اهمیت درک فضا
گمان، ابزار همیشگی امتحانات
مبنا بر گمان است و یقین دست نیافتنی
بصیرت چیست؟
اطلاعات خام چگونه پخته میشود؟
نماز با حضور قلب
روایت از امیرالمومنین علی ع در مورد درک بهشت و جهنم
اصل زیارت از منظر آیت الله بهجت
مردم با نیتهایشان محشور میشوند
چرا حضرت زهرا(س) خطبه فدکیه را با گریه شروع میکند؟
راوی خطبه فدکیه کیست؟
مقایسه فضای کربلا و مدینه
تهمتهایی که به فاطمه زهرا (س) زدند!
چرا قبر حضرت زهرا مخفی است؟
روایت از امام صادق (ع): کربلا عظیم است ولی به فاطمیه نمیرسد
دشمن زخم خورده
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی.
نکتهای خیلی مهم که ما باید در زندگیمان همیشه، و فقط هم بحث در مورد مسائل مذهبی نیست، مثلاً برای فهم روایات و فهم مسائل دینی، مخصوص اینجا نیست. همهجا به درد میخورد: درک فضاهاست. درک فضاها. حالا این بحث، بحث خیلی مفصل و دامنهداری است. حالا امشب در آن حدّی که خدا توفیق بدهد و بالاخره بشود با آن وارد بحثمان بشویم، در مورد این مسئله صحبت کنیم.
یکی از خوبیهای داستان عاشورا برای ما این است که یک خوبی، در کنارش هم یک بدی دارد. خوبیش این است که فضای عاشورا برایمان جا افتاده، فضای کربلا برایمان جا افتاده. بدی هم از جانب خودمان این است که فضا جا افتاده، ولی هنوز قطعات ریز پازل برایمان جا نیفتاده است. ببینید هر پازلی یک محیط دارد یا یک فضا دارد. یک قطعات پازلهایی که مثلاً حالا مذهبیاش را بخواهیم حساب بکنیم، مثلاً ششگوشه اباعبدالله را برداشتند پازل کردند یا کعبه را برداشتند پازل کردند.
این پازل را میخواهید شما درست کنید. یک سری قطعات داری و یک شمّه کلی از تصویر که معمولاً این شمّه کلی آن بغلش مثلاً عکسش را میکشد یا اولش که این پازل را درست کردند این شمّه کلی رویش بوده. بعد شما باید بههمبریزی و درستش کنی. اگر کسی با شمّه کلی آشنا نباشد، فقط قطعات را به او بدهند، معمولاً ۹۰ درصد این آدم نمیتواند پازل را درست کند، مگر اینکه از نوع چینش پازل بفهمد که مثلاً این الان یک دانه بغلش خالی است، پایینش هم یک دانه خالی است یا مثلاً دو طرفش خالی است، چهار طرفش خالی است. نمیتواند حدس بزند تصویر چیست. بعد طبق آن حدسی که میزند، تصویر را بچیند.
این نکتهای که دارم عرض میکنم خدمتتان، شاید یکی از کلیدیترین مسائلی باشد که ما به آن احتیاج داریم و واقعاً خلأش را الان در جامعه احساس میکنیم. ماها معمولاً اطلاعات را، همیشه اطلاعات خام را کنار هم میچینیم. خیلی به فضاها کار نداریم. این یک ضعفی است که ما داریم. شما ببینید مثلاً یک کسی بیاید الان به شما بگوید که فلانی پشت سرت داشت این حرف را میزد، بابا این آدم مونگلیه چی؟ فلانی از کجا تو هیئت جلو همه برگشت گفت فلانی که مونگله! این یک اطلاعات است الان شما گرفتید. ما معمولاً خاصیت داریم ۵ تا اطلاعات دیگر هم بغلش میچسبانیم. پازل خودمان را تکمیل میکنیم. اصلاً کار نداریم این در چه فضایی مطرح شده این حرف.
دقت بفرمایید، خیلی نکته مهمی است. واسه همین به ما همیشه سفارش کردند. آیا قرآن، نصّ صریح قرآن میفرماید که: "ان جاکم فاسق بنبأ فتبّینوا ان تصیبوا قوماً بجهاله." آقا خبر دادن، اینکه دیگر جهالت نیست که! نکته را میگیرید؟ ما طلبهها با آن تکه اول آیه معمولاً همیشه کار داریم، آیه نبأ. میگوییم بهشت، کسی خبر آورد. بالاخره در حجیت خبر واحد به درد میخورد یا نمیخورد. اصل آیه را ادامهاش را بگیرید: "بجهالة."
اگر یک کسی یک اطلاعی واسه شما آورد، یک خبر آورده. الان این مال آیه سوره حجرات است. یک خبر آورده. اگر طبق این خبر رفتار بکنی، رفتار جاهلانه است. خدایا خبر الان! من یک اطلاع پیدا کردم، با اطلاع خودم عمل کردم. کاری که با آن اطلاع انجام دادی، اشتباه است. اطلاعات طبق اطلاع کار نکردی، جاهلانه کار کردی. عرضم را رساندم به دوستان؟ خدا به عمل اینجا کار ندارد. در حالی که ما یک خبر شنیدیم، آگاهی پیدا کردیم، بعد عمل انجام دادیم. عملت غلط بود. دیگر آن آگاهی را که گرفتی، خدا به عمل ما کار ندارد. علمی که گرفتی، هنوز علم نیمبند است. همه مشکلات ما سر علم نیمبند است. امیر جهنم رفتنمان هم به خاطر علم نیمبند است.
چه میشود که آدم شکایت میکند؟ در مصیبتها صبر نمیکند؟ علم نیمبند. حادثهای که برایش اتفاق افتاده خبر دارد. اینکه این حادثه را خدا طراحی کرده، این را دیگر بهش نگاه نمیکند. علم نیمبند. زاری و شکایت! آدم حسودی میکند. یک کسی یک ویژگی دارد. یک حُسنی دارد. یک امتیازی دارد. این را میبیند.
