فطرت انسان تعالیخواه است
نقد جدی به سیستم آموزشی
چرا از عالِم بد حرفی نمیزنیم؟
صحبتهای کمتر شنیده شده از امام خمینی ره
عظمت انقلاب در کلام امام خمینی ره
نمونه بارز تعالی در تاریخ معاصر
در مدرسه تعالی دنبال چه هستیم؟
ویژگی بارز عالِم جهان اسلام
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد، من الان إلی قیام یوم الدین.
جمعبندی بحثهای چند شب گذشته این میشود که انسان فطرتاً تعالی را دوست دارد. تعالیخواهی، تعالی هم هسته مرکزیش علم و معرفت است. برای حرکت و در مسیر حرکت، تا وقتی که فرار از نقص نباشد، حرکت به سمت کمال معنا نمیدهد. معمولاً برای ما از اشتیاق به علم و تحصیل علم گفته میشود. علمای خوب بعضاً گفته میشوند، الگوگیری میشود؛ ولی این، آنقدر که باید، ما را راه نمیاندازد.
آنچه بیشتر به آن نیاز داریم این است که این چهار محور که در بحث علم مطرح است، یعنی علم، عالم، متعلم و بستر آموزش، در هر چهار مورد، هم خوبیهایشان را به ما بگویند تا آن حس کمال ما تأمین شود، هم بدیهایشان را بگویند تا ما حرکت کنیم. این جنبه نقص جدی است که ما در نظام آموزش و پرورش، خصوصاً در فضاهای تحصیل و تبیین معارف داریم؛ که بخش دوم آن، اصلاً خبری نیست. قرآن هم هست! لقمان را میگوید، امام هم مطهری را میگوید. منتظر اینها اگر درست نشود، هزار تا منبر اثری نخواهد داشت.
نظام و سیستم تحصیل معارف، چه در دانشگاه و چه در حوزه، که دانشگاه عمدتاً وابسته به حوزه است؛ حضرت امام در سخنرانیای که آدم تعجب میکند اینها را امام بالای منبر و در جلسه عمومی گفته بودند، در مورد اسما ی الهی از علم خوب باید بگوییم و از علم بد باید بگوییم. در مملکت ما سرانه مطالعه در وضعیت افتضاحی است و همانقدر هم که مطالعه میشود، نود درصدش مربوط به کتابهای بیهوده است؛ مطالعه نکنند بهتر است.
امشب خواب دیدم دارم فضولات را هم میزنم. به مکاشفه دیدم که کتاب در دست دارم؛ میخواستم آن را در گونی بیندازم. در علم مضر، علم از علوم مضر ما ضرر دارد. از عالم بد نمیگوییم. روایت پر از جواد با نفس است. امام کلاً در مورد عالم بد سخن گفته است. آثار امام کلاً بیشتر فضایش، فضای عالم بد است تا عالم خوب. یعنی اگر درصدبندی کنیم، شاید این کامل ۱۰-۲۰ درصدی نسبت به آن میچربد. مطالب علمای بد گفته شده است. در مورد متعلم بد، در مورد بستر علمی بد، مدرسه بد، کلاس بد، نظام درسی بد سخن گفته شده است.
خب، امام به منتظری میگوید: «شما فرد سادهلوحی هستی، در این مسائل دخالت نکن. از این به بعد دیگر دخالت نکن، شاید در قعر دوزخ تا ابد نسوزی.» یعنی الان امام منتظری در قعر دوزخ تا ابد میدیده، دیگر، به خاطر سادهلوحیاش. «این همه سالی که بودیم، یک بار ندیدی ما را دعوت کنم؟» اینکه سادهلوح نباش! «درس بخوان منتظری! اول سادهلوح نباش، بعد درس بخوان. هر چقدر خوندی، فایده ندارد. اسلام آمریکایی، ابداعات حضرت امام...» اینها امام و «امام» کرده. اینها را داشت که امام زمان اینها را سپرد به او، شیعه را سپرد به دوش او گذاشت.
چه مایهای داشت این شلمغانی را حضرت سه بار نامه میدهند و لعنش میکنند؟ چکار کنیم؟ «خُلو بِما» را روایتش را بگیرید. رویتش را نگید، نظراتش را نگویید. روایت ما از علمای خود، نواب اربعین شلمقانی را نمیگوییم. البته خیلی نمیگوییم. کلاً خیلی خوب سیستم انجام شده است. ای مربی، صد تا سیستم از توش درمیآورد و تکثیر میکند. طرف تفسیر قرآن به مدل علامه این شکلی میشود، به مدل آن یکی. غرب الان واحدهای آوینیشناسی دارند، در پایاننامهها در مورد آقای قرائتی پایاننامه مینویسند. این شیخ چی دارد که ۴۰ سال روی تختهسیاه است؟ و بدترش این است که ما از بدیهای اینها هیچی نمیگوییم.
