منطق فاضل تونی

جلسه بیست و پنج : پنج ماده قیاس در منطق: از برهان تا مغالطه

00:53:32
128

این مجموعه جلسات، دوره‌ای فشرده و کاربردی از مباحث منطق بر اساس کتاب خلاصه و فارسی آیت‌الله فاضل تونی است؛ اثری موجز و ارزشمند که در علم منطق نگاشته شده است. استاد ارائه‌دهنده با روش خاص خود، مطالب را با زبان ساده، مثال‌های عینی، نمودارهای تخته‌ای، و پیوست‌های فکری کاربردی در فلسفه، اصول، و حتی روان‌شناسی توضیح می‌دهد. این مجموعه مقدمه‌ای مناسب برای ورود به منطق مظفر و مطالعات فلسفی و اصولی است.

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

بررسی پنج ماده قیاس: برهان، جدل، خطابه، مغالطه و شعر

تمایز میان یقین‌آوری برهان با اقناع در خطابه و جدل

تفاوت مغالطه و شعر با دیگر روش‌های اقناعی

بررسی اقسام مقدمات قیاس در منطق: از اولیات تا حدسیات

چیستی و نقش متواترات در اثبات مدعیات تاریخی

ارزش قوه حدس در استنباط و تشخیص مصادیق

نقد شیوه‌های مغالطه‌آمیز در فضای فکری معاصر

بررسی تطبیقی حجت‌های اقناعی قرآن با اقسام قیاس منطقی

متن جلسه

‼️توجه: متن زیر صرفاً توسط هوش مصنوعی تایپ شده و ویرایش نشده است‼️
بسم الله الرحمن الرحیم عرض شد که قیاس هم صورت داره هم صورتش ذکر شد اخترانی و استثنایی ماده هم ۵ قسمه که بهش میگن صنعت خمس برهان و جدل و شعر و خطابه و مغال این پنج تا اولیش برهانه برهان یعنی چی یعنی مقدمات شما ماده این مقدمات یقینی قطعی و صادق قیاس اگه مقدماتش ماده مقدماتش به صورت ماده مقدمات چی باشه یقینی باشه اینو بهش میگن برهانی تصدیق جزمی بیاره برهانی که میگن بحث در مورد اینکه برهانی که تو قرآن اومده همینه یا نه توی هم لغت بحثه هم توی بحث‌های تفسیری بحث هاتو برهان کنتم صادق برهانتون رو بیارید مرحوم شیخ عباس قمی هم توی واژه برهان توی سفینه البحار اونجا بحث می‌کنه و روایتش رو میاره بحث خوبیه اونا اگه وقت کردین سفینه بهار اینجا اگه باشه ملاحظه بفرمایید چیز خوبیه برهانی که ما تو منطق و فلسفه میگیم تفاوتش با برهانی که تو آیات قرآن و تو روایاته این چیه یکین برهان رو برخی رباعی گرفتن برخی ثلاثی گرفتند برخی از برهنه گرفتن برخی از برهه گرفتند بحث‌های خوبی داریم انشالله دوستان مراجعه بفرمایید دومیش جدل اینجا برهان به معنای قطع و یقین ابزار قطع چیزی که قطع آور است روشن آره روشن و سفید براق و شفا به این معنا بره‌ها و این‌ها همین سفیدی و روشنی و اینها براهین خوب در جدول مقدمات شما یقینی نیست زنی و نزدیک به یقین به نحوی که در نفس توجه به خطای آنها دشوار بشه و پس از امتحان نظر خطای اون معلوم بشه اینو قیاس جدلی میگن حالا عرض می‌کنیم در جدول شما اسکات خصم داری حذف رو ساکت می‌کنید حالا جدل جدال احسن و این‌ها هم منظور هست یا نیست بله حتماً هست و جادلهم بالتی یه احسن ادعو الی سبیل ربک بالحکمته والموعظه و موعظه الحسنه فجادلهم بالتی یه اح سه تا راه دعوت به حق حکمت برخی گفتن حکمت همین برهان موعظه حسنه همون خطابه است احسن جدله دوتا هم که ما تو دین باهاش کار نداریم شعر و مغالطه دوتا برای اینکه بشناسیم کسی از این دوتا خواست استفاده بخشش میاد تو بحث مغالطه با کسی که اهل مغالطه است باید مغالطه کرد جان جدل موعظه حسن خطاب است حالا خطابه رو ارز بوشهر نه شعر اصلا یه جوری مغالطه‌ای حالا اینجا گفته نزدیک مغالطه است اصطلاحات شعرگونه خیلی بحثمون کوتاهه یعنی کل سر و ته بحث توی این کتاب در مورد ماده قیاس همینه همین یه تیکه است با شعر و اینها هیچ توضیحی غیر از این یه تیکه دو خطی که اینجا دادن نگفتن بحث‌های بعدی که می‌خوایم بحث بکنیم اونجا مفصل بحث می‌کنیم مغالطه جدل شما مسلمات و مقبولات طرف رو میارید مثل همین که ان مثلا عیسی عندالله کم مثل آدم این جدل قرآن می‌فرماید که شما مگه آدم قبول ندارین که این پدر و مادر نداشته خب چطور در مورد عیسی میگه که نمیشه که پدر نداشته باشه پدرش خدا اگر که کسی پدرش وقتی فقط مادر داره پدرش خدا باشه پس حضرت آدم باید هم پدرش خدا باشه هم مادرش جد از مسلمات و مقبولات اونهایی که قبول داره اسکات خص دیگه چیزی نمیگه و خب این چیه مفید قطع نیست مفید یقی نیست ولی ظن نزدیک به یقین یه جوریه که شما نمی‌تونی متوجه گیر نمی‌تونی بهش بدی واقعا جای ایراد نمی‌شه براش وارد کرد ته قیاس شکل اول نیست این مورد مثال میتونه شکل اول باشه