اعراب نیابتی در شش دسته اصلی
اسمای ستّه؛ واژههای استثنایی نحو
کلا و کلتَا؛ قواعد تثنیه در نحو
جمع مذکر سالم را بشناسیم
جمع مؤنث سالم و اعراب ویژه آن
غیرمنصرف؛ واژههای بیکسره
نعت و تأکید؛ همراهان معنایی جمله
بدل و عطف بیان در آیات قرآن
تفاوت اعراب نیابتی و تبعی
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
اعراب نیابتی، دو تا دیگه از اعرابهایی که گفته بودیم، اعراب نیابتی و تبعی. انشاءالله چون وقت داریم، این دو تا را هم تمام کنیم و دیگر بحث نحو و عمده مباحث حل شده. اعراب تقدیری هفت جاست، نگفتیم، فعلاً هم لازم نیست اشاره بکنیم، بعداً انشاءالله اگر لازم بشه بهش میپردازیم، چون ذهن را درگیر میکنه، یکخورده توضیحاتش هم زیاد است. در مورد مبنی هم یک بحثی داریم که اشارهوار و سریع خواهیم گفت. معارف هم یک بحثی دارد، معارف شش بود. امروز نمیرسیم، جلسهی بعد هم احتمالاً نگیم. آن بحثش فوقالعاده مهم است، شاید قاطی بحثهای صرف، بحث مبنی را هم احتمالاً آنجا جاساز کنیم.
اعراب نیابتی -آقاجان- چند جا هستش که این رفع و نصب و جر و جزم و اینها شکلش یکخورده عوض میشه. یعنی شما این کلمهات مرفوعه ولی ضمه نگرفته، تنوین نگرفته، الف گرفته؛ مثل «رَجُلان»، «اِمرَاتان». اینها رفعش به آن الف است، درسته؟ یک جاهای دیگه، «مسلمون» رفعش به این واو است، «مؤمنون». یک جای دیگه هم نصبش به "یاء"؛ «مؤمنین». درست شد؟ کجا میشه اعراب نیابتی؟ میشه به نیابت، شکلش عوض میشه. بله، ساده است. نظر از خود شما، من آخرش میپرسم همه را باید حفظ باشید. بعضی وقتها در درسهای ساده است، به خاطر اینکه استاد خوب درس میده. بله، برخی درسها را میرفتیم میگفتیم آقا اینکه ساده است، استاد نمیخواد. بعد یک روز که نمیرفتیم، تازه وقتی خودمان مجبور میشدیم بنشینیم مطالعه کنیم، میفهمیدیم نه، مثل اینکه درس ادبیات که کلاً چیزی نداره سروتهش، مثلاً «قرآن که سخته، چه جوری شروع کنم؟ از کجا شروع کنم؟»
اعراب نیابتی اول از همه، **اسمای ششگانه**. اسمای ششگانه در اصل اسمای ستّه است. احتمالاً آن بحث "حَن" خیلی به شما چسبیده. خب، اسمای ستّه. برخی دیگر مثل «غناءین» نظرشان این است که اسمای خمسه هستند. حالا اختلافات نحویون، واردش نمیشیم. معروف همین اسمای ستّه است، شش تا اسم. اینها اعرابشان نیابتی است. نیابتیاش به چیست؟ رفعش به واو، تو این سوره الرحمن هم خیلی داریم از اینها. رفعش به واو، نصبش به الف، جرش به "یاء". اسمای ستّه چیست؟ «ما کانَ ابوکَ» کدام سوره است؟ سوره مریم. انشاءالله حوزه علمیه یک روز به جایی برسه، طلبه وقتی آیه قرآن میخواند، بفهمه از قرآنه. فکر نکنم اصلا اشعار باشد! «ما کانَ اَبُوکَ». اب که رفعش به واو بشه. «اِذ قالَ لِاَبِیهِ». جرش به یاءش. «اَبوکَ قالَ یا اَبانا اِستَغفِر لَنا». این کدام یکی از اقسام منادا است؟ نه، «یا اَبانا» مضاعف، مضاعف. «یا اَبانا» مضاعف چی بود؟ منصوب، نصبش به چیست؟ الفش. قرآن، قرآن حفظ باش! «یا اَبانا» نصبش به الف. «اِذ قالَ یوسُفُ لِاَبیهِ». «اَبیهِ» جرش به چی آقا؟ به "یاء". بعد عامل جرش چیست؟ حرف جر. احسنت! خارجی! اخم! میتونی همین کار را بکنی باهاش. هم، هم «فُو»، «فُو». بحثهای ریزهکاری در روایات دارد. مثلا یادم بیاید، خیلی جاها، خیلی جاها نه، یک جاهایی هست. طلبهای که ناشی باشه، تو روایات کار نکرده، کلمه «فیه» را میخواند، میگوید «در آن». نمیداند این «فِیهِ» حالت جری «فُو» است؛ یعنی دهانش. مثلاً «و جَعَلَ الطَّعَامَ فِی فِیهِ.» این «فِی فِیهِ» چی میشه؟ «جَعَلَ الطَّعَامَ فِی فِی...» مثال خودم تولید کردم، تو روایت نیست. «جَعَلَ طَعَامَهُ فِی فِیهِ». مشکلش فکر کنم نسخه خطیاش یک اشکالی دارد. کتاب دو تا فی کنار هم. تو ذهنم نیست. حالا با اینکه از حفاظ نیستم ولی تقریباً میتوانم تشخیص بدهم چه آیاتی در قرآن هست: «طَعَامَ فِی فِیهِ». این «فی» حالت جری همان «فُو» من است، دهان. خیلی بحث مفصلی دارد؛ تثنیه دارد، جمع دارد، جمع مؤنث، مذکر. به چی بود؟ رفعش، جرش "یاء".
دومیش، **«کِلا» و «کِلتَا»**. «اِثنان» و «اِثنَتان». اینها را اسمش را میگذاریم *ملحقات تثنیه*، تثنیه و ملحقات تثنیه. «کِلا» و «کِلتَا»، «اِثنان» و «اِثنَتان». اینها رفعش به الف است، نصب و جرش به "یاء" ماقبل مکسور. ببخشید! چون مال «اِثنَین»، «اِثنَتَین» منصوب است. میتوانیم مثال بزنیم برای اینها؟ یک تعبیری از امیرالمؤمنین هست، خیلی فوقالعاده است. این توی کتاب «الغار» است. «کِلتا الجَنَّتَینِ احسَبُ بُکِلَی هُمَا» سوره الرحمن. یک گدایی میاد پیش امیرالمؤمنین. حضرت به مسئول بیتالمال میگن که: «الفاً»، هزار تا بهش بده. سؤال میکنه که آقا: «هزار تا درهم، هزار تا دینار؟» حضرت میفرماید: «کِلاهُما عِندِی حَجَرانِ فَأَعْطِهِ مَا اخْتَارَ». هر کدام که خودش میخواهد بهش بده، جفتش پیش من سنگه، طلا و نقره. وقتی منبری داشتیم، با همین روایت گفتم: این روایت اگر منطق امیرالمؤمنین بیاد تو منطقه ما، پراید و پرادو برامون باید اینجوری بشه، بگیم جفتش چدنه، آهنه. بعد دیگه ویلا و با «ژیلا» یا بدون «ژیلا»، پایین شهر، بالا شهر، جفتش آجره، ویلا مافیا، ویلا و ولا ویلا یکی میشه. «کِلاهُما» خوب، چرا حالت رفعیاش این است؟ «کِلَی» حالت نصبی و جریاش. «عَلی کِلتی حالتین». مثلاً کتاب قصصالعلما را آوردم، میشه خیلی ازش استفاده کرد. بحث پیش بره باز میکنیم ببینیم با همدیگه میتونیم چقدرش را ترجمه بکنیم. این «کِلا» و «کِلتَا»، «اِثنان» و «اِثنَتان» هم که روشن است. حالت رفعیاش همین است، حالت نصبی و جریاش میشه و «عَلی المُوثِّنَتَین». سوره انعام دارد: «حَرَّمْنَا عَلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ ثَمَانِیَ أزْوَاجٍ مِنَ الظِّهْرَانِ وَ حَرَّمَ اَمَنَّ اللَّهُ خَیْرٌ لَّکُم دَفَتَرَ الْحَمِلَ اِثنَتَینِ مِنَ المَعْزَةِ اِثنَینِ». سوره انعام آیه ۱۴۳. «مِنَ المَعْزَةِ اِثنَینِ». این «اِثنَینِ» اش حالت چیست آقا؟ بفرمائید! بفرمائید! بفرمائید! مذکر. این برای مؤنث، این برای مذکر. «کِلا» و «اِثنان» مذکر. «کِلتَا» و «اِثنَتان» مؤنث. «کِلَی» حالت نصبی و جری. «اِثنَی»، «اِثنَتَی» حالت نصبی و جری. اشاره به تلفن همراه گوشی! بله، توضیح بدم. این مال ماقبلش بوده، آیه قبل یک توضیحاتی داشته، عامل آنجا برمیگرده. در واقع میشه گفت حالت نصبی اینجا «اِثنَین» جواب ندید. «کِلَی»، «کِلَتَی» در ذهنم هست که داریم.
سومیش، **جمع مذکر سالم**. مستحضر هستید که هر کدامشان چقدر توضیحات دارد. اینجا در مذکر سالم، کلی شرایط دارد که جمع مذکر سالم بشه ازش. فعلاً توضیح نمیدهیم. این رفعش با واو است، نصب و جرش با یاء ماقبل مکسور یا ماقبل مکسور. «اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ فَلَا. إِنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّقِینَ وَ اِنْ یَکُنْ مِنَ الصَّابِرِینَ». مثلاً «مِنَ الصَّابِرِینَ»، «مِنَ الشَّاکِرِینَ». از اینجور چیزها. «اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ» حالت رفعیاش با واو. «یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ». مفعول. مفعول چی، چیست؟ مفعولٌ نصبش به چیست؟ «مِنَ الصَّابِرِینَ» مجرور. علت جرش... علت جرش حرف جر. «جرش به چیست؟» به یاء ماقبل مکسور. این جمع مذکر سالم. الان میایم روی آیات قرآن، حالش را میبریم. همین چند تا را قشنگ چند تا مثال.
چهارمی از جلسه بعد انشاءالله همه دوستان در محضر قرآن باشند. فَعُولُن این «فَعُولُن»، «فَعولُن» و اینها میشه گفت فعلاً نگم بهتر است.
