عوامل درونی افسردگی
گرفتاری برزخی با کارهای جزئی
رحمت و غیرت مردم نسبت به یکدیگر
درسهایی که از اربعین نمیگیریم!
گرهگشایی از دنیا و آخرت
چرا دعای ما مستجاب نمیشود!!؟
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوال مصطفی محمد اللهم صل علی محمد ظالمین من الان لا قیام یوم الدین رب اشرح لی صدری و یسرلی ام دانلود عوامل افسردگی معمولا ما چشمام به عوامل بیرونی یعنی نگاه میکنیم ببینیم از بیرون چه اتفاقی برای ما افتاده که ما مبتلا به غم و ناراحتی و افسردگی و اینها شدیم در حالی که اول از همه قبل از اینکه سراغ عامل بیرونی بریم باید بیایم سراغ عامل درونی در درون خود ما یه اتفاقی افتاده باعث شده که ما غمگین میشی ناراحت میشی معمولا هم اونی که در درون ما رخ داده این بوده که خودمون یه کاری کردیم داریم چوبش رو میخوریم معمولا آدم هرچی رو برای دیگران بخواد هرچی برای دیگران انجام بده حالا معمولا هم میگم متوجه نمیشیم وگرنه همیشه همین هرچی که برای دیگران بخواهیم سرمون خواهد آمد برای دیگران انجام بدیم برامون رخ خواهد داد آدمی که دیگران رو واقعاً شاد کنه از ته دل نه شادی خیالی توهمی آدم پشتک پارو بزنه یه عدهای مثلاً ممکنه بخنده حالا نمیخوام بگم هیچ وقتم این کارو نکنه شاید واقعا یه جایی لازم شد آدم یه همچین کاری هم انجام بده کما اینکه اهل بیت گاهی برای اینکه یتیم را شاد بکنند شوخی یه بازی حتی با این بچهها انجام میدادم ولی نه اینکه حالا همیشه هم آدم بخواد این مدلی شاد بشه این مدلی دیگران رو شاد کنه نه شاد کردن یعنی اداره من که اومده یکی از دوستان امروز صبح از این دوستان طلبه ما از بچههای طلبه ما ساعت کلاس ما که تموم شده بود من این دفتر دفتر اساتید نشسته بودیم یکی از این طلبهها رفته و کار اداری داشت اومده بود خوش اخلاق و پسر مهربان خیلی عصبانی بود گفت این همه را رفتم فلان ساختمون وارد اتاق شدم گفتم سلام علیکم گفت برو طبقه این کار منم نیست یه سلام کرد آدم برمیاد ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست چهره مهربون یه لبخند آدم از جا بلند بشه یه نگاهی بکنه چقدر خود اینا روایت داریم برای همین تک تک همین لبخندی که میزنه میاد پیش آدم آدم لبخند میفهمه همین لبخندی که به برادر مومنت میزنی تبسمک فی وجه اخیک عباده و صدقه لبخند میزنی تو صورت برادرت میبینی اومده کار داره پای باجه اومده کار داره دفتر ما اومده کار داره لبخندی که به صورتش میزنی صدقه برای ماه عسل جمع میکنه مشکلات مردم حل بشه مشکل مالی که نداره که اومده بدبخت اومده مالیات بده صد بار بالا پایینش بده دیگه بابت پول گرفتن که دیگه نباید کسی رو انقدر بدون اداره اوقاف من دیده بودم پدر بنده وقف کنه محبت کرد محبت نمیکنه کار راه نمیندازه بعد میاد کارش گره میخوره بستن نه عزیز دلم خودت خودتو بستی راه مینداختی راه ننداختی خودتو بستی بخوره یه کمکی باید میکردی یه کاری برام یه حرفی گاهی باید میزدی یکی از اساتید فرمود که یکی از بزرگان اهل معنا حالا من خیلی مقیدم که اینجور داستانها بازاری نشه یعنی اینجوری نباشه که حالا مثلاً از یه عزیزی تو خیابون شنیدیم بازاری به معنای کتابهای بازاری مینویسن نه یعنی اهل بازارن من خودم بچه بازار بودم و پدرم بازاری افتخارم اتوبوس پخش میشه کرامتی مشهور میشه دفعه خاطره مشهور میشه خیلی به اینا نمیتونم خود من نمیتونم نق از یه عالم دیگری که اهل معناست ایشون فرموده بود که حالا خیلی عالم در عالم شد این داستان نقل قول چون اسمم نمیتونم بیارم فقط او آقا یکی دیگه از علما رو بعد از رحلتش در عالم معنا عالم برزخ دیده