برخی نکات مطرح شده در این جلسه
تفاوت علم و باور و نقش قلب در تصدیق
چرا عمل نکردن باور را ضعیف میکند
مرگ؛ از یک خبر تا یک حقیقت درونی
غیبت، حسادت و تکبر؛ نشانههای نبود باور قلبی
ارزش واقعی نماز و اعمال صالح در مقایسه با دنیا
چگونه قبرستان رفتن دل را بیدار میکند؟
دنیا به عنوان بازی و ماکت زندگی واقعی
راهکارهای تقویت باور قلبی و عمل به دانستهها
متن جلسه
توجه: متن زیر صرفاً توسط هوش مصنوعی تایپ شده و ویرایش نشده است‼️
الحمدلله رب العالمین صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد فعال الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین ولل عقدة من لسانی یفقهو یه چیزی که گاهی بین ما اشتباه تصور میشه و تلقی اشتباهی است اینه که بین علم و باور گاهی خلط میکنیم این دوتا با هم جابجا میگیریم خیلی مسائل فکر میکنیم که صرف اینکه میدانیم دیگه تمومه یا همون باور ما باور داریم قبول داریم قبول داشتن همون کمترین مرتبه تصدیق میدونیم اینه که من این چیز رو این چیز میدانم تموم شد تصدیق نه این تصدیق تصدیق کار ذهن و کار عقل نیست کار قلب قلب باید گاهی یه چیزی برای ذهن روشنه انسان منطقاً پذیرفته ولی قلب زیر بار نمیره از این موارد داریم یه مثالش مثال خیلی واضح خیلی روشن خطرناک و ترسناک هوای طوفانی دریای طوفانی اینجوری ما همه باور داریم که آدمی که مرده ازش کاری بر بفرمایید کاربر میاد یا نمیاد تو عالم برزخ کار ازش بر میاد توی عالم دنیا ازش کار بر نمیاد یعنی این جسدی که از او مونده از این کاری اون طبیبی که میاد مینویسه امضا میکنه که این از دنیا رفته با هزار و یک دلیل منطقی و پزشکی هم برای آدم اثبات میکنه که آقا این از دنیا رفته میگیم خیلی خب دکتر شب رو لطف میکنید بغل ایشون بخوابید کی جرات میکنه شب بخوابه پسر خود این مرحوم همسر همسر خود مرحوم که دیشب با هم بودن ولی به یه کسی که غص میت بخواد تو مشهد با یکی از اینها مصاحبه کرده بودند غصال رشته رضا روزنامه چاپ کرده بود ازش پرسیده بودند که شما مثلاً اینجا از مردهها نمیترسی گفته بود که اینا وقتی زنده بودن ازشون نمیترسیدن حالا که مرده ازش بترسم بد گفته بودن که خب مثلاً اینجا شده که شب بمونی گفت شب بمونم من اکثر شبا رو اینجا میخواب تازه بعضی شبا خستم زیاد مرده شستم و جابجا کردم و اینا دیگه حال ندارم برم توی روی تختم بخوابم همین جا این برانکاردی که مال میته یه برانکاردو کج میکنم سرمو میذارم رو شکم این میته میخوابه خیلی چیز عجیبیه دیگه برا ما واقعاً زندگی چرا این آدم به این باور رسیده فیلم مرده ازش کاری بر نمیاد بس که به اون علم خودش ترتیب اثر داده نکتهاش اینه یه تصدیق ذهنی و منطقی داره به اون هی ترتیب اثر میده ترتیب اثر که میده این باوره بیشتر وقتی ترتیب اثر نده باورش نمیاد ما بچه بودیم پدربزرگ ما جلوی در خونشو ایران تهران میشیند یه تیکه رو سیمان کرده بود بعد واسه اینکه این سیمانا دست نخورده به ما گفت ببین انگشت بهش بزنی انگشتت قطع میشه انگشت بزنی انگشتت قطع مرغ اثر بچگی تصدیق کردیم بهش عمل نکردیم که ببینیم این دروغه این حرف تا همین چند سال پیش این باور در ما بود فکر میکردیم واقعاً انگشت به سیمان بخوره قطع میشه بعد بعداً نه بابا انگشت خشک بشه انگشت بخوره که قطع نمیشه که خودمون بنایی