رجس به چه معناست؟
مراتب اذهاب سیئات
قاعده اصلی ؛ «إِنَّ الحَسَناتِ يُذهِبنَ السَّيِّئَاتِ»
ادبار و اقبال نفس
از بین برنده رجس و ادبار چیست؟
خطیئه و سیئه
عفو یا قصاص قاتل امیرالمومنین
چه عملی بیشترین حسنات را به دنبال دارد؟
حسنه چیست؟
ارتباط حسنات با شاکله
راهکار تربیتی ویژه کسبه
صلاة ، انعطاف است
شاکله و صلوات ملائکه
شاکله و ابتلائات حضرت ابراهیم علیه السلام
هدایت با انابه حاصل میشود
استعداد پیامبران و امت آنها
اطفال مومنین در برزخ تحت تربیت چه کسانی هستند؟
فرزند تا قبل از بلوغ ، عمل منفصل والدین هست
تعجب ملائکه از صبر امام حسین علیه السلام در عاشورا
نقش شاکله در رزق
آثار ختم قرآن در شب و روز
کار ویژه متفاوت ملائکه
اثر هم نشینی در رزق و شاکله
بهره مندی از رزق معصوم به هنگام زیارت
عنایت ویژه امیرالمومنین علی علیه السلام به علامه جعفری
!! توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تولید شده است !!
**بسم الله الرحمن الرحیم**
در این حدیث سوم درباره ثواب قرائت قرآن، هرچند به نظرم میآید که آن را خواندهایم یا مضمونش خیلی آشناست، از امام سجاد (علیه السلام) به بشر بن غالب چنین فرمودند: «هر کس یک آیه از کتاب خدا را در نماز، در حالت ایستاده بخواند، در هر حرفی…» (چرا در حدیث بعدی توضیح میدهم) حضرت فرمودند که به هر «با» که میگوید و هر «تا» که میگوید، برای او صد حسنه است. «ان الحسنات یذهبن السیئات». این قاعده، این کبرای قرآنی، خیلی مهم است: «ان الحسنات یذهبن السیئات»؛ حسنات، سیئات را از بین میبرند. در این کبرای قرآنی، «ان الحسنات یذهبن السیئات» که از بین بردن سیئات است، این از بین بردن سیئات در مراتب بالاترش به از بین بردن «رجس» منجر میشود: «یذهب عنکم الرجس اهل البیت». خود بحث «رجس» از مباحث بسیار مهمی است که آقایان روی بحث «رجس» بحث میکنند. میگویند این حالت ادبار، ادبار قلبی، همان رجس، حالت گرفتگی باطنی قلوب، اقبالاً و ادباراً.
خب، حالا یک بحث روانشناسی است و انسان این کار را میکند. قلب یک وقتی اقبال دارد، یک وقتی ادبار دارد. در بلاغت وقتی که ادبار دارید، نفس را به آن تحمیل کنید. هم در نامه به امام مجتبی و هم جای دیگر میفرماید که به نفس باید تحمیل کرد. اصلاً نفس پا نمیدهد، نفس سرکش است، باید به او تحمیل بکنی، رامش بکنی. اسب سرکش با تحمیل رام میشود. ولی محدوده تحمیل در واجب، اگر حالت اقبال داشت، بیشتر از واجبات به آن تحمیل کن، اگر ادبار بود، فقط به فرایض اکتفا کن! این ادبار در مراتب سلوکی از بین میرود، ادبار رجس. انسان باید به جایی برسد که اصلاً ادبار نداشته باشد. خود این حالت ادبار، معلوم میشود که انسان دچار هرمان (فقدان) شده است. خب، چه چیزی این ادبار و این رجس را از بین میبرد؟ خلاصه، طهارت الهی.
حالا آن «شراب طهور» که فرمود: «شراباً طهوراً»، چون «یطهرهم من غیرالله». شراب طهور اصلاً همین است: از غیر خدا تطهیر میکند. خب، آن شراب، محصول چیست؟ محصول حسنه است که اول در مراتب پایینتر، انسان با حسنه، سیئات را از بین ببرد و از سیئات خارج شود. فرمود: «حمد سیئات» یعنی تعریف و توصیف سیئات. خیلی لطایف در قرآن دارد. مثلاً میفرماید: «فجزاء سیئة سیئة مثلها»، که این هم باز خیلی لطیفه. نه، «فجزاء خطیئة خطیئة مثلها». اطلاق خطیئه نمیکند، اینجا اطلاق سیئه میکند. بعد سیئهای هستش که اتفاقاً باید انجام دهی. یعنی قصاص را تعبیر کرده به اینکه سیئه در برابر سیئه. بچهات را کشته، اعدام. ولی همین اعدام مصداق سیئه است. یعنی من اگر امیرالمؤمنین باشم، ابن ملجم به سر من میزند، من این سیئه را مرتکب نمیشوم که بخواهم او را قصاص بکنم. یک ضربه به سرش بزنید. اگر من از دنیا رفتم، «ضربةً بضربة». ولی اگر من، مانند علی (علیه السلام) باشم، اولاً با تعبیر علامه تهرانی در «امامشناسی»، ایشان میفرماید که امیرالمؤمنین اگر زنده میماندند، قطعاً ابن ملجم را میبخشیدند. امام مجتبی اگر مانع سیاسی نداشت، قطعاً ابن ملجم را میبخشید. برای اینکه مقتضیش بود. در مورد امام حسن، امام مجتبی هم مقتضیش بود، فقط مانعی داشتند: تضعیف حکومت بود. که اگر ابن ملجم را حضرت قصاص نمیکردند، این تضعیف حکومت میشد، دست خوارج باز میشد، آشوب میشد، هرج و مرج میشد، بیقانونی میشد. حضرت از جهت اینکه حکومت آسیب میدید، قصاص کردند وگرنه از باب انتقام و قصاص و اینها نبود.
