میفرستند، «حَتَّى يُمْسِي». این دیگر تا شب است.
تقسیم کار میکنند؛ ملائکه روز و ملائکه شبم فرق میکنند. دیگر کارکردشان هم فرق میکند. بیشتر عذابها هم که نازل میشود، یا مال سحر است یا مال سر ظهر. «بَاتُوا» هم قائلون در قیلولۀ ظهرند، یا «نَائِمُونَ» یا «نَهَارُهُمْ قَائِلُونَ». یا در شب که اینها خوابند، یا در ظهر خواب قیلوله. این دو تا ساعت خاص است که ملائک فرق میکند. هر ساعتی ملائکهای دارد متناسب با خودش. سلام. بحثهای مفصلی است. ملائکه ساعات حساب و کتاب دارند. اینکه چطورند و اینها، تفاوتشان با هم چیست. حفظ خیلی حسابرس و دقیق است. ملائکه چون ابعاد با هم جمع نیستند دیگر. برخی قدرتشان بالاست، برخی دقتشان بالاست، یعنی برخی نظارتی فقط نظارت میکند، مسئولیت برای پیگیری ندارد، اجرایی نیست اصلاً کاری نباید بکند، فقط نظارت میکند. خیلی حساس و دقیق، مو را از ماست میکشد. شاید همین جلسه قبل، «عَلَيْنَا التَّصْوِيرُ وَعَلَيْهِمْ التَّفْسِيرُ». با این جزئیات ثبت میکند. ملائکهای که حالا ملکه عذاب و اینها، آنها دیگر دقت و نظارت و اینها ندارند، آنها مسئول اجرا هستند. خود این دو بال و سه بال و چهار بال را مرحوم علامه طباطبایی در سوره مبارکه فاطر بحثش را میکنند که این هم رَمزش همین است. چرا برخی دو بال، برخی سه بال، برخی چهار بال؟ یکی مثل جناب جبرئیل هزار بال دارد؛ «وَ عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَىٰ». «شَدِیدُ الْقُوَىٰ» محسوب میشود که در آن روایت دارد که فرمودند: بالها را مگر باز نکنم؟ سرتاسر عالم را میگیرد. چراغ جبرئیل اینطور. جز اصحاب کساء است دیگر. توجه نداریم؟ نفر ششم اصحاب کساء، جناب جبرئیل. پنج تن اهل کساء، شش تنهاند. پنج تن با جبرئیل اضافه شد دیگر، آمدند و ... بله، بله.
غرض اینکه او اعوان و انصاری دارد و ملائکه زیر این چهار تا ملک. چهار تا ملکی که زیرمجموعه دارند. حضرت استاد آیت الله جوادی آملی میفرمودند که حالا سید، اگر مطلبی از آقای جوادی خاطرم باشد، به فرمان استفاده میکنم. مخصوصاً چند سال اخیر که ما نبودیم، شما تشریف داشتید. عرض کنم که جبرائیل در معارف، مسئولیت استاد وزارت علوم با ایشان است. وزارت آموزش و پرورش. معارف و انتقالش با ایشان است. ملائکهای که زیرمجموعه ایشاناند، ملائکه مسئول معارفاند. جناب عزرائیل، توفی قبض، قبض و بسط. قبض روح و اعطای روح. حالا ما از عزرائیل میترسیم. آن نفخه اول هم از عزرائیل است دیگر. به مناسبت مطلب، حرف یادم میآید. اشکال ندارد؟ بگویم که بله. جناب عز رائل، یکی از مباحث سخت فلسفه این است که نفخ روح به چه صورت صورت گرفته؟ پنج شش قله مطلب درش خیلی بحث سختی است. این نفخه چطور بوده و چطور هستش که نفخ است؟ اگر نفخ است، باید جدا بشود دیگر. من نفخی، جدای از دهانهام. خب این نفخه وقتی میآید، دیگر وجودش مستقل است، دهان دیگر کاری ندارد. بحث مفصلی است که اگر این نفخ است، ارتباط این وجودی که نفخ با نفخ شکل گرفته، با خدای متعال چیست؟ این معضل را آن شهید حل کرده. در قبض روح از همان صنف قبض روح است. چطور قبض روح میکنند، همانطور نفخ روح کردن. و این نفخه برگشت میکند به خدا. قبض روح بازگشت نفخ است به خدا. خیلی دقیق است. خیلی هم عمیق.
