اهالی حزب باد

جلسه چهار : خرافات مدرن و سنتی؛ چالش‌های فرهنگی امروز

00:32:32
200

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

نگاه حق و باطل در برابر نگاه حلال و حرام
آسیب‌های نگاه جزیره‌ای در زندگی فردی و اجتماعی
مهد کودک و سرای سالمندان در ترازوی حق و باطل
نظام بانکی و ترکیب حلال‌های ظاهری
مسائل حقوقی و زناشویی؛ از عقد موقت تا همسر دوم
فرهنگ غلط و خرافات در جامعه دینی
باورهای نادرست درباره پسرخواندگی و ظهار
سادگی ازدواج و پیچیدگی طلاق در نگاه دینی
راهکارهای داشتن نگاهی کلان و مهندسی به زندگی

متن جلسه

توجه: متن زیر صرفاً توسط هوش مصنوعی تایپ شده و ویرایش نشده است‼️

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم مصطفی محمد اللهم صل علی محمد و و آل طیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم رب اشرح لی صدری و یسرلی امری رحل عقدة من لسانی یفقهو قول آخرین نکتهای که جلسه قبل اشاره کردیم این بود که ما معمولا با مدل حلال و حرام زندگی میکنیم در حالی که در نگاه قرآن باید با نگاه حق و باطل زندگی کرد حق و باطل با حلال و حرام خیلی فرق میکنه و خیلی وقتا کلاههایی هم که سرمون میره سر همین نگاه حلال حرامی خیلی چیزا رو میگیم حرام نیست خیلی چیزا رو میگیم حلاله و یه دفعه مواجه میشیم با یه شبکهای با یه مجموعهای که خلاصه آسیب میزنه به ما مثالهای فراوانی رو من میتونم بزنم در مورد اینکه چه چیزهایی رو ما گاهی صرف حلال بودنش صرف اینکه مثلاً حرام نیست اقدام حالا مثال خیلی معمولی و خندهدارش اینه الان مثلاً بنده اگر تصورش نکنید فقط تصدیقش کنید مثلاً بنده اگه الان با مایو مثلاً لب دریام هست ۵۰ قدم بیشتر فاصله نداریم با ماریو مثلاً اینجا نشسته باشم بدون عبا و عمامه و اینا برای شما سخنرانی کنم این کار حلاله یا حرامه اوکی خیلی حلاله مستحبه دوستان از اتاق فرمان مستحب حق یا باطله باطله اون باطل وضو نیست این باطل در برابر حق یعنی کار متناسبی نیست کار متناسب با واقعیتی نیست کار متناسب با شأنی نیست شن دخالت داره تو واقعیت هرجایی متناسب با شأنش واقعیتی پیدا میکنه حقی پیدا میکنه حقیقتی پیدا مثلاً تو اتاق عمل یه دکتر مثلاً بیاد گوشیم تو گوشش باشه و داره صحبت میکنه عمل جراحی بکنه این الان کارش حرامه نه ولی حق خیلی مسائل اینجوری میشه حالا من مثالهای دقیقتر و خطرناکتری بخوام برای شما بزنم مثلاً مهد کودک بچه رو بفرسته آدم از شش ماهگی مهد کودک این حلاله یا حرامه بفرمایید حرامه بچه ۶ ماهه را مهد کودک بزاریم هیچ حرمتی ولی کار حقیه یعنی با جایگاه اون بچه با جایگاه اون مادر اونم مخصوصاً حالا یه وقتی آدم شرایطو در نظر میگیره سرای سالمندان خوب حرام که نیستش که آدم پدر مادرش رو بذاره سرای سالمندان ولی حق خیلی جالبه دیگه الان اگه حلال حرومی باشه ما به این آدمی که پدر مادرش رو گذاشتن سرای سالمندان چه انتقادی میخوایم بکنیم این همه تو صدا و سیما و اینور اونور میکوبن اینا رو ضرورتم بشه هم برای اینکه آدم بچهشو مهد کودک بذاره