عوامل ایجاد اتحاد و وحدت دلها چست؟
وجود اختلافات و عدم اتحاد؛ علت همیشگی شکست و ناکامی جبهه حق [۰۰:۵۷]
قاتل اصلی مردم غزه مصر، اردن، سعودی و امارات است نه اسرائیل! [۰۴:۵۷]
مقابله با دشمن؛ یکی از عوامل اتحاد و وحدت دلها [۰۷:۴۰]
تعبیر عجیب و سوزناک امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در نهج البلاغه؛ 'کاش به جای هر ده نفر از شما یک نفر از یاران معاویه داشتم!' [۱۰:۱۳]
دو محور اجتماع و وحدت در قرآن کریم: [۱۵:۱۹]
محور اول: دفاع در برابر ظالمان و قاتلان
محور دوم: مقابله با یهود، دشمنترین دشمن مسلمانان
هر کس به سخن یهودیان توجه دارد و عمل میکند از آنهاست [۱۹:۱۰]
گفتمان هایی که بر سر کودکان غزه میبارد! [۲۴:۴۳]
دلهای مریض؛ دلهایی که به سمت کفار غش میکنند! [۲۹:۳۸]
عزّت فلسطینی؛ ما از غزه جز به آسمان نمیرویم! [۳۳:۲۹]
تحلیل جناب مهدیفتلاوی بر اساس روایات از سرانجام اتفاقات غزه و نماز خواندن ایرانیان در بیت المقدس [۳۵:۴۷]
بررسی روایات وارد شده در مورد حوادث نزدیک ظهور و جنگ در فلسطین [۳۸:۲۶]
قیام سفیانی از سوریه و حمله وی به سپاه ایران [۴۱:۰۸]
رهبر معظم انقلاب: فلسطین کلید رمزآلود فرج است [۴۵:۴۸]
لَمّا رَأَى الحُسَینُ علیه السلام مَصارِعَ فِتیانِهِ وأحِبَّتِهِ … [۴۹:۲۷]
معرفی کتاب؛ سقوط اسرائیل، مهدی حمد فتلاوی
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آل محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین.
رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
در طول تاریخ وقتی که بررسی میکنیم، علت عدم موفقیت و ناکامی جبهه حق و اولیای الهی، چه انبیا و چه ائمه معصومین را، یکی از علتهای اصلی که انسان باهاش مواجه میشود در اینکه جبهه حق به نتیجه نرسیده، عدم اتحاد بوده؛ اینکه با همدیگر همدل و یکرنگ نبودهاند.
حالا این ایام و این سالها، مسابقهای در جامعه شکل گرفته و پا گرفته، البته کلیت این مسابقه مورد تأیید نیست، یعنی کاری نیست که کسی بخواهد تشویق بکند به انجامش، ولی تحلیلش خیلی میتواند در مسائل مختلف به انسان کمک بکند. مسابقهای -مخصوصاً بین جوانها- خیلی باب شده، چندسالی است، مسابقه مافیا. از جهت تحلیل، خیلی مطالب جالبی در این مسابقه دیده میشود. معمولاً این شهروندها در مسابقه با مافیا، علت اصلی شکستشان قدرت مافیا (نیست)، خیلی لزوماً به خاطر اینکه مافیا قدرتمند است نمیبازند، بیشتر به اختلافات خودشان میبازند؛ به اینکه یکدل نمیشوند، به هم اعتماد نمیکنند، پُشت هم در نمیآیند. وقتی یکیشان مظلوم واقع میشود، وقتی یکیشان شب کشته میشود، همه هم میدانند که اینی که شب کشته شده توسط مافیا کشته شده، فردا باید مسیری که او پیش گرفته بود، اتهاماتی که او داشت و افرادی را که باهاشان درگیر بود، ادامه داده و پیگیری کند. وقتی میخواهند پیگیری کنند، مشغول هم میشوند به خاطر اینکه فلانی به من اتهام زده، به خاطر اینکه از این خوشم نمیآید، به خاطر اینکه این در مورد من فلان چیز را گفته. یک فرصتی میشود، هر روز هم یکی از خودشان را میدهند بیرون، شبها هم مافیا یکی دیگر از اینها را میدهد بیرون. این دستبهدست هم میدهد، شهروند کشته میشود و میبازد. رمز اصلی پیروزی در این مسابقه مافیا برای شهروندها یکدل شدنشان است، به هم اعتماد کردن و پُشت هم در آمدن است. این خیلی نکته مهمی است.
اگر جبهه حق آسیب میبیند، اگر اولیای خدا آسیب میبینند، حقشان غصب میشود، مثل امیرالمؤمنین، مثل فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها)، این لزوماً به خاطر این نیست که دشمنشان یا دشمن مقتدری است، یا خیلی حیلهگر است، یا خیلی با برنامه است؛ نه، بیشتر برمیگردد به اینکه آنهایی که ادعای نصرت، رفاقت و محبت داشتند، اینها خوب تشخیص نمیدهند، خوب میدان را نمیفهمند، شهروندها را خوب پیدا نمیکنند، فریب مافیا را میخوردند. مافیا کارش بددل کردن است، اینها را در چشم هم خراب کردن و به جان هم انداختن است. گول میخورند، مافیایی که ظلمش واضح است و هیچ جای توجیه ندارد، این را غافل میشوند. میچسبند به آن شهروندی که حالا یک اشتباهی کرده، یک خطایی کرده و در مورد یک کسی به خطا چیزی گفته، یک تحلیل خطایی داشته، ولی قرائن حکایت نمیکند از اینکه این مافیا باشد.
این داستان همیشه ماست، این داستان امروز ماست، این داستان امروز غزه است. مردم غزه توسط مافیا بمباران نمیشوند. مردم غزه را اسرائیلیها نمیکشند. مردم غزه را مصریها دارند میکشند، "اردنیها" دارند میکشند، "سعودیها"... مردم غزه... اسرائیل عددی نیست بخواهد مردم غزه را بکشد. چیزی نیست. آنهایی که باید حمایت بکنند سکوت کردند، تازه بماند که خیانتهای عجیبوغریبی میکنند. موشک از هر طرفی که میآید، یکی از این کشورهای پَست، یکی از این دولتهای پَست عربی پدافندش را فعال میکند که موشک به اسرائیل نخورد. مصر و اردن و سعودی و امارات دارند پدافندهای لبنان در واقع یمن و سوریه میشوند که موشک از آنجا نیاید به اسرائیل بخورد. برخی اطلاعات هم که حاکی از این است که بعضی از آنها مشارکت دارند در بمباران غزه، مثل امارات.
