دین، چه تعریفی دارد؟
دین برخی افراد، بازی است
بهترین کار فرهنگی
خاصیت اصلی نماز چیست؟
علامت بارز دینداری
چه نسبتی بین ما با ولی مصوم است؟
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد. و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین الان الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری ولل عقده من لسانی یفقهو.
وقتی گفته میشود نماز ستون دین است، اول از همه باید ما یک تعریفی از دین داشته باشیم. اگر از دین تعریفی نداشته باشیم، تعریفمان از نماز معلوم نمیشود و نقش نماز هم فهمیده نمیشود. بعضی دوستان دغدغه داشتند آقا قراره کی این صحبتها کاربردی بشه؟ یکی دو نفری از دیشب تا حالا. این صحبتها کاربردی هم میشود؟ ما گفتیم بله انشاءالله کاربردی ولی نکته اول و اصلی که باید عرض کنم خدمتتان این است که کاربردیترین حرفها همینهاست. برای اینکه ما اصلاً نمیدانیم نماز چیست. نماز خوب کِی میشود خواند؟ اصلاً نماز را ما یک تصور دیگری بهش داریم. نمازی که ما میگوییم نماز، این نماز نیست. نماز همانی است که ستون دین است.
دین چیست؟ ستون چیست؟ نماز چیست؟ دین یعنی چه؟ دین، خود کلمه دین یعنی چه؟ آیین. حالا آیین، یک کلمه از ده کلمهاش را گفتی. برنامه خوب. برنامه زندگی که خدا برای ما در نظر گرفته است. برنامه زندگی که خدا برای ما در نظر گرفته است. یک چیزی قبلش دارد، چهار تا کلمه میماند. نسبت به خوب. از اول من جمله را تکمیل کنم. دو تا کلمهاش میماند: نسبت به برنامه زندگی که خدا برای ما در نظر گرفته است. چی چی؟ نسبت به اینها فکر میکنید لینک ثواب این فکر کردن، از کل این مجلس و این حرفها بالاتر است. آفرین دمش گرم. یک صلوات برای امواتش بفرست. دمت گرم. مجلس امام حسین برای سخنرانی برای چه است؟ سخنرانی. تفکر اصل عبادتهای این شبها تفکر است. عبادت یک عمر. سودشو میبره. عمل. یک حالت باطنی نسبت به این برنامههایی که خدا قرار داده است. یک حالت باطنی. این میشود نیَم. خضوع تام نسبت به برنامههایی که خدا برای ما قرار داده است. معنی کلمه دین. کلمه دین، برو تو لغتنامه نگاه کن. کلمه دین یعنی این. مالک یوم الدین. دین یعنی چه؟ لکم دینکم ولیدین. حالا آنجا کافر هم دین دارد دیگر. حالا دین. خضوع تام نسبت به برنامه. آن کافر یعنی کسی که خضوع تام فلانی بگه، هرچی فلان جا بگه، هرچی کنگره آمریکا تصویب کنه، مثلاً هرچی که نمیدانم نتانیاهو بگه. کافر هم دین دارد دیگر. میگوید هرچی هوای نفسم بگه. بالاخره آدم نسبت به یک چیزی خضوع تام دارد. یا خودش، یا خدا. بیدین ما نداریم. دینش خودپرستی است. افرایت من اتخذ الهه هوا؟ خدایش کیست؟ چه کسی میپرستد؟ منظور اتخذ دینهم لهوا ولعبا. بعضیها دینشان بازی است. غلط ترجمه میکنند. نه اینکه دین را به بازی میگیرد ها. اشتباه نکنید ها. دین را به بازی نمیگیرد. دینش بازی است. هرچی بازی باشد، هرجا بازی باشد. بازی، تفریح، خوشگذرانی. سرگرمسازی. سرگرم شدن. نسبت به این، تسلیم است. دینش بازی است. دینش علاف بودن است.