در کنارش، اینکه این امتیازات همه طراحی شده است، این را نمیبیند. دستی که آمده این امتیازات را چیده، آن را نگاه نمیکند. علم نیمبند. نصف داستان را میبیند، نصفش را نمیبیند و بههممیریزد. خیلی جالب است این مسئله! از قبل از خلقت وجود داشته. آن وقتی که خدا میخواسته حضرت آدم را خلق بکند، بعد به ملائکه برگشت، گفت: "خلیفه برای خودم خلق میکنم." فتنه روزی نیست که در این مملکت فتنه نباشد.
عقدهها داره قاطی میشود. بعد اینجور جاها آدم تصمیمگیریاش خیلی سخت میشود. چون اطلاعات فضا در دست نیست. اینجا آنجایی است که آدم باید سکوت جدی بگیرد. اینها حرفهای مثلاً سطحی نیست بگوییم آقا سه چهار نفر مثلاً رفتیم خانه یکی از دوستان نشستیم، یک حرفی. چند هفته قبل، یکی از دانشگاههای تهران، جمعیتی هم بود، اصرار بحث را ببرند تو فضای سیاسی و اینها. قبل از اینکه، روز اولی بود که داستان وزارت اطلاعات پیش آمده بود. یک روز اول، روز دوم بود، همان جمعه بعد از عزل مثلاً وزارت، وزیر اطلاعات بود و اینها. فضا میخواست برود تو فضای سیاسی. بهشدت کنترل کردیم، چون دیدم که کشش اینجور حرفها را ندارند دانشجو. این حرفها حرفهای کوچکی نیست که مثلاً هر جایی بخواهد مطرح بشود. عقل ما کم است. یعنی کورید؟ یعنی چی فلان؟ شما به عقل ما توهین میکنید؟ فضای دانشجویی، فضای خود.
که میرسیم که همه داریم میبینیم داستان چه خبر است. تو متنیم. انشاءالله شما را که خدا، انشاءالله وارد بکند، مطرح کرد.
احمقانه است. میگوید: "چرا فاطمه زاهد نبود؟ چرا فاطمه اصلاً نفهمید؟" کد رمز، رمز عملیات مدینه، فدک! رمز عملیات، مثلاً عملیات کربلای ۵. "رمز یا زهرا!" رمز یعنی چی؟ یعنی اونی که همه را جمع میکند، همه نیروها را جمع میکند این است. خلاصه فتنههای ما اینست. اینی که دائم در معرض فتنهای یعنی شرایط یک جوری میشود که عکسالعملهای ما خیلی حساس است. یعنی شرایط یک جوری است که ببینید همیشه امتحانات ما با گمانهایمان است. نکتهای خیلی مهم، خیلی، خیلی مهم. چرا آدم با یقین به دنیا نمیآید؟ با گمان. با گمان به دنیا میآییم. شرایط زندگیام همهاش بر اساس ظنّیات است.
حالا به قول ما طلبهها، آمدیم این را برایش یک اصطلاح گذاشتیم: "ظن معتبر نصب نداریم و یقین نداریم. و فقط ظن معتبر داریم." ظن معتبر فضاهای زندگیمان همیشه مبناهایمان برای گمان است. فلانی فلان جا فلان حرف را زده. خب الان من میخواهم به یقین برسم، راهش چیست؟ اینکه شما سر همان صحنه باشی. تاریخ هم برگردی، دقیقاً بیایی آنجا وایسی، ببینی با چشمهای خودت. تازه آن را هم که میبینی یک جوری باشد شرایط همه زوایا را، همه را با هم ببینیم. تا بتوانیم تشخیص بدهیم، یقیناً بگوییم دلیل این کتککاری چیست؟ اطرافش ۷۰، ۸۰ تا گمان ریخته، یک دانه یقین دارد که فقط زدن است.
ما را فریب نده! یک همچین چیزی، تقریباً مطلب از این هم فراتر است. فضای سخنرانیها، فضای حرفها، این خیلی کمکمون میکند. ما اگر فضا را درک بکنیم، خودمان به خیلی از اطلاعات میرسیم. خودم برایتان تعریف بکنم. ببین ما خیلی به اطلاعات احتیاج نداریم. ما بیشتر به فضا احتیاج داریم. آدمی که فضا را درک میکند، خودش خیلی اطلاعات دستش میآید. بصیرت، بصیرتی که میگویند همین است. بصیرت یعنی شما بیشتر از اینکه اطلاعات نسبت به یک موضوع داشته باشید، فضا در دستت باشد.
من یک مثال برای شما بزنم. شما چند تاتون یک صحنه قتل از نزدیک دیدید؟ قشنگ یک نفر گرفت یک کسی را کشت. ایشان الان دارد یک اطلاع به ما میدهد. ما چون هیچ کدام ندیدیم تا حالا صحنه قتل، یک فضای خیالاتی در ذهنمان میآید. درسته؟ ترسیم بکند، یک چیزی ترسیم میکند. فیلم جنایی و اینها زیاد دیدیم. صحنه را زود سریع برای خودمان میتوانیم ریکاوری کنیم. سریع صحنه میآید. یک اطلاعات به شما دادهاند. خودت ۵۰ تا اطلاعات بغلش میسازی.
همین صحنه را به فیلمبردار بدهیم، چگونه درمیآوریم؟ دو تا اطلاعات به شما داد، دیگر. فلانی فلانی را دارد میکشد. تخممرغ هم از دست من افتاد. صحنه را بساز. ببین من چون دو تا اطلاع بیشتر ندارم، من نمیدانم که اینها عصبانی بودند یا مثلاً داشتند بگو و بخند. مثلاً بیا فلانی بزنم تو شکمت. ببین چه خبر است. خوشگله! این مالیده به شکمش و خنده دارد و توهمی دارد نسبت به این داستان. آقا تهمت نزن! فضا چون در دست آدم است، یک دانه اطلاعات گرفت، خودش ۱۰ تا اطلاعات بقیه را حدس میزند. مهم جزئیات اطلاعات نیست، مهم این است که آدم با فضا آشنا بشود.
