لزوم انس با خطبه فدکیه
ویژگیهای عصر جاهلیت
آیا جامعه قبل از بعثت پیامبر ص ، عقب افتاده بود؟
فرهنگ عاقلیت پیامبر اکرم
میدان شناسی از نکات مهم بصیرت
تقابل فرهنگ جاهلی و عاقلی در خطبه فدکیه
چه آیاتی از قرآن در خطبه فدکیه تلاوت شده است؟
برخورد فرهنگ جاهلی با پیامبر اکرم
ظن جاهلی در قرآن
رابطه ولایت، رابطه خانوادگی نیست!
اعتقاد ما به اهلبیت علیهمالسلام صحیح است؟
حجاب حضرت زهرا (س) که در خطبه فدکیه اشاره شده است
تفاوت حلیه و زینت
چرا فدک را به حضرت زهرا( س) باز گردانده نشد؟
دیدگاه قرآن در مورد زن
نکتهی لطیف قرآنی در مورد خود خوری!
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد، اللهم صل علی محمد و آل محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
جلسه قبل این بحث را گذراندیم که فرهنگ شیعه گره خورده با خطبه فدکیه فاطمه زهرا (سلام الله علیها). این نکته را گفتیم که مانیفست فرهنگی و اعتقادی ما محسوب میشود؛ منشور فرهنگی ما، منشور اعتقادی ماست. اهتمام عجیبی در طول تاریخ نسبت به این خطبه بوده، اما الان متأسفانه خیلی آن اهمیت سابق به آن داده نمیشود. محصول برکت انقلاب، بعضی مسائل را توانستیم احیا بکنیم؛ مثل نماز جمعه، اعتکاف و خیلی مسائل از این دست. اما بعضی مسائل فرهنگی، متأسفانه هنوز جای خود را پیدا نکرده است. یکی از آن مسائل فرهنگی، همین است که بحث خطبهخوانی حضرت زهرا (سلام الله علیها) است.
شما ببینید الان در فرهنگ اسلامی ما بابی هست به اسم شاهنامهخوانی. یا مثلاً عرض شود خدمت شما که یک خورده سابقه بدهیم، مختارخوانی هم داشتیم، در داستانهای مختار؛ که در واقع همه اینها باز برمیگردد به اصل پردهخوانی یا شبیهخوانی. یک سنت زیبایی که بوده، سنت تعزیه بوده؛ تعزیهداری. تعزیهداری البته به مفهوم فارسی خودش، چون در مشهد کلمه تعزیه معنای دیگری دارد. تعزیهداری به این معنا که شبیهسازی میکنند شخصیتهای تاریخی را که معمولاً تعزیه در بحث کربلای اباعبدالله الحسین (صلوات الله علیه) بیشتر بوده است. البته چیزهای دیگر هم مثل خود داستان امیرالمؤمنین، شهادت امیرالمؤمنین را به نحو تعزیه میساختند، اینها، ولی بیشتر داستان امام حسین (علیه السلام).
خب، اینها در فرهنگ ما بوده است. بحث خطبهخوانی حضرت زهرا (سلام الله علیها) در فرهنگ شیعی ما بوده و الان متأسفانه کمرنگ شده است. اهل بیت اهتمام عجیبی داشتند به خطبه فدکیه حضرت زهرا (سلام الله علیها). یک نقلی از جناب زید بن علی بن الحسین، جناب زید، زید شهید؛ که این یحیی بن زید معروف، ایشان هم شهیداند، فرزند این بزرگوار است. حالا در مورد این شخصیتی که در میامی مدفوناند، میامی استان خراسان خودمان. البته ما چند تا میامی فقط در خود استان خراسان داریم. میامی که بعد از مشهد است، اینجا یحیی بن زید است، ولی نمیشود مطمئناً اینجور نظر داد. هفت، هشت تا نظر در مورد یحیی بن زید هست که ایشان کجا مدفون است؟ حالا این بزرگوار که اینجا بعضی گفتهاند، زید بن یحیی بن زید است. خلاصه جناب یحیی بن زید مسلماً در ایران دفن است. ایشان فرزند جناب زید است. جناب زید فرزند امام سجاد (علیه السلام) است که جناب زید هم از شهداست و شهادت مظلومانهای هم ایشان داشتند که بدن ایشان را به یک نحوی خلاصه تا مدتها مورد جسارت قرار دادند. بعد شهادت امام سجاد (علیه السلام) گلایه میکردند یا امام باقر (علیه السلام) «لااقل یک سنگی به پای این شهید میبستید، در آب رهاش میکردید، این بدن میرفت ته آب، چرا گذاشتید بدن روی زمین بماند که یک همچین فجایعی به بار بیاید؟» حدود یک سال این بدن مورد جسارت قرار گرفت.
در هر صورت این جناب زید در جلد ۲۹ بحار مطلبی نقل میکند که مطلب عمیقی است، باید یک خورده دقیقتر نگاه کنیم. «مشایخ آل ابیطالب»؛ چه قرنیه؟ مال قرن اول است، یعنی نهایتاً حول و حوش سال ۸۰ هجری تا ۹۰ هجری، مثلاً ایشان مال آن دوره است. هنوز خیلی نگذشته است از تاریخ اهل بیت و دوران امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (سلام الله علیها). که من دیدم بزرگان آل ابیطالب، آل ابیطالب یعنی همان بنیهاشم، بزرگان اینها، مشایخ اینها، مشایخ اینجا منظور آدمهای ملا و باسوادشان «یروونه عن آبائهم و یعلمونه ابناءهم». من دیدم اینها این خطبه فدکیه را بین خودشان، واسه همدیگر روایت میکنند و «یعلمّونه ابناءهم»؛ به عنوان کلاس درس آموزشی، به بچههایشان خطبه فدکیه تدریس میکنند. جناب زید از چی میفرماید؟ میفرماید اونی که الان فرهنگ شیعه غالب شده، اینه: مدرسهرفتن بچهها به چیه؟ توی مدرسه بهشون چی یاد میدن؟ خطبه فدکیه. خیلی عجیب است! این چیزی است که جناب زید دارد میفرماید.