آدم چکارها میکُند؟ منتظری میشود، شیخ علی تهرانی میشود که از شاگردان حضرت امام بود. شیخ علی تهرانی شوهر خواهر رهبر معظم انقلاب بود. وسط جنگ ول کرد و رفت به صدام پناهنده شد. تو رادیو علیه آقای خامنهای و امام و اینها مفصل حرف میزد. میآمد توی مقر اسرا، اینها را جذب میکرد برای منافقین. آقای تهرانی، حسینی تهرانی در رسانه نوین آخرش است. دو سه نمونه عجیب و غریب مثل حمیدی، خیلی از این مفاسد اقتصادی که در رفتند و اینها. حضراتی که الان لباس شخصی دارند، همه چیز را به باد دادند. مدرسه بد. در مورد سیستم علمی بد، سیستم علمی فلج، در مورد اینها نگفتیم.
حضرت در صحیفه امام، جلد ۳، صفحه ۳۹۳ میفرمایند: «آماده باشید که علاوه بر برکت الله، بریم تو بحث، ببینیم امام چی میگوید.» سخنرانیشان ۲۳ اردیبهشت ۵۷ است. تاریخهای سخن امام خیلی مهم است، یعنی صحبت از امام بدون تاریخش، نگاه نکن به آن. ۲۰/۱/۵۷ - ۲۳ اردیبهشت ۵۷، تقریباً ۵ ماه قبل از پیروزی انقلاب. «بعد از ۱۵ سال زندگی در نجف...» میفرماید که یک سخنرانی مفصلی در جمع روحانیون و طلاب درباره اوضاع ایران و رهنمود به انقلابیون در درس خارجشان بوده. دو تا فرازش این است:
«هر انقلاب اسلامی توی آن یک مطلبی هست، توی آن یک کشتنی هست، یک ناراحتی هست. همچنان نیست که انقلاب خوب بدون قربانی باشد. اسلام را ما باید ببینیم اولش چه جور به دست آمد. این اسلام، این پیغمبر اکرم آن وقتی که اجتماعات را درست کرد و توانست قیام بکند بر ضد شرک و کفر و بیعدالتیها، با چه مصیبتهایی گرفتار بود. چه جنگهایی کرد و چه کشتههایی داد و خودش چه زحماتی کشید، چه جراحتهایی برداشت. اسلام از اول وقتی زاییده شده است، آن روزی که اعلام شد به اینکه حالا دیگر باید قیام کرد در مقابل طاغوت، از آن روز برنامهاش این بود که بزند و بکشد و کشته بشود. برای اصلاح حال جامعه، برای اینکه این دزدها، خیانتکارها را قطع ایادیشان را بکند. قطع حیاتشان را بکند. اینها مضر به جامعه هستند. مضر به نظر این باغدارها و این کارواندارهای قریش، مضر به جامعه هستند. اینها باید از بین بروند. اصلاً اول وزنش این بوده. وقتی دست من و شما رسیده، اسلام به این صورت درآمده که جز مطالعه کتاب، کاری دیگر نمیکنیم و کاری دیگر نمیگوییم بکنند. خدا میداند که من برای حوزهها متاسفم. من برای حوزه نجف متاسفم. آقا! حیثتش را دارد از دست میدهد. حوزه نجف حیثتش را پیش مسلمین دارد از دست میدهد. من متاسفم برای این اشخاص که مهم نیستند. من برای حوزه متاسف هستم. یک حوزه هزار سال و هزار و چند صد ساله دارد حیثتش را از دست میدهد.»
«شما ملاحظه کنید در تمام این صحبتهایی که در ایران هست. از اول تا آخر بروید مطالعه کنید. تمام اعلامیههایشان را مطالعه کنید. اعلامیه چه جناح متدین، چه جناح روشنفکر، چه جناح اهل علم. بروید مطالعه کنید. اسمی از نجف دیگر نیست. نجف! من سیز میخواهم. به داد این نجف برسید شما آقایان. حوزه قم، حوزه زنده است. کشته میدهد، میکشد. کشته میدهد. عرض میکنم که اگر بتواند، میکشد. حوزه زنده را امام نمیداند. میکشد، کشته هم میدهد. الان هم در تحت فشار هست و معذلک زنده است. مُزارِع ایستاده است. طلبه قم ایستاده است. قمی ایستاده است. ملت ایستاده است. کتک میخورد و ایستاده است. طلبه قم کشته میدهد و ایستاده است. و لهذا زنده ی قم است من برای نجف متاسفم. من قمی هستم، اما برای نجف متاسفم. ما علاقه داریم به همه اینها. ما علاقه داریم به یک همچنین حوزهای. دیگر خیلی لهجه امام کنایهآمیز است. حوزه ۱۴۰۰ ساله. نگذارید این حوزه از بین برود. نگذارید این حوض منفی بشود. قویترین دوره علمی حوزه علمیه، همین دوره بوده. قویترین دوران حوزه نجف، صد سال اخیر ۱۵۰ سال اخیر. سیستانی درس فضلاست. حوزه مرده. درس خارج حوزه بنیامیه ایمان یاد میدادند.»