شما فضایی که بدانی، خیلی به اطلاعات، به جزئیات اطلاعات هم کار نمیکند. یک کسی فضا که در دستش باشد، بارگذاری اطلاعات را خوب میتواند انجام بدهد. مثلاً آدم زدن. یک کسی برگشته به شما گفته که: "خیلی از قیافهات بدم میآید." نفر دوم رفت و آمد به شما گفت: "خیلی از قیافهات بدم میآید." شما به این دو تا چقدر نمره میدهی؟ به هر دو یک نمره میدهی!
اونی که به شما گفت: "خیلی از قیافهات بدم میآید." نفر اول در فضای رفاقت گفت. در فضای خصمانه گفت. فضاها را دقت کنید. فضا باعث میشود اطلاعات بارگذاریاش درست بشود. اطلاعات بارگذاری از شما. گفتنی که سابق، یک وقت کسی از شما که قبلاً میگفت، حالا تو میگویی ۱۰ نمره منفی دارد. یک وقت هست اصلاً مثبت هم میشود چون صمیمی شده. مسئله خیلی حساس است. از آن شاهکلیدهایی که در عالم سیاست فوقالعاده بهش احتیاج داریم. در عالم مدیریت فوقالعاده بهش احتیاج داریم. کسی تا این شاهکلید در دستش نباشد، نمیتواند مدیریت بکند.
مجموعه اجرایی شما زیر دست شما دارد کار میکند. خطاهای اینها را شما چگونه بارگذاری میکنید؟ این آقا چه خطایی بکند؟ مثلاً در حد سقوط میشود، چه خطا؟ دانشگاههای دنیا سر اینها صحبت داریم. آقا شما بیا رشته مدیریت راه بینداز. ۵۰۰ سال با این دانشجو بنشین اطلاعات خام، خام بهش بده در مورد مدیریت. این اصلاً مدیر نمیشود. باید بیاید در فضای مدیریتی کار بکند. بعد فضا را لمس بکند. مسئله فضا خیلی بحث مهمی است. در فضا قرار نگیری، اطلاعات هیچ کمکی بهت نمیکند.
اعتکاف! چند نفر رفتند؟ همه رفتند. درسته؟ حالا به خاطر مشغله قرار گرفتیم. شما قبل از اینکه اعتکاف بروی، اطلاعات در مورد اعتکاف شنیده بودی یا نه؟ بعد در اعتکاف که رفتی، آن اطلاعی که قبلاً بهت داده بودند برای چه حالتی؟ کربلا آدم میرود. تا قبلش هرچه شنیدی اطلاعات خام است. در فضا که قرار میگیرد، فضا را لمس میکند، همان اطلاعات خام پخته میشود. اطلاعات، اطلاعات خام ما فقط وقتی پخته میشود که در فضا قرار بگیریم.
یک گریز عرفانی وسط بزنم. همه سیر عرفا به همین است که اطلاعات خامشان تبدیل بشود به در فضا قرار گرفتن. نماز با حضور قلب چه نمازی است؟ فرق نماز ما با نماز امیرالمؤمنین. بازخوردهای اخلاقی هم داریم. بحثی که داریم با هم میکنیم. آقا امیرالمؤمنین سوره حمدشان ۱۰ تا "والضالّین" دارد. بفرمایید! امام زمان همین. سوره حمد جداگانه در جیبشان مبارکشان? خدا روز ازل گفته. پس چه میشود که نماز او با آن حال، نماز من با این حال؟ بفرمایید! این در فضا دارد میخواند.
تعبیری که امیرالمؤمنین در مورد متّقین دارند خیلی زیباست: "وهم فیها منعمون. و هم فیها معذّبون." متّقین رابطهشان با بهشت چگونه است؟ انگار بهشان میدهند و در بهشتند الان. آنها در وهم فیها منعمون. متّقین الان همین الان در بهشت منع، تحت نعمت رابطهشان با جهنم چه شکلی است؟ فیها معذّبون. همین الان در جهنم. در فضاست. فضای جهنم. یعنی ببین ما از جهنم صحبت میکنند، اطلاعات بهمان داده میشود. مثلاً اشكمان نمیآید.
ضجه میزند: "پوست آتش، زیر پوست است." میگوید: "آقا ظلم بکنی." تعبیر چقدر زیباست. عقیل وقتی آمد یک خورده محصول اضافهتر میخواست، حضرت آتش را گرفت بغلش، گفت: "ببین آتش زیر پوست است. آتش زیر پوست است. تو فضا. من تو فضای جهنمم." قشنگ! تازه جهنم است. خیلی صمیمی. مثلاً یک هیئتی هر هفته آن هیئت را میروی. این هفته نتوانستی بروی. پنجشنبهای که هیئت نبودی، فلان جا سر کار بودی. همهاش تو فضای هیئت بودی. سر کار نشستی ولی الان تو دلت الان فلانی آمده سخنرانی کرد. الان دارند روضه میخوانند. الان دارند سینهزنی میکنند. این مدل احتمالاً فلانی هم مداحی دارد. اینجوری هم میشود. خوب اطلاعات ریز ندارم الان ولی در فضام.
ما نسبت به روایات یک همچین حالتی میخواهیم. نسبت به زیارتنامهها یک همچین حالتی میخواهیم. نسبت به زیارت رفتن یک همچین. شما فضای زیارت داشته باش. سالی یک دانه زیارت برو. برایت اثر، خاصیت ندارد. فضای زیارتی. آقای بهجت (رحمت الله علیه) میفرمود، تأکید داشت: "میفرمود هر اصل اصیلش این است که امام را رودرروی خودت ایستاده ببینی و احساس بکنی. وایستاده، دقیقاً زیر و روی تو را دارد نگاه میکند."
