اهالی حزب باد

جلسه ده : عقل و راه تشخیص واقعیت

00:46:31
178

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

ایمان و مراتب آن
رابطه ایمان و صداقت
معنای گسترده صداقت در گفتار و باور
کافر و دروغ؛ نگاهی عمیق به حقیقت کذب
قیامت؛ زمان آشکار شدن واقعیت‌ها
عقل: ابزار تشخیص واقعیت
برهان صدیقین و اصالت وجود
روح و نفس مجرد در انسان‌شناسی
تمدن مادی و محدودیت‌های آن
آبادانی واقعی در نگاه دینی
دنیا و آخرت؛ پیوستگی پنهان

متن جلسه

توجه: متن زیر صرفاً توسط هوش مصنوعی تایپ شده و ویرایش نشده است‼️

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الح الحمدلله رب العالمین صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد صل علی محمد و آل محمد طیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام واژه ایمان رو معنایی که براش در نظر گرفتیم بر اساس آیه قرآن این بود که تصدیق واقعیت واقعیتها را انسان البته مراتب داره ۱۰ درجه داره طبق روایت و برخی مناطق پایینترند برخی بالاترند به قول علامه طباطبایی برخی فقط در منطقه تصدیق اجمالی و در عمل تصدیقی ندارند برخی در عمل هم تصدیق دارند برخی در مرحله تصدیق شه یعنی مثل کسی که آتش رو ذهننا قبول کرده که میسوزاند یه کسی از حرارت آتش رو درک کرده یه کسی هم سوخته اینا مراتب ایمان این شکلی سوالی که اینجا هست اینه که حالا رابطه ایمان و صداقت چیه سوال خیلی مهمی است و اصلا صداقت یعنی چی سوال اولی که من از شما دارم صداقت یعنی چی بر اساس حقیقت و واقعیت صداقت رو فقط در چی میگیریم در گفتار میگیم راستگویی درسته آدم صادق راستگو نه صداقت دایرهاش خیلی وسیعتر راستگویی بخشش چیزی که میگه راست باشه راست یعنی مطابق با واقع مطابق با حقیقت روی این مبنا تنها کسی میتونه صادق باشه که مومن باشه حالا این یه ادعاست دیگه باید بشینیم با همدیگه بحث بکنیم کسی که کافره نمیتونه صادق باشه حرف عجیبیه حرف عجیبی نیست حرف سنگینیه ها میخوام اینو اثبات بکنم امروز برای شما از شبهات بسیار رایج و قدیمی آقا اونا راست میگن ما دروغ میگیم البته من این حرفو قبول دارم خداوکیلی بین ما دروغ خیلی رایج خیلی هم بده خداوکیلی