خود آن آیه قصاص هم با تعبیر لطیفی دارد. میفرماید: «من این حق را دادم که قصاص کنی، ولی اخ (برادرت) اوست». تعبیر «اخ» دارد. کسی بچه آدم را کشته. میگوید که باز هم با این حال، برادرت است. اگر میتوانی از اخوت خارج نشده، ولو بچهات را کشته، یک حرامی مرتکب شده. خب، حالا باز اطلاق سیئه به همین میکند. یعنی همین قصاص، سیئه اصلی است. خیلی مهم است! حالا در برابر سیئات چیست؟ حسنه. باب حسنات چیست؟ تکوینی باشد. اضافه شود. حالا آن سیئه بودنش به خاطر این است که این به اصطلاح فلاسفه، اولاً و به ذات نیست. اراده اولی نشده بهش، اراده ثانوی دارد. خدای متعال اراده نکرده. هر چند برای اینکه نظام اداره شود، بالاخره باید این تصویب شود، ولی این اصلاً مطلوب خدای متعال نیست. به این جهت سیئه است. یعنی تو نگاه نقشهای، امری اصلاً حسنی برای خدا ندارد. قصاص، آدمکشی، بریدن دست، درآوردن چشم، اصلاً حسنی ندارد. یک عنوانی فقط پیدا کرده بودم به خاطر مفاسد کلانی که بار میشود در صورت نبود نظام، از این باب که بالاخره سنگ روی سنگ بند نمیشود اگر بخواهد اجرا نشود. وگرنه اصلاً حسنی برای خدای متعال ندارد. به این عنوان سیئه است ولی خطیئه نیست. این خیلی مهم است: تفاوت سیئه و خطیئه بودن. خطیئه نیست، اشتباه نیست، ولی زیبا هم نیست. حسنه هم درست است، هم زیباست و صورت باطنی را زیبا میکند. سیئه صورت باطنی را خراب میکند، ولی نظام را اداره میکند.
چه چیزی بیشتر از همه حسنات میآورد؟ اینها خیلی مباحث مهمی هستند چون از کلمات پربسامد روایات ماست این واژهها و عمدتاً هم فهم نمیشود. این تعابیر. کتاب «مجموعه آثار»ی که از «المیزان» و اینها استخراج کردهاند، حسنه را حسنه دانستهاند. مباحث خوبی هم در آن است. حسنه یعنی آنچه که مطلوبیت و حسن ذاتی دارد در عالم نفسالامر و در عالم اجرا هم صور باطنیه را حسن و زیبایی میبخشد. تحسین صحبت میکند. صور باطنی، وزن اعمال، این عیار. مثل اینکه مثلاً، بلا تشبیه، ما مثلاً تصور بکنیم یک آرایشگاهی، این میخواهد که مثلاً چهره یک عروسی را آرایش کند. لول (سطح) قیمت دارد، درجات دارد. میگوید آقا مثلاً من فقط ابرها را تمیز میکنم، حالا مثلاً گونهها را هم، یک موها را مثلاً منظم میکنم. باز مثلاً مو را مرتب میکنم. این یک لول، آن یک لول، این یک لول. این با دویست هزار تومان تا دو میلیون تومان فرق دارد. چه بزنم؟ چطور مرتب بکنم؟ همه زیبایی است. چون زیبایی هم اعتباری، به تشکیک، همه حسنه است. همه حسنه، ولی بالاتر از این…
حالا خیلی جالب است که در نظام جزایی میفرماید که خدا مدل پاداشش چیست؟ «بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» جزا میدهد. «بأحسن ما کانوا یعملون». یعنی بین اعمال شما کدام عمل بیشتر توانست حسن ایجاد کند و حسنه بودنش، مناط حیثیتش قویتر بود؟ من صورت باطنیت را با آن تطبیق میدهم. اوج لطف خداست، اوج رحمت. خود این رو ده برابر، حسنه ده برابر میشود چه اتفاقی؟ یعنی ملکه میشود آوردنش. آوردن انسان، چیزی را میبرد که مَلکش شده. «من جاء بالحسنه». اگر حسنه مَلکه شده باشد، من این مَلکه را ده برابر سرایت میدهم. در باطن او نفوذ میدهم. خود بحث ده، باز این بحث مفصلی است. ده برابر چرا هفت برابر نیست؟ چرا سه برابر نیست؟ با اینکه سه جای دیگر سه و هفت و ده و اینها هفت نُه؟ اعداد بسیار مهمی است. همه هم روی حساب. هفتاد جای دیگر گفت ده. جفتش کثرت است. روی حساب هفتاد حجاب. این روی حساب ده حجاب، حساب هفت حجاب، حساب سه حجاب. همه را از هزار حجاب داریم، هفتاد حجاب داریم، ده حجاب داریم، هفت حجاب داریم، سه حجاب داریم. همه اینها را داریم. به حسب کجا؟ به نورانی. از کجا؟ به ظلمانی. تو چه مراتبی؟
حالا اینجا میفرماید: کسی آیه قرآن در نماز ایستاده بخواند، بابت هر حرفش خدای متعال به او صد حسنه میدهد. حالا این چه میکند با این صورت باطنی؟ دیگر خدا چه حسنی میدهد به این صورت باطنی؟ خب، صورت باطنی هم، باطن در واقع همان شاکله است دیگر. حسنه یعنی اصلاً همه حرف چیست؟ یعنی اینکه آقا، شاکله انسان با چه چیزی عیار میشود؟ با حسنه. بگذار تو مدل تربیتی عرفا، خصوصاً مرحوم آقای قاضی، خیلی به حسنات اعتبار میداد. خیلی، اعتنا میکرد. واقعاً مهم است. اول همین از بین بردن سیئات صورت میگیرد. این صور باطنیه، قوا، قوا، از آن حالتهای سیئات خارج میشود، قالب حسن به خودش میگیرد. بعد دیگر حالا این هی سیر در مراتب حسنه. دیگر هی احسن و تمامی هم ندارد. زیبایی را که ببینید، یک زیباتر از آن فرض دارد و زیباتر از او هم هست. هر چقدر زیبا باشد، زیباتر از او هم هست.
یک آیه قرآن در نماز ایستاده، هر حرفش در مورد دعای عهد هم همین است. هزار بابت هر حرف دعای عهد، هزار حسنه دارد. هزار سیئه رفع میکنند، هزار درجه میدهند. حالا درجه باز چیست؟ تفاوتش با حسنه چیست؟ آن باز یک بحث مصطفوی میگفت: بعضی از اعمال «کباب» دارد، بعضی از اعمال «مقام». یعنی برخی صورت مدار نزدیکتری قرار بود... آفرین! در دنیا این وقت است که شما صورتت زیبا میشود. یک وقت هم زیبا میشوی، هم قرب پیدا میکنی. نماز شب مثل اعم. گاهی فقط زیبایی است. یعنی من توی فاصله هستم. قالب من را درست... چهره من دارد درست میشود. روتوش دارد میشود. خلاصه مرتب، در عین اینکه مرتب میشوم، یک درجه هم دارم به آن سلطان نزدیکتر میشوم. تفاوت حسنه و درجه این است.
اگر در غیر نماز بخواند، «کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ حَرفٍ عَشَرَ حَسَنَاتٍ». قرائت قرآن در غیر نماز ده حسنه دارد. و این «اَن اِستَمَعَ القُرآن»، شنیدنش، شنیدنشم حسنه دارد. برای هر حرفی یک حسنه. و «اَن خَتَمَ القُرآنَ لَیْلَةً»، قرآن را شب ختم بکند، ملائکه بر او تا صبح صلوات میفرستند: «صَلَّتْ عَلَیْهِ المَلَائِکَةُ حَتَّی یُصْبِحَ». ملائکه هم… حدیث سوم باب ثواب قرائت قرآن. باب بله. اول شب است. آن حدیث اول: «مَنْ قَرَأَ فِی صَلَاتِهِ جَالِساً» دارد. نشسته اگر بخواند، به هر حرفی «خَمْسِینَ حَسَنَةٍ»، پنجاه حسنه دارد. اگر تو غیر نماز نشسته بخواند، ده حسنه.
