‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسماللهالرحمنالرحیم. فصل جدیدی که در ادبیات مطرح میکنیم، بحث فعل متصرف و غیرمتصرف در افعال است. یکی از مباحثی که در تصرف مطرح است، این است که برخی افعال متصرف و برخی غیرمتصرفاند. خب، فعل متصرف و غیرمتصرف چیست؟ فعل متصرف فعلی است که ۱۴ صیغه ماضی، مضارع و امر داشته باشد. اگر یکی از اینها را هم نگیرد (مثلاً ماضی و مضارع دارد ولی امر ندارد، یا مضارع و امر دارد ولی ماضی ندارد، یا امر دارد ولی مضارع ندارد)، هر کدام از اینها را نگیرد، میشود فعل غیرمتصرف. هر یک را نداشته باشد، فعل غیرمتصرف میباشد.
خود تصرفات در فعل و اینکه آنها از فعل اخذ میشود، بحث گفته نشد. متوسط و "ز خانه رفتن کامل" خیلی ثمرهای هم ندارد. ما خیلی پرهیز داریم از بحثهای بیثمر در ادبیات اسلاف. عمر میدانیم. خب، اینکه اونهایی که عرض میکنیم، مهم است. اینها در فهم قرآن و روایت اهمیت دارد؛ پس اگر همه ۱۴ صیغه را بگیرد، میشود متصرف. اگر نگیرد، میشود غیرمتصرف.
افعال غیرمتصرف چهار دستهاند:
اول: افعالی که مضارع ندارند. اینهایی که مضارع ندارند، کدامها هستند؟ دو فعل تعجب، یعنی دو صیغه تعجبی «ما أفعل» و «أفعل به».
روایت میفرماید: «أحسن الحسنات بعد السیئات و ما أقبح السیئات بعد الحسنات.» (وسائل، جلد ۱۶، صفحه ۱۰۴). اعرابگذاری به چه نحوی میشود؟ روی چیز "با افلاک"، فاعلش همان ضمیر توی خود فعل "الحسنات" مفعولش است. آها، «الحسنات أحسن»، «ما أحسن الحسنات بعد السیئات». "بد" که دروغ هستش. بله، سیئاتم که از سیئات چی میشه؟ بعد از سیئات. «سیئات بعد الحسنات». خب، ترجمه: ترجمه قشنگ: خوبیها بد، بدیها زشت، بدیها. این از دسته اول.
حالا «أفعل به» هم در قرآن: «للهِ غَیبُ السماوات والأرض أسِمَع به وأبصِر». تو ذهنم پیدا کنم. دو جا هست. أعوذ بالله من الشیطان الرجیم. قل الله أعلم. در آیه ۳۸ مریم.
خب، الان نکته این اصلاً چی بود؟ آها، احسنت! یعنی اینجا «ما أحسنه»، «أحسنه». ولو در جای دیگر «أحسن یُحسن إحساناً». این «أحسنه». آها، «أحسنتم». «ما یُحسنوا» نداریم. یا این «أبصِر به وأسمِع». ولو «أبصَرَ یُبصِرُ إبصارا» و «أبصِر» هم فعل امرش است. ولی این «أبصِر» مضارع «یُبصِر» ندارد؟ بله. یعنی یا «ما أبصره» یا «أبصِر به». ماضی و امر، مضارع ندارد. باب افعال هم هست. بله. نکته خیلی مهم: خیلی وقتها تو این لابلای مباحث، آن اصل بحث فراموش میشود. الان میرویم تو بحث تعجب. دو تا صیغه از خوب کشی، حالا تو تعجب مضارع ندارد.
یک نکته خیلی مهم، جان! صیغهاش صیغه امر است. حالا این را بحث کردند که خب، این را در صیغه امر آوردیم. حالا در بلاغت هم مطرح میشود. درست کنیم: «غیب السماوات والأرض أبصِر به وأسمِع». کسی هم متوجه نباشد، صیغه تعجب است و نداند. یعنی خدا غیب سماوات و ارض را میداند. برو ببین. «أبصِر به وأسمِع». برو ببین! برو، چقدر دیدنی است! «أبصِر وأسمِع»! چقدر دیدنی است! چقدر شنیدنی است!
رئال تو ترجمه همین را گفتند یا نه؟ چشمهای بین... چه ربطی دارد؟ نه، تعجب به چیست؟ به غیب ارض. نه، چشم و گوش، اینها در آیه بعدیاش است. مستقیم. «أسمِع»! اینها چقدر شنوا هستند!
خیلی نکته مهمی است. در نهجالبلاغه موسیقی تعجب خیلی داریم. فنی هم هست. ترجمه پیدا کردنش که این «أفعل» واقعاً به معنای تعجب است یا ترجمه اسم را به اینها برگردانده. «أسمِع به». ضمیر به کجا برمیگردد؟ و دارد چه را ... تعجب را بر چه چیزی؟ ماده تعجب چیست؟ نسبت به چه چیزی دارد تعجب میکند؟ اینجا «أسمِع به» نسبت به شنوایی اینها.