هم شما با اون طرفیا که زندگی میکنید تقریبا نمیبینید توی معاشرت با شما اینم به یه عامل اصلی دوتا عامل جدی برمیگرده یکی اینکه نظارت خیلی جدیه یعنی تو معاملات کسی دروغ نمیگه سر کسی کلاه نمیذاره چون نظارت خیلی جدیه و تحت تعقیب قرار میگیره اگه بخواد دروغی بگی و کلاهی بزاره تعقیبشم جدیه ارزششم نداره که طرف بخواد به خاطر این این همه هزینه متحمل دلیل فرهنگیه نیازی به دروغ در خودشون نمیبینند حالا بین ما این تعارفات شهید بهشتی رضوان الله علیه از آلمان که برمیگردند همونجا بودن رفته بودن خونه آقازادهها اونجا بزرگ شده بودن دیگه بعد سر سفره میشینن و اینا مثلاً بچهها هر کدوم یه پرس خورده بودن اونا خیلی تعارف اون اقوام آقا بکش بکش دوباره تعارف میکنه چیکار میکنی بخور با اونی که تو آلمان میگم فرق میکنه برو بخور منظورش اینه که واقعاً بکش تعارفات الکی دوتا کفگیر میخواد برنج بریزه یه کفگیر میریزه یه کفگیر میذاره که او تعارف کنه من دوتا رو بریزم که زشته که آروم آروم میره که اون تعارفه رو بکنه یه جوری نشون بده که تعارف خبری نیست اگر کسی دعوت کرد کسی رو واقعاً داره راست میگه اگر نخواست دعوت کنه راحت بهش میگه نمیتونم خدمتتون باشم البته رب گویی واقعاً همیشه هم خوب نیست همه چی آدم بخواد بگه این خوب نیست ولی به هر حال صداقته دیگه همه رو بازی میکنن کسی برای کسی خلاصه فیلم ادا اطوار نداره این کلیتشو من قبول دارم حاشیه چند تا نکته حالا اینجا براتون بله چند تا امروز فیش نوشتم که بحث از دستمون در نره چون خیلی نکته داریم امروز یه نکته اینه که اولاً این صداقت تو همه چی نیست شاهدشم همین دوربین مخفیهایی که خودشون نشون میدن دوربین مخفیه دیگه طرف مثلاً خودش رو به عنوان یه نابینا جا میزنه دیدید یا نه خیلی زیاد ساختم مقدار پول بگیر فلان مقدار به من بده کلاهی که سرش میذارن و مثلا خرده ریزهای که به طرف میدن به اسم اینکه آمپولتو چنج کردیم و درست حسابی داریم میدیم و نابینائه دنبال این میدوئه میگه فلان فلان شده چی فکر کردی اینا جالبه اینا رو ببینید پس معلوم میشه که اولاً که اینجورم نیست که حالا واقعاً صداقت به این معنا بینشون رایج بشه این یه نکته نکته