این داستان همیشه ماست. اینها ضربه را میزنند. الان دیده شد در دعای ندبه چه تعبیر عجیبی بود: «والأمة قد تظاهرت على مقته، واجتمعت على قطع رحمَة.» خیلی تعابیر عجیبی است. همه امت رسولالله جمع شدند که لج پیغمبر را دربیاورند. همه امت پیغمبر مجتمع شدند بر اینکه با پیغمبر قطع رحم بکنند. واقعاً اگر شما میرفتید بعد از پیغمبر از مردم مدینه میپرسیدید، میگفتند ما بنا داریم با پیغمبر مخالفت بکنیم؟ ما همه را کجایم، عزممان را جزم کردیم که قطع رحم کنیم با پیغمبر؟ همچین چیزی میگفتند؟ نه، خودش همچین چیزی، همچین درکی ندارد. ولی سادهلوح، خائن، نادان، در چنگ مافیاست. مافیا خودش نشسته کنار، خودش را شهروند معرفی میکند. هر شهروندی را که میخواهد از صحنه اوت بکند و بیرون بکند، با اینها میدهد بیرون. این کار مافیاهاست. تا وقتی شهروندهای نادان هستند، مافیا از خودش هزینه نمیکند.
خیلی عجیب است این داستان همیشه تاریخ. میشود سنگ کنار میدان. بین خود ماها اینقدر انگیزه برای دشمنی هست، همینها را فعال میکردند. راهش فقط این است که ما باید با هم یکدل بشویم، باید به هم اعتماد بکنیم. این یکدل شدن هم بیشتر بر محور دشمنی شکل میگیرد. آن چیزی که میتواند ما را با هم یکدل بکند، این دشمن مشترک، خائن، قاتل، بیرحم است. ایام گذشته در مملکت خودمان دیدید، حواشی درست کردند، با هر حاشیهای مملکت متلاطم شده بود. در اصفهان یک بازی لغو شده بود به خاطر یک مجسمهای، سر و همهمهی دختربچه نوجوانی در مترو افتاده بود، به کما رفته بود. سروصدا، همهمهای، فتنه صهیونیست... وقتی که علنی شد برای مردم، آن بچه هم از دنیا رفت، اینجا بازی سه بر صفر شد، صدای هیچکس هم در نیامد! فهمیدند بابا اینها همه بازی بود که مشغول کنند، حواس ما را پرت کنند، یکی دیگر دارد آش را با جایش میبرد. دستشان با هم در یک کاسه است. همین است که شریک اسرائیل در بمباران غزه، همین پول داده به فدراسیون فوتبال، به خاطر عکس آن کسی که نمیگذارد اینها قتلعام بکنند مردم غزه را، شهید حاج قاسم سلیمانی... به خاطر این، این بازی را به جنجال کشید، معلوم میشود.
بعد میبینی جامعه روشنبازی نمیخورد، سر مسائل فرعی و الکی نمیشود صدایش را بلند کرد. میگوید: «بابا، این دههزار نفر در این چند روز کشته شدند، صدای هیچکس هم در نمیآید. شما دلسوزید! شماها واقعاً قصدتان خیر است؟» وقتی اینجور واضح و نمایان، دشمن روبروی ماست، چنگ و دندان دارد نشان میدهد، آدم دیگر میفهمد که سر این داد زدن و با آن گلاویز شدن، ولو یک جاهایی هم به درست باشد، اینها همش بازی اوست. و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در نهجالبلاغه به کرات به این مسئله اشاره میکند. میفرماید که: «من دلم خون است از دست شماها، شماها دور من جمع نمیشوید.» تعابیر امیرالمؤمنین در اینجا خیلی عجیب و غریب است، مفصل بهش پرداختند که اشاره میکنم، و بعد به یک بحث اصلی که این ایام خیلی نیاز بهش داریم، چند دقیقه بعد مفصل بهش بپردازیم انشاءالله. وارد آن بحث میشوم.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید که: «ایکاش من هر ده تا از شماها را میدادم، یک دانه یار از معاویه میگرفتم.» معامله درهم و دینار. هر ده درهم، یک دینار! فرمود: «دوست داشتم معاویه "سارَفنی بکُم صرفَ درهمٍ بدینار" ایکاش معاویه با من معامله درهم و دینار کند، ده تا درهم بدهم یک دینار بگیرم، ده تا از شماها بدهم، ده تا عراقی بدهم یکدانه شامی بگیرم.» چرا؟ چون اینها حرفگوشکناند، نسبت به معاویه امامشان، جهنم هم که باشد، ولی دور امامشان با همدیگر گلاویز نمیشوند. «آقامان گفته بکشیم؟ چشم. آقامان گفته غارت کنیم؟ چشم. آقامان گفته بریم؟ چشم. آقامان گفته بنشینیم؟ چشم. آقامان گفته به این کار نداشته باشیم؟ چشم. آقامان گفته او رو بیندازیم بیرون؟ چشم.» همهاش هم بر محور شرارت، همهاش هم جنایت، همهاش هوای نفس معاویه است، همهاش هم گوش میدهند.
«من میخواهم شماها را به بهشت ببرم. میگویم بنشینید، میگویید نمیشود. میگویم پاشید، نمیشود. میگویم برویم، میگوید. میگویم این مذاکره کند، میگوید نمیشود. میگویم مذاکره نکنیم، میگوید نمیشود.» هرچه من میگویم، یک چیزی روش میآورید. طلب مرگ کرد از خدا امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه، فرمود: «خدا مرگ علی را برساند، از دست شماها خسته شدم. صمتمونی! خستهام کردید. مللتُ منکُم! ملول شدم از شماها. کاش هیچوقت شماها را ندیده بودم. کاش شماها را نمیشناختم.» یا اشباح الرجال! اینها خطبههای نهجالبلاغه است که بنده اینجا آوردم. تکتک اینها را در خطبه ۲۵، در خطبه ۲۷، در خطبه ۱۱۹، خطبه ۱۲۷، ۱۴۶، اینها خطبههای نهجالبلاغه است. امیرالمؤمنین به این موضوع اشاره میکند. خیلی سوز امیرالمؤمنین در این کلمات شدید و عجیب است. میفرماید: «باید جمع شوید، تا وقتی جمع نمیشوید، دلاتون با همدیگر جمع نمیشود، نمیشود کاری کرد.»
خیلی تعابیر امیرالمؤمنین عجیب و غریب است، یعنی آدم از یک رهبر معمولی توقع این حرفها را ندارد. شما فرض کنید مثلاً رهبر انصارالله یمن همچین حرفهایی بزند، اصلاً آدم پریشان میشود. فرمانده گردان قسام مثلاً همچین مطالبی ازش منتشر بشود، آدم بیتاب میشود که به یارانش اینطور بگوید. کلمات امیرالمؤمنین میفرماید: «پنجاه سال در میدون دارم میجنگم. چهل سال در میدون دارم میجنگم. یک کاری شماها کردید، دشمن من را دست گرفته مسخره میکند، میگوید "إنَّ ابنَ أبیطالبٍ (رض) لا یعلَمُ بالحربِ" علی که از جنگ سر در نمیآورد.» آره! تا وقتی شماها کنار دست منید، «لا رأیَ لِمَن لا یُطاعُ» تا وقتی شماها قرار است با من کار بکنید ولی حرف من را گوش ندهید، معلوم است من هر جنگی را میبازم. بعد میگویند که علی که از جنگ سر در نمیآورد، تاکتیک نظامی بلد نیست!
