
جلسه دوازده : نبرد نهایی آلمحمد با آلابوسفیان
جریان این جلسات از تبیین تقابل تاریخی دو خاندان آغاز شد؛ خاندان رسول خدا (ص) و خاندان ابوسفیان، که در طول تاریخ از بدر و احد تا عاشورا و نهایتاً درگیری سفیانی با امام زمان (عج) ادامه یافته است. به صلح امام حسن (ع) و مظلومیت او در برابر معاویه پرداخته شد و بعد، ماجرای حرکت امام حسین (ع) از مکه به کربلا و حوادث شب عاشورا تا شهادت اصحاب بیان گردید. در ادامه، نقش کوفه بهعنوان مرکز حکومت مهدوی و شام بهعنوان پایگاه سفیانی تبیین شد و ارتباط مستقیم عاشورا با ظهور روشن گردید. در نهایت، مباحث به علائم ظهور، نقش ایران، یمن و عراق، نبرد با سفیانی، نزول حضرت عیسی (ع) و استقرار حکومت عدل جهانی امام مهدی (عج) رسید
برخی نکات مطرح شده در این جلسه
ویژگیهای سفیانی
تقابل دو خانواده در آخرالزمان
شباهت قیام امام زمان با امام حسین علیهما السلام
سه رکن اصلی ظهور امام زمان
امام زمان منتظر ماست
به فکر پدرمان هستیم؟!
متن جلسه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آل محمد الطاهرین، و لعنت الله علی القوم الظالمین مِنَ الآنِ إِلَی قِیَامِ یَومِ الدِّینِ. رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا.
خوب، خدا را شکر میکنیم که بحثمان به نقطه اصلی رسید. الحمدلله، مبادی کرده بودیم از اول بحث و همه مباحثمان طی شد برای اینکه به اینجا برسیم. و خدا را شکر، الحمدلله توفیق هست، رسیدیم. انشاءالله بتوانیم این بحث را آنگونه که شایسته است، از آن بیرون بیاییم و نکات خوبی را انشاءالله مد نظر قرار دهیم. این بحث، از بحثهای خیلی غریب، مورد نیاز و جذاب است؛ بحثی فوقالعاده. وقتمان کم است، متأسفانه. اگر دو شب شود، انشاءالله امشب در مورد سفیانی صحبت کنیم و فردا شب در مورد فتح حضرت حجت بن الحسن (ارواحنا فداه) که بسیار جاننواز است، بسیار جاننواز.
ما در تهران، روز قبل از روز قدس، در یکی از مساجد بازار، در امامزاده سید اسماعیل تهران، آنجا این بحث را داشتیم. بنا به اصرار استاد عزیزمان، خود ایشان هم تشریف داشتند. چند نفر دیگر از کسانی که اهل معرفت، اهل دل، اهل تحقیق و اهل فضل بودند، حضور داشتند. جمعیتی آنجا بودند. اشارههایی شد به حوادث منجر به ظهور و اتفاقاتی که در ابتدای ظهور میافتد. همگی بالاتفاق استقبال کردند و بحث بسیار پربرکتی بود.
در واقع، در مورد امام زمان نمیخواهیم صحبت کنیم؛ عنایت میشود در مورد سفیانی صحبت کردن یا نه؛ بحث رضایت اهل بیت (ع) باشد. اواخر بحث، دامنه بحث را جمعبندی کنیم و دیگر توشه محرممان هرچه هست، این شبهای آخر باید کیسه امضا شود، انشاءالله. من در این وقتی که از الان دارم، اگر بتوانم انشاءالله در چهل دقیقه بحث را برسانم به جریان مکه، خیلی خوشحال خواهم شد. اگر نشود، باز نمیدانم چگونه میشود؛ چون فردا باز بحثمان کمی میماند. حالا دعا میکنیم خستهکننده هم نباشد، مخصوصاً اولش کمی بیوگرافی باید بدهیم در مورد سفیانی.
از شبهای اول ما این روایت را خواندیم که امام صادق (ع) فرمودند: «ما، آل پیغمبر، با آل ابوسفیان دو خانوادهایم که به خاطر خدا با هم جنگیدیم. قُلْنَا صَدَقَ اللَّهُ وَ قَالُوا کَذَبَ اللَّهُ.» ما گفتیم خدا راست میگوید، اینها گفتند خدا دروغ میگوید. سفیانی با پیغمبر (ص) جنگید. معاویه با امیرالمؤمنین (ع). یزید با حسین (ع). معاویه با امام حسن (ع) چون جنگی صورت نگرفته (بنا به روایت). معاویه و سفیانی با مهدی (عج). با آن عبارت خاصی که اگر بگوییم، این جنگ همیشگی ما با آل ابوسفیان بوده که دیگر آن نبرد نهایی و پیروزی نهایی است.
سفیانی، لعنة الله علیه، که باید کمکم میان ما عمومیت یابد. چندین سال پیش این را در مساجد عرض کردیم. یکی از چیزهایی که باید در تکبیرها وارد شود، «مرگ بر سفیانی» است. «مرگ بر دجال» که نیست! «مرگ بر منافقین و کفار». حالا، کفار بدبخت! مرگ بهشان بدهیم؟ چرا مرگ بگوییم منافقین را؟ همهشان که دیگر مرگ نمیخواهند؛ اگر بمیرند، ما خوشحال میشویم. وقتی حضرت میآید، آدم میشویم. در هر صورت، دجال با سفیانی فرق میکند.
ویژگیهایی که دارند: دجال ویژگیهایش کمی فراتر از تصور است؛ آدم نمیپذیرد که یک نفر باشد، یک شخصیت باشد. یک خر دارد که نمیدانم شرق و غرب عالم را گرفته و داد میزند؛ همه دنبالش راه میافتند و بهشت و جهنم همراهش است. اشاره میکند: «بهشتِ من است، جهنمِ من.» هرکس از من اطاعت کند، او را به بهشت میبرم و او را به جهنم. روی پیشانیاش نمیدانم چه چیزی نوشته است. یک چشم دارد؛ چشم راستش بسته است، چشم چپش زمینهای (دارای نقص) است. آدم نمیپذیرد؛ به یک گروه، به یک آرم، به یک علامتی میخورد؛ ولی سفیانی یک آدم است.
دجال و سفیانی با هم فرق دارند. تا زمان ظهور حضرت، یارانی دارند، مخصوصاً سفیانی. دجال شاید یک سبک باشد، یک ایده باشد، یک مجموعه باشد. فرصت نیست برایتان بخوانم. کتابهای خوبی در این زمینه نوشته شده است. دوستان اگر اهل مطالعه هستند و میخواهند تحقیق کنند در این زمینهها، یکی کتاب «یوم الخلاص» (عربی) است که ترجمهاش «روزگار رهایی» چاپ شده است. یکی کتاب «مهدی موعود» که این ترجمه جلد ۵۲ و ۵۳ بحارالانوار است؛ کتاب درشتی است. ظاهراً مرحوم آقای دوانی، اگر اشتباه نکنم، آن را نوشتهاند. یکی دیگر از کتابهای خوب، کتاب «الزام الناصب» (این عربی است). نمیدانم ترجمه فارسیاش چاپ شده است یا نه. کتاب خیلی خوبی است؛ خواندنش را به شما سفارش میکنم، به دردتان میخورد. کتاب «عصر ظهور» کتاب خیلی خوبی است. خیلی زحمت کشیده ایشان در این کتاب. مطالب را ساده کرده است. ترجمه فارسیاش هم چاپ شده، همه جا هم هست؛ در مشهد فراوان است. تهیه بفرمایید و بخوانید. از اول تا آخر مباحثی که ما این شبها داریم، بخشی از مطالبی است که در این کتاب آمده؛ ولی اصل کتاب اگر داشته باشید، مطالب فوقالعادهای دارد. تقریباً ۴۰۰ صفحه است. ایشان (نویسنده) مطالب را خیلی ساده و خیلی جذاب بیان کرده است. ایشان (نویسنده) انسانی خیلی فوقالعاده و وارسته است؛ شخصیتی ملا، باسواد، نورانی و با انصاف را از نزدیک دیدم.
