خاطره فرزند آیت الله بهجت رحمهالله از رفتن به خانه تشرف یافتگان به همراه پدرشان
آیا راه جایگزین، غیر از پر شدن عالم از ظلم و جور، برای ظهور حضرت وجود دارد؟
وصیت خواجهنصیرالدینطوسی برای دفن ایشان بالای سر امامین کاظمین علیهماالسلام
کتاب شرح المنام؛ مناظره شیخ مفید رحمهالله با خلیفه دوم در خواب!
امام زمان علیهالسلام؛ جمع شدن دلهای شیعیان عامل نزدیکی وقت ظهور
امام زمان علیهالسلام => امامِ جمعه و حقیقتِ جمع و جمعه
دو مسیر که هر کدام به تنهایی میتواند منتهی به ظهور شود:
اجتماع دلهای شیعیان در خیرخواهی و محبت به یکدیگر
اجتماع دلهای شیعیان بر نفرت از ظلم ظالمین
دعای از روی اضطرار و پریشانی؛ راهکار نزدیک شدن ظهور و دفع فتنهها
اعجازِ پیاده روی اربعین؛ جمع شدن بر محبت خالص نسبت به امام حسین علیهالسلام
جمع شدن دلها؛ شرطِ ظهور امام زمان علیهالسلام
وظیفه ما در قبالِ مردم مظلوم فلسطین چیست؟
بیستم مهرماه؛ سالگردِ شمسی عاشورا
مظلومیت و غربتی که هیچ نظیری در عالم ندارد و نخواهد داشت …
معرفی کتاب:
حضرت حجت علیهالسلام؛ آیت الله بهجت رحمهالله
صحبت سالها؛ علی بهجت (در حال چاپ)
شرح المنام؛ شیخ مفید رحمهالله
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابیالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
از مرحوم آیتالله العظمی بهجت (رحمتالله علیه) کتاب خوبی اخیراً چاپ شد به نام «حضرت حجّت» که کتاب قابل استفادهای است و مطالب بسیار نابی دارد. مرحوم آیتالله العظمی بهجت از یکی از بزرگانی است که به هر حال در طول تاریخ اسلام و شیعه واقعاً منحصر به فرد و ویژه است. ایشان از جهات گوناگون شخصیتی کمنظیر و شاید بینظیرند. خصوصاً در مورد امام زمان (ارواحنا فداه)، مطالب ایشان بسیار جامع و جالب است و بسیار قابل استفاده. نوع نگاه ایشان و نوع ترسیمی که نسبت به جایگاه امام زمان دارند، بسیار قابل استفاده است. مطالبی هم که میفرمایند، خیلی ناب است. به هر حال، کسی است که خودش صاحب تشرّفات بوده و اواخر عمرش، بنا به تصریح همین کتاب که دفتر ایشان چاپ کرده، از باب احساس وظیفهای که داشته، مجبور شده اشارهای بکند به بعضی از تشرّفاتی که خدمت امام زمان (ارواحنا فداه) داشته. بعضی از ویژگیهای ایشان واقعاً خیلی ناب است و حقیقتاً در علمای دیگر سراغ نداریم چنین چیزهایی را.
مصاحبهای از آقازاده ایشان موجود است. حتماً دیدهاید، در اینترنت هم هست اگر بگردید. حاج آقا علی آقای بهجت میفرمود که «من کودک که بودم، بچه وسط بودم.» مرحوم آیتالله العظمی بهجت سه تا پسر داشتند. حاج آقا علی آقا میفرمود که «آن حلقه اتصال، شلوغی و شیطنت در خانه، من بودم؛ چون بچه وسط بودم، بالایی را به پایینی وصل میکردم و همه را بسیج میکردم در خانه. مگر من از خانه میرفتم که خانه آرام شود!» میگفت که برای همین، پدرم بیرون از منزل که میرفت، من را همراه خودش میبرد و میگفت: «من بچه هفت سالهای بودم با پدرم بیرون میرفتیم، با همه آن شلوغی و شیطنتی که داشتم، ولی رام بودم.» وقتی بیرون از منزل میآمدم با پدرم، تسلیم بودم.
جالب است که اینها به هر حال خاطراتی است که ایشان دارد. یک کتابی است که بنده خودم چند سالی است منتظرم این کتاب زودتر چاپ شود: خاطرات حاج آقا علی آقای بهجت از پدر بزرگوارش به نام «صحبت سالها» که چند سالی است روی این کتاب کار میشود که چاپ بشود و حتماً خاطرات بسیار بکر و نابی باید در آن باشد. یکیاش همین مسئله است. میگوید: «ما صبح با پدرمان از منزل راه میافتادیم. اصلاً این قضیه خودش منحصر به فرد است و کمی باورش سخت است.» میگوید: «مثلاً راه میافتادیم بیرون از منزل. پدرم بدون اینکه از کسی آدرس بپرسد، از قبل هم چیزی هماهنگ یا آماده بکند، راه میافتاد در حالی که دست من هم در دستش بود.» تازه این مثلاً مال سنین پنجاه سالگیهای آقای بهجت شاید بود، شاید هم کمتر، چهل-پنجاه سالگی ایشان، اواسط عمر مرحوم آیتالله العظمی بهجت (رضوانالله تعالی) بود. راه میافتادیم، میرفتیم.
این میگفت «خیابانهایی که تا به حال در عمرم ندیده بودم.» بعد این کوچه، بعد آن کوچه، از این گوشه به آن کوچه میرفتیم. «به خانهای میرسیدیم، زنگ میزد، میرفتیم.» تقریباً بسیاری از ایام، کار پدرم این بود. «میرفتیم تو. پدرم بدون حرف، شروع میکرد میگفت دیروز تشرف داشتم خدمت امام زمان، اینطور.» دوباره هفته بعد یه خانه دیگر، «فلان جا تشرف داشتم خدمت امام زمان، اینطور.»
