‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین الان الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
خیلی وقتها خیلی از ماها دنبال یک توصیهای میگردیم؛ یک جمله بگویم و خلاصه بفهمیم باید چهکار کنیم. دنبال مرد خدایی میگردیم، ولی خدایی میگردیم. خلاصه برویم ببینیمش و یک دستورالعملی بگیریم، یک خطی بگیریم، یک راهکاری بگیریم. در یک جمله به ما بگوید چهکار کنیم. اگر بدانیم کسی باطنبین است، تشخیص میدهد، گیر ما را تشخیص میدهد، راهحلها را خوب میشناسد، خوبی هر جا باشد، میرویم پیدایش میکنیم. هر جور شده ازش میپرسیم به ما بگوید چهکار باید بکنیم.
خیلی وقتها ما دنبال سرنخ اصلیای هستیم که به ما بدهند و بگیریم دنبالش برویم و خیلی از کارهایمان با یک دانه حل بشود. چیز خوبی است، چیز درستی است. خیلی از ماها هر کدام یک چیز مخصوص به خود داریم. ممکن است که برای بنده یک گیری باشد که برای شما نباشد، برای این آقا یک راهحل باشد که برای آن یکی نباشد. تشخیص، هنر است.
برنامه آیتاللهالعظمی بهجت اینجور بود. میدانستند هر کسی گیرش کجاست، داروش چیست، دردش چیست. هر کسی را جدا جدا تشخیص میدادند. این مال همه تاریخ است. مال تک تک ماست. همه آنهایی که الان هستند، همه آنهایی که بعداً میآیند، یک چیزی است که یک مرد خدایی بگوید. سفارش میکنم برای همه شمایی که هستید و همه کسانی که بعداً میآیند. این را به عنوان توصیه اکید من بگیرید.
حالا آن مرد خدا پیغمبر اکرم (ص) باشد. آقای بهجت را شما فرض بکنید ضربدر میلیون، میلیون، میلیون برابر بکنیم، تازه باز هم معلوم نیست اندازه پیغمبر اکرم (ص) بشود. پیغمبر اکرم، آن هم نه به یک فرد که مثلاً: «آقا, شما گیرتان این است» یا «شما را مثلاً...».
به همه تاریخ، بعد تازه بفهمند که همه آنهایی که اینجا هستند به آنهایی که نیستند برسانند. بعد تازه بفهمند همه آنهایی که بعداً قرار است به دنیا بیایند، به آنها هم بگویید. معلوم میشود خیلی چیز مهمی است. یک چیز خیلی خاصی است.
خب آن چیز خاص چیست؟ قال رسولالله (ص): صل علی محمد و آل محمد. «اوس شاهد من امتی والغائب منها.» پیغمبر اکرم میفرماید: «من یک سفارشی میکنم. همه آنهایی که هستند بشنوند. آنهایی هم که نیستند، غایبند، به آنها هم برسانیم.» خیلی چیز مهمی است. «و من فی اصلاب الرجال و ارحام النساء الی یوم القیامه.» آنهایی هم که در صُلب پدرشانند، در رَحِم مادرشانند، تا قیامت قرار است بیایند، این سفارش من را به آنها برسانید.
یا رسولالله، این چه سفارشی است که میخواهید بفرمایید؟ سفارششان چیست؟ «صله رحم کنید و ان کانت منه علی مسیرت سنه.» حتی اگر برای یک صله رحم کردن باید راه یک سال را طی کنید، یک سال راه بروید. حالا راه یک ساله کجاست؟ که از اینجا یک سال راه بیفتیم؟
میروم که نداریم. هنوز با هواپیما و قطار و اینها که شما تا آمریکایش هم که دیگر خیلی دور است برای ما. تازه با پرواز غیرمستقیم که باید بروید دبی و از آنجا بروید. پرواز مستقیمش که هفت هشت ساعت بیشتر نیست. با پرواز غیرمستقیم، معطلی و اینها و فلان و اینها، سوختگیری هواپیما و اینها ۱۶ ساعت است. خیلی زیاد بشود تا ۱۲ تا ۱۴ ساعت. دیگر تا آمریکایش این است. ۱۶ ساعت. حالا شما راهی را یک سال بروی برای اینکه صله رحم کنی.
این همان سفارش پیامبر است. آنهایی که هستند، آنهایی که نیستند، آنهایی که قرار است بعداً بیایند، آنهایی که تا قیامت میآیند. من سفارشم. من را به عنوان یک مرد خدا قبول داری؟ یا رسولالله، ما شما را خیلی بیشتر از یک مرد خدا قبول داریم. مرد خدا که یک عالم معمولی مرد خداست، شما که دیگر نور چشم ما هستید. خیلی خوب، من یک سفارش دارم.
آقا، الان به شما بگویم: آیتاللهالعظمی بهجت (رحمتاللهعلیه) بر فرضشان زندهاند، در حرم یک گوشهای نشستهاند. هر کی هر سوالی دارد، ایشان میرود کنارش، کنار ایشان مینشیند و خلاصه، ایشان یک چیز خاصی بهش میگوید. میگوید: «سفارشت!» خداوکیلی میرویم یا نمیرویم؟ کسی که چشم برزخی دارد، باطن عالم را میبیند. پیغمبر اکرم. تازه پیش آقای بهجت بروی، آقای بهجت نمیگوید: «اینی که میگویم برو به دیگران هم برسان. آنهایی هم که در رحم مادرانشان تا قیامت میآیند، به آنها هم بگو.» پیغمبر اکرم (ص) اینجور چیزی میگویند. تا قیامت هر کی میخواهد بیاید، بگویید پیغمبر این را گفت: «ان یسل الرحیم». صله رحم کنید. حتی اگر قرار است یک سال راه، یک مسافت یک ساله را باید طی کنید. چقدر مهم است!