که داره کار میکنه و داره درست میکنه هر بار دستش بخوره کلاً همه انگشتاش بریزه وقتی آدم ترتیب اثر نداد به یک امر متوهم امر متوهم یعنی امری که واقعیت نداره وقتی متناسب باهاش عمل نکرد یعنی من وقتی یه امری که واقعیت نداره یه بار که عمل کردم دیدم واقعیت نداره باور واقعیت داره یه بار که عمل کردم باورم میشه حق و باطل اینجوریه یه بار که متناسب با حق عمل کردی باورت میاد که این هست یه بار که متناسب با باطل عمل کردی باورت میاد که این نیست این میشه ایمان این میشه باور باور قلبی تصدیق کار چیه کار قلب قلب باید تصدیق ما خیلی مسائل منطقاً قبول داریم مرگ رو قبول داریم آخرت رو قبول داریم الان تو این شهرستان فریدون کنار چند نفر شما آدم پیدا میکنی که ازش بپرسه آقا آخرت هست بگه نه نیست به نظر شما تعداد زیادین اینا خدا هست بگه نه خدا نیست خب حالا کی جرات داره که در ماشینشو باز بذاره شب بره بخوابه از همه این دزدایی که دزدی
کردن بپرسی آقا آخرت هست یا نیست میگه هست خدا هست یا نیست میگه دزدی میکنی قبول نداره که آخرت نیست قبول داره مشکلش اینه که متناسب با اون ترتیب اثر نمیده عمل متناسب با این نداره تصویر قلبی هم نیست واقعاً هم تهش که نگاه میکنی دل نپذیرفته فکرش پذیرفته دل نپذیرفته باور قلبی نمیاد باور قلبی اگه بیاد آدم سمت گناه نمیتونه بره دست و پاش میلرزه جرات نمیکنه آدم گناه بکنه گناه خیلی جرات میخواد رنگ آدم میپره غیبت چیه غیبت کردن پشت سر دیگران حرف زدن گوشت یه مردهای رو برادر مردهای رو قبول نداشته هر مسلمان اینو خب حالا چند نفر غیبت نمیکنه چند نفر باورشون میاد یه حضرت امامی پیدا میشه رضوان الله علیه که او کنارش غیبت میکند مسجد سلماسی قم که درس میداده استادی غیبت حضرت امام رنگشون میپره تشنج میکند میرم منزل سه روز بستری میشن بعد سه روز که میومد میان سر درس نفس نفس میزدن مثل اینکه آقایان ملتفت نیستند جهنم حق است باور ندار جهنم حق قلبش تصدیق کرده داره میبینه قرآن میفرماید کلا لو تعلمون علم علیقین لتروون الجهیم اگه به علم یقین برسی جهنم رو میبینی به تعبیر حضرت استاد آیت الله جوادی آملی این دیدنم مال آخرت نیست چون اونجا که همه میبینن این جهنم دیدن مال اینجاست اینجا جهنم رو میبینه خدا رحمت کنه مرحوم آیت الله العظمی بهجت شبهای جمعه تو نمازشون سوره اعلا میخو نماز گریه میکرد جاهای خاصی هم داشت که خیلی بیشتر گریه میکرد مشخص بود که اینجا پیام خاصه مثلاً سوره جمعه رو میخوند آیاتی که خطاب به یهوده مثل اینها مثل حماره اونجا که میرسید یه گریه مفصلی میکرد سوره اعلا رم که میخوند به اون آیه ثم لا یموت فیها ولا یحیی که میرسه در مورد جهنم اونجام مفصل ایشون برخی اساتید میفرمودند که علت گریه ایشون اینه که ایشون نه اینکه تو منطقه شهود بالاترین درجات ایمان اینا رو که میخونه داره میبینه جهنم رو با جهنمیها داره میبینه برای همین داره گریه میکنه این گریش از سر باور ذهنی نیست که داره تداعی ذهنی براش میشه داره میبینه مسئله رو کنه ماجرا رو داره میبینه این گریش از اینه بالاترین مراتب ایمان مراتب پایینش دیگه آدم گیره درگیر درگیر بین اینکه این باور ذهنی رو چرا بهش ترتیب اثر بده بعد عملم که دیگه بالاخره آدم میلنگه توش دیگه توش ضعف داریم دیگه عمل سخته دیگه الان به من من