سفیانی از نسل ابوسفیان است؛ همانطور که نامش مشخص است. اختلافهایی هست از کدامیک از فرزندان ابوسفیان است که بحث مفصل آن به درد ما نمیخورد. نامهای از امیرالمؤمنین (ع) به معاویه رسید. آنجا فرمودند: «من میبینم که از فرزندان تو کسی میآید به نام سفیانی؛ بدخو، ملعون، سبکمغز، ظالم، سختگیر، عصبانی. خدا رحمی در دلش ننهاده است. لشکرکشی میکند به مدینه، بیاندازه میکشد و...» به معاویه میگویند: «این شخصیت آنقدر خبیث است که پیشاپیش همه منتظرش هستند.»
یکی دجال است که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «هر پیامبری که مبعوث شد به امتش سفارش کرد: از دجال بترسید. همه امتهایشان رفتند، دجال نیامد؛ پس حتماً در این امت میآید، مواظبش باشید. میآید و تعداد زیادی از شما را به جهنم میبرد. کسی از او مصون نمیماند.» (سپس بیان کردند که) دجال فرهنگ غرب باید باشد، دجال و فرهنگ دجال و فتنه دجال و اینها. حالا باز نمیدانیم ما در این بحثها خیلی نمیتوانیم محکم بایستیم و یکجا بگوییم: سفیانی الان کیست؟ سعید خراسانی کیست؟ شعیب بن صالح کیست؟ سید یمانی کیست؟ گفتن اینها سخت است؛ ولی ویژگیهایشان را در روایت ما به خوبی گفتهاند و ما انشاءالله بحثش را در این دو شب داریم. مخصوصاً در مورد سید خراسانی که رکن اصلی ظهور امام زمان (عج) است و سید یمانی از آن طرف. سفیانی و شعیب بن صالح کسانی هستند که از آن طرف حتماً باید در لشکر کفر بیایند.
از حتمیترین علائم ظهور امام زمان، خروج (سفیانی) است. کلاً دقیقترین (نشانه) پس از ویژگیهای ظهور امام زمان، یکی صیحه آسمانی است که در ماه رمضان، شب قدری که شب جمعه است، فریادی است که همه عالم به زبان خودشان میشنوند؛ حتی کسانی که خوابند از خواب بیدار میشوند؛ حتی کسانی که زیر پتو هستند، صدا بهشان میرسد و میآیند و میبینند و میلرزند. صیحه آسمانی چیست؟ یکی هم خروج سفیانی. عرض کنم خدمت شما که باز هم هست؛ حالا یکی دو تا دیگر هم گفتم، ولی اختلاف این دو تا (علامت) اصل کاری است و مردم به سرعت باخبر میشوند.
سفیانی کلاً پانزده ماه، از زمانی که شناخته میشود تا آخر عمرش، طول میکشد: شش ماه جنگ و نه ماه حکومتش است. این شش ماه جنگش از رجب شروع میشود تا محرم؛ در محرم پیروز میشود. پنج طرح اصلی عالم به دستش میافتد. نه ماه حکومت میکند. در این نه ماه، جنگ او و شکست خوردنش است. طبق روایات ما، او در رجب ظهور پیدا میکند و رفتهرفته شناخته میشود. از سرزمین روم هم میآید.
چند چیز مهم دانستنی: یکی در روایت ما، روم، ترک، یهود، این چهار محور اصلی جنگ آخرالزمان هستند که جنگ جهانی است. کل شرق و غرب عالم، هیچ قارهای خالی از جنگ نیست. هیچ کشوری مصون از جنگ نیست غیر از یاران خراسانی؛ امنیت دارند و امنیتدهنده به بقیه کشورها هستند. سپاه سید یمانی همزمان با سفیانی (و) یمانی دیده میشود در کشور یمن؛ هیچکس نمیشناسد. از این طرف سفیانی یک دفعه شناخته میشود، از آن طرف یمانی یک دفعه شناخته میشود که از اصلیترین سپاههای امام زمان (عج) همین سپاه یمانی است که میآیند و مکه را فتح میکنند.
(در ادامه مباحثی) در کنار سفیانی مهم بود. یکی روم، یکی ترک، یکی یهود. دشمن اصلی امام زمان (عج)، یهود است. اینها اصل مرکز هستند که وقتی حضرت ظهور میکنند، جنگ اصلی با اینها میشود. در بیتالمقدس، حضرت مسیح (ع) نازل میشود. اینجا مسیحیها را دعوت میکنند. اصحاب کهف میآیند که زنده بیدار میشوند، همین غاری که هستند. به مسیحیها و یهودیها عرضه میکنند: یا قبول میکنند یا رد میکنند. تفکیک میشوند. و (در) کتاب (آمده) که آنجا وقتی جنگ اصلی درمیگیرد، یهودیها هرجا میخواهند بروند قایم بشوند، حتی پشت سنگ قایم میشوند. (سنگها صدا میزنند:) «یهودی! فَاقتُلْهُ. پشت من یهودی قایم شده، بیاین بگین بکشیدش.» که دشمن اصلی مسلمانان در طول تاریخ بودند؛ به شهادت سوره مبارکه مائده: «وَلَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا». حتماً خواهید دید که کسانی که بیشتر از همه دشمنی دارند با مؤمنین، یهود و مشرکین هستند. مشرکین کسانیاند که با اینها شریک میشوند که طبق روایت ما، حاکمان پست مسلمانان هستند که زمینهساز میشوند برای تسلط یهودیها بر مردم.
قطر، این امارات، این استانها (اشاره به مناطق و کشورها). یک آدم دستمال ابریشمی به دست (در صورت). خدمت شما عرض کنم که سفیانی در ماه رجب روی کار میآید. اتفاقاتی در شام میافتد که وضعیت به هم میریزد. آنجا رومیها... رومِ دوران پیغمبر (ص)، همین رومِ الان است؛ ایتالیا و اسپانیا و اروپا. جناب حاکمانشان میگفتند: «قیصر و سزار»، همین آلمان فعلی، فرانسه فعلی. خب شما میدانید که ایرانیان (و) مسلمانان، روم را گرفتند دیگر. جنگی شد؛ به همین مناسبت سوره مبارکه روم نازل شد: «الم غُلِبَتِ الرُّومُ». (ابتدا) شکست خوردند، ولی بهزودی دوباره غلبه پیدا میکنند بر مسلمانان و باز شکست میخورند. (سفیانی) به همراه سپاهش میآید و کل مناطق اسلامی را میگیرد. همه کشورها را میگیرد، به پشتوانه اسرائیل. اسرائیل دامنه فعالیتش بزرگ نمیماند (به تمام معنا گسترش نمییابد). سوریه را کلاً میگیرد، اردن را میگیرد، لبنان را میگیرد و تا عراق میآید. آنجا سپاه سید خراسانی اینها را پس میزند که اتفاقاتی میافتد. عرض میکنم.