دو تایش را میگم: **ملحقات جمع مذکر سالم**. ملحقات جمع مذکر سالم یک سری چیزها هست. خودشان جمع مذکر نیستند، شرایطش را ندارند. شرایطی که نگفتیم، اینها ملحق به جمع مذکر سالم میشن. مثل «اُولُو». «اُولُو»، نه «هَلُولُو». «اُولُو»، «فَاتَّقُوا اللهَ حَیَا اُولِ الْاَلْبَابِ». چرا «اُولِ الْاَلْبَابِ» یا «یا اُلِ الْاَلْبَابِ»؟ چرا از منادا است؟ اکثر مناداهای ما یا مفرد معرفه است یا آن سه تای دیگه را خیلی به ندرت با آن سه تای دیگه، ما مضاعف. «اُولِی الْاَلْبَابِ». مضاعف چی بود؟ منصوب بود. نصبش به چیست؟ این الان به یاءش. ملحقات جمع مذکر سالم مثل خودشان است. رفعشان به واو، نصب و جر... «اِنَّ کِتَابَ الْاَبْرَارِ لَفِی عِلِّیِّینَ». ملحقات جمع مذکر نیست. «اُولُو» جمع مذکر نیست؛ صاحبان. چون شرایطش را ندارد. درست شد؟ چون مفرد ندارد. یا «عِشْرُونَ»، یا «اَحْلُونَ»، «اَرْزُونَ». خیلی دیگه ملحقات جمع مذکر سالم. اعرابش مثل همون است. «اِنَّ کِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِی سِجّینٍ». «کِتَابَ الْاَبْرَارِ لَفِی عِلِّیِّینَ». «عِلِّیُّون» و «عِلِّیِّین». از ملحقات جمع مذکر سالم. «وَمَا أَدْرَاکَ مَا عِلِّیُّونٌ». مطففین. ببینید، خیلی این آیات زیباست. همه قرآن زیباست. اگر بخوانیم سوره مطففین، خستگی در کنیم. خود قرآن بخوانیم. میفرماید که: به به به، «کَلَّا إِنَّ کِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِی عِلِّیِّینَ». «لَفِی عِلِّیِّینَ». «شاید مثالمان کدامش است؟» «عِلِّیّین» چیست اینجا؟ «لَفِی عِلِّیِّینَ» مجرور. چرا «فی» دارد؟ جرش به چیست؟ به یاءش. هستی خالقی؟ بله. اگر گوش بفرمایید: «وَمَا أَدْرَاکَ مَا عِلِّیُّونٌ». «سَالمُونَ». «عِلِّیُّون». اعرابش چیست؟ واو. آها، اعرابش اول باید بگید که مرفوعه. چه نوع اعرابیهای؟ نیابتیه. چی نایب از چی اومده؟ واو نایب از ضمه اومده. «عِلِّیُّونٌ». «کِتَابٌ مَرْقُومٌ یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ». این «الْمُقَرَّبُونَ» چیست؟ جمع مذکر سالم است. اینجا چیست؟ مرفوعه. رفعش به چیست؟ به واوش است. «إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِی نَعِیمٍ عَلَى الْأَرَائِکِ یَنظُرُونَ». «تعریف عین یَشْرَبُ بِهِ الْمُقَرَّبُونَ». باز هم جمع مذکر سالم. رفعش به واوش است. فاعلش «تَسنیم». چشمهای است که مقربین فقط ازش میخورند. اول دستهبندی میکنه ابرار و مقربین را. تو این سوره مطففین خیلی.
دو تای دیگه هم داره: نیابتی. اول اسمای ستّه. دوم «کِلا» و «کِلتَا»، «اِثنان» و «اِثنَتان». سوم جمع مذکر سالم. چهارم ملحقات جمع مذکر سالم. پنجم **جمع مؤنث سالم**. یک مثال جمع مؤنث سالم بگید به من: «مسلمات». این رفعش همه چیز درست است. این همه چیزش درست است. فقط به جای فتحه هر جا لازم است فتحه بگیرد، کسره میگیرد. امروز چه روزی است آقا؟ سوره جمعه را از حفظ بخواند: «بسم الله الرحمن الرحیم. یُسَبِّحُ لِلهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ. هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّينَ أمِیِّينَ». «اُمّیین» چیست؟ جمع مذکر سالم است. حالت جری، یا گرفته. «رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ». چرا «آیاتِهِ»؟ نقشِش چیست؟ مفعولبه. مفعولبه «یَتْلُو آیَاتِهِ». شد «آیاتُهُ»؟ نشد؟ هر جا فتحه بگیرد، کسره. «عَلَیهِمْ آیَاتِهِ وَ یُعَلِّمُهُمْ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ». دیگه تا آخرش. «لَِهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ فِی» دارد حرف جر. اونجا مجرور. پس این را باید اشتباه نکنیم! یک وقتی «آیات» میگه آقا «مثلاً فی آیاتٍ»، این «فی آیاتٍ» مجروره. یک وقتی میگیم «یَتْلُو آیَاتٍ». اینجا فرق دارد، قاطی نکنیم. هر جا مجرور بود به این معنا نیستش که منصوبه. آها باید نگاه کنیم.
