
جلسه بیست و سه : قیاس استثنایی و اقسام آن
این مجموعه جلسات، دورهای فشرده و کاربردی از مباحث منطق بر اساس کتاب خلاصه و فارسی آیتالله فاضل تونی است؛ اثری موجز و ارزشمند که در علم منطق نگاشته شده است. استاد ارائهدهنده با روش خاص خود، مطالب را با زبان ساده، مثالهای عینی، نمودارهای تختهای، و پیوستهای فکری کاربردی در فلسفه، اصول، و حتی روانشناسی توضیح میدهد. این مجموعه مقدمهای مناسب برای ورود به منطق مظفر و مطالعات فلسفی و اصولی است.
برخی نکات مطرح شده در این جلسه
قیاس استثنایی، جایی که نتیجه در مقدمات نهفته است
قیاس منفصل حقیقی چهار نتیجه منتج دارد
چرا رفع مقدم همیشه موجب رفع تالی نمیشود؟
برهان خلف؛ ابطال نقیض، اثبات مطلوب
تحلیل منطقی آیه «لو کان فیهما آلهة الا الله لفسدتا»
قیاس مرکب، وقتی نتیجه قیاس اول مقدمه قیاس دوم میشود
مغالطات رایج سیاسی زیر ذرهبین منطق
در قیاس شرطی، همیشه تالی اعم از مقدم است
متن جلسه
‼️توجه: متن زیر صرفاً توسط هوش مصنوعی تایپ شده و ویرایش نشده است‼️
بسم الله الرحمن الرحیم در منطق بحثمون پیرامون قیاس عرض کردیم که قیاس دو نوعه قیاس اخترانی و قیاس استثنایی اصل بحث قیاس اگه خاطرتون باشه تو بحث حجت یه مرورکی به مباحث داشته باشیم این چارت فهرستوار مطلب خیلی خوبه یعنی هر علمی رو این حالا توصیه که نمیشه گفت یه دغدغه از یه برادر کوچکتر به برادران بزرگتر و عزیز اینکه هر علمی رو به شکل فهرست تو ذهن شریفتون باشه فهرست اون ان تو ذهن باشه خیلی این کمک میکنه ما تو بحثهای اصولی با دوستان که داشتیم دوستانی که رسائل میخوندن کفایه میخوندن گاهی درس خارج میخوندن یک دور فهرست مباحث اصولی که بهشون ارائه میشد تازه فهمیدیم جایگاه فلان بحث چیه خیلی مهمهها یعنی میشه انسان عالم به یک علم باشه ولی ربط منطقی و ربط علی معلولی مباحث به هم رو دقیق ند خیلی مهمه حالا بعداً بعد چند سال دغدغه ایجاد میشه مواد جلوتر که بره برسیم به کفایه و فلان و اینها تازه قدر کتابی مثل المجز و اینایی که مال پایههای پایینه طلبگی و مال کتابهای اول اصول علم و اصوله میدونیم کتابهای سطح بالا یعنی شما تو مباحث سنگین اسفار و فلان و اینها که تو فلسفه برین تازه قدر این فهرست منطق و انسان میدونه جایگاه این بحث چرا اینو اونجا آورد حجت تو چه مباحثی بود مباحث مجهولات بفرمایید تصدیقی بود مجهولات تصوری را با چی درست میکردیم ما با حد و رسم خیلی مهم پس یه مجهوله تصوری داشتیم یه مجهول تصدیق مجهول تصوری رو با حد و رسم درست میکردیم مجهول تصدیقی رو با حجت حجت چند قسم بود قاتل شریف است قیاس و تمثیل و است قیاس چند مدل بود استثنایی اخترانی چی بود حمله شهری حالا خودش چی بود اصلاً اخترانی تو تعریفش ما به نحو ضد تعریف میکردیم میگفتیم اونی که قیاس استثنایی نباشد تو قیاس اصل و بر استثنایی میگیریم بعد میگه که قیاس نون که استثنایی نباشد خب استثنایی چی بود جواب به نتیجه تو خود مقدمات هست این شو قیاس استثنایی ولی وقتی که نتیجه در مقدمات نیست نتیجه یا نقیضش بالفعل توی مقدمات شما باید اختران کنیم از تو مقدمه از تو مقدمات در بیاری نتیجه رو یعنی باید ترکیب کنی اختران کنی بخشی از یه مقدمه رو بگیری با یه بخش دیگه از