رباعی مجرد و مزید؛ چطور تشخیص دهیم؟
وسوسه و وسواس؛ نگاهی صرفی به سوره ناس
باب تفعلل؛ از تنحی تا کاربردهای زیارتی
حدیث امام صادق و راز واقعه فخ
اشمئزاز و اطمینان؛ واژگان کلیدی در قرآن
اعرابی شجاع در برابر ولید بن یزید؛ تحلیل واژگانی
کشف اوزان افعال رباعی در نهجالبلاغه
چالشهای صرف مضاعفها و رباعیهای نادر
‼️توجه: متن زیر صرفاً توسط هوش مصنوعی تایپ شده و ویرایش نشده است‼️
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد اللهم صل علی محمد و فعال طیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین بحث ما در سولاسی تمام شد نوبت به بحث رباعی میرسه گفتیم در افعال یک ثلاثی داریم یک رباعی اینا هر کدومشون مجرد داره و مزیدون فی توی اسما هم که ما خماسی رو اضافه رباعی هم پس با این حساب مجرد داره یه دونه مزید در وزن مجردش یک وزن بیشتر نیست و در وزن در اوزان مزید شمس سه وزنه در مجرد وزن فعللتن فعلال کنار هر دو یکیه تو مزید وزن تفعل اولیش دومیش اف انحلال سومیشم اف ال لال اف ال لال با وزن دومش نون و لامش به ترتیب این سه تا رو بحث بکنیم با مثالهایی که در قرآن و روایات آمده و بحث امروز ما همین باشه انشالله مهمیست و نسبتا بحث سختیه رباعی البته تو قرآن ما رباعی مزید کم داریم کم داریم ولی تو روایات یه روایت امروز میخونم براتون که به شدت روایت سختیه مال جلد ۴۶ بهاره و توش پر از رباعی مزید تو نهج البلاغه گاهی رباییها به کار رفته عبارت رو سخت وزن اول فعله یوفعلل فعلتاً لله یو للو للتن مثالش چیه وسوسه یوسوس وسوسه بعد گفتیم که فعللتاً یا فعلال وسوسه یا وسواس جفتش مصدر رباعی مجرد تو سوره مبارکه ناس آیه ۵ آخر قرآن چی میفرماید قل اعوذ به رب الناس ملک الناس اله الناس منشا وسواس الخناس الذی یوسفس فی صدور الناس من الجنه گزارش رباعی مجرد مضارع احسنت وسوسه صرف بفرمایید وسوسهها وسوس نه وسوس اح یوسف فعل امر وصف وسوسا وصف سو وصف سی آها خب امر حاضر حالا امر غایبش ل یو وسوس احسنت وصف لئو وسوس لنوو لئو وسوس لن یه صیغه دیگرم خوبه دیگه تمرین کنیم اشکال نداره که قرآن به کار رفته ولی مجهولش بعثره تعبیری این یعنی به شدت زیر و رو شدن بعثره بععث یبعفرو یبعثرو بعثرتا احسنت بعثره یبععثرو بعثرتاً پیدا کردن ۴ حالا بحث مجهولشو نخوندیم دیگه این مثال قرآنیشو نزدیم بعثار حالا بسار شاید گفته نشه شاید پیدا بشه بحثها ره حالا همیشه نیست که اینجا رباعی مجرد تو نون صیغه ماضی چهار تا حرف داره و چیزی اضافه نداره یعنی حروف زائد چیا بود هم یتسائلون هویت سوال آیه قرآنی خب بعث مزارش بستران یوبسر نه تو امر اح توی مضارع همیشه او داره مضا اوه اوه خوب حنجره یوحنجر حنجرتن حنجره پس چیه مصدر رباعی مجرد به معنای گودی تو گودی افتادن حنجره یعنی تو گودی افتاد بعثره یعنی به شدت زیر و رو شد حنجره یعنی تو گودی افتاد یا حنجره یعنی تو گودی میافتد حنجرتاً یعنی تو گودی افتادن به حنجره میگن حنجره گودیه صداتو گودی میفته کلمات چقدر جذابه اگه با مثالهای قرآنی و روایی حنجره توی قرآنم به کار رفته