‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین، و صلّی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و آله الطیبین الطاهرین، و لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین.
**چهارم: نداشتن بیتالمال**
سبب چهارمی که مطرح میفرمایند برای اینکه چرا جامعهٔ اسلامی دچار بیماری شده و از آن حقیقت و هویت خودش فاصله گرفته، میفرمایند که به خاطر اینکه پول در خط تولید ثروت هنوز هم که هنوز است نیست و اعتنایی به این نیست که ما باید ثروت تولید کنیم و پولدار باشیم. زیرا که معلوم است؛ جریان اسلام در مُلک محتاج است به عِده و عُده. خداوند عالم ایجاب زکوات و اخماس و سایر حقوق مالیه فرموده برای اداره نمودن اساس مقدس مؤمنین. این تصور و تلقی ما نیست. یک جماعت مؤمنانه، از یک مؤمن ـ بلکه خود ماها ـ اگر ببینیم یک مؤمنی پولدار است، اگر حسودی نکنیم حداقل سوال داریم که چرا این و این پول... که چی؟ که تو باغ یعنی چی؟ که تو ویلا ماشین خوبی؟ خونهت یک همچین خانهٔ بزرگ و خوبی؟ این هم بیشتر برمیگردد به ضعف تبلیغی امام. برمیگردد. هی میگوید این پولدار و فلان فلان فلان، مرفّه بیدرد... خیلی از بچهپولدارها پدرم... خود ادوارد آنیلی یعنی بچهپولدارها فوتبال... نه، منظور امام از این بچهپولدارها و فلان و اینها آن طیفی است. حالا تو خطبههای نماز جمعه، یک دوره ریاست جمهوری آقا تعریفهای خوبی در مورد این (طیف) میشود دید که عبارت امام را توضیح میدهند. تو خود قرآن ما یک «مترف» داریم، یک «مَلَأ» داریم، عرض کنم خدمتتان که یک «اشراف» داریم. اینها با هم فرق دارند. مطرّفین (و) قرآن، اینی که منظور امام واژهٔ قرآنیاش مطرّفین است: آدمهایی هستند که هم بچّهپولدارند، هم مدل زندگیشان اشرافی است. آسان، زحمت میکشند و بچهپولدارند. (آدمهایی که) نمیکنند و دستگیری میکنند. (میپرسند) چرا ماشین فلان داری؟ (من) فکر نمیکنم که ماشین مثلاً فلان الان نیاز باشد. سبک زندگی بین مسئولین و عامهٔ مردم باید تفاوت روحانیت (داشته باشد). مسئولین، آن طیفی که باید پرچمدار باشد و جلودار، پیشقراول باشد. اینها باید... کشورهای عربی (را ببینید) روحانیت سوار شاسی بلند، راننده دارند، نوکر، خانههای خیلی بزرگ... یعنی اصلاً اشرافیت یک بخشی از سیستم روحانیت آن طرف است. اینجا طرف به من میگفت تو چرا پراید داری؟ من وقتی ندارم تو به چه حقی… ۱۸ میلیونی پدرخانم روحانی است. بعد یک پراید ۱۴۱ داغون... مثلاً، واقعاً دیگر (میپرسد): بعد یک بار مادر خودم داخل ماشین بود. از خارج بله، این مشکل جدی.
بحث فدک، حالا سخنرانی دارم: «تشکیلات انقلابی و انقلاب تشکیلاتی.» آنجا بحث مفصلی کردیم در مورد اینکه نیاز به ثروت، چه نیاز (مهمی است)، و یک بحثی در مورد فدک آنجا عرض کردم. فدک بحث صرفاً اعتقادی و کلامی نبود که حضرت زهرا (سلام الله علیها) بخواهند اثبات حقانیت و رد دعوا بکنند. فدک موضوعیت داشت. باغ فدک، اولاً فدک منطقه، چه منطقهٔ استراتژیک و ژئوپلیتیکی فوقالعادهای! چون اطراف مدینه هیچ منطقهای به سرسبزی اینجا (فدک) بین مدینه و خیبر بود. محصولاتش محصولات برند بود. همهچیز هم درهم، خرما داشت، هم گندم داشت، هم پنبه داشت، هم انگور، وزند (و) میوههای مختلف، محصولات مختلف. یک باغ بسیار بزرگ، آب از کنارش رد میشد و اهلبیت هم مایه میگذاشتند. خود امیرالمؤمنین برای رونق این باغ خیلی زحمت کشید، به محصول رساند. کارگران فراوانی داشتند. آنجوری که محاسبه کردهام از تاریخ، مقدار درآمد سالیانهٔ او معادل با خراج یک حکومت، یعنی خراج یک حکومت یا مالیاتی که جمع میکرد و سرمایهٔ حکومت، حکومت یکچیزی در حد شبهجزیرهٔ عربستان و اینها جواب (میداد). باغ اول از همه آمدند بازوی اقتصادی امیرالمؤمنین را قطع کردند. تعبیر خلیفهٔ دوم خیلی جالب است، گفت: «علی اگر پول داشته باشد یار هم خواهد داشت.» روایت نکته! عُده با عِده حاصل میشده. یعنی آدم وقتی پول (و) عِده داشته باشد (میتواند) خرج هم کند. باید پول خرج کرد. وقتی پول خرج نشود، طبعاً کار پیشرفتی (هم) نخواهد داشت. باید پول داشت که خرج کرد.
ثروت خود اهلبیت را شما ببینید. معمولاً از طبقهای بودند که وضع مالیشان خوب بوده، طبقهٔ ثروتمندی (بوده) که آزاد میکرده. بله، آزاد میکردند. شما هزینههایی که انجام میدادند (و) پولهایی که خرج میکردند ببینید. خیلی عجیبغریب بود! موسی بن جعفر با اینکه زندانی بود، شما ببینید کمکهای مالی که موسی بن جعفر میکرد. فرمود که: «من کارم این است که هر جوانی که پیدا بکنم از شیعه و خصوصاً بنیهاشم، باید آنقدر حمایت مالی کنم که ازدواج کند. جوان شیعه و خصوصاً بنیهاشم نباید مجرد (بماند).» «آل ابیطالب.» تعبیر حضرت است: «من باید از آل ابیطالب جوانی مجرد نگذارم و تا جایی هم که میشود تأمین مالی کنم که بچه بیاورد.» تو آن دوره بحث تهدید نسل که بحث جدی بود. موسی بن جعفر (پشت) این سیاستی بود که (پیامبر و ائمه برای نسلافزایی داشتهاند). موسی بن جعفر... تو هرکدام از معصومین شما نگاه بکنید، باغهای فراوان... خود امام حسین (علیه السلام) به عمر سعد فرمود که: «تو مُلک ری میخواهی؟ من معادل مُلک ری دارم در مدینه.» دارم، از جهت قیمت و ثروت معادل آن دارم. شوخی نیست. مُلک ری حضرت! آنقدر (داشته) فقط یکی، یک بخشی از ثروتشان این بوده که معادل مُلک ری (است)! از اینجور روایات خیلی زیاد است که معمولاً ما به آن توجه نداریم، به اینکه ما زاهدی، ما اهل زهدیم و اتفاقاً آدم وقتی پول داشته باشد میتواند بروز بدهد که زهد دارد یا ندارد. وقتی ندارد که معنا ندارد! وقتی داشتی و خرج کردی و سروسامان دادی به دیگران. علی بن شبیب از امام رضا (علیه السلام) (روایت میکند) که: «من احسن الناس عیش؟ عیش الناس فی عیشه.» کسی که عیش دیگران در عیش او زیبا بشود. یعنی سهم داشته باشند دیگران از عیشاش. دیگران به واسطهٔ او زندگی کنند. الان تطبیقش میشود کارآفرینی. اونی که درس خوانده هیئتعلمی بشود مجلس، ۸ میلیون، چقدر به من میدهند؟ ماهی ۱۰ میلیون. خب، اینها همان نگاه دنیاپرستانه است دیگر! (برای) همین، دنیاطلبان دنیا را آباد کنند. به خاطر همین این قشنگ معلوم میشود که این دنیاطلب است. اصلاً کسی که فکر میکند باید پول دربیاورد در حدی که کفاف زندگیاش را بدهد، این کاملاً در اشتباه است. پول دربیاوریم که زندگی دیگران را تأمین کنیم. مبنامان خب، این نگاهها چون بین ما نیست، پیشرفتی هم نمیتوان داشت.