هم برای اینکه والدینش رو سرای سالمندان بعضی شرایط گاهی اضطراریه دیگه حالا یه مادری دچار بیماری شده پدر هم مثلاً مشکلی داره یه چند وقتی این بچه رو بذارن مهد کودک ولی اینکه مادره به خاطر اینکه میخواد بره پول در بیاره کارمند بچه رو آورده بچه هم مزاحم پول درآوردن اوست همه بار اقتصادی خونه رو دوش زنه باشه یه وقت میگه خب مرده مشکلی پیدا کرده زنه نه مردم داره پول در میاره این خانم به خاطر اینکه خرج عطا اینا کنه خرج آرایشگاهش جور در نمیاد مهد کودک که مزاحمشه این الان هیچ کدوم از اینا حرام نبود حرام بود حالا این خانمه داره میره پول دربیاره حرامه این بچه رو میذاره مهد کودک حرامه میخواد خرج آرایشگاهشم کنه حرامه حرام نیست ولی مجموعه رو وقتی آدم نگاه میکنه شیخ عبدالکریم حائلی این مثال رو لابد شنیدی میاد پیش ایشون میگه که حاج آقا من یه سوال فقهی دارم میگه من گردنمو تکون بدم حلاله یا حرامه گفتی خب حلال گفت این کمرمم اینجور تکون بدم حلال یا حرومه حلال گفت دستمم اینطوری کنم حلاله یا حرومه حلاله گفت حالا همه رو یه جا میخوام با هم تکون بدم یه تکون همه رو با هم داد و مجموعش چطور شد گفت که جز جزعت خوبه ولی مرده شور ترکیب گاهی اینجوریه جز جز خوبه جز جز حلاله تو نظام بانکی کاری که میکنن میگرده برای هر تیکه یه فتوا پیدا میکنه آقای فلانی اینو اجازه داده آقای فلانی هم اونو اجازه داده آیا فلانیم بهمنو اجازه داده همش با همدیگه میشه نظام بانکی بعد ترکیبشو که نگاه میکنیم میشه همون مرده شور ترکیب فتوایی داره ولی همش که با هم که آخر شد ربا آخه مضاربه حساب میکنیم اونشو چی چی حساب میکنیم اونو سپرده گذاری اینو کارمزد اینو فلان درست کردم همش حلاله این نگاه حلال حرومی آسیب میزنه الان خیلی از جوونا جوون دانشجو میبینی میپرسه آقا شغلت چیه میگه من نتورکم اینترنت میخرم میفروشم دلالی حالا من کاری ندارم حلالم است راستم میگه میگه رفتم پرسیدم گفتن که حلال خب حالا همه جوونای مملکت نخبههای مملکت مغزهای مملکت اینا جوونای نخبه مان این جوون نخبه مملکت اینا همه رفتن تو کار دلالی خوب چه مملکتی میشه بعد همه نخبههاش دلال حق یا باطله حق تو این شرایط نه اینکه هیشکی نره نه اینکه این کار مشکل داره یه نگاه کلانی ما میخوایم داشته باشیم به مسائل از بالا که نگاه بکنیم همه بخوان اون طرف بر دیگه چی میمونه مسائل حقوقی زناشویی هم همینطوره مثلاً خانم میتونه بابت شیری که میده پول بگیره دستمزد بگیر ماهیانه بریزید به حساب حالا ارزون حساب کنه بگو شیر چی دادی مگه مثلاً یورو ۴ دادی یورو ۲ دادی این ماه مثلاً کیفیتشو بیار پایین ارزونتر حساب کن با ما آب بریز توش مثلاً خلاصه او میتونه دریافت بکنه از اونورم حق و حقوق شما دارید خب اینم بلد باشید دیگه مثلاً همسر دوم و چه میدونم ضرب و شتم میشه دیگه حلاله ولی حلاله مال شرایط اضطراریه خب مثلاً