القلوب الحناجر حراجرکین جمعشه حناجر جمع حنجره است بحثهای مهمی حالا ما دیگه اون حنجره تناجر چون جمعه و ما هنوز بحث اسم و جمع و اینها رو وارد نشدیم و مثالشو نزدیم که مثالهای قرآنی خیلی خوبه منتی نیست ولی زحمت کشیده شده خلاصه برای این مثالها اصل بحثها به مثالهاش وگرنه قواعد همونایی که تو کتابا نوشته شده مثالها اگه تو ذهن جذاب باشه و کاربردی باشه به محض اینکه انسان میشنوه یا میبینه تشخیص میده یادش میفته که این از کدوم سنخ از خوب حاج آقا حنج حنجره حنجره حنجره حنج حنجرتم حنجرته حنجر توما حنجرتون تو هم جلو تو حنجرانه تو حنجرونه حنجرانه امر هند هندی حنجره هزار بلغ القلوب الحناجر سوره واقعه بود یادم جای دیگه هم بود از التفت الساق با کدوم آیه بودیم بله خب این سه تا مثال اون فعل امر این از این رباعی مجرد حالا حناجر رو اگه خواستید میتونید پیدا کنید حالا برای جلسه بعد هم بگید رباعی مزید بریم سراغ رباعی این سه تا پس مثالها همه مشخص فعل یوفعللو فعللتاً یا فعلال فعلا هم گاهی گفته میشه مال همیشه نیست مثل وسوسه و وسواس زلزله و زلزال جانم آها صیغه یک مازیش باید حرف زائد نداشته باشه جربه بله گفتیم حرف زائد هم تشخیصش به اینه یا هم یتسالونه یا تضعیف هم یک حرف یه حرف دوبار تکرار شده الان جرب جدول جدول این جدول فعله مثلاً اگه بخوایم بگیریم این رباعی میشه دیگه جدول بله البته این واوش رو میشه اینجا از چی گرفت هم یتسالون گرفت جزو حروف زائ وزنش هم هست یا نه که اینو ما وزن و فعوله داشتیم یا نداشتیم اولشو نداریم پس نمیتونیم رباعیه البته اینو جزو اون وزنهای غیر مشهور و نام در هر صورت اینهای قدرتی میخواد یعنی در اثر ممارست و تمرین زیاد کم کم برای آدم به محض اینکه کلمه رو میبینه حل میشه انس با کلمات چون یه طیف مشخصی کلمات کلمات عربی تو اوزان مشخصی به کار میره ریشهها ریشههای مشخصیه کم کم انسان که با اینا انس پیدا میکنه میفهمه که این از کدوم سنخ از کدوم جن رباعی مزید وزن اول رباعی مز وزن تفعلل تفعل له تف لالا یتفع للو تفعل تف تنه یتا نح تن کجا داشتیم توی مستحبات تخلی یکی از مصوبات تخیلی ان کردن توی زیارت یکی اونجا داشتیم یکی حالا دوتا خیلی جاش به هم ربطی نداره یکی هم در زیارت سرداب سامرا شما مستحبه وقتی میخوای وارد بشی تنح کنی صاحبخونه اجازه بگیری بله وارد سرداب سامرا خب روایاتی داریم در باب تنح من این روایات رو بخونم همین کلمه تنه نه رو ماه اول صرف بکنیم بعد من روایاتش رو بخونم تنح نهات نه نه صنعت پناه نه ته ته تن اهتما به چه معناست به چه شما دونفره حالا یا مذکر یا مونث تنه نوع کردید بازی یتنه اتنه پس اینو دیدید گاهی مضارع حروف مضارعش مضموم گاهی حروف مضارعش مفتوحه مثلاً وسوسه یو وسوسه ۱۰ مضارع تتنهو تتنهانه تته نحن حین تتنه نهان اینجا میگیم اتنحنه نت نحن دقت کرد آفرین ولی مزیدش مثل مجرد این دقتها رو باید داشت لیت نح پناه نهی احس بهار جلد ۴۸ صفحه ۱۷۰ جلد ۴۸ صفحه ۱۷ من حدیث رو میخونم شاهد مثال رو عرض میکنم و ترجمه نظر بن قرواش قال اکریت جعفر بن محمد من المدینه