دوم اینکه صداقت فقط در گفتار نیست یه صداقت بالاتری داریم بحث امروزمون یکم فلسفیه یکم دوستان خلاصه تحمل بفرمایید البته سعی میکنیم خسته کننده نباشه یه صداقت بالاتر از صداقت در گفتار داریم اونم صداقت در عقیده است صداقت در باور اگه الان بنده باورم این باشه که شبه الان شبه چیزی هم به زبان نیارم واقعا باورم اینه من الان در باور خودم صادقم بفرمایید خیلی پیچیده بود صادق نیستم اگه بر اساس این باور حالا زندگی بکنم اون زندگی زندگی صادقانه میشه یا کاذبانه بر مبنای اینکه الان شبه اون کاری که باید شب انجام بدم انجام میدم صداقته صداقت در رفتاره صداقت رو گفتیم مطابقت با واقعیته دیگه الان عمل من چقدر متناسب با واقعیته باور من چقدر متناسب با واقعیت یه آدمی که آدم خوبیه من آدم فاسدی بدونم به زبون نیارم تو ذهنم او رو دزد میدونم بر اساس اینکه او رو دزد میدونم دارم به او برخورد میکنم اذان روشنه دیگه آقا وقتی من اومدم دستبند زدم به شما شاه بزرگوار اینجا نشستی شخصیت محترم دانشمند معلوم میشه حالا معلوم بشه که من بر اساس یه توهم اومدم به شما دستبند زدم بعد میتونم ادعا کنم که من آدم صادقیم شما بفرمایید میتونم ادعا کنم آدم صادقیم صادق نیستی من میگم که دروغ که نگفتم چیزی نگفتم من به شما گفتم که چو دزدی لازم نیست بگی تو متناسب با این توهم بر مبنای توهم عمل کردی رفتار کردی رفتار تو رفتار کاذبان است رفتار غیر صادقانه است رفتار مبتنی بر واقعیت نیست بیس رفتار تو واقعیت نیست بیس رفتار تو توهمه روشن قدم به قدم میخوایم بریم جلوها اینو اگه صفر کردید برید قدم بعدی این حله آقا جان الفو گفتید با اون خلاصه با چوب میزد میگفت بگو الف گفت نمیگم گفت بگو الف بابا من الفو بگم کتمان نکرد اشتباه بود این باورش الان چیه باورش صادقه بحثی داریم حالا اگه بخوایم وارد بحثهای فلسفی و روانشناختیش بشیم بحث خیلی جالبی از توش در میاد بهش میگن جهل مرکب دو تا قول داریم در مورد جهل مرکب که جهل مرکب صداقت محسوب میشه چند تا آیه قرآن براتون بخونم دلتون یه خورده گرم بشه اولاً توی روایات ما یه تعبیر خیلی فوق العادهای داریم میفرماید کذب العادلون بالله خیلی قشنگ کذب العادلون بالله عادلون بالله یعنی کیا کسایی که از خدا عدول کردند باورش اینه که تو خدا تو عالم خدا نیست این کاذبه تشخیصش اینه تشخیصش اینه تشخیص واقعیت داره یا نداره معیار صدق و کذب واقعیته معیار تشخیص شما نیست معیار اینه که واقعیت داره یا نداره با تعریف رایج دروغ فرق میکنه اینی که دارم شما باید آنچه میدانی با آنچه میگویی مطابقت داشته باشه تخصصیش بکنم مباحث فلسفه اخلاق اینجا شکل میگیره خیلی جدی هست میگه اگه شما میدونستی که روزه گفتی شبه دروغه ولی اگه واقعاً فکر میکردی ولی نگاه قرآنی نیست نگاه قرآن میگه اینی که میگی چقدر واقعیت داره البته تشخیص یه وقتی ممکنه توی امری باشه که گمان بردار باشه و راهم برای کشف واقعیت نباشه اینجا بر اساس گمان با گمان نباید این با گمان به نظر من اینجوریه اونقدری که من زندان در بستم راهی هم ندارم که تشخیص بدم روز یا شب به دروغه اگه الان اگه فردا فهمیدیم این ساعت روز بوده تو دروغگویی یا خیلی بحث علمی داره میشه تخصصی میشه بیایم یه خورده فیتیله رو بکشیم پایین به شما اعتماد و خلاصه گوگل حساب دیگهای رو شما داریم که این بحثو تا حالا جایی مطرح نکردیم بحث به نظرم لازمم هست اینو قبول کردید فعلا پس مبنای صداقت و کذب میشه واقعیت اینکه چقدر این حرف شما پشتوانه از واقعیته دوتا آیه قرآن براتون بخونم بعد بیام توی بحث بحثمون جدیتر پیش بگیریم سوره مبارکه نحل آیه ۳۹ لیبین لهم الذی یختلفون فیه روز قیامت یکی از کارکردهاش چیه خدا میاد اینا که با هم اختلاف و درگیری داشتن تبیین میکنه ولی یعلم الذین کفرو تا کفار بدانند انهم کانو کاذبین لیعلم الذین کفرو انهم کانوا کاذبین معلوم میشه که کفار یه کفر عین کذبه چرا هزار دلیل داره سه تاشو میخوام براتون بگم قیامت

