‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آل الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
درباره میهمانی خوب اصل میهمانی دادن مستحب است، مگر اینکه انسان نذر بکند یا قسم بخورد؛ که به خدا قسم، اگر مثلاً خدا به من یک پسر بدهد، از این سر خانه تا آن سر خانه سفره پهن میکنم. بعضی از این قسمها میخورند، اینجا واجب میشود و بایدم همینجور هم باشد، از این سر خانه تا سر خانه. خلاصه انسان سفره پهن کرده و باید به قسمش عمل بکند. اصلش پس مستحب است، مگر اینکه حالا انسان نذری، قسمی، سفره حضرت ابوالفضل (علیهالسلام) مثلاً برخی نذر میکنند. حالا اگر نذرم به این است که مثلاً روضه حضرت ابوالفضل (علیهالسلام) خوانده بشود و مثلاً فلان چیز داده بشود، یا عرف بر این است که وقتی سفره حضرت ابوالفضل (علیهالسلام) پهن میشود، مثلاً فلان چیز را میگذارند، اینها همه واجب میشود. دیگر وقتی انسان نذر کرده، هم اصل این سفره انداختنش واجب است، هم آنهایی که در عرف بالاخره سفره حضرت ابوالفضل (علیهالسلام) که گفته میشود، یعنی چیها؟ به هر کدام از مردم که میگویی، یعنی چی؟ اگر مثلاً زیارت عاشورا خوانده میشود، اگر سفره، اگر فلان غذا داده میشود، این دیگر عرفی میشود، این هم میشود مسئله وجوبش. ولی اگر نذر و قسم و اینها نبود، مستحب است.
یک سری جاها مهمانی دادن مستحب موکد است، خیلی خیلی سفارش شده، خیلی سفارش شده است: میهمانی دادن و سفره پهن کردن، مهمان آمدن و اینها.
**یکی** وقتی است که شخصی خانه بخرد یا خانه بسازد، خانه را بازسازی... حالا نه اینکه یک گوشه را مثلاً کاغذ دیواریاش را عوض کردیم، خب دیگر یک ولیمهای بدهیم، نه! انسان خانه را دوباره بازسازی بکند، هر کس وارد میشود، احساس کند تو یک خانه نو آمده است، ولو همان زمینه. اینجا مستحب است، خیلی سفارش شده است ولیمه بدهد.
یک خانه خریده، حالا مسکن مهری بهش افتاده، آن چیزهایی که حالا تو عرف ارزشی برایش قائلند و میگویند طرف خانهدار شد، وقتی میآیند میگویند: خانهتان مبارک، خانهدار شدنتان مبارک. حالا اگر کسی مستأجر سال به سال هر جا میرود، بخواهد ولیمه بدهد که کمرش میشکند. آنجا مستحب هم هستش که وقتی وارد آن خانه میشوند، چیزی بیاورند.
دیگر مستحب است که عموماً انسان هر جا میخواهد وارد بشود، مستحب است چیزی بیاورد. ولی خب اینجا چه بسا بهتر هم باشد، وقتی انسان ولیمهای میدهد یا دعوت میشود به این نحو، چیزی هم بیاورد برای صاحبخانه. اینجایی که کسی خانه میسازد، روایتی ندیدم، روایتی داشته. ولی خب اینجوری به ذهن میآید. حالا کسی خانه نوعی و اینها که تو فرهنگ ما رایج است، به نظر میآید که اشکالی نداشته باشد، سنت قشنگی است؛ به شرط اینکه باز به حد تکلف و زحمت و خلاصه بندوبست زیادی نشود، یک جوری که اصل ماجرا تحت حاشیه قرار بگیرد: کی بیشتر آورد؟ کی کمتر آورد؟ کی چکار کرد؟ پس اولیاش خانه خریدن یا خانه ساختن بود.
**دومی**اش **ازدواج** بود که فرمود خدای متعال فرشتهای را از بهشت میفرستد، کافور بهشتی میآورد توی این ظرف غذایی که در میهمانی عروسی داده میشود، تو این ظرف غذا میریزند. آنقدر بحث ازدواج، جشن ازدواج و اینها مهم است. اگر خدای ناکرده کسی این جشن را تبدیل به معصیت بکند و اینا، دیگر هر چوبی که بعدش خورد، صدایش نباید دربیاید؛ اینجوری، چون واقعاً خدا بدش میآید. جشن ازدواج که حرام الهی در آن حلال میشود! یکی از قشنگترین مراسم پیش خدا این جشن تبدیل بشود به یک مرکز معصیت و دهها برابر گناهش بیشتر باشد. این دختر و پسر اگر با هم گناه میکردند، گناهشان کمتر بود تا اینکه ۲۰۰ نفر را دعوت کنند، ۲۰۰ نفر با هم گناه کنند. خدا واقعاً قهرش میآید.
بنده خودم که معمولاً میگویم: اگر کسی ازدواجی به این نحو و اینها، خلاصه منتظر یک عاقبت شوم دامنهداری باشد. مرحوم آیت الله حاج سید حسین فاطمی، فرمودند: در عمرم ندیدم زندگی ازدواجی با گناه شروع بشود و عاقبت بخیر بشود. (ایشان ۱۰۰ سال تقریباً عمر کرده بودند.) شهیدان میرزا جواد آقای ملکی تبریزی: در عمرم ندیدم زندگی با گناه ازدواج با گناه شروع بشود و عاقبت بخیر! پناه بر خدا!
حالا اگر کسی نمیدانسته، حالا اشتباهی بوده و اینها، این دیگر قربانیهای متعدد باید بدهد، صدقات متعدد باید بدهد، به همان میزانی که افرادی را در گناه شریک کرده است، افرادی را در کار خیر و ثواب و هدایت و اینها شریک بکند. بله اینها دیگر اینجوری است دیگر.
بعدش **تولد نوزاد**، سومی. چه بچهای اگر خلاصه به دنیا آمده، اینجا برای خود تولد بچه، تولد بچه ولیمه مستحب است، عقیقه بچه ولیمه است، یعنی اصلش دو تا ولیمه است، یک ولیمه بابت خود بچه به دنیا آمدن، بابت عقیقه. حالا بعضیها زرنگاند مثل ما، یکی کردیم ولیمه و عقیقه را.
حتی به نظر میآید که خطبه نرم سنت چهارمیاش **ختنه** هم دارد. که مستحب است بعد از ختنه پسر سفره پهن بشود، میهمانی داده بشود.
ولی حالا تو این پنج تا که این پنج تا که عرض کردم اینها بود: خریدن یا ساختن خانه، ازدواج، تولد بچه، عقیقه.
**برگشتن از مکه**، حتی مکه، حتی حج واجب هم نه، عمره هم باشد، اینجا مستحب است انسان ولیمه بدهد.
این از این پنج تا. یک نکته مهم، یکی دو تا نکته خیلی خیلی مهم عرض بکنم تا یادم نرفته، این را چون اینجا توی فیشها، جزوه و اینها نداشتم با خودم که بهتون بگویم. از روز اولم میخواستم بگویم یادم میرفت. حالا الان تا یادم هست بگویم خدمتتان.
گاهی انسان میهمانی میرود، مثلاً دارد ظرف صاحبخانه را میشوید، از دستش میافتد، میشکند. یا دارد ظرف را میچیند، میافتد، میشکند. یا بچهاش آب میخورد، از دستش میافتد، میشکند. یک انسان خواب است، پایش میخورد، یک چیزی خراب میشود، میشکند. یا میرود روی عینک مثلاً صاحبخانه غلطیده، تو خواب رفته روی عینک صاحبخانه. اینجاها باید انسان خسارت بدهد. بله، خسارت...
– اگر حواسش نبود چی؟
– بازم باید خسارت بدهد.
– اگر بچه بود چی؟
– بازم باید خسارت بدهد.
– اگر بچه بود و خواب بود چی؟
– بازم باید خسارت بدهد.
بچه انسان خواب بود، پایش خورد، لیوان افتاد، شکست. بازم انسان ولی او باید خسارت بدهد. بچه انسان تو کوچه دارد فوتبال بازی میکند، توپ را شوت میکند، شیشه همسایه را میشکند، بازم انسان باید خسارت بدهد.
آدم دارد با ماشین حرکت میکند، بچهها دارند تو کوچه بازی میکنند، انسان سعیاش را میکند، ماشینش را کنترل کند، این توپ به ماشین میخورد، بازم راننده باید خسارت بدهد.
حق الناس این است که به آن بچه هم نباید خسارت بدهد. پول توپ را باید به ولی بچه بدهد. اگر بچهها با همدیگر حالا اینجا دیگر احکامی درست میشود، بگو دیگر ماجراها دارند. اگر بچهها با همدیگر پول گذاشتند، توپ خریدند، باید برود همه اولیای اینها را پیدا بکند، تقسیم بکند آن پول را به تک تک اولیای اینها بدهد. ماجراهایی پیدا میشود.
این یک مسئله. مسئله بعد، این هم از مسائل خیلی مهم و کمتر گفته شده است.
اگر یک میهمانی ما را دعوت کردند، مثلاً صاحب منزل... این را خوب دقت بفرمایید. بعداً عرض بنده را کسی نبرد جای دیگر به نحو غلطی نرساند که بعداً به ما میخواهند فحش بدهند. خوب با دقت این را توجه بفرمایید، نکته مهمی است. بعداً یک وقت اشتباه جای دیگر نرسد.