ماده درسی شیعه، شیعه اصیلی که هنوز فاصله نیفتاده بینش با اهل بیت؛ همان دوره اول پس از حکومت امیرالمؤمنین، هنوز بیشتر از چهل، پنجاه سال نگذشته است از حکومت امیرالمؤمنین. اینها ماده درسیشان در مدرسه و اونی که مبنای درسشان است، خطبه فدکیه حضرت زهرا (سلام الله علیها) است، فرهنگ شیعه است. مطلب اصلی این است که دو تا فرهنگ حاکم بوده بر دوران رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) که متأسفانه اینها حرفهایی است که خیلی، خیلی، خیلی مظلوم مانده، واقعاً آدم دلش میسوزد. ما آمدیم فکر کردیم که فرهنگ جاهلی مال دوران قبل از بعثت است. هرچی هم که میخواهیم بگوییم، میخواهیم بگوییم یک عده عربی بودند، پیغمبر آمد در اینها آدمشان کرد. «آدمشان کرد از کجا داری در میآری شما یک همچون عربهایی را اینجور کرد؟» آخه کی گفته اینها را؟ خود این مطلب غلط است که همهشان آدمهای سوسک، نمیدانم سوسمارخور و از اینجور تعابیری که دارند. منطقه، منطقه متمدنی بود از جهت بافت شهری، از جهت خیلی مسائل اجتماعی، از این جهت منطقه، منطقه پیشرفتهای بود. منطقه، منطقه آفریقایی پرت که از همه اطلاعات به دور است، هیچ عرض شود که معلومات بین اینها نبوده، از همه امکانات مادی به دور است. اصلاً اینجور نبوده.
ببینید، منطقه، منطقه جزیرة العرب، بعد اسم منطقه را گذاشتند امالقری. بعد یک موقعیت خاصی در این منطقه قرار گرفته به اسم کعبه که کعبه مهد تمدنی دین است. دوران حضرت آدم کعبه بنا شده. در خود آن وقت به عنوان یک نماد و سمبل دینی بین اینها بوده. بعد عرض شود خدمت شما که درست است که حالا دست بتپرستها و مشرکین افتاده، ولی خود منطقه، منطقه خاص فرهنگی است. بر منطقهای است که ادیان مختلف اینجا جمع شدهاند، به خاطر مسائل مختلف. نصارا در این منطقه زیادند، مسیحی در این منطقه. یهودی زیاد است. بعد همه به خاطر موقعیت خاصی که اینجا دارد؛ یهودیها به خاطر اینکه خبر داشتند پیغمبر اکرم در این منطقه ظهور میکند، آمدند. مسیحیها به خاطر اینکه عقبه مسیحیتشان در این دامنه کشیده شده، سالیان سال از آن وقتی که حضرت مسیح بودند و اینها، بالاخره حواریون ارتباط داشتند با آن منطقه. منطقه را رشد دادند. منطقه، بافت منطقه، منطقه پختهای است.
حالا چرا به آن گفته میشود جاهلیت؟ بحث دارد، این را باید سرش بحث کرد. ما فکر کردیم جاهلیت یعنی آدمهای به قول ماها مثلاً عصر بربریت، چه میدانم از اینجور مسائل، از اینجور عباراتی که به کار میبریم. حالا اینجا این عبارات معنی خودش را دارد، فرهنگ فارسی معنی دیگری دارد. حالا شما به آن معنی که فرهنگ فارسی دارد، بگیرید، به این معنی مشهدی کار نداشته باشید. مثلاً عصر توحش، عصر چه میدانم بیدر و پیکری، مثلاً یک همچین چیزی. عصر جاهلیت فکر کردم یعنی یک همچین عصری، این نیست. خیلی نکته عجیب است. نه، حالا انشاءالله امروز واردش میشویم.
ببینید پیغمبر اکرم در یک فضایی آمده، دین خودش که نه، دین خدا را دارد عرضه میکند که این فضا، در آن افکاری نشئت پیدا کرده و شکل گرفته. خود منطقه، منطقه پیشرفته و باکلاسی است. همه مردم بیسواد؟ من یادم نیست، تازگی بود، به نظرم جایی بحث میکردم، بله ایام عید بود که کرج بودیم و چند تا از این دوستان جنبش سبزی ما خلاصه گفتند که «بیا بنشینیم بحث کنیم، مناظره کنیم.» در دو روز ما ۸ ساعت با همدیگر بحث کردیم. بعد خیلی غبطه میخوردیم همه که چرا این بحثها ضبط نشد و اینها، بحث خیلی خوبی بود. خدا را شکر از نظام و ولایت حتی بعضیشان وحی هم قبول نداشتند. دوستانی که قبلاً بچههای هیئت ما بودند، نشریه مهدویت ما را چاپ میکردند، سخنرانی ما را در اینترنت میگذاشتند، سال پیش یک همچین آدمهایی بودند. خب، رفتند دانشگاه و اصفهان و بالاخره بعد از مدتی که ما دیدیم، دیدیم که میگفتش که «ما وحی را قبول نمیکنیم چون اگر وحی را قبول کنم، نظام جمهوری اسلامی اثبات میشود. قرآن، من قرآن را قبول ندارم.» خلاصه با این دوستان که بحث میکردیم، بحث رفت در بحث جاهلیت و عصر جاهلیت و اینها. بعد یکی از جاهایی که ما با همدیگر بحثمان بالا گرفت، همینجا بود. «پیغمبر در عصر توحش آمده، پیغمبر شده!» عصر مدرنیتّه بوده.
آن وقت معنای خودش؛ سبعه معلقه داشتند، از جهت ادبی فوقالعاده بودند، اشعار هفتگانه را به کعبه آویزان کرده بودند. کل دنیا اینها از جهت ادبی سرآمد بودهاند. بیشترین ادیب را این منطقه داشته است. بعد از جهت علمی پیش رفته بودند، از جهت نظامی پیشرفته بودند. «منطقه دور افتاده که از همه اطلاعات و از همه امکانات و اینها به دور است و در آن دوران پیغمبر رفته»، اینجور نبوده است. جاهلیت را درست معنی کنید. جهل در برابر علم نیست، در برابر عقل است. این یک نکته. در خود کتاب اصول کافی، باب اولی که این کتاب دارد چیست؟ باب «العقل و الجهل»، نه باب «العلم و الجهل». ما یک عقل و جهل داریم، یک علم و جهالت داریم. جهل در برابر عقل است، نه در برابر علم. اگر یک وقتی هم در برابر علم به کار برده میشود، معنی خودش است. عقل یعنی اینکه میداند چی را کجا بگذارد. جاهل یعنی امکاناتش را دارد، در استفاده از این امکانات ضعف دارد. جاهل، جنود عقل و جهل هم که هست، امام روایتش را شرح دادهاند، به همین برمیگردد. که مثلاً طرف حسادت میکند، این حسادتش جز جنود جهل است. «فلانی حسودی میکند!» جهل در برابر عقل است، عقل. عصر جاهلیت در برابر اصل عالمیت نیست، در برابر اصل عاقلیت است. این نکته بسیار مهم است.