یه مقدمه دیگه تا نتیجه درست بشه خود نتیجه تو یکی از دو مقدمه نیست استثنایی کل نتیجه خودش یه مقدمه است یعنی شما از یه تیکه از یه مقدمه کلشو در میاریم میشه کل نتیجه یه نقیضش ترکیب بکنیم نکات مهمی است قیاس اخترانی و چهار شکلشو روش بحث کردیم سراغ قیاس استثنا قیاس استثنایی دو مدل قیاس شرطی متصل قیاس شرطی منفصل در شرطی متصل ما دو قسم مونتج داریم این دوتایی که مونتجن به این نحوه یکی اینکه وضع مقدم وضع تالی را نتیجه میدهد وضع مقدم وضع تالی را نتیجه میدهد یکی دیگه اینکه رفع تالی رفع تالی رفع مقدم را نتیجه میده چون غالباً تالی اعم از مقدمه دیگه مقدم و تالی که میاریم مثل موضوع محمول خاطرتون هست گفتیم عموماً چیه محمول اعم از موضوع اینجا هم عموماً تالی اعم از مقدمه یا نکات خیلی خوبی تو مفهوم گیری انقدر اینها کمک میکنه ما مفهوم شرطو که میاریم بعداً یکی از مباحث مهم که تمام اکثر مباحث فقهی اصولی و اینها رو بحث مفهوم میچرخه یعنی خیلی کاربرد داره مفهومم رو این تیکه خیلی نظر داره اینکه رابطه موضوع محمول به چه نحویه ائمه یا مساوی مفهوم گیری کرد پس همیشه معمولی آتاری معمولا بر همینه که وضع مقدم وضع تالی رو خصوصه یعنی شما مقدمت که باشه چون معمولاً تالی اعم میشه وقتی مقدم باشد پس سالی هم باید باشه دیگه وضع این وضع اونو نتیجه میده یعنی اگر انسان مثلا مقدمتاری بفرمایید حیوان آها احسنت اگر انسان به هوا نیاز دارد حیوان نیز به هوا نیازمند است اگر انسان به هوا محتاج است حیوان نیز محتاج است لاکن استثنایی استث لاکن حالا یا اضرابه یا استثنا با هم در وضع مقدم نوع اول وضع مقدم وضع تالی رو نتیجه میده اگر وضو با آب غصبی باشد نماز باطل است لاکن کلی باشه نه تو کتاب قیاس استثنایی این کتابهای منطقههای نگاه بفرمایید خودتون مثال زدم اینجا توضیح بدم تا مثال براش پیدا خب پس برای همینه که اگر مقدم باشه وضع مقدم وضع تالی را نتیجه میده چون تالی اعم و وضع تالی وضع مقدم را نتیجه نمیده اینجوری نیست که اگه تالی باشد لزوماً باید مقدم باشه چون تالی اعم وقتی اخص باشه اعم هم هست ولی وقتی اعم باشه لزوماً اخص برام پیدا میکنن دو تاشم مونتج نیست پس این دوتا مونتاژ بود امکان زیدان انسان همون شهر آره دیگه یعنی مصادره مطلوب به اصطلاح شما چیزی را معلق بر چیزی میکنیم بدون استدلال داری همونو اثبات میکنی خب حالا یکی از اقسام مغالطه همینه انشالله بهش برسیم این قسمت اگه دوستان موافق باشد با تابع دوستانیم فرقی نمیکنه توفیق بده اگه برسیم خب اون دوتایی که مونتری نیست مثالش چی بود مثال نداشت اونجا اتصالی الان توی دوتای قیاس متصل دو قسمت از شرطی متصل اینا الان تو شرطی متصله شرطی متصل دو تاش مونتاژ دوتا غیر منته ایرانی باشد ایرانی است ایرانی است بسا تهران این مثال با اون یکی اون خیلی بوی مصادره مطلوب میده بهتره تالی اعم تهران و ایران تالی اعم از ایران ایرانی بودن اعم از تهرانی بودن بله چون اینجوریه وضع مقدم موجب وضع تالی هم لاکن حافظ ایرانیس از تهران ایرانی تهرانی کافه نه اگه مشروطه بود دیگه اگه تهرانی باشه ایرانی اون دیگه گیره تو مادشه توی صورتش هنوز صورتش درسته مادش مشکل صنعت خمسش مشکل داره غیر منتظرش وضع تالی وضع مقدم