میگه که من کرایه چی حضرت بودم امام صادق علیه السلام از مدینه یعنی من حضرت منو کرایه کرده بودند تاکسیشون بودن حضرت سوار مرکب کردن آوردن بیرون بچرخونم زیارت دوره و اینها فلما رحلنا من بطن مرن وقتی ما به این نواحی مکه رسیدیم از مدینه رفتیم خارج شدیم اطراف مکه قال لی یا نذر اذان تهیت الی فخن فعلمنی اعلم اعلم چیه باب افعال یادمون که خوندیم یادمون نره اعلام کن به من هر وقت به فخر رسیدیم به من اعلام کن نزدیکی مکه حالا این دوره دوره امام صادق علیه السلامه شهید فخر حسین بن علی که میخواد بیاد اون هم دوره موسی بن جعفره درسته شهید فخر که اهل بیت گفتن کربلای دوم بود برای ما حسین بن علی که در فخر کشتنش با اصحابش و فلان و اینها به اون وضعیت گفتن که این کربلای دوم هنوز اتفاق نیفت امام صادق به نذر فرمودند که هر وقت به فخر رسیدیم به من خبر بده کیه هنوز مثلاً ۴۰ سال ۵۰ سال مونده تا واقعه فخر اتفاق بیفته قلت اول است تعرفو گفتم آقا مگه شما بلد نیستی فخرو قال بلا تعرف چیه سولاسیه مزیده یا مجرد مجرده عرفه یعرف باب فعله یفعلو شما بلد نیستید فخرو حضرت فرمودند ولاکن اخشا ان تقلبنی عین ولی میترسم که خواب بر من غلبه کنه میخوام بیدار باشم وقتی به منطقه فخر فلما انتهینا الی فخر دنوتو من المحمل حالا من میخوام خیلی اسیر کلمات نکنم وقتی که به فخر رسیدیم من نزدیک شدم به حضرت به محمل حضرت ببینم حضرت در چه حالین دیدم حضرت خوابشون برده فتنه فتنهتو من تنه نه کردم چه صیغه صیغه ۱۳ ماضی من تنه نه کردم صیغه ۱۳ ماضی فلم ینتبه حضرت بیدار نشد فحرکت المحمل محمل تکون دادن فجلسه حضرت نشست گفتم آقا رسیدیم به فقال حلم محملی حضرت محمل منو باز ثم قال سل القطار قطار وصل فواصلته ثمت نهیتو بهی عن الجاده تنحی آیین تنه تو داشتیم یه تنه هیتو داشتیم ثلاثی مزید باب تفعل تنهی یعنی جدا شدن دور شدم میگه من رفتم از جاده دور شدم فانخت بعیره فقال ناولن العداوه و رکوع فتوضع وسایل آوردم واسه وضو حضرت وضو گرفتم و سلا حضرت نماز خوندن ثم رکبه سوار محمل شدند فداک ریتک قد سنعت شی پیاده شدین اینجا گفتی من بیدار کن بیدار شدین پیاده شدین نماز خوندیم ماجرا چی بود مناسک الح افهو من مناسک الحج اینجا از مناسک حج بود اینجا نماز خوندن تو نزدیک مکه است دیگه خارج مکه اعمال حجه قال الله رجلن من اهل بیتی فی اصابت تسبق ارواحهم اجسادهم الی الجنه اینجا یکی از اهل بیت من کشته خواهد شد که روحهاشون زودتر از بدنهاشون به بهشت میره منظور حسین بن علی در فخر امام صادق علیه السلام اینجور اشاره کردند خیلی شهید والا بقامیه جناب حسین بن علی که در فخر کشته شد دوره موسی بن جعفر که امام کاظم علیه السلام فرمودند که ضربهها رو خوب بزن و مردانه بجنگ و ایشون از اهل بیت بوده بله حالا به نظرم نوه امام باقر علیه السلام میشده حالا دقیق خاطرم نیست به چه نحو بوده از اهل بیت بگو قیام میکنه تو ماجرای مکه و اینها بله بدترین و و همون مدلی که امام حسین علیه السلام کشته شد ایشونو میکشند و بله اهل بیت ایشون و دیگرانی که بودن همه سرها