‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. باب «اِفعِلال» و «اِفعِیلال» نکاتش عرض شد. معنای این دو باب را خیلی سریع بگوییم و یکخورده تمرین کنیم و بریم سراغ رباعی. این دو تا باب یک مصدر بیشتر ندارند: "اختلال" و "افعیلال". تنها مصدرشان همین است.
معنای این دو باب: معنای اول، «دخول در مبدأ وصف» است. معنایی که در هر دو هست اولیاش این است که دخول در مبدأ وصف دارد، در آن مبدأ وصف داخل میشود. هم در «اِفعِلال» هم در «اِفعِیلال». در «اِفْعِلال» و «اِفْعِیلَال».
در «اِفْعِلال»، سوره مبارکه روم آیه ۵۱: ﴿لَئِنْ أَرْسَلْنَا رِيحًا فَرَأَوْهُ مُصْفَرًّا﴾. منظور کشت، زرع. ﴿فَرَأَوْهُ مُصْفَرًّا﴾ یعنی چه؟ اینجا "مُصْفَرًّا" یعنی «دخول در مبدأ وصف». ببینی که دخول در مبدأ "صُفْرَت" بله، در رنگ و عیب گفتیم به کار میرود دیگر. "مُصْفَرًّا" ماده "صُفْرَ" اینجا تو باب «اِفْعِلال» که آمده، دخول در مبدأ این ماده پیدا کرده است. درست شد؟ یعنی زرد شده. میبینی که دخول در زرد شدن.
در «اِفْعِیلال»، سوره مبارکه الرحمن آیه ۶۴: ﴿مُدْهَامَّتَانِ﴾. اسم مفعول. خوب ببینیم این کلمه را. یک شیرمردی. آیه ۶۴ سوره الرحمن که کوچکترین آیه قرآن است. شیرمردی انشاءالله تشریف میآورد اینجا پای تخته برای ما توضیح میدهد بعد معنایش را هم میفهمد که گفتیم یعنی چه. بله کریمی، چون صحبتهایش را کردی، ممکنه الان آیه ۶۴ دقیقاً چیست. الان واقعه داوطلبی. ماجرا چیست؟ خارج کردید، میاندازیم. پیدا میکنی، علائم. احسن.
حالا راجع به "مُدْهَامَّتَانِ" میخواهیم صحبت بکنیم. قیافهاش به اسم مفعول میخورد. از چه بابی؟ چه مادهای؟ مرگ را در نظر بگیریم. «اِفْعِلال». آقا سید، "قَالَ یَفعَال، مَفعَال، فَال". گرفته شده. ورود پیدا کرده. اگر شما گفتید ورود پیدا کرده به "دِهْنَه"؟ نمیدانم. یعنی سرسبزی که به سیاهی رنگ سبز کدر. ما دو تا چیز داریم که مؤنث هستند و یشم شد. چه جوری این برمیگردد به آن، را نمیدانم.
چرا عرب به این میگوید: دو تا باغی که سبز از زور سبزی؟ حالا کدام باب شده، چی شده؟ «اِفْعِلال»، «اِدْهَامَّ»، «اِدْهَامِّی». احسنت. "مِنْ تَحْتٍ". بعد "یَدْهامُ"؟ "یَدْهَامُّ" نه. "یَتْهَامّ"؟ «یَفْعَالُّ»؟ آیا تام الهاء موسی؟ «یَفْعَالُّ»؟ "مُمّه" مگر نبود؟ «یَفْعَالُّ». نه، «اِفْعَالُّ». "اِدْهَامَّتْ". خیلی خوب. "اِدْهَامَّ مِنْ اِدْهَام". خیلی عالی. این از «یَفْعَالُّ». سوره میسازیم، میشود "مُفْعَال". "مُفْعَال" معادل یک واژه معادل مضارع "مُتَّمَتَة". "متامتتان"؟ کل "متامتتان"؟ واژه مضارعی که معادل "متامتتان" است؟ مضارع "ِش"؟ "متامتتان" را مضارع کنیم، چی میشود؟ این اسم مفعول است دیگر. "تُدْهَامَّانِ". احسنت. چرا چنین تنیس؟ "تثنیه مؤنثه". چند میشود، صیغه؟ خدا خیرتان بده. "اِدْهَامَ، یَدْهَامُّ". اسم فاعل و مفعولش را ما "میم" مضموم میدهیم، "هَامَّ". خدا شما را خیر بده. دست شما درد نکند. "اِدْهَامَّتْ". پنج ثانیه نگاه کردن. قد.
