
جلسه یک : چرا منطق را آلت قانونی مینامند؟
این مجموعه جلسات، دورهای فشرده و کاربردی از مباحث منطق بر اساس کتاب خلاصه و فارسی آیتالله فاضل تونی است؛ اثری موجز و ارزشمند که در علم منطق نگاشته شده است. استاد ارائهدهنده با روش خاص خود، مطالب را با زبان ساده، مثالهای عینی، نمودارهای تختهای، و پیوستهای فکری کاربردی در فلسفه، اصول، و حتی روانشناسی توضیح میدهد. این مجموعه مقدمهای مناسب برای ورود به منطق مظفر و مطالعات فلسفی و اصولی است.
برخی نکات مطرح شده در این جلسه
منطق، ابزاری برای جلوگیری از خطای ذهن
سه رکن آغاز هر علم: تعریف، موضوع و فایده
علم منطق؛ علمی آلی نه اصالی
تصورات و تصدیقات؛ محور شناخت در منطق
منطق و نقش آن در مبارزه با مغالطههای سوفستاییان
آشنایی با ابواب هشتگانه منطق ارسطویی
کلیات خمس و جایگاه آن در مقدمه منطق
تقسیم علم به حضوری و حصولی در منطق
متن جلسه
‼️توجه: متن زیر صرفاً توسط هوش مصنوعی تایپ شده و ویرایش نشده است‼️
بسم الله الرحمن الرحیم ما انشالله طی چند جلسه خیلی سریع میخوایم مروری داشته باشیم به مباحث منطقی در حد آشنایی با الفاظ و عبارات و آشنایی کلی با مباحث منطق جزوهای که قراره بخونیم مال مرحوم آیت الله شیخ محمد حسین فاضل تونیس یا فاضل تونی ایشون از اساتید مبرز فلسفه و عرفان بودند و استاد حضرت آیت الله علامه حسنزاده آملی و سایر بزرگان و استاد خلاصه بی چون و چرای این امر بودند جزوه ایشون دارند در منطق جزوه خلاصهایست ۷۰ صفحه است تقریبا جزوه فارسی است که ما از این جزوه میخوایم استفاده بکنیم خیلی سریع انشالله مباحث فلسفی را طی چند جلسه مباحث منطقی را طی چند جلسه انشالله مرور بسم الله الرحمن الرحیم من متنو میخونم بعد پای تخته سریع گنجایش که لازم باشه به صورت نمودار ترسیم مقدم سمر حالا من سعی میکنم که به نحوی بخونم که تو گوش دادن مطلب حل بشه سه امری که دونستن اینا در آغاز تعلیم اگه ضروری هم نباشه لازم و مفیده این سه تا چیه یکی تعریف علم دومین موضوع علم و فایده و غایت و نتیجه و ثمره اون علم سومی رو ایشون چهار تا عبارت براش آوردن ث نتیجه غایت بگیم درست اون سه تای کلی که ما لازم داریم یکی تعریف بفرمایید یکی موضوع یکی فایده من مینویسم خودم تعریف موضوع فائ این سه تا رو میخوایم اول علم منطق در موردش صحبت بکنیم بیشتر فرزانگان در آغاز تالیف خودشون این سه امر را شرح دادن و اونو لازم شمردن و علت لزوم گفتن که اگه تعریف علم دونسته نشه کسی خواستار اون نخواهد شد چون خواستن بدون نشناختن محاله منطق وقتی نمیدونیم چیه هیچ وقت کسی که چیزیو نمیدونه دنبالش نمیافته چی چی هست این در واقع جز منطق نیست اینایی که ما داریم میگیم تعریفش میکنی فایده خارج از علمه بیرون از علم برای اینکه کسی تشویق بشه بره داخل علم این نکته مهم و اگه موضوعش معلوم نباشه از دیگر علو ممتاز نخواهد شد حالا ما میگیم آقا علم منطق میگه خب فرقش با مثلاً ریاضی چیه نقطه امتیاز داشته باشه لذا موضوع براش میگم پس تعریف میگن برای چی بانک رغبت ایجاد بشه به سمت اینکه این علم رو یاد بگیرد موضوع میگن برای چی برای اینکه از علوم دیگه جدا بشه طرف بفهم فرق این با اون علم چیه که من این علمو بخوام یاد بگیرم فایده اگه مجهول باشه آدمو به فراگرفتن اون اقبال نخواهد شد چون انسان عاقل را اراده کار عبث و بیهوده معقول نیست هیچ آدم عاقلی دنبال یه کار بیهودهای که هیچ خاصیتی نداره نمیافته اگر دنبال یه کاریه که به برای ما خاصیت نداره او تو فکر خودش این خاصیت داره دیوار لیس میزنه مثلا خاصیتی داره وگرنه هیچ انسان من که عقل نداشته یعنی از دو حالت خارج نیست خاصیتش چیه دیوونه یعنی عقل نداری کار بیفایده انجام نمیده پس فایده رو میگیم برای اینکه انسان بفرمایید در اثر این علم چی میخواد گیرش بیاد این سه تالار قشنگ کسی منطق رو گفته بود خیلی قشنگ کتاب خیلی خوردنی ضررمون علمو رد بکنه نفعش توی مخالفت باهاش بله خوب پس ما هم میخوایم هر سه تا رو اینجا ذکر بکنید تعریف منطق العلم المطق آله