اگر یک منزلی انسان تو آن منزل پدر آن منزل از دنیا رفته، طفل صغیر دارد با پولی دارند میهمانی، میهمانی ما را میدهند که آن پول یک مقداریش سهم این بچه صغیر است. اینجا میهمانی مشکل دارد و خوردن از آن غذا مشکل دارد. دیگر حالا جزئیاتش را بروید سؤال بکنید، این کلیاتش بود. مثلاً پدر از دنیا رفته، یارانه، ما میدانیم با هزینه یارانه دارند به ما میهمانی میدهند. بخشی از این یارانه هم سهم طفل صغیر یتیم است. مادر نمیتواند تصرف بکند تو مال طفل یتیم صغیر. باید از مال او محافظت بکند تا او بالغ بشود، بهش تحویل بدهد. حالا اینجا باید چکار کرد و چی میشود و اینها؟ این را دیگر ان شاء الله خود عزیزان میروند سؤال میکنند با جزئیاتش. البته خب کمتر شاید پیش بیاید یک همچین مسئلهای. ولی خب خیلی مهم است. خیلی بزرگان اهل مراعات بودند نسبت به این مسائل. صاحبخانه از دنیا رفته است، بعد مجلس ختمی به پا کردهاند، طفل صغیر دارد. خیلی بزرگان ما نمیرفتند تو خانه آن مرحوم چیزی بخورند، از خرمای او نمیخوردند، از غذای او نمیخوردند. چون سهم آن طفل صغیر الان است، دارند از این پول پرداخت میکنند. حالا بعضی جاها که خیانتهایی میشود، مادر آن خانه در حق این بچه ظلم میکند، پول او را چکارها که نمیکنند. اینها دیگر پناه بر خدا.
توی بحث ارث و میراث و چه دعوا و جزئیاتش را باید بگویم. من اینجا اگر بخواهم بگویم، دیگر کلاس فقه میشود، بحث خیلی طولانی میشود.
اگر به قول طلبهها اگر عینی است، عیناً باید جبران شود. اگر مثلی است، مثلی باید جبران شود. اگر یک چیزی است که خودش قیمت داشته، عتیقهجات بوده، دیگر مثلش الان تو بازار نیست، این را باید عرض کنم که همان پول خودش باید پرداخت شود. اگر مثلش هست تو بازار، حالا یک ظرف چینی بوده مثلاً، میتواند برود یک ظرف چینی بخرد جایش، مثل همان تو همان رنج قیمت و اینها. خلاصه باید عرف این را تشخیص بدهد دیگر، خسارتش اینجا. اگر عرف میگوید اینجا خسارت به این فرش زده شد. حالا بعید میدانم عرف بگوید که مثلاً فرشی که بچه روش ادرار کرده، این الان خسارت بهش زده شد. نه دیگر، این قابل شستن است دیگر. وظیفه آن والدین این است که این را بشورند. والدین یعنی پدر و مادر همان بچهای که این کار را کرده، آنها باید به عهده بگیرند. اگر هزینهای دارد، هزینهاش را باید پرداخت کنند، که این پول شستشو، هزینه...
خیلی این مسئله، مسئله مبتلا بهی است و خیلی وقتها رعایت نمیشود. بله، اگر صاحبخانه رضایت داشت، یعنی میهمان آمد، یعنی آنی که میهمان بود. اینها گفتش که ما این را، هزینهاش چقدر است؟ تعارف میکند، گردن ما برداشته نمیشود. انسان یقین پیدا کند. برائت ذمه، اشتغال یقینی، فراغ یقینی میخواهد. الان اینجا ذمه من مشغول است. من وظیفهام این است که یک ظرفی بخرم. وظیفهام این است که این فرش را بشورم. تا وقتی یقین پیدا نکردم صاحبخانه من را بخشیده، از گردن من برداشته، باید بروم انجام بدهم. اگر یقین پیدا کردم، حالا به یک نحوی گفت و رساند و اینها، اینجا دیگر ذمه من بری میشود، دیگر من گردنم آزاد میشود از اینکه بخواهم این کار را انجام.
این هم از این نکتهای که خیلی نکته مهمی بود، خیلی تو میهمانیها.
عرض کنم که اگر بله، آن هم همین است، فرقی نمیکند. حالا ما مثال بچه را زدیم. انسان هر ضرری، ولو بدون کوتاهی کردن، به دیگران برساند، این باید ضامن باشد. خلاصه باید آن را جبران بکند برای دیگری. این نکتهای است.
حتی در مورد دیه بچه، من گرفته بچه دیگر را زده، من باید دیه او را پرداخت بکنم. چه توجیهاتی؟ پناه بر خدا! این بچه است، دیگر بابا! سخت نگیرید. حالا قصدی نداشته. تشریف ببری میفهمی چه خبر است از جهنم سختگیریها و اینها. حق الناس آن وقت میفهمی که بچه بوده و سخت نگیرید و اینها یعنی چی؟ زده ظرف را شکسته، زده شیشه را شکسته.
بله خلاصه اینها خیلی پیش میآید. آدم میپرسد نه، «تاوان حرام نیست؟» تاوان حرام نیست حاج خانم. و البته اینی که بخواهند بیایند به زور بگیرند، اذیت اخلاقی خیلی زیبا نیست. اخلاق اسلامی حکم انسان میبخشد. این ورش هم اخلاق اسلامی حکم میکند: اگر آمدند پول را به من بدهند، من ببخشم.
میگوید: دستش ۲۵ هزار تومان خریدم از سر ۵ راه کجا! با اخلاق اسلامی جور در میآید؟ انسان باید ببخشد. ولی از آن ور هم اگر خسارتی، ضرری زده، باید حتماً جبران بکند برای طرف.
بچه انسان رفته آسانسور این آپارتمان را ۴ بار ۵ بار بالا پایین کرده، رفته بالا، آمده پایین، آسانسور سوخته، هزینه تعمیرش به عهده من است. خیلی مسئله دامنهداری است. بخواهم بگویم مثال بخواهم بگویم تا کل آخر جلسه امروز و مثالهایش را بگوییم. از بحث دیهاش، از بحث بچه انسان تو مدرسهای که گرفته زده.
بچه است. در مورد خود آدم که فراوان پیش میآید. دایی میهمان بوده، این در دستشویی را مثلاً محکم بسته، این چارچوب در در رفته، انسان باید در را تعمیر کند. اگر هزینهای هم دارد، انسان بر خودش پرداخت بکند.
این شیر آب را با فشار بسته، شیر خراب شده است. و از اینجور قبیل مثالها که فراوان.
یک وقتهایی به بیت المال ضرر وارد میشود. آن که دیگر هیچی. در اتوبوس مثلاً چی شده؟ صندلی اتوبوس را کنده. چه میدانم؟ او از اینجور مسائل که دیگر فراوان و وظایفی که گردن آدم میآید. اگر صاحبش را میشناسد، باید برود به صاحبش بدهد. اگر مال بیت المال است، خلاصه جایش را بلد است، مثلاً میداند مال اتوبوسرانی بوده، مال این واحد بوده، اینجا بوده، میرود از خودشان، خلاصه با او صلح و مصالحه میکند: این مقدار هزینه است، من بدهم. که او مثلاً میگوید بخشیدم و فلان و اینها.
اگر آن حساب عامه بیت المال، خلاصه پیدا بکند و به همان واریز بکند.
بچه بود. انسان از یک باغی رفته خورده. یک دوتا میوه از خانه همسایه خورده. (به گردن و به رضایت بطلب) زیر سن تکلیف. بله دیگر، اگر بالای سن تکلیف باشد که خودش وظیفه دارد. بچهای که به بلوغ رسیده، یک دختری که بالغ شده، این رفته میوه خورده خانه همسایه، این دیگر به پدر و مادرش نیست. خودش باید بدهد برود حلالیت بطلب بکند. البته قبلش هم اگر زیر سن بلوغ هم باشد، باید خودش برود حلالیت بطلب بکند. ولی بحث خسارت، آن خسارت را اگر بالغ باشد، خودش باید بدهد. اگر بالغ نباشد، پدر و مادر باید بدهند. اگر بالغ باشد، دیگر پدر خودش باید بدهد دیگر. ولی باز اینجا باز هم اخلاق و ادب و دیانت و اینها حکم میکند که انسان بالاخره بچه است. این ۹ سالش است، ۱۰ سالش است، درآمدی ندارد. باز من اگر میتوانم بدهم، خودم پرداخت میکنم.
این هم از این نکته مهم.
یک نکته دیگری که هست اینجا، بحث اسباب و وسایل بردن در میهمانی است. آدم تا جایی که میشود وسایل خاصی که تو میهمانی لازم دارند، خودش ببرد برای خودش. مسواک خودش، خمیر دندان خودش، حتی لیوانی که مثلاً میخواهد استفاده بکند. (به شرط اینکه صاحبخانه ناراحت نشود، به نحوی نباشد که توهین صاحبخانه باشد.)
عرض کنم که حوله، لباس راحتی، مخصوصاً زیرشلواری و لباس خواب و اینها. حالا بعضیها دیگر هر رقم لباسی را دیگر هیچی نیاوردهاند. این فقط صاحبخانه باید همه چیز بدهد.