از کمال میگوید، از فرار از نقص. مغز اینجوری است. «ولا تکون کساب» قرآن میگوید: خدا به پیغمبر میگوید شبیه آن انبیاء باش. مثل یونس نباش. دیگر انبیاء را دیگر بگذار الا قبل ابراهیم کبری، این نیست. آن صغری، یعنی زندگی ابراهیم، سیره ابراهیم میخواهد درس بدهد. تهش نوشته: «این ۲۰ صفحه برای مطالعه بیشتر و کسی حق ندارد اینها را در زندگی پیاده کند.» کجا دیدی؟ یک زندگی «این فصل برای عمل نکردن است.» دیدی تا حالا؟ کتابها همه خوبند. آخه چرا پرخاشگر بوده؟ داد میزده؟ مثلاً طلاق گرفته؟ اینها نیست تو زندگینامهاش. جذب مشتری اینجوری میگرفت، میکشید. آن هم میگفت نکُش داداش! چه فیلمنامهنویسیای خدا راه انداخته تو قرآن.
زندگینامه علما، هر کدام میرود. یک مدت بودیم این خیلی خوب بود. آهنگهای پهلوان تهرانی به دستور علامه بود. وقتی «پاسداران حریم عشق» را نوشتند که یکی از آثار بینظیر در تاریخ شیعه است (۱۰ جلد). حالا کلمات عرفا را در طول تاریخ جمع کرده که کار استثنایی بود. مایه اولش از «الان گفتم» وقت نکرد جمعآوری کردم. سر درس گفته بودم جلسه خصوصیشان که آقایان کسی هست کاری بکند؟ یکی از آقایان گفته بود که «پهلوان!» ایشان برنامه دو برابر این بوده. این کتاب بخش عمده کرامات و اینها بوده. سینه سلوکی ضابطهای که هر کی میتونه بگیره بره بازار نداره. دیگر الان بهترین کتاب عرفانی تو بازار، کتاب بنویسی. اصلاً از دور هلو به نظر میرسد و باید عکس بگیری. چه جوری که ترشح کند در تو سیر و سلوک؟ ازت مترشح بشود. از دور غدد سیر و سلوکیت باید فعال بشود. بعد از سیر و سلوک مضر، سلوک مضر هم که حساب و کتاب ندارد.
از عالم سوء نمیگوییم. روایت ما پر است از عالم سوء. قرآن و کثیرٌ منهم. ای تفکیک! اینها از هم جدا. شاخه اینجور، این شاخه اینجور، آنوریا اینجور. خب این جملات از حضرت امام. دیدید؟ یک جمله دیگر بخوانم، کلاً هنگ کنید! دستتان میآید که امام خمینی در چه مظلومیتی بودند. پیدا کنم. ۱۱/۰۲/۵۶؟ ۲۳ اردیبهشت ۵۷؟ ۱۱/۰۲/۵۶، چند ماه قبلش میشود. آن تو جلسه درس خارج حسین نجف بوده، این تو بیانیهای به مردم ایران است:
«سلام به روحانیت مترقی شیعه که با همپیوستگی زائدالوصف در مقابل سرنیزه عُمال بیحیثیت اجانب ایستاده و از هیاهو و دستوپا زدنهای مذبوحانه آنها نهراسیدند. سلام به روحانیون و علمای اعلام مذهب از نجف اشرف تا سراسر ایران که با وحدت کلمه در مقابل ستمکاران و چپاولگران به جواب مثبت دست زدند. درود به جوانان غیور حوزه علمیه بیدار قم و سایر حوزهها. تعطیل به خاطر نمیدانم مبارزه با فلان چهچیزی. بریم سراغ بستنی!»
در مورد علما، یک چند تا نکته دیگر که روحانی خوب، روحانی بد. روحانیت ارزش، این مال سال ۴۲ است. ۱۲/۲/۴۲ قبل از بعد ماجراهای فیضیه. «روحانیت ارزش خودش را به دنیا اعلام کرد. فهماند که آنکه صحبت میکند، باز روحانی است. آنکه ایستادگی میکند در مقابل ظلم و جور ظالم و جائر، باز حوزههای علمیه است. کتک میخورد، کشته میدهد، فریاد میکند. مدرسه فیضیهاش را خراب میکنند، چی بود؟ این اعتنا نمیکند. با صحبت خودش را میکند. هر کاری سرش بیاورند، این صحبت میکند. روحانیت وجود خودش را به همه عالم اعلام کرد. فهماند به عالم که ما آدمیم. ما داد زدیم، کشته دادیم. فهماندیم که آدمیم.» میشود آدم، آدم نباشه؟ عالم باشه؟ که امام جزو «برات» عالم شدن نیست. مومن شدن وظیفهاش برایش مهم باشد. بیاید بخواند، بفهمد وظیفهاش چیست. آنقدر که میتواند، وظیفه اش را عمل کند. بخواند، آن قدر که نمیتواند، دیگر سنگین نکند.