حدیث دوم: کسی از منزل، از محل کار، برمیگردد منزل. چه چیزی مانعش میشود قبل از اینکه بخوابد یک سوره قرآن بخواند؟ این سلوک کاسبهاست دیگر. مال کسبه است. حالا شب برگشتی، کارت را انجام دادی، یک سوره از قرآن بابت هر آیه که میخواند، ده حسنه برایش مینویسند و ده سیئه را پاک میکنند. ده صحیح هم از این بابت است. اگر شب قرآن را ختم بکند، ملائکه بر او صلوات میفرستند. که در مورد صلوات ملائکه هم قبلاً عرض کردیم، «الصلاة» یعنی انعطاف. صلوات ما خدا را، یعنی انعطاف ما به سمت خدا. صلوات خدا ما را که «هُم عَلَیهِم صَلَوَت مِن رَبِهِم وَ رَحَمَه...». کسی توی مصیبتی بیفتد، مصیبت هم فرق نمیکند. «وَلَنَبلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ». مصیبت در خوف باشد. «وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ». این نقص از «انفس»ش همان نفس از آبرو و اینهاست. حالا یک لطمهای به آبروی آدم، به حیثیت آدم یا به ثمرات آدم، نتایج کار آدم آسیب برسد. از فرزند گرفته و مانند آن. تو هر کدام از این حوزهها بلایی ببیند، صبر بکند: «أُولئکَ عَلَیْهِم صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِم». مرحوم سید مرتضی بود به نظرم اسم استاد که استاد ما... «صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ...». صلوات تو فارسی بین «صلاة» و «صلوات» فرق میگذاریم. فکر میکنی دو تاست. در حالی که «صلاة» یک واژه است. «صلوات» جمع میشود، «صلاة»ها. ما بر پیغمبر صلوات میفرستیم. ما صلوات... سلام. «أُولئکَ عَلَیْهِم صَلَواتٌ» یعنی چندین صلوات از جانب خدا بر ایشان. خب، صلوات خدا چیست؟ «هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ». صلوات انعطاف، انعطاف خدا به ما. خب، صلوات ما بر پیغمبر را انعطاف ماست به پیغمبر. صلوات پیغمبر ما را... «صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلَاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ». صلوات بفرست. صلوات تو سکن، سکونت به اینها میدهد. صلوات پیغمبر چه هست؟ انعطاف پیغمبر. هر کدام به حسب خودش. صلوات ملائکه، انعطاف ملائکه به حسب انعطاف ملائکه. کدام ملائکه؟ ملائکه هم متناسب با شاکله و قوا. پایین چه ملکی بیاید؟ برای چه کاری بیاید؟ چه بدهد؟ «صَلَّتْ عَلَیْهِ المَلَائِکَةُ» متناسب با شاکله. یک ملکیه شمشیر به دستشه، میآید تو معرکه بدر دشمن را میزند. این یک ملک. این صلوات ملائکه. «صَلَّیَتْ علیه الملائکه». یک ملک. آن ملکی که قوم لوط را دارد زیر و رو میکند، با آن دست خاصی که وقتی ابراهیم دست را میبیند وحشت میکند. گوگل. یک ملک. ملکی که در محراب به زکریا نازل میشود، به او بشارت یحیی را میدهد. یک ملک. ملکی که برای مریم غذای بهشتی میآورد و مانند آن. هر کدام از رزق خودشان است، متناسب با شاکله.
دقیقاً هم انسان وقتی نگاه میکند این رزق انبیا را در قرآن، دقیقاً آن رد پای شاکله را تو این رزق میبیند. تناسب را میبینیم. مثلاً حضرت ابراهیم هم ابتلائاتش قشنگ متناسب با شاکلش است، هم رزقش. شما اطلاعات حضرت ابراهیم را ببینید. روحیه حضرت ابراهیم خیلی مشخص. «إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَأَوَّاهٌ حَلِیمٌ». من. واژه شاکله ابراهیم. حکایت شاکله ابراهیم چیست؟ او «اوّاه»، به معنای دلسوزی. در فارسی خیلی دل سوز. مثل مادرهایی که همش برای بچهها میگویند: آخ به گردن بچهمان جور شد. آی بمیرم. آن یکی اینجوری. «اوّاهٌ حَلِیمٌ مُّنِیبٌ». آن «حلم»ش حالا. حلم به معنای تحمل است. حلم و حمل با همدیگر اشتباه اکبر دارد، بلکه کبیر. آن حالتی که انسان تو خودش میریزد، این را میگویند حلم. تو خودش به رو نمیآورد. تو خودش آن مدارایی که میکند و کوتاه میآید. با همه راه میآید. و «مُّنِیبٌ». گفتند یا از «نَوْبَة» یا از «نِی». نه، یک برگه باشد. نیابت. کسی نائب کسی. شما دسترسی به کسی نداری، دیگری را میروی میبینی. و از نو. اگر بشود از نوبه. نوبت به نوبت. آدم نوبت میگیرد. هی میرود. یعنی منی که مثلاً پنج وعده از دکتر نوبت گرفتهام که بروم من را چکاپ بکند یا مثلاً با من کار بکند، فیزیوتراپی بکند، اینکه من هفتهای دو بار میروم پیش دکتر برای فیزیوتراپی، من «مُّنِیب»م. دائماً هی رجوع، رجوع. به این معنا میگویند هی رجوع میکند که چی بشود؟ برمیگردد. یک دوره درمانی را دارد طی میکند مثلاً و هی تو بازههایی منتظر فرصتی است که او بیاید و مراجعه بکند و در محضر به حالت انابه. انابه هم همین است. یک استغفار داریم، یک انابه داریم. هدایت با انابه. قاسم سلیمانی بحث مفصل آیات انابه. آیات خیلی قشنگی است. قلب من و آن حالت «مُنِیب». تعابیری که در مورد انابه دارد، تعابیر فوقالعاده است.
