قرآن یک موجود زنده است
تعبیری راجع به برخی از سورههای قرآن
دستهبندی سورههای قرآن
تورات در قرآن
حضرت موسی و هارون علیهماالسلام نماد کدام ائمه هستند؟
!! توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تولید شده است !!
بسم الله الرحمن الرحیم
«اللهم اجعل ثواب منطقه و مجلسی رضا».
حدیث نهم از کتاب «فضل القرآن» کافی شریف از ابیبصیر میگوید: «سمعت اباعبدالله علیه السلام یقول: ان القرآن زاجر و عامر».
امام صادق علیه السلام فرمودند که قرآن زجر و امر دارد؛ هم زاجر است و هم عامل، اما به نحو «لف و نشر مشوش». اول عامل را توضیح دادهاند، بعد زاجر را. عامل یعنی امر به بهشت میکند و زاجر یعنی زجر میدهد از آتش. قرآن یک موجود زنده است با این تعبیر. و آنهم که در اصول گفته میشود که امر و نهی در آن استعلا علُوّ شرط است. اگر همینطور باشد، به نظرم میآید که حق باشد؛ وگرنه امر و نهی نمیشود. قرآن هم شخصیت زنده دارد و هم استعلا دارد و آن جایگاه برتری را در خود نظر دارد و امر میکند، نهی میکند، جهت میدهد و میبرد.
حدیث بعدی: رسول اکرم (ص) فرمودند: «اعطیت السور الطوال مکان التورات». من سورههای طوال را به جای تورات یا در ازای تورات داده شدهام؛ جانشین تورات است. «و اتیت المعین مکان الانجیل». سورههای صدتایی به جای انجیل. «و اتیت المثانی مکان الزبور». سورههای دوتایی به جای زبور. «و فضلت بالمفصل و سمانه و ستون سوره». و یک فضیلتی هم دارم با این ۶۸ سورهای که مفصّلات است. «و هو مهیمن علی سائر الکتب». این قرآن مهیمن است بر سایر کتب.
در «وافی» مرحوم ملا محسن فیض صورتوال را آورده است. سور طوال در واقع جمع شده است و التِئبال. ایشان گفته است که: «صور و هی سبع الاول بعد الفاتحة». هفت سوره بعد از حمد میشود، «الا ان یعد الانفال والبرائة واحدة». مگر اینکه سوره انفال و توبه هم یک سوره محسوب شود. «او السابعة سورة یونس». یا نه، اگر توبه یک سوره حساب شود، هفتمیش میشود «مثانی هفتاییه که بعد این هفت تاست». پس بعد حمد، هفت سوره اول میشود «صور طوال» که حالا هفت تاست، یا انفال و توبه را با هم حساب میکنیم یا توبه را. آخریِ هفت سوره دوم میشود «صور مثانی». میگوید اینها «تثنیه» هم هستند؛ به همین دلیل «مثانی» به حساب آمدهاند، که البته همه آیات و همه سورههای قرآن مصانی به حساب میآید. اما اینجا خوب، بر اساس اینکه دوتا دوتا هستند، ظاهراً سورهها دوتا دوتا با یکدیگر مثنا مثنا هستند.
آنچه عرض شد از بنیاسرائیل تا هفت سوره، از اسراء تا هفت سوره، میشود «صور معین» به خاطر اینکه هر کدام از اینها «علی نحو ممتد آیه»، هر کدام از این سورهها انگار صد تا آیه دارد؛ صدتایی. یعنی خود اسرا ۱۱۱ تا دارد، نحل ۱۲۲ تا دارد. در قاموس اقوالی که در آن هست میگوید «مثانی قرآن» یا آنچه که «مرتین بعد مره» دو تا دو تا بشود، که یا حمد یا بقره تا برائت. مثانی را باز در قاموس اینطور آورده است: محمد فیروزآبادی اول مثانی را آورده، مثانی را هم از حمد شروع کرده است. خود سوره حمد هم اختلافی است. آن مثانی که در قرآن میگوید، حمد را در بر میگیرد یا نه؟ این در آن وحدت معنایی این روایت، در آن وحدت معنایی که بر سر آن حرف بود و هنوز هم حرف داریم، خیلی به ما کمک میکند. نظریه علامه را که صور یک معنای واحد جامع دارد، این کمک میکند. دستهبندی میبرد به سمت اینکه فضاسازی بکند برای صور. هر دستهای از صور در یک فرهنگ است، در یک فضاست، در یک حیطه است. یا هر سورهای «دون التول و دون المعین و فوق المفصل». هر سورهای که پایینتر از طوال و معین باشد و بالاتر از مفصل باشد، فیروزآبادی «مثانی» یا سوره حج و قصص و نمل و نور و انفال و مریم و روم و یس و فرقان و حجر و رعد و سبأ و ملائکه و ابراهیم و ص و محمد و لقمان و غافر (و یا زمر و زخرف و مؤمن و سجده و احقاف و جاثیه و دخان و احزاب) گفته است. اینها را ما مثانی به شمار میآوریم. آنجا هفت تا شد، ولی اینجا خیلی بیشتر. ابن اثیر هم در نهای سوره حمد میگوید: «هی سبع المثانی». آن سبع مثانی که در قرآن آمده همین است. بعد میگوید که به خاطر این به آن میگویند مثانی که «تتثنی فی کل صلات»، در هر نمازی دو بار میخوانندش و تکرار میشود. و گفته شده مثانی آن سُوّری است که از معین کوچکتر و از مفصل بیشتر است. و انگار معین مبادی شده، بعدش مثانی میآید. اینجا این سه تا نظر را ما حاشیه میزنیم. در مورد مفصل: مفصل چرا به آن میگویند مفصل؟ چون که «هی فاصله میافتد بینش». سُوّری که هی ده تا آیه میخواند و تمام میشود، بیست آیه میخواند و تمام میشود. اینها را میگویند «مفصلات»؛ سُوّر کوتاه را میگویند مفصلات، ۶۸ تا که حالا اختلاف است. برخی گفتهاند از سوره محمد شروع میشود، برخی گفتهاند از «ق» شروع میشود، برخی گفتهاند ادامه دارد.
