جایگاه تلاوت کنندگان قرآن در نزد آسمانیان
توصیف مشکات از نظر قرآن
معراج ملائکه از آسمان به زمین است
اثرات صله رحم در زندگی انسان
ویژگی خانههایی که در آن قرآن تلاوت میشود
مهجور بودن قرآن به چه معناست؟
سلاح ملائکه و سلاح شیطان
!! توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تولید شده است !!
بسم الله الرحمن الرحیم. کتاب فضل القرآن. باب «بیوتٌ یُقرَأُ فیه القرآن».
روایت دوم از امام صادق (علیه السلام): فرمود «ان البیت اذا کان فیه المرء المسلم یتلُ القرآن یتراءآه اهل السماء»؛ در خانهای که مرد مسلمانی باشد که قرآن تلاوت کند، اهل آسمان او را میبینند. «کما یتراءا اهل الدنیا الکواکب الدریه فی السمائ»؛ همانجور که اهل دنیا ستاره، ستاره درخشان را در آسمان میبینند.
حالا وجه شبه چیست؟ درخشان بودن. و ترجمه کردند به یکدیگر نشان میدهد. ولی خب آن هم ترجمه خوبی نیست. «کوکب دُرّی» را هم ایشان گفته که «از شدید الأناره» یکی از کواکب خمسه (سیاره) است، گفته شده. آیه نور هم فرمود: «اللهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ». «الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ». «کوکب دُرّی» نهایت استعداد است، آنی که گفته شده. خودت آیه مشکاتش را بخوان. مشکات جاچراغیهایی است که برای حیاتا قدیمی بود. ساخت چراغ را اینها را باهاش میساخت. حیاط را باهاش روشن میکرد. خود این مشکات، من دیدم. شما مشکات را دیدید یا نه؟ توی حیاطهای خانههای قدیمی قم. مشکات خودش باز دری دارد، باز میشود، و توش چراغ میگذارد. «مثل نوره کمشکات فیها مصباح». توش مصباح است.
حالا از «مصباح فی الزجاجه»، برای خود آن مصباح از جنس شیشه است. «الزُّجاجَةُ کأنَّها کوکبٌ دُریٌّ». الان خود آن شیشه داخل این مثل کوکب دُرّی میدرخشد. یک علامت یعنی نماد اوج درخشش و تابش. و سؤال از این است که آسمانیها از نور زمینیها و نور اهل قرآن بهرهمند میشوند؟ اگر قاعده به این باشیم که ملائکه ارتباط درجهای دارند. حالا محل تردید است. البته خود ارتقا و اعتلاء درجه ملائکه به واسطه انسانهای مؤمن است. یعنی اینها باید بیایند در تابعیت قرار بگیرند. حالا یا خدمت بکنند. «ان الملائکة خدامنا و خدام محبینا». در آیت روایت امام صادق فرمود ملائکه خادمان ما و خادمان محبین ما هستند. که این خدمت اگر قابلیت ارتقایی داشته باشند، با همین خدمت است که ارتقا پیدا میکنند. به تعبیر یکی از آقایان، معراج انسان از زمین به آسمان، و معراج ملک از آسمان به زمین و خدمت ولیالله رسیدن و خدمت ربانیون و بزرگان و اینها رسیدن. و خود ربانیون را هم که قرآن معرفی کرده، دیگر به «ما تُعَلِّمُونَ الْکِتَابَ وَبِمَا کُنتُمْ تَدْرُسُونَ». خود این تعلیم کتاب و دراسه مطالعه کتاب باعث میشود انسان ربانی بشود. و آن آیاتی که در مورد ربانیون داریم، در مورد اولوالعلم داریم: «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِکَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ». که خب اینجا ملائکه و اولوالعلم را کنار هم گذاشته. این درخشش همین است، یعنی آنها از نور اینها بهرهمند میشوند، از نور اهل قرآن. حالا یا به معنای این است که مثلاً خلق میشوند. یک معنایش هم میتواند این باشد که استعاذه و استزاعه وجودیشان از نور اهل قرآن است. و این اهل قرآن در واقع خوراک ملکوت را میدهند. با تلاوت قرآن، و آنها هم که وجودشان نوری است، از نور تلاوت اهل قرآن ارتزاق میکنند.
