تبیین عبارت اول و دوم حک شده بر روی درب چهارم جهنم
وجوب حفظ حرمت اهل بیت، عالمان دین و سادات در آیات و روایات
ضرورت رعایت موازین دینی و اخلاقی و عملی شیعیان از منظر امام جعفر صادق علیه السلام
ظلم که به ظالم برمی گردد و عزت بر نام و یاد مظلوم می ماند
ماجرای قتل متوکل عباسی لعنة الله علیه توسط پسرش
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی
روایات تقویم عزیزان را در شبهای گذشته بیان کردیم. پیغمبر اکرم فرمودند: "من به معراج که رفتم، جبرئیل مأمور شد به من بهشت و جهنم را نشان دهد. رفتم و دیدم که بهشت درهایی دارد که روی این درها چیزهایی نوشته شده. جهنم درهایی دارد که روی این درها چیزهایی نوشته شده." عرض کردیم برخی عبارات که بر درهای جهنم مکتوب است، در سوم را عرض کردیم که چیها روی این درها نوشته شده. در چهارم را امشب تقدیم عزیزان میکنم. عبارتش را میفرماید: "بر در چهارم جهنم نوشته شده: «اول من اهان الاسلام»"؛ خدا ذلیل میکند، خدا ذلیل کرد یا خدا ذلیل بکند کسی را که به اسلام اهانت کند. اهانت به اسلام آدم را ذلیل میکند. این چیز عجیبی نیست.
اهانت به اسلام چطور است؟ مراتبی دارد، مراتب پایین دارد، مراتب بالا دارد. گاهی انسان کاری میکند آبروی مسلمین میرود، کاری میکند عابر مسلمین... امام صادق (علیهالسلام) فرمود: "من اذیت میشوم. شیعه من کاری انجام دهد، توی خیابان مردم نگاه کنند، بگویند: «هذا جعفری»، اینا را میبینی؟ اینها قماش جعفر بن محمد جعفر صادق هستند، اینها آدمهایش هستند، این آدمها دور و بر او هستند، اینها پشت سرش نماز میخوانند، این من را اذیت میکند، ناراضی میشوم."
یکی از اصحابشان را دیدند ماهی خریده است و در بازار دارد میرود، ماهی دستش است. حضرت فرمودند: "این چه وضعی است؟" گفت: "آقا جان! شما فرمودید ما دست خالی منزل نرویم. منزل میخواهیم برویم، چیزی بخریم، با دست پر برویم." حضرت فرمودند: "به آن کار ندارم. چرا تو یه پلاست ماهی؟ بوی بد میدهد." خب این گرمای عربستان، ماهی، آنجا که دریا، اینها که نداشتند ماهی را بگیرند بیاورند. آن موقع هم مثل حالا نبود که یخ تولید کنند. تا میآوردند بالاخره، حالا مثلاً آن موقع ماهی را دودی میکردند، یک خرده حرارت میدادند، نمکسودش میکردند، اینجور نگه میداشتند ماهی را. مردم بینیشان را میگیرند، میگویند: "اینو نگاه! اینم حزباللهی مؤمنه، اینم بسیجیمون، اینم مسجدمون." اینها اهانت به اسلام است؛ آدم کاری بکند اسلام و مسلمین ذلیل بشوند، خوار بشوند.
فرمود: "اگر توی شهری هستید، باید آقا جان من امینترین آدم، مؤمنترین آدم شهر، سالمترین آدم شهر، شیعه علی بن ابیطالب باشد." هرکس خواست مالش را دست کسی امانت بدهد، مسافرت برود، وقتی پرسید: "کی؟" بگویند: "آن آقا که..." میخواهند مشورت بگیرند، میگویند: "آن آقا که مسجدیه." میخواهند اختلافشان را حل کنند، میگویند: "آن آقا که مسجدیه." کرج ما میرفتی مغازه ماشینت را بدهی درست کنند، میگفت: "این مغازه دزدی یا آن مغازه؟" میگفتی: "چطور؟" میگفت: "این نبریا! این مسلمونه، دولا پهنا حساب میکنه. اون یکی بهاییه، برو پیش اون خوب حساب میکنه."