بود از علمای خوب کار حساب درست حسابی کسی که کارش رو حساب بود گفته بود که حاج آقای فلانی اوضاعتونو باید چطوره ایشون اون عالم فرموده بود که اوضاعم خوبه لنگ مش حسن از این قبیل ماجراها خیلی داریم خیلی داستان داریم خیلی هم روایت داریم مش حسن کیه ایشون گفته بود که یه مغازهدار روبرو خونه ما ته کوچه مغازه داشت اول انقلاب پسر ایشون رو میگیرن میگن که جزو منافقین بود براش حکم اعدام این مش حسن منو میبینه حاج آقا من نمیخوام این بچهمو آزاد کنید نمیگم آزاد کنی سفارشم نمیکنم هیچ چیز ویژهای نمیخوام فقط یه درخواست از شما دارم اگه دستتون به جای بنده بفرمایید یه تحقیق تفحص مجدد صورت بگیره بعدش که قشنگ دیگه معلوم شد چیزی اعدامش کنن این مش حسن اینو گفته بود من هیچی جواب نداد من فقط سکوت کردم میتونستم یه سفارش بکنم که مجدد فقط تحقیق بکنن هیچ سفارش و رانتی هم نیست پارتی بازی گردنش سکوت کردم الان تو عالم برزخ نگرم داشتن میگن مش حسن باید حالا بابت اینکه آدمو نگه میدارن دیگه حالا ببینید آدم پوشک احتکار میکنه تو این وضعیت بچه است این بچه مظلوم غریب بی پناه اون پدر قیمتی از بیرون که یه مشت گرگ افتادن به جونمون از درون دیگه من خودم به خودمون رحم داشته باشیم دونالد ترامپ که نیستیم که کاخ سفید کاخ سفید جنگ دیدن مهاجرا آوارهها از شهرهای مختلف در خونهها بیرون اینا باز بود شرایطی که تحریم طرف بیاد سوار ماشین میخواد بکنه میگه نه این به دلار حساب میکنه شما برای من پیش اومده بود از کربلا برگشته بودی فرودگاه امام خمینی پیاده شدیم میخواستم بیام مشهد اول جاده مشهد نصف شب بود زمستونم بود اون سال منم به شدت مریض بودم تا دم مرگ رفته بودم سفر اربعین نصف شب رسیدیم یه ماشین ما رو سوار کرد مهاجران عزیز میخواستن بیان سمت مشهد یه پول چربی به این آقا پیشنهاد داده بودن اومد به ماشین پیادهروی اربعین بود اونجا دیدی چیکار میکردن با زائر امام حسین چی میشه یهو پول نمیفروختم این مهر و محبت وفا کمک همدلی بیشتر گرفتاریام سر همین آمریکا واقعاً هیچ غلطی نمیتواند بکند یکی چیز خوبی میگفت میگفتش که من این جمله امام خمینی حاشیه زدم آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند پاورقی زدم که هر غلطی بخواهد بکند ما خودمان انجام میده دلار مثلاً فشار آوردن کرایه تاکسی دیگه چرا میره بالا بنزین که گرون نشده دلار گرون شده ماشین وسایلش گرون میشه ما خودمون وسیله داریم خرجشم افتادیم ولی حالا منی که هنوز به خرجش نیفتادم پیش پیش که از تاکسی نزنم که مشکلات برام پیش بیاد یکی از کتابهای ما که چاپ شده بود میخواستن همین مشهد چه تعدادی قیمت دو سال پیش الان سه برابر شد وسوسه شدم گفتم به قیمت الان حساب کنم سود کل کتابا در میاد چاپ مشتری بنده خدا چه گناهی کرده که هم به این جنس نیاز هر وقتی میخواد بگیره نیاز داره میگه من اینو به تو بفروشم خودم بخوام بخرم باید بدم خب مرد حسابی تو به همون قیمتی که خریدی باید بفروشی من که همه همینیم نه فقط حالا مثال تاکسی من زدم یعنی به این قشر عزیز مثلاً میخوایم چیزی بگیم همه جا همه همه با هم تو مصیبت افتادیم همه با هم تو سختی افتادیم علا به من فرج عن مومن کربت من کرب دنیا فرج الله یه سختیه یه غمی از غم برادرای اگه برداشتی با این قشر عزیز زیاد سر و کار داریم یه بخشش هم اسنپ چون سوار دعواهایی هم که هست گفتگو زیاد داریم با این عزیزان دیشب یکی از این عزیزان که یه چیز جالبی گفت گفتش که خدمتی که اسنپ میده غربی آوردن مملکت ما دیگه طراحی کرده میگه که گاهی من سوار میکنم مسافر رو بعد مسافر تو حسابش چیزی داری که