البته اینجا حکم، حکم اسلامی و ادب اسلامی یعنی اینکه صاحبخانه همه چیز به او بدهد. ولی از این ور هم حکم این است که این میهمان با خودش بیاورد. خلاصه این چیزها را. ادب اسلامی حکم میکند که جای میهمان را صاحبخانه پهن بکند. ولی جمع کردن جای میهمان برای خواب به عهده خود میهمان است. پهن کردن یعنی قشنگ جا را و آنجوری که از خود میهمان سؤال بکند: میخواهی باد بخوری؟ میخواهی باد نخوری؟ نزدیک بخاری باشد؟ دور از بخاری باشد؟ نزدیک در باشد؟ خودش بیاید برای او پهن بکند. بخوابیم، دیگر بس است. فردا میخواهیم برویم سر کار.
از آن ور میهمان هم ساعت خواب صاحبخانه را حواسش باشد دیگر. ساعت ۱۲ بشیند همین جور به حرف زدن و گفتگو و این حرفها. خلاصه مراعات بکند. زودتر، زودتر از ساعتی که احتمال میدهد که اینها میخواهند بخوابند، میخواهند استراحت بکنند، خود میهمان.
حالا بعضیها میروند تو اتاق، چراغ به حرف زدن... مورد داشتیم، طرف رفته میهمانی، گفته: من شب خوابم نمیبرد، این چراغ لطفاً روشن بگذارید. اینجور موارد هم دیده میشوند. چراغ را تا صبح روشن گذاشتهاند همه اذیتند که این بنده خدا خوابش نمیبرد (یعنی بدون چراغ خاموش بشود، خوابش نمیبرد). بچهاش اذیت میشود با چراغ خاموش. خودش یک فکری به حال خودش بکند. ولی اگر راهی دارد، اینجا نباید اذیت بکند دیگران را یک جورایی.
– بله بله!
– خب ما بله ما که این را عرض کردیم. اصلاً اصل بر این است که میهمان با صاحبخانه، با میهمان مدارا کند. ولی ما این ورش را داریم میگوییم که میهمان هم یک خوره اذیت بشود، حق الناس بشود. بچه کوچک دارد، صبح میخواهد مدرسه برود. اینها تا ساعت ۱۲ شب، یک شب نشستهاند به هرروکر و خنده و سر و صدا، چراغ روشن. حق الناس واقعاً اذیت میشوند.
بله دیگر، ما همینها را داریم عرض میکنیم که هم وقتی که صاحبخانه هستیم متوجه باشیم، هم وقتی که میهمان هستیم.
بله بله، مستحب است. روایت از امام رضا علیه السلام، ظاهراً حضرت خلاصه میهمان آمد و جایش را پهن کردند. و وقتی که خواستند، میهمان صبح پا شد، نشست، که نشست. پشت کرد به این خلاصه منتظر بود که آقا بیایند جمع بکنند. دید آقا اصلاً اینها خیالشان نیست. بعد آقا فرمودند که مستحب است که میهمان خودش جای خودش را جمع بکند.
اگر آلودگی ملافه و پتو و تشک و اینها وارد کرده، نجاستی، آلودگی، چیزی. این دیگر به دید صاحبخانه نیاید. البته بازم ادب حکم میکند، اگر انسان نج، خرابکاری کرده، شب خوابیده و اینها کثیف کرده و اینها، باز انسان خودش بشورد. خیلی نکات مهمی است دیگر.
تو بحث ببینید، تو بحث میهمانی خیلی دایره حق الناس ریز و دقیق است. خیلی ریز و دقیق. با همه جا بحث حق الناس برایمان هست. ولی اینجا خیلی دایرهاش گسترده است. خدای ناکرده تو یک میهمانی آدم یک حرفی میزند، یک چیزی، یک کاری، این بعداً دیگر تبعاتش میماند برای آدم، حق الناسش خلاصه دامنگیر میشود.
در مورد جا بود که این رختخواب را پهن بکنند. و بعد ساعت خواب صاحبخانه را حواسشان باشد. ساعت خواب میهمان را حواسشان باشد. از مثلاً یکی دو ساعت مانده به اینکه ساعت خواب میهمان بشود، وسایل خواب را بیاورند یک گوشه اتاق بگذارند که مثلاً میهمان خیالش راحت باشد به اینکه وسایل هست، هر وقت خواست بخوابد.
– وقت خوابه میهمان هم سه روز میهمان است.
بله این هم یک نکته خیلی مهمی است که اگر میهمان بیشتر از سه روز میهمان ما است، تا سه روز اول با فضای میهمانی برخورد بکنیم. بعد از سه روز دیگر با او دیگر خیلی راحتتر برخورد بکنیم. دیگر احساس بکند جز خانواده ما است. بعضی تا یک هفته دارند خدمات ویژه میدهند به میهمان. این نه مطابق با دین است، نه مطابق با عقل است، نه مطابق با آداب است. هم صاحبخانه اذیت میشود، هم میهمان اذیت میشود. میهمان یک هفته است، هی شرمنده، هر وعدهای که غذا میآورند: آقا ببخشید! آقا فلان!
تا سه روز بعدش دیگر راحت. هرچی که خودشان میخورند. پیغمبر فرمودند دیگر غذای ویژه برای میهمان درست کردن و فضای ویژهای در نظر گرفتن نمیخواهد دیگر. اگر ساعت خاصی خودشان میخواهند بخوابند، همان ساعت برای میهمان جا پهن میکنند، عرض کردیم دیگر. نیست که مثلاً قبلش حواسشان به این باشد که میهمان چه ساعتی میخواهد بخوابد، جا را خودرو بیاورد خودش. حالا دیگر خودش بیاید جمع بکند. خلاصه هر غذایی که خودشان میخورند، هر نحوهای که... البته دیگر خیلی هم حالا بخواهند اوپن برخورد بکنند اینها، نه دیگر، آن هم که حالا میهمان ناراحت بشود. ولی خلاصه خیلی راحتتر است دیگر بعد از سه روز وظیفه و بار سنگین میهمانداری از دوش اینها برداشته میشود و کم میشود.
یک نکته خیلی مهم بحث خلوت در میهمانی است. حالا من هنوز خیلی حرفهایم مانده است. ما الان جلسه هشتم نهمِ این مبحث، چند جلسه شد صحبت کردیم. یک ۱۸ جلسه هم قبلاً در مورد میهمانی صحبت کردیم. باز من میبینم که هنوز کلی حرفم مانده است. با اینکه حرف تکراری نزدیم توی این بیست و خوردهای جلسه.
– بله.
– ۸ جلسه، هشتم ظاهراً الان بله. چهار جلسه دیگر هم داریم، ۱۲ جلسه میشود به نیت ۱۲ امام. ان شاء الله عرض کنم که.
یک نکته خیلی مهم تو میهمانی بحث خلوت در میهمانی است. حالا ما تو میهمانی همش باید همه این فضای میهمانی را دور هم باشیم و حرف بزنیم؟ نخیر. این هم یک نکتهای است. بعضی فکر میکنند ادب میهمانی به این است که در تمام این چهار پنج ساعت یا سه چهار روز میهمانی همش را باید دور هم باشیم و بگوییم. آداب نیست. پر حرفی هم جز خلاف آداب است.
حالا آدم هر رقم و هر حرفی که گیرش آمد تو میهمانی بشیند به حرف زدن. معتدل، حد میانه. مقداری که فضای سنگین میهمانی برداشته بشود. میهمان راحت باشد و تا حدی که باز میهمان خسته نشود از حرف زدن.
حالا میهمان را به حرف بگیریم. دیگر میخواهد بخوابد. ما خیلی چون دوستش داریم و میخواهیم راحت باشد، به حرف گرفتیم، باز با هم بگوییم و بخندیم.
نکتهای هست، من حالا میهمان دارم، میهمانها خیلی اهل حرف زدناند و دوست دارم باهاشان بنشینم و حرف بزنم و اینها. من هم کار دارم. بر فرض خودم عرض میکنم. حالا بنده مثلاً فرصتم محدود است، باید به مطالعه برسم، به کار دیگر برسم. من چکار باید بکنم؟ اینجا اشکال ندارد. من بروم تو اتاق خودم، پای کتاب خودم، پای کامپیوتر خودم، از فضای جمع جدا بشوم.
نه، اشکالی ندارد. ولی با آداب و شرایط خودش. اولاً که آدم تو میهمانی خوب است فضای کلی زندگیاش را تا حدی به میهمانش بفهماند. به شرط اینکه با زبان بد و دیکته کردن و اینها نباشد که مثلاً ما تو خانه ساعتهایمان این شکلی است. ما یک ساعت دو ساعت برای ناهار داریم. این میهمانی هم که من دارم به شما میدهم، همان یکی دو ساعتی است که ما برای ناهار میگذا ریم. دو ساعت هم بعد ناهار مثلاً استراحت داریم. من همین وقت خودم را در اختیار شما گذاشتم. بعدش دیگر من کلاس دارم، بعدش دیگر...
حالا بعضیها میهمان میآید برایشان، دانشجو سر کلاس نمیرود. خب این بد است. سر کار نمیرود خاطر اینکه میهمان آمده است. مخصوصاً اگر کاری است که خیلی واجب و فوری و فوتی است، معصیت است. (من نانوایی را تعطیل کردم، خلق الله بدون نان ماند.)
– تو میهمان دارم دیگر!
– آمدهام گفتم که به همه بگویید آقا میهمان دارد، نمیتواند بیاید. دلیل نمیشود.