حتماً وارد محدوده حرم شدن میخواهد که شما از گیت رد بشوی و محافظها، مسئولین حرم، مثلاً شما را بگردند. بعد وارد بشوی. وارد صحن بشوی. بعد آنجا این حس بهت دست بدهد. آنجا وارد فضای امام رضا (علیه السلام) بشوی. بیا همین جا هم وارد فضای زیارت میتوانی بشوی. اگر شما همین جا وارد فضای زیارت شدید، همین جا میشوی دائمالزیارت. همین ثواب زیارت را مینویسند. من همین الان که اینجا نشستم، علی بن موسیالرضا (علیه السلام) کاملاً بر من اشراف دارد. فضای زیارت. اگر جواب نگرفتی، من با این حال شما یک سلام بده. اگر جواب نگرفتی زیارت بدون درک فضا برو حرم. اگر جواب گرفتی شدیدترین. خیلی مسئله مهم است: در فضا قرار گرفتن.
حالا ما مشکل بزرگی که داریم نسبت به خیلی مسائل نمیتوانیم در فضایش قرار بگیریم. این بحث ما ادامه کجاست؟ ادامه روضه دیشب؟ دیشب آخرش روضهمان ختم به اینجا شد دیگر: ما هیچ چیزی نمیتوانیم از روضه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بفهمیم. فضای مدینه را اصلاً نمیشود تصور کرد. چه فضای ظالمانهای! اصلاً راهی نداریم. برای تازگی اگر باشیم و ببینیم نمیتوانیم بفهمیم. فقط یک کسی با بصیرت امیرالمؤمنین میخواهد که بفهمد چه فضای ظالمانهای! شما واقعاً فضای ظالمانه همین الان روی کره زمین میتوانی احساس بکنی؟ شما میروی عربستان، میروی مکه، میروی دور کعبه طواف میکنی. ۴ تا ظلم دیدی؟ اطلاعات خام. ولی واقعاً فضای شما؟
چند نفر ما که مثلاً دوستانی که رفتند مکه، به ذهنشان آمد که همین وهابیها کارشان به اینجا برسد که بیایند در بحرین یک همچین کارهایی بکنند؟ واقعاً برآورد پیش خودت داشتی که این ظلمی که دارند پشتش یک همچین خباثتی خوابیده است؟ احتمال میدادند؟ دوستان گرفتند من چه دارم میگویم؟ خباثت دیدن، همان فضا را درک کردن است. حالا این خباثت دیدن و درک فضا، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از اول نسبت به این اولی و دومی داشتند، خباثت اینها. ببین ما همیشه شرایط برایمان پیش نمیآید که از خودمان یک چیزی بروز بدهیم. روز قیامت هم با اینها محشور نمیشویم!
بارها عرض کردم، برای چند نفر از مردم روی کره زمین این فرصت پیش میآید که سر اباعبدالله (علیه السلام) را؟ نهایتاً دو سه نفر. چند نفر شایستگیاش را دارند؟ میلیونها نفر از اول تاریخ تا آخر تاریخ. توانایی را چند نفر دارند؟ میلیونها نفر؟ خب روز قیامت خدا کدامشان را باید محک بزند؟ بفرمایید! آن بروزی که از خودش داده را محک میزند. یعنی توانایی که در درون ذاتش بوده. از آن طرف بهشت رفتنهای ما همین شکلی است.
آمد خدمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در جنگ صفین، گفت: "آقا جان! برادرم نیامده. خیلی هم دوست داشت بیاید." "احوا اخیک معنا." دلش با ما بود. در همه ثوابهای ما شریک. شمشیر زدیم. این همه تکهوپاره شدیم. زخم برداشتیم. آفتاب خوردیم. تشنگی کشیدیم. همه توانایی درونیاش را خدا محک میزند. بعد عجب جملهای گفت امیرالمؤمنین (علیه السلام). جانم به این جمله! "نه تنها برادرت، تا آخر تاریخ هر که بیاید با این روحیات روز قیامت در صف صفّینهای علی محشور میشود." خدا روحیاتت را کار دارد. فرصت برای هر کسی پیش نمیآید.
فرصت پیش نمیآید. مسلّماً اگر بود جز ارکان سقیفه بود. اگر بود جز کسانی که خانه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را آتش زد. من با روحیات محشور میکنم، "یحشر الناس علی نیتهم." چقدر تعبیر مردم نیت؟ یعنی چی؟ نیت از نوا میآید. نوا یعنی چی؟ هسته. نیت هسته مرکزی درون هر آدمی. بهش میگویند نیت. خدا با اعمال آدمها کار ندارد. روز قیامت با نیتشان کار دارد. حالا بعضی احمقها فکر کردند که این نیت یک چیز دیگر است، میگوید: "دلت پاک باشد." بابا نیت یعنی ذاتت. این ذات یک سری کارهای خوب از دستش برمیآید، یک سری کارها هم فضایش نیست. معصوم شمشیر بزنیم، کشته بشویم، بزرگواران محشور کنند. چون نیتش را داشتیم، هسته مرکزش را داشتیم.
سلمان فارسی بودن یک هسته مرکزی میخواست. این آقا داشت. یک کسی مثل سلمان فارسی فرصت ظاهری هم برایش ایجاد نشد. فضاست. او هم در همان فضاست. برای درک خطبه فدکیه ما باید فضا را اول لمس بکنیم. در چه فضایی دارد فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فریاد میزند؟ شکایت میکند؟ عجب! اصلاً به خدا قسم عجیب است. خطبه فدکیه با چی شروع میشود؟ با آن حالت نزار فاطمه زهرا (سلام الله علیها).