یکی از معانی باب «اِفْعِلال»، یکی از معانی به کمال: یک چیز را مبالغه، آن را هم عرض میکنم. آن معنای دوم است. بله، اینجا همان فکر میکنم معنای مبالغه را در نظر دارد. شدت وصف. ترجمه: «درختان آن دو بهشت در منتهای سبزی و خرمی». کمال یک چیز، حالا شدت سبزیش به خاطر اینکه در خود معنای "اِدْهَامَّ" است. یعنی در خود ماده "دَهَمَ" است. در معنای "اِدْهَامَّ" یک نکته فنی: این خیلی مهم است. شدت خیلی وقتها خلط بین ماده و هیئت میشود. ما در ترجمه خلط بین ماده و هیئت زیاد داریم. الان اینجا شدت وصف ماده است یا وصف هیئت؟ اگر سیاهی زدن جزوش باشد و مبدأ، اگر شدت سیاهی بروز کردنش جزوش نباشد، احسنت.
حالا در «اِدْهَامَّتَانِ» سبزی شدید جزو خود معنا است، نه اینکه ما چون تو باب «اِفْعِیلال» آوردیم معنای شدت بدهد. البته باب «اِفْعِیلال» میتواند شدت داشته باشد، ولی نباید خلط کرد. "دِهْنَه" خودش یعنی سبز شدید، مبالغه در مبالغه. منتها البته آنجا تو معنای سبز مبالغه خیلی نیستا. ببینید سبزی که به سیاهی میزند، رنگش مبالغه نیست. ما یک سنگی داریم به نام سنگ یشم، گرانبهاترین سنگهاست، بحث جواهرسازی که دقیقاً همین سبز است، خیلی پررنگ و تیره. چه سنگهایی که اگر اصلش پیدا بشود واقعاً قیمتش خیلی بالاست. من فکر میکنم یکی از دلایلی که اینجا آورده باشد خیلی سنگ خاصی است. رنگش هم خیلی رنگ سبز بسیار سبز شدتی نزدیک "مِسی". یکی از معانیاش است، لزوماً همیشه تدریج باهاش نیست، آن را هم عرض میکنم.
خوب، معنای دوم در سبزی: دو تا چیزی که سبز خیلی تیره شده. اسم مفعول دیگر. مفعولیتت هم در دو تا باغی که چون وصف جَنَّة است دیگر. جَنَّة. دو تا بهشتی که "مُدهامتّان" است. یکی از رفقا گفتم: برو دم فیضیه وایسا. طلاهایی که میآیند بیرون چند نفر؟ به الف میرسد. متأسفانه بلد نیست کلمهاش کدام باب است. از بابهای غریب است.
معنای دوم، مبالغه است. مبالغه در مبدأ وصف. هم در «اِفْعِلال» هم در «اِفْعِیلال». در «اِفْعِلال»، آیه ۲۰ سوره حدید: ﴿ثُمَّ يَهيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا﴾. این مبالغه است. این دیگر در خود "اَصْفَرَّ" ما زرد شدن را داریم. اینجا "مُصْفَرًّا" یعنی به شدت زرد شده. اینجا پس دیگر وصف هیئت، وصف ماده نیست.
