‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
قرع پنجم و ششم جلسه قبل را خواندیم و یادآوری میکنیم که «اقتصاد در امر معیشت و ترک قیود مضره که از مهمترین مقاصد اسلام است». به فرع ششم میپردازیم: «ایجاد شرکت از روی قواعد علمیه برای ترقی تجارت مشروع و صناعت و زراعت و ترویج البسه و اقمشه مصنوعی اسلامی و مملکتی». این مورد که حمایت از تولید داخلی بود، میانهروی را مطرح میکند. حالا این را هم توضیح دادیم که در حد مقید شدن به اینکه به بیش از شأن کار نداشته باشند. در امور زندگی، شأن با همان تعریف فقهی خودش، نفقه حساب میشود. هر کسی متناسب با شأنی که دارد، به همان اکتفا بکند و از زواید، فضای تجملی و اینها فاصله گرفته شود. از آنجا برای عموم، نه فقط برای اندازه اجلاس یکی از حوزههای علمیه، که قشنگ، ولی در هر صورت، تعارض با شأن بالاتر از شأن، خلاف مروت است و اشرافیت را تزریق میکند به بدنه مردم. بالاخره کسی که میاد، مثلاً شاید خارجی باشه، نه بینالمللی. امام بین المللی دیدار میکرد. جواران چی؟ تویوتا؟ سیستانی؟ کد بیت آقا. رفتن، دیگه شما رفتید؟ محل... محل دفتر، محل کار خود آقا، جلساتی که هر روز دارند، اونجاست و اینها، که پله میخورد، میرود بالا. نمازی که با شعرا میخوانند، چه حیات بزرگیه! حیاتش از مجموعه شما کوچکتر. عرض کنم که چطور رصد کردم آنجا را. دانلود... نیمکت آهنی، یک دانه ساعت آفتابی آن وسط گذاشتهاند، شاخص کل تشخیص اذان. کولرهایی که استفاده شدهاند و نگاه کردم، دیدم که من از وقتی که یادم میآید، این کولر را ندیدم. یعنی میخورد به حسینیه گازی، گذاشتهاند آبی داغون دهه شصت. اگه قطعاتی لازم بوده، عوض کردهاند. جذاب، جذابش این است. واقعاً خورده نمیگیرد اگه برای محل شخصی کار خودش هم کولر گازی، بهترین کولر گازی نیاز مصلحت، حتی موقعیتش موقعیت خوبی باشد. منزل ایشان که رفتیم، اذیت شدیم از فرش به موکت. پناه آقا که رفته بودیم، اول میخورد تن منو فرش به تلویزیون برای منزل پسرشان قم، که خودش یکی از شهرهای محروم بلوار امین قم. خلاصه آقا فرمودند که: «من باید بیام خونه رو ببینم». از تهران دوطرفه. یک طرفش پایینتر از اون، نسبتاً موقعیت... خلاصه خوب.
هفتم: ایجاد اساس مرکزی تمکن دادن قرضالحسنه و سد باب قرض تنزیلی. قرض تنزیلی همان است که موجب خرابی دنیا و دین است. شعبه دسته بانک کنیم. نه بانک ربوی. بانک الآن تو این خانواده خیلی هم گرهگشاست. همین پولی که ماهیانه جمع میکند. عرض کنم که من خودم مثلاً دو تا قسطی که بهم افتاد، دو تا وقت خیلی خوب: یکیش سر ماشین بود. خلاصه ماشین خریده بود، بدهی داشتیم. البته میدانستم، به دلم بود که این ماه به ما... خلاصه گرفتیم و پولش اومد. قشنگ بیست خانواده جمع میشوند، یک دفعه ده میلیون، دوازده میلیون. یکجا داره. خیلی این فضا، فضای، یعنی همه مقید میشوند به اینکه یک پولی را جمع بکنند و پول جمع نیست. پول رو پول میاد. پول داره در گردش و داره به کار میخورد. پول در گردش، این مدل، مدل قرآنی قرضالحسنه. قرضالحسنه از انفاق ثوابش بیشتره. انفاق هفت برابر برمیگردد. مختلفه. قرضالحسنه هجده برابر. پول نده، انفاق نکن. گیر نون شبشه. ولی یک جوانی حالا مثلاً میخواهد ازدواج کند، دو تومن، سه تومن. ربا هم نباشه. از این وامهای کمرشکن پدر در بیار نباشه. قرض باشه با سازوکار بحث اینکه رضا مصوبم تو ضامن یک سازوکاری باید طراحی کرد. یک مجموعهای، تشکلی، وقتی میخواهد شکل بگیرد، که عرض کردیم رکن این مجموعه است، باید از پول خود همین از خود پول این افراد یک چرخه اقتصادی ملایم، حالا عجیب و غریب و معضل آماتور هم که باشد، پول در گردش باشه. این زخم مداوا تکاپو میاره، کار میاره، کربن درآمدش چه مقدار نیتم بکنن. همه مشکل خودمون حل بشه. نیت کن که مشکل بقیه هم حل بشه. خودتم ثوابش رو میبری. زندگی خودت به خدا. تو با من بانکداری، با من، به من بده صندوق ذخیره ارزی من. بگذار توی عرض کنم گاوصندوق من. من با سود بهت برمیگردم. خرابی دنیا و دین، مفاسد فراوان فرهنگی، زمینههای فکری را نابود میکند. زمینههای سیاسی. مردم را عادت میدهد به مفتخوری، تنپروری، بیکارگی. فتوای فلان مرجع بزرگوار حلاله. حلال و حرومی مهم نیست؟ حق و باطلی؟ حق و باطل. حلاله ولی حق نیست. چقدر اقتصاد مملکت با پیشرفت میکند. از من پرسیدند که فلانی فلانی با پارتیبازی آورده اینجا داره کار میکنه. این پولی که میگیره حلاله؟ گفتم شاید حلال باشه ولی حق نیست. گفتی مختلف دارم، اینم همینه. ما خیلی وقتها حلال و حرومی برخورد میکنیم. سیستممون سیستم حلال حرامی. ولی مملکت حلال هست. حالا من یک بحثی کردم در مورد هتلداری. نظام هتلداری حلال هست ولی حق نیست. پیغمبر کجا سیستم هتلداری با خودش آورده؟ توی طبقه ویژه شکل بگیره، چه مشهد چه مازندران چه حج؟ پولدارهای دنیا، پولدارها پولدارتر میشوند و قبل این بدبختبیچارهها هم از اینها میمکند. خب حالا سیستم اسلامی چیه؟ این مدل قرضالحسنه فقط تو بحث مالی که نیستش که. تو بحث تفریحی. الآن مدل تفریحی خدا چیه؟ یک جمعیتی، یک جامعه مدل تفریحی چیه؟ مدل اربعین. آفرین. بندگان خدا. آره، آره. یعنی گردشگری که روی مبنا باشه. اولاً که خودش محتوا را جهت داده، گفته: «برید ببینید و عبرت و فلان» و بعد سیستم این چیه؟ خب الآن شما ببینید. من طلبه یلاقبون میخوام بیام مازندران، یک دو روزی لب آب باشم و جنگل برم. از این هوا و امکانات و فضا لذت ببرم. خب فرصتی که برای من مهیا میشه چیه؟ هیچ فضای تبلیغی داشت که میاد. اگه نداشت، چیکار باید بکنه؟ هیچی. باید برم ویلا و سوئیت و فلان و اینها. بعد چی میگه؟ خب منم شهر شما اومدم، میرم هتل. شهر من بیا خونه من. من پولدار میآم شهر تو، میرم هتل. پول میدم. آن پولدار هم راضیه که میگه منم اینجا یک هتل میزنم. من پولدار اینجا یک هتل میزنم. تو که اومدی، ازت پول میگیرم. میام تو شهر تو بدون که پول تو جیب تو بره، میرم برای یکی سیستم سرمایهداری رو اختصاص. سرمایهداری. دقت کنید. ذهنمونم حساس نکرد نسبت به مسائل پیرامونی از اول گرفتیم اومدیم جلو. اگه اسلام اینو داره، ما نظام جمهوری کرد. شهید آوینی که: «تمام نظامهای دنیا بر مبنای اقتصاد تشکیل میشود و با اقتصاد پیش میروند. اقتصاد، اقتصاد غربی از همه اقتصادیتر و از همه پدرسوختهتر». دموکراسی سازوکار همونه دیگه. یک عده میان رأی میدن. دیگه اصل اینکه اصل اینکه مردم باید کار دستشون باشه، یک امر روشن و ان عماد الدین و جماع المسلمین العامة. من بحثمون در مورد این مسئله نیست ولی اگه میخواستیم مردم رو دخیل کنیم، نظارت همگانی مردمی را به مرور اینکه ما سبک زندگیمون اسلامی نیست و تو سبک نظام، سبک زندگی اسلامی نشه، جامعه اسلامی، جامعه اسلامی نشه، حکومت اسلامی نمیشه. تا حکومت اسلامی نشه، دانشگاه، شهر. اونا بره مسافرخونه. نوشتم، خیلی جدیست. ندیدم کسی در مورد هتل. هر پدیدهای رو باید تمرکز کرد. بیمارستان چقدر اسلامیه؟ تحمل داره. خیلی مسائل اینجوری هست. بانک، چه میدونم بیمه. اینا هر کدومش، نه فقط بحث حلال و حروم میشه که فقها بحث کنن. بحث حق و باطلش که یک نگاه استراتژیک و سیستمیه. به هر فقیر بگید آقا هتل رفتن چه حکمی داره؟ پول داری. به جان نظام سیستمی چطوره؟ پیغمبر هتل راه انداخت تو شهرا؟ معوا بدید. هرکی اومد بهش جا بدید. خونه بدید. تو مسجدها رو فعال کرد. اصحاب صفّه رو تو مسجد جا داد. میتوانست پیغمبر هتل بسازه. هتلسازی سرمایهداریه. تقویت سرمایه. پول انباشته میشه تو هتلداری. پولدارا پولدارتر میشن. فقیرها فقیرتر. عدالت نیست. گردش اقتصادی نیست. مدل قرضالحسنه. قرض الحسنه. حالا غلطش قرضالحسنه است. درستش قرض حسن. مدل قرض حسن. قرضی که زیباست. مدل این قرض. مدل اقتصاد در گردش. اقتصاد مردمنهاد مردمی که مردم اجرا میکنند، مردم نظارت میکنند، مردم پمپاژ میکنند. از ورودیها از مردم، خروجیها از مردم. نه ورودی از دولت. خیلی بده. مردم وابسته به حکومت. نونخور حکومت. مدل حکومت امیرالمومنین نبوده. مدل حکومت این کارا رو میکردند. خدمت شما عرض کنم که مردم وابسته بیتالمال میکردند. حقوقبگیر میکردند. کارمند میکردند. من سخنرانی دارم در مورد زندگی کارمندی. گوشت دست دو. آفرین. مدیریتپذیر. از این فضای زندگی کارمندی باید در دولت رو نباید اینقدر وسعتش داد. دولت خیلی باید کوچک باشه. دولت یک سری کارای ضروری داره در حد اینکه تامین بودجه نظام جهتدهی کنه و یک سری افرادی که واقعاً اینا دیگه زمینهای برای اشتغال و تولید و اینها ندارند، اینا رو مدیریت کنه. معلمها، قاضیها، نیروهای رزمی. اینا رو باید مدیریت کند. الان بودجههای دفاعی و امنیتی اومده پایین. هزینههای جاری مملکت آموزش و پرورش عادی تهران. متاسفانه اینو فقط بحث اقتصاد نیست. همهچی با مردم میکرد. حالا کتاب سازمان پیامبری که خیلی طول کشید تا چاپ راه بدن هنوز تحویل ندادم، چاپ شده. دویست و پنجاه صفحه است این کتاب سازمان پیامبری، بخش کارهای تشکیلاتی و این بحثها رو. البته با زاویه دید طلبگی و تبلیغی ولی خب نکاتی که مطرح شده، به درد همه فضاها میخورد. اقتصاد اینو مثلاً چه شکلی تامین بکنیم؟ فضاشناسی بکنیم. عرض کنم که مثلاً ما مدارس رو چه شکلی درس بگیریم؟ موقعیتهای بزنگاههای فرهنگی رو چه شکلی دست بگیریم؟ ما باید یک سازمان تبلیغات مردمی راه بندازیم. سازمان تبلیغاتی که الان سازمان تبلیغات دولتیه، گند زده به کل سازمان. یک سازمان تبلیغات خوب داشته باشیم، کار راه میافته. تبلیغات چیه؟ یک بخشش حوزه هنری است. سازمان و کارهایی که باید انجام بده، انجام نمیده. یک دفتر تبلیغات داره، یک سازمان تبلیغات داریم. دفتر تبلیغات مال حوزه است. سازمان تبلیغات اسلامی که مال وزارت ارشاده که مشکلات عدیدهای دارند اینا با بودجههای کلانی که دارند. حالا مثلاً مدل فرهنگی از بالا به پایین باشه. آفرین. تو چجوری اون بالا نشستی که نیاز مردم رو، عامه مردم رو تشخیص میدی؟ جشنواره عمار. ببینید، من جشنواره عمار رو خیلی موفقتر از حوزه هنری میدونم. یکم. آره. وقتی دست مردم میافته، مردم شور پیدا میکنند، میان پای کار. خیلی مردمی باشه و اقتصادشم مردمی باشه و همه خودشون این وسط. بحثی که کردیم دیروز امام حسین و هیئت و روضه و اینا رو مردم نگهدارند. یعنی دولتی اگه میشده مدیریتی اگه میشده، حالا امام حسین سال ۶۱ که شهید شدند، سال ۶۵ تموم همین نذورات مردمی خیلی عجیبی. دولت دولت دست بگیره، تموم. عرض کنم که که هرجا پای تعظیم شعائر در میان است، اهل بیت رفع حاجات و برآورده کردن حاجات مردم دلبازی بیشتری میکنند. یعنی طرف نذر میکنه، من اگه حاجتمو گرفتم. چرا؟ چون یک کاری که در ترویج دینه. مصلحت نبود، مصلحت شد. نه مصلحت اقوای. حالا بر فرض مال خود مصلحت نباشه. بچه برای او ۵۰ درصد مصلحت داره. نذری کرده، میخواد این نذر رو که ادا کنه، میخواد روضه بگیره. این روضه ۱۰۰ درصد مصلحت داره. معدل این دو تا بشه ۷۰. میدم که اون اون مدرسه راه بیفته. سیستم مدیریتی اهل بیت مردمیش کردند. حاجت داده، مییاد. همه ۲۰ میلیونی که اربعین همه حاجت گرفتن. عجیبا. با هر کدومشون صحبت کنی. ۲۰ میلیون آدم حاجت داده که اینها اومدند. این فضا رو دست. خلاصه کار مردمی این شکلیه. یعنی همه باید با یک شور و یک انگیزه و یک علاقه بیان. هرکی هرچی داره، بذاره وسط و حالا توی مجموعه اول خود افراد اون مجموعه باید پشت همدیگه باشن. «تعاونوا علی البر و التقوا». اول تعاون باشه. اینا مشترک باشن. با هم جمع بشن. فضا باید فضایی باشه که گرههای این افراد. اول مسجد اسلامی رو ده جلسه، یازده فایل تو تو اینترنت نیست. مسجد یکجاییه که افراد باید جمع بشن. اول از همه مسجد باید مشکل بمونه. که مسجد گاهی معضله برای یک محل. یعنی هزینهها و خانواده. تشکر میکنیم. ۱۴۰ میلیون هزینه کاشیکاری مسجد اینجا را تقبل کردند. با ۱۴۰ میلیون لااقل ۲۰۰ تا جوونو میشد فرستاد جهیزیه. کاشی مسجد. الان شب اول قبر از من بپرسن برای کاشی مسجد محل چیکار کردی؟ پول بدن که بره و بخوره. اشتغالزایی کن. ببین چه کاری میشه. تبدیلی شالیکوبی و اینها طلای چوب مازندران الان تولیدی نداره. یعنی محصولات کشاورزی رو به استان ثروتمنده. دانشگاه رو راه بنداز. دانشگاه رو راه بندازیم. آقا تویی که فلان رشته رو خوندی، این ده تا این پایاننامهت باشه. این دغدغهات باشه. این پروژهات باشه. اینا رو کار کن. همش با خودمونه. کسی نیست. حضراتی مسئولند. من دلم پره. حالا روز آخر، دقایق آخر ماه رمضون نمیخوام هرچی اگه جمع شده حبتش* کنم. دو تا نثار این حضرات بکنم ولی آدمهای بیعرضه و بیدغدغه و بیمسئولیت که واقعاً بیخیال بیخیال بیفکر و شیاد. دم انتخابات پولپاشی میکند بین مردم. بعد آخر سال همه دستها رو دستی که گفته بودم. تبلیغ رسانه یک شعار الکی بده. دیوار گول نمیخوره. میگه اینا رو بگذار کنار. دیوار مهمه. ولی وقتی خودش تو سیستم بود در چاه نفت رو بستن. آقا تو این سخنرانی اخیر فرمودند که: «من ۲۰ سال پیش بهتون گفتم. الانم دوباره میگم. چه اشکال داره در چاه نفت ببندیم؟» فرداش همین حضرت اومده میگه که اومده میگه که: «طبق نیاز قطعی نظام، ما باید نمیدونم چقدر ۲۰ میلیون بشکه صادرات. اینا برنامهریزی میکنیم که صادرات اینقدر افزایش بدیم». تولید ناخالص هم که داره صادرات تولیدات فولاد ما. حالا یک خورده به رشته قبلی مربوطه. فکر کنم نصف شده تقریباً. نصف خط تولید فولاد مبارکه ذوبآهن تقریباً خوابیده. اینطوری صداش میاد. فولاد مبارکه نصفش تقریباً بیکار شده. صنایع مادر دیگه. سایر استانها. سیمان کردستان و اونور از بین رفته. مردم روی آورد هاند به تولیدات زغال، منابع طبیعی دارند از بین میبرند. آلومینیوم هرمزگان و هپکو اراک.
مقاومتی هشتم: تعیین مشاغل مشروعه برای افراد بیکار. جمعیت اشتغالزایی. میکروفون اشتغالزایی. اگه فضا مردمی شد، قطعاً کسی بیکار نمیمونه. خود مردم برای فضا ایجاد میکنند و اینقدر فضای خالی روشنه. نمیدونن که الان مهندس، دکتر و ارشد فلان رشته بستنی قیفی داره کار میکند. ارشد مثلاً سیاست خارجی. ارشد سیاست خارجی، خبر دارم، منو کارتون رستوران اسنپ که دیگه خدا. کار اسنپ که دیگه هیچی. طرف دکتر و یک اسنپ. یک روز رفتم، رفت. چه کسی بود که یک پاساژ داشت؟ نمیدونم کجا. میلیاردر. بعد که خورده بود زمین و بدبخت شده بود. دانلود... آقا منتشر کرده بدبختیاش. مشکلاتش برای ما گفت. رفت برگشتیم. یکی میاومدم. یکی گفتش که من رفتهگر شهرداریم. تازگی برای پس رم خونه خریدم. مشکلاتی که بدبخت. یههو ورق برمیگرده. یا مثلاً این طرف صلاحیت و تخصصی داره. اسنپ. ۵۰ میلیون اسنپ. اونی که درد میاره آدمو اینه که اون مسئول نادون اشتغالزایی رو لحاظ نمیکند. بزرگترین صنعت کشور. دیجیکالا. همینا بوده. حساب کرده شغل اشتغالزایی حقیقی. مشکل جدی تنبلی مونه البته. مازندرانیه. خیلی کمه مازندرانیه تنبل. همه شور و انرژی و اینا. اصلاً گلیم شو طرف باید از آب بکشه بیرون. باغ داره، زمین داره، میخورن. ۵۰ تا چالیزار اطرافت داری. کار نکنی، نون نداری. ۴۹ تای دیگه هم مثل گرگ نشستن بغل. مخصوصاً تهرانی نقد تهران بکنم. این فضای تنبلی و اینا تو تهران بیداد میکنه. فضای دلالی، مفتخوری. خیلی عجیب و غریب. خیلی اعصاب خوردکن. بر فرض طرف کار هم بکنه ولی کاری که با مفتخوری باشه، این به درد این شغل نیست. این