در نوع خودش جالب است، یعنی یک هندسهای را به ما میدهد، یک منظومهٔ فکری میدهد. اینها را باید پیدا کرد. این بخشها، بخشهای غریبهٔ دیگر. مباحث خیلی کاری است. روایت میفرماید که اگر از آداب تجارت کتب مکاسب و متاجر و اینها این روایت را نقل کرده که اگر کسی محل کارش مثلاً حالا کاسب است، روزانه مثلاً ۱۰ تا مشتری راه انداخته و (اگر) تو دو ساعت، سه ساعت اول ۱۰ تا مشتریاش آمد، این مستحب است دیگر، مغازهاش را ببندد برود عبادت کند! چه مبنایی است؟ رو مبنای تأمین معاش خود (شخص) است که «کَلٌّ علی مَرْدُم». این یک فضا، یعنی یک بخشی از دعوت به کسب و کار و اینها برای این است. ولی اهلبیت که از این باب کار نمیکردند. حالا مثلاً طرف پول میگذارد بانک، سودش را میخورد. این چقدر اسلامی است؟ حالا اگر حلال باشد چقدر حق است؟ تو بحث ما داشتیم چند جلسهای حلال و حرام نباید نگاه کرد. حق و باطلی باید نگاه. حلال و حرامی به نظامسازی منجر نمیشود. نگاه حق و باطلی، حالا اینجا هم همین است. طرف میگوید: «حلال است.» فتوای رهبری، یک پولی گیرش آمده، یک ارثی گیرش آمده، گذاشته بانک. خودش علاف تو پارک میچرخد و جاهای دیگر آلوده. به هر حال (با) این (روش) رونقی حاصل نمیشود. امیرالمؤمنین را شما میبینید، نوع اشتغال ایشان عجیبغریب است. تولید ثروت عمومیاش، حالا ثروت شخصی بحثش است، استفاده نبردن از این ثروت شخصی یک بحث است، تولید ثروت عمومیاش یک بحث دیگر است. اینها را برای ما...
پول در این: «من حسن عیش الفی عیشه.» نیست. (بلکه) درس خواندی میتوانی زندگیها را تأمین کنی. بیشتر از قبل. این درسی که من خواندم هزار نفر نان بخورند، یک میلیون نان بخورند، ۱۰ میلیون نان بخورند. این به میزانی که زحمتش بیشتر است، اگر خواست این درس را به کار بندازد که یک میلیون آدم نان بخورند، این خیلی درد میخواهد، خیلی شرح (صدر) میخواهد، خیلی حوصله میخواهد، خیلی تحمل میخواهد. ۵ نفر الان تو بحثهای مدیریتی میگویند: «هرچی که پایهٔ مدیریتیاش بالا، بالاتر میآید، کارش کمتر (میشود).». بچه مدیر (بچهمدیر) مدیریت پایه مدیریتی بالاتر میآید، این کارش کمتر میشود. از یک جایی به بعد دیگر همش تو سفرهای خارجی و فقط نظارت میکند و مثلاً ماهی یک روز دو روز میآید سر میزند. و این چقدر اسلامی است؟ واقعاً حلال است؟ دیگر! یک نگاه کرده به پول نظارت و پول. الان بعضی از حقوقهای نجومی، بعضی از این پزشکان، بعضی از فیشهایشان منتشر شده و اینها حق مشاوره حین عمل. نمیدانم طرف مثلاً ۳ میلیون میگیرد برای مشاوره حین (عمل). بعد چکار میکند؟ سر عمل جراحی، ۱۰ تا عمل جراحی که دارد توی بیمارستان انجام میشود، میآید تو ۱۰ دقیقه اوکی ۳ میلیون حق مشاوره حین اتاق. بستگی به عمل است. و اینها هم (حقوق) داری. دولت جمهوری اسلامی دارد میدهد. حلال است دیگر. نقد شورای نگهبان را میخواهی بکنی؟ یک نقد خیلی خوب و لازمی که باید به شورای نگهبان کرد این است که نگاه اینها حلال و حرامی است، نگاه حق و باطلی نیست. نقد بسیار جدی و مهمی به (شورای نگهبان) است. و آسیبهای جدی ایجاد (میکند). قانونی (است). قانون هم قانون، از چه جهتی؟ که حلال و حق و باطل کار ندارند.
به رهبری (هم) موضع حلال و حرامی نبود از موضع حق و باطلی بود بحث اینکه چند برابر حقوق یک مدیر با کارگرش تفاوت دارد؟ کارگر این چقدر دارد کار میکند، او چقدر دارد کار میکند؟ ۸ ساعت دارد کار میکند. (بعد) میرود به سمت رانتبازی و دودرهبازی و دلالی و دریوزگی. و خلاصه خیلی مشکلات فراوانی که پیدا میشود. چقدر از اینهایی که حالا اینجا متخصصند، مگر مدرکشان واقعاً درستوحسابی است؟ این رفته مدرک هم خریده و نمره را آورده. خیلی کاری نداریم. یک مارموزبازی. به هر حال بحث کار، بحث جدی (است). تولید ثروتی که با کار باشد. انجام دادیم.
**مشهد**
صهیونیستها یک کار ویژهای که دارند، میگویند که: «آقا (ملک) زمین مال ماست، پول مال تو.» زمین مال من، پول مال من. تو زمینت را بده به من. فلسطینیها زمینهایشان را به اینها دادند. مقصر نیستند؟ چی مقصرند؟ محق نیستند که بخواهند بگویند که چرا اسرائیل؟ کمش بوده. بخش اعظمش را تصرف (کردهاند). و مشکل جدی است. آن هم مربوط فقط به فلسطین نیست، مال کل جهان اسلام (است). کاری که کردند، دورهٔ رکود شدیدی بود. وقتی که صهیونیستها آمدند، کشاورزی کلاً خوابیده (بود). الان هم همین است. کشورهای عربی که میفروختند. کشورهای عربی بخش کشاورزی و اینها خیلی معنایی ندارد، تقریباً در حالت (شبهتعطیل) یا کاملاً تعطیل است یا نیمهحال. کار و اینها خیلی یعنی دلالی بیشتر ارزش سر زبان (داشته باشد). از این بخرد، به این (بفروشد) کشاورزی اینها خوابیده بود. زمینهای آنجا هم زمینهای حاصلخیز و اینها (بود). آمدند، زمینها را از اینها خریدند. گفتند: «ببین تو اینجا زمین داری، نازمینا را خریدند. گفتند: «که من یک پول درشتی به تو میدهم.» تو چند سال میخواهی کار بکنی که اینجا مثلاً ۱۰۰ میلیون تومان سود (کنی)؟ سالی یک میلیون، دو میلیون تو میخواهی سود ببری؟ ۵۰ سال طول میکشد ۱۰۰ میلیون بشود. من همان سال اول ۱۰۰ میلیون بهت میدهم. زمین (و) اراده (و) ثروت (و) سرمایه. به اون (است) که اهرم قدرت است. این است که شما میتوانی یک ملت را تحریم بکنی، یک ملت را تحت فشار قرار بدهی. شما وقتی مواد خام و مواد اولیه که همهاش هم از زمین عمدتاً استحصال میشود، وقتی دست شما بود، بزرگترین اهرم قدرت (هست). به شرط اینکه اهل کار باشی، این را استحصال کنی. وقتی آن را استحصال کردی، اهرم قدرت (را داری). هرکه را بخواهی تو بازی بیاوری، هرکه را بخواهی از بازی خارج بکنی، این دیگر دست تو است.
(در) روستاهای اطراف مشهد رفتم، روستاییها فلج (شدهاند)، کشاورزها فلج (شدهاند). یکی از این بندگان خدا همهچیز (داشت). تو زمین (اش) بعد هم مرغداری داشت هم خلاصه کشاورزی هم باغداری. چرا تعطیل کرد؟ میگفت: «آقا من این گوجه را کاشتم، یک سال زحمت کشیدم. چقدر پول آب دادم برایش؟ چقدر پول کارگر دادم؟» کارش کار سختی است (گوجه)، چون سریع آفت میزند، خیلی باید مراقب باشد، خیلی زحمت. گفت: «من این زمین را اینقدر کار کردم و اینها، آخر کامیون گفتم بیاید این را بگیرد ببرد شهر بفروشد. رو کل این زحمات یک سالم یک میلیون سود کرده. این کامیونی که آمده این را خریده، برده شهر فروخته، ۲ میلیون سود کرده.» اینها اصل بحث اقتصاد مقاومتی اینها استها! آن حالی که لازم است. این چقدر از مردم تولیدکننده؟ خیلی درصد کمی. مشکل جدی است دیگر. وقتی تولید دست ما نیست. نه حالا بحث تولیدی که دست دولت (بوده). دولت باید حمایت بکند. تولیداتی که میتوانیم داشته باشیم خودمان. یکی از اقوام خانم ما. من ایشان را ندیدم. خدا رحمت کند. خیلی بهشان علاقهمند شدم، خیلی ارادت پیدا کردم سر این چیزی که ازشان شنیدم. یک پیرزنی بوده، عمهٔ مادر خانمم. آقازاده این رستوران رضایی که معروف مشهد است، از اقوامند. و آقازادهها هم ماشالله روبهراه و خیلی خانوادهٔ خیلی خوب. پدرشان هم پدر شهید. حرم مولتیمیلیاردر! خیلی (داستان) این حاجخانم رضایی را برای من تعریف میکردند، میگفتند که ایشان با اینکه مولتیمیلیاردر بود، دائم لیف میبافت (و) میفروخت، خرج جهیزیهٔ دخترهای بیبضاعت. پولت را بنداز، عشق و حالش را بکن. یک ویلا اینجا بخر، بنداز برای خودت. ۱۰ تا ماشین آنور، بنداز آنور. (برای) کیش تو یک دانه لازم داری، رامسر یک دانه لازم داری، قشم هم یکی میخواهی، سوئیس هم یک دانه احتیاطاً داشته باش. نمیشود دیگر. پول راکد میشود. اونی که بحث مُترفین و اینهایی که ما باهاشان درگیریم، اینان پول (اشان) که دارد الان شما ببینید، درصد بسیار بالایی از خانههایی که انبوهسازی شده و توش کسی نیست و خالی است، مال ۵ نفر (است). صد هزار دستگاه خانهای که خالی است، مال ۵ نفر است. اینها بازار مسکن را دارند کنترل میکنند. گفت که من تازگی شنیدم، این را اول انقلاب اسمش را هم گفتند. ظاهراً گفتند: «فلانی ۴۰۰ هزار پلاک تو تهران به اسمش بوده.» ۴۰۰ هزار پلاک نساختهاند. پلاک یک ساختمان دیگر خودش ۱۰ تا واحد داشتیم. ۴۰۰ هزار پلاک! این ثروتی که خدا بهش داده این است که شما نهیبهایی که تو نهجالبلاغه میبینید مال اینها است. اون یکی ثروت دارد به کار اعتراف دارد باهاش میکند. اون ثروتی که در جریان باشد برای مردم باشد.