زرتشتیها زیادند در یزد، قبرستانی هم دارند. من از دور دیدم جنازه را پرت میکنند پایین چاله بزرگه، بعد وایمیستند میبینند کرکسها که میآیند اول چشم راست را میخورند یا چشم چپ را؟ اگه چشم راست را خوردند میفهمند بهشتیه، اگه چشم چپ را خورد میگویند این جهنمیه. دروغ که میگویی! به ناموس مردم که نگاه میکنی! دستتم! مسلمانها بدترند؟ نهوالله! مسلمان خوب و پاک. چهار تا آدم ناجور آبروی همه را...
دنیا داریم این داعشیهای احمق و جنایتکار که خدا ریشهشان را بکند، کاری کردند با آبروی اسلام و مسلمین. شما خانمت محجبه اگه باشد تو فرودگاههای آمریکا و اروپا، زنهای لخت و عریان، خانم محجبه را ۲۰ بار میگردند، نیم ساعت معطلش میکند. چرا؟ اینها داعشی هستند؛ اهانت به اسلام. خدا ذلیل میکند اونی که اهانت به اسلام کند.
اهانت به اسلام، اهانت به علمای اسلام: زبان رها بشود، آدم هرچی دلش میخواهد در مورد علما حرف بزند. امام خمینی فرمود: "گناهی که توبه ندارد." راحت حرف بزنند، راحت توهین کنند، جوک بسازند، مسخره کنند، فحش بدهند. در زمان طاغوت شما بهتر یادتان است چه وضعی بود. روحانی را سوار نمیکردند. شیخ عباس قمی، شخصیت دانشمند بینظیر ما را. ایشان فرمود: "کنار جاده ایستادم، سوارم نمیکردند. میگفتند: «ماشینی که تویش شیخ باشد، این شگون ندارد. ماشین چپ میکند، خراب میشود.»" بعد هرگز ما را یک ماشینی سوار کرد، رفتیم جلو، ماشین آب روغن قاطی کرد. اتوبوس بود، بغل ما رد شد، یک توهینی به ما کرد: "فلان فلان شده باز این شیخها، ماشین ما خراب شد." الحمدلله، خون این شهدا، زحمت امام، مجاهدین ما، عزت داد به اسلام و مسلمین. علما. ولی حواسمان باشد کاری نکنیم، خدای نکرده لباس… حالا نه بنده من که کسی نیستم، اونایی که لیاقتش را دارند. ما لیاقتش را نداریم، ما پوشیدیم که خدا لیاقت بدهد، اهل این لباس باشیم. ولی خدا نسبت به آن کسانی که در این لباس هستند حساس و غیور است. اصلاً به این عمامه...
یکی از علما، امام جمعه کرمان بود در زمان طاغوت. ایشان شبها رادیو گوش میدهد. ساعت ۱۲ شب صدای رادیو را کم میکند. آخر شب ایشان همانجا استراحت میکند. یک آقای دیگر خواب دیده بود امام زمان (عج) را. حضرت فرموده بودند: "از فلانی ناراحتم، ناراضیام. او به عمامه ما توهین کرده." "آقا! خودش امام جمعه است، چطور به عمامه شما توهین کرده؟" امام زمان (عج) فرمودند: "که از شما ناراحتم، شما به عمامه ما توهین کردید." خیلی تو فکر فرو رفت: "من چکار کردم؟" فهمیدند عمامه را کنار رادیو میگذارد. این صحرا نصف شبها، دیگر آهنگهای طاغوتی شروع میکند. این بنده خدا خواب است، آن هم با صدای کم دارد بزن و بکوب میکند. عمامه کنار این رادیو! حضرت فرمودند: "به عمامه..." خیلی باید مراقب علما، سادات بود، خدا حساس و غیور است.
مرحوم آیتالله العظمی بهجت (رضوان الله علیه) در مجلس روضه ایشان، اشکشان آنچنان جاری نبود که صورت خیس بشود. با اینکه ایشان دائماً مشغول گریه بود از نماز. ایشان که گریه میکرد، یک جوانی آمد پیش ایشان. یکی از علمای تهران تعریف میکرد: "خدمتشان بودیم، بنده از ایشان شنیدم." ایشان گفت که: "یک جوانی آمد خدمت آیتالله العظمی بهجت. «آقا! چرا روضه میخوانند شما گریه نمیکنید؟»" حالا این مثلاً توهین، آنجور توهینی که نیست. نگاهی بهش کردند، جواب ندادند. "یادم نیست." میگفت: "هفته یا ۴۰ هفته یا ۴۰ روز نگذشت، من دیدم عکسش را روی دیوار زدند. جوانمرگ شد." عالم تهران میفرماید: "اثر حرفش... توهین کرد به عالم."
