‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
درباره فعل جامد؛ اینجا در این جزوه یک تعریفی شد. دیروز اشاره کردیم که ما برای این تعریف چهل تا کتابِ منبع ادبیات عرب را بررسی کردیم. بله، این تعریف با هیچکدام از کتب (بیشتر از چهل تا هم شد) جور درنمیآید، بلکه اصلاً کلاً این تعریف غلط است. به هیچ نحوی اینجور تعریف نشده. فعل جامد همان فعل غیرمتصرّف است. اصلا میگویند: «فعل متصرّف و جامد». اینجوری گفته میشود. «متصرف است». شاید اگر ایشان «۳» را از توی این جزوه برمیداشت، و «۱۲۳» ذیل فعل غیرمتصرّف میآورد، باز هم یکی هستند؛ یعنی دو تا تعریف نباید ازش بشود.
بنده از کتاب «علومالعربیه» جناب آقای سید هاشم حسینی تهرانی، که کتاب خوبی هم هست، چند صفحهای را آوردهام. هفت صفحه، هفت صفحه از این کتاب بحث خوبی دارد. ایشان در این کتاب ابتکارات دارد؛ یعنی مباحثی که بعضی از مباحثش بسیار متقن و پخته است و جای دیگر مطرح نشده. بله، انسان فاضل، مُلا، کتابی بسیار مرتب و تمیز و خوبی است. ایشان اینجور میگویند. من اینجا تیکهتیکه میخوانم و بحث میکنم. شاید دو روز سه روز بحث ما روی همین مبحث باشد. میخواهید برای جلسه بعد...
ایشان افعال را تقسیم میکند به حسب موارد مختلف. تقسیم دهمی که میکند این است: میگویند که فعل یا جامد است یا متصرّف. متصرف و غیرمتصرفی که میگوییم، میشود غیرمتصرّف، همان جامد. فعل یا جامد است یا متصرّف. آنچه تا حال گفته شد، فعلِ متصرّف بود و متصرّف آن است که به صیغهها و اقسام مختلف صرف شود، و جامد آن است که چنین نباشد. همین که صرف نشود، همین که تمام چهارده صیغه را در سه مرحله نداشته باشد. چهار تا مشتق اسمی هم جایی خیلی بهش اشاره نشده. مشتقات اسمی... بله دیگر، وقتی هر سه نوعش را داشته باشد، مشتق اسمی پس چرا «امر» را آورده؟ خب وقتی مضارع دارد، امر هم که از مضارع دارند، ولی امر ندارند. مثل چی؟ مثل... ولی وقتی که مضارع و امر هر دو را داشته باشد، دیگر مشتق اسمی معمولاً دارد. معمولاً. یعنی موردی الان در ذهنم نیست که اینها را بگیرید ولی مشتق نداشته باشید. فعلی که مضارع داشت، امر نداشتی، امر برتری دارد نسبت به مشتقات. وقتی فعل مضارع باشد، امر ازش گرفته نشود، به او چه گفته شده؟ "جاعش" کتاب ناقص است. یکی حساب «سالم»، تا بله بله. اینجا به نظرم یکی نوسازش ندیدم تا حالا حساب خواب. بله. مزه آرام. آرامش.
حالا افعال جوامع را ایشان بیست تا را ذکر میکنند. خیلی هم خوب است، اینجا میشود اشاره بکنیم، بعضی مثالهای قرآنی را هم در کنارش بخوانیم. اسم او جامد بیست نوع نیست، نه، انواعش همین چارچوبهایی بود که جلسه قبل گفتیم. بیست موردی آورده. تقسیمبندی نکرد. این افعالِ این ۲۰ تا… اینها اول: «لَیسَ». لیسَ از جهت معنا حکم حرف نفی را دارد. از جهت معنا مثل «اَن» و «ما» و اینها میماند. در اصل حالا اینجا اعراب ندارد، چون شاید در کتاب اعراب داشته که ما داریم اعراب نداریم. در اصل «لَیَسَ» بوده. بله. که برای کثرت استعمال، ساکن گردد و فعل بودنش از جهت صیغه است، نه از جهت معنا. از جهت معنا نیست. پس معنایش معنای حرف است و اگر هم فعل گرفتیم به خاطر معنایش نیست، به خاطر صیغهاش است. چون بر متصرف و فقط چهارده صیغه ماضی دارد. هیچی دیگر. «لیسَ، لیسا، لیسوا، لیسَت، لیسَتا، لَسْنَ، لَسْتَ، لَسْتُم، لَسْتُما، لَسْتِ، لَسْتُما، لَسْتُنَّ، لَسْتُ، لَسْنا». و خطاب به استاد «وفاءَ الفِعل»ش برخلاف قاعده در نُه صیغه اخیر به حال فتح گذاشته شده. مثل «بِ» و «عَینَ الفِعل» در پنج صیغه اول، قلب الف نشده. این هم خلاف قاعده، «لا ث» اینم هلال و صورت کلاً لیسَ یک چیز عتیقهای است، از همه وضعیت صرفی نحوی.