عقد موقت چه میدونم همسر دوم اینجور نبوده که از اول واردش بشم بحث بکنیم در مورد مثلاً عقد موقت مطعه برای شیعه هست با اهل سنت این تفاوت رو داره اونا حرام میدونن و حتی خلیفه دوم برای حج جاری میکرده اگه کسی این کارو انجام میداده خودشم گفت گفت دو تا متعه بود که پیغمبر اینها رو حلال کرد متعت کانت علی عهد رسول الله و انا احرمهما وقب علیهما دو تا مطعه بود زمان پیغمبر جاری بود خود پیغمبر اینا رو جاری کرد من هم حرامش میکنم هم با یکی متعه نکاح عرض کنم که نماز طواف نسا این متعه مال کجاست بحثشو مطرح بکنه دیگه الان اینجا مردونه است اگه خانمها بودن که از جونم که سیر نشده میخوام این حرفا رو بالا منبر بزنم آخه یکی از دوستان میگفت که پدرش روضه خون بود تهران میگفت که پدر من روضه میخوند تهران روضه زنونه بود یه سید بزرگواری میگفت که گفت که امام حسین اومد با همسرانش وداع کرد امام حسین چند تا زن داشته گفتم سه چهاررتایی داشته میگفت با عصبانی گفت خوب شد که کشتنش از مجلس جرات میخواد دیگه آدم این حرفا رو بزنه حالا خانمم که نیستن راحتتر میشه گفت پشت پرده خبرایی هست بله کجاست حلاله هر کسی هر غلطی دلش میخواد میکنه بعد میگن حلاله حلاله آخه شرایط داره جا داره سیستم داره مکانیزم داره علی بن یختین به امام رضا علیه السلام پیام داد علی ابن یختین شخصیت فوق العادهای است غریبم هست بین ما خیلی انسان عجیب و غریبی آقا ببینید هارون الرشید در بین تمام دشمنان اهل بیت بزرگترین حکومت را داشته یعنی شرق و غرب مال او بوده خودش اینجور تعبیر میکرده میگفته که خورشید از ممالک تحت حکومت من غروب خیلی خورشید غروب نمیکنه دائماً خورشید که داره میچرخه یه گوشهای از مملکت ما تو این مملکت امام کاظمی که زندانی بود حضرت نفوذی فرستادن تو سیستم هارون الرشید معاون اول هارون الرشید از خودشون گذاشتن خیلی عجیبه واقعاً معاون اول که علی بن یختین بعد حضرت فرمودند که تو اظهار تشیع نکن اینجا حواست باشه اگه احکامی علیه شیعه خواست صادر بشه اینا رو به تو احکام دیگهای هم اگه بود توش ظلم و اینا نبود همراهی کن موافقت داشته باش با سیستم باش که بتونی این و دفاع کنیم خیلی هم اذیت میشد آقا من اینجا با اینا هستم و اینا شما فرض کن که مثلاً شما نفوذی توی دربار سعودی باش خیلی سخته دیگه هارون الرشید اینجوریه خیلی آدم اصلاً تهوع پیدا میکنه دیدن اینا کفاره داره جلسه مثلاً شورای اهالی امنیت ملی مثلاً دور هم به هم بشینین و تصمیم گیری بکنید من خیلی اذیت میشم با اینا رفت و آمد دارم حضرت فرمودند که نگران نباش خدایا اولیایی داره واسطه او از اولیای دیگرش دفاع میکنه تو جزو اونایی خیلی جایگاه داره پیش اهل به امام رضا نامه داد به قول مداحا دل بدید به امام رضا نامه داد گفت آقا من میخوام متعه انجام بدم دیگه ثواب داره دیگه که اینجا هستیم دستامونم که بازه و خلاصه خوب میشه و یه ماشین آخرین سیستم زیر پامونو خلاصه شرایط جوره حضرت فرمودند که گفتیم حلاله ولی نه برا تو برای تو که حلال نیست تو تو اون جایگاهی که داری اگه متعه انجام بدی و معلوم بشه که انجام دادی کل سیستم رو فشل کردی دو تا مبلغ امام صادق علیه السلام فرستادن شهری به نظرم یکیش ابوبصیر بود حضرت به