این بخش بحث بسیار مفصلی است که حالا فعلاً نمیخواهیم داخلش بنشینیم. کامل ما سال پیامبر اعظم، سال ۸۵ شد، دیگر ۵ سال قبل در طول سال سلسله مباحثی داشتیم در کرج. اسم بحث «عصر جاهلیت»، اول نگاه به قرآن، بعد عصر جاهلیت از دیدگاه نهجالبلاغه، بحث بسیار مفصلی شد که حالا ضبط شده بحث هم چندین حلقه سیدی که آنجا مفصل بحث شد. تازه نصف بحث را توانستیم حول و حوش ۴۰ جلسه، ۳۰-۴۰ جلسه بیشتر بود، نصف بحث تازه توانستیم بهش بپردازیم که فقط خود جاهلیت از دیدگاه نهجالبلاغه امیرالمؤمنین مفاهیم بلندی در مورد بحث؛ بحث خیلی مفصلی است. اینجوری نیست که حالا در حد دو سه جلسه بخواهیم بهش بپردازیم. بحث بهروزمون هم هست، بهش احتیاج داریم، به این بحث شناخت عصر جاهلیت. در هر صورت، حالا اونی که امروز میخواهیم بهش بپردازیم این است: در مورد عصر جاهلیت، اینکه فرهنگ حاکم بر جزیرة العرب، فرهنگ جاهلی بوده به معنای جهل در برابر عقل. پیامبر اکرم آمدهاند فرهنگ نوینی آوردند که فرهنگ عاقلی بود، فرهنگ عقل بود. «کل ما حکم به الشرع حکم به العقل و کل ما حکم به العقل حکم به الشرع». خود پیغمبر هم که عقل کل فرمود: «اول ما خلق الله العقل و اول ما خلق الله نور نبی». اولین چیزی که خدا خلق کرد عقل بود و اولین چیزی که خدا خلق کرد نور پیامبر اکرم بود. اولین چیزی که خدا آفرید پیغمبر بود که او عقل کل است. عقل پیغمبر، فرهنگی که پیغمبر اکرم میآورد، میشود چی؟ فرهنگ عاقلی. فرهنگی که در برابر فرهنگ پیامبر باشد، فرهنگ جاهلی.
رسول اکرم آمدند یک فرهنگی را آوردند، فرهنگ عاقلی در برابر فرهنگ جاهلی. این فرهنگ مقداری رشد داشت ولی مردم تمایلشان به فرهنگ جاهلی بود، هنوز. خب، چه اتفاقی افتاد؟ به محض اینکه پیامبر اکرم رحلت فرمودند، فرهنگ جاهلی و فرهنگ جاهلی... ببینید، درگیری، نقطه درگیری کجاست؟ فاطمه زهرا در چه میدانی دارد میجنگد؟ این را باید تبیین کرد. خیلی مسئله مهم است! نقطه درگیری تا در نیاید، فاطمه زهرا با دشمنان میجنگد. خب، یعنی چی؟ روبروی دشمنان اسلام بجنگ. خب، الان آقا بنده بسمالله آمدم میخواهم روبروی دشمنان اسلام بجنگم، باید چهکار بکنم؟ من در چه میدانی باید بجنگم؟ بروم تفنگ دستم بگیرم، هرکه را دیدم تراشیده بزنم بکشمش؟ «عزیزم کراوات زده بکشمش؟ هرکه بیحجاب بود بزنم بکشمش؟» میخواهم جهاد نظامی کنم. الان جهاد نظامی ما نداریم در این مملکت اسلامی به این معنا. الان جهاد علمی داریم. الان میدان جنگ با کفار، میدانش میدان علم است. ۸ سال دفاع مقدس، میدان جنگ با کفار، جنگ نظامی بود. امسال به فرمایش حضرت ولی امر، مقام معظم رهبری (حفظه الله) الان امسال ما در میدان اقتصادی قرار گرفتیم. امسال سال جهاد اقتصادی است. ولی امر ما اعلان جهاد کرده. بعد از بیست و خوردهای سال، بعد از ۳۰ سال کسی امام (رحمه الله) اعلان جهاد کردند، دوباره ولی فقیه اعلام جهاد کردند. جهاد در چه میدانی است؟ در میدان اقتصاد. آن یک چیز دیگر بود، آن بسیجیهای خودش را میخواست. این هم بسیجیهای خودش را میخواهد. اگر کسی بسیجی آن میدان بوده، این میدان را ول نمیکند. میدانشناسی، این از خواص بصیرت است.
ما فکر کردیم که میدانشناسی یعنی فقط که یک میدان مشخص واسه خودمان داشته باشیم، هر وقت جنگ به آنجا کشید، میرویم در آن. این مشکل، مشکل آماست. ما هزاران سال با این مشکل درگیر بودیم پای رکاب ائمه ما. شما ببینید دوران امام حسن مجتبی (علیه السلام)، بعضی از یاران خوب امام حسن، آدمهای گل، عاقبت بخیر شدند: «المؤمنین، تو مؤمنان را ذلیل کردی!» چرا؟ چون در ذهنش یک میدان جنگ بیشتر ندارد. اسلام را در یک میدان بیشتر درگیر نمیشود. نه، میدان سلاح است، میدان جنگ نظامی. مسائل ریشهای در هر صورت، میدان خاص خودش است. فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در چه میدانی دارد میجنگد؟ یعنی خطبه فدکیه، جنگ سلاح جنگی فاطمه در چه میدانی است؟ اصل مطلب در آمد. چقدر نکته مهم است! جنگ فاطمه (سلام الله علیها)، جنگ فرهنگ عاقلی با فرهنگ جاهلی است. مبارزه اینجاست، نقطه اصلی درگیری اینجاست. فرهنگ عاقلی با فرهنگ جاهلی.