را از هم جدا میکنند و ماجرا که پیش قبل از شهادتش نماز خوندن حالا اینا توش نکته است دیگه برای ما شهیدی که قراره اینجا شهید بشه امام صادق با اصرار با سفارش آقامون من خوابم نبرها بیدارم کنیا پیاده کن همه رو ببر فلان کن برو کنار جاده وایسا صبر کن منتظر من پیاده شم وضو آب بیار وضو بگیرم نماز نماز بخونم چه قراره اینجا کسی کشته بشه چقدر جایگاه داره حالا حرم اهل بیت چقدر جایگاه داره کربلای معلی چقدر جایگاه داره اون دیگه خدا مید خب این حدیث اول حدیث دوم حدیث فقهیه اینم خیلی قشنگ حدیث اول تاریخی بود خیلی قشنگ بود حدیث دوم در کتاب شریف من لا یحضر الفقیه جلد ۱ صفحه ۳۷۰ این کلمات داره جایگاهشو پیدا میکنه و شیرینیش میرس جلد ۱ صفحه ۳۷ مرحوم صدوق نقل کردن عمار بن موسی عن الرجله یسمع صوتا بالباب عمار بن موسی از امام علیه السلام سوال کرد که آقا یه مردی صدا میشنوه پشت در وه فی الصلا تو نماز میبینی پشت در صدا میاد فیتنحنه یتنه صیغه یکشه معناش چی میشه مضارع دیگه اون مرد غایب صدا میکند لیسمع جاریته یسمع یسمعان یسمعون یسمع باب اسماء باب افعال یسمع اسماع میکنه میشنواند کنیزش را یا خانوادهاش را لتأتیهو پشت تو نماز وایساده میبینه پشت در صدا میاد تو نماز میکنه این کارا رو میکنه که حالا یا کنیزش یا خانمش میان برن پشت در درو وا کنم فیشیر الیها به یده با دستشم اشاره میکنه لی یعلمها من بالباب تا این خانواده و کنیز و اینا بدونن کسی پشت دره لطنظر من هو اینا برن ببینن کی پشت دره اشکال نداره تو نمازش بکنه با دستشم اشاره بکنه پشت در کسی اشکالی برای او نداره و برای مرد و زنی که تو نمازند یکونان کان یکون یکون یکونانه یکون یکونانه رو حضرت برای مثنی آورده این نکته خیلی مهم حضرت برای مثنی آوردن که یه طرفش مرده یه طرفش زنه ما اینو نداشتیم تو ادبیات عرب دیگه یعنی میگفتیم تسنیه میگفتیم که دو تا مرد آها ولی حضرت یه مرد و یه زن رو تسویه میگیرند و هم یکونانه این خیلی نکته مهم خوبیه که تو روای کارایی داره برامون یکونان فی الصلاة و یریدان شیا این دوتا اراده کردن چیزی رو زن و مردین تو نمازن ای یجوز لهما ان یقولا سبحان الله این طرف سوال میکنه آقا حالا اینا که تو نمازن چیزیو میخوام میتونم سبحان الله بگن سبحان الله بگم منظور یه چیزی میخوام مثلاً مهرشو بچه برده سبحان الله سبحان الله قال نع و یومیان الی ما یریدان اشکال نداره با دستم میتونن اشاره بکنن به اونی که میخوان والمرئت اذا ارادت شیعا ضربت علی فخذها پاش بزنه وهی فی الص تو نماز بزنه روی رون پاش که معلوم بشه که این چیزی میخواد یعنی سوالی که اشکال نداره ولی در واقع برای مرد سبحان الله بگه زن با دستش بزنه در اینجا یتنحو رو ما داشتیم تعبیر یتنحنه اینجا تقلیب داره دیگه یعنی وقتی که مرد و زن باشند تو جهت ادبیش همیشه غلبه تو ضمیر برگرداندن غلبه با یعنی اگه شما سه تا زنم داشته باشی یه دونه مرد تو این سه تا جمع سه تا زن باشه وقتی میخوای اینها رو خطاب بکنی میگه السلام علیکم سلام علیکم خب اینم از بعدی و آخریش هم حالا هم تو نهج