و در «اِفْعِیلال» هم «اِحْوالَّ». «اِحْوالَّ» به چه معناست؟ اَحْوَل یعنی چه؟ لوچ. «اِحْوالَّ» یعنی چه؟ به شدت لوچ شد. گفتیم رنگ و عیب این دو تا در این ابواب میآید. برای هیئت. برای ماده نیست. اَحْوَل یعنی لوچ، مادهاش "شَلَّتَ". و مبالغه منظور اینکه یکی است، در واقع آن تخفیف یافته «اِفْعِلال»، تخفیف یافته «اِفْعِیلال».
چند تا روایت بخوانیم، لذت ببریم. نهجالبلاغه نامه ۹: ﴿كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ وَ احْجَمَ النَّاسُ قَدَّمَ أَهْلَ بَيْتِهِ فَوَقَى بِهِمْ أَصْحَابَهُ حَدَّ السُّيُوفِ وَ لَسَنَ وَ قُتِلَ عُبَيْدَةُ بْنُ الْحَارِثِ﴾. نهجالبلاغه نامه ۹. حاج آقای کریمی انشاءالله به ما توضیح میدهد که امیرالمؤمنین فرمودند یعنی چه؟ "احْمَرَّ": به شدت سرخ میخواهد برساند دیگر. اهل بیتش. «فَوَقَى بِهِمْ أَصْحَابَهُ حَدَّ السُّيُوفِ». ای رسول! حسن، منتظریم. ترکیب نمیشود. حالا احمر زیارتتان کنیم که بهتر است. جمال دلربا دکتر کمکی. بله، ناخواسته اسم خود خبر اسمش. احسنت. تو اینجا یک چیزی. فرمول ما همیشه از آن ۲۰ سال پیش میگفتیم خاطرتان هست. اول ترجمه بفرمایید بعد ترجمه. هنگامی که جنگ. جنگ هنگام. تو خود "بَأْس" به معنای جنگ نیست. ولی اینجا به معنای جنگ. "بَأْس" به معنای سختی و سفتی و شدت.
"اِحْمَرَّ" چند تا معنا داشت. دخول در مبدأ وصف و مبالغه. کدامشان را بگیریم؟ مبالغه بیشتر؟ شدت. وقتی که شدت پیدا میکرد سختی یا جنگ، ﴿وَ احْجَمَ النَّاسُ﴾. مردم غیر عرب؟ مردم؟ مردم یعنی کسانی که با پیغمبر بودند. "اَحجَمَ": "اَحْجَمَ" از ماده "هَجْم" است. آه، "حِجَامَت". چون حجامت میکنی، حجامت میکنی، کسی دیگر چهکار میکنی؟ خون. حجامت، خون جمع میکنید. بعد میگیرید. جمع کردن، باز داشتن، گرفتن. از جمع کردن مردم "اَحْكَمَ". حالا باب «اِفْعِلال»ش چیست؟ جمع میکند مردم را. بله، «اِفْعَال». بله. کتاب خوبی. خوب. هر چی هست لازم است. متعدی نیست. مبالغه در معنای مرفوعش کنید. ﴿قَدَّمَ أَهْلَ بَيْتِهِ﴾. ﴿قَدَّمَ﴾ فاعل. ترجمه، اول ترجمه بفرمایید کلش را بعد بریم سراغ خوب. ﴿قَدَّمَ﴾ را که میدانی معنایش را. اهل بیتش به اعتبار ازا که آمده جواب شرط است. اول مولا بود. ﴿احْجَمَ النَّاسُ﴾ یعنی مردم دیگر سنگکوب میکردند تو جنگ. یعنی جنگ شدت پیدا میکرد، مردم دیگر میماندند، دیگر نمیتوانستند کاری کنند. ﴿قَدَّمَ أَهْلَ بَيْتِ رَسُولِ اللَّهِ﴾. اهل بیتش را تقدیم میکرد. یعنی پیش میفرستاد. ﴿فَوَقَى بِهِمْ﴾: نگه داشت به که؟ به اهل بیتش، کیها را؟ از چی؟ از شدت شمشیر. دو مفعولی. تا حالا شنیده بودیم «وَقَى» دو مفعولی باشد. ﴿أَصْحَابَهُ حَدَّ السُّيُوفِ﴾. تازه به یک معنا سه مفعولی است. چرا؟ چون "بِهِمْ" در محل، چون دیگر جار و مجرور ردیف مفروق. ﴿قِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾. چند مفعولی است؟ ﴿قِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾. ﴿قِنَا﴾ مفعول اول، ﴿عَذَابَ النَّارِ﴾ دوم.