خب روایت از امیرالمؤمنین (علیه السلام) به نظرم باید جزئی از حدیث اربعین باشد. حضرت فرمودند که: «البیت الذی یُقرَأ فیه القرآن و یُذکَرالله عزوجل فیه تکثُر برکته». خانهای که درش قرآن قرائت میشود و ذکر خدا در آن هست، برکتش زیاد است. برکت، پینه پای شتر را میگویند. گَرم درش به معنی بهش برکه میگویند. به خاطر اینکه آب درش ثابت است. “آن خیر ثابت و خیر ماندگار که به سختی پینه پای شتر هم چون به سختی کنده میشود، چیزی که به سختی کنده شود، زوالش سخت باشد، نامش برکت است. خوب خود خانه برکتش زیاد میشود و «تحضره الملائکه». یعنی خیر درش ثابت میشود و این انفکاک خیر از این منزل به سختی صورت میگیرد. بحث دیگر، یک سرعت و بُتّی دارد آمدن و رفتن نعمتها و خیرها و اینها. بعضی کارها خیلی سریع خیر را میآورد. بعضی کارها اسرع عقوبتند مثل ظلم، مثل بقیه سریع عقوبت را میآورد. بعضی کارها باعث میشود که حفاطی شکل بگیرد که خیر به همین زودیها نرود و شرّ هم به همین زودیها وارد نشود. برکت عمدتاً به همین معناست، یعنی یک عامل محافظی حالا برای جان انسان، برای مال انسان، این محافظت بکند که عواملی که باعث آسیب میشود، اینها آسیب نزند یا اثرش سریع نباشد، اثر را با تأخیر بیاندازد. صله رحم اینطور است. اگر اثری بخواهد تو زندگی آدم بیاید، این را توی فاصله سی ساله مثلاً به زندگی آدم وارد میکند. یک سپری میشود، محافظت میکند زندگی انسان. برکت عمدتاً به همین معناست.
خود این قرائت قرآن یک سپری است. عمدتاً منازلی که اتفاقات شدید، وقایع دلخراش و اینها پیش میآید، آدم بررسی که میکند، قرائت قرآن در این بیوت نمیبیند. و منازلی که توش قرائت قرآن است، عمدتاً یک خیر و برکت خاصی توش است. و «تحضره الملائکه»؛ ملائکه در خانهای که قرائت قرآن میشود، حضور پیدا میکند. حالا خود حضور ملائکه خیلی برکت دارد. یکی از اساتید میفرمود که ما خوبان اولیای خدا معانست داشته باشیم. اقل برکت و اثر خوبی که معانست با بزرگان دارد، اگر آن بزرگ اهل نه کشف و کرامت باشد، نه بخواهد غیب بگوید، نه بخواهد گرهی باز بکند، اقل خوبیش این است که ملائکهای که با او حاضر هستند، به شما نظر میکند و بسیاری از گرهها با نظری که با ملائکهای که در با ولی خدا هستند، باز میشود. خیلی وقتها اینطور است. یکی از این ملائکه همراه با اولیای خدا، یک نگاه به آدم بکند، استعداد فعال میشود. یعنی خود این ملائکه، اینها که اهل قرآناند، معمولاً اینطورند. نشستن باهاشون صفای خاصی برای آدم میآورد، سبُکی خاصی میآورد. میگوید: "من به قول شهریار، من خودم سیزدهم که از همه عالم به درم." اینجوری آدم وقتی با او مینشیند، احساس میکند که بعد سیزده بدر، یعنی سبک شده، تخلیه