را نتیجه نمیده وضع تالی وضع مقدم را نتیجه روشنه دیگه شما وقتی چیزی عمه رو بخوای اثبات بکنی ایرانی بودن حافظ اگه اثبات بشه لزوماً تهرانی بودنش اثبات نمیشه اگر حافظ ایرانی باشد اگر حافظ تهرانی باشد ایرانی است درست این الان اینجا مقدم و تالی چیه رابطه خسته دیگه ایرانی بودن اعم از تهرانی بودن ولی حالا وضع تالی وضع مقدم را نتیجه نمیده یعنی شما اگر ایرانی بودن رو برای حافظ اثبات کردی آها حالا اون دیگه تو نتیجه گیری مشکل ولی توی خود قیاس یعنی تو قیاس شما تالی مطرح کرده بود یعنی با وضع تالی اینجا مقدم اثبات نمیشه مثالش مثال خوبی بود کلیت مثال بله مثال برای غیر منتش و دومیش رفع مقدم رفع تالی را نتیجه نمیده رفع مقدم وای چقدر از این مغالطه آدم میشود اصلا حالش بد میشه رفع مقدم میکنه برای اینکه رفع تالی بشه خب مثلاً شما اثبات کردین که این تهرانی نیست کارایی میکنن بعضی حالا حاتمی تو بیت رهبری پریشب بحث مغالطه رو مطرح کردن دیدید آره مذاکره با آمریکا رو ایشون گفتن یکی از اقسام مغالطه واژههایی که اشتراک لفظی داره رو شما بیاری مذاکره واژه مشتبه دیگه هم به معنای با هم حرف بزنن معنای مذاکره سیاسی ماجرای امام حسینی که یه مذاکره معمولی بوده رو بیاری مصادره مطلوب بکنیم بکنیم ما که لذت بردیم نصف حرفای ما رو ایشون یعنی وضع مقدم وضع تالی رو و رفع تالی رفع مقدم را میده مثلا میگیم این شب آه مثال آورده این شبه اگر انسان است پس حیوان است لاکن انسان است پس حیوان است یا بگیم لاکن حیوان نیست پس انسان نیست وضع مقدم وضع تالی را نتیجه میدهد لاکن انسان است پس حیوان اسب وضع مقدم وضع تالی نتیجه میدهد رفع تالی رفع مقدم را نتیجه میده لاکن حیوان نیست پس انسان نیست حالا وضع تالی وضع مقدم را از چه میدهد خیر رفع مقدم رفع تعلی را نتیجه میدهد انسان نیست یعنی حیوان هم نیست خدا رحمتش کنه خیلی شسته رفته است خیلی خوبه پس مقصود از وضع یعنی مسلم بودن رفع یعنی مسلم نبودن هر وضع یعنی مسلم بودن خیلی نه مهمه بعداً تو کفایه یکی از بحثهایی که اول کفاره شده دعوای کتک کاریه اونجا در مورد وضع معنای وضع چیه بحث شدهها یعنی به جون هم افتاد صاحب کف نظریه مطرح میکنه بعد بله خلاصه سر وقت خودش بحثش بشه انشالله ولی مجموعاً این مسلم است برای اون وقتی میگیم اینو برامون وضع میکنیم مسلم به معنای یقینیات نیست یعنی شما میگی که آقا این اینجا وضع شده روایت داره که الصلاة خیر ما موضوع نماز بهترین موضوع است موضوع یعنی چی یعنی بهترین چیزی که وضع شده چیزی که وصل شده یعنی چی بهترین چیزی که مسلم است بودنش مسلم است نماد شرایط قیاسه ناظر به قضیه است فیلم قضیه کاری نداره این نسبت به یه حقیقت خارجی کار داره یه چیزی مسلم باشه این میشه وزن رفع امیر مسلم نبودن خیر موضوع نماز وضع شده دیگه بله فمن شاء فلیستقل و من شا فلستکس اینجا خیر موضوع نماز بهترین چیزی که وضع شده وضع شده یعنی چی یعنی مسلم است وزن اصلا یعنی چی قیاس شرطی متصل به حسب احتمال عقلی ۴ احتمال داره دو تای آنها نتیجه نمیده دوتاشون نتیجه پس کلاً چهار تا احتمال میشد داد دانلود نسبت مقدم و تعالی وضع و رفع اینها دو دوتا یه مقدم داشتیم یه تالی یه رفت داشتیم یه وزن دو دوتا چهار تا