تبیین عبارت سوم حک شده بر درب چهارم جهنم
شادی دل اهل بیت با عزت اسلام و اقتدار مسلمانان و حریم شیعیان
مصادیق شراکت در ظلم ظالم
یاری ستمگر، فرد را در سرنوشت شوم ظالم شریک می کنند
بیان داستان صفوان جمال و انذار امام موسی کاظم علیه السلام: راضی بودن به بقای ظالم گناه است
اسلام آمریکایی اسلامی است که برائت ندارد
حکم جالب امام رضا علیه السلام بر نماز دو مسافر
نحوه شهادت مظلومانه امام رضا علیه السلام
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن إلی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسر لی أمری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
گفتیم درهای جهنم در روایتی که از رسول اکرم وارد شده بود، تا در چهارم را عرض کردیم. اولین جمله این بود: «أذَلَّ اللهُ مَن أهانَ الإسلامَ». خدا ذلیل کند کسی را که به اسلام اهانت کند. دومین عبارت این است: «أذَلَّ اللهُ مَن أهانَ أهلَ بیتِ النبّی». خدا ذلیل کند کسی را که به اهل بیت پیغمبر اهانت کند. کسی که توهین به اهل بیت میکند. خاطرتان هست حضرت امام رضوانالله علیه درباره سلمان رشدی ملعون چه حکمی صادر کردند؟ سال آخر عمرشان بود، پیرمرد نود ساله فرمودند: «اگر بتوانم، توانش را داشتم، پا میشدم راه میافتادم، میگشتم با دست خودم میکشتمش، برمیگشتم.» غوغا کرد در عالم، فتوای قتل سلمان رشدی. امثال شهید مازح رضوانالله علیه رفتند برای ترور سلمان رشدی، تا نزدیکی ترور هم رفتند. متأسفانه او زودتر از اینکه به سلمان رشدی برسد، به شهادت رسید.
یا خاطرتان هست رادیوی اول انقلاب با یک خانمی مصاحبه کرد، از او پرسید که شما از چه چیز حضرت زهرا سلامالله علیها الگو میگیرید؟ خاطرتان هست دیگر؟ آن خانم برگشت گفتش که من الگوی من فاطمه زهرا نیست، الگوی من اوشین است! آن موقع سریال ژاپنی که پخش میشد. حضرت امام این را شنیده بودند، فرمودند: «هم این خانم اعدامش واجب است، هم آن کسی که گزارشگر بوده و همونی که پخش کرده.» اهانت به حضرت زهراست.
حالا الان رسماً در تریبونهای رسمی جمهوری اسلامی به امیرالمؤمنین توهین میکنند. امیرالمؤمنین… خدا ذلیل میکند کسی را که روبروی اهل بیت خدا بایستد. چطور ذلیلشان کرد؟ این داعشیان هفتصد کیلومتر فاصله اینها، برداشته بودند از کرمانشاه، از شهرستان پاوه چهار نفر اجیر کرده بودند، بیایند در تهران عملیات تروریستی بکنند. از همان کرمانشاه خودشان شش تا موشک نقطهزن آمد در فرق سرشان. هفتصد کیلومتر فاصله، دقیقاً مرکز هدف. عزت اسلام و عزت شیعه. امام زمان دلشان شاد میشود این را میبینند. اقتدار مسلمانان. چهارده قرن مسلمانان تو سرشان خورد، صدایشان درنیامد. هنوزم همینطور است. کشورهای چند میلیون نفری، مردم قبرستانخوابند، شبها در قبرستان میخوابند. گازشان را میدهند به اسرائیل. مردم نان ندارند بخورند. یک کشور ذلیل لیبی. آن از مغرب و مراکش، این از قطر، ثروتمندترین کشور دنیا. عربستان سعودی، گاو شیرده آمریکا. میگوید: «من با تو قطع رابطه میکنم.» ملت میریزند فروشگاهها را خالی میکنند. کشور قطر، دست جمهوری اسلامی. جلوی جمهوری اسلامی کشوری که سه روز تحریم شده، کشوری که سی سال تحریم است، میگوید: «تو را خدا دست ما را بگیر. این پروازهای ما بیاید از آسمان شما رد شود.» مهمترین شرکتهای هوایی دنیا به دل قطر، یک کشور ذلیلتر. کشورهای مسلمان، حکام ذلیل، حکومتهای ذلیل، یک جزء =کشور در دنیا سرپا ایستاده، کسی نمیتواند به آن نگاه چپ بکند. به کوری چشم دشمنان، جمهوری اسلامی پاک است. شهدای شماها هستند، عزیزانمان، پدران شهدا، خانواده شهدا. به برکت اینهاست.