اینا بخشنامه کردن فرمودن اونجا که رفتی تو منطقه که رفتی تبلیغ تشیع حیثیتی برای ما نمیمونه آسیب میزنید به بچه شیعه و مبلغین و اینها مال کجاست جا داره خونده نمیشه دارم میگم که بدانید اینها رو مثلا تو روایت داره آقا متعه اصلا اصل وضعش جایگاهش مال وقتیه که یه کسی مسافرت میره از خانواده یک مکانیسمیه که هم او از فساد حفظ میشه هم شما نیازت و غلیظت تامین میشه در مسافرت اگه بچه این وسط شکل گرفت ننه باباش معلومه یه مکانیزم قشنگ طراحی کرده یه جمله گیرم یه جمله بودیم هر گوشه شم که میشه یه چیزی پیدا کرد دیگه خلاصه برای اینکه حلش کرد درستش کرد میگفت شما بخواید هرچی درست کنی خلاصه از یه گوشهای خلاصه مسئله رو حل میکنیم بحث نگاه حق و باطلی با نگاه حلال حرامی تفاوتش اینه ما مشکلی که داریم مشکل نگاه حلال حرامیه نه اینکه حلال و حرام نداریم داریم نگاهمون باید جریانی باشه مکانیزمی باشه سیستمی باشه نگاه مهندسی باشه سالمه هواپیما رو بفرست بره یه هواپیما میخوایم اجازه بدیم که بلند بشه بعد مثلاً ۵۰ تا قطعه داره هر قطعهای هم محصول خودشو داره هرکی بیاد نگاه کنه قطره خودشو سلفون قطعه نیستش که اونی که میاد اونجا بازدید کنه میگه نسبت این قطعه با فلان قطعه رم چک کردید اینه دیگه نگاه مهندسی که میخواد پرواز رو خلاصه اجازه بده میگه این قطعه خودش درسته این قطعه با ۵ تا قطعه دیگه در ارتباطه اینا رو نسبتشو با همدیگه چک کردید یا نه یه قطعه درسته نسبتش با بقیه مشکل داره نگاه حق و باطلی خوب حالا وارد سوره مبارکه احزاب میخوایم بشیم آیات بسیار زیبایی است در سوره مبارکه احزاب یه نکته اولی که باید تو این بحث من حالا آیات اول سوره مبارکه احزاب رو میخوام بذارم برای جلسه بعد از ۴ تا ۶ میخوام چند نکته رو عرض بکنم برای امروز یکی از چیزهای خیلی مهمی که ما باید نسبت بهش حساس باشیم تو نگاه حق و باطلیمون تو نگاه واقع گراییمون مبارزه با خرافات خرافات خیلی بحث جدی و مهمیه خیلی مغز باریکی داره و جالبه که معمولاً خود ماها رو متهم میکنند به خرافه گرایی درسته میگه مثلاً شما میرید از مرده حاجت میخو آدمهای خرافاتی مثلاً حرما میرید امامزادهها میرید نذر میکنید نه خرافات میدونن دیگه جالبه که من اول نکته رو به شما بگم خرافیترین

آدمهای الان روی کره زمین دو تا طایفه یکی هندیان یکی انگلیسی خیلی عجیبه واقعاً این انگلیسیا با این پوزیشن تمدن این فیگور خلاصه باکلاسی و اینا اینا خرافیترین آدمان اصلا خرافات عجیب و غریب همینی که شما به تخته میزنید به تخته این خرافه انگلیسی است این نعل اسب خرافه انگلیسی انگلیسیها فراوانه خرافات متاسفانه بین ما هم خیلی رایجه خیلی رای بعضی مسائلم اصلش حقه فروعی داره حاشیههایی داره اونا خرافاته چشم زدن اصل چشم زدن حق نه دیگه اینجور تخم مرغ ورمیداره ضربدر میزنه فشار میده از بالا هر کدومو از اول میدونستم این آدم فلان فلان شده این به زندگی ما نظر داره بدبخت داره زندگیشون یه گوشهای اصلاً خبر نداره که چی به چیه چقدر ماجرا درست میشه سر همینا خرافاتای عجیب