حالا این شاکله حضرت ابراهیم خوبی شاکله. خیلی دلسوز و با محبت. و اولین ابتلایش این است که تا پیری بچهدار نمیشود. این همه محبت به اینکه همه کفار را بچه خودش میداند. ابتلایش این است که تا صد سالگی پدر نمیشود. صد سال پدر نمیشود، شوخی نیست. یک مؤمن معمولی مسجدی پنج سال دارد. مسجد پنج سال برود حرم امام رضا جواب نگیرد. مشهد بودیم. از علمای مشهد خدا حفظشان بکند. ایشان از مجتهدین بوده که رئیس کتابخانه مشهد نجف بوده. نشسته بودیم. شاگرد مرحوم آقای قوچانی هم بودیم. شیخ عباس قوچانی. نشسته بودیم. ایشان صحبت میکرد از اساتید و بزرگان و اینها. خیلی آدم خوشمشرب. حالا خاطرههایم داریم. حالا فرصت. یک جوان عرب آمده بود. خب ایشانم چون همسرش کربلایی بود و اینها، عرب بلد بود. این جوان عرب ایستاد، گفت: «حاج آقا سید! من بچهدار نمیشوم.» گفتش که: «چند وقته ازدواج کردی؟» «ده ساله.» «پنج انگشتر فیروزه بگیر، انگشتر فیروزه بگیر، رویش آیه "رَبِّ لَا تَذَرْنِی فَرْدًا" را بنویس. رکاب نقره هم خودت دستت کن.» «و خانمت.» ایشان این را گفت. بعد گفتش که: «این آقایی که آمدی ازش حاجت بگیری میدانی کی بابا شد؟» امام رضا چهل و هشت سالگی پدر شد. پاشو برو. خلاصه یک اطلاعات خاصه. ابتلا امام رضا این بود. ابتلا مجتبی چیز دیگری بود. هر کدام متناسب با خودشان و متناسب با آن شاکله است. و بعدش رزقی که میآید دقیقاً متناسب با همین است.
اباعبدالله علیه السلام فرمودند که چون تمام بچههای او گرفته شدند از او در کربلا، تمام ائمه در ذریه او قرار داده شدند. حسابش این است. حساب و کتاب دارد. الکی که نیست! اطلاعات حضرت ابراهیم این است. بعد شما میبینی که اطلاعاتش تو حوزه فرزندان. اول صد سالگی پدر. دوباره دفعه دومی که برمیگردد از فلسطین بیاید مکه دیدار فرزند، تو مسیر خواب میبیند، تو مسیر: «إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ». بعد سیزده سال. بعد بچه سیزده ساله. آن هم معصوم. آن هم تو این کرهٔ خاکی رسانی که دیگر من این را هم بخواهم سر ببرم، دیگر مسلمانی نمیماند. قاعدتاً بعد از من نسلی هم نیست. محاسبه اینها را شما نکردید؟ بعد دیگر انبیا چی میشود؟ کی میخواهد بیاید؟ از نسل کی میخواهد بیاید؟ اینها سر ببریم. برویم. دم رفتنی سنی نداری دیگر. وقتی نداری. کسی که حساب اینها را داشته، همه را و میدانسته بعداً از او ایسایی میآید، چی میآید؟ همه اینها را محاسبه داشته. میدانسته. خب حالا او میآید. اطلاعاتش این است. بعد چه اتفاقی میافتد؟ میشود ملت. نه تنها بابای اسماعیل ماند، خدا همه اینها را به او داد. شما مسلمین هم بچه او شدید. تولیدیات پیامبر، استعداد امتی که پیامبر… احسنت. مثلاً موسی شدید. بنی اسرائیلی که خشونت دارند، زمختند، فلان. این آدم حضرت جامع تمام این خلق، خلق اعظم پیامبری برای امت هداک، امت وسط هم هست.
حالا حضرت ابراهیم این. اینور تو عالم برزخ هم ادامه دارد. در روایت دارد که اطفال مؤمنین وقتی از دنیا میروند، آنها میآیند تحت تربیت حس ابراهیم، تربیت ساره و ابراهیم. مهدکودک بهشت تو برزخ دست کیست؟ کی اداره اش دست کی دارد؟ حضرت ابراهیم، حضرت ساره. البته به حسب آوایی، بحث مهم است. وقتی روی این تحقیق، اطفال وقتی از دنیا میروند، اینها چون «أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَتَهُم» عمل من پدر به حساب میآید. چون بچه تا بلوغ عمل منفصل والدین است. بچه تا وقتی بالغ میشود عمل منفصل والدین است. نماز دارد میخواند، بچه هفت ساله. مال شما. نورانیتش برای خودش هست، نماز شمام هست، مال شماست. شما داری ارتقا پیدا میکنی. برای شما حسنه. روی همین حساب. از آن طرف هم به حساب والدین، مقام والدین. مقام برزخی اطفال هم فرق دارد. یک وقت هستش که ابراهیم، فرزند پیغمبر از دنیا رفته. فاطمه. اینها تو برزخند. تو تربیت حضرت زهرا سلام الله علیها. مال این اتفاق. ولی آنی که عمومی و غالب است و اینها، مال حتی در مورد اطفال کفار هم دارد که به همین نحو ملحق میشوند. اینم باز بحث عجیبی است. اطفال کفار حسابی دارد. امتحانی دارد. اطلاعاتی دارم در برزخ. غرض اینکه حضرت ابراهیم به خاطر این شاکله، یک همچین رزقی نصیبش میشود. رزق ابوت. از آن طرف رزق خلت. از آن ور منی به هر کدام مراتب خودش. یعنی این ور ایجاد استعدادی که کرده، اسمی که در خودش بروز داده، او مظهر چه اسمی شده؟ مظهر اسم حلیم است. متناسب با حلمی که در خودش بروز داده. اسم حلیم از آن ور دارد رزق را میگیرد از خدای متعال. از خود اسم حلیم دارد ارتزاق میکند. این خیلی مهم است. از خود اسم حلیم دارد ارتزاق میکند. یعنی مظهر حلیم و البته اطلاعاتش را هم دارد.