حالا فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در خطبه شریفشان دو جا به این مطلب اشاره دارد. حالا این خطبههایی که ما الان در محضرش هستیم، صفحه ۲۶ این خطبه، ملاحظه بفرمایید سطر پنجم می فرماید: «و انتم تضمن الان أن لَا أَرْسَلْنَا أیم حکم الجاهلیة تطبقون و من أحسن من الله حکما لقوم یوَقنون.» اینجا فاطمه زهرا (سلام الله علیها) اشاره میکند: «شما هنوز در فرهنگ جاهلی هستید.» یکی اینجاست. یکی هم جای دیگر بهش میپردازیم. «شما ارث من را دارید بالا میکشید، شما دیدتان هنوز دید جاهلی است.» هنوز شما در فرهنگ جاهلی هستید. آدمهایی که هنوز از عصر جاهلیت در نیامدهاند، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) دارد با اینها میجنگد. خیلی مطلب مهم است! «عصر جاهلیت قبل پیغمبر بود، پیغمبر آمد دوره جاهلیت تمام شد، بعد بعدش افتادند در دورههای جدید.» نه! پیغمبر آمدند فرهنگ عاقلیت آوردند و این دو تا همیشه با هم درگیر بودند، فرهنگ عاقلیت و فرهنگ جاهلیت. ظاهراً فرهنگ جاهلیت از بین رفته بود ولی باطناً از بین نرفته بود. رفته بود یک گوشه خود را مخفی کرده بود. مخفی کرده بود تا پیغمبر از دنیا رفتند، فرهنگ جاهلی از آن گوشهای که قایم شده بود، بیرون آمد. فرهنگ عاقلیت اتفاقاً پیروز هم شد، فرهنگ جاهلیت.
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در این خطبه دو جا به این مطلب اشاره دارد: یکی همینجا صفحه ۲۶. یکی صفحه ۳۴، سه خط آخر: «أنبیاء الله و رسله حکم الفصل و قضا حتم و ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم الا رسول قد خلت من قبله الرسل قُتِلَ انقلبتم علی اعقابکم و سیجزی الله الشاکرین.» فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به چه آیهای اشاره میکند؟ وسط سخنرانی این آیهها را فکر نکنیم مثلاً یک چیز سمبولیک مثلاً فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به خاطر قشنگی کلمه! فاطمه زهرا (سلام الله علیها) دارد حرف خود را بستهبندی میکند، جمعوجور میکند در قالب یک آیه. هزار جملهای که میخواهد در جملات دیگر بگوید، در قالب یک جمله دارد میرساند. بلکه مطلب در این بند از سخنانشان، مطلب عمیقتر میشود. به کدام آیه اشاره میکنند؟ آیه سوره آل عمران. میفرماید که «پیغمبر فقط رسول است. کارهای دیگرهای نیست.» پیغمبر، فکر نکنید که مثلاً چه میدانم یک سرمایهدار اقتصادی بین شماهاست! فکر کنید مثلاً یک بیزینس است! فکر کنید مثلاً یک سرتیپ است! مثلاً از اینجور عناوین را به پیغمبر نگذارید! بگویند مثلاً «رهبر نظامی ماست، رهبر اقتصادی ماست، رهبر سیاسی ماست.» پیغمبر رسول است، پیغمبر فرستاده خداست. عنوانی که از پیغمبر در ذهن داریم باید این باشدها!
فرهنگ جاهلی، نکته چقدر مهم است! فرهنگ جاهلی فرهنگی است که پیغمبر را قبول میکند، زیر بار حرفهایش هم میرود ولی نه به عنوان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)! بلکه به عنوان رهبر. بالاخره مملکت قانون میخواهد دیگر! بالاخره یکی باید حرف آخر را بزند. بالاخره یک کسی باید امور اقتصایمان، آن اصل بودجه را مثلاً اصل خزانه را بهش بسپاریم دیگر! بالاخره یک ماهی بزرگتر میخواهیم دیگر! این بالاخره که گفته: «خب بالاخره!» بالاخره الان رسول الله را قبول کرد، پس فردا ابوبکر را قبول میکند. فرهنگ جاهلی را ببین چقدر عمیق است! کجا میتوانستیم یک همچین مفاهیم اصیل سیاسی دست پیدا کنیم؟ مفاهیم بلند دینی دست پیدا کنیم؟ فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است. و «ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم الا رسول.» پیغمبر هیچ عنوانی ندارد غیر از رسول الله!
آی آدمهایی که آمدید زیر بار پیغمبر، خودتان را معتقد به پیغمبر نشان میدهید، کمک پیغمبر نشان میدهید. یک وقت فکر نکنید چون این آقا نظامی ماست و کمکش کنیم. حالا من بحث زن جاهلی را که قرآن بهش اشاره میکند انشاءالله بعداً فرصتی میشود، بعداً بهش بپردازیم یا نه. در قرآن یک نکته خیلی زیبا و عمیق دارد میفرماید که: «وَ یَظُنُونَ بِاللهِ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّةِ». چقدر این نکته زیباست و چقدر عمیق است! آیه ۱۵۴ سوره مبارکه آل عمران. بعضیها نگاهشان به خدا نگاه جاهلی است. بعد نگاه جاهلی اینها چیست؟ جانم به فدای علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، چقدر قشنگ این آیه را تفسیر کرده. ۱۵۴ سوره آل عمران. و بدن ملاحظه بفرمایید تفسیر المیزان، ایشان میفرماید: «یک عده میآمدند کمک پیغمبر در جنگها، چون خیالشان این بود که پیغمبر در همه جنگها پیروز است، در همه جنگها غنیمت گیرشان میآید.» ظن جاهلی داشتند. کمک پیغمبر، ما فکر کردیم که حتماً باید روبروی پیغمبر باشد. پیش پیغمبر دستبوسی پیغمبر را کرد، از پیغمبر حمایت کرد، زیر عبای پیغمبر را گرفت. اول بسم الله ازش میپرسند که خب شما الان چرا الان شما کمک پیغمبر کردی؟ کمک پیغمبر میکنی، هر عنوانی غیر از رسول برایش قائل بشود، افکار افکار جاهلانه است.