دین یعنی نسبت به یک چیزی آدم خضوع تام داشته باشد. دین الهی یعنی چه؟ یعنی آدم نسبت به خدا خضوع تمام داشته باشد. حالا اینجا ترجمه تعریف دین در آمد. دین یعنی: نماز ستون دین است. این عنوان اگر خواستید برای سلسله جلسات سخنرانی ما بگذارید. میگویند ده شب موضوع سخنرانی چی بود؟ نماز ستون دین است. از شب اول تا شب آخر همه حرفمان همین است. همین حرفی که همه شنیدیم. همه در مورد این نماز ستون دین است. مطلب مگر دارد؟ نماز ستون دین است. پشت دفترچه برگها میزدند یادتان است؟ کیکی، تا باب اسفنجی. خبر داشتند دیگر. نماز ستون تعلیم و تعلم عبادت است. بچه بودیم عبادت میکردیم. شدیم عبادت باب اسفنجی. نماز ستون دین است.
اصلاً ما وقتی میخواهیم کسی را دعوت به دین کنیم. کار فرهنگی یعنی چه؟ دوستان از شما سؤال. شما علاقهمند به کار فرهنگی هستید دیگر. مشخص است دیگر. زحمت میکشید. اینجا آمدید. هیئت تشکیل از جیبتان مایه میگذارید. از عمرتان مایه میگذارید. از بدنتان مایه میگذارید. بهشان میرسیم. تعریف میکنیم. الحمدلله یک جلسه شبها میرویم همه جوان، با عشق، با حرارت. آدم لذت. خیلی جمعیت هم مهم نیست. نصف این هم که باشید ما حال میکنیم. یک دهمش هم باشید. این شور و حرارت آدم را میبیند. لذت میبرد. با انگیزه، با عشق، با حرارت. معلوم است که شما علاقه به کار فرهنگی دارید. کار فرهنگی یعنی چه؟ میخواهیم کسی را جذب به چه چیزی بکنیم؟ جذب به یک فرهنگی بکنیم. چه فرهنگی؟ حالا مثلاً هرجا یک فرهنگی دارد دیگر. مثلاً هالیوود کار فرهنگی دارد میکند. شما را به سمت چه فرهنگی میخواهد دعوت بکند؟ فرهنگ غربی. برگ غربی یعنی چه مک دو؟ فرهنگ غربی یعنی چه؟ یعنی خیلی چیزهای دیگر که اسمهایشان. این مکدونالدش دیگر بهترینش بود که میشد اسمش را آورد. فرهنگ غرب. کار فرهنگی. کار فرهنگی میکند. صبح تا شب میروم توی کشور آفریقایی. من اطلاعاتی از کشورهای آفریقایی دارم. یک چیز عجیب غریبی. چجوری اینها گنجار تخلیه میکنند؟ پول در میآورند؟ هالیوود را تغذیه میکنند؟ حالا آمارهایش را اگر بهتان بدهم آمارهایی که مستقیم دارم از کشورهای آفریقایی، آدم شاخ در میآورد. چهکار دارند میکنند؟ شما میروی مثلاً معدن طلا پیدا میکنی. خودت معدن طلا داری. بهرهبرداری کنی؟ باید چهکار کنیم؟ از اروپاییها و غربیها که آنجا هستند اجازه بگیری. خب. بعد قرارداد ببندی. قرارداد چه شکلی میشود؟ ۹۵. ۵ درصد مال خودشان، ۹۵ درصد مال ما. تازه نیروی انسانیاش هم خودت باید بروی پیدا کنی. خیلی باحالاند. هالیوود استکبار. همین تکبری که شبها در موردش صحبت میکردیم. همه وجود همه اینها بند به همین تکبرشان است. و ما با نمازمان اینها را نابود خواهیم کرد.