قانونیة خوندین حالا من خیلی سریع عبارت رو مینویسم خیلی شسته و رفته المنطق آلت قانون نیتون تعسمو مراعاتها از ذهن انل خطر فلفل منطق یه آلت یه ابزار قانونی است که مراعات این ابزار ذهن را از اشتباه در تفکر نگه میداره این آلت به چه معناست به معنای واسطه بین فاعل و منفعل در وصول اثرش به آن من فاعلم این ماژیک الان منفعله من دارم روی ماژیک کار میکنم دیگه یه فعلی رو دارم روی ماژیک انجام میدم یا بفرمایید نوشتن نوشتن بهتره من فاعلم دارم نوشتن را انجام میدم اینی که مینویسم کلمات رو روی تخته میشه انفعال فعل من نوشتن اینی که این کلمات روی تخته شکل میگیره میشه انفعال شکل گرفتن کلمات من این بین فاعل و منفعل منی که فاعلم همین که منفعل تخته منفعله بین من و او چی داره کار میکنه ماژیک این ماژیکو بهش میگن آلت آلت پس ابزاری بین فاعل و منفعل پس این آلت قانونیتاً آلت یعنی این هیچ گیری هم توش نیست خیلی هم ساده است اصلاً ذهن درگیرش مثلاً تیشه اره رنده اینا واسطه بین نجار و چوبه نجار فاعل چوب منفعل درسته این نجار که فاعله با چی داره روی این چوبی که منفعل اثر میذاره با ا با تیشه برنده درسته این کلمه آلت هم کلمه خوبی بود خب منطق آلت قانونی است منطق مثل رنده و تیشه و اینا نیست که یه آلت ابزاری بیرونی باشه یا آلت قانونی است ما میایم یه قانون وصل میکنیم اینو آلت میکنیم ابزار میکنیم بین اثر در خودمون و فکر برای اینکه چه فکری را بپذیریم میگیم یه قانون داریم بعد با اون تطبیق بدیم این ابزار برای اینکه ما چه فکری رو بپذیریم چه حرفی رو درست بدونیم چه حرفی غلط بدونیم چه فکری رو سالم بدونیم چه فکری خطا بدونیم این میشه معنای آلت قانونی روشنه انشالله دیگه تو این بحث چیزی حل نشده نداشته باشیم کامل میخوایم یه دور منطق تو ذهنمون باشه بعد بریم انشالله تو منطقه مظفر آلت قانونی همون مباحث فطریه دیگه میشه از همونایی که ما فطرت داریم میگیریم یه قانون درست میکنیم حالا علم دو مدله یه وقت عالیس یه وقت اصالیست عالی اسالی عالی یعنی خودش به تنهایی کارایی نداره آلت یه وسیله است برای اینکه یه کار دیگه بکنیم خادمه ولی اسالی خودش به تنهایی برای ما خاصیت داره مفیده مثلاً علم علم اسالی ولی علم منطق علم آلیس یعنی علمی نیست که خودش دونستنش کاری برای ما کاری بتونه انجام بده کارایی داشته باشه یه وسیله است برای اینکه ما باهاش یه چیز دیگه یاد بگیریم درسته ولی علم فقه خود دونستنش برای ما کفایت میکنه حالا درسته که میخوایم بدونیم که عمل بکنیم برای خود دونستنش یه علمه همین که ما بلدیم واقعاً یه چیزی بلدیم آب کدوم آب پاکه کدوم آب نجسه در چه حالتی پاک میشه در چه حالتی نجس میشه ولی تو منطق شما همه این قواعدی که میدونی هیچ ثمرهای برش بار نمیشه تو خودش مگر اینکه شما اینو یه جای دیگه بخوای استفاده کنی تو علم اصول و خزش استفاده کنید علم فلسفه بخوای ازش استفاده کنی علم عالی علم عالی مقصودن لذاته نیست مقصودن لغیر است ما یاد میگیریم برای اینکه چیز دیگری یاد بگیریم ولی علم اسالی علم مقصودن لذات است پس عالی مقصود لغیره اسالی مقصودن لذاته پس گفتیم منطق آلتی قانونی این میشه علم بفرمایید عالی چون آلت قانونی داریم میگیم پس میشه علم عالی خب این بحث چی بود تعریفش بریم سراغ موضوع منطق آخر تعریف علم منطق چی گفتیم گفتیم مراعات این آلت ذهن را از خطای در فکر نگه میداره خوب پس فایده منطقم معلوم میشه فایدش چیه نگه داشتن ذهن از خطا ایشون یک جمله قشنگی داره میفرماید به عقیده فلاسفه تمام اشتباهات و غلطهایی که بشر در فکر میکند علتش یک یا چند چیز است از علل ۱۳ گانه چه اگر بشر این علل ۱۳گانه را بداند خطا نخواهد کرد و منطق این ۱۳ علت را توضیح میدهد تو بحث مغالطه ۱۳ علت که ایشون میفرماید و در نتیجه این توضیح اعمال و افکار خوب و سعادت برای بشر حاصل خواهد شد و در نتیجه این توضیح اعمال و افکار خوب و سعادت برای بشرها حاصل خواهد شد انسان وقتی منطق یاد بگیره جلوی مغالطه رو میبنده مغالطه رو اگه جلوشو بست