کشف فرمولهای دقیق وزنهای مصدر در عربی
چالش ترجمه درست مصدر به فارسی
چرا برخی مصدر را اصل و برخی مشتق از فعل میدانند؟
نقش سماع در شناخت مصدرهای قرآنی
اهمیت انس با روایات و اشعار عرب در درک مصدر
‼️توجه: متن زیر صرفاً توسط هوش مصنوعی تایپ شده و ویرایش نشده است‼️
بسم الله الرحمن الرحیم درباره مصدر جان چرا خب اینجا مصدر رو اینایی که قائل به اینن که از فعل گرفته شده میگن که مستر که خودش معنا نداره که از فعل یه چیزی باید به او اضافه بشه که بشه مصدر آها یعنی از تقوا که ما چیزی به اسم تقوا نداریم یه فعلی با یه یعنی از فعل اومدیم زمانشو کندیم شد تقوا درست شد یعنی این فعل انجام دادن فقط نمیخوایم بگیم تو چه زمانی الان یا گذشته یا آینده زمان گرفتیم شد مص اینکه قائل به اینه که اصل مصدر فعلها اگه بخوایم قبولم بکنیم حرف بصریونو قبول میکنیم یعنی حرف بصریون خیلی درسته نسبت به کوفی ولی این میگه که آقا این التقوا یعنی تقوایی بوده در یه زمانی زمانشو کندیم شده تقوا این تقوای کوه تقوایی نیست به فعلشه که معنا پیدا میکنه پس چون خودش نیست باید یه چیزی در تقدیر داشته باشه که اینو برسونه معنیشو خودش نمیتونه به تنهایی خبر واقع بشه ولی اونی که میگه مصدر اصله برای فعله میگه نخیر فعل از مصدر گرفته شده ما اصلاً یه چیزی به اسم مصدر داشتیم بعد به تنهایی میتونه خبر باشه وصیتکم التقوا خود تقوا نه یه چیزی در بیاریم خیلی آره ویونم جنگ جمل رو بالاخره به پا کردن دیگه ضد امیرالمومنین الان قبر طلحه و ز حالا زبیر معلوم نیست طلحه در بصرس مقبره زیارتگاهی و خلاصه بله بریم سراغ مصدر حالا من توضیحاتش رو بدم انشالله تا آخر امسال اگه خدا بخواد تو این دو سه جلسه که داریم تا انتهای سال دست شما درد نکنه تو این دو سه جلسهای که داریم تا انتهای سال انشالله ما تو این بحث مصدر هستیم اگه خدا توفیق بده بحث فوق العاده مهمیه خیلی مهمه خیلی خیلی مهمه انواع و اقسام مصدر سونایی مصدر میمی منهوت سونایی میشه مصدر جعلی مصدر مره مصدر تکرار اینها اقسام مصدر حالا در موردش توضیحاتش انشالله خواهد آمد با همه انواع و اقسام شاخههاش و تعریف قرآنیش این مهمه که تو قرآن خاصیتش چی میشه مثلاً تفاوت ود با مود حب با محبت چیه تفاوت داره یا نداره یکی معنا میکنیم ولی تو عربی میخوایم ببینیم تو قرآن معیار کار ما قرآنه بقیه در مورد مص پس گفتیم اصل تمام مشتقات چی بود مستر بود اینی که اینجا فعلاً قائل شدیم همینشم محل چالش بودا ولی اینجا حالا فعلاً سلمنا نزلنا سلمنا قبول فعلاً قائل بر این هستیم که تمام مشتقات از مصدر گرفته شده یعنی فعل ماضی فعل مضارع فعل امر خدمت شما عرض کنم که اسم فاعل اسم مفعول صفت مشبه هرچی که حساب بکنید از مصدر گرفته شده مصدر هم از چی گرفته شده از حروف ولی از حروف به چه معنا معنای جامدش نه یعنی یک کلمهای بوده بعد اون کلمه جامد بوده از اون کلمه جامد با این مصدر رو گرفتیم یه معنای