محور همه اینها سپاه سید خراسانی است که سید خراسانی کیست؟ سید خراسانی از کسانی است که در مشرق زمین انقلابی میشود، قیامی میشود. «لجلی از قم، مردی از قم.» (یعنی) روحالله. او میآید. مردانی که مثل پارههای آهن میماند قلبشان، دور او را میگیرند. برای حق خودشان قیام میکنند که امام باقر (ع) فرمودند: «اگر شده از روی برفها سینهخیز بروید به اینها ملحق بشوید.» اینها حکومت مهدی ما (هستند). حضرت امام، روحالله خمینی بزرگ، ایشان طلایهدار این حرکت است. بعد از او، این سپاه دست کسی میافتد به اسم سید خراسانی که در دست راستش نشانهای است. چهرهای نورانی دارد. فرماندهی را قبول نمیکند و به زور به او واگذار میکنند. او فرماندهی دارد به اسم شعیب بن صالح که در ری زندگی میکند. پنج سال از حکومتش میگذرد. قد کوتاهی دارد و با یک سری ویژگیها... چون نمیخواهم که ذهنتان نسبت به کسی (مشخص شود)... ویژگیها... شعیب بن صالح فرمانده نظامی امام زمان (عج) است. وقتی این دو نفر (سید خراسانی و شعیب بن صالح) ظهور میکنند، خراسانی سربازانی دارد در عراق و یمن که اینها کار را پیش میبرند.
مخصوصاً در یمن ماجراهایی اتفاق میافتد که عرض خواهم کرد. قتلعام گستردهای در عراق خواهد شد. روم، اینی که گفته شده، پس همین کشورهای اروپایی برداشت میشود که در زمان پیغمبر (ص) هم همین (بود). و ترک... ترک، مشرقیان؛ رومیان، غربیان. ترکها، شرقی (هستند). تقسیمبندی غرب و شرق که میکنند: از ترکیه به این طرف، همه را شرق میگیرند. ترکیه، ایران، پاوه، هندوستان و پاکستان، چین، روسیه... اینها کفِ خیانتها هستند. خاورمیانه درست است. «خاور» یعنی چه؟ شرق، معنای خاصی ندارد؛ ولی شرقیها زمینهسازهای ظهور امام زمان (عج) هستند. عرض کنم که فقط جنایتی که شده، این است که ما شرق عالم نیستیم، ما وسط عالمیم. شما (نقشه) چرخ خاورمیانه، از شرق الأوسط... شما شرق وسط هستید. ایران، ایران خودش مرکز عالم است. شرق، روسیه است. قلب عالم، اروپا... قلب تپنده عالم اینجاست. ترکها را که گفتند، از قوم مغول و تاتار و اینها همه را دربرمیگیرد تا خود روسیه و چین، ترکیه و اینها. اشتباه نکنید! ترکها میآیند در سواحل شام، رومها میآیند در بیابانهای شام، از فلسطین. یعنی همین اسرائیل. سرزمین رمله، احتمالاً همین تپههای جولان بشود. الان شام قدیم منطقه اسرائیل و فلسطین و اردن و لبنان و همه اینها را شامل میشده؛ آن شامی که ما این چند شب هی در موردش صحبت کردیم. ولی مرکزش البته دمشق است. اصلش درست است.
در دمشق وضعیت خیلی بحرانی میشود. جنگهای مختلف و طایفهای صورت میگیرد. در آخرالزمان همه کشورهای عربی به هم ریخته است، ولی شام وضعیتش از همه بدتر و با ما است (درگیر با ما). در شام اوضاع به هم میریزد. فقر و قحطی و گرسنگی شدیدی حاکم میشود. بزرگترین گرسنگی تاریخ به خاطر تحریمهای اقتصادی شدید (میباشد). از هر طرف، فقر منطقهای زمان حکومت میکند. آدم خیلی روبهراهی نیست؛ ولی بالاخره به داد مردم تا یک حدی میرسد. در حد بخور و نمیری بهشان میدهد.
ولی وضعیت یک مدتی میگذرد. زلزلهای میشود در شام که نصف دمشق از سمت غرب، (در نزدیکی) مسجد جامع دمشق، خراب میشود. وضعیت کاملاً به هم میریزد. حکومت تا قبلش مقاومت میکرد در برابر دشمن. این زلزلهای که اتفاق میافتد، این حکومت ساقط میشود. رومیها و غربیها با همدیگر درگیر میشوند در این منطقه. روبروی یهود. اینها همدیگر را میزنند، آنها یهود را میزنند. وسط این درگیریها، سفیانی ظاهر میشود. از روم. کسی که در روم زندگی میکرده و صلیب به گردنش است، ولی ابراز مسلمانی میکند. برداشت خودم این است که همین کراوات باید باشد. احتمالاً کراوات صلیب برعکس است دیگر. صلیب چه شکلی است؟ کراوات برعکسش که بکنی، همان است که میاندازند گردن (شان). خود صلیب آرم مسیحیت است. صلیب برعکس، آرم شیطانپرستی است. بچه شیعه ما شب عروسیش میاندازد گردنش. آرم شیطانپرستی است! هر چیزی از مسیحیت برعکس، شیطانپرستی است. ۹۹۹ عدد مقدس مسیحیت، ۶۶۶ آرم شیطانپرستی. صلیب برعکس و خیلی چیزهای دیگر.
عرض کنم خدمت شما که او ظهور پیدا میکند. از سمت اردن وارد سوریه میشود، (یعنی) منطقه شام. وارد آنجا میشود. غربیها و رومیها هر کدام یک نماینده دارند آنجا. نماینده غربیها «ابقع» و نماینده شرقیها «اصهب». رمزی گفتهاند اهل بیت (ع) (ویژگیهای اینها را). چندین بار مردم هی آمدند فکر کردند همین انقلاب ما را که الان امشب عرض کردم، همان قیام سربداران اصلاً برای مقدمهسازی ظهور امام زمان (عج) در سبزوار. (اینها) با شیمی رمزی (بررسی میشوند). نباشد که هر اتفاقی میافتد، (فکر کنیم) تموم شد و رفت دیگر، همه چیز جور است. بعد تهش میشود فیلم «ظهور بسیار نزدیک است». یک سری اراجیف و جفنگیات و اینها را به هم میبافند و اینکه آن به آن یکی میخورد، این هم اسمش به آن میخورد، آن هم احتمالاً... عرض کنم خدمت شما که اسمها را رمزی گفتهاند که بماند.