حالا یکی پا میشود، یک آدم نادانی میآید میگوید: «من سایه جنگ را برداشتم از سر این کشور.» کسانی که خودشان سایه جنگند بر سر این کشور. این مردم با این فداکاریهایشان. دیدید یک نفر ترقه در کرد در تهران. این بچههای رزمنده جانشان را کف دست گرفته پا شدند آمدند، با زبان روزه، لب تشنه، فرستادندش تو جهنم. خدا ذلیلشان کند! انشاءالله بقیهشان هم همینطور. رهبر معظم انقلاب فرمودند: «اینها سیلیها را خواهند خورد آخر کارشان.»
عبارت آخری که روی در چهارم نوشته چیست؟ میفرماید: «لَعَنَ اللهُ مَن أعانَ الظّالِمینَ عَلَی ظُلمِ المَخلُوقینَ.» خدا لعنت کند کسی را که به ظالم کمک کند برای ظلم به مخلوقات. این کسی که کمککار ظالم باشد، یاور ظالم باشد. همین داعشیان. همین داعشیهای ذلیل. لطیفه کسی دیشب درست کرده بود. حتماً خبر دارید دوستان مدافعان حرم به بنده میگفتند: «که من داعشیها را وقتی میزنیم، بالا سر جنازه نحسشان که میرویم قاشق در جیبشان است.» حتی من سامرا بودم دوستان مدافع حرم آنجا میگفتند که ما چند تا عملیات تروریستی انتحاری داشتیم. دیواری را نشان میدادند میگفتند: «از آنجا داعشیها میخواستند دیوار حرم را خراب کنند بریزند تو.» بعد میگفت: «اینهایی که عملیات انتحاری میکردند، هر کدام که جنازهشان را میرفتیم میدیدیم که قاشق... یک قاشق چیست؟ اینها قاشق را میگذارند چون میخواهند ناهار پیغمبر را برسند تو بهشت.» آدمهای احمق، ابله. یکی از یکی نادانتر. ناهار پیغمبر برسند. دیدم دیشب یکی لطیفهای درست کرده، گفته بود که: «خب چرا حالا موشک را ساعت یازده شب زدین؟ دم افطار میزدیم لااقل به افطار داعشیه میرسید.» گفته بود: «الان ساعت یازده شب زدیم، ما برسیم بهشت، همه افطار را خوردند، ما باید بریم ظرفها را بشوریم.» این ساعت یازده شب که رسیدند... بله، اینها آنوقت شدند عمله آمریکا. آمریکا نشسته آنور، لنگهایش را انداخته رو هم، این آدمهای نادان را فرستاده جلو. یک قطره خون از دماغ یک آمریکایی دیگر نمیآید. شُل و نادان و ابله به اسم داعشی هستند. اینها میروند. وقتی مریض میشوند، مجروح میشوند، اسرائیل میگوید: «این مجروحینشان را بیاورید من مداوا میکنم.» «إنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ.» آیه قرآن میگوید: «دشمنترین دشمنان شما یهودیان.» حالا با یهودیان متحد میشوند شیعه را بکشند. عجیب است! داعشی میرود برای عملیات تروریستی، مجروح میشود، برمیگردد. بنیامین نتانیاهو میآید بالا سرش عیادتش. به خدا ببینید ما گرفتار چه کسانی شدیم. «سرمایه ما...» داعشیها آن «لا إله الا الله» را میگوید. «مسلمان.» شما که ریشه اسلام را بزنید. میگوید: «نه، اینها سرمایه نیست. کمککار ظالم است. اینها همه ملعونند. همه هم نابود میشوند، رسوا میشوند. غصه اینها را نخورید. یک مدتی به اینها فرصت داده، آن هم برای اینکه مردم عالم بیدار بشوند. باطل کف روی آب است. اینها عربستان سعودی، حکام خائن سعودی، بقیه حکام ذلیل عالم، همهشان رفتنیاند انشاءالله.»