و غریبی بین ما بعضا رایجی حتی آدمای باکلاسمونا دکتر و مهندس و الان فال ورق فال ورق پاسور فال قهوه اینام رایج بین ما بعد جالبه بعضاً اینا رو مثلاً از کسی میشنوی که مثلاً به طرف میگه استخاره میگه ما این حرفا رو قبول چیزهای عجیب و غریب آدم میبینه اینا رو بیکلاسی و امل بازی میدونه بعد یه چیزایی رو قبول داره که اصلاً همه توش موندن همه مبنای تصمیمات کلانش رو این گذاشته که توی ته قهوه من کلهای دیده شده این موهاش مدل آلمانی بوده به من گفته یه آدمی با این ویژگیها میاد باهات قرارداد ببنده قراردادی که با این بسته خلاصه سر اون بوده و همه بدبختیاشم سر همینا میگه نه آخرش یه روز خیر میشه فال قهوه گفته اینا الکی نیست که شوخیه مگه فال قهوه الکی گورتهای برا خودش میبافه درست میکنه از این وسایل خرافی ما متاسفانه زیاد داریم یکی از کارایی که باید تو جامعه شکل بگیره مبارزه با خرافاته تو سوره مبارکه احزاب یه درگیری داره پیغمبر اکرم با خرافات درگیری جالبی است مبارزه با فرهنگ غلط فرهنگ غلط وقتی بین مردم یه چیز غلطی رایج میشه فیلم باش مبارزه یه حرف الکی یه حرف بیخود حرف بی مبنا یه توهمی یه تخیلی آیات اومده یکیش این بود کسی وقتی با کسی یعنی زن و شوهری مرده وقتی نسبت به زنش عصبانی میشد برمیگشت به خانمه میگفتش که زهرو که که زهر امی تو دیگه پشتت برا من مثل پشت مادرمه اگه من کنار مادرم خوابیدم کنار تو هم میخوابم زهار عصبانیم زهار میکرد خب بعد برای این آدمایی که انقدر متعصب بودن و اینها دیگه قابل قبول نبود دیگه بعد از اینکه زهار کرده بخواد همسرش در ارتباط باشه عصبانی شده بود یه حرفی زده بود بعدشم میگه اینو رها میکرد یه مسئله بود که رایج بود دوران پیغمبر اکرم سوره احزاب نازل شد فرمود که این حرفا رو بذارین کنار ذالکم قولکم به افواهکم تو مثل ننه منی و نمیدونم مثل چی چی اینا رو بذار کنار با زهار چیزی درست نمیشه چیزی در نمیاد زندگیتونو کنید البته یه کفارهای باید بدن این حرف ادعیه چی بودند پسرخوندهها یک کسی رو به عنوان پسر فرزند قبول میکردند بزرگش میکردن بعد بعداً اگه بابا اگه اون مرده از دنیا میرفت به این بچه همسری اگه داشت محرم میشد به اون یعنی میشد عروسش دیگه بعد از مثلاً مرگ این پسر بعد از طلاق این پسر اون پدر اون مرد نمیتونست با این دختر ازدواج بکنه یه همچین قواعدی و قوانینی درآورده بودن قوانین پسر خواندگی اینجا خیلی از بخشهای عجیب تاریخ احزاب اشاره میکنه پیغمبر اکرم یه آقازادهای به اسم زید بن حارثه پسر بچه زیبا و رشیدی بود رمان برده توی جنگی گرفته بودن و اینها پدرش میاد و مادرش مفصله میخواد او رو با خودش ببره و این قبول پیغمبر رو دوست دارم میخوام با پیغمبر باشم اون بابای عصبانی میشه میگه اصلا من از امروز دیگه پسری به اسم زید ندارم من میرم تو آغوش رسول الله پیغمبرم اعلام میکنم میگم من از امروز پسری به اسم زید دارم این از امروز پسر من باشه میارن و خلاصه بزرگش میکنن و تحت تعلیم و تربیت و اینا میگیرن باهوش و خوبی هم بوده میگذره بعداً پیغمبر خب