خود سفیانی اسمش چیست؟ برخی روایت ما گفتند اسمش عبدالله است. برخی گفتند اسمش عثمان است. گفتند: عثمان بن عنبسه، برخی گفتند: عثمان بن عتبه. روایات مختلف (است). اسمش عبدالله است. از نسل کیست؟ از نسل خود یزید است؟ یا از نسل یزید، برادر معاویه است؟ یا از نسل خالد پسر یزید؟ روایات مختلف است؛ ولی اصل سفیانی، چیزی که کاملاً شناخته شده است، رنگ بوری دارد. چهره سرخ و کبود. در عمرش مکه و مدینه را ندیده. ظهور پیدا میکند. تا میتواند از علما میکشد.
در این شش ماهی که جنگهای او است با... (درباره) هوا که عرض میکنم انشاءالله اگر یادم بماند میگویم. بحث از بس گسترده است. در این شش ماهی که جنگ او است، از رجب تا محرم. چرا در این شش ماه دقیقاً؟ همه اتفاقات ظهور موازی با اتفاقات کربلاست. خروج امام حسین (ع) کی بود از مدینه؟ یادتان هست؟ عرض کنم که خروج امام حسین (ع) از مدینه یادتان هست؟ ماه رجب بود، اواخر رجب بود که سوم شعبان رسیدند مکه و محرم رسیدن کربلا. این شش ماه خروج سفیانی در همین شش ماه است و بنا بر روایات فراوانی که داریم، ظهور امام زمان (عج) هم انتهای این شش ماه است.
حضرت تا قبل از ظهورشان، فتنه گسترده، (و) مردم گرسنگی (میکشند). اول ظهور حضرت، فتنه گسترده است، مردم ترس و وحشت (دارند) تا نه ماه. نه ماه وضعیت افتضاح است که در این نه ماه سفیانی آخر کار کشته میشود و بعد حضرت میآیند. بیتالمقدس را فتح میکنند. حضرت عیسی مسیح (ع) از دنیا میرود، آنجا دفنش میکنند و اتفاقاتی میافتد. اگر بشود انشاءالله عرض میکنم.
(حضرت) کربلا میآیند. کربلا قبر مبارک اباعبدالله (ع) را باز میکنند. حضرت را بیرون میکشند و زنده میکنند و در کنار خودشان در سپاه خودشان (قرار میدهند). آنها مجازات میشوند، اینها به حکومت میرسند. بعد دیگر حکومت و اتفاقاتی که میافتد و کل عالم را میگیرد. خیلی باشکوه است! بخوانید و بشنوید و اینها چه اتفاقاتی قرار است بیفتد.
عرض کنم خدمت شما که سفیانی در این شش ماهی که جنگ دارد، هرکس باهاش مخالفت کند، در دیگ آب جوش میاندازد. این یک انسانی است که خدا ذرهای رحم و مروت در دل او قرار نداده. تا بتواند میکشد. عرض کنم خدمت شما که به حمایت از رومیها هم میآید جلو. غربیها... آدم غربی. غربیها اول نیرویی که دارند «ابقع» است. این آدم ضعیفی است. نوشتم اینجا... گفتند که قیافه خاصی هم دارد این ابقع. کجا نوشتم؟ بله، ایشان احتمالاً مکاشفهای داشته، شمشیر را دیده. حالا عرض کنم که نقطه سیاه و سفید در چهره دارد. اصهب چهره زرد رنگ دارد. آدم ضعیفی است. توسط نیروهای شرقی... حالا آقای کورانی خیلی اصرار دارند در این کتاب «عصر ظهور» بگویند که روزها، روزها غربیها (و) اروپاییها (در) بهای (آینده) کمکم دارد رخ میدهد (؟). درگیری که الان هست بین شرقی و غربیها در مسئله سوریه، هر کدام میخواهد تصاحب کند برای خودش. نیروی غربیها اول کار را دست میگیرد. بعد از آن زلزلهای که اتفاق میافتد، وضعیت شهر... آدم ناتوانی (میشود). نیروی شرقیها میآید (و) پیروز میشود که اصهب یک مدتی حکومت میکند. سفیانی میآید با او میجنگد. چه کارهایی که نمیکند دیگر! چه جنایتهایی و چه بلاهایی را که سر مردم نمیآورد!
سفیانی قیافه عجیبغریبی هم دارد. یک چشمش سفید رنگ است که همه فکر میکنند چشمش کور است و بس که عبادت میکند، در ظاهر چهرهاش زرد شده. در حالی که طبق روایت، یک ثانیه برای خدا سر خم نکرده این آدم! و کینه شدیدی هم نسبت به اهل بیت (ع) و مخصوصاً شیعیان دارد. بلاهایی سر شیعیان میآورد در هر جایی که هستند؛ در شام، بعضیها در عراق، بعد در مدینه. قتلعام شیعه است. ایران در این دوره، به سپاه یاران خراسان که ایران حوالی اهواز است، این منطقه کامل در امنیت است. از آنجا (کوتاه سخن). نه کوفه که اصلاً بلاهایی اتفاق میافتد! قتلعام گسترده میشود. صد هزار نفر را سر میبرند. هزار نفر از زنان و دختران دوشیزهای که از منزل بیرون نیامدهاند را به اسارت میبرند و مسائل خیلی شدید در شام اتفاق میافتد و مردم شام مجبور میشوند به اینکه تسلیم سفیانی بشوند و سپاه گستردهای تشکیل میدهد.
آنجا پرچم سرخرنگی دارد که نماد خونآشامی است؛ پرچم سپاه سرخ. برعکس پرچم سپاه یاران خراسانی که سیاهرنگ و بر سر چوبهای سپاه یاران خراسانی پرچمهاشان یک آرم مخصوصی است که لبنانی است. اصلاً عرض کنم که سپاهشان پرچم سرخی دارد. فرماندهشان مردی از قبیله بنیکلب است. این در این شش ماهه که میجنگد، پنج شهر را حاکم میشود: یکی دمشق، یکی اردن. اگر اخبار گوش بدهید، یکی از محل درگیریها در سوریه است. یکی حلب، یکم قنصرین. قنصرین یادتان است؟ دو شب پیش گفتیم سر مبارک امام حسین (ع) را آوردند آنجا. راهب آمد بیرون از کلیسا و دید و اینها. این همانجا قنصرین که میشود سوریه و اردن و لبنان، این سه منطقه را میگیرد و متصل میشود به اسرائیل. خط محکمی میشود در دفاع از یهود. اعراب همیشه در درگیریهای سپاه امام زمان (عج) با یهود، این اعراب بدبختِ نکبت هستند که خودشان را فدا میکنند. یهود خودش میرود مخفی میشود، اعراب بدبخت بیچاره را میفرستد.
بعد از اینکه این شش ماه جنگ کرد، به اندازه یک بارداری یک زن، یعنی نه ماه حکومت (در) دست (او) است. فرمایش امام صادق (ع) که سفارش کردند: «اگر دوران سفیانی را درک کردید، مردها خودشان را مخفی کنند، با زنانتان هم کار نداشته باشند.» و اینکه سر نه ماه که شد، بدانید دیگر کارش تمام است. اتفاقات جالبی میافتد. عرض میکنم انشاءالله اگر دامنه بحث گسترده شود، ممکن است از بحث خارج شوم.