شکل اول جنب ماده نظر داریم دیگه صورت نظر نداریم یعنی مادش به نحوی تو دل ماده قیاس شکل اول هست دقت بفرمایید چی دارم عرض می‌کنم تو دل این ماده وگرنه ماده که صورت نیستش که ما میگیم برهان یعنی قیاس شکل اول قیاس شکل اول صورته یا ماده است ماده کار داریم در دل مادش صورت شکل اول قیاسی نکته خیلی مهم حالا عرض می‌کنم اقسامی داره برهان که تو این کتاب تا ۱۳ تا رو ذکر کرده اقسام برهان یقینات و اینها خطابه مقدمات قیاس زنی بزن قالب باشه اما نفس به سهولت متوجه به امکان نقض آنها باشه و این قیاس خطابیست از مشهورات مقبولات مظنونات این‌ها می‌خوای شما مخاطب رو قانع کنی یه کاری انجام بده یه کاری انجام نده خیلی از روایات ما خطابیست دیگه مثلاً می‌فرماید که حسد ایمان را نابود میکنه میخوره کما تاکل تکلن نارحت همونجور که آتش هیزم رو این الان استدلال قطعی و یقینی که توش نیستش که این تشبیه تمثیل و از مقبولات طرف از اون چیزایی که قبول داری می‌خوای مجابش کنیم یکی این کارو انجام نده این میشه خطابه موعظه حسنه آیات قرآن موعظه حسنه بله واقعاً می‌خوره مثال‌های بله ولی حسد هم واقعاً ایمان یعنی ما یه چیزی داریم به اسم ایمان بعد حسد میاد اینجوری میخوره آتیش می‌گیره اینجوری نیستش که بله صور برزخی و ملکوتی یه بحثه بحث اینه که اینجا داره تمثیل می‌کنه تشبیه مهمیست که اصلاً ما خطابه داریم یا نداریم در روایات ولی ظاهرش اینه که در مجموعه روایات با خطابه زیاد داریم یعنی می‌خواد مجاب بکنه با یه موعظه‌ای با یه نکته‌ای با اشاره‌ای لطاف اینکه مخاطب دست از کاری برداره بله نسبت به کاری مشتاق بشه نسبت به کاری دست برداره سفلا تعلم نفس ما اخفی له من قرة دانلود ثواب نماز شب و اینهاست دیگه هیچ کسی نمی‌دونه که هیچ نفسی نمی‌داند که خدا چی برش کنار گذاشته تشویقه دیگه زبانیست که می‌خواد تشویق بکنه به سمت نماز این چه خطابه چهارمین مغالطه است مقدمات قیاس شبیه ماده دیگه ما کار نداریم خطابه رو ما ماده‌ای در دل قیاس با یک خصوصیات می‌دون بله میشه بره بره اگر که زنیات نزدیک به بدیهیات از چه نوع زنیاتیه زنیات نزدیک به یقینی است که برای طرف حل شده است در خطابه به حل شدن یا نشدنش کار نداریم یه تشبیهی تمثیلی چیزی نه ماده است خطابه قیاسش کار نداریم ماده قیاس الان اینجا فقط ماده بود ماده است صورت نداره که قیافه احس تو قیاس ماده قیاس این‌ها را سلامت ماده قی ماده قیاس که میگیم الان به صورتش از این جهت که کدوم صورته از این چند صورتی که داشتیم صورت شکل اولش شکل دوم فلان توقیاس اخترانی قیاس کاری نداریم یعنی قیاس ما از این ماده‌ها نیست به حصر عقلی راجع آها بله داره از اون چیزی که برای شما یه سری مقبولاتی هست مشهوراتی هست یه سری علاقه‌ها و انگیزه‌هایی در درون شما هست از همونا داره استفاده می‌کنه به سمت اینکه برای اینکه به سمت یه کاری تشویق قضیه نماز شب آنقدر فضیلت دارد که کسی فضیلت آن را پی نمی‌برد صغرا و هر آنچه که انقدر فضیلت داشته باشد که کسی کنه فضیلتش نرسد شایسته است که انسان متدین به آن باشد نتیجه هزار تا صورت ازش در میاد شکل اول کنی شکل دوم رو حد وسطو ببری صغرا ببری کبری استثنایی کنیم اخترانی کنید بحث اینه که یک ماده‌ای است که می‌شود ازش قیاس ساخت نکته و این هم خطابه چهارم مغالطه شبیه به یقین و زن خیلی مغالطه پدر سوخته یعنی نه جدل نه خطابه است اصلا خودش برهان مثل این علف‌های هرز میمونه نه میوه است نه خاک علفه ولی هرزه لامص سبزی نیست این عل هیچیشم مو نمی‌زنه با سبزی وقتی می‌خوری یعنی نه طعمشو داره نه خاصیتشو داره قیاس مغالطه و سوفستایی بهش میگن از مشبهات و وهمیاتم کمک می‌گیره هدفشم اینه که مخاطب رو معتقد به نقیضش کنه یعنی من می‌خوام مخاطب اینی که قبول داره دقیقاً بیاد نقطه مقابلش نمی‌خوام از مسلماتش استفاده کنم ببین خیلی لطیفه‌ها یه وقت از من از مسلمات شما استفاده مسلمات شماست یه وقت از اون چیزهایی که پسندیده از طبع شما می‌پسنده و برای شما مقبول و اینها مظنون و میشه خط یه وقت من میام از برهان نما استفاده می‌کنم برای اینکه اعتقاد شما را دقیقا برعکس کنم این میشه مغالطه بهمیاتو مشبهات و مخیلات و خب شعر البته مخیل است برای شعر شعر زن یقین ازش در نمیاد بلکه در نفس تاثیر میکنه تا مایل به چیزی متنفر از چیزی بشه اینو میگن قیاس شعری از مخیلات استفاده می‌کنه استاد مغالطه و شعر در