دیگه اشتباه در رفتار هم انجام نمیده اونایی که در کار دارن اشتباه میکنند چون فکر غلط دارند فکر غلط همون مغالطه است منطق باعث میشه انسان مغالطه نکنه با چیزی قاطی نکنه ماست و دروازه رو به همدیگه ربط احسنت جوگیر بشه سوره مبارکه حمد کربلا یه بچه من دارم انعام میکنم این مغالطه است این منطق اگه بله خلاصه مغالطه است و فایده منطق اینه که باعث میشه آدم اونجوری که شما فرمودین مثل این جانباز عزیزمون نشه قاطی نکنه همه از پیغمبرم بالاتره چون پیغمبر میگه انعمت این بچه گفت بگو انعم تو مغالطه است دیگه خب به علاوه به وسیله قوانین منطق از افکار غلط دیگران هم آگاه میشه پس هم خودش اشتباه هم کسی هم اگه خواست مغالطه بکنه و دچار هیلومک نخواهد شد خب موضوع منطق چیه بریم سراغ موضوع منطق موضوع منطق در واقع دو تا چیزه این چقدر قشنگ بحث خدا رحمتشون کنه خیلی کتاب قشنگ و شسته رفتهای است موضوع منطق موضوع منطق دو دسته معلومات موضوع منط دو دسته معلوم یکی معلومات تصوری یکی معلومات تصدیقی حالا نکتهای که اینجا باید گفت اینه که موضوع منطق معلومات تصوری که میگیم کل معلومات تصوری نیست در واقع اون دسته از معلومات تصوری که ما رو به یا مجهول تصوری رو برامون حل میکنه در واقع اینجا بهتره بگیم معرف معرف یا حجت معرف معرف میاد این معلومات مجهولات تصوری را برای ما معلومه تصوری میکنه درسته میشه معرف و حجت این بحث معرف حجت توی تو معلومات تصوری مجهول تصاویر را حل بکنه توی بحث معلومات تصدیقی هم مجهول تصدیقی رو یعنی ما با مجهول کار داریم خلاصه یک کلمه خیلی سادهاش موضوع منطق چیه اونی که بیاد مجهول رو برای ما معلوم بکنه هرچی که مجهول را حل بکنه معلوم بکنه اگه مجهول تصوری بکن معلومه تصوری اگه مجهول تصدیقی بکن معلومه تصویری حالا تو بحث معرف حجت چند نکتهاش رو عرض خواهم کرد حالا متن ایشون ببینید اول چیزی که انسان درک میکنه تصورات و تصدیقات بدیه تصورات تصدیقات بدیهی ما یه سری چیزا برامون جز بدیهیات حل میکنیم یعنی حله اصلاً نیاز به اینکه توضیح بدیم نداره شما الان شک دارید که هستید کریمی هستید حاج آقای مهدوی شما شک مهدوی هستین هیچکس شک نداره هر کسی میدونه که من فلانیم این برای من جز بدیهیات خوب به وسیله اینا تصورات به مجهولات میرس به وسیله اون تصورات به مجهولات میرسه مثلاً میدونه کل و جز چیه و کل اعظم از جزئه آدم میدونه که هرچی که بزرگتره کل میگم آقا اینجا الان یه کتابخونه است این کل کتابخونه است این قفسه جزئی از کتابخانه است این قفسه از کل این کتابخونه بزرگتر میخرین یا نمیخند مشخص که نمیشه معلومه که کل از جز بزرگتر بزرگتر بودن کل از جز جز بدیهیات خودش بدیهیه خوب مثلا میدونم که دوتا نقیض شب و روز مثلاً نمیشه با هم جمع بشه نمیشه با هم رفع بشه نه شبه نه روز هم شب هم روز هیچ کدومش بله مثال عرض کردم گفتم مثلاً این نکته رو عرض کردم در واقع مثلاً بهترین مثال برای نقیضین وجود و عدمه یه چیزی هم باشه هم نباشه نه باشه نباشه نه نباشه هم وجود هم عدم یا نه وجود نه عدم هیچ کدومش نمیشه اینا رو بهش میگن تصورات و تصدیقات بدیهی شما مثلاً وجود براتون جز بدیهیات یک تصور بدیهی و اینکه وجود و عدم با همدیگه جمع نمیشه یه تصدیق بدیهیه درسته تصور یه چیز مفرده تصدیق دو تا چیزه که یه حکمی براش برقرار شده الان ما خود وجود رو که تصور میکنیم برامون جز بدیهیات کسی در مورد وجود توضیح بدین چیه دیگه وجود توضیح نداره که وجود معلومه دیگه بودن بودن کسی توضیح میده مگه نبودن به بچه میگه هست نیست دیگه بچه نمیگه هست یعنی چی بابا نیس یعنی چی بابا میگه آب نیست دیگه نیست براش روشنه یعنی چی نمیشه تصور آب هست نمیشه تصدیق خود بودن میشه تصور بدیهی آب هست یا مثلاً حالا آب هست مثال خیلی خوبی نیست بودن و نبودن با هم جمع نمیشه این میشه یک تصدیق بدیه درسته این دیگه احتیاج به فکر و نظر نداره اونایی که احتیاج به فکر و نظر داره بهش میگن نظری یا اکتسابی پس تصورات و تصدیقات یا بدیهیه یا نظری بدیهی نظر تو نظری ما احتیاج