بسته بودن درهای جهنم و باز بودن درهای بهشت چه تاثیری در دنیای ما دارد؟
پاداش و کیفر اعمال انسان در دنیاست یا آخرت؟
حقایق عالم ملکوت را در دنیا جدی بگیریم!!!
انذار امام باقر علیه السلام به ابن ابی العوجا درباره اعتقاد به معاد و قیامت
نمونه ای از مکاشفه برزخی شیخ رجبعلی خیاط رحمه الله علیه
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا قاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین
رب اشرح لی صدری و یسر امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا
پیامبر اکرم (ص) دربارهٔ ماه مبارک رمضان فرمود: «این ماه، ماهی است که درهای آتش به روی شما بسته است.» در ماه رمضان درهای جهنم بسته است. اگر قرار است که ما بعد ازاینکه از دنیا رفتیم، بهشت و جهنمی باشد، در قیامت این چه فرقی به حال ما میکند که الان تو این ماه رمضان درِ جهنم باز باشد یا بسته باشد؟ مثل اینکه به ما بگویند درِ فلان باغ باز است، ولی شما ۶۰ سال بعد میتوانید بروید! خب ۶۰ سال بعد که ما میخواهیم برویم، حالا درِ این باغ الان باز باشد یا بسته باشد، چه فرقی میکند؟ درِ فلان چیز بسته است، وقتی ما ۶۰ سال، ۷۰ سال بعد میخواهیم برویم، الان این در باز باشد یا بسته باشد؟ نکتهای که هست این است که بهشت و جهنم از همینجا شروع میشود، در همین دنیا شروع میشود. آتش جهنم از همینجا دامن ما را میگیرد. بعداً بعد از چندین سال که انسان از دنیا رفت، آنجا باخبر میشود که چه کردهایم. از آنجا آتش شروع میشود. اگر کسی چشم ملکوتی داشته باشد، چشم برزخی داشته باشد، بتواند باطن قضایا را ببیند و تشخیص بدهد، او از همینجا میفهمد چیست. همین عالم بزرگواری که شما امشب برایشان نماز "لیلهالدّفن" خواندید، "شیخ حسن قهرمانی تهرانی" که خب ایشان بسیار گمنام بود و کسی ایشان را نمیشناخت. ایشان کسی بود که وقتی کسی میآمد خدمتش، یک نگاهی بهصورت طرف میکرد، میفهمید چهکاره است. از اول عمرش، از اول زندگی پرونده او برایش تو این دنیا وزنمو روشن است. اگر به چشم ملکوتی به ما نگاه بکند، به ما میگوید که ما چهکارهایم. و بعضی چشمها - خداینکرده - چشم سوزان، بعضی زبانها - خداینکرده - زبان سوزان، بعضی گوشها گوش سوزان! آن عارف فرمود که من سر سفره که مینشینم، لقمهای که نگاه میکنم - میفهمم این چیست، چه خبر است، از کجا رسیده، تشخیص میدهم حق یتیمی باشد، نگاهی که میکنم ناوهایی که ماها داریم، خب این باغها برایمان سرسبز است، ولی اگر خداشناسی، چشم ملکوتبینی باشد، نگاه میکند؛ درحالیکه سبز است فلان محصول زکاتش را ندادهاند. نگاه میکنیم میفهمیم اینها چشم باطلبین است.
پس آتش از کجا شروع میشود؟ جهنم شروع میشود. شوخی میگیرم؟ چهل سال باید صبر بکنم تا بروم ببینم چه خبر است! تفاوت، با این تفاوت که آنجا دیگر بروم ببینم چه خبر است، کاری از دستم برنمیآید. ابن ابیالعوجا با امام باقر (ع) مناظره میکرد. آدم منحرفی بود. امام باقر مردمی که میرفتند طواف حج، که همه طواف میکردند، تو این خانه با یک حوله آن زمان بودن. مسخره میکردند. آنزمانیها میگویند که آقا پولش را ببر بده یتیمخانه؟ سر کوچک مسخره میکنند کسانی ناراحتند از اینکه چرا ما پولمان را مثلاً تو شکم آل سعود میریزیم که خودشان پولهایشان را میریزند تو شکم ترکیه و اردن، ولی به حج اینها که میرسد، یکدفعه نگران میشوند، یکدفعه به یاد محرومین میافتند. تایلند بروند و امارات بروند مشکلی ندارد. انجام بده! اینجاست که کار مشکل پیدا میکند. فرمودند که: «این مردمی که دارند میآیند طواف میکنند، چیزی، یک سفری دارند میروند.» حج کلی خاصیت دارد: خاصیت اقتصادی دارد. چقدر برکت پیدا میکند اموال مسلمین. یک گردش اقتصادی، چقدر مسلمانان این وسط سود میبرند. بازار مسلمین رونق پیدا میکند.
