‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. بحث رباعی. میرسیم به بحث رباعی؛ پس از بحث طول و دراز ثلاثی مزید، جلسه سیام بحث رباعی را داریم. رباعی هم دو نوع دارد: رباعی مجرد و رباعی مزید. بله، شروع میشود، از زمستان تا تابستان (مجازاً، یعنی کل زمان را در بر میگیرد).
رباعی مجرد یک باب دارد، آن هم همین است: "فَعْلَلَ یُفَعْلِلُ فَعْلَلَةً" یا که حالا این گاهی هم بهصورت "فِعْلَال" میآید، گاهی هم بهصورت "فَعْلَلَال" میآید: "فَعْلَلَ" مثل "دَهْرَجَ یُدَهْرِجُ دَهْرَجَةً، دَهْرَاجَ". "فِعْلَال" هم مثل "زَلْزَلَ یُزَلْزِلُ زَلْزَلَةً، زِلْزَال" یا "سَلْسَال"؛ "وَسْوَسَ یُوَسْوِسُ وَسْوَسَةً، وَسْوَاسَ".
این باب هم بهصورت لازم میآید، هم بهصورت متعدی. لازم مثل سوره مبارکه یوسف، آیه ۵۱: "الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ". اینجا "الحق" فاعل و "حَصْحَصَ" فعل رباعی مجرد است و به فاعل اکتفا کرده و لازم است. متعدیاش مثل خطبه ۱۶ نهجالبلاغه که میفرماید: "لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً". (نه "غَرْبَلَش"، "غَرْبَلَش" چرا؟ مفعول مطلق تأکیدیاش.) پس هم لازم داشت، هم لتُغَرْبَلُنَّ. صرف بفرمایید مؤمنین! "غَرْبَلَ" چیست؟ "لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً". بله بله. خصوصاً "بَلْبَلَتْ ولتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً". یکیاش را از محضر آقای دکتر استفاده میکنیم. شاید محضر آقای کریمی. ما میرویم آنور، اصل حضورشان بر ما دلگرمی است. اینور مینشینیم که یک چُرت بزنیم در حوزه چرتگاهی کلاس صبحگاهی. آقا! منتظریم خودتان تقسیمبندی کنید که دعواتان نشود. سلام بندازیم راحتتر. بله، تأکید. خب تأکید. "تُغَرْبَلُ" بله. چهارم بشود آ... نه چرا؟ مضارع کدام است؟ "مُحْسِنُ تَفَعُّل". این اولش مدفوع هم هست؟ بله. حالا آن نون تأکید ثقیله هم که آخرش آمده بود که آن هم بهترین نشان است. سه و هفت با مخاطب دارد صحبت میکند. س!؟ چرا صرفش را بفرمایید "غَرْبَلُ"؟ اول صبح صرف خیلی دستیابی ندارد. بدون خودش، بدون نون که میآید الف قرار میگیرد، برمیگردانیم. برای اینکه دچار اشتباه نشود. بله، درست است. حالا نون را برگردانی خیلی اتفاق خاصی نمیافتد، بیشتر به اشتباه میافتد. نونش برگردد بیشتر به اشتباه میافتد. صرفاً نون را که برداشتیم، بند و باری که به خاطر نون از دست داده بود را بهش برنگردانیم دچار اشتباه شدیم دیگر. حالا اول بفرمایید که اصلاً کل بابش را اول بفرمایید چه میشود؟ کلاً "غَرْبَلَ یُغَرْبِلُ غَرْبَلَةً" یا "غِرْبَال". پس "یُغَرْبِلُ، تُغَرْبِلُ". آها! احسنت. مشهور شده. حالا ما آنجا گفتیم چیست؟ این فعل متعدی است؟ چرا متعدی است؟ چون مجهول شد، بدون حرف مجهول شد. بدون "غَرْبَلَةً". این علامت متعدی بودنش است. اینها فنی است دیگر، کار فنی اینهاست. خب خیلی خوب. "لَتُغَرْبَلُنَّ" مجهول بشود، معلوم میشود که فعل متعدی است. فعل متعدی که مجهول میشود. فعل لازم مجهول شدنش با حرف جر است. صرف بفرمایید "تُغَرْبَلُنَّ". "تُغَرْبَلُ، تُغَرْبَلَانِ، تُغَرْبَلُونَ، تُغَرْبَلِينَ، تُغَرْبَلَانِ، تُغَرْبَلْنَ". خیلی خوب.