عصر ما کیه تو بحث‌های علمی حالا اون که در شان علمی تو بحث‌های علمی آقای دکتر سروش استاد مغالطه و شعری کتابشون اگه لازم بشه حالا من یه سری شعر نه معنای شعر ادبی یعنی کلام شعر آمیز یعنی تکیه‌اش به حرف‌های مولوی و اونم لب مطلبو نمی‌گیره یه جایی یه چیزیشو می‌گیره که اصلاً خلاصه از مخیلات و اینها استفاده میشه عواطف طرف احساسات طرف تحریک بشه و فال من یک شخصیت دیگه هم هستند که اسم نیارم بهتره چون بحث ممکنه حالا من اسم بیارم نیارم می‌ترسم کلی بدم فحش بخورم ولی استدلال میشه براش آورد مثلاً جواب شریعتی چون جنبه شعریش خیلی قوی بوده اینو میگن صلوات خمس سنات خمس همین مواد پنجگانه قیاسه و مقصود اصلی در منطق همین برهانه این پنج ماده عبارت از کتاب برهان کتاب جدل کتاب خطاب کتاب مغالطه کتاب شعر مقدمات این‌ها ۱۳ قسمت یعنی هر مقدمه‌ای از مقدمات این پنج ماده از ۱۳ چیز خارج نیس و معلوم خواهد شد که کدام یک از این مقدمات ۱۳ گانه مخصوص برهان ۱۳ تا چیز می‌خوایم بیاریم که این‌ها همه این پنج تا تو این ۱۳ تاست برهان و جدل و شعر و مغالطه همش از این ۱۳ تا ما خارج نداریم تو ماده ماده به کدام برای شعر و جدل و سایر اون ۱۳ قسم عبارتند از یک اولیات حالا تک تک بحث می‌کنیم فطریات یا قضایایی که قیاسات و حد وسطش باهاشه محسوسات تجربیات حدسیات متواترات بهمیات مشهورات مسلمات مقبولات مشبهات مظنونات مخی ۱۳ تا اولیش اولیا ۱۳ تا رگه بگیم فردا دیگه تو نیم ساعت کل بحثمون سرتش تموم میشه انشالله اولیش اولیاته آقا اصل همه همه همه علوم همه عالم رو اولیات بنا شده بابا اولیات زندگی می‌کنیم با اولیات زنده‌ایم یعنی رو حساب اول اگه اولیات رو از ما بگیرند همه کارخانه‌ها تعطیل میشه زندگیا تعطیل میشه هیشکی همه تو خیابونن هیچکی جا نمی‌تونه همه جا وایساده ته همه استدلالات باید بند اولیات باشه هر کسی به هر چیزی فکر میکنه پشت بندش اولیاتی هست اولیات شما اگه از کسی بگی اصلاً نمی‌تونه فکر بکنه الان ما از اینجا میریم خونمون الان من از اینجا سوئیچ دستم میگیرم میرم سر ماشین ماشین روشن می‌کنم اینا همه رو حساب چیه رو حساب پشت بند اولیاته حالا عرض می‌کنم عملیاتو توضیح بدیم اگه اولیات نباشه من دیگه نه سوار ماشینم میشم نه استارت می‌زنم نه رانندگی می‌تونم بکنم نه خونه میرم یه خونه‌ای نیست مثلاً منی نیستم ماشین منه اینکه این ماشین برای شما جز اولیات شماست جز بدیهیات ابده البدیهیات حالا عبده البدیحیات اصلش اجتماعی نقیضینه اصل اصلش اونه ولی خب یه سری چیزا هم در اثر ممارست و انس میشه جز بدیهیات انسان علم حضوری همان بدیهیات اولیه است که اگر در هندسه علوم متعارف گوید قضایایی است که تصور محکوم علیه و محکوم به و نسبت باعث جذب و یقین به حکم میشه شما تصور محکوم علیه تصور کن محکوم به و تصور کن نسبتشو تصور کن مثلاً یعنی شما به محض اینکه تصور می‌کنید تصورش تصدیق میاره نور خوب است آب خوب است روز روشن روز روشن است چون روزو بدون یعنی چی روشن بدون یعنی چی من هستم دکارت میگه که من فقط همین یه دونه رو قبول دارم بلکه من هستم خودش یه منی داره هستن از همه اینا مهم‌تر هستن و شما قبول داری قبل از اینکه من نسبت باعث جذب و یقین به حکم مثل کل اعظم از جزئه شما کل تصور کن جزو تصور کن بزرگتر بودن تصور کن سریع حکم می‌کنم یکی کل از جز بزرگتره النقیضان لا یشتمعان ولا یرتفعان شما نقیض آن را تصور کن جمع رو تصور کن رفع و تصور کن سریع حکم جمع میشن عقل بعد از تصور موضوع محمول و نسبت یقین به لزوم تردید برای باقی نمی‌ماند حضرت امام می‌فرماید که ولایت فقیه از بدیهیات است خیلی جالب یعنی شما به محض اینکه اطراف قضیه رو تصور بکنید تصدیق ولایت بدون یعنی چی فقیه بدون یعنی چی ولایت برای فقیه ثابت است را سریع همونجا شما تصدیق می‌کنید نباید باشه شما نتونستی تصور بکنید گیر شما تو تصوره بحث‌های دقیق از تو اینا در دومین فطری فطریا قضایایی که قیاساتها معها ریاستش باهاش یعنی قیاس داره ماده خودش قیاس داره همین که عرض کردم یه وقتی ماده قیاس داره تو فطریات شما ماده‌ای داری که قیاس داره قیاسش تو خودشه قیاساتش با خود آنهاست و اون اینه که حد وسط اون از ذهن غیبت نداشته باشه شما اصلاً نمی‌تونی ذهتو از این حد وسط در بیاری مثلاً چهار زوجه اینو عقل حکم میکنه و میشه از اون قیاس ترتیب داد به چه نحوی به اینکه هرچی که بر دو قابل زوج چهار