‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطف محمد، اللهم صل علی محمد و آل محمد، فعال طیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری. اهل عقده من لسانی یفقهو...
یکی از موضوعاتی که خیلی برای ما میتواند مفید، درسآموز و در عین حال جالب باشد، روش فعالیت فرهنگی اهلبیت است؛ که اهلبیت برای فرهنگسازی از چه ابزارهایی استفاده میکردند؟ از چه راههایی استفاده میکردند؟ چگونه یک چیز را نهادینه میکردند؟ فرهنگ یک چیز را چگونه ایجاد میکردند؟ اینها خیلی مباحث مهمی است، فوقالعاده کاربردی و فوقالعاده هم به درد میخورد.
گاهی اهلبیت آنقدر در موضوعی ظریف کار فرهنگی میکردند و با ظرافت، با دقت و با هنرمندی کار فرهنگی میکردند که دشمنانشان هم در پازل فرهنگی اهلبیت قرار میگرفتند؛ یعنی طوری فرهنگسازی میشد که دشمنان هم نمیتوانستند روبروی این بایستند. دشمنان هم مجبور بودند که خودشان را پایبند به این نشان دهند. این خیلی هنر است.
ما یک چیزی میگوییم، یک چیزی میشنویم. در دورهای که به قول خودشان امام صادق (علیه السلام) میفرمایند که: «من به اندازه تعداد این گوسفندانی که اینجا دارند میچرند، یار ندارم. میخواهم حکومت تشکیل بدهم.» که آن شخص میگوید: «من شمردم، دیدم ۱۷ تا گوسفند است. به اندازه ۱۷ نفر آدم پای کار ندارند.» بعد میبینی یک جور فرهنگسازی کردهاند که دربار و «منصور دوانیقی» مجبور میشود خودش را پایبند به این فرهنگ نشان دهد.
منصور دوانیقی کسی است که دستور داد در برخی کاخهایی که میسازند، سادات را در ستونهای این کاخ (۴۰۰ تا ۵۰۰ تا ستون داشت و هر ستونی سید زنده زنده) بگذارند. داستانش مشهور است. کلی بچه سیدی را خواستند اتو بگذارند و اینها. داستانش هم مفصل است. ما یک وقتی اینها را گفتیم. در سیره ۱۴ معصوم بحث شد. در سیره امام صادق (علیه السلام) این داستان را اشاره کردهایم. یک همچین کسی، همچین آدم سفّاکی. بعد شما میبینی که خودش را ملزم نشان میدهد به یک سری چیزهایی که اهلبیت فرهنگسازی کردهاند.
یک ماجرای خیلی قشنگی را مرحوم شیخ طوسی نقل میکند در کتاب شریف «امالی». یک روز منصور دوانیقی فرستاد دنبال امام صادق (علیه السلام): «و أمر به فروش فترحت له الی جانبه.» دستور داد که یک جایگاهی، سکویی، تختی کنارش بگذارند برای امام صادق (علیه السلام). «فجلسه علیها.» امام صادق (علیه السلام) را روی این تخت نشاندند.
منصور دوانیقی پسرهایش را صدا کرد و گفت: «علیه به محمد، علی بالمهدی.» پسرانم محمد، پسر مهدی را بگویید بیایند. چند بار صدا کرد. به او گفتند: «الان میآید، اینها دارند بخور میدهند، مشغولند.» گذشت و آمدند بیرون. بوی بخور. اینها قدیم رسم بوده. اینها با یک سری عودهای خاصی از اینها استفاده میکردند. دخانیاتشان این بوده، دخانیات درست حسابی به دردبخور. یک عود خوب میسوزاندند. حالا مشهدیها چه میگویند؟ «مشک» و چیزهای مختلفی هم بوده، دیگهای مختلفی بوده. اینها را میسوزاندند و خلاصه خیلی آثار گیاهی و برای سلامتی آدم خوب است، آرامشبخش است. شما هم داشته باشید در منزل استفاده بکنید. ممنون. سید هاشم حداد عودهای مختلفی داشته و نماز که میخوانده، اینها را صحرا سفارش میکرده که برای نماز شب کسی بلند میشود، اینها را روشن بکند. عود روشن بکند، استفاده بکند از اینها. حالا در این مجلس روضهمان هم اگر داشته باشیم خوب است. کسی برای شبهای بعد حالا انشاءالله اگر تهیه بکند روشن بکنیم استفاده بکنیم. بوهای خوب، اینها خودش آثار معنوی دارد. حرم که مشرف میشوید، سعی کنید حتماً بوی داخل ضریح را استشمام کنید. آن بو آثار معنوی دارد برای آدم. بوی داخل ظریف. در امامزادهها بعد میبینی که بوها متفاوت است. یک وقتهایی یک بوهایی... خلاصه مفصل صحبت بشود در مورد بو هم. بو خودش بحث شامه، بحث خیلی مهم.
امام صادق (ع) را کنار خودش نشاند. گفت: «پسرانم بیایند.» گفتند: «آقا اینها دارند بخور میدهند.» یک چند لحظه گذشت. این دو تا پسرش آمدند و اینها بوی عطر این بخورهایی که به خودشان داده بودند، آمدند جلو. منصور دوانیقی برگشت به امام صادق (ع) گفت: «یا اباعبدالله! حدیث حدستنی فی صلت رحم یسمعهُ المهدی.» یک حدیثی بود، یک وقتی میگفتی برای من درباره صله رحم بگو، این پسرم مهدی هم بشنود. "پدر من از پدرش از جدش از امیرالمؤمنین نقل کرده که پیغمبر فرمود: «ان الرجل لیسل رحمه.» یک آدمی صله رحم (میکند) از عمرش سه سال مانده، خدا عمرش را ۳۰ سال افزایش میدهد. "یکی قطع (میکند) اذان ... بهش ۳۰ سال مانده، خدا عمرش را سه سال کاهش میدهد." خواندیم. من چیزی را سراغ ندارم که به اندازه صله رحم طول عمر بدهد به آدم. هیچ. عوامل زیادی برای طول عمر. ولی هیچچی به اندازه صله رحم در طول عمر آدم اثر ندارد.
