
جلسه بیست و شش : بررسی مواد سیزدهگانه قیاس
این مجموعه جلسات، دورهای فشرده و کاربردی از مباحث منطق بر اساس کتاب خلاصه و فارسی آیتالله فاضل تونی است؛ اثری موجز و ارزشمند که در علم منطق نگاشته شده است. استاد ارائهدهنده با روش خاص خود، مطالب را با زبان ساده، مثالهای عینی، نمودارهای تختهای، و پیوستهای فکری کاربردی در فلسفه، اصول، و حتی روانشناسی توضیح میدهد. این مجموعه مقدمهای مناسب برای ورود به منطق مظفر و مطالعات فلسفی و اصولی است.
برخی نکات مطرح شده در این جلسه
وهم در محسوسات صادق و در معقولات کاذب است
فرق مشهورات و مسلمات در منطق چیست؟
مقبولات؛ استدلال بر پایه اعتبار گوینده
مشبهات؛ مغالطههایی شبیه به یقین
مخیلات؛ تصورات کاذبی که احساسات را تحریک میکنند
شروط مقدمات برهان؛ از یقین تا ذاتی بودن
عوارض ذاتی چیست و چه نقشی در ساختار علم دارد؟
حمل اولی و حمل شایع؛ کدام در برهان معتبر است؟
تفاوت برهان لم و إن با مثالهای دقیق
ساختار سهگانه علوم: موضوع، مبادی، مسائل
متن جلسه
‼️توجه: متن زیر صرفاً توسط هوش مصنوعی تایپ شده و ویرایش نشده است‼️
بسم الله الرحمن الرحیم بحث درباره ۱۳ قسمی بود که ماده رو تشکیل و عرض کردیم که در صنعت خمس مجموعه سنات خمس رو میشه ۱۰ قسط قرار داد که تمام این صنعت خمس یکی از این ۱۳ تا یعنی اینها رو از این ۱۳ تا خارج نیست سنات خم ۶ تا را عرض کردیم هفتمیش وهمیات وه میاد قضایایی که قوه وهم بهش حکم میکنه بعضی از احکام وهم صادقه در صورتی که وهم حکم بر محسوسات کنه پس ما وهمیات رو مطلقاً خب ما تو زبان عامیانه خودمون میگیم آقا توهم زده وهم توی اصطلاحات علمی هم گاهی مطرح میشه علما تو کتب خودشون میگن وهم است یه کسی وهمی کرده که حالا اینو ما رد مطلقاً چیز بدی نیست اگر مرتبط با محسوسات باشه حکم بر محسوسات بکنه میتونه صادق باشه پس وهمی که بر محسوسات صادق باشه حکم بر محسوسات مثالش چیه مثلا حکم بکنه که یک جسم در یک آن در دو مکان نمیتونه باشه و دو جسم با هم در آن واحد در یک مکان نمیتونه باشه قربان مخصوصاته دیگه الان نمیشه اینجا که جا برای یه دونه لیوان آبه تو این جایی که برای یه لیوان آبه دو تا لیوان آب باشه محسوسا حجم اینها را در نظر میگیرم جا را در نظر میگیرم این دوتا یه جا جا نمیشه وهم دیگه یعنی با محسوسات دارم حکم میکنم درسته وهم یعنی یک داشت یعنی یه وهم داریم یه خیال داریم اینا معنای فلسفیش مد نظره وهم زیر شک و اینها منظور نیست وهم یعنی آنچه که انتزاع کلیات میکنه از بیرون عرض کنم که خیال جزئیات وهم کلیات ما نسبت به بیرون دریافتی که ذهن داره سووری که در ذهن شکل میگیره یه وقت شما این صحبت رو به نحو کلی در نظر میگیری یه وقت به نحو جزئی جزئیش میشه خیال الان بنده شما رو که میبینم صورت کلی انسان رو دارم تو ذهنم از شما این میشه وه با چهره شما با فرد شما این میشه خیال محسوسات دیگه وهم نسبت به محسوسات صادقه وهمی که حکم بر محسوسات بکنه بنده حکم میکنم به اینکه انسان فلان مثلاً شما نمیتوانید در این حال که سه نفر هستید یک این حکم وهمیست دیگه با محسوسات خودم با چشم خودم دارم میبینم سه نفر نمیتونه در عین حال یه نفر باشه اینجا وهمیات بر محسوسات وهمیا در معقولات کاذبه تو معقولات دیگه وهمیات را مثلاً هر موجودی متحیزه و چون خدا موجوده پس خدا هم متحیر شما از آنچه که از بیرون دیدید که هر موجودی دیدی متحیر بوده بخوای بگی حکم عقلی در بیاری که هر آنچه هست دیگه متحیزه نه حکم حسی درست شد اینهایی که میبینم مشاهدات من اینهایی که دیدم اینایی که حس کردم اینا اینه ولی من نمیتونم بیام انتظار یه حکم عقلی بکنم میگم اینهایی که من دیدم اینجوری بوده پس هر آنچه که موجود است اینجور است نکته رو این لیوان من دارم میبینم میبینم که این نمیشه در عین حالی که یه دونه لیوانه تو همین فضا دو تا لیوان باشه نسبت به این دارم حکم میکنم نسبت به محسوسم حکم عقلی بکنم که مثلاً دیگه هرچی که لیوان مثلاً فلان مثالش یه خورده ناقصه حکم عقلی کاذب خب این غلطه دیگه الان کاذب وهمیاته ولی کاذب درست نیست یعنی وهم دسترسی به حکم عقلی نداره دسترسی به حکم حسی و حال آنکه خدا لامکانه و همچنین وهم در مقدمات با عقل موافقت میکند در نتیجه مخالف اونه در مقدمه میشه که وهم رو موافق عقل بگیریم ولی در نتیجه مخالف مثلاً هر جماد بیحرکت و عاجز ناتوان نباید ازش ترسید عقل و وهم هر دو در این قضایا موافق و در نتیجه مخالفم توضیح مرده هم جماد است و حرکت نداره و ناتوان و عاجزه و نباید ازش ترسید باز عقل و وهم در مقدمات موافق در نتیجه مخالف چقدر حکم میکنی که از مرده نباید ترسید ولی وهم فرمان عقل را نمیبره و از مرده میترسه یعنی مرد وهم به شما میگه که این مرده حس نداره وهم به شما میگه که اینکه مرده حس نداره کاری هم با شما نداره تو مقدمات کمک میکنه ولی تو نتیجه نباید ازش ترسید وهم اطاعت از این میترسه محمدی حالا در همین طور نیست ولی خب بالاخره وقتی که وهم گفته میشه اون کسایی که از این قوه وهمشون تبدیل قوه عاقله شده ولی کسی که با وهم داره وهم اسمش روشه وهمه توهم یه صور کلی در ذهن خودش میاره هیولایی میشه و یه شبحی میشه دنبال من راه میافتاد از اینجور بحث پس وهم با عقل تو نتیجه موافق توی مقدمات موافقه ولی در نتیجه مخالفت احسنتم در حالی که عقل به شما میگه که اینجا الان کسی نیست این همون خونهای که تو روز و هر دو وقت قبول میکنه ولی تو نتیجه وقتی حکم تطبیق داشت درسته خلاصه وهم در محسوسات حکمش صادق و در معقولات کاظم اینم از وهمیان هشتمیش مشهور مشهورات قضایایی که همه یا بیشتر مردم بهش تصدیق میکنند مثل اینکه عدالت خوبه جور بده دروغ زشته مشهورات با بدیهیت عامه مردم تصدیقش میکنند مشهور به بدیهیات اولیه فرقش اینه خب آقا این اولیات نیست عامه مردم تصدیقش میکنن دروغ زشته ظلم بده