آن مملکت وسیع امیرالمؤمنین را! چه بودند این مردم؟ کی بودند اینها؟ که البته عرض کردیم جلسات قبلی، یک چیزی نبود که تمام شود، هنوز هم هست، هنوز هم این ویژگیها هست. مواظب باشیم خدایناکرده. آن مملکت وسیعی که آذربایجان یک طرفش بود، مصر یک طرفش بود، بحرین، ایران، عراق، یک دامنه وسیعی حکومت امیرالمؤمنین بود. هی شبیخون میزدند، شببهشب سپاه معاویه که معروف شد به «الغارات»، غارت میکرد، هر شب به یک جا دست میانداختند، همه را گرفتند، یک دانه کوفه برای امیرالمؤمنین بود. حضرت آخرین سخنرانی طلب مرگ کرد از خدا در نهجالبلاغه، حضرت فرمودند که: «من ماندم و یک کوفه، خدا دیگر علی را ببرد. هرچه گفتم شماها گوش نکردید.» ببینید وضع را، جمع نمیشوید، نمیآیید، دل نمیدهید، میبینید دشمن دارد تکهتکهتان میکند، عین خیالتان نیست.
بریم سراغ بحث اصلی که خیلی نکته دارد و انشاءالله در چند دقیقه بتوانم این بحث را عرض بکنم. در قرآن کریم دو تا محور را روی آن تأکید کرده که این دو تا محور میتواند موجب اجتماع بشود در جامعه، مردم را دور هم جمع بکند، مؤمنین را دور هم جمع بکند. یک محور، محور ظالمین، قاتلین، آنهایی که «یقاتِلُونَکم»، با شما درگیرند و دارند شما را میکشند و از شهرتان آواره میکنند؛ اینکه جمع شوید و روبروی اینها بایستید، درگیر بشوید با اینها. این یک محوری است که میتواند اجتماع ایجاد بکند. زمان دفاع مقدس خودمان دیدیم، ارمنی پا میشد میرفت از مملکت دفاع میکرد، کسی که سابقهدار بود، مجرم بود، غیرتش به جوش میآمد، پا میشد میرفت دفاع میکرد. وحدت ایجاد میکند وقتی یک دشمنی دارد میکشد. این وحدت ایجاد میکند.
یکی دیگر از چیزهایی که در فرهنگ قرآن موجب وحدت است، «یهود» است. خود یهود: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ». میگوید: «دشمنترین شما اینهایی که به خون شماها تشنهاند، یهودند.» تازه ببینید قرآن اهل کتاب را میگذارد نقطه مقابل مسلمین، به شدت هم اهل کتاب را میکوباند. اهل کتاب یعنی یهود و نصاری. میفرماید: «اینها دشمنهای شمایند، بهتان رحم نمیکنند، به شما علاقه ندارند، هرچقدر هم دنبال اینها راه بیفتید به شما اعتنا نمیکنند، فقط به فکر منافعشاناند.» یهود و نصاری را میگذارد آن ور خط. بعد دوباره به خود یهود و نصاری که میرسد، اینها جزو عجایب در سوره مبارکه مائده هم هست، حالا نکته در مورد سوره مائده هست عرض میکنم انشاءالله.
بعد به خود اهل کتاب که میرسد، اینها را تفکیک میکند. میفرماید: «ببین، من گفتم اهل کتاب، ولی یهود با نصاری فرق میکندها. نصاری "یا اَقربَ بالمَودَّة للینَ آمَنُوا الذینَ قالوا إنَّا نَصاری ذلَکَ بِاَنَّ مِنهُم قِسّیسینَ ورُهبانًا وَ أَنَّهُم لا یستَکبِرُون."» چهار تا کشیش دارند، «لا یَستَکبِرُونَ» خیلی اهل تکبر نیستند، معمولاً اهل محبتاند، اهل تواضعاند. «اینها به شماها نزدیکترند، با اینکه اینها جزو اهل کتاباند، من اهل کتاب را برای شما دشمن معرفی کردم، ولی تو همین دشمن باز اگر امر دائر شد بین اینکه با نصرانی بسازی یا با یهودی بسازی، بدان نصرانیها پاکترند. یهود اصلاً روش هیچ» این به خون همهتان تشنه است. بعد در این آیات یکهو میرسد به یک داستان عجیبی در سوره مبارکه مائده. میفرماید: «البته به شما بگویم بین شماها یک تعدادی هستند نوکر یهودند. اینها بیمار دلاند. "الذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ"»
کی؟ دست یهود را... حالا ببینید دو تا محور بود برای اینکه ما دور هم جمع بشویم. این دو تا همین الان یک جا جمع شده؛ هم یهود است، هم دارد قتلعام میکند. بعد قرآن تحلیل میکند، خیلی این آیات قرآن زیباست، یک مقدار بخوانیم، بعد چند تا روایت برایتان بگویم معلوم شود الان در آستانه چه تحول بزرگ تاریخی هستیم انشاءالله؛ مخصوصاً امروز هم که خب روز بسیار مهمی است و انشاءالله تا شب خبرهای خوبی خواهیم شنید و انشاءالله تحولات جدی رخ خواهد داد. آیات سوره مبارکه مائده، از آیات ۵۱ به بعد: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری أَوْلِیاءَ» ای مؤمنان، یهوقت نکند یهود و نصاری را به عنوان ولی اتخاذ بکنید. علامه طباطبایی اینجا در تفسیر المیزان توضیح میدهند یعنی چه. چند تا معنا دارد. یکی از معانیش این است که اعتماد نکنی به اینها. یکی از معانیش این است که دل ندهی به اینها، خوشت نیاید از اینها. یکی از معانیش این است که حرف اینها را گوش ندهی. همه اینها هم جمع میشود با همدیگر.
حرف اینها را گوش ندهی. خیلی جالب است. به دولت مصر میگویند که گذرگاه رفح را چرا باز نمیکنی برای مردم غزه؟ میگوید: «میخواستیم باز کنیم، اسرائیل گفت باز نکنید و ببینم.» برگشته گفته: «چشم عباسآقا! شما گفتی باز نکنم، چشم. نوکرت هم هستم.» ذلت از این بالاتر؟ هم مذهب تو را، همکیش تو را، همنژاد تو را، همزبان تو را، بیخ گوشت صغیر و کبیر را دارد تکهتکه میکند. اینها عجیبغریب است. اصلاً در تاریخ بیسابقه است. فرعونی که اینقدر فرعون فرعون میکنند، چهار هزار تا بچه را در کل عمر کشت. اینها فقط در سه هفته، شش هزار تا بچه کشتند. در یک قلم! کارشان بیخ گوش تو دارد تکهتکه میکند. بابا! هیچ جانوری همنوع خودش را نمیکشد! بچه همنوع خودش را نمیکشد! تا حالا شنیدید، تا حالا دیدید یک گربه یک بچه گربه دیگر را بکشد؟ گربه، گربه دیگر را بکشد؟ اگر کسی شنیده بگوید. هیچ موشی هیچ موش دیگری را نمیکشد. هیچ خروسی هیچ خروس دیگری را نمیکشد. هیچ خروسی جوجه یا خروس دیگر را نمیکشد. «میخواستم باز کنم، نذاشت.» تو قاتلی خودت!