چهار تا حالت دوتاش مونتاژ بود دوتا مون وضع مقدم وضع تالی را نتیجه میدهد رفع تالی رفع مقدم را نتیجه میده رفع مقدم رفع تالی را نتیجه نمیدهد وضع تالی وضع مقدم خیلی خوب تو ذهن شریفتون باشه بریم سراغ قیاس شرطی منفصل یاس شرطی منفصل سه قسم منفصل سه قسمه یا حقیقی است مانعت الجمعه یا مانع کس اخترانی فاصله حقیقی انتقال حقیقی با هم رفع میشن نه با هم جمع میشن مثل چی مثل اجتماع نقیضین انفصال بله یا فلان است یا فلان موجود یا انسان است یا لا انسان اگه منفصله حقیقی باشه ۴ تا نتیجه میده چون وضع هر کدوم رفع دیگری و رفع هر کدوم وضع دیگری را نتیجه میده پس توی مفاصل حقیقی ما هر چهار تاش منتظر تومان فاصله منفصله یا داره متصل اگر فلان باشد فلان است اینجوری تفاوتش یا فلان است یا فلان این دوتایی که بعد یا اومده یا اینها با همدیگه به این نحو هستش که جمعش ممکنه رفعش ممکن نیست یا رفعش ممکنه جمعش ممکن نیست یا فاصله حقیقی اگه جمعش ممکنه رفعش ممکن نیست میشه مانع ال خلو اگر رفعش ممکنه جمعش ممکن فاصله حقیقی فاصله حقیقی مانعت الجم مانعه الخلف تو حقیقی هر چهار تاش منتجر این عدد یا زوج است فرد از وضع هر کدوم وضع دیگری هم در میاد از رفع هر کدوم رفع دیگری هم یعنی هر چهار تا حالتش ملاحظه بفرمایید لاکن زوج است پس فرد نیست لاکن فرد است پس زوج نیست لاکن فرد نیست پس زوج است لاکن زوج نیست پس فرد هر چهار تا حالتش یا موجود است یا معدوم الان با این مثال هر چهار تا حالتشو بفرمایین این شکل یا موجود است یا معدوم رفع و وضعش رو مقدم داریم یه تالی دیگه چی یه رفع داریم یه وزن دو دوتا چهار وضع مقدم وضع تالی رفع مقدم رفع تا رفع تالی رفع مقدم وضع تالی وضع مقدم این چهار تا حالت میشه این چارتار از این مثال ما بفرمایید این شی بعد قیاس استثنایی آخرشم چی میخواد لاکن خوب بفرمایید وجود نیست معلوم نیست لاکن وجود است زود نیست نیست پس معلوم است شد مفصله حقیقی بریم سراغ مفصله مانعت الجبر اینجا دو تا مونتاژ داره تو حقیقی ۴ تا مونتاژ بود اونجا دوتا مونتاژ یعنی وضع هر کدوم رفع دیگری رو هر کدومش که وصل بشه دیگری رفع میشه ولی رفع هر کدوم وضع دیگری را نتیجه نمیده پس وضع هر کدوم وضع هر یک رفع دیگری را نتیجه میدهد ولی رفع یک وضع را نتیجه نمی این شی یا حجر است یا شجر رابطه حج و شجر چیه حقیقی میشه یه چیزی نه حجر باشه نه شجر پس میشه دیگه میشه یه چیزی نه حجر باشه نه شجر ولی میشه یه چیزی هم حجر باشه هم شجر نمیشه پس جمعش ممکن نیست رفعش ممکنه وقتی که اینجوری شد وضع هر کدوم رفع دیگری رو نتیجه میده چون جمعش ممکن نیست وقتی یکیش باشه اون یکی دیگه نیست ولی رفع هر کدوم وزن اون یکی نتیجه میده میشه یه چیز دیگه باشه پس الان اینجا باید تو این لاکن چی بیاریم این یا حج است یا شجر دو تا حالت بنویسم لاکن شجر است پس پس حجر نیست آها حجر است پس شجر نیست شجر نیست پس حجر است نمیشه لا حجر نیست پس شجر است اینم نتیجه خوب بریم سراغ مانعت خلوف الان تو این مانتو جمع دیگه چون به این شی و اینا برمیگرده بله استدلال باید ببینیم که واقعاً نداریم قضیه حقیقی و کلیه و اینها که به نحوی باشه که نتیجه بده باید بررسی بشه این کتابهای کلامی رو اگه روش کار بکنیم تطبیق