علی ای حال، این را ملائکه زیرمجموعه جناب عزرائیل. رزق و اینها با جناب میکائیل و ملائکه زیرمجموعه ایشان است. و معاد و قیامت هم به عهده جناب اسرافیل و ملائکه زیرمجموعه ایشان است. الان تقریباً جناب اسرافیل کارهای نیست. و ملکی است که به تعبیر روایت، بر احدی نازل نشده غیر از رسول اکرم. ماجرای معروف. حالا «الكَلَامُ يَجُرُّ الكَلَامَ». رزق و میکائیل. حالا روایت زیاد است، مطلب زیاد. جناب اسرافیل. آن ماجرایی که اقالیم سبعه و گنجهای هفتگانه را خدای متعال میخواهد به شما هدیه بکند. شنیدید دیگر. روایت عجیبی است. اولین بار که خواندم، واقعاً تنم لرزید، یعنی یکی از جاهایی که به معنای واقعی کلمه ترسیدم، اینجا بود. خدا رحمت کند شهید دستغیب را. نوبت از ایشان خواندم روایت.
جبرئیل خوب، جبرئیل به شکل دحیه کلبی میآمد خدمت رسول الله؛ جوان زیبایی بود. در عرب به این شکل میآمد، توسل پیدا میکرد که مردم متوجه نشوند. ساعات خاصی بود که مثلاً جبرائیل خدمت پیغمبر میآمد. خدمت پیغمبر نشسته بودیم. یک وقت دیدم ملکی دارد از بالا میآید. هرچه پایینتر میآید، بزرگتر میشود. بعد جبرائیل که او را دید، حالا جبرئیل که عرض کردم پرها را اگر باز کند، کل عالم را پر میکند. جبرائیل آمدند، هرچه او نزدیکتر میشد، نزدیکتر میشد به پیغمبر اکرم، رفت پشت پیغمبر قایم شد. آمد خدمت رسول الله و عرض کرد که من از طرف خدای متعال میآیم. خدا شما را مخیر کرد بین اینکه هفت گنج زمین، گنجهای سبعۀ زمین را مالک باشید و رسول باشید و هیچی از مقامات شما کم نشود؛ و بین اینکه عبد باشید. مقام عبودیت. پیغمبر به جبرئیل کرد، فرمودند که شما چی میگویی؟ نظر شما چیست؟ عرض کرد: یا رسول الله، اختیار با شماست. من اگر باشم، عبودیت و اختیار عبد. اسرافی فیل. حالا هنوز اسمی از اسرافیل نبود. این ملک برگشت. هرچند بالا میرفت، کوچکتر میشد. حالا جای پرانتز باز کنم. خدمت عزیز بزرگواری بودیم مشهد از آقایان. ایشان میگفتش که من اولین بار که این روایت را دیدم، دیوار لرزید برایم. چگونه برداشتم این روایت؟ زدم روی خودم. گفتم ببین، ملک وقتی پایین میآمد بزرگ میشد، وقتی بالا میرفت کوچک میشد. هرچه کوچکتر، داره تقرب پیدا میکند. هرچه داره کوچک میشود، دور میشود.