آیه قرآن ببینید چقدر این آیات عجیب است. اینها آیات قرآن است دیگر. روایت هم نیست، تحلیل سیاسی نیست، آیات قرآن است. میفرماید: «یهود و نصاری را ولی نگیر. حرفش را گوش ندهی. بهش علاقهمند نشوی. با همدیگر رابطه برقرار نکنی.» عادیسازی شروع کردند، راهانداختند پیمان صلح ابراهیم، دست ندهی، رفاقت نکنی، با هم سر میز ننشینی، دل و قلوه ندهی. «بعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ» اینها رفیقهای همدیگرند. اینها با شماها رفیق نمیشوند. علامه طباطبایی میفرماید، میگوید: «هرچه دنبال اینها موسموس بکنی، اینها به تو محل نمیگذارند، نوکری میخواهند، رفیق نمیگیرند تو را هیچوقت.» این همه سعودیها نوکری کردند. «گاو شیرده» است. هر وقت هم شیر نداشته باشد، سرش را میبریم. ما دو هفته نباشیم بالا سر اینها، کنار اینها، اینها همهشان باید فارسی حرف بزنند. چه ذلتی برای یک مملکت و یک امت! الان هم رقص راه انداختند، رفیقهایشان را دارند میکشند، اینها دارند جشنواره رقص... آدم تعجب میکند! یعنی یک چیزهایی را اگر در تاریخ میشنیدیم باورش سخت بود برایمان، الان داریم میبینیم «بالعین». خیلی عجیب است. اینها رفیقهای همدیگرند. فکر نکن اگر تو رفتی گفتی آقا منم بازی، آن هم میگوید بیا عزیزم تو هم بازی.
اینها رفیقهای همدیگرند، تازه با همدیگر هم رفیق نیستند. اینجا علامه طباطبایی بحث قشنگی دارد. میفرماید که: «با همدیگر هم رفیق نیستند. اگر قرار باشد تو نباشی، با همدیگر همکاری میکنند و همدستی میکنند، توافق دارند در قتلعام مسلمین و تکهپاره کردن مخالفینشان. وگرنه به هم هم برسند، همدیگر را تکهپاره میکنند.» تا چند روز پیش اسرائیل چه خبر بود؟ «سایه همدیگر را با تیر»! نتانیاهو کسی را آنجا نمیخواهد. در خود اسرائیل محبوبیت ندارد، چه برسد به بقیه جاها. اینها خودشان به خون همدیگر تشنهاند، ولی یک جا همه با همدیگر یک جا جمع میشوند، آن هم این است که بخواهند تو را حذف بکنند. بعد تو میخواهی بروی آنجا بگویی آقا منم بازی، منم نوکر، منم راه بدید.
بعد آیه را ببینید: «وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ» اگر کسی از شماها رفت گفت آقا حرف گوش میدهم، آقا منم بازی، آقا منم راه بدید، چشم کار انجام میدهم، آن کار انجام میدهم. چه میشود؟ آنها که راهش نمیدهند. دقت کنید، خیلی این تعبیر خدای متعال عجیب است در قرآن. فرمود: «ببین، آنها هیچوقت تو را داخل خودشان حساب نمیکنند که چون حرفشان را گوش میدهی، ولی من تو را داخل آنها حساب میکنم. میگویم اینها دههزار نفر را کشتند، تو هم قاتل همه این دههزار تا.» فرمود که اگر: «وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ» من این را جزو ظالمین حساب میکنم.
اینکه عرض میکنم داستان را منحصر به اسرائیل نکنیم. بعضیها که آمریکا را هم سوا میکنند. در همین مملکت خودمان میآیند روی تلویزیون جاهای دیگر تحلیل که میکنند، یک جوری اسرائیل را معرفی میکنند، آمریکا را هم آن بغل گوشه رینگ میگویند: «این که البته بچه خوبی هست، استایلش خیلی بد است(!) سعی کن یک جوری با اسرائیل دعوا نکنی که آمریکا ناراحت بشود.» دیدید ایام همایش برای فلسطین میگیرند، آنهایی که میگفتند دنیای آینده دنیای گفتمان است، نه موشک. الان هم روی سر بچههای غزه گفتمان میخورد. «تاپتاپ» موشک نمیآید، چند تن گفتمان خورده در سر اینها. میگفتند در دولت بعدیمان میخواهیم بودجه نظامی را قطع کنیم، بدهیم بودجه اقتصادی، خلع سلاح میکردند. یعنی قرار بود ما اینجا تکهتکه بشویم. لطف خدا بود عمرشان هم کفاف... بعد اینها الان شدند تحلیلگر سیاسی برای ماها، میآیند میگویند که یهجوری سر اسرائیل داد نزنید آمریکا ناراحت بشود، بیاید ما را بزندها! بابا مصر و اردن و امارات و همه اینها با اسرائیل... آمریکا را سوا میکنی، سر مصر داد بزنی، یقه مصر را بگیری. بعد آمریکایی که یک هفته نباشد کار اسرائیل تمام است. میگویی نه، این البته کارهای نیستها! اسرائیل خیلی بد است، آمریکاییها توافق کردیم، اسرائیلیها ناراحت شدند، ما و آمریکا در یک تیمیم. اسرائیل آن ... «دلفینها پرواز میکنند!» گوشهای همه مخملی است!
خیلی عجیب است واقعا. از این خائنین داخلی نباید غافل بشویم. هرچه آنها میگویند. به فلانی زنگ زدم، گفتم که یک کشتی مثل اینکه دارد میرود یمن! چشم عباسآقا! کشتی برگرد. این از داستان. خیلی به یقه آخوندی و ریش و تسبیح و انگشتر و اینها نیست. گفته: «این سند را میبری در آموزش و پرورشت اجرا میکنی، تا سال ۲۰۳۰ میخواهم بچههای خوب تربیت کنم.» این هم گفته: «چشم عباسآقا! یهجوری اصلاً اجرا میکنم، هیچکس نفهمد ۲۰۳۰ من آدم تحویلت میدهم، سرباز برایت میسازم. چند سال بسپار دست من.» اینها صهیونیستاند. این تعبیر قرآن است: «فَإِنَّهُ مِنْهُمْ» این مال آنهاست. این صهیونیست است. اینکه حرف گوش میدهد، میگوید: «چشم.» این صهیونیست است. آخوند صهیونیست، مداح صهیونیست، مرجع تقلید صهیونیست... هیئت گرفته این مدلی هیئت میگیردها! این هم گفته: «چشم، چشم.» هیئت صهیونیستی. رفاقت با اینها نداریم، قاطی شدن با اینها نداریم، بدست آوردن دلشان نداریم، اعتمادسازی نداریم. اعتمادسازی چه کشکی است؟
البته ما منکر اینکه باید قواعد بینالمللی، قواعد دیپلماسی، فریب دشمن نیستیم. اصلاً اینیم که میگوییم آقا قواعد دیپلماسی را رعایت کن، یک جاهایی به ظاهر نشان بده که انگار حرفش را پذیرفتی، از باب اینکه فریبش بدهی. نص صریح قرآن فرمود: «الا ان تتقوا منهم تُقاةً» باید میروی دست میدهی، رفاقت میکنی از باب فریبش باشد. او را فریب بدهی، نه ملت خودت را. او را سر کار بگذاری، دور بزنی. اینجور روبههمریختنی اشکال ندارد. برو سر کارش بگذار، بگو: «چشم.» داخلی به خودی بگی: «نه.» اینکه هماهنگه! آن هم که آنطور شده، این هم اینطور شده، اینها فقط مرگ بر اسرائیل را روی موشک ننویسند، همهچیز حل است. تقصیر اینها بود که مرگ بر اسرائیل را روی موشک نوشتند! بچه خوبی است. این نامردها! اینها موشک میزنند، همهچیز میریزد به هم.