«مَنْ مَاتَ وَلَمْ یَعْرِفْ اِمَامَ زَمَانِهِ...» بفرمایید بقیهاش را. «مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً». ولی عصر ما نیستها، در مورد همه امامهاست. کسی بمیرد امام زمانش را نشناسد. این یعنی چی؟ زوم بکنیم، کسی بمیرد امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته. یعنی چی؟ امام، آقا مردمی که به امیرالمؤمنین رأی ندادند، امام زمانشان کی بود؟ امیرالمؤمنین. امام زمان واقعیشان امیرالمؤمنین بود. شناختند یا نشناختند؟ جاهلیت مردند یا به عاقلیت؟ یک جاهلیت. چرا؟ ببین، این آقا را بشناسی با عنوان امام زمان و با عنوان اینکه خودت را به این امام زمان بسپاری، اینها را اگر نداشته باشی، بمیری، به مرگ جاهلیت مردهای. ممکن است کسی همین الان در محضر زمان تشرف پیدا کند، بعد چند وقت هم بمیرد، مرگ جاهلیت هم بمیرد. چون این آقا را به عنوان یک آدم خوب خدمتش رسیده، نه به عنوان امام زمان. مطلب را ببینید چقدر عمیق است! پیغمبر اکرم یک عنوان بیشتر بین شماها ندارد. آن هم چیست؟ بفرمایید! آن هم رسول الله است.
آیه دیگر سوره احزاب آیه معروف میفرماید که «مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ لَا جَالِکُمْ، اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى! وَلَاکِنْ رَسُولُ اللَّهِ، فَلَاکِنْ رَسُولُ اللَّهِ وَ خَاتَمُ النَّبِیِّینَ.» پیغمبر بابای هیچکدامتان نیست. میخواهد بگوید پیغمبر به عنوان بابای فلانی یک وقت نشناسی. نگاهت به پیغمبر به این عنوان نباشد. ازت بپرسند این آقا کیست؟ بگویی بابای فلانی. چون در عرب هرکه را میخواهند معرفی کنند به عنوان ابوالفلان میگویند دیگر. ابوالحسن، ابوعلی، ابوالحسین، ابوزینب، ابوجعفر. عنوانی که روی طرف میگذاشتند، به عنوان این بود که پدر کیست. در این آیه میفرماید: یک وقت پیغمبر با این عنوان بین خودتان معرفی نکنید که بابای کیست. این عنوانی که بین خودتان مرسوم است، پیغمبر را هم با همین عنوان صدا نزنیدها! امروزیاش را بخواهیم بگوییم، یک وقت از این فامیلیهایی که به خودتان میزنید را به پیغمبر، از این فامیلیها نگذاریدها! پیغمبر بین شما فقط یک عنوان دارد، آن هم چیست؟ رسول الله، خاتم النبیین. هیچ عنوان دیگری بین شما نباید داشته باشد. پیغمبر، فکر کنید دو روز رفتید و رفت و آمد خانوادگی پیدا کردیم، «این آقا دیگر از رفقاست!» رسول الله! آدم خیلی احساس صمیمیت با ولایت فقیه و ولی فقیه اینها بکند، بعد بگوید رابطه ما پدر پسری است. رابطه، رابطه ولایت است، رابطه امام و مأموم است، رابطه ولی ولی. ایشان عنوانی که در جامعه دارد، عنوان ولایت است. با همه باید بشناسند ایشان را.
حالا «الا رسول قُدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ». آیه قرآن را دارید دیگر. «قُتِلَ اِنْقَلَبْتُمْ عَلَى اَعْقَابِکُمْ». یک سری پیغمبران قبلش آمدند، این همیشه بوده بین مردم. پیغمبر هیچ عنوانی ندارد غیر از عنوان رسالت که این عنوان رسالت را همیشه تعدادی از آدمها بودهاند که داشتند. «افعل مات او قتله انقلبتم على اعقابکم»! حالا اگر این آقا بمیرد یا کشته شود، شما میخواهید برگردید به گذشته خودتان؟ چقدر مطلب عمیق است! و «مَن یَنقَلِبُ عَلَی عَقِبِهِ وَ سَيَجْزِي اللهُ الشَاکِرِینَ». ادامه آیه بسیار نکته دارد ولی ما الان از ادامه آیه بگذریم، فقط در حد ترجمه بگوییم: «هرکه برگردد به گذشته خودش، عصر جاهلی، هرکه برگردد به آن گذشته خودش از این امت رسول الله، این ذره ضرر به خدا نزده و خدا به شاکرین جزا میدهد.» یعنی اگر کسی از امت رسول الله بود، در فرهنگ عاقلی بود، به فرهنگ جاهلی نرفت، این میشود شاکر. شاکر این است. شاکر از دیدگاه قرآن کیست؟ کسی که در فرهنگ عاقلیت است و فرهنگ جاهلی نمیرود. هرجا در قرآن «شاکرین» دیدی، شاکر از دیدگاه قرآن.
خلاصه دو جای خطبه فدکی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) اشاره کردهاند: یکی صفحه ۲۶، یکی صفحه ۳۴. مطلب را دیدید دیگر؟ در صفحه ۲۶ آیهای که خواندیم حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند که این حکمی که شما دارید در مورد ارثیه من صادر میکنید، حکم، حکم جاهلی است. خود پیغمبر برایتان خوب جا نیفتاده. بعد پیغمبر که از دنیا برود، چون شما عنوانی که روی این آقا گذاشته بودید عنوان رهبری، رهبری سیاسی بود. عنوان ۵۰ نفر دیگر هم صدق میکند. عنوانی که برای پیغمبر رسالت نبود. پیغمبر که از دنیا رفته، رفتهاند گفتهاند: «آقا ما یک رهبر میخواستیم که همه قبول داشته باشیم. تا دیروز پیغمبر بودند، از امروز ابوبکر، فردا عمر.» خلافت اینها از کجا در میآید؟ ببین، ریشههای فرهنگی مردم را، روی چه تئوری رفتهاند جلو، چه اتفاق فرهنگی بین اینها افتاده. مسئله به اینجا برمیگردد. اینها خود پیغمبر را، پیغمبر به عنوان ولی قبول نداشتند. چقدر این جمله قشنگ است که ما همیشه تکه دومش را حفظ کردهایم، تکه اولش را اصلاً بهش نپرداختهایم. «مَن کُنتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلیٌّ مَوْلاهُ». «من كنت مولاه فهذا علی مولاه». چی میخواهد بفهماند؟ رسول الله: «آنهایی که ولی قبول دارید، از این به بعد علی را به عنوان ولی قبول داشته باشید.» یعنی چی؟ یعنی اگر علی را به عنوان ولی قبول نکردی، یعنی من را هم به عنوان ولی قبول نداشتی. این خیلی مطلب اصلیاش اینجاست. بعد آنهایی که ولایت علی را قبول نمیکنند، یعنی چی؟ یعنی ولایت رسول الله برایشان جا نیفتاده.