«لباس جبهه!» بیایم پیش امام. لباس نظامی داشتیم. لباس خاکی نظامی، «پُروِر» تو سرمون. سرباز امام زمان، سرباز است دیگر. «زندان خلیل» لباس بالا. غلط بکنم دیگر با یکی از این کشورهای اسلامی بگردید پیدا کنید. لبنان، سوریه، جایی. حالا فرانسه میگویند بریم. حالا ببینیم چی میشه. پیدا کنیم امشب بخوابم. مرجع تقلیدی تو اهل بیت این بودند دیگر. آخه ما اهل بیت را نفهمیدیم. شخصیت خیلی علمی. تعطیلات خوبی داریم. سوئیت آن پایین است. فقط یک ماه خوب نیست. ۱۴ سال بازداشت بوده، موسی بن جعفر. ۱۴ سال بازداشت بوده. بازداشت یعنی چی و زندان یعنی چی و غل و زنجیر یعنی چی؟
«فهماندند عالَم که ما آدمیم، روحانی هستیم. ما همش قضیه ذکر و دعا نیست. ما داد میزنیم. ما میگوییم نباید بکنید این کارها را. ما نصیحت میکنیم به شما...» ۲۹/۴/۶۷ پیام چی؟ قطعنامه صفایی داریم. پیام ۳۲ عالمش چون تعالی رفته تو بیتالله، از بیت نفس.
«در آن چیزی که در سرنوشت روحانیت واقعی نیست، سازش و تسلیم شدن در برابر کفر و شرک است؛ که اگر بند بند استخوانهایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای دار برند، اگر زنده زنده در شعلههای آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستیمان را در جلوی دیدگانمان به اسارت و غارت برند، هرگز اماننامه کفر و شرک را امضا نمیکنیم.»
«کتاب جدیدم را اگر چاپ نکنید، پدر صاحبتان را درمیآورم.» استانبولی وقت گذاشتم. همه آثار جدی خوب امام را ساواکیها بردند. دو تاش اینها مونده. حدیث یک کلمه حرف نزن تو این به در مذهب و تایید حرفها ندارد. پسرش آینده اسلام بود. مصطفی اگر بود که قطعاً از همه بالاتر بود. فوق العاده. «تف» اسلام تا آخر عمرت به مصطفی! تعالی اینه.
این را هم بخوانیم و بریم تو آن ولایت فقیه که نمیدانم بریم میتونیم در بیایم یا نه. خیلی تند است آن ها. ۱۸/۵۷ ظاهراً درست نیست و باید ۱۸/۱/۵۷ باشد. میشود یک ماه قبل اینکه. «چرا امروز تمامی علمای مذهبی علیه شاه و دولتهای او قیام کردند؟ بسیار واضح است.»
امام علی میگوید: «خداوند از دانشمندان (عالم خوب، عالم بد قشنگ تو عبارت تشخیص؛ تعریف امیرالمومنین)؛ امام علی میگوید: خداوند از دانشمندان پیمان گرفته است که بر سیری ستمگر و گرسنگی مظلوم سکوت نکنند.» اگر کسی اینجوری نیست، پس یا پیمان نگرفتهاند یا عالم نیستند. «و این شاه ستمگر و دارو دسته اوست که با همه فقر طاقتفرسای مردم ما، میلیاردها دلار ثروت کشور را به خود اختصاص داده است. و نیز اگر بدعتها در دین ظاهر شود، بر علماست که دانش خود را آشکار کنند و نگذارند فریبها و نیرنگهای دروغ بدعتگذاران در دین و در مردم اثر کند و منحرف کند.»
«سرباز ۱۰ سال نونش میدهم تقه تیر بزند یک طلبه را ۵۰ سال تعمیرش میکنند که یک وقتی باید یک جایی داد بزند. و این شاه است که با انواع دروغها و حیلهها هم دین خدا را تحریف کرده و خواستههای شیطانی خود و اربابانش را بهعنوان قوانین منطبق با اسلام بر ملت مظلوم ایران تحمیل میکند و هم حقایق و واقعیات را وارونه جلوه میدهد. بر علمای دینی و مذهبی است که قیام کنند.»