فاطمه (سلام الله علیها) از منزل خارج میشود. زنهای مهاجرین و انصار بغلهای چادر را گرفتهاند. انشاءالله از فردا شب وارد خطبه که بشویم. زیر چادر گرفتن یعنی فاطمه زهرا توان ندارد دست بیاورد چادر بلند کند. چند نفر دور خانم آمدهاند چادر را بلند کردهاند. بعد وارد مسجد میشود. اولین کاری که فاطمه زهرا میکند چیست؟ بلند بلند شیونزدن و گریهکردن. چه فضایی! ما فکر کردیم مثلاً سخنرانی فاطمه زهرا (سلام الله علیها). آمدهاند مثلاً یک همایشی است. مردم همه منتظرند، آمادهاند. خانم بیاید سخنرانی کند. جملاتی که میشنویم چه فضایلی در ذهنمان میآوریم؟ زنها همه نشستهاند، مردها همه نشستهاند. آمادهاند خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) مثل نماز جمعه.
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بیا سخنرانی کن. یک مشت آدمی نشستهاند که تشنه به خون فاطمه و علی هستند. هر کاری هم از دستشان بربیاید انجام میدهند برای نابود کردن. عجب تعبیری امیرالمؤمنین (علیه السلام) دارد! جانم به این تعبیر! موقع دفن فاطمه زهرا (سلام الله علیها) میفرماید: "یا رسول الله، امت تو همه با هم جمع شدند فاطمه را حذف کنند." نهجالبلاغه است. همه امت با هم جمع شدند فاطمه را حذف کنند. در این فضا فاطمه سخنرانی کند؟ یک مشکل سنگ. یک لحظه تصور کن خدایی! شما با یک آدم پست، با عرقخور محلت میخواهی بنشینی صحبت بکنی؟ از خدا پیغامبر حرف میزنی!
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از همه عرقخورهای عالم بدتر نشستهاند پای صحبت. از همه نامردهای عالم نامردتر، از همه پستهای عالم پستتر. فاطمه فضا را چگونه عوض میکند؟ شروع میکند ضجه زدن. اول داستان میشود. بلند بلند گریه میکند. راوی خطبه فدکیه جالب است. راوی خطبه فدکیه میدانیم کیست؟ زینب کبری (سلام الله علیها). زینب ۴ ساله. این خطبه فدکیه که به ما رسیده، به واسطه زینب کبری (سلام الله علیها) به ما رسیده است. زینبی که خودش فوقتخصص بههمریختن فضا است، او دارد فضا را ترسیم میکند برای ما.
کسی که فضای شاه را بههمریخت. به خدا قسم نمیفهمی چه فضایی بوده است. قرار نگرفتیم. من مثلاً خودم به عنوان یک طلبه، یک وقتهایی یک شرایطی برایم پیش آمده که یک نمِ خواستم در بعضی فضاها قرار بگیرم. دبیرستانی. همه شروع کردند با هم هو کردن و فحش دادن. صحبت کردم. ۲۰ دقیقه مثلاً سخنرانی کردم. بعضیهایشان گوش میدادند، بعضیها گوش نمیدادند. بعضیها فحش میدادند، بعضیها کف میزدند. تصور کنید. تصور کن امام حسین (علیه السلام) وایستاده ظهر عاشورا با آن حالت نزار دارد سخنرانی میکند. همه نمیفهمیم این فضا یعنی چی؟
تحلیل میکنیم جمله را. ولش کن فضا را بچسب. ولش کن، ولش کن فضا را بچسب. اطلاعات خالی ولش کن. فضا را ببین. صحبت میکند با اینها. فاطمه زهرا (سلام الله علیها) صحبت میکند. بعد با چه حالی؟ "اعلموا ایها الناس انا فاطمه." فاطمه! سخنرانی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)! چقدر فضا بههمریخته! فاطمه خودش را معرفی کند. ترجمه میکنیم میرویم: "بدانید مردم، من فاطمه هستم." این را ولش کن جمله را. فضا را داشته باش.
مثل فضایی که ابی عبدالله (علیه السلام) در آن گیر است. امام حسین (علیه السلام) به محمد بن حنفیه چی مینویسد؟ وصیتنامه! امام حسین (علیه السلام) به. اصلاً جملات امام حسین (علیه السلام): "من به خاطر خوشگذرانی نیامدم." تحلیل علمی ندارد. "نیامدم." چه نگاه اینها دارند به کاروان امام حسین (علیه السلام) که پر بچه است. خوشگذرانی آمدهاند. چه حجم تبلیغاتی راه انداختند که بعد امام حسین (علیه السلام) در وصیتنامهاش به محمد بن حنفیه باید بیاید شهادتین بنویسد که بعد از شهادت مردم بگویند "حسین مسلمان بود." "اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له." وصیتنامه امام حسین (علیه السلام) است. مسلمانم من. قبول دارم خدا یکتا است. فضا اینجوری است. باز فضای کربلا! به خدا قسم فضای کربلا بهتر از فضای مدینه است. به خدا قسم در فضای کربلا حسین وقتی شیون میکشد یک عده فدایی بغلش دارد. خطابه قمر بنیهاشم (علیه السلام) ببینیم در کربلا. چطور حسین دارد باهاتان حرف میزند. اصلاً فضای کربلا با فضای مدینه خیلی فرق میکند.
یک اشاره بکنم بروم. فضای مدینه با فضای کربلا تفاوتش چیست؟ فضای کربلا فضایی که امام حسین (علیه السلام) میخواهد یک مو به سر دین بماند. فضای مدینه فضایی که فاطمه زهرا (سلام الله علیها) میخواهد یک مو از سر دین کم نشود. شما وقتی میخواهی یک مو به سر یک کسی بماند، چه کار میکنی؟ وقتی میخواهی یک مو بعد کدامش را مردم میفهمند؟ کدامش یاور بیشتر دارد؟ میگیری دیگر. کدامش تا داد بزنی چهار نفر کمکت میکنند؟ کدامش مشخص؟ بابا یزید عرقخور سگباز است. داد امام حسین (علیه السلام) بالاخره همه میفهمند. الله اکبر! چه تهمتهایی! خدا شاهده من اصلاً نمیتوانم بگویم چه تهمتی به فاطمه زهرا (سلام الله علیها).