بر دو قابل تقسیم قابل تقسیم بودن بر دو چیه اینجا حد وسط هر چیزی بر دو قابل تقسیم باشد زوج است بر دو قابل تقسیم است پس ۴ زوج است شما الان یه قیاسش با خودش داشتی حد وسطم تو ذهنت بود اصلاً یعنی شما همین که می‌گفتی چهار زوج است حد وسط قابل تقسیم بودن بر دو رو اصلاً نمی‌تونستی تصور نکنی باهاش بود به محض اینکه اینا رو شنیدی اصلاً زوجو که شنیدین اومد ۴ که شنیدی اومد اینم از این سومین محسوسات قضایایی که عقل به توسط یکی از حواس به آنها تا قبل از این شما بودی و حکم عقل در محسوسات شما احتیاج به حس داری کسی حس نداشته باشه ناپلونی خوشمزه است یه غذای عقلیه بله بدیهی است ولی بدیهی برای کسی که سالم باشه ذائقه شیرینیو بچشه ترشی بچشه فلفل تند است بدیهی فلفل تنده استدلال به این چیزی که بدیهیه یعنی استدلال بدیهی یعنی شما برای بدیهی استدلال نمی‌تونی استقلال بردار نیست صغرا کبری نمیشه چ برای خودشا نه اینکه خودش تو سهراب کبری نمیاد خورشت صغرا کبرا میاد برای این دیگه صغرا کبری برای خودتون صغرا کبرا می‌شین که من فلانی هستم آها اون فلانیه انسان یه استدلالی داره برای اینکه من فلانی هستم علم حضوری و بدیهی خوب ولی یه سری بدیهیات استدلال نداره ولی چشیدن که می‌خواد ببینید حالا حس یا تجربه حالا تجربیاتم می‌گیم قسمت چهارم حس شاه آتش گرم است بدیهیه ولی باید حس کنیم ولی کسی که حس نداره فلجه این هرچی دستشو بگیره جلو آتش هیچ حسی نسبت به اینکه آتش گرم است عقل به توسط یکی از حواس بهش حکم توسط حواس ظاهر باشه اونو میگن مشاهدات با حواس ظاهر میشه مشاهدات با حواس باطن میشه وجدانیات به حس ظاهر کار داشته باشه کشیدنی و این‌ها باشه میشه چی مشاهد آتش گرم است آفتاب روشن است شکر شیرین است حواس باطن باشه میشه وجدانیات غضب گرسنگی سیری علم قدرت نام محسوسات غضب جز محسوسات محسوساتی وجد خب چهارمیش تجربیات تجربیات قضایایی که عقل به توسط حس و قیاس خفی به آنها حکم میکنه مرحله مرحله هی افزایش پیدا کرد ما اولیاتو داشتیم بعد اولی چیو داشتیم توی اینا تو اولیات که اصلاً شما قیاس نداری یاس باهاش نیست اولیا دیگه خام خامه اصلاً خود خود حقیق مرحله دوم قیاس توش هست حد وسط تو ذهنت هست ولی باز به بیرون احتیاجی نداشت در درون مرحله سوم در درون شما اگر حل است به خاطر حسی است که از بیرون انجام دادید حالا این حس از بیرون یه وقت حسی است با ظاهر یه خسیس با باطن مشاهدات وجدانی چهارمیش حس از بیرون به واسطه تککرر یعنی شما اینو در بیرون تجربه کردید به خاطر تجربه حس کردید به خاطر حس برای شما بدیهیست ما تجربه کردیم که آقا وقتی شما روز بارونی بیرون برید ترافیک میشه مثلاً تکرار تکرار حس بله یه قیاس خفی در واقع از این تکرار حس شکل گرفته که حکم می‌کند هر وقت ما روز بارونی بیرون بریم ماشینمون گلی میشه استقراء استقرا به صورت برمی‌گرده به صورت برنمی‌گرد استقرا ماده هم می‌تونه باشه بله اینجا تجربیات سقمونیا مصهله مکرر سقمونی مکرر مشاهده کردیم که مثلاً بارون که میاد از ناودون آب جاری میشه آبجاری شدن از ناودون هنگام بارش باران روز اولیاته روز فطریات جز تجربیات حتی محسوساتم نیستا چون با حس خالی که درست نمیشه صحبت به کرات حس کرده باشی وقتی قید کرات میاد میشه دیگه تجر شما وقتی یه چیزی یه بار حس کردی این دیگه تمومه ولی اینکه هر وقت باران بیاید آب از ناودان جاری می‌شود این محسوس نیست که یه بار یه قضیه بحث اینه که این سقوطش بخواد در بیاد ثبوتش کرات می‌خواد کراتش میشه تجربیات اگه اتفاقی باشه باید دائم یا اکثری نباشه لاکن اکثریس پس یقین حاصل میشه که سقمنیا از تکرر مشاهده و انضمام قیاس خفی مسه خفی هم توش قیاسم چیدیم دیگه چند بار تجربه کردیم و گفتیم که این اینجوره اینجور باشه اینجور میشه پس اینجوره فلان چیز موجب مثلاً باز شدن انسداد معده می‌شود روده میشه حالا اینو قیاس استثنایی براش بیاریم بهتره خفی استثنایی بهتره اگر این مسهل نبود نباید وقتی من خوردم موجب تصویر میشد ولاکن من خوردم موجب تسهیل شد پس متاهل است ذهنتون می‌تونم درگیر بکنم خود این قیاس خفی که توش هست این خودش ماده داره خود اون ماده چیه نکته‌ای بود گفتیم توی تجربیات با چی داریم قیاس خفی داریم قیاس خطی قیاس قیاس چی می‌خواد صورت ماده این قیاس خفیه صورتش چیه استثنایی اخترانی مادش چیه ماده چیه الان این ماده ۴ ساعت مخیلات باشه آها قیاسی باید