و شما میگن که آقا رزق دست خداست همه قبول داریم بالا سر مغازهها و اینا زدن خدا با ماست در مغازه دیده بود بقالی بالا سرش نوشته خدا با ماست گفته آقا یه دونه ماست خالی خدا با ماست بگم خدا با ماست یعنی ماست انگار خدا با ماست همه قبول داریم خدا با ماست قبول داری مرگ حقه خب قبول اینکه رازقه بکش بکش سر چی امام صادق علیه السلام فرمود که به شاگردشون فرمودند تو از من چی یاد گرفتی گفت آقا ۸ تا چیز از شما یاد گرفتم با اینا زندگیم عوض شد یکیش اینه المتو ان رزقی لا یأکل غیری یکی از چیزهایی که از شما یاد گرفتم این بود که فهمیدم رزق منو کسی دیگه نمیخوره رزق هر کسی مال خودش دیگه راحت زندگی کرد فهمیدم راحت زندگی کردم نه رزق کسی دیگه تو سهمیه من میاد نه رزق من تو سهم کسی دیگه میره البته تلاشمو باید بکنم که از این بهرهبرداری کنم بشینم نمیاد نه کار کنم ولی هرچقدرم کار کنم جابجا نمیشه آدمی که قبول داره الان ما خدا را عادل میدونیم یا ظالم کسی هست بگه آقا من خدا را ظالم میدونم اگه خدا عادله چرا حسودی میکنی حسودی یعنی چی باطن حسادت یعنی چی یعنی اعتراض به اینکه خدایا برای چی به او دادی به من ندادی یعنی ظلم دیگه دادی به من ندی به من ظلم کردی حسادت یعنی این آدم مومن میشه حسودی کنه آدمی که باور داره عدالت خدا رو میشه حسودی کنه آدمی که باور داره جایگاه خودش رو میشه تکبر داشته باشه عرض کردیم حضرت فرمود که آدم چه جور تکبر میکنه عجب للمتکبر امیرالمومنین فرمود که من تعجب میکنم از آدم متکبر این اولش نجس بوده
آخرش نجسه الان هم حامل نجاساته این آدمی که سه فصلش با نجاست تعریف شده این به چی داره مینازه سر چی خودشو به چی قره شده اگه باور شکل بگیره زندگی آدم عوض میشه این ایمانه ایمان واقعی اون وقت تو سود و زیان آدم اثر میذاره تو این بازی دیشب فوتبالی پیگیر نباشیم پیگیرم هستیم بالاخره بعضی بازیها رو حالا بیشتر این بازی دیشب البته تلویزیون یکم میام حواسم بود به بازی که خلاصه چی به چیه ستاره مصری تیم لیورپول که حالا اعلام کردن که از جام جهانی هم افتاد بنده خدا این محمد صلاح که خب آدم جالبی هم هست قرائت قرآن و نماز اول وقت و ایناش ترک نمیشه و بسیاری از انگلیسیها لیورپولیها گفتن که به خاطر او ما میخوایم مسلمان بشیم حالا اینم خلقیات ایشون خلقیات جالبی بازی دیشب خلاصه با یه تکل جانانهای که راموس کاپیتان رئال رفروش این کتفش شکست بنده خدا این تو زمین که افتاده بود بلند نمیشد انقدر که گریه میکرد بازیکنان رئال اونم مصدومش کردن اونم افتاده بود گریه میکرد گریه برای چیه برای اینکه بازی فینال جام قهرمانان را از دست داده به خاطر اینکه جام جهانی رو از این حس از دست دادن جام جهانی خیلی چیز بزرگیه دیگه خیلی اهمیت داره یه فوتبالیست هنوز زحمتشو کشیده یا ورزشگاه کشیده برای المپیک المپیک نرسه بیا تو المپیک حقشو بخورم هرچی که داشته از دست داده دیگه دیگه چیزی نداره من اینو که میدیدم دیشب این بازیکنان اینجور گریه میکردند برای اینکه جام جهانی را از دست دادند به خودم یه نهیبی زدم گفتم که آخه فلان فلان شده تو تا حالا شده به خاطر اینکه نماز صبح خوابوندی اینجوری گریه از دست دادن نماز صبح بدتره یا از دست دادن جام جهانی غذا نداره رو کاغذ که آدم بخواد حساب بکنه اون از جنس آخرت این از