اصهب را میکشد. پایتخت خودش را رمله قرار میدهد. میآید پایتخت حکومت اسرائیل. همه کشورها یکی میشوند. اردن، تقریباً شمال لبنان و جنوب لبنان و سوریه. همه اینها با اسرائیل یکی میشوند؛ اسرائیل یعنی زیرمجموعه یهود میشود. ولی سفیانی کار دستش است. اولین کاری که میکند میگوید که باید با سپاه خراسانی بجنگیم. سپاه حرفهای مفصلی را میفرستد به عراق. از طریق عراق میخواهد بیاید با سپاه یاران خراسانی، سید خراسانی، بجنگد. قرقیسیا... اگر نقشه قدیمی بود، من قشنگ میتوانستم. (نقشه) همراهم هست، ولی فقط دستگاه بزرگی باشد که بهتان نشان بدهم. روی مناطق خیلی قشنگ میشود بحث کرد که اینجا چه اتفاقاتی میافتد. هر کدام (از مناطق) قرقیسیا که شمال ترکیه میشود، تقریباً مرز بین سوریه و ترکیه است. آنجا سپاه سفیانی دارند میروند که درگیر بشوند با یاران خراسانی.
گنجهایی پیدا میکنند که اختلاف این گنجها چیست؟ گنجهای زیرزمینی طلاست؟ نقره است؟ چیست؟ هر کدام از اینها میخواهد از این گنجها بردارد. اینها با همدیگر درگیر میشوند. صد هزار نفر از سپاه سفیانی همدیگر را میدرند. صد هزار نفر همدیگر را میکشند؛ جوری که فرصت پیدا نمیکنند جنازهها را دفن کنند. امام باقر (ع) فرمودند: «سفره زمینی به روی کرکسهای آسمان باز میشود.» یاران خراسانی، این مجموعه (سپاه) تعداد کمی که میماند، میآیند بجنگند. یاران خراسانی میزنند و قلع و قمع میکنند. تصمیم میگیرند که سپاه بفرستند در کوفه. عراق را بگیرند. از طریق عراق بیایند لب مرز یاران خراسانی را بزنند. وقتی وارد کوفه میشوند، اولی که حرکتش هست از وادی یابسه، عرض کردم مرز اردن (و) سوریه. حالا آن جنگ قرقیسیا فرمودند که از هر ۹ نفر، ۷ نفرشان کشته میشوند. تعداد بسیار زیادی.
و گفتند که مردم شام همه در اختیار سفیانی میآیند، مگر تعداد کمی که اینها اهل حق باشند و پای ثابت ایستاده باشند که میگویند همین شیعیان لبنان الان، حزبالله لبنان و یک عده آدمهای مشتی (یعنی) پاکار، اگر در خود سوریه باشند وگرنه همه میآیند در اختیار سفیانی و با سفیانی بیعت میکنند. اتفاقاتی قرار است بیفتد انشاءالله.
عراق قبل از اینکه سفیانی حرکت بکند، یک آدم پستی (در آنجا حاکم است) یعنی وضعیت عراق هم به این شکل نمیماند. یک حاکمی به اسم «شیصَبانی» حاکم آنجا (میشود). اسمهای رمزی (هستند). که این انقدر درنده است که مثل آب از زمین میجوشد و هرکی شیعه ببیند در عراق میکشد. دشمن خونی اهل بیت (ع) و بنیهاشم و سادات و اینهاست. او کشته میشود. در عراق اختلافات میافتد. در عراق از دو جبهه به عراق حمله میشود: یکی یاران خراسانی میآیند. هر دو برای تصرف عراق. یاران خراسانی از شرق وارد میشوند، یاران سفیانی از غرب وارد میشوند. یاران سفیانی به دنبال یاران خراسانی میگردند برای کشتنشان. یاران خراسانی به دنبال امام زمان (عج) میگردند.
(سپاه) خراسانی درگیر بشود... نمیتوانند. با خود مردم کوفه درگیر میشوند. هفتاد هزار نفر را یا ۱۳۰ هزار نفر را میفرستد به کوفه. شصت هزار نفر در شهر کوفه کنار قبر هود و صالح، یعنی در منطقه قبرستان وادیالسلام، هفتاد هزار نفر را روی پل شهر کوفه میکشند که تا سه روز مردم نمیتوانند در شهر رفتوآمد کنند بس که بوی (اجساد میآید). هفتاد هزار دختر باکره را که دست و صورتشان دیده نشده، به اسارت میبرند. با محمل میبرند به نجف. بعد صد هزار تا مشرک و منافق میفرستند، میآیند سمت دمشق. اتفاقات مفصلی میافتد. شهر کوفه را محاصره میکنند. مساجد کوفه تا چهل شب تعطیل میشود. پرچمهای دور شهر، دور مسجد کوفه زده میشود. تعداد زیادی کشته میشوند. نفس زکیه پشت حرم امیرالمؤمنین (ع) به همراه هفتاد تن از یارانش کشته میشود. یکی از علمای بزرگ عراق به همراه هفتاد تن از یارانش.
اتفاقات مال دوران سفیانی. مثلاً در آن روزگار که اینها درگیر میشوند، از بین مغرب تا مشرق، در یک روز سه میلیون آدم کشته میشود. از آن طرف این وضعیت که در کوفه پیش میآید، یاران خراسانی سپاه میفرستند با پرچمهایی که روی آنها علامت مخصوص (دارند). پرچمها بوی مشک و عنبر میدهد. از یک ماه فاصله دشمن پرچمهای آنها را که میبیند، دلش میلرزد و کنار میکشد. اینها میآیند کوفه، کوفه را در دست میگیرند. کوفهای که کلی کشته داده. ساداتی از ایران که اقوامشان آنجا بودند، میآیند شهر کوفه را میگیرند. شهر پاکسازی میشود از دشمن و آماده است برای اینکه حضرت وقتی ظهور کردند، بیایند. از آن طرف سفیانی، (و) یاران خراسانی میآیند عراق را دوباره دست میگیرند.
مدینه: سه شبانهروز چند صد هزار نفر از بنیهاشم و سادات را میکشند. تعداد بسیار زیادی از مردم مدینه را میکشند. هر آدمی پیدا میکنند، هر زن بارداری که پیدا کنند، بچه کوچک پیدا کنند، میکشند. خیلی وضعیت جانگدازی است. اتفاقات خیلی زیاد است. حالا من همهاش را نمیتوانم بگویم. چهل دقیقهای هم که وعده کرده بودیم تمام شد.
(سفیانی) به مدینه سپاه میفرستد. امام زمان (عج) آن موقع در مدینه است. وقتی که این اتفاقات دارد میافتد، حضرت تنها و غریبانه از مدینه خارج میشود؛ همانجور که امام حسین (ع) از مدینه خارج شدند، یادتان هست؟ همان مدلی که حضرت موسی (ع) از شهر خودش خارج شد. قرآن، سوره مبارکه قصص میفرماید: «خَائِفًا یَتَرَقَّبُ» یعنی کسی که میترسد و هی دور و برش را نگاه میکند که کسی حمله نکند. همان حالتی که حضرت موسی (ع) داشت، به همان حالتی که امام حسین (ع) داشت. حضرت موسی (ع) آمد توی شهر که دو نفر با همدیگر درگیر شدند؛ یکی از دوستانش بود، یکی از دشمنانش، از یاران فرعون بود. یکی از دوستان موسی (ع) بود، گفت به من کمک کن. (موسی) سینهاش (طرف مقابل) را زد؛ طرف افتاد و مرد. موسی (ع) آمد، یک نفر از یاران فرعون را کشتی. فرعون گفت بفرستید دنبالش، دستگیرش کنند، بکشندش. موسی (ع) از شهر خارج شد با یک همچین ترس و واهمهای. امام حسین (ع) از مدینه خارج شد، وقتی که دنبالش بودند با زن و بچه شبانه مخفیانه از شهر خارج شد. خائفاً یترقب.