اگر آن مسلمان تویی که فکر میکنی او مسلمان است، مسلمان نیستی! قرآن، اینها از آنها...
ادامه آیات: «فَتَرَی الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ» دلشان مریض. بحث جلسات قبل چه بود؟ اجتماع قلوب، دلها جمع بشود. کدام دلها؟ آنها که دلهایی که مریض است، نمیآید. مریض در مورد مرض دل انشاءالله جلسات بعد نکاتی را عرض خواهیم کرد. امروز یک تحلیل خیلی مهمی در مورد بحث رابطه فلسطین و ظهور دارم که انشاءالله باید عرض بکنم. میخواهم سریع این را برسانم به یک جایی، به آن بحث برسم.
میفرماید که: «آنهایی که دلشان مریض است چهکار میکنند؟ "یُسارِعُونَ فِیهِم"» غش میکنند در بغل اینها. آنهایی که دلشان مریض است، اصلاً وسط اینها. بعد استدلال هم دارند. آیه قرآن خیلی عجیب است: «نَخشَی أن تُصِیبَنَا دَائِرَةٌ» میگویند که: «بابا نمیشود که! آخه میزند، میکشد، بمب میزند، یک دکمه دارد میزند همه را نابود میکند.» نخشی أن تصیبنا دائرة. میترسیم بابا! گرفتار شویم، هزینههایمان میرود بالا، هزینه درست نکن بابا! تحریم میکند دوباره. بابا میکشد، فلج کند. وقتی خودت، خودت را فلج میکنی که دیگر میشود مثل مصر.
مصر را یک کمی مطالعه کنیم. ما چند ماه پیش به مناسبت یک بحثی که دوستان عرب زبانمان در آمریکا داشتیم، یک سخنرانی عربی داشتیم چند ماه پیش. بنده مجبور شدم، شب ۲۲ بهمن بود، مجبور شدم که بروم مطالعه کنم در مورد مصر و تفاوتهای مصر و ایران. چون شبیهترین کشور به ما قبل از انقلاب مصر بوده است. ما را با ژاپن نباید مقایسه کنیم. ما را با مصر باید مقایسه کنند. شاه داماد مصر بوده است. فوزیه مصری بود، محمدرضا پهلوی داماد مصر بود.
وضعیت مصر را وقتی مطالعه میکنید، اصلاً آدم انگشت به دهان میماند از فلاکت این مردم. پنج میلیون آدم در قبرستان زندگی میکنند در مصر. در قبرستان زندگی میکند، یعنی دیوارهایی که بالای قبرها میآید بالا، این را کرده تکیهگاه، یک چیزی میاندازد شب میخوابد. پنج میلیون در کشوری که اندازه ما جمعیت دارد. کشوری است که یک دانه اخم به آمریکا و اسرائیل نکرده. یک دانه تحریم هم بهش نشده. یکی از بحرانهای جدیاش همیشه نان است. مردم سر نانشان گرفتارند در مصر. خواب موشک هم هیچوقت نمیبیند فضا و هوا و این حرفها. مثلاً به خواب و خیالش هم نمیآید. هیچوقت.
یک بحث مفصل ما در مورد تفاوت ایران و مصر داشتیم در آن جلسه. کشوری تحریممان میکنند! هر جا تحریم شدیم که ما اتفاقاً پیشرفت کردیم، موفقیت داشتیم. بیدار شدیم به اینکه باید یک کاری بکنیم. همه رمز موفقیت بوده. تحریم بده. خدا لعنت بکند هرکه تحریم میکند. خدا لعنت بکند هرکه تحریم... تحریم مرا نترسان. آنهایی که تحریم نشدند، چی شدند؟ چی دارند؟ طرف را آوردند در تلویزیون آمریکا، میگوید: «من خانمم مال غزه است، خودم مال مصر هستم. ازدواج کردم. یک دانه از اقوام، میگوید هر شب هم یک خبری ازشان میآید، فلان فامیل، فامیلش مُرد.» تحریم میترسانی؟ شما در یک مملکتی زندگی کنی، خانمت آن ور دیوار باشد، همه فامیل خانم تو را دارند قتلعام میکنند، خوشحال بشوی؟ اگر حرفی بزنیم تحریممان میکنند! ما را میکشند! الحمدلله لااقل با ذلت نمیر. با شرافت بمیر.
این مردم فلسطین غوغا کردند در این ایام. آدم هر لحظه منتظر است اینها باشند، داد و بیداد کنند، بگویند: «آقا مذاکره کنیم، تمامش کنید، ما دیگر نمیتوانیم تحمل کنیم. راه وا کنیم، میخواهیم فرار کنیم، حماس کوتاه بیا!» جیغ بزنند، داد بزنند. آقا خسته شدیم. «ما هستیم، پشت حماسیم، ول نمیکنیم. از مملکتمان هم جایی نمیرویم. اینجا مال ماست.» تعبیر آن خبرنگاری که شهید شد، رحمتالله علیه، گفت: «ما از غزه جایی نمیرویم. اگر جایی برویم، آسمان است.» که شهید هم شد بعد چند روز. عزت است.
فرمود: «بعضیها مریضاند، میروند با اینها رفیق میشوند، میگویند که اگر رفیق نشویم بدبخت میشویم.» «نَخشَی أن تُصِیبَنَا دَائِرَةٌ» «فَاللهَ اَن یاتیَ بِالفَتحِ». بابا خدا فتح میآورد. از یک جاهایی گشایش ایجاد میکند که باورت نیست. یک اتفاقی رقم میزند. «فَیَصبَحُوا عَلی ما اَصَرّوا فی اَنفُسِهِم نادِمینَ» آن روز که کمک من برسد، شماهایی که خیانت کردید و میدان را ول کردید، همهتان پشیمان میشوید، رسوا میشویدها! این میدان صفر. بچسب به این. این محور اجتماع داشته باش. این دشمن هیچچی نیست، وایستا میزنی.
باید برم تو اون بحث اصلیمان. میفرماید که: «وَلَوْ کَانُوا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ النَّبِیِّ» اگر اینها ایمان به خدا و پیغمبر داشتند «وَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ» ایمان داشتند به آن چیزی که بر پیغمبر نازل شده «مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِیاءَ» با اینها رفیق نمیشدند. «ولَکِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ فَاسِقُونَ». ولی خب اکثرشان فاسقند.
