برکات و آثار روضهخوانی
حکایت روضه خوانی درمنزل آیت الله سید حسین حائری
چکار کنیم امام زمان عج در مجالس روضه ما شرکت کنند؟
دلیل عدم حضور ملائکه در خانه
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد (صلی علی محمد و آل طاهرین) و لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین.
رب اشرح لی صدری و یسر لی امری واحلل عقدة من لسانی.
هدیه به ساحت قدس اباعبدالله الحسین، شهدای کربلا و اسرای کربلا، سه صلوات قرائت بفرمایید. (صل علی محمد و آل محمد اللهم...)
خوب، ماه محرم از راه رسید. این ماه پربرکت و پرغم. خدا، انشاءالله، دلهایمان را به نور معرفت و محبت امام حسین (علیه السلام) نورانی بفرماید. انشاءالله این توسلها، عزاداریها و عرض ارادتها، ذخیرهای باشد برای شب اول برزخمان و قیامت مان.
ماه محرم شاید بشود گفت، از بعضی جهات مهمتر از ماه رمضان هم هست. از بعضی جهات ماه محرم خیلی مهم است. خداوند درهای مغفرت خود را باز کرده. کوچکترین عرض ارادت به امام حسین، خدا دیگر سنگ تمام میگذارد برای آن عرض ارادت. توفیق داشته باشیم، امسال بتوانیم خوب عزاداری بکنیم، مخلصانه عزاداری بکنیم، و مورد رضایت اهل بیت باشد انشاءالله عزاداریهای ما.
ماجرای جالبی را نقل میکنند از مرحوم آیتالله حاج سید حسین حائری. ماجرا را بگویم، انشاءالله در یک بیست دقیقه نیم ساعتی میتوانم این را تمام کنم. محرم بعضی چه اتفاقاتی برایشان میافتد، قضیه چیا گیرشان میآید در این ایام.
این آقای سید حسین حائری، یک روحانی مجتهد فاضل در شهر کرمانشاه بود. ایشان منزلشان در کرمانشاه بود. این منزل را پاتوق کرده بودهاند کسانی که میرفتند زیارت کربلا، هم رفتنی و هم برگشتنی، منزل ایشان میماندند. ایام محرم هم آنجا مجلس روضه داشت. خدا توفیقِ یک همچین چیزهایی را بدهد؛ که خانهات پاتوق زائران باشد. زیانم لال، بعضی خانهها هم پاتوق معتادها است، پاتوق گناهکارها است. بعضیها خانه اجاره میدهند تا عروسی بگیرند توش. بعضی خانهها اجاره میدهند تا توش گناه بشود. خدا نکند حتی دودمانمان بعداً اینجور بشود. دعا کنیم از الان: نسل ما بعداً اینجوری نشود. این خانهای که الان تو دست گناهکار است، تا گناه در آن هست، تا آدم توش هست. مراقبت کنیم که مجلس روضه اهل بیت باشد، پاتوق زائران امام رضا باشید. در طول سال محلی بود برای زائران امام حسین؛ محرم هم که مجلس روضه میگرفت.
میگفت: «ماه محرمی بود، اوایل ماه محرم بود، ماه محرم تازه شروع شده بود. دیدم یک سیدی آمد منزل ما. من این سید را نمیشناختم، غریب بود. چند روزی منزل ما بود. بعد چند روز، یکی از دوستان ما از نجف آمد منزل ما. نگاهش افتاد به این سید. گفت: فلانی، این آقا سید را میشناسی؟»
گفتم: «نه. ایشان کیه؟!»
«این سید از آدمهای خیلی باصفا، اهل تزکیه نفس، توی محله هندیها، مسئول هندیها را - شاید بعضیها تو نج رفتم دیده اند - اون جا ایشان دکان عطاری دارد. ولی هر از گاهی تو سال یک دفعه این آقا ناپدید میشود. هیچکس پیدایش نمیکند، نمیدانم کجاست. کنج مسجد کوفه این آقا یک گوشهای برای خودش خلوت کرده.»
کاسب هم اینجور خوبه، اهل حال باشه.
گفت: «آره، این آدم خیلی آدم اهل قدرش را بدون.»