جهنمی نباشد، قیامتی نباشد، تو این دنیا مسلمانها آمدند طواف کردند. اصلاً جهنمی هم نیست، قیامتی هم نیست، یک مسافرت رفتند، یک گردش اقتصادی شده. مسلمانان تو این دنیا روزه گرفتند، یک چند ساعت ناهارشان را دیرتر خوردند. مسلمانان تو این دنیا نماز خواندند، نرمشی کردند. اطباء میگویند که بیشترین ساعتی که سکته اتفاق میافتد، سحر ساعت "بینالطلوعین" است، وقتی که از اذان صبح تا طلوع آفتاب. پنج دقیقه بیدار کند! معادی نیست، قیامتی نیست، جهنمی نیست، پا شدند پنج دقیقه! قیامت و جهنمی نباشد، مسلمان چیزی را از دست نداده. ولی آقا یک درصد احتمال بده که قیامتی باشد، جهنمی باشد! حالا تویی که نه نماز داری، نه روزه داری، نه حج داری، نه بندگی کردی، تو میخواهی چهکار کنی؟ ما اگر قیامتی نباشد، من و شما چیزی از دست ندادیم. ولی اگر قیامتی باشد، تو چه از دست دادی؟! هست و نیست، خبری هست یا نیست. چیزی هست. اهل قبرستان میداند. یک کسی برود چشم داشته باشد، و با اهل قبرستان صحبت کند. عالم، چشم برزخیشان باز بود.
پیامبر اکرم وارد مسجد شدند بعد نماز صبح، جوانی رنگ صورتش پریده و شور عبادت. حضرت فرمودند که: «در چه حالی؟ حالت چطور است؟» گفت: «أَصْبَحتُنا در حال یقینم.» حضرت فرمودند که: «اهل یقین نشانه دارند، نشانه تو چیست؟» گفت: «من اینجا نشستم دارم بهشت و جهنم را میبینم. چه خبر است؟ هم بهشت، هم جهنم.» خب، پیامبر اکرم مثل من که ساده نیست اگر ادعا کرد گول بخورد. پیغمبر اکرم است. میداند کی به کی است، میداند چه خبر است. حضرت فرمودند که: «راست میگویی جوان مؤمن، تویی که داری بهشت را میبینی، جهنم را میبینی، از خدا چی میخواهی؟» گفت: «از خدا میخواهم که شهادت را نصیب من کند.» حضرت دعا کردند برایش که شهید بشود. گفتند در جنگ صفین نفر دهمی بود که شهید شد.
فرمود اگر خبر داشتی تو قبرستانها چه خبر است، اگر میدانستید مردهها چه وضعی یک گناه است! کسی سر نمیزند. چه وضعی است؟ چه گرفتاریهایی دارند؟ با خوابهایی میبینم. خوابهای رؤیاهای صادقه، خیلی مسائل حل میشود تو این رؤیاهای صادقه. خواب دیده بود عزیزش را. «وضعت چطور است؟» گفته بود: «یک کلمه حرف زدم، گرفتارم.» گفته بود: «چی بود؟» «تو خیابان یک ماشین به اون یکی ماشین زده بود. ما آمدیم برای اینکه اینها را "صبا" کنیم، این آقا میگفت که اون مقصر است، اون میگفت این مقصر است. من آمدم وسط گفتم آقا رفتن. ما اینور گیریم!» به ما گفتند: «تو حق مظلوم را خوردی. اون از پشت زده بود، مقصر بود. به تو چه که صلوات بفرستم!» برم صلواتی که گرفتیم گرفت! خیلی از این قبیل ماجراها زیاد است. این کتاب داستانهای شگفت مرحوم آیتالله شهید عسکری را بخوان. خوابش را دیده بودم، گفته بود: «گرفتارم.» حالا انشاءالله فردا شب اگر توفیق بشود، ماجرایی را از "بهزای شیرازی" برایتان نقل میکنم. ماجرای عجیب. یک کلمه حرف، چه وظیفهای برای آدم پیش میآید. گفته بودند: «رزق و روزیات چطور است؟» گفته بود: «من قصابی رفته بودم، انگشتم را زده بودم به این گوشت تو قصابی، اینور آمدند حساب کشیدند، گفتند این حقالناس است، گوشت بدون اجازه.» عالم حسابوکتاب دارد. ساده میگیریم! هرچی بخواهی میگویی! هر کار میکنیم! چه خبرتان است! عالم چقدر دارند ظلم میکنند! چی میکنید! این داعش ملعون چه میکند! این آل سعود ملعون چه میکند! این کشورهای عربی حاج شیخ! خلیج! آمریکا! اسرائیل! چه خبرتان است! آدم چطور ظلم میکنند! الان فقط میگفتند که سیوپنج درصد زنهای یمن را اینها مبتلا به وبا کردند. تازگی کشف جنایت میکند روی نسلکشی.