این حدیث را خواندند امام صادق (ع) برای منصور دوانیقی. گفتش که آقا! «این خوبه، ولی اونی که من میخوام، این حدیث نیست، یک حدیث دیگه است.» حضرت دوباره یکی دیگه خواندند: «تامر الدیار و تزید فی الاعمال.» صله رحم کاشانه را آباد میکند، دیار را آباد میکند، سرزمین زندگی شما را. خانهها را آباد میکند، عمرها را زیاد میکند. حتی اگر اهلش آدمهای خوبی نباشند. حضرت فرمودند: «بله، این حدیثه.» «صله رحم تحول الحساب و تقی می...» صله رحم حساب را آسان میکند و از مرگ بد جلوگیری میکند.
میخواستم (بگویم) چطور اهلبیت کار فرهنگی کردند که در دربار منصور دوانیقی راه پیدا کرده. بحث صله رحم خیلی مهم است، خیلی مهم است، نباید شوخی گرفت.
یکی از روشهای کار فرهنگی همین نشان دادن آثار، گوشزد کردن آثار است. شما آثار یک چیز را بتوانی خوب نشان بدهی. شما کمربند ببندید، لازم نیست بیایند جریمههای سنگین بکنند. ولو اثر دارد. رویانیان آن موقع پرسپولیس نیامده بود، مسئول (راهنمایی رانندگی) بود یا هنوز توی راهنمایی رانندگی بود یا بعدش، به ایشان گفتم: «گفتم آقا! حالا که بعداً دیگر پرسپولیس دیگر ماجرایش عوض شد.» گفتم: «آقا! این جریمههای سنگین اثر بد دارد روی مردم، کاهش داده.» خیلی کار دیگر میشود کرد.
در کنارش، یکی از روشهای خوب کار فرهنگی، نشان دادن آثار است. شما چهار تا فیلم سینمایی بساز، فیلم تلویزیونی بساز، فیلم خوب بساز، که کسی کمربند نبنده، چه اتفاقی برایش پیش میآید؟ مستندی من دیدم در تلویزیون، یک نفر قطع نخاع شده و فقط اینکه کمربند نبسته بود. در مسافت خیلی کوتاه پشت فرمان نشسته بود، رفته بود. تصادفی کرد که با قطع نخاع شده بود. اگر کمربند میبست، (این اتفاق) قطعاً نمیشد. من خودم آنقدر که از این ماجرای قطع نخاع ترسیدم، از آن نبستن کمربند و جریمه و اینها نترسیدم. اثر وقتی آدم میبیند، میترسد. شما اثر خوب نشان بده. این کار فرهنگی است، این فرهنگسازی است. دانلود ۱۰۰ تا فیلم داشته باشیم، اثر بدحجابی را نشان بده. ۱۰۰ تا فیلم داشته باشیم، بلکه ۵۰۰ تا، اثر باحجابی را نشان بده. وقتی یک زن باحجابه، چه آثاری دارد؟ اینها کار فرهنگی است. خیلی مهم است، خیلی مهم است.
در مورد صله رحم، یکی از مهمترین روشهای کار فرهنگی، نشان دادن آثارش است. یک سری آثار. شما شبهای قبل عرض کردیم، آثار مادی دارد، آثار معنوی دارد. برخی از آثارش را ببینید. حضرت موسی (علیه السلام) رفته بود برای مناجات با خدای متعال. موسی کلیمالله با خدا گفتگو میکرد. اهل مذاکره با خدا بود. خوش به حال آنهایی که مذاکره با خدا. نه اهل مذاکره با شیطان. آدم با شیطان مذاکره کند، افتخار هم بکند. شیطان قدم زدی مثلاً ما سلام، خوشحالیم. مذاکره با خدا. کلیمالله به شهادت با خدای متعال صحبت میکرد، گفتگو میکرد. یک سری چیزها را پرسید. خیلی قشنگ هم هست، حالا من برخیاش را بگویم برایتان جالب است.
پرسید: «خدایا! اگر کسی شهادت بدهد من پیغمبر توام، من کلیماللهام، چه ثوابی بهش میدهی؟» از اعمال یکی یکی سؤال کرد که به این عمل چه جزایی میدهی؟ این عمل. انبیا با خدا گفتگو میکردند، دنبال آثار بودند. با خدا گفتگو میکنی، آثارش چیست؟ شهادت بدهد من پیغمبر توام، این پاداشش چیست؟ فرمود: «تعطیح ملائکتی فتوبشره به جنتی.» ملائکه را میفرستم سراغش، بروند بهش بشارت بدهند (که) تو بهشتی هستی.
سؤال کرد: «خدایا! کسی بایستد نماز بخواند در محضر تو، نماز در همه اقوام بوده، در همه دورهها بوده، نماز بخواند چه پاداشی بهش میدهی؟» فرمود: «پیش ملائکه (مباهات میکنم) چون خدای متعال یک سری ملک دارد، اینها دائماً در رکوعند، یک سریشان فقط در سجده، یک سری همیشه ایستاده، یک سری همیشه نشستهاند. همه اینها را خدا جمع کرده در نماز برای ما. حالات همه ملائکه را، عبادت همه ملائکه جمع شده در نماز.» فرمود: «پیش این ملائکه، دستههای مختلف ملائکه، این نمازخوان را مباهات میکنم.» کسی هم که مباهات بکند، عذابش نمیکند.
پرسید: «خدایا! کسی اگر به خاطر تو به یک مسکینی غذا بدهد، اطعامش بکند، این اثرش چیست؟» فرمود: «روز قیامت یک کسی را میفرستم، بیاید ندا بدهد. این آدم را جلوی خلایق نشان بدهد، بگوید این آدم را از آتش آزادش کردم.»