جنس دنیاست این فانیه اون باقیه اون بزرگ میفرمود که خیلی مثال مثال قشنگی میفرمود که آقا یه سفال یه تیکه سفال با یه تیکه طلا ۱۰۰ گرم سفال ۱۰۰ گرم طلا ۱۰۰ گرم طلا خیلیه دیگه ۱۰۰ گرم سفال ۱۰۰ گرم طلا به آدم بدن این ۱۰۰ گرم طلا دو ساعت دستت باشه یا اینکه ۱۰۰ گرم سفال دو سال دستت باشه بیا تا آخر عمر دستت باشه حالا آخر مخیر بشه یعنی آخر مجبور بشه یکی بزنیم به بازار و خلاصه اینا نه آدم میگه که این سفاله لااقل میمونه دیگه ها لاغن سفالو داری تحویل خیلی جمله حکیمان است بزرگوار فرمود که آخرت طلای باغیه دنیا سفال فانیه برعکس این هم طلائه هم باغی اون هم سفال هم فانی آدم سفال باغی رو میگیره طلای فانی رو ول میکنه حالا اگه طلای باقی باشه سفال فانی خب چقدر یه انسان بشر دو پا باید جاهل باشه اینو بگیر اونو ول کنه سفال فانی رو میگیره طلای باغی رو ول میکنه مرحوم میرزا جواد آقای ملکی تبریزی در کتاب شریف اسرار الصلات آداب الصلات تو یکی از این دوتا میفرماید که بسیار جالبی است ایشون میفرماید که اگه کسی دو رکعت نماز از دست داد خواب موند همون نماز صبح اگر تمام دنیا از سطح زمین تا عرش طلا بشه معادل اون دو رکعت نماز خیلی شخصیت فوق العادهای شخصیت کم نظیریست حضرت امام رضوان الله علیه مرقد ایشون مزار ایشون که در قبرستان شیخان خمینی که میرفتند این تحتالحنک عمامه رو باز میکردند با تحتالحنک عمامه قبر ایشون رو پاک میکردند جان فدای انسانیت که اینجا نهفته است شخصیت فوق العادهای بعد چند تا روایت دیگه میاره که از یه نماز جماعت اگه یه مقدار جا بمونی یه رکعت جا بمونی یه رکوع جا بمونی سوره جا بمونی حمد جا بمونی تک تک اینا چقدر از دست دادی تکبیر اول امام جماعت رو اگه درک نکردی یعنی یکم با فاصله رسید یه مقدار از سوره حمدش رفته بود اون مقداری که از دست دادی معادل نداره تو دنیا از ارزش معنوی خدا باور میخواد دیگه برا من باورش سخته قیمت ارز چقدره دلار گرون شده نماز دو رکعت نماز از دنیا رفته قیمتش مشخصه که تو اون عالمه میفهمه که این ارزش عمل چقدره لذا قرآن میفرماید که وقتی از دنیا
میرن میگه که رب رجعون لععلی اعمل عملا صالحا فی ما ترکتم هرکی از دنیا میره درخواست میکنه درخواست برگشت میکنه خدایا برگردم یه دونه عمل صالح انجام بدم یه دونه عملاً صالحا فی ما ترک تعبیرم تندتره میفرماید که برگشتی در کار به خیلیا اینو میگن فیها ولا تکلمو خیلی تعبیر تعبیر تندی اخص خ و سین و حمزه خسع وقتی که تو عرب وقتی که میخوان سگ رو دورش بکنم بهش میگن اخصه اینجا پیشش میکنن سگو اینجا میفرماید که اینایی که این حرفو میزنن خدای متعال میگه خیلی تعبیر تعبیر تندی واقعیتو آدم اینجا باید بپذیره با عمل باورش میاد هر چقدر متناسب با این عمل کردیم باورمون نوجوان بودم شنیده بودیم از اساتید و بزرگان و اینا که میگفتن آقا قبرستان رفتن خوبه و مخصوصاً ماه مبارک علامه طباطبایی فرمودند که ماه مبارک رمضان هر روز قبرستان برید و هر روزم قرائت قرآن داشته باشید این هر یک آیه معادل با یه ختم قرآن تو ماه مبارک رمضان منقر آیتا کئما ختم القر حالا شما به یه میت یه آیه رو وقتی هدیه میدی تو ماه مبارک رمضان انگار کل قرآن هدیه دادی یه ختم قرآن هدیه چه گرههایی از اینا باز مختصات عالمو که ما نمیدونیم که مثل اینکه به من بیان