اومده و ما در مجلسمان، روضههایمان، همین مسجد، جای دیگر، یک گوشه یک کسی نشسته، اصلاً نمیدانیم کی هست. بی احترامی بکنیم؟ بد برخورد بکنیم؟ چی؟
خلاصه میگفت: «من رفتم با این سید رفیق شدم، یک مدتی. کم کم کم به این سید گفتم: سید محمد، اهل رازی؟»
سید محمد: «چه خبر؟ بهت میخوره که از اولیای خدا باشی.»
گفت: «نه بابا، ما کجا؟»
خیلی اصرار کردیم بهش، خلاصه قبول کرد. آخر یک چیزی نم پس داد، به قول معروف.
گفت: «آره، من دوازده سال مسجد کوفه مشغول ریاضت بودم. بعد از این دوازده سال یک چیزهایی به من دادند، قدرتهایی دارم دستم.»
گفتم: «خب مثلاً چیا؟ و اینا.»
صحبت شد.
گفت: «مثلاً من بلدم جن احضار کنم. میتوانم جن احضار کنم. ولی جن احضار نمیکنم چون به راست و دروغشان اعتمادی نیست. تو جنها به راست و دروغ اعتمادی نیست.»
کسی جنی خبر میآورد. حالا بعضیها راه میافتند میگویند: آقا جن گیر و این با جن ارتباط دارد، ببینیم فلان چیزمان گم شده، پیدا میکند؟ فلان کسمان مریضه، چکارش کنیم؟ حرام است قطعاً. اگر طرف اهل دکان دستگاه و اینا باشه که اصلاً برخی روایات دارد که این در حد کشتن پیغمبر است، رفتن پیش این. اگر حالا بر فرض آدم خوبی هم باشه، این آقا ادعایی ندارد. از طریق جن دارد به شما خبر میدهد. خیلی به حرف جن اعتمادی نیست.
گفت: «خلاصه ما احضار جن بلدیم، ولی به دروغشان اعتمادی نیست، انجام نمیدهیم. ملائکه هم که میتوانیم احضارشان کنیم، ولی خب بندگان خدا شیعه ناب ما، اهل بیت باشد، خود ملائکه میآیند بهش التماس میکنند: آقا ما را به خدمت ببر. استخدام. کاری داری؟ برات انجام بده. ملائکه میآیند خدمت اینها. نمیروند آنها را احضار کنند. خود ملائکه میآیند میگویند: آقا کاری داری؟ برات انجام بدهیم؟ افتخار است برای ما ملائکه که نوکری شما را کنیم.»
خلاصه این سید محمد رشتی گفت: «آقا جن میتوانیم احضار کنیم، ولی به راست و دروغش اعتمادی نیست. ملائکه هم میتوانیم احضار بکنیم، ولی اینها مشغول عبادت هستند، آن هم احضار نمیکنیم. اگر میخواهی، میتوانم با روح عالم برزخ ارتباط برقرار کنم.»
گفتم: «چی بهتر! اگر میشود با آنها ارتباط برقرار کن. سوالی بپرس. از این آقا سوالت چیه؟ مجلس روضه گرفتیم، مردم میآیند میروند سفر پهن کردیم، این مورد قبول اهل بیت هست یا نیست؟»
اصل ماجرا اینه. مجلس طرف چقدر شلوغه، چقدر سروصدا دارد، چقدر کفش پشت در است. منبریاش کیه؟ مداحش کیه؟ شام چی میدهند؟ سیستم صوتیاش مورد قبول اهل بیت هست یا نیست. دو نفر با سوز، با حال، با معرفت بنشینند عزاداری بکنند.
«امام زمان نگاه کن، اسم آورد. حبیبالله رشتی، میرزای شیرازی، سید اسماعیل، سید علی داماد. این چهار تا عالم بزرگوار، من ازشان میپرسم، ببینم نظرشان چیست.»
فرداش آمد. محمد چه خبر: «گفتم استاد محمد، چی شد؟ پرسیدی؟»
گفت: «آره، پرسیدم.»
گفتم: «چی جواب دادند؟»
گفت که: «هر چهار تای این علما گفتند که بله، مجلس این آقا مورد قبول اهل بیت است. من، بالاتر، روز تاسوعا یا عاشورا امام زمان در این مجلس شرکت میکند.