باشه که ماده‌اش از محسوسات عینک از مخیلات باشه از مشبهات باشه نمیشه مغالطه به درد یعنی باید سر بحثو درآورد که طرف چی میشه که مغالطه کشیده میشه احسنتم بله طرف به من گفتش که من خواب فلان مسئول رو دیدم امام به من فرمودند برو پشتش نماز بخونه این عادل همه دنیا جمع آقا این مشخصه فاسقه نه این عادل شما فلان گلپایگانی جلسه داشتیم جلسه رو به هم زدن بعد یهو دیدیم یه آدم صورت تراشیده اومد رفت پیش آقا بنده خدا گفت که هیچی ایشون رابطه ایشون با آقا امام زمانه گفتم نشسته بود داشت تعریف می‌کرد به ظاهر افراد نگاه نکنید یه آدم فلان دانشگاه الزهرا تو تلویزیون مصاحبه ۸ دقیقه رابطه امام زمان باشه استدلالی که ازش در میاد ماده قیاس جز تجربیاتم نیست آخه یعنی چیه اصلاً مخیر مشبهات شعر حرف‌های شعریه دیگه اینا به ظاهر افراد نیست یکی ممکنه فلان باشه دلت پاک بشه دلت پاک بشه اگه مغالطه نباشه حداکثر چیزی که می‌تونه باشه شعره پنجمین حدسی قضایایی که عقل به سبب حدس قوی بهش حکم می‌کند حدس قویه بعضی قوه حدسشون حس ششم که اینم حس ولی حسیه که جدای از حس‌های پنجگانه یه چیز دیگست اصلاً قوه حدس داره نشسته یه دفعه میگه آقا من نگات کردم حدس زدم فلان کاری حدسشون قویه دیگه آره یعنی نگاه میکنه میگه فلان شهری ساختار فیزیک بدن طرفو نگاه می‌کنه یا مثلاً ته لهجه طرفو نگاه می‌کنه چهره‌شو نگاه می‌کنه فلان کاری فلان شغل حدس سرعت انتقال ذهن از معلوم به مجهول دفعتا این دیگه اون مراحل اولیه فکر رو طی نمی‌کنه صاف میره سراغ مجهول سرعت انتقال ذهن از معلوم به مجهول دفعت این باید میومد تو پنج مرحله که فکر داشت میومد می‌رفت اول شناسایی می‌کرد نوعشو می‌شناختم سریع رو هوا میزنه یک دفعه منتقل به مطلوب میشه حدسیاتم جز بدیهیات تا اینجا این چارتایی که پنج تایی که گفتیم اینا همه است بدیهیات حدسیات مثل اینکه عقل حکم میکنه که نور قمر استفاده شده از آفتاب چون نور قمر به واسطه نزدیک شد دوری اون از آفتاب کم و زیاد میشه تو حدسیات تجربیات به قیاس خفی محتاجه اگه اتفاقی باشه دائم و اکثری که اگه اتفاقی باشه دائم و اکثری نباید باشه اتفاقی یعنی میشه یعنی تفاوتش تو چیه حدس حدسی قیاس خفی داره که قیاسش مبتنی به اتفاقات همیشه بودن نیست کثرت نیست توی مجربات تجربیات اینه که شما به کرات مشاهده غالباً اینه ولی تو حدس این نیست خب قیاس خفیری قیافش اینجوری باشه چشم این شکلی داشته باشیم و فلان جاست دماغ این شکلی داشته باشه مال فلان ج پس جز تجربیات نیست این جزو حدسیاته قیاس خفی طرف برای خودش داره بله از این حدسیات یه وقتی آدم بین علما چیزایی می‌شنوه جالب عجیب چیزهایی وقتی تشخیص میدادند موزیک درس یکی از آقایون ظاهرم بوده دیگه ایشون نگاه می‌کنه دو تا طلبه اینا با لباس طلبگی اینا اومدن و راه رفتنشون خیلی به سیستم طلبگی نمی‌خوره هوا زیر پا میره و قوام جور میشه جاسوس‌های انگلیسو گرفتم دستگیر می‌کنه توی نیروهای اطلاعاتی خیلی قویه طرف یک کلمه فلان جای اینجوری اونجوره نه دیگه تجربه همیشگی همیشگی نیست این اتفاق ولی تو تجربه علت و معلول هست یعنی شما قیاس خفی مبتنی بر یک علت و معلولی است قضیه اتفاقی است حدس می‌زنیم باید اینجوری جزمیه قسم می‌خورم وایمیستم شهادت میدم که آقا اشهد که این جاسوس انگلیس آره دیگه فرق اینجاست آفرین یه نکته خیلی خوب رو اشاره فرمودید اساتید نکته‌ای فرمودند خیلی این قیمتیه تو این بحث حالا من نمی‌خواستم اشاره بکنم دیگه چون اشاره فرمودید میگم استاد ما می‌فرمود که بدیهیات زو مراتبه متواترات متواترات تعداد زیادی یه چیزی بگم خب حالا مثلاً ۵۰ نفر ۵۰ نفر ۱۰۰ نفر ۲۰۰ نفر ۱۰۰۰ نفر مثلا یک میلیون نفر دارن میگن که فلان چیز فلان است یک میلیون نفر دارن به شما میگن که از این ماه سهمیه سوخت حذف میشه یه نفر شنیدی دو نفر شنیدی اینجا اینو گفت اونجا اینو گفت این روزنامه گفت اون روزنامه گفت یک میلیون حالا یک میلیون نفر شد ۲ میلیون نفر بدیهی بودن برای شما افزایش پیدا کرد یا نکرد یعنی یه حدی باهاش بدیهی درست شد ولی اینجوری نیست که بگیم دیگه این بدهی دیگه تموم شد دیگه نمیشه از این بره بالاتر لولش بالاتر باشه نخیر بهترین مثال چند متواتر تو متواترات شما به یه حدی می‌رسه ۱۰ نفر به شما یه چیزو میگن وام چند روزی که رئیس جمهور سابق خونه نشینی کرده بود اول باری که شنیدیم باور نکرد بعد از یکی دیگه پرسیدیم