شده، تحلیه، و گاهی اینطور. و خود او دارالحکمه است. خود این انسانی که گاهی خونش دارالحکمه است. منزلش محل حضور ملائکه است. گاهی قلبش محل حضور ملائکه است. در مورد نزول سوره انعام دارد که چهار هزار ملک بر قلب پیغمبر فرود آمدند و خارج نشدند. چهار هزار ملک با سوره انعام بر قلب پیغمبر فرود آمدند. بر قلب فرود آمدن و ملائکه چهار هزار تا بیایند بروند تو قلب بنشینند و بیرون نیایند، اینها من نمیفهمم یعنی چه. خوب یک وقت اینطور میشود. بعضی سورهها آثارش اینطور است. خیلی اثر و اثر قویتر و شدیدتری است. مرحوم جعفر مجتهدی گفته بود که من موکلین در تمام قرآن، سنگینترین موکلین، موکلین سوره حمد دیدم. خیلی ابرقدرتند. چون از جهت مفهومی سوره حمد حامل تمام معارف قرآن است. لذا باید موکلین او، موکلینی باشند که همه موکلین قرآن را بتوانند مدیریت بکنند دیگر. اگر آن مثلاً یک ملک دارد یک آیه را مفهومش را حمل میکند، معارفش را حمل میکند، این باید همه سبع المثانی را خلاصه پوشش بدهد.
و «تهجرَه الشیاطین»؛ خانهای که درش قرائت قرآن میشود، شیاطین ازش دور میشوند. نمیدانم این روایت را قبلاً در مورد خود حضور ملائکه و شیاطین گفتهام. خوب روایت عجیب و غریبی داریم. خانهای که درش غنا باشد، سگ باشد، خصوصاً در روایات وارد شده. بعد خود اینها یک وقتی شاید صحبت شد، مثلاً در خانهای که اسمی باشد از اسماء اعداءالله، اسمی باشد از اسماء اولیاالله. خانهای که در او مثلاً اسم پیامبر باشد، اسم فاطمه زهرا، اسم امیرالمومنین، حتی حمزه، عبدالله، ابوطالب، اسامی مختلف، این منزل «یُقدَّس فی کل یوم خمس مرات». در روز پنج بار تقدیس میشود. منزل روزی پنج بار میآیند رفت و روب از جهت معنوی دارد، از جهت خانهتکانی دارند. روزی پنج بار این اتفاق میافتد برای خانهای که این اسم توش برده میشود.
از آنور، خانهای که اسم اعداءالله درش برده بشود، این جایی است که ملائکه ازش میروند، این شیاطین درش حاضر میشوند. و خب این تاریکیها میماند. این آثار هست. در مورد آثار مکانها جلسه قبل بحثی شد که خب بعضی جاها سبُک است، انسان اصلاً براش خلق حجاب میشود. به محض اینکه مینشیند، به محض اینکه ارتباط برقرار میکند، بعضی جاها هم نه، سنگین است. لذا خود ذکر رو هر جایی بزرگان نمیگفتند. برای نماز چرا سفارش شده که شما مُصلّی داشته باشید در منزل. موقع جان دادن، محتضر را ببرید در مصلایش. خود مکان جان دادن موضوعیت دارد، مهم است. این مکان برای میت، برای محتضر، سبُکی میآورد. جایی که توش قرآن میخوانده، جایی که توش نماز میخوانده، نماز شب میخوانده. کجایی که درش فسق و فجور بوده، گناه بوده. حالا در مورد این داستانهای فراوان، روایات فراوان داریم.