خود بحث ولایت، اصل ولایت در مورد رسول الله است. ما تا میگوییم ولایت، یاد امیرالمؤمنین میافتیم. شما میدانید اصل ما میخواهیم جشن برای ولایت بگیریم، کی باید جشن بگیریم؟ جشن ولایت، آفرین ما کی میگیریم؟ غدیر. غدیر جشن انتقال ولایت است، نه جشن خود ولایت. خود ولایت مبعث است. اصل ولایت ما رسول الله است. همان ولایت رسول الله منتقل شد به امیرالمؤمنین، امام حسن، امام جلوتر امام رضا (علیه السلام)، بعداً جلوتر حضرت ولی عصر. ولایت. کسی که این آقا را قبول دارد ولی نه به عنوان ولی. آقا، محب اهل بیت است. نه، درست نشد. افکار جاهلیت است. این اگر بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده. «آقا امام زمان را خیلی دوست دارد.» خب، ببخشید شما امام زمان را به چه عنوان دوست دارید؟ «آقا یک آدمی میآید دنیا را گلستان میکند.» حل نشد مشکل. البته در این حد علاقه شاید قیامت دست آدم را بگیرد، شفاعتی بیاورد، خلاصه بذر آدم را تا حدی روبهراه بکند ولی ولی این اعتقاد به اهل بیت نیستا! این گرهگشا نیست.
در مورد فرهنگ جاهلی، قرآن یک سری کدهای دیگر هم به ما داده است. من چند تا از این کدها را بررسی بکنم، بعد بحثمان را بیاییم ببینیم که شروع خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها) با چه مبارزهای است که ما متأسفانه اصلاً شما این خطبه فدکیه که ما در محضرش هستیم، شد صفحه اولش را که باز میکنیم نوشته: «خطابه جاودان عبدالله بن حسن به اسناد خود از پدران خویش نقل میکند وقتی ابوبکر عاملان فاطمه را از فدک بیرون کرد...» تا آخر که میگوید فرمود: «فَقَامَت علیها السلام». این تکه اول اصلاً عربیاش را نیاورده: «چرا اهمیتی ندارد؟ از آنجا که فاطمه زهرا حرفهایشان شروع میشود، آنجا مهم است.» در حالی که خود همین ورود حضرت زهرا (سلام الله علیها) به مجلس. «این مطلب به گوش ایشان رسید، مقنعه خود را محکم بست، اول و دامنههای چادر را جمع کرد و در میان جمعی از زنان قوم و بنیهاشم به سوی مسجد روانه شد.» که البته ما این را تعبیری عربیاش انشاءالله. «در حالی که به شدت خود را در چادر پوشانده بود و راه رفتنش دقیقاً همچون راه رفتن رسول خدا بود.»
مبارزه فاطمه از اینجا شروع میشود. با چی دارد مبارزه میکند؟ با فرهنگ جاهلی. آقا این چه ربطی دارد؟ خیلی ربط دارد. این خطبه را بچه از کجا شروع کرده؟ بچه از جایی که حضرت زهرا (سلام الله علیها) سخنرانی شروع کردند، شروع کرده. میدان مبارزه چیست؟ بفرمایید! آفرین، با فرهنگ جاهلی. فاطمه زهرا (سلام الله علیها) وقتی وارد مجلس میشوند، اولین حرکتی که در این انجام دادهاند چیست؟ حجابشان. مبارزه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) با اینها که خلافت غصب کردهاند از کجاست؟ از کجا شروع میشود؟ از حجابشان! چرا آقا؟ چه ربطی دارد؟ چون در فرهنگ قرآن بیحجابی یعنی جاهلی زندگی کردن. «وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَىٰ». تعبیر بینظیر است، فوقالعاده است! سوره احزاب، آیه معروفی که ما خیلی خواندهایم ولی آخر آیه است: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ...» اول آیه میفرماید: «وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَىٰ». تبرج نداشته باشید. تبرج یعنی چی؟ تبرج یعنی مثل برج زهر مار بیایی در خیابان! فیلترشکن. তَبَرُّج تبرج، برج. برج چیست؟ چیزی که همه میبینند، جلب نظر میکند، جلب توجه میکند، یک جورایی میکشد به سمت خودش. این بهش میگویند برج. برج عربی است. برج ایفل کیه؟ خود ایفل از نمادهای فراماسونری است. برج ایفل، برج میلاد که از ما بهتران درش همایش میگیرند. برج که بهش میگویند، به خاطر این است: در دید بودن.