حتی در مورد فوت و فلان و اینها هم، کسی از عزیزان آدم فوت کرد و اینها، این از آداب اسلامی نیست آدم کارش را تعطیل کند. یک گوشه بشیند، سر کله خودش بزند. اینها جز فرهنگ ما نیست. حالا انسان محزون باشد، دل و دماغ کار کردن ندارد، باشد. ولی الان دیگر انگار رسم اصلاً انگار خلاف ادب است. یک کسی پدرش از دنیا رفته، فردا در مغازه باشد. به خاطر خدا، وحی ثواب این کار کردن. امروزش هم هدیه کند به روح پدرش: امروز کار خلق الله را راه میاندازم هدیه به روح پدرم. این کجا، تا اینکه تا یک سال کسی عروسی نباید بگیرد، جشن نباید باشد. بعضی جاها میهمانی هم نباید بگیرد. بابامان مرده، تا یک سال کسی نباید دور هم بنشینند، جمع باشند. این فرهنگ از کجا در آمده است؟
پس توی میهمانی، کسی خواست جدا از دیگران بنشیند، قبلش به نحوی بفهماند: من این ساعتها را دارم. بعد همانجا هم که خواست برود، با اجازه برود، از میهمان اجازه بگیرد. البته یک وقتهایی برای یک کارهایی لزومی ندارد آدم اجازه بگیرد. من مثلاً الان میبینم خیار کم آمده برای سالاد، میخواهم زنگ بزنم به آقامان دارد میآید تو راه بخرد. خب یک جوری جلوی جمع مثلاً بفهمانم: من دارم به شوهرم زنگ میزنم که یک چیزی بیاورد. این بد است؟ یا اجازه بگیرم ازشان. این هم بد است. خجالت میکشد، به بهانه یک کاری، یک برنامه، اجازه بگیرد برود: من یک لحظه بروم این زیر غذا را نگاه کنم، ببخشید. بعد میآید تو خلوت آن پشت، این و آن حیاط، آشپزخانه، یک جایی خلاصه پیدا میکند، آنجا تماس میگیرد بدون اینکه کسی بفهمد.
اینها آداب میهمانداری است. اینها همه را ما تو آیات و روایات داریم ها! من دیگر آیات روایاتش را نمیگویم. «فراغ الی اهله فجاهم بعجل سمیع» (فراغ الی اهله، فجاءهم بعجل حنیذ). این آیه قرآن در مورد حضرت ابراهیم است که وقتی میهمان آمد برایش، بدون اینکه کسی بفهمد، خیلی زیرکانه و آرام و بیسر و صدا رفت کباب درست کرد، برگشت. میهمان هیچی استرس بهش وارد نشد. حالا میآید میهمان همین جور نشسته، تا این بابا بیاید. این درگیر کارش است. رفته تو آشپزخانه. میگوید: خب خجالت میکشد بنده خدا، نیم ساعت یک ساعت یک لنگه پا نشسته، نگاه به در، کی میآید؟ چی شد؟ الان اصلاً چی شد؟ کجا رفت؟ یکی در را وا کند. چی شد؟ هیچ کس نه استقبال آمد، نه جایی به ما نشان داد.
اینها دیگر هنر است. ببینید میهمانداری هنر است. بعد انسان این هنر را کسب بکند. و من واقعاً ناراحتم از اینکه انواع و اقسام هنرهای بیخود و غیر ضروری را به خانمها یاد میدهند. ببینم چی چی بافی و گل نمیدانم چی چی درست کردن و اینها. یک بحثهای ضروری مثل این اصلاً کلاس ندارد، جایگاه ندارد: هنر میهمانداری، میهمانی آرایی. اینها مال فرهنگ اسلامی است.
میهمانی آرایی مال فرهنگ اسلامی است. حضرت فرمودند: وقتی میهمانی میگیری، غذای خوب درست کن و خوب هم به غذا برس. هم ظاهر غذا خیلی خوب باشد، هم خود غذا خیلی خوب باشد، طعم غذا خیلی خوب باشد. وقت بگذار پای غذا، وایسا، کار کن. خانه را خوب مرتب بچین، به شرطی که میهمان دعوت کردی. اگر میهمان خودش آمده است، نه! آدم خودش را به زحمت نیندازد.
اصل هنر میهمانی آرایی، هنر میهمانداری، اینها را باید آدم کسب بکند. هنر ظرافت دارد، ریزه کاری دارد. و خب این غصه ما است دیگر. این حرفها را باید توی جلسات محدود بزنیم؟ این حرفها را باید آدم از طریق صدا و سیما بزند. اینها کلاسهای آموزشی داشته باشد در سطح شهر، تو حرم، جاهای دیگر، اینها را یاد بدهند.
واقعاً وقتی یک نفر از میهمانش خوب پذیرایی میکند، یک عروس از مادر شوهر، عرض کنم دختر از پدر و مادر و همین جور افراد نسبت به همدیگر، واقعاً نگاه افراد نسبت به ما عوض میشود. گاهی یک میهمانی باعث میشود که محبتها به همدیگر شدت پیدا میکند. یک نوع میهمانی هم باعث میشود که محبتها از هم کم میشود. با اینکه خوب پذیرایی کردند، ولی یک جوری آدم احساس میکند که انگار اصلاً دلش از اینها کنده شد. با اینکه بهترین غذا را دادند، بهترین پذیرایی را کردند، ولی آن جور آداب رعایت نشد. گرم گرفته نشد، به ما توجه نشد. این باعث میشود آدم سرد بشود. با اینکه میهمانی است ها! ببین اینها ظرافت میخواهد، هنر میخواهد.
حالا اگر من خواستم پس بروم تو اتاق خودم، اجازه میگیرم با این نکاتی که عرض کردم. اگر صاحبخانه تو اتاقش است، من میهمان، باهاش کار دارم. آدم در میزند، از بیرون اتاق صدا میکند. آدم در میزند، میآید مینشیند. «خانم فلانی!» خب شاید این کاری دارد، رفته تلفنی جواب بدهد، مشکلی برایش پیش آمده. یک بار آدم صدا میکند، خب مثلاً من میخواهم بروم یا مثلاً میخواهم ازشان بپرسم سرویس بهداشتیشان کجاست؟ یا بچهام را میخواهم مثلاً عوض بکنم. اینها را میخواهم سؤال بکنم. الان صاحبخانه نیست، در دسترس نیست. آدم یک بار صدا میکند، در میزند. بعد باز میآید این طرف، یک چند دقیقهای بگذرد، باز دوباره. اگر جواب نشد، یک وقت ممکن است واقعاً خطری صاحبخانه را تهدید بکند. آنجا دیگر ممکن است رفته باشد تو اتاق، گاز گرفته باشد، آتش گرفته باشد، یک مشکل برایش پیش آمده باشد. اینجا دیگر دفعه سوم، حالا با شرایط درک آن صحنه و اینها، اگر آدم واقعاً دید که احساس خطر میکند، آنجا حالا میخواهد در را وا کند بیاید تو، اینها... حالا آن دیگر بحث خودش. این هم یک نکته دیگر.
یک نکته دیگر: میهمانی، توی میهمانیهای اسلامی پذیرایی بدون سؤال است. تو فرهنگ غربی پذیرایی با سؤال است. (من الان باید سفارش بدهم.) این خیلی بد است. الان دارد بین ما باب میشود: «قهوه میل دارید یا نسکافه؟» باکلاس! هیچ کدام! یک لیوان آبی که خودت بیاوری بدون سؤال، آب خنک.
بله، بدون پرسش، بدون حرف. این بیشتر از هزار تا نسکافه و قهوه و فلان و اینها به آدم میچسبد. خلاصه. الان تو فرهنگ غرب متأسفانه اینجوری است دیگر که مثلاً تایم را مشخص میکند: از ساعت فلان تا فلان ما با اینها موافق نیستیم. البته گفتیم خوب است آدم به میهمان به یک نحوی بفهماند که مثلاً من شما را دعوت کردم برای ناهار. یعنی نهایتاً یک ساعت دو ساعت بعد ناهار. چون مثلاً من ساعت ۴ کلاس دارم، ۵ کلاسم، ۵ میخواهم بروم. در این حد به میهمان گفته بشود، اشکالی ندارد. ولی الان تو غرب میگویند که خب شما ساعت یک و نیم تا دو و نیم به صرف فلان در خدمت هستیم. (مثل مجلس ختم که دعوت میکنند.) این خیلی بد است.
یا وقت میآید سؤال از میهمان، سؤال نداریم ما. هرچی که در توان است، هرچی میشود آورد، آدم میآورد بدون اینکه سؤال بکند: «تو رو خدا بیاورم. تعارف نکن. والله! جون من! بیاورم ها! هست ها! اگر خواستی تو یخچال است.» خیلی جالب است: «تو یخچال است، خواستی برو بردار.» عرق میشوی اینجا.
اگر یک وقت واقعاً خیلی حالا صمیمیت داشته باشند با همدیگر، بنشانند، این حرفها نباشد، خب بله، واقعاً دیگر آنجا. دیروز هم عرض کردیم: «بین الاحباب تسقط الاداب.» دیگر بین اینها که خیلی با همدیگر یگانه هستند، این حرفها نیست. عموم ماها اینجور چیزی نداریم.