تعامل کنیم با همدیگر. بسازیم. بره. تعامل برد برد. از این حرفها. امام حسین برای این حرفها نرفته است. امام حسین رفته بود نابودشان کند. بغل. با همدیگر دوتایی. انشاءالله تا تکبر استکبار، کشورهای محروم جهان پنجم، جهان سومی که از جهت منابع در صدر کشورهای عالماند، حق نداری تو منابعت را استخراج بکنی. باید بیایی به من اینقدر درصد بدهی و اینها. با گلوله میزنم. تحریمت میکنم. من مستکبرم. ستون کفر استکبار تکبر. ستون دین چیست؟ تکبرشکن. اول توی وجود خودت تکبر را میشکند. بعد دیگر میآید توی عالم. تکبر. تکبر را تحمل. کسی که به حقیقت نماز رسیده باشد، نمیتواند تحمل کند. برایش این باید به دستور بگه برای چی؟ قلدری کند؟ بهترین نوکرها، نوکرهای متکبرند ها. برو نگاه کن. نوکرهای آمریکا توی منطقه ما را نگاه کن. متکبرترینها، نوکرترین. هرچی تکبر آدم میرود بالاتر، بیشتر نوکر میشود. متکبران عجیب و عجیب نیست. قذافی یادتان است؟ دیوانه این توی سازمان ملل معروف بود. میرفت خیمه میبرد. میزد آنجا توی حیاط سازمان ملل. هتل. هتلهای ۵ ستاره بهشان میدادند. با تشکیلات میرفتند توی حیاط سازمان ملل خیمه میزد. بعد رو به پایین در خیمه. بعد یک عکس از خودش میخواست. وارد بشود باید دولا میشد. میآمد روی زمین روبروی عکس قذافی. یک جوری. مقام معظم رهبری وقتی رئیس جمهور بودند ماجرا معروف است. لابد شنیدید. ایشان ماجرا قشنگ است. آره. دیدار بشم با قذافی. آنجا ایشان به پشت وارد شده بودند. پشتشان را به عکس قذافی کرده بودند. کفشهای پاشنه بلند سفارش داده و برای خودشان ساخته بودند. قدشان بلندتر. تکبر. تکبر قذافی ملعون. نمیخواهیم صحبت بکنیم. خاک بر سرش. محافظانش همه زن بودند. چرا همه زن بودند؟ چه سیستمی داشته؟ برویم ببینیم فیلمهای زبان اصلی. حالا من ندیدم ترجمه شده باشد. آمریکایی است یا عربی. مستندهایی که برای اینها ساختند. حالا من ترجمهاش را هنوز ندیدم. توی اینترنت سرچ بکنید میآید. خاطرات محافظان قذافی و خاطرات خود قذافی و شخصیت قذافی.
میخواست انرژی هستهای داشته باشد. آمد یک سری تأسیسات راه انداخت و اینها. خب، آنور لیبی میشود اروپا. دیگر ایتالیاست. سریع بهش گفتند که تأسیساتت را یا جمع میکنی یا جمع میکنی. گفت جمعش میکنم. همه را بستهبندی کرد روی کشتی ایتالیایی. در طول تاریخ که هنوز همه میشناسیم. موارد. من دارم از اینها میخواهم بگویم. دستگیرش میکنند. میافتد به دست و پای اینها. بابای پیرتان ازتان التماس. بهتان التماس میکند من را نکش. امیر قطر دستور میگیرد از بالا. زنگ میزند به اینها. همینجا میکشید. با همان کلت طلایی که داشت با تکبر میزد. تق تق میکشت. همه را تیر خلاصش را با آن کلت طلا. با آن کلت طلایی زدم. بعد دیگر حالا چاقو را به چه جاهاییاش وارد کردند دیگر نمیگویم که تا ده روز میآمدند با جنازهاش سلفی میگرفتند. و جنازه لختش. جنازه قذافی، سلفی بگیریم. تکبر. هرچی متکبرتر میشود نوکرتر است. سلسله مراتب تکبر. اینجا باید به یکی متکبرتر از خودت نوکری