کسی کمککار ظالم باشد، در روایت داریم کسی یک شلاق برای ظالم آماده کند، شلاق ظالم میخواهد به کسی شلاق بزند و اینی که شلاق را میدهد دستش... «این شلاق در روایت فرمود شلاقی که میدهد تو دست ظالم روز قیامت میشود یک ماری که «لَهُ سَبعونَ أَلْفَ ذِراعٍ.» هفتاد یعنی سی و پنج هزار متر. یک اژدهای سی و پنج هزار متری میشود این ماری که داد دست ظالم. این تازیانهای که در دست ظالم است میشود یک مار سی و پنج هزار متری. روز قیامت میافتد به جانش.
تکهتکه در روایت داریم. کسی یک کلمهای بگوید: «دنبال مؤمنی میگردم، میخواهم دستگیرش بکنند.» کسی یک کلمهای بگوید کمک بکند اینها را، در کجای جهنم؟ «فراوانی بابت آن یک کلمه که گفته جهنمی میشود.» در جاهای تنگ و تاریک جهنم چه اوضاعی پیدا میکند بابت همون یک کلمه. یک کلمه کمک به ظالم خیانت را دستکم نگیرید. دشمن را باز میکنند.
آن شخص برگشت گفت: «دوران موشک گذشته»، «دیگه دوران گفتمانهاست.» رهبر معظم انقلاب فرمودند: «کسی که این حرف رو زده «یا غافل است یا خائن».» خاطرتان هست دیگر کی بود و کی گفت و اینها. راه را برای دشمن باز میکنند اینها. اینها سرباز دشمن هستند، پیادهنظام دشمن. بشناسیم اینها را. حواسمان جمع باشد. کمککار ظالم.
صفوان جمّال، آقا این روایت را داشته باشید شما را به خدا. اگر کسی گفت... دلیل صفوان جمّال از یاران خوب موسی بن جعفر. یک وقتی ماجرایی تعریف کردم خدمتتان. علی بن یقطین کسی آمد پیشش. او محل نگذاشت رو همین صفوان جمّال بود. علی بن یقطین اعتنا نکرد. بعد رفت نزد امام کاظم علیه السلام. او را راه ندادند. «چرا شیعه منو تحویل نگرفتی؟»
صفوان جمّال آقا شتردار بود. شتر کرایه میداد. این شترهایش را کرایه داده بود به هارونالرشید ملعون. هارونالرشید با شترهای او میرفت کجا؟ موسی بن جعفر علیه السلام بهش فرمودند که: «خودت را از جهنم نجات بده خالص آقا.» گفت: «آقا من چه کار کردم از جهنم نجات بدهم؟» حضرت فرمودند: «برای چی شترت را کرایه دادی به هارون؟» «آقا من که خودم باهاش نمیروم. من ازش بیزارم، نفرینش هم میکنم. پولش را لازم دارم. شتر را کرایه دادم پولش را به ما میدهد.» اینجا را داشته باشید. عجب عبارتی فرمود موسی بن جعفر. فرمود: «دوست داری زنده بماند برگردد پول تو را بدهد؟ تا حج زنده بماند برگردد پول تو را بدهد؟» گفت: «بله آقا جان.» حضرت فرمود: «همینقدر «أَحَبَّ بَقاءَ الظَّالِمينَ فَهُوَ مِنهُم.» زنده بماند؟ خودش ظالم است، جز ظالمین است.» دوست داری زنده بماند؟ برای چی دوست داری هارون یک روز اضافهتر زنده بماند؟
آمریکاییها با ما قرارداد میبندند، نقض میکنند. صدای ما درمیآید. یک عده خائن تو مملکت، خیلی عجیب است، به اینکه داد میزند: «فحش میدهم شماها را باید نابود کنم. مرگ بر اسرائیل.» «برجام ما رو زمین بزن.» «مَن أَحَبَّ بَقاءَ الظَّالِمينَ فَهُوَ مِنهُم.» پولت را برگرداند؟ تازه پول هم برنگرداند دوستش دارم بعضیها! «مَن أَحَبَّ بَقاءَ الظَّالِمينَ فَهُوَ مِنهُم» دوست داشته باشد ظالم باقی بماند. «چرا شعار مرگ بر آمریکا میگویید؟!» میبینید اینها را دیگر؟ میشنوید. من بحث سیاسی نمیکنم. من دارم نه! بحث سیاسی را برادر عزیزمان حاج آقای آزادی انشاءالله خطبهاش را میخوانند روز جمعه. بحث ما بحث سیاسی نیست. من دارم روایت موسی بن جعفر را میخوانم. «مَن أَحَبَّ بَقاءَ الظَّالِمينَ» «لَعَنَ اللهُ مَن أعانَ الظّالِمینَ عَلَی ظُلمِ المَخلُوقِ.»
تحریم میکند، به جای اینکه دست او را ببندد که تحریم نکند، دست ما را میبندد که اگر تحریممان کردند کاری نتوانیم بکنیم. اینها ظلم مردم است. بهانه ظالمین. کمکدست ظالمین هستند. خیانت است. بنیصدر ملعون بهش گفتند: «خمینی سال آخرش است.» خیلی از این… از این فریبها زیاد میخورند. الان هم هی راه افتادند میگویند که رهبر انقلاب سال آخرش است، از دنیا میرود، مریض است فلان است. میبینی پسفردای روزنامههاشان است، خودشان را درآوردند بعضیها.
بنیصدر ملعون سال ۵۸، ۵۹ گفت: «خمینی سال آخرش است.» امام حکم تنفیذ بنیصدر را در بیمارستان دادند. خاطرتان هست؟ بعد آلمانیها بهش گفتند که: «تو برو با مجاهدین خلق ببند. خمینی که از دنیا رفت تو بشوی رهبر.» این احمق نادان رفت با اینها بست. با مسعود رجوی هم رفت. هم امام زنده ماند هم این نابود شد؛ دین و دنیا و آخرت.