صیغه ۹ مضارع. مضارع "تُغَرْبَلُ". "تُغَرْبَلَانِ، تُغَرْبَلُونَ، تُغَرْبَلِينَ، تُغَرْبَلَانِ، تُغَرْبَلْنَ". موسیقی چند شد؟ صدای شیشه. خب چرا این شکلی شده؟ "تُغَرْبَلَانِ" نشده؟ نون مرکب. خیلی خوب. "تُغَرْبَلَانِ". استفاده. دست شما درد نکند. محضر خدای کریمی برسیم. چون صورت مسئله را پاک کردی. اصلاً اصل کار در تمرین است. کل این باب ما چقدر؟ دو دقیقه شد. در تمرین که آدم میآید تازه مسئله یک چیز دیگر است. الحمدالله. از برکات درس مباحث یک خدمت دوستان داریم که میشود تمرین کنید درس وقتی خیلی شلوغ... "کَیْفَ بِلُونَ بَلْبُولُ". معنایش را چی گرفتیم؟ ترجمه فولادوند در معرض آزمایش واقع شدهاید. همین بلبله بله. تأکید. لام، لام تأکید امر. الان این "لَتُغَرْبَلُنَّ" معنای طلب تویش بود؟ صرف ساده گفته. صفحه ساده که ارزش علمی ندارد. کتاب دیگر گفتم که زحمت کشیدهاند ولی ایراد خیلی کتاب بله... علوم عربی کتاب خوبی است. ایشان آدم ملا، کتاب حرف زدن. زحمت کشیدهاند ولی خب شأن حوزه بیش از این است. کتاب صرفی باید کتاب قوی باشد. بله بله. مفتوح هستش، مجبور شده ماقبل آخر مفتوح هست. چه شده؟ مجهول "بَلْبَلَةً".
موسیقی "نُونُ" میشود هم نون خودش، اگر که توی ناقص الفی باشد، "نُونُ" تأکید که صدای ناقص عددی مثل یخچالی تخشوان جنب مذاکره. پس معنای طلبم، من طلب اینجا بیشتر روی شش صیغه اول کلام فرعون است. "جِیلاً وَقَعَ الْقَطْعُ". در قرآن دارد. فرقش با تیغهای مباشره فاصله نباشد. حساب مفتوح، تسنیه، فروش میافتد. همه را میافتد. مضمون بشود جواب کلاً با لام و نون تأکید ثقیله کلاً. خواهش میکنم. سلام. حرکات اعرابگذاری سه و چهار نداریم. مرحوم علامه طباطبایی نقطهها را نمیگذاشتند. "لُتَبَلْبَلُ". موسیقی چند بودیم؟ انشاءالله بشود یک باب هم از مزید بگیم. دو تا باب دیگرش هم بماند فردا پروندهاش را تمامش کنیم و برویم قشنگ استراحت.
"لَتَابْلُلُنَّ". آن آخر، قبل نون را اگر زحمت بکشید بگذارید. قبل نون آخر و اعرابش را بزنیم. کلاً آنهایی که قبل نون است رو آن اولین صیغه اول چه خوانده میشود؟ عرض کردم قبل نون خوب... "لَتَابْلُلُنَّ". کم دارد. "لَتَابْلُلُنَّ، لَتَابْلُلَانِّ، لَتَابْلُلُنَّ". آن سومین، سومین "لَتَابْلُلُنَّ". احسنت. ... "لَتَابْلُلُنَّ". آخرین ششمی چه شد؟ "بَلْبَلَهُ". موسیقی چند است؟ موسیقی شده الفش چیست؟ نون خود فرصت شش مؤنث "لَتَابْلُلُنَّ". خوب خوب است. بله. "لَتَابْلُلُنَّ". خیلی خوب.