به برهان داریم احتیاج به اثبات داریم تو بدیهی احتیاج به اثبات احتیاج به اثبات دارد از بحث خارج نشیم موضوع منطق چیه مجهولات تصوری رو میخواد معلومه تصوری کنه مجهولات تصدیقی رو میخواد معلومه تصدیقی کنه خود تصورات و تصدیقات چند مدله دو مدله یا بدیهیه یا نظری تو بدیهی احتیاج به توضیح و برهان نداره خودش روشنه تو تصدیق توی نظری یا اکتسابی احتیاج به برهان داره یه چیزی باید بیاد اثباتش بکن همه قضایای نظری باید ختم بدیهی بشه قضایای نظری باحال شدن آها یعنی شما وقتی استدلال میاری براش باید به یه چیزی آخر ختم بشه که اون بدیهی باشه من استدلال به یه چیزی که اون خودش هنوز واضح نیست بگم آقا باید ما رابطه با آمریکا داشته باشیم چرا آمریکا خوبه اول الک چون آمریکا خوبه حالا باید بشینی اثبات بکنیم خوب نیست شما یه چیزی استدلال آوردی که این خودش بدیهی نیست البته برای بعضیا بدیهیه آمریکا پرستن براشون از ابده بدیهیاته ما که خداپرستیم اینا حل نیست خلاصه باید شما تو استدلال وقتی میخوای یه چیز نظری رو حل بکنی به چیزی استدلال بکنی یه چیزهایی رو استدلال بکنی که آخرش ختم به بدیهی بشه یه چیزی بیاد که جز بدیهیات آخرش جز بدیهیات معاد رو میخوام اثبات بکنیم خیلی بحث معاد من معاد رو به چیزی اثبات بکنم که اون تازه خودش نظریه میگم آقا چرا معاد هست میگی چون که قانون چیز خوبی است مثلا بدیهیه مثلاً میگم که چون این عالم عالم قانونه قانون از کجا در اومده من میبینم آقا اون طرف درس نمیخونه پول میده میره میشه دکتر این یکی درس میخونه به خاطر اینکه مشکل اقتصادی داره هیچی هم نمیتونه بشه کجا عالم عالم قانونه استدلال بیارم که یعنی چی توضیح بدم یعنی چی انقدر باید استدلال بیارم بیارم تا یه چیز بدیهی بهش بگم ختم بدیهی بشه سلسله نظریات باید به بدیهی ختم عمو رسول مالک بله تو مباحث علمی بدیهیات راس الم پس تصور و تصدیق هر کدوم دو قسم تصور و تصدیق ضروری یا بدیهی تصور و تصدیق نظری یا اکتسابی در مورد تصور تصویر بعداً شرحش رو میدیم اینجا فقط خلاصه میگیم تصور حصول صورت شی در ذهن فقط داریم واژه خیلی خلاصه و روان تصور حصول صورت شی در ذهن تصدیق این صورتی که تو ذهن اومده ما میخوایم یه حکمی برقرار بکنیم بین دو تا صورت درسته مثلاً صورت آب با صورت نیکی خوب آب برای انسان تصورش جز بدیهیات نیکی تصورش جز بدیهی یعنی کسی احتیاج کسی نمیگه آب چیست نیکی چیست هر کسی میدونه وقتی میگه آب خوب بد خوب به بچه میگی خوب میگی بابا این کار بده بچه شما تا حالا شده مثلاً بچه کوچیک بده بگه آقا بد یعنی چی بدو توضیح بده آبو میفهمه بچه اصلاً وقتی اصلاً زبون باز نکرده میگه آبه آب آب خوب آب نیک شما بین این دو تا میخوای یه حکمی اجرا کنی حکم نمیشه تصدی تصدیق اون صورتی که حاصل شده در ذهن رو با حکم بیاری صورتی که تو ذهن حاصل شده یه حکمی هم بهش اضافه میشه پس همون صورت حاصل در ذهن به علاوه حکم تصدیق بله دیگه حالا هر مدل باشه میشه تصویر حالا خودت تصور یه وقت بدیهیه یه وقت نظریه من یه چیزو تصور میکنم که برام بدیهیه به چیزی تصور میکنم که برام نظریه در مورد تصدیقم یه حکمی میکنم که این حکم برام بدیهیه یه صورت که تو ذهن اومده یه حکم براش میکنم این حکم بدیهیه یه وقت حکم میکنم که حکم نظری روشنه دیگه اینا که جایش اشکالی نداره خیلی خوبه اینجوری بخونیم انشالله طی چند جلسه تمومش حالا تصدیق خودش سه جز داره تصدیق موضوع محمول حکم یا رابطه موضوع محمول رابطه یه تصدیق برای من مثال بزنید هوا روشن است هوا روشن کاری نداریم حالا این نظریه یا بدیهی هوا روشن است بدیهی یا نظر بعداً میرسیم اقسام بدیهیاتو میگیم و نظری هوا روشن است موضوعش چیه هوا محمول چیه روشن رابطه چیه رابطه اونی که باعث شده این دوتا به همدیگه نسبت پیدا کنند رابطه ایجاد کرده بین هوا و روشن چه رابطه ایجاد کرد استن بودن درسته رابطه ایجاد کرد وگرنه هوا و روشن به من ربطی ندارن بودن کنار به هم ربط میده موضوع محمول به هم مرتبط در تصدیق ما این ستاره داریم تو تصور دیگه