کمک به ظالم. فرمود: «سوزن... کسی سوزنی زبانمان اگر نخ کنی، جهنمی میشوی. جهنم بهت واجب میشود.» من روایتش را آوردم اینجا برایتان بخوانم. سلیمان جعفری میگوید به امام کاظم علیه السلام گفتم: «ما تقول فی اعمال السلطان؟» «آقا ما تو دربار ظالم کار کنیم حکمش چیست؟» حضرت فرمودند: «یا سلیمان! اَلدُّخولُ في اَعمالِهِم وَالْعَونُ لَهُم وَالسَّعْيُ في حَوائِجِهِم عَديلُ الْكُفْرِ.» کارگرش بشوی، «و العون لهم» کمکش کنید، «و السعی فی حوائجهم» کار برایش راه بیندازی، «عدیل الکفر» کافر میشوی. «وَالنَّظَرُ إِلَیْهِمْ عَلَی مَدٍّ مِنَ الْکَبائِرِ.» نگاه با محبت گناهان کبیره است. لبخند و دست دادن و نوکری و اینها که دیگر سر جای خودش. نگاه با محبت کردن به اینها جز گناهان کبیره است. «اَلَّتِي يُتَحَقَّقُ بِهَا النَّارُ يُسْتَحَقُّ بِهَا النَّارُ.» کسی یک نگاه با محبت کند به ظالم جهنم برایش واجب میشود. اینها روایات ما هست یا نیست؟
روایت در مورد نماز جماعت روایت است. روایت در مورد قرآن به سر روایت است. در مورد شب قدر روایت است. اینها چیست؟ اینها را کی گفته؟ بحث سیاسی نکنید! سیاست اگر اینها سیاست است ما سیاسیایم. اگر اینها جز دین نیست، ما به آن دینی که آنها میگویند اینها را نخوان آن دین را قبول نداریم. ما اصلاً مسلمان! خوششان میآید شب ماه رمضان بنشینیم و دو تا روایت در مورد مسواک زدن بخوانیم و از این حرفها بزنیم پاشیم بریم. بعد نفتمان را کی میبرد؟ گازمان را کی میبرد؟ این ناحق الناس نیست؟
نفس حضرت امام میفرمود: «ما بریم به مردم بگیم مردم نگاه حرام به اون یکی نکن. بعد آمریکا نگاه کنیم. این مشکل شرعی ندارد. فقط نگاه این آقا پسر به آن دختر خانم مشکل شرعی دارد. اصل منکر اینهاست.»
یک مسئولی تو مملکت اسلامی حقوق نجومی بگیرد ما صدایمان درنیاید؟ امیرالمؤمنین شدیدترین بیانیهای که در نهجالبلاغه دارند در مورد کی صادر کردند؟ میدانید شما؟ عثمان بن حنیف کی بود؟ فرماندار بصره. چه کار کرد؟ مال حرام خورد؟ نه والله. اختلاس کرد؟ نه والله. رشوه گرفت؟ نه والله. افطاری دعوتش کردند پولدارای بصره افطاری دعوتش کردند. گفتند: «فقرا رو نمیایم.» نمیگیم در نهجالبلاغه است. «پولدارا رو دعوت کردن گفتن فقرا نیان. یکی رو دم در بزاریم پابرهنهها رو راه نده تو مجلس.» شرکت کرد. امیرالمؤمنین چه نامهای بهش داد؟ فرمود: «میبینم داری همینجور میری تو اعماق جهنم. تو شیعه من نیستی.» حضرت بهش فرمود: «تو به من اعتماد نداری؟ به من علی بن ابیطالب؟» «أن إمامکم هذا» امام شما کیست؟ «امام شما کسی است که قد اکتفى من دنیاکم بثمانین؛ دولاخ لباس تنش است.» همینو دارد از دنیا. برای نماز جمعه که میآمد میدانید؟ روایت مستحضر هستید. خطبه نماز جمعه میخواند، باد میزد. آن پسر بچه میگوید: «من تو نماز جمعه امیرالمؤمنین شرکت کرده بودم به پدرم گفتم بابا چه کار میکنه؟ آقا چرا داره خودش را باد میزند؟ گرمش است؟» برگشتند گفتم که: «نه. اینها این اهل بیت گرما بر تنشان اثر ندارد.» روایت پیغمبر است «پیغمبر دعا کرد گرما از اینها دور شد.» اثر ندارد. روی آنچه گفتم گفتم: «چرا این آقا داره اینجوری خودشو باد میزنه؟» حضرت میگوید: «پدرم به من گفتش که این آقا کلاً همین یک دونه لباس را دارد. برای غسل جمعه لباسشو شسته. این خشک نشده. همونجور که داره خطبه میخواند. خطیب جمعه است، حاکم مسلمین است، داره باد میزنه. دست این آقای ماست.»