اقتصاد، اون جمعیت، اون جامعه و مملکت پیش نیامده. کار باید کرد. ولو درآمد پایین باشی. تولید زیاد، مصرف کم. تهران به من پیام داد: «پیام آقا، من شغل ندارم، کار ندارم». باباشون عزیز بزرگوار دوست عزیزم حاج علی آقای سرلک روحانی معروفی که در تلویزیون هستند. آدم جدی، پیگیر، متواضع. خیلی دیدم. سریع ایشون یک شماره فرستاد و گفت: «این با این آقا تماس بگیره. من هماهنگ میکنم.» خودمون پیگیر شدم. سرلک گفتم: «چی شد؟» پشت میز میخواد که بیاد فقط بشینه و حقوق بالا. دو سه میلیون بهش بدم. دو سه ساعت در روز. نظارت مغازه مبلفروشی باشه. تلویزیون هم نگاه کنم. بازی بکنم. یکی دو نخوره بخواد کار کنه. تازه عزت داشت، غیرت داشت. نمیخواست بابا عوض میکرد. عرض کنم که مشکلات اینجوریه. بحث اشتغال. تمهید وسایل اهانت به ضعفا و فقرا. اول اشتغالزایی. بعد در کنارش رسیدگی به فقرا. وگرنه ما هی کمیته امدادامونو چاق بکنیم، اشتغالزاییمون ضعیف باشه. یک مملکت وابسته مفتخور. اشتغالزایی کنیم برای اینا. تولیدو راه بندازیم. فقط جیب اینو پر کنیم. این زمین. خوابیدن. بچههای جهادی اومدن. دست به کمر وایساده. رفته بودیم خاطرات یک نفر بین اینا شاخ بود که مثلاً آدمحسابیشون بود. بعد این نماینده شورای روستا همکاری میکرد. این منطقه شنیدم که خلاصه جنس و اینا خیلی جوره. همهچی هست و اینا. آره گفتش که: «ما مثلاً اگه یک ۵۰ گرمی بخوایم...» البته این به شوخی گفته ولی با ظاهر جدی. دلالی مواد. دلال مواد رو به کار بگیره. مسجد گاوداری کرده. آره. شکسته. مدرسه. یعنی ما خودمونم برای اردو جهادی، یعنی بسیجی میزنیم جلو. انرژی، انگیزه. تو این منطقه بکنیم. اینا رو به اشتغال بگیریم. کار برای درست بکنیم. یک هماهنگی انجام بدیم. یک نیرویی که جای دیگه است، میشه برای... یعنی مثلاً یک کسی که مال این استانه، توی شهر بزرگتر اونجا شغل نداره، اون اگه بیاد اینجا با اون تحصیلی که داره میتونه تو این منطقه کوچیکتر کار بکنه. قوه عاملهای میخواد یا قوه اجرایی و قوه مدیریتی میخواد. نمیتونه لحاظ بکنه. اینو بردار بیار اونجا. سازمان آب فلان منطقه تحصیلاتت مربوط به آب بوده. آب نیست. کشاورزی و فلان و اینا خونده تو یزد. اونورتر مثلاً سمت کردستان مثلاً بیام سمت کهگیلویه و بویراحمد چهارمحال. مردمیه. دولت نمیتونه. نه اینکه نخواد، نمیتونه اصلاً این کارا رو بکنه. حالا منفجره. تو ابتداییاتش مونده. مناظرهها گفته بود کولر و دمای فلان. رفته بودم پیش یکی از این مسئولین. تلگرام منتشر شد. منتشر کردم البته که: «دیدار آقای فلانی که داریم میریم، قبلش این نکاتو توجه کنیم. با آستین کوتاه نیایم. ۲۴. یخ میزنید. بدنش بالاست.» جلسهای که میشینه. سیستان و بلوچستان که رفته بود، دو تا کولر گازی براش تو کانکس گذاشته بودن سخنرانی. یعنی طرف پس باید به فکر این کارا بود. یعنی مشاغل مشروعه اولاً این خیلی مهمه و از اونور هم آدمهای از کار افتاده هستند. کسانی که کار از اونا نمیاد. پیرمرد پیرزن. دست مریض. بیسرپرست. بد سر پرست. مشکلات فراوان. از اینا که نمیشه. خلاصه فقر رو نمیشه مطلقاً از بین برد. تمهیدی در نظر گرفت یا همون تو همون خونه مشغول به کار بشه. قالیبافی کنه. این صنایع دستی. ماکت امتحان. مازندران شما یکی از جذابیتهای گردشگری ۱۵ سال کنار جاده بادکنکها رو باد کرده. اکثر. خیلی اعصاب آدم رو خرد میکند. من شاید باورتون نشه اینقدری که یعنی من باورتون بشه. راجع به مسائل حرص میخورم، از این بیحجابی و سگبازی و اینا تو خیابونا حرص نمیخورم. آینه. یکیش اونه، یکیش وقتی مملکت مملکت پیشرفته و ثروتمندی باشه. غرب دل نمی زند. امین سرخی نیست. امروز من مشکل دانشگاه شریف آرایش غلیظ و فلان اینا ندیدم. تا حالا نیست. من رتبه یک ریاضی بپوشونه برعکس میشه. خیلی پول دارن. یکی از اینا بود. میگفتش که با شاسیبلند میاد. یک فولکس داره. میدون فلان جا گذاشته. میاد از اونجا به محل کارش ۵ کیلومتر باهاش میاد. ماشینش چیه؟ خیلی دارده. اصلاً نیاز بابل. جایزه ۱۰۰۰. دقت کرده بودم. رتبه هشتم. هرچی از رتبه یک رقمی اینورتره، هرچی خز و خیره بیشتر میشه. رتبه ۹۹۸ اینجوری بود. پژوهشکده خودمون. یکی از عزیزان خدمه است. آقا مظاهر. واقعاً شوکه شدم وقتی گفتن ایشون آقای دکتر فلانی هستند. شاگرد اول. خلاصه اینجوری میشه. اون حس اعتماد به نفس. وقتی ما شغل ایجاد نکردیم، اقتصادمون اقتصاد درب داغونی بود. همه رو به دلالی آوردیم. احساس حقارت تزریق میشه و هیچ چیزی بدتر از احساس حقارت نیست. توی فضای فرهنگی جامعه. اول عزت. عزت واقعی. یعنی طرف باید احساس بکنه که من یک علوی دارم. «انتم العلیا و ان کنتم مومنین». من یک علوی دارم و هیچ نیازی به دیگری ندارم. حس واقعیه. یک چیز تزریقی نیست. یک چیز تلقینی نیست. صبح به صبح بیایم تو رادیو به خورد مردم. هی تو باور. یک باوری که شکل میگیره. الان به من بگن آقا مازندران از خیلی از مردم مازندران قشنگتره. یا مثلاً ترکیه بر فرض میرم. حالا جنس میارم. میخوام اونور هم ببینم. خرید کنم. هرچی. یا ارزونترین مسافرت ولی هیچجا مازندران خودمون نمیشه. شنیدهام از خیلی از این از اینا شنیدهام. واقعیت. قبول میکنم. یک باوری. ماشین خودمون نمیشه. بعضی از صنایع دستی. واقعاً صنایع دستی که مازندرانیها میزدن، چینیها زدن. کرمون نمیشه. همه قبول دارن. غربزده باشه. بابا نوکر آمریکا هم هستم ولی قالی مال ایران. میز رئیس جمهور آمریکا. خلاصه عرض کنم که مذاکره دراومد که: «هیچ وقت یک ایرانی رو تهدید نکن. تهدید نکن. خودش بهت میده». سربلندی میکردن. خیلی شیرینه. بیفتیم به خط تو. آخه بعضی وقتها بعضیا که قهرمان و حماسه ندارن، تو خط تولید قهرمان و حماسه. شخصیتهای قهرمانیشون، شخصیتهای هالیوودیشون. واقعیشو نداره. کردستان یک مجسمهای هست. یک زن یک تبر دستشه. این زنی که چند تا عراقی رو با تبر کشته وقتی حمله کردن به خونش. استان کردستان. کرمانشاه. کرمانشاه، کردستان. طرف میاد اونجا. بعد هم خودش هم دخترشو میگیرن. بعد دختره رو میبرن. دختر. دختر اومده. خونی و مالی. چون تبر دستشو نفله کرده. اومده. آره. خلاصه وقتی این حس غیرت و عزت نیست. بعد میگن همون جوونه اون کرمانشاه و کردستان همه قهرمانان هالیوودی رو میشناسه. قهرمانهای استان خودشو. سؤال کردم توی جلسه نوجوانان. اینا زیاد بودن. گفتم دو تا از شخصیتهای مشاهیر مازندران. عباس معصومی. امیر فازآوری. امیرکلا. دیدی؟ یادته؟ علما که تعطیل. نه. اشرفی مازندرانی. احساس افتخاره دست نمیده. ما نیاز داریم به اینا. به هر حال یک بخش عمدهای که این حس سربلندی و عزت تامین میشه، همین اشتغاله. وضعیت. خود این مجموعه احساس احساس آبرومندی میکنه که من جز این مجموعهام. این نکته خیلی در کار تشکیلاتی مهم است. کاری بکنید که هر کسی از اینکه عضو تشکیلات شماست، احساس آبرومندی کند. کاری کنید که هر کسی از اینکه عضو مجموعه تشکیلاتی شماست، احساس آبرومندی کند. این رزومه باشه. افتخار باشه. میگه من جز فلان مجموعهام. با افتخار بگی من ایرانیم. نه. دفاع از صدمات غیر مشروعه به حقوق افراد جمعیت و غیره. مواظب باشید کسی از بیرون لطمه نزنه. حقوق افراد این جمعیت درون را لطمه نزند. قدرت حقوقی و قضایی میخواد. ده. حضور در مسائل و تشییع جنازه مسلمین و سایر معاشرات اسلامی. هر کسی که از این جمعیت عزیزی از دست داد، نیاز به کمک داشت، مشکل، باخبر نمیشیم. حالا اینا تو بحث مسجد توضیح دادم. پیغمبر سه روز کسی رو تو مسجد نمیدید، میرفتن سراغش. من که ابداً اینجوری نیستم و هیچ امام جماعت سراغ ندارم و در تاریخم نخوندم غیر از پیغمبر که سه روز اون نمازگزار نیامده باشه. این جمعیت