البلاغه اومده هم در تحف العق صفحه ۲۲۶ از امیرالمومنین علیه السلام پرسیدند که فم العی ای با عین عجز ناتوانی در عجز ناتوانی تو حرف زدن آدمی که نمیتونه حرف بزنه نشونش چیه آدمی که درمونده شده تو حرف زدن کم آورده مثال خودمون کم آوردن العبث بالحی با ریشش ور میره و کثرت تنه زیاد میکنه عندالمنطق آدمی که کم آورده تپق میزنه تپق زدنم هست عندالم کسی که این حدیث روانشناسی بود دیگه طرف خلاصه کم آورده و نمیتونه و اینها ناتوان عجز در حرف زدن زیاد تپق میزنه زیاد میکنه باب افعل اولمون پس چی بود باب تفع خسته که نیستیم بریم سراغ دومیش حالا امروز چون بحثمون یه خورده از این جهت سنگین بود درس و کمترش کردیم بگیم دیگه درس امروز ما دومین اف ان لال اف ان لله یافعا للو اف ان لال اف لله ان للو لال اسحاً فر هند فرح یسن هنفرو اسهن فار اس افنجره اف انجره انجرو انجار بزرگ نقطه ۳ اون اسنفر یعنی با سرعت رد شدن پشت سر هم ردیف کردن افنجره یعنی جاری شدن جان اسحان فرح بفرمایید مضارع فرانه فرانه نست فرو احسنت لاسن فر لنصحن اف انجره اف ان انجلس انجلس انجلس انجرت انجرت انجر نه اسنجر ته احس یف انجرو پس از انجل اح لیاف انجر انجیر انجرا انجر اس ام جری حالا حدیث در جلد ۴۶ بحارالانوار صفحه ۳۲۲ تا ۳۲۶ حدیث حدیث طولانی حدیث نیست از وقایعی که در دوره امام سجاد علیه السلام اتفاق افتاده و یه ماجرای خیلی عجیبی حالا من متن رو میخونم و حالا کلشو که سریع نمیشه سریع مرور میکنم برخی جاهاشو ترجمه میکنم میفرماید که حالا میفرماید که نرم شده که یونس و یون نحوه لغوی میگه حذر تو مجلسه این نه ظاهراً هزار تو مجلس الخلیل بن احمد عروضی در مجلس بودم او گفتش که من من در مجلس ولید بن یزید بن عبدالملک بن مروان لعنت الله علیهم همشون که اینها از بنی امیه بودن از دشمنان امام سجاد علیه السلام بودند مجلس ولید بودم و قد اسهان فر اسنفره فی سب علی علیه السلام معاز الله شروع کرد پشت سر هم ردیف کردن در سب علی علیه السلام انفرا بله پشت سرم ردیف کردن و افعنجره فی سلبهی شروع کرد در توهین کردن به امیرالمومنین دیگه انگار جاری شد غرق بد و بیراه گفتن به امیرالمومنین افنجره غرق شد افتاد توش اذ خرج علیه اعرابی علی ناقه الله یه اعرابی اومد مجلس بود و داشت پشت سر هم بد و بیراه میگفت به امیرالمومنین علیه السلام یه اعرابی اومد سوار بر ناقهای بود و وفرا یسی این گوشهای این ناقه آویزون بود اغزاز سیر دما از این گوش خون جاری بود خون جاری بود بس که اینو زود آورده بود بس که راه برده بود کشیده بود این چیز رو این دیگه الولید لعنه الله فی منزلته قال ائذنوا هذا الاعرابی ولید که این اعرابی بیاد فنی اراه قد غصدنا قصد کردی که بیاد پیش ما و جا الاعرابی به طرف زمامها ثم اذن الله اعراب است و اومد داخل مجلس قصیدت لم یسمع صامعون مثلها جودتا قطعه این اعرابی خیلی ادیب بوده یعنی از جهت ادیب بودن واقعا من موندم به قول امروزیها تو کفش این اعرابی اومد داخل مجلس و یه شعری گفت در نهایت زیبایی قصیده گفت که هیچ دهر الله علی و فیضعاف حالی و فت