حاج آقا مصطفی علی آقای بهجت که فیلمش موجود است، ایشان میگوید: جدا از اینکه حرف آنها عجیب بود و ایشان هم حالا بچه بوده، در ذهنش مانده اینها؛ این هم به هر حال کار خدا بود. «میگوید برای من عجیب ترین بود که این آدرسها را از کجا پیدا میکرد. از کجا میفهمید که این دیروز تشرف داشته خدمت امام زمان؟» این پسر آقای بهجت، از کجا خبر داشت. «در خانه نشسته بود، میگفت پاشیم بریم بیرون.» بیرون رفتن آقای بهجت این بود. نمیرفت پاساژ فلان، دوری بزند یا پارک فلان بستنی بخورد؛ حالا اشکالی ندارد. اینها خیلی تفاوت بین مردان الهی با امثال بنده است. بیرون رفتن و دور زدن و تفریحش این بود. میرفت ببیند تازگیها چه خبر از امام زمان. اینها دلیل میشود که ما در بحث شناخت امام زمان، مرحوم آیتالله العظمی بهجت را خیلی جدی بگیریم. مطالبی که ایشان میفرمایند را خیلی جدی بگیریم، با دقت مطالعه بکنیم. به هر حال از دورههای نایابی بود که به تعبیر بزرگان، خدای متعال به این مردم آخرالزمان بخشید. از عنایات ویژه خدای متعال بود مرحوم آیتالله العظمی بهجت به مردم ما، به مردم عالَم.
آن آقا از آفریقا آمده بود. این داستان معروف است، حتماً شنیدهاید. این هم موجود است در خاطرات ایشان و مصاحبههایی که. (که حالا یا شیعه نبوده یا تازه شیعه شده بود، فکر میکنم از تانزانیا بوده) که میگوید: «باخبر شدم باید خمس بدهم و نمیدانستم به کی و کجا. در عالم خواب چیزی شنیدم، صدایی شنیدم.» (حالا خواب حُجت نیست ولی خب بعضی از خوابها خیلی ویژه است) که به من گفتند که: «این خمس را ببر بده به نماینده ما، شیخ بهجت.» «نشنیده بودم شیخ بهجت. این در را زدم ببینم این کیست؟» و رسیدم به آن موسسه اسلامی و طلبهای که آدم مثلاً در آن کشور ما میآمد و شیعه بود و اینها. «با ایشان مطرح کردم، گفتم کسی هست به همچین نامی؟» گفت: «بله، یکی از مراجع قم است.» بلیط میگیرد و چند سفر تا به قم میرسد. این خمس را میرساند به دست آقای بهجت که این را هم پسر آقای بهجت این قضیه را نقل کرده.
عجایب از این بزرگوار زیاد است. حالا در همان کتاب «حضرت حجت» هم بعضی از مطالب خاصی است که الان شاید مصلحت نباشد که در این جلسه عرض بکنم؛ چون نیاز به توضیح دارد. خود عزیزان اگر مراجعه بفرمایند، مطالب نابی است. مخصوصاً در آن بخش، فکر میکنم فصل دهم کتاب است که در مورد تشرّفات مرحوم آیتالله العظمی بهجت، نکات خیلی ناب و ویژهای دارد. خب، برخی از سوالاتی که از آیتالله العظمی بهجت در مورد ظهور امام زمان پرسیدند و راهکارهایی که ایشان فرموده، خیلی ویژه است. جدا از اینکه از علمای درجهی یک ماست، واقعاً در طول تاریخ این بزرگوار از جهت علمی، فقط بحثهای عرفانی و معنوی و کرامات و اینها نیست؛ علم ایشان، سطح علمی ایشان بینظیر بود. مرجع تقلید بود و خیلیها در زمان ایشان این مسئله برایشان جدی بود که آقای بهجت اعلم است. آثار علمی ایشان هم دریایی از علوم و معارف و تسلط علمی ایشان از جهت فقهی خیلی قوی بود مرحوم آیتالله العظمی بهجت و واقعاً کمنظیر بود. حالا یک کسی که از جهت علمی این جور است، این قدر مسلط است به منابع، در سن خیلی کمی طلبه شده، در سن خیلی کمی مجتهد شده، جدا از اینکه به مقامات معنوی بسیار عالی در سنین پایین رسیده، از جهت علمی هم خیلی محل توجه است.
راهکارهایی که ایشان میدهد، مختصر و مفید است؛ در یک پاراگراف ولی دریایی از معارف. خودشان فرموده بودند که «خدا این قدرت را به من داده که یک کتاب را در یک جمله خلاصه کنم.» حقیقت هم همین است و واقعاً باید گاهی یک جمله ایشان را در یک کتاب شرح داد. یکی از مطالب ایشان را میخواهم امشب و امروز خدمتتان عرض بکنم و وارد گفتگو بشویم با این مطلب که جلسات بعدیمان پیرامون همین مطلب آیتالله العظمی بهجت است. البته ایشان هم حرف از خودش ندارد، از آیات و روایات است.
از ایشان سوال کردند: «آیا برای وقت ظهور حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، غیر از روایات "مُلِئَت ظلماً و جوراً" راه دیگری نیز وجود دارد؟» پرسیدند که آقا به ما گفتهاند که عالم را ظلم میگیرد، بعد ظهور میکند. راه دیگری ندارد؟ یک مسیر دیگری برویم که به ظهور امام زمان منجر بشود؟
خیلی پاسخ ایشان هوشمندانه، عمیق و دقیق است که باید کلمه به کلمهاش با دقت گفتگو بشود. میفرمایند: «بله، یک راه دیگر هست. یا باید ایستاد عالم را ظلم بگیرد.» (البته ایستادن نه یعنی اینکه بگذارید ظلم بکنند یا شما در ظلم شریک بشوید. یعنی یا این مسیر باید طی بشود برای ظهور که شما تلاش هم بکنید، به هر حال ظلم میکنند؛ این داستان ظلم ادامه پیدا میکند) «یا یک راه دیگری دارد که این به ظهور میرسد: اگر عدهای بر صلاح توافق کنند، در ظهور آن حضرت موثر است.»
یا عالم را باید ظلم ظالمین پر کند، که مسیر ظهور از آن روند محقق بشود، یا باید صلح صالحین پر کند. آدمهای خوب جمع بشوند و خوبی را از این ور منتشر بکنند که این نیاز به توضیح مفصلی دارد. «چنان که "مُلِئَت ظلماً و جوراً" موثر است.» دو تا کار: یا ظلم ظالمین عالم را پر کند، یا صلح صالحین. میفهمند. ولی «این فقط اگر است و میگویند 'اگر' را با 'مگر' پیوند دادند و از جمع آن دو 'کاشکی' درآمد.» یک شوخی است. یعنی خب مگر میشود؟ بله، این هم یک راهی است ولی مگر میشود؟ خیلی این راه سخت است.