پرسید: «خدایا! اگر کسی صله رحم بکند، اثرش چیست؟» فرمود: «یا موسی! انس له عجله. اجلش را عقب میاندازم. تاخیر علیه سکرات الموت. سکرات موت را ساده میکنم.» خیلی مطلب است، خیلی حرف است. خیلی لحظه سختی است، لحظه جان دادن. فقط یک مثال بزنم برایت. دندان کشیدهاید تا حالا؟ دندان را اگر بیحس نکنند بکشند، چقدر درد دارد. تصور. دندان چرا درد دارد وقتی میکشند؟ چون روح دارد. میخواهند روح را از یک عضوی بگیرند. دست را وقتی قطع میکنند، دست روح دارد. حالا دندان اگر از لثه، ازش چیزی کنده بشود، این مقداری که از لثه کنده شده باید دفع، خود دندان نه. ولی دست، پا، انگشت، چیزی اگر قطع بشود، این باید غسلش بدهند و دفنش بکنند. اگر شما انگشتت قطع شده، دست بهش بزنی باید (غسل مس) میت شده و باید غسل مس میت. غسل به گردن آدم چقدر (بار شده)، غسل به گردنمان آمده که خبر نداریم. (دست زدن به جسد) غسل دادش. دست بزنی دیگر غسل ندارد. خب این دستی که قطع میشود، چرا درد دارد؟ یک دست دارند قطع میکنند. چون روح دارد. دارند روح را ازش میگیرند. حالا این درد را فکر کن. میخواهند روح را از همه بدن بگیرند. این درد جان دادن، آن وقتی که آدم میخواهد جان بدهد، درد دندان که هیچی، درد بریدن دست که هیچی. کل بدن را دارند روح ازش میبرند. این درد سکرات موت.
صله رحم سکرات موت را آرام میکند. جان دادن را راحت میکند. داروی بیحسی سکرات موت. صله رحم مثل داروی بیحسی که به دندان میزنند، قطع میکند. آدمی که صله رحم بکند، ملائکه مسئول بهشت را میفرستم سمتش. میگویم: «برید بهش بگید: "حلوم الینا." بیا سمت ما. از هر دری دلت میخواهد برو تو بهشت.»
کسی صله رحم بکند. تازه آثار مادی کجا؟ آثار معنوی کجا؟ طول عمر، اثر مادی. چیز خوبی هم هست ولی معلوم نیست خیلی برای آدم خیر و برکت باشد. بعضیها هرچی بیشتر، بیشتر در جهنم میروند. کلنگ دستشان گرفتهاند هی دارند میزنند میروند پایین. هرچی زودتر برود برایش بهتر است. نتانیاهو مثلاً هرچی زودتر بمیرد، جهنمش کمتر است دیگر. هرچی میماند، بیشتر میرود. طرح بهرهبرداری از زیرزمین جهنم. هی دارد میکَند، هی دارد میرود پایین.
صله رحم، آثار مادیاش این است: طول عمر میدهد. اثر مادی هم خوب است ولی اثر معنوی مهم است. اثر معنویاش این است که راحت جان میدهد. اثر معنویاش این است که از هر در بهشت که بخواهد وارد میشود. به شرط اینکه صله رحم خراب نکند. راه خراب کردنش (را) امشب میگویم، انشاءالله خراب میشود.
یکی دیگر از آثار عجیب صله رحم این است که عصمت میآورد. آقا! اینها خیلی عجیب است. کسی اگر اهل صله رحم باشد، خدا توفیق ترک سایر گناهان را هم بهش میدهد. «ان صلت رحم والبر لیحونان الحساب و یعثمان من الذنوب.» صله رحم و نیکی حساب را آسان میکند و عصمت از گناه میآورد. شاهکلید گذاشته است در این عالم برای ما. «فسلو اخوانکم و برو اخوانکم.» با برادرانتان صله رحم کنید. با رفیقاتون. با برادرانتان خوب باشین. ولو به حسن سلام، ولو شده خوب سلام بدهید. این خودش. سلام چرب دادن. سلام گرم دادن و رد الجواب. جواب سلام خوب دادن. جواب سلام چرب و چیلی دادن. این خودش صله رحم است. بابا! یکی از احکام این است: شما وقتی بهت پیامک میدهند، سلام میدهند، سلام نوشته در پیامک، باید جواب بدهی به طرف. جواب سلام واجب است، واجب. تازه اگر انجام ندهی که معصیت است. اگر کسی شما خبر داری که مثلاً جواب سلام نمیدهد، پشتش نمیتوانی نماز بخوانی. پیامک بهش میدهی جواب سلام نمیدهد. حالا یک بار از دستش در رفت، یک بار حواسش نبود، دو بار، سه بار، هیچ وقت نمیدهد. اهل فسق است. اصرار بر گناه صغیره دارد که میشود گناه کبیره. خودش. تازه این که هیچی. مرحله بعدش چیست؟ وقتی سلام میدهی، باید گرمتر جواب بدهد. «سلام علیکم.» «سلام علیکم.» «به به! احوال شما؟ خوبی انشاءالله؟ چه خبر؟ خانواده خوبند؟» دیگر حالا بستگی دارد دیگر. این صله رحم است. این طول عمر میآورد برای آدم. این را آثاری که گفتیم، میآورد. این سکرات موت را برای آدم سبک میکند. خدا ریخته در عالم. آدم میخواهد جمع کند.
امام سجاد فرمود: «خدایا! کسی که یکانش بر دهگانش غلبه بکند، واقعاً بدبخت است.» بعد گفتند: «آقا! آن کیست که یکانش بر دهگان (غلبه میکند)؟» کارهای خوب خدا ده تا ده تا حساب میکند، کارهای بد یکی یکی. چقدر بدبخت و شقی است آنی که یکانش بر ده تاییش (غلبه میکند). واقعاً کسی برود جهنم، خیلی بدبخت است. «من تدخل النار فقد اخذیت.» آیه قرآن. جهنم. اصلاً طرف خیلی آدم بیخود است. جهنم. جهنم. اکثراً یک جهنم. لیچارهای چاله. میدانی؟ بار کند دیگر. عصبانی که میشود. آخه کسی که این همه ثواب ریخته دور و برش. ثواب سلام. ثواب در سلامت. صله رحم. اساماس با دو تا کلمه محبت آمیز. یک دانه کلمه محبت آمیز با یک لحن محبت آمیز. پدر و مادر.
یک دانه. این روایت را یکی از علما برای بنده خواند، از علمای قدیمی که ایشان در سامرا بودند و خیلی هم سن و سالشان بالاست حالا ایشان هم ماجراها داریم. فرمود: «یک نگاه با محبت به پدر و مادر، ثواب یک حج و یک عمره به آدم میدهند.» عکس پدر مادر جلو آدم باشد، با محبت نگاه کند. بهشت. آنقدر ریختند. اعمال. اعمال را پالایش میکند، صله رحم تزکیه میکند، غربال میکنند، آشغالها را میگیرند پاک میکند. لوبیا پاک میکنند. لوبیا که پاک میکنند، این تزکیه است دیگر. کنار خوبها را نگه میدارند، سنگها را میدهند کنار. صله رحم بیا تو مجموعه اعمالت خودش پالایش میکند. خود صله رحم اعمالت را صاف میکند، تر و تمیز میکند.