خوب، جمع "سنان": "سنان" یعنی چه؟ نیزه. "حَرَسوفُ وَالْأَسِنَّةِ". تو فنی، این تیکه فنی به "بِهِمْ" یا عطف "سُيُوفِ" یا عطف به "حَرَارَةِ شمشیرها". و حرارت نیزهها. یا حرارت شمشیرها و نیزهها. احسنت. ﴿أَفتى كُشْتَةُ⟩. کشته شد. روز ظرف و این هم میشود مضافالیه. خیلی خوب دیدید آقا چقدر عبید ریال برای خود نهجالبلاغه بله. نامه ۹۰. به نظرم نامهای به معاویه است. حضرت یادآوری میکنند که ما کجا بودیم، شما کجا بودین؟ شما که اصلاً طرف دشمن، شما دشمن ما بودین، تو بدر شما داشتین مسلمانها را میکشتید، ما داشتیم دفاع میکردیم. الان تو شدی خلیفه رسول الله. درد روغن، دردآور. ایران.
نامه ۹ بررسی میکردم شرایط فرهنگ. ﴿كَانَ رَسُولُ اللَّهِ إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ وَ احْجَمَ النَّاسُ قَدَّمَ أَهْلَ بَيْتِهِ﴾. ﴿وَ قُتِلَ حَمْزَةُ یَوْمَ أُحُدٍ وَ قُتِلَ جَعْفَرُ یَوْمَ مُؤْتَةَ وَ أَرَادَ مَنْ لَوْ شِئْتُ ذَکَرْتُ اسْمَهُ﴾. بله حضرت نامه ۹ دیگر. از شهدای بزرگ میگویند دیگر. میگوید این تو این جنگها اینجوری بود. توی بدر عبیده کشته شد، توی احد حمزه کشته شد، توی موته جعفر کشته شد. خلاصه همه از اهل بیت پیغمبر بودند. پیغمبر از اهل بیت اول میفرستادند. بله. دیگر اقوام و نزدیکان. ﴿وَ أَرَادَ مَنْ لَوْ شِئْتُ ذَکَرْتُ اسْمَهُ مِثْلَ الَّذِي أَرَادَهُ مِنْ شَهَادَتِهِمْ﴾. (شهادت آنها) خیلی قشنگ. یکی هم هست که اگر بخواهم میتوانم اسمش را بیاورم که این هم مثل بقیه دنبال شهادت بود. کیه؟ آن خودشان هستند. خیلی. یکی هم بود، حالا اسمش را نمیگویم، کی خط مقدم بود؟ خیلی زیباست. خودباوری ملی. پس بالاخره حاصل شد. «هنگامی که جنگ به حساب اصحاب از اهل بیت اصحابش را نگه دارد». از چی نگه دارد؟ شمشیرها. خیلی خوب. خیلی خوب. خدا شما را خیر. احسن الناس دشمنان. معنای تراکم، خیلی خوب. حالا جای دیگر هم تو نهجالبلاغه دارد: ﴿كُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ تَقَيَّنَا بِرَسُولِ اللَّهِ﴾. وقتی جنگ شدت مییافت، ما پناه به رسول الله میآوردیم. این هم هست.