و «یُضییءُ لِأهلِ السَّماءِ». برای آسمانیها میدرخشد. «کما تُضییءُ الکَواکِبُ لأهلِ الأرضِ». همانجور که ستارهها برای زمینیها میدرخشد. و «إنَّ البَیتَ الّذی لا یُقرَأُ فیهِ القُرآنُ»؛ خانهای که درش قرآن قرائت نمیشود. «وَ لا یُذکَرُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ فیهِ تَقِلُّ بَرَکَتُهُ». مرحوم حاج آقا کل احمد تهرانی (خدا رحمتشان کند)، انسان باصفا و ملکوتی بود از شاگردان مرحوم رجبعلی خیاط. مرحوم رجبعلی خیاط دو تا شاگرد ناب داشت: شیخ عبدالکریم حامد بود که ایشان گفته بود: «من دعوای مباهله کرده بودم.» گفته بود: «من با هرکه منکر ولایت امیرالمؤمنین است مباهله میکنم. سیم لخت برق را با دست خیس دستم میگیرم، آن هم بیاید آن طرف. یا از منبر خودم پرت میکنم»، با بلندی مباهله بکن. یکیشان هم خادم بود. قبول کردیم. حامد شاگرد خیاطی، رجب خیاط. هر دو بزرگوار هستند. مرحوم حامد هم مرحوم کل احمد آقا. مرحوم کل احمد آقا همینجوری فضای داشمشتی شیخ رجبعلی را داشت. آدم اهل، عرض کنم که اطعام و احسان و اینها. که بیشترشان وادیش همین وادی اطعام و احسان است. خیلی هم امام حسینی عجیب و غریب بود، یعنی دائماً اهل بُکاء و گریه بود. بعد ایشان فرموده بود که منازل دچار جنابت میشود. منزل دچار جنابت میشود. غسل جنابتش هم ذکر است. ایشان در اهمیت و اولویت گفته بود، ذکر اباعبدالله. منزلی که توش روضه اباعبدالله گرفته نمیشود، برکتی ندارد، و این منقطع از ملکوت است. اصلاً ملکوتی از این خانه احراز کرده. یک بچه همین «تُضِيءُ لِأَهلِ السَّمٰواتِ». همین است، یعنی مد نظر اهل آسمان. چطور درخشندگی دارد، جذابیت دارد، نظر دارند به این منزل و نگاهشان به این مکان است. خود همین هم یک چیز خاص است دیگر. انسان مورد توجه است. فالوور دارد خلاصه. از آن طرف تعداد فالوورهای خیلی بالایی از آن بالا دارند هی دائم رصدش میکنند، چکش میکنند، نگاهش میکنند. جذابیت دارد، برای آنها میدرخشد. «فیه تقَلُّ برکته». پس جایی که ذکر خدا نیست، قرائت قرآن نیست، برکتش کم میشود. و «تهجره الملائکه»؛ ملائکه از آنجا هجرت میکنند. زیبایی اینکه قرآن مهجور است، یعنی ازش هجرت کردهاند. ملائکه بار جمع میکنند، میروند. ملائکه میآیند، بار پهن میکنند و «تحضره الشیاطین»؛ شیاطین حضور پیدا میکنند. که خب این حضور شیاطین روی مال اثر دارد، روی انفس اثر دارد، تربیت این بچهها اثر دارد.