معلوم میشه که اینا تو کذب بودن ما یکی از دوستان دعوت کرده بود دو سال پیش سمت شیرگاه رفتیم و حالت باغ مانندی بود شب بود فوق العاده و یونیکیه حیات بود اون بزرگواری که همراه ما بود گفتش که بزار صبح بشه میفهمی اینجا چیه درخته دیگه آقا آفتاب زد دیدیم چه خبره یک ویو عجیب و غریب جلوی رودخونه یه منظره اصلاً مثل این من تقریبا تو مازندران ندیدم منظره فوق العادهای شب بودیم یه توهمی داشتیم روز که شد واقعیت معلوم شد قرآن میفرماید که شما الان تو دنیا تو شبید قیامت روز یوم القیامه قیامت که شد فهمیده میشه چی به چیه کی به کیه صداقت و کذب تازه اون روز فهمیده میشه صادق و کاذب تازه اون روز فهمیده میشه بزار واقعیت معلوم بشه الان واقعیت معلوم نیست صادق و کاذب مال اونجاست واقعیت مال اونجاست اصلاً قیامت ظرف بروز واقعیته به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر خاصیت قیامتی چیکار کنیم قیامتم که واقعیت رو ببینیم واقعیت رو به اتم وجه دریافت بکنیم شهود بکنیم ببین ظرف بروز واقعیت الحق در سوره مبارکه اعراف ذیل این آیا مرحوم علامه طباطبایی بحث مفصلی یه آیهای که خوندم براتون در مورد اینکه کفار عین کذب ظرفش نیست بلوز کامل واقعیت به نحو شهودی در قیامت اینجا پارامتر تشخیص واقعیت هست اونم چیه عقل درسته چه عقل درونی چه عقل بیرونی که انبیا عقل بیرونیاند عقل منفصلند عقل خودمونم عقل متصله عقل خودمونم باز توهمات و خویلا به تعبیر روایات خویلا نکرا چند تا تعبیر داریم یه مکرا داریم نکرا حضرت فرمود که لیست به عقل ولاکنها شبیه بالعرض این عقل نیست یه چیزی شبیه عقله به حضرت گفتن آقا معاویه خیلی عاقله این که عقل نیست که این نکرا این نکره عقل اون ابزار تشخیص واقعیت ابزار کلاهبرداری و منفعت طلبی و خلاصه حیله گری اینا با هم فرق میکنه عقل اگر باشه عقل عصمت داره حالا وارد این بحث خب این یه آیه آیه دوم امروز بحثمون مهمه یه تحمل بیشتری هم میفرمایید جلسات بعد بنده همه حرفا به همین جمله بنده این جمله رو اگه تونستیم اثبات بکنیم بعد کلی حرف از تو این در میاد آیه دوم سوره مبارکه مومنون آیه ۸۸ تا ۹۰ ملکوت عالم دست کیه اینا میگن که سیقلون لله قلف انا تسهرو میگن ملکوت دست خداست بلعتیناهم بالحق و انهم لکاذبون ما حق آوردیم خیلی تعبیر قشنگ قبول ندارم میگه من حقو آوردم اینا دروغ اینا کاذبن یعنی در برابر حق موضع چیه بر همون اساس صادق یا کاذب میشه دروغ بگی زندگی میکنی بیس همه رفتارها بیس همه تصمیمات بیس همه برخوردها زندگی دروغه سرابه انتها نداره نتیجه نداره فایده نداره چرا چون همه بر اساس توهمه عین کذبه ولای صداقتهایی در رفتار او در گفتار او دیده بشه ارزشی پیدا نمیکنه من سه تا شاخصه میخوام بگم برای اینکه چرا کافر عین کذبه شاخصه اول قویتر و سنگین تر میشه دیروز دوستان ما طلبهها تماس گرفتن سوالات درس فلسفه رو به این دوستان دادیم الان امروز امتحان فلسفه داره بعد اون مدیر مدرسه به ما پیغام داد که آقا این سوالات خیلی سخته مازندران خیلی سخته اینا رو یکم الان نمیتونم شرایطش نیست زنگ زدن عوض کرده گفتش که آقا اینا میگن که این سوالا خیلی سخته امتحان فلسفه شما طراحی کرد ما چیکار کنیم معدلمون نیاد پایین گفتم هیچی نه شما بیا حتما امتحان بده ولی انشالله شهریور خوب بخون فلسفه است شوخی نیست که مخصوصاً من حالا دو تا درس فقهم داشتم فقها رو سخت نگرفتم به اینا آسون گرفتم خیلی بلد نبودم مشکلی نداره گفتم فلسفه رو یه جوری ازتون گرفتم که بفهمید فلسفه رو باید فلسفه درسی که سرهم کنی نیست خوب بشینی بخونی حالا تو فلسفه حالا تو حوزه که کلا جدی گرفته فداش بشم دیگه فلسفه میخونه معرکهای است من از همه عزیزان درخواست دارم رو فلسفه اگه وقت دارید کار کنید اگه حوصله دارید حالا شاید برخی از شما مطالعات داشته باشید کتاب خیلی خوبی هم نوشته شده دیروز من همین بالا دفتر آقا که بودیم این کتاب فوتبال و فلسفه ذهن زیبا بازی زیبا اینو یه مروری کردم