کنی تا تکبرت را حفظ کند. یک موردش بود. یک قلمش حسنی مبارک بود. نامبارک. یک قلمش آن بن علی بود. نه که دور خودمان بودند دیگر. صدام که دیگر آخرش. بن علی وقتی میخواست. توانست فرار بکند. هواپیمایش فراهم آمد. آماده شد. گفت خب میپریم واشنگتن. سریع پیام آمد که این طرفها بیایی قلم روی هوا زدیمت. داف. عربستان. همین حکام نحس آل سعود را ببینید. یکی یکی پست. همین ماجرای منا. یک ماجرای عجیبی بود دیگر. یهودی برگشته. ماجرا بود که توی این تیتر روزنامههایمان هم شد که روزنامه ورزشی تیتر زده بود. تو، یک خبرنگار ما، یک یهودی توی فلان جا دیدار داشته. یهودی بهش گفته بود که امسال مکه میخواهی بروی؟ حج میخواهی بروی؟ گفته بود آره. گفته بود جاهای شلوغ نَرویا. خطرناک است. امسال برنامه. از صبحش همه ایرانیها. کلاً چهار تا کشوری که بیشترین شیعه را دارد: ایران و پاکستان و نیجریه و حالا مصر هم توی کشورهای عربی تا حدی. از صبحش اینها همه اینها را میگفتند. بیایند توی خیابان ۲۰۵ بیا اینجا. بعد افتادند روی هم. تخمه میشکنی. سیگار میکشی. عکس میگیری. میخندی. ۵۰ هزار تومانیاش دهانش خفه. آقامان. نخبهترین شخصیتهای ایرانی بودند توی اینها. مرجع تقلید ما توی اینها داشتیم. رحمت. نخبههای سیاسی ما بودند. قرآنی ما بودند. نخبه فرهنگی ما بودند. جهان اسلام. نخبههای هندی ما داشتیم. یکی از این شخصیتها بزرگترین مبلغ شیعه توی شبه جزیره بود. طراحی کرده. همه اینها را آورده کنار هم. تکبر. نوک حقیقت نماز نمیگذارد. خودت متکبر بشوی. تکبر کسی را تحمل. زور دارد مگر؟ تست نکردند زور ما را؟ ۸ سال آن اولی که هیچی نداشتیم. زمان میگیری. ۱۳۰ تا کشور روبروی ما بودند. ۸ سال بمب از آلمان توی سر ما میخورد. بعد تنها جنگی که در طول تاریخ آمریکا و شوروی متحدان آمدند. یک وجب نگرفتیم. گرفته بودیم. تا بصره داشتیم میرفتیم. خیانتها باعث شد که نتوانیم تا آنجا برویم. این قدرت اول ما بود. قدرتمان را نماز گرفته بود. بچههای امشب نماز شب میخواندند توی حسینیه گردان تخریب. رفتید حسینیه گردان تخریب پشت دوکوهه؟ میروی به سمت خط. یک حسینیه است. دور تا دور این حسینیه. بچه به خط. باید بروند خط مین کشف بکند. معبر باز بکند. بقیه بیایند. رد. خاطرات هم زیاد دارد. دفاع. با پسر پسر میخوابیده. پدر. بعد دور حسینیه تخریب. حسینیه گردان تخریب، هنوز که هنوز است. میدانید بچه رزمندهها شبها میآمدند قبر میکردند. میرفتند توش نماز میخواندند. میرفتند. صورت اینها خاک بود. اینقدر گریه میکرد. زمین را گل میکرد. پا میشد. میرفت. هنوز که هنوز است میروی آنجا. حال و هوایت عوض میشود. زندگیات میریزد به هم. اینها چهکار کردند اینجا؟ اینجا نماز خواندند. اینها موجودات نجس، نحس، کثیف. اینها باید بیایند. کسی که نماز یک بار نماز خوانده باشد، نمیتواند تحمل کند و بهش زور بگویند. یک دانه نماز. خاصیت نماز این است. توی نماز فقط خدا. بازی. اینها همه توی مشت. توی دین یعنی خضوع در برابر خدا. اصلاً متدین یعنی این.