اسلامی تشکل اینه. حالا ما نسبت به خودمونم اینجوری هستیم. دانیال محبی. پیغمبر. یعنی نگن به ما که فلانی مشکل داشته و ما ازش خبر نداشتیم. دائم باید احوال همو بپرسیم. بس که سرم شلوغه. خیلی وقتم محدوده. میرم مثلاً فقط یک دقیقه چک میکنم که چه پیام هایی آمده. ۱۰ تا پیام. بعد سوالم بنده خدا پرسیده. سؤالش هم قبول دارم. من خودم اقرار میکنم به ضعف و تق صیر در مصائب. یعنی به محض اینکه مشکل برای طرف ایجاد شده، منتظر نمونم که حالا یا او بگه، ریاضی کانالی به من برسه یا از یک کانال از من درخواست بشه. خودم پیشاپیش رفتم تو مصیبت و عزا و اینها. کار و دست گرفتم به کمک. اینا خیلی دلگرمی میاره. روایت هم داره: «اگه تو شادی کسی، مصیبت او شرکت داشته باشم». عزا. تسلیت به اینه که ان یراک. ببینه تورو. ببینه. پیام دادی و نامه دادی و اساماس دادی و زنگ زدی، اینا به درد نمیخوره. بینمت. دلگرمی او به اینکه تو رو ببینه. من خودم یادمه حالا دو تا از این بازیگران که از دنیا رفتن: حسن جوهرچی و عارف لر ستانی. قند پخش کن و چ... عارف لرستانی. خلاصه. آره. خلاصه اونی که من دیدم، حالا همه پیام دادن بلکه چند هزار تا پیام تسلیت اینور اونور. روزنامهها، فلان. خلاصه موضوعیت داره این حضور. من طلبه رو وقتی تو مجلس فقط برای سخنرانی میبیند، چقدر دلگرمیه. صمیمیته. عاشق تو. حواسم از کیا نیست. دانشگاه فردوسی. آمار دارم. یک روز نبودی، میفهمی. تو به من فکرم میکنی؟ میگم بله. من هواتو دارم. نمیتونم برم. سه روز آمار گرفتم برم در خونش. اینا گرما میاره. این مجموعه باید این شکلی باشه. همه خودشونو عضو یک خانواده بدونن. پدر فلان. پدر تمام بچههای این مجموعه از دنیا رفته. این حس باید منتقل بشه. ها. این خیلی مهمه.
یازدهم: حضور در هفته، یک شب در مرکز مخصوص جمعیت برای تحصیل مهمات مذهبی و مذاکرات اسلامی. اگه تشکیلات شدید، هفته یک جلسه باید داشته باشید. بشین. مغزهای، لااقل یک شب مغزهای اون مجموعه رو بشناسید. اهداف رو با همدیگه مرور کنید. یک بخشی از مذاکرات اینه. نگید حرفی نداریم، صورتجلسه نداریم. موضوعیت داره. آقا ما کجا میخواستیم بریم؟ طرح یک سالهمون چی بود؟ فازبندی. زمانبندی یک ساله، شش ماهه، دو ماهه، یک ماهه، ۲۰ روزه. چقدر محقق شد؟ یک ساله باید داشته باشیم. شش ماهه باید داشته باشیم. یک ماهه باید داشته باشیم. یک هفتهای باید داشته باشیم. یک روزه باید داشته باشیم. رشد داشتیم. چه کارهایی صورت گرفت؟ خاطرات بگم. یکی از این مجموعههای تشکلات، تشکلهای دانشجویی. من با اینکه سرم خیلی شلوغه، وقت میدم. دفتر ما بشینیم با هم. هفته اول اومدن. هفته دوم اومدن. هفته سوم اومدیم، نیومدن. هفته چهارم اومدیم، نیومدن. هفته پنجم اومدیم، نیومدن. هفته ششم اومدیم، نیومدن. هفتم دیگه نیومدیم و خبری هم نشد و نیومدن دیگه. اصلاً کلاً خبری نشد. گزارشی داشتن که بدن. با ما گفتگوهایی که میشه. انرژی میگیره. لااقل دیدن صرف این حضور. ببینید هفته یک هیئت چقدر برکت داره. خیلی هیئت خوبه. بیرون دفتر خودم مشاور هستم دفتر. خلاصه عرض کنم که از اینها نباید غافل شد. یک ماه این مجموعه جلسه ندارد، خیلی بده. همون که گفتم تفرقه، اختلاف. وقتی از هم جدا شدید، دغدغههام فضای سیر و سلوک و عرفان و اخلاق و اساتید و... ولی دیدن خودش موضوعیت داره. مطالب کانال فلانی را مثلاً پیگیری میکنید، بهش زنگم میزنید. اینا هیچ کدوم اثر دیدن او را ندارد. زیارت العارفین. زیارت الاخوان. زیارت. نه پیام، نه نامه. زیارت. همدیگه رو ببینید. زیارت الاخوان معادل زیارت خداست. برادر مومنتو میبینی، معادل اونه. خیلی حرف عجیبی غریبی خدای متعال میفرماید که روز قیامت میگه: «من مریض بودم. چرا عیادتم نیامدی؟» «مریض شد لوجدتنی عنده». اگه عیادتش میرفتی، منو پیشش کربلا میخوای بری؟ خدا.