بدی خودت حالت سنگکوبمون بهتر شد و یکی دیگه پرسیدیم یکی دیگه پرسیدی زنگ زدیم اینور اونور اونور آقا دیگه دیگه داشتیم سنگ کوب می‌کردیم واقعاً یعنی دیگه داشت به قطع به قطع رسیدیم با ۴ ۵ نفر بدیهی‌تر شد بدیهی‌تر بدیهی‌تر بدیهی‌تر تا آخر دیگه تا آخر ریاست جمهوری خیلی بدیهی شد یعنی این بدیهیات میتونه مراتبش بره بالا لذا وقتی ما میگیم تجربیات و حدسیات هر دو بدیهیست نه یعنی ما یه سقفی داریم به اسم بدیهی دیگه مهم اینه که تا اینجا برسه نخیر میشه از این فراتر بره این نکته خیلی خوب در حد سیاتم مثل تجربیات به قیاس خفی محتاج و تجربه برای کسی که تجربه نکرده است مفید نیست و همچنین حدسیات برای کسی که حدس نزده مفید نیست ولی تو بدیهیات و فطریات بر همه کس حجت تفاوت تو بدی توی اولیات و تو فطریات مال همست ولی تو حدسیات بدیهی برای کیه برای کسی که حدس زده بدیهیه یعنی این با قرائنی که داره با اطلاعاتی که داره با اون تجربی یه وقت تجربیاتش سالیان سال بس که موارد مثلاً ما خیلی وقته ممکنه معتادو نشناسیم ولی کسی که کارش مبارزه با مواد مخدر و فلان و ایناست یا قاچاقچی رو نشناسیم یه نگاه می‌کنه می‌فهمه از نوع رانندگی این بابا آموزش رانندگی که می‌دیدیم نکات خوبیه ها وقت کلاس گرفته نمیشه انشالله رانندگی یاد میداد میگفتش که این الان ماشین‌هایی که بغل خیابون پارکین بهت می‌تونم بگم که این راننده کار است و چند سال راننده است از نوع پارکش از نوع پارک ماشینا می‌فهمه که این چیکار است بله بهتره در مورد این شخص بگیم جز حدسیات حذف شده انس زیاد با یه چیزی قوه حدسش رو فعال کرد این نکته خیلی خوب و مهمی است ششم متواتر تواتر لغت پشت سر هم بودن تو منطق متواترات قضایایی که عقل به سبب خبر دادن به آنها حکم میکنه که محاله که جمعی از محسوسات از راه حس تماماً اتفاق و قرارداد بر کذب کرده باشد یعنی اتفاق اینها بر کذب محاله همین متواصلات این تشکیل میده یعنی هیچ راهی نیست برای اینکه بگیم اینا همه دست به دست هم دادن همه از یه جا خبرو گرفتن همه با هم خبرشون چک یکی داره از اینور میگه یکی داره از اونور میگه مثل اینکه اعتقاد کنیم که مکه و بغداد و مصر به سبب تکثر شهادت موجوده واشنگتن نرفته از ما ولی کسی شک نداره که ما یه جایی به اسم واشنگتن داریم هیچکی سازمان ملل نرفته ولی شک نداریم که سازمان مللی داریم جز در متواتر شرطی که عده شاهد محدود نباشد و منتهی به یک یا چند نفر نشه تو هر مرتبه که باشه اختلافی گویندگان نباشه تواتر دو قسمه لفظی معنوی اجمالی هم داریم فعلاً حالا لفظی معنویشو بگیریم بحث تواتر از بحث‌های خیلی مهم در علم اصولی ما تو علم اصول بیشتر در بین بدیهیات یعنی چون ارتباطمون با لفظ شما وقتی ارتباطت با لفظ میشه با وقایع و حوادث نیست تو لفظ ما دیگه ما چهارچوب بدیهیاتمون روشنه بدیهیات اون در قالب متواتر بهترینش حالا مشهورات و اینها میشه ولی خب اون اختلافی که اصلاً مشهورات جز بدیهیات هست یا نیست تواتر دو نوع لفظی و معنوی یک امر عده کث همه یکسان نقل کند همه جور گفتن همه یه چیز گفتن یه واوش جابجا نشده من کنت مولا فحذا علی مولا خب حالا وابشم بخواد جابجا بشه همه اینو گفتن همه نسل اندر نسل با تواتر نقل شده هیچ بحث و گیری توش پیغمبر در مکه به دنیا هیچ گیری توش نیست امیرالمومنین در کعبه به دنیا آمدند این لفظش ادوار مختلف جیلن بعد جیل به قول مرحوم صدر نسل بعد نسل این‌ها همینو نقل کردن همه گفتن مثل واضحات برای همه روشنه هیچ کسی توش انقلتی نداشته حالا اینا بحثی که در متواترات میشه انقلت آورد یا نمیشه آورد دانلود حدیث غدیر انقلت می‌شه آورد بحث سر انقلتش نیست یه آدم می‌تونه انکار بکنه بحث سر اینه که انقدر زیاد گفتن پشت سر هم در ادوار مختلف که آدم نمیتونه تبانی این‌ها رو احتمال بده که اینا دست به دست هم این‌ها قصدشون بر این بوده که بنار برای کز بزن در روز عید غدیر تبادل معنوی اونی که از مجموع اخبار مختلف یک معنای واحد افاده مثل شجاعت رستم سخای حاتم حاتم شما یه مطلب نداری ۱۰۰ تا مطلب داری که این ۱۰۰ تا همه رو برای شما جزات می‌کنه که حاتم سخی رستم شجا مظلومیت حضرت اباعبدالله خوب ما هزار تا نکته داریم که تو هر هزار تاش بشه انقلت کرد ولی برآیند این هزار تا با همدیگه اینه که حضرت واقعا مظلوم بودند متواترات برای ما مظلومیت امام حسین علیه بحث نهج البلاغه که وقتی با هم داشتیم