امام زمان (عج) هم از مدینه خارج میشود به سمت مکه. در همان گیر و دار، یکی از یاران نزدیک خودشان را که «محمد» نامی است، میفرستد به مکه برای دعوت مردم مکه، برای کمک حضرت. اتفاقات کاملاً حکایت از ظهور دارد؛ مشخص است دیگر. آدم دارد احساس میکند. «فَتَحَسَّسُوا بِرُوحِ اللَّهِ» بوی امام زمان (عج) میپیچد. کمکم در منطقه احساس میشود وجود حضرت. پله به پله ظهور حضرت. امشب، شب شماست. مثلاً خوابیدیم، عه! اخبار (را) ببین: آقا ظهور (کرده است). جالب (اینجاست که) شرایط به این نحو میشود. مردم آنقدر به تنگ میآیند، دیگر با همه وجودشان حضرت را میخواهند. بس که ناامنی و گرسنگی و سختی و قحطی و فشار و قتل و غارت و همهچیز در کل عالم فراوان شده. آنجا امام زمان (عج) این یار نزدیکشان به اسم «محمد» را میفرستند به مکه برای تبلیغ. این محمد را میگیرند، بین رکن و مقام سر میبرند. «نفس زکیه» بهش میگویند که او هم علامت قطعی ظهور امام زمان (عج) است که دو هفته بعدش حضرت ظهور میکند. چند شب مانده به محرم قتل نفس زکیه است. بنا بر روایاتی که میگویند، شب عاشورا ظهور امام زمان (عج) است.
از آن طرف حکام عرب، کشورهای عرب، همه به هم ریختهاند؛ ویلان و سیلان (پراکنده و سرگردان). یک جای ثابت هست، آن هم در عربستان، در حجاز. حاکمی است به اسم «عبدالله» که قبل از او برادر او حاکم بوده که همنام حیوان درندهای بوده. حاکم قبل از عبدالله سعودی کی بود؟ فهد. فهد یعنی چه؟ ببر. ظاهراً خودش باشد، نمیدانم. امشب پیام آمد که برگ بالینی پیدا کرده (؟)، مغزش هم از کار افتاده، فقط قلبش کار میکند. او حاکم آخر حجاز است. (میگویند:) «عبدالله، شما بشارت مرگ عبدالله را به من بدهید، (آنگاه) من خبر بشارت ظهور را به شما میدهم.» (منظور) از آل فلان روایت (است). بعد از عبدالله حکومت از دست اینها در میرود. با هم درگیر (میشوند). حکومتها از چند سال به چند ماه کشیده میشود، از چند ماه به چند روز کشیده میشود، (و) به چند ساعت کشیده میشود. همه به جان هم میافتند. در این وضعیت به هم ریخته حجاز که عبدالله سعودی مرده، شب جمعهای که شب عاشوراست، حضرت از کنار کعبه ظاهر میشود.
یاران خراسانی قبل از ظهور حضرت خبر دارند. حضرت میروند. پیشاپیش رفتند، منطقه داخل دور کعبه را گرفته، آماده کردهاند برای حضرت تا حضرت سخنرانی کنند، در اسکورت کاملاً (محافظتشده). این سپاه آل فلان میخواهد حملهور بشود، نمیتوانند. حضرت شب جمعه سخنرانی میکنند، اعلام حضور میکنند. صبح جمعه اعلام جهانی میکند. شب جمعه اصحاب را جمع میکند، صبح جمعه اعلام جهانی میشود که با زبان بینالمللی به همه مردم دنیا میرسد و همه باخبر میشوند (از) ظهور حضرت. و حضرت میفرمایند که: «من از مکه خارج نمیشوم تا آن چیزی که جدم رسول الله (ص) بشارت داده، اتفاق بیفتد.» آن چیست؟ ماجرای «خَسف بیداء» (فرو رفتن در زمین). شکافته شدن زمین. شکافته شدن زمین. ماجرا چیست؟
اگر بتوانم سریع تمامش بکنم، خیلی خوب میشود. شما تشنهاید. بعدش چی میشود؟ اتفاقاتی که بعد از ظهور حضرت میافتد، ایامی است که امام صادق (ع) میفرماید: «من اگر ایام او را درک کنم، همه این ایام نوکریش را میکنم. ادرکته ایام حیاتی.» «اگر من باشم در دوران ظهور مهدی (عج)، از نوکرانش میشوم، خادمانش.» خیلی باشکوه است، خیلی! همه اهل بیت (ع) چشمشان نورانی میشود. انشاءالله دور نیست. انشاءالله حضرت در مکه سخنرانی میکنند و میفهمند که «من منتظرم آن بشارتی که داده شده اتفاق بیفتد.» ماجرا چیست؟ مردم آل فلان که حجاز دستشان است (روایت شاید آل سعود باشد منظور). اینها میخواهند با حضرت درگیر بشوند، نمیتوانند در مکه. درخواست میزنند به سفیانی: «سپاه بفرست اینجا، سپاه بفرست برای اینکه مهدی را همینجا دستگیر کنیم و بکشیم.» اینها پیش از این هم دائماً در صدد دستگیری حضرت هستند.
فیلم چند شب پیش به ما نشان دادند، میخواستم نشانتان بدهم، شرایطش نیست. حمله نظامی سربازهای آمریکایی به سامرا، به حرم مطهر عسکریین (ع) روز چهارشنبه، محوطه خالی حرم، شش ماه قبل از بمبگذاری. اینها هدفشان از لشکرکشی به عراق، پیدا کردن امام زمان (عج) بود. اول شهر کوفه هرچه امام جماعت در شهر کوفه بود دستگیر کردند: «مهدی، مهدی، کدامتان مهدی موعود نباشد؟» چند صد تا دوربین مخفی در مسجدالحرام کار گذاشتند؛ هر وقت مهدی قیام کرد، دستگیرش کنند. تکتیرانداز گذاشتن در مسجدالحرام! حرم امن الهی که کبوتر نمیتواند شکار کنی. در کل مکه نمیشود کبوتر شکار کرد. حرم... حاکم مسلمین... در هر صورت.
درخواست (میدهند) به سفیانی. سفیانی آن موقع در اوج قدرتش است. اولیه (مرحله اول) که شش ماه جنگش تمام شده و (بر) چند شهر حاکم شده. سپاه مفصلی که بنا بر بعضی نقلها ۱۲ هزار تا، بعضی ۷۰ هزار تا، میفرستد به سمت مکه. در بین راه، در یک شهری بین راه، زمین دهان باز میکند، همه سپاه او را میبلعد. یک نفر فقط میماند که یک چوپان است. این چوپان میآید مکه خدمت امام زمان (عج). میگوید: «من خودم با چشم خودم دیدم این ماجرا را.» به حضرت رسول الله (ص) بشارت داده بود: «خسف بیداء». سفیانی هم ماجرا را گزارش میدهد. علامتش هم این است که هم با جلوی صورتش صحبت میکند هم با پشت صورتش که اینجور که صحبت میکند آنها باورشون میشود.
