عبارات حک شده بر روی درب هفتم جهنم
اهمیت مراقبه و محاسبه نفس در سیره عملی علما و بزرگان با ذکر مصادیق
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی
سلام علیکم و رحمهالله؛ بسم الله الرحمن الرحیم. شاکریم که به ما توفیق داد ماه رمضان دیگری را هم ببینیم، بهترین ماه را توفیق داشته باشیم، روزه بگیریم و از عنایات الهی بهرهمند بشویم. امیدوارم همه این ساعات آخر ماه مبارک را با مغفرت و رحمت الهی سپری کنیم و از این ماه خارج شویم.
ما شبها درباره کلماتی که روی درهای جهنم نوشته شده بود، بحثی داشتیم. دیشب سخنرانی نداشتیم و این جمله آخر از این روایت مانده بود. چند کلمه این را عرض بکنم و عرایضمان را تمام کنیم.
پیامبر اکرم فرمودند: «وقتی که من رفتم به معراج و درهای جهنم را دیدم، بر روی در هفتم جهنم، در آخر جهنم، دیدم این عبارت حک شده: حاسبوا انفسکم».
عبارت اول این است: «قبل از اینکه حسابتان را بکشند، خودتان از خودتان حساب بکشید.» محاسبه! خیلی انسان باید حواسش باشد. کاسب اگر حواسش به دخل و خرجش نباشد، نداند چقدر جنس آورده، چقدر جنس خریده، چقدر فروخته، چقدر روی دستش مانده، چقدر بدهی دارد، چقدر طلب دارد، ورشکست میشود. از همین امشب که شب اول ماه شوال است، تصمیم بگیریم روزانه کارهایی که میکنیم – حالا حواسمان هست، مراقبیم – شب که میشود، پنج دقیقه، دو دقیقه، سه دقیقه، ده دقیقه، یک مروری بکنیم: چه کارهایی کردیم؟ کدامها درست بود؟ برای خدا بود؟
مرحوم رجبعلی خیاط فرموده بود: «یک شبی رفتم در خانه خدا. هر چه در زدم، دیدم در به رویم باز نمیشود.» – حالا او چقدر هر چه در زدم باز نمیشود! – «کار من کجاست؟ گفتم تو امروز بچهات را که بوسیدی، به خاطر خدا نبوسیدی. برای همین در به رویت باز نشد.» «هر سوزنی که برای غیر خدا میزنم، در دستم فرو میرود. خیاط خدا بزنم، میرود در دست خدا.» خدا رحمت کند مرحوم آیت الله سید عبدالله جعفری تهرانی، از بزرگان بود. با خدمت ایشان مشرف شده بودیم. پنج سال پیش از دنیا رفت. از شاگردان علامه طباطبایی بود. خیلی انسان عارف بزرگی بود.
یک وقتی ایشان، آیت الله مهدوی کنی (شاگرد ایشان) در تهران رفاقتی داشتند. یک شبی ظاهراً پدر آیت الله جعفری تهرانی از دنیا رفته بوده و آقای مهدوی دعوت میکند. دعوتی که میکند، آقای مهدوی کنی (حالا جالب بوده) مرحوم آیت الله جعفری تهرانی فرموده بودند که: «ما چون که چند نفری بودیم – حالا در مورد یک مهمانی دیگر ظاهراً بوده یا همین بوده، نمیدانم – یک لحظه به ذهنم آمد که ببین به خاطر تو است که دارند از بقیه هم پذیرایی میکنند!» گفتم: «لقمه پرید در دهنم، تا مرز خفگی.» آیت الله مهدوی کنی دمپختک درست کرده بود.
این ماجرا میگذرد. آیت الله جعفری تهرانی در بیمارستان بستری میشوند، اواخر عمر، شاید چهل سال بعد. یکی از شاگردان ایشان که از بزرگان تهران هستند، میفرمود: «من خدمت آیت الله جعفری تهرانی بودم در بیمارستان. حسابرسی کردم از عمرم. دیدم آن شبی که ما منزل آیت الله مهدوی کنی بودیم و ایشان غذا آورد، هر چه فکر کردم یادم نیامد از غذایی که به من داد، تشکر کردم یا نه. شما از طرف من بروید خدمت ایشان بگویید آقای جعفری من را فرستاد بابت آن شب.» یادش نبود! محاسبه کرده بود. اگر تشکر نکرده، حلال است. ظلم نکرده، خیانت نکرده. اگر تشکر نکرده، حلال است.
"رفتی گفتی؟" گفته بود: "بله."