۴۰۰ صفحه کتاب و تلفیق فلسفه و فوتبال چرا ما از دریبل کریس رونالدو لذت میبریم دلیل فلسفیش چیه دلیل لذت بردن از هارمونی بازی بارسلونا چیه مبنای فلسفیش چیه یه چیز عجیب و غریب با جزئیات همه رو مبانی فلسفیشونو خلاصه سوار کرده بودم فلسفه یه چیز فوق العادهای است فلسفه صدرایی فلسفه صدرایی باز یه چیز معرکه ت از همه فلسفه صدرایی هم برهان صدیقینش به کلش میارزه همین دانشگاه فردوسی یکی از اساتید خیلی خوبمون جناب آقای پروفسور ابوالبشری یکی از اساتید به نام اساتید به نام در کشور ما رابطه خیلی گرم و صمیمی با هم داریم هفته یه جلسه با هم خصوصی داریم درس خوب باشه که به درد بخوره بیا بشینیم برهان صدی فوق العادهای است قرآن صدیقین هم دو تا مبنا داره یکی مبنای ملاصدرا یکی علامه طباطبایی اونی که مال علامه طباطبایی باز فوق العاده ترین اگه بخواد طرح بشه لااقل ۶۰۰ دقیقه وقت میخواد بحث جدیش کمتر تو ۶۰ ثانیه برای شما خلاصه و مفید بگم برهان صدیقی یعنی چی برهان صدیقین میگه آقا اساس حقیقت و واقعیت در عالم خداست اصلا خدا اثبات پذیر نیست نمیشه خدا را اثبات کرد برای اینکه نور خودش اثبات میکنه نور تا میخوای بیاریش که اثباتش کنی خودش میزنه روشن میکنه بقیه چیزا رو حتی تحتاج الی دلیل آورد تو اصلاً استدلال بردار نیستی با تو استدلال میارم با تو روشن میکنن تو رو که نمیشه روشن کرد دو تعریف بردار نیستی حالا اینو ادبیات فلسفی بهش دادن یه چند دقیقه از دین بیایم بیرون شما وجود دارید یا ندارید وجود داری اون منظورم نیستا وجود داری پاشو بیا منظورم نیست موجودیم ما دیگه وجود داریم وجودمون از خودمونه یا از دیگری بیا به تعبیر دقیقترش حالا من دارم سادهاش میکنم به تعبیر فلسفیش ما عین وجود وقتی که عین وجود نیستیم باید سلسله مراتب وجودی ما طی بشه برسه به چی به عین وجود مثالشم مثال نمک و شوریه الان شما آب دریای مازندران که یکم وارد دهانتون میشه مزش چیه بله عرض کنم خدمتتون که این آبی که شوره شوری علت بر چی داره نمک عین شوری چیه الان این آب که عین شوری نیست عین شوری چیه نمک درسته ما باید این سلسله مراتب وجود ختم بشه به یه جایی که عین وجود باشه اون عین وجود رو خدای متعال میدونیم این برهان صد وجودی هست از عین وجود نشئت گرفته ما با عین وجود به وجود شما میرسیم موجودم تخصصی نرم یه حمل اشتقاقی داریم یه حمل انتزاعی داریم حمل اشتراکی میگه این طرف وجود دارد وجود دارد له الوجود در مورد نمک دیگه نمیگیم شوری دارد خودش شوریه نمک عین شوریه اینو بهش میگن حمل انتزاعی اگه من شوری آب دریا را قبول کردم ولی نمک رو انکار کردم میشه من نمک رو قبول نداشته باشم ولی شوری آب دریا رو قبول داشته باشم مبنای زندگی میکنم عین توهمه دیگه عین خیالات انکار خدای متعال از اون جهت که عین واقعیته همه واقعیتها به برمیگرده همه واقعیتها از او نشأت گرفته انکار واقعیت انکار اساس واقعیته بزرگترین کذب تو عالم نادیده گرفتن خداست بزرگتر نداریم تعارف نمیکنه ببین چقدر صادقی نمیشه پندار دروغین بالاتر از این داشت چون اساس واقعیت رو قبول نداره دیگه واقعیتی نمیمونه آقایون بریم بخش دوم یه دونه دیگه از واقعیتهایی که کفار قبول ندارد این تو هستی شناسی بود تو انسان شناسی انسان رو چی میدونن حیوان ناطق حالا تعبیر من کافر انسان رو کافر انسان روی حیوان میدونه و تفاوتش با بقیه حیوانات اینه که یه نطق داره یه حیوانیه که قدرت بهرهبرداری از سایر حیوانات را دارد با قوه تعقلش مشکل اصلی کفار تو اینه که انسان از ماده فراتر نمیدونه روح رو قبول ندار گفتیم بحث روح که اینکه ما نفس داریم یعنی روح حالا روح و نفس یکیه یکم اصطلاحش با هم تفاوت داره ما یه نفسی داریم این نفسمونم مجرد از ماده است یعنی پیری نداره کندی نداره زوال نداره هرچی که در مورد ماده وصل میشه اینا رو روح نداره مجرد از ماده است جواب علامه