یک آیه دیگر در سوره مبارکه توبه، آیه ۳۹. بعد اینجا تهدید میکند اینهایی که باید بروند کمک کنند. میفرماید: «إِلاَّ تَنفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذَاباً أَلِیماً وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ وَ لا تَضُرُّوهُ شَیْئاً وَ اللَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» اگر پا نشوی بروی کمک بکنی، نشستهای نگاه میکنی، خدا شماها را هم عذاب میکند و جای شما یکیهای دیگر را میآورد و شماها هیچ ضرری به خدا نمیرسانید و خدا بر هر کاری توانا است. در بعضی روایات از پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) سؤال کردند، یک قوم دیگری که جای شما میآید کیان؟ پیامبر زد پشت سلمان، فرمود: «بچههای اینند.» از شما اگر آبی گرم نشود، خدا ایرانیها را میآورد.
روایات فراوانی داریم، چند تا روایت بخوانم دلتان گرم میشود. یک کتابی است از آقای مهدی حمد فتلاوی، یک عالم عراقی مال آل فتله عراق است. کتابی دارد به نام «سقوط اسرائیل من العلو والافساد الی الزوال». ترجمه فارسی شده به نام «سقوط اسرائیل». این کتاب را ایشان سال ۲۰۰۱ نوشت، از شاگردان شهید صدر بوده. این بزرگوار سالها در عراق زندانی بوده. الان هم ساکن لبنان است. البته خیلی بنده آمار دقیقی که الان ایشان در قید حیات است یا نه، ندارم. وقتی که این کتاب چاپ شده، ساکن لبنان بوده. این کتاب هم سال ۲۰۰۱ میشود چقدر سال پیش؟ بیست و سه سال پیش. کتاب اعجابانگیزی است، مخصوصاً در این ایام که آدم میخواند و تحلیلهای ایشان، اصلاً آدم انگشت به ده میماند. در مورد روایات و مطالبی که مطرح میشود، بحث مهدویت و ظهور و اینها را در این کتاب دارد. روایتش را جمع کرده، میگوید: «آقا، آن اتفاقاتی که قبل ظهور رقم میخورد، مرکز آن فلسطین است. دعوا در فلسطین و این دعوا هی توسعه پیدا میکند، توسعه پیدا میکند. یک زد و خوردی دارد، این منجر میشود به ظهور امام زمان.» همه همین جا جمع میشوند. شرق و غرب جمع میشوند. همه هم با هم درگیر میشوند. البته ظاهراً ایرانیها مستقیم درگیر نمیشوند. تا مرزهای ایران که حالا در روایت، «استخر»، شهر «استخر» سمت مرودشت است، گفتهاند نهایتاً تا آنجا میرسد لشکر دشمن، ولی ماجرای فلسطین و ایرانیها در آن جمع میشوند و اینها پایشان به بیتالمقدس میرسد. آنجا کمین میکنند و مخفیانه حضور دارند تا داستان فرج و ظهور بشود که امام زمان (علیهالسلام) تشریف بیاورند و نماز اول را پشت حضرت بخواهند. میگوید: «اینها میروند پشت مرز بیتالمقدس.» که حالا ما میگوییم بیتالمقدس، بیتالمقدس درست است.
روایات فراوانی بنده آوردم، ایشان در این کتاب آورده. بعد خیلی مطالب فوقالعادهای دارد. همهاش در این کتاب داد میزند، میگوید: «ببین حاکمان عرب خائنند، دستشان با دشمن در یک کاسه است.» یک نفره که اینجا قضیه را جمع میکند، ایشان از روایت برداشت میکند. میگوید: «انقلاب اسلامی و رهبر انقلاب اسلامی، سربازهای این رهبر.» خیلی بحث مفصلی دارد که فرصتش نیست برایتان بخوانم.
چند تا روایتش را میخوانم که گرم بشود انشاءالله چشممان به این قضایا یک جور دیگری باشد. روایات فراوانی است، میفرماید: «یَخرُجُ قومٌ مِنَ المَشرِقِ یُوَطِّئُونَ لِلمَهدی سلطانه.» جماعتی از مشرق قیام میکنند. در بعضی روایات دیگر دارد: «رهبرشان رَجُلٌ مِن قُم» مردی از قم است. که حضرت در روایت دیگر فرمود: «اگر دیدی اینها قیام کردند، وَلَو حَبواً، ولو شده سینهخیز از روی برف، برو خودت را ملحق کن.» اینها در هر میدانی بروند برنده اند. اینها پرچم را تحویل میدهند. «یُوَطِّئُونَ لِلمَهدی سلطانه.» اینها زمینهساز حکومت مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) اند.
بعد در روایت میفرماید که: «این سپاه اینها حرکت میکند حَتَّی تَنزِلَ بَیتَ المُقَدَّسِ تُوَطِّئُونَ لِلمَهدی سلطانه.» اینها سپاهشان میرود تا بیتالمقدس. درگیری را تا عمق بیتالمقدس میبرند. و آن درگیری که البته دامنهدار هم هست، عرض میکنم داستان سفیانی را انشاءالله. این درگیری که در وسط بیتالمقدس است، این زمینهساز ظهور. بعد میفرماید که: «اینها جماعتیاند که وقتی به کوه برسند کوه را نابود میکنند. اینقدری میروند حَتَّی أنزَلَ بِإِیلیا.» اینها میرسند به «ایلیا» که یک شهری است در اسرائیل. بعد فرمود که: «اینها هشت ماه شمشیر روی دوششان است. یَملَ السَّیفَ عَلی عاتِقِهِ ثَمانِیَةَ أشهُرٍ.» آن وقتی که دیگر شمشیر را بلند میکنند و جدال را حالا یهود، صهیونیسم، هرچه شروع کنند، هشت ماه این درگیری ادامه دارد. «و یَتَوَجَّهُ إِلَی بَیتَ المُقَدَّسِ.» توجه اینها به بیتالمقدس است. مرکز درگیری و فتح بیتالمقدس.
باز روایت دیگری دارد که اینها میروند جلو: «فَلا یَلقاهُم أَحَدٌ إِلا حَزَموهُ وَ غَلَبُوا عَلَی مَا فِی أَیْدیهِم حَتَّی یَقرَبُوا مِن بَیتِ المُقَدَّسِ.» به هرکه هم برسند قالبش میشوند و میزنند و میروند جلو تا پرچمهایشان میرسد نزدیک بیتالمقدس. خیلی روایات فراوانی در این زمینه هست. از آن ور چه اتفاقی رقم میخورد؟ اینها میبینند که حریف اینها نیستند. این جبهه یهود حریف اینها نیست. چهکار میکند؟ اینجا از سوریه یک قضیه دیگر رقم میخورد. گفتهاند که حمله این رومیها و این جبهه یهود به سوریه است. دارند سوریه را نابود میکنند. یک شخصی است به نام سفیانی که این صلیب بر گردن دارد. کراواتی است، تحصیلکرده غرب است. رومیها این را عَلمش میکنند. از سمت اردن هم البته در روایت دارد. حالا شاید منظور اردن فعلی هم نباشد. تقسیمات منطقه آن زمان روایت به هر حال متفاوت بوده با الان. سوریه را وقتی اینها... با تحلیلهای امروزمان هم خیلی همخوانی دارد. چون الان محور مقاومت سوریه است. هرچه سلاح به هرجا دارد میرسد از سوریه است دیگر. لبنان، فلسطین، همه اینها سوریه است. تا سوریه سرپا باشد اینها باخت میدهند. مفصل که دست به دامن سفیانی میشوند و با آن قضیه که در سفیانی رقم میخورد که حالا در بعضی روایات دارد بین جمادی و رجب اتفاقات خیلی مهمی بین جمادی و رجب میافتد. ما که امیدواریم. ما تطبیق نمیدهیم به زمان خودمان و این ایام. امیدوار هستیم. ماه جمادی، یک ماه دیگر شروع میشود. امیدواریم بین این جمادی و رجب کمتر از یک ماه دیگر وارد جمادی میشویم انشاءالله.