اینا اولیات نیست نخیر فرقش چیه در بدیهیات عقل حکم میکنه هرچند چیز دیگری نباشه ولی تو مشهورات رحم و عاطفه و همیت و اینها حکم دخالت داره یعنی احساس میاد به کمک عقل در مشهورات ولی در اولیات دیگه عقل مجرد عقل توی مشهورات عقل با احساس مثلاً شما میگی کل بزرگتر از جزئه چون دوسش دارید اینجوری میگ براتون جالبه اینجوری میگه نه خیلی حکم عقلی صرف ولی وقتی شما میگی ظلم بد است هم عقلیست هم حس آقا ما چشیدیم خیلی سخته تلخ پدر آدمو در میاره درست مشهور الاعم از بدیهیات میشه لذا بدیهات که اینجا میگه منظور همون بدیهیات اولیات نهمیش مسلمات مسلمات دیروز من میخوندم مرحوم آیت الله العظمی بهجت رضوان الله علیه ایشون گله داشتن از طلبهها میگفتن که چرا طلبهها مسلط بر منابع اهل سنت نیستند چرا مطالعه مطالعه کنیم فرمودند که از باب مسلماتش باید خوند کتب رو و بهترین ادله برای رد آرا و عقاید اینها خود کتابهای اینهاست باید طلای مسلط باشه با اینا بزنه اعتقادات اینا رو نابود کنه مسلماتی که اینها قبول دارند و فراوان است ال ماشاالله انقدرم کمک میکنه به انسان تو بحثهای مختلف اصلاً یه چیزایی آدم پیدا میکنه من جناب آقای تیجانی فرمودند که من با اون بحث رضاع کبیر کلی سنی را تا حالا شیعه کردن در موطع ابن مالک که از کتب صحاح اهل سنت بابی داره به اسم باب رضاع کبیر بعد اونجا اشاره کرده که عایشه فتوا داد که برای محرمیت کسی میخواد بیاد اینجا با من صحبت بکنه خب ازدواج که نمیتونست بکنه بعد از پیغمبر از اون طرفم خوب بخواد بیاد بشینه و خلوت بکنه و اینم به دستور قرآن خلوت کردن با ازواج پیغمبرم که حرامه باید یه راهی برای محرمیت درست میکردن خواهری داشت که او بچه شیر میداد عایشه دستور داد که هرکی میخواد با من صحبت بکنه میره یه خورده از این خواهر من شیر میخوره بعد میاد با من صحبت گفت من جاهای مختلف آقای تیجانی میفهم خاطراتشون ملاحظه بفرمایید از کتاب خیلی قشنگه ترجمه شده گشتم در جهان کتاب ۴۰۰ ۵ کتاب زمین تا آخر خوند خیلی قشنگ هشتاد و خوردهای کشورشون رفته و خاطرات همه رو جمع کرد میفرماید که عموماً تو کشورهای مختلف من با اینها با همین بخش تهران کنگرهای بود اهل سنت و فلان کشور اومده بودن و صبح اومدم از کتابفروشی مرتب ابن مالک گرفتم بردم رفتم سرخ و سفید شدن همه گفتن آقا ما سونی نیستیم این اگه مال اهل سنت ما سنی نیستیم خیلی خب پس بله خب اینا مسلماته یعنی وقتی کسی یه کتابی داره که اون کتاب براش الان اونا دارن برای ما کار میکنه مشتی هم دارن کار میکنن انقدر زحمت میکشم رو به حال رو کافی بحثهای مختلف میرن یه روایت یه چیزایی در میارن آدم وقتی ما تو مبهوت میمونه به یه جاهای انقلت وارد میکنن یه حرفایی پیدا میکنند حالا بعد کسی که خودش در توحید قالب تقسیم عموماً اهل سنت قالب تقسیم خب ما باید حمله بکنیم یه وقتی بحث با دوستان طلبه داشتیم همین قم گفتم واقعا از ضعف کتاب شیعه پاسخ میگوید پاسخ بگوید چیه سوال میپرسد در مقام دفاعی مگه ما در مقام حملهایم سونی و پاسخ بگوید بهایی باید پاسخ بگو جواب بدن که این چیه آخه اینا تو کتاباتون این عقایدتون این حرفاتون بعد ما بیایم ما چرا به تربت دستمون به ضریح میندازی نخیر دوست داریم تو چرا خدا رو قالو تک سیم تو بشین اینو جواب بده برای کسی که قالب تقسیم خداست مسلمات اون مقدماتی که مخاطب اعتراف بهش داره هرچند مطابق با واقع نباشه مسابقه با واقع مسلمه برای شماست من از این استفاده میکنم تو مغالطه هم کاربرد داره جاهای دیگه هم کاربرد داره مثل قبح سربریدن حیوان نزد اهل هند هندیها میگن آقا نباید حیوون سر مخزن گاو ولی خب میشه از این عقاید اینها از این مسلمات اینها استفاده کرد بله یکی از اساتید میفرمود من تو مدینه مهر دستم بود و یکی از این شورتههای وهابی دست ما رو گرفت و گفت این چیه بعد گفتم تربت تراب شرقی به تراب سجده میکنیم گفتن که من از ادله اهل سنت سریع براش روایت آوردم با سند که پیغمبر فرمودند که مسافرت که میرید این با خودتون به قول ما جانمازی داشته باشیم مهری داشته باشین تربتی داشته باشین به اون سجده دو طرف یه خورده نگاه کرد و گفت که سفر این مال سفره مسافر منم مسافرم استفاده از مسلمات اینها خیلی به درد میخوره ولو چیزی که به نظر ما باطلم هست حالا اینجا که باطلم نیست مثالی که زدیم ولی وقتی چیزی که باطله ولی برای اسکات او برای اینکه متقاعد کنی او رو به درد میخوره بعد از مسلمات استفاده کرد فرق بین مسلمات و مشهورات اینه که تو مشهورات عامه قبول دارند عامه اعتراف تو مسلمات مخاطب اعتراف میکنه و این اعتراف مخاطبم مهمه برای ما تو مسلم اگرچه خود متکلم قبول نداشته باشه دهمی مقبولات مقبولات قضایایی که سبب تصدیق به اون قول به آن قل کسانی است که اطمینان به صدق آنان حاصل است مثل قول پیغمبر یا مرد حکیم مثل اینکه نیکوکار پاداش خوب از پاداش بد داره چرا شما تصدیق می کنی مقبول چون کسی گفته که مورد قبول ماست اطمینان به صدقش داریم خوب برای ما بسیاری از روایات و اینها تو فرهنگ شیعه بسیاری از قضایا قضایای مقبول است دیگه یکی از مقبولات سبب تصدیق به اون قول کسانی است که اطمینان به صدق اونا حاصله چرا من تصدیق میکنم چون کسانی گفتند که من اطمینان به صدقشون دارم امشب مقولات الان توی کشور ما سخن مقام معظم رهبری میشه جز مقبولات این الان نه از مشهورات نه از مسلمات نه از عرض کنم که بدیهیات هیچ کدوم نیست رهبر معظم انقلاب برجام ضعیف و پر ابهام بود خب این الان از کدوماشه از بدیهیات نخیر از مشهورات نخیر از متواترات از مسلمات از مقبولات کلام ایشون برای ما برای عموم مردم غیر از مسئولین حجته بله او به مردم عوام قبول دارد این میشه مقبول است گفت ۳۰ ساله که مسئولین نظام ساقط کنند مردم نذا مشبهات قضایایی که به آنها اعتقاد میشه بنا بر اینکه بدیهی اولی یا مشهور یا