چهره آخوند فاسد از ساواکی بدتره، از رضا شاه بدتره. «بر هر مسلمانی و در درجه اول بر علمای دینی و مذهبی واجب است که قیام کنند و خود و ملت را از این ستمگریها نجات دهند.»
چرا ولایت فقیه مباحثه نمیشود در حوزهها؟ چرا ما امام خمینی راه پیدا نکرده بعد ۴۰ سال؟ دوران بعد از امام با دوران قبل امام چه تفاوتی دارد در حوزههای علمیه؟ علم چیست؟ فقیه کیست؟ کار عالم چیست؟ دوست داشتی گوش کن، دوست نداشتی برو. من احساس میکنم سالی ۱۰.
بسم الله الرحمن الرحیم. ولایت فقیه صفحه ۱۳ تا صفحه ۱۴.
«فقها حُسن اسلام هستند. خود این فقها حُسن اسلام هستند که معرف عقاتِد و نظامات اسلام و مدافع و حافظ آن باشند.» بقیش «و این تعریف و دفاع و حفاظت را با نطقهای پرشور و بیدار کننده و رهبری مردم ثابت کنند. در این صورت است که اگر بعد از ۱۲۰ سال گذشتن مردم احساس خواهند کرد که مصیبتی بر اسلام وارد و خَلع ایجاد شده است. خَلع جبرانناپذیری در جامعه اسلامی به وجود میآید. مردن بنده است که در خانه نشستن و خارج از مطالعه از رفتن من چه خلعی در جامعه اسلامی ایجاد میشود؟»
«اسلام وقتی امام حسین را از دست میدهد، صلحٌ فیه سلمٌ. خلای جبرانناپذیر در آن به وجود میآید. کسانی که حافظ عقاتِد و قوانین و نظام اجتماعی اسلام هستند، مثل خواجه نصیر و علامه حلی که خدمت شایان و نمایانی کردند، اگر بمیرند خلع به وجود میآید. اما من و جنابعالی برای اسلام چه کردیم که روایت باشد هزار نفر از ما بمیرد، هیچ خبری نمیشود؟ ما یا فقیه نیستیم (حق فقه، یعنی آنطور که باید بود) و یا مؤمن نیستیم (حق ایمان).»
«معرفی و ارائه اسلام مستلزم این است که حوزههای روحانیت اصلاح شود. به این ترتیب که برنامه درسی و روش تبلیغات و تعلیمات تکمیل گردد. سستی و تنبلی و یأس و عدم اعتماد به نفس جای خود را به جدیت و کوشش و امید و اعتماد به نفس بدهد. آثاری که تبلیغات و تلقینات بیگانگان در روحیه بعضی گذاشته، از بین برود.» آخ آخ! «این افراد جماعت مقدسنما که مردم را از داخل حوزههای روحانیت از اسلام و اصلاحات اجتماعی باز میدارند، اصلاح شوند. آخوندهای درباری که دین را به دنیا میفروشند، از این لباس خارج و از حوزهها طرد و اخراج شوند.»
«عُمال استعمار و دستگاه تربیتی و تبلیغاتی و سیاسی حکومتهای دستنشانده و ضدملی، قرنهاست که سمپاشی آثار سوء فکری و اخلاقی را با خود میآورند. حوزههای روحانیت جزئی از جامعه و مردمند. بنابراین ما باید در اصلاح فکری و اخلاقی افراد حوزه کوشش کنیم.»
«آثار فکر، تبلیغات و تلقینات بیگانگان و سیاست دولتهای قانون شکن و فاسد را از بین ببریم. با آن مبارزه کنیم. «این از ما ساخته نیست». «چه کار داریم به این کارها؟» این افکار آثار تلقینات بیگانگان است. نتیجه تبلیغات سوء چندصد ساله استعمارگران که در اعماق قلوب نجف و قم و مشهد و دیگر حوزهها وارد شده و باعث افسردگی و سستی و تنبلی گردیده و نمیگذارد با آنچه باید داشته باشد. مرتباً عذرخواهی میکنند که این کارها از ما ساخته نیست. این افکار غلط است. مگر آنها که اکنون در کشورهای اسلامی جانها از عهده ی کارها برمیآیند و ما برنمیآییم، کدام یک از آنها بیش از فرد متعارف و معمولی لیاقت دارد؟»
«اداره جامعه و تدبیر ملت و علم و فضیلت بیبهره بودند؟ هارون الرشید یا دیگران که بر کشور بزرگ حکومت میکردند، چه تحصیل اداری لازم است که ما هم از وجود آ ن که مربوط به نظارت و اداره عالی کشور و بسط عدالت بین مردم و برقراری روابط عادلانه میان مردم میباش استفاده کنیم؟»
«دیگران تحت نفوذ اجانب نمانند تا پای جان از حقوق ملت، از آزادی و استقلال و تمامیت ارضی وطن اسلام دفاع میکند. تکمیل کنید. در معرفی اسلام جدیت به خرج دهید. تصمیم به تشکیل حکومت اسلامی بگیرید. خوشبختانه ملتها هم تابع و متحد شما هستند. آن که کم داریم همت و قدرت مسلح است که آن هم انشاالله به دست میآوریم. به عصای موسی احتیاج داریم و به همت موسی. کسانی باید باشند که عصای موسی و شمشیر علی بن ابیطالب را داشته باشند.»