فرمود: «اتفاقات اصلی «العجب کل العجب بین جمادى و رجب.» اتفاقات اصلی بین جمادی و رجب. و استقرار حکومت سفیانی که شام را دست میگیرد، در رجب است. و این شروع میکند این سپاه ایرانیان را پس زدن از لب مرزهای بیتالمقدس. برشان میگرداند. یکییکی مناطق را فتح میکند. اول سوریه را میگیرد، میرسد، عراق را هم میگیرد، تا لب مرز ایران میرسد، ولی با ایرانیها نمیتواند کاری بکند. درگیری اصلی با اینکه شکل میگیرد، منجر میشود به ظهور. و در کشاکش درگیری سفیانی با ایرانیها و نزدیک ایران است که قضیه ظهور رقم میخورد.
از آن طرف حکومت حجاز ضعیف شده است. هی این حکامش پشت هم میمیرند، اختلافات داخلی، وضعیت بغرنج. یمنیها میروند مکه را فتح میکنند، مقارن با ظهور امام زمان (علیهالسلام). و وقتی که مکه فتح میشود، حضرت دوباره با این سپاه حرکت میکنند به سمت عراق، میآیند عراق را هم فتح میکنند. بحث مفصلی میطلبد، یک وقتی بنشینیم مفصل به این روایت بپردازیم. اوضاع عراق، اوضاع بغرنجی میشود در کوفه و نجف و اینها که دختران شیعه را به کنیزی میبرند و مسائل این شکلی که انشاءالله رخ ندهد. انشاءالله تصویری است که گفتند سفیانی وقتی میآید اتفاقات عجیبی رقم میزند و وحشیانه قتلعام میکند. این درگیری البته هست، آن ور هم پشت مرز بیتالمقدس، این سپاه هنوز آنجا درگیر است. یک دامنه وسیعی این درگیری ادامه دارد از آن ور که پشت بیتالمقدس تا این ور که لب مرزهای ایران. البته خود ایران در روایت چیزی مبنی بر اینکه درگیری و جنگ و داخل و اینهاش نداریم، ولی بیرون از مرزهای خودش، این سربازان و این افسران و فرماندهان، ایرانیاند و اینها به منطقه یهودنشین راه پیدا میکنند: «فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ» این آیه قرآن را حضرت تطبیق دادند، فرمودند: «اینها خانهبهخانه میروند، یهودیها را از توی خانههایشان میکشند بیرون.» همان کاری که طوفان اولش کرد. «فرماندههای اینها را از توی زیرزمینهایشان پیدا میکنند، پدر تکتک اینها را در میآورند.» ولی منطقه وسیعی این حوزه درگیری اینهاست. از شام، آن طرف فلسطین، بیتالمقدس، این ور عراق، تمام این منطقه هم درگیر است. منطقه وسیع را هم سفیانی در چنگ میگیرد. اردن و مصر. این کشورهایی که معروف به کشورهای شامات است، خود لبنان، به چه نحویهای کامل حکومتش است، منطقه جغرافیایی اراضیاش است، اینها را دیگر ما نمیدانیم. این تصویرسازی که در روایات ما نسبت به این قضیه شده، خواستند ذهن ما را آماده کنند، جهت فکرمان را به آن طرف بدهند.
آن عبارت فوقالعاده رهبر معظم انقلاب فرمود که: «فلسطین کلید رمزآلود فرج.» همه قضایا فلسطین و بر محور فلسطین. هرچه داستان ما داریم قبل از ظهور اینجاست. آنها هم البته کوتاه نمیآیند و کم نمیگذارند. رومیها میآیند به مشارکت اینها که میشوند غربیها، به حمایت یهودیها. این ور هم شرقیها میبینند که رومیها میخواهند منطقه را درو کنند برای خودشان، از آن آن ور هم شرقیها پا میشوند میآیند. امروزیش میشود همین چین و روسیه خودمان. همه آنجا جمع میشوند در این منطقه. مرکز درگیری است. همه هم همدیگر را میزنند. بعد یک اتفاقات خیلی مهمی میافتد که دیگر این جلسه بهش نمیپردازم، شاید جلسات بعد بپردازم که بشارتهایی دادهاند. فرمودند: «یک قتلعامهایی اینها بین همدیگر دارند که اگر آنها نباشد شماها را میکشند.» ولی اینقدری در وقایعی که... خسته... «بُعِیدَهَا فِیها» در یکی از این حرکتهایشان که دارند، زمین اینها را فرو میخورد. چند ده هزار نفر اینها بلعیده میشوند. یک درگیری دیگر. دفن بکنند. «کرکسها» اینها را میخورند. لطف خداست برای اینکه نصرت به شماها بشود، وگرنه این اگر نباشد شماها را میخورند. این حجم وسیع دشمن. شما در امانید، غصهتان نباشد. ولی این حوزه درگیری، حواستان به این درگیری باشد. حواستان به سفیانی باشد. حواستان به فلسطین باشد. این آن چیزی است که در روایات ما ترسیم شده.
خب، این را البته برای نقشه ذهنی است. آنی که برای ما مهم است، وظیفه شرعی ماست. وظیفه شرعی ما امروز مشخص است. یک ملت بیپناهی هستند. ما اگر این روایت را هم نداشتیم، این نقشه ذهنی هم نداشتیم، این مردم فلسطین اگر به جای اینکه در فلسطین بودند، در چین هم اگر بودند، در آفریقا هم اگر بودند، وظیفه شرعی ما بود. اگر مسلمان هم نبودند، وظیفه شرعی در قبال مردمی که دارند قتلعام میشوند، با این وضع، با این جنایت، اینطور فجیع... بعد اینها که مسلماناند، اینها که مؤمناند. پدر نشسته بچه نوزاد مجروحش را بغل گرفته دارد قرآن میخواند. کودک مجروح شده دارد قرآن میخواند. عزیزش را شهید میکنند، استغاثهشان بلند میشود: «یَا رَسُولَالله!» میگویند. به مادر شهید میگویند بچهات کشته شد، گریه میکند، میگوید: «بچه من که از حسن و حسین عزیزتر نبود.» اینها مردمیاند که دوستدار اهلبیتاند. اینها امت رسولاللهاند. پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «أنا وعلی أبوا هذه الأمة.» من و علی پدران این امتم. این امت، این مردم فلسطین هم جزو این امت. نام فرزندان رسولالله و فرزندان امیرالمؤمنین، علاقهمند به رسولالله و خانهدار رسولالله، به تعبیر دقیقش، اینها حرم رسولاللهاند.