البته طرف سوال میکند: «آیا در این زمینه روایت هم وجود دارد که اگر عدهای بر صلاح توافق کنند، آن حضرت ظهور میکند؟» ایشان میفرمایند: «بله، از ناحیه مقدسه وارد است.» بنده عبارت را میخوانم، بعد توضیح عرض میکنم. «از ناحیه مقدسه وارد است که 'لَولا شیعَتُنا اِتَّفَقُوا' فلان؛ یعنی دعای حقیقی و جامع شرایط عدهای از اهل خیر و صلاح برای فرج به حدی برسد که مستجاب بشود.» یک کتاب شرح دارد، بنده هم بلد نیستم، سر در نمیآورم. انشاءالله روح خدا، این بزرگوار کمک بکند.
چند نکته عرض کنم. یک نامهای از امام زمان (ارواحنا فداه) به مرحوم شیخ مفید داریم. آقای بهجت اینجا به آن نامه استناد میکند. نامهی خیلی مهمی هم هست، اصطلاحاً «توقیع» است، از جانب امام زمان (ارواحنا فداه) به مرحوم شیخ مفید. خب، شیخ مفید هم از علمای درجه یک ما است و مرحوم طبرسی در «احتجاج» جلد دوم، صفحه ۳۲۵، این نامه را نقل کرده. حضرت تعابیر خیلی خاصی دارند در نامههایی که به شیخ مفید دارند. شیخ مفید در اوایل غیبت کبری بوده. ایشان دو تا نامه از امام زمان دارد که البته بعضی گفتهاند این دو تا باز خودش دو تاست که میشود چهار تا. آیتالله بهجت این نامهها را (چون بعضیها تردید داشتند در مورد اینکه نامهها از امام زمان باشد یا نه) قبول دارند که این نامهها از امام زمان است و به محتوای این نامه استناد میکند. اول عبارتش را بخوانم چون خیلی قشنگ است. آدم یک جورایی حسودیش میشود به شیخ مفید که از امام زمان نامه دریافت کرده با همچین تعابیری. واقعاً خوش به حالش.
بروید مزار این بزرگوار، کاظمین. هر وقت مشرف شدید. دو تا قبر، یک قبر پایین پا، یعنی دو تا ضریح، جدا از ضریح زدهاند در کاظمین. یک ضریح این طرف است، یک ضریح آن طرف است که در بخش خانمها میافتد. در هیچ حرم دیگری، ما بالا سر امام، علما و بزرگان را نداریم که دفن شده باشند، فقط در کاظمین. بالای سر امام، بزرگی دفن شده که حالا این را هم الان یادگاری بهتان عرض میکنم: پایین پای کاظمین (علیهم السلام) مرحوم شیخ مفید دفن است و مرحوم ابن قولویه ضریحی دارد. بالای سر کاظمین مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی دفن است که این هم دلیلی دارد، با اینکه اصلاً هیچ عالمی، حتی معصومین هم که دفن میشوند، معصوم بعدی همیشه پشت امام دفن میشود؛ موسی بن جعفر جلو، بعد امام کاظم، امام حسن مجتبی جلو، امام سجاد، امام باقر، امام صادق. یعنی احترام در همین قبور است ولی ما یک قبر داریم که یک عالمی جلوتر از معصوم دفن شده به وصیت خودش، خواجه نصیرالدین طوسی. وصیتش هم این است، میگوید: «من را آنجا دفن کنید. بالای سرم بنویسید 'وَ کَلبُهم باسِطٌ ذِراعَیْهِ بالوَصِید'. سگ نگهبان جلو نشسته.» اگر من گفتم جلوتر از باب اینکه سگ نگهبان جلو نشسته، جلوتر از معصوم دفن است. بروید مزار شیخ مفید را پایین پا ببینید. آنجا و بخشی از این عبارتی که امام زمان در مورد شیخ مفید فرمودند و آن بالا سر هم نوشته: «لا سوّت النائی بفقده» ابیاتی است که گفتهاند امام زمان در رحلت شیخ مفید سروده.
اول نامهی امام زمان به شیخ مفید اینطور میفرمایند: «و نحن ناهد الیک ایها الولی المخلص المجاهد فینا.» ای ولی مخلص ما که برای ما مجاهدت میکنی. خیلی شیخ مفید، خیلی ویژه است، خیلی ویژه است. یاد این بزرگان را باید زنده نگه داریم. رهبر انقلاب فرمودند: «بروید در مدارس بپرسید کاظمی آشتیانی را چند نفر میشناسند. رونالدو را چند نفر میشناسند؟» حالا کاظمی آشتیانی دانشمند معاصر ما است و دانشمندی است که در حوزه پزشکی و مسائل این شکلی فعالیت میکرد. روحش شاد، شهید هم هست. ولی خسارت بیشتر این است که آدم علمای دینش را نشناسد. شیخ مفید را نشناسد، نفهمد اینها چه کسی بودند، چه چیزی بودند، جایگاهشان چه بود.
یک کتابی دارد شیخ مفید به نام «شرح المنام»، سی صفحه است. کتاب خیلی زیبایی است. شب میخوابد، صبح پا میشود، در خواب یک گفتگو و مناظره داشته. خواب میبیند خلیفه اول و دوم را. میگوید که: «دیدم خلیفه اول و دوم ایستادهاند وسط میدان. مردم هم دور اینها جمع شدهاند.» خلیفه دوم دارد در فضایل خلیفه اول صحبت میکند. دارد آیه غار را هم میخواند، «اذ هما فی الغار» که میگویند یار غار پیغمبر است. میخواهم عظمت شیخ مفید را بگویم خدمتتان، به جملهای که امام زمان به ایشان فرموده. شیخ مفید میفرماید: «در خواب رفتم جلوی خلیفه دوم، بهش گفتم که برای چی به این آیه استناد میکنی؟» گفت: «این آیه نشان میدهد که خلیفه اول یار غار پیغمبر بوده، صحابی پیغمبر بوده، فضیلت است.» این آغاز میشود. «میگوید شروع کردم چهار تا دلیل در خواب برای خلیفه دوم آوردم که این استدلال تو به این آیه باطل است.» بعد دیدم در خواب «ملت به هم نوچ نوچ کردند، نگاه چپ کردند به این آقا.» رفتند. بیدار میشود، همان را مینویسد، شده کتاب «شرح المنام». اینها علما اینجوری بودند که خوابشان هم نور بود، خوابشان هم حکمت بود، خوابشان گرهگشایی فکری برای این امت بود.