مقبول یا مسلم به جهت آنکه شبیه به آنهاست و در واقع چنین نیست مشبهات همون مغالطات میشه یعنی شبیه به چیزی که یقینی است این شبیه مقبولاته خب مثلاً شما میبینی یه کتاب زدن یه کتاب چاپ کردن سررسید پایینش نوشته که مثلاً ادوارد نمیدونم چی چی اینو گفته دکارت اینو گفته کانت اینو گفته کریستوف کلمب اینو گفته امام علی اینو گفته خود این در ردیف اینها آوردن یعنی امیرالمومنین در ردیف اینها آوردن اینها رو شما داری مقبول فرض میکنیم جملات اینها جزو مقبولات فرض میکنیم خود این مغالطه است خود این از مشبههاته یعنی شما داری قضیه میگی چون امام علی تو چه ربطی داره مشبه است مشبهات این میشه یکی از اقسام مغالطه که حالا بعداً بحث دوازدهمین مظنونات قضایایی که ظن قالب را افاده میکنه با توجه به اینکه نقیض حکم ممکنه مثلاً میگن فلان کس راز با دشمن میگه پس او دشمنه یا فلانی در شب گردش میکنه پس دزده خب این زن قالب میاره ولی نمیشه انسان حکم بکنه بالاخره کسی جیک و پیک داره با خارجیها بگو بخندش اونور اخم و تخمش اینوره خب این خیلی بوی اینو میده که کلاً اون بره این میشه مظنونات مظنونیم ما زان نیم به طرف غلطهای رایج ادبیه دیگه میگیم که مشکوک فلانی شدی مظنون به فلانی شدی آدم زان میشه شاک به فلانی میشه مظنون که نمیشه باید بگیم زنین شدیم زمین و فلانی شدیم حالا اسم صفت مشبه قسمت و سیزدهم مخیلات مقدماتی که یقیناً کاذب اما باعث انقباض و گرفتگی و انبساط و شکفت مثلا میگیم عسل قی میاره شراب یاقوت سیاره مخیلاته دیگه صدای نمیدونم چی چی حامل چی چیه مثلاً استکانات قطاره استکانا قطارن یکی میاد صبر اومد این همه مخیلات یقیناً باطل کاذب تو همه اینا اونی که یقیناً کاذب بود این بود با مشبهات خیال غیر از اون خیال عرفان بله خیال فلسفی و عرفانی منظور مخیلات یعنی چیزی که بند به هیچ امری نیست یعنی استدلالی پشتش نیست روز مخالفت مغالطه اونجا سینه خواهیم برهان مقدمه در مورد برهان نکتهای عرض بکنیم کدوم ۱۳ تا رو اینها رو در اصلش که اولیاته اینا همه به اولیات برگرده و فطریات مرحله دوم بعد محسوساتو تجربیات همین به این ترتیب که گفتیم تا ششمیش که همین ترتیبه هفتمیش مشهورات رو میشه گفت اعتبار بعدش مشهورات رو میشه گفت بعدش مقبولات رو میشه گفت بعدش مسلمات رو میشه گفت البته وهمیات رو همین جا میشه گفت وهمی بعد مسلمات بله چون وقت میاد در مورد حکم حسی درسته صادق مسلم صادق نیست فقط برای اثبات خصمه از نه دیگه بعد از مقبولات گفتیم بعد دیگه اونجا نوبت عرض کنم خدمت شما که مظنونات میشه و بعد مشبهات و بد مخیلات بله نه نه اینا همه اون هشتایی که در مورد یقینیاته همینا بود محسوسات و تجربه میاد اونی که توی منطقه مظفر بود اولیات و فطریات و محسوسات و تجربیات و حدسیات و متواترات و عرض کنم که مشهوراتو مقبولات تو ذهنم اینه که هشتم بله بله این دیروزم عرض شد که نمیشه یه لول خاصی در نظر گرفت برای حد میتونه یکی درجه اعتبارش بالاتر باشه درجه اعتبارش پایینتر باشه جوشم مشکلی قبل از اینکه به خود برهان بپردازیم لازم به مقدمه که چی بود این ۱۳ تا همون مواد بود مواد صنعت خمس توضیح دادیم گفتیم سند ماده غیاث میگن صنعت خمس همون ۵ تا بود برهان و جدل و خطابه و شعر و مغال اینها ۱۳ حالت خارج نیست از هم ۱۳ حالت یعنی تمام اینها هم ۱۳ حالت کدوم از مثلاً مخیلات یه وقتی توی شعر به کار میره یه وقت توی مغالطه به کار میره اینجوری بله مثلاً شما مشهورات رو یه وقت توی جدل میاری یه وقت تو خطابه می که قبلاً هم اشاره شد مقبولات رو مثلاً تو جدول میاری تو خطابه می خلاصه علی ایحال از این سیزده تا خارج نیست این پنج تا صنعت خمسی گفتیم همین ۱۳ تا حتی میشه چیزهای بیشتری هم در نظر گرفت حالا بعداً دوباره بحث صنعت خمس رو داریم لازم مقدمهای که برای فهم برهان ضرورت داره نوشته بشه که به طور کلی مطالب علمی سه چیزه یعنی سه مطلبی که در علوم بحث میشه رابطه برهان با یکی از صنعت خمسه دیگه اصل صنعت خمس بله برهان یه اشارهای میخوایم بکنیم بله یه اشاره میخوایم بکنیم که برهان یعنی چی نت بین این پنج تا فقط برهان رو الان میخوایم اشاره بکنیم کتاب تموم میشه بعداً دوباره میایم صنعت خمس رو انشالله مفصل پل پیمان کار میکند ما سه تا چیز داریم تو همه علوم سه تا چیزه ما و هلو لم ما و حلو این سه تا کل علوم همه این کتابها ماه و حلو فیلم ستاره ببینیم ستاره چیه کل بحثمون تا آخر این کتاب همین سه تا اولیش مای ما دو نوع شارحه حقیقیه پس چی شد کلاً مطالب علوم چیست لم بهتره لم ثبوتی لم اسپاتی برهان لمی میگن عرض کنم که ما چند نوع بود دو نوع شارحه و حقیقی موی شارحه چیه اینه که شرح لفظ میکنه لفظ چیه ما میگیم یعنی منظور اینکه لفظ چیه میگم مل انسان یعنی لفظ یعنی چی ملعنقاء این لفظ یعنی چی یعنی شما خود لفظ رو برای من ترجمه کن توضیح بده مثلاً شما به من میگی که در مثال تازگی اتفاقاً پیش اومده بود یکی از دوستان چند روز پیش میگفتش که وکر گفتم وکر یعنی چی ورکره وکر چیه کسی که داره یه کاری را انجام میده حالا با یه پسوندی میاد تو انگلیسی دیگه عرض کنم که یعنی شما میای یه وقتی میگی که ملوک واکر چیه معنیش چیه لفظ رو برای من توضیح بده این لفظ معادلش چیه اینجا با معناش یعنی مای حقیقیه نیست نمیخوام حقیقتشو برای من توضیح حد و رسم نمیخوام بیاری شما لفظ توضیح میگن شرح الاسم این کتابی که در وص خاطرات مقام معظم رهبری نوشتن که از تولدشون تا انقلاب جلد یک اسم کتاب گلشن شرح اسم و توی مقدمه مولف میگه میگه که شما دیدیم که ایشون نمیشه ماه حقیقیه نمیشه آورد حقیقتشو نمیشه گفت شرح اسم کردیم در حد توضیح اسم این ظاهر اینه این تو این چند سال ظاهری که بود و حقیقتش برای ما قابل فهم نیست خوب میشه شرح اسم یعنی شما معادل سازی میکنی لفظ این معادل اینه مل انسان بشر انسان یعنی چی انسان