اینجا دارد که جبرئیل، رسول الله، میدانید کی بود؟ برحسب ظاهر عرض کرد که این اسرافیل بود. تا حالا بر احدی از انبیا نازل نشده. یک بار آمد، آن هم همین. بر شما فقط. به من پناه آوردی. گفت: یا رسول الله، با خودم گمان کردم او آمده است که در صور بدمد و قیامت شده است. از ترس قیامت به شما پناه آوردم. از ترس قیامت به شما پناه آوردند. خیلی واقعاً عجیب است. علی ای حال، جناب اسرافیل متولی این مباحث است. خب الان تقریباً میشود گفت در عالم ماده شاید آنجور فاعلیت و مبدعیّت نداشته باشد. حالا این ملائکه محافظ یا باید زیرمجموعه جناب عزرائیل باشند، چون ما توسط محافظینمان قبض روح میشویم. جالب است، «کَفَى بِالْأَجَلِ حَارِساً». اصلاً ما نگهبانمان عجله. نگهبان ما اَجَل. ملائکه محافظند بر طبق یک نقل که مأموران مرگی که قبض روح میکنند، اصلاً مواظبند که سروقت قبض روح کنند. ما از اینها میترسیم، از حضورشان میترسیم، درحالی که اینها با ما مواظبت میکنند، ما زودتر از وقت نرویم، چیز دیگری نیاید ما را ببرد. سروقت تحویل بگیرد، تو «فتح الرسول». لذا در روز اگر ختم قرآن بشود، حفظه صلات میفرستند. در شب اگر باشد، ملائکه صلات میفرستند. این را خواستم تفکیکی بینش بشود، که روشن میشود.
«وَكَانَ لَهُ دَعْوَةٌ مُجَابَة». در روز اگر حالا امروز زیاد در روایت ماندیم. در روز اگر تلاوت قرآن بشود، ختم قرآن بشود، او دعوت مجابه دارد. بله، در مورد تعبیر ختم که گفته میشود، به نظر میآید که این ختم با آن ختمی که ما میگوییم فرق میکند. دعای حضرت هنگام ختم قرآن، به نظر میآید که هر باری که قرآن را فقراتی میخواندند و تمام میکردند، این دعا را میکردند، نه اینکه یک ختم، آنی که ما قرآن ختم میکنیم. خصوصاً سیاق این عبارات بیشتر میخورد به همین تلاوتهای مقطعی. یک فقراتی را میخواند و تمام میکند. این ختم قرآن به این بیشتر میخورد. اگر بحث هبه و اینها باشد، مثلاً آنجا دارد که هر ختم قرآنی را هدیه کنیم به یک معصوم. این هم روایت حضرت. فرمودند که هر ختم قرآنی را به هر معصومی هدیه کنید، روز قیامت با او محشور میشوید. از روایات آقای وحید این را خیلی میخوانند، این روایت را. به هر معصومی ختم قرآن هدیه بشود، روز قیامت با او محشور میشود. در خود مفاتیح هم دارد. مرحوم شیخ عباس، به نظرم توی اعمال ماه رمضان ایشان میفرماید که از موکدات ختم قرآن است و سعی کنید ختم قرآن هدیه معصومین کنید. و این روایت، عرض کنم خدمتتان که به نظر میآید این ختم، همین ختم این شکلی باشد. فرمود که اگر این باشد، بعدش دعای مستجاب، دعوت مجاب. هر ختم قرآن یک دعوت مجاب است. بعدش انسان دعایی بکند، مستجاب. لذا در روایات هم داریم اگر مستاصل شدید، صد آیه. به نظر میآید ختم همین باشد که حداقل صد آیه را در بر گیرد. صد آیه بخوانید، دعا کنید، دعای بعد صد آیه مستجاب است. در روایات در همین مباحث فضل القرآن و اینهاست. دعای بعد از خواندن سوره واقعه. کسی سوره واقعه را بتواند بخواند، حاجتی از مراسمی هست. حالا حدیث کساء است مثلاً یک سوره واقعه خوانده بشود. بعد این سوره واقعه، این صد آیه که تلاوت بشود، بعد با مستجاب قَرین شود. «وَكَانَ خَيْراً لَّهُ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ». از هرچه بین زمین تا آسمان هست، این تلاوت قرآن برای او از همه اینها بالاتر و بهتر است.