«صلات الرحمن.» صله رحم حسن خلق میآورد برای آدم. چقدر مگر اثر دارد همچین کاری؟ آدم خوش اخلاق میشود. خوش اخلاق. فرمود پیغمبر فرمود: «نزدیکترین شما در قیامت به من «احسنکم خلقه.» «اقربکم الیه احـ...» هرکی خوش اخلاقتر باشد، به من نزدیکتر است. به پیغمبر بیشتر از همه نزدیک است در قیامت. صله رحم آدم (را) مرد بار میآورد، آدم تربیت میکند. چون یک مدت بخواهی با یک کسی رفت و آمد بکنی، مجبور میشوی حوصلهات را بالا ببری، تحملت را بالا ببری. وگرنه زود میبُری، زود میکَنی. خب زود هم میروی جهنم. سریع. قطع رحم. «و تسمح الکف.» دست آدم بخشنده میکند. در مورد بخشندگی. یا فردا شب، پس فردا شب صحبت. دست و دلباز میشود آدم.
چیکار کند؟ سرحال میآورد. این عبارت: «توی طیب النفس.» تیپ واسه دستهدار. طیب، تیب، تیپ. عطر که آدم میزند، میگویند تی... مثلاً یک بوی خوش. یک کار خوب. یک چیز خوش. خوش. کسی خوشپوش است، خوشتیپ است، خوشگل، خوشبو. اینها همه تیپ بهش میگویند. تیپ. حالا یک کسی در جسمش یک خوشی هست، یک خوبی هست. یک کسی در جانش، در روحش یک خوبی هست. صله رحم، نفس، جان تو را خوشتیپ میکند. وجود تو را خوشگل میکند. وجودت بوی خوب میدهد. وجودت. آنی که شامه برزخی دارد، وقتی بو میکشد. بارهای نوشابه برای شما هم گفتم. جاهای زیادی گفتم این را. برخی علما میفرمودند: «ما از کسی که نماز نمیخواند، بوی کهنه بچه احساس میکنیم. پوشک بچه.» دلیلش را هم گفتم برایتان چون نماز پیغمبر فرمود که این کار شستشو میدهد، میشورد. روزی ۵ بار واسه نهریه که روزی ۵ بار برود خودت را بشوید. حالا بچه وقتی خرابکاری کند، خودش را نشورد چه بویی میگیرد؟ آدم بینماز اینجوری. حالا بینماز فکر کن ۲۰ ساله نماز نمیخواند. یعنی بچهای که ۲۰ سال هی خرابکاری کردیم روش جمع شده. آنی که شامه برزخی دارد، حالش بد میشود. ملائکه میفهمد. واس همین در آن خانه ملائکه نمیآید.
پریشب، یکی یکی از این شبکههای اجتماعی به ما پیام داده، عکس فرستاده: «آقا! این یکی به من، یکی به آن رفیق ما پیام داده، آن واسه ما فرستاده که یک سگی رفته روی قبر مادربزرگم نشسته. این مادربزرگ ما تازه از دنیا رفته. این قبرشه و هر کار هم میکنیم سگه نمیرود. گوش میاندازیم، چیزی میاندازیم، نمیرود. چیکارش کنیم؟» مادربزرگت احتمالاً یک کاری کرده دیگر. حالا من نمیدانم چه کاره بوده. اثر اعمال. یک کاری کرده سگه خوشش آمده از این. برخی (قبرهایی) که آنقدر اصلاً شب اول قبر بوی قبرش مستت میکند. برخی قبرها در این حرم امام رضا (علیه السلام) وقتی بزرگان هستند، آدم میرود برخی (قبرها) چند شب پیش تازگی رفتم، دوباره بوی عطرش فضا را برداشته بود. بوی عطر قبر. صله رحم این کار را میکند. جانت خوشبو میشود، جانت زیبا میشود.
«و تزید فی ال رزق و تنسع فی الاجل.» رزقت را زیاد میکند. روزیت زیاد میشود. دنبال زن خوب میگردی. بچه خوب میخواهی. بچه میخواهی. بچه خوب میخواهی. شغل خوب دنبال میگردی. صله رحم کن. رفیق خوب میخواهی؟ صله رحم کن. پیغمبر فرمود: «الا ادلکم علی خیر اخلاق الدنیا والاخره.» بهترین اخلاق دنیا و بهترین اخلاق دنیا و آخرت. عبارت را ببین. «من قطعه.» کسی از شما بریده. شما باهاش بروی صله کنی، وصل کنی، بستش. بهترین اخلاق دنیا و آخرت. توضیح دارد، خیلی حرف دارد در آن. پیغمبر فرمود: «یک درجهای در بهشت.» آثار معنوی را ببین. «یک درجهای در بهشت است، این درجه، درجه اختصاصی است.» دیدید نوشته: «ورود افراد متفرقه ممنوع.» یعنی از بچگی آنقدر این عبارت من را میسوزاند. هرجا میدیدم. از آن عبارتهای سوزنده است. خیلی محترمانه. ورود افراد متفرقان (ممنوع). ورود افراد غیرمتفرقه ممنوع. غیرمتفرقه که غلط است دیگر. یک درجهای از بهشت است، زده: «ورود افراد متفرقه ممنوع.» هر کسی راه نمیدهند. مال کیست؟ «لا یبلغها الا امام عادل.» یک کسی رهبر یک قومی باشد، عادل باشد، مسئولیتی دارد، (در جایگاه) عادل. این درجه مال او است. مال سه نفر است. یکی مال او است. «او زوره من وصول.» کسی که صله رحم کند. «اعوذو ایال صبور.» کسی که عائلهمند باشد و تحمل کند. صبر (داشته باشد). زن و بچه. زن و بچه یعنی بچه زیاد داشته باشد. زن که حالا نه دیگر، از دوره ما گذشته. عیال (یعنی) بچه شما. اینجور ترجمه میکنند. حالا ما ترجمه کنیم: زیاد باشد و تحمل کند. این درجه «ورود افراد متفرقه ممنوع» مال این سه تاست: امام عادل، صبور، ورود افراد مسلح، صله رحم (اهلش بود) یا نه؟ تازه «وصول» میگوید، یعنی همیشه اهل صله رحم.