آدم صاحب ندارد، قیامتی نیست، معادی نیست، قبری نیست، جهنمی نیست. جهنم شروع! آقازاده مرحوم کتابی دارد، زندگینامه ایشان - کیمیای محبت - تهیه بفرمایید مطالعه بکنید. خیلی کتاب خوبی است. "شهری" نوشته این کتاب را، در زندگینامه "شیخ رجبعلی خیاط". رجبعلی خیاط یک خیاط بود. شیخ رجبعلی نیکوگویان ترک گناه کرد، در جوانی دختر خاله او فرار کرد از صحنه گناه، همین که آمد بیرون. میگوید: «چشمم باز شد دیدم چه خبر است. آدمها به چهره واقعیشان!» یخچالهای "گلوبندک" تهران تا "میدان اعدام" محله "میدان محمدیه" تا "چهارراه ۱۵ خرداد" میگوید این مسافت را آمدم تو این بازار تهران، بین اینهمه آدم، بین این چند صدتا آدم، دو نفر انسان باشد. درشکهچی پشت درشکه نشسته بود. یک بابا آمد رد بشود، آمد جلوی در رفته بودیم بیرون. آن زمان وضع حجاب چطور بود؟ زنهای مینیژوپ! پدر ما با اینهمه دقت. رجبعلی خیاط کسی که میگفت من وقتی سوزن اگر بهخاطر غیر خدا بزنم، سوزن تو دستم فرو میرود. اگه سوزن غیر خدا بزنم تو دستم فرو! زنهای بیحجاب خیلی تعجب کردم. پدر او اهل این کارها نبود، اهل این چیزها نبود. به من نگاه کرد، من را صدا زد گفت: «محمدحسن بیا بیا.» با دست اشاره کرد، پرده از جلو چشم من رفت کنار. دیدم این خانمی که ایستاده با این وضع حجاب، تمام بدنش آتیش است. پدرم! جهنم از همینجا شروع!
ماه رمضان چیست؟ درهای آتش را به روی ما برای کسی که اهل باشد. وگرنه مال "ملک سلمان" و چه میدانم "بنیامین نتانیاهو" و مال اینها نیست که بگوییم تو ماه رمضان درهای آتش رویشان بسته شده. خودشان جهنم! مال کسی که بنده خداست. لغزشهایی دارد، خطاهایی دارد، برایش بسته میشود در. خب، روز سوم ماه مبارک رمضان بود. مورخین گفتند شهادت حضرت زهرا از حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها در روز سوم ماه رمضان نقل ۷۵ روز بعد از رحلت پیامبر، ۹۵ روز بعد رحلت پیامبر، ۴۰ روز رحلت پیامبر. سوم رمضان، محضر حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها.
«اللهمّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّل فَرَجَهُمْ،»
آوردهای دوباره بدهکارمان کنی، فکری به حال غمزده و زار اینجورکه دوباره ماه اصلاً بعید نیست طلبکارمان. با اینکه ما به دست تو پرونده داشتیم، یک شب نخواستی تو خدا کنی! تو مهربانترینی و نمیشود با آتش جهنمت آزادمان کنی! ما را زمین گناهان بیشمار! باید که فکر این دل بیمارمان. من آمدم دوباره شوم، خدا لطفی اگر کنی تو و این چشمها که بوی شهادت نمیدهد! تا با شهید کرب و بلا یارمان. با گریههای فاطمه است گریه. تا روضهخوان، روضه دیوارمان کنیم. آتش گرفتهایم در این اضطراب. پهلو شکسته از تب مسمار! وای، وای من و وای من! سینه زهرا در و دیوار. صدای مادر سادات بلند. مرد رو صدا زد. نه! بچهها! لا اله الا الله! سلام! یک مشت نامحرم حرامی، صدا زد: «یا فضه به دادم برس! از بچهام را کشتم زهرا!»
در حال بارگذاری نظرات...