«بله، آن آدمهای بیعرضهای که در حوزهها نشستهاند، از عهده تشکیل و ادامه حکومت برنمیآینده؛ چون آنقدر بیعرضهاند که قلم هم نمیتوانند به کار ببرند. از بس اجانب و عُمالش را به گوش ما خواندند که آقا برو سراغ کار خودت، سراغ درس و تحصیل، به این کارها چه کار دارید. این کار از شما نمیآید. ما هم باورمان آمده که کاری از ما ساخته نیست. بفهمانید که شما باید رئیس بشر باشید. رئیس بشری! اگر دیگران چطور تحصیلی هم کردند، ما نمیگوییم تحصیل نکنند. داشته باش حتی! ما مخالف تحصیل نیستیم. مخالف با علم نیستیم. به کره ماه بروند، صنایع اتمی درست کنند. ما جلوی آنها را نمیگیریم. معرفی کنید برنامه حکومت اسلامی را به دنیا برسانید. شاید این سلاطین، رئیسجمهورهای ممالک اسلامی متوجه بشوند که مطلب فرق دارد. ما امروز در دنیا ۷۰۰ میلیون جمعیت داریم، ۱۷۰ میلیون یا بیشتر شیعه داریم. اینها همه پیروان امام هستند ولی از بس بیهمت هستیم.»
«امانتدار باش» و بریم جلوتر. «تفاهم شده که روحانیون در سیاست دخالت نکنند. ما هم بعد از آزادی رفتیم سر جای خودمان. اگر خمینی یا دیگری چنین حرفی بزند، بیرونش میکنیم. اینها از اول در ذهن شما وارد سیاست به معنی دروغگویی امثال آن میباشد تا شما را از امور مملکتی منصرف کند. شما مشغول دعاگویی «خلّد الله ملکه» باشید.»
«استعمارگران انگلیسی که از ۳۰۰ سال پیش در ممالک شرق نفوذ کردند، از همه جهات دست گذاشته بودند روی کجاها؟ روحانیون واقعی را نمیشود تحت نفوذ خود درآورد و در تفکر این دست استعمار است که میگوید ما فحش میدهیم تا نتیجه بگیریم. همه علما را جیرهخوار خودش معرفی کند تا علمای اسلام...» بخش اصلی که این دیگر اصلاً یک چیزی است، میگوید که: «در مورد روحیه مقدسنمایی به اسم اسلام، به اسلام صدمه میزنند. ریشه این جماعت که در جامعه وجود دارد در حوزههای روحانیت در حوزههای نجف و قم و مشهد و دیگر حوزهها افرادی هستند که روحیه مقدسنمایی دارند و از اینجا روحیه و افکار سوء خودشان را به نام اسلام در جامعه سرایت میدهند. اینهایند که اگر یک نفر پیدا بشود بگوید مسلمان، این جماعت را «وای!» این جماعت را ابتدا باید نصیحت و بیدار و مقدسنماهای داخل حوزه را باید چکار کرد؟»
«ای مردم باشید. مباحثه به تنهایی فایده ندارد. مسئله گفتن به تنهایی دوا نمیکند. در شرایطی که دارند اسلام را از بین میبرند، بساط اسلام را به هم میزنند، خاموش ننشینید. از بین بردن، بیدار. توجه کنید به مسائل روز. توجه کنید. خودتان را تا این اندازه مهمل بار نیاورید. شما با این مگر ملائکه تنبلپَروَرند؟»
«در دنیا منتشر میشود و شهرت جهانی پیدا میکند. با زمامداری آن حضرت، جامعه خوشنام و آزاد و پرحرکت و پرفضیلت به خشوع میرسد. حتی دشمن در برابر عظمتش. هرگاه بعد از تذکر و ارشاد و نصیحتهای مکرر بیدار نشده و مرحلهبندی چکار کنیم؟ و به انجام وظیفه برنخاستند، معلوم میشود اصولشان از غفلت نیست؛ بلکه درد دیگری دارند. آن وقت حسابشان طور دیگری خواهد بود. نفهمیدهاند، باور کردهاند و گمراه شدهاند. ندانستند که اینها نقشه است، استقلال ما را از بین ببرند. همه جهات کشورهای اسلامی را در دست ما بگیرند.»