اینها رو نداریم روشنه خوب الحم خوب تو پس موضوع منطق ما یه بحث در مورد تصور و تصدیق بدیهی و نظری داشتیم یه بحثم در مورد معرف و حجت هر معلومه تصوری یا تصدیقی موضوع منطق نیست اینجوری نیست که هر معلومی که خلاصه تصوری باشه یا تصدیقی باشه تو منطقه میخوایم بحث بکنیم ماشاالله میشه هرچی تو عالم هست منطق ازش صحبت بکنیم در مورد چی میخوایم پس صحبت بکنیم مثلا شما از شناختن زید مثلاً نمیتونی امر رو بشناسی زید برای شما یه معلومه تصوریست حالا از اونورم امر برای من یه مجهول تصوری من میگم چون زیدو میشناسی خب عمرم همون این استدلال نشد که از هر چیزی که از نمیشه پی برد فنی داره قاعدهای داره استدلالی داره پس موضوع منطق تصورات یا تصدیقات معلوم نیست که میتوانند ما را به شناخت م فولاد هدایت بکنم اونایی که بتونن مجهول رو برای ما معلوم بکنن پس ما اینکه گفتیم تصورات و تصدیقات کدوم تصورات و تصدیقات آها اونایی که بتونه مجهول رو معلوم بکنه پس موضوع منطق چیه همین که عرض کردم معرف آها تصور یا تصدیقی که مجهول را معلوم کند معرف حجت حجت معنای منطقی اینه پس یه حجت معنای منطقی داریم یه حجت به معنای اصولی داریم یه حجت به معنای لغوی داریم اینا رو بعداً انشالله در موردش خواهیم کرد خب که به اینها میگن معقولات ثانیه بله به طور کلی موضوع منطق یه کلمات این شکلی داره اینا به درد ما میخوره موضوع منطق معقولات ثانیه حالا این یعنی چی و فلان و اینا دیگه ما بنامون تو این بحث فعلاً توضیح نیست فعلاً فقط میخوایم با اصطلاحات آشنا بشیم این بحث ما تمام بریم سراغ بحث جدید پس ما علم منطق را تعریف کردیم فایدهاش رو گفتیم موضوعش رو هم روشن شد خود لفظ منطق چیه اصلا چرا میگیم منطق پس الان وارد علم منطق شدیم تا حالا بیرون علم منطق بودیم میخواستیم ترغیب بکنیم افراد رو به اینکه برن سراغ منطق گفتیم آقا منطق خوندی گفت نه منطقش منطق چی هست آقا منطق نمیدونی چیه منطق یه آلت قانونی است که شما اگه مراعاتش بکنی ذهنت رو از اشتباه نگه میداره بعد بهش گفتیم آلت قانونی چیه بعد گفت که خب حالا فایدهاش چیه گفتم فایدشو گفتم دیگه اگه شما بلد باشی ذهنت دیگه اشتباه نمیکنه میگه خب حالا تو این منطق چی میگن گفتیم که آقا ما یه سری تصورات و تصدیقات داریم بعضی از اینا بدیهیه بعضیش نظری از اونورم یه سری مجهولات داریم منطق میدونی چی میگن تو منطق میان با اینا با این تصورات و تصدیقات مجهولاتت را برطرف چه خوب حالا من میخوام منطق یاد بگیرم خب بسمه تعالی اصلا میدونی چرا بهش میگن منطق میگه نه میگیم آها منطق را از نظر لفظی چون این نطق ظاهری رو تقویت میکنه بعضیا دیدی میگن آقا خیلی حرافه تو حرف کم نمیاره با این نمیشه حرف زد منطق که آدم بلد باشه تو حرف کم نمیاره طرفش تا یه چیزی بخواد بگه این سریع مچشو میگیره یه چیز دیگه میگه یا اگه مثلاً مغالطه بلد باشه مغالطه میکنه خلاصه منطق باعث میشه آدم تو نطق ظاهریش قوی بشه تو حرف زدن کم نمیاره انسان و چالاک میکنه نطق باطنی رو هم قوی میکنه نطق باطنی چیه ادراک معقولات شما معقولاتو درک میکنید قواعد عقلی رو درک میکنید یه سری چیزها عقلیست فکری است پس منطق هم نطق ظاهری رو قوی میکنه انسان تو حرف زدن کم نمیاره هم نطق باطنی رو قبول میکنه انسان تو فکر کردن کم نمیاره درست فکر میکنه معق درک میکنه میفهمه خب تقویت نطق ظاهری و باطنی نه برای اهل علم بلکه برای تمام افراد بشر لازم ایشون میگه که منطق رو باید همه آدمای روی کره زمین بخونن بلد بشن حالا این منطقی که الان ما داریم میگیم این جلسات رو این مباحث رو جادو داره ضبطم میشه اینو باید بدیم همه گوش کنن بحث طلبگی نیست مال همه است هرکی تو هر جای عالم هست باید منطق بلد باشه تا در مکالمه فکر صحیح داشته باشه و افکار غلط رو بفهم شما میخوای به ما منطق بگی منطق گفتی که معنیش چیه معنی از کجا اومده کی درستش کرده واضح علم منطق کی بوده میگن که آقا منطق رو خدای متعال وضع کرده واضح علم منطق خدا بوده خدا درآورده این علم ایشون میگه منطق قبل از