عجب! حالا چرا دقیق نگفتند، سید محمد تاسوعا یا عاشورا؟»
گفت: «فرداش دوباره دیدمش. گفتم استاد محمد، چی شد؟ پرسیدی؟»
گفت: «آره، به من گفتند بگو، سید، ظهر تاسوعا، انشاءالله مهمان داری تو این مجلس روضه.»
ظهر تاسوعا، کرمانشاه، تو این مجلس بزرگ حسین حائری، قرار است مهمان داشته باشد. کی؟ امام!
نشانی چیه؟ این مجلس که امام زمان توش شرکت میکند، نشانش اینه که شما اون روز، فلان ساعت، فلان دقیقه، کنار چاه، جلوی در بنشینی.
جلوی در میایستادم نمیرفتم. یک گوشهای بنشینم. با اینکه صاحب مجلس بودم، عالم هم بودم، احترام میکردم، عرض ادبی میکردم بالاخره. گریه کنان اهل بیت حسین. اون ساعت جلوی در، کنار چاه نشستی. یک مرتبه حالت تغییر میکند. بدنت لرز پیدا میکند. یک دفعه به گوشهای از مجلس نگاه میکنی، میبینی دوازده نفر نشستهاند. تیپ و قیافهشان با بقیه فرق دارد. یکی از اون دوازده نفر امام بود.
خدا روزی کند. یکی از اساتید ما از علمای بزرگ قم میفرمود: «اگر هفتاد سال زحمت کشیده باشی، یک ثانیه امام زمان را زیارت کنی، اون هفتاد سال زحمت...»
هفتاد سال آدم زحمت بکشد، یک ثانیه.
خلاصه میگفت: «این داستان را پنجم محرم به من گفتند. سید، من دل تو دلم نبود، از پنجم محرم تا تاسوعا. بیقرار منتظر بودم کی تاسوعا بشود، ظهر تاسوعا بشود.»
مجلس اونجوری که سید محمد به من گفتش که یک نشانی دیگر هم دارد.
حاج سید حسین آقای اشرف الواعظین منبر میرود. همیشه روز تاسوعا یک ساعتی غیر از اون ساعت همیشگی میآید میرود منبر. من شصت تا منبری داشتم تو خانهام، ثابت بودند. چند تا متغیر بودند. چند تا فقط برای نوحهخوانی میآمدند.
مجلس باشکوهی ایام رضا شاه ملعون هم بود. چون رضا شاه دستور داده بود که هیئتها تعطیل بشود، ما از لج رضا شاه هیئتمان را بیشتر کرده بودیم. از موقع طلوع آفتاب شروع میکردیم به عزاداری تا یک ساعت بعد از نماز ظهر. منبریهای متعدد، مردم متعدد. هرکی تو یک ساعتی میآمد مینشست. مردم هی رفت و آمد. بعضی مجالس در شهر علمای یزد صبح شروع میکنند، مجلس روضهشان شروع میشود. دستمال یزدی را پهن میکنند تا ظهر ادامه دارد. متعدد. یکی منبر، اون آقا متعدد تا ظهر هی میآیند و میروند. آقای اشرف الواعظین که همیشه مثلاً فلان ساعت سخنرانی میکرد، روز تاسوعا یک ساعت دیگر. تو منبرش هم ذکر توسل به امام زمان پیدا میکند، همان لحظه. دنبال امام زمان.
ظهر تاسوعا نشسته بودم تو مجلس، کنار در، کنار چاه، یک لحظه بدنم لرزه گرفت. به من هم گفته بودند که آصف محمد وقتی که این آقا میآید، شما میآیی سمتشان میگویی: «چایی چیزی بیاورم؟»
آقا میفرمایند که: «نمیخواهد. مجلس مال خودم هست. مجلس مال ماست.»
فرموده بود اون سید محمد: «سید حسین، وقتی که بری خدمت امام زمان، مقید باشی اون لحظه وضو داشته باشی.»
خیلی. مرحوم علامه طباطبایی فرموده بود: «بدترین حالت من وقتی بود که وضو نداشتم.»