کار فرهنگی میکنیم. یادمان نرود. کار فرهنگی کنیم برای اینکه چه بشود؟ طرف به چه فرهنگی تسلیم؟ چه فرهنگی را قبول بکند؟ فرهنگ اینکه ما در برابر خدا هیچ. همه کار فرهنگی. محسن. فکر میکنیم برویم تبلیغ مسواک زدن بکنیم. میشود تبلیغ؟ عزیزان من، روزی چند بار مسواک بزنید؟ چقدر خوب است. فلان. خب، این را که آنوری بهتر از شما انجام میدهند. چه توی داری که او ندارد؟ کجا خط ما و آنها از هم جدا میشود؟ شکاف اصلی آن نقطه تقاطع بین بندگی و تکبر. این دو تا. اینجا از هم جدا میشوند. وگرنه کار منظم باشید. درس اخلاق بدهیم. عزیزان من، منظم باشید. دروغ نگو. خوب است اینها همه. ولی خب یک کافر انجام بدهد، بهتر از. یک چیز بگو که کافر نتواند انجام بدهد. فرق من با آن پس چیست؟ کجاست؟ نمازخوان کم داشتید؟ شما میدانید به شکرانه قتل امام حسین چهار تا مسجد بزرگ توی شهر کوفه ساختند؟ تا حالا خبر داشتید؟ چهار تا مسجد بزرگ ساختند. میرفتند سجده میکردند. خدا به ما توفیق دادی حسین ابن علی را قط. مصالح بیاورد. یکی بیاید عملگی کند. یکی آب بریزد. یکی ببرد بالا. خوشحالیم حسین را کشتیم. خط کفر هم پیدا بشود. خاکی بودن در برابر خدا و اولیای خداست که آنجا نیست. سر به خاک مالیدن در برابر اولیای خداست که آنجا نیست. اینجا هست. این علامت دین است. این علامت متدین است. این یعنی دینداری. گول نخورید. اینها خیلی از ما دیندارترند، چون دروغ نمیگویند. توی سرشان بخورد که دروغ نمیگویند. دروغ نگفتن که دین. یک کسی ممکن است اصلاً دروغ نگوید. کلاس کارش به این است. درآمدش از این راه است. دروغ نگفتن برای این میخورد. سادهبازی در میآوریم. چرا ساده میشویم؟ گاهی میگوید من اسلام را اینجا خواندم. رفتم فلان جا دیدم. رفتم توی جمع کفار دیدم. جسارت بکنیم. حرف خیلی غلطی است. اسلام یعنی چه که میگوید من رفتم آنجا دیدم؟ اصلاً معنی دین میدانید یعنی چه؟ معنی اسلام؟ معنی اسلام. میگویی من رفتم آنجا دیدم.