میفرمایند امام زمان بهشان: «که این مجاهد در راه ما، از ظالمین که با ظالمین جهاد کردی، ایدک الله بنصره.» خوش به حالش، خدا تو را با نصرتش تأیید کند. «الذی اید به السلف من اولیائنا الصالحین.» خدایی که اولیای قبلی ما را تأیید کرده، انشاءالله تو را هم تأیید بکند. تعابیر را خطاب به ایشان میفرمایند تا به این عبارت میرسد. حاج آقای بهجت به این تعبیر استناد کرده است: «ولواَنَّ اَشیاعَنا - وَفَّقَهُمُ اللهُ لِطاعَتِهِ - عَلَى اجْتِماعٍ مِنَ الْقُلُوبِ، لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الیَمْنُ بِلِقَائِنا.» خیلی جمله عجیبی است. امام زمان فرمودند به شیخ مفید: «اگر شیعیان (که خدا توفیق بدهد بهشان) بتوانند طاعت بکنند و یکدل بشوند، شیعیان دلشان جمع بشود، اجتماع بکنند. ولی کجا؟ دلشان. نه فقط دور هم جمع بشوند. دلهایشان جمع بشود، فَالوفاءُ بِالْعَهْدِ عَلَیهم،» که چه کار کنند؟ «که وفای به عهد کنند، وظیفهشان را انجام بدهند، لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الیومَ بِلِقَائِنا.» خیلی جمله عجیبی است. امام زمان فرمودند به شیخ مفید: «اگر شیعیان یکدل بشوند، دلهایشان با هم جمع بشود، میمنت ملاقات ما از اینها تأخیر نمیافتد.» اگر دلهایشان با هم جمع بشود، اصلاً ظهور امام، ملاقات ما عقب نمیافتد. این را کی فرموده؟ سال ۴۰۲ هجری قمری، هزار و خردهای سال پیش. هزار سال پیش امام زمان این را فرمودند. «وَلَتَعجَّلَت لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشاهَدَتِنا.» سعادت مشاهده ما برایشان تعجیل میشود. هی این «عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج» که میگویی، استجابتش به این کار است که «عَجِّل»، تعجیل بشود.
«الا بحق المعرفه و صدقها منهم بنا.» اینها حق معرفت درست داشته باشند و با ما صادق باشند. «فما یحبسنا عنهم الا ما یتصل بنا نکرهه.» خیلی تعابیر هشداردهنده است. میفرمایند: «چی اینها را از ما دور کرده؟ در حبس قرار داده؟ ما در حبسیم دیگر. مادر غیبتیم دیگر. ما محرومیم.» میفرمایند: «چی اینها را محروم کرده؟ آن چیزهایی که از اینها به ما میرسد. ما خوشمان نمیآید. کارهایی که میبینیم انجام میدهند. خوشمان نمیآید. رفتارهایشان، برخوردهایشان، تصمیماتشان. وَلاَ نَأْمَنُ مِنْهُم.» نمیپسندیم از اینها. همین است که فاصله انداخته. یک دلیل بیشتر ندارد فاصله بین ما و شیعیانمان. آن هم آن چیزهایی است که از اینها به ما میرسد، خوشمان نمیآید.
آقای بهجت فرمود راه حل دارد. راه حلش این است که اینها یکدل بشوند. اگر یکدل بشوند، دیگر امر ظهور وابسته به ظلم ظالمین نمیماند. خب، این نکته دارد. نکتهاش چیست؟ جلسات قبل عرض کردیم: امام زمان حقیقت روز جمعه است. امام جمعه است. امامی است که میآید جماعت بشری را هدایت بکند، محور باشد برای اینها. یک جماعتی باید باشد آماده، پا به کار، پا به رکاب تا دست بگیرد کار را. یک جماعتی میخواهد. خصوصاً امام زمان که تفاوت دارد با بقیه ائمه چون خودش حقیقت جمعه است. بقیه ائمه امام جمعه نبودند، امام جمعه نبودند ولی امام زمان امام جمعه است. امام بشریت است. امامی است که قرار است کار را دست بگیرد، قیام بکند. چه میخواهد؟ جماعت میخواهد. بعد مردم یکدل بشوند، یک جا جمع بشوند. این یکدل شدن مردم دو تا راه دارد. خوب دل بدهید. از اینجا به بعد مطالب ویژه میشود و خصوصاً جلسات بعد میخواهیم روی اینها مفصل بحث بکنیم انشاءالله، اگر توفیقی باشد.
دل آقا، «اجتماع من القلوب»، میفرماید: دلها جمع بشود. یعنی چه؟ اصل دل چیست؟ آنی که اصل در دل چیست؟ حب و بغض. درست است؟ آقا اصل دل این است دیگر: محبت و نفرت. دلها وقتی با هم جمع میشود، یک جا جمع میشود روی چی؟ با هم یک جا جمع میشود روی محبت و نفرت. امامی که قرار است امام این جامعه و این جماعت باشد و همه دور هم جمع بشوند و امام زمان جمع بشوند و او امام این جمعه و جماعت و جامعه باشد، باید محبتهایشان یک جا جمع بشود. باید نفرتهایشان یک جا جمع بشود.
پس برای ظهور دو تا راه حل داریم: یا دلهاتان در یک نفرت دور هم جمع میشود یا در یک محبت دور هم جمع میشود.
اگر قرار شد در یک محبت دور هم جمع بشود، باید دور هم جمع بشویم، به هم محبت کنید، حقوق همدیگر را ادا کنید. باید هر روزتان بشود پیادهروی اربعین. من که از روز اربعین، در خود اربعین هم تمام بشود پیادهروی اربعین، هر روزتان باید بشود پیادهروی اربعین. همه جا باید بشود پیادهروی اربعین. آن «اجتماع من القلوب» است. زیارت اصلی آن است. آنجور دل بدهید به هم، آنجور عاشق هم باشید، آنجور دل بسوزانید برای هم. یک راه این است که آن شکلی باشید تا امامتان بیاید.
یک راه دیگر هم این است: من این ظالمین را بیاورم، شما را بدرند، تکه تکه کنند. دلهاتان لااقل از بغض اینها دور هم جمع بشود. حالا انتخابش با شماست: یا «مُلِئَت ظلماً و جوراً» که اینجا بروید به هم کمک کنید. اینجا به هم دل بدهید از سر بغض آنها، از سر نفرت از آنها، از سر فرار از ظالم. یا نه، این مسیر را بروید. اگر این مسیر را رفتید، دیگر من «مُلِئَت ظلماً و جوراً» نمیکنم. دیگر نمیگذارم ظالم شما را بدرد. نگهش میدارم و با این فرایند، ظهور برای شما رقم میخورد.