جامدی هم باید در کنار یا اینکه بگیم مستقیم از حروف گرفته شده ولی چون به ذات برنمیگرده لذا معنای ذات اصلا نمیشه واسش تصور کرد لذا اصلاً اسم جامد نمیشه مستقیم از حروف گرفته میشه ولی مستقیم گرفته شدنش به این نحوه که بیاد صاف مشتق بشه این تفاوتش اینجور بشه در مورد مص خوب ما تا اینجا بحثهایی که داشتیم گفتیم کلمه یا ثلاثی رباعی یا خماسی این هر کدومش هم مجرد و مزید خماسی که خیلی بحثی نداره همون سلاسیو رباعی اینها هم مجرد داره هم مزید داره پس مصدر تو این چهار تا موتن باید بررسی بشه مصدر در سولاسی در روباهی در سولاسی مجرد مزیدونفی در رباعی هم مجرد و مزیدونفی در مورد سولاسی مزید ما مصدرها رو گفتیم تا حالا یعنی مثلاً افعل یفعلو افعال این افعالش میشد مصدرش فعل تف تفعیلش میشد مصدرش در مورد رباعیها هم هم رباعی مجرد هم رباعی مز همراه با مجرد گفتیم ۱۰ رجب یا ده رجا ده رجعتن مجردش مزید اطمئن یتمئن اطمینان رباعی مزید اینم اطمینان میشد مصدر خوب پس ما مصدرها رو توی اسلاسی مزید و رباعی مجرد و مزید گفتیم نوبت میرسه به ثلاثی مجرد پس بحث ما در صلح آسیه مجرد مصدر در ثلاثیه مجرد چیه کجاست نشونههاش چیه مصدر در سولاسی مجرد اولاً باید بگیم که تو مصدر ثلاثی مجرد اینجا با توضیحاتی که قبلا دادیم نتیجهگیری از توضیحات قبلیمون مصدر دلالت بر ذات داری یا حدس هدف عدس احسن علت بر حدس داره ولی این حدسه باید یه ذاتی باشه که روش بار بشه حدس و ذاتی میطلبد ولی ذات دیگه حدسی نمیطلب سنگ میخواد کسی با این سنگه کارت داشته باشه یا نداشته باشه سنگ ولی خندیدن باید انسانی باشه که این خندیدنه باشه ذاتی باید باشه شکسته شدن باید یه ذاتی باشه که این شکسته شدن روش بار بشه پس حدسی که ذات میطلبه ولی معناش تو معناش ذات ما لحاظ نکردیم یعنی به دلالت التزامیشه تو وضعش نیست دلالت بر حدس ولی ذاتی را میطلبد کامل انشالله حل شده پس ما تو همه بحثهای مصدر اینو داریم یه حدسی میخوایم که بر یک ذاتی بار بشه حالا تو مصدرها گاهی یه چیزی اضافهترم هستا ولی همشون تو این مشتر گاهی ممکنه یه چیزی اضافهتر برسونه شدت برسونه غلت برسونه گاهی وزن کلمه هیئت کلمه به نحوی که شدت و ضعف و اینا از توش فهمیده میشه مثلاً وزن تفعال مثلاً شاید شدت توش باشه بر فرض تفعال مثلاً شدت توش باشه تبیان یعنی شدت بیان کردن بر اون شدته رو داره ولی اصل این حدس و ذاتی که این حدس برش بار بشه تو همش مشترک تو هیئتها یه چیزایی کم و زیاد میشه ولی این مشترک میخوایم بریم سراغ اوزان مصدر وزن مصدر این هیئتهایی که این مصدر بر این هیئتها میاد وزنهایی که این مصدر تو این وزنها میاد چیاست ما دو مدل وزن داریم یکی غیاثی یکی سماعی قیاسی یعنی فرمولیزه فرمول داره سما یعنی فرمول نداره خوب سمایر یعنی چی یعنی باید بشنوی از کجا بشنویم از قرآن روایات دیدیم کلام پیغمبر دیدیم تو ادبیات عرب دیدیم تو این سه تایی که عرض میکنم مال سیوطیه جایی میگه