همان لحظهای که مثلاً ایشان کار حاجت میکردند، تا بیایند وضو بگیرند، میگفتیم: «لحظات خیلی به من من ناپاک در محضر خدای بودم.»
برخی بزرگان نصف شب از خواب بیدار میشدند. یک لحظه دوباره میخواستند بخوابند، میرفتند وضو میگرفتند، دوباره میآمدند. یک ثانیه بدون وضو نمیتوانم.
حالا امام زمان میخواهد ببیند بدون وضو آمدهاند. همان روز آمدند و من روز تاسوعا بود. سخنرانی شد، دو نفر سخنرانی میکردند بدون اینکه روضه بخوانند. مردم همینجور گریه میکردند. ظهر، حالی برقرار بود. مجلسی که حال ناب دارد، حال خالص دارد، اون مجلس همه سوز دارند، اشک دارند، حال دارند. مجلس خیلی باحال است و شور و حالی بود. مردم ضجه میزنند، گریه میکنند. آیا اشرف الواعظین یه ساعتی که رفت تو اتاق منبریها نشست، گفتم: «چرا آقای این ساعت آمد؟»
گفت: «من امروز مجلسی نداشتم. فردا هم عاشورا است. مجلس روضه زیاد دارم. تاسوعا را خلوت میکنم استراحت کنم برای عاشورا. امروز هرچی تو خانه نشستم دیدم دلم نمیآید.»
آیا اشرف الواعظین رفت منبر. تو همون لحظات بود، یک لحظه بدنم یک تکانی خورد. نگاه کردم به گوشهای از مجلس. دیدم دوازده نفر دور هم نشسته اند. دیدم همه کلاه نمدی کرمانشاهی به سر دارند. همه گندمگونند. هیکل قوی دارند. سنشان بالا. مو و ابرویتان همگی سیاه. یکیشان فرمود که: «نمیخواهد. مجلس مال خودمان است. پذیرایی شده. نمیخواهد چیزی بیاورید. اینجا خانه خودمان است.»
به به، خوش به حال کسی که امام زمان میآید تو خانهاش.
خانهها اصلاً ملائکه هم وارد نمیشوند چه برسد به امام زمان. خانهای که توش موسیقی حرام گوش بدهند، روایت دارد که تو این تو اون خانه ملائکه هم وارد نمیشوند چه برسد به امام. خانهای که توش سگ داشته باشند، ملائکه وارد نمیشوند چه برسد به امام. خانه خودمان است.
یکی از اساتید ما رفته بود از مرحوم آیتالله صافی اصفهانی پرسیده بود: «حاج آقا میخواهم خانه بگیرم. خانهام چه شکلی باشد؟ اسباب و اساسیهاش را چکار کنم؟»
ایشان فرموده بود که: «ببین، فرق نمیکند. فرش پهن کنی، موکت پهن کنی، اینها مهم نیست. خانهات را یکجوری بچین، اگر امام زمان از تو کوچهات رد میشدند، خسته بودند، بگویند پنج دقیقه بریم خانه شیعه خودمان.»
امام جماعت محلشان را نمیتوانند راه بدهند. خجالت میکشند. امام جماعت محل.
ببینم مجلس حال عجیب غریبی داشت. ظهر تاسوعا بود ولی کسی دیگر روضه حضرت عباس نخواند. آیا اشرف الواعظین منبر بود، حکم که منبر میرفت، مردم شور و حال عجیبی داشتند. خودش تو مشکلات زندگی طلب کمک میکرد از امام زمان. چند ثانیهای فکر کرد بالا منبر. هرچی فکر کرد چی بگویم من تو این سخنرانی؟ هیچی به ذهنش نیامد. انگار ندانست. یک لحظه بدون اینکه مقدمهای تو سخنرانیش به کار ببرد، برگشت اینو گفت. گفت: «ای گمشده بیابانها!» روی سخن ما با توست، خطاب به امام زمان کرد این را گفت. مردم انقدر گریه و شیون و سروصدا کردند. بعضیها بیهوش شدند، از حال رفتند. مردم یک لحظه برگشتم نگاه کردم دیدم دیگه خبری از اون آقا نیست.