میگه حیوان الناط این مل انسان که در جوابش بشر میاد ما مای شارحس مل انسانی که در جوابش حیوان ناطق میاد خب چرا خاصیت موی شارحه چیه شما وقتی سوال میکنی اصلاً این لفظ وصل شده هست یا نیست چون بعضی لفظ معنا نداره معنای زیرش نیست مثل دیز اگه لفظ معنا نداشت که سوال تمام میشه اگه معنا داشت سوال دیگه میرسه و آن حله حالا ما که تموم شد یعنی ما جواب داشتیم براش هم ما یه شارحه هم مای حقیقی اینجا نوبت حل میشه حل بسیطه و حل مرکب این فقط در حد لفظ میخواد لفظش براش روشن بشه اون میخواد حقیقتش روشن بشه دیگه حالا سیاه رو باید دید دیگه سعادت قرآن میفرماید که الحاقة ملحق وما ادراک ملحاقه الحاق ملحق ملحقه شرح اسم و ما ادراک ملحق این چیه الحاقه ملحقه حق حقه چیه تو اولی میخواد بگه که اصلاً این لفظش یعنی چی نه دیگه اول که الحقه یعنی چی اولی به شرح به واقعی به با حقیقی بیشتر میخوره دومی به شرح اسم حسن چیه یه حسن میخوای خود کلمه حسن شما اولیش معنی میگه الحاق ملحق میدونی لفظ الحاق یعنی چی و ما ادراک ملحقه حالا لفظشم فهمیدی معناش انقدر بزرگ معناش چیه مثال بود این چیه مل فلان این چی هست چی چی هست یا رسول الله مثال تو روایت خیلی داره اون حقیقی میشه بله حقیقی است بله مثلا لاتزوجو خضرا الدمن و قالو یا رسول الله ما خضرا الدم این دختریه که در خانه فلان این خزره این سبزه نمیدونم رو فلان دختریه که در خونوادهای که اینطوری هستند رشد میکنه داره حقیقتشو میگه یعنی خود لفظ برای ما ترجمهاش معلومه داریم در مورد مصداقش سوال میکنیم درست بله آشغال زباله گل زباله ازدواج کنیم باهاش یعنی چی یعنی این تو تصورش مشکل ندارم تو تصدیقش مشکل دارن خیلی مهمه تو روایت خیلی کاربرد داره خاطرتون هست اینا الان جهل تصوری ندارن یعنی تصورن واژه رو که میشنون میدونن یعنی چی خزرار میدونن یعنی چی واژه اهل بیت واژه یعنی چی مطالعه نشنیدیم حکایت قرآنم بوده بعضی وقتا کلمهای هست این یعنی چی هدتر مثلاً پرسیدن اجاب رو مثلاً پرسیدن اجاق یعنی چی این چه کلمهای بعد اینجوری بوده دیگه کلمات این شکلی که استفاده میشده و بله خود لفظ ببینید وقتی من لفظ شنیدم نمیدونم اصلاً این لفظ یعنی چی بله یه جورایی میشه گفت تصور تصدی وقتی تصورم برا من حل نیست مایی که میارم میشه مای شارح تصوراتم واسه من روشن وقتی تصدیقن روشن نیست میشه مای حقیقی بعد از این مرحله مرحله حل میشه الحمد دو نوعه حل بسیطه و حل مرکب بعد از سوال از ما شارحه سوال از حل بسیطه میشه ایشون اومده این هلو بین ما جاساز کرده قشنگه یعنی اول ماه شارحه بعد حل بسیطه بعد مای حقیقیه بعد حل مرک اینجوری چیه میگه فلان اصلا یه همچین چیزی داریم حله بسیطه هل انقا موجود میگه مل انقا سیمرغ مثلاً پرندهای که در فلان جاست وقتی که اصل حل بسیطش حل شد یعنی یه همچین چیزی هست حالا میره سراغ اینکه حقیقتش چیه بعد اینجا تعریف میاد تعریفی که حد و رسم میارن الانسان حیوانات بسیط بین دو تا ما میاد ما اشاره و ماه حقیقی بین شله بسته بعد از این دوباره ما حل مرکب میاریم مثلاً میگیم که حالا این انسانی که گفتی انسان ظاهر این حالا کاتب هم هست زاه فلانم هست این خصلت هم داره اونم داره میشه اینجوری باشه میشه اونجوری باشه اینا دیگه میشه حله مرکبه سوال از خواص و عوارض شی می حالا بعد از اینکه شما حلب مرکبه رو پرسیدی نوبت لم میشه چقدر منظمشون مطرح کرد آره خیلی خیلی قشنگ خدا رحمتشون کنه فلسفه ایشونم بخونیم خیلی خوب فرمایید که حالا سوال میکنیم که از کجا فهمیدی که این خاصیتو عوارض رو داره نوبت لم میشه پس چی شد اول ما بود بعد حله بسیطه ماه حقیقیه حل مرک خودش لم ثبوتی لم اثباتی لن ثبوتی چیه اینجا از علت میپرسه لمن الانسان ظاهر که مل انسان بشر موجود مل انسان حیوان و ناط انسان ظاهر با سرعت نمیفهمه که چی شد صاف میره بله دیگه سریع حل میشه میره آخرش خوب ملعجاف مثلاً واژه ارجاف یعنی چی فلسفه یعنی چی مل فلسفه علمیست که فلان و اینها میگم که هله و موجود حالا وقتی این موجودش دیگه به اعتبار خودشه دیگه هل از این چیز چیزی گیر ما میاد یا نه لن ثبوتی پس از علتش میپرسه میگه چرا انسان زاحکه متعجب چون تعجب میکنه تعجب علت ذکر لن اسپاتی سوال از تصدیق شخص به ثبوت محمول برای موضوع سوال از تصدیق شخص به ثبوت محمول برای موضوع پس تو لم ثبوتی از علت میپرسیم توی لم اثباتی به تصدیق تصدیق اثبات محمول برای ثبوت محمول برای موضوع از کجا فهمیدی که انسان زاهکه جواب انسان متعجب پس انسان زاهدی پس تعجب علت وجود ذهن و علت تصدیق به ثبوت محمول برای موضوع درست یه وقت میگیم علتش چیه علت این قضیه یه وقت میگیم چرا این محمول برای موضوع ثابت است یعنی تکیه به ثبوت محمول برای موضوع در لم اثباتی ما به ثبوت محمول برای موضوع کار داریم در لم ثبوتی کل قضیه کار داریم اصلاً خود ثبوت و اثبات واژههای خیلی مهمی است تو عالم ذهنه اثبات عالم واقع عالم ثبوتش اینه عالم اثبات ثبوتن درسته ولی اثباتاً رخ نداده درست شد این طرحی که شما آوردید به یکی از دوستان میگفتم در مورد یکی از علما از اساتید گفتم که نظرات ایشون خیلی خوبه ثبوتن خوبه ولی اثباتاً هیچ وقت محقق نمیشه آرایی دارند تو بحث فلسفه علم بحث این شکلی ما عرض کردیم که آره اینا خیلی حرفهای خوبیه ولی اثباتاً رخ نمیده عالم ذهن اثبات در عالم واقعی صوتی معلم اثباتی داریم لم ثبوتی به همون عالم ذهن در عالم فرضیات تو عالم امکان عالم امکان ذهنی ولی سوال اسپاتی لم اثباتی به اینه که در واقع روشن شو پس لم صوتی فرقش به طور کلی سوال اول با ما اشاره برای فهم معنای لفظ سوال دوم با حل بسییده برای فهم وجود سوال سوم با مای حقیقی برای فهم حقیقت شی سوال چهارم با حل مرکبه برای فهم عوارض شی سوال پنجم لم در ثبوت سوال ششم لم در اثبات لم الانسان زاهک در عالم ثبوت لمن انسان و صاحب اثبات در