غیرمنصرف. **غیرمنصرف** آقا! توضیحات دارد. من غیرمنصرف امروز توضیح بدم برای شما؛ برای همه. آن طولش بدهیم؟ بله. ششمیش غیرمنصرف است. غیرمنصرف اینجا هر جا باید فتحه بگیرد، هر جا باید کسره بگیرد، به جای کسره فتحه میگیرد. که گردنت بو میده. گوش بده تا جاهای دیگر بو نگیرد. به جای کسره فتحه میگیرد، هر جا که باید کسره بگیرد، فتحه میگیرد. بله. «اِذ قالَ جانَ اِبراهیمُ». غیرمنصرف. «اِذ قالَ لِإبراهیمَ». «اِبراهیمَ». به جای کسره فتحه گرفته. ۹ تا اسباب غیرمنصرف شدن: عُجمه؛ یعنی غیرعربی باشه. بله. جمع «تنیس»، عدل؛ یعنی عدول کنه از یک کلمه به کلمه. تعریف؛ یعنی معرفه باشه. الف و نون. ترکیب مزجی، ترک مغزی. توضیحات دارد. وزن الفعل. بله. صفت. این ۹ تا اسباب منع صرف. منع صرف، غیرمنصرف، منع صرف میکنه. دو تا باید با هم جمع بشه حداقل. جان؟ بله. غیرمنصرف جمهور هم داریم جاهایی. سریع بحثمان را برای اینکه تمام بکنیم، با این بحث تمامش بکنم، دیگه انشاءالله بله چیزی نموند. نکته خاصی دیگه. بقیهاش را نگه میداریم. «تویی». سریع میگم یک دور بحث را جمع میکنم. چرا گفتید دیگه؟ شما منظورتان مثلاً مسلمان است. آن هم همان میشه دیگه. تثنیه و ملحقات تثنیه را پاکش کرد. خود تثنیه همش همین مثالها، آره، ملحقاتشان مثال.
**اعراب تبعی** نیم ساعتی مینشینیم، هر کدام از دوستان خواستند چند تا مثال از قرآن با همدیگه تمرین میکنیم. هرکی هم که کار داره، میتونید تشریف ببرید. بله. شما میخواین بانی بشین یا شما کلاً همیشه مبنا هستید؟ اعرابتون تبعیه. شما کسی نده، ما نیابتیم که همیشه کسی نگیره، ما مجبور میشیم بگیریم تب. پنج تا است. اولینش **نعت**. همان صفت مشهور. «بسم الله الرحمن الرحیم. الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ». اعرابش چی چیست؟ تبعیه. به خاطر چی؟ به خاطر اینکه نعته، صفت.
دوم **تأکید**. میشه دومیش. «معطوف به حرف انا و علی». چی چی آقا؟ «اَبَوا هَذِهِ الْاُمَّةِ». هرکی علی را امام نمیدونه چیست؟ آقا بی پدره، بی پدر. به این معنا: این «اَنا و عَلَیُّ یُونٌ عَلى». رفعش به چیست؟ به عطفش. «اَنا» چون مبتداست، محلاً مرفوع. این ارائه محلی که گفتیم خاصیتش اینه. محلی اعراب تبعی، تبعی از او گرفته رفعش را.
سومیش **تأکید**. «فَسَجَدَ الْمَلَائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ». دیگه چقدر خدا تأکید کنه؟ «الْمَلَائِکَةُ» همشون، همشون سجده کردن. «کُلُّهُمْ» تأکید. «اَجمَعُونَ» تأکید. «اَجمَعُونَ» چیست آقا جان؟ چرا کلمه جمع مذکر است؟ جمع مذکر سالم. اعرابش هم تبعیه، هم نیابتی. تبعی بودنش به خاطر تأکید بودنش. نیابتی بودنش به خاطر واوش. روشن است آقایان؟ اینها خب، الحمدلله، کمرش تبعیه باز.