سقراط بین فلاسفه یونان متداول بوده قبل از سقراط تو یونان بین فلاسفه بوده بعد از اینکه سوفستاییان مغالطه کاری رو شروع کردند یه گروهی بودن اینا سوفستایی بودن اینا خلاصه خیلی ماست دروازهای بودن همه چی به هم ور میکردن و چسبوندن اینا مغالطه زیاد میکردن به قول مولوی میگه از سبب سازیش من شیداییم و سبب سوزیش سوفستایی به خدا سبب ساز و سبب سوز سبب سازی که میکنه من اصلاً شیدا میشم سبب سوزی که میکنه من سوفستایی میشم میگم بزنم زیر همه چی قاطی میکردن زیر همه چی میزدن و هیچی قبول نمیکردن و زیر بار قاعدهای نمیرفتن مولوی بزنم زیر همه چیز یعنی میگه خدایا سبب سوزی که میکنه من دیگه میگم باید زیر آب همه قواعدو زد همه چیو جور کردی یه دفعه خدا میزنه از اون تهش پس خیلی دلم خوش به این قواعد نکند از اونور وقتی میبینم خدا چرا همه قواعدو به هم جور میکنه سببسازی میکنه من از سبب سازیش حل شد این یعنی کسی که زیر بار قواعد هیچ چیزی براش قاعده یقینی نیست که شما بتونی بهش دست بندازی برای اینکه یه چیزی براش اثبات بکنی میشه سوفست خیلی رایج بودند و کار میکردند مغالطه زیاد میکردند سقراط که فیلسوف زمان اینها بود مردمو نصیحت میکرد تا گول سوفستاییا رو نخورد بعد سقراط به جرم اینکه جوونا را از پیرویا منع میکرد اینو برد عدلی بعد محاکمه کردن به اکثریت دو نفر محکوم به مرگ شد بعد از مدتی در زندان جام شوکران را بی پروا از دست زندانبان گرفته بنوشید و به دیار باقی شت خلاصه جناب سقراط رو تو زندان کشتن بعد از سقراط نوبت افلاطون شد و بعدش بالاخره به ارسطو رسید بعد ایشون دید که با گفتن و اینا کار درست نمیشه با موعظه و این حرفا نیست بعد ما یه چیزی تدوین به اسم علم منطق مردم یاد بدیم بفهمن سوفستاییا چقدر حرفاشون مزخرفه اینو کلاهبردارم خلاصه اینجور بود که ۸ باب ایشون در منطق وضع کرد مجموع هشت باب رو اسمشو گذاشت منطق این هشت باب چیه اصطلاحات خوبه اینم داشته باشید منطقی که ارسطو میگن منطق ارسطویی منطقه ارسطویی ۸ باب داره بحث خوبیها ببین اینی که میگم این کتاب ایشون باید خونده بشه از این جهت باب اول مقولات عشر این اصطلاحات رو فعلاً فقط بخونیم و بشنویم فلسفه با اینا کار داریم ۱ مقولات عشر تو اصطلاح یونانی بهش میگن قوریاس قاطی قوریاس این باب اول منطق ارسطویی باب دوم قضایا تو یونانی بهش میگن باری ارمیناس باب سوم قیاس تو یونانی بهش میگن انالوتیهای اول انالو تیغهای اول چهارمی برهان تو منطق منطق یونانی بهش میگن انالوتیهای دوم پنجمی جدل تو یونانی بهش میگن توبیقا شیشمی خطابه یونانی بهش میگن ریتوریقا هفتمی مغالطه ارسطو بابهای جدا کرده بوده مغالطه غیر از خطابه رو میگن تو منطقه ارسطو اینا فرق میکرد احسنتم چون صنعت خمسه مغالطه بهش میگن سوفستیقا سوفستایی سوفست تیغ یعنی در واقع همه فلسفه نوشتن منطق و جمع کردنش مخالفت با مغالطه است سوفستریا همه کارشون مغالطه بوده همه منطق مغالطه است منطق مبارزه با مغالطه است موضوع منطق شناخت مغالطه اصل منطق چکیده لب منطق مغالطه است بحث مغالطه غریبه معمولاً خیلی روش کار بحث مغالطه خیلی خوب کار بکنیم اگه خدا توفیق بده هشتمی شعر اصطلاح یونانیش ابوتیقا این هشت تا بعد تقریبا ۵۰۰ سال بعد یه شخصی به اسم فرفریوس باب دیگری به این ابواب هشتگانه اضافه کرد اسم این باب رو گذاشت کلیات خمس پس کلیات خمس و فرفریوس به ۸ باب یه باب نهمی اضافه کرد که اسمشو گذاشتن کلیت خمس یا در واقع ایساقوجی عیسی اوجی این اصطلاح عیسی قوری از همه اینا معروفتره عیسی گوجی سوسوف استیقا بابت سوفستاییش معروفه دیگه اینم شد ایثار گوجی که مقدمه باب معرف خوب بریم سراغ رئوس سمانیه اینم بگیم و وقتمونم که دیگه رو به پایانه و بحث رو تمام کن چند صفحه خوندیم امروز ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه خوبه الحمدالله رئوس سمانی هر علمی وقتی که ازش بحث میشه ۸ تا راس داره ۸ تا راس رئوس سمانیه هشت تا راس داره هر یک تعریف موضوع فایده این سه تا رو که اول گفت ۴ واضح اینم گفتیم واضح