‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسمالله الرحمن الرحیم.
لیکن آنچه باید به آن توجه پیدا کرد این است: روایاتی که کلمه "مشقت" درش وجود داشت بیش از سه روایت نبود. یکی از این سه روایت که قبلاً هم خواندیم سند ضعیفی داشت؛ بهش نمیشود استدلال کرد. روایت دیگری که آن را هم در گذشته خواندیم سند خوبی داشت، لیکن دلالتش دلالت روشنی نبود. بله، بحث سر این بود که این دو شاخصی که گفته شده، شاخص زمانی و مکانی، کدامش اصل است؟ ۴۵ تا نظریه بود. نظریه سوم این بود که آقا هیچکدام از این دو اصل نیستند؛ یک چیز سوم اصل است و این دو، نمایندهی آن هستند. در واقع، نشانگر آن چیزی که مشقت و سختی سفر است. که حالا هم مسیر یومن از آن حکایت میکند، ثمانین و فراسخ. این روایتی هم که امروز خواندیم، البته دلالتش دلالت خوبی است، لیکن در قبال این همه روایات باب سفر، چه آنهایی که در باب بریدن وارد شده، چه آنهایی که در باب مسافت و یومن وارد شده، چه آنهایی که هر دو ضابطه درش هست که حدود ۴۰، ۵۰ روایت است، به بسیاری از این روایات هم اسانید صحیحی داشت. این روایت هیچکدام کمترین اشارهای به مسئله مشقت ندارد.
شما میخواهید این یک روایت مشقت را مقدم کنیم بر اطلاق تمام آن روایات؟ همه این روایات، چه روایت بریدن، چه روایت مسافت و یومن، هم اطلاق عموم افرادی دارند، هم اطلاق عموم ازمانی دارند. یعنی هیچکدام از اینها مقید به زمان و مکان نیستند. ما بیاییم همه این روایات را مقید کنیم به مشقت، به خاطر این دو سه روایت که بعضی اسانیدش درست نبود، بعضی دلالتشان دلالت تامی نبود. و به این ترتیب بگوییم چون مشقت غالبی در زمان ما وجود ندارد، بنابراین حکم در این همه روایات را طرح کنیم و به این روایات عمل نکنیم؟
البته خب ما چیز دیگری گفتیم. مشقت غالبی وجود دارد، مشقت فعلی هم هست؛ و اگر به عنوان علت فهمیده شود، نه حکمت، بله این میشود بحث. ولی آقا کلاً چون از بحث مشقت غالبی خارجش کردند و بردند مشقت نوعی، و آن هم مال زمان صدور؛ کلاً دیگر خب بیخاصیت میشود. حالا این همه را با تو چیزی که الان هم نیست. این یک چیزی است که قابل قبول نیست. یعنی تعرض بر دلیل شرعی. بالاخره این همه روایاتی که وجود دارد، همه در مقام بیان حکماند، لیکن هیچ اشارهای در این روایت به این معنا نشد. آیا واقعاً به ذهن نمیآید که این روایت اطلاق دارد، چه از لحاظ زمان، چه از لحاظ خصوصیات؟
اما نکته دیگر این است که بین تشریع عرفی و تشریع شرعی باید فرق قائل شد. قانونگذار عرفی با توجه به محدودیتهایی که دارد برای زمان خاصی، مکان معینی حکمی را جعل میکند. این حکم تابع خصوصیاتی است که در ذهن قانونگذار میگنجیده است برای تشریع این حکم. این را نباید مقایسه کرد. تشریع عرفی را به تشریع شرعی باید فرق بگذاریم. تشریع عرفی این شکلی است: برای زمان خاصی، برای مکان خاصی میآید. حکم، خصوصیاتی مد نظر قانونگذار دارد. مثل همین بحث جریمه و چه میدانم مثلاً جرایم رانندگی. یک قیمتی میگذارد، بعداً پول ارزشش کم میشود. یک چیزی را جریمه میکند، بعداً فرهنگسازی میشود. یا مثلاً مثل مسئله حجاب که نظام از آن عبور کرده. روحالله باهنر اهمیت ندارد، چون قانون عرفی بوده دیگر، قانون شرعی که نبوده. یک زمانی دوست داشتیم به زنان فشار بیاوریم، اذیتشان کنیم، مصلحت میدیدید اینها را که زنها را اذیت کنیم. بعد دیگر دیدیم نه، زورشان زیاد است، دیگر نمیتوانیم. تمسخر دین است، میدانی؟ یعنی قانون و فلان و اینها نیست. یعنی این حرف رسماً تمسخر دین است که آقا ما تا به حال که پای این مسئله بودیم چون میدیدیم که به هر حال میصرفه برامون شماها را اذیت کنیم. زورتان هم زیاد شده و مصلحت حکم کرد دیگر، تمام شد. دایرمدار این مصلحت و مفسده بود که ما بتوانیم به شما زور بگوییم، الان دیگر مصلحت نیست و لذا دیگر زور نمیگوییم.