سیاست یعنی ما نمیتوانیم تحمل کنیم یک عده شکم سیر بخوابند، ماهی پنجاه و هفت میلیون حقوق بگیرد. یک آروغ بزنند چهار تا فحش هم به جمهوری اسلامی و امام و شهدا و مدافعین حرم و اینها بدهند ما بنشینیم نگاه کنیم. ما مشغول نماز جمعمان باشیم. این که شد همون اعانه ظالمین. او همینو میخواهد. صهیونیست مسجد دارند. پول میدهند. پول عزاداریت را میدهم خبر دارم. ما یک مجموعهای را از دور مدیریت که حالا نمیشود گفت راهنمایی میکردیم در کانادا، شهر کلگری. دوستان به ما گفتند اینجا آمدند به ما میگویند که آقا ما پولتان را میدهیم کشورهای مختلف آمریکای شمالی، آمریکای جنوبی، جاهای مختلف. «ما پول شما رو میدهیم مؤسسه اسلامی میزنیم شما فقط در مورد امام خمینی و این حرفها کار نداشته باشید.» ما میلیارد. اسلامی شد؟ این چه شیعهای شد؟
دو نفر بودند با همدیگه راه افتادند از مسافت دور آمدند خدمت امام رضا علیه السلام. درآمدند خدمت امام رضا گفتند: «آقا ما مسافریم. با همدیگه هممحلیم. از یک جا راه افتادیم. نماز... نماز ما چه حکمی دارد؟» حضرت فرمودند: «شما نمازت را کامل میخوانی. شما نمازت نماز شکسته است.» گفت: «آقا ما دوتایی با هم آمدیم. دوتایی با هم برمیگردیم. از یک جا آمدیم. یک جا ساکنیم. یک مدت هستیم. چطور میشود یکی نمازش کامل باشد یکی نمازش شکسته؟» فرمود: «این آقا که نمازش شکسته است چون از آنجا راه افتاد آمد من علی بن موسی الرضا رو ببیند. این سفر مستحبی آمده نماز شکسته است. این آقا پا شد آمد هارون رو ببیند. این آقا سفرش سفر معصیت است، نمازش کامل است.» پا شده رفته مأمون! ما شیعه همچین کسانی... مسلمان همچین دینی. به مظلوم واقع شد امام رضا علیه السلام. چقدر حرف زدند آدمهای نادان. «چرا علی بن موسی الرضا رفته تو دربار؟» از همینهایی که دوست دارند دین و سیاست و این حرفها از هم جدا باشد، گفتند: «آقا تو به کار آخوندیت میرسیدی، به دربار چه کار؟ از مدینه پا شدیم آمدی اینجا این همه راه برای اینکه حاکم بشی؟» حضرت فرمودند: «یوسف پیغمبر مگر قرآن نگفت: «اجعلنی على خزائن الأرض إني حفیظ علیم» خودش پیشنهاد داد به فرعون. گفت: فرعون مصر بود. خودش پیشنهاد داد! من که پیشنهاد هم ندادم، اونا به زور اصرار کردن من هم قبول کردم به شرطی که عزل و نصبی نکنم.» امام رضا علیه السلام اینجور مظلوم. بعد شما ببینید شیعه را چطور نگه داشت.
امام رضا... ماجرای شهادت امام رضا علیه السلام چه بود؟ این را بگویم عرض من تمام. ماجرای شهادت امام رضا علیه السلام چی بود؟ چرا این سمی که با آقا دادند، آقا تناول کردند؟ در مورد نحوه قتل امام رضا علیه السلام دو تا قول است. یکی اینه که انگوری دادند به حضرت، خلاصه خودشان را مسموم کردند. این دارد که اینها ناخنهای بلندی داشتند. سربازان مأمون یک سم خیلی خاص، بدترین سمی که به اهل بیت دادند سمی بود که به امام رضا علیه السلام دادند. یک سم خاصی زیر ناخنها کردند. با همون انگشتها را، ناخنها را زدند به انگورها، سم وارد کردند. برخی هم گفتند انار. دو تا قول است.