"گفتی چی؟" ببینید این وسواسها اینجاها خوب است. "چی گفتی؟" گفت: "گفتم آن شبی که ما منزل شما بودیم، شما دمپختک درست کرده بودید." گفت: "برای چی؟ خجالت کشیده. این کلمه زائد بوده، این لغو بوده!" چقدر اینها حساسیت داشتند. خاطرم هست وقتی از دنیا رفتند، همسایه ما بودند، فردی نشان میداد لحظات آخر قدم میزد. خدایا من را ببخش!
الان رسول الله اجازه دادند. فرمودند: «فرزندم، بیا و عبارت دوم: خودتان خودتان را توبیخ کنید قبل از اینکه خدا توبیختان کند.» خدا آدم را میبیند، خود آدم یک جایی خطایی کرده، قبل از اینکه سیلی خدا بیاید، آدم هوشیار بشود. باید ناله بزنیم، پشیمان بشود. از دفتر امام گفته بود که سال ۴۲، اولی که امام نهضت را شروع کرد، در حیاط منزل امام به ایشان گفتم: «آقا شما تنهایی داری قیام میکنی؟ به چه پشتوانهای داری قیام میکنی؟» ایشان گفته بود: «ما خدا را داریم و مردم را.»
ماجرا گذشت. امام تبعید شدند، رفتند، پانزده سال گذشت. انقلاب... این آقا از اعضای دفتر امام است، ایشان میگوید که: «سال ۵۷ وقتی انقلاب پیروز شد، امام پا را روی همان پله گذاشت، برگشت به من رو کرد و گفت: فلانی! میدانی چرا انقلاب پانزده سال عقب افتاد؟» - در درسشان زیاد نقل میکردند این را - امام خمینی: «میدانی چرا انقلاب پانزده سال عقب افتاد؟ یک کلمه حرف زائد زدم! از من پرسیدی شما به چه پشتوانهای انقلاب میکنی؟ بله، من خدا و مردم. با عنایت الهی، آن کلمه اشتباه من باعث شد پانزده سال چوب خوردم. یک کلمه اشتباه، پانزده سال.»
بعضی اشتباه میکنند، زیر بار نمیروند. دروغ میگویند. آمریکا نوکر کاسهلیس آمریکا نبودند. مرحوم آیت الله بروجردی در درس خب استاد بود، شاگرد داشت. پیرمرد بود. گفتگو میشد گاهی طلبهها زیاد صحبت میکردند، حرف میزدند، اشکال میکردند. اساتیدِ بزرگ از کوره در میروند، دیگر زیاد که... هر وقت کلاس گرفته میشود، مرحوم آیت الله بروجردی گفته بود: «عهد کردم از این به بعد هر وقت تشری زدم تو دست، یک روز روزه بگیرم.» مرحوم آیت الله گلپایگانی، کلمه عصبانی میکرد ایشان را. ایشان یک کلمه تندی میکرد به آن کلمه پول میداد. پول خوبی هم میداد. طلبهها باب شده بود، میگفتند: «بیا تا میتوانیم آقا را اذیت کنیم، عصبانیش کنیم، پول خوب میدهد.» نتوانسته بودم هر چه از هر فنی میزدم. مجازات میگذاشتند برای خودشان.
عبارت آخر: «ادعوا الله عزوجل قبل ان تردوا علیه.» خدا را بخوانید قبل از آنکه بر خدا وارد شوید و دیگر قدرت خواندن خدا را نداشته باشید. ساعت فرصتها دیگر تکرار نمیشود. دقایق آخر ماه مبارک رمضان. سال بعد... همه نمازهای ماه رمضان را خواندیم، یکیش نماز عصری که میخوانیم، آخرین در ماه مبارک رمضان. شب... قبل از اینکه فرصت نداشته باشیم، دقایق، لحظات خیلی قیمت دارند. گاهی یک "یا الله" حیات هست تا نفس میآید. یعنی خدا میگوید بهت مهلت بدهم. نفس آخر فرصت. "یا الله" یک دعا، یک کلمه ارتباط کم، "اسیل النظر". خدای متعال چقدر چشم به راه باشد؟ پشت کردهاند، رو کنند. حضرت عیسی فرمود: «چقدر بنشینم؟» مثل این آدمهای دلواپس و منتظری که دم در مینشینند، مسافر دارند. چطور نگاه؟ چشمشان به راه است. «چقدر من بنشینم چشمم به این راه باشد؟ یک نفر برگردد.»