بعد آخرش پیغمبر چه فرمودند؟ «فان ذلک من الدین.» کسی این کار را انجام بدهد، این کار جزو دینش است. این است که ما یادمان نرود. این جزو دینمان است. جزو اعمال دینمان است.
حالا ما دیشب یک عبارتی گفتیم، گفتیم که جا دارد صله رحم را بیاوریم جزو فروع دین. فروع دین است صله رحم. چسبیده به آن هاست. حج و زکات و نماز و خمس و تولی و تبری و امر به معروف و نهی از منکر. اینهایی که میگوییم جزو دین ماست. به همین خاطر، اگر کسی بگوید: «آقا، صله رحم چیست؟ بابا، این حرفها را آخوندها درآوردهاند. اینها را ما در دین نداریم.» همین که گفت، مرتد میشود. از دین خارج میشود.
اگر یک نفر برگشت گفت: «آقا، صله رحم چیست؟ صله رحم کجا بود؟ این حرفها چیست؟ کی گفته شراب خوردن حرام است؟» این همین که بگوید، مرتد است. حتی اگر سوال دارد میکند. خب، جوابش را میدهیم. آیه قرآن گفته، روایت گفته. اگر سفت و قرص وایساد پای حرفش، مرتد است. همین که این حرف را میزند، مالش را باید بین بچههایش تقسیم کند. خونش هم مباح میشود. اگر کسی برگشت گفت که: «آقا، قبول که شراب خوردن حرام است، ولی من نمیتوانم.» خب، این مرتد نیست، ولی گناهکار است. «این حرفها چیست؟» این مرتد است.
«صله رحم هست. من نمیخواهم عمل کنم.» این مرتد نیست، ولی گناهکار است. صله رحم جزو دین است. آدم دیندار باید اهل صله رحم باشد.
آقا، بالاتر از این حرفها، در برخی روایات داریم که شما اگر میخواهید ما اهل بیت را یاری کنید. خیلی روایتش عجیب است. اگر میخواهید ما را یاری کنید، اگر میخواهید به ولایت ما برسید، میخواهید ولایت ما دستتان را بگیرد. ببینید روایت را: امام صادق (ع) فرمود: «انکم لن تنالو ولایتنا.» آقا جان، به ولایت ما اهل بیت نمیرسید. خیلی ولایت ما اهل بیت بلند است. دست هر کسی بهش نمیرسد. (دست ما کوتاه و خرما بر نخیل). کسی میخواهد دستش به ولایت ما اهل بیت برسد، باید چهارپایی زیر پاش باشد. بعد نردبان میآورد. «الا بالورع» اول از همه وَرَع. «والاجتهاد» اهل تلاش. «و صدق الحدیث» اهل راست گفتن باشی. چهارم: «و اداء الامانه» امانتدار باشی. امانت بهت دادند، درست حسابی برگردان. پنجم: «و حسن الجوار» خوب همسایگی کنی. خوب همنشین باشی. میخواهی به ولایت ما اهل بیت برسی، این راهش است. ششم: «و حسن الخلق».
یا الله، سلام علیکم. میخواهی به ولایت ما اهل بیت برسی؟ آخه از هیئت میرود، میرود خانه. خسته و کوفته است. گریه کرده. مثلاً بر فرض (ما که نداریم، مثلاً میگویم) گریه کرده و خسته است و اینها. یک فصل بچه را میگیرد میزند و یک داد و دعوا با خانمش میکند و بعضی وقتها با پدر و مادر بحث میکند. سر و صدا میکند. آب ولایت اهل بیت نمیرسی با این حرفها. میخواهی به ولایت ما برسی؟ یکیش حسن خلق. «والوفاء بالعهد» به عهدت وفا کن. و این یکی اصل کاری: «وصلت الرحم». صله رحم. کسی میخواهد به ولایت ما اهل بیت برسد، باید اهل صله رحم باشد. آقا، نمیشود کسی بگوید: «آقا، به خاطر اهل بیت با همه فک و فامیلم قطع رابطه کردم.» خلاصه توهمات و خیالات. در موردش مفصل صحبت خواهیم کرد انشاءالله.
خب، پس ما چهکار کنیم؟ برویم تو جمع عرقخورها؟ عروسی دعوت کردند؟ نخیر. کجا بروی؟ چهجور بروی؟ چهکار بکنی؟ انشاءالله توضیح خواهیم داد. البته خب، یک مشکلی که معمولاً توی این سخنرانیهای دهگی هست، این است که برخی یک شب هستند، یک شب نیستند. شبهه درست شد، یک شب دیگر نیامد. این تقصیر خودشها، به ما ربطی ندارد.
به ولایت ما اهل بیت نمیرسی با چند تا چیز. ده تا چیز. یکیش صله رحم. دنبال ولایت. همه این هیئت گرفتنها و سیاهپوشیدنها و رفتنها و آمدنها و خرج کردنها و سینهزدنها و سَرزدنها، همهاش برای ولایت است دیگر. غیر از این است؟ مگر شهید ولایت، در راه ولایت امیرالمؤمنین شهید شد؟ یاد بگیریم از حضرت زهرا (س) در راه ولایت.