عالم ثبوت چرا شما میگی انسان زاحکه تو عالم اثبات چرا انسان ظاهر روشنه تفاوت این دوتا روشن نیست توضیح باغ احسنت اگر از معلول به علت پی بردیم از معلول به علت این میشه برهان اگه از علت به معلول پی بردیم میشه برهان لم از درخت پی بردم که آبی اینجا هست میشه ان از آب فهمیدم که اینجا باید درختی باشه میشه برهان ل روشن آره از درخت به آب میشه ان از آب به درخت میشه لم حالا علتش چیه آبه علت آب دیگه آب علت درخت معلوله آب باشه چون درخت است میشه انی از معلول پی بردم که علت هست آب هست و درختم باشه وقتی را آب جاری برای درختی داشته باشه از علت پی بردن به معلول این میشه برهانا بالمه والعنه قاسم یا قاسم بله قسم علم من العلت بالمعلول لم عمده برهان لمیس حکما وقتی برهان مطلق میگن منظور برهان لمیس از علت به معلول برسیم در توحید هم حالا یه بحث خیلی عجیبیست از برخی روایات هم استفاده میشه از اون بحثهای عجیب غریب عرفا از علت به معلول میرسند نه از معلول به علت احسنتم از خدا به نظم میرسد از علت به معلول برهان اصل برهان که گفته میشه لمی پرهای علت به معلول برسید حالا دیگه مرحوم ملاصدرا در اسفار غوغایی میکنه با این بحث علت و معلول وضع علت به معلول رسیدن و اینها و عرفا هم که بحثهای عجیب غریبی دارند و روایات عجیب غریب اینجا داریم مخصوصاً در ذیل برخی آیات سوره مبارکه یوسف انک لعنت یوسف اینا از یوسف پی به یوسف بردند از خود یوسف به یوسف برادران یوسف از معلول پی به علت نبردند از علت پی به معلول بردن این یوسف که داره این کارا رو نه اینکه چون این کارا رو میکنه یوسفه خیلی سنگین یعنی من از معلول پی به تو نمیبرم معلول که اجلا نیستش که از علت علت خودش علت در معلول معلول که در علت نیست اسفارم گفتیم دیگه به هر حال غیر مطالب سه گانه ما هلم مطالب دیگری هم هست اسم مطلب متا ایو بعضی اینها را علاءالده شمردند بعضی جزء حل مرکب دونستند متی و ای جز چیه حل مرکب جداگانه است برخی جداگونه بحث کردن که ما اینجا بحثی درش یک صفحه و خوردهای رم بگیم بحثمون تموم بشه برهان غیاثی مولف از یقینیات خوب شما برهان که میخواید درست بکنید برهانتون باید چی داشته باشه یقین یاد داشته باش برای اینکه نتیجه یقینی بده مقدمات برهان شرایطی داره مقدمات بره یعنی شما الان قیاسی آوردید که ماده این قیاس چیه یقین ماده این قیاس برهان ماده غیاثه دیگه چون جز حسنات خمسه صورت داره و ماده داره ماده رو شما باید یکی از صنعت خمس بگید ماده غیا صنعت خمسه دیگه الان ماده قیاس شما کدوم یک از صنعت خمسه یقین یادت باشه برهان خود این ماده الان برهان یا جدله یا خطابه است یا شعر یا مغالطه کد ماده درست شد خود ماده حالا این ماده اگر برهان باشد یعنی همه اجزای این ماده رو داره یقینیات شکل میده خروجیشم یقین ولی توی اون یکیا دیگه نتیجه تابع اخص مقدمات میشه یه مقدمش یقینیه یه مقدمش مظنونات نتیجه چی میشه مظ دو تا قضیه اذیت نمیاد توی این ماده الان ما به این ماده که نمیگیم این ماده برهان میگیم الان این قیاس ما به دلیل اینکه قضایاش جزو یقینیاته برای ما برهان آفرید اون برهانی که شما میفرمایید برهان لغوی برهان منطقی نیست تو منطق شما الان قیاسی که دارید قیاس که حداقل باید از دو تا قضیه شکل بگیره یاسی که دارید صورتی داره و ماده صورتشو مثلاً میگه که آقا این موضوع محمول هر دو در کبرا آمد چندم جلد دوم هر دو در صغرا آمدیم چه شکلی چندمه شکل سوم اینو میشه صورت یه وقت میگید که الان توی این قیاس شما مادهای که آوردی چیه برهان ماده قیاس میفرماید که صناعت خمس همین مواد پنجگانه قیاس است قیاس دارای صورت ماده است بعد به حسب ماده هم به اقسامی تقسیم میشه برهان جدل خطاب مغالطه شعر ماده نه نه خروجیش نیست خودشه خود این ماده الان اینه الان خود این ماده رو میگه آقا در باز است باز پرنده است در پرنده است صورتش چیه شکل اول آها حالا مادش چیه این برهان ماده مغالطه الان شما ماده رو اینجا چی میخو الان در باز است باز پرنده است در پرنده است مادش اینجا چیه خروجیش مغالطه است یا خودش مغالطه است خودش مغالطه است خود ماده مغالط است مخیلاته چیه مادش پس برهان میشه ماده حالا وقتی برهان شد ماده میگم آقا در سفید است سفید زود کثیف میشود در زود کثیف میشود درست این الان چیه مادش چیه برهان شروع بکنه گفته چی این ۱۳ ت عرض کردیم سلامت خمس بعد میگه هر مقدمه از مقدمات این پنج ماده از ۱۳ چیز خارج نیست خارج نیست یعنی شما مقدماتتون از مقدمات این پنج ماده از این سیزده چیز خارج نیست بله بعد حالا این صنعت خمس ماده مقدمات داره دیگه الان ماده شما توی این قضیه توی این قیاس ماده برهان بود خوب الان این قیاس شما دو تا قضیه بود دو تا مقدمه بود چرا برهان بود چون دو تا قضیه یقینی بود درست شد چرا این دوتا یقینی بود چون یکیش مشهورات بود یکی متواترات مثلاً ماده یه چیز بسیطه مجموع فرایند و برآیند همه ایناست تمام این قیاس ما مادهاش یه چیزه این ماده دو تا جز داره دو تا قضیه داره که اینها دو تا مثلاً در برهان دو تا یقینی حالا یقینیش کدام یک از این ۱۳ تاست حالا بسته شده بله صغرا و کبری اصغر اکبر صغرا کبری یقینی کل این ماده صغرا کبری با همدیگه میشه ماده درست شد از یه جهت خروجی که شما میفرمایید از این جهت درسته یعنی یکپارچه باید نگاه کرد تیکه تیکه نباید نگاه کرد خروجی معنای اینکه اون نتیجه به معنی نتیجه نیست که نتیجه رو میگیم برهان نه خود مقدمات مادهاش برهانه مجموعش با همدیگه چرا برهانه چون دو تا مقدمه ما داریم که این دوتا یقینی است چرا یقینیست چون از این هشت تا یقینیتی که اینجا گفتی مثلا مواد داخل پرانتز مقدمات استقلال ۸ قسم است بعد حالا میشماره مواد رو گفته یقینیاته اونجا میگه چیز مقدمات آورده خب دیگه ما میگیم به اعتبار مقدمات همین ما باید این ۱۳ تا رو بگیریم ولی به