بالاتر از این فرمود: «کسی آقا! غضبش را نگه دارد. رضایتش را توسعه بدهد.» از اینهایی نباشد که خیلی یک اصطلاحی دارند، چه میگویند؟ «تنگ نظر.» بعضی تنگنظرند. محدوده رضایتش خیلی کوچک است. کسی اگر محدوده رضایتش را توسعه بدهد، اهل کار خوب باشد، صله رحم بکند و امانت را به جا بیاورد. اینها با هم باشد، (چه میکند؟) در مورد آثار صحبت میکنیم. «جعله الله تعالی فی نوره الاعظم یوم القیامه.» روز قیامت خدا این آدم را میبرد در نور اعظم خودش. نور اعظم، آیه قرآن، سوره مبارکه حدید. کی در نور اعظم خدا میرود؟ که صله رحم داشته باشد. نور اعظم خدا.
بالاتر از این باز کسی اهل صله رحم باشد، تقرب به خدا پیدا میکند. به خدا نزدیک میشود. با خدا نزدیک میشود. خیلی حرف است ها! یک وقت شما مثلاً میگویند آقا نظر فلانی مثلاً چیست؟ شما میگویی نظر فلانی این است. خیلی نزدیکیم. من بنویسم، فلانی تأیید میکند. یعنی تقرب. یعنی قرب. ایشان گفتند خیلی خوب. کسی صله رحم بکند، تقرب پیدا میکند به خدا.
بالاتر از این باز دوباره صله رحم گناههای دیگر را از بین میبرد. پیش خدا محبوبت میکند. خدا دوستت دارد. خدا دوستت داشته باشد. صله رحم آثار معنوی عجیبی دارد. من یکی از آثار برزخیاش را برای شما بگویم. امشب میخواهیم کلاس تعبیر خواب داشته باشیم. هرکی دوست دارد. این روایت را من تا حالا نخوندم. خیلی از مطالبی که اینجا گفتیم، تا حالا نگفتیم. این روایت را تا حالا نخواندهام. از روایتهای بسیار قشنگ است. خیلی این را باید قشنگ (بدانیم) و واقعاً کسی که یادداشت نکند، باخته. خیلی قشنگ است، خیلی خیلی قشنگ. یک خوابی پیغمبر اکرم دیدند، بعد خودشان این خواب را توضیح دادند با تعبیراتش که این خواب را من برای شما میخواهم تعریف کنم. این را دیگر بلد باشین. تقریباً دیگر تعبیر خواب دستتان است. خودتان خواب ببینید یا دیگران خواب ببینند، میتوانید تا حدودی تعبیر کنید. حضرت محمد مصطفی (ص)، محمد و آل محمد و عجل فر (جهم).
کتاب شریف امالی صدوق آمده است. یک روزی آمدم. خب سیره پیغمبر این بود. خیلی میگفتند. روزی که میآمدند، میفرمودند که: «هل من مبشرات؟» کسی خوابی، چیزی ندیده؟ مکاشفه، خوابی چیزی. چیز جدیدی کسی چیزی ندارد برای ما تعریف کند؟ زیاد پیش میآمد. بعد بعضی روزها میگفتند آقا ما چیزی ندیدیم. حضرت: «خب خودم برایتان خواب تعریف میکنم.» آن خواب معروف حمزه و جعفر از همین ماجراهاست که فرمودند: «دیشب حمزه و جعفر طیار را خواب دیدم.» مفصل ماجراهاست.
پیغمبر آمدند، گفتند: «من دیشب خواب دیدم.» حالا که خوابی که پیغمبر ببیند چیست؟ عجائب. «من دیشب عجایب دیدم.» خاک هیچی. «عجایب دیدم.» «یا رسولالله! استفاده کنیم.» بعد شروع کردند تک تک گفتن. گفتند: «آدمهای مختلفی دیدم در حالات مختلف.»
نفر اول. متن عربیاش را نمیخوانم چون حدیث زیاد است، دو سه صفحه است. میخواهم سریع بخوانم. این حدیث امشب یادگاری داشته باشین.
«یکی از امت خودمو دیدم. ملکالموت اومد قبض روحش بکنه. نیکیش به پدر و مادرش اومد نجاتش داد. عمرش عقب (افتاد)، طولانیتر. اجلش افتاده بود. آن حدیث می سرم که دیشب خواندم. حضرت فرمود: "دوبار خدا عمرت را نگه داشت به خاطر جانت، جانت را نگه داشت به خاطر صله رحم." بعد بعداً فرمودند ادامه حدیث را نخواندم دیش... اگر عمر بیشتر از این میخواهی، دیگر برو به پدر و مادرت خوبی کن، بیشتر از این باز خدا بهت میدهد. فبرشیخیک. به پدر و مادرت عمر بیشتر از اینها میدهد. جانم. بالاخره صله رحم.»
«دومین. یکی از امت خودمو دیدم که عذاب قبر اومده بود (و) روی قبرش را گرفته بود. اگر حالا خواب دیدید کسی در قبرش معذب است، چیکار کنیم؟ شما خودتان را دیدید مثلاً معذب بودید؟ دیدم کسی معذب است. فجاعه وضو. وضوش اومد نجاتش داد از عذاب قبر. زیاد وضو میگرفت، دائمالوضو. تا وضو از بین میرفت، دوباره (وضو میگرفت).»
«و یکی دیگر از افراد امتم را دیدم، شیاطین دورش را گرفته بودند. گاهی در خانهها زیاد پیش میآید دیگر. میگوید: آقا! اذیت میکنند ما را. خوابهای وحشتناک میبینیم. بچهمان همش خوابهای عجیب غریب میبیند. همش سروصدا میآید. خب چیکار کنیم؟ درمانش اینجاست: فجاه ذکر الله. ذکر خدا اومد، این را از بین شیاطین کشید کنار.»
«یکی دیگر از افراد امتم را دیدم، ملائکه عذاب دورش را گرفته بودند. نمازش اومد نجاتش داد.»