حالا توضیحاتی میدهند که با اینها باید چکار کرد؟ «حوزههای روحانیت محل تدریس و تعلیم و تبلیغ و رهبری مسلمین است. پیغمبران محل امانتداری اند. بدیهی که امانت مهمی را به عهده بگیرد ولی امر مسلمین و نایب امیرالمؤمنین باشد و در اعراض اموال نفوس مردم نفوذ و امثال آن دخالت کنید. باید منزه بود. دنیاطلب اصل مسئله است.» و دیوانه میکند آدم.
بخش آخر قاطی شده. میگوید که: «آن آخوندهایی که در آن زمان با دستگاه بودند از مذهب ما نبودند. فقهای اسلام نه تنها اطاعت آنها را نکردند، بلکه مخالفت کردند. حبسها رفتند، زجرها کشیدند و اطاعت نکردند. کسی خیال نکند که علمای اسلام در این دستگاهها وارد بوده اند یا هستند. البته بعضی مواقع برای کنترل یا منقلب ساختن دستگاه وارد میشدند که اکنون هم اگر چنین کاری از ما ساخته باشد، واجب است. که این موضوع مورد صحبت نیست. اشکال سر آنهاست که عمامه بر سر گذاشته و چهار کلمه اینجا و آنجا خوانده یا نخوانده و برای شکم یا بسته ریاست به این دستگاهها پیوستند. با اینها باید چه کنیم؟ اینها از فقهای اسلام نیستند. بسیاری از اینها را سازمان امنیت ایران معمّم کرده.»
«تا دعا کند. اگر در اعیاد و دیگر مراسم نتوانست حاضر شود، به زور و جبر ائمه جماعات از خودشان داشته باشند تا «جلّ جلاله» بگویند. اخیراً لقب «جلّ جلاله» به او شاه داده بودند. به جز فقها نیستند. شناخته شدهاند. مردم اینها را میشناسند. در این روایت است که 'از اینها، از این اشخاص بر دین بترسید. اینها دین شما را از بین میبرند. اینها را باید رسوا کرد.' تا اگر آبرو دارند در بین مردم رسوا بشوند، ساقط بشوند. اگر اینها در اجتماع ساقط نشوند، امام زمان را ساقط میکنند. اسلام را ساقط میکنند. باید جوانهای ما عمامه اینها را بردارند. عمامه این آخوندهایی که به نام فقهای اسلام، به اسم علمای اسلام، اینطور مفصل در جامعه باید برداشته شوند. من نمیدانم جوانهای ما در ایران مردهاند؟ کجا هستند؟ ما که بودیم، اینطور نبود. چرا عمامههای اینها را برنمیدارند؟ من نمیگویم بکشند. اینها قابل کشتن نیستند، لاکن عمامه از سرشان بردارند. مردم موظف هستند. جوانهای غیور ما در ایران موظف هستند که نگذارند این آخوندها «جلّ جلالها» معمّم در جوامع ظاهر بشوند و با عمامه در بین مردم بیایند. لازم نیست خیلی کتک بخورند.»
«لباس شریف است. عرض کردم که علمای اسلام از این مطالب منزهند. در این دستگاهها نبودند و نیستند. آنهایی که به این دستگاه وابستهاند، مفتخورهایی هستند که خود را به مذهب علما بستند. «جلّ جلاله» به شاه میگفت، نه اینکه «اوباما» را بگوید. مؤدب و باهوش.» نه! «ستاد جو بایدن الان زدند سه ماه قبل انتخابات آمریکا. سرمایههای ما هستند در ایران. به کجا رسیدیم؟»
«عالم غیرت است. یک جور غیرت میخواهد. عالم باید غیرتش بالا باشد. آیتالله جوادی میفرمود که ما اول یک قوه قضاییه بودیم. تأخیر انداختن. اولین دستوری که دادند در مورد ربا بود. امشب دیر خوابیده بودم. گفتند انقلاب امروز پیروز شد. فردا امام خواستند. امامی که آرامش بود و سلامت بود و عشق صورت سرخه از جنس و سرخیهایی که علیه شاه و رضا شاه پهلوی بعد از ۱۷ شهریور ایران داشتم، آنجوری. قوه قضاییه فلان معصیت انجام شده. حیا نمیکنید؟ خجالت. عین تعبیر ما. احساسی انگار به ناموس تجاوز شده.»