«قُلْتُ هَذَا لِمَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَمَنْ لَمْ يَقْرَأْ». سوال، معلوم میشود که او هم مخاطب همین را فهمیده، قرائت را فهمیده. این مال کسی است که قرآن قرائت کند. کسی که قرآن قرائت نکرده چی؟ حالا چون در مورد آنی که شنیده، دیگر آن هم حضرت اول سه دسته را گفتند: در نماز بخواند، بیرون نماز بخواند، بشنود. بعد فرمودند که خب اگر در روز بخواند، در شب بخواند، بشنودش چی؟ آن چی میشود؟ راوی زرنگ بوده: «يَا أَخَا بَنِي أَسَدٍ إِنَّ اللَّهَ جَوَادٌ مَاجِدٌ كَرِيمٌ إِذَا قُرِئَ أَمَامَ جَمْعٍ فَأَعْطَاهُ اللَّهُ ذَاكَ». خدای متعال جواد و ماجد و کریم است. اگر یک جمعی باشند. چقدر این روایت عجیب است! اگر یک جمعی باشند، کسی دارد در این جمع عملی انجام میدهد، خدا کریم است، جدا نمیکند. اگر به این اینقدر بدهید، به بقیه ندهید، به آن جمع، به همه میدهد. اگر یک نفر در یک جمعی این مقدار قرآن قرائت کرد، بقیه شنیدند، خدا جواد ماجد کریم است، به همه اینها میدهد. آن مقدار به شرط اینکه در نیت او شریک باشند. و اگر عصبانی شود که چقدر قرآن میخواند و چقدر روی مخ! تمام نمیشود قرآن. نه، اگر رضایت داشته باشد، همان هم که به گوشش میرسد، خود شنیدن اینها لذا موضوعیت دارد و آثار دارد. برای همین برای، خصوصاً بچه تازه به دنیا آمده، انسان بتواند این تلاوت قرآنش را کنار اینها داشته باشد، آثار فوقالعادهای دارد در شکل گرفتن شاکلۀ این نورانیتی که در باطنها دارد.
در روایت دارد کسی سوره نور را هر روز بخواند. حالا تا چهل روز اقلش، «حَفِظَ أَهْلَهُ مِنَ الزِّنَا». از خاندان او تا ابد کسی مبتلا به زنا نمیشود. مداومت بر سوره مبارکه نور اگر کسی داشته باشد، به تعبیر استاد میفرماید بعضی سورهها بس که آثار دارد. آیت الکرسی را داری که کسی بخواند، شب بخواند، هفت بار بخواند، تا هفت خانه کنار او محفوظ میشود از چهار جهت. این صحبت اینقدر اثر دارد، یعنی نورانیت میآورد برای همسایه آدم. همسایه عبد صالح از قبل آیت الكرسی او یک چیزی را به انسان میرساند، یک محفوظیتی میآورد برای آدم. نورانیت میآورد. آن «كَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً» دیگر. پدر صالح بوده. این بچهها یک حفظی دارند. موسی و خضر بیایند عملگی بکنند، گنج محافظت بکنند، دیوار ببرند بالا. بعد بگوید آقا برای اینها داری. «كَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً». در روایت دارد که «كَانَ بَيْنَهُمَا وَبَيْنَ أَبِيهِمَا سَبْعِينَ رَجُلًا». هفتاد نسل فاصله بود بین این دو تا بچه با آن پدر که «كَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً». هفتاد نسل فاصله. الان این سادات بزرگوار چقدر فاصله دارند؟ سی و پنج نسل؟ چقدر فاصله دارید؟ چهل تا شما. چطور؟ نوزده تا امام صادق (علیه السلام)، شما امام سجاد (سلام الله علیه). الحمدلله سادات را حفظ. «كَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً» هفتاد تا. خیلی کم. نعمت الله شاه. شاه نعمت الله تا معصوم چند تا نسل فاصله دارد؟ ایشان تا امام صادق (علیه السلام). خدا انشاءالله همه سادات را نگه دارد. ذریه وقتی اینجور است، «صالحاً». هفتاد نسل بعد اینطور. حالا فرزند امام سجاد (علیه السلام)، امام سجاد و فرزند موسی بن جعفر و فرزند امام صادق (علیه السلام)، اصل فرزند حضرت زهرا (سلام الله علیها). این ذریه اثرش را دارد. «رَبِّ إِنِّي أُعِيذُهَا». این دعای مادر مریم. دعای فوقالعاده. بچههایمان که به دنیا آمدند، هر کدام را بردیم خدمت آیتالله جوادی آملی. ایشان همین دعا را خواندند. اگر مذکر بود، ضمیرش را فقط مذکر میکرد. مونث بود، مونث میکرد: «رَبِّ أُعِيذُهَا وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ». اگر مذکر، «وَذُرِّيَّتَهُ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ». اعاذه ذریه. ذریه را از شیطان رجیم بدوند، نگه داشته، یعنی شاکله، شاکله است که دستنخورده نیست. خیلی سود، خیلی برده. حیدر آملی میگوید که من بر سلمان مزیت دارم. عبودیتم با او فرقی نمیکند. من سیادت دارم و او ندارد. من ذریه فاطمه زهرا سلام الله علیها هستم، او نیست. این وضعیت من است. اینطور داشته باشد. سید حیدر آملی فرموده بود. بله، سیادت دارم و سیادت. علی ای حال اینها همه اثر دارد. خدا ماجد کریم است دیگر. او و ذریهاش را. نه، چرا جفتش؟ انشاءالله هست. خیلیها ظهوری ندارد.