اونجا اومدیم مطرح کردیم که کی گفته این نکته مهمه حالا بگم طلب شما بود از اون بحث قبلی مثال تواتر عدد معین نداره ملاکش به حسب اشخاص و از من متفاوت کجا و کی و چی و این‌ها فرق می‌کنه یه امری خیلی سنگینه این افراد بیشتری می‌خواد یه امری حالا خیلی حاصل میشه پس عدد ملاک نیست نهج البلاغه که داشتیم گفتیم که حالا ما یه طراحی داشتیم تو بحث نهج البلاغه که نشد متاسفانه دوستان گفتن که این طراحی رو انگلیسیش کنیم تو کشورهای اروپایی آفریقایی پیاده کنیم مدرسه بزنیم حالا انشالله خدا توفیق بده ببینیم بتونیم این کارو بکنیم که خیلی خوبه مدرسه تو نیجریه داره تاسیس میشه بعد دوستان پیشنهادشون اینه که این طرحو اگه بتونی کار بکنی در بیاری ما اینو می‌بریم همونجا در مورد نهج البلاغه به نظر میرسه که نهج البلاغه رو میشه محور علوم حوزوی قرار داد و ما می‌تونیم یه مدرسه‌ای داشته باشیم به اسم مدرسه نهج البلاغه و اینو لول بندی بکنیم اون وقتی که ما فکر می‌کردیم و طراحی می‌کردیم خدا حفاظه فرمود به نظر رسید که ما یک سال باید فقط خارج نهج البلاغه بخونیم اول و بحث‌های مبادی تصوری و تصدیقی نهج البلاغ است در مورد نهج البلاغه حالا اینو میگم که چون داره ضبط میشه بماند در تاریخ بماند عرض کنم که اگه ما مردیم یکی بیاد خیری جوانمردی پیدا بشه پیاده بکنه ما میایم سال اول بحث می‌کنیم در مورد اینکه نهج البلاغه کی گفته که از امیرالمومنین چرا شما میگی نهج البرز امیرالمومنین رو چه حساب میایم میگیم که خب یک امری باید یا باید جز نظری باشه یا بدیهی باشه نظریاتم به بدیهیات ختم بشه مگه استدلالم بخوایم بیاریم باید به بدیهیات ختم بدیهیاتمونم چند قسم یا باید از اولیات باشه یا فطریات باشه یا باید حدسیات باشه ما حدس میزنیم از امیرالمومنین خب این که مال شخصه اون کسی که حدس می‌زنه شما از کجا می‌خوای اینو به همه سرایت بده یا باید از اولیات باشه یا فطریات یا متواترات متواتر بعد تواترم یه لفظی یا معنوی یا اجمالی اولاً که ما نهج البلاغه نمی‌خوایم به امیرالمومنین نسبت بدیم ما نهج البلاغه را به کی نسبت بدیم سید رضی این نکته اول نسل اندر نسل در تاریخ توی این ۱۱ قرن همه گفتن نهج البلاغه از سید برای اثبات تواترش دو جلد کتاب ما تو اسناد نهج البلاغه میاریم همه از قرن سوم به بعد گفتن که نهج البلاغه مال سید از سید رضی تا امیرالمومنین چه شکلی اثبات کنیم اینجا بحث خبر واحد مطرح میشه علوم ما اینجا لازم میشه سال اول کلاس مدرسه نهج البلاغه فیلم رجال بخون و علم اصول علم اصول فقط تو بخش خبر واحد یک خبر واحد رو اول اینکه خبر واحد حجیت دارد یا ندارد اصلا درست یعنی از جهت عقلی به شهریش کار نداره و بحث دوم اینکه صغه کیه شما میگی خبر ثقه همه مردم خبر ساقه عمل می‌کند صقه کی و اینکه چه شکلی حالا اثبات بشه اینا بحث‌های علم رجال و علم حدیث می‌خوام یعنی علومی که تو حوزه تو حاشیه است و سال‌های آخر می‌خونن که از ضروریات این باید اول رجال و حدیث و این‌ها خب این تا اینجا بعدش چی میشه چی شد نهج البلاغه مال کیه بعد حالا اومدیم با کلی دنگ و فنگ اثبات کردیم که نهج البلاغه سید رضی مال کی بوده امیرالمومنین علیه السلام اول الکلام این تازه صغرای شما رو شکل داد نهج البلاغه کلمات امیرالمومنین است حالا گیر تو کبرا هر آنچه که از کلمات امیرالمومنین است واجب الاتباع است باید پیگیری بشه انسان تبعیت بکنه اینو از کجا شما درآوردی این مادش چیه بدیهیات یا جز نظریات جز بدیهیات که نیست اثبات ولی بیشتر استدلال می‌خواد برهان می‌خواد حالا اینجا میریم تو بحث علم کلام در مورد نیاز به معصوم وحی عصمت بحث این شکلی داریم تو سال اول مدرسه نهج البلاغه یک سال کسی این مدرسه رو درس بخونه هنوزم هیچی از متن نهج البلاغه نخونده این یک سالش بسه می‌تونه مبلغ یعنی ما سال اول می‌فرستیم طلبه‌ها رو تبلیغ کسی یک سال بخونه ادبیات ادبیاتم هیچی نخونده یعنی در حد اینکه شبهات دانشگاهی رو جواب بده شبهات دبیرستانی رو جواب بده در این حد بلد طراحی شکل متن سال دوم سال دوم ما میریم سراغ متن حالا این متنی که از امیرالمومنین است این خصایسی دارد متن شناسی یه آشنایی اجمالی باید با ادبیات به اطلاقه انسان داشته باشه به اطلاقی بعد دیگه ما اینجا اکتفا به صرف و نحو هم فقط نمی‌کنیم عروض و قافیه و وزن و ال و بل و همه اینا رو باید یه دور اجمالی بدون خود بحث وزن از