خب، توی میهمانی بوهایی که توی منزل هست. انسان بوی غذا... گاهی بعضی منازل خلاصه سرویس بهداشتی به یک نحوی است که بوی نامطبوعی ازش میآید. از حمام بوی نامطبوع میآید. اینها را انسان قبل از میهمانی برایش یک فکر چارهای داشته باشد، برنامهای داشته باشد، کاری بکند. سیستم تهویه تو منزل باشد. پنجرهای باز بکند، دری باز بکند. از عطری استفاده بکند، به شرط اینکه حالا نامحرم برای نامحرم نباشد. اگر از مثلاً عود خاص، حالا مشهدیها میگویند مشک عنبر، ها! یک همچین مشکی عنبر. اگر خواستند استفاده بکنند، طرف حساسیت ندارد. خوشش میآید؟ خوشش نمیآید؟ از او اجازه بگیرند. بعضی خانهها خب طرف میآید میبیند عود روشن است و اسپند روشن است. خب اسپند آدم روشن میکند. تو میهمانی شاید بعضی موقع خوششان نیاید، اذیت میشوند.
حالا بعضی که تو میهمانی سیگار میکشند، جلو بقیه، سرویس بهداشتی سیگار میکشند. واقعاً برای میهمان چه بسا حق الناس باشد. میهمان اذیت میشود. حالا کسی دیگرش مشکل دارد، مشکل تنفسی دارد، حساسیت دارد.
نکات مهمی است. توی میهمانی انسان میهمانش مثلاً زیرسیگاری میخواهد. خب حالا تو یک جمعیاند، سیگار بکشم. شما توی این حیاط خلوت اگر تشریف ببرین، دیگر زیرسیگاری نمیخواهد. به نحوی که حالا آدم هم بفهماند به او که توی جمع جای سیگار کشیدن نیست. خلاصه ناراحت نشود آن طرف که مثلاً بگوید: ما را از خانه بیرون کرد، گفت: برو بیرون سیگار بکش.
نکات مهم و ریزی است دیگر. «فتکلف له» بله. اگر دعوتش کردی، برایش خودت را به زحمت بینداز. اینجور زحمتهایی اشکال ندارد. پس خود بحث تهویه و بو و اینها توی میهمانی مهم است. تکلفی در حدی که میهمان اذیت نشود. این تکلف است که اشکال ندارد. صاحبخانه بیش از اندازه و بیش از حد تکلف بکند. ولی در آن حد معمولی بالاخره آدم وقتی دارد کسی را دعوت میکند، باید در حدی اذیت...
بله دیگر. بله دیگر. یعنی میهمان اذیت نشود. حالا من دیگر خودم را به بیش از حد آن هم بخواهم.
انسان اگر یک مریضی دارد، این را قبل از میهمانی خبر بدهد به صاحبخانه. مثلاً من سرما خوردهام. از دم در که وارد میشود، از همانجا اعلام بکند. حالا بقیه دست و دستگاه دراز میکنند، آماده روبوسی.
«من سرما خوردم.» این بد است. این توهین است. از همان در که آدم وارد میشود، میگوید: ببخشید، من سرما خوردم. اگر اجازه بدهید به کسی روبوسی نکنم. یا مثلاً حتی دستم میخواهد بدهد، میگوید: ببخشید، میترسم از همین هم شما ویروس به شما منتقل بشود. اینها بالاخره نکات ریزی است تو بحث میهمانداری که از قبل هم بر او تدارک ببینند.
غذای خاصی اگر او لازم دارد، اگر آدم مریض شده، تماس میگیرد قبلش خبر میدهد به صاحبخانه: ببخشید، من امروز معدهام فلان مشکل را پیدا کرده. مثلاً ممکنه غذای شما را نتوانم میل کنم. اشکالی ندارد. من البته میآیم، دعوت شما را رد نمیکنم. میخواهم شما به زحمت نیفتی. یک وقت واسه من غذای دیگری درست نکنیا! فقط خواستم بگویم اگر من نتوانستم بخورم، ناراحت نشید. ببینید اینها از قبل آدم خبر میدهد صاحبخانه.
حالا اینجا باز نکاتی هستش که من میخواهم عرض بکنم خدمتتان. بحث نماز اول وقت در میهمانی است. که اگر میهمان داریم، نماز اولویت دارد یا پذیرایی و گرم گرفتن با میهمان؟ خب حتماً نماز اولویت دارد، به شرط اینکه انسان بتواند به نحوی کار بکند که میهمانش هم اذیت نشود. از حق میهمان هم کم نگذارد. تا جایی هم که میشود جمع بکند این دو تا را با همدیگر. جمع کردن این دو تا به همدیگر به این است که یک خوره آدم نمازش را یک ده دقیقه یک ربعی عقب بیندازد. آنجا اشکالی ندارد. حتی گفتند اگر، یکی از مواردی که نماز اول وقت را میشود عقب انداخت (یعنی عقب انداختنش مستحب است)، وقتی است که یک تعدادی سر سفره منتظر آدم است. یکی از مواردی که نماز را آدم یک خوره تأخیر بیندازد، اینجا مستحب است تأخیر بیندازد، با چند دقیقه تأخیر بخواند. وقتی که یک تعدادی سر سفره منتظر آدم است.
حالا ما خیلی مقدس، مقدس، عابد و زاهد و مسلمانان میرویم مسجد و خلاصه تعقیبات و بعد زیارت عاشورا، بعدش میخوانیم. و نیم ساعت قبل اذان میرویم، یک ساعت بعد نماز برمیگردیم. میهمانها هم همین جور منتظر نشستهاند که این بابا تشریف بیاورند از مسجد. این به نظر میآید که ثوابی برای این نماز و این عبادت و اینها نیست. یک تعدادی را معطل کردند و اذیت کردند. معطل نماز این بابا.
– سؤال و جواب...
– نه در حد ببینید، برای نماز ظهر و عصر، نماز اول وقت برای نماز ظهر و عصر، انسان برای نماز ظهر تقریباً ۲۰ دقیقه نیم ساعت، اینجوری که ما حساب کردیم، تا ۴۰ دقیقه، تا ۴۰ دقیقه تا نیم ساعت. البته تو روایت دارد به خاطر نافله خواندن. ولی حالا کسی هم نخواست نافله بخواند، تا ۲۰ دقیقه نیم ساعت اینها اول وقت محسوب میشود.
برای نماز ظهر و عصر، برای نماز مغرب خیر. نماز مغرب را فرمودند بلافاصله که اذان گفتند، نماز را بخوانند. نماز ظهر و عصر روایات ما فرمودند که تا یک خوره عقب بینداز تا هم مردم جمع بشوند برای نماز، هم نافلهها بالاخره چهار تا دو رکعت است دیگر. برای نماز ظهر ۸ رکعت آدم نافله بخواند و مردم جمع بشوند. اینها یک ۲۰ دقیقه نیم ساعتی هم اگر تأخیر افتاد، اشکالی ندارد.
حالا سؤالی، پاسخی، سخنرانی است. اینجا هم بالاخره یک مصلحت ایجاب میکند. یا مثلاً عزاداری، حالا سر ظهر عاشورا بعضی میگویند: آقا روضه را تعطیل کن، الان وقت نماز است، نماز اول وقت. خب نه، حالا تا ۱۰ دقیقه چه اشکالی دارد. خودت روضه امام حسین هم از افضل مستحبات است. جمع بکند، هم روضه باشد هم نماز باشد. نماز اول وقت باشد. اگر جایی است که آدم احتمال میدهد من یک خوره عقب بیندازم، جمعیت بیشتر میشود، جماعت میشود. اینجا هم مستحب است الان دو نفر سه نفراند. چند دقیقه صبر میکنیم، میشوند ۱۰ نفر.
– رفتهاند وضو بگیرند بیایند و ما حتماً باید سر اذان بخوانیم.
– تو مهمانی هم همین جور است. مخصوصاً اگر صاحبخانه بالاخره اینجا هنر داشته باشد. اذان که شده، خرد خرد میرود مهرها را برمیدارد میآورد. بعد کم کم سجاده مثلاً یک گوشهای آماده میکند، میگذارد سجادهها را. بعد مثلاً خودش وضو گرفته آماده است. با ظرافت میگوید که مثلاً اینجا برای وضو هم فلان جا هست ها! اگر کسی میخواهد وضو بگیرد اینجا آشپزخانه اینجاست، مثلاً سرویس بهداشتی آنجا توی حیاط مثلاً آب داریم. خرد خرد، بدون اینکه بگوید: یالا بسم الله، همه بلند شوید. نماز! قطار که نیستش که آدم در بزند، کوپه ها! نماز ۲۰ دقیقه وقت داریم، بیاییم پایین.
تو میهمانی آدم نباید پادگانی برخورد بکند. همه بچهها را به صف کنند و زنها آماده و نماز نماز، سجدهها را بیندازند. نه این جوری نه. خرد خرد، هرکی دوست دارد. هرکی هم دوست ندارد، میرود تو حیاط. و اگر خانمی عذر شرعی دارد یا واقعاً بعضی آقایان هم هستند عذر شرعی دارند، عذرشان به این است که عقلشان هنوز اینها را خلاصه...
اگر کسی عذر شرعی این جوری دارد، میشود آدم به یک نحوی اذیت نشوند. میخواستند بیایند تو نماز و اینها، بروند یک گوشهای جایی داشته باشند بنشینند با همدیگر. خب این هم از این نکته.