پیک ابقی حسن عقبا اسد بها خصاصات الاعیالی و قائئلتون الی من قدر رآاهم و من یرجا للمعالی فقلت الی الولیده قصا و قاه الله من غیر لیالیت الحصور شدید بعث بعضی هو سیف المجرد للقتالی خلیفه رب الداعی علینا المجد الطلید اخول کمالی شروع کرد در وصف این ولید شعر خوندن در فضایلش خلاصه که من اومدم یه پولی از تو بگیرم و یه چیزی به ما بدی و اجزل عطیه خیلی خوشش اومد ولید و یه جایزه به این داد و قال له یا اخلع قبل نامت هتک و اجزلنا صلتک آقا ما خوشمون اومد از این شری که خوندی خرابی بهت جایزه هم دادیم فهج لنا علی شروع کن برامون بد و بیراه بگو به علی هجو کن علی بن ابیطالب چون خیلی آدم ادیبی هستی خیلی قشنگ شعر میگی شروع کن حجم کن امیرالمومنین علی ابا تراب علی ابوتراب فواصب الاعرابی اعرابی از جا پرید یتحافت قطعه انگار تیکه تیکه و یز الو حن مثل شیر غرش و یشمور شفقا یوشم برو از شمزیر میاد کلمش خماسیه فعل خماسی نیست فعل از اسم خماسی گرفته شده پس اینو خوب دقت کنید گاهی ولی فعل از اسم خماسی گرفته میشه و وقتی فعل از اسم خماسه گرفته رباعی بشه یوشم ورو یوفعلو فعل لیفعللو فعللتن دیدین یشم زر و یشم زرو رباعی مجرد یوشم زرو از پرید از شما خیلی سریع پرید بهش گفت که اعرابی تو انقدر قشنگ شعر میگه ادیبی ببینم در توهین بعدی چی داری پرید عصبانی شد والله ان الذی انیته بالحجا هجوش کن این خیلی شایستهتره از اینه که بیشتر از اینکه تو شایسته این متن باشی او شایسته مدح به ولید و انت اولا منه بالحجا تو شایسته داری برای حجم کردن تا علی خیلی همه جا خوردن اومده کلی تعریف کرده از یزید ولید بن یزید از اون طرف بهش میگن که خب تو انقدر تعریف کردی پولم از ما گرفته یه چیزم در رد علی بگو میگه نه اون که علی و فلان و اینا بهش گفتن اسکوت نزحک الله خفه شو بشین سر ج قال علامه ترجونی و بمت بشرونی ولما عبدیت سقطا ولا قلت شتتا ولا ذهب تو غلطا برای چی شما ناراحت شدین از جا پریدیم و فلان و اینها من که حرف بدی نزدم غلط نگفتم الا اننی فضلت علیه من هو اولا بافضل من علی بن ابیطالب صلوات الله علیه من فضیلت علی را گفتم علی که فضیلتش خیلی بالاتره تجل ببه بال وقار تجلبه تجبه چه کلمهایه تجل تفعل آها تفعل رباعی مجرد الهاش رباعی شده نه نه جلببه یجبه جلبلتاً یا جلباب جلباب که تو قرآن هم داریم که تو بحث جلباب داری اونم کلمه رباعیه تجلب بالوقار علی بن ابیطالب وقار جلباب خودش کرده بود روپوش خودش کرده بود و نبض الشرار و آف العار و عمد الانصاف و عبد الاوصاف و حسن الاطراف متعلق الاشراف و اذاال الشکوک فالله به شرح مستودعه الرسول من مجنون العلم الذی نزل به الناموس وحیا من ربه و لم ی خلفا شروع کرد فضائل امیرالمومنین یکی یکی گفتن این علی کسیه که تا حالا نشد کسی ازش چیزی بپرسه در بمونه کم بیاره علمش فلان بود از فضایل امیرالمومنین فوق شرفه و سلفه فی ال جاهلیه اکرم من صنف لا تعرف المادیات فی الجاهلیه الا بهم وللفضل الا فیهم صفت من استفاح الله وقتارها فلا یختار الجاهل به انه قعد عن الخلافه به علیها الله سبقه صاحبکم