«یکی دیگر را دیدم از شدت عطش. دهانش را باز کرده بود، له له میزد. گاهی آدم خواب میبیند میتی را عطش دارد یا خودش را خواب میبیند. این تا میآمد از آب بخورد، میزدنش کنار. فجاه صیام شهر رمضان. روزه ماه رمضانش اومد نجاتش داد. خیلی وقتها اینها روزه دارند، روزهها مشکلدار بوده. این را سیرابش کرد.»
«یکی دیگر از افراد امتم را دیدم، رفت در جمع انبیا. انبیا حلقه حلقه بودند ولی هیچکدام از حلقههای انبیا این را راه نمیدادند. سراغ هر (حلقهای میرفت)، غسل جنابتش اومد نجاتش داد. دستش را گرفت برد در جمع انبیا. غسل جنابت مشکل دارد خیلی وقتها.»
«یکی دیگر از افراد امتم را دیدم، جلویش تاریک بود، پشتش تاریک بود، سمت راستش تاریک بود، سمت چپش تاریک بود، زیر پاش هم تاریک بود. در ظلمت دیگر گم شده بود. حج و عمرش آمد، نجاتش داد.» گاهی مرده را خواب میبینید، یا چشمش نابیناست یا مثلاً در تاریکی است. بحث حج خیلی بحث مهمی است. حالا من یک سری احکامش را بگویم، میترسم به زحمت بیفتید، نمیگویم. بعضی وقتها یک دفعه یک پولی دست آدم میآید. همانجا مستطیل میشود. «ولو من پولم بره، دیگه تا آخر عمرم دیگه اون پول دستش...» حج گردن شما اومده است، اینجاست.
«یکی از افراد امتم را دیدم با مؤمنا میرفت صحبت کنه. مؤمنا باهاش صحبت نمیکردن. در عالم برزخ این را تحویل نمیگرفتن. فجاعت صلته للرحم.» صله رحمش اومد. صله رحم. حالا این نور صله رحم. خود صله رحم به شکل یک موجود با بقیه مؤمنان صحبت کرد. گفت: «یا معشر المومنین کلمو.» ای مؤمنان! با این آدم صحبت کنید. اهل (بهشت). در عالم برزخ کسی اهل صله رحم نباشد، بیکس و کار. مؤمنان باهاش دست دادن و روبوسی کردن و خوش و بش کردن.
«یکی دیگر از افراد امتم را دیدم، خسته که نشدید؟ بخوانم همهاش را؟»
«یکی دیگر از افراد امتم را دیدم، این با دستش و صورتش آتش را میخواست از خودش نگه دارد. صدقهاش آمد، سایهای شد رو سرش و جلوی چشمش نذاشت آتش بیاید به این برسد.»
«یکی دیگر از افراد امتم را دیدم. زبانه آتش از همه اطراف بهش شعله میزد. امر به معروف و نهی از منکرش آمد، از وسط اینها درش آورد و رفت همراه ملائکه رحمت.»
«یکی دیگر از افراد امتم را دیدم، روی دو زانو افتاده. بین او و بین رحمت خدا حجاب است. حسن خلقش آمد، دستش را گرفت، (گفت) برو در رحمت خدا.»
«یکی دیگر از افراد امتم را دیدم، نامهاش را دادند دست چپش. ترسش از خدا آمد، نامهاش را گرفت برد داد دست راستش.»
«یکی دیگر از افراد امتم را دیدم، کفه ترازوی اعمالش سبک بود. کارهای خوبش آمد، این را سنگین کرد.» که در روایت دارد: «صلوات بر محمد و آل محمد.»
«یکی دیگر را دیدم لب پرتگاه جهنم ایستاده. الان است که بیفتد در آتش. امیدش به خدا آمد، (و) او را نجات داد.»
«یکی دیگر را دیدم افتاده در آتش. اشکی که از ترس خدا ریخته بود، آمد نجاتش داد.»
«یکی دیگر را دیدم روی صراط داشت رد میشد. هی میلرزید. مثل شاخه نخلی که در طوفان میلرزد. حسن ظنش به خدا آمد، آرامش کرد.»
«یکی دیگر از افراد امتم را دیدم، دیدم روی زمین دارد خودش را می... صلواتش بر من پیغمبر آمد.» «اللهم صل». دو پا بلندش کرد، راه افتاد.
«و یکی دیگر را دیدم، آمد تا دم در بهشت. هر دری که میخواست برود تو، در رویش میبستند. شهادت لا اله الا الله صادقانه (اش) که گفته بود، آمد در (و) همه درهای بهشت را به رویش باز کرد.»
آثار اعمال. صله رحم، محبوبترین قدم پیش خداست. قدم. قدمی که آدم برمیدارد، محبوبترین قدم چیست؟ خیلی روایتهای عجیبی داریم ما. فرمود: «خدا دو تا قدم بیشتر از همه قدمها دوست دارد. یکی آن قدمی که میرود جبهه برای جنگ، برای جهاد. یکی قدمی که میآید در راه صله رحم.» قدمی که برای صله رحم میرود، خدا بیشتر از قدمی که برای جهاد میرود دوست دارد. اینهایی که الان مدافعان حرم هستند، اینها هر قدمی که هم میدهند، خدا دوست دارد. وظیفه را باید شرایط را باید دید. حالا مایایی که مثلاً الان وظیفهمان نیست بریم بجنگیم، بر فرض. قدمی که برای صله رحم برداشته. فرمود: «کسی سراغ فامیلش برود، خودش برود و پولی هم همراه ببرد. با مالش برود.» حالا در مورد پول فردا شب صحبت میکند. (صله رحم) پولکی میشود. فردا شب به خرج میافتیم. فردا شب دم نیک صله رحم با خرج کردن.