از فعالیتهای شما بگم چه نون آبی در میاد دانشجویی که چند روز پیش دانشگاه فردوسی دانشگاه ارشد مکانیکمون اومده بودم پیش ما بعد گفت حاج آقا پدر ما در اومده با این مطالب بله یه درسی هم دارد چی اسمش درس خیلی سنگینی پدر اینو در میاد دینامیک یکی دیگه هم و افتاتیک از خونه چی در میاد آخه این همش عدد و فرمول دایره و نیم دایره خط رفته اونور خاصیت داره درستو بخون انشالله به دردت میخوره اعداد و فرمول نمیدونم کارکردش چیه یادمه ساده لوحیان وقتی بهش میگم یه آیه قرآن ختم قرآنه چی به من اضافه شد این قواعد پیچیده اینا ایمان میخواد دیگه ایمانم با اون خرافاتی که قبلا عرض کردیم تفاوتش همینه این واقعیت داره صفت توهم نیست نکاتی است عرض میکنم هر روز برید قبرستان قبرستان داشتم میگفتم قبلش این حاشیه رو زدیم بله ما نوجوان که بودیم اساتید به ما گفتن که آقا قبرستان برید اون خاطره خیلی شیرینی از خاطرات قشنگ زندگی ماست دلار نوجوانیم بود اون موقعها کرج یه قبرستانی بود ملارد گلزار شهدا بود این وسط بیابون بیابون پدر مادر قبرستان نصف شب بود و خلاصه اینم بیابون و همونجوری تو بیابون و اتوبان آدم شب قدم بزنه سکته رو میزنه حالا قبرستونم باشه دیگه اون یکی هم تازه دفن کردن قبر هنوز خیسه بعد حالا سگ و مگو اینام اطراف باشه و حمله بکنن دیگه هیچی دیگه قدم میزدیم و بعد دیدیم نگهبانی دنبالمون کرد بعد فهمیدیم که این قبرستون دزد داره فکر کردم ما دزد هر شب قبرستونیم میان سنگها رو میکنن و خلاصه اینا تذکر و تنبه حاصل نگهبان وایسادیم به حرف زدن بعد بهش گفتم که تو نمیترسی اینجا آخه تو این وضعیت زندگی نمیشه که گفت من نه یه همکاری داشتیم قبل از ما اینجا بود اون جلو سکته کرد مرد گفتم برای مردهای که امروز دفن کردن روحش افتاده دنبالم شبا دوید و اینا یه روز پاش گیر کرد به اون لب اون جدولو با کله خورد و رفت خودش روحش دنبال کی کرده بود دیگه معلوم از دنیا رفت بعدش ما اومدیم ترس داره که تو نمیترسی آدم عمودیها افقی میان دیگه تفاوتش چیه عمودی خیابونن دیگه ۱۰ هزار نفر خوابن ۱۰ هزار نفر بعد گفت من نه تنها نمیترسم زندگیمم زیر و رو شده این خیلی برای من جالب بود وقتی که اومدم اینجا زندگیم عوض شد تصادف که میکنم پیاده که میشم به طرف میگم آقا چیزت نشده طرف به ما زده دیگه نه به کسی حسودی میکنم نه هر جوونیه که میبینم آرزوی خوشبختی براش واقعا دلم میسوزه واقعا مهربون شدم واقعا خوش اخلاق شدم با همه خوب شدم که میاد بعدش منم البته این تا یه مدتی اینجوریهها بعد از مدتی دوباره فضا عوض میشه بله مردهها رو میشورن خلاصه رو شکم مردم فشار میده و خلاصه خیلی دیگه تو فضای تذکر و تنوع و این حرفام دیگه خیلی نیست وایساده
اونجا داره با اون یکی دع بله اینو اگه آدم باور کنه خیلی فضای زندگیش عوض میشه چیزی که ریشه نفاق رو میسوزونه ایمان به آخرت و ایمان را تقویت میکنه اصلاً قرآن هر وقت پای ایمانو میاره وسط یومنون بالاخره اصل ایمانی که براش مهمه ایمان به آخرت جدی بگیری این بخش از زندگی رو باید جدی بگیری زندگی واقعیته اصلاً زندگی واقعی اونجاست ان الدار الاخره لهی الحیوان اینجا که ما زندگی نمیکنیم اینجا ماکت زندگیه اصل زندگی اونجاست اینجا ما اومدیم تراز زندگی اصلیمونو معین کنیم اومدیم پیش خرید کنیم اصل زندگی اونجاست