یک نکته هم در باب «اِفْعِیلال» قبلاً عرض شد که برخی معنای تدریج گرفتند برای «اِفعِیلال». باید اضافه بفرمایید با بحث مبالغه. پایینش چیست؟ حاشیه بزن که بله. بله. روز، عمدتاً دو مفعولی به کار میآید. بیشتر دو مفعولی است. ماده تقوا. آن چیزی که میرود ارتقا و اینها که میرود یک مفعولی میشود ظاهراً.
پس معنای تدریج هم در باب «اِفْعِلال» مد نظر. خطبه ۵۵ نهجالبلاغه را آقا سعید عزیزمان محضرشان ۵۵ خطبه. این هم خیلی زیباست. باز گرفتن و نگه داشتن اینها. حجامت. ساقیِ را بده. «جَامَ الرُّوحَانِيِّ» مجرور از احمد. محل مجرور. حالا خیلی ذهنتان درگیر. از الان سعی کنید خیلی ذهنتان درگیر این حرفها نشود. الان مجرور اینها خیلی اینجا که اصلاً به درد نمیخورد. یک جاهایی تو آن هم توی عطف و اینها کاربرد دارد. وگرنه اینها جزو علوم لاینفع است.
خوب، بفرمایید شما بزنید "اَخْضَرَ". خطبه ۵۵: «وَضْعُ خُضْرِهِ» فرق دارد با خودروهای «فِیض دَشْتِی» و «صُبْحی صالح» و «محمّد عبده» و اینها. متفاوت. «أَمْرِي لَوْ كُنَّا». ۵۵. «یُوجَدْ». بفرمایید کلام الله علیه السلام. «أَمْرِي لَوْ كُنَّا نُعْطِي مَا أُتِيتُمْ بِهِ مَا قَامَ لِلدِّينِ عَمُودٌ». «عَمُودُ». شما آن ذره را زدید نه. این چیز ندارد. سرچ ندارد. چرا؟ «تِبْیَانَهُ» را بزنیم. «اخُورُ زَادْ». «سَجَّادْ» سبز عمود را بزنیم. ۵۵، ۵۶ شهیدی. شما فکر کنم «دَشْتِی» ۵۵. محضر شما استفاده کنید. به پایتخت فیزیک و شیمی و زبان و همه چیز را که به ما یاد میدهد. پایتختی حرفی چیزی میزنی، روی حساب صمیم. فضای تلطیف فضا و اینهاست. بیسوادی. خدا بیامرزدش. همان آن "فورت"شان هم غلط بوده. همان "فرد" درست است. گفت که بلا تشبیه، بلا تشبیه. «مَالِکٍ طَلَبَهُ وَ طَلَبَةٍ مِنَ الْمَدْرَسَةِ أُخْرِجَ بِأَيِّ جَوَازٍ مِنْ الْحَوْزَةِ أُخْرِجْتَ». مجوز. مجوز. بازم ببخشید. آقا بسه. خدا خیر. ﴿وَلَا أَخْضَرَ﴾. «لام» و «همزه» از هم جداست. ﴿وَلَا أَخْضَرَ﴾. «وَلَامَرْ رِقُسْ مَنْ جَانِ قُلْ بِجَانِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِينَ لَوْ كُنَّا نُعْطِي مَا أُتِيتُمْ لَوْ قُلْ بِکُنَّا چیه». «كُنَّا». ترجمه کنی «چِشْمِ». «قَسَم بِجَانِ قُلْ». «أَگَرْ بُودِيمْ وَقْتِ کِ کَانَا با فِعْلْ مياد». «دِگَ بِودَنْ». «أَگَر بُودِيمْ»، «بازي استمراري». «أَگَرمَا اِيْنَگُونَه نُعْطِي».