میگه که این سه تا راه سماعی یعنی این سه تا مهمهها چون برخی هرچی دم دستشون میاد و دلشون میخواد میزنن و برداشت میکنن بعد مخصوصاً تفسیر قرآن این وضع به این معنا هم اومده میگه خب این کجا اومده میگه سماعیه سمایی یعنی چی سمایی باشه یعنی شما باید شعر عرب بیاری برای ما نظم عرب نثر عرب روایتی از پیغمبر روایتی از ائمه آها یه جایی باید شنیده بعضی کتابهایی که رو مخن مثل همین کتاب البهجة المرضیه سیوتی که این شرح الفیه ابن مالکه علی ابن مالک ۲۰۰۰ بیت ۲۰۰۰ تا ۱۰۰۰ بیت شعر که نحو بله بخشهایی از صرف رو هم حالا ما امروز این اومده توی قالب شعر گنجونده چند نفر چندین نفر شهر کردن افراد مختلف ابن عقیله یکی سوتی به نظرم ابن انباری اینها کسانی که شرح زدن چون شرح خود الفیه است یا شرح سیوطیه بله شهر سوئیتی مثل لمعه و روضه البحیه میمونه بلاتشبیه اون متن شهید اولو افراد زیادی شهر زدن شهر شهید ثانی مشهور شد این الفیه را افراد زیادی شرح دادن که شرح سیوطی مشهور شد اونجا سوئیتی خیلی اصرار داره بر اینکه مثلاً یه قاعدهای که میگه بگه که خب این با فلان چیزی هم که در زبان عرب گفته شده تعارض نداره تو زبان عرب اینم سماعیه ولی قاعدش اینه ضرورت شعر این برای تو خیلی به کار میبره دیدید دیگه میگه فلانم هست ل ضرورت شعر این بخاطر اینکه ضرورت شعری ایامی که میخوندیم و اینا با دوستان طلبه خیلی جوک میساختیم هرکی هرچی دستش میرسید به یکی دیگه مشکل نداره بله خلاصه شعری تو سماعی بیشتر نمودار تو قیاسی ما فرمول میخوایم دو دوتا چهارتاست اینجور باشه اینجور میشه که این وزن با این قالب همه جا برای ما کارایی داشته تو سمایی نه خیلی جور در نمیاد ولی دیگه گفته شده تو خود قرآنش گفته شده تو روایات گفته شده اینم باید این دیگه سمایی درسی که ما بخوایم بگیم نداره سماعی کثرت مطالعه میطلبه یعنی آدم باید انس داشته باشه با آیات قرآن با روایات با کتب لغت با اشعار عرب بله سمایی تو فارسی خودمون کسی بخواد به فارسی یاد بگیره چقدر مشکلات مثلاً ماها کجا ادغام میکنیم مثلاً نون رو تبدیل به میم میکنیم مثلاً چهارشنبه شنبه مثلاً پنبه مثلا بدبخت بیچاره میاد تازه یاد میگیره که مثلاً اینو باید این کلمه رو بگه با نونم بگه بعد میاد تو خیابون میگه آقا بهترین خنده مثلاً ۲۰۰ تومن دو حالا گاهی که اصلاً یه چیز دیگه میشه قالبش یعنی شما اصل کلمه رو که بگی اصلا میگه یعنی چی بعد میگه این همونه زیاد داریما مثلاً تو اشعار حالا منو یادم بیاد گاهواره گاهواره کسی آقا این گاهوارهها چنده ظاهراً یه لهجه دیگهای داشتی مثلاً اینجوری داری این گهواره اونم تازه چی بوده و به هر صورت ما میخوایم الان وزن سولاسی مجرد رو در قالب غیاثیش مطرح بحث امروزمون انشالله بتونیم یه چندتاییش رو اینجا پرداخت خوابیده ۱۲ تا فرمول رو اینجا فرمول اول این مال کتاب التطبیق الصرفی عبدو راجحی چاپ اسکندریه مص اونجا ایشون این تقسیم بندی رو کرده تقسیم