اهانت به اسلام، مراتب بالا. خدای نکرده، دیگر کسی بشود مثل ستار (لعنة الله علیه). مثل آن کشیک مسیحی، کشیش مسیحی، اهانتهایی که میکند. دنیا چه خبر است!
اهانت به اهل بیت. حالا ادامه همین روایت هم همین است: اهانت به اهل بیت. اهانت کند به اهل… خدای نکرده، داستانهای عجیب و غریب نیست. حالا فرصت نیست بخواهم بگویم چه کسانی در اثر کوچکترین اهانتی چه بلاهایی سرشان آمده. کمترین حرف ناجور، کمترین جسارت. خدا حساس است، غیرت دارد. بله، برخی فرصت میدهد. میآیند مسجد آتش میزنند، فیلم میآیند بمبگذاری میکنند، حرمهای مختلف. من دارم فیلمهای مختلفش خوب منتشر نشده، خیلی تو رسانههای شبکههای وهابی منتشر شده. میآیند یک امامزاده را قشنگ از بیرون نشان میدهند. امامزاده، گنبد دارد. در عراق پر از قرآن و عکس حرم اهل بیت، مهر و مفاتیح. صد کیلو تیانتی مثلاً میگذارند تو ضریح. از دور فیلم میگیرند، حرم پرتاب میشود تا فاصله صد متری تو آسمان منفجر میشود، تیکهتیکه با خاک یکسان. مهلت داده؛ وگرنه اگر بنا باشد سریع حساب اینها را برسی که هیچی، هیچکدام از اینها نمیماند. مهلت داده، هنوز باطل کثیفش را بریزند بیرون.
قاتلان کربلا مهلت... یکی یکی بدتر، یکی یکی بدبختتر. کربلا برگشتند. آن کسی که شتر امام حسین (علیهالسلام) را سر برید. گوشت شتر را تیکهتیکه کردیم، بین مردم پخش کردیم. هرکس تو دیگ انداخت، دیگ را که باز کردند، جزغاله… چیه؟ ذرهای از این گوشت شتر اباعبدالله به کسی نرسید. اونی که لباس اباعبدالله را کنده بود، برده بود، دستهایش پیسی گرفت، فلج. و همینطور هرکدام. مرحوم سید بن طاووس کتاب شریف "لهوف" آخر کتاب ماجرا اینها را تعریف کرده: عاقبت اینها چی شد.
صدام ملعون را ببینید چه وضعی پیدا کرد. سفارش را جمع کرد، برد کربلا. روبروی حرم امام حسین ایستاد، گفت: "تو هم حسینی، منم صدام." "صدام حسین" بود دیگر. "تو هم حسینی، منم حسینم. ببینیم امروز کدام حسین غلبه میکند." دستور داد حرم را تیرباران کنند. رفتید کربلا؟ مشرف شدید؟ دیدید دیوارهای حرم هنوز جای گلولهها را نگه داشته. پیدا کرد "صدام من اهان الاسلام"، خدا ذلیلش کرد.
وقتی شهید صدر را دستگیر کرد، خیلی ماجرا جگر آدم را میسوزاند. کاری که او با شهید صدر (رضوان الله علیه)، این عالم، شخصیت بینظیر، مرحوم آیتالله صدر، انسان بینظیری بود، انسان به معنای کلمه، نابغه، سالم بینظیر. ایشان را دستگیر کرد همراه خواهرش. چه کرد با این دو نفر! خواهر شهید صدر… چاره نیست، باید گفت بعضی چیزها را. از شرم اگر نگوییم تاریخ نمیفهمد چه ظلمی شده به شیعه. خواهر ایشان به ایشان گفت: "میترسم این آستین من یکم عقب برود، نامحرم دست من را ببیند." لا اله... میکروفون. عریان کردند سینههایش را جلوی چشم برادر، بریدند. دیگر اسید انداخت بدن ایشان. ظهر شد. خودش به شخصه، صدام ملعون (لعنة الله علیه)، خدا به حق امشب بالاترین عذابهای جهنم را نصیب… به شخصه آمد میخ تو چشم شهید صدر فرو کرد. محاسن ایشان را آتش زد. ۶۰۰… به او فرمود: "ستوده" و "تجل" و "تخت" هم میبینم روزی را که ذلیلی میشوی، مجنون میشوی، میکشنت. هم دیوانه شد، هم ذلیل شد، دیدید از تو چاله پیدا کردند. سطل آب. دقیقاً روز سالگرد شهید صدر اعدامش کردند. خون میگیرد دامن آدم.