«نُعْطِي، عَطِيَّة». به چه معنا؟ «آمدن». اینجا «آمدن» خیلی معنی نمیدهد. «آوردن» و برای «برخورد کردن». «أَگَرْ ما اِيْنَگُونَه بَرْخُورْدْ مِيْكَرْدِيم». کدام گونة؟ «مَا أُتِيتُمْ». آنجوری که شما برخورد میکنید. خوب چی میشد؟ «لَوْ اُنْ کُنَّا». شرط مقاومت. جزا، دین عم. دیگر برای دین عمودی قائم نمیشد. ﴿وَلَا أَخْضَرَ لِلإِيمَانِ عُودٌ﴾. یعنی چی؟ «هُود». چوب. «اخره». باب «اِفْعِلال». ماده «هَشت». از «خاور خضر» و «خَبَرْ». اینها چیست؟ ﴿أَخْضَرَ﴾. ایمان. سبزی برای برای چوب ایمان. برای هیچ درختی سبز نمیشد. هیچ چوبی سبز نمیشود. ترجمه کردیم. سبز نمیشد یا نمیماند. چون «مَقَامْ مِنَ نمیشد گرفتیم». شرط ماضی استمراری گرفتیم. جزا هم استمراری ماضی استمراری. خوب، حالا بله. اگر اینگونه. «أَگَرْ ما مِیُومَدیم مِیُومَديد». شما برای ما میآمدید، ما براتون میآمدیم. یعنی همانجوری که شما برخورد کردید با ما. ما آنجوری با شما برخورد، با شما نه. اینجوری که شما با دین برخورد کردید، ما با دین برخورد میکردیم. اینجور شل و ول و وِل و اینها. اینجوری که شما با دین برخورد کردید، ما برخورد میکردیم، دیگر هیچی از دین نمیماند. مأموری برای دین قائم میشد، نه چوبی برای درخت. برای ایمان، عامل دین عمود. فشار بدهی، روحیه ماژیک، روحیه لطیفی دارد، زود خشک میشود. نیم ساعت نگهداری.
ذره شاهین بفرمایید، صیغه چند است؟ چه بابی؟ چه معنایی دارد؟ ماضی «اِفْعِلال»، «اِفْعِیلال». ذره. «اَخْضَرَّ»، «اَخْضَرَار». «اِفْعِلال». خیلی سریع. آره. «ذَرَّ، أَخْضَرَ، اَخْزَرَ، خَضْرَ، أَخْضَرو». «اَخْضَرَتْ ذَرَّتَانِ ضَرَرَ». سیرایی دکتر. بعد مضارع شیرینترین بخش صرف. ذره میشود «یَخْ ذَرَّانَ». «یَخْ یَخْذَرُونَ». احسنت. «تَضُرُّ وَ خَضْرَانَ». «تَخْضَرُونَ». «تَخْضَرِينَ». «تَخْتَ زَرْنَه». شما هر روز بیایید، چی میشود؟ «اَخْضَرَّ»، «مُخْضَرّ». رنگش سرخ شد. خیلی عالی. خدا خیرتان بده. دست شما درد نکند. لذت معدوم.
خوب، کدام یکی از این دو تا معنا بود؟ «دخول در مبدأ وصف» یا «مبالغه در مبدأ وصف»؟ سیاهی چیو میرسونه؟ من فکر میکنم مبالغه. چرا؟ یعنی خیلی سبز نمیشد. یک خورده سبز میشد. به طور کلی سبزی اصلاً وارد نمیشد. در سبز. خیلی خوب. عالی.