پیغمبر تو کار ازدواج و اینا بودن دیگه جور میکردن مورد جور میکرد که خوبه یکی از مسائل خرافی بین ما یکی از مشکلات بین ما همه مباحث ازدواج توهمات تخیلات مربوط به ازدواج یک پروتکلهای پیشرفته پروتکلهای الحاقی چیزهای عجیب و غریب فکشیت عجیب و غریب درآوردیم برای ازدواج چیزایی که سر و ته نداره قوانین بی سر و ته شیر بهاها و نمیدونم فلان و چیزای بی سر و تهی که به هیچ جام بند نیست آقا یکی از آسانترین کارها از نظر دین ازدواج ازدواج یکی از سختترین کارها طلاقه الو ازدواج به شدت سخت طلاق به شدت آسان طلاق توافقی اونقدری که آمار دارم نیم ساعته میشه طلاق گرفت عرفان میری الان دادگاه نمیخوای باهاش زندگی کنی میگه نه میگه تو هم نمیخوای باهاش زندگی کنی میگه نه میگه راه نداره میگه نه میگه یه نیم ساعتی طول میده میگه حالا چاییتم بخوریم پشیمون دو سه دقیقه تموم میشه طلاق توافقی حالا شما میخوای ازدواج کنی فقط اون امضاهایی که اونجا باید بزنید ۴۵ دقیقه طول میکشه محضر وقتی میخوای امضا کنی اون مقدمات پیچیده بیرونشم که بماند برای طلاقم میدن بله بله پیغمبر طرف تو مسجد خانم میومد گفت یا رسول الله من نیاز به همسر دارم داشته باشید خیلی جالبه این خانم هستند با این ویژگیها آقایون کسی هست که بخواد با ایشون ازدواج کنه حضرت فرمودند مهریهشو چی میدی مبارک باشه خوشبخت خلاصه ازدواج کار راحتی بود پیغمبر دختر عمهای داشتن به اسم زینب ز جالبی زید بن حارثه رو بهش فرمودند که ببین من یه دختر عمه خوبی دارم دختر خوبیه بسازه نجیب قانع نجیب یعنی با جیب کار نداشته باشه نه جیب نجیب و خانهدار شرایطت چیه میگفت یه زن نجیب و خانهدار یعنی نجیب و خانه هم که داشته

باشد خودش خونه داره گرفت و بعد یه مدت حالا نمیدونم ماجراشون چی بود به سر ناسازگاری خوردن و اینا حالا مثلاً زینب تو گوشی زید مثلاً چیزی دیده تو تلگرام مثلاً پیامهایی میده یا مثلاً تو محل کار با خانومی دیده بوده مثلاً تو کافی شاپ دیده عکساش در اومده بوده نمیدونم خلاصه مشکل پیدا کردم یا مثلاً خانم همش سرویس آرکوپال میخواسته دو سه هفته یه بار طلا میخواسته چی میخواست خلاصه با هم جور در نیومدن طلاق گرفتم این چون پسر خونده پیغمبر بود همه زینب رو به عنوان عروس پیغمبر میشناختند حالا ببینید یکی از سختترین کارها ببین وقتی میخواد خدا خرافات مبارزه کنه پیامبر با خرافات مبارزه کنه چقدر کار سختی هم داره اینجا خدای متعال به پیغمبر دستور میده میفرماید که الان که زید طلاق گرفت از زینب بعد از اینکه عده زینب تموم شد تو باهاش ازدواج کن خیلی سخته حالا پیغمبری که پیغمبر طبعشون گرم بوده فداشون بشم و خلاصه همسر زیاد میخواستن و زیاد بابا اینجور نبوده پیغمبر اکرم همسر اولی که گرفت ۲۰ سال از خودش بزرگتر بود اگه کسی دنبال این مسائل باشه همون اول کار اول چلچلی خلاصه بارشو میبنده نه اینکه تو ۲۰ سالگی زن ۴۰ ساله بگیره و تمام زنهای پیغمبر زن بودن دختر نبودن ۱۵ تا همسر دوشم پیغمبر اکرم ۱۴ تاشون وقتی همسر پیغمبر شدن صیب بودن صیب یعنی غیر باکره