حسنزاده آملی ۱۰۰ تا دلیل دارد صد تا دلیل آوردم برای اینکه نفس مجرده جلسات قبلم براتون مطرح کردم همینی که شما واقعیت خودتون رو ثابت میدونید هفت سال یه بار بدن عوض میشه همه سلوله از بین میره ولی شما واقعیت خودتون یکی میدونید گفتش که به افتخار فلانی دست بزن ها شنیدی نفهمیدیم به کجا باید دست بزنیم روی فلانی اسم گذاشتیم گفت نفهمیدیم روی فلانی رو کجا اسم گذاشتیم اسم گذاشت رو من اگه شما من یعنی اسم گذاشته یه واقعیتی فراتر از این تن هست که اسم گذاری مال اونه اون افتخاره مال اونه اون شخصیته مال اونه کفار جواب نداشته باشن برای اینا اونام یه جوابایی دارن حالا بحث نمیخوام خیلی تخصصی بکنم ما این رو اون شخصیته رو یه نفس مجرد از ماده میدونیم موش روح روحم نفعی از نفرات الهیست نفخت فیه من روی انکار حالا ما اصل حرفمون چی بود گفتیم آقا کافر نمیتونه دنیا رو آباد کنه این ادعای ما بود دیگه کافر دنیا رو نمیشناسه که بخواد آبادش کنه شما کی میتونی یه چیزی رو ازش بهره برداری کنی مسیر پیشرفت بندازی وقتی که بشناسی درسته آقا من الان بیام این نرمافزارهایی که مثلاً نرمافزار تخصصی که شما باهاش کار میکنی میخوام اینو ارتقا بدن ارتقا بدم تو معنا داره آبادی یعنی چی البته اونا تعریفشون تو همون حوزه ماده است دیگه تو حوزه ماده پیشرفت حالا آبادی من تخصصی بشه ولی دیگه چارهای نیست آبادی در نگاه اینا یعنی امتداد قوا انشالله به دردتون میخوره شاید حرفای به درد بخوری باشه الان پیشرفت در نگاه غرب در نگاه تمدن مادی یعنی چی میگه ببین از اینجا تا اونجا ۵ کیلومتر فاصله است بخوای پیاده بری چقدر طول میکشه یک ساعت من ابزاری میارم که این ابزار این مسیر یک ساعته رو برای شما چند دقیقهای کنه مثلاً دو دقیقه بد بشه یه دقیقه بد بشه ۳۰ ثانیه بعد بشه ۱۰ ثانیه بعد میشه ۲ ثانیه الان تا ۳۰ ثانیهاش رسیده شما اگه تونستی یه ابزاری بیاری که میشه یه ثانیه تمدن مادی غیر از این آقا امتداد قوا قوای شما را امتداد بهش میدم اینو قویترش میکنم چشم شما چقدر میبینه تا برد مثلاً چقدر من اونجا که میبینم احتمالاً یک کیلومتر فاصله داشته باشه اون ته چشم ما به صورت غیر مسلح تا یک کیلومتر میبینه اگه من کاری کردم که چشم شما بتونه تا ده هزار کیلومتر جلوتر رو ببینه این میشه پیشرفت یه سیر در واقع عرضی داره یه سیر طولی نداره قبول نداره طول رو این عوالم بالاتر رو قبول نداره اون ملکوت حاکم بر این ماده را قبول نداره لذا اصلاً سیر به اون سمت نمیتونه بکنه اینم یکی یکی دیگه هم بگم عرض من تمام روایت براتون بخونم و دیگه با یه شیرینی خاصی بحثو تموم کنیم که بحث دنیا غلط نمیتونه دنیا رو آباد کنه من که هیچ آبادی به بار نمیاره چرا تعداد قوا میتونه جنگلم ببین یه سلاحی میسازه که خلاصه با یه تقه ۱۰ میلیارد آدمو یه جا با هم منفجر کنیم میتونه اینا رو میتونه ولی اینا اولاً اگرم آبادی باشه اسمش عمران باشه اسمش همه عمران نیست یه بخش از عمران تازه عمرانیه که احتمالاً به خاطر اینکه سیستم و هندسهاش مشکل داره ده خراب میکنه روشنه خیلی مهمیه اینا الان به نظر بنده اصول دین الان ایناست اصول دینی که الان من تو دانشگاهها و مدارس اینا بگیم ایناست این نظامی که دنیا رو آباد کرده بله حالا اگه آتئیستها رو بخواید جدا بکنید مثلاً از مسیحیها یهودیا ببینید در نگاه قرآن از جهت طهارت ظاهری اهل کتاب طهارت دارند تعریف قرآن از کافر و مشرک خدا چی روح القدس پدر پسر روحالقدس عین شرکه دیگه قالو ان الله ثالث ثلاث خدا سومی سه نفره حالا اینو ملاصدرا غوغا کرده با این دوتا گیاهی دیگه داریم که خدا میگه که من سومی سومی سه نفر نیستم من چهارمی سه نفرم نقاره شاهکاره ملاصدایی تفاوت حرف فلسفه مسیحی با فلسفه اسلامی اینه اونا میگن خدا نفر سوم سه نف پدر پسر روحالقدس خدا میگه من نفر چهارم سه نفرم اگه سه نفر بودید نفر چهارم منم خیلی حرف وجود او جدای از وجود ماست سه تا با هم منشا فیضم پدر و