یا صاحبالزمان! من این حرفها را روزی، روضه باید اوج بگیرد. یعنی روضه در و دیوار همه باید خوانده بشود. همه ضجههایمان را بزنیم. بعد من این را بگویم. فاطمه زهرا (سلام الله علیها) چه میگفتند؟ خدایا من را ببخش، میگفتم فاطمه! گفتم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) مثل زنی میماند که رقاصگی میکند برای اینکه مشهور بشود. هیچ راهی برای مشهور شدن پیدا نکرده غیر از اینکه بیاید روبهروی خلفا وایسد. فضای! چی میفهمی؟ ما روضه فاطمه (سلام الله علیها) را به خدا، به قرآن قسم، نمینمیفهمیم چه فضایی است. اصلاً فاطمه (سلام الله علیها) در چه فضایی دارد صحبت میکند؟ سخنرانی کند مشهور بشود؟
گفتن، نقل کردن، میگفتند که من چگونه بگویم اینها را؟ خدایا من را ببخش، خاک بر دهانم. میگفتند "علی مثل روباهی میماند که شاهدش دمش است." فاطمه! تو فقط شاهد علی هستی. اینکه میگویی فدک مال ماست، تهمتها را نمیفهمیم. فضایی که درست کردهاند علیه فاطمه را نمیفهمیم. فاطمه زهرا (سلام الله علیها) میآید در این فضا. یعنی یک جوری جار زدند. فاطمه زهرا (سلام الله علیها) شده ظالمترین آدمهای روی کره زمین. اینجور جا انداخت. تصویری که از فاطمه (سلام الله علیها). مظلومترین شخصیت طول تاریخ. یک جوری فضاسازی کردند. ضد شده ظالمترین آدم روی کره زمین. بعد فاطمه زهرا (سلام الله علیها) برای اینکه این حالت را بشکند چه کار میکند؟
با پهلوی شکسته، دست به پهلو گرفته وارد مسجد میشود. "من ظالم! همین الان بچه سقط کردم." بلند بلند گریه کرد. "من ظالمترینم. ببین وضعیتم را. ببینید مردم." فضا را بههمریخت. این همه تبلیغات کرده بودند نشان بدهند علی و فاطمه به فکر مصلحت مردم نیستند، به فکر جیب خودشانند. میخواهند امت اسلامی را دو شقه کنند. ظالمند. دارند شرایط را بههممیریزند. دارند فتنه به پا میکنند. وضعیت اقتصادیمان بههممیریزد. وضعیت سیاسیمان بههممیریزد. آبروی مسلمین در جهان اطرافمان بین یهود، بین نصارا. فاطمه زهرا (سلام الله علیها) با پهلوی شکسته آمد. همه توطئهها اینها را بههمریخت.
باز فضاسازی را ادامه دادند. دیگر راهی برای فاطمه نماند. اینها که مظلومیت من را دیدند، نفهمیدند داستان چیست. یک کار فقط برای فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ماند. آن هم چیست؟ قبر مخفی. فضای اینها را بشکن. فاطمه (سلام الله علیها) نبوده. قبر مخفی. همین دیگر. آخرش همین. فاطمه (سلام الله علیها) نبود. فاطمه (سلام الله علیها) بوده، ظالم بوده. من که نتوانستم این را بشکنم. فاطمه (سلام الله علیها) نبود. گوشت و پوستش. اینها روضههایی نیست که بخواهیم گریه کنیم، ضجه بزنیم. اینها فقط خون دل میآورد. روزها روز دعا و فریادی نیست. اینها فقط آدم را پیر میکند.
امام حسن مجتبی (علیه السلام)، امام حسن مجتبی (علیه السلام) زود پیر شده بودند. زود محاسن و موهای سر و صورت. فضا آخه. ما یک روضه سیلی. قباله فدک را گرفته، با پیروزی از مسجد بیرون آمده فاطمه زهرا (سلام الله علیها). فضا را شکسته، قباله را برگردانده، گرفته تو کوچه دارد میآید. ما آن حال خلیفه دوم در مسجد چه خبر است؟
"دیشب فاطمه (سلام الله علیها) آمد. چی شد؟ سخنرانی کرد. چه کار کردید؟ دیدیم حق با این است." فلان فلان شده! "چرا قباله را برگرداندی؟" میآید در راه. اینجا دیگر حرفی نمیماند. در فضا بود. لمس کن. سیلی داریم تا سیلی. یک وقت سیلی دشمن سیلی میزند چون یک نمایش قدرتی میخواهد بدهد. یک وقت زخمخورده سیلی میزند. فرق این دو تا خیلی مشخص است. سیلی که در کربلا به بچههای ابی عبدالله (علیه السلام) میزنند برای نمایش قدرت بود. دشمن زخم نخورده بود. "خیلی مقتدریم. اینها در دست ما خیلی ذلیلند." هی سیلی میزند.
خدایا من دارم، به خدا قسم دارم میمیرم الان. به قرآن قسم، من این حرفها مطرح میشود، روحم دارد از بدن خارج میشود. وقتی با نمایش قدرت سیلی میزند، ژستی میگیرد، با افتخار میزند، یک ژست میگیرد، با اقتدار. زخمخورده است دیگر. ژست نمیگیرد. چگونه بخوانم؟ خدایا! یا صاحبالزمان! میخواهم فضا جا بیفتد. به خدا قسم اگر اینجور نبود نمیخواندم این روضه را.