چهارم **بدل**. «اِهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ صِرَاطَ الَّذِینَ». «اِهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ». «صِرَاطَ الَّذِینَ فَلَا». این «صِراطَ» بدله، به همین خاطر نصیبش را گرفته. اعراب تبعی.
پنجمیش هم **عطف بیان**. بین بدل و عطف بیان تفاوتهایی است. عطف بیان. «وَ إِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا». کلماتیه شش تا است. رفعش به... رفعش به... نصبش به... جرش به یاء. الان اینجا چیست؟ منصوب. چرا منصوبه؟ چرا منصوبه؟ مفعولبه. «أَرْسَلْنَا إِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا». عطف بیان از «اَخَاهُمْ». روشن است؟ من بارها گفتم، مدیون کسی واسش روشن نباشه، سؤال نکنه ها! «فرستادیم به قوم برادرشان که همان هود است»، عطف بیان میشه. اینم از این. نمیشه عطف بیان از «اَخَاهُمْ». مفعولبهاش. بله.
اعراب در افعال مونده. آیا اعراب در حروف دارید؟ بگم؟ نه دیگه، خستهاید. این را تو بحث صرف هم میشه توضیح داد. در افعال. بله. دیگه استاد که خوب باشه، امروز سالگرد علامه امینی هم هستش. اللهم صل علی محمد.
خب یک دور از بیرون با همدیگه تا اینجا اینها که خوندیم را بگیم. از بیرون به داخل، از داخل به خارج. کلمه کلام. من میگم وسطاش که پرسشی میگم باید جواب بدی. کلمه؛ لفظ موضوع مفرد. کلام؛ لفظ مفید بالاسناد. برای اینکه کلام تشکیل بشه، چی میخواهیم؟ یا اسم و فعل، یا اسم و اسم. کار علم نحو روی کدامش است؟ کلمه و کلام. کار صرف؛ کلمه. نحو روی کلمه چه کاری انجام میده؟ حالت اعرابیاش را. کلام تشکیل میده. ترکیبش را. صرف روی کلمه چه کاری انجام میده؟ غیرحالت اعرابی. چند نوع کلمه داریم؟ سه تا: اسم، حرف، فعل. اسم؛ کلمه معناش مستقل است، زمان ندارد. علامتش چیست؟ احسنت! تنوین، جر، ندا، الف و لام، تثنیه، جمع. فعل چی بود؟ کلمه معناش مستقل است، زمان هم دارد. علامتهاش؛ تاء تأنیث، تاء فاعلی، یاء مخاطب. حرفم که نه کلمه هست ولی نه معنا نه زمان. چند نوع اعراب داریم؟ چهار تا: لفظی و محلی، رفع، نصب، جر، جزم. چند حالت اعراب داریم؟ پنج تا: لفظی، تقدیری. کلمه مبنی چیست؟ اعراب. احسنت! خدمت شما عرض کنم که اصل در اسمها مال جلسه قبل: اصل در اسمها این است که معرب باشه یا مبنی؟ معرب. اصل در فعلها مبنی. اصل در حروف؛ اصل اصلا کلاً مبنی. آن دو تا اصل، این کلاً. اینم از این. اعراب لفظی را هم که توضیحش مشخصه. تقدیری هم مشخصه نسبتاً. هفت تا تقدیری داریم که دیگه حالا توضیح نمیدهم. محلی؛ محلی مال کجاست؟ جمله و مبنی. اینجا میشه مانور داد حسابی.