بدیم خیلی خوبه مانعت الخلف این عکس مانع الجمعه اینم دو تا حالت مونتاژ ولی برعکس اون یکی پس چی میشه رفع هر کدوم وضع دیگری رو نتیجه میده ولی وضع هر کدوم رفع دیگری به نتیجه چرا چون نمیشود که نعیم باشد نه آن آها ولی میشود که همین باشه مثل چی مثل لاحجر و لاشجر لاهجر و لا شجر میشه یه چیزی نه لا حجر باشه نه لا شجر بچه داریم چیزی که ان الله حجر نیست جفتش هست نمیشه که هیچ کدومش نباشه ولی میشه جفتش باشه الحمدالله حجره هم لا شجر الان این هم لاهجره هم لاشجر یه آب حمل و حلا حجر پلاستیک هرچی که مثال ولی نمیشه که نلاجر باشه نه لاشژه درست شد یعنی شما دو تا چیز رو دارید به اسم حجر و شجر جدایی اینا همه عالم رو دیگه درآوردی همه عالم شما عدم حجرو عدم شجر فقط خود شجره حجر میمونه یعنی همه لا حجر غیر از چیه یعنی تو لاهجر فقط یه چیزی تو عالم از این لاهجر بیرونه اونم چیه خود حج توی لاشجرم یه چیزی تو عالم فقط از این بیرونه چیه اونم خودش عجب خاصیتی هم نداشته باشه ولی عمل آره دیگه احسنت یعنی با همدیگه جمع میشه ولیوش معنایی نداره انسان همراه حجره هم لاشجر علما چیزی نداریم که نه لا حجره نلاشجر رفعش نمیشه وضعش میشه خب اینم الان این شیا لا حجر است یا لاشجر خوب لاکنهاشو بفرمایید لاکن لاشجر نیست تسلاحجر است از رفعش وضع از اونور لاکن لا حج نیست لاشجر لاکن لا حجر است پس لاشجر نیست لاک یعنی با وضع شما از اینور لاکن لا شجر است پس لا حجر نیست اینم نتیجه بگیری ولی با رفت زید در دریا سیاه غرق نمیشود زید در دریاست یا غرق نمیشه مثل غرق نش ولی ارتفاع نمیکنی که زید در دریا نباشه و غرقم بشه یعنی رفعش ممکن نیست در دریا بودن و غرق شدن نمیشه هیچگونه این دوتا نباشه یعنی در خشکی یعنی چه جور بگیم یعنی بگیم در خشکی باشه و غرق بشه در خشکی که غرق نمیشه باید در دریا باشه غرق بشه ولی در دریا بودن لزوماً معنای غرق شدن نیست باید گفت در دریا نیست پس غرق نمیشود یا غرق میشود پس در دریاست حالا مثال خیلی مثاله محکمی نیست آره خشکیم یه استخر خشکی نمیگیرن دیگه مجازا دریا بریم سراغ تقسیم دیگر قیاس قیاس دو قسمه یا بسیطه یا مرکب کاربرد لو کان فیهما آله الا الله لفسد ولاکن لم یفسدا لیسه اله غیرالله الا الله یعنی قیاس استثنایی چه نوع قیاسیه متصل یا منفصل متصل وضع مقدم وضع تالی را نتیجه میداد رفع تالی رفع مقدم نتیجه میده که منتشر لو کان فیهما آلهت الا الله لا فسدتا قرآن خیلی مخاطبینشو باشعور فرض کرده از عجایب قرآن اینه فیلسوف فیلسوف فرض کرده منطقی فرض کرده یعنی فرض بله خیلی جالبه شما منطق رو از عجایب این علم همینه لذا حالا منطق که خیلی شسته رفته است شما تو علم اصول اصل دعواها که میشه سر همینه بله خلاصه فطریاته دیگه قرص حالا تو اصول برسیم انشالله مسائلشو عرض میکنم انقدر دعوا میشه سر این میگه آقا العرف به بابک خیلی جالبه چه منطق دوباره چیزی رسید آره حالا منطق میگم خیلی شسته رفته منطقه کمتر جایش دعواست البته الان منطقه پدر سوختهها غربیا یه کارایی کردن که منطقه کلاً رو هواست این منطقه که ما میخونیم شما تو دانشگاه میخنده شما اصل و بر یقین ثابتات میگیری اصلاً ما چیزی به اسم ثابتات نداریم ریشه اسب بر تشکیک زمراتب و تشکیکات