یه نفرشون فقط دختر بود اونم تازه تحت فشار پیغمبر با او ازدواج کردن جناب عایشه پیغمبر عاشق این بود که حالا مثلاً یه مورد خوبی پیدا کرد و خلاصه خودش بگیر و پسر خونده بده بعد خودش بگه خیلی حرف درست میشه دیگه خیلی ماجرا داره دیگه این از اول چشمش دنبال اون بوده و بعد عروسشه و اصلاً تو طلاق دادی که اینو بگیری خیلی ماجراها درست میشه پیغمبر برای اینکه با این فرهنگ غلط با این خرافات مبارزه بکنه خودش اومده رو گرفت خیلی بعد آیه قرآن ببینید خیلی قشنگ میفرماید که ما جعل ازواجکم الله تظاهرون منهن امهاتکم اون همسرانتون که باهاشون زهار میکردید زهار چی بود میگفت که تو دیگه مثل مادر من میمونی اون همسرانتون که باهاشون زهار میکردین اینا مادرتون نیستن اینا زن مادر من حرف زدم من گفتم دیگه تو مثل ننه منی خیالات خزعبلات بزار کنار وما جعل ادعیاکم ابناکم دععی دععی کی بود پسرخوانده دایی شما پسرخوانده شمارم بچههاتون قرار نداده نه زنت مادرت میشه نه پسر خونت پسرت میشه نه فقط حرفه خواهر من خواهر من میمونه طرف داشت جوجه کباب درست میکرد نشسته بود داشت باد میزد بعد این دید که گربه اومد نزدیک بو بالاخره رسید و اونم اهل بخیه اونم سریع منقل نشست گربه رو پر بده که مثلاً میخواد بگه که خب این مثلاً جوجه نیست و اینا همینجور که باد میزد شروع کرد داد زدن گفت بلال بلال بدو شیر بلاله بلال مگه این جوجهات بلال میشه اومده الان دیگه گول خورد رفت اعضای بدن فیلم برنامه تلویزیونیه که این برنامه تلویزیون چند سال پیش ماه رمضون بود یه پسری از دنیا رفته بود اعضای بدنشو هدیه داده بودن اهدا کرده بودن مثلاً هفت هشت تا عضو هفت هشت نفر اهدا کردن بعد اینا رو آوردن تو برنامه زنده تلویزیون بعد یکی از این پسرا که قلب اون متوفی رو به این پیوند داده بودند این مادره وایساد مادرو متوفی گفت من بوی از این احساس میکنم این قلب پسر من تو قلب این داره میزنه و اینا مجری مجری معروفیم بود برگشت به اون پسره گفتش که بیا دست حاج خانم ببوس اومد بوس حالا این مثلاً تو مادرتو پسرتو این حرفا حرفه از تو چیزی در نمیاد این بازیها رو والله یقول الحق و هو یحد السبیل فردا خیلی زیباست میفرماید که خدا حقو میگه خدا واقعیتو برای شما میگه اینکه با خیالات درست نمیشه که این مثل مادر من میمونه دیگه تموم شد با واقعیت و زندگی کرد والله یقول الحق خدا واقعیت خدا حقو میگه با حق باید زندگی کرد به جای این خیالات و اوهام دنبال حق باید بود با حقیقت زندگی کرد خدا انشالله همه ما را اهل به حقیقت قرار بده و انشالله که همه جور خرافاتی مخصوصاً خرافاتهایی که بیشتر آسیب میزنه به ما و فرهنگ و جامعهمون انشالله ریشه کن بشه خدایا در فرج امام عصر تعجیل بفرما قلب نازنین حضرتش از ما راضی و خوشنود بفرما این ماه رمضان ماه رحمت ماه برکت ماه مغفرت ماه رشد پیشرفت برای امت اسلام امت شیعه قرار بده رهبر عزیزمون حفظ نصرت عنایت بفرما صلی الله علی سیدنا محمد و آله

سخنرانی‌های مرتبط

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00