آیتالله بهجت فرمود: «بله، راه جایگزین دارد ولی این است. ولی 'اگر' که 'اگر' را با 'مگر' پیوند داد.» اگر، مگر میشود؟ میشود ما دور هم جمع بشویم، اسرائیلی نباشد به هم محبت کنیم؟ اسرائیلش هم که هست، باز دارد میزند و ایستاده، دارد همه ما را میدرد. باز ما هم داریم همدیگر را میدریم. ظالم دارد تکه تکه میکند، باز ما با هم یکدل نمیشویم. وضع ایرانش اینطور، وضع عراقش آنطور، وضع جاهای دیگرش. دشمن مشترک دارند، دلها یکی نمیشود!
خدا چه کار میکند؟ به جای کلمه «دوز» باید چه بگوییم؟ غلظت ظلم ظالمین را بیشتر میکند. اجازه میدهد. «نه، هنوز خیلی جمعتان جمع نشده. اینها مثل اینکه باید بیشتر از اینها شما را تکه پاره کنند.» بعد یکم که تکه پاره میکنند، جمع میشویم. سریع دوباره میبینیم رحمت خدا جاری میشود، ها! اوضاع عوض میشود. «دا» (دوباره) خدا جمع میکند ولی وقتی جمع نمیشویم، خدای ناکرده این فرایند میشود. این فرایندی که در روایت به ما وعده دادهاند که فلسطین به هم میریزد، آشوب میشود و تا خود ظهور، فتنه فلسطین و آشوب فلسطین برقرار است. ولی شما مشکلتان با یهود و صهیونیست نیست. در فتنه یهود، سفیانی ظهور میکند که او شما را تکه تکه میکند. او شامات را دست میگیرد. او سوریه را میگیرد. او لبنان را میگیرد. فلسطین را میگیرد. ایامش را هم گفتهاند که من نمیخواهم بگویم چون ذهنها خیلی آماده تطبیق دادن است. در این ایام ممکن است تطبیق بدهند. بدتر از آنی که بگویند فلانی گفته، فلانی آمده گفته که فلان ایام فلان تَرک روایت ما است. ممکن است الان بشود. ممکن است بیست سال بعد بشود. ممکن است چهارصد سال بعد باشد.
که از فتنه سفیانی، آقازادههای بهجت میفرمود: «پدرم گاهی دست روی دست میزد. میفرمود: همه این فتنههای قبل از ظهور را تحمل میکنیم ولی با فتنه سفیانی چه کنیم؟» "آن را خدا نیاورد سر مومنین." عجایب گفته شده در مورد قتل عام سفیانی که شش ماه هم بیشتر حکومت نمیکند ولی کارهای عجیب و غریبی میکند.
بعد نکتهاش هم در این است که امت اسلام را منحرف میکند. یعنی یک جماعتی که میخواهند بروند به آن دشمن اصلی درگیر بشوند (جماعات غیر شیعه غالباً و قاعدتاً) اینها را با سفیانی فریب میدهند به اسم حماسه و دلاوری و جهاد و این حرفها. یک چیزی در فاز و جنس داعش ولی خیلی شدیدتر. خیلی شدیدتر. یعنی داعشیها پیش اینها پاستوریزه به حساب میآیند. چیزهایی که در روایات در مورد سفیانی گفتهاند و ارتش او که چه کارها که نمیکنند. قتل عام عجیب و غریب و کیفیت قتل عامشان که در روایت اشاره شده، در همین مناطق هم هست که امام زمان هم وقتی ظهور میکنند، اول درگیریشان با سفیانی است. پایگاه شام و سوریه است و دمشق. عراق را گرفته. لبنان را گرفته. اردن را گرفته. شامات به این مناطق میگویند. و حضرت باز بر اساس روایت شش ماه یا هشت ماه درگیری با سفیانی دارد تا فتنه سفیانی را بخواباند. بعد تازه حضرت درگیری با یهود پیدا میکنند و حرکت به سمت بیتالمقدس، که ما به اشتباه میگوییم بیتالمقدس. (حرکت به سمت بیتالمقدس و نابودی نهایی یهود) البته از روایات فهمیده میشود که این درگیری با یهود در چند مرحله ادامه دارد و ضرباتی به هر حال وارد میشود از جانب مومنین و یک درگیری مفصلی هم هست که ادامه دارد. یعنی مقطعی نیست، یک چیز کشداری است. ولی منطقه ما، این منطقه ما متاثر میشود از فتنه سفیانی. آنجا دیگر داد مومنین در میآید. کارد به استخوان میرسد. عجایبی رقم میخورد. این یک فرایند است، یک مسیر. مسیر «مُلِئَت ظلماً و جوراً». یا این را باید برویم خدای ناکرده که هی خبر بیاورند فلانی هم شهید شد. داداشت را هم کشتند. بچهات را سر بریدند. تازه سربریدنهای معمولی هم نیست که نمیتوانم اشاره بکنم با چه کیفیتی نقل شده در روایت. از هر خانهای، از هر خانوادهای ایرانیان درگیر میشوند آنجوری که از روایات فهمیده میشود چون منطقه عراق است و از اینجا میروند افراد زیادی. در این مناطق درگیر میشوند. درگیری با سفیانی میرسد به مناطقی مثل کوفه و نجف و اینها. در مورد خود نجف تعابیر عجیب و غریبی گفته شده. انشاءالله به وقوع نپیوندد و با دعا انشاءالله همه اینها رفع بشود و راه هم دارد. طُول وحَشَتْ میفرمایند که با دعا مسیر را کلاً عوض کرد. ولی نه این دعاهای معمولی که پاشیم یک دستی بگیریم از سر شکم سیری. دستمان را بیاوریم بالا بخوریم، بریم. نه، اضطرار، بیتابی، با همه وجود. همه، همگانی. اگر و مگر ندارد. شب نیمه شعبان دعا میکنیم. در حرمها دعا میکنند. زیر قبه اباعبدالله مخصوصاً چند سالی الحمدالله خیلی باب شده، همه دعا میکنند برای فرج. با اینها قضیه عوض نمیشود. زور ندارند که مسیر را عوض کنند. البته اثر دارد. این در حد خودش اثراتی دارد. ممکن است غلظت یک سری اتفاقات را خدا کمتر بکند. یک سری بلاها را دفع بکند. یک سری جاها باید یک اتفاقات دیگری هم با این حجم از دعا و توسل و توجه یک چیز دیگر رقم بخورد. اینها همه اثر دارد. ولی آنی که قضیه را عوض میکند این است که همه یکدل بشویم. همه جمع بشویم. نرویم بر محور که دشمنمان یکی است. برویم بر محور که اماممان یکی است. اینجوری دور هم جمع بشویم، مثل کربلا، زیارت اربعین. زیارت اربعین نمیرویم که بگوییم آقا بریم بزنیم تو دهن آمریکاییها. خیلی زیارت اربعین اتفاق فوقالعادهای است. اثر. دشمن واحد دور هم جمع نمیشویم. بله، یک وقت از عراق به شما حمله کرده. حزب بعث حمله کرده. این مال این جناح است، آن مال آن جناح است. با همدیگر اختلاف نظر هم دارند ولی الان فعلاً دشمنمان یکی است. ایام انتخابات این جناح با آن جناح دعوا دارد. این جناحیها همه با همدیگر، با همه تنوعی که دارند، جمع میشوند که آن یکیها رای نیاورند. یک وقت این است. تازه این هم چقدر در آن اخلاص باشد، خدا میداند. یک وقت سفرهمان دست آنها نیفتد. گاهی این است.