الی الموازع الصعب و المنازل شعبه یکی یکی گفت اومد جلو اینکه گفتش که الحل کلمات به شدت کلمات سنگین مرسدا للعدو حول طارتا حول چه کلمهایه حوض یو هوزلو حوزلتن رباعی مجرد با سرعت حرکت کردن و تذک رباعی مجرد که یعنی شاداب شدن با نشاط شدن و تذک اخرا ببینیم کلمات رباعی اینها را در فضایل امیرالمومنین گفت تا اومد جلوتر مدل به نفس قدح الناس عن اماکنهم آها اینم تو قرآن داریم به مضحی مزحزهتا یا زهزاح یکی یکی گفت و در فضایل امیرالمومنین علیه السلام اینجا فربد وجه الولید دیدن چهره ولید خیلی آشفته شد و رنگش عوض شد و ماجرا خیلی قشنگه چه زرنگی کرد این اعرابی رضوان خدا در اومد این عرق از سر و صورت ولید جاری شد و اشک از گوشه چشمش داره میاد از شدت عصبانی انگار چشم شمشیر فرو کردن نیزه فرو کردم چشمش خلاصه بعضی از اینایی که دور و برش بودن بهش گفتن که برو ۷۱ زدی دیگه این دیگه شک نکرد که میکشن اومد بیرون و دید که یکی از این اعرابیهایی که اومده بود داخل بهش گفتش که این لباست اون شاید خبر نداشت که این مثلاً داخل چیکار کرده و اینها این داشت میرفت بهش هدیه داده بودن دیگه خلعت بهش داده بودند بین اعرابی بابت شعری که گفته بود اول یه خلعت زرد رنگ خیلی خوشگل بهش داده بودن و اینجا اومد اعرابی سریع پدید رفت سوار مرکبش شد و رفت تو دل صحرا و توقل فی بعیدا توقل کرد تفع رقص گم شد تو وسط جریان اینا دنبال اون خلعت زرده بودن اعرابی که خلعت زرد بوده و اینا وسط مجلس سرشو برداشتن آوردن برای ول بله صاحب اونا خیر الصراع فی طلبه دم و تشکیلاتی فرستاد دنبال اینکه برن دستگیرش کنن رفتن کلی دعوا و درگیری و گشتن و اینها تازه پیداش کردن اینم تیرانداز بود دست کرد یکی یکی تیر درآورد سمت اینا پرت کرد و اربعین ۴۰ نفر اینا رو کشت ونحزم الباقون بقیه هم فرار کردند فجاوا الی الولید فخبرولک اومدن گفتن آقا این زد فرار کردیم علیه یوم و لیله این ولید یک شبانه روز بیهوش شد اج کل یک شبانه روز بیهوش شد قالو ماتجد قالجد علی قلبی قمتا کلجبل من صوت هذا الاعرابی فللله گفت احساس میکنم یه غم و غصی به اندازه یه کوه سر دلمه بابت این حرفایی که این اعرابی زد ولی لله این ماجرا که حالا ماجرای قشنگ توش کلمات رباعی زیاد داشت و وزن آخر رو هم بگیم و عرض ما تمام پس این باب افعل له بود اف ان لال اسنفر اطنجره سوم افعل له یافعل للو اف ال لال افعل لا یافعل للو ال لال این دیگه تو قرآن مشهوره اشمعزه یشمعز اشعزاز اطمئن یتمئن اطمینان یا اطمینان معزه یش معز اشم ساز معنا یا اطمینان کلمه آخر مارکت گفتیم تو قرآنم جفتش به کار رفتم عزت قلوب الذین لا یومنون بالله رضوب الحیات الدنیا و اتمئنوبه اطمئنو اشمعذ چشم اش معزنه قواعد مضاعف را نگفتیم اینجا اشکالی نداره حالا چون باید قواعد مضاعف رو بگیم برمیگردیم میگیم مشکلی نیست معزز ته اش معزز تما اشمئز از توم اش معزز ت اش معزز تو یشمئز این مضاعفت این بله دیگه مضا تش اشمذ لیشم زز مزه اش معزنه اش معزز معز خوب اطمئن مطمئننت اطمئنتم اطمئنات تو یتمئن مطمئن و یتمنانه نه احس تطمئنا