پسر روح القدس از هر کدوم از اون یکی خواستی عین کفره یهودیان که گفتن یدالله مغلوله دست خدا بسته است ان الله فقیر خدا فقیره مبنای بسیاری از تصمیمگیریهای صهیونیستها همیناستا دست خدا بسته است خدا فقیره خدا زورش نمیرسه اصلا خدا زور نداره که ما رو بفرستی جهنم یهودیاست به ظاهر اهل کتابم ولی اینا عین کفر و شرکه اونی که ما تعریفمون از کافره اینه نه کافری که آتئیست باشه آخر ما آقا تعریف ما از دنیا مگه چیه که تعریف اینو با ما فرق میکنه توضیح بدم این روایت خیلی قشنگه روایت عجیبیه پیاز داغشو زیاد کنم آقا خیلی شیرینه این روایت خیلی خوشمزه است خیلی غری اول روایتو بخونم بعد توضیح فلسفیش پیغمبر اکرم فرمود ان قامت ساعت وفیت احدکم فصیله نه فسی فسیل باشه دستت فسیلت اگه قیامت شد تو دستت یه تیکه نهاله نهال درخت الان کره زمین قراره کلاً منفجر بشه تموم بشه بریم قیامت شده زلزله شده خورشید و ماه و جمعه الشمس و القمر و فان استطاع ان لا یقوم اگه میتونه از جاش بلند نشه حتی یغرسها بکارو برو نهال دستته بکار برو قیامت و دید و قبول کرد که الان داره وارد صحنه قیامت میشه خراب میشه آقای خونهای که داره سقفش میریزه حالا من قیامت نمیگم باغچهای داری شوی گل بکاری تو این باغ تو این باغ باغچه گل میکاره باغچهای که قراره دو روز دیگه خراب بشه نگارش اینه که خراب تو دنیا رو برای دنیا که نمیخوای آباد کنی مگه تو قراره درخت بکاری فقط برای اینکه تو این دنیا زیر درخت بشینی نگاه نگاه واقعی نگاه فلسفی ما چیه میگه تو دنیا و آخرتت به هم چسبیده است آخرت باطن دنیاست ما دنیا آخرتو با هم چجوری میگیریم یه خط خط ممتده تموم میشه این دنیا تمام شد رفت ادامه همون خط بفرمایید آخرت این عین کفره یعلمون ظاهرا من الحیات الدنیا وهم عن الاخرت هم غافلون یعنی چی من ترجمه میکنم اینها ظاهری از زندگی دنیا میدانند و از آخرت غافلند یعنی چی یعنی آخرت باطن دنیاست امتدادش همین دنیا باطنی داره امشب آخرت عرض کردم تو قیامت فقط باطل کشف میشه چیز اضافه متن حیات دنیویت یه امکانی ایجاد کردی برای زندگی دقت بفرمایید فضا درخت بالاخره کربن میگیره اکسیژن تولید میکنه به شما میوه میده هوا رو سالم میکنه تصفیه میکنه سایه برات داره درسته آقا جان درختو که کاشتی ظاهرش این بود یه باطنی هم داره برای اون حیات اخرویته اونجام درخت بهت میدم امکانی که برای دنیا ایجاد کردی باطنش امکانی که برای آخرت ایجاد کردی درختتو بکار اینجا به دردت نمیخوره اونور که باطنش به دردت میخوره از اینجا ظاهرش به درد نمیخوره اونور که باطنش به دردت میخوره این میشه نگاه واقعی وقت دوستان گرفته شده باشه وقت تموم شده بله قطعاً آینده ببینید اولاً دنیا یه سیر تدریجی به سمت رشد مفصل کتاب فلسفه تاریخ شهید مطهری مطالعه و کتاب نقدی بر نقدی بر مادیگری ماتریالی این کتاب شهید مطهری مطالعه بفرمایید بشر یه سیر تاریخی داره هرچی جلو داره میاد از بساطت به پیشرفتگی داره میرسه در ذهن و قواش و محیط پیرامونی او هم داره به پیشرفت میرسه این سیر تاریخی باید قبول کرد بشر به یه جایی میرسه که از پیغمبر مستقیم میشه از تن پیغمبر از تن پیغمبر فیزیکی نبود نبود بعد به امام نیاز داره به یه جایی میرسه که از حضور فیزیکی امام هم مستقیم میشه فوق العادهای هم هست این سیر پیشرفت بشر تو دوران ظهور امام زمان اون دورهای که بشر دیگه به اوج رسیده عجیب و غریبه که فضای دنیا چه فضاییه روایت میفرماید که مردم از نور خورشید مستقیم مردم از پیغمبر مستغنی شدن یعنی پیغمبر دیگه نیست پیغمبر نابود شد اون دیتای پیغمبر نابود شد پیغمبر هست و مردم از وجود فیزیکی او مستغنیه دنیا به این روزگاری میرسه که خورشید هست مردم از حضور فیزیکی خورشید هم مستقیم یعنی چی شما متخصص دنیا و بهشت به اوج شباهت به همدیگه میرسند همونجور که اولی که حضرت آدم حرفهای خیلی خطرناک اولی که حضرت آدم جایی که بود همینجا بود