اونجا که زندگی نیست که زندگی نشد آخه کی به این میگه زندگی یه بچه میخوای داشته باشی باید خواب شبتو بزنی حالا البته لطف کردن در نظر گرفتن برای خواب شب عزیزانی که بچه دارند خواب شبو باید بزنی خیلی از مسافرتها رو باید بزنی خیلی از تفریحها رو باید بزنی میفته برای آدم یه ساندویچ دیگه یه فلافل هر خرابکاری که بچه میکنه پول یه فلافل هزینه داره رنج داره مصیبت داره پیر میشه آدم سر و صدا بیخوابی اذیت آزار بیماری خدا نکنه بچه بیماری داشته باشه دل درد داشته باشه مشکلات داشته باشه خوشیش برسی دنیا اینه دیگه غیر از اینه همش با همه داشته باشی آخرت تفاوتش اینه زندگی اونجا اینجوریه به این دل ببنده خیلی ساده لوحیه دیگه خیلی حماقته خیلی بلاهته مرده شوری بود در یزد ذکر خیر مرده شورا زیاد شد واقعاً شغل شریفیه آخه مگه نباشن که زندگی اداره نمیشه خدا به همشون خیر بده و بابت این کارم انشالله بهشون اجر معنوی بده ازش پرسیده بودن که تلخترین خاطرات کی بود من این خاطرات مرده شورا زیاد دارم اثر اینکه خوشم میاد حرفای اینا خاطرات اینا ماجرا اینا میخونم جالبه دیگه بخش جذاب یعنی یه شغل جذابی آدمای با آدمهای جالبی سر و کار دارند تو حالتهای جالب بعد خودم بعضی وقتا میرم حالا بهشت زهرای تهران و اینا آدم میره چیزای عجیبی هم میبینه توی غصالخانه که قرار میگیره آدم چیزهای عجیب و غریبی گاهی میبینه ماجرای حالا توضیح مفصل ماجرا رو تموم بکنم باز اینور برم باز میشه این مرده شور یزدی قدیمیترین مرده شور در یزد تلخترین خاطرت چی بود گفتی یه میتو آوردن که هم اقوامش گریه کردن هم خودم گریه کردم حسابی هم گریه چی بود گفت دامادو با کت شلوار دامادی آوردن این کراواتشو خودم قیچی کردم بنده دلم پاره حسابی گریه کردم از بغل قیچی میکنن دیگه دیدی دیگه لباس قیمتی که بعضی وقتا خدا تومن پولشه از بغل کار نداره این چقدر پولش بوده حالا لباس کارگر ساده لباس لباس کارشه اونم میاد از بغل پاره میکنه لباس یه مدیر کلی هم که مثلاً ۵ میلیون پول این کت شلو سید جواد حیدری یزدی از بزرگان یزد ایشون میفرمود که این دکمهای که خودت صبح میای بیرون میبندی معلوم نیست شب خودتونو باز کنید بغل خلاصه با قیچی بریدن لباس با این نگاه تو دعای امام سجاد علیه السلام هم هست یکی از ادعیه امام سجاد اذا نوعی الیه الم وقتی به امام سجاد خبر مرگ کسی رو میدادم خب ما چه جوری برخورد میکنیم ناصر ملک مطیع عجیبه دیگه به امام سجاد وقتی خبر میدادند که آقا فلانی از دنیا رفته حضرت یه دعایی میکردن هفت هشت خط یه بخشی از دعا این بود میفرمود خدایا عرض میکرد خدایا یه جوری باور مرگ در من ایجاد کن که اگه کلید انداختم درو باز انقدر قطع و یقین نداشته باشم که در باز بشه کلید میندازی درو باز کنی پرسیدن باور داشته باشه آقای یزدی گفته بود که یه جنازه دیگه هم اینجا آوردن و اینم یه عروس خانومی بود گوسفند جلو پاش سر بریده بودن و میخواسته وارد خونش بشه و پاش تو اون خونه بخش خرافاتی هم که داریم گاهی مشکلات اینجوری هم توی خونه خلاصه سر خورده بود و با سر رفته بود تیغه در جابجا حالا کسی که زندگیش اینه به چی داره دل میبنده یه قبری رو کوهستانی فرموده بود که تو حالت ناراحتیتون قبرستان برید بعضی بندگان خدا سادهاند میگن آقا ما قبرستونی ناراحت میشیم بابا قبرستون که