دوست ما میگفت که این ملائکه را به من دادند. گفتم: «چه وضعی است؟ چرا نصرت خدا نمیآید؟» مزه اسرائیل بود دیگر. میگفت من در بیمارستان بودم. این بچههای خیلی مرتبط با همین ایاممان، قضیهای که در مستند «شنود» گفت، «بچهها را دارند میکشند توی بیمارستان.» از دیدن این صحنه حالم بد شد. دوباره رفتم به کما. از بدن جدا شدم. به من گفتند: «بیا، این چند هزار فرشته در اختیار تو.» سرباز اسلام بوده دیگر. نصرتش کرده. «بیا در اختیار تو. برو ببینند کجاها میشود از این استفاده کنیم.» «آمدم یمن. دیدم طرف برای مرغداریش دارد میجنگد. رفتم عراق. دیدم این با آن دعوا دارد.» دیگر حالا به چیزهای دیگری که در مورد بعضی جاهای دیگر گفت. پایگاه بسیجی بود. دو تا بچه بسیجی در یکی از این شهرهای حاشیهای. اینها داشتند خالصانه کار میکردند. دو تا از این فرشتهها آمدند اینها را کمک کردند. «خودم آنجا پشیمان شدم برای کی میخواهد نصرت برسد وقتی اخلاصی نیست؟ برای خدا نیست؟ قیام لله نیست؟» یعنی همان وقتی هم که دشمنمان مشترک است، هم باز برای خدا نیست.
دیگر حالا شما میگویی بدون دشمن مشترک ما دور هم جمع بشویم به خاطر خدا، به هم برسیم. در روایت هم دارد، حضرت موسی پرسید: «خدایا! چه چیزی را تو دوست داری من برای تو انجام بدهم؟ آنی که باب میل تو است. آنی که تو میخواهی. آنی که دیگر روی همه این کارها است. اصل همه؟» فرمود: «الحب فی الله و البغض فی الله.» برای من دوست داشته باش. برای من نفرت داشته باش. این از همه اینها هم سختتر است، ها!
یک وقت نماز جماعت دور هم میخوانیم نماز ولی دلهایمان چقدر با هم است در همان نماز جماعت. «این فلانی در این صفحه اول است. این میرود صفحه سوم میایستد.» توی صف نایستاده باشد، این نیست؟ هر وقت توانستی کفش همه اینها را جلوی پایشان جفت کردی، بعد میتوانیم اینجوری بشویم. پیادهروی اربعین این شکلی است. خیلی اعجابانگیز است. خیلی اعجازانگیز است. اعجازآمیز که همه جمع میشوند. کاری هم ندارد پولداری، بیپولی. دوستی، دشمنی. دشمن؟ ضد دین؟ من دشمن؟ یعنی مال آن فرقه، مال آن قبیله، مال آن جناح. از کسی سوال نمیکند اصولگرایی، اصلاحطلبی. در انتخابات به کیا رای دادی؟ زائر الحسین. اصلاً ناراحت میشود اگر بهش بگویی آقا مثلاً من مال فلان منطقه. چه ربطی دارد؟ تو را خاطر امام حسین دوست دارم. تو را خاطر امام حسین پایت را میشورم امشب.
«حبُّ فِلا». این اگر تکثیر بشود، تقویت بشود، همه جا را بگیرد، اصلاً خط عوض میشود. یک وقتی خدا سفیانی را هم نفرستاد! آیا در قرآن نیستش که خدا گفته دیگر، نه! روی حرفش. خدا که نمیخواهد حتماً ما را بچزاند که پدرتان را در بیاورد. نه! خدا میخواهد ما بیدار بشویم. فرمود: «من این بلاهایی هم که میفرستم لعلهم یتضرعون.» هوشیار بشوند، بیدار بشوند. حواسشان جمع بشود. به من رو بیاورند. این بلاها برای اینکه ما به امام رو بیاوریم. بفهمیم صاحبمان کیست. بفهمیم چه کارهایم. بفهمیم زیر بلیط کی باید بریم. زیر بیرق کی باید بریم. دور هم جمع بشویم. اگر اینجور جمع شدیم، خط عوض میشود. خوب میشود.