تطمئنانه تطمئنون تطمئنی مطمئنانه تطمئنه احسنت اطمئن مطمئن لیتمن عنانه مطمئن اطمئنه احسنت حالا دو تا حدیث همین جا داریم اینم بخونیم عرض ما تمام حدیث اول از مجموعه ورام جلد ۱ صفحه ۲۰۰ رضوان الله مجموعه کتاب ایشون جلد ۱ صفحه روی انا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم کان فی نفر من اصحابه فی بیته پیغمبر تو جمعی از اصحابشون بودن تو منزلشون بودن یکلون مشغول غذا خوردن بودن فقام سائل علی الباب یه ساعلی دم در و بهی زمانه زمانه یعنی عیب و ایراد حالا یه نقصی تو بدنش داشته فلج بوده مشکلی داشته یتکره منها کسی بهش رغبت نمیکرد فاازن لهو حضرت اجازه دادند که بیاد داخل فلما دخل اجلسه اجلسه اجلا نشاند اجلسه علی فخذ حضرت این سائل رو که حالا احتمالاً بچه بوده پیغمبر بهش نگاه کنه پیغمبر مکان رجلن من قریش اشمئز منه اشمئز یکی از مردان قریش اشعزاز کرد چندش اشمزاد چندش چندش چندش آور بدش اومد حالش بد شد حالش بد شد تبدیل چندش خیلی به کار میره چندش بله اشمعذ من بخور این مرد از قریش بدش اومد که این دست به سفره دراز کرد و اینا دیگه انگار سفره نخورد و تکره برگردون و اینها فما ماته حتی کانت به ضمانت مثلها از دنیا نرفت مگه اینکه این قریشی که چندشش شد خودش یه همچین مشکلی پیدا کرد بابت هر چیزی هرکی رو مسخره کنه از دنیا نمیره و اینکه سرش بیاد و از دنیا مشکل پیدا کرده از دنیا رفت اش معظمه خلاصه صیغه ۱ ماضی اشم حدیث دوم عرض ما تمام فرات بن احمد میگه که قال علی علیه السلام امیرالمومنین علیه السلام فرمود اینکه در کتاب بسائرالدرجات اومده جلد ۱ صفحه ۲۳ امیرالمومنین فرمود ان حدیثنا تشمئز من القلوب پشمع منه القلو تشمئز یشمعذ و یشمئزانه یشمئزون آها چون حدیث چیزه مونث محسوب میشه این هم تشمعذ مفرد مونث تشمعذ من القلوب البته ببخشید القلوب بابت حدیث نیست بابت قلوبه قلوب فاعلشه قلوب چون جمع مکسره و معامله مونث باهاش میشه این هم صیغه چهار اومده مون تشمعذ من القلو یه سری دلها از احادیث ما مشمئز میشن اشعزازشون میشه چندششون میشه فمن عرفه فزیدوهم و من انکر فضروهم حدیث که میگید اگه دیدید کسی کشش نداره که حدیث ما رو بفهمه بهش نگید اگه دیدین کسی کشش داره و میفهمه بهش بیشتر بگید اگه نفهمید ضروهم رهاشون کنید چون دلها نسبت به حدیث ما نیست که همه پذیرش داشته باشند همه حوادث ما را بفهمند بپذیرن متناس باحال مخاطب فهم مخاطب درک مخاطب درکش چیه هر حدیث را هر جایی نمیشه گفت حالا هر حدیثی گیرمون اومد بزنیم تو واتساپ بزنیم تو وایبر پخش کنیم اینترنت بزار کی مخاطب این حدیثو حضرت به کی فرمودند کجا فرمودند چه جور گفتن چند صد میلیون نفر دهها هزار نفر صدها هزار نفر دارن میخونن میبینن در دسترس یه جور باید حرف بزنی که همه بفهمن درک کنن قلوب اشمزاز پیدا میکند نسبت به حدیث ما اینجوری نیست که هر حدیثی گفتی همه خوششون بیاد به هر کسی گفت اگه دیدین کشش داره خلاصه صیغه مزارع با پول وسائر درجات جلد ۱ صفحه ۲۳ این از بحث امروز ما بود خدا انشالله توفیق به ما عنایت بکنه و الحمدلله رب العالمین