میره غم و غصه برطرف میشه درمان غم و غصه درمان افسردگیه یه بخشی از درمان مقاله نوشتم قبرستان درمانی نظریه علمی جدید قبرستان درمانی با قبرستون درمان میکنه یعنی آدم بره اونجا متوجه باشه این مشکلات منو همه اینا داشتن یه بنده خدایی بود خیلی تحت فشار بود اول ازدواجش بود بردم یکی از قبرستونای قم بهش گفتم ببین تصور کن اون قبره یه دامادیه پدر خانمش اونجاست مادر خانمشم اونجاست ولی داستان زندگیشو شروع کردم اونجا پیاده کردن حالش عوض سبک شد بنده خدا قبر یکی از علما مرحوم آیت الله شیخ علی صفایی حائری از بزرگان زیاد میرفتم به گردن ما حق داره من قبل از ۱۸ سالگی تمام آثارشان خونده از برکات زندگی امام بود ۶۰ ۷۰ جل از اوایل بلوغ و نوجوانی خلاصه با آثار ایشون انسی داشتیم مزار ایشون زیاد میرفتم یه وقتی رفتم دیدم که نوجوان ایشون دفن کرده نوجوانه بینی عمل کرده موی آنچنانی و قیافه آنچنانی و مشخص بود که خلاصه از طایفه لاکچری جماعت بورژوا به قول امروزیها بچه پولداری بوده خیلی برام جالب بود که این مثلاً سر چی از دنیا رفته اون قبرم قبر گرون قیمتی به حساب میومد تقریباً اونجا دفنش کرده حلیم بخرم قم عکس این بچه رو توی اون مغازه دیدم بعد گفتم که این بچه با شما نسبتی گفت پسر شریکم من قبر اینو زیاد رفتم کنار گفت آره آره شما پس بلدی گفتم آره جوان رشید و مشخصی ورزشکار و خیلی خوش چهره و گفت هیچی از پلهها میاد پایین پاش سر میخوره کله ملق ضربه مغزی تمام این حلیم که دست من بود منبع حلیمه نگاه میکردم زندگی چیه بچه ۱۶ ساله با این همه طراوت و شادابی و حالا به نظرم پدرم پدرشم همین یه پسر تک پسر یه پاس سر میخوره آدم به چیش دل ببنده برای کجا داره برنامهریزی میکنه خونه سازی کنیم دیگه دل نبنده که هیشکی خونه نمیسازه هیچکی برج نمیسازه هیچکی ماشین نمیسازه هیچکی کار نمیکنه پیش میره حالا نکته داره فردا عرض میکنم انشالله این زندگیای ما مدل این خونههایی که لب ساحل بچهها درست میکنن رفتیم برای بچههامون از این قطعات گرفتیم و لب آب خلاصه یه بخش جالب زندگی بچهها اینه دیگه پیغمبر فرمود که اینا ۵ تا ویژگی دارند که من از این لذت میبرم یکیش اینه که میسازن و خراب میکنن بخشهای جذاب بچهها جا داره آدم بچهدار بشه که بچهاش بزرگ بشه که پیغمبر فرموده لب ساحل این با ماسه کلی هم زحمت میکشه اون یکیشون میره از اون ته خلاصه فرغونو بار میکنه و اینم اینجا نشسته و فشار میده و میخندن خیلی جذاب دیگه بخنده زندگی آب دریاست این ساحله اینم ماسه است بعد آب بیاد بزنه ببره همه زندگی همینه بازی آقا حیات دنیا رو قرآن فرمود چیه بازی همه این زندگی بازی سر و تهش بازی نقش جدی نه دعواها رو جدی بگیر نه پستا رو جدی بگیر نه ریاستارو جدی بگیر نه من سوار نزدیک دریا مسئولیت و خلاصه پست و همه چیو گرفته برده خدا انشالله که عاقبت ما را ختم بخیر کنه و اهل ایمان قلبی باور قلبی و باور عمیق باشیم انشالله خدایا در فرج امام عصر تعجیل بفرما ایمان ما آن به آن روز به روز ساعت به ساعت دقیقه به دقیقه افزایش عنایت بفرما روح بلند امام راحل علما بزرگان شهدا در دریای رحمتت غرق بفرما ما رو که وارد عالم برزخ و قیامت شدیم و احسن وجه با اوج کرم و لطف و عنایت رحمت باما عنایت و تفضل بفرم و صلی الله علی سیدنا محمد
جلسات مرتبط