گفتیم کیه خداست ۵ مولف مولفشم تقریباً گفتیم اول جناب سقراط بوده بعد افلاطون بعد ارسطو اینو تالیف کرد فرفریوسم اضافه کرد شیشه ۶ مرتبه علم مثلا میگیم منطق مرتبش قبل از فلسفه است میشه مرتب جایگاهش احسنت هفتمی سمه علامت چرا به منطق میگن منطق اینا همه بحث کردیم دیگه هشتمین ابواب علم ابواب علم اینم گفتیم ابواب علم منطق رو هم این رئوس سمانی است رئوس سمانیه رو همیشه داشته باشید تو هر بحث تو هر علمی خیلی به درد ما میخوره تو اصول فلسفه فق ریاضیات هرچی که بگین روس سمانیه توش خوب البته تفتازانی در تهذیب المنطق او به نحو دیگری یه خورده با تفاوت روس سمانیه رو مطرح میکنه خب حالا اول تعریف علم رو بگیم اینا که گفتیم بله علم منطق و اینا همه رو گفت همه رو گفتیم احس تونی اینجا بعد از اینکه روس سهمیه رو اشاره میکنند یه بحثی میارن میگم تعریف علم بنا به یک تعریف علم صورتی از شی است اصلاً علم یعنی چی خود ال نه تعریف این علما تعریفشو گفتی موضوعشو گفتیم فایدشو گفتیم واضحشو گفتیم مولفشو گفتیم مرتبشو گفتیم سمشو گفتیم که چرا بهش میگن منطق ابوابشم گفتیم ۸۰ منطقه ارسطویی و یکی هم که فرفریوس بهش اضافه کرد خب حالا اصلاً خود علم یعنی چی آقا شما میگی ال میگی منطقی علمه اصلاً علم یعنی چی علم ما هو علم آها صورتی از شی که نزد عقل یا ذهن حاصل میشه پس ال صورتی از شی است که نزد عقل ۱۱ حاضر میشود شما یه صورتی از یه چیزی از کروکودیل یه صورتی تو ذهن شما هست الان مثلاً من میگم کرکس تو ذهن شما چیزی میاد میگم مثلاً فیل تو ذهن شما چیزی میاد میگم اسب تو ذهن شما چیزی میاد این صورت که تو ذهن شما میاد علم شماست شما به اسب علم دارید به کرکس علم دارید به کروکودیل علم دارید بفرمایید ولی مثلاً من میگم اژدها مثلاً حالا فرض بفرمایید که یه صورتی ممکنه تو ذهن ما بیاد چیزی بر فرض مثلاً ازش چیزی تو ذهن ما نمیاد وقتی ازش صورت تو ذهنمون نمیاد میشه چی برای ما مجهول بهش ال پس علم اون صورتیه که تو ذهن میاد وقتی یه چیزی میشنویم حالا چه تصور باشه چه تصدیق تصور یه مفهوم میشن تو ذهنمون میاد مثلا من میگم فیل بزرگ است حالا خود فیل که تو ذهنتون اومد این شد تصور فیل بزرگ است این شد تصدیق و شما این تصدیق تو ذهنتون میاد علم تصدیقی پس ما جهل تصوری داریم و جهل تصدیقی علم تصوری داریم و علم تصدیق پس علممونم مشخص شد علم تصوری و تصدیقی علم تصوری صورت شی در ذهن بدون حکم همینه که قبلاً صورت شن تو ذهن بیاد بدون حکم همین مثالی هم که الان زدم دیگه قشنگ حل کرد تو تصدیق صورت میاد حکم هم میاد علم تصوری ما وقتی واژه رو میشنویم علمش ببینیم علم بهشت داریم کرکس میشنویم ببینیم علم بهشت داریم میشه علم تصوری من میگم کرکس همان لاشخور است تصدیق لاشخور تصور کرکس موضوع لاشخور همان لاشخور محمول است رابطه و اینجا میبینیم که تصدیق علم تصدیق شما اینو میدون مجهول نیست برای شما کرکس همان لاشخور است خوب این شد علم تصوری و تصوری بدون حکم تصدیقی با حکم حالا اینجا ذهنو به آینه تشبیه کردن که مثل اون سه تا خاصیت داره پس ذهن شبیه به آینه است تو آینه سه تا خاصیت داریم تو ذهنم سه تا خاصیه تا وقتی چیزی مقابل آینه نباشه صورتی توش دیده نمیشه ذهنم همین طوره تا ذهن توجه به چیزی نکنه صورتی توش حاصل نمیشه ذهن وقتی خالی باشه برابرش چیزی نیاد هیچی روبروی ذهنتون نباشه هیچکس حرف نمیزنه چیزی نمیبینید به چیزی فکر الان ذهن باشه خالیه همین که من شروع میکنم میگم آقا کرکس این واژه رو میارم روبرو ذهن شما تو آینه ذهن شما میفته پس اولین شباهت مثل آینه تا چیزی تو خودش نشون دومیش اینه که هرچی مقابل آینه قرار گرفت صورت اون چیز تو آینه نقش میبنده پس آینه توله صورت میکنه ذهنم همین طوره آینه که میاری اینجوری نیست که آینه بگه آقا من فقط صورتهای خوشگلو نشون میدما آینه بالش نوشتن که ما از نشان دادن چهرههای زشت معذوریم آینمو نشون نمیده اتومات فقط خوشگلا نشون نخیر این هرچی روبروش بیاد نشون میده ذهنم بگه آقا من فقط حرفای قشنگو به خودم میگیرم هرچی