اعتبار مجموع مقدمات یعنی یعنی ماده قیاس قیاس که میگیم یعنی دیگه ما با همه مقدمات کار داریم مقدمات با همدیگه یه چیز تشکیل میده که اون قیاسه اون یه چیزی که قیاسه اون یه ماده داره اون ماده یا برهانه یا جدله یا خطاب است یا هرچی حالا این این مادهای که واحده توی این دوتا مقدمه به اعتبار مقدمات گفته ایشون قید مقدمه رو زده قید مقدمه خیلی مهمه اونجا قید مقدمه رو زدیم من بتونم بزنم مثلاً ما یه مجسمه یه قالب داریم این میشه صورتش قالب یه مجسمه موادی که واردش میکنیم حالا این ماده رو میتونیم یه موقعی گچ و کاگل بزنیم یه موقع میتونی مثلاً فقط گچ بزنیم اینا میشه اون ۱۳ تا بله حالا مقدمات برهان یه سری شرایط لازم داره ما چهار تا شهر تو در اینا لازم داریم یکی اینکه باید مقدمات برهان صادق و یقینی باشه مقدماتش از غیر یقینیات نمیتونه باشه این ۱ مقدمات برهان وقتی شما مادتون برهانه مقدماتش و یقینی باشه و صادق باشه دومیش اینه که ضروری باشه ضروری که میگیم حالا میخواد ازلی باشه ذاتی باشه منتشره باشه و غیر ضروری باید باشه حالا اینا بحثهایی که دیگه اینجا ما توضیحاتشو نداریم در مورد ضر یعنی به ضرورت باید به ضرورت ثابت باشه سومیش باید اولی باشه یعنی محمولهای مقدمه برهان اولی باشد به محمول اولی آن است که بدون واسطه حمله بر موضوع بشه محمول اولیه یعنی واسطه نمیخواد خودش حمل بر موضوع حمله شایع نیست اولیه در مقابل در برابر حمل شایع نه برهانی تهش نمیمونه یعنی واسطه نخوره شما یه وقتی یه چیزی به چیزی نسبت میده ولی واسطه میگه آقا من تو راهم من که تو راه نیست من دارم حرکت میکنم من که حرکت من تو ماشینم که ماشینم داره حرکت میکنه الان اینجا نسبت موضوع و محمول من در حرکتم حرکت محمول من موضوعم حرکتو دارم به موضوع نسبت میدم در حالی که واسطه باید بخوره حملش اولی نیست به این معنا مفهوم محمول اولی اونه که بدونه واسطه حمله بر موضوع بشه مثلاً هر انسانی حیوانه به خلاف اینکه هر انسانی با واسطه است اول باید حیوانیت را ثابت کرد بعد جسم بودن را میگه انسان جسم است یه واسطه میخوره به اسم حیوانیت انسان به واسطه حیوانیتش جسمه درست شد وقتی واسطه بخوری دیگه همراه اولی نمیشه اولی اینجا به این معنا واسطه نخواد تو برهان شما باید هم تو مقدماتون مقدماتتون حمل محمول بر موضوع حمل اولی باشه واسطه نخوره مستقیماً هم بشه محمول بر موضوع درست شد حمله اولیه درباره حمله شایع نیست همین عرض کردیم چهارم اینکه محمول مقدمات ذاتی باشه محمول هم باید ذاتی باشه محمول هم باید اولی باشه یعنی واسطه نخوره همراه ذاتی باشه ذاتی در کتاب اینه که جز او مقوم شی باشه ولی در کتاب برهان اعم از اون یه ذاتی توی کلیات خمس داریم یه ذاتی تو صنعت خمس داریم این دوتا فرق میکنه ذاتی در کلیات خمس در ایثاغوجی در کلیات خمس چیه اینه که جز جز و مقومش ای ذاتی خارج از ذات میگفتیم مثلاً جنس و فصل و اینها ذاتی شیعه ارز خارج از ذاته اینجا ذاتی در برهان که میگیم اعم از اونها ذاتی در برابر عرضی نیست چیزی که در حد موضوع واقع بشه و یا موضوع و یا جنس موضوع و یا معروض موضوع و یا معروض جنس موضوع در حد آن واقع بشه خلاصه این بر این محمول حمل بشه حالا بر خودش بر جز عشق بر معروضش بر به هر ذاتی در کتاب برهان اعم از ذاتی عیسی گوجی در حد موضوع واقع یعنی شما محمولتون در حد موضوع واقع بشه تو موضوع بگنجه به یه نحوی به هر نحوی که بله داشته باشه به هر نحوی به خودش به عرضش به هر چیزی مثلاً کتاب زیبا است مثلاً اینجا کتاب زیبا است اولاً که حملش اولیه واسطه نمیخوره یا میخوره واسطه ظاهراً نمیخوره بعدشم چیه ذاتیس یعنی زیبا بودن در حد کتاب وارد است حالا در خودشم نباشه در عرضش که در خود تعریف کتاب ما زیبایی را اخذ نکردیم ولی در عرض کتاب درسته تمومش کنیم دیگه آخر کارو به صرافت افتادیم خب مثال اول چهار تا مثال میزنیم برای این چارت مثال اول اینکه مقدمات برهان صادق و یقینی باشیم در حد موضوع یا موضوع و یا جنس موضوع یا معروض معروف جنس موضوع موضوع جنس موضوع معروض موضوع معروض جنس موضوع بنویسم اولیش موضوع مثال ببینید محمول در حد موضوع داخل مثلاً میگیم زوج زوج عدد موضوعشه میگیم عدد زوج است حالا اینجا در حد زوج آورده میشه و گفته میشه زوج عددی است منقسم به متساوین شما یه عدد داری یه زوج زوج در حد عدد عدد در حد زوج آورده میشه زوج عدد است درسته الان اینجا زوج عدد این قضیه ماست زوج عدد است محمول چیه عدد موضوع چیه زو محمول در ذات در حد موضوع اخذ شده یعنی شما وقتی میخوای زوج رو تعریف بکنی باید عدد رو یه مثال موضوع محمولی که دارید نسبت موضوع محمول چیه در این قضیه زوجدد است دختر مقدمه برهان آورد دیگه مسئله همینه چه غذایی میشه در مقدمه برهان آورد شما باید چیزی بیارید که محمول در حد موضوع اخذ شده باشد نه زوج عدد است زوج عدد زوج چیه انسان است یعنی شما داری یه اعتباری میکنی از اینها یه معدود حیثیت محدودیت اینها رو داری نظر نظر میکنی اینها به اعتبار معدود بودنش زوجه حمل اولی درست لذا این اینو نمیشه اینا خیلی مهمهها این تو مقدمات برهان دیگه نمیاد با فشار خلاصه توضیح لازم الان داریم میگیم مقدمات برهان اگه برهان بخواد برهان باشه باید این چهار تا مقدم چهار تا شرط رو تو مقدماتش داشته باشه اولاً که باید یقینی باشه و ضروری باشه اولی باشه ذاتی باشه مقدماتش باید اینجوری باشه خب اون سه تا که روشن یقینی بودن و ضروری بودن و اولی بودن واسطه نخوره حالا ذاتی بودنش چیه محمول برای موضوع ذاتی باشه یعنی چی برای موضوعاتی باشه یعنی در حد موضوع اخذ بشه یعنی چی در حد موضوع اخذ بشه یعنی یا در خود موضوع یا در جنس موضوع یا در معرض موضوع یا در معروض جنس موضوع چهار تا مثال اولیش در خود موضوع اخذ شده مثل زوج و عدد عدد در خود زوج اخذ شده این یک دوم زوج که عارض اربعه