الان شما به خودتان نگاه کنید. به خودمان نگاه کنیم. به جامعهمان نگاه کنیم. به آدمهای اطرافمان نگاه کنیم. میشود این مدلی باشی. در همین مسجد میتوانیم همین کار را بکنیم از الان بگوییم آقا من مثلاً یک اتاقم خالی است. یک واحد آپارتمانم خالی است. هر کی از اهل این جلسه نیاز دارد بیاید استفاده کند. برای چی باید ارزانتر حاضرم بدهم. ارزانتر به نسبت آن قیمتهایی که دو برابر و سه برابر بقیه میگیرند. آقا من فلان کار ازم برمیآید. من طبیبم. میتوانم یک ساعتی رایگان ویزیت کنم، معاینه کنم. من حقوقدانم. میتوانم یک ساعتهایی مشاوره بدهم. من مشاور خانوادهام. رایگان، برای خدا در اختیار همه. تازه ما برای مسجدیها و همجناحیها و همتیمیهایمان زورمان میآید. هر کسی از بیرون آمد، خوب نمیشود دیگر. پس باید بنشینیم سفیانی بیاید که با هم دور هم جمع بشویم. بعد بیا خانه بغلی را بزند، بترکاند تا ما در این خانه دور هم جمع بشویم. دو تا راه شد. به هر حال علی ای حال باید دور هم جمع بشویم تا امام بیاید. تو امام این است که مال جمعه است. مال جمعه است. مال جماعت. راه دیگری ندارد جمع شدنمان دو تا راه داشت. حالا در مورد جمع شدن یک سری نکات دیگر هست. هفته بعد ان شاالله، روایت مفصلی است که امروز هم آورده بودم ولی وقت نمیشود که دیگر بخوانم خدمتتان. چندین روایت در مورد شبی که قرار است ظهور امام زمان رقم بخورد. خیلی روایت ناب و جالبی است. ان شاءالله توفیق بشود هفته بعد خدمتتان عرض خواهم کرد.
و در آیه قرآن هم، خصوصاً در مورد یهود فرمود: «تَحسَبُهم جمیعًا وقُلوبُهم شتّی.» در سوره مبارکه حشر که این آیه را هم انشاءالله باید مفصل چندین جلسه با هم گفتگو بکنیم. فرمود: «اینها را فکر نکنید جمعند، اینها فکر نکنید دور همند، اینها دلهایشان اصلاً با همدیگر جمع نیست.» این دشمنان دین اصلاً نمیتوانند با هم یک جا جمع بشوند. برای اینکه محبت یک نفر باید باشد که اینها را جمع بکند. میخواهند با محبت کی دور هم جمع بشوند؟ این پول خودش را میخواهد، آن قدرت خودش را میخواهد، این کارخانه خودش را میخواهد، اسم و رسم خودش را میخواهد. معلوم است که دلهای اینها دور هم جمع نمیشود. برای همین اینها به شدت از تو متفرق و متشددند. اگر هم دور هم جمع شدند، دلهایشان دور هم جمع نشده، درندگیهایشان دور هم جمع شده، منافعشان را در کنار هم جمع کردند. منافعشان هم البته به خطر میافتد، درندهتر میشوند. درندهتر میشود.
این هم حرف غلطی است که گاهی میشنوی که آقا مثلاً حماس برای چی دست توی کندوی اینها کرد؟ مثلاً دست توی لانه اینها کرد؟ «ببین چی افتادن به جونش!» آخه این هم شد حرف. یک کسی که دارد آرام آرام تدریجی تکه تکهات میکند. برنامهریزی کردی که از یک نقطهای که او دارد همین جور تو را میزند، آنجا بزنیش. لااقل در آن نقطه داری زمینگیرش میکنی، آسیب بهش وارد میکنی، حجم ظلمش را از یک جهاتی داری کم میکنی. رنده کند چه کاری بود.
البته تدبیر خوبی هم دارند فلسطینیها و مردم غزه. تعداد زیادیشان زیر زمینند. حالا این بمبارانهایی که میشود و دردآور هم هست و فاجعه هم هست، خدا انشاءالله این صهیونیستها را نابود بکند هرچه سریعتر. اینها دردآور است ولی زیر زمین پر از تونل است. اینها به هر حال بعضی از البته تعداد زیادی هم نمیتوانند آنجا اسکان بدهند، پناه بدهند ولی به هر حال یک تعدادشان آن پایین پناه دارند. بیشتر رزمندههایشان هم در آن پناهگاههای زیر زمین. بمبارانهای هوایی خیلی آسیب به حماس نمیتواند بزند. به مردم چرا، به مردم مظلوم فلسطین خیلی آسیب میزند ولی به حماس آسیب آنچنانی خیلی نمیتواند بزند. مگر اینکه بخواهد زمینی حمله بکند صهیونیستها. که آن موقع دیگر اصلاً معادلات این جنگ هم کلاً عوض خواهد شد و همه الان منتظرند ببینند این صهیونیستها دست به این حماقت و دیوانگی میزنند که زمینی حمله بکنند یا نه. که آن روز دیگر کلاً شرایط عوض خواهد شد.
اینها با تدبیر بوده، عقلانیتی بوده. نه اینکه یک دفعه جوگیر شده چهار جا را زده. حالا آنها همین جور دارند اینها را میزنند. نه، برنامه خوبی بوده. انشاءالله به لطف خدا هم به ثمر برسد، به نتیجه برسد و زمینگیر بکند جبهه صهیونیستی را. آسیبهای جدی تا به حال بهش وارد شده. بیشتر از اینها و قویتر و عمیقتر انشاءالله وارد بشود. البته اینها زودبازده نیست که فکر کنیم دیگر تا هفته بعد همه چیز تمام شده. اینها کشمکش خیلی دارد، آن هم وقتی که جانش به خطر میافتد که نمیآید بگوید آقا من دارم میمیرم، تسلیم. او صد جای دیگر را آنجایی که میتواند را آسیب میزند.
به هر حال آنی که اصل قضیه است این است: ما از تضرع، استغاثه و التجاع به خدای متعال نباید غافل بشویم. دعا اثر دارد. برای مردم مظلوم فلسطین باید دعا کرد، وظیفه داریم. آن آقا به آیتالله العظمی بهجت عرض کرد که آقا ما را دعا. ایشان با یک حالت خاصی فرمود: «من این مسلمانهای چین را هم دعا میکنم که اگر دعا نکنم مسلمان نیستم. بعد شما آمدهای به من میگویی التماس دعا.» آقازاده ایشان میگفت: «وقتی باخبر میشد آیتالله العظمی بهجت که در عراق مثلاً یک بمبگذاری شده، تا سه روز حالش بد بود. رعشه در تنش بود. میل به غذا نداشت.» که مردم چه کار میکنند؟ آنجا بمبگذاری که شده، اینها حالشان یک حال دیگر است که اتصال دارد به امام زمان.