آقای بهجت ظاهراً فرموده بودند که ایرانیها پیغمبرزادهاند، اگر امامزاده نباشند پیغمبرزادهاند. ظاهراً نسل حضرت بله، حالا در عجیبی است. یک نقل، حالا هی به مناسبت ما یادمان میآید، آخر نمیرسیم عرض کنم که یک روایت این است که آدم فرزندان آدم با اجانین ازدواج کردند. دوتاشان با اجانین، دو تا با ملائکه. این یک نقل. بعد در روایت دارد که آنهایی که استعداداً آمادهترند برای اسلام و اینها، طینت خوبی دارند، از آن نسلی که ممزوج با ملائکهاند. آنهایی که طینت شارلاتان دارند. دکتر خوب میدانند. با اینها مواجه بودن. آنهایی که شارلاتان و خرابند و خردهشیشه دارند، اینها که ممزوج با اجانین بودند. نشان میدهد چقدر این ذریه و این ژنتیک اثر دارد. بدوند. حالا میشود کسی ازدواج ژنتیکی انجام دهد. اگر کسی یکی از اقسام جهاد، جهاد ژنتیکی است. کسی حامل یک سری صفات از پدر و مادر است و جهاد میکند که از این صفات فاصله بگیرد. خودش واقعاً جهاد اکبر است. و این حضرت فرمود که یک وقت هست کسی صابر است، حالا ژنتیک و در روایت ندارد. یک تعبیر دیگری دارد در همین کافی، حالا اصطلاحش یادم نیست. فرمودند که آن صبر، آنقدر اثر ندارد، فایده ندارد. صبر اصلی مال این است، کسی که اینجور باشد، خودش حامل نبوده است. این را کسب میکند، اکتساب میکند. این صبری که فضیلت است، صبر ژنتیکی اثری بر او بار نمیشود. او داشته دیگر، حامل نیت. خدا بابت نیت فرمود که بابت نیت اثر میبرد. حالا یک کسی ژنتیکی پرخاشگر، عصبانی، کمصبر، عجول. این اگر جهاد بکند، از اینها فاصله بگیرد، صبور است. البته یک مزیت است، یک لطف است. بالاخره از اینکه حالا ما ناامید نشویم از این جهت. خدا بماند خرابش میکنند. بله، «جهاد» هم میدانی که واژه قرآنی است. یکی از اشکالات بعضی از اینهایی که زیارت عاشورا را زیر سوال میبرند این است که چرا «وَجَاهَدَتِ الْحُسَيْنَ»؟ نام خدا مجاهده کردن با حسین؟ مگر ما مجاهده با حسین داریم؟ سر همین میگوید که این غلط است. میفرماید: «وَإِن جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي». اگر پدر و مادر با تو مجاهده کردند که مشرکت کند، «جاهداک». مجاهده داریم برای کافر کردن. ممنونم واقعاً. یکی از اقسام جهاد...