و فلان نظری انیشتین لو کان فیهما آله الا الله لفسد اگر دراندو کجا سماوات و ارز آههای باشد غیر خدا حالا اینجام خیلی عبارت عبارت فنی آلههای باشد الا الله یعنی اون آلهه الله نباشند یا آلهه الا الله یعنی بیش از یک خدا حالا این ف مانور بدیم پس تفسیری میشه که دوتا آلهای باشه الا الله یعنی غیر از بیش از خدا هم خدایی باشه ولی خب حالا اولش میفهمیم منم اولش اون یکیو میفهمم آله الا الله الله نباشه الله هست که آورده تو لفظ نه آلهای لو کان فیهما آله الا الله یعنی هرکی باشه غیر از این الله با این صفات و ویژگیها ببینید دوتاست یکی حالا مثال دیگه از بحث منطق خارج تفسیر ادبیات بحث تفسیری حالا اینو اول حلش کنیم بعد بریم دو تا معنا میشه گرفت این تو حل نشه الان ما مقدماتالیمون روشن نمیشه اصلاً چی میخوایم بگیریم یکی اینکه تکیه روی وصف الله با صفات الله کار داره یا روی وحدانیت الله کار داره یعنی آلهتن از جهت کثرتش اینجا مد نظره یا از جهت صفاتشون اگه آلههای باشه غیر از این صفات الله لفسدته این یه معنا اگه آلههای باشه چند تا بیش از یک الله خوب نه بحث صفاتشه اللهی با این صفات با این صفات اگرم صرفاً فقط یه آلهه رو در نظر بگیریم یعنی دو تا ذات در نظر بگیریم اینکه کسرا یعنی عموم مفسرین همینو گفتن کثرت متن تو سوره انبیا بله بحث شده عرفا نفسه قرآن خیلی سریع خود حضرت امام انقدر با احتیاط و آیات قرآن که میرسند لعل فلان این شاید این معناش شاید اینجوریه ما که نمیفهمیم ولکن ولاکن لم لفستا ولاکن هفت سودا پلاک لم تفصدا دوتا فاسد نشدند رفع تالی مقدم اینجا چیه آلههای غیرالله یعنی آهی ما اینجا چی گرفتیم ترجمه آلهای بیش از الله خب اگه بخواد بیش از خدا خدایی باشه این مقدمه تالی فساد سماوات و ارز خوب رفع تالی یعنی ارز فاسد نشده با رفع تالی ما چی نتیجه میگیریم رفع مقدم رو با رفع تالی رفع مقدم بله نتیجه میگیریم این شکل دومی بود که مونتاژ با رفع تالی رفع مقدم بریم سراغ بحث بعدی قیاس دو قسمت حالا امروز اگه بتونیم بحث رو تموم بکنیم خیلی ظاهرا نمیشه فردا هم باید بشینیم کل وقتو بخونیم که این کتاب تموم بشه قیاس یا بسیط یا مرکب قیاس بسیط تست قیاس اخترانی که قبلاً بحث کردیم قیاس از دو تا مقدمه ترتیب داده شده این میشه قیاس بسیط تو قیاس مرکب قیاس از چند مقدمه درست شده یاس مرکب هم اقسامی داره یه قسمش هم قیاس استثنایی بود که گفتیم یکم قیاس خلفه که میخوایم الان مطرح بکنیم قیاس خلف و قبلاً اشاره کردیم درسته قیاس مرکب شما نتیجه قیاس شما چند تا قیاس داری از یه نتیجه یه قیاستون یه مقدمه درست میشه باز برای قیاس بعدی باز مثلاً قیافه نتیجه قیاس دوم مقدمه میشه برای قیاس سوم چندین قیاسی که تو یه قیاس اومده وقتی جداش قیاس میشه سه تا قیاس میشه چهار تا قیاس هر کدوم مقدمه میشه برای یکی دیگه یه چیزی داره میفرماید که این ازش چند تا قیاس در میاد چند تا چیز رو فرض گرفته و اینها را ثابت گرفته بعد رسیده به اینکه مثلا عصا ربه چی فنسی و لم نجد له عزم حضرت آدم نسیان کرد یا معصیت معصیت کرد شما باید چند تا قیاس بیارید پشتش تا به اینجا برسه که این معصیتش یعنی چی انبیا عصمت دارند عصمت کجاهاست بعد معصیت اصلاً رو مراتب بعد یه سری