اسلام یعنی چه؟ اسلام یعنی چه آقایان؟ اسلام یعنی چه؟ تسلیم بودن. اروپا زندگی میکنند. توی چین دارند زندگی میکنند. توی ژاپن دارند زندگی میکنند. آقا. توهین نکن. زندگی نمیکنند. از کجا آمار بدهم؟ از چین آمار بدهم؟ از ژاپن آمار بدهم؟ از اروپا آمار بدهم؟ از کجا زندگی میکند؟ تسلیم قدرتهای بزرگ. تسلیم سرمایهدارها. یک سرمایهدار چند هزار نفر را دارد اداره میکند. نوکریاش را میکند. کف پایش را لیس میزند. بعد میگوید اسلام من اینجا شنیدم آنجا رفتم دیدم. آنجا چه حسابی دیدی؟ تسلیم چهار تا قدرت زورگو، خبیث، نجس بودن. اینها یک کارخانه دارد. چند صد تا آدم. آدم میپرستندش. دندان خوردن نیفتد. دین اسلام. حالا دروغ هم نمیگوید. حالا خیلی هم منظم است. این اسلام است؟ قاطی نکنید. نماز ستون کدام دین است؟ خیانت نکن. دین یعنی چه؟ اسلام یعنی چه؟ اسلام یعنی قطعکن. بازی در نیار. پیش خدا دیگر برایتان اسلام را تعریف کرده است. بزنید توی دهان بدون تعلل. همه اینها که گفتم آیه و روایت. حاصل چندین سال انس با کتابها و مطالعات و اینهاست. اسلام یعنی این. قاطی میگویم. آقا ببین آن ارمنی را مثلاً دروغ نمیگوید. ارمنیها محترماند. ما که میگوییم ارمنیها را قلع و قمع کنیم که ارمنی خیانت نمیکند. پس آن مسلمانتر است؟ اسلام یعنی چه؟ مسلمان در نمیآید. تهش مسلمان را بگیریم که دارد خیانت میکند. امیرالمومنین به زینب کبری چه فرمود؟ اشکال ندارد. هرجا میرویم خوب است. مسلمان بودن یا نبودن. امیرالمومنین به زینب کبری چه فرمود؟ وقتی امیرالمومنین داشت از دنیا میرفت به زینب کبری وصیت کرد. فرمود: دخترم، میبینم آن روزی را که با دست بسته اسیر توی این شهر کوفه میچرخی. حالا بقیهاش را داشته باش. در آن روز جز تو و این چند نفری که کنار تو اسیر هستند، مسلمانی روی کره زمین نیست. همین. این همه آدم داشتند توی مسجد مدینه نماز میخواندند. آنها چی؟ کسی که حسین تنها باشد مسلمان نیست. آقا بعضیهایشان خیلی محترماند. مسلمان. خیلی خوب. مسلمان نیست. خوب است. کافر مؤدب نداریم. یک دم. خیلی آدمهای خوبی بودند. اسمشان را نمیآورم. میآمدند نصیحت میکردند. میگفتند آقا ما دوست نداریم شما کشته. خونت بریزد. حیف است. اینها قبلاً نتیجه پس دادند. شما آدم خوبی هستی. خیلی دل شدی. ولی مسلمان نیست. مسلمانی که به حسین برود، ولو بدون اینکه قطعه قطعه میشود. اسلام یعنی تسلیم. الاسلام هو التسلیم. کی؟ تسلیم خدا. تسلیم اولیا خدا. نماز ستون کدام دین است؟ همان دینی است که همهاش تسلیم است. نمازی که ذاتش یک جوری است که باید تسلیم باشد. چرا بعضیاش ۴ رکعت است؟ آن یکی ۳ رکعت است؟ این را باید بلند بگویم. آن را باید آرام بگویم. بعد نماز جمعه شد. یک مدل دیگر میشود. بعد مسافرت رفتم. شکسته میشود. بعد توی جماعت. شما نمازتان را اگر دو بار رکوع بجا بیاورید اشتباه هم بجا بیاورید، نماز باطل است یا صحیح است؟ بیایید. رکوع رکن نماز. نماز ۵ تا رکن دارد. هر رکنی اشتباه یا اضافه بشود، نماز باطل است. حالا نماز جماعت. امام جماعت توی رکوع چهکار کنی؟ اضافه میشود. عمدی هم اضافه میشود. برنگردی، نمازت باطل است. برای چی؟ باید تسلیم امام نماز اصلش جماعت است. تسلیم بودن. تکرار. عادل باشد. عالم باشد. کلی صلاحیت ویژگی داشته باشد. ما تسلیم کسی هستیم که به ما نزدیکتر از خداست. میشود نماز. نماز میشود ستون یک همچین دینی. میشود تکبرشکن. وقتی که آدم حرفی برای خودش از گفتن ندارد. اسمش. از من بپرس. به آقا گفتند آقا چی شد تو عابد شدی؟ زاهد شدی؟ عارف شدی؟ تو این خطا نبودی. تو اهل گناه و معصیت بود. گفت: من رفتم بازار بردهفروشان برده بخرم. یک بردهای را دیدم. بهش گفتم اسمت چیست؟ گفت هرچی شما. قیمتش چقدر است؟ اسمم هرچی میخواهد بگذارد. هر کاری میخواهد به من بگوید. این را که دیدم بندهای مثل من است. من که بنده واقعی توام. تازه ما سراغ خدا هم میرویم. حاجت داریم دیگر. معمولاً این شکلی است. داریم یک دستورالعمل میبریم به خدا بدهیم امضا کند. برگردیم. کم گیر میآید کسی بیاید بگوید خدایا آمدم. فقط ببینم تو چی میگویی. بروم بروم انجام بدهم. معمولاً داریم میرویم یک حرفی داریم. بعد تازه اگر عملی هم نشود که هیچی دیگر. حالمان به هم میخورد. با حاجت داشتیم رفتیم. چی شد پس؟ اینقدر میگوییم حاجت رفتیم نداد. دیگر هم نمیرویم. خیلی بندگی. دین. این را به دیگران میخواهی معرفی کنی، این را باید معرفی کنی. حرف اولمان هم این است. وگرنه دیگر از بقیه دین. نمیشود گفت استدلال بیاوری. تهش هم آخر آخر اگر نخورم. همچین خیلی صفایی توی وجودش نیست. آقا دین یعنی تسلیم. عقلانی نیست ها. عالم ریز به ریز دارند در میآورند که این اعمال و احکامی که توی اسلام میگویند به درد کجا میخورد. یکیشان گفته بود که اکثر سکتههای قلبی ساعت شما برآورد کردیم مال بینالطلوعین است. بعد برآورد کردیم دیدیم که توی دنیا مسلمانها کمتر دچار این سکتههای این شکلی میشوند. اوردوز. بررسی کردیم دیدیم مسلمانها کمتر مبتلا به این میشوند. بررسی کردیم چرا. یک لحظه یک چند دقیقه بیداری توی آن ساعت سکته را رد میکند. کشف بکنند. پیدا. نماز میخواندیم. خداوکیلی از این به بعد هم کسی میرود صبح باشد خدایا حال نماز فقط واسه اینکه سکته را رد کنم. میخواهم. چون شما مسلمانید. ما بهش اطمینان داریم. میدانی وقتی گفته این ساعت بیدار شو. خم و راست. نماز یعنی چه؟ نماز یعنی ستون دین. کدام دینی که همهاش آن وقت آدم وقتی مسلمان بشود تسلیم ولی خداست دیگر. من از شما خطری سمت صورتتان بیاید با صورت چرا؟ اصل پیکره خودتان را صورت میدانید. دست را مدافعش میدانید. غیر. حالا اگر یک خطری برای ولی خدا بیاید. یک خطری ولی خدا را تهدید بکند. جسم ولی خدا را تهدید بکند. ولی خدا از خودش دفاع بکند یا ما از او دفاع کنیم. چرا؟ ما دستیم. او صورت است. درست است؟ نسبت ما این است. اگر کسی یک همچین اعتقادی ندارد، اسلام؟ اسلام یعنی وقتی که ولی خدا در خطر است من خودم را بیندازم جلو. محافظت کنیم. غیر از این است؟ دیگر این اسلام نیست. دیگر این دین نیست. دین خدا نیست. دیگر نماز هم ستونش نیست.