خودت را تصور کن. یک وقت یک نفر را میخواهی بزنی، طرف مظلوم است، زورت بهش رسیده، میزنی. یک وقت از طرف زخم زده بهت. مظلوم را که گیر آوردی، مثلاً حقت را خورده، زورش هم نمیرسد. دو تا میزنی تو سرش، حقت را میگیری. ولی وقتی زخم خوردهای، با چک و لگد و پا و دست، تصور کنید. با همه وجود میزنی. فقط وقتی سیلی خوردهای، خودت زخم خوردهای، وقتی میخواهی بزنی، فقط میزنی. نمیفهمی چگونه داری. نامه زد خلیفه دوم، معاویه، "معاویه! پشت در، در را که آتش زدند دیگر نفهمیدم." فاطمه (سلام الله علیها) را که نمیدانم ۱۰ تا لگد زدم، پنج تا زدم، ۷ تا زدم، فقط دیدم در کنده شد. دشمن زخمخورده وقتی بزند، خدا نیاورد. نبین.
انشاءالله کار ندارد. وقتی زخم میخورد، یک صحنههایی را شما در این زندگی خودمان دیدیم دیگر. تو همین ایام انتخابات تو خیابانهای تهران، بچهبسیجیها را گیر میآوردند. دشمنهای زخمخوردهمان ۳۰ سال زخم خورده بودند. طرف فقط ریش داشت، با تیغ موکتبری صورتش را میبریدند. اینها چیزی نیست نسبت به داستان مدینه. به قرآن قسم من یک سر سوزن از مصیبت فاطمه (سلام الله علیها). دشمن زخمخورده دیگر تکهتکه میخواهد بکند دشمنش را. حالا آن هم یک زن. بابا نامرد! دیگر بین در و دیوار کار را تمام کردی دیگر. تازیانه برای چی میخواهم؟ غلاف شمشیر میخواهی چه کار؟ هر چه به دستش میآمد فقط میزد. کار نداشت این فاطمه (سلام الله علیها) است. بزنی. هر جور دیدی بزن. هر جور میتوانی بزن. فاطمه (سلام الله علیها) است.
"بزنید. بکشیدش. فاطمه (سلام الله علیها) است. بیچاره کرده مارا. این زخم زده مارا. بیآبرو کرده." آدم معمولی خیلی فرق میکند زدنش. با دشمنی که ضربه زده به آدم. خدایا من این روضه را فقط تو کل عمرم توانسته باشم جا بیندازم، بس است. به قرآن قسم. آن تو فضای روضه قرار گرفتن. این حرف را بشنو. برو یک عمر باهاش بسوز. حالا میفهمی چرا علی ۲۵ سال کنج خانه نشست، زانو بغل گرفت. روضه فاطمه (سلام الله علیها) دیدنی نیست. روضه فاطمه (سلام الله علیها) لمس کردنی است. حس لامسه میخواهد. چشم نمیخواهد. روضه فاطمه (سلام الله علیها) برای لمس کردن. یک خورده تو آن فضا بوده باشی. دشمن زخمخورده به جانت افتاده باشد. دیدهای باشی دشمنی که تا دیروز دستش بسته بود و تو هی میزدی، بی آبروش میکردی، حالا دستش باز شده. نمیدانیم چه میشود. به قرآن نمیفهمی یعنی چی.
آخه شمشیر زدنش فرق میکند. سیلی زدنش فرق میکند. لگد زدنش فرق میکند. این از آن روضههایی است که هیچ کدام نمیتوانیم ضجه بزنیم پایش. غلاف شمشیر را بلند کرد، زد به بازوی فاطمه (سلام الله علیها). اینها را باید با آن ضجه بزنیم. ولی اینکه چه مدلی زد این را دیگر نمیفهمی. ببین هر چه عقده از علی داشت، ۲۰ سال این عقدهها را مخفی کرده بود. آمد و در غلاف شمشیر روی فاطمه (سلام الله علیها) پیاده کرد این روضه. یعنی این روضه ۲۰ سال کینه را تخلیه کرد. کربلا را نفهمیدیم. بدن علی اکبر وقتی روی زمین افتاد. هر چه حرمله گفت، هر چه کینه علی دارد. بیاید این هم علی. بدن تکهتکه شد. بدن علی اکبر (علیه السلام) تکهتکه شد.
بابا! اینها دو سه نسل بعد آمدند. آنهایی که کینه علی دارند دو سه نسل بعد آمدند. بدن علی اکبر مرد سالم را تکه. فاطمه (سلام الله علیها) عقدههایی که جمع کردند. نمیدانی اینها چقدر حسادت کردند به علی. هر وقت پیغمبر علی پیش پیغمبر بوده، میگوید حسادت مضاعفی پیدا کردهام. تو شنید از پشت در صدای فاطمه؟ چگونه لگد زده؟ من نمیدانم. به خدا نمیدانم. آخه در، در خانه را با لگد در آهنی نمیتوانی با لگد بکنی. در چوبی سنگین است. این همه میخ. این همه مسمار. این همه آهن پشت این در است. مگر در از جا کنده میشود.
خدایا! این روضهها را ما نمیفهمیم. به قرآن قسم نمیفهمیم. خدایا! چه خوب است ما روزها را نمیفهمیم. وای به حال دل علی (علیه السلام). چه حالی داشت علی. همه روزها را میفهمید. همه را دیده بود. دیدن نزدیک، دیدن با گوشت و پوستش. لمس کرده بود. لمس کرده بود با وجودش. در دور باید لگد بزند. چه قدرتی طرف با کینهها پیدا کرد. من بگویم بعضی روضهها را. قدرت الهی امیرالمؤمنین در خیبر را با قدرت الهی، با یک عشق الهی یک قدرت مضاعفی پیدا کرد، در را کند. آدم وقتی از خود خارج میشود این شکلی میشود. قدرتش مضاعف میشود. چه قدرت الهی باشد، چه قدرت شیطانی. امیرالمؤمنین با قدرت الهی در خیبر را کند. دومی چی؟ همه کینهها و حسادتها. یک قدرت مضاعفی بهش داد. یک ضربی تو پایش آمد. یک ضربی به این در کنده شد. فاطمه (سلام الله علیها) داستان پهلو فرق میکند.