خوب منزلی که شیاطین درش باشند، بچهها یک جور بار میآیند. منزلی که ملائکه توش باشند، بچهها یک جور بار میآیند. در جلد ۲۸ بحار (اگر اشتباه نکنم)، راوی میآمد خدمت امام صادق (علیه السلام)، دیدم این گوشهگوشههای خانه یک سری چیزهایی ریخته، شبیه پرها. روایت، روایت عجیبی است، خیلی جای تأمل دارد. میگوید: «دیدم که این گوشهها چیزی شبیه پر است، گوشهگوشههای خانه». حضرت فرمود که: «ما چون مختلف الملائکه هستیم، دائماً ملائکه اینجا حضور پیدا میکنند، رفت و آمد دارند. این از رفت و آمدشان گاهی پرهاشون مقصود پر بالهای فرشتگان آسمانی است پرهایشان، چیزی میریزد. جمع میکنیم برای بچههامون گردنبند درست میکنیم، و قلاده درست میکنیم.» بله. فرمودند: «اینها میآیند با بچههای ما بازی میکنند. ما هم از پر و بالی که از اینها میریزد، گردنبند درست میکنیم برای بچهها.» در روایت دارد که تو خانههاتون کبوتر داشته باشید. حالا خصوصاً حمامه کبوتر ماده. حمامه سفارش شده. بعد حضرت فرمودند که چون شیاطین رفت و آمد دارند تو منازل، اجانین و شیاطین، فرمودند که اینها خانههایی که بچه کوچک دارد، میآیند با بچههای کوچک بازی میکنند. اگر کبوتر داشته باشد، میآیند با کبوتر بازی میکنند. بعد خود همین بازی اینها با این بچهها هم آسیب میرساند. بچهها را اذیت میکنند، آزار میدهند. بعضی وقتها دچار روانپریشیهایی میشوند این بچهها از کودکی. دلبستگیهایی پیدا میکنند با اینها، یک سری روابطی که بعداً تو بزرگسالی بین بعضی آدمها با بعضی اجانین برقرار میشود، محصول همان ارتباطات کودکی است، عمدتاً اینطور است. خب اینها مواظبتها نمیشود.
اینهمه سفارش، دستور اینها مربوط به اون دوران. خود این نفس حضور شیاطین، تو اون فضای ژنتیکی اینها حتی اثر دارد. حتی روی انعقاد نطفه اثر دارد. چرا قم سؤال سفارش شده که انعقاد نطفه در فضایی باشد که فضای ذکر باشد، عرض کنم که حتی بستری که فراهم میشود، عرض کنم مکان، مکان نورانی باشد. جایی که قرار است انعقاد نطفه بشود. حالا من روایتش را نمیتوانم بخوانم بس که صریح است. اینکه چه اتفاقی میافتد، بله. حالا من تعبیرش را نمیتوانم بیاورم. ایلاج میکند شیطان اینجا، اگر ذکر خدا نباشد، اینجور دخالتی در نطفه بوجود میآید. «شاره کن فلاموال ولا که» دیگر آیه مشارکت در اموال و اولاد. خب اینها همه با حضور ملائکه، با دفع شیاطین است.
خدا حفظ کند یکی از آقایان را. آیت الله توسلی داستانی دارد. من وقتی حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) خدمت بزرگواری رسیدیم، حاج آقای برهان اینها سه نفر بودند: آیت الله برهان، آیت الله توسلی، آیت الله زابلی (پدر آیت الله زابلی که الان تهران است). اینها با هم عقد اخوت داشتند و سامرا با هم بودند. از دوستان نسبتاً دوستان مرتبطین بهجت بودند. حالا نمیدانم آیا عرفان آیت الله برهان هنوز در قید حیات باشند یا نه. انسان ملکوتی و وارسته و عجیبی است. خوارقی هم گاهی ازش دیده شده. بعد آقای برهان اینجا به قول معروف کبوتر حرم است. توی حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها)، گوشهای جایی دارد، پیرمرد خمیده دائماً تو حرم است. حالا چند وقتی ندیدم ایشان را، عقیده فکر کنم سنشان هم بسیار بالاست. یک وقتی خدمت ایشان بودیم و خیلی نکات خوبی فرمودند. بعد فرمودند که: «گفتم مشهد دارم میروم.» گفتند: «مشهد