مباحثی که امیرالمومنین روش تکیه دارند توی نهج البلاغه مخصوصاً تو کلمات قصار شما می‌بینی که ضرب آهنگ رو امیرالمومنین دارن حفظ می‌کنند در قالب عبارات این دیگه بلاغت نیست بلاغت به ضرب آهنگ کاری نداره البته چرا مثلاً میگن آقا این سجع یا فلانه چیه اله بله کلاس تموم شده خسته شدیم تمومش کنیم ضبط میشه بعد از ما کسی علی باقر صلاحتی انشالله بمون شما اینجا یه کلیاتی از ادبیات بعد یه کلیاتی از منطق برای سال دوم به کلیاتی و البته سال اول یه اجمالی از بحث‌ها رو داشتیم دیگه یعنی شما صنعت خم سال اول دستت باشه ولی توی صورت قیاس چون شما می‌خوای الان با متن مواجه بشی متن صورت مال متنه صورت قیاس را بشناسی بحث‌هایی که توی منطق داشتیم صور مختلف بحث‌های این شکل و یه دور فلسفه اجمالی چهارم نه سال دومش نام اجمالی پیش درس ادبیات و اینها رو توی اجمالی همشا یعنی شما یه کتاب نهر قطرش کمتر از نحو مقدماتی یه کمتر از صرف مقدماتی عرض کنم که بلاغت بلاغت خیلی ابتدایی فقط در حد آشنایی با اصطلاحات اصطلاحات این علوم را طرف بشن یک دور کسی باید آشنایی با اصطلاحات مجموعه اصطلاحاتی که در همه علوم اسلامی آشنایی داشته باشه توی پایه‌های اول بله آقای علامه یا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد علامه گروسی اگه اشتباه نکنم کتابشون منزل داریم برنامه ذهنی تهرانی کتاب دارند مرحوم آقای علامه عسگری به نظرم مصطلحات دارند علامه گروسی اگه اشتباه نکنم فامیلیشون گروسی بوده بله بله عسگری مسلات علوم اسلامی دارند درسته مصطلحات علوم اسلامی منزل دارم دو سه تا از این کتاب را حالا خواستین یک دور با اصطلاحات علامه گروسی که کتابشون خوبه فوق العاده و کتاب زیاد نوشته شده مجموعه اصطلاحات رو جمع کردند آشنایی با این اصطلاحات یعنی طلبه بعداً می‌شنود بداند یعنی چی کدوم علمه مهدی حیطه علوم را از همدیگه تشخیص علوم اسلامی با حیطه‌هایی داریم یعنی نهج البلاغه حیطه‌های مختلفی دارد الان خیلی طلبه‌ها نمی‌دونم فرق کلام و فلسفه چیه درس خارج خون نمی‌دونه فرق کلام فلسفه چیه واقعا مشکلی اول حل بشه و شما با اصطلاحات و رویکرد کلامی آشنا بشی با رویکرد فلسفی رویکردش کدومه رویکرد کلامی دارم رویکرد فلس چه کتابیه علم حقوق یعنی چی حقوق بین‌الملل یعنی چی واردش بشیما در حد اجمالی با اون تفاوت داره یک دور آشنایی اجمالی با علوم بعد تو سال دوم ما ترجمه قرآن را هم داریم من ترجمه نهج البلا که اگه حالا تو پایه دوم جا نشد تو پایه سوم میشه البته از جهت تقدمش بهتر اینه که ما ترجمه ترجمه قرآن نهج البلاغه یک دور تو پایه دوم بخونیم یک دور ترجمه فقط هیچی نیست ترجمه فقط این کلمات یه بار به گوش این طرف خورده که قرآن چی میگه ترجمه مفاهیم حالا مفاهیم اونجور نمی‌خوام عمیق وارد بشیم در حد اینکه این سوره سوره نوح ماجراهاش یک جلسه سوره نوح دو جلسه سه جلسه سوره صاف چهار جلسه سوره فلان لغت از بحث‌های تخصصی نهج البلاغه مال پایه‌های بالا می‌شه خب همین دیگه جفتش یکیه بخش عظیم از لغاتش یکی خب بعد حالا اینو اگه بذاریم سال دوم سال سوم میشه اون بحث‌های کلی علوم سال چهارم با جزئی حالا تو ادبیات ادبیاتی که برای نهج البلاغه است صرف و نحو و بلاغت و چه و چه بعد حالا دیگه علم اصول و فقه و اینها بعد بحث‌های تخصصی اینجا ما وارد میشیم فقه و البته می‌تونیم یک دور اجمالی باز مباحث کل بحث‌های فقهی رو داشته باشیم ولی مدرسه تخصصی نهج البلاغه فقهی نیست رویکرد نهج البلاغه است نظام ناظر به این کار نمی‌کنیم که بیایم تمام بحث‌های فقهی رو یک دور اجمالی کاری که تو حوزه میشه انجام بدیم ما میایم چیکار می‌کنیم البته مطالعات آزاد و اساتید و یعنی ما نمیگیم مدرسه ما همه چی تموم حوزه رو جمع کنیم اینو راه بندازیم باشه و چیکار می‌کنیم روش‌های کار فقاهتی رو کار می‌کنیم باف اصولی که حالا فقهش باید متفاوت نوشته بشه و میگیم آقا این الان یه روایت فقهی در نهج البلاغه اجتهادم نمی‌خوایم بکنیم می‌خوام یه خورده نیمسدلی ورزیده بشه طرف آخرش فرصت نشد که بگیم چی میشه این فعلاً پایه اولشه اگه راه بیفته البته سه چهار سال که بگذریم خود به خود معلوم میشه که خدا یه عمری بده حیاتی بده توفیقی بده بتونیم به امیرالمومنین و نهج البلاغه خدمتی بکنیم که خیلی خوبه اگه

محبوب ترین جلسات منطق فاضل تونی

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00