نماز ستون بن. کاروان ابی عبدالله که یکی از یکی بامعرفتتر باشورتر. یکی یکی نمازخوانتر. یکی از یکی متدینتر. یکی از یک مسلمانتر. ببینید چی تربیت کرده. امام حسین بچه ۱۱ ساله دارد. امام حسین هم دستور داده است. این سفت نگهش دارید. این بچه تکان نخورد. چی تربیت کرده؟ امام مجتبی چهکار کرده؟ امام حسین است. این بچه ۱۱ ساله میبیند عمو توی گودی قتلگاه در خطر است. میگوید من. عمو در خطر است. امامم در خطر است. با همه وجودم میروم ازش دفاع کنم. این یعنی دین. دین اینجوری آدم میسازد. یک دور گودی قتلگاه. ۴ تا پیرمرد بودند. میدیدند ابی عبدالله دارد لحظه به لحظه محاصرهاش تنگتر میشود. مقاتل نقل کردند این پیرمرد. اللهم انزل علیه من نصرک. خدایا ملائکه خود را بفرست کمک. حسینی نیست که این چه اسلامی است؟ دعا میکنی. دعا توی سرت بخورد. اسلام یعنی این بچه ۱۱ ساله عبدالله بن الحسن: عمویم در خطر است. لا اله الا الله. آمد تا. السلام علیک یا اباعبدالله و ارواح التی منی. سلام الله ابدا. ما بقی در تو و بقیه لیل و النهار. ولا جعله الله آخر عهد من نیست. لزی. احساس کن با همه وجود داری از ابی عبدالله دفاع کنی. با این حال سلام. السلام علی بن الحسین و علی اولاد الحسین. علی غیرت خاک ای رنگ دگر شعله بال و میل سفر. شریعتینوازی. بچه ۱۱ ساله یتیم باشد. فرید باشد. اینقدر ابی عبدالله مواظب بود. فرمود زینبم فقط این بچه را سفت مواظب. آنکه در این ۱۰ سال یتیمی تا که عمو انگار پدر از چه بماند در این خیمه آنکه ز گودال خبر؟ این نیزه خشک و تکیه عمو اگر مبادا بگویند یا که عمو. کاش پسر آمد و پیشانی زخمی از بغل فاطمه برداشت دید که شد ضربه نیزه زخم عمو پشت کمر که رکورد ته شاه را زیر نظر. در وسط چه دلشوره زینب. شکر خدا دست یعنی که سپر. غریب حسین. ببین یک حاکم چقدر باید غریب بشود. یک بچه ۱۱ ساله بیاید ازش. آن هم با دستش. نه سپری. عجب چیزی. همه جان حسین دست بچه ۱۱ ساله بود. بنده لعنت الله علی الحسین. یک وقت بحر بن کعب دارد با شمشیر میآید سمت عمو. فقال الغلام یابن ال. میخواهی برای عمو را بکشی. فتقاه. دستش را آورد بالا. شمشیر گرفت. فتن. نها الی الجل. دست از جا کنده شد. روی پوست دست روی هوا تاب میخورد. بخوانم مقتل را یا نه؟ دیگر شبهای مقتل است. برادر غلام یا امت بگویم. دستش ضربه خورد. صدا زد وای مادر. چرا؟ حالا وای مادر. آخه بچه امام حسن از روزهای در و دیوار و بازو خبر. احساس کرد انگار مادرش را همینجوری. ابی عبدالله بچه را به سینه چسبانید. آخه نکند تو هم عوض کردی؟ لحظه آخر علی. ما نزل. پسر برادرم صبر. صبر کن. صبر کن وحتسب فی ذالک ال. به خاطر خدا تحمل کن. فان الله ی صالحین. چند ثانیه دیگر پدر از بهشت میآید به استقبال. به رسول الله و ابن ابیطالب و حمزه و جعفر و الحسن بن علی. اینها میآیند به استقبال. بگویم یا نه؟ آمادگی. اصل روضه اینجاست. شاید تا حالا نشنیدید. این پایان کار عبدالله نبود. با دست بریده به خودش میپیچید. یک نفر باعث شد عبدالله کارش تمام بشود. یا صاحب الزمان. یک وقتی در حرمله تیر به کمان گرفته. هرجا کربلا از بچهکشی است. پای این. در میان. توی بغلم سفید است. گلویش میدرخشد.
در حال بارگذاری نظرات...