کم بشه نه پول نقدی داره پشتیبانی نداشت یه مدل پیگیری میکنه اگه دید واقعا طرف نداره و نمیتونه اون پشتیبانی جبران میکنه پول منو به من میده خیلی عجیبه مال ماست من پار مسیر پیاده اربعین یه مسیر دیگه اومدم از مسجد نجف نیومدم گفتم از کاظمین امسال از خود حرم جوادین علیه السلام راه افتادیم تک و تنها بودیم با عبا و عمامه نصف شبم بود تو بغداد یه ماشین منو سوار کرد با عمامه اذان عراقی به بغداد ساکن گفتم چطور گفت اینجا محله وهابی نشین پای پیاده نصف شب میری تو کل مسیر این تقریباً ۱۸۰ کیلومتر من ایرانی شاید دو سه نفر دیدم روحانی ایرانی که اصلاً نبود راه غریب بغداد هم هست و بغداد هم خیلی با تهران رابطهها خوب نیست و همون اول راه یه سرباز عراقی پلیس بود گفت تو زائر امام حسینی ایرانی یعنی چی عراقی ایرانی تحویلت میگیرم تو ظاهر امام حسینی سر منه شب اول یا دومش بود هیچ ایرانی نبود حالا از مناطقی هم بود که همه هم عراقی بودن هم لهجه داشتن حالا عرب میتونیم صحبت بکنیم اینا دیگه لهجه هم داشتن آذربایجان شرقی منو مثلاً تهرانی و شما مشهدی کارت گیر بیفته همه هم لهجه داشته خیلی سخته لهجه غلیظ داشت مال اون منطقه من نمیفهمیدم چی میگه هی دیدم اومده اصرار اصرار آقا من لباس بهت میدم تنت کن لباساتو میخوام برم با دست بشورم این صبحونهای که داد خدا را شاهد میگیرن یه خونه بود تو روستا فرش نداشت کف خونه پتو پهن کرده بودن کف خونهها خیمه و موکب و اینا خونه بود این چه محبتیه واقعاً فداکاری میکنیم تا برمیگردیم از مرز مهران رد میشیم یهو همه عوض میشن خاصیتی داره مشکل از برادر مومنت رو برطرف کنی ۷۲ تا گره تو آخرت ازت باز میکنه ۷۲ تا گرم تو دنیا ازت باز میکنه سادهترین گرهای که تو دنیا ازت باز میکنه اون گرفتاری که میپیچونتت تو هم مثل دل پیچهای هست که آدم میگیره تو جون آدم میفته ول نمیکنه فرمود سادهترین مشکل دنیایی که ازت حل میکنه اینه یه دونه مشکلو تو روایت داره یه دونه خار از سر راه ورمیداره یه سنگ ورمیداره عجیب غریبه میفرماید پیغمبر فرمود فرمود یه آقایی بهش بهش واجب شد فقط به خاطر این تو مسیر داشت میرفت زمین خار افتاده از اسب پیاده شد خارو برداشت انداخت اونور رفت همینقدر دلسوزی انقدر گشایش بهشت براش واجب کسی به یاد برادر مومنش برسه وقتی که گرفتاری داره کمکش کنه که بتونه حاجتش رو حتی میدونید گاهی هم گفتن اصلا حاجت هم نمیتونیم از کسی برآورده کنی مشکل برطرف کنی یک کلمه یک کلمه بهش بگو که محبت آمیز باشه یه قدم باهاش بردار مشکلت چیه تلگرام پیام میده جواب نمیده جواب نمیده خزلان مومن یعنی مومن رها کرده بعد خدا با این آدم چیکار میکنه رهاش خیلی عجیب غریب میفرماید روز قیامت اینا رو بشنویم چند میگیم کم میشنویم روز قیام یه آدمو میارن خدا خدا به این آدم میگه که چرا من مریض بودم عیادت من نیومدی میگه فرمود فلان مومن که مریض شد انگار من مریض شده بودم عیادتش میومدی منم اونجا بودم عیادتش نیومدی عیادت من نیومدی یه لبخند یه نگاه محبت آم لبخندی فرمود این کمکش بکنه پیش خدا ۷۲ رحمت براش هست گرفتاریم حل نمیشه مشکلات فلا کار راه میندازه کمک میکنه اصلاً راه نمیافته این کمک میکنه راه بیفته کار خدا براش ۷۲ تا رحمت کنار میذاره یکی از این یکی از این ۷۲ تا رحمت نقد میکنه ۷۱شو نسیه اون یکی که براش نقد میکنه واحدتن یصلحو بها معیشته همون یه دونه کلاً زندگیشو زیر و رو میکنه بعد مرگش خوبه اوضاع خوب شد کاسبی راه افتاد نمیکنه بچه دیگه بد قلقی نمیکنه باز نکرده برای فردا شب لااقل ۵۰۰ ۶۰۰ تا روایت اینجوری داشته باشه شبهای بعد میگم اونی که از ما میخوان