دو تا روایت هم خود مرحوم مصنف میخواند و خلاصه در «وسائل»، «وسائل» جلد صفحه ۱۱۰. شکر الله مساعیکم. خدا به شما خیر بده. ﴿تُكْرَهُ الصَّلَاةُ﴾. کلمه کلمه میگویم، ترجمه بفرمایید. ساعت چند است؟ ۷:۲. ﴿تُكْرَهُ الصَّلَاةُ﴾. ترجمه: «تُكْرَهُ» از چه ماده؟ کراهت. ﴿تُكْرَهُ الصَّلَاةُ﴾. «نماز کراهت دارد». «مکروه است». میتوانیم با اسم مفعول ترجمه کنیم. ببینید فعل مضارع مجهول را میشود با اسم مفعول در زمان حال. «مکروه است». «او است». بستگی به این دارد که «صَلَات» مشروب میشود. «مکروه»، مجهول است دیگر. خود «مکروه»، مجهول است. «مکروه» از معنای مجهولی مفعولی درآورد. «مکروه». «مکروه است». «مکتوب» معنی. ﴿تُكْرَهُ الصَّلَاةُ﴾: «نماز مکروه است» ﴿عَلَى الْجَنَائِزِ﴾. «جنائز» جمع «جنازه». ﴿عَلَى الْجَنَائِزِ﴾: «نماز مکروه است بر جنازهها»، ﴿حِينَ﴾: «هنگامی که» ﴿تُسْفِرُ الشَّمْسُ﴾. ﴿تُسْفِرُ الشَّمْسُ﴾: «شمس وارد زردی». زردی اول غروب و طلوع دم غروب کردن و ﴿حِينَ تَتْلُو﴾: «ادامهاش بهینه ت» و «هنگام طلوع». این دو تا وقت نماز میت مکروه. دم غروب و دم طلوع. و ﴿حِينَ تَتْلُو﴾. نه آن ساعات اصلاً ساعتهای خاصی. حالا تو روایات و آیات و اینها. کلاً روی این دو تا ساعت، ساعت حساس. به حمدالله طلوع شمس و قبل غروب است، قبل طلوع و قبل غروب آداب دارد، احکام دارد. بله، که تو روایت هم دارد که شیطان سپاهش تو آن ساعت میفرستد و میخواهم روایت.
روایت اول. روایت دوم: «وسائل»، جلد ۱، صفحه ۹۰. ﴿اَنَّ الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلَامُ كَانَ رُبَّمَا يُصَلِّي﴾. امام رضا علیه السلام. ﴿كَانَ رُبَّمَا يُصَلِّي﴾: «چه بسا». معنای «چه بسا» است. خرید. «چه بسا حضرت نماز میخواندند». «بسیار نماز یومه». پیامی. امام رضا در روز خودش و «لَيْلَتِهِ» و در شب خودش «اَلْفَ رَكْعَةٍ». ﴿كَانَ رُبَّمَا يُصَلِّي فِي يَوْمِهِ وَ لَيْلَتِهِ اَلْفَ رَكْعَةٍ﴾. «چه بسا حضرت در روز و شب خودشون هزار رکعت نماز میخواندند». چی بوده؟ ﴿وَ اِنَّمَا يَنْفَتِلُ﴾. ﴿يَنْفَتِلُ﴾ چیست؟ دو نقطه. «فِتْلُ» از «نَفَلَ» میآید. نمونه سؤال. باب افتعال است. «نَفْلَه»، «نَافِلَة». نسل زیادی مستحبات. خوب. اصل معنای «نفل» معنای زیادی. ﴿يَنْفَتِلُ﴾ و انشاءالله بحث انفال بهش میرسیم. ﴿يَنْفَتِلُ﴾. «يَنْفَتِلُ» یعنی چی؟ «نافله میگذارد». آها، «میگذارد». چون «کان» آمده «میگذارد». بله. ﴿وَ عِنْدَ إِسْفِرَارِ الشَّمْسِ﴾. ﴿وَعِنْدَ إِسْفِرَارِ الشَّمْسِ﴾. حضرت نافله میخواندند. یکی از وقتهایی که نافله میخواندند «اسفرار شمس» بود. «اسفرار خورشید» شروع میکرد به زرد شدن، حضرت آن موقع نافله میخواندند. هزار.
دیگر در تمام شبانهروز هزار رکعت را میخواند. نماز شبشان فقط نماز جعفر طیار بوده. خدا انشاءالله اینجور چیزایی نصیب ما بفرماید. الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...