«برادر دامادش رفته بود با دستمال خفه کرده بود آیتالله شمسآبادی را. کتابهایی که بنده عمر گذاشتم روش کار کردم. این کتاب خاطرات نقد دعای بادامچی ۸۰۰ صفحه. نوجوان بودم زنده بود. منتظری وقت گذاشته روی کار که این شریعتمداری، مهدی هاشمی دفترش قاصد مهدی. سلاحتو جا گذاشتی. غیرتی میخواهد. بچه هوش بالا میخواهد. یک هوش فطری از سلامت فطرت و تقوا میخواهد. غیرت و حس اینکه حالا دست و پایش بلرزد وقتی بهش خبر بدهند که اینجا فلان کار داریم. این همان امام خمینی است که مسجد سلماسی درس خارج میداد. قبل از نجف درس خارج ته مسجد به گوش امام رسید. امام برگشت و از غیبت مراجع سه روز تو بستر افتاد. محافظت میکند. غیرتی میخواهد. وصیت انجام میشود. البته این غیرتها یک جاهایی خونه دل میکند. خلخال از پای دختر یهودی کشیدند. مسلمان از شنیدن بمیرد. «لَیسَ بِمَلُومٍ یا لَیسَ مَلُومًا» علامت نمی: «از این خبر تو مملکت اسلامی خلخال از پای دختر یهودی کشیدند.» امیرالمؤمنین بیغیرتها میخواست که نبود. «فَلا تَغیرون»؟ آن مردم کوفه بیغیرت ناموس خدا سوال بر محمل اسارت نمیکردند.»
«مکاشفهای نقل شده که عرض کردم. زیارت ناحیه میفرمائید که من خون گریه میکنم. صبح و شب اشک میریزم. خون گریه میکنم. کدام مصیبت؟ کربلاست. اهل دل تبریزی در مورد آقا. این کدام مصیبت است؟ مصیبت جدتان سیدالشهداست؟ فرمود: «نه! جدم سیدالشهدا اینجا خون گریه میکند.» مصیبت عموتان قمر بنیهاشم؟ فرمود: «نه! او هم خون گریه میکند.» مصیبت علی اکبر، نه! علی اصغر، نه! کدام مصیبت شما برایش خون گریه میکنید؟ «اسارت عمم زینب.» این مصیبتی که دل همه ما را خون کرده. اینها خبرهای خلخال از پای دختر یهودی کشیدن است. میمردن دستبند به دست دختر امیرالمؤمنین بزنند. منزل به منزل بچرخانند، اسیر کنند زینب را، اسیر و تحقیر کنند. امام رضا میفرمایند: «انّ یوم الحسین فافنا عاشورا یوم الحسین هو یومُ عاشوراءِ» پلکهایمان. عزیز ما وقتی میخواست زینب در سنین نوجوانی بیاید مزار شهدا و زیارت رسول الله، شبها امیرالمؤمنین این بانوی مخدر را بیرون میآوردند. زینب جلو حسن حرکت میکرد، عرب یا حسین حرکت میکرد. نزدیک که میرسیدم، میفرمود: «برید چراغ کنار قبر را خاموش کنید. نمیخواهم کسی قامت زینب را ببیند.»
«خانم جلالت و عظمت. خُمار از سر ما کشیدی. سازنده. قربان غیرت زین العابدین. امام سجاد. این سید روحالله موسوی خمینی، خون امام سجاد تو رگ اوست. مشهور این شکلی مرد بود. حیرت داشت. ذریه امام سجاد است. مرد، ظهر عاشورا اباعبدالله فرمودند: «پسرم برای خداحافظی آمدم.» امام سجاد گریه کردند. عرض کردند: «باباجان، عباس نیست. همه مردان من را به تو بگویم غیر از این من و تو مردی در این حرم نمانده.» غیرت امام سجاد اینجا نشان داده شد و گفتن با آن حالی که حضرت روی شکم دراز کشیده بودند و به خود میپیچیدند، زمین خوردن. این غیرت امام سجاد است. کجایش را دیدی عزیزم؟ فیلم روز اول سفر شام بودم. مفصل خارجیها را داریم وارد میکنیم. از جنگ با کفار خارجیها ما اسیر گرفتیم. داریم وارد شهر میکنیم زن و بچه را. وارد شهر کردند با لباس سیاه. گفتم نگاه کردند به دختر اولی که تو این کاروان بود که بند نداشت. حضرت سکینه سلامالله علیها. پیرمرد بود. ظاهرش هم میخورد که مثلاً انگار خارجی و پریشان شدهام. دستگاه را به گردن بستند، دست را هم بستند. گفتم: «آقا، من سهلم، صحابی جدتان رسول الله. بین مردم دستمالی همراه داری؟» لا اله الا الله. یا صاحب الزمان. «بابا، اگه ما نمیرفتیم به این حرم تجاوز میشد، ما شرمنده زینب میشدیم.» حالا امام سجاد، «پولی همراه داری؟» ساربان میبینی؟ آنجا. آن کجا باشد؟ بگو این سرها و نیزهها را بفرستد جلوی طالبان. مشغول دیدن این سالهای شب. آنقدر این زن و بچه...»
در حال بارگذاری نظرات...