مثالهای قرآنی هم چند تایی را ببینیم. سوره احزاب، آیه ۳۲، صفحه ۴۲۲. خطاب به دانشجویان بفرمایید. «یا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ». ترجمه: «زن پیامبر! شما مثل یکی از زنان -هیچ یک از زنان- نیستید». خطاب به دانشجویان شما بگویید، صیغه چند است؟ جزء افعال چی بود؟ خبرش باز آدم بگیرد. «اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ». «کافٍ» میشود اسمش منصوب و خبرش که «احدٍ». نه. یا خبرش متعلق است؟ که «که احدٍ». خود «که احدٍ» یا متعلقِ «که خبر» یک جمله بگیریم. خیلی خب، این یک آیه.
سوره حجر، آیه ۲۰. تمرین کنیم خوب است. یا یعنی خوب نیست. آیه ۲۰. صفحه ۲۶۳. چیست؟ «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. و جعلنا لکم فیها معایش و رزقین قرار دادیم برای شما در اون یک چیزی -و در ارض نمایش- وسایل زندگی. مواردی که برای معیشت است. از چه کسی؟ «مَن» موصوله: «و کسی را که» چون مفعول هم هست، عطف مفعول. «و کسی را که -برادر من موصوله- کسی که مستحببُرد رازقین، ماست، شما نیستید «لَبو» برای او رزق دهنده». ما برای شما معایش قرار دادهایم و برای آن کسانی که «شما رازقشان نیستید». یعنی در زمین یک عده از موجودات هستند که رزقشان دست شما نیست. علی الظاهر بچه آدم، زن آدم، کارمند آدمه. بله بله بله بله بله بله بله. این معایش را که باز من قرار دادم. یک سری هم بعدش از قول سوره حجر، آیه بعدی. اصلاً همه عالم را من خودم حساب و کتاب دارم و تشکیلات و بله. رازقین چی شد؟ اسم فاعل. خطاب به دانشجویان «من دستم. من نیستید برای به رازقین. «لَهُ» متعلق. متعلقش رازقین است. شما برای او نیستید». چون رازق نیستید. «رازق برای او نیستید». «به رازقین» همان طور که گفتیم، «بِ» را خبر با زائده گرفته. خوب بود. دو تا مثال از «لیسَ».
کلمه بعدی که از افعال جامده، کلمه «مادامَ» است. در این کلمه «ما» به معنی زمان است. «مای مصدریه». «ما»ی مصدری، «ما»ی زمانی و «دامَ» مصدرش «دوام» است. «دامَ» مصدرش «دوام» است. این دو کلمه با همدیگر میشود «زمان دوام». «مادامَ» یعنی «زمان دوام» یا «مدت استمرار». در فارسی میگوییم «مادامی که». حالا ترجمه فارسیاش همان عربی، عربیتر است. «اَبَدَ مادامَ». یعنی «مادامی که». «مادامی که» یعنی چه؟ «مادامَ» که یعنی «مدت استمرار». یعنی در این مدتی که استمرار دارد. این فعل با کلمه «ما» جامد است. شما اگر «ما» را ازش بردارید، متصرف میشود. «دامَ» با «ما» که بیاید، جامد میشود. پس مادامَ فقط چهارده صیغه ماضی دارد. بدون «ما» مضارع و امر و اسم فاعل و مزید فی و اینها. خلاصه همه چیز دارد. «ما» میآید خرابش میکند.