آخرین روایت، حضرت میفرمایند که: «فالتورات لموسی و الانجیل لعیسی و الزبور لداوود علیه السلام». کتابنا فی الزبور... بله، درباره کتاب حضرت داوود چند تا کتاب است، یکیاش «زبور» است. در قرآن بیشتر از زبور یاد شده. مزامیر احسنت، اصل کتب مجموعه است. مثلاً سلسله که یک بخشی از آن سلسله زبور است. به هر صورت، اینجا تلمود... تلمود به نظرم مال احبار باشد، حالا باز باید بررسی بکنیم. یعنی آن فرهنگنامهای که احبار جمع کردهاند، اینطور به ذهن میآید. چون خیلی مرتب و قاعده است. همهاش کتاب قانونیه در واقع. ولی خب تورات که اینطور... تورات هم بخشش که اصلاً از همان اول نیامد، در کنار اینکه محرف شد، در همین ماجرایی که دو سه روز پیش (حضرت موسی وقتی برمیگردند در روایتی که آیه قرآن که القیَ الألواح)، وقتی فضا را میبیند میزند زمین توراتی که آورده. این همه سال تفسیر گفتیم، یکی نیامد اشکال بکند. شما قرآن میفهمید، یک نفرتان نیامد اشکال بکند چرا الواح را زد زمین؟ خیلی عصبانی بود. این همه کارهای الکی میکنید، یک نفر نمیآید اینجا بپرسد چرا القیَ الألواح؟ چرا این الواح؟ عصبانی!
بعد در روایت آمده که حضرت فرمودند که یک صخرهای است، در آدرس، تو بصارم هست. صخرهای است در فلان جای یمن که وقتی حضرت موسی علیه السلام برگشت، الواح را زد، یک مقدار از الواح رفت تو آن صخره. اصلاً مردم نرسید، که آن هم پیش ماست و هر وقت بخواهیم، مثلاً حقایقش را افشا میکنیم و اینها. بگذار اصلاً یک مقداری تورات نرسیده دست مردم. حالا حضرت میفرمایند که آن «صور طوال» به جای تورات داده شده، یعنی حتی آن توراتی هم که دست مردم نرسیده، همه را در... خب، این هم از روایت. شدت عصبانیت مثلاً چیست واقعاً؟ خیلی سنگین است. شما مثلاً پیغمبر رفته، قرآن آورده است. عصبانی میشود، قرآن میزند زمین. درکش خیلی سخت است. آنی که یادم است از درس همین بود، برای ما حل نشد چطور میشود ایشان! چه حالی بوده که «شدید الغضب» بوده جناب موسی؟ و خب از جهت غضب و اینها معروف است دیگر در انبیا، نماد غضب جناب موسی.
بعد حالا جالبش این است، من یک وقتی معمولاً عید غدیرها در مورد این روایت بحث میکنم. حدیث منزلت را ما فقط از یک زاویه نگاه کردیم، فقط از بحث تواترش نگاه کردیم. حدیث منزلت مفهومش خیلی مهم است: «انت منی بمنزلة هارون من موسی». جایگاه که خب آن جایگاه تناسب و تشابه هم این است دیگر. در قرآن موسی نماد پیغمبر اکرم، هارون نماد امیرالمومنین. «ان القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی». آن ماجراهایی که برای هارون پیش میآید. من این تفرقه را نینداختم، برای من سکوت کردم و چی شد؟ برای اینکه تفرقه نیفتد و اینها. حالا موسی با این «شدید الغضب» بودن، پیغمبر با آن رحمت و نرمی و اینها. چطور پیغمبر تشبیه به موسی میشود؟ این هم یک وجه خیلی عجیبی است. خب بعد آن وجه شبه را پیدا کرد. چیست؟ به نظر میآید همان جنبههای حکومت و تمدن سازی و تاریخداری و تحول در مسیر تاریخ و اینها به نظر میآید باشد. و توی روایت هم که عجیب کد دادهاند. خیلی... حالا من یک وقتی، بحار جلد ۴۰ بود یا چند بود، از این مجلدات خیلی غریبی که در طول عمر کسی هیچ وقت نمیخواند. مشهد بحث میکردیم. یک بابی بود، شبیهسازی کرده بود بسیاری از... یعنی چند باب بود، فضایل هارون را با امیرالمومنین، فضایل قرآنی هارون «علی بیوتکما» «قبلة» این آمده بود تطبیق داده بود. امیرالمومنین و پیغمبر، روایات خیلی عجیب و خیلی جالب، بحث خیلی بکر و عالی است اگر روی آن کار شود که چرا موسی، پیغمبر، تشبیه موسی؟ چرا امیرالمومنین، تشبیه به هارون؟ و خب خیلی هم مطلب دارد.
در حال بارگذاری نظرات...