بعد ثروت هم گداپروری. نه، جهادی. از یک جهت مخالفت داشتم، اعلام کردم به دوستان: «تنبل بار بیاورید.» آب میکشیدند. مردم را به کار بکشید، کار یادشان بدهید. یعنی آن آبکشی را یاد بگیرند که بعداً ۱۰ تا مشکل دیگر داشتند (و) خودشان کار کنند. جهادی با همهٔ خوبیهایش یک آفات این شکلی (هم دارد). ماهعسلمون رفتیم جهادی. جوادی همهٔ نیروها راکد مانده که چهار تا دانشجو گفتند: «بهمن سال دیگر میآییم کار را ادامه میدهیم.» خب، این خیلی بد است. کار (را) یاد دارد نیروی خودشان را فعال (کند). خیلی نکته مهمی است. این (موضوع) ایجاد ثروت میکند. ثروت نداشته باشیم. هر کار فرهنگی فلان داریم: «پول هم نیستیم. همهٔ کارها را مفت (میکنیم).» دانشگاه دارم. سادهترین کارها، طرح مثلاً قرائت روزی یک صفحه قرآن، تا تعداد کفاف نمیدهد. پولی (میخواهد). سادهترین (کارها) پول میخواهد. دولت بعد (هم) بیایند نهادهای فرهنگی را هم بودجه را نصف بکند هم منت هم بگذارد هم بودجه اینها را منتشر کند، چه ذلتی است؟ چه بدبختی است؟ خدا خیر بدهد به آنهایی که از اول حوزه را نگذاشتند آلودهٔ این بازیها بشود (و) خودش روی پای خودش (ماند؟) من هرچه هست، با همه کم و کسری که بهجت ۵۰۰ تا تکتومانی شهریه میدادند. با همهٔ ماجرا گفتم، گفتم با آن شهریه هزار تومان هم تلهور نگهداشتند هم حوزه را نگهداشتند روی پای خودش (بماند). خوب بود. با همین خمسی که از خمس و زکات هم مشکلات خرج تو بشود، خرج بیمهٔ تو بشود، خرج زن و بچهٔ تو بشود. این مشکلات یکچیزی ببینیم.
**الحاصل غرور**
گفتند که این دوران پیغمبر نبوده. یک بحث مهمی دارد، توی تفاسیر هم مطرح شده. گفتند که پیغمبر فقط خمس غنیمت (و) غنائم جنگی گرفته (اند). ملتی که اینجوری... البته خب این اثبات میشود که در دوران خود پیغمبر چندین روایت داریم که مثلاً از بحرین برای حضرت یکچیزی فرستادند. پول به عنوان خمس فرستادند. پذیری (است). دنبال یک عمل عبادی (بود)؟ پذیرفتند یا نه؟ سیستم اقتصادی چون پول در گردش بود، مردم آثارش را میدیدند. یعنی همین مردم راغبتر میشدند. یک نکته خیلی قشنگ و مهم این است که در نگاه اسلام، یکچیزی که اصالت دارد خود پول در گردش است (و) به درد شما (میخورد). «کَی لا یکونُ دولَهً بینَ الأغنیاء.» پول اصلاً بگذار یکی از درگیریهای جدیمان با بانک این است. اصلاً پول ثابت دائم باید تو دست این (بانک) (باشد). اصلاً خود گردش قرضی که هست، یک بخشش این است. پیغمبر میدیدند، یعنی این آثار را میدیدند، به محض اینکه این پول میآمد، به گردش میافتاد. آخه این نکتهای هم هست، پیغمبر هم رئیس دولت بودند، هم مثلاً سادات رئیس دولت نبودند که این گردش اقتصادی که بین شیعه هست که حالا تأمین میشوند. حالا بخشی از اینکه خود سادات بودند که اقتصادی خیلی زیادی داشتند. بنیهاشم که جایگاه ویژهای داشتند از جهت شأنیت و اینها. ما نمیتوانستیم برویم به اینها صدقه بدهیم. با این گردش اقتصادی اینها تا مصارفی بود که اینها بالاخره هزینههایی که برای کسایی که کار فرهنگی میکردند (و) هزینههای تبلیغی که میشد. اینها رو میدیدند.
البته اونی که تو تاریخ آمده، خیلی روایات زیادی در این باب نداریم. پیغمبر را واسطهٔ پول انبوهی برای خمس رسیده باشد و اینها. معمولاً اهلبیت خودشان بیشتر تولید ثروت داشتند. یعنی از اول آنقدری که (بود). حتی سر همین ماجرای خمس، خمس غنائم جنگی دعوایش میشد. درگیریها بوده، چه در مورد خمس چه در مورد زکات مشکلات جدی بوده. یعنی نمیدادند. فقیر بود، رفت پیش پیغمبر، گفت: «من پولدار شوم؟» بهش گفت: «بدبخت!» بله، این تو همان ماجرای خود خمس که پیغمبر! با اینها بود. آیا در سورهٔ انفال درگیری پیدا کردند؟ کار به کتککاری رسید! اول سورهٔ انفال میگوید که طرف رفته بود جانش را بدهد، خیلی چیز جالبی است. رفته جنگیده، زخم برداشته، تا مرز شهادت رفته. حالا پوله گیرش آمده. این مال من است. من نمیدهم.
به هر حال ما باید این نداشتن بیتالمال نه! نداشتن پول. ایشان تعبیر قشنگ: «بیتالمال». نه اینکه پولدار بشویم که حالش را ببریم، پولدار بشویم که بیتالمال سرمایهدار باشد، ثروت بیتالمال بالا برود. یکی از کارهایی که امیرالمؤمنین کرد (این است که) ثروت بیتالمال را بهشدت بالا برد. اینها را تحقیق کنید. خیلی بخشهای جالبی است. از یاد مرگ و قبر و قیامت. و خوب هم هست، لازم هم هست. آدم (با) عمامه روی سر خلاصه اینها را آدم میشنود، ولی اینی که امیرالمؤمنین تولید ثروتش چه شکلی بود؟ بیتالمال چه شکلی مدیریت میشد؟ بعد گردش اقتصادی که مدنظر اینها بوده. اینها بحثهای مهمی است. اینها را تو منبر ما صوفیها بوده که شیعه اینقدر چیز شده. حالا صوفی هم اثر داشته، ولی این بیشتر از دورهٔ خلیفهٔ دوم مشکلات این شکلی پیدا شده. بعد جالب هم هست تو دورهٔ خلیفهٔ دوم هم زهد بوده، هم یعنی انقدر مفاهیم را اینها دستکاری کردند تا مفهوم زهد آسیب دید. مفهوم عدالت هم آسیب دید. یعنی اینها آمدند به اسم عدالت. طرف یک الاغ بار زده بودم از بحرین میبرد، اینها خرش را چیز کردند، ضبط (کردند)، طرف را انداختند زندان و اینها. مردم به وجد آمدند: «آقا عدالت این است.» فلان اینها. بعد حکومت را سپرد (و) شام را سپرد به معاویه. این همه ماجرایی که در طول تاریخ پیدا شد. این ۸۳ سال ماجرای بنیامیه همه از آنجا شروع شد. بعد بهترین جای کل حکومت اسلامی، منطقهٔ مدیترانهای و منطقهٔ صادرات و واردات، محصولات عالی مال آنجا. این را سپرد دست شخص پیامبر. بله، این همان زد و بندهایی که بنیامیه، بنیتمیم اینها داشتند. بنیتم (و) حافظهٔ ضعیف.