بریم تو روضه. من چند کلمه بگویم و تمام کنیم بحث امروز. این خاندان حرم رسولالله در غزه است. بیپناه است، استغاثهاش بلند است. فریاد میزند: «مسلمین، به دادمان برسید.» این فریاد برای شما حتماً تازگی ندارد. حتماً مشابهی دارد. بریم کربلا. صبح جمعه است. به امید آن صبح جمعهای که: «أینَ الطالِبُ بِدَمِ المَقتولِ بِکربلا.» دلمان خنک بشود به انتقام خون اباعبدالله (علیهالسلام).
سید ابن طاووس در لهوف نقل میکند، میفرماید: «لَمّا رَأیَ الحُسینُ (علیهالسلام) مَصَارِعَ فِتیانِهِ وَ اَحبّتِهِ» نگاهی به میدان کرد اباعبدالله. این روزها میبینی جنازههایی که روی زمین افتاده، درست است بمباران شدند و کشته شدند، ولی جنازهها محترم است، کفن میکنند، با احترام دفن میکنند. جنازههای پارهپاره نیست. جنازه «اُوریا»؟ نگاهی کرد به میدان اباعبدالله. جنازههای جوانانش و دوستانش را دید. «عَظُمَ عَلَیهِ لِقَاءُ القَومِ بِمُهجَتِهِ.» تصمیم گرفت برود به جنگ دشمن و خودش دیگر وارد بشود. قبل از اینکه به میدان برود، برای اتمام حجت حرف آخر را زد، همه بشنوند و صدا زد: «هَل مِن ذَابٍّ یَذُبُّ عَن حَرَمِ رَسولِ الله؟» یک کسی هست از حرم پیغمبر دفاع بکند؟ «هَل مِن مُوِّحدٍ یَخافُ اللهَ فینا؟» یک آدم خداپرستی پیدا میشود که از خدا بترسد، بیاید سمت ما؟ «هَل مِن مُغیثٍ یَرجُو اللهَ فِی إغاثَتِنا؟» یکی هست به داد ما برسد؟ «هَل مِن مُعِینٍ یَرجُو مَا عِندَ اللهِ فِی إعانتنا؟» یکی هست کمک برساند؟
خب، این کلام اباعبدالله (علیهالسلام) بود برای اتمام حجت با دشمن. که شاید یک نفر شنید و آمد. حرف تمام شده باشد. قیامت حجت این حرف در دشمن که اثر نکرد. اثر این کلام اباعبدالله (علیهالسلام) چه شد؟ در دشمن که اثر نکرد، کجا اثر کرد؟ این زنهای خیمه را ریخت به هم. این صدا ندا، «أَنتِ أُمُّ» این زنها شروع کردند شیون کشیدن، داد زدن: «جان به فدای غربت تو.» انشاءالله امشب نصرت خدا، نصرالله از زبان این سید حسن نصرالله عزیز جاری میشود بر این مردم مظلوم غزه. اینها حقشان است، امیدوار باشند. این همه آدم دلاور هست، به نصرت اینها خواهد آمد. ولی زن و بچه حسین (علیهالسلام) به هیچکس امید نداشتند. مطمئن بودند هیچ خبری نخواهد شد. مطمئن بودند این اسب این بار که برود، بیصاحب خواهد کرد. کار به اینجا رسید، به غربت تو یا اباعبدالله (علیهالسلام).
میگوید دیدند امام سجاد (علیهالسلام) که بیمار بود، توان نداشت، بنشیند. امام سجاد (علیهالسلام) آن باری که اباعبدالله (علیهالسلام) وارد خیمه شد، خواست به احترام پدر، خاص بنشیند. به زینب کبری (سلاماللهعلیها) فرمود: «عمه جان، تکیهگاه من باش. پشت من بنشین که من از پشت نیفتم.» گفت: «عمه جان، نمیخواهد.» عرض کرد: «پسر رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) آمده، احترامش واجب است.» اباعبدالله (علیهالسلام) فرمود: «پسرم، آمدم برای وداع.» میگوید اینجا دیدند امام سجاد غش کرد. به حالش آوردند. عرض کرد: «باباجان، چرا حرف از رفتن میزنی؟ مگر سپاه تو نیستند؟ مگر حبیب نیست؟ مگر مسلم نیست؟» فرمود: «عزیزم، اینها شهید شدند.» ببینید نقطه جوش امام سجاد (علیهالسلام)، نقطه تکیهگاه این حرم کجا بود؟ عرض کرد: «عین... مگر عمومان عباس نیست؟» «عموتم کشتند.» هی سؤال کرد. «مگر علیاکبر نیست؟» فرمود: «پسرم، یک چیز بهت بگویم: در این حرمها، «إلاّ أنا و أنتَ» جز من و تو دیگر مردی نمانده است.» اینجایش را میخواستم عرض بکنم در این روضه. خطاب کرد به زینب کبری (سلاماللهعلیها)، امام سجاد (علیهالسلام) فرمود: «عمه جان، آن عصا را به من بده، آن شمشیرم به من بده.» زینب کبری (سلاماللهعلیها) عرض کرد: «عزیز برادرم، برای چی میخواهی؟» فرمود: «امام سجاد من درسته که توان جنگیدن ندارم، ولی لااقل در میدان که میتوانم روبروی پدرم بایستم. لااقل شمشیری که میخواهند به او بزنند قبلش به من، طاقت ندارم غربت پسر پیغمبر را این شکلی ببینم.» اباعبدالله (علیهالسلام) فرمود: «عزیزم، تو باقیمانده این خاندانی، جز تو دیگر کسی نیست. از این ذریه تو باید بمانی. مهدی ما از نسل توست. منتقم ما از نسل توست.»
میشود آقامان بیاید؟ میشود این فرزند فاطمه (سلاماللهعلیها)، فرزند سیدالشهدا (علیهالسلام) بیاید؟ یک جمعهای جمع بشویم کربلا. بشویم این عطش، این داغ، این داغی که به دل شماست که نتوانستید از حرم رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) دفاع بکنید، با شور راه بیفتیم بگوییم امروز دیگر از حرم رسولالله دفاع میکنیم. امروز دیگر نمیگذاریم رباب، علیاصغر بشود. امروز دیگر نمیگذاریم بچهها سیلی بخورند. «ألا لَعنَتُ اللهِ عَلَی الظّالِمِینَ وَ سَیَعلَمُ الّذینَ ظَلَمُوا أیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ.»
خدایا، در فرج آقامان امام زمان تعجیل بفرما. قلب نازنینش از ما راضی. عمر ما را نوکری حضرتش قرار بده. نسل ما را نوکران حضرتش قرار بده. اموات، علما، شهدا، فقها، امام راحل، حقوقالوالدین، ارحام، السا... سفره با برکت اباعبدالله (علیهالسلام) مهمان بفرما. شب اول قبر اباعبدالله (علیهالسلام) به فریاد مان برس. خدایا، نصرتت را بر امت اسلام، بر این فلسطین مظلوم، ارس...
در حال بارگذاری نظرات...