برویم سراغ آقای علاقهمند. تماس گرفت، مشکلاتی برایش پیش آمده بود. اینجوری شده. گفت: شما پدرت نماز نمیخوانده است. گفت: این اثر نماز نخواندن پدر تو است. مشکلاتی برای تو بله. حالا این را فرمودید، آمد خدمت امام صادق (علیه السلام). برکت از منزل ما رفته، خیلی مشکلات داریم و اینها، خوشی نمیبینیم در منزل، از این منزل خیری نمیبینیم. حالا از این قبیل ماجراها زیاد دارم از چیزهایی که از بزرگان شنیدیم. این روایت دارد که حضرت فرمودند که: میروی پشت منزل، آن درختی که پشت منزل است، ازش میروی بالا، شاخه چندم، یک تیکه استخوان را برمیداری، پرت میکنی. استخوان کوچکی بود. خیر و برکت وارد منزل ما شد، از در و دیوار برکت آمد. حضرت فرمودند که آن یکی از حالا یا از آباء تو بوده یا یکی از صاحبان آن منزل بوده که قدیم آنجا بوده و بینماز بودیم. استخوانی از او بوده که مانده بود و خیر و برکت از روی یک تیکه استخوان برای یک منزل. از این قبیل ماجراها فراوان است. آثار وضعی.
یکی از اساتید میفرماید که فلان جا همین که مینشینی، حالت خوب میشود. آنجا یک بزرگی از آنجا رد شد. لباسم. فلان منزل را ما ازش خیر میدیدیم. منزل که بودیم، خیلی خیر میدیدیم. فلان آقا آنجا ساکن بود یک مدت. فلان جا که رفتیم، خیلی ندیدیم که چی بوده. گفتند که مثلاً این فلان کس اینجا ساکن بوده. آثار وضعی. فلان سلطان اینجا ساکن بوده. فلان بینماز بوده، مخصوصاً در این خانههای قم هم که حالا نترسانم، ما همینجا را وقتی کندیم، استخوان پیدا کردیم. بله، خانههای قدیم قم معمولاً همه انواع توش دفن بودند، تو خود خانه زیرزمین و سردآب و اینها. از این ارواح باشند، خوب باشند، بد باشند، بله. تهران میفرمود که یک روضه گرفتن حکم غسل جنابت دارد برای منزل. این خانهها اینجوری است، آثار وضعی قبلیها را دارد. یک روضه که شما میگیرید، این حکم غسل جنابت دارد، منزل را تطهیر میکند، این آثار وضع را از بین میبرد. آثار این شکلی که هست. حالا ببینید، اینها آثار اعمال ماست دیگر. حالا قرآن اگر جایی خوانده بشود، کسی دائماً...
نَفیسه خاتون. در مورد یکی از نائبهای اربع علیهم السلام یادم است که نقل است. نَفیسه خاتون، عروس امام صادق (علیه السلام) اگر اشتباه نکنم. آنجوری که در روایت دارد، اگر اشتباه نکنم، ۶۰۰۰ ختم قرآن در قبرش کرد. قبری که میخواست توش دفن بشود، حالا در منزلش. ۶۰۰۰ ختم قرآن. توی قبرش میرفت، تو قبر مینشست و آخرین آیهای هم که خواند، بر دنیا رفت: «لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عَلَى رَبِّهِمْ». من این را خواند و رفت. حالا رضا شاه وقتی که خواستند دفنش بکنند، سوره یاسین میخواند. قاری! جنازه را که گذاشتند، لحد را گذاشتند، رسید به «هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي». آهای رضا شاه بدانید! بله، بله. خیلی خدمات کرد رضا شاه. بله، به مناسبت مطالبی عرض. خدا انشاءالله که این حالا اثر جایی مثل قم. شما تصور بفرمایید نواب اربع دارد که ایشان چند هزار ختم قرآن کرد. آقای بهجت هم که خب همیشه چنین برنامهای داشتند، و آقای گلپایگانی اینجا که الان رفتند، ۵۰ سال اینجا نماز شب خواندند. جایی دفن کنید که نماز شب خوانده باشد. یکی قبرش جایی است که ۵۰ سال نماز شب خوانده. آقای بهجت هم که همیشه پشت همین دیوار مینشستند. ۵۰ سال، شاید بیشتر پشت این دیوار بودم. فرمودند که من را آنور دیوار دفن کنید. اینجا همیشه اینور مینشستم. این آثار، خلاصه این اثر نماز و فلان روی این مکان خیلی اثر دارد و گاهی تا قیامت اثر دارد. گاهی یک حرکت، یک فعل اثر وضعی روی یک مکان تا ابد.