سوره مبارکه مائده، آیه ۹۶، صفحه ۱۲۴. «اُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وَ طَعَامُهُ مَتَاعاً لَكُمْ وَ لِلسَّیَّارَةِ وَ هُرِّمَ عَلَیْكُمْ صَیْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُماً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی» ترجمه: «صید بحر و طعام بحر برای شما حلال شد. در سیاره متاع شما سیاراتان فارسی متاع اندیشهها. متاعاً شده است. امتحان اینجا تمیز است. تمیز و جامد. تا میمِش چیست؟ اسم مفعول. اگر متاع مصدری میمی است و مطبوع بحث بشود به حال، در حالی که متاع است برای جامعه مشتق. سیاره اگر مصدر باشد که چیز میشود. مفعول، "لحن" به نظر میآید که مطبوع، نه این حروف اصلیاش «مَتَعَ» است. فعال است. بله. مطرح نیست. فعال و مصدر خودش صاف و شفاف، مست، مطب، فعال. مثل مصدر دیگر. یعنی بهره بردن، به خاطر بهره بردن. برای شما و برای سیاره. سیاره کسانی که در سیر، مسافرین و اینها. اینها را آزاد کردیم. آزاد گذاشتیم. هر که مسافر است و اینها، غذای دریایی، صید دریایی راحت باشد. آزاد شود. هر که از هر دریایی خلاصه مسافر یا سیاره ماشین کسی است که در سیر. خطاب به دانشجویان ترجمه چی گفته؟ چرا در حال احرام نیست؟ از آن بهره بردم. پرانتز در حال احرامش را نه. از اولش. تمام آن برای شما و کاروانیان. کاروانیان گفتم که سفر در سیرند. مسافرین، کاروانیان. «صیدُ البرّ ما دُمْتُمْ حُرُماً» حرام. تحریم شده. حرام شده بر شما. صید البر. شکار در بیابان. تا زمانی که شما در مدت استمرار محرم بودن شما. در مدت استمرار محرم بودن شما. احرام بودن شما. این هم از یک فعل دیگر هم پیدا کنیم. نقصهای که توی نقصه چیست؟ مفعولله. الان «مادامَ» وقتی «ما» ندارد، «دائم» ما داریم. «اکُلوا هُو دائمٌ و ذلّی دائمونَ». «الی المصلین الذین هم علی صلاتهم دائمونَ». بله، مشتقات. ولی با «ما» که میآید، دیگر کلاً ساختار....
خب، یک مثال دیگر هم بگوییم. همین سوره مائده، آیه ۲۴. «ما دُمْتَ فِیها». صفحه ۳۳ گفتم: «یا موسی ماهرگز وارد نمیشویم. به هیچ عنوان زمانی که آنها در آنجا هستند. «بادامو فِیها» موجودین. یک موجودی که در وقتی که منو آنجا». این هم از «مادامَ». در قرآن هم این فعل بدون «ما» نیامده و این دو فعل مبتدا، خبر «ماد»، خبرش «موجودن». پس «لیسَ» و «مادامَ» فعل ناقصه.
سومین از این افعال جامد، افعال مقاربه است. مقاربه در ادبیاتِ نه، زیاد است. مثل «عَسیٰ»، «اَنشَأَ» و «کَرَبَ». و بعضی از آنها مثل «اِنَّ» است، فقط ماضی دارد. «عَسیٰ» فقط ماضی دارد. «اَنشَأَ» و «کَرَبَ» هم فقط ماضی دارد. «کَرَبَ» در قرآن. «عَسیٰ» این کتاب. آن موقع که هنوز این نرم افزارها و اینها نبود. بله، کاغذ بهش چسباندیم. بغلش پاره شده. این کاغذ پیدا کردن سخت شده. از سایه کلمه و «عسیٰ» و گُلدُشش که وقتم دارد. سوره مبارکه استفاده شده در قرآن. خوب. سوره مبارکه بقره، آیه ۲۴۶. «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَ عَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَكُمْ وَ عَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ». افعال مقاربه، کریمِ اسم خواهر میخواست خبر فعل مضارع جمله بود. جمله نگیره. اول شروع که اصلاً نمیگرفتم. ممنون بگیرم. حالا اینجا چیکارش کنیم؟ شش روز «عسیٰ» مخابره باشه. هم تامه باشه. خب نداره. نه، آن جامد بودنش خودش هست. حتی اگه تامه باشه. جامد اینجا «عسیٰ» و خبر ندارد. یک خورده دقت کنید. یک خورده جمله را به هم بریزید. جابهجا کنید بعضی چیزها را. «اَنْ تَقْتُلُوا، اَنْ تَخْشَوْا». «اِنْ الله کَتَبَ» «هَلْ عَسَیْتَ مَنْ لا تَقْتُلُوا». «اَن کَتَبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالَ» میشود کلاً برداشته شود یا بیفتد. احسنتم. احسنت. همه چیز در تمرین است که ما همیشه میگوییم. یک دور هر آنچه انسان خوانده و یاد گرفته، مرور میشود. بعد میماند. تثبیت میشود. هر وقت با «عسیٰ» مواجه شوید، گول خوردیم از «عسیٰ»، سریع دنبال «ان»ی «من»ی چیزی بعدش.