حضرت مکه را میگیرند. یک درگیری مختصری با سپاه آل فلان میشود. آنها شکست میخورند. مکه در اختیار حضرت (قرار میگیرد). مدینه... و بعد مدینه را میگیرند و حرکت به سمت کربلا. بعد کربلا اتفاقاتی میافتد. بعد کوفه. بعد حرکت نهایی به سمت بیتالمقدس و جنگ نهایی و کشته شدن سفیانی و گرفتن بیتالمقدس و نماز خواندن در بیتالمقدس. و آنجا حضرت مسیح (ع) پشت حضرت (مهدی (عج) نماز میخواند). حضرت مسیح (ع) ظهور میکند. حرکت که میکند به سمت بیتالمقدس، آنجاست که حضرت مسیح (ع) میآید. اصحاب کهف را اولی که اینها میخواهند به شام حرکت کنند، سپاه رومیها را انطاکیه میفرستند. انطاکیه همانجایی که کوه اصحاب کهف (است)، تورات و انجیل اصلی (در آنجا پیدا میشود). دو نفرشان هم جزء یاران خاص حضرت، جزء ۳۱۳ نفر هستند. و در سپاه سید خراسانی هم تعداد زیادشان جزء ۳۱۳ نفر هستند.
یک تعداد یار خاص هم حضرت در مصر دارد. اتفاقاتی قبل از ظهور در آنجا میافتد. یاران خالصی از حضرت آنجا هستند. یکی از محل منبرهای حضرت موقع ظهور آنجاست، در مصر. اتفاقاتی میافتد. این حرفها چه مفصل است! دیگر فرصت طولانی میخواهد. بنشینیم یک دهه انشاءالله برای نیمه شعبان مراسم بگیریم، هر شب از این حرفها بزنیم. نیمه شعبان (ببینیم) دیگر خود این اتفاقات بیفتد، خود حضرت را انشاءالله زیارت بکنیم. همه اینها هم وابسته به خود ماست.
ببینید، سه تا رکن اصلی دارد ظهور حضرت: یکی دشمنان، یکی دوستها (و) خود حضرت. درست است، در خود حضرت کموکاستی هست برای اینکه ظهور بفرماید؟ هست یا نیست؟ در دشمنان حضرت کموکاستی هست در ظلم و بغض و عداوت و کینه؟ کجا میلنگد؟ دوستان حضرت! دوستان حضرت کیا (چه کسانی) هستند؟ (مثل) دوست دیگر کشور دیگر. اینجور پرچم ماتم و عزا و مصیبت بزنند و هر شب جمع بشوند عزاداری بکنند. چشم امید امام زمان (عج) مثلاً به چه (کسی) است؟ نمیدانم، مردم مثلاً توکیو؟ مثلاً حضرت آنجا چشم به راه نشسته انقلابی بکنند مردم توکیو؟ مثلاً اتفاقاتی بیفتد؟ مثلاً مردم پکن بریزند توی خیابان؟ یک دفعهای اتفاقاتی بیفتد؟ دوشنبه، تاجیکستان!
مرکز همه اتفاقات خراسان است. از آنجاست که راه میافتد این حرکت عظیم. زیر سایه حضرت رضا (ع) که هستیم که امر ظهور به دست ایشان امضا میشود. امام زمان (عج) مفصل روایت مفصلی دارد که حضرت اولی که زمین را بگردید ببینید مهدی دیگری هست یا نه؟ مهدی دیگری نیست. خدمت حضرت بیعت میکنند و اتفاقاتی میافافتد و چند رده سپاه دارند حضرت: ۳۱۳ نفر رده اول، بدنه اصلی سپاه حضرت هم سپاهیان گستردهتر میشود تا چند میلیون نفر میرسد.
امیدوار باشیم انشاءالله جزو یاران حضرت هستیم، انشاءالله. ولی مسئله اصلی که هست این است که باید مقدمهساز باشیم. (نشود که) پر از ظلم و فساد و اینها بشویم، (آنوقت) گرد نادان کودکی (فکر کند) ظهور امام زمان (عج) نزدیک است، (و) بیفتد. گناه دشمن است که (ظهور را) جلو میاندازد، نه گناه دوست. گناه دوست عقب میاندازد (ظهور را). حضرت، باورت میشود؟ بسوز که چه اتفاقاتی قرار است بیفتد و نمیافتد فقط به خاطر ما. ما معطلش کردیم. درست زندگی کنیم. مملکت شیعه این همه طلا! دو تا رفیق نمیتوانند ۲۰ سال با همدیگر رفاقتشان را حفظ کنند!
(حضرت مهدی (عج)) جزو نامههایشان ۵۰ و خوردهای نامه دارند، یکیش این است. این کتاب «فرهنگ سخنان حضرت مهدی (عج)» را بگیرید و بخوانید، آیا دشتی نوشت (؟). روایت را که حضرت فرمودند: «اگر شیعیان ما با همدیگر اتحاد داشتند، یک روز (فقط یک روز)! اگر شیعیان ما با هم اتحاد داشتند (و) در این مملکت سران سه قوه همدیگر را گوشه (؟) ندادند (؟)،» (آنگاه) یار امام زمان (عج) (میشدیم). حضرت معطل (ما) است. من وارد شدم. یکی خجالتآور (است). به خدا قسم دعای اصلی امام زمان (عج) برای ماهاست تا ماها روبهراه بشویم که راه بیفتیم (و) تمام بشود دیگر.
عرض کردم بارها. این طرف و آن طرف میبینیم، قلبم درد میآید. آدم (به خودش) میگوید: مردم مقصرند، دارند اینجوری میکنند. با همه وجودش احساس میکند و میبیند: «من اگر بیایم، این (وضعیت) جمع میشود و من نمیآیم چون اینها نیستند با من. هنوز جنسشان جنس همانهایی است که حسین (ع) را کشتند و من نمیآیم تا اینکه اینها به آن حد برسند که دیگر حسین (ع) را نکشند.» حسین یاری! یعنی آدم... پدر آدم تصادف بکند یا خدای نکرده مشکلی پیش بیاید، به ناحق بیفتد زندان، پدر حقیقی ما ۱۲ قرن در زندان است! پدر شما را به ناحق ببرند زندان، چه حالی داری؟ چه جوری میروی حرم؟ گریه میکنی، زار میزنی. چه حالی داری؟ شب به صبح خواب نداری، زجهزاری! دیگر دعایی نمانده، دیگر نذری نمانده، دیگر صدقهای نمانده! پدری که همه پدران عالم به سر ناخنش نمیرسند. این دلربای کل عالم که همه انبیا دیوانه اویند، ۱۲ قرن زندانی.