ولی اگر بچه منتظر، پیرمرد پیرزن منتظر، اینجا که اصلاً دیگر حتماً سفره انداختن تأکیدش بیشتر است. یک تعدادی گرسنهاند، دارند اذیت میشوند. عقب…
فضای میهمانی، فضای شاداب. رنگهای شاد استفاده کردن. وسایلی که برای میهمان آورده میشود. خود رنگ، بحث روانشناسی رنگ یکی از بحثهای مهم است. خیلی وقت نداریم تو این بحث وارد بشویم. مثلاً برای غذا گفتند بشقاب وقتی رنگش قرمز باشد، اشتها را زیاد میکند. مثلاً رنگ زرد این برای میهمان زرد، مخصوصاً کمرنگ، به رنگ کرم خوره و اینها، این خیلی آرامش بخش است. رنگ قرمز بازی خود رنگ تند است، تحریک اعصاب میکند. رنگ آبی، رنگ سبز، نه، هر کدام یک خاصیتهایی دارد، آثاری دارد. اینها بحثهایی است که باید روش جدی کار بشود که ما تو میهمانی از چه سرویسهایی استفاده بکنیم؟ با چه رنگهایی؟ زیر سفرهایمون، خود سفرهمون، وسایلمون. اینها چه رنگی داشته باشد؟ به چه نحوی باشد که برای میهمان آرامش بخش باشد؟ تو چشم میهمان نزند، روی اعصاب و روان خلاصه اثر مثبت و مفید بگذارد.
استفاده از موسیقی تو میهمان. خب حالا بنده مثلاً میهمان دعوت کردم و دعای ندبه را گذاشتهام یک گوشهای روشن کردهام، صدایش بیاید، همه فیض ببرند. خب اینجا واقعاً بعضی ممکن است فیض نبرند، بعضی ممکن است که سوهان روحشان باشد. لزومی ندارد. لطفاً تو میهمانی یک گوشه یک صدای قرآنی حتماً داشته باشم.
خود اصل این میهمانی ملائکه را میآورد. وقتی میهمان وارد منزل میشود، ملائکه میآیند. دیگر آدم بله، یک وقت هست همه از خودم، همه از همین فکرند. همه تو همین فضا اصلاً لذت میبرند، خواستارند، استقبال میکنند. الان اگر یک صدای... حتی این الان یک کسی یک روضه هم بخواند، همه خوششان میآید، استقبال میکنند، چه اشکالی دارد؟ بلکه خیلی عالی است.
گفت آن مرحوم شهید اصغری نقل میکردند (به نظرم میفرمودند که یک آقایی بود، آدمی بود خیلی اهل عبادت و اینها نبود، آدم معمولی بود.) ولی شرط میهمانی رفتنش روضه بود! حالا ما امروز خودمان هم روضه نمیخوانیم، مشکلدار نشود. ان شاء الله پنج شنبه روضهاش را میخوانیم. ایشان شرط میهمانی رفتنش روضه بود. میگفت: میهمانی به شرط روضه. میهمانی میخواهم میهمان بیاید به شرط روضه میآید. میهمان هم بخواهیم برویم به شرط روضه میرویم. که بعد از مرگ میفرماید خوابش را دیدم. پرسیدند: چه خبر؟ گفت: این ور امام حسین (علیهالسلام) به من سلطنتی دادند. به خاطر اینکه من فقط روضه را باب میکردم و هی ذکر روضه بود و مجلس روضه و اینها. همه مجالس را تبدیل به مجلس روضه.
وقتی که انسان میداند اینها که هستند، خواستارند، خوششان میآید. سال به سال محرمش هم روضه نمیرود. یک اشکی ازش بگیریم تبرک، میگویند آقا سفره پهن کردیم، حاج آقا یک روضهای بخوانیم تبرک. آقا چه کاری است؟
من همه اینها میخواهند تو این فضا بالاخره نمک مجلس است. اینجا ما سفره را که انداختیم، یک روضه هم خوانده بشود. من خیلی خودم یک وقتهایی ازم میخواهند: آقا جایش نیست اینجا. آخه این مجلس میهمانی، افراد شما باید به فضا نگاه کنی. هر چیزی به فضایش، جای خودش تو فضای خودش. الان فضا فضای این هست یا نیست؟ هرچی که من خودم خوشم میآید و طبعم میسازد و اینها که نباید آدم به دیگران دیکته بکند.
توی فضای میهمانی مهمی بود.
یک نکته دیگر هم عرض بکنیم و سؤالاتی اگر خواهران دارند.
– بعضی وقتها ببخشید بچهها دور هم جمع میشوند، به نام ...
– نه اشکال ندارد حاج خانم. اگر به حد دست زدن و یک قابلمه زدن و این است، نه نه اشکال ندارد. ولی اگر میخواهد به این نحو باشد که خلاصه میآیند و ضبط صوتی میآورند و یکی از تو گوشیاش یک آهنگی در میآورد و خب این نه. آدم به یک حدی برخورد میکند. آن هم خیلی با لطافت.
یک دفعه بخواهد جمع بکند: فاصله بیندازید! خانه ما را به آتش کشیدید! فلان!
– اینها شادند، چه اشکالی دارد؟ یک بچهای هم میخواهد حالا یک کمری تکان بدهد، اشکال ندارد! چه اشکالی دارد؟
– بله، خیلی هم خوب. یک بحث دیگر این است که سر سفره اگر آدم غذای صاحبخانه را دوست ندارد یا بهش نمیسازد، این یک جوری تابلو برخورد نکند که صاحبخانه بفهمد. خورش نمیریزد.
– برنج فقط برداشتی یا سالاد؟
– نه، آدم یک جوری خورش را میریزد. خیلی با ظرافت. حالا من از خودم مثال زدم قبلاً برای بادمجان. حالا باز هم مثال بادمجان بزنم. حالا برای بنده مثلاً خورشت بادمجان. اینجا میتوانم خیلی با ظرافت از تو این ظرف خورشت آن لپههاش را، آبش را، گوشتش را، اینها را بردارم. نه اینکه حالا همه گوشتش را هم بردارم، بادمجانها مال بقیه، گوشتش مال من. تکه گوشت برمیدارم با خورشت، خرد خرد میریزم. صاحبخانه هم اصلاً متوجه نمیشود که من بادمجانها را نخوردم.
– من نمیسازد یا برایم بد است.
– روحیات زمخت: «بادمجان است! یک تکه نان به من بده، من با این ماست بخورم.» همان اول خستگی این میهمانی میماند به تن صاحبخانه. یعنی هرچی زحمت کشیده از صبح، از دیشب، از هفته پیش، همه یک جا انگار تو تنش این خستگی میماند. اینها خیلی بد است. اینها نکات ریزی است که خب همان که جلسه اول عرض کردیم: مرنج و مرنجان! همین حرفها در مورد همین است. مرنج و مرنجان!
غذایی بود که به طبع آدم نمیساخت. شور بود، کم نمک بود، آبش زیاد بود، کم جوش خورده بود، کم قل خورده بود. حالا حتماً آدم یک جوری بفهماند به طرف، حساب کار دستش بیاید که...
– نه، آدم خیلی اینجا حتی دروغش هم اشکالی ندارد.
– به تصنع. آدم دلی دارد به دست میآورد و دارد از فاصله جلوگیری میکند. حالا دروغ، نه اینکه حالا حتماً دروغ. آن جوری آدم حالا دو تا عبارت: «غذایتان خیلی خوشمزه بود. خوشمزه، برنجش خوشمزه بود، ماستش خوشمزه بود.» «توریه» به قول ماها میگوییم. دل طرف به دست میآید، خستگی از تنش در میآید. بعضیها میخورند و این.
گاهی تو مشاورات به من میگویند: این تازگی آقایی میگفت، میگفت با چه زحمتی رفتم برای خانمام غذا درست کردم، سحری درست کردم، چی درست کردم، خلاصه آوردم گذاشتم و تا آخر خورده و هی نگاه کردم منتظر بودم تشکر کند. پا شده برود، گفته که: «هی، دستت درد نکند!» آنقدر ناراحت شدم. بنده خدا درست میکرد، ما درست کردیم. تازه با چه عشقی، با چه رغبتی، آخرش هم این جوری. دروغ نشود. آن قدر باتقوا میخواهند دروغ نشود که حاضرند جهنم بروند به خاطر اینکه میخواهند گناه نکنند، دروغ نگویند. حتی حاضرند جهنم بروند که وقتی چیزی نگویند که چه اشکالی دارد؟ آدم دلی به دست میآورد: «خیلی خوشمزه بود، خیلی خوب بود.»
حالا خود صاحبخانه هی دارد میخورد میگوید: اوه! چقدر شور است! هی دارد اشک از چشمش میآید و عرق از پیشانی. ولی هی میهمانها با رغبت بیشتر، با علاقه بیشتر. هی نگاهش به این است که الان یکی یک آبی بریزد روی این غذا، با ماست بیشتر بخورند، با سالاد بخورند. یا میداند کم نمک است، هی نگاهش به این است که یک کسی نمکی بریزد. اینجا آدم تعمداً اصلاً نمک نمیریزد، خالی میکنیم بفهمد که نمک نداشت.
اینها است دیگر اخلاق و خودسازی و دل به دست آوردن و دل شکستن همین جاهاست.
– اصل میهمان...