مراتبش مخالفت با عصمت نداره اینا همه رو باید بیاری بعد تازه اینی که خورده آدم چی بوده امری که داشته چی بوده این همه قیاسها و کنار هم بیاری بعد هر قیاسی دوباره یه مقدمهای در میاره یه مقدمه میشه مقیاس دیگه تا تهش به اینجا میرسه که آدم معصیت کرد این شکلی یاس خل اونی که مطلوبی رو به سبب باطل کردن نقیض مطلوب اثبات کنیم یه مطلوبی رو اثبات میکنیم برای باطل کردن نقیض مطلو برای باطل کردن نقیض مطلوب حالا مثالشو میاره برخلاف قیاس مستقیم که مستقیماً و ابتداً مطلوب را ثابت میکند گذشته ما مطلوبی داشتیم شسته و رفته از سوی مقدمات مطلوب در میآورد درست ولی تو قیاس خل ما از نقیض مطلوب مطلوبمونو در میاریم قیاس خلق مرکب از قیاس شرطی و یک قیاس استثنایی است تو قیاس خل شما باید یه قیاس استثنایی داشته باشی با یه قیاس شرط مثلا میگه کل انسان بنویسیم بحث حل بشه دیگه اینا فکر کنم برای اولین باره که داره مطرح آره خب الحمدالله دیگه تکراری نداره قیاس خلف مرکب قیاس شرطی و قیاس استثنایی گفتیم که نقیض مطلوب را هم میخواهیم یعنی با قیاس مرکب تقسیم به لحاظ چی بود قیاس قیاسی که از دو تا مقدمه تشکیل شده باشه شسته و رفته دو تا مقدمه میره میشه بسیط این دو مقدم این مقدمات داره مرکب بله اعتبار مقدمات اخترانی شرطی قیاس بله مثال کل انسان زاهک اخترانی ولا شیء بلا شیعه منل فرس به زاهک هر انسان زاهد هیچ اسبی هم زاهک خوب این شکل دوم بود دیگه حد وسط تو هر دوتا چیه محموله از یک قیاس شرطی و یک قیاس بله بله بله الان اینجا توی این قضیه ما حد وسط در هر دو چیه محمول نتیجهای که از این دوتا میگیریم چیه ل*** من الانسان بفرست حالا اگه این نتیجه رو قبول کردیم که مدعامون همینه اگه قبول نکردیم باید نقیضش رو قبول کنیم همون که توی برهان خلفم داشتیم باید نقیضش رو قبول بکنیم نقیض چی میشه که بعض الانسان فرس ل*** من الانسان به فرض صالبه کلیه نقیضش موجبه جزئی بعض الانسان فرس این نقیض را به جهت موجه بودن صغرا شکل اول و کبری اصل و هم کبری قرار میدیم وزارت موجه بودن بودن صغرا شکل اول و کبری اصل چه جوری نقیض را به جهت موجر بودن صغرا کبرای اصل را هم این غلط تایپی دارد کبرای اصل رو هم کبری خب این چون موجب است اینو میزنیم صغرا اون کبرای قضیه قبلیه رم که لاش من الانسان بفرسته به ظاهر بعض الانسان زاهک ولا شیء من الفرس به ظاهر دوباره همین که توی برهان خلف داشتیم میگیم که از شکل اول نتیجه میده که بعض الانسان لیسه به ظاهر خب بعض الانسان لیس به ذائک شما اون مقدمه قضیه اول کل انسان مسلمات بود الان شما با نقیض با نقیض گیری ما اومدیم به نتیجه رسیدیم که این خلاف فرض خود شما بود خلاف اعتقاد شما نظرت به این بود که کل انسان زاهد الان با این نقیض ما اومدیم به چی رسیدیم این خلاف فرض شماست این پس میشه معلوم میشه که مقدم این مسیر غیر از این چیزی نیست این مسیرو اگه بخوای بیای کلاً به نتیجه غیر از یقینیات خودت میرسی باید یه مثال بود مثال دیگه اینجا آورده یا نه بله شرطی ما نداریم یاس استثنایی هم نداریم به قول شما هیچ کدومش نیست این روما مگر اینکه برگردونیم اینها رو به قیاس شرطی و استثنا بگیم این نقیض گیری که داره میشه پیشقیاس شرطی استثنایی هست چه