بیاد میگیره تو خودش نشون میده اینم سومین صورتی که تو آینه دیده میشه با صورت نسبت داره شما الان چهره خودتونو تو آینه میبینی اون چهره شما نیستید ولی نسبت با شما داره تو ذهنم وقتی چیزی میاد من میگم کتاب الان این واژه کتاب اومد تو ذهن شما این خود این کتاب نیست کله باید بیفته سنگین بشه مثلاً آتیش میگم مفهوم آتیش بیا تو ذهن خودش تو ذهن شما نمیاد مفهوم یه نسبتی بین اونی که تو ذهن شما میاد با اینکه تو خارج هست یه نسبتی بین اون صورت که تو آینه است با اون چیزی که تو بیرونه هست این سه تا تشبیه بین صورت و آینه ذهن و آینه جان بله احسنت نسبت داره خلاصه اینکه ذهن به چیزایی که توجه نکرده علم و ذهن قبول صورت میکنه و صورت حاصل در ذهن با اون صاحب صورت متناسبه از گفتههای مزبور تعاریف مختلفی برای علم بیان کردن به ترتیب ذیل بعضی میگن علم همون صورتیه که از شی پیش عقل حاصل میشه این صورت که میاد تو ذهن بعضی گفتن علم همینه همین صورت است الان شما یه صورت از کتاب میاد تو ذهنتون علم همینه علم به کتاب دارین همین صورت است این علم شما درسته این یه تعریف بنابراین علم میشه از مقوله کیف کیف و کم و اینها از مباحث فلسفی برخی میگن علم اونیه که نفس صورت رو بپذیره گفتن علم قبول نفس آن صورت را خود صورته نیست ببینید پس یه قول شد ۱ علم همان صورت است اون صورت کتابو بیارین الان همه بیان یه صورت کتاب تو ذهنشون یه عده میگن علم همین صورت است همین صورت که آوردین این همین علم اینا میگن علم از مقوله کیف حالا کیف رو بعداً در موردش بحث میکنیم این یکی این قول اول قول دوم میگه نخیر خود این صورت علم نیست اینی که شما نفست قبول میکنه صورت رو این علمه پذیرفتن نفس صورت را این میشه علم پس تو حالت دوم نفس صورت را بپذیرد اینو بهش میگن علم جان مادربرد احسنت احس که روی این حساب میشه از مقوله انفعال انفعال خیلی قشنگ ایشون منطق رو فلسفی گفته خدا رحمتش قیمت داره ارزش داره این اصطلاحات رو ایشون فلسفی گفته خیلی به درد ما میخو بعضیا مثل امام فخر رازی علم را از مقوله اضافه میدونه علم اضافه و نسبتی بین عالم و معلوم نسبت ببینید شما با پدرتون و با پسرتون شما نسبت به پدرتان پسر هستید و نسبت به پسرتان پدر هستید درسته این اضافه در قیاس با این اون در قیاس با این اون علم رو فخر رازی میگه در قیاس بین عالم و معلوم بهش میگن علم علم نداریم یه عالمی باید داشته باشیم یه معلومی باید داشته باشیم یه نسبت بین این دوتا باشه این نسبتی که بین این دوتاست میگن شما الان کتاب رو میشناسی این کتاب میشه برای شما معلوم شما میشید عالم اینی که شما نسبت به این کتاب دارید این علمه میشه مقوله اضافه پس سه تا قول رو دیدی چی شد یه عده گفتن همون صورت است همون که کتاب تو ذهن شما میاد همین علمه یه عده گفتن اینی که قبول میکنه نفس شما اون صورت تو این علم نسبتی که بین شما و این کتابه اضافه این میشه قول سوم و علم بنا بر هر یک از سه تعریف از مقولات عرض است و برای ان تخصی تقسیم ارث علم یا حضوریه یا اصولی علم یا حضوریه یا حصولی انشالله بحثش رو فردا خواهیم کرد اینو تا اینجا پس داشته باشیم علم باز من فردا دیگه نیام توضیح بدم علم چیه تا اینجاشو پس ما بستیم علم معلوم شد دیگه سه تا قول بود که علم چیه این علمی که گفتیم حالا چه صورت باشه چه نفس باشه که صورتو میپذیره چون رابطه بین آل و معلوم هر کدوم از اینا باشه این دو تا حالت داره یا حضوریه یا حصولی و الحمدلله
جلسات مرتبط

جلسه دو : سه شاخه مهم علم حضوری در فلسفه و عرفان
منطق فاضل تونی

جلسه سه : بررسی انواع دلالت: وضعی، طبیعی و عقلی
منطق فاضل تونی

جلسه چهار : انواع مرکب: تام و ناقص، خبری و انشایی
منطق فاضل تونی

جلسه پنج : نسبتهای چهارگانه میان دو کلی (نسب اربعه)
منطق فاضل تونی

جلسه شش : تفاوتهای اساسی مفهوم، ماهیت، حقیقت و ذات
منطق فاضل تونی
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات منطق فاضل تونی

جلسه یک : چرا منطق را آلت قانونی مینامند؟
منطق فاضل تونی