اهانت، اهانت بزرگان دیگر، اون دیگه اعلا درجهاش است. متوکل ملعون چه کرد؟ متوکل ۱۷ بار حرم اباعبدالله را تخریب کرد. ۱۷ آدم فرستاد، گفت: "برید حرم را خراب کنید." حالا حرم امام حسین که آن موقع خب ساده بود، یک خشت و گلی درست کرده بودند روی مزار امام حسین. گفت: "میرید آنجا را خراب میکنید، صاف میکنید، شخم میزنید، محصول میکارید، آب میبندید، قبر مخفی بشود توی آن مزرعه. کسی اصلاً نداند اینجا قبری بوده!" حالا این حرم را آدم میبیند، متوکل کو؟ آدمهایش کجا؟ حرم امام حسین دارد میدرخشد تو عالم. ۲۵ میلیون نفر اربعین پیاده پا میشوند، میروند کربلا. ۲۵ میلیون نفر الی ۳۰ میلیون نفر بعضی تخمین.
متوکل ملعون یک دلقکی را مأمور کرده بود توی دربار. یک آدم چاق تاسی را، چاقتر بشود. امیرالمومنین، جسیم بودند، هیکل درشتی داشتند. هم موهای سرشان ریخته بود. این دلقک را میآوردند شعر میخواند، اهانت میکرد به امیرالمومنین. متوکلم مست میکرد، این دلقک توهین میکرد، متوکلم توهین میکرد به حضرت زهرا. پسر متوکل دیگر نتوانست طاقت بیاورد. این را توجه داشته باشید امشب. پسر متوکل نتوانست طاقت بیاورد. آمد خدمت امام هادی (علیهالسلام)، گفت: "حکم قتل پدرم را میخواهم. بکشمش، توهین میکند به جد شما امیرالمومنین، توهین میکند به مادر شما فاطمه زهرا." حضرت فرمودند: "بگو اعدامش واجب است، ولی تو نکش، عمرت کم میشود. ولو پدر کشتنش حق است، ولی تو بکشی عمرت کوتاه میشود." گفت: "آقا! من دیگر عمر را نمیخواهم، حاضر است عمرم کوتاه بشود ولی من باید او را بکشم." یک جمعی از دوستانش را جمع کرد. شبانه ریختند توی خوابگاه متوکل. تو تاریکی هرچقدر توانستند با شمشیر زدند. تو همان تاریکی این پسر صدا زد: "بس است، بس است، کشته شد." به خدا قسم آن ۱۸… گفت: "دیشب خواب امیرالمومنین (صلوات الله و سلام علیه) را دیدم. حضرت به من فرمودند: «فلانی! هرچقدر پدرت متوکل به من توهین کرد، من علی تحمل کردم، ولی توهین او به همسرم فاطمه زهرا را دیگر تحمل نمیکنم، عقوبتش این است. با ۱۸ ضربه شمشیر کشته میشود و به درک واصل میشود.»" شمردن زخمهای روی بدن متوکل را دیدند، دقیقاً ۱۸ تا.
یا امیرالمومنین! آقا جان! ۱۲۴ سال تحمل اهانت… اهانت متوکل به همسرتان فاطمه زهرا را نداشتید؟ یا امیرالمومنین! شما چه کشیدید؟
**السلام علیکم یا اهل بیت النبوة.**
یارم از پا افتاد دمی که از پا افتاد
علی زیر قدمها افتاد
یک شهر برای بردنم میشد
از روی… که روی زه…
قربان مظلومیتت یا امیرالمومنین! یا فاطمه زهرا! چه کردند خانواده! چه ها که ندیدند! لا اله… ناموس خدا جلوی چشم غیرتالله. لا اله الا الله. شبهای پایانی، یک وقت فاطمه دست به کمربند امیرالمومنین گذاشت: "نمیگذارم علی به مسجد." ولی نامرد نگاهی کرد، گفت: "چرا دست فاطمه را کوتاه نمیکنی؟" گفت: "چه کنم؟" گفت: "شمشیرت را بکش." آنچنان به بازوی فاطمه مادر ما شکست. **یا زهرا!**
در حال بارگذاری نظرات...