چهارمیش افعال... بله. چهارمیش افعال مدح و ذم است. برای مدح «نِعْمَ» و «حبّذا». برای ذم «بِئْسَ»، «ساءَ» و «لا حبّذا». «محبّب» افعال گفتو گوی «نعما» و «حبّذا» است. «نَعْمَ» و «بِئْسَ» اصلش «نَعَمَ» و «بَئِسَ» بوده. کسره عین الفعل را دادند به فاء الفعل. این افعال کلاً اصلاً تصریف ندارد. دو صیغه مفرد مذکر غائب و مفرد مؤنث خیلی خیلی کمتر است.
سوره نحل، آیه ۳۰، صفحه ۲۷۰. خطاب به دانشجویان خب، بفرمایید. جالب بود. «نِعْمَ» به حساب آموزش به کسانی که ایمان آورده بودند. آزاد: «چه چیزی؟» «اَنْزَلَ رَبُّکُم؟» «چی خداتون نازل کرده؟» «قالوا خیراً». «احسنَ دنیا حسنه. وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ وَ لَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِینَ». حتماً. چه خوب است پرهیزگار. خوب نعمت چیست؟ چی میخواهد؟ مخصوص. مخصوص. مخصوص نعمتدار، دارالمتقین معرفی شده. با چیز مخصوص، بر اساس قرینه حذف شدن متکبرین. خطاب به دانشجویان مخصوص توضیح میدهید؟ خطاب به دانشجویان نه. بله دیگر. افعال مدح و ذم در درس بعدی. فصل «نَعْمَ» و «بِئْسَ» آنجا. الان دیدیم رادیات مسابقات کرمانشاه، فلانی برای قرائت وارد سیستم قرآن شده. خلاصه فایده ندارد. چهار ماه حفظ کرده. کل قرآن، هشت نه ماهه و ده ماهه. چهار ماهه ندیده بودم آشنایی داشته. البته با ۱۲۰ روز ۶۰۰ صفحه فشار. سوره نسا، آیه ۵۸. آن را در بحث بعدی. نسا ۵۸، صفحه ۸۷. تمیز میخواست. ماهیه تمیزش. تمیز میخواست. تمیز میخواست. شما درس دادید به ما. متن تمیز. فاعل ضمیر مستتر بود. تمیز میخواست. در «ِنه» موصوله است. «اِنَّ اللَّهَ نِعْمَا یَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِیعًا بَصِیرًا». «خدا چیزی که باهاش موعظه میکنه شما رو خوبه». چه خوب است آن چیزی که خدا با آن شما را موعظه میکند. خوب.
آیه آخر بحث، آن را هم بخوانیم. در سوره مبارکه نسا آیه ۹۷. بله. اسمش اول خواب صفحه ۹۴ آیه ۹۷. «مَسِیرَهَا». تمیز. تمیزی داخلش. تمیز مگر نباید جامد باشد؟ مسیر جامد است. محل سیرورت از مکان حکم جامد دارد. یعنی در تمیز آنی که حکم جامد دارم میآید. یا حتماً مشتق بودم تمیز بگیرم. حال بگیرم. تمیز بگیرم. شرایط خاصی ذکر نشده. این هم از این آیه «نِعمَ» و افعال مدح و ذم. خلاصه چهارمیش بود.
پنجم فعل تعجب است که فردا میخوانیم. یک تیکه از نهجالبلاغه میخواهم برایتان بخوانم. خیلی قشنگ. فردا انشالله بحث سخن. بحثش را بگوییم و برویم جلو. مفصلش را بگوییم. برویم جلو. افعال متو که بحث بعدی ما است. بله خوب است. افعال مقاربه را مثلاً. برگردیم الان کامل توضیح فعل تعجب قبلاً کار شده. سلاح هستش. جزوه پیش برویم. شاید بهتر باشد. الان بعدی اگر افراد جامعه... او درس بعدش استثناء. مدرسه تعجب اول آورده. بعد بعدش. تعجب بعدش استثناء. ترتیبی که جزوه ذکر کرده، برویم جلو شاید بهتر باشد. خیلی در هم میشود. نام ببری؟ مثال قرآنیش را میبینیم. استعمالش در قرآن به این نحو بوده. فقط الان ما ۲۰ تا مورد را ایشان اسم برده. آره، ۲۰ موردش را ببینیم. میخواهم که استعمالاتش را یک مروری بکنیم. الان مثلاً دیدیم «نِعْمَ» همچین استعمالی داشت. حالا بعد وارد نعمت مفصلتر. الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...