جوری یعنی حالا اینکه بعضی الانسان زاهک چرا محال شده متن تموم بکنیم بعد بیایم ببینیم چیکار از اینجا ناشی شده که گفتیم احسنتم این محال از هیئت شکل نیست چون شکل اول شکل اول و بدیهی از کبری هم نیست چون کبری به فرض صادق پس این باطل و نقیضش که لا شیء من الانسان به فرج باشه صادقه بنابراین اگه مطلوب ثابت نشد نقیضش ثابت میشه و هر وقت نقی ثابت شد محال لازم میاد لاکن محال باطله پس نقیض باطل و مطلوب ثابت شما اگه نسبت نکنی ما میریم نقیضش رو برات باطل میکنیم وقتی نقیضش باطل شد خود این اثبات میشه این روششه ولی با قیاس حالا در قیاس خلف ایشون میگه مرکب از قیاس شرطی و یک قیاس استثنایی توی منطقه مظفر اینجوری بود اینجوری نبود بله همون برهان خلف میشه دیگه ولی اینجوریش رو من یادم نمیاد خود فلسفه باشه یعنی فلسفیدن در واقع فلسفه بافتن برهان خلف بعضی به زم خواب به معنای محال و دروغ خواندن یعنی محال است که از اون محال لازم و بعضی به فتح خلف مستقیماً ثابت نمیکنه و از خلف یعنی پشت سر یعنی از ابطال نقیض میاد حالا این یکی از قیاس شرط قیاس استثنایی است به نظر میاد که عبارت عجیب بود برای ما قیاس شرطی و قیاس استثنایی اینجا مگه اینکه بگیم آقا این توی اون نقیض اینجوری میشه دیگه کلاً انسان ذاک ل*** من ال ان کان مثلاً لم یکن کل انسان ذااهک سبته مثلاً به اینکه بعض الانسان زاهک و این خلاف نمیدونم چی چی و ببا آره حالا خب نه اشتباه علم وقت بکنم که نمیکنم برم یه نگاهی بکنم ببینم که چی بوده ماجرا استقلال بگیم ولی استراحتی بکنیم دوباره ساعت بعدی ببینیم چقدرشو استقرا حجت گفتیم چند قسمه چیا بود قیاس و استقلال و تمیز دومیش استق یک کتاب مرحوم سرد داره در مورد استقرا خیلی کتاب قابل استفاده است آمارگیری مشکلش اینه که به نتیجه نمیرسونه هیچ محاله فلسفه استق در لغت مصدر باب استفعال از ماده قریه ماده قریه آب استف یعنی قریه به قریه گشتن استقلال روستا به روستا رفتن اما آمارگیری که سرشم واسه کسی که حیوونش گم شده باشه و برای جستن اون کاوش جستجو کنه و چنان که قبلا اشاره کردیم استقلال حجتی است که به آن از حکم بر جزئیات حکم بر کلی استدلال میشه احکام ادبی استقرایی دیگه بله دیگه استقلال در لغت عرب کردیم دیدیم که مثلاً همیشه مبتدا مرفوعه انسان پرست بغل گوسفند و مورچه میمیرند پس گوییم هر حیوانی فناپذیر و فانیس خب این در مورد استقراء بود حالا
جلسات مرتبط

جلسه هجده : تفاوت عکس مستوی و عکس نقیض در منطق
منطق فاضل تونی

جلسه نوزده : حجت در منطق؛ از قیاس تا تمثیل
منطق فاضل تونی

جلسه بیست : تعریف کامل قیاس و تفاوت آن با استقراء و تمثیل
منطق فاضل تونی

جلسه بیست و یک : شناخت دقیق اشکال اربعه در قیاس منطقی
منطق فاضل تونی

جلسه بیست و دو : کاربرد برهان خلف در استدلال منطقی
منطق فاضل تونی

جلسه بیست و چهار : تمایز استقراء تام و ناقص در کشف حقیقت
منطق فاضل تونی

جلسه بیست و پنج : پنج ماده قیاس در منطق: از برهان تا مغالطه
منطق فاضل تونی

جلسه بیست و شش : بررسی مواد سیزدهگانه قیاس
منطق فاضل تونی
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات منطق فاضل تونی

جلسه یک : چرا منطق را آلت قانونی مینامند؟
منطق فاضل تونی