میشه الان ما یه چهار داریم زوج برش عارض میشه عدد جنس اربعه است در تعریفش اخذ میشه عدد جنس برای اربعه است دیگه نسبت عدد و اربعه چیه جنسشه دیگه عدد میاد یه فصلی میخوره میشه اربعه جنس و فصل و تو تعریف دیگه الان شما عدد رو جنسه برای موضوع مقدمات برهان خواهش میکنم اولش اینه که یقینی باشه دومیش اینه که ضروری باشه سوم اولی باشه چهارمش ذاتی باشه ذاتی باشه یعنی چی یعنی محمول برای موضوع ذاتی موضوع باشه محمول ذاتی موضوع باشه یعنی یا در خود موضوع یا در این یعنی هم در حدش اخذ بشه یعنی محمول در حد موضوع اخذ شود در حد موضوع یعنی در حد خود موضوع یا جنس موضوع یا معروض موضوع یا معروض جنس موضوع تو هر کدوم از اینها که ما بتونیم محمول رو در حد موضوع اخذ بکنی و تعریفش حدش در حد موضوع اخذ بشه یعنی شما موضوعی که میخوای تعریف بکنی و محمولو بیاری حالا یا در تعریف خود موضوع بیاد یا در جنس موضوع بیار یا در معرض موضوع بیاد یا در معرض جنس موضوع بیار در خود موضوع مثل زوج و عدد زوج عدد است عدد در حد موضوع اخذ شده شما زوجو نمیتونی بدون عدد تعریف کنی درست شد این یکی ۲ مثل اربعه و عدد اربعه عدد است اینجا عدد در جنس اربعه است عدد برای اربعه جنسه عددی که زوج است شما میگی اربعه چیه میگه عددی که زوج است جنس فصل درست شد روشنه آره حالا همین حدشم بتونیم کار کنیم خیلی ببینید اربعه با عدد نسبتش چیه عدد در تعریف اربعه اخذ شده شما اربعه رو میتونی یه جوری تعریف کنی که عدد توش نیاد چه فرقی با خوب فرقش اینه که ببینید اینجا تو زوج این در خود موضوع اخذ شده ولی توی اربعه عددی که بر دو درست تعریف تو اصل تعریفش اومده ولی اینجا در جنسه یعنی اربعه عدد عددی است که بر یعنی عددی هست که زوج است دیگه به تعریف زوج دیگه کار نداریم زوج قبلا تعریف کردیم عددی است که زوج است جنس و فصل درست شد خوب اربعه عدد است نسبتشم مشخصه دیگه زوج عدد است با اربعه عدد است یه درجه تنزل کرد بله جنس موضوع مرحله بعدی میشه معروض موضوع مثلاً میگیم ناقص که عارض زوج میشه و زوج عارض عدد پس عدد که معروض زوجه و زوج معروض ناقص در حد ناقص اخذ شده آخه خداییش بحثهای سختیه بحثهای سنگینیه میگیم که ناقص ناقص عارض زوج میشه عارض میشه عارض بر زوج درست زوج هم عارض بر چی میشه عدد اینجا عدد که معروض زوجه عدد معروض زوجه و زوج هم معروض ناقص این در حد ناقص اخذ میشه عدد رو ما در حد ناقص یعنی رابطهاش چه رابطهایه میگیم ناقص عدد است ناقص عدد رابطه عدد و ناقص چیه این رابطه معروض موضوع یعنی عدد معروض موضوعست در تعریف او اخذ میشه به نحو ارس درسته چهارمیش ناقص که عارض زوج و زوج بشه عدد ناقص الان زوج و زوجو بگید استاد زوج الان میخواید بگید برای چهارم بگید چهارمی زوج و زوج ناقص عارض زوج و زوج ببین ناقص زوج زوج و زوج و غیره اصطلاحات علم ارس ماتیقیس و شرح مفصل دارد عددیه که شما هرچی تقسیمش میکنی بله باز زوج میمونه بله مثلاً شما ۶۴ ۶۴ ۲ هنوز زوج میمونه ولی ۶ زوج و فرد خوب حالا فقط مثالشو حل بکنیم یعنی اینی که کتاب گفته مثال چهارم میگه آقا ناقص عارض زوج و زوج میشه اینجا ناقص عارض میشود زوج و زوج عدد که معروض زوجه عدد معروض زوج زوج جنس زوج و زوج زو آها این میشه معروض جنس درست شد و زوج جنس زوج و زوج در تعریف ناقص آورده میشه اینجا الان ما میگیم عدد نه نا میگیم زوج و زوج عدد است الان تو این قضیه حمل محمول بر زوج و زوج به چه نحویه زوج و زوج معروض ناقصه میشه معروض جنس فقط در حد مثال الان اینجا زوج معروض ناقص همه عدد برمیگرده خب همین دیگه ببینید الان اینجا زوج و زوج روز ناقصه ولی معروض جنس سومین ناقص معروف موضوع زوج و زوج معروض جنس موضوع ساده ریاضیات قدیم حالا اینا رو توی انشالله برسیم توی لمعه انقدر از اینا داریم در لمه در کتاب ارث موضوع هر علمی چیزیه که در آن علم از عوارض ذاتی آن موضوع بحث میشود اولین جمله کتاب کفایه موضوع هر علم موضوع هر علمی چیه ما تو علم میخوایم در مورد چی صحبت بکنیم از عوارض ذاتی اون موضوع بحث میشه این بحثی که الان ما داریم میریم از اینجا میریم بحث درس خارجی منطق عوارض ذاتی مثلاً موضوع علم منطق تصور تصدیقه عوارض ذاتی که موضوع هر علمه بر سه قسم هر علمی موضوعش شیشه ببینید موضوع محمول تو علم شما علم طب موضوع علم طب یعنی چیزی که تو همه قضایا موضوع واقع میشه و شما تو همه علم طب همه غذاها یه موضوع ثابت دارید اون موضوع باید چی باشه بعد ارض ذاتی درست شد عرض ذاتی یعنی اون علم از عوارض ذاتی اون موضوع میشه علم باید اراض ذاتی موضوع باشه الان مثلاً بدن مثلاً یا بدن نگیم سلامت میشه موضوع بدن از عوارض ذاتیش سلامت درست شد الان اینجا علم طب از عوارض ذاتی موضوع حالا عوارض ذاتی که میگیم یعنی چی این سه قسمت ذاتیه که بدون عرض ذاتی اونی که بدون واسطه عارض موضوع بشه مثلاً تعجب که بلاواسطه بر انسان واسطه نخوره مثل متحرک و جالس جالس در سفینه جالس فی سفینه متحرک این واسطه میخوره دیگه سفینه متحرکه اونی که جلسه درون متحر این دیگه جالسون فی سفینه متحرک این محمول حملش بر موضوع عرضه ذاتیش نیست واسطه دومین گاهی هم به واسطه امر مساوی داخلی عارض میشه مثلاً تکلم عارض انسان میشه به واسطه ناطق که ذا و مساوی ان واسطه میخوره ولی واسطهاش مساوی منه تکلم به واسطه نطق بر انسان حمل میشه ولی نطق همون انسانه مساوی با انسانه اشکالی فقط تو ذهنتون باشه توضیحاتشو ول کنید فقط اصطلاحاتش تو ذهنتون باشه وگرنه خیلی اینا بحثهای سنگینیه بحثهای به شدت زیر و زبر داره بحثهای اول کفایه هم هست یعنی طلبه وارد کفایه میشن اینا رو که میشن میگن خیلی اینا سنگینه اصلاً فهمیده نمیشه ۳ به واسطه امر مساوی خارجی عارض موضوع بشه پس چی شد عرض ذاتی خودش بدون واسطه عارض بشه به واسطه باشه ولی اون واسطه مساوی باشه به واسطه باشه ولی مساوی مساوی خارجی