منتظر سحرها. منتظر ما بود ماه رمضان. منتظر سهمی برای صحبت ما بود در ماه مبارک رمضان. روضه بخوانیم. دقایق آخر با اشک بر اباعبدالله از این ماه مبارک خارج بشویم. این ایام خوب یا اباعبدالله... تشنگی لبها، گرمای آفتاب. لب تشنه. تصور کنید کسی ماتم دیده باشد، زخم برداشته باشد. چقدر این تشنگی زیاد، گرمای کربلا غلبه میکند.
السلام علیک یا اباعبدالله و الارواح التی حلت بفنائک. علیک منی سلام الله ابداً ما بقیت و بقی اللیل والنهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم. السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
برخی اهل دل میگفتند روضهای که ماتم فاطمه زهراست، بیشتر از همه قلب فاطمه زهرا را سوزانده روضه وداع اباعبدالله بود با اهل حرم. وقت خداحافظی از ماه رمضان رسیده است. اباعبدالله را با اهل خیمه تصور کنید. یک وقت دیدند صدایی بلند شد. «پشت خیمه. السلام، خداحافظ!» به میدان میرود. همه بیرون آمدند. صحنه... دور اباعبدالله را گرفتند. ولوله میکنند، ناله میزنند. یکی میگفت: «حرم جدّنا! بابا! بین نامحرم و تنها میگذاری؟» دیگری میگفت: «لااقل به مدینه برگردان!» اگر یک چیزی میگوید... لا اله الا الله.
سید بن طاووس نقل میکند. همه وداع را با زینب صحبت کرد، آرامش کرد. مفصل است. آن دم پیرهن و وصیت مادر را عملی کرد. زیر گلوی حسین را بوسید. سوار اسب شد، حرکت کرد. اسب در میدان دید، هر کاری کرد، از حرکت باز نمیایستد. پیاده شد اباعبدالله. «ببین چی شده؟ یا صاحب الزمان!» جگر آدم خون میشود از این جمله سید بن طاووس که میگوید: «یک وقت اباعبدالله هیچ. اسب گفت: پا اسب رو گرفت.» نمیگذارد از حرکت کند. دخترش رو دید. «بابا! جیگر من رو اینجور نسوزان! مادام روحی، جسمانی. بابات زنده است، اینجور گریه نکن!» عبارت عجیبی فرمود اباعبدالله: «آنقدر گریهها در پیش داری!» بچهها رفتند توی خیمه منتظرند بابا برگردد. گذشت. لا اله الا الله.
هر کسی مثل من ماه رمضان دستش خالی بوده و تا الان چیزی گیرش نیامده، با شنیدن این روضه انشاءالله دست ما پر بشود. یک وقت صدای شیهه شنیدند از پشت خیمه. همه از خیمه بیرون دویدند. ولی سالار زینب را دیدند. دیدند اسب خالی سر و صورت خونی ایستاده. انگار حرفی را میخواهد بزند. همه دنبالش دویدند. اسب رفت سمت قتلگاه. لا اله الا الله. این زنها به سر زنان، شیونکنان سمت قتلگاه رفتند. چه دیدند؟ امام زمان در زیارت میفرماید: «همه به سر میزدند. آمدند بالای بلندی.»
علی صدر شمر و سینه حسین را.... حسین یعلم الاولون و الآخرون.
لعنت الله علی القوم الظالمین. خدایا ما را ببخش و بیامرز. فرج آقایمان امام زمان، قلب نازنینش را از ما راضی و خشنود بفرما. حضرتش را خار نکن. نسل ما نوکران حضرتش باشند. شهدا، امام راحل، آیت الله روحانی سر سفره محمد و آل محمد، اباعبدالله مهمان بفرما. اباعبدالله به فریادمان برسان. مرزهای اسلام را کامل عنایت بفرما. حاجات حاجتمندان. امیرالمومنین را.... دشمنان دین، قرآن، انقلاب و ولایت را، اگر هدایت نیستند، نیست و نابود بفرما. رهبر معظم انقلاب، مراجع عظام، علمای اعلام، مسئولین خدمتگزار، منصور بدار. یا رب از این ماه رمضان ما را خارج بفرما. این ماه رمضان را آخرین رمضان عمر ما قرار مده. در دنیا زیارت، در آخرت شفاعت نصیب ما بفرما. هر آنچه گفتیم و صلاح ما بود و آنچه نگفتیم و صلاح است، برای ما رقم بزن و آله. رحم الله من قرأ...
در حال بارگذاری نظرات...