بندی خوبیه اولیش وقتی که فعل ما ثلاثی بشه پس اولاً محافل رباعی که کاری نداریم با ثلاثی مزیدم که کاری نداریم فلما سولاسی باشه بعد این فعل ما دلالت بر حرفه داشته باشه شغل پیشه این اگه بخواد باشه مصدرش بر چه وزنی میاد مصدر اینا دیگه قالبی ها غالباً اینه این بحث قیاس اینجوری همش قالبی لاسی باشه و حرفه باشه بر وزن فعالت معمولا میاد فعالت اینا خیلی مهمه اون نکته ۳۰۰۰ میلیاردی که گفتم همین اینه که تو مصدر ما باید تو ترجمه مصدر یه جوری ترجمه بکنیم که آخر کلمه تن و خیلی مهمه ببینید باید تو فارسیش کلمه آخرش تن و دن بیاد تن دیدن گفتن خوردن نشستن اینها همه تن و دن البته چه نوع تن و دنینی آقا من میگم گردن گردن تو گردن عربیش چیه عنق پس عنقم شد چی مصدر جامد آفرین حالا اون که جامده یه طرف فارسیش میشه گردن دانلود داره میگیم نخیر بعد یه جوری دال و نون یا تا نون داشته باشه که شما وقتی نونشو انداختی بشه فعل ماضی مثلاً میگی دیدن نونشو که انداختی چی دید خوردن شد خورد حالا باید تمام افعال تمام مصدرهای عربی رو به این نحو ترجمه کنیم من چند تا مثال بیارم براتون قبل از اینکه وارد بحث بشیم بحث مهمیه ببینید خیلی جالبه اینها افعالی که مثلاً علم میشه دانستن نه دانش غلط دانش غلطه چند جلسه بعد ما یه مصدر داریم یه اسم مصدر داریم خیلی وقته اینا که ما ترجمه میکنیم اسم مصدره مثلاً غسل یعنی شستن اصل قتل یعنی شستن غسل یعنی محصولی که از شستن حاصل میشه الان میپرسن شما دارید چه کار میکنی میگی غسل وقتی گفتن چه کار میگن چیکار داری میکنی میگی قتل وقتی میگن چه کار کردی میگی غ شکار میکنی الان یعنی مشغولشی وقتی مشغولشی یعنی اصل وقتی تموم شد اثرش حاصل شد میشه غسل اون اسم مصدره دانش یعنی اون محصولی که حاصل میشه یا خود اینی که الان داره کسر میشه الان مشغولشی دانش یعنی محصول پس مصدر یعنی چی یعنی همینی که الان داره رخ میدهد درست شد همین که الان در جریان دانستن ببین یه سری کلمات ترجمههاش خیلی مهمه جهل ندانستن معرفت شناختن ضرب زدن نثر یاری کردن قتل کشتن حزن اندوهناک شدن جمع گرد آوردن جهر آشکار کردن جی جا الحق الباط جیه آمدن ترک رها کردن ختم ترک ختم ربودن رجوع برگشتن جعل قرار دادن ظلم ستم کردن عبادت پرستیدن خلق آفریدن خروج بیرون شدن مغفرت آمرزیدن ببینید شدن یا رفتن اینا فرق میکنهها بستگی به لزوم و تعدیش داره لازم یا متعدیه مثلاً اگر شما اخراج بگی یا خروج بگی خروج یعنی بیرون شدن اخراج یعنی بیرون کردن بیرون کردن میشه اخراج بیرون شدن میشه خروج خیلی تفاوت داره و خیلی هم اثر داره تفاوتش معنا کاملا عوض میشه مغفرت آمرزیدن کلمه سبحان مصدره سبحان الله یعنی منزه بودن نه منزه است فعل معنی کنی زمان نباید توش بزاری منزه بودن مصدر جان نخیر نخیر سبحان مثل غفران یعنی منزه بودن خدا یعنی توجه به منزه بودن خدا از کرو سبحان الله چرا مشکل نداره کدام منزه بودن خدا از آنچه که به یادم