من دوستی دارم، آیت الله توسلی. شما ایشان را دیدید، سلام من را بهش برسان. بگو برهان گفت: "من بر همان عهد که بستیم هستم."» خلاصه پنجاه سال پیش سامرا عهدی با هم بستیم. هر وقت هر کدام از ما سه تا (من و آقای زابلی و آقای توسلی) حرمی مشرف بودیم، نایب الزیاره بقیه باشیم. من پنجاه سال است که حالا آقای زابلی که به رحمت الهی رفتند، من خلاصه همیشه به یاد دو تای دیگر هستم. بگو آقای توسلی هم خلاصه... آدم میخواهد برود یک هیچ نشانهای از آیت الله توسلی من نداشتم. یک نفر رو برو تو حرم امام رضا پیدا کن. سلام ما... تو حرم امام رضا نشسته بودیم و یک وقتی پیرمردی به دلم آمد ایشان باشد. رفته بودیم که بله، ایشان هم قد خمیده، یک جای خاصی هم دارد تو حرم امام رضا. خیلی هرچی برهان جلالیه، ایشان جمالی است. خوشمشرب. کتابشان هم چاپ شده توسلی. تازگی دیدم کتابشان هم چاپ شده بود. بعد خدمت ایشان نشستیم. من با لهجه مشهدی و خیلی انسان بشاش و سرحال بود. «چیزی به ما بفرمایید.» زد روی عمامه ما، گفت: «تو با این عمامه گندت من بهت چیزی بگم؟» گفتش که خیلی جمله جذاب بود. بگو: «ببینم آقا جون، دل ما جنگه! تو نفس ما جنگ است. این طرف اون طرفیا شیطانها رو میزنه. اینور ملائکن، اونور شیاطین. گفتش که گاهی اینها میزنند، یک خرده جلو میآیند. گاهی اونها هم میزنند، یک خرده جلو میآیند.» خیلی رو مبانی روانشناسی کار کرد. خیلی گرهگشاست. خیلی مطلب ازش در میآید. بعد گفتش که وجوه مختلف، گفتش که اینها سلاحی که دارند برای اینکه اونها را بزنند، ملائکه با سلاح ذکر میزنند شیاطین را. شیاطین هم با سلاح غفلت. هر وقت غافلی، اینها دارند میزنند. شبیخون میزنند، میروند اونور. هر وقت ذکر داری، اونها دارند میزنند، میآیند اینور. این اگر به حالت دوام برسد، اونها نابود میشوند. ذکر و غفلت، ذکر و نسیه. جان مطلب همین است دیگر. این روایاتی که در مورد قرائت قرآن هم از همین است. انسان وقتی که انس با قرآن، همنشین با قرآن میشود، مدال پیشرفت میکند. تو وجود انسان شیاطین از بین میروند. حائل میشوند. دیگر اینها طواف میکنند. «اذا مسسهم طائف من الشیطان». طائف طائف دارند. طواف میکنند و میایستند. بعد نفوذ میکنند. دقیقاً همین اتفاقی که بیرون میافتد. گاهی من احساس میکنم لطف خداست این شیاطین بیرونی را نشان میدهد که ما بفهمیم درون چه خبر است. همین شگردهایی که بیرون میزنند، شیاطین بیرونی همین است. برای داخل هم همین. همین نفوذشان همین مدلی است. دست گذاشتن نقاط ضعف، نقاط قوت، چینششان، محاسباتشان، همه همه همینجوری با همین ترفندها پیش میروند. یک جایی نقطه ضعفی باشد نسبت به نقطه قوتی توجه نباشد. ایجاد یأس. همه اینها همین روش است. دقیقاً شیاطین باطنی هم در همین کار را میکنند. حالا اون تو دایره کلان تمدنی، اجتماعی، فردی است. یک نفر خارجی، اینها تعطیل میکنند. میگویند بسپار به همان آمریکا از پس همه رو داره مدیریت میکنه. داره خودش میبره به سمت جهنم. ساختار را یک جوری چیده که... خلاصه بحث ملائکه و بحث شیاطین، بحث بسیار مهمی است. کتابهای خوبی هم وجود دارد. کتاب «ملائکه» آیت الله شجاعی کتاب خوبی است. بحث ملائکه کلاً از بحثهای مهم و بحثهای جذاب و بحثهای غریبی هم هست. خیلی بهش توجهی هم متاسفانه نمیشود، با اینکه جایگاه ملائکه تو زندگی ما جایگاه مهمی است.
در حال بارگذاری نظرات...