مصلحتش، حالا به هر حال اینها میشود قوانین عرفی. فرقش چیست؟ هر جایی که یک جماعتی سفت وایستادند، نمیخواهیم و نمیگذاریم و فلان و اینها، دیگر مصلحتش تمام میشود. یعنی حضرت لوط علیه السلام هم همین که دیگر دیدند که اینها خیلی سفت وایستادند، میگویند نمیخواهیم، دیگر مصلحتش تمام شد و کوتاه آمد؟ نه آقا، تا آخر وایستاد و آنها هم عذاب شدند. و خدا یعنی جمع با شارع مقدس، وقتی شارع تشریع میکند عمود زمان را میبیند. زمان ما را هم، زمانهای بعد از ما را هم میبیند. بعد از ما هم حوادثی پیش خواهد آمد که ما از آنها اطلاعی نداریم. این حکمی که بیان میکند با توجه به نسلهای آینده است. در مورد صوم و رؤیت هلال و چیزهای دیگر این حرف میآید. شارع مقدس وقتی حکمی را انشا میکند، به مردم خطاب میکند و این حکم جنبه فعلیت پیدا میکند. معنایش این است که عمود زمان را ملاحظه کرده، همه بشر را، همه زمانها را دیده، نه فقط یک زمان در دوره خاص. آیا تقصیر صلات را میشود فرض کرد که مخصوص یک زمان خاصی است؟ این همه روایات بریدن که وارد شده، بیست و چند روایت، بگوییم مربوط به زمان پیغمبر و زمان بعد پیغمبر است؟ اعصار آینده را شامل نمیشود؟ نمیشود.
این را اگر فرض کنیم که بر طبق مضمون این سه روایت، مشقت نوعی را حکمت تشریع بدانیم، میشود گفت که الان هم مشقت نوعی وجود دارد. بله، مشقت ناشی از سوار شدن الاغ و شتر و در بیابان رفتن و مواجهه با دزد و سرما و گرما، لیکن مشقات دیگری وجود دارد امروز. آن کسی که مسافرت میکند، چه با اتومبیل چه با هواپیما، با خطراتی روبهرو است. این خطرات را تحمل میکند، این هم مشقت است. نفس خارج شدن از محیط خانه و رفتن در محیط دیگر برای انسان امروزی مشقت است. مشقت را باید مقایسه کرد با وضعیت انسانی که با این مشقت مواجه است. کما اینکه در آن زمان هم سوار شدن و پیاده شدن، رفتن و آمدن بر آن آدم بیابانگردی که دائماً در حال رفت و آمد بود هیچ مشقتی محسوب نمیشد. لذا حتی بعضی از فقهای ما در مورد "من سفره اکثر من حضره" گفتند چون مشقت نیست برای او، به همین جهت نمازش تمام است. معلوم میشود که آن کسی که "سفره اکثر من حضره" واقعاً هیچ مشقتی برایش وجود نداشته.
بنابراین اینطور نیست که مشقت نسبت به همه افراد در همه زمانها به یک صورت باشد. نه، یک کاری ممکن است برای کسی مشقت باشد، برای دیگری مشقت نباشد. در یک زمانی این کار مشقت باشد، در زمانی مشقت نباشد. چیزی برای کسی در یک زمان مشقت است، آن چیز برای یکی دیگر در زمان دیگر مشقت محسوب نمیشود. امروز با توجه به وضع زندگی امروز و پیشرفت امروز، همین که شما سوار مثلاً قطار بشوید ۱۰ ساعت طول میکشد تا به مقصد برسید، همین خروج از خانه، تحمل ۱۰ ساعت سفر، یک چیزی است که انسان احساس مشقت میکند. اگر این مسیر را با یک وسیله دیگر ظرف نیم ساعت برود، چه بسا مشقتی احساس نکند. اما حال که باید ۱۰ ساعت صرف وقت بکند، این شد مشقت.
بنابراین اینکه ما ادعا بکنیم امروز هم سفر دارای مشقت نوعی است. بالاخره چمدان بستن، از محیط وطن دور شدن، به محیط جدید رفتن، این غالباً دارای مشقت است. یک مشقاتی متناسب با خودش دارد. بنابراین مشقت که گفتیم حکمت تشریع است، حکمت اینطور نیست که در زمان ما به کلی این حکمت تشریع منتفی باشد. این حکمت تشریع در زمان ما وجود دارد، لیکن به این نحو وجود دارد. آن مشقتها نیست، اما مشقتهای دیگری وجود دارد. بنابراین آن حکمت تشریع امروز هم به نحوی وجود دارد. آن روز مشقت به یک نحو بود، امروز مشقت به نحو دیگری است. بنابراین هیچ اشکال ندارد که ما بگوییم مشقت امروز هم هست، بنابراین قصر وجود دارد.
حاصل مطلب در این وجه چهارم این است که ما بگوییم ملاک برای قصر یک امری خارج از این دو ضابطه است؛ این را قبول نمیکنیم. یعنی بگوییم ضابطه زمانی نه، ضابطه مکانی ملاک را بگذاریم مشقت. این را قبول نمیفرماید. بله، مشقت در روایات آمده، اما این حکمت تشریع است. حکمت تشریع معنایش این نیست که این علت حکم است. به نظر این حرف خوبی میرسدها. یعنی خود این یک بحثی است که اصلاً چه شکلی میشود تشخیص داد یک چیزی علت است یا حکمت است. خود این چند ماه مقدمه مقایسه میخواهد که از ادله و اینها مثلاً چه شکلی میشود کشف کرد که این حکمت یا علت است. ولی فعلاً باید فرض یعنی تا وقتی کاملاً صاف نشده که علت است، باید فرض را بر همان حکمت بگذاریم. پس مشقت در روایات آمده است، اما این حکمت تشریع است. حکمت تشریع معنایش این نیست که این علت حکم است که حکم دایرمدارش باشد که هر جا آن هست حکم هست، هر جا نیست حکم نباشد. تا برسیم به احتمال پنجم. احتمال چهارم بود، اشتباه گفتم. احتمال سوم، احتمال چهارم بود. تا انشاءالله احتمال پنجم را فردا با هم بررسی کنیم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد.
در حال بارگذاری نظرات...