آن مال میخ در. این خود در است. آخه اگر فاطمه در روی آن نمیافتاد میرفت کنار میخندید: "این مادر ماست." "این مادر ماست." بین در و دیوار که شنیدی این است. بین در و دیوار. روضهای در و دیوار اینجوری. الان این روضههایی که شنیدیم برایمان جدید بود ولی یک سر سوزن از آن فضا را من نتوانستم برایت بگویم. به خدا قسم یک سر سوزن هم نفهمیدی. هیچ نفهمیدیم الان از این داستان در و دیوار. ما که فضایی برای خودمان ترسیم کردیم: یک در چوبی، یک خانمی پشت در. این در مثلاً از همه. اینها خیالاتمان است. همهاش خیالات است.
اونی که بوده، اونی که بوده. خیلی خدا رحمت کند آیتالله بهجت (رحمت الله علیه). سؤال شد در مورد کربلا. پرسیدند گفت: "آقا این همه روضه دروغ جعل میشود؟" ایشان فرمود: "روضه دروغ نباید خواند ولی هر چه روضه دروغ بخوانی، باز اونی که در کربلا اتفاق افتاده نمیشود." امام صادق (علیه السلام) فرمود: "کربلا عظیمه، ولی کربلا فاطمیه نمیشود." امام! بابا کربلا. این همه روضه. این همه روضه دروغ بخوان. یک سر سوزنش نمیشود کربلا فاطمیه. چیزی نیست. یعنی چی: "فاطمه روی زمین خودش را میکشد." یعنی چی: "دنبال امیرالمؤمنین با." یعنی چی: "پهلویش شکسته؟" چه بگویم علی جان! آقا! یا امیرالمؤمنین! مظلوم. اول مظلوم عالم. اول مظلوم عالم.
چه ظلمی دیدی آقا جان؟ یا امیرالمؤمنین! یا امیرالمؤمنین! یا امیرالمؤمنین! دیشب گفتم هیچ ظلمی امیرالمؤمنین (علیه السلام). حضرت از خدا آرزوی مرگ نکرد مثل کوه. آنجا که: "خدایا علی دیگر نمیتواند بماند وقتی فاطمه را دفن میکرد. خدایا من دیگر، من دیگر مصیبتهایم تمومی ندارد. من دیگر خوشی ندارم. من دیگر مصیبتهایم شروع شد." بابا تو این همه مصیبت دیدی یا امیرالمؤمنین! همه ضعف داغ. داغ را من نمیدانی شما. این از قول امیرالمؤمنین دارم به شما میگویم. بچهها! شما هیچ کدام، هیچ کدام ندیدید. نمیدانیم فاطمه را چگونه میزدند. ندیدید شما. ندیدید. "کاش به جای تو من میمردم زهرا. بین سیلی میخوردم زهرا. بین کوچه سیلی." ای کاش جای دستهای علی، علی را میبستی دست. چشمها را باز نگه داشتم. خیلی سخت است. ببین ازت درنیاورند. دستت بسته باشد. امشب روضه این جور شد.
روضه از نوع خون دل خوردن است. این روضه امام زمانی است. روضههای مهدی این شکلی است. بیشتر از اینکه ضجه بزند، خون دل دارد. به خدا قسم دکترها میگویند در مصیبت اگر کسی مصی، سعی کنید اشک را دربیارید. تو خودش نریزد. اشک دربیاید. آرام بشود. ولی اشک در روضه فاطمه این شکلی است. خیلی اشک نمیآید. دلت آتش میگیرد. همه وجودت. نفست بند میآید. بگذار روضه را از زبان خودش بخوانم. شاید یک سر سوزن بفهمیم چی بوده است. صحبت علیه مسائل. صحبت: "الا لساربت لیالی." یک جمله گفته، جگر آدم را میسوزاند. فرمود: "یک مصیبت دیدم که اگر این مصیبتها را روزهای سال دیدند و همه شب میشدند. سارت لیالی."
یا زهرا! یا زهرا! یا زهرا! و یعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون. لعنت الله. اللهم بسمک العظیم الاعظم الاجل الاکرم.
یا الله! یا الله! یا الله! یا رحیم! یا مقلب القلوب. ثبت قلبی علی دینک. یا قاضی الحاجات. یا کاشف الکربات. یا محول الأحوال. حول حالنا و حال جمیع المسلمین الی احسن الحال. الهی به حق محمد و آل محمد، الهی عجل لولیک الفرج. خدایا! قلب نازنین آقامون از ما راضی و خشنود بگردان. عمر منجی آقامون قرار بده. آنی کمتر از دست ما از چادر خاکی مادرمون کوتاه بفرما. در دنیا و آخرت مادرمون فاطمه زهرا را شفیع و کمککار ما قرار بده. شب اول قبر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به فریادمان برسان.
در بهشت و قیامت انشاءالله مانند این دنیا ما را همجوار علی بن موسی الرضا (علیه السلام) قرار بده. نسل ما را محبت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) قرار بده. امواتمان، شهدا، فقها، امام راحل از سر سفره با برکت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) مهمان بفرما. الهی! مرضای اسلام خصوصاً مرضای سفارش شده شفای عاجل و کامل عنایت بفرما. حاجات حاجتمندان شیعیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) خصوصاً شیعیان مظلوم بحرین را برآورده بفرما. دشمنان دین، قرآن، انقلاب، صهیونیستها، آل سعود ملعون، را در دنیا و آخرت خوار و ذلیل بفرما. الهی در دنیا زیارت، در آخرت شفاعت اهل بیت را نصیب ما بفرما. رهبر معظم انقلاب، مراجع عظام، علمای اعلام، مسئولین خدمتگزار را مؤید و منصور بفرما. و هر آنچه گفتیم و صلاح ما بود و نگفتیم و صلاح ما میدانیم برای ما رقم بزن. و صلی الله علی محمد و آله. رحم الله من قرا الفاتحة مع الصلوات.
در حال بارگذاری نظرات...