کسی قدم از قدم برمیدارد برای صله رحم، خدا در ازای این قدمی که برمیدارد برود صله رحم: «اعطاه الله شهید.» خدا ثواب ۱۰۰ تا شهید بهش میدهد. به ازای هر قدمش: «اربعون الف حسنه.» ۴۰ هزار ثواب حسنه. ۴۰ هزار حسنه بهش میدهند. ۴۰ هزار سیئه ازش برمیدارند. ۴۰ هزار درجه هم میرود بالا. مثل دعای عهد که هر یک حرفش. دعای عهد که صبح میخوانید، هر یک حرفش. هر یک حرفش. هرای حرفی که میگویی، هزار تا حسنه میدهند. هزار تا سگ را برمیدارند. هزار تا درجه. دعای خیلی عجیب است. سفر اخیر کربلا بودیم. در حرم شب هم بود. دعای بین دعاها. دعاهای مستجاب. داری؟ دعای عهد صبح شده، شب شده. صبح. خواب موندی؟ استاد تا ۱۰ صبح، ۱۱ صبح هم جا دارد دعای عهد خواندنش. چون مال هر وقت بیدار شد. هر وقت حال داری.
کسی صله رحم بکند، به هر قدمش خدا ثواب ۱۰۰ سال عبادت بهش میدهد. کسی اگر ضرری را از کسی بردارد، قدم بردارد برای اینکه مشکل آدمی که ضرری پیدا کرده را بردارد، خدا: «عطاالله برائت من النفاق.» خدا برائت از نفاق به این آدم میدهد و برائت از آتش. بهش مبتلا به نفاق نمیشود و خدا ۷۰ تا حاجت از حاجتهای دنیایش را برایش برآورده میکند. حالا اگر فامیل آدم باشد که دیگر جای گیری دارد. مشکلی دارد. کاری دارد. پارتیبازی. زحمت بکش برای اینکه کارش را حل کنی.
صله رحم. فرمود: «اگر شده یک سال باید راه بروی، برو برای اینکه صله رحم کنی.» یک سال پیادهروی کنی. آن هم قدمهایی که هر یک قدمش چهل هزار حسنه دارد. خیلی عجیب است. حالا اینکه چگونه صله رحم باید بکنیم و اینها دیگر انشاءالله فردا شب در موردش صحبت میکنم.
بیشتر از این صله رحم خیلی مهم است. فرهنگ اهلبیت، فرهنگ محبت، نوعدوستی، انسجام. آدمها با هم باشند. هوای هم را داشته باشند. به فکر هم باشند. ما تکخوری نداریم. کسی تنها بنشیند یک جایی غذا بخورد، در روایت دارد: «ملعونه.» «ملعون من اکل وحده.» کسی تکخوری بکند، ملعون است. تکخوری لعن شده. تکخوری بد. حضرت ابراهیم غذا میخواست بخورد، تنها بود. میرود تو کوچه که به زور برمیداشت میآورد کنارش. میگفت: «بنشین بغل من تکخوری.» با هم به فکر.
امام مجتبی (علیه السلام) نشسته بودند. یک سگی آن نزدیکیها بود. حضرت لقمه را در دهانش میگذاشتند. این بخش روایت خیلی برای من عجیب است. نه اینکه پرت میکرد. من این روایت را کی فهمیدم؟ یک وقت با یکی از اساتید یک شبی منزلشان. ایشان به گفتند که بمان، میخواهم چیزی برایت درست کنم با هم بخوریم و اینها. بعد یک چند تا بال مرغ ایشان کباب کرد و آورد سر سفره برای ما گذشت و بعد به ما دادند. گربهای داشت ایشان که بعدها مرحوم شد. این گربه سر سفره. خیلی هم عجیب به این استاد ما علاقه داشت؛ این گربه خدا بیامرزتش. برزخ دارند، حشر دارند، حساب کتاب دارند. یک سری حیوانات در بهشت میروند. سگ اصحاب کهف جزو حیوانهای بهشتی است. بعضی حیوانات حساب کتاب خاصی. استاد ما آمدند بهش (غذا) بال بودند. حالا غذای خودشان بال مرغ. بعد این را فوت میکردند، خنکش میکردند، جلوی دهن گربه میگرفتند. اینور و اونور قشنگ (بود) که بخورد. با یک محبتی. واقعاً تازه فهمیدم این ماجرای امام مجتبی (علیه السلام) را. امام حسن (علیه السلام) غذای خودشان را دو نیم کردند. یک نیمش را جلوی سگ، جلوی دهانش. من پرت میکردم. حالا الان که میرود در رستوران، پشت شیشه مینشیند، همینجور میخورد.
فرمود: «کسی چیزی بخورد، یک موجود دو چشم به او نگاه بکند، اگر به مرضی مبتلا شد، کسی را بعداً ملامت نکن.» موجود دو چشم. من ماندم مثلاً سوسک و موش و اینها شامل (میشود)؟ چه فرهنگی اهلبیت به ما یاد دادند. بابا! خدا وکیلی هر عیب که هست از مسلمانی ماست. اسلام به ذات خود ندارد عیبی. خدا وکیلی اینجوری. از این حرف بهتر هم میشود تصور کرد که اهلبیت نگفتند. چون میتوانی یک چیزی خیلی خیلی خیلی عالی تصور بکنی که اهلبیت نگفتند. خدا شاهد است نیست.
جواهراتی بودن آقا. از سر عالم زیاد بودند اهلبیت. از عالم زیاد بودند. حیف بودند برای دنیای مادی. «خلقکم الله انوارا فجعلکم به عرش محدقین حتی من الله.» زیارت جامعه کبیره. شما یک سری نور بودید دور عرش خدا طواف میکردید، میچرخیدید. خدا به ما منت گذاشت آمدید پایین در این خانههای گلی بین ما زندگی کردید. خدا به سر ما منت گذاشت شماها روی زمین زندگی کنیم. خدا به ما منت گذاشت امام رضا را از عرش فرستاد روی زمین، روی این کره خاک. چه منتی گذاشتی که میگذارد ما در این حرم رفت و آمد کنیم؟ با این آقا ما را ارتباط داده. اهلبیت آنقدر خوب بودند آقا! فقط شرمنده میکردند. فقط شرمنده. یک وقت آدم با بدی، یکی را شرمنده میکند. یک حرف سنگینی به یکی میزند. یک تیکهای میاندازد، طرف را شرمنده میکند. اهلبیت با خوبی شرمندگی میکردند.