ببین، سه تا ویژگی دارد: در دید، جلب توجه میکند، میکشد به سمت خودش. برج، تبرج یعنی کسی خودش را به حالت برج در بیاورد، بیاید در خیابان، بیاید در دید مردم. یک خانم به یک نحوی خودش را در بیاورد که در دید باشد، جلب توجه بکند، دیگران را بکشد به سمت خودش. این میشود تبرج. تبرج مال چه دورهای است؟ مال چه آدمهایی است؟ مال آدمهای جاهلی. امروز دارد زندگی میکند ولی در فرهنگ جاهلی است. چون تبرج، بحث تبرج انشاءالله بهش میرسیم. بحث حجاب، بحث فوقالعاده آیات حجاب، انشاءالله همهاش را به حول و قوه الهی در این بحث شرح میدهیم. در هیچکدام از شرحهای خطبه فدکی حضرت زهرا (سلام الله علیها) بنده ندیدم که به بحث حجاب حضرت زهرا (سلام الله علیها) پرداخته باشد. اصل مبارزه فاطمه زهرا اینجاست، با فرهنگ... با حجاب عصر عاقلیت آمده، به مردم عصر جاهلیت. این حرکت اینجاست. مبارزه را از اینجا شروع میکند. چرا فاطمه زهرا (سلام الله علیها) چند تا از زنهای بنیهاشم، زنان بزرگ بنیهاشم را دور خودش جمع کرده، با اینها وارد مجلس میشود؟ تبرج وارد نشود. چرا حجابش را به این نحو کرده است؟ چند تا چادر، یکی خمار، یکی جلباب. فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، حجاب معمولیاش فوقالعاده است. در این مجلس که میخواهد وارد بشود، یک حجاب فوقالعاده و برای خودش تحمیل میکند. امشب میخواهم سه سوت... و فاطمه زهرا چه غوغایی کرد! نیم ساعت فاطمه زهرا، یک ساعت سخنرانی، کودتایی به پا کرد. پس مبارزه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) با فرهنگ جاهلی.
فرهنگ جاهلی یکی از شاخصههایش را خدمتتان عرض کردم، چی بود؟ تبرج. چند تا ویژگی دیگر هم دارد عصر جاهلی. خیلی مختصر و جمع و جور بخواهیم بگوییم. البته ویژگیهای بسیار زیادی دارد دوران جاهلی و افکار جاهلی، ولی یکی از ویژگیهای بسیار اساسی اینها این است که اینها نگاه جنسیتیشان، نگاه غلطی است. یعنی تعریفشان از زن، تعریفشان از مرد، اینها غلط است. نگاهشان به زن، نگاهشان به مرد غلط است. ببینید، عصر جاهلیت عصری است که درش زن اصلاً حق ارث ندارد. فیلم بامزه. «باباش افتاده مرده، یک دخترم مثلاً یک پسر. دو تا بچه دختر!» عرض شود خدمت شما که این حق ازدواج ندارد. هرکه باباییش را میخواهد، میشود شوهرش. حق طلاق ندارد. هر وقت شوهر این را نخواست، باید برود. بعد حالا طلاق گرفته، میخواهد ازدواج مجدد بکند، تا شوهر قبلی اجازه ندهد، نمیتواند ازدواج کند. بعد حالا ازدواج کرده، خیلی مثلاً دل نبرده از شوهرت، در وضعیت تعلیق در میآورد. یک قواعدی داریم به اسم ایلاء که زمین و آسمان حالت را در میآورد، که مرده خودش میرود دنبال خوشخوشانش، زن و گیر میکند بدبخت. بعد حقوق اولیه اینها، حقوق اولیه اینها را بهشان نمیدهند. اصلاً تعریفشان نسبت به زن غلط است.
بعد دیگر اوج این نگاه کجاست؟ «دختردار که میشوند!» آیه ۵۸، آیه ۶۵ و «وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنثَىٰ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ کَظِیمٌ، یَتَوَارَىٰ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ...» ۵۸، ۵۹. یا رب! آقا! خدا، بعضیهایشان میگفتند خدا خودش زن است، العیاذ بالله. «خدا زن!» بعضی دیگر یک آب پاکتری بودند، میگفتند نه خدا زن نیست، خدا مرد است. عرض شود خدمت شما که بچه هم دارد. کی؟ این بچههایش، بعضی پسرند مثل مثلاً حضرت عیسی اینها، بعضی دختر مثل ملائکه. و «جَعَلُوا الْمَلَائِکَةَ إِنَاثًا». ملائکه هم پسر دارد هم دختر. پسرش مثل عزیر و مسیح و از اینها، مثلاً اینها پسرهای خدا. مقال نصارا «الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ». «مسیح پسر خداست.» یهود: «عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ». «عزیر پسر خداست.» یهودیها میگفتند عزیر پسر خداست، مسیحیها میگفتند مسیح پسر خداست. این مال آن دوره عصر جاهلیت میگفتند خدا یک سری دختر دارد به اسم ملائکه. اینها میآمدند میگفتند خدا دختر دارد. خدا دارد چی میگوید؟ «از اینها دخترها را به من نسبت دادند، خودشان دختردار که میشدند چهکار میکردند؟» بشارت میدادند که: «آقا دختردار شدی!» بشارت دختر میدادند کل صورت سیاه میشد از عصبانیت! کظم، حالتی که آدم خودش را میخورد، بیرون نمیریزد. اشاره کوچولو بکنم، بعضی وقتها آدم خودخوری میکند سیاه میشود، بعضی وقتها خودخوری میکند سفید میشود. سیاه و سفیدی هم به معنای مادیاش هم میشود گرفت، اصلش معنی معنویش است.
این را با خودخوری سیاه میشدند. یعنی چی؟ یعنی تاریک میشدند، آلوده میشد. با این خودخوری، عصبانیت از اینکه خدا بهشان بچه داده. خب، آدم نسبت به تقدیر الهی عصبانی بشود چه حالتی؟ تاریک میشود. از آن ور خودخوری حضرت یعقوب: «وَابْیَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ». خودخوری میکرد، گریه میکرد، چشمانش چه رنگی شد؟ نمیگوید چشمانش کور شد، چقدر تعبیر زیباست! «امنیت اینهاها! هوک عظیم، ترکونده عالم را.» میگوید چشمانش سفید شد. یعقوب گریه از یعقوب برای یوسف، سفید شد. اشک برای دوری از ولی الله، نورانیت میآورد. خود چشم نورانی میکند، خود چشم سفید میشود. ابواب ملکوت به روی چشم باز میشود. اهل اشک برای دوری از امام زمان غصه دارد، اشک هم میریزد، اشک هی برایش نورانیت میآورد. کسی دختردار شد، عصبانی بود، دارد خودش را میخورد. این دارد هی سیاه میشود. «وَجْهُهُ مُسْوَدًّا». این صورتش سیاه شد. چه واکنش نشان میداد نسبت به این دختری که خدا بهش داده؟ «یَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ». متواری میشود، بهش خبر دادهاند: «آقا کجا رفت؟» رفت! چرا فرار کرد؟ «مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ». به خاطر خبر بدی که بهش دادهاند، دختردار شده. یا این را با خواری و خفت نگهش دارم. دو حالت.