ضعف تاریخی مردم، تحلیل خیلی ضعیف نبوده به حال. یکسری خواص، یکسری نخبهها یک وقتهایی یک چیزهایی را فعال میکنند. از امام خمینی به عمد یکسری چیزها هی به مردم یادآوری میشود. مثل آن فرمان ۸ مادهای. طرف آمده هیچ در تمام ۵ سال هیچچیزی از امام خمینی تا حالا از رو نخوانده. «امام فرمود که به مسئولین از او هم میخواند.» «سر مسئول خودتان داد نزنید. هرچه (میخواهید) سر آمریکا بزنید.» از رو میآید میخوانید: «امام اینجا گفته.» این حافظه فعال میشود. یعنی یکسری کسانی هستند که این را فعالش میکنند. کسانی هستند که این را یکسری نقاط را برجسته میکند. نقطهای که دهم امام بوده. اونی که اولویت اول است تا دهم کلاه هیچچی ازش نمیگوید. این هی دهمیه را میگوید: «ببین امام پنجم گفته (بود).» تو صحی (فه) این هست که کنترل میکند. غرض اینکه به نظر میآید از آن دوره شروع شد و یک کرختی بر شیعه حاکم شد. به اسم زهد (و) بیرغبتی به دنیا. شما اینها را چه تعابیر تندی دارد امیرالمؤمنین! وقتی فهمید که آن بابا ول کرده رفته تو بیابان زندگی میکند، حالا ما فقط فکر کردیم که ول کنی بروی تو بیابان، بد است. بیابانش که ملاک نبود که. یک چیز دیگر ملاک بود. عزلت پیشه کنی این بد است. (اگر) هیچکس هم نمیآید تو خانهات باشی پای تلویزیون و تبلت و لپتاپ و فلان و اینها، علاف، پول تو بانک باشد، سود (بگیرد). «نفسه حزباللهی است.» این خیلی آدم خوبی است. (ولی) هیچکس به امیرالمؤمنین نکرد تو نهجالبلاغه: «ای دشمن! دشمن کوچولوی نفست!». یعنی هم تو حقیری به نفست آسیب میزنی. نفس وقتی که فعال نباشد، تو کار نباشد، طغیان میکند. یکی از عوامل اینکه نفس از طغیان گرفته بشود، کار است. بیکاری سرطان است. بیشتر این مصیبتها و آفات فکری، فرهنگی، ذهنی مال بیکاری (است). تا صبح دیدی که اول صبح دیدیم تمام مشتری روزت آمدند، ببند (و) برو. جمع کنیم. این همان منظومه است دیگر. ما فقط این بخش: برو دنبال عبادت. کار خودش موضوعیت دارد. شما امام باقر (علیه السلام) را ببینید. حضرت با آن ثروت هنگفتی که دارند و بدن خیلی (قوی). امام باقر بین اهلبیت از همه درشتتر (بودند). نفس نفس ثمین (و) بت. بعد که دارد حضرت نافلهها را نشسته میخواند. با این یعنی کسی که نافلهاش را نشسته میخواند. ببین اینها مهمها! دو نفر زیر شانه حضرت گرفتند. حضرت آمده تو باغ دارد بیل میزند. خیلی جالب است دیگر. بعد طرف حالا آن احمق را ببین. برگشت گفتش که: «من نسبت به شما گمان خوب داشتم. فکر میکردم شما مؤمنی، اهل زهدی. سر ظهر تابستان تو گرما عرق میریزی. شل شد.» چقدر یک خر نبودها! یک طویله خر بود. سرمایهداری، آنقدر پول داری، آنقدر وضعت خوب است، خمس هم بهت میدهند، زکات هم میدهند. کجا؟!
حضرت فرمودند که: «من اولاً خدا یک نگاه رحمت ویژهای دارد که این نگاه رحمت ویژه را وقتی به عبدش میکند، عرق کارگری میریزد، دارد کار میکند، عرق (میریزد).» بعدش هم من اگر الان در این حالت دنیا بروم، در حالی از دنیا رفتم که خدا کاملاً از من راضی (است). تو بدبخت! «کلٌّ علی مردم» یا علافی؟ تأمین شدیم. کفایت میکند. دستمان جلو کسی دراز نباشد. بعد پولی هم که میآید خرج میشود تو زندگیهای ما، پول را به دست بیاوریم خرج میکنیم. پول نباید به دست بیاید خرج بشود. پول باید به دست بیاید، به کار بیفتد. یعنی پول پول تولید کند، پول اول کار تولید کند، کار پول تولید کند. اصلاً بین ما نیست. کار تولید کرد. اگر شیعه بودن! آرد هم به اینها میدادند. آرد وقتی بده، او به کار میافتد، نان تولید میکند. حداقل کاری است که میشود کرد.
یک طرف آمد پیش پیغمبر، جالب است. حالا ما نگاهمان نگاه صدقهای میشود. حالا مثلاً الان ماه محرم می آید، میگوید: «آقا این شماره حساب و کمیته امداد و اینها. کمک میکنیم.» مردم هم میلیاردی کمک میکنند. خیلی هم دمتان (گرم). همهشان. بنگاه اقتصادی راه بیندازیم. یک بنگاه زودبازده میخواهیم. مثلاً تو هر استانی ۵ تا راه بیندازیم. انقدر پول میخواهم برای تولید. این هم شماره حساب بدهید. تو هر استانی ۱۰۰ نفر ۲۰۰ نفر لااقل سر کار (باشند). من نمیدانم حالا میشود این را هم تست کرد؟ نمیدانم واقعاً این همانقدر که زندانیها را آزاد میکنی، (کمک) میگیرد یا نه. این فداکاری بالاخره باید باشد دیگر. بالاخره یکی رشد میکند، رشد میکند با مفتخوری که رشد نمیکند. خودش کار میکند. یک رئیس که میشود، بله، مجموعه را دارد میگرداند. پول گردش مجموعه را دارد میگیرد. پول مفت که نمیگیرد. بهتر از این (که) پول (ما را) خیلی لجن (میگیرد). یعنی خب واقعاً چارهای هم نیست. الان زندانی بدبخت، آن پیرمرد را آورده. «محصل و ماهعسل». یک روزش فقط توانستم ببینم (از) پدر شهید. اول (سابقه) میشود. چقدر ماجرا برای پدر شهید؟ چقدر! دو سال! چقدر زندان بودی پیرمرد؟ «بنده (آنتن) آزاد!» بیغیرتی و بیانصافی آن کسی که الان این پولها را رفت خرج کرد؟ آن که آخر به نفع آن شد که ۶۰ میلیون، ۷۰ میلیون چک کشیده بود (و) با چک این بدبخت پیرمرد... حالا مردم: «۷۰ میلیون آزاد شد.» جهنم! چه چیز خوبی است جهنم! چقدر لازم است که این جهنم باید باشد که برود آن تو که این کیفرش محسوب بشود. ولی بالاخره این وسیله این وسط الان چی میشود؟ کنار میآییم این را برای مدیر بدبختی که قرار است کارآفرینی بکند و این مجموعه را اداره (کند). چطور جاهای دیگر تو جیب یک عده دیگر میرود کار نداریم. الان میرود از ترکیه جنس میآورد. جنس چی میآورد؟ ببین، نفتی که میفروشیم، مسخره میکند ترکیه (با) چطور حمایت میکنی و ساپورت میکنی؟ پیشرفت درش ایجاد میکنی. اینها اینجوری. ککمون نمیگزد. کارخانهدار ایرانی اگر بخواهد راه بیفتد، اینجا حسادتها را انجام بدهیم. اینها است. الان این نداشتن بیتالمال که ایشان مطرح میفرمایند، راهحل، راهکار شما چیست برای اینکه ما این را درستش بکنیم؟ در مدرسههای قوم (را) میبینی چی میسازیم! بیتالمال. البته آن از بیتالمال نبوده، از چیز بوده. توجیه عقلانی ندارد و کارشان هم کار خیلی غلطی بوده و نمیدانم. ظاهراً نمیدانم این را بدانید آستان قدس نسبت به چند سال قبل از جهت اقتصادی خیلی افت کرده. ربط به این تولیت (و) آن تولیت و اینها هم ندارد. ربطی به کل بحث رکود و مشکلات مالی و اقتصادی کل کشور دارد. چندین کارخانهٔشان تعطیل شده. البته کارخانهها (ی)شان رشد داشتند. انگار یک سری از کارخانهها که در از بین رفتن، از نزدیک مشکلات جدی دارند و بحث مشکلات مالی. آنجا هم خلاصه مشکلات است که الان خود آستان قدس تو بعضی از اخبار این هم هست مرغ (را) به فکر این باید باشیم که ببینیم چکار کنیم که واقعاً تولید ثروت عمومیمان برود بالا. مواد خوراکی فقط تولید کند بیاید مواد کالاهای دیگر. الان یک بحث جدی آن این است که ما این مواد خاممان بدون ارزش افزوده دارد چکار (میشود). میتوانیم بکنیم برای اینکه ارزش افزوده ایجاد بکنیم. بستهبندی، بستهبندی؟ میکنیم زعفران اسپانی. بهترین زعفر. بخشی از دین دغدغه داریم. همانجور که نسبت به بیعفتی (و) سگبازی اطراف ما را عرقخورها و سگبازها و اینها گرفتند. چه جور آدم به (شور) میآید که یک کاری بکند، اینها جدیتر است. این مسائل بحث مالی، رقصی مهم. شما به این فکر بکنید. اگر کسی به نتیجه رسید، یعنی هرچی به ذهنتان میرسد بگویید. حالا کارشان همین است، طرحتان چیست؟ از یک طرف باید مدیریت سرش هست که چجوری مدیریت درآمدها و اینها که باز بحث اقتصاد مقاومتی میشد، یعنی خیلی گسترده میشود. چجوری ما بتوانیم درآمدها را حفظ کنیم؟ چکار بکنیم فرهنگ عمومی را نسبت به تولید تقویت بکنیم؟ فرهنگ عمومی نسبت به مصرف درست کنیم. مصرف، مصرف کالای داخلی. همه زورمان (را میزنیم) که مصرف مردم را اول درست کنیم. زحمت کشید. سادهتر است فعلاً حلش بکنیم. یعنی دمدستی و ابتدایی است. خیلی راحت حمایت از تولید داخلی را از چند جنبه. یکی وظیفهٔ مردم است که بروند بخرند. یکی وزیر مسئولین ای که باز کارخانهها اینها را باید من یک زمانی فضای چیز نبودم که تولید محصولات باغ و اینها مثل چقدر زحمت دارد این پدر خانمهای باغ. بغل باغ بندهٔ خدا که فلج شد، یک شش هفت سال که به بار درخت مثلاً زردآلو و اینها (نیاز به) دنگ و رسیدگی بهش (و) آب رساندن به سر زدن (بود). یک سبزی دیگر تجربه نداشتم (و) تجربه شد. گران است نسبت به تره، چه پدر (ی) از آدم درمیآورد. آرزو (میکنم). من دیدم از آن به بعد دیگر اصلاً کلاً دیدم نسبت به سبزیجات و اینها عوض شد. گفتم آقا! هر بچه یک بار سر این کاشت سبزی هم کاشته میشود سریع هم برداشت میشود. یک درگیری (با) مدرسه این بود که تمام فعالیتهایی که یک مازندرانی لااقل میتوانست داشته باشد برای تولید... تو ابتدا کابلی. بانو سرور شیوهٔ مثلاً تدریس شما طبق استانداردهای استاندارد آموزش و پرورش یک موجود مفتخور دربیاید. اینها اصل ماجرا است. اصل ماجرا اینها (است). برای قرآن خواندن بچهها دل میسوزانیم. خیلی هم خوب. قرآن خواندن بچهها باشد. اگر بچهٔ دبستانی تو مدرسه قرآن یاد نگرفته باشد چقدر بد است؟ حالا اگر هیچ مهارتی برای تولید نداشته باشد، نیروی مفتخوری بار میآید که بقیه اداره (اش کنند). هی باید به مردم گفت. به پیغمبر میگفتش که: «آقا من پول ندارم، بدبختم.» حضرت فرمودند که: «این سریع چیز هست.» خوش خوریش. یک نگاه. نگاه اشتغالزایی است. میتواند. (ولی) تمام شده. (میگوید) دوباره یک پولی به ما بدهید. پیغمبر یک جوان خوشش میآمد. «شغلت چیست؟» سقط من عینی! از چشمم افتادی. آخه پیغمبر مگر میشد بگوید: «رحمه للعالمین؟» چشم من افتادی! طرف فحش میداد به پیغمبر. شما ناراحت نشو. به خودت نگو پیغمبری که آنقدر مهربان و نرم است، بعد از چشم من افتادی! فرهنگ بشود بین ما. یعنی اگر ما بفهمیم یک جوانی عرقخور است، معتاد است، چهمیدانم اهل یک سری مفاسد اجتماعی است، چه شکلی از چشممان میافتد؟ باز برویم پسرها و دخترها مثلاً دختر هرزه باشد، پسر هم هرزه باشد. دختر هرزه است بدتر. دختر خیابانی، پسر. بعد همانقدر که دختر خیابانی (و) پسر خیابانی برای ما بد است، دختر بیکار (و) پسر بیکار هم بد (است).
الحاصل غرور به حقانیت این چهار تا را تمام کنیم. غرور و حقانیت و حیات عاریت و یأس از ظهور سعادت و افتراق مسلمین و نداشتن بیتالمال موجب تعطیل قوای معامله مسلمین شده است و از وصول به سیادت دینی و دنیوی محروم مانده (اند). دینی (یا) دنیا، رکیک. ولی علتالعلل، جهل به مرام اسلام (است). اسلام این است. اسلام دیگری کار کنیم. رفیقت تعبیر (کند) کار کنی که این الان یک نفر دیگر گرسنه است. تو باید بروی کار کنی پول دربیاوری برای دین ما. الان نیست. زیرا اگر مرام اسلام معلوم ما بود و همان بعینه مرام امام مسلمین شده بود، البته در کوشش نموده مقصود را انجام میدادیم.
عرض کردم یک ضعف عمدهای به فرهنگ تبلیغی ما برمیگردد. به مبلغین ما، منبریهای ما، به کتب دینی ما. دینی که باز هم همان مبلغین در واقع ترویج اسلام کردند، که این مبانی و معارف توش نیست. معارف مربوط به ارزش کار، فعالیت، تولید ثروت، اینها بین ما خیلی غریبه. خیلی غریبه. لذا کسی میرود به آن سمت، متهم (میشود به) بچهپولدار و مایهدار و اشرافی و بچهسوسول. آدم میشنود. کار بکند، از قبل کار او بیشتر به حسادتهایمان حالا برمیگردد. یک طرف کار فرهنگی یک مشکل جدی. اگر کار فرهنگی پشتوانهٔ کار اقتصادی نداشته باشد، جواب (نمیدهد). سوال جوان مؤمن! اگر کار نداشته باشد، با دینش ارتزاق میکند. اشتغال روحانیت باید اول تعریف (شود). بخشی از اشتغال روحانیت همین تدریس و تعلیم و عرض کنم تبلیغ است. بخش جدی (است). بعد در کنار این حالا فعالیتهای دیگری هم میشود برایشان لحاظ کرد. (برای) استاد دین (هم) تعدادی از روحانیت قطعاً برمیگردد، ولی لزوماً حالا همان بحثی هم که شما کردی، لزوماً (این) کار (یعنی) کار زیر آفتاب و بیل زدن و باغبانی و اینها نیست. تو فقط نیاز مردم اینها نیست. نیاز به قاضی هم داریم. بیتالمال برایشان لحاظ (میشود). اصلاً یکی از... چون خود نامهٔ مالک را ببینیم. حضرت تقسیم بودجه که میکنند، اینها کسانی که تو باید تعمیرشان (کنی). کسانی که طلبه پیش امام صادق بودند، یعنی همینطوری بودند (که) هیچ کار دیگری غیر از طلبگی انجام (نمیدادند). استارت اولیهٔ پیغمبر ما. دوره به دوره به خاطر اینکه حضور فیزیکی معصوم کم شد، بار اجرایی که روی دوش فقها آمد بیشتر (شد). بعد تفاوت حضور فیزیکی معصوم با کار تعلیم دارد، نه تعلم. درس بخوانیم. تولید قاضی بکنیم. تو خروجی جدید چاپ شد: **سازمان پیامبری**. آنجا نگران اینم که این کتاب دست طلبهها بیفتد، مورد هجمهٔ جدی قرار (بگیرد). نقد جدی به روحانیت، نقد اساسی و خیلی تند. خیلی تند. گفتم: «آقا مشکل اصلی روحانیت نخوت (و) رخوت است.» (نه، منظور) من روحانیت به معنای اینکه همه نسبت (یکسان) تکتک افراد (دارند). غالب، آنی که غالب دیده میشود، نخوت و رخوت. این دو تا شایع و رایج است. یکی اینکه یک طایفهٔ جدابافتهای میدانیم که حال نداریم. حالا خود بحث کار، حالا مثلاً شما حاج آقای قرائتی را یک عنصر فعال میشناسید. یا فروشگاه کار یدی. مثلاً اینها چقدر انجام؟ باغداری. خب این عنصر فعال (است). پس یک تعریف دیگری پیدا میکند. مطالعه میکنم. بعد یک دانه هم چیز است، یک دانه محرمها و ماهرمضانها است. خب، میروم سخنرانی. فصل کار ما این الان است. فصل کار ما محرم و ماهرمضان است. یعنی مثلاً تصادف کنم، ولی واقعاً اگر تصادف نکنند. قرائتی، قرائتی هیچوقت دنبال این نبوده که بیایند دنبال خودش (کار کند). رفته و تأمین مالی نشده. برنامههایی که صداوسیما دارد. یک قرون نگرفت. بانک الان برخی جاها هستش که خبر دارم مؤسساتی که اینها برنامههایشان برنامهٔ ثابت تلویزیون است، اینها پول کلانی به جیب زدند. اصلاً کل مؤسسه با همین (پول) آباد (شده) که از تلویزیون گرفتند. فعالیت اقتصادی، فعالیت رسانهایام. گردش مالی خودش را به این نحو دارد دیگر. آن برنامه، یا باید تولید بکنی یا پول بدهی. اونی که برنامه تولید کرده، ازش حمایت بکنید. ولی نمازش را میخواند بینش هم یک دانه در مورد قاضی و اینها هم همین مسائل ما داریم دیگر. حتی در مورد طبیب ما این مسائل (را داریم). بحث این است که اگر طبیب واجب کفایی، واجب کفایی را هم برخی برای چیز (ثروت) ارتزاق (از) بهشت و حرام دان (ست). بعد بماند که الان اگر شما یک درمانگاه مثلاً بینراهی هستید یا بیمارستانی هستید، فقط شما اینجا دکتر متخصصید، یکی تصادف کرده آوردهاند کنار شما، بخش روحانیتش مظلوم واقع شده. یکم باید بدانیم که اینها پول نباید بگیرند. شیخ انصاری تو مکاسب بحث کرده. پنجمی که در مکاسب محرم مطرح کرده حساب فعل واجب، بخش مفصلی (است). با چه نیتی؟ با چه وجهی که بشود؟ غرضم این است که بالاخره این باید تأمین مالی بشود. یک کار واجب (و) کار لازمی است. یعنی ما الان معلم میخواهیم، روحانی به همین معنای سنتی رایج که امام جماعت باشد میخواهیم. درست است کارکرد روحانیت نباید در این حد متوقف بشود، ولی این را هم میخواهیم. مسجد داریم، مسجد امام جماعت میخواهیم. بحث اسلاممان که این اسلامی که دست ما رسیده، مشکل جدی که هست در تبلیغش و اینها، آن فضا واقعاً بیگانه است. یعنی اسلامی که لااقل پیشرفت مادی دربیاید، چکار میکند؟ از حزباللهگریاش دارد نان (میخورد). طرف از صرف اینکه دارد موضع انقلابی میگیرد، یعنی الان دیگر مجموعه او را استخدام کرده که این فقط از آن میخواهد تو حوزهٔ انقلابی کاسبان با دینش با همین موضع حزباللهی میرود بالا از حمایتی که در ساختش میشود. دارید میگویید دیگر؟ یا نه اینکه فروش لاتاری. خیلی فیلم هنرمندانهتر و بهتری هم بود. صرف اینکه اینی که یک فیلمی با یک گفتمان حزبالله الان این فرهنگ است که مثلاً طرف خندوانه، نمیدانم واسه امین حیایی، اون یکی گفتم به امیر حبیبی چون توی مثلاً چیز بازی گفتیم واسه من حمایت کنید، این هست که بالاخره وقتی که جوان مؤمنی است بابت ایمانش، بابا اعتماد میکنیم کار میدهیم. اون یک بحث. فیلم ساخته. فیلم ساخته. بالاخره یک گفتمان حزباللهی دارد. باید حزباللهی از او دفاع بکنند. اون یک بحث است. پول درآوردن است. این بد است! من میتوانم با تولید کتابهای در مورد شهدا بالاخره کار اقتصادی هم بکنم. (میگویند) فقط میخواسته پول دربیاورد. نسخههای شفا بخش مثلاً این است. اسمش دزدی (است). رسماً دزدی! پول درآوردن با دین است. دینفروشی است. بنگاه اقتصادی دارد (و) اینفروش است. اینکه دزدی است. تولید فکر باید کرد. تو برو خلأها را پیدا کن. اصلاً به شما نان دادهاند بابت چی؟ متفکر باشی. تولید فکر کنی. بخوانم. (اسلام را) بشناسی. بعد بروی مبانی را بشناسی. با مبانی بیایی. اینی که عرض میکنم این آدم شهید مطهری (است). هرچی شهریه گرفته، دوبله هم میدادند. سوبله هم دادند. حقش بود علامه طباطبایی دربیاید. درست است؟ چقدر تو این خروجی ما چند تا از اینها داریم؟ کما اینکه الان دانشگاه هم که دارد حمایت مالی میکند، حالا آن بیتالمال از دولت، این بیتالمال از سهم امام، بیتالمال است دیگر. دانشگاه هم که دارد حمایت میکند، یک عنصر مفیدی میخواهد. دانشگاه درس خوانده. ۸ سال درس خوانده، ۶ سال درس خوانده. چند تا دانشجو مگر مثلاً تویشان فلان دانشمند درمیآید. ولی بحث این است که آن هدفگذاری باید داشته باشیم و ترویج بکنیم یک همچین فکری را. این گفتمان تو حوزه نیست که: «ما باید مطهری بسازیم.» بد است. درس ۱۲ درس بخواند، پول مردم را بخورد. من هم نماز. اسلام تنها دینی است که (مراسم) مسلکش بدون آخوند هم برگزار (میشود). مشکل همان اسلام انفرادی است. اسلام قرآن (را بخوانید).
چیزی که اینجا عرض ما بود این است که اصل مشکل این است که این اسلام، اسلام شب قدر ما نیست. منبرهای (ما) پای منبر که میشویم (میبینیم) اسلام همهاش سیاست است (و) نمیبینیم. این اسلام هیچچیزش سیاست نیست! خود امام، شما عرفانیترین سخنانش را (ببینید). از توش یک بحث عرفانی، یک بحث سیاسی میکشد بیرون. چون مباحث مربوط به فطرت. امام دارد نقد مثلاً ریگان میکند. امام بعد میگوید که: «اینها چرا طاغوت شدند؟» میگوید: «فطرت انسان بینهایتطلب است، به هیچ مرحلهای قانع نمیشود.» بعد اینها الان فطرت اینها به اینها میگوید که باید دنیا را بگیری. همهٔ دنیا مال تو باشد. تحلیل عرفانی (با) خروجی سیاسی. روش (و) روش مرحوم آیتالله نا مفهوم. شامل عرفان و چه اسلام است که از توش اینها در میآید آنور، چه اسلام عرفانی (که) اصلاً توش در نمیآید. انتخابات سال ۸۴، حالا بعضی خاطرات وسط گفته میشود در واقع تجربه شاید خوب یکی از این بچهها از رفقای ما افتاد تو خط سیر و سلوک. نمیگویم چه مجموعهای. بعد بهش گفتم که: «خب انتخابات برای چی؟» گفتش که: «حالا این حرفها را زیاد میشنوی از آدمهایی که یکم تو فضای معنویت (هستند).» «اگر من رأی بدهم، بعداً او یکچیزی تصویب کند که بهحق نباشد، من تو گناه او شریکم.» اینهایی که فانی فلاح نیستم. «من باید به فانی فلاح رأی بدهم که مطمئن باشم که او هیچ عملی خلاف مصالح نوعی و شخصی اسلامی نمیکند یا هوای نفس ابداً در او نیست.» مطلق شدت عرفانش دارد مملکت را به باد میدهد. شدت معنویتش دارد همه را نابود (میکند). بچههای مذهبی و اینها تو مجلس (یک چیزی) را تصویب بکند، تو تو گناه (شریک). خندهدار است. یکی میگفت: «من از نظام چرا حمایت نمیکنی؟» «من از نظام اگر حمایت کنم، آن فلان نیروی نیروی انتظامی که تو فلان شهرستان دارد آنجا رشوه میگیرد، من تو آن شریکم.» برادرم! خریتت را حساب خدا. عرفان و اینها دو تا مکتب ازشان مانده از آقازادهها. یک مکتب (است) مکتب خمینی (و) مکتب مکتب مشهد است. مکتب مشهد (از نظر) ترم و فضاشان خیلی با نظام جورتر (است). مکتب قم (است). استدلالش ببین. خیلی جالب است. میگوید: «من نسبت به رهبری با رهبری مشکلم.» حالا بعضی آقازاده چرا میگوید: «رهبری از عمو پورنگی حمایت کرده که این همهاش تو برنامهاش میزند میرقصد؟» (باید) داشته باشی، بتوانی کلی فهم باشی. یعنی کلیت مسئله را بفهمی. باید جزئیات را تفکیک کنی از کلیات. کلیت که این نظام آدم میخواهد. تلویزیون میخواهد، صداوسیما میخواهد. صداوسیما برنامهکودک میخواهد. برنامهکودک مجری میخواهد. این را باید داشته باشیم. حمایت بکنیم. برویم. باید یکچیزی باشد که بله بچهها بزنبرقص (داشته باشند). غنا نباشد، شادی (باشد). شعر هم بخوانند، شعر هم مفید و با خاصیت باشد. خود ما که آمدیم با عمو پورنگ همکاری کردیم و اینها متهم شدیم. روم نمیشود من جزو رزومه جایی بگویم. اثری که این برنامه دارد، شما کجا میتوانی ۲۰ میلیون بچهٔ کشور ما یا ۱۲ میلیون کودک و نوجوان (را جذب کنی)؟ ۱۲ میلیون منبر! این ۱۲ میلیون کودک و نوجوان کجاست؟! یک بحث دیگری است. از این امکانات موجود باید استفاده کرد. ارتقایش داد. توجیه حماقت. خیلی جملهٔ سهجملهای (است). سه جملهٔ طلایی: توجیه حماقت، تضعیف جنایت، تکمیل رسالت. توجیه نکن. تضعیف هم نکن. علوم را پذیرفت، نقاط قوت را هم پذیرفت. با نقاط قوت نقد من به روحانیت همینها است. کل سینما یک احمقی... انشاءالله که برسد دستش (و) گوشی (بهش) پیغام رسانده. پیام داده تو ماجرای حکومت گمراه که من موضع گرفته بودم، مشخص بود که روحانی است که یا دارد درس خارج میدهد، این احمق بزرگوار یا درس خارج خیلی سال است که میرود. مشخصات مجتهد. یک پیام طولانی به ما گفته بود که بماند که تو چرا بزرگوار اینکه حکومت گمراه فرموده بودم. یک نقد که خب مثلاً شما با یک شاید ممکن است که حالا مثلاً تعطیلی روز شهادت موسی بن جعفر جزو شعائر به حساب بیاید، ممکن است به حساب نیاید. از اینور خود این نظام حفظش جزو قطعاً به حساب میآید. شما این را داری میزنی به خاطر او. آمده بود آقا! چقدر توهین کرده بود به درس! چقدر رفتی ۲۰ سال درس خارج ایشان رفتی که بفهمی این کیست و چیست و فلان مزخرفاتش بود؟ آن استدلالش جالب بود. استدلالش این بود میگفت: «تو چه جور قبول نداری؟ حکومت، حکومت گمراه!» برو سینما را ببین. امیرالمؤمنین ندید. خود همین حکومت را نمیبیند. تیکههای دیگرش را نمیبیند. صداوسیما را ببین. روزهای تعطیل چه خبر؟ روزهای شهادت چه خبر میشود؟ همین آخوندها! من تعجب میکنم بعضی از طلبها. «منتقد سیستم قبل انقلاب، کی به شما تریبون میداد؟» ۵۰ میلیون پای منبر شما بنشینند. حداقل چیزی که باید بفهمی هیچچیز دیگر نباشد. حکومت گمراه! (ولی) به همین شماره بزرگوار! یک تریبون دارد. ۵۰ میلیون گوش میدهند. پهلوی یا همان پهلوی است. فقط به تو تریبون داد. موجب کلیه (آنها با هم فرقی ندارند). خیلی نفهمی میخواهد آدم اینها را نفهمد. بعد نفهمد که تو حالا این همان که آقا فرمودند که: «پاسخگو باشد خودش اپوزیسیون میشود.» همین است. الان تو یک آخوند باید اینجا پاسخگو باشی، نه اینکه اپوزیسیون بشوی. جواب بدهی. چکار کردی؟ نشریات، مجلات. این فضای فرهنگی عرض میکنم نباید به آن نماز جماعت اکتفا کرد. منظورم هم همین است. آقا! کار روحانیت ایدئولوژیک و فکری نظام را برطرف کند. بشناسد، خط بدهد، کار بکند برای برطرف کردن. خیلی کم است. در بین طلبه گفتمانش نیست. درسی که ما میرویم از توش اینها درنمیآید. لمهای که ما میخوانیم با همه احترامی که برای شهید فضای قبرش هم میشویم، از تو آن لمه اینها درنمیآید. از توی مکاسب اینها درنمیآید. اینها. فقه قبل انقلاب یک عالم دیگری دارد. انقلاب خودش یک عالم دیگری است. فقه دیگر برای خودش میخواهد. حتی نماز و مسجد و اینها هم فرق میکند. شب قدر الان کجا؟ شب قدر قبل انقلاب؟ مثلاً بروم سخنرانی مرحوم راشد در مسجد گوهرشاد شبهای قدر. آنها را بردارم بخوانم، حفظ کنم، برای مردم بگویم. همه میخندند به من. ۵۰ سال پیش میخندند به من. فقه ما مثلاً خواص مختلف مال ۴۰۰ سال پیش، ۵۰۰ (سال).
وقت ما هم رو به اتمام است و ما در اینجا مقصود و مرام را از ناحیهٔ مقدس اسلام به موجب فرموده حضرت خاتمالمرسل (صلی الله علیه و آله) (و با) انکارکن فیک بیان مینماییم تا موجب شفای صدور انام گردد. پس میگوییم: «اسلام را دو مرام (است).» وصیتنامهٔ امام اول. حفظ اختصاص حکومت مطلقه به قرآن. مرام اسلام خانم! «مرام اسلامی تعریف کن تو یک کلمه.» جملهٔ امام از همین حسین نظام، یک مصاحبه امام دارد با تایم. فکر کنم مصاحبههای امام با نشریات خارجی (و) گزارشگر خارجی را بخوانید، همین امروز بخوانید. اگر وقت کردی آن گفتمان بینالمللی انقلاب خیلی جالب است. اصل اولیهٔ توحید که مسلمانان قبول دارند، اینها همه از (آن بر میآید). یعنی چی؟ وقتی شما خدا را به عنوان خدا قبول داشتی، قدرت مطلقه اوست. تنها حکومت کند. زیر بار حکومت اسلام (یعنی) توحید تصور میکنی نهفته است. این هم همان است. خیلی هنر خواسته (است). یعنی همان اوشینی که اسلام انفرادی درآمده، خیلی هنر میخواهد. حکومت و سیاست و این حرفها است. تنهایی میتوانی خوب باشی. حکومت مطلقه اختصاص به قرآن دارد. یک اصل مرام اسلام (و) قرآن چون باید حکومت بکند. بقیهٔ چیزها را از توش درمیآید. من که این را بگذاری کنار، بعد بقیه را قبول بکنی. نمازم میخوانم، مسجدم میروم، انفاقم میکنم. «اذ جعلنا البیت مثابه للناس و قیاما للناس» اگر اشتباه نخوانده (باشم). میگوید من حج را قرار دادم که قیام برای مردم، قیام (و) اقامهٔ قسط و اقامهٔ حق. حق چیست؟ همین منطقه. یعنی من با حج میخواهم اقامه کنم. اصلاً حج را میخواهم به خاطر اینکه حج تقویت بنیانهای حکومت. همه که آمدند این اتحاد است. عرض کنم که پشتوانه مردمی را نشان میدهد. چقدر این مکتب آدم دارد. این (یعنی) تقویت ساختار، تقویت. اربعینمان این است دیگر. اولین کارکرد زیارت اربعین کارکرد سیاسی است. چقدر! چقدر جمعیت آمد. ما چقدر هستیم؟ چقدر نمود داریم؟ تو چقدر خوبیم؟ زیارت اربعین الان شده زیارت اربعین مال اسلام. اینکه میگویند عالم امام با عالم قبل امام زیارت اربعین رفتن دارد. تقویت حکومت (نه). نبود. الان از دل حکومت منبعث شده (و) جوشیده. درست است. زیارت اربعینش معادل این محسوب میشود که دارد حکومت خمینی را تقویت میکند. فکر کنیم خیلی جالب است. برای همین طرف فحش میدهد: «آقا! انقدر بیا من بهت نشان بدهم تو زیارت اربعین.» اصلاً طرف حکومت را قبول ندارد، خمینی را قبول ندارد، اصلاً تو فضا نیست. میگوید: «باشه. همین که داری میروی، تقویت حکومت تو حالیت نیست داری چکار میکنی؟» همین که میروی رأی، یک برگه به تقویت نظام نوشتهای. دانشگاه محمد صلاح نوشتن. از کروبی بیشتر. یک میلیون مصر کاندیدا نبود. این سلبریتی جهانی مصریها، سیستم جدید ۳۵ میلیون رأی گرفته. خلاصه این تقویت سیستم (است). خیلی بحث اصل مرام اسلام. همهٔ این احکام که درآمده به خاطر حفظ آن نقطهٔ کیانی و نقطهٔ اصلی (است)، به قول علما بیضهٔ اسلام. نقطهٔ اساسی و کانونی. آن نقطهٔ اساسی و کانونی این است که حکومت مطلق. «إن الحکم إلا لله.» همهٔ قرآن تو همین آیه نهفته است. البته یک مشکلی که الان خوارج داشتند هم الان وهابیها و تکفیریها و اینها دارند و حتی بین خودمان هم تا حدی رایج است، این الله شخص الله نیست. «جَهَهَ مَن دونِ الله.» بعضی جاها که دارد «من دون» شخص الله نیست. مثلاً میفرماید که: «هرکی که کسی را غیر از خدا اطاعت (کند).» سیستم. حالا بامزگیاش این است که همینها که حالا به پیغمبر میرسند و میاندازند و اینها که حالا پیغمبر ما فقط خدا و اینها! خلیفهٔ دوم را انقدر تحویل میگیرند که خودش معادل خداست. آیات فراوانی از قرآن (داریم) میشود. بحث شخص الله نیست، بحث «جَهَهَ الله» است. لذا «إن الحکم إلا لله.» آنها میگفتند: «الحب لله لا لک یا علی.» الله یعنی چی؟ یعنی جهتالله، ولایتالله. «انما ولیکم الله و رسوله و الذین یؤتون الزکاه وهم راکعون.» فقط خدا ولایت دارد. «الله ولی الذین آمنوا.» اگر هست، پس این چیست؟ «انما ولیکم الله و رسوله.» جهت آن ملا. حکومت مطلقه مال خدا است.
