‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسمالله الرحمن الرحیم
به لطف خدا جای دیگری هم روزیمان شد؛ آمدیم مزار حضرت ذوالکفل علیهالسلام و مسجد نوخیله. مسجد نوخیله از مساجد قدیمی عراق و اردوگاه امیرالمؤمنین علیهالسلام بوده است. اینجا هم امیرالمؤمنین برای جنگ صفین سپاه فرستادند و هم عبیدالله زیاد ملعون از اینجا سپاه فرستاد علیه امام حسین علیهالسلام. از این مسجد دو واقعه کاملاً متضاد اینجا رخ داده است در منطقه طفل – به قول عراقیها چفل. این مسجد، مسجد نخیله، مسجد بسیار خاصی است.
اینجا امیرالمؤمنین در جنگ صفین اردو زدند و از اینجا نامه مینوشتند برای کارگزارانشان و خطبه خواندند برای اصحابشان و از این کارگزاران خواستند که به ایشان ملحق شوند. اینجا در واقع پایگاهی بود که حضرت جمع شدند و حرکت کردند به سمت شام برای جنگ صفین. نقطه عزیمت جنگ صفین اینجا بود که مقام امیرالمؤمنین علیهالسلام را هم...
و وقتی هم که بُسر بن ارطاة ملعون که از فرماندهان معاویه بود بر یمن مسلط شد، حضرت اینجا در نوخیله بودند که آن خطبه معروف را خواندند و مردم کوفه را مذمت کردند. فرمودند: «برای من فقط همین کوفه مانده و ای کاش من شما را نمیدیدم و شما را نمیشناختم.» این در و دیوار این مسجد، انگار هنوز صدای امیرالمؤمنین در گوششان است و این خطبه جانسوز که واقعاً جگر آدم را آتش میزند! کلماتی که حضرت فرمودند که: «هم من از شما خسته شدم، هم شما از من خسته شدید و خدا من را از شماها بگیرد.» اینجا بود، در مسجد نوخیله بود که حضرت این خطبه را خواندند.
و عرض کردم عبیدالله ملعون هم از اینجا سپاه فرستاد برای کمک عمر سعد و پیک عمر سعد آمد و گفت: «حسین بن علی بیعت نمیکند با یزید.» اینجا عبیدالله با یارانش آمدند و در این مسجد نوحیله اردو زدند. از اینجا بود که شَبَثْ بن رِبْعِی و شمر بن ذیالجوشن و حَجّار بن اَبْجَر – و اینها را خداوند عذابشان را بیشتر بکند – عبیدالله فرستاد برای کمک عمر سعد. سپاه توابین همینجا جمع شدند؛ در واقع از اینجا حرکت کرده به سمت شام.
مسجد خیلی خاصی است؛ حالا الان به حالت روستا پیدا کرده و این قدر غریب افتاده؛ ولی این منطقه نوخیله، منطقه بسیار باخدمتی است و این مسجد در واقع واقع شده. و اینجا حضرت قبل از اینکه به جنگ صفین بروند، نماز خواندند و حرکت کردند.
خب، این در مورد مسجد نخیله بود.
در مورد حضرت ذوالکفل علیهالسلام که ما کمتر اسم ایشان را میشنویم. نام ایشان دوبار در قرآن آمده است: یک بار در سوره مبارکه انبیاء: «و اسماعیل و ادریس و ذاالْکِفْلِ کُلٌّ مِنَ الصَّابِرِینَ» که آنجا به نام صابر، حضرت ذوالکفل را معرفی کرده؛ یک بار هم در سوره صاد: «وَاذْکُرْ إِسْمَاعِیلَ وَالْیَسَعَ وَذَا الْکِفْلِ وَکُلٌّ مِنَ الْأَخْیَارِ». حضرت یسع هم غریب است مثل ذوالکفل. اینجا به عنوان نیکان معرفی کردهاند.
حضرت ذوالکفل از انبیای بنیاسرائیل بوده و صهیونیستهای ملعون مدتی تولیت این حرم را در دست داشتند و میگفتند: «پیغمبر ماست و اینجا شهر ماست.» و بعد از حضرت داوود پیامبر بوده. و طبق روایتی که از امام جواد علیهالسلام داریم که حضرت عبدالعظیم نقل کردهاند، حضرت عبدالعظیم سؤال میکند از امام که «ذوالکفل کی بوده؟» امام جواد فرمودند که: «صد و بیست و چهار هزار تا پیغمبر داشتیم و سیصد و سیزده نفرشان مرسل بودند که حضرت ذوالکفل جزو مرسلین بوده، جزو آن سیصد و سیزده تاست که بعد از حضرت سلیمان زندگی میکرده و قاضی بوده مثل حضرت داوود.»
و ویژگی اصلی ایشان این بوده که غضب نمیکرده. انشاءالله اینجا از محضرشان بخواهیم که کمک بکنند ما را که غضب نکنیم. یک داستان خیلی عجیبی هم دارد غضب نکردنش. حالا در مورد خود اینکه چرا ذوالکفل بهش میگویند و نام اصلیش چی بوده، در آن روایت امام جواد، حضرت فرمودند که اسمش اَدویا ابن اِدارین اَدویا بوده اسمشان. حالا لقب ذوالکفل هم که اینجا گفته شده، یا معنای کِفل به معنای نصیبه، یا کِفل به معنای کفالته. خیلی نصیب خاصی داشتی از معنویت و عبادت و اینها، یا صاحب کفالت بوده. همین که قضاوت میکرده، کفالت ایشان بود.