آمد یا توجه دارم به منزه بودن خدا از آنچه که اینها وصل میکند عوض شد منو متوجه باش آفرین یه فعلی داره این مفعولش میشه چون منسوبه سبحان الله اون معنای منصوبیشو ما باید داشته باشیم اینا مهمهها ببین چقدر ترجمهها عوض میشه اصلاً سیستم خیلی مهمه خیلی مهمه مغفرت آمرزیدن توبه بازگشتن یعنی اون وقتی که شما بازگشتن نداری نمیگن توبه وقتی که یاد کردن نداری نمیگن ذکر درست شد همون وقتی که داری یاد میکنی میشه چرا مصدر زمان داره بله این بحث مهمیه مصدر زمان داره ولی متعین نیست زمانش واسه همین مشتق میدوننش دیگه بحث مهمیه ها حالا اشاره کردید چیز خوبی بود حالا نخواستم بگم گفتم شاید ذهنتون درگیر بشه بله اینو بحث مهمی بین نحویون خود سیوطی دیدم که اینو گفته ادبای بزرگ دیگر هم بود این حرف حالا دیدم در بین رضیالدین اسدآبادی دیگران هم گفته بودند مصدر زمان داره فقط زمانش معلوم نیست معین نیست بین ماضی و مضارع و مستقبل خیلی مهمه خیلی خوب بود ببینید مسته رو باید شما این فعله رو لحاظ کنید مثلاً اهل ذکر نه یعنی یه وقتی ذکر کردن تموم شده رفته اون ذکری که تموم شده رفته میشه چی آها یاد کردن اهل یاد یعنی دائماً یاد کردن داره رخ میده عوض شد اقام الصلات چی میفرماید که ذکر الله و اقامه صلات اقام اقام اقامه بوده تایش افتاده اقامت الص یعنی اینها دائماً همون یعنی نه اینکه تو کاسبی یه لحظه یاد نمازه یه لحظه یاد خدا مصدر یعنی تمام این کاسبیش رو ذکر پر کرده اینه که خاص میشه در مورد اهل بیت این آیه به کار میبره بعد آیه نور میگه میدونی اون وضعیت نوری که گفتم تو خونه کیا توش میشینن رجال لا تلحیهم تجارت ذکر الله تجارت خودش مصد خودش مصدره به جاش دو تا مصدر میاره ذکر و اقامه صلات یعنی تمام این وقتی که مشغول این کاره تمام این وقت تو ذکر خدا پر کرده انتقال ظرافت قرآنیه اینا با همین مطالب ساده ادبیات درمیادا خدا فهم قرآن به ما نصیب بکند از این فهم عرفی ساده سطحی که آیات سریع نجات پیدا کنیم قرآن مظلوم اهل بیت چه ظرافتهایی چه توصیههایی به فکر کنید بکشید ازش بیرون استنطاق کنید به فرمایش امیرالمومنین لاینطق ولاکن استنطقو این حرف نمیزنه قرآن این ساکته نجیبه یه گوشه نشسته صداش در نمیاد به زور ازش حرف بکشیم حالا ما یه جایی که مطلب حرف نداره یه عالمی یه چیزی گفته پدر حرفو در میاریم نه این شاید اونجور باشه شاید اینجور باشه ولی اینجا خود امیرالمومنین بابا این ساکته بکش بیرون این همین بود دیگه تموم شد بابا ذکر مصدر اینا همه رو ببین حدسه این حالا یا فعله یا بعد دوباره این وقت داره طبق نظر عموم ادبا این کار باید صورت بگیره و مشغولش باشه مشغول نباشه این قطع میشه اهل ذکر توبه یعنی بازگشتن ربح یعنی سود بردن ذهاب یعنی رفتن صبر یعنی شکیبایی کردن چقدر فرق میکنه صدق یعنی راست گفتن خلود یعنی همیشه بودن قطع یعنی بریدن حرکت یعنی جنبیدن بعد یعنی دور شدن قبول یعنی پذیرفتن تقوا یعنی پرهیز