مجلس بشود انشاءالله. مجلس ما هم آقا امام نگاهی بنداز به آن، از دور نظری کند. مجلس اهل بیت مجلس خودشان است. امید ما به اینه که نظری کند.
شب اول محرم الحمدلله چشممان به این دنیا باز بود. توانستیم دوباره محرم را ببینیم. چشممان لیاقت داشته باشد بتواند برای حسین گریه کند. لیاقت از ما نگیر.
آبروی ... السلام علیک یا ابا و علی الارواح التی به فنائه. علیک منی سلام الله ابدا ما بقی تو و بقیه لیل نهار. و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارت. السلام علی حسین و علی علی بن حسین و علی اولاد حسین و علی اصحاب حسین.
چه کسانی محرم سال قبل بودند و حالا نیستند. چه محرمهایی بیاید ما نباشیم. همه ذخیره قبر ما این اشک است. الحمدلله بازم پیراهن مشکی بر حسین پوشیدیم. ما را به ماه محرم راه دادی. یا اباعبدالله الحسین. جان ممنونت.
محرم رسم داریم در خانه شهید کربلا میرویم. اول کربلا کیه؟ مسلم بن عقیل است. با چه وضعی، با چه غربتی تو کوفه، سر از سرش جدا کردند. «لا باید سر نشود دیدار شما. ما که خداوند نگهدار شما.»
زبان حال مسلم با ابی عبدالله:
نامتان علم بود و ز دستم کاش برداردش از خاک علمدار
جرم عشق است که صید، چنین بسته مرا
او ندانست که ما این گرفتار هستیم.
باز هم از نفس یاری نکند شرح حالی ده سر دار شما
جان نکن، از تشنه بیایی اینجا. مسلم دارد به ابی عبدالله میگوید: «جان نکنم تشنه بیایی اینجا.»
آب هم نیست در این شهر شما. پشت کمین کرده کسی. منتظر سنگها دیده راحت به دیدار شما حسین.
کوفه نیا. شرم و حیا ندارد. اینها رحم و ... ندارد. اینها اگر میآیی با زن و بچه نیا. به زن و بچهات رحم نمیکنند.
بالای سر مسلم را از بدن جدا کردند. بدن را از روی بلندی پرت کردند. سر مسلم را بالای دارالعماره آویزان کردند. یعنی هرکس حسین را بزند، هرکس سنگ حسین را به سینه بزند، سرش بالای دار است. بدن بیسر را تو کوچهها آوردند. تو بازارها چرخاندند. انقدر این سنگباران شد. لا اله الا الله.
یه چند روز دیگر هم یه بدن جدا میشود، سنگ اضافه تر از مسلم. این بدن را ظهر عاشورا به قبر میبرد.
حسین حسین حسین
یَعلَمِ الَّذینَ ظَلَموا ای منقلب. علی لعنت الله علی القوم الظالمین. نسل اللهم و ندعو بسمک العظیم الاعظم الاعز الاجل الاکرم به عظمتک یا الله یا رحمان و یا رحیم یا مقلب القلوب قلبی علی دینک انک علی کل شی قدیر یا حمید و به حق محمد یا عالی به حق علی یا فاطمه به حق فاطمه یا محسن به حق الحسن قدیم الاحسان اللهم عجل لولیک الفرج.
خدایا به حق این فرج آقامان امام زمان را برسان. قلب نازنینش از ما راضی خوشنود بفرما. نسل ما نوکران حضرتش قرار بده. عمر ما نوکری حضرت قرار بده. اموات و علمای شهدا و فقها و امام راحل از سفر عبدالله مهمان بفرما. مرزای اسلام و مرزای سفارش شده شفاعت عاجل و کامل عنایت بفرما. حاجتمندان امیرالمؤمنین است و حاجت روا. دشمنان دین و قرآن و انقلاب ولایت اگر قابل هدایت نیستند، نیست و نابود. رهبر معظم انقلاب مراجع عظام علمای اعلام مسئولین خدمتگزار منصور بدار الهی در دنیا زیارت در آخرت اهل بیت را نصیب ما بفرما. هر آنچه گفتیم و سلام ما بود ... آنچه نگفت.
در حال بارگذاری نظرات...