چشم صاحبمرده ما درست بشود! زبان آشغالگرفته (ما) بسته بشود! هرچه بخواهیم میبینیم، هرچه بخواهیم میگوییم، هرچه بخواهیم میرویم، هرچه بخواهیم میشنویم! کجایی مردم؟ (میگوید:) از این جد (حضرت مهدی (عج)) چقدر چشمانتظار ما باشد! امام منتظر است. به او میگویند منتظر. عاشورای دیگر... آن حزن عاشورای کربلا برای امام زمان (عج) یک طرف، حزنی که امسال هم مأیوس میشود، آن یک طرف!
علی بن مهزیار چند سال میخواست (امام) حسن (عسکری (ع)) را زیارت کند. هرچه میرفت مکه، میگفت: «امسال بیا.» چندین سال. به خاطر همین. (میگوید:) «به خدا اشتیاق من به تو بیشتر از اشتیاق تو (به من) است.» خودش با اعمال (خود) عاشق این است که خودش را به ما نشان بدهد. یک پدر مگر خوشحال میشود از اینکه بچهاش را نبیند؟ یک پدر عشقش به این است که خودش را به بچهاش نشان بدهد، بچه را در بغل (بگیرد). بچه اطمینانی نیست. این بچه جنسش از جنس من نیست. این بوی گناه توی هوا (است). آلودگی (است). میرویم در حرم، کمکم زیارتها تکراری میشود. برایمان مزهای نمیدهد، ارتباطی برقرار نمیشود؛ چون آلودهایم که ارتباط برقرار نمیشود. یک ثانیه میآید پشت حرم، سلام میکند، جواب سلام میگیرد و میرود. این همه (سلام و) «علیکم السلام». مشکل از خودمان است. تا کی منتظر بشویم این آلودگی جمع بشود؟ خب محرم آمد و رفت دیگر. مگر یک قطره اشک اباعبدالله (ع) پاک نمیکند؟ (ما) جمع شدیم، کثافت (مان) کمرش صفر شده. نه نمازی حال داریم، نه عبادتی حال داریم، نه زیارتی حال داریم و نه مناجاتی.
استاد بزرگ در قوم (فرمودند:) «اونی که از مناجات با خدا لذت نمیبرد، از دیدن امام چه لذتی میخواهد ببرد؟» قرآن هست، (چگونه) استفاده (نمیکنیم)؟ چی باعث شده قیمت (؟)... خودش به دادمان برسد. چقدر قشنگ بچههای یعقوب (ع) آمدند وقتی گناه کرده بودند. آمدند پیش یعقوب (ع) گفتند: «یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ.» با گناه (بانک) استخاره (؟)... خدا قفل دردمان (را) نخورد (؟). یک گوشه نگاهی کنیم، لایق بشویم یار تو باشیم. آیا ماشین سرباز تو باشی (؟). این همه داد میزنیم: «حیف ما کربلا نبودیم!» همان حسین (ع) غریب، تنهاست. خودت دست ما را بگیر. همانجوری که جد شما سیدالشهدا (ع) دنبال ظهیر (کمک) آمد، یک نگاهی کرد. تو که دل میبری، یک نگاهی، نگاهی هم به ما گاهگاهی. تو که بیگانه را (هم) بده (؟) یک گوشهای بر من. آقام آقا آقامِ، آقام آقا، آقام آقا، آقام آقا، آقامِ.
این شبها مهدی (عج) دلش شکسته. خانواده اسرا منزل به منزل، بند دل آقا پاره میشود. هرچه اینها به شام نزدیک (میشوند)... قربان قلب سوختهات بروم، حسن آقا جان. این چه خبره؟ کوفه مثل... چه عجب! یک نامردی به نام خولی شبانه (سر مبارک را به) دارالعماره دید. بستند منزل. لا اله الا الله. یا صاحب الزمان (عج)! این روضه را میخوانیم، دیگر به ما نگاه کنی، آقا! بابا، گریه ازش (؟). چشمت به ما بمالی. (میگویی:) «یادم با اون دستای سرت» (؟). یکم ما را نوازش (کن). به خدا اگر به ما محبت... سراغ کسی (؟). یک تحویل بگیر، آقا! شنیدم صحرا برای شیعیان داد میزنی، گریه میکنی، آقا. استغفار (میکنی). با این روضه، روضه غریب (است). به ما نظری کن، یابن (الحسن)! «یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ» (آیه قرآن). حرف یوسف (ع) (بود). وقتی با دست خالی آمدند گفتند: «با دست خالی آمدی، به ما صدقه بده.» ما گداییم. خیلی دستهایمان خالی (است). هیچی نداریم، آقا! اول مردنمان، اول بدبختیمان (است). «یابن الحسن»، همین برایم بس است. یک عمر زندگی کنم. آقام! خدا جزای خیرت بدهد. تحویل بگیر آقا! خدا خیرت بدهد. «یابن الحسن». حسن (اشاره به امام حسن عسکری (ع))، این بچهها ندیده عاشقت شدند. آقا جان، اسمت میآید، اینجور آتش میگیرم. امان از دل زینب (س)! عاشقی که با حسین (ع) زندگی کرده. وای وای وای!
بخوانم زبان حال زینب (س) با ابیعبدالله (ع) در شهر کوفه. ببینی زینب (س) عاشق چی (بود).
بعد از حسین (ع)، صوت قرآن صبرم را ربود از دل،
زان سبب سر زدم در چوبه محمل، حسین!
من ز طفلی بر سر دو (؟) ندیدم تو را، گرفتی کنون در نوک نی، حسین!
این تویی ای فاطمه (س)! یا شده دگرگون، بر زمین نازل، حسین!
ای جانم به این دم گرفتن (؟). جگر امام زمان (عج) را حال میآورد.
میخورد بر هم لب (و) تکلم میکنی با من
گه به طفلان، گاه با... به خاطر...
دیگر نزن نزن ای هلال من،
در خاک و خون پاشیدهای، دیدنت آسان، شناسایی بود مشکل، حسین!
اختیار دیدن (را) سند دادم، ترسم از اشکم بماند کاروان، حسین!
با تنت در (خاک) بنشسته، جانم در آتش (؟) گرفته دل، حسین!
با تمام دردها (و) رنجها، نیست طفل کوچکم غافل، حسین!
آرام جانم، همه حسین جان! مثل زینب بگو: حسین جانم! روح حسین!
واویلا، وای وای وای!
حالا که خوب گریه کردی، روضه را این چند شب نتوانستم بگویم. خیلی سخت است. صاحب الزمان (عج) میدانم خیلی برایت سنگین است. چه کنم؟ باید بشنوی. نام (شمر) (لعنت الله علیه). سر مبارک را برای عبیدالله (بن زیاد) آورد. بغض علی (ع) را داشت، در دل خالی کرد. اول از همه یا صاحب الزمان (عج)! بگویم یا نه؟ بعدش دستور داد، دستور داد، گفت: «کفشهایم را برایم بیاور.» (و با آن به سر حسین (ع) زد).
جلسات مرتبط

جلسه هفت : چرا لعن در زیارت عاشورا محوریت دارد؟
جنگ دو خانواده

جلسه نه : خیانت عبیدالله و طمع عمر سعد برای حکومت ری
جنگ دو خانواده

جلسه یازده : گریه عمومی شام پس از خطبههای اهل بیت
جنگ دو خانواده

جلسه سیزده : نقش ایران، یمن و عراق در حوادث پیش از ظهور
جنگ دو خانواده