نکته خیلی، خیلی، خیلی مهم و کنکوری هم این است که این «أسمِع» را از چه لفظی بگیریم. ببینید، مثلاً تازگی من اتفاقاً میدیدم یک کلمهای خیلی برایم جالب بود در المیزان. بله، حالا ارزشش را دارد، چند تحمل بفرمایید. از چه لفظی؟ «أجمع». از چه لفظی؟ «أجمع». به چه معناست؟ «نجمع». نه. «من أجمع الآیات القرآنیه». از «جَمَعَ» میگیری. «أجمع» که اسم تفضیل است. خب، حالا اسم تفضیل از چی دارید میگیرید؟ از «جَمَعَ» میگیرید. یعنی از جمعترین آیات قرآن. این از «جَمَعَ یَجمَعُ جامِعٌ أجمع». از «جَمعی». آها! این خیلی مهم است. تفاوت. عکس بعدیش است. تعجب، شرایطی کرده است. فعلی میتوانیم که شرایط اسم تفضیل را داشته باشد.
نکته مهم اینجا: ببینید، «أفعل» تعجب را شما از چه کلمهای دارید میگیرید؟ این نکته است. اینی که توی «أفعل» تعجب، آن ضمیر به کجا برمیگردد؟ یک نکته. نکته بعدی این است که از چه کلمهای دارد «أفعل» گرفته میشود؟ الان اینجا «جمع أجمع» از «جمع» در جمعترین آیات، جمع و جور. نه از جامعترین آیات. پخش یعنی از همه را در بر میگیرد.
حالا اینجا در «أبصِر به وأسمِع». از چه کلمهای میگیریم؟ از بصیرت گرفته میشود؟ از بصیر گرفته میشود؟ از بصر گرفته میشود؟ بعد ادبیات این شکلی خوانده میشود. وگرنه به درد نمیخورد. از بصیر. «بصیر چه بصیر است» یا «چه از بصر گرفته میشود»؟ چه دیدنی؟ دید هم معنی که اینجا کرده. بصیر، همان آیه مریم را دارید میفرمایید؟ نه، آن آیه قبلیاش: «وای مریم که أسمِع بهم» از سمیع گرفته و بصیر. مشخص «لَهُ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ». چه بصیر است! ترجمه بین. آها! این برگردانده به خدا: «لَهُ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ». به آن «هو» برگردانده. از او غیب را داریم. خود غیب چقدر دیدنی است؟ نه، خدا چقدر بیناست؟ چند فرق میکند. از دیدنی یا از بینا؟ بصیر یا... بله، دیدنی را در زبان عرب، «مُبصَر». دیدنی را چه لفظی برایش میآورند؟ علیایحال، این واژهای که ازش این «أفعل» دارد گرفته میشود، خیلی مهم است. نکتهای بود، اشاره شد.
دسته اول فصل افعالی که مضارع ندارند.
دسته دوم افعالی که امر ندارند: مثل «زال یَزال»، «بَرِحَ یَبرَحُ»، «فَتِئَ یَفتَأُ». اینها همه در قرآن به کار رفته. «انفَکَّ یَنفَکُّ». «کاد یَکادُ»، «أوشَکَ یوشِکُ». تفرقه جایگاه، جایگاه فعل جامد مثل چیست؟ نسیم هم قرار داده دو فعل غیرمتصرف، جَمَد. بعد تمام اینهایی که اگر «لا یزال» مقید به زمان نیست، لذا ماضی، مضارع و امر ندارد و صرف نمیشود؛ مثل «هیهات». افعال جامد و بعدیش جامد. اینها افعالی که امر ندارند. «زال یَزال». مضارع ندارم. «ما أفعل». فقط همان شکل ماضی دارد. نه اینکه حالا ماضی صرف میشود. ماضی و امر دارد، مضارع ندارد. حالا «یَزال» ماضی و مضارع دارد. البته این را صرف هم میشود: «یَذالُ، یَذالانِ، یَذالون». «لا یَزالون مختلفين». قرآن «لا یَزالون». «یَکادُون»، «ما کادوا». فعل! بله، شما «کادوا» فعل بود. به نظرم نهجالبلاغه هم خیلی کاربرد دارد.
سومین: افعالی که مضارع و امر ندارند: مثل «تبارکَ»، مثل «خلا»، «عدا»، «حاشا»، «لیس»، «دامَ»، «قلَّ»، «عسی»، «حرا»، «إخلولَقَ»، «أنشَأَ»، «جَعَلَ»، «أخذ»، «علقَ»، «کربَ»، «بعثَ»، «ساعَ»، «نِعْمَ» و «حبّذا». اینها فقط ماضیشان مضارع ندارد. مضارع و امر ندارد.
و چهارمین: افعالی که ماضی و مضارع ندارند و فقط امر هستند: ماضی و مضارع ندارم مثل «تعالَ، تعالی، تعالَیْن»، «هاتِ، هاتُوا، هاتُوا بُرْهانَکُم». همینها صرف میشوند ولی امر ندارد. در قبلی هم که همین طور. حالا مثلاً بعضی مثل «خلا» مثلاً. ولی «لیس» صرف میشود ولی مضارع ندارد و امر هم ندارد. این هم از این دست. حالا بحث مطرح...
در حال بارگذاری نظرات...