کردن دخول یعنی درون شدن عمل یعنی کار کردن نزول یعنی فرود آمدن شهادت یعنی گواهی دادن حب یعنی دوست داشتن کذب یعنی دروغ گفتن عهد یعنی پیمان بستن سکون یعنی آرام بودن قرب یعنی نزدیک شدن لبس یعنی پوشیدن نظر یعنی نگاه کردن اینها خوب البته یه توضیح هم داره که اینو باز نمیخوام ذهنتون درگیرش بشه یه وقتایی مصدر مصدر ولی تو یه معنای جدیدی انقدر به کار میره دیگه اون معنای مصدریش از دست میده اون قلب قلب یعنی گردیدن ولی دیگه از این معنای گردیدن از معنای مصدریش در اومده شده اسم یه عضو شده جامد درست شد حالا جامدم نگیریم شده صفت ولی صفتی که دیگه اون معنای مصدری توش نیست اینام هست ولی کمه به ندرت قاعده بر اینه که اینا رو باید همینجوری معنای مستری با تن و دن ترجمه مطلب خوبی بود اولین وزنو بگم فکر کنم دیگه بیشتر از این نرسیم سولاسی باشه دلالت بر حرفه داشته باشه بر وزن فع میاد مثل همین تجارت که گفتیم تجارت زراعت فلاح هیاکت دوزندگی سفارت کتابتم میتونه باشه بله کتابت احسنت تجارت نجاری حالا انشالله یه جلسه بعد یه جلسه بعدیش روایاتشو میایم تک تک بعداً میایم یه روایتو میریزیم این چیه این کلمه چیه معنای مصدرش چه جور میشه این کدوم وزنه چرا اینجوریه ریزهکاریهای خوب مخصوصاً نهج البلاغه که بیچاره میکنه آدم مخصوصاً که سخته نهج البلاغه این ریزه کاریاشم اونجا خیلی زیاده فع زرع یذرع زراعتا سفر یسفر سفارتاً سفارت حالا یا معنای گشودن باشه چون سفرم که بهش میگن سفر چون آدم گشایش پیدا میکنه میره بیرون در میاد سفارت گشود یا به معنای همین منتقل شدن انتقال پیدا کردن خوب بعد کلمات دیگرش دومیشم وقت بشه بگم اگه خسته نشدید خسته شدید یکی دیگه بگم بس باشه دومیش سولاسی باشه دلالت بر تقلب و اضطراب داشته باشه سولاسی تقلب اینجا به معنای گردش و حرکت و به هم ریختگی و تقلب و اضطراب بر وزن فعلان میاد جولان حیوان هیجان نوسان وقتی میگن ناس از نوسان گرفته شده نوسانه میانو میرنو به کی دل میبندن ه کی دل میبرن این ناز آدم نادون کیه کسی که برنامهشو دهن اینا تنظیم کنه اینا چی میگن اینا چی میخوان اینا کیو تایید میکنن اینا کیو رد میکنن اینایی که خودشون نوسان دارن هر روز با یکیان من جا بالناس ذهب بالناس کسی با مردم بیاد با مردمم میره تقلب حیوان هیجان دیگه بفرمایید طیران فوران غلیان جوش شریان جولان مثالی که زدیم سیلان اح فعلان غلیان بله البته اون با قافه یعنی جوشیدن اون یعنی قل قل زدن با قاف ستش برای امروز وصل بشه سولاسی باشه دلالت بر مرض بکنه وزن فال میاد مثل سوال با عین سرفه رو میگن سوال سودا الان من یه سوتی دادم اینجا چی بود گفتم سوال یعنی سرفه سرفه کردن مگه مصدر نیست باید بشه سرفه کردن سودا سردرد داشتن اوتاس عطسه کردن تححمید الاعتاس روایت داریم کسی تسمیت الاعتاس کسی عطسه کرد شما به او بگید یرحمکم الله از مستحبا از حقوق برادر بر برادره کسی عطسه میکنه یرحمک الله وزن فعال هم شد