– حاج خانم حالا اینها نکته خیلی خوبی بود. ما تا حدی هم قبلاً اشاره کردیم به اینها. حالا این سؤال شما یک سؤالی است که نیم ساعتی وقت میخواهد، من جواب بدهم. چون دو سه تا سؤال بود. سؤالهای خیلی خوبی هم بود.
یکی بحث **اثرپذیرفتن در میهمانی** است که اگر میهمان روی بچه من، روی خود من اثر بدی دارد، یا من وقتی میهمانی میروم، اثر بدی میگیرم، این باید چه کرد؟.
به یکی بحث این است که میهمان خوب و بد داریم یا همه میهمانها خوبند؟ این هم یک نکته دیگر است. حالا من این دو تا نکته را تا حدی که وقت بشود جواب بدهم.
عرض کنم که نکته اول این است که میهمانها برای ما اثری که برای ما دارند، همه خوبند. حتی اگر کافر و یهودی و بیدین باشد. یعنی اینکه ملائکه تو خانه میآیند، رزق تو خانه وارد میشود، گناهان از تو خانه بیرون میرود، بلاها از خانه دور میشود، هر نوع میهمانی، هر نوع میهمانی وقتی وارد منزل میشویم برکات را میآورد.
حالا اینی که وقتی میآیند تو خانه ما گناه میکنند و خلاصه غیبت میکنند و بیحجابی میآورند، محرم و نامحرم به هم میخورد، موسیقی میگذارند. من از این قبیل گناها... آن یک بحث دیگر است، خودش مفصل صحبت بشود که انسان حالا وظیفهاش چیست آنجا. آنجا بله وظیفه نهی از منکر است با مراتب خودش و با آداب و ظرافتهای خودش.
آدم اول کاری که میکند دفع گناه میکند نه رفع گناه. یک **دفع گناه** داریم، یک **رفع گناه.** دفع گناه یعنی من یک کاری، یک جوری برنامهریزی کردهام، اصلاً زمینه ایجاد گناه فراهم نمیشود تو این میهمانی. این میشود دفع گناه. نمیتواند برنامهریزی کرده باشد. آقایان از آن در میآیند، خانمها از این در میآیند. بین این دو تا هم یک پرده کشیدهایم. اینها اصلاً همدیگر را نمیبینند. دفع گناه، اصلاً محرم و نامحرم و بدحجاب و بیحجاب وجود ندارد. این خوبی هنری است.
یک وقت نمیشود واقعاً همه باید تو یک اتاق باشند، تو یک حال باشند، تو یک پذیرایی باشند. اینجا مقام **رفع گناه** است. تو رفع گناه اولین کاری که آدم میکند، این است که با ظرافت یک کار، یک جوری برنامهریزی بکند که آن قدر سر اینها را گرم بکند و برنامه و اینها که زمینه برای خلاصه گناه و اینها فراهم نشود. خودش فکر بکند متناسب با میهمانش، با فرهنگ او، با سواد او، با سن و سال او. چه کاری میتوانم انجام بدهم که فضای خانه را فضای شادابی بکنم.
حالا حاج خانم مثال زدند به اینکه مثلاً یک قابلمهای بزن ند. خب من اگر میبینم یک قابلمهای بزنم، دو تا بچه کوچک هم یک قری بدهند با همین سر و تهش هم میآید. اگر این جوری نباشد، میخواهند ماهواره و شو، بلوتوث و این از آهنگ از تو گوشیاش یک چیزی بگذارد. آن یک چیزی پخش بکند و اینها. خب آدم با همین سر و تهش را هم با دفع گناه خیلی هنرمندانه است. انسان زمینه را یک جوری، خلاصه اینها هم خسته نشوند، بهشان فشار نیاید. فکر نکنند مجلس دعای کمیل رفتهاند. میهمانی، دورهمی، بگو بخند است. ولی آدم یک جوری برنامهریزی کرده که زمینه گناه را میداند اگر مثلاً حرف از فلانی بشود به غیبت و تهمت و داد و دعوا و دلخوری کشیده میشود. نمیگذارد. تا میخواهد کسی برود در مورد فلانی حرف بزند، سریع مطلب را یک جوری عوض میکند با ظرافت که کار به جایی باریک نکشد.
بحث **تأثیرپذیری در گناه** ما مشکل نداریم. (شما خسته میشوید، زیاد حرف میزنم.) بحث تأثیرپذیری در گناه هم خدمت شما عرض کنم که انسان اگر میبیند همین که عرض کردم، میتواند اثر بگذارد، مجلس را اداره بکند. اینجا این هنر را دارد. نمیگذارد مجلس انحراف کشیده بشود.
در توانش نیست. آنها خیلی آدمهای به قول تهرانیها میگویند سمشان پر زور است. بیایند مجلس را دست میگیرند. ما هم یک نفریم بین این همه آدم. شوهر ما مثلاً یا بچه ما میلش میکشد به اینکه این صداها را خلاصه گوش بدهد و تو میهمانی همین حرفها باشد و همین چیزها باشد. زن و مرد نامحرم با هم بگویند بخندند و فضا به این سمت میرود.
اگر واقعاً هیچ راهی ندارد، خب اگر من شوهرم به من امر کرده که این میهمانی را بگیرم، اینجا دیگر تکلیف هیچ کارش هم نمیشود کرد. تکلیف یعنی شوهر من واجب کرده یک همچین مجلسی باید گرفته بشود، ولو من میدانم که بعدش گناه و معصیت هم هست. توی میهمانی گرفتن اصل میهمانی گرفتن با اطاعت شوهر بکنم. توی آن گناهانی که شوهر میگوید، نه! (میهمانی گرفتن که اینجا گناه نیست).
شوهر من هم واجب کرده که تو باید بیایی مشروب سرو کنی. اینجا بیا دور بچرخانیم. اگر هم نیاورم با شلاق و کمربند خلاصه پدر ما را در میآورد. آدم نمیآورد. شلاقش را هم میخورد. سیره آسیه بنت مزاحم بود دیگر. همسر فرعون تو پذیرایی اینجور مسائل. خدا رحمت کند مرحوم پروین اعتصامی هم شکلی بوده. ماجرای ایشان مفصل است. پروین اعتصامی ایشان را به زور (تقریباً به زور، حالا شرایط ایشان را) شوهر میدهند به کرمانشاه. و طرف مال فرمانداری کجا بوده و شب به شب مراسم تریاککشی و عرقخوری و زنبازی و چه و چه که بعد شه مجلس را خلاصه خانه را آماده بکنی. ایشان خانه را آماده میکرده. موقع گناه که میشده، میرفته تو کوچه. خدا رحمتش کند. خلاصه بعد دیگر نمیتواند تحمل بکند و طلاق میگیرد ایشان آخر که سر همین ماجرا. حالا به ظاهر خیلی حجاب آن چنانی ندارد تو این عکسها جناب پروین اعتصامی. ولی باطن خوب اشعارش هم به شدت زیبا اشعار عرفانی و قشنگ. رضا شاه دعوتش کرد که بیاید معلم خصوصی بچههایش بشود، چون قبول نکرد. یک همچین شخصیت ممتازی است. خلاصه اینجور روحیات در بین خانمها، اینها الگو هستند دیگر برای ما. که توی گناه مشارکت ندارد و حرف هم گوش نمیدهد زیر بار هم نمیرود. ولی تو غیر گناه باید حرف را گوش بدهد. حالا من چون شوهرم دعوت به گناه میکند، ازش دلخورم. تو جای دیگر هم که اصلاً میهمانی را نمیگذارم بگیرد. چون میترسم تهش یک چیزی پیش بیاید. اصرار دارد به اینکه باید اینها بیایند خانه ما، من قبول نمیکنم. معصیت است، گناه. نکته مهمی است ها! دینداری همین ریزهکاریهاش است. اینجاست که از همدیگر جدا میشود مسائل.
اگر واقعاً آدم میبیند نمیتواند تأثیر بگذارد، خب اینجا خودش میآید از آن مجلس به یک نحوی میفهماند، فاصله، جدا میشود. فکر بکند چکار باید کرد؟ حالا من چکار کنم بچهام را حفظ بکنم تو این میهمانی؟ خودم را حفظ بکنم؟ با شوهرم اختلاف، بلیات. واقعاً خدا ان شاء الله آنهایی که مبتلا هستند نجات بدهد. زن و شوهر اختلاف فکری، اختلاف اعتقادی خیلی واقعاً ضربه میزند به آدم. خیلی ضربه میزند. پیر میکند آدم را، فرسوده میکند آدم را، خسته میکند آدم را. آن فضای بانشاط منزلی که باید فراهم باشد، آدم توش رشد بکند، همه انرژی آدم دارد صرف این میشود که با شوهره درگیر باشد، با بچه درگیر باشد سر یک چیزی. واقعاً خدا نجات بدهد اینجور آدمها را. البته امتحان، اگر کسی واقعاً مبتلا و تحمل بکند، از خدا بخواهد بهش صبر بدهد، قدرت بدهد، بتواند تحمل کند. امتحانش است دیگر. از آسیه که ما بدتر نیستیم. همسر فرعون. تا جایی که میشود آدم بالاخره تأثیرگذار باشد، بچهاش را از این تأثیرات منفی که دیگران میخواهند بگذارند حفظ بکند. به، اگر نمیشود خب دیگر آدم هیچ راهی ندارد، قطع رابطه میکند و جدا. این دیگر مال آن مرحله است. من میبینم که هیچ راهی نیست. یعنی به محض اینکه من بخواهم کنار اینها بنشینم، آلوده میشوم. یعنی هرچی دور از جان شما یاسین به گوش خر خواندن است. هرچی به اینها میگویی: بابا! این حجابت، این ل. اصلاً حالیش نمیشود. بپوشاند. عین خیالش نیست. این میهمانی من باید دورادور. مگر خیری به آن آدم میرسانم با تماس با تلفن، با هدیه فرستادن. توی مجلسی دیدند به یکی از اساتید یک وقت ما سؤال کردیم: آقا بعضی از میهمانیها و میهمانها و فامیلها اینجورین.