بله، در آن فقره زیارت ناحیه مقدسه تبریک استرالیا اصل دارد. خیلی تعبیر عجیبی است. خیلی کم پیش میآید ما بهش در مورد صبر اباعبدالله سبک صحبت میشود. میگوییم صبر حضرت زینب سلام الله علیها. تعبیر این است: «وَ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِکَ مَلَائِکَةُ السَّمَاوَاتِ». روز عاشورا تو صبر را به درجهای رساندی که ملائکه آسمان از این شدت صبر تعجب کردند. تعبیری که حضرت ولی عصر در زیارت ناحیه خطاب به اباعبدالله دارند. خیلی تعبیر «عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِکَ مَلَائِکَةُ». ملائکه گفتند ما نمیتوانیم تحمل بکنیم این مقدار صبر وجود داشته باشد تو عالم. این مقدار صبر خارج از فهم ماست. خارج از تحمل ما. خیلی آن صبر درون مقدار میشود شفاعت امت. این ظرفیت وسیع آنور دارد انجذاب میکند. اگر از این طرف اینقدر وسعت نباشد، آن طرف اینقدر وسعت نیست که به یک پلکی همه را ببخشد و به یک اسمی فلان بشود و اینها. ربطی به همه آن رزق محصول این شاکله. چون حضرت مظلوم بوده و شهید شده، آن رزق را دادهاند متناسب با این شاکله وسیع. این همه صبر. این همه برکات که اسم او میآید اینجور تحول در نفوس حاصل. این میشود صلوات. صلوات ملائکه.
اگر در روز ختم بکند، «صَلَّتْ عَلَیْهِ الْحَفَظَةُ». در روز مفصل است که روز و شب چه تفاوتی دارد. اصلاً نظام تکوین عوض میشود. کاملاً متفاوت. شما یک ذکر روز بگویی یک اثر دارد، شب بگویی اثر دیگری دارد. این صلواتی که شما میفرستی، روز صلوات بفرستی یک اثر دارد، شب بفرستید اثر دیگر. زیارت امام رضا میروید، روز شیعی برنامهاش یک اثر دارد، شبش یک اثر دیگر. روز اگر ختم بکنی، ملائکه بر تو صلوات میفرستند تا صبح. روز اگر ختم بکنی، حفظه بر تو صلوات میفرستند. آنها ملائکه در واقع معارفی هستند. ملائکه معمولاً وقتی نام ملائکه مطلق میآید، آنها که حامل ملائکهاند، حامل علمند، حامل تعبیر ملائکه وجود خلاصه مسئولیتشان این است که رزقی را برسانند، ذکری را برسانند. شما را متوجه بکنند، ذاکر بکنند. حسن دارد. در روایت کسی برای تخلی که میرود، دو تا ملکند مسئولیتشان این است. ملائکه تقسیم وظایف خیلی عجیب است. دو تا ملکند. کارشان این است. کسی برای تخلی که میرود، سرش را میآورند پایین. این دو تا ملک سرش را میآورند پایین به تخلی خودش نگاه بکند که متذکرش بکنند. آن نانی که آن همه برایش زحمت کشید، حلال و حرام کرد، آخر تبدیل به عفونتی شد. کار این دو تا ملک این است که متوجه به این بکنند. ذکر نسبت به همین فضولات. کارش نقش شما چیست؟ من نقشم این است که متذکر بکنم انسان را که حلال و طیب گرفتی. از حسبتان، طیباتک. از بین بردن طیبات کردی. حلال و طیب گرفتی. تبدیل به چه نجاست و کثافتی کردی؟ رزقی که او میدهد این است. همه ملائکه به این است که هر کداممان حوزه ذکری که دارد ایجاد میکند را میآید که اگر هر چقدر ارتباط، چقدر مصادیق برای ایجاد ذکر داریم. بخواهند این ملائکه بیایند. متذکر، حافظ آسیبها را دور میکنند. اطلاعات را دور میکنند. گاهی اجانین میخواهند آسیب به انسان برسانند. شیاطین انس میخواهند کاری بکنند. دور میکنند. خیلی مهم است. حافظه ما خیلی بهش نیاز داریم. قرائت قرآن در روز. بگذار به نظر میرسد انسان نباید اکتفا بکند به یک وعده قرآن در شبانه روز. روز جدا، شب جدا. صبح مثلاً جدا، شب جدا.