جایی بود که دنیا و بهشت تو اوج شباهت به هم بودن هم دنیا بود هم بهشت نبود ولی دنیا بود بهشتم بود بهشت اخروی نبود بهشت دنیوی بود دنیا دوران امام زمان همون دوران حضرت آدم نه دنیاست نه بهشت حرف سنگینی که نیست این اوج دوره تکاملی نوع بشره حالا فرد بشر میتونه اون جایگاه برسه فرد بشر من و شما میشه جایگاهی داشته باشیم که همین الان خودمون در بهشت ببینیم تو بهشت زندگی کنیم همین الان زید بن حارثه مالک جوانیه رنگ از صورتش پریده دو سه تا دیدن رنگ از صورتش پریده در چه حالی گفتش که در حال یقین کل یقین دلیل فما دلیل یقین هر یقینی علامتی داره علامت یقین تو چیه گفت آقا من همین قدر به شما بگم من اینجایی که ایستادم الان بهشتیا رو دارم میبینم بینشون دارم زندگی میکنم پیغمبر پیش قاضی و ملق بازی که نمیشه که پیغمبر که نمیشه پیغمبر چی میخوای از خدا از خدا میخوام که در پای رکاب تو به من شهادت نصیب کن حضرت دعا برای شهادتش کردن تو اولین جنگی که پیش اومد نفر دهمی بود که شهید میشه اینجا یه آدم به یه جایی برسه که خودش بین بهشتیا باشه ولی نوع بشر نه ها نوع بشر نوع بشر یه سیری داره باید برسه چون دوره حکومت مطلقه ولی الله اعظم خیلی جمع و جور خیلی امروز بحث کردیم هفت هشت ده موضوع مختلف توفیق درک و فهم و عمل مطابق با این واقعیتها رو عنایت بفرماید خدایا در فرج امام عصر تعجیل بفرما قلب نازنینش از ما راضی بفرم روح بلند امام راحل شهدا علما زب الحقوق در این ایام میلاد امام مجتبی مهمان ایشون قرار بده و صلی الله علی سیدنا محمد

سخنرانی‌های مرتبط

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00