بعضی همه دینشان تو قمهزنی است. همه دینش به این است که بردارد مثلاً یک چهار تا خار بردارد بیاورد تو یک اتاق بیندازد. بعضی همین دین عزاداری، مشکی، سیاه، مشکی پوشیدن و اینها. اشتباه نشود. وقتی اشتباه به عرضتان نرسد. کسی نگفته دو ماه محرَّم، صفر کنم، مشکی بپوشم. لباس مشکی پوشیدن کراهت دارد در نماز. اگر شما مشکی بپوشی، ثواب نمازت کم میشود. برای عزاداری اهل بیت، آن هم به صورت محدود، استثناست، محدود. اشتباه نفهمیم.
«آقا، ایشان چرا مشکی نپوشیدهاند؟ وای، با اسلام و دین ما در خطر است. این حاجآقا آمده است، مشکی نپوشیده است.» یا الله! خدایا، ما به کی… آقا، دین شما وقتی در خطر است که قطع رحم کنید. امام حسین آنجا در خطر است. ۲۰ شبکه راه انداختند، مسئولین جمهوری اسلامی را فحش میدهند، به علما توهین میکنند: «چرا شما اجازه نمیدهید ما قمه بزنیم بر سرمان در خیابانها بیاییم قمه بزنیم؟» دینشان غمه و قیمه است. با مادرش دعوا میکند، با پدرش گلاویز میشود، قمهاش را ترک نمیکند.
بچه هیئت. بابا، الکی خراب نکنیم اسم اهل بیت را. ولایت ما نمیرسد مگر اینکه این چند تا چیز را داشته باشی. یکیش صله رحم. اصلاً ولایت را ولش کن. ولایت را ولش کن، آقا. اصلاً ولایت... ولایت روی چشم ما. بندگی خدا، تقوا، تقوا، تقوا. «بنده به صله رحم.» «تقوا بنده به صله رحم.» این روایتها را باید بخوانیم. باید زیاد بخوانیم. خیلی باید بخوانیم. درس مدرسه بچههایمان باشد. مدرسه یک واحد صله رحم پاس کرده باشند.
بنده به عنوان یک طلبه دارم به شما میگویم که برخی کارشناس مذهبی... کارشناس مذهبی بنده دارم عرض میکنم. یک واحد باید صله رحم داشته باشیم تو مدارس، تو دانشگاهها، تو مساجد، تو نماز جمعهها. فیلم بسازیم و کنگره داشته باشیم، همایش داشته باشیم، سالگرد همایشهای سالیانه داشته باشیم. نماز همایش سالیانه میگیرند. دانلود اهل بیت که خب الحمدلله این همه مراسم. نه. مثل اینکه شما من... تا روایت همین آقایی که سایهاش بالا سرمان است، افتخار داریم تصویر گنبدش را میبینیم. افتخار داریم همسایهشان بشیم. همین امام رضای نازنین ما، آقامون، مولامون، سرورمون، حجت خدا، ولی خدا، همین امام رضا فرموده «ان الله عزوجل امر به ثلاثة مقرون بها ثلاث اخ». خدا سه تا دستور داده. این سه تا دستور با سه تا دستور دیگر پیوند خورده. شما این دستوری که میخواهی انجام بدهی، آن یکی را اگر انجام ندهی، این یک دانه را انجام ندادی. سه تا چیز دوتایی است. سه تا دوتایی داریم. سه تا چیزی که دو تا دو تاست. اینها به هم بندند. نگیری این یکی را هم نگرفتی. عجب روایتی!
«امر به الصلاة والزکاة.» نماز و زکات. این دو تا با هم: «اقیموا الصلاة و آتو الزکاة.» نماز، زکات. کسی نماز بخواند زکات ندهد. «لم تقبل من صلاته.» نمازش قبول نیست. نماز و زکات.
برویم بعدی. دومی: «و مره به شکر له ولوالدینه.» اولین نماز و زکات با هم بود. دومی شکر خدا و شکر والدین. تشکر از خدا با پدر و مادر. «انش کردی و لوالدینه.» انشاءالله بعداً مفصل صحبت خواهیم کرد. انشاءالله کسی اگر از والدینش تشکر نکند، از خدا تشکر نکرده است. این دومی.
سومی: «و مر به اتقاء الله و صلت الرحم. الله اکبر.» تقوا با صله رحم. نماز جمعه اول هر خطبه شما را دعوت به تقوا میکند. کسی اگر اهل صله رحم نباشد، تقوا ندارد. التماس دعا. مرخص. یا علی. خلاص. «فمن لم یصل الرحم لم یتق الله.» کسی صله رحم نکند، بیتقواست. اگر دیدید کسی قطع رحم کرده، آقا، راحت بگو: «یادم آدم بیتقوایی.» قطع رحم، تقوا با صله رحم. بعضی ساندویچیها میگویند: «آقا، نوشابه خالی نداریم. نوشابه با ساندویچ.» نوشابه با ساندویچ. بلا تشبیه. صله رحم خالی نداریم. تقوای خالی هم نداریم. تقوای خالی نداری. تقوا با صله رحم.