حالا فقره غلط. فقره. یک فقرهای از آیات را، یک سورهای (احسنتم): «حَتَّى یُمْسِی وَ کَانَتْ لَهُ دَعْوَةٌ مُجَابَةٌ». اگر در روز بخواند، مال شب نیست. در روز اگر بخواند، دعوت مجابهای دارد. اینی که در روایت دارد کسی آیه قرآن بخواند، بعدش دعای مستجاب. الهی! کسی یک حاجتی دارد، بنشیند سوره واقعه. سوره واقعه نود و شش. «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ». یک حمد و یک سوره بعد. حاجت. خب، این دعوت مجاب است. مال کیست؟ اونی که نا وارد شب برمیدارد میخواند، بعد حاجتشم نمیگیرد. روز بخوان. این مال تایم روز است. این برکت مال وقت مال پارت روز. روز اگر صد آیه را خواندی، دعوت مجاب داری. نه، بلکه اصلاً اگر یک خط میکردی، یک دعوت مجاب بین السماء و الارض برایش بهتر از هر آن چیزی است که بین آسمان تا زمین است. قرآن! قرآن خواندن. اگر قرائت نکرد چی؟ چون آنجا بشنود. اگر «أَنِ اسْتَمِعُوا لِلْقُرْآنِ» اگر بشنوم، حسنه دارد. اینجا حضرت فرمودند که: «یا اَخَا بَنِی أَسَد» برادر بنی اسدی، آقای بنی اسدی! «إِنَّ اللَّهَ جَوَادٌ مَاجِدٌ کَرِیمٌ، اِذَا أَعْطَاهُ اللَّهُ...» خدا جواد، ماجد، کریم است. یکی نشست بغلت ختم قرآن که تو به عمل او راضی. تو کنار او نشستی. خدا جدا نمیکند. وقتی میخواهد به او عطا بکند، میگوید این هم بغلش نشسته، به او هم یک چیزی. همنشینی چقدر اثر دارد! اصلاً یکی از چیزهایی که هم تو شاکله اثر دارد هم در رزق، کسی با کس دیگری بنشیند، از رزق او بهرهمند میشود. این خیلی عجیب است. خیلی رضا. نکات یک گوشهای را آدم میتواند باز بکند.
خب، الان ما مشرف میشویم حرم بیبی حضرت معصومه سلام الله علیها، مشرف میشویم حرم. خب الان این ولی خدا بهرهای از رزق دارد یا ندارد؟ صلوات مگر جاری نیست؟ علی الدوام مستمراً صلوات میفرستد خدا بر پیغمبر و اهل بیت. الان بهره دارد یا ندارد؟ رزق دارد یا ندارد؟ دارد. همین که آدم میرود تو آن فضا، از رزق معصوم بهره میبرد، یک مرتبه از صلواتم به او برسیم. چیست؟ اینها چیها دارند به معصوم میدهند؟ کسی برایش باز بشود در زیارت دیوانه میشود. سر به بیابان میگذارد. خلاصه آن حجم از رحمتی که دارد نازل میشود در آنجا. اینهاست دیگر. این حرمهاست دیگر. خدا بالا. رفعت و عظمت دارد. رحمت و عظمت و برکاته «عَلَیْکُمْ أَهلَ الْبَیتِ». رحمت و برکات بر این خانه و اهل این خانه نازل. خب، ما رفتیم تو آن حرم نشستیم. ما هم اهل بیتیم دیگر. در حد خودمان اهل بیت شدیم. صلوات بر ما نازل میشود. رحمت نازل میشود. بر ما نازل میشود. تو رفعت میشوی. «یُصْغَرُ فِی حَسّابِهِ». میشوی تو اهل بیت. در حد خودت. آنجا بیت است دیگر. بیوت مگر نیست؟ اصلاً روایت این آیهای که فرمود: «فِی بُیُوتٍ» «بُیُوتُنَا». که حالا حرمهای ما هم یکی از مصادیق بیوت اهل بیت. ظاهر شدی. اهل بیت برای اطلاق میشود. این برکات میآید. کسی نشست بغلش، یکی دیگر دارد قرآن میخواند، بهره دارد. همه اینهایی که گفتم مال این هم هست. اینم الان آن ملائکه شب. چقدر این همنشینی و انس با اولیا خدا مهم است. نشستن جایی که او دارد «سیو» میکند، او نگهش میدارد. بغلش نشسته است. اینکه بزرگان اینقدر اعتنا داشتند. علامه جعفری که شیخ علی آقای بهجت گفته بود که شما چرا خانهات جداست از پدر؟ برو یک جا بنشین تو خانه. تو اتاق با پدر. تو اتاقش باش. ولش نکن. از سال شصت و هفت دیگر هم اتاق شدم با پدر. من یک واکمن بهت میدهم. آن موقع واکمن. یک واکمن بهت میدهم، تویش نوار را میگذاری بغل پدر. صبح تا شبش را ضبط میکنیم. اگر گفت برو آب بیارم، ضبط بشود. علامه جعفری در مورد به سفارش همین ایشان ضبط کردند. هر آن چیزی که از آقای بهجت بود را هر جا که صحبتی بود و اینها ضبط کرده بودند. جملههای بهجت خیلیهایش تو دسترس است. الحمدلله. جعفریه کسی که از دست امیرالمؤمنین عسل گرفته، خودش اهل بخ... بله. جعفری. ایشان میگوید که من جوان بودم، رضوان الله. در نجف در حجره بودیم. روز گرم تابستان. از شدت گرمای حجره من نتوانستم تو حجره بنشینم. آمدم زیر آفتاب نشستم. من کولری نداشتم. نه. گفتش که: «خب حالا غصه نخور. عوضش شب ما یک شبنشینی داریم. حجره فلانی. پاشو بیا آنجا خستگی در میرود.» ما رفتیم. شب شد و رفتیم. دیدیم که هندوانهای گرفتند، خربزهای گرفتند. دور هم. بعد دور هم نشسته بود. یکی عکس از مجله درآورد. آن موقع مجلههاش که عکس دختر شایسته سال. حالا به اصطلاح آن موقع مجلههای ایرانی منتشر میکردند. خود مجله غربیش هم بود. دختر زیبای سال را مثلاً عکسش را انداخته. سؤال این است که شما بهتون بگویم که تو آخرت با امیرالمؤمنین، تو دنیا با این خانم. کدامش را انتخاب میکنی؟ «بدبخت شدیم. نجف. فلان. اینها. دنیا را با این خانم.» بچهها عصبانی. «این هم شد سؤال؟» با عصبانیت پا میشود میآید. میگوید خیلی هم خسته بودم. خستگی تو تنم مانده بود. آمدم باز دیدم که حجره گرم است. جلوی در حجره نشستم. سرم را تکیه دادم به در. خوابم برد. تو مکاشفه مجلس عظیم. حضرت بر فراز منبر نشستهاند. امیرالمؤمنین. جمعیت وارد میشوند. ابراز ارادت میکنند به امیرالمؤمنین. حضرت از آن دور من را صدا کردند که «محمدتقی!» جلو. با اسم من را خواستند. به نظرم میآید که عسلی داده بودند به ایشان. ایشان میگوید بعد از اینکه این عنایت به من شد، من نشد با مطلبی مواجه بشوم احساس این مطلب را نمیدانم. فهم ایشان واقعاً یک فهم فوقالعاده است. آثارش هم یک ثقل ادبی دارد. وگرنه آثار ایشان در تراز آثار برتر است. علامه جعفری خیلی شمرده نمیشود. در زمره این آقایانی که صاحب فکر بودند و صاحب حرف. شرح نهجالبلاغهاش خیلی نکته دارد. شرح مثنوی خیلی نکته. خودشان هم اهل سلوک و اهل بخیه. خلاصه حالا یک همچین کسی میفهمد حرف زدن آقای بهجت چقدر قیمت دارد. همنشینی در وادی السلام. دیده بودم. دیدم که ایشان یک امپراتوری دارد در وادی السلام به خاطر خدماتی که به نهجالبلاغه حضرت کرده است. اینجا اختیاراتی به من بزن. نه. ایشان در حرم امام رضا دفن است. علامه جعفری. شیخ بها. وارد رواق بغل که میشوی، گیج کامیاب. روبرو علامه جعفری اینور دم در که پله میخواهد بخورد برود پایین، ارواد در رادیو سلامت. این عبارت خیلی قاعده مهمی است. فرمود: «اذا قَرَأَ مَا اَعطَاهُ اللهُ ذالکَ الْأَثَر»، کسی کنار شما باشد، او یک رزقی دارد. به شما میدهند. خدا کریم است. سبقت نمیجوید؟. جدا نمیکند.
حالا در عالم برزخ حسابش فرق میکند که آنجا دیگر قرآن بلد است را بخواند. این هم خیلی. آنچه که پیشش دارد. هر چقدر بلد است. گفته راوی گفته که من عرض کردم این برای کسی است که همه قرآن را میخواند. پس کسی که همه آن را نمیداند چه کند؟ امام فرمود: «خداوند روزگار کریم قرآن میداند. بخواند. اونی که ما عرض کردیم این است که این ختم قرآنهایی که میشود تو حرم حضرت معصومه، یکی دیگر دارد میخواند، سه نفر، چهار نفر نشستهاند، دارند میخوانند. منم نشستهام. این سفره مال همه است.» فرمودید و این ترجمه گفته این اتفاقاً خیلی برداشت خوبی است و این هم ازش فهمیده. هر چقدر که میتواند در حد مقدوراتش اگر انجام داد، خدا قبول میکند. بگو این طرف قاعده بازی بحثهای دیگری دارد. خیلی مهم است.
در حال بارگذاری نظرات...