«از خدا بخواه که یا عروسیها را تو فامیلتان زیاد کند یا مرگ و میر! مجالس عمومی زیاد باشد همدیگر را آنجا ببینیم.»
عروسی هم که توش گناه و معصیت زیاد است. ولی مرگ و میر بهتر است. مرگ و میر زیاد بشود و خلاصه توی مجالس ختم آدم سال به سال یکی را ببیند و صله رحمش هم صورت بگیرد. بله، این چیزی بود که به نظر حالا اگر سؤال دیگری هم هست که ما در خدمت هستیم.
– تو مسجد اگر باشد بله، مسجد.
– نه، خیلی حاج خانم توی این مسائل سختگیری نباید کرد. آن حد محدوده حلال الهی را آدم اگر مراعات بکند، بقیه هم به حرام کشیده نمیشود. بعضی وقتها آدم تو همینها سختگیری بکند، ممکن است آن بچه بهش فشار بیاید. خلاصه تبش به سمت حرام خدای ناکرده کشیده بشود.
– بله، سبک نباشد مجلس.
– حالا بعضی کف زدنهای سبک در شأن اهل بیت نیست، بعضی حرکات سبک، برخوردهای سبک توی مجلسی که به اسم اهلبیت است، این درست. ولی حالا یک کسی دارد میخواند، چند نفر میخواهند خوشحال باشند، دارند دست میزنند. یک کمی شکلاتی میخواهد همانجا پرت بکند. یکی هم میخواهد یک عیدی بدهد. دو تا بچه هم بیایند وسط مثلاً حالا دست بزنند یا یک کمری تکان بدهند. اشکالی ندارد. بلکه آدم یک شادباشی هم به اینها میدهد. شاباش که میگویند شادباش! بله، شادباش!
توی عروسی اگر کسی دارد مردی زنی دارد میرقصد و آدم دارد خلاصه به بابت این بهش میدهد، حرام است. هم اینی که دارد پول میدهد حرام است، همونی که دارد میگیرد حرام است. بعداً باید پول را هم برگردانند. با آن به عروس شادباش میدهند، به داماد شادباش میدهند. به اوها که میرقصند شادباش نمیدهند. ولی به یک بچه کوچک آن هم آدم به خاطر رقصش نه! البته خود رقصش هم حلال است، اشکالی ندارد. بخواهد بابت رقصش بدهد.
بچه کوچک تا وقتی بالغ نشده که به شرطی که مفسده نداشته باشد. عادت کند و بشود رقاص الو. دیگر بعد بلوغش دیگر میخواهیم کنترلش کنیم، این تازه حرفهای شده تو رقصیدن!
– فقط تو این مجلس.
– ببین فقط این خانمها که هستند. همینهایی که هستیم جلوی خودمان یک همچین چیزی است، اینجوری است. حالا آن هم در این حد یک کمری تکان داد، یک دستی تکان داد.
– یاد بدهیم واجب بشود عزیزم پاشو ببین.
– از آداب این مجلس این است که باید برقصی. بعضی آموزش میدهند توی مجالس. نه. حالا بچه خب به اقتضای بچگی خودش معمولاً یک برو فر و یک تکونی دارد همیشه. علاقه دارد یک صدایی که به این بچه صدای تق تق کولر را هم که میشنود، سر کلهاش را تکان میدهد. این بچههای نوزاد را ببینید. صدای لک لکی که اقتضای طبیعت انسان این است، خوشش میآید از نغمه از آوا. صدای آبی میآید، صدای آبشاری میآید. یک صدایی میآید خلاصه انسان واکنش نشان میدهد نسبت به اینها.
ولی بحث این است که انسان آموزش بدهد یاد بدهد و سختگیری هم نکند. یعنی آن حدی که خدا حرام نکرده ما حق نداریم «لِمَ تحرم ما احل الله؟» برای چه چیزی که خدا بهت حلال کرده را حرام میکنی؟ خدا این بچه را اجازه داده توی مجلس زنانه کف زدن، دست زدن، حتی قابلمه زدن، اینها چیزهایی است که فقهای ما فتوا دادهاند. رقص خانم برای خانم و اینها را اجازه ندادهاند ها! حالا یک خانم باشد برای خانمها برقصد. نخیر. خانم برای شوهرش برقصد. آن هم حالا واجب هم نیست. الان همه خانمهای جلسه، حاج خانمها آموزش یاد بگیرند برای اینکه برای آقایانشان برقصند، کلاس رقص! واجب است؟ نه.
میخواهیم بگوییم که محدودش به چه نحو باشد. کی باشد؟ چه جور باشد؟ حالا یک وقتی یک خانمی شوهرش خوشش میآید، بدشان نمیآید، چه اشکالی دارد؟ توی مجلس حالا یک بچه تکونی به خودش بدهد. یک چند تا خانم دستی بزنند. فضا شاد میشود، فضا عوض میشود. خاطره خوشی برای این بچهها میماند.
ولی مجلس حالا مجلس جشن به ظاهر همه اخمو نشستهاند و تازه آقا آمده روضه بخواند. این هم دیده میشود. مجلس جشن همه نشستهاند، آقا هم آمده روضه میخواند. این بچه آن وقت میگوید که: ببخشید، شما مجالس جشنتان آن وقت چیست؟ اینها که همه عزاست! جشنهایتان چیست؟ همین بود دیگر مراسمش. یک مفصل روضه حضرت علیاکبر میخوانید و بچه زده میشود روی نا....
– باید بله، آدم به یاد اهل بیت باشد در هر حالی در در شاد.
– بالاخره روزهای خوش زندگیشان، موقعیتهای برجسته زندگیشان. این از آداب و زیبا هم هست. ولی حالا من همه را میخواهم دیکته بکنم تو این مجلس عروسی من اشکم بریزد؟ بچه مذهبی بله، بله. مولودی فلانی، بچه هیئتی مجلس عروسی گرفته. تو مجلس عروسیاش لخت شدیم، سینه زدیم. مردم بچه هیئتیهایی که آمده بودند، لخت شدند، سینه زدند. چراغها را خاموش کردند. لخت شدند سینه زدند. خیلی بد است. این چی تو ذهن بقیه میآید؟ یک فضای خشک بی روح بدون نشاط. این چه تبلیغی برای دین است؟
فرمودند: از ما نفرت ایجاد نکنید در بقیه. بقیه را زده نکنید نسبت به ما اهل بیت. خب یک آدم یک حسی دارد، خب دوست دارد هر روز روضه بخواند. این برای خودش باشد. میهمان هم نشسته، میخواهم بخوانم، همه گریه کنند. کسی هم گریه نکرد، برای خودم میخوانم غل. حالا این از روایات اهل سنت است. در شیعه نداریم که برای حضرت زهرا سلام الله علیها وقتی مراسم گرفتند، بعضی هم جلوی در دایره زدند. البته دایره زدن، ولی دایره بدون زنگ بوده. خود دایره زدن اشکال ندارد. کسی هم نمیرقصیده. فقط گفتند که این با این نغمه حضرت را بدرقه کردند. فضای شاد بانشاط.
یک میهمانی که همه دور همند. حالا همه خانماند. بعضی آرایش کردهاند، بعضی به سر و وضع رسیدهاند، مرتب. بگو بخند. چه اشکالی دارد؟ این خیلی بد است. مؤمن اخمو، خودش را بگیرد، با کسی انس نگیرد، حرف نزند، نخندد. اصلاً فرمودند این امام صادق (ع) فرمودند: با هم چقدر شوخی میکنی؟ پس مؤمن نیستید. «مومن الا و فیه دعابه» یک همچین روایتی تقریباً. مؤمنی نیست مگر اینکه درش شوخی، نمکین بودن و عبارات شیرین و بامزه و اینجور چیزهایی هست. البته با نامحرم و اینها نه، تو حریم خودش با محدوده خودش. ولی انسان یک نمکی دارد، یک لطافتی دارد. دیگران از نشستن با او خستگیشان در میرود. یک حالت سروری برایشان پیدا میشود، نشاطی پیدا میشود. این خیلی خوب است. سفارش هم شده است.
خدا ان شاء الله ما را عاقبت بخیر بکند، با وظایفمان آشنا بکند و توفیق عمل به این وظایف را بدهد.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه بیست و یکم
میهمانی
جلسه بیست و دوم
میهمانی
جلسه بیست و سوم
میهمانی
جلسه بیست و چهارم
میهمانی
جلسه بیست و پنجم
میهمانی
جلسه بیست و هفتم
میهمانی
جلسه بیست و هشتم
میهمانی
جلسه بیست و نهم
میهمانی
جلسه سی ام
میهمانی
در حال بارگذاری نظرات...