امام رضا علیه السلام شنیدید با اباصلت مجلس مأمون دعوت بودند. حضرت به اباصلت گفتند: «پشت در بنشین.» و اینها از دربار تنها رفتند داخل. وقتی رفتند داخل، مأمون به حضرت گفتش که: «یا خودت از این انگور میخوری بی سروصدا از دنیا میروی، یا میکشمت.» چرا حضرت شهادت را قبول نکردند؟ این سؤال. شهادت که عزتمندانهتر بود. حضرت کشته میشدند مردم باخبر میشدند. ماجرا چیست؟ چون مردم باخبر نشدند که امام رضا علیه السلام کشته شد، فکر کردند مرگ طبیعی از دنیا رفت. چرا امام رضا این کار را کردند؟ به خاطر اینکه اگر امام رضا کشته میشد شیعیان قیام میکردند. همین چند تا شیعه معدودی که امام رضا داشت کشته میشدند. مملکت اسلام درگیر میشد. دشمن هم نفوذ پیدا میکرد. مسلط میشد. ببینید شهادتشان هم سیاسی است. زیر بار شهادت نرفت امام رضا علیه السلام. بازم مظلوم واقع شد. مردم فکر کردند امام رضا مرگ طبیعی از دنیا رفت. امام رضا علیه السلام بلا را دور کرد از شیعه. دیدیم آتشی آمد در خواب. دیدیم آتشی آمد سمت ایران. امام رضا علیه السلام از خراسان دستی عنایت کرد، آتش را دور کرد. مملکت، مملکت امام رضاست. شیعه رو امام رضا نگه داشت. امشب بریم در خونه آقامون علی بن موسی الرضا. شب بیست و پنجم ماه رمضان. به همین زودی انشاءالله نصیبمان بشود زیارت امام رضا. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلَاةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ.»
امان نداد به جان افتاد میان سینه او، در دلی امان افتاد
به راه روی زمین مینشینم و خون
نمانده جز یک آتش به استخوان
چنان به سینه خود چنگ میزنم از که
شعله بر پر و بال کبوتران افتاد
کشیدم به سر خود عبا بگویم بیا
جواد که بابایت از توان افتاد
بیا جواد که از زخم زهر میپوشم
شبیه عمش از پا، نفسزنان
شبیه دخترکی که پس از پدر، بارهای بیابان و بی خیزران
به روی ناقه عریان نشسته، خوابیده بود
غرق خواب پدر بود ناگهان گرفت پهلوی خود را میان نگاه او
به رُخ مادری جمالزاد فرمود: «پشت این در منتظر باش.» بارون اگه میومد... سر نداشتم.
هرچه میخواهی با من صحبت کن؛ ولی اگر آب سر کشیده بودم، بدون دیگر تمام است، با من حرفی نزن. پشت در نشست دل تو دلش نیست. یک وقت در باز شد، دید علی بن موسی الرضا ابا مثل مار گزیده به خودش هی روی زمین مینشیند، هی بلند میشود، دست به دیوار. «لا إله إلا الله!» آقا به رو افتاد. یک وقت دیدم کودکی وارد شد. «از کجا آمدی شما؟ همه درها بسته است.» فرمود: «خدایی که از مدینه من را به مرو میآورد از این درها عبور میدهد، از این درهای بسته من عبور بدهد.» فهمیدم امام جواد سر بابا را به آغوش گرفت. اسرار امامت منتقل شد. پدر در آغوش پسر جان داد.
آمادهاید بگویم یا نه؟ آره؟ بابا در آغوش پسر جان داد. یک وقت دیدم یک بابایی آمد سر پسر را آغوش گرفت. هی صدا زد. هیچ صدایی نشد. لعنت الله علی الظالمین.
در حال بارگذاری نظرات...