برای ثبت در تاریخ آخرش هم یک دور بخوانید لطفاً. کدامش با هم؟ یکیش را از نظر چیزش آخر ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۱۳۴. نون مباشر هست، مفتوح شعر مغنی دستیهای ۲، ۵، ۸، ۱۱. نون به حساب مقصور میشود و مشدد. طوطیهای ۶، ۱۲ بین به صابون خود ۳ الف میآید. رفیقهای ۳ هم نور میافتد هم ضمیر. زمینههای فعلهای ناقص الفی اجرا در هر صورت مب ۱۳ و ۱۴. خوب بفرمایید. "لَيُبْلَبِلَنَّ بِلْبَالًا". اگر باشد آنجا مشهور بود. "لَيُبْلَبِلَنَّ". همین که کلام مولا بود. "لَيُبْلَبِلَنَّ بِلْبَالًا، لَتُبَلْبَلَنَّ بِلْبَالًا". آها! "لَتُبَلْبَلَنَّ بِلْبَالًا". مصدرش چی بود؟ "بَلْبَلَةً". "بَلْبَلَةً" من ندیدم جایی "غَرْبَال" گفته شده باشد. "بَلْبَلَةً" درهم آمیخته شدن. این "بَلَّ" بوده. "بَلَّ" یعنی پاشیدن دو تکهای است. مثلاً "ذَلَّ" بوده شده "زَلْزَلَ". "زَمَّ" بوده شده "زَمْزَمَ". میگیرند شدت میشود. لرزش شدت مصطفوی که از تحقیق خوب، اینجا هم "بَلَّ" یعنی پاشیدن. "بَلْبَلَةً" یعنی به شدت پاشیدن. "لَتُبَلْبَلَنَّ بِلْبَالًا". به شدت از هم پاشیده خواهید شد. "لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً". به شدت غربال خواهید شد. قبل از قیامت ... قیامت چه خواهد شد خدا میداند فتنههای قبل از قیامت. استفاده کردید. دست شما درد نکند.
معنای باب را ما کوچک... خیلی استفاده کردیم. خدا خیر به شما بدهد. سلامت باشید. اصل بحث اینهاست دیگر. وگرنه آنی که بخواهیم بگوییم و برویم که تهش چیزی دست آدم را نمیگیرد. معنای این باب را هم بگوییم تخته امام که این تخته قدیمی هم هست. فکر کنم یک ۲۰ سالی است یادم است که صرف و نحو و منطق و صوت و همه اینها را با این خواندم. من بچههای چند تا بچه کوچک داشتیم تو فامیلمان. یادم است اینها را نشاندم منطق مظفر پای این تخته درس. بچههای کوچیکها متأهل شدند، منطقه پایتخت. این را فقط نگاه میکردم چی چی داری میگویی؟ آره الحمدلله. حساب بله. این را من انشاءالله فردا میآورم. فردا یک الان برم قبلاً بحثش کردیم توی بحثی داشتیم اینجا یادتان باشد. یک دو سال پیش دنده رباعی و اینها بحث کردیم. خب فعلاً علی الحساب معنای باب را داشته باشیم تا ما تقسیم سه گانه رباعی را بیاوریم. رباعی مجرد فردا نکته را اضافه میکنیم. معنای این باب مثل ثلاثی مجرد فقط دلالت بر وقوع کار. اینجا علی الحساب این را میگوید. آن شدت مال وقتی است که مضاعف باشد. حالا آن را فردا من جزوهاش را میآورم. اضافه میکنیم بهش. شما پایین این یک نیم صفحه خالی بزنید که فردا اضافه کنیم بهش. تقسیم سه گانه کردن فقط دلالت بر وقوع کار در یکی از زمانها دارد. چون حرفی با آن زیاد شود و یکی از بابهای رباعی مزید برود، معنای زائدی پیدا میکند. پس رباعی مجرد مثل ثلاثی مجرد فقط دلالت بر وقوع کار داشت. هیئتش معنای اضافهای ندارد. فقط شما ماده را میآوری. هیئت بهش چی میدهد؟ زمان میدهد. در مجرد این شکلی است. در مزید هم زمان میدهد هم هیئت یک معنایی بهش اضافه، در رباعی مجرد هم ما فقط ماده را میآوریم. این بهش زمان میدهد. رباعی مزید هم زمان میدهد هم اضافه میکند معنا. خب رباعی مزید هم سه باب دارد. باب اولش را بگیم و دو تا بابش بماند برای فردا. فردا تمامش کنیم.