جلسه دو : لذت کشف واقعیت
اهالی حزب باد

جلسه سه : زندگی بر مدار حق و واقعیت
اهالی حزب باد

جلسه چهار : خرافات مدرن و سنتی؛ چالشهای فرهنگی امروز
اهالی حزب باد

جلسه پنج : درسهای جنگ ایران و عراق از نگاه قرآن
اهالی حزب باد

جلسه شش : حضرت خدیجه؛ الگوی انفاق و ایمان واقعی
اهالی حزب باد

جلسه هشت : تمدن غرب؛ پیشرفت یا دیکتاتوری؟
اهالی حزب باد

جلسه نه : تمدن فرعونی و عبرتهای تاریخی امروز
اهالی حزب باد

جلسه ده : عقل و راه تشخیص واقعیت
اهالی حزب باد

جلسه یازده : جبهه ایمان در برابر هژمونی کفار
اهالی حزب باد

جلسه دوازده : از کوفه تا کربلا؛ مهندسی ترس در تاریخ
اهالی حزب باد
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات اهالی حزب باد

جلسه چهار : خرافات مدرن و سنتی؛ چالشهای فرهنگی امروز
اهالی حزب باد

جلسه پنج : درسهای جنگ ایران و عراق از نگاه قرآن
اهالی حزب باد

جلسه شش : حضرت خدیجه؛ الگوی انفاق و ایمان واقعی
اهالی حزب باد

جلسه هفت : باور به آخرت؛ کلید رهایی از نفاق و گناه
اهالی حزب باد

جلسه هشت : تمدن غرب؛ پیشرفت یا دیکتاتوری؟
اهالی حزب باد

جلسه نه : تمدن فرعونی و عبرتهای تاریخی امروز
اهالی حزب باد

جلسه ده : عقل و راه تشخیص واقعیت
اهالی حزب باد

جلسه یازده : جبهه ایمان در برابر هژمونی کفار
اهالی حزب باد

جلسه دوازده : از کوفه تا کربلا؛ مهندسی ترس در تاریخ
اهالی حزب باد

جلسه سیزده : مومنانه بترسیم یا منافقانه؟
اهالی حزب باد