طرف آمده، هرچی از دهانش رسیده به امام مجتبی (علیه السلام) توهین کرده. «من تا حالا در این شهر ندیدمت. فکر کنم غریبهای، درسته؟» «آره، چطور مگر؟» فرمودند: «خب آدمی که غریب است، این سوی شهری حتماً جایی هم ندارد که ساکن (شود). خانه ما. حتماً پولی هم (نداری). پول هم کم آوردی. پول هست. حتماً (موافقید که) بار هم داری؟ بار هم خودم برمیدارم تا خانه میبرم.» «احملناک بارت را بده من حمل کنم، بده من.» طرف به گریه افتاد. گفت: «تا الان روی کره زمین هیچکی را به اندازه تو بدم نمیآمد. الان زیر این آسمان به هیچکی به اندازه تو علاقه ندارم.» شرمنده میکنند. اهل (بیت) با خوبیش.
رفقا! بدونید یک خورده اگر من شبها یک مقدار بیشتر صحبت میکنم، دیگر ببخشید. فاطمی است دیگر، چیکار کنیم. بدونید حضرت زهرا (سلام الله علیها) همهمان را شرمنده خواهد کرد. «قال ال...» همهمان را. همین که از دنیا بریم، انشاءالله اگر با ایمان بریم، با محبت اهلبیت بریم، آنقدر این خانم برای همهمان. کاری نکردیم ما. یک نیم ساعت، یک ساعت وقتمان را گذاشتیم برای شما. یک پیراهنی که میخواستیم بپوشیم رنگ مشکی کردی. از یک دانه مهمانیمان زدیم. از یک خورده پولمان زدیم. کاری نکردیم برای شما. حضرت زهرا (س) همه را شرمنده میکند. نه ما را شرمنده کند، علی (ع) هم شرمنده بکند، امیرالمؤمنین (ع) هم شرمنده میکند، پیغمبر (ص) هم شرمنده میکند. در قیامت فرمود: «یا رسولالله! اگر شده، میروم در آتش. "محبین، محبین حسینم و از تو آتش میکشم بیرون." همه را شرمنده میکند. اگر شده میروم در جهنم، اینها را درمیآورم. همه را شرم...» دشمن هم شرمنده.
علی (ع) را که بیشتر از همه شرمنده کردند. خیلی امیرالمؤمنین (ع) را شرمنده کردند. خیلی امیرالمؤمنین (ع) را شرمنده (کرد) این خانم. ای خدا! این خانم کسی است که وقتی میخواهد نطفه مبارکش در این دنیا بیاید، خدا به پیغمبر دستور میدهد: «چهل روز باید از همسرت کنارهگیری کنی. بروی توی غار. چهل شب عبادت کنی. چهل روز از غذای دنیا نخوری. بعد سیب بهشتی.» این سیب بهشتی را تناول میکند. میفرماید: «این نطفه فاطمه است.» بدن فاطمه میخواهد در دنیا بیاید. باید با این احترام بیاید. پیغمبر باید ۴۰ روز ریاضت بکشد. خدا میخواهد بدن فاطمه (را). حالا این بدن وقتی میخواهد از این دنیا برود. این سیب بهشتی. پیغمبر چهل روز ریاضت میکشد که فاطمه را بهش بدهند. چهل روز میگذرد. فاطمه را ازش میگیرند. آن هم با چه وضعی. بعد ۴۰ روز ریاضت با چه لطافتی فاطمه زهرا را بهش دادند؟ بعد ۴۰ روز رحلت یا ۷۰ روز یا ۹۰ روز با چه وضعیتی فاطمه زهرا را به پیغمبر برگرداندند؟ همه شرمنده شدند. امیرالمؤمنین (ع) که بیشتر از همه شرمنده شد وقتی آمدیم بدن را به پیغمبر...
ز دست بازوی تو حیدر خجل!
ای ز تو سینه و بازوی حیدر هم خجل
غلاف تیر هم، مسمارت هم، در خجل. خوش به حالتان که اشک... آخه با غروب آفتاب طلعت نورانیات!
سر تا قدم از روی پیغمبر خجل.
هم صدف بشکست، هم دردانه از دست رفت. صدف بسته است، توش مروار.
هم صدف بشکن (گشت) از دست.
جانم سوختم بهر صدف، گردیدم از گوهر خجل.
یا صاحب الزمان، یا امام رضا، (گفت):
یا همسرم را پیش چشم دخترم زینب زدند. مردم از بس گشتم (دنبال) آن نازنین دختر. گاه گاهی خجلت میکشد از همسرم. گاه گاهی من میکشد از همسرش. مثل من هرگز نگردد مردی.
همسرم با چادر به خانه (آمد). از حسن (پرسیدم) گردیدم تا دامن مه (دیدم) خاص خاص زینب را بغل گیرد. ممکن نشد زینب را بغل، ولی ممکن (بود) مادر از دختر خجل شد. دختر از مادر.
باغ را آتش، مثل من هرگز نشد باغ از غنچه و از لاله پرپر.
از کنیز خویش هم جانم به مظلومیتت یا امیرالمؤمنین!
از کنیز خویش شد فاطمه، خیبر.
بانگ تا به گوش خود شنید، از خویش هم شد فاتح خیبر. حافظ میگوید: «ای که از کوچه معشوقه ما میگذری، با خبر که سر میشکند دیوار.» «ای که از کوچه معشوقه گذری، با خبر باش که په...» آی مادر، مادر، مادر، مادر، مادر! یکم آرام. روضهای که میخواهیم بخوانیم، روضه سنگینی است. نمیشود. زن همینجوری ضعیف است، مخصوصاً وقتی بیمار بشود، ضعیفتر میشود. مخصوصاً وقتی داغدار (شود)، ضعیف میشود. مخصوصاً وقتی باردار باشد. صاحبالزمان! مخصوصاً وقتی وضع حمل کند، دیگر توانی در بدن (ندارد). خب این را از این ورم بهت خبر بدهم. در خانه امیرالمؤمنین اول در خون است. بعد یک پرده است. برای این است وقتی در باز میشود، اول تو خانه معلوم نشود. از آن طرف وقتی کسی پشت در باز بشود، اهل خانه نمیفهمند چه خبر است پشت در دیده نمیشود. جان عزیزم! پشت در چه خبر شده؟ چرا دیگر صدای مادرمون (نمیآید)؟ چرا فقط بوی دود میآید؟ همینجور بود. یک وقت بیا فیض در خزینه بیا.
در حال بارگذاری نظرات...