گاهی یک عنایت یک جایی به کسی میشود. بزرگان مقیدند به این جاهای خاص، توی حرمها و مسجدها و اینها. قدمگاهی باشد، جایی باشد. معروف بود برخی کسانی که اهل کار بودند و اینها در این مسجد کوه خضر که حضرت حجت (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، اربابنا فداه، را توی محراب دیده بودند. معروف بود که اگر کسی در خلوت باشد، اتفاقات خاصی میافتد. تجربه کرده بودند خیلیها. وقتی کوه خضر کسی نبود، تک و تنها، بعضی اعتکاف میکردند، چله میگرفتند. معروف بود که اگر کسی نباشد، کوه خلوت باشد، چون نفوس که میآیند اثر را از بین میبرند، کم میکنند. معمولاً نفوس روی مکان اثر دارد. لذا خلوتی این مکانها خودش موضوعیت دارد. خیلی جاهایی مثل حرم که دیگر حالا آنجا خود مکان نسبت به نفوس غلبه دارد، نفوس را طهارت میدهد. نفوس اثر ندارد، نفوس اثر میگیرد. معروف بود که اینجا اگر کسی نباشد، تو محرابش که شما وایسی اتفاقات خاصی میافتد. من اینطور بودم! به قول آن رفیق ما که آنجا مسئولیت داشت، میگفتش که اگر ۵ نفر ۱۰ نفر باشند، اگر هیشکی نباشد، بوی عطر این مسجد تا نیمه کوه میآید. اگر ۵ نفر ۱۰ نفر باشند، تو کل مسجد میپیچد. اگر زیادتر باشند، تو محراب. اگر خیلی شلوغ باشد، تو محراب هم دیگر نمیآید. آنجا کار میکرد. دوستی داشتیم، هنوزم هست. خیلی چیزهای عجیبی هم نقل میکرد از فضای ملکوتی کوه خضر. حضرت ولیعصر آنجا دیدند، حضرت خضر آنجا عبادت میکردند، عبادت میکنند. مکانهای این شکلی یا مسیر جمکران، محلی است که حضرت تردد میکنند. در نماز مسجد امام عسکری، مسجدی تقریباً ده قرن یازده قرن است که حضرت هفته یک بار توش نماز میخواند. یا آقای پیرمرد از اهالی مسجد بود. من سر تشییع جنازههای آقای گلپایگانی حضرت مرحوم آیت الله گلپایگانی همینجا دیدم، با دست نشان میداد کجا. یکی از اساتید، استاد رفت دست میمالید آنجا. یک بار مثلاً قدم تو از آنجا رد شده باشد، من آنجا را تا آخر عمرم طوطیهای چشمم میکنم. و اینها، خلاصه یک همچین جایی است. وقتی هست یا مثلاً این خیابان رضوی و محله رضوی محل تردد امام رضا (علیه السلام) حضور داشتند آنجا. این بیت النور حضرت معصومه (سلام الله علیها) ۱۷ روز توش عبادت کردند، نورانیت فوقالعادهای در این بیت النور است. من مشرف نشدم. مشرف بشوم، میدان میر کوچه. مدتی آنجا مباحثه داشتیم. خیلی فضا واقعاً فضای فوقالعاده. بالاخره آثار وجودی این بزرگان است دیگر. هر چقدر که بتوانیم ارتباط پیدا بکنیم، ثمراتش به او میرسد.
در حال بارگذاری نظرات...