باشه مثلاً زاهک به واسطه متعجب عارض انسان میشه متعجب خارجه ولی مصاحبه با انسانه اینا همش تو بحث برهانه مقدمات برهان باید چه شکلی باشد شرایط بره بله به واسطه بحث ذاتی ذاتی و اولی بله آها ذاتی یعنی چی یعنی این سه تا عرض ذاتی باشه یعنی یا بدون واسطه عارض بشه یا با واسط واسطهای که مساوی باشه یا مساوی داخلی مساوی خارجی این سه تا موضوع هر علم چه ارتباطی شما وقتی برهان میخواید بیارید موضوع محمول دارید دیگه شما علمتون برهانی باشه الان علم طب اگه نظریهای بده برهانی نباشه به درد ما نمیخوره برهانی باشه یعنی چی یعنی چهار تا شرط داشته باشه یکی یکی از اون چهار تا شرط چیه اولی باشه و ذاتی باشه درست شد ذا اولی یعنی چی یعنی عرض ذاتی باشه یعنی محمول عرض ذاتی برای موضوع باشه عرض ذاتی یعنی چی یعنی یا واسطه در عروض نخوره یا اگه واسطه میخوره اون واسطه مساوی باشه یا مساوی داخلی باشه یا مساوی خارجی خدا خیرتون بده الحمدلله عارض ذاتی بلاواسطه رو میگن عرض اولی ذاتی باشه و بدون واسطه اینو میگن عرضه اولی تو کتاب برهان باید محمولات علی و ذاتی باشه غیر از چهار شرطی که برای مقدمات ذکر کردیم شرط پنجم هم داره این چارتایی که گفتیم یه شرط پنجم تکمله اضافه میکنیم که موضوع هم کلی باشه و تمام افراد خود را شامل بشه این دیگه شرط موضوع شد موضوع این هم باید توبرهان تو قیاس شما ماده قیاس وقتی بخواد برهانی باشه موضوع باید چی باشه کلی باشه بشه قابل تطبیق بر افراد مختلف باشد بعضی آتیشا گرمه نمیتونیم تقسیم کنیم که آتش آمریکا و هند هم گرم تو گفتی بعضیاش گرمه حالا اون یکی آتیشم گرمه ازش در نمیاد که آتیشم که اونجا باشه اینجا باشه اینم گرم شخصی خیلی شخصیه نمیشه جزئیه نشه احسنت کلی درباره جزئی تبصره در علوم مدوننه از سه چیز بحث میشه موضوع مبادی مسائل اینم خیلی مهمه موضوع مبادی مسائل فقط اصطلاحش رو داشته باشید ما تو همه علوم طب فیزیک شیمی نه صرف تو همه اینا سه تا چیز داریم یه موضوع داریم یه مسائل داریم یه مبادی داریم مثلاً تو علم صرف موضوعمون چیه کلمه بعد این مسائلی دارد فعل اینجوری ساخته میشه اسم اینجوری ساخته میشه فعل اینه اسم اینه اینا همش دیگه موضوع همه در مورد کلمه است چیزی به یک سری مبادی دارد درست شد قبل علمه خارج از علمه ببینید مثلاً موضوع هر علم چیزیه که در اون از عوارض ذاتیش بحث میشه حالا موضوع چیه همینه که تو این علم شما داری در مورد عوارض ذاتی چی صحبت میکنی عوارض ذاتی چی صحبت میکنی کلمه میشه موضوع پس موضوع مبادی دو قسمت مبادی تصوری مبادی تصویر اول باید کلمه رو بتونیم تصور بکنیم این میشه موادی مقدمه مقدمه مبدا مبادی تصور خط چیه تصور بکنم مواد تصدیقی میگه کل اعظم از جز اینا مواردیه دیگه شما باید اینا رو داشته باشی که وارد اون علم بشی مسائلمو محمولاتی که در علم به دلیل ثابت میشه دیگه ما تو مسائل به چی کار داریم به محمول کار داریم موزون که دیگه ثابته موضوع همونی که در مورد عوارض آتیش میخوایم بحث بکنیم محمولات ما همون ارزهای ذاتی موزوس محمولات ما عرضههای ذاتی موضوع علم خوب دقت بفرمایید یه علم داریم این علم یه موضوع داره تو علم صرف موضوع ما چیه کلمه است تمام مسائل علم صرف چیه محمولاتی است که عرض ذاتی کلمه است عرض ذاتی چی بود توضیح دادیم حل شد موادی که اصلاً از قبلش باید روشن شده باشه تصوری داریم مبادی قبل از مسائل یعنی شما اگه موادی براتون حل نشده باشه تو مسائل نمیتونید برید چون مبادی تصدیقی هم اگه نتونید مبادی تصدیقی نداشته باشید وارد مسائل نمیتونید بشید یعنی شما مثلاً مثلاً صرف خود کلمه صرف یعنی چرخیدن از یه حالت به یه حالت دیگه نتونی تصور بکنید یا تصدیق بکنی تو مسائل نمیتونیم وارد این کلمه متصرف است بعضی کلمات متصرف است بعضی کلمات متصرف نیست رو متصرف اول باید حل شده باشه تا این مسئله برای شما حل بشه میشه مب گاهی موضوع علم خود موضوع مسئله است گاهی موضوع مسئله نوعی از موضوع علمه وای اینا من یاد کفایه میافتم گاهی موضوع مسئله عرض ذاتی موضوع علمه گاهی موضوع مسئله عرض ذاتی نوعی از پا میشه خلاصه مسائل محمولاتی است که بر موضوع علم محمولاتمونم چیه عرض ذاتیشه حالا موضوع علم گاهی خودش موضوع مسئله است موضوع علم موضوع مسئله است گاهی موضوع مسئله نوعی از موضوع علم موضوع علم ببینید این الان مسئله ماست این مسائل رو این مسائل رو همه با همدیگه شده ال این الان مسئله ما این یک مسئله موضوع داره موضوع محمول نسبت درست این موضوع چیه مسئله گاهی موضوع مسئله موضوع همین علم هم هست گاهی موضوع علم خود موضوع مسئله است گاهی موضوع مسئله نوعی از موضوع علمه یه نوعشه درست گاهی موضوع مسئله عرض ذاتی موضوع علمی این عرض ذاتی است برای این گاهی موضوع مسئله عرض ذاتی نوعی از موضوعه خلاصه یا خودش یا نوعش این یا بالاخره موضوع یا عرض ذاتی خودشه یا عرض ذاتی نوعشه یا خودشه یا یه نوعیشه چهار تا حالت موضوع مسئله یا خود موضوع علمه یا یه نوعی از موضوع علم عرض ذاتیشه یا عرض ذاتی نوعی از اونه همین فقط در حد تصورش حل شده باشه بله خوب خدا را شکر میکنیم که بله کتاب رو به پایان رساندیم با جان کندن هفتهای بخونیم ۲۵ جلسه طول کشید انشالله که خدا آره الحمدالله خدا شکر تموم شد و الحمدلله رب العالمین
جلسات مرتبط

جلسه بیست و یک : شناخت دقیق اشکال اربعه در قیاس منطقی
منطق فاضل تونی

جلسه بیست و دو : کاربرد برهان خلف در استدلال منطقی
منطق فاضل تونی

جلسه بیست و سه : قیاس استثنایی و اقسام آن
منطق فاضل تونی

جلسه بیست و چهار : تمایز استقراء تام و ناقص در کشف حقیقت
منطق فاضل تونی

جلسه بیست و پنج : پنج ماده قیاس در منطق: از برهان تا مغالطه
منطق فاضل تونی
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات منطق فاضل تونی

جلسه یک : چرا منطق را آلت قانونی مینامند؟
منطق فاضل تونی