ببخشید شما پیشرفته نبودید. طلبه آمد دید که یک تیم مزرعه کشاورزی، دلت با الاغش گندم خرد میکند. گندمها را دارد آرد میکند. بعد چشمهای الاغ را بسته بود و زنگوله گردن الاغ آویزان کرده بود. این الاغ راه میرفت گندمها زیر پایش خرد میشد ولی طلبه تازه اصول هم خوانده بود. «چشم این را بستی؟» گفت: «چشمانش را بستم که نفهمد که الان اینکه دارد قدم میزند، راه نمیرود جلو.» گفت: «خب چرا زنگوله گردنش را آویزان کردی؟» گفت: «این را بستم که فکر کند دارد راه میرود.» گفت: «خب این اگر مثلاً وایسد، گردنش را تکان بدهد زنگوله تکان بخورد.» خلاصه «الا ساء ما یحکمون». تدبیر بدی داشتند اینها. «چه حکم بدی میگویند.» دو تا چیز، جفتش غلط است. یکی از این دو تا حکم. یکی از این دو تا.
حالا این نگاه اینها به زن و واکنشی که نسبت به زن داشتند. ببینید زن سه تا ویژگی میتواند داشته باشد دیگر. یکی اینکه دختر باشد، بعد بدن همسر میشود، بعدش مادر میشود. درست است؟ در نگاه جاهلی به هر سه تا عنوان زن، نگاه غلط داشتند. وقتی که دختر بود این مایه خجالتشان بود. وقتی همسر میشد، میشد کنیزشان. وقتی مادر میشد، امروز خیلی فرصت نشد که بهش بپردازیم. جلسه بعد در این زمینه با هم صحبت بکنیم. افکار جاهلی هنوز بین ما هست. نگاهمان نسبت به زن و مرد غلط است. این خیلی بحث مفصلی است، حالا آن آیه دوم هم بخوانیم بعداً انشاءالله فردا بحث را بیشتر باز بکنم. سوره زخرف آیه ۱۷ و ۱۸. «وَاِذَا بُشِّرَ اَحَدُهُمْ بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمٰنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ کَظِیمٌ، وَهُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِینٍ.» آوردن دوستان برای خدا مثلی که میزدند چی میگفتند؟ بعضیهایشان خود خدا را دختر میدانستند، العیاذ بالله. زن میدانستند. بعضیهایشان هم ملائکه را دخترهای خدا میدانستند. حالا اینها همین که برای خدا مثل میزدند: «بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمٰنِ مَثَلًا». همین را وقتی بهشان بشارت میدادند، عصبانی میشدند. «ملائکه را که دارید میگویید زنند، شما میدانید جنس زن چیست که دارید اینها را به خدا نسبت میدهید؟» زن همه زندگیاش این است که دنبال زینت باشد، دنبال جواهرات و زر و زیور و فلان و اینها. «دعوا هم کم میآورد، در دعوا کم میآورد.» «حلیه با زینت فرق میکند.» این آیه را حالا درش جدا نشدیم، عرض بکنم. «با زینت فرق میکند.» «زین» به آن زیبایی طبیعی گفته میشود، خوب گوش بدهید. «زینت» به زیبایی طبیعی گفته میشود. «حلیه» به زیبایی غیرطبیعی.
ببین، آدم بنده مثلاً خدای زیبایی الحمدلله رب العالمین قرار داده دیگر. خود این زیبایی که خدا قرار داده، لطف خداست البته. به این میگویند زینت. آدم به خودش آویزان میکند، نمیدانم مثلاً میپوشد، به سر و صورت اضافه میکند. اینها میشود حلیهات. مثلاً انگشتری دستش میکند، لباس قشنگ میپوشد، چه میدانم مثلاً به صورتش چیزی اضافه میکند. زن طبیعتاً خودش زینت است. «خودش زینت است.» همه زندگیاش هم دنبال این است که یک چیزی باز به این زینت اضافه کند. آدم تمرکاره. «انسان خلق الانسان من اجله.» آدم از عجله آفریده شده. خب خدایا، یعنی جنس آدم، طبیعت آدم این است. کار کردن از این حالت خارج شدن. سوره میفرماید که: «اِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا. إِلَّا الْمُصَلِّینَ.» خیلی تعبیر زیباست! انسان «هلو» آفریده شده. اگر بدی بهش برسد، داد و بیداد میکند. اگر خوشی بهش برسد، نمیخواهد خوشی به دیگران برسد. این ویژگی طبیعی آدمهاست. «إِلَّا الْمُصَلِّینَ». مگر کسانی که اهل نمازند. کسی که اهل نماز است از این حالت خارج شده. آقا، بحث افتاد. زن طبیعتش این است: «فی الْحُلِیِّ وَ هُوَ فِی الْخِصَامِ غَيْرُ مُبِينٍ.» ولی یک عده روی خودشان کار میکنند، میشوند: «فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا» مریم میشوند، قانتات، ذاکرات، حافظات للغیب. اینجوری میشود. طبیعتش این است. ولی بعضی روی خودشان شدهاند.
انشاءالله این بحث دیدگاه قرآن در مورد، در مورد جنس زن. چه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) با این مسئله درگیر بودند! مشکل عمده فاطمه زهرا در نفهمی اینها نسبت به حرفش این است. «فاطمه زهرا اگر مرد بود، اینها فدک را برمیگرداندند.» فقط مسئله این بود که دختر، زن بود. «زن بود!» در نگاه اینها آدم درجه دو بود. راحت حقش را خوردند و کش کردند. اگر از پیغمبر یک پسر به جا میماند، آن پسر وارث پیغمبر میشد. این مشکلات پیش نمیآمد. چون دختر به جا مانده. فرهنگ جاهلی هم نگاهش نسبت به جنس زن نگاه غلطی است. حق فاطمه زهرا خورده بشود، بزرگترین ظلم تاریخ شکل میگیرد، به خاطر این نگاه. این را انشاءالله فردا.
خدایا عاقبت همه ما را ختم به خیر بفرما. خدایا رضایت فاطمه زهرا را شامل حال ما بفرما. مطابق قرآن و سنت خودت تربیت بفرما. در فرج آقامون حضرت ولی عصر تعجیل بفرما.
و بالنبی و آله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
در حال بارگذاری نظرات...