دوازدهم: التزام هر یک از معاهدین برای هدایت یک نفر که عمل به مواد مذکور نماید. سیستم عرض کنم که گل کوئیسته*. من تو این کتاب سازمان پیغامبری بحث مفصل کردم که باید مدل اون مدل گلپوستی* بشه. هر کسی متعهد باشه به اینکه من باید اضافه کنم به این مجموعه. آدم بیارم. هرکی متعهد به آوردن یک نفر باشه تو این مدت مثلاً شش ماهه. شما گزارش بدی. چند نفر شدی؟ یک نفر آوردی؟ چند نفر شدی؟ اصلاً خیلی اثر صنف خوب.
سیزدهم: ارجاع نمودن اختلافات حاصل team بین افراد جمعیت را به هیئت رئیسه. چیز میخواد. دادگاه حل اختلاف میخواد. قوه قضاییه میخواد. یک نفر بزرگتر، ریشسفیدی تو مسائل دخالت نکنه. اینو بگذارید کنار. فقط برای اینکه تشکیلات یک آدم محترم معتبر، یک گوشه داشته باشیم. این رأی داشته باشه. نه نظر داشته باشه. نه دخالت داشته باشه. نه اجرا داشته باشه. هیچی. نه. این آدم یک نفر بازی باید تو خونش بشینه. کتابم نخونه تلویزیون آها آها. کار اجرایی که هیچ کاری نکنه. بله. یعنی قاضی. بله. اگه حزب سیاسیش اونور باشه، هر حکمی که بدن. آقا شما موضوع سیاسی نگیر. آقا نمیشه که. امام فرموده: «کسی که همهدین سیاست است». شما اینه؟ محترم باشه. معتبر باشه. وجه داشته باشه. پناه مجموعه باشی. هر کسی بدونه که از هرجا مشکلی پیش اومد، من میتونم برم به فلانی مراجعه کنم. او حل بکنه. که باید جناحی باشیم یا نباشیم. آدم داریم تا آدم. کی باید جناحی باشه، کی نباید جناحی باشه. جلسات طرح کلی اندیشه اسلامی مشهد که برگردیم ادامه داره. مبنایی. اول یک حسینیه تو مشهد بود و رفتیم دانشگاه علوم پزشکی مشهد بعد اومدیم فردوسی. خود فردوسی مهندسی. «تا به طریق صلح که از مهمات مقاصد اسلامیت تصفیه شود و الا رجوع به محاکم شرعی نمودن». اگه نداری تو مجموعه مراجعه کنید. موازین قضاوت فتح شود و رجوع به غیر موجب خروج از جامعه بیرون از جامعه شود. دیگه سازمانهای بینالمللی میخواد بره پیش اونا. انتخابات ایران منحل بشه. گفتم: «خب چیکار کنیم؟» گفت: «بره زیر نظر مجامع بینالمللی». بقیه خروجه. خروج از جامعه اسلامی. خروج از ساختاره. یعنی چی؟ چهاردهم: تشکیل بیتالمال از زکات و اخمات. این جدایی از اون چرخشش اقتصاد بین خود است. یک بیتالمالی باشه. یک صندوقی باشه که اونجا انباشته بشه برای روز مبادا. برای کارهای عامالمنفعه کارهای بزرگتری هست. یک کسی میخواد یک زمینی رو احیا بکنه. یک مجموعهای میخوام دفاع بکنم. یک سری آدم میخوام اینجا الان بحث امنیتیه. امنیتو تامین بکنن. چرخش قرضالحسنه و اینا دیگه حل نمیشه. بیتالمال از سیستم زکاوات و اهواز. زکات و خمس بگیرید. خمس در تحت قواعدی که موجب حفظ از حیف و میل بوده باشد. تحت نظارت و قواعدی که بدون حیف و میل نمیشه و هر یک قرونش جواب پس داده بشه به قسمی که تمام مرتضی اذان* بوده باشد. «با ملاحظه الاهم فالأهم». ولی باید در نظر گرفت که چی مهمتره، بعد چی مهم تره. هی درجات اهمیت و اولویتبندی رو لحاظ کرد. این شجره اولی بود. ماه رمضون تونستیم یک شجره رو با همدیگه خدا رو شکر بخونیم. چهار تا از دیگه مونده. بحثهای خیلی مهم و جدی اونجا هست. احتمالاً مشهد یک چهل شبی با بچههای طرح ولایت هستیم. آره. انشالله. اونجا مشهده دیگه و صلی الله علی سیدنا محمد.
---
*توضیحاتی برای برخی از لغات و عبارات که احتمالاً به اشتباه تایپ شده یا معنای دقیق مشخصی در متن فارسی ندارند:
* **حبتش کنم**: احتمالاً منظور "حبطش کنم" است به معنی باطل کردن، از بین بردن.
* **گلکوئیسته / گلپوستی**: این عبارت نامفهوم است و نگارنده به دلیل عدم دسترسی به منبع صوتی نمیتواند حدس دقیقی از منظور گوینده بزند. ممکن است یک اصطلاح یا اسم خاص باشد.
* **مرتضی اذان**: این عبارت نیز ممکن است به اشتباه تایپ شده باشد و تفسیر دقیق آن بدون اطلاعات بیشتر دشوار است. (به احتمالی منظور، "مورثی یا مبرهن" بوده باشد).
در حال بارگذاری نظرات...