باب اول، باب "تَفَعْلَلَ". "تَفَعْلَلَ یَتَفَعْلَلُ تَفَعْلُلًا". مثل "تَدَهْرَجَ یَتَدَهْرَجُ تَدَهْرُجًا". خب معنای این باب، معنای باب مطالعه رباعی مجرد میگوید: "دَهْرَجْتُهُ دَهْرَجْتُهُ دَهْرَجَةً". رباعی مجرد "دَهْرَجْتُهُ دَهْرَجَةً". چرخاندمش. غلتاندمش و او هم غلتید. غلتید. رباعی، رباعی مجرد میشود نهجالبلاغه خطبه ۶. در محضرش هستید خطبه ۸۶: "لَا تَقَلْقَلُ إِلَيْهِ الْفِكْرُ". یا فکر (?) فکر کنم درست بشود راه. "لَا تَقَلْقَلُ إِلَيْهِ الْفِكْرُ". فکر کنم خطبه ۸۶ آخرش صحت آخر کم کن. یا امیرالمؤمنین. الو الو. آنجا فکر، فکر این چیست؟ اینجا اول. خوب ترجمه معنی "قَلَّ". معنای پیچیدن. گفته که: کسرای خودرو نبندی، "تَغْمُرُ الرِّيَاحُ فِيمَا لَا يُدْرَكُ قَرَّةَ الْبَصَرِ وَ لَا تَتَقَلْقَلُ إِلَيْهِ الْفِكْرُ". افکار به دورش پیچیده نمیشود.
"قَلْقَلَ". معنای اینکه چیزی، خلاصه ولی چیز سنگینی کنم، احاطه کند. بگیرد. "تَقَلْقَلَ" یعنی افکار او را احاطه کند، بگیرد. محیط و رویش. حالا اینجا "تَقَلْقَلَ" را گفتیم باب "تَفَعْلَلَ" مطالعه رباعی مجرد. مجردش چیست؟ "قَلْقَلَةً". یعنی پذیرش. "قَلْقَلَ" یعنی خوب کی پذیرش "قَلْقَلَةً" نمیکند؟ فکر. یعنی فکر وقتی بهش میخواهی "قَلْقَلَةً" بدهی نسبت به خدای متعال، فکر این "قَلْقَلَةً" را نمیپذیرد. این احاطه نسبت به خدا را نمیپذیرد. ظرفیتش را ندارد فکر، توانش را ندارد که بخواهد محیط بر خدا بشود. میپذیرد. بله. اولش هم آن قد آن چیست؟ "جَلَبَ" است یا "تَجَلْبَبَ". خب پس این همین باب "تَفَعْلَلَ". "جَلْبَبَ". اول "جِلْبَاب" میپذیرد. "خَوْفٌ" یا "خَوَّفَ". "خَوَّفَ" یعنی "خَوْف" را به عنوان "جِلْبَاب" میپذیرد. "تَجَلْبَبَ جِلْبَابَ". پذیرفت. جلسه آخر به عنوان تمرین حل کنیم. حالا چه جور بوده؟ خوب اینجا توی این قاعده، تو باب "تَفَعْلَلَ" قاعده باب "تَفَعْلَلَ" جاری میشود. کلاً آنهایی که تو باب "تَفَعْلَلَ" داشتیم اینجا داریم. توی مؤنث و فلان و اینها. تو آن صیغهها دو تا "ت" میشد، میافتد. "تَتَجَلْبَبَ" مثلاً میشود "تَجَلْبَبُ". این "تَتَقَلْقَلُ" را پس میشود گفت "تَقَلْقَلُ" از قاعده اول باب "تَفَعَّلَ". نه مطلق گفتن قاعده اول نیست دیگر. هر آنچه که بشود این هم جاری میشود. شبیه باب "تَفَعَّلَ" ثلاثی مزید. در واقع همان "تَفَعَّلَ". یعنی "تَفَعَّلَ" ثلاثی مزید آمده تو رباعی شده "تَفَعْلَلَ". این دو تا یکی مزید. این تو رباعی است، مزید. شما بنویسید که این همان باب "تَفَعَّلَ" ثلاثی مزید است. شده رباعی مزید. رباعی مزید. دو تا باب هم فردا انشاءالله.
در حال بارگذاری نظرات...