غیرته اون باید نسبت به همدیگه غیر مشکل هر کسی مشکل هممونه حالا براتون شبای بد میخونم انشالله هرکی مشکل داره همه مشکل دارن بیکاری مال همه است من حق ندارم بگم من که الحمدالله وضعم کلا هرکی یه نفر بیکاره اون بیکاری منم سهم دارم تو بیکاری مشکل میدونم این حرفا سخته منم خدا وکیلی ادعا ندارم که من خودم اینجا اومدم نشستم نفس پاک شماها به اشک چشم شماها به دل پاک شماها امام حسین یه عنایتی به من بکنه منم سر به راه بشم منم به خط بشم رو منم حساب کنم اهل بیت رو من حساب کنن مردم رو من حساب کنن حساب میکنه سلمان چند دقیقه دیر کرد وقتی قرار بود بیاد پیش امیرالمومنین طلوع آفتاب میدان اصلی مدینه باشم حضرت زهرا امیرالمومنین با مشت زدن تو سینه سلمان فرمودند من از تو توقع داشتم تو باید امام زمان آدم داره امام اصرار کنیم برای اینکه ما کار بدن معطلتون نکنم روضه رو قاسم بن الحسن یه بچه ۱۳ ساله است پسر امام حسن قیمت امام حسن تو وجود این بچه است قیمت امام حسن که عجیبه چنین فرصت کم روضه مدینهام بخونم فقط بی بهرم نمونیم از روضه مدینه یه اشاره یه گریز مجتبی شما سن و سالی ندارید چرا محاسنتون انقدر سفید شده امام مجتبی ۴۵ سال عمر کرد محاسن سفید شده موی سر سفید نمیدونی من تو کوچه چی دیدم غیرت امام مجتبی این غیرتو داده به قاسم علی اکبر اشبه الناس به پیغمبر بود شبیهترین آدم به پیغمبر علی اکبر شبیهترین آدم به امام مجتبی قاسم امام حسین فرمود هرکی دلش برای برادرم حسن تنگ شده به قاسم نگاه شب عاشورا اصحاب رو جمع کرد من روضه امشب میخوام مختصر بخونم روضهمونم روضه عمیق نیست شما همه اهل روضهاید شما همه هیئتید شما پای روضه بزرگ شدیم من نظرم اینه که ما روضهها رو باید یه درجه بیاریم بالاتر خیلی نیاز گودی قتلگاه بریم یه درجه روضه امشب درخواست من اینه عزیزان بزرگواران نوکرای اباعبدالله این روضه روضه عمیقی اذیت ظاهری نیست مصیبت عمیق ظاهری نداره ولی خیلی با این روضه با هم ضجه بزنیم کوتاه مختصر فقط یکم دقت میخواد اگه آدم بفهمه این روضه چیه آتیش میگیره شب عاشورا امام حسین علیه السلام به اصحاب فرمود همه پاشید برید اثاری که شب استفاده بکنید بعد فرمود که خواستید برید دست زن و بچه منم بگیرید همه اعلام وفاداری کردن بیعت مجدد بیعت مجدد کردن امام حسین بهشت اینا رو به اینا نشون داد ببینید اینو گفتن که آقا ما بهشت که میریم تو بهشت شما کجا هستید ما جایگاه شما باشه حضرت فرمود آقا جان منم فردا شهید میشم غیرت بخش دومش دیگه جیگر آدم بسوزونه عزیزم کیف الموت عندک نظرت نسبت به مرگ چیه از عسل شیرین حضرت فرمودند که عزیزم نه تنها توام فردا شهید میشی علی اصغرم هم فردا شهید میشه حالا اینجا این تیکه رو داشته باشید کمتر تو روضهها شنیدی قاسم که ماجرای شهادت علی اصغر چیه گمونی نمیده که فردا قراره اباعبدالله این بچه رو سر تقاضای آب بکنه ببین ذهنش کجا رفت قاسم بابت چی شب عاشورا سوخت اینو بگیریم بس تنش لرزید رنگش پرید گفت عمو جان یعنی فردا دشمن پاش به خیمهها نه عزیزم بچه رو بیرون با تیر بچه رو به شهادت جواب شهادتشو گرفته غصهاش این شده فردا اباعبدالله الحسین دشمن خیالش لا اله الا الله عرض روضه من این یه خط و تمام لحظ اباعبدالله صورتشو روی زمین گرم کربلا کربلا رو زمین افتاده بود راوی میگه دیدم چشم ابی عبدالله به سمت خیمه است از تو گودی قتلگاه داره غارت کنید آتیش بزنید زینب کبری یه تعبیر داره فرمود نامرد مگه نمیبینی حسین چشمش به السلام علیک یا عبدالله و علی الارواح ال به فنا علیک منی ابدا ما بقیتو و بقیه ال و النهار ولا جع آخر العهد زیارت السلام