یک پیغمبری هم قبل از ایشان بود به نام یَسَع که حضرت ذوالکفل در واقع (بعد از یَسَع است که نام ایشان را عرض کردم.) یک روزی یَسَع گفتش که: «کیه که جانشین من بشه که بعد از من هدایت بکنه مردم؟ به شرط اینکه هیچ وقت... و به شرط اینکه روزها روزه باشه و شبها عبادت بکنه و به خشم نیاد.» اینجا این حضرت ذوالکفل – طبق این روایت نامش عُبیدیاس ابن اَدرین است – (نام آن یکی ادویا ابن ادارین بود، اینجا عبیدیا ابن ادرین.) که عبریش باید باشد قاعدتاً. اینجا این جناب عبیدیا که معروف به ذوالکفل است، از جا بلند شد و گفت که: «من این کار را انجام میدهم.» دوباره حضرت یَسَع این را تکرار کرد، باز ایشان بلند شد و گفت: «من این کار را انجام میدهم.» دوباره دیگر حالا مثل اینکه اینجا دیگر قبول کرد حضرت یَسَع و از دنیا رفت و این جناب عبیدیا، همین حضرت ذوالکفل بعد از ایشان پیغمبر شدند و اول روز ایشان قضاوت میکرد بین مردم.
یک داستان خیلی جالبی دارد. بنده این را در نوجوانی خیلی برایم عجیب و شیرین بود. تلگرام عرض بکنم خدمت این بزرگوار در این ساعت دو و نیم شب در میلاد امام سجاد علیهالسلام، سحر، با این جماعت خواب کنار ما هستم. حضرت ذوالکفل.
میگویند که شیطان به دور و بریهایش گفتش که: «کی میتونه این را از روی عهدش برگردونه و این را به خشم بکنه؟» یکی از شیاطین اسمش اَبْیَض بود، گفت: «من این کار را میکنم.» ابلیس گفت: «برو سعیتو بکن، زورتو بزن عصبانیش کنی.» ذوالکفل از قضاوت که میآمد، میرفت خانه و کمی استراحت میکرد، میخوابید. اَبْیَض آمد فریاد زد و گفت که: «آقا من مظلومم، به دادم برس.» ذوالکفل گفت که: «به آن طرف دعوایت بگو بیاید.» این هم گفت که: «اون نمیآید.»
انگشترش را داد و گفت: «این را بردار ببر بهش نشان بده، بگو ذوالکفل فرستاده. انگشتر را ببیند، بگو بیاید.» نگذاشت آن خواب آن ساعت ایشان حاصل بشود. ایشان شبها هم که بیدار بود، روز هم نتوانست بخوابد. یک روزش را کامل نخوابید جناب ذوالکفل. فرداش بعد از قضاوت رفت بخوابد، دوباره آمد داد زد، گفت: «به من ظلم شده. انگشتر تو را بردم، طرف قبول نکرد که بیاید.» دربان ذوالکفل بهش گفت که: «بگذار ایشان استراحت بکند. دیروز نخوابیده، دیشب هم نخوابید.» گفت: «نمیشود، من مظلومم. باید بیاید این رفع ظلم بکند از من.» معلوم میشود شیاطین هم میتوانند توسل پیدا... اینجوری وارد میشوند دیگر برای خیلی از این جهت هم که شرکتهای شیاطین چه مدلی.
روایت جالبی است. این نگهبان رفت و به حضرت ذوالکفل گفت و ذوالکفل یک نامهای بهش داد و گفت که: «بره و بده به اون طرف دعوایش.» و دیگر همین نامه را که نوشت باز آن روز هم نتوانست بخوابد. شب هم که باز بیدار بود. روز سوم بعد از قضاوت رفت استراحت بکند، اَبْیَض آمد فریاد زد و گفت: «نامهات هم قبول نکرده آن طرف دعوای من.» ایشان از جا بلند شد. برای ... آمد بیرون، دستش را گرفت، همراهش آمد بیرون. روز هم خیلی روز خیلی گرمی بود. آفتاب میخورد توی سر حضرت ذوالکفل. سه روزه نخوابیده. عصبانیاش هم کردم. آفتاب هم روزِ آفتاب زده توی سرش. الان دید که نه، ذوالکفل خشم... اگر اینجا دیگر اَبْیَض وقتی دید که ایشان اینطور صبر میکند، ناامید شد و دستش را از دست ذوالکفل کشید و ناپیدا شد. که از این جهت هم بعضی گفتند به ایشان ذوالکفل میگویند که پای این عهدش وایساد و قرآن هم میگوید: «مِّنَ الصَّابِرِینَ». مامان صابر معرفی... صبر در برابر خشم. صبرهای دیگر هم حتماً داشته، ولی خب این سبک ایشان خیلی بارز بود.
انشاءالله که این خصلت ایشان در اثر این زیارتشان با دعا و توجهشان نصیب ما هم بشود. ما خیلی نیاز داریم به ویژگی کنترل خشم بکنیم و خودمان را نگه بداریم و از کوره درنرویم. در آیه هشتاد و شش انبیا در مورد ایشان میگوید: «وَأَدْخَلْنَاهُ فِي رَحْمَتِنَا ۖ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الصَّالِحِينَ.» خوش به حال! خدای متعال تمام آنها را داخل در رحمتمان کردیم و اینها از صالحین بودند که خدای متعال امضا کرده پای اینکه این بزرگوار داخل در رحمت الهی شده. انشاءالله که با شفاعت ایشان ما هم داخل در رحمت الهی بشویم.
به روح این بزرگوار، به روح تمام عزیزانی که از این منطقه عزیمت کردند و در جوار قرب الهی شهید شدند در جنگ صفین، حتی توابین، و آنها که از این منطقه راهی شدند به میدان جهاد و در راه خدای متعال شهید شدند، به روح همه اینها صلواتی هدیه میکنیم. اللهم صل علی محمد...
در حال بارگذاری نظرات...