این ایام ما حالمون چطور است؟ این بچههای بی پناه را که میبینیم شب میخوابند، صبح پا میشوند، یک خانواده همه زیر این آوار، همه کشته شدند. آدم یک لحظه تصور میکند این بچهها، بچههای ما باشند. بچههای ما در آسایش میخوابند. راحت شب میخوابند، صبح پا میشوند، میروند مدرسه. سرویس میآید دنبالشان. ظهر با امنیت برمیگردند. این بچههای غزه الان دیگر اصلاً مدرسه و کلاس و اینها برایشان خواب و خیال است. آرزوشان این است که صبح که پا میشوند، باباشان را دوباره ببینند. برای همین بعضیهایشان در آغوش، دیدید بعضی از این عکسهایی که آمد، در آغوش پدر خوابیدهاند، با هم کشته شدند. چیزهای عجیبی نقل میشود این ایام. میگوید: «بعضی خانوادهها تقسیم کردهاند. میگوید مثلاً دو تا از اینها بروند در آن خانه، دو تا از اینها بیایند در این خانه که اگر آنجا را بمباران کردند، از این خانواده یکی دو نفر زنده بماند.» بعضی دیگر گفتهاند نه، «اگر قرار است جمع بشویم، همه با هم باشیم که اگر کشته شدیم، همه با هم کشته بشویم، کسی عزادار نشود.» ببینید الان این مردم به اینجا رسیدهاند. بین این دو تا انتخاب بکند که همه با هم کشته بشویم که کسی داغ به دلش نیاید یا یکی بماند که نسل ادامه پیدا کند؟ خب این مردم با ما چه فرقی میکنند؟ مردم مظلوم. ما خونمان رنگینتر است؟ برگرد دعا نکنیم؟ اگر اضطرار نشان ندهیم، این قاعده و سنت الهی سر ما هم میآید. سنت خداست. میرسد به اینجا. اگر بیتفاوت باشیم، بیمحلی کنیم، به این جاها هم میرسد.
از خدا بخواهیم این بلا را. صهیونیستهای پست، کثیف، خونخوار، خدا نابودشان بکند. اینها دلسوزی ندارند که یک عدهای بگویند آقا اینها را نزنید و اینها را. دلسوزی ندارد. حرف در مورد این مطلب زیاد است. در این ایام، در این فضای مجازی اینها را زیاد شنیدهاید. دیگر وقتتان را نمیخواهم بیشتر از این بگیرم. دلسوزی ندارد. اینجا باید همه یکدل بشویم. لااقل علیه اسرائیل، علیه این ظالمین. دلمان را یکی کنیم. همه نفرت داشته باشیم. همه بغض داشته باشیم. این بچههای بی پناه.
خب، این ایام ایام مهرماه، بیستم و بیست و یکم مهرماه. بعضی بزرگان بر اساس محاسباتی که داشتند، میفرمایند که به تاریخ شمسی عاشورا بیستم یا بیست و یکم مهرماه بوده. بیستم مهرماه پنجاه و نه هجری شمسی. مرحوم علامه حسنزاده آملی این ایام را مراسم عزاداری میگرفت و یاد میکرد. میفرمود که «یاد بکنید بیستم مهرماه، سالگرد شمسی عاشورا است.» این ایام در غزه هم عاشورایی برپاست. ای مردم مظلوم زیر این بمباران، این آتش، این خون. ولی «لا یوم کیومک یا اباعبدالله.» هیچ روزی را نمیشود با روز حسین مقایسه کرد. برای همین خود ارباب ما به حضرت سکینه فرمود: «دخترم، به شیعیانم بگو: شیعتی مهما شربتم ماء عذب فاذکرونی او سمعتم به شهید او غریب.» بگو هر وقت جایی حرفی از شهیدی شد، حرفی از غریبی شد، برای من گریه کن.
جانها به قربان تو. مگر شهادت تو چه بود یا اباعبدالله که هیچ شهادتی به پای این نمیرسد. مگر غربت تو، زن و بچهات چه بود که هیچ غربتی به پای این نمیرسد. این بچههای مظلوم غزه زیر آوار میروند ولی دلشان خوش است. رزمنده هستند، مجاهدینی هستند. دفاع میکنند. آنها اگر بمباران میکنند، بمب فسفری میاندازند، اینها موشکی پرتاب میکنند. درست است، رو بهرو نامتوازن است ولی مردانی هستند در این جبهه. دل این بچهها به آنها گرم است. جان به قربان آن بچههایی که مردی نداشتند که دلشان به اینها گرم بشود. دیگر بعد از عمو، این بچهها آماده حصارک دیگر، میدانستند این جبهه مدافعی ندارد. برای همین خودش فرمود: «الان انکسر ظهری و قلت حیاتی و شمت بی عدّوی.» دیگر دشمنم زبان دراز شد. بعد از شهادت تو عباس من، دیگر بی پشتوپناه شدم. دیگر این خیمهها بیمدافع شد. دیگر هر چیزی بر این اسرا رواست. بعد از تو هر احتمالی محتمل است. بعد از تو، بعد از تو چه ها خواهد شد در این خیمهها؟
همین هم این بچهها در غزه بی پناهند، بیآورند ولی لااقل دلشان خوش است این سربازان پلید صهیونیست نمیریزند در خانههای اینها. اینها را غارت کنند. جان به قربان آن بچههایی که به توصیه امام سجاد، یک تعدادشان به این بیابانها فرار کردند. یک تعدادیشان هم که در خیمهها بودند، دشمن آمد هرچی جواهرات بود از اینها به غارت برد. گوشوارهها را کندند. گردنبندها، دستبندها را کندند. خلخالها را کندند. این بچهها فقط فریاد «یا رسول الله!»
لعنة الله علی القوم الظالمین. خدایا در فرج آقا امام زمان تعجیل بفرما. قلب نازنینش را از ما راضی بفرما. عمر ما را نوکری او قرار بده. نسل ما را نوکران او قرار بده.
اموات، علما، شهدا، فقها، امام راحل حقوقالناس سر سفره با برکت اباعبدالله مهمان بفرما. شب اول قبر عبدالله را به فریادمان برسان. شر ظالمین را به خودشان برگردان. ریشه ظلم و ظالمین را بکن. مظلومین عالم را نصرت و حمایت عنایت بفرما. رهبر عزیز انقلاب را حفظ و نصرت عنایت بفرما. مرزای اسلام شفا کامل عنایت بفرما. حاجات حاجتمندان را به ساعه برآورده بفرما. در زیارت، در آخرت، شفاعت اهل بیت را نصیب ما بفرما. هرچه گفتیم و صلاح ما بود، هرچه گفتیم و صلاح ما را میدانی، برای ما رقم بزن بانبی و آله. رحم الله من قرأ فاتحة مع الصلوات.
در حال بارگذاری نظرات...