اشارهٔ خیلی سریع داشته باشیم. تمام (کنیم). حفظ اختصاص ولایت مطلقه به مقام مقدس حضرت حجت بن الحسن (عج)، صاحبالعصر (و) الزمان در مقام اجرای قرآن. ولایت مطلقه مال مرام بزرگ منوط به استحکام روابط مذهبی است. چه شکلی میشود ولایت امام زمان را جاری کرد؟ رابطهٔ مذهبی. تو کافی بابی نداریم راجع به این موضوع. (نه) دانلود روابط چیز، گشتم. اسمش را پیدا نکردم. یک کتاب «العشره» داریم. جلد ۷ بحار. کلاً آن (کتاب) یک جلد است. یک «عشر» یعنی معاشرت. فوقالعاده! حالا آن دیگر هرچه که تو کافی و وسائل و اینها بوده جمع کرده. (بحار) الان ۷۲ است. حالا تو کافی هم تو اصولش به نظرم نیست. تو فروع شاید باشد. تو اصولش هم یکی تو کتاب الایمان تو ذهن من هستش. **مسابقه الاخوان** شیخ صدوق خیلی خوب است. عرض کنم خدمت شما که کتابهای اینجوری زیاد داریم. کتاب **دوستی** آقای ریشهری در کتاب قطوری (بیش از) ۷۰۰ صفحه (است): **دوستی در قرآن و حدیث**. آن هم خیلی خوب است. آن دیگر خیلی مفصل همه را گفته (و) توضیح (و) تفسیر میکند. اینجوری نگاهی بکنم تو کدام ابواب است. یکی تو بحث چیز، مجالس ذکر و اینها. احیای امر. باب احیا کافی این روایت را دارد: «احیا امر بانک؛ دور هم بنشینید امر ما را احیا (کنید).» قضا و رو و طلاق. دستور تشکیلاتی اهلبیت برای احیا امر چیست؟ میخواهی ولایت ما جاری بشود، ملاقات کنیم. «احیا لامرنا احیاء الاحادیثنا.» هم روایت ما زنده میشود، امر ما زنده میشود، هم دل خودت زنده میشود. این مجالس دورهمی، روابط مذهبی که خیلی هم توضیح دارم. من مفصل اینها را چون بحث کردیم چندین (بار). بیشتر مشهد بحث کردیم. حالا وارد مباحث نیمهاینکه چرا این روابط ایمان را تقویت میکند؟ اثر عجیب این است که شما وقتی دو نفر با هم جمع شدید، دو نفر بر اساس ایمان کنار هم آمدند، ایمان این دو تا با هم ترکیب میشود. گفته بود: «نزدیک جسم، نزدیک عقاید.» عصبانی شدی؟ دست رفیق (ات را بگیر). بحث صلهٔ رحم عجیبوغریبی. مؤمنین را از یک روح میداند، از یک جسد میداند. روح شما همه یکی است. (که) به درد همدیگر (بخورسید) و دردتان بیاید. وگرنه آهنگ بابت درد رفیقت دردت آمد (و) بیتاب شدی ناخودآگاه. یعنی شب الان نباید خوابت (ببرد). که فردا باخبر بشوی رفیقت دیشب بیخواب بوده. اتصال با ما برقرار است. ارتباطگیری خیلی قوی و خوبی میخواهد. آقا! روایت عجیبغریبی میفرماید: «با کسی ۴۰ قدم...» نمیفهمم یعنی چی. یعنی سعی میکنم خیلی بهش فکر نکنم. میگوید: «۴۰ قدم با کسی همراه بودی، خدا روز قیامت از او سوال میکند... ازت همراه (؟)» خیلی جالب است. اصلاً نمیشود اینجوری زندگی کرد. ۱۰ سال با هم بودن. چه رفاقتی؟ این رفته، یک شب رفته، یک شب ۵۰ سال هیچ خبری از هم. سرطان. اینها دیگر ولایت نیست که. «المؤمنون والمؤمنات بعضهم اولیاء بعض.» ولایت دارید (و) رابطه ولی با ما چه جور است؟ اصحاب پیغمبر، نوع روابط اینها خیلی جالب است. اصحاب پیغمبر تو جاده که داشتند میرفتند، وسط (جاده) یک تکه پارهسنگی بود، اینها رد میکردند. به هم میرسیدند. به دستور پیغمبر دوباره با هم سلاموعلیک (و) روبوسی میکردند. رابطه گرم باید باشد. لذا باید قائدین این اساس (باشند). (که) چه کسانی میتوانند لیدر باشند؟ فعال فرهنگی کیست؟ اشخاصی بودهاند که خود را از غرور و قناعت به اسلام انفرادی، از اسلام انفرادی درآمده باشد. افتراق و یأس و من از حقوق واجب الهی که اسباب مهلکی است، مبرا و منزه (هستند). بیشتر از همه باید دل بسوزاند. بیشتر از همه باید مایه بگذارد. بیشتر از (خودش) را بکشد برای بقیه. این میشود. تشکر از روی واقع و فداکارانه عهدهدار وظایف مقرره ذیل اصولاً و فروعاً بوده (است). این وظایفی که قرار است به عهدهاش بیاید و کاری که قرار است بکند. مجلهٔ دههی قحطی، جام جهانی. مردم جام جهانی، جنگ جهانی. مردم گندم نداشتند. کار فرهنگی. آدمای که میخواهد جریانساز باشد، فعال باشد، کار بکند، یک تعداد زیر دست او باشند، اول باید این کار (را کند). کار همهٔ مجموعه روی دوش تو است. مدیر یک کاری در عرض بقیه نداردها! یک کاری در (مدیر). مدیر مجموعه شد (و) همهٔ کارهایی که همه دارند مال اوست به علاوهٔ کارهای اختصاصی خودش. مدیر در عرض بقیه است. ولایت هم همین است. همهٔ کارها از او توقع داشته باشیم. یک چایی هم که توی روستای بند آمده بود (و) برود پر کند، ولی دیگر بیا اینجا. شهردار نداری. ولی این یک جمله آقا دارد. خیلی این جمله فوقالعاده است. برو سال ۷۰. خیلی آقا خیلی هم صریح بوده. دههٔ ۷۰، دههٔ ۷۰. خندهام گرفته. آقا میفهمد که بعضی از قرائتهایی که امروز شد، به معنای واقعی کلمه افتضاح است. این قاری عزیزمان آمده اینجا قرآن، این آقا آمده اینجا آیهٔ آخر سورهٔ مجادله را خوانده. آخه این شد قرائت؟ آخه این شد سهم قرآن؟ تو نباید قرآن بفهمی که «چی چی»! «وَمَن یُحَادِدِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ». بعد اینجا وقف کرده. مرد حسابی! آیه دارد میگوید نمییابی کسی که مؤمن به خدا و رسول است که اینجور باشد. اصلاً نباید وقف کنی. وقتی خیلی افتضاح بود این قرائت قرآن. خیلی (آن) فا (فهمید). بعد یکی دیگر از صحبتهای آقا با این رادیو معارف مثلاً آن در مورد شجریان چی گفته؟ موسیقی قرآنی نیست که این. دستگاه موسیقی را دارد. این موسیقی سنتی ماست. با قرآن جور درنمیآید تو دستگاه موسیقی سنتی (بیاید). در مورد شجریان سال ۷۰. خلاصه نقدهای آقا خیلی عجیبغریب (استار). یعنی به برنامههای تلویزیون این مجریه (با) چقدر رو مخ بود! چقدر نقدهای خیلی عجیبغریب میکند. دههٔ ۷۰ آقا یک جملهای دارد این خیلی برای من (جالب است). میفرماید که: «سال ۷۰ یا ۷۱ وقتمان گذشت. رادیو را که روشن میکنم تمام هرکسی که تو این رادیو صدایش درمیآید، احساس میکنم سید علی خامنهای دارد حرف میزند.» خیلی من احساس مسئولیتم نسبت به مملکت اینجوری است که احساس میکنم تکجزئیترین افرادی که جزئیترین مشاغل مشغولند، اون همان سید علی خامنهای است که آنجا مشغول (است) و تنم میلرزد. تعبیر آقا این است: «ما گاهی یک کلمهای که کسی به کار میبرد، نباید به کار (ببریم).» «تن من میلرزد. احساس میکنم من اشتباه بزرگی کردم.» خیلی تو این حرفه. رهبری مسئولیتپذیر نیست نسبت به مجموعههای زیردست خودش. مسئولیتپذیری. اگر منظورتان این است که کار او بکند، آقا جواب بدهد، این خیلی خندهدار است. ولی اینی که او خودش را توی مجموعه هم ببیند. مخزن اقسام حضور دارد. بحث فلسفی دارد. حضور مخزن (است). حضور مخزن یعنی شما اگر ۱۰ را تقسیم به ۲ کردی، ۵ تا ۲ تا میماند. ۱۰ تو تمام این ۵ تا ۲ تا حضور دارد. کلمه را تقسیم میکنم به اسم و فعل و حرف. یعنی کلمه در تمام این صدا حضور دارد. مخزن حضور دارد در اقسام خودش. مدیر در تمام افراد زیرمجموعه خودش حضور دارد. این جزئی از تو است. این قسمی از تو است. تو در تمام اینها هستی. اگر قرار شد که این مدیر مدیر باشد که حضور مخزنی داشته باشد، باید یک کسی باشد که آن پرمحاسن و فضایی که قرار است زیر دست داشته باشد. نه اینکه من یک فضایی دارم کنار فضایل بقیه (است). نه! تمام آنچه اینها دارند تو باید داشته باشی و اضافهتر. اصل فضایل. این چهار تا اشکال نباید داشته باشی. این چهار تا عیب که سبب ممرض و سبب هولناک بود اینها را نباید داشته. (و) بیشماری که باید داشته (باشی).
امروز طول کشید و صلی الله علی سیدنا محمد و…
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات شرح کتاب شذرات المعارف
جلسه سی و هفتم
شرح کتاب شذرات المعارف
در حال بارگذاری نظرات...