حالا مرفوعات چی بود؟ مبتدا، خبر، نواسخ، نواسخ بودند. منصوبات چی بود؟ ۱۱ تا به نظر حافظ اختصاص. تحذیر. مجرورات چند؟ اغلب منصوبات چند تا بود؟ اولش دو مشتق، سه مشتق، نه مشتق، سه منادا، چهار اسم عدد، مستثنی چند نوع بود؟ تام، مفرغ. تام متصل، منفصل. متصل موجب، غیرموجب. منفصل موجب، غیرموجب. مفرغ به حساب عوامل. آن هم که بعضیهایش منصوب. بعد از کل اشتغال هم که روشن است. «اِلّا اِبلیسَ». بله. «النَّازِعاتِ». خیلی هم اینها بحثهای مهمی است. خیلی! یعنی فقط هم مال اینجا نیست ها! یک سری بحثها هست، آقا یکخرده عوض بشه فتوا عوض میشه! یعنی «اِلَّا لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللهُ». اینجا مضموم میاد. اگر منصوب بشه معناش عوض میشه. بعد روی اینکه این منصوب یا مضموم یا مرفوع فتواش ۱۰۰ تایش عوض میشه. اگر مرفوع بشه، مثلاً بدل از کل بدل بعد از کل میگیره. آن مستثنی مثلاً مفرغ میگیره. مثلاً معانیش کلاً عوض میشه.
سومیش: منادا. منادا چند تا بود؟ پنج تا: مضاعف، شبه مضاعف، مفرد معرفه، نکره مقصوده، نکره غیرمقصوده. مضاعف منصوب، شبه مضاعف منصوب، مفرد معرفه مبنی بر ضمه محلاً منصوب. نکره مقصوده مرفوع یا مضموم، غیرمقصوده منصوب. ممیز. اسمهای عدد سه تا ده، جمع است و مجرور. مثالش: «سَبْعَ لَیَالٍ وَ ثَمَانِیَةَ أَیَّامٍ». با مذکر مؤنث، با مؤنث مذکر. ده تا صد، همه مفرد است و منصوب. «سَبْعینَ رَجُلًا». از صد برتر همه مفرد است و مکسور. «مائَةَ جَلْدَةٍ». اینم از این. بله. خیلی مهم است تو همشون. اینم از این. حالا دیدیم مقایسه میخواد، مقایسه میخواد همین جوری که گفتم. مقایسه میکنیم.
اعراب نیابتی که گفتیم شش تا. گفتیم: اسمای ستّه. «فُو، ذُو». رفعش به واو، نصبش به «اَخاکَ»، «اَخیکَ». سریع! اسمای ستّه: رفع به واو، نصب به الف، جر به یاء. یاء، یاء. تثنیه و ملحقاتش: رفع به الف، نصب و جر به یاء. «مؤمنان»، «مؤمنین». اینم از این. جمع مذکر سالم: رفعش به واو، نصب و جرش به یاء مکسور. «مؤمنون»، «مؤمنینَ». ملحقاتش: «اُولُو». رفعش به واو، نصبش به یاء. نصب، جر. جمع مؤنث سالم: به جای فتحه کسره میگیرد. «آیاتٍ عَلَیهِمْ آیَاتِهِ». غیرمنصرف: به جای کسره فتحه میگیرد. «لِإبراهیمَ و آلِ اِسماعیلَ». هم تعریف. بله. عرض کنم که اسباب منع صرف چی بود؟ عُجمه، جمع تنیس، عدل، تعریف، وزنالفعل، الف و نون. صفت دیگه چی؟ ترکیب مزجی، عدول میکنه یزید وزنالفعل. عامر مثل مثلاً. اعراب تبعی نعت و احسنت! خیلی کار سختیه انگار. معطوف به حرف، عطف بیان، بدل، چی شد آقا؟ تأکید. مبنی را هم که بماند. اعراب فعل را هم بماند.
خب ما یک چند دقیقهای هستیم. میخوام از با قرآن و این کتاب و اینها مثال حل کنیم. الحمدلله ربالعالمین و صلی الله علی سید.
در حال بارگذاری نظرات...