آدم باتقوایی است؟ از کسی تعریف بکنی؟ اول برو ببین صله رحمش وضعیتش چهجور است. پفک فک و فامیلاش میرسد یا نه؟ هوای فامیلاشو دارد یا ندارد؟ اول از همه همین. خواهر، برادرش با برادرش قهر است، ولی گریه میکند تو هیئت. برادر بزرگتر جایگاه پدر است. جایگاه برادر بزرگتر جایگاه پدر است. کسی گلاویز بشود، انگار با باباش گلاویز شده است. کسی دست رو برادر بزرگترش بلند کند، انگار دست باباش را بلند کرده است. مشکل ما اینهاست. مشکل ما اینهاست.
چند سال پیش من... چند سال پیش بود؟ شش سال پیش؟ هفت سال پیش بود. جمع دوستان دانشگاه امیرکبیر تهران. ده شب با موضوع... بحثمان این بود که امام زمان نمیآیند به خاطر اینکه ما شیعیان با هم نیستیم. روایت، روایت خود امام زمان نامه دادهاند: «شما شیعیان اگر با هم باشید، ظهور ما عقب نمیافتد. شما با هم نیستید. شما مشکل دارید.» ما اهل کوفه نیستیم، نوکرتم. فدایت شوم. تو برادرت را به پول میفروشی، نمیخواهی من را به پول بفروشی؟ ماجرای کربلا و غیر کربلا. ببین، هر جا که حرف از دشمنی مردم با اهل بیت است، میگویند: «اینها قطع رحم کردهاند.» امام حسین ظهر عاشورا... قطع رحم میکنی حضرت زهرا (س) را میکنی.
یک آیه در قرآن، سوره مبارکه نساء، آیه اولش. خیلی این آیه قشنگ است. امشب بخشی از این آیه را میخوانیم، بقیهاش را فردا شب انشاءالله. سوره مبارکه نساء، اجتماعیترین، میشود گفت اجتماعیترین سوره قرآن. کسی میخواهد آداب معاشرت یاد بگیرد، سوره نساء را یاد بگیرد. حالا اسمش آداب معاشرت. آداب اجتماعی. اوه، چقدر کتاب نوشته شده. نمیدانم میبینید یا نه تو بازار. اصلاً اهلش هستی یا نه. من چون اعتیاد به کتاب دارم، بوی کتاب ببینم هم بزنم، زانوهام سست میشود. وقتی کتاب میبینم، تو این بازار کتاب که آدم میرود، کتابی است که این اروپاییها دارند میدهند: «آداب معاشرت کنیم.» دلش خون میشود شیعه امام صادق (ع) برود از یک عده آدم گبر کافر بیدین... شما را به خدا، «به من یاد بدهید من چهکار کنم موفق بشوم. بیا، ۱۰۱ راه برای موفقیت. هزار راه موفقیت.» کتاب. آقا، سوره نساء را برو بخوان. با دقت برو بخوان. یاد میگیری موفق بشوی. آیه اولش ختم ماجراست. همان اول بسم الله میخ آخر را زده.
«یا ایها الناس.» خیلی است دیگر. خدا دارد همه مردم را خطاب میکند. در قرآن کمتر اینجوری داریم. بیشتر مومنان را خطاب میکند. مردم را خیلی... همه مردم را با هم... کار ندارد بیشتر... کار دارد کمتر پیش میآید همه را با هم صدا بزند. آی مردم! «یا ایها الناس.» همه عالم! آی مردم! مردمی که قبلاً بودید و الان هستید و بعداً خواهید بود. چند میلیارد میشوند روی کره زمین؟ الان که الان هشت میلیارد. تقریباً ۵۰، ۶۰ میلیاردی حتماً میشوند دیگر از وقتی که این آیه نازل شده تا الان.
یک دستور دارم میدهم به همهتان. با همهتانم. «اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده.» به به! آقا، از قرآن لذت میبرید یا نه؟ اگر لذت میشود، حیف است. صندوقچه ختمی باشد. انشاءالله کسی از دنیا برود، بمیرد. انشاءالله بیاییم دور همین آیات را... اون الله الله کنیم و برویم. التماس دعا. ثوابش برسد به روح میّت انشاءالله. تقوا. اون روایت امام رضا (ع) را داشتی. تقوا با صله رحم گره خورده. این اول از همه: «آی مردم، تقوا داشته باشید.» نسبت به کی؟ نسبت به چی؟ نسبت به رَبّتان. ببخشید، این رب ما چهکار کرده؟ «خلقکم من نفس واحده.» این ربط به شما. همه شما را از یک نفر آفریده. از یک نفر. چقدر این آیه، چقدر این آیه قشنگ است. به به! آقا، همه ما مال یک رگ و ریشه خانوادهایم. مال یک ننه باباییم. مال یک پدر و مادریم. این میآید مال فلان قومیت میبینی تحویلش نمیگیرد. چقدر آدم دلش خون میشود. من چند بار شنیدهام یکی از این کشورهای اطراف اینجا تحویلش نمیگیرند. پناه بر سلام. قومیت نسبت به فلان قومیت ترجیح دارد. فلان شهرستان، فلان شهرستان ترجیح دارد. اگر این مثلاً مال اروپا باشد، یک جور دیگر تحویلش میگیرند. مال مثلاً آسیای شرقی باشد، یک جور دیگر تحویلش میگیرند. برای اینکه این آیه قرآن فهمیده نشده: «خلقکم من نفس واحده.» همهتان با هم خواهر برادرید. خواهر و برادر... نخیر، قاطی نکن. تمایز پدر و مادر از یک جایی. این مبنای تقوای اجتماعی.
چرا آدمها حق و حقوق همدیگر را میخورند؟ حق و حقوق همدیگر را پایمال میکنند؟ چرا آدمها به هم ظلم میکنند؟ بابا، این آمریکای نامرد باید بفهمد ما با هم برادریم. چرا آخه به ما زور میگویی؟ برادر، خواهریم. همه مردم کره زمین، همه با هم... یک آیه در قرآن دارد، خیلی قشنگ. در سوره بقره، بحث قصاص. این آیات را باید فیلم بسازند برایش. در سوره بقره میفرماید که: «آقا، اگر یک نفر آمد و یک عزیزی از شما را زد، مثلاً قصاص.» بعد خدا دعوت به عفو میکند. داشته باشید آیه را. میگوید ببین، حالا اگر عفو بکنی بهتر است. با چه زبانی میگوید؟ میگوید: «فمن عفی له من اخیه شیءٌ فاتباع بالمعروف.» ببین، این آقا زده، پسر شما را کشته. درست، دلش جراحت وارد شده دیگر. یک نفر آمده بچه آدم را کشته. «اخی.» برادرته. یعنی چی این آیه؟ انتقام بگیرد؟ کینه داشته باشد؟ مگر کینههای الهی و خدا و پیغمبری. آن فرق میکند. بله، ما از قاتلان حضرت زهرا (س) کینه داریم. هیچ وقت هم با آنها دلمان صاف نمیشود. بابا، دشمنان اهل بیت. کینه داریم ما با این وهابیهای نامرد. کینه داریم تا آدم. کینه داریم. درست است. روی حساب مادی برادرمان هر مالی، پدر و مادریم. ولی خب دیگر برادر نامردند دیگر. برادری که برادرکِش است، این دیگر فرق میکند. حساب ظلم نکرده یا کسی که ظلم کرده، از دستش در رفته. حسابشده دارد ظلم میکند.
۵۰ ساله باهاش قهر است. بابا، داداشته. «و خلق منها زوجها.» ادامه آیه. خدا حضرت آدم (ع) را آفرید. از حضرت آدم (ع)، حوا را آفرید. حالا میگویند از اضافه گِل حضرت آدم. برخی پهلوی حضرت آدم. از دنده از آدم از اول خلق شد. نه، اینجوری نیست. در روایت هم دارد رد شده از اضافه گِل حسّاد. از حضرت آدم، خدا حوا را آفرید. «و بثّ منهما رجال کثیراً و نساءً.» همه آدمهای روی کره زمین، بچه همین دو تا. اینجا بحثهای مفصلی شده. مرحوم علامه طباطبایی، در جلد ۴ المیزان، بحث خیلی مفصلی دارد ایشان که خب یعنی چی؟ آقا، یعنی چهجور شد ازدواج این بچههای آدم و حوا؟ چهجور شد؟ هیچی. برادر، خواهر با هم ازدواج کردند. آقا، برادر، خواهر؟ بله، آن موقع حلال بوده. چه اشکال؟ یک چیزی یک موقع حلاله، یک موقع حرام میشود. اشکال ندارد. خدا صلاح میدید.
خلاصه، اینهایی که الان روی کرهی زمینند، همه از نسل آدم و حوا هستند. برخی گفتند: «آقا، مثلاً خدا جنّی فرستاد، اینها با جن ازدواج کردند، بچهدار شدند.» وقتی میگویند خدا فرشته فرستاد، نسلهای دیگری از انسانها روی کرهی زمین بودند. این بچههای آدم و حوا با آنها ازدواج کردند. نخیر! آیه قرآن دارد میگوید: «و بثّ منهما رجالاً کثیراً و نساءً.» همه آدمهای روی کره زمین، بچه این دو تا هستند. همه شما مال همین دو تا. آقا، پدر و مادر همهتان یکی است. میشود رَحِم.
اولین ما، صله رحم که میگویند، این میشود اول ماجرا. رحم مرحلهبندی دارد. مرحله به مرحله است. الان همه ما با همدیگر مال یک رَحِمیم. مال یک مادریم. مادرمان حضرت حوا (سلاماللهعلیها). به یک اعتبار، همه باید با همدیگر صله رحم داشته باشیم. آقا، نباید به هم ظلم بکنیم. شما به هر انسانی اگر ظلم بکنی، قطع رحم کردی.
یک روایت خیلی قشنگی دارد. میفرماید که، بله، حدیث از امیرالمؤمنین است. فرمودند که: «من اصبح لایهم بظلم احد.» شما صبح که میکنی، صبح که از خواب بلند میشوی، به هیچکس ظلم نکنی. کسی صبح از خواب بلند میشود، نیتش این باشد: «خدایا، صبح کردم، نیتم این است که تا شب به کسی ظلم نکنم.» کسی که نیتش این باشد، تا آخر شب، همین. چون اول صبح نیتش این بوده، تا آخر شب هر گناهی که از دستش در برود، خدا میبخشد. نگاه حرامی کرد یا از دستش رفت، یک حرف نامربوطی زد.
با همه آدمهای روی کره زمین سریال. آقا، من انشاءالله تا وقتی زندهام، میخواهم به هیچ احد و ناسی ظلم نکنم. ثواب یک صله رحم هفت میلیاردی، هشت میلیاردی برایت نوشته میشود. من با برادران و خواهران از جنس خودم که همه از نسل آدم و حوایی هستند. ظلم بکنم. میخواهم حق و حقوق... حق و حقوق همه را رعایت کند. اگر رعایت نکنم، میشود آقا. مشتری آمده، حق و حقوقش را میخواهم رعایت کنم. تو اداره مردم آمدهاند، باید حق و حقوقش را رعایت کنم. همین است صله رحم.
تازه ببینید، ما با خود آدم و حوا هم باید صله رحم بکنیم ها. این را هم یادمان نرود. پدر و مادرمان دیگر. آیه قرآن. پدر و مادرِ آدم و حوا. هفت جای قرآن میگوید: «بچه آدم، بچه آدم باش.» بچه آدم هستی. الان ما چقدر برای پدر و مادرمان آدم و حوا هدیه معنوی میفرستیم؟ آخرین باری که هدیه معنوی فرستادیم کی بود؟ بفرمایید شما. میدانید ما یک سری صلواتهای ویژه برای آدم و حوا داریم. توی دعاهایمان، توی ادعیه. این عمل ام داوود که انجام میدهید. عمل ام داوود به قول یکی از رفقا میگفت: «آیتم سنگین.» یکی از آیتمهای خیلی سنگین. سه روز روزه اعتکاف از مسجد بیرون. اعمال داوود مخصوص معتکفان نیست. آنهایی که از خارج از سه روز روزه گرفتهاند، از ظهر روز سوم غسل میکند. شروع میکند پنج جزو تقریباً قرآن است. پنج جزو باید بخواند. این قرآن خواندنها تمام میشود. حالا پنج شش ساعت طول کشیده. میگوید: «یک دعای آخرش است.» این دعای آخر را بکن. یک سجده دارد. تو آن سجده هم اگر میتوانی اشک جاری بشود، حاجت را خدا میدهد.
دعای آخر را که میخواهی شروع کنی، دعای آخر: «اللهم صل علی ابینا آدم.» اول آدم برای پدر و مادرش دعا میکند تا دعایش مستجاب بشود. خب، کدام پدر و مادر؟ اول از همه آدم. «اللهم صل علی ابینا آدم.» خدایا، به بابامون آدم صلوات بفرست. «اللهم صل علی امنا حوا.» به مادرمون حوا صلوات بفرست. آقا، زیارت امام رضا (ع) میرویم، شریک کنیم آدم و حوا را. صله رحم زندان نیست. بخش اعظمی از صله رحم با مردههاست. وقتی بچهای چند وقتی بگذرد، برای پدر و مادرش هدیه نفرستد. پدر و مادری که از دنیا... این بچهای که هدیه نمیفرستد، عاق والدین میشود. پدر و مادر تو عالم برزخ نفرین میکنند: «یک ماه گذشته هیچچیز برای من نفرستاده. ای خدا، ذلیلت کند.» چهجوری تو دنیا اگر این پدر و مادر یک چند وقت بگذرد بچه نیاید سر بزند، دلش میگیرد؟ کاری بکنند ها! همین که دلش گرفت، رنجیده میشود. ناراحت والدین است. وقتی چیزی نمیفرستد برای پدر و مادر، دلگیر میشود. حالا کدام یک از پدر و مادرها مهمتر از آدم و حوا؟
حافظه و ذکاوت حاجآقا از سنخ ما. حاجآقا روحانی بودند، تحصیل کرده نجف و کربلا و آینده. خلقکم من نفس واحده. شما همه را از یک پدر و مادر آفریدم. این اولین صله رحم ماست. همه ما آدمها با همدیگر یک رحم داریم. بعد این رحم هی دایرهاش تنگتر میشود. محدودش کوچکتر میشود. این نکتهای که میخواهم بگویم خیلی مهم است. دقت بفرمایید. محدوده رحم کوچکتر میشود. بعد میآید خب، اول از همه ما یک رحم عام داریم. همه آدمها با همدیگر مال یک پدر و مادریم. میشود یک صله رحم. یک حدی.
حد بعدیاش: همه مال یک تیره هستند، یک طایفهاند، مال یک تباریم. مثلاً سادات، همه با همدیگر باید صله رحم داشته باشند. یک سید با یک سید دیگر پدر و مادرند. پدر و مادرشان هم معلوم است. میدانند. طایفه مثلاً شیرازی، بر فرض مثلاً اینها طایفه اصفهانیاند، اینها طایفه مثلاً رحمانی، اینها طایفه احمدیاند. دیدهاید تو بعضی روستاها و شهرستانها و اینها بیشتر معلوم است. الان دیگر تو این زندگی شهری کمتر فهمیده میشود. اینها مال فلان طایفهاند. اینها مال فلان قبیلهاند. اینها مال فلان قوماند. اینهایی که میشناسند همدیگر را، همه میدانند مال یک تبارند. مثلاً پدر هشتم نهمشان با هم یکی است. اینها هم یک صله رحم دارند.
باز دایره تنگتر میشود. فامیلند. شما و پسرعمویت و پسرعمهات و نوه عمهات و اینها همه یک فامیلید. پدر دومتان معلوم است. جد دومتان معلوم است. جد سومتان معلوم است. باز میآید دایره تنگتر میشود تا اینکه همه مال یک پدر و مادریم. من، برادرم، خواهرم یا مال یک پدربزرگ مادربزرگیم.
هر چی این دایره رحم تنگتر میشود، مسئولیت شما بیشتر میشود. برای اینها اگر کاری انجام بدهی، ثوابش بیشتر است. اگر کاری انجام ندهی، عقابش بیشتر است. اول از همه صله رحم را چهجوری تعریف کردیم؟ شبهای بعد دیگر این هم صله رحم، آن هم صله رحم. ما گفتیم ها. قطع رحم بکند، چی بهش میدهند؟ یک صله رحم عمومی داریم. بعد هی دایره کوچکتر میشود. هر چی این دایره صله رحم کوچکتر بشود، وظیفه شما بیشتر است. شما الان وظیفهای که نسبت به برادرت داری، یک وظیفه سنگین است. نسبت به بچه برادرت هم وظیفهای. اگر کسی با نوه برادرش قطع رابطه بکند، قطع رحم کرده است. این هم قطع رحم کرده است. گناهش بیشتر است. با خود برادرش قطع رابطه بکند، این دیگر خیلی گناهش بیشتر است. کسی با بچه مثلاً نسل هفتم مثلاً فلان جدش.
یک داستان دیگر که بگویم. حاج آقا، یادتان باشد شبهای دیگر یادآوری بکنم. داستان قارون. انشاءالله یادم بیندازید. قارون که تو شکم زمین بود، رفت تو دل زمین. یک صله رحم کرد، خدا نجاتش داد. فقط یک حال. محدوده صله رحم، رحم. این فلسفه این چیست؟ چرا به رحم نسبت میدهند؟ به مادر نسبت میدهند؟ به پدر نسبت نمیدهند؟ میگویند آقا همه مال یک رحمیم. از یک رحمیم. رحم مشخصتر است دیگر. حالا این توضیحاتی دارد که نمیشود اینجا گفت. اگر کسی خدای نکرده مادرش مثلاً مثل برخی دشمنهای اهل بیت اهل خطا بوده، اهل گناه بوده، خب این مثلاً مثل برخی از این، مثل یزید مثلاً. یزید خب معلوم نبود بابای درست حسابیاش کیست. مثلاً بر فرض یا خود معاویه یا برخیهای دیگر. مادرش معلوم است. هر بچه مادرش معلوم است. ولو پدرش هم معلوم نباشد. ولو بر فرض مادرش خدای نکرده اهل گناه باشد. آدم نفهمد که این بالاخره از کیست. ولی مادر معلوم است. برای همین همه را به مادر نسبت میدهند. در روایت هم دارد روز قیامت هر کی که میخواهم صدا بزنم، با مادرش صدا میزند. «احمد پسر فاطمه» بر فرض اینها را با اسم پدرشان صدا... پدرشان معلوم است. ناهلال زدن افتخارشان است. تو قیامت بقیه را به اسم مادر صدا میزنند. شیعه امیرالمؤمنین با اسم پدر صدا میزند. یک فضیلت برای شیعیان امیرالمؤمنین.
پس یکی از دلایلی که میگویند رحم، این است که خب همه به مادر بندند و از مادر. یک دلیل دیگر بگویم. خیلی خستهتان نکنم امشب. یک دلیل دیگرش این است که مادر کانون محبت توی خانواده، مرکز توجه، مرکز رحمت. از مادری که مهر و محبت میجوشد. مادری که بچهها را دور هم جمع میکند. حضرت موسی (ع) از روی کوه طور آمد پایین. دید که مردم گوسالهپرست شدهاند. ماجرایش را شنیدهاید دیگر. مردم گوساله میپرستیدند. یک ماه نبود آقای موسی. چهل روز. چی شده؟ چه خبر است؟ یک گوساله گذاشتهاند آن بالا و هی سجده میکنند، بلند میشوند، ذکر میگویند برایش، نماز میخوانند، قربانی میکنند. اول از همه من سراغ هارون برادرش. موهای هارون را کشید. «یا جوهره و اخذ به راس اخی. موهای هارون.» مو بلند هم بوده. موهای حضرت هارون را گرفت کشید. گفت: «این چه وضعی است؟ مگر تو نبودی بین این مردم؟ اینها دارند گوساله میپرستند؟» هارون خواست محبت برادرش را جلب بکند. نگفت برادر، پسر مادر. تا «لا تاخذ بلحیتی و لا براسی». اینها تقصیر خودشان است. من هم میخواستم حرف بزنم، من را میکشتند. چی صدا کرد اینجا؟ مفسرین گفتند، گفتند: «نگفت برادر، پسر مادر.» مادر مرکز محبت است. اسم مادر را میآورد که این محبت برادر را جلب کند. جذب کند توسط مادر. مادری که استوانه محبت. آدمهایی که میخواهند با هم خوب بشوند. بعد مادر مرکز باشد تو خانه. این را باید بحثش بعداً بشود انشاءالله.
مادر. مادر محبت. دیدید چه؟ خانه اگر نباشد برای ما. نبینیم انشاءالله. یک خانه وقتی مادر را از دست میدهد، این بچهها انگار متفرق میشوند. اصلاً پراکنده میشوند. انگار استوانه این خانه میریزد. ستون این خانه کنده میشود. تو این خانههایی که مادر هست، بچهها دور همند. مادر بچهها را جمع میکند. اگر کسی با کسی کدورت داشته باشد، ناراحتی داشته باشد، مادر زنگ میزند: «فلانی، پاشو بیا.» آن یکی هم زنگ میزند: «بیا.» اینها را جمع میکند. مادر اینجوری است. من زیاد دیدهام بعضی خانهها را که مادر را از دست میدهند، این بچهها اصلاً متفرق میشوند. دیگر ماه به ماه هم به هم سر نمیزنند. دور هم جمع نمیشوند. مادر بچهها را جمع میکند. مادر مرکز محبت است. خدا هیچ خانه بیمادری را... خیلی درد بیمادری درد است. پدر هم همینجور. هر کدام از یک صنفی است. از یک جنس است. واقعاً وقتی آدم مادر را از دست میدهد، احساس میکند که پشت و پناه از دست رفت. انگار یک گرمایی از پشت وجودش دارد میرود. یک احساس غربتی میکند. یک احساس تنهایی. یک لحظه احساس میکند بیکس و کار شده. درد مادر. نوع رابطه مادر و بچه، یک رابطه دیگر است. نه ماه با مادر بوده که با پدر نبوده. دو سال شیری که از مادر خورده، دائم با پدر، با مادر بوده. مادر دارد. یک رابطه خاصی دارد. خیلی وقتها ما ابراز علاقه نمیتوانیم مستقیم به پدرمان بکنیم. با پدر آدم خیلی رویش نمیشود اینجوری مستقیم ابراز علاقه بکند. با مادر راحتتر است. مادری که مرکز عاطفه است. مادری که آرامش پیدا میکنم. آرام میشود. یک محبت مادر. یک نوازش مادر. آدم را راحت میکند. سبک میکند. خلاص میکند.
این بچههای امیرالمؤمنین. خیلی سخت است آخه بعد پیغمبر. بعد رسولالله، همه تکیهگاهشان، پشت و پناهشان مادرشان بود. امیرالمؤمنین مرد جنگ. خیلی وقتها تو خانه نبوده. خیلی وقتها بیرون بوده. خیلی وقتها جنگ بوده. آنی که همیشه با اینها بود، آنی که همیشه بالا سرشان بود، هوادار اینها بود، مادرشان بود. همیشه جای خالی امیرالمؤمنین و فاطمه را پر میکرد برای این بچهها. مادر. نوعی اُنس دیگری با مادر. یک حساسیت دیگری نسبت به مادر. حساسیتی که نسبت به مادر داریم، فرق میکند با حساسیتی که نسبت به پدر داریم. الان همین امشب تو این شلوغیها، تو این سر و صداها، تو این خطراتی که بود، برمیگردد به مادرش میگوید: «مامان، امشب نمیخواهد بیرون بیایی. بیرون خطر دارد. امنیت نیست.» مادر آدم طاقت ندارد. سخت است. خیابان... ببینم اصلاً کسی این بابا را میچسبد: «تو مگر خودت مادر... مگر خودت خجالت نمیکشی؟» حالا خدا آتیشم... باشد. مادر آدم بخواهد از کنار آتیش رد بشود، خدا نکند. مادرت برود پشت... وای مادر، وای مادر. وای امشب هستم بنویسم ترانهها. شعر بخوانم. شب باشد. روضهها باشد. هستیم انشاءالله شبهای بعد بیشتر روضه میخوانیم. یک خورده این رابطه عاطفیمان را با مادرمان تقویت کنیم. از ته دل بگوییم وای مادر. شاید یک وقتی هم شاید یک خورده احساس کردیم آن وای مادر امام حسن (ع) را...
نشستهام بنویسم ترانهها، از بهار من، از مادر. از دست پرامیدم دانهها. از این که پر زده از آشیانهها. شکرش میان این همه... سروَری شدیم. شکرش میان این همه صد سروَری شدیم. مانند ۱۱ پسرش مادری. آیینهای گرفته خدا در برابرش. خورشیدی از تمامی بار انورش. امشب خدا خدا با پیامبرش. امشب پدر رسیده به دیدار مادرت. ببین چهکار کردی که پیغمبر... که بر هست واجب از این به بعد بوسه بر... این را بفهمی. کمتر روضه میخوانم. هر چی بیشتر با شعر حال کنی بهتر است.
گم کردهام پیش روحت خیال را. پنهان کردهای پیدا جلال را. عجب کار توست قنبری کنی. تو آمدی که پای علی حیدری کنی. این باغها سر زهراست یا علی. این موج موج کوثر زهراست. آری تمام باور زهراست یا علی. نام تو نام دیگر زهراست یا علی. آغاز آفرینش از آغاز فاطمه. یعنی علی حقیقت زیر پای تو محقّری. کار نگاه چشم شما ذرهپروری. مادر مادر. به لطف تو زنجیر میشویم. با بوی نان تازه باز از تنور روشن تو سیر میشویم. باز از تنور روشن تو میشویم. شکرش کنار تو پیر میشویم. در روزه باز... چهقدر درد کرده تو بود. لطف دست ورم کرده. دست مادرت درد. خانم میان صحنه رضا. نام تو بس است. جانم جانم. وقت شفا نام نام دردی. مگر برای نام تو نام تو بد. لبم دم باب. نام تو بر لبم دم باب الج. فیض تو بود از سر من هم زیاد. آوارهایم پای شما. خوش به حال ما. هر جا بمون. روضه کجاست؟ آوارهایم. شما. خوش به حال ما. مشمول هر. شما. خوش به حال ما. پروانه شما. خوش به حال ما. کربلای شما.
تا الان گرمت کردم برای این چند خط. آمادهای؟ با هم بخوانیم: آهی بکش که سینه ما کربلا توست. حال دلم میخواست حامی نشد مرهم برای... کبوتر شود تا مانع ستمگر شود. شاید به جای روی پرپر شود. ای وای من که برگ. ضربهی شصتها بفهمن ما مادر از دست دادیم. یک جور گریه کن مثل مادرمُردهها بشه. ای وای من که برگ گلی ضرب از خواب ضربی ز روی ز رویا از پشت دست یا زهرا.
در حال بارگذاری نظرات...