‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
چون وقتمان کم است، صاف برویم سراغ اصل بحث. فرع پنجم: اقتصاد در امر معیشت و ترک قیود مضره که از اهم مقاصد اسلام است. اقتصادی که اینجا گفته میشود، میانه روی، حد اعتدال و امر وسط را کشف کند. لطیفی دارد میفرماید که: «اُسوه وقت شد فی ل...» (جایی را، چیزی را در نظر اقساطی مشتی بندها...) به معنای این است که هویت خودت را در راهرفتنت فراموش نکن. ما میگوییم معتدل راه برو، یعنی با توجه به هویت و آن جایگاهت. اقتصاد هم همینطور؛ توجه به شأن و شئون داشته باش، نه بیش از شأن و نه کمتر از شأن.
اقتصاد در امر معاش، یعنی ما حدی نداریم که بگوییم این وسط است. آزمایش خونی که مثلاً میگویند گلبولها انقدر باید باشد بین انقدر، در معیشت هم بگویند مثلاً شما اگر روزی یک الی سه تا نان مصرف میکنی... مثلاً چیزی که در شأن (بالاتر از شأن) است، یا مثلاً ممکن است برای یک انسان معمولی، داشتن یک کتابخانه هفتهشتهزار جلدی بالاتر از حد باشد، ولی الان ما مثلاً دهدوازده تا کتاب (کتابخانه این جوری) کسی این را بالاتر از شأن نمیداند.
کتاب میخرید... آقای یون تا جای نیکبخت انسان عجیبوغریب و فوقالعادهای است از شاعران. در نمایشگاه با خانم حسینی خیلی بادی افتاده بود توی سرمان که ما خیلی داریم کتاب میخریم. پانصد تومان کتاب ایشان را دیدم که با یکی از شاگردانشان آمده بود. بعد ایشان هر سری میرود همینقدر میخرد، چون واقعاً هفتهای هفت هشت ده جلد کتابشان تمام میشود. پسر ایشان که اسبابکشی داشتیم، سیهزار جلد کتاب را من بستهبندی کردم. شمارش... افراط نکن. انقدر کتاب! امر معیشت، اقتصاد در امر معیشت... مثلاً آدمی که من از بچگیام یک نوارخانه خیلی بزرگی داشتم، نوار گران هم بود، یعنی به پول الان گران بود. هر نواری پانصد تومان دهه هفتاد. بعد خیلی گران بود. پانصد تومان پول توجیبی شاید مثلاً یک ماه هم... آره. مسجد... آره. خلاصه همه را چون گوش داده بودم، خیلی علاقه.
خلاصه این اقتصاد امر معیشت، کلاً به حسب هر کسی، به حسب خودش، با شأن خودش، فضای خودش، اقتضای خودش. این را باید بار بیاوریم که هر کسی شأن خودش را بداند. این از آن بحث خرج و مصرف و اینها مهمتر است. یعنی آنقدری که ما لازم داریم هر کسی شأن خودش را بداند، آنقدر لازم نداریم که توصیه کنیم که آقا مصرف نکن، اسراف نکن! حتی لازم باشد توصیه ما لازم است که هی به شأن تذکر بدهیم. مثلاً الان نشستهاند توی این نمازخانه با این مقدار چراغ. مثلاً آن نیاز ما حاصل شد. چراغ کمتر هم حاصل میشود. خب، حالا قطعاً به چراغهای این سمت که دیگر نیازی نیست، به پنکه و کولرش هم طبعاً نیازی نیست. با باز کردن در، نیازمان تأمین میشود، نیاز نورمان تأمین میشود. بفرمایید! این شأن هر محیط و هر فضایی را اگر بدانی، این خلاصه باعث میشود که به اسراف و اینها کشیده نشوی.
خب، فرع ششم: ایجاد شرط از روی قیود مضر. یعنی توی امر معیشت ما هی تقیدات الکی ایجاد بکنیم توی زندگی. یعنی الان طرف احساس میکند که اگر مایکروفر نداشته باشد توی زندگی، شأنیت... شأنیتهای توهمی را هم باید برداریم. مایکروفر نداشته باشم، ساندویچمیکر نداشته باشم، چایساز نداشته باشم، تخممرغ... یک چیزهایی آدم میشنود توی این آتوآشغالهای زندگی! مضر است. بدون هوای نفس، واقعاً الان برای زندگی کردن به چه چیزهایی نیاز است؟ به تلویزیون نو نیاز داریم؟ درب و داغان که داشتیم از پدربزرگ توی انباریشان بود. وقتی برداشتیم و حالا مثلاً خانمم، زندگی که داشت فضای پدر مادریشان فضای متمکنی بود که کارهای خانهشان را خدمتگزار داشتند انجام میدادند. ولی وارد زندگی ما که شد تا حالا، از آن فضای پادشاهی آنجا. تلویزیون گرفتیم از پدربزرگم. یادم است که این تلویزیون، حالا روشن میشود، با خودش کالا جابهجا میکند. خودش سر یک ساعت روشن میشود و خودش سر ساعتهای... خاموش میشود خودش. بعد میخندید هر وقت که آهنگی شروع میشد. سر اخبار بیستویک، سه تا تیکه قبلش داشت. آن تیکه اول روشن میشد. سخنرانی بود. جلسه منزلمان گفتم: "این تربیت شده است." چون پیامبر زیاد نشسته، تربیت شبکه قرآن، سخنرانی. تا اینکه بعداً نمیدانم چه شد، یک تلویزیونی گرفتیم که بعد کارت هدیه داشت، یعنی قرعهکشی هدیه داشت که... آره، ششصد تومان پول دادیم برگردان.
ریج مبل و این هم نداشتیم. یک فرش که آن هم جهیزیه خانم بود. کتاب چیزی هم نداشتیم. درب و داغانی. من مسافرت بودم، برگشتم مبل خریدند. پدر مادرم را به زور اینجا به ما دادند. اینجا پادشاهی. امکانات آنجا نیست، خانم. امکانات از خانه پدر، امکانات خوب است. کمبودی هست و اینها. خیلی چیزها نبود، مثلاً گاز، فر، رختشوی (خیلی از این مسائل) نبود از اول. هیچ احساس نیازی هم... خیلی مهم است. الان شما ببینید توی غرب زندگیای که تشکیل میشود، همه اساس دست دوم دختر و پسر خانهزندگی میدهند. میروند از این اجناس دست دوم که توی محله کرایه میکنند. کم کسی چیزی میخرد. شنبه یکشنبهها که کسی چیزهای مصرف کرده را گذاشته بیرون معروف است، یکشنبه استرالیا بود. بعد دبیرستان آمده بود ایران، مدرسه ما مانیتور خیلی خوبی از آنجا گرفتم، در حد نو قشنگ هست. و توی فرهنگشان، فرهنگ مصرفزدگی نیست. انباری، انباری همیشه هفت هشت تا فرش نو، دو دست زندگی. اکثراً با یا اجناسی که از بیرون آوردند، یا دست دوم که رفتند یا خریدند یا کرایه کردند. حالا اینجا صد قلم توالتهای عروس! تزئین تو به جامعه آسیب میزند. اصل کار فرهنگی، فرهنگ مصرفی و فرهنگ اقتصادی مردم که خیلی جرئت ندارد کسی توی این حوزه ورود پیدا کند. از کار سیاسی خیلی مهمتر است. فرهنگ سیاسی ما خیلی مهم است. مردم با فرهنگ مصرفیشان رأی میدهند. توی سیاست، مبین اصلاً توجه... یعنی قشنگ یک نفر میتواند با این فضای بحث تحریم... چرا کسی میگوید من میخواهم تحریم را بردارم، یا مثلاً این بیاید رأی میآورد؟ چرا؟ چون مصرف... یعنی واردات صورت نمیگیرد، یعنی ماشین خارجی نمیآید، یعنی فلان جمع میشود. خب، بعد عجایب به هر حال سرهنگ مصرفی... وقتی مردم مصرفگرا شدند، توی فضای سیاسی خلاصه مدیریتشان خیلی مدیریت راحتی است. یعنی کدام جامعه را میشود تهدید به تحریم کرد؟ جامعهای که مصرفزده است. ازت. بچههایی که مصرفزده هستند، قشنگ با اهرم بستنی و شکلات و اینها میشود مدیریت کرد. ولی بچهای که خودش خلاق است یا وابستگی به این چیزها ندارد. بازیها بود قدیم، سفر... سفر در جنگ مطرح نکردم با پدرم. با اینکه میگویم پدر ما خوب بود، فامیل و محل بازی کارت. سؤالهایی که طراحی کردم، جوابی که طراحی کردم تا آن خطخطی درب و داغان دست... خلاصه بعد ما مستقل بار بیاوریم. یعنی کسی وابسته... شروع کسی نباشد. الان بچههای ما، جوانهای مصیبتی! تا چهل سال بعضاً میبینیم هنوز وابستگی اقتصادی دارد به پدر و مادر.
چیز فرع ششم: ایجاد شرکت از روی قواعد علمیه برای ترقی تجارت، مرتبهبندی. پس اول شما فعلاً فکر تولید نباش. اول فرهنگ مصرفیتان را درست کنید. ولو شما فعلاً از بیرون دارید تأمین میشوید. خودمان. جمهوری اسلامی تولید هم که نداشته باشد، همین مصرف که حالا اولاً قاچاق وارد نشود، جنس زائد گرفته نشود، آن چیزی که مشابه دارد از بیرون گرفته نشود. مصرف... میگویم این بحثی که نقد مردم را هم می... یکی از ضعفهای بزرگ رسانه نقد مردم. نقد حاکمیت خوب داریم وقتی مردم. هر که میخواهد هر چه بگوید باید از مسئول... چرا یک سری نقدهایی که دلالت بر این داشته باشیم ما چقدر بدبختیم باید بیشتر توسعه پیدا کنیم. این اقدام مردم قبول که چقدر عقبماندهایم. به مردم بگو آقا جنس دستدوم، جنس نو نخر برای ازدواج. به فحش میکشد. عقبماندگی. در برابر منطق و عرض کنم مرام اسلام به قول ایشان. احساس نقد مردم... خلاصه کار سختی است. امیرالمؤمنین توی نهجالبلاغه بخش عمدهای از مباحث نقد مردم است. رسماً از این هم هست ولی نکتهاش این است که حضرت مطالعه میکند. میگوید شما من را یاری نمیکنید. شما رجا یا اشباح الرجاء (رجا، به معنای امید) اطفال افکار بچگانه دارید. خیالات بچگانه دارید. مثل بچهها میمانید. مثل کفتاری میمانید که شکارچی بیاید دو تا پشت در بزند رام میشود، میآید بیرون. رتبه چهار تا وعده و سر و صدا میشود توی لانه. در تشبیه به کفتار و سوسمار حضرت حیثیت برای مردم نگذاشته است. یک زاویه پیدا میکنم، دوطرفه است. حق حاکم بر رعیت، حق رعیت بر حاکم. یک طرف حقوق شهروندی یکطرفه نباید نوشت. حکومت را با اهرمهای پوپولیستی تحت فشار قرار دهند، امتیازات بیشتر بگیرند. این حقوق شهروندیاش را به حقوق حکومتی هم بنویس. مسئولین از مردم چه توقعاتی دارند؟ اگر جرئت داری از مردم مطالبه کن. بحث تلگرام صورت میگرفت، بعضی... این فرهنگ مصرفی مردم توی فضای رسانه و فضای مجازی، غلط. آسیبهای جدی به امنیت در... آسیبهای جدی به اقتصاد دارد. جدی به اشتغال دارد. حتی اشتغالزایی هم که همان دو میلیون ریال اشتغالی هم که ایجاد شده توی فضای مجازی تلگرام بوده. چیز، از آن دویست هزار تا پنجاه هزار تاش مال تلگرام بوده. دو میلیون شغل در تلگرام ایجاد شده، پنجاه هزار تااش ریال تلگرام ایجاد شده (بخش اعظمش کاذب است). کسی بیل بزند، این جوان مغز کشور، این جوان نابغه کشور، مخ کشور، به شما خوب خریده.
پس چه شد؟ شرکت از روی قواعد علمی، ایجاد شرکت از روی قواعد علمیه. خیلی جالب است. یعنی حالا بر فرض اگر ما از یک سری تکنولوژیها و عرض کنم که ایدههای دیگران هم خواستیم استفاده کنیم اشکال ندارد، اگر علمی باشد. بحث جدی اینجا که غرب اصلاً علم دارد یا ندارد؟ اینکه در غرب هست. واژه ترقی، استفاده بیزینس غربی بوده برای ترقی تجارت مشروعه. بحثهای جدی هست که اینی که در غرب هست، میشود اصلاً به عنوان علم رویش گذاشت؟ حاج آقای میرباقری انقلب جدی روی علم نیست. بخش اعظمی از شریعت امضاییه. بی رو شریعت چیزی به اسم بی که نیاورد. تجارت بین مردم رایج بوده و نهایتاً عمده مباحثی که بوده را امضا کرده و نهایتاً یکی دو مورد را آمده تو کال به کال حرام. نسیه یا مثلاً ربا، اگر همجنس باشند و بعد با زیادت همراه باشند و یک چیزی گرفته بشود، یک داده بشود، افزوده داده، مشکل است. ولی الان اینهایی که، همین مثلاً یک گروهی هستند، چرا مثلاً شما پیدیافشان میدهی و اینها ورد بهت تبدیل میدهند؟ برای اجناسش را روشن کردن. اولاً که روی چه چیزهایی باشد و اینها. بعد عرض کنم که کلاً همجنس با همجنس. ولی پارسال دعوای جدی است که رویش لباس صورت میگیرد یا نه؟ گفتش که معاصرین فتوا... چرا؟ به خاطر اینکه اینها اوراق خودش که بها ندارد، خودش ارزش ندارد که. این یک پشتوانهای دارد که آن پشتوانه ارزش دارد. آن پشتوانه هم که یک اعتباری توی بانک است. پنج تا هزار تومانی میدهم، پنج تا دههزار تومانی. البته با روح تشریع ربا جور در نمیآید. بازی تا آنجا. وقتی اختلاف است تا اینجاها دیگر خیلی مسائل راحتتر است. حالا ارزش افزوده اگر صورت پیدا بکند، حالا پیدیاف کاری انجام داده، نرمافزار طراحی کرده. این در واقع پول پیدیاف ورد کردن را نمیگیری. نرمافزاری طراحی کرده که این پیدیاف را دارد میآورد. متن این را میدهی به مجتبی، این را تبدیل و پول آنی که دارد تایپ میکند برای ترقی تجارت مشروعه و صناعت و زراعت. تمام نمیشود اگر بخواهیم زراعت... خیلی بحث مفصل است که اصل بنیان کار، اصل سرمایه، زمینه به قرآن هم خیلی تأکید به این دارد که: «زمین و استعمروا مستعمرکم فیه» استعمار کنید زمین را، استحصال کنید محصولاتش را. درب و کشوری که آب دارد و خاک دارد، اقتصاد ندارد. اینها مورد لعن و نفرین خدا رحمت از این جامعه به دور. آب و خاک دارد در اختیار. زمین را که نباید اجاره داد. مرام اقتصادی اسلام همه به کار بیفتند، به شور ب بحث احیای موات. یک بحث بسیار جدی موات. زمین مرده را هرکی هر زمینی پیدا کرد، باید مال خودش باشد. توی بیابان زمین پیدا کردی، برداشتی برای خودت، سنگچینش کردی، به کار گرفتی، آبادش کردی. مال منتظری و اینها. گرفتن خلاصه عرض کنم که آنجا بریزید و هرکی بیامرزدایی کنید و هر چی زمین چقدر اختلاف اصل چهلو چهار. یک بحث مهم و جدی است که اصل بحثم روی این است که خلاصه آن سرمایههای اولیه اقتصاد که منابع طبیعی است، آنها را باید استحصال و ترویج البسه و اقمشه مصنوعه اسلامی و ممل. هرکی جامعهای بخواهد تشکیل، اصلاً کاری نداریم به تحریم و فلان و اینها. نیجریه. یک عده مردمن، شما میخواهی بیایی آنجا یک جامعه اسلامی تشکیل بدهی. یک جمعیت اسلامی. نه تحریمی، نه کسی میشناسدت، نه سازمان مللی. از هیچی خودمان تولید کنیم، خودمان محصول خودمان استفاده کنیم. تقویت یک مجموعه جمعیت به این. حالا چه برسد به اینکه شما را تحریم کردند، میخواهند کلاً نابودت